علیرضا پناهیان

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ تحلیلی اسلام» ثبت شده است

برنامه سخنرانی آخر هفته استاد پناهیان + سخنرانی در حرم امام رضا(ع)

به گزارش بیان معنوی، برنامه سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان از تاریخ 19 مرداد تا 23 مرداد 93 به شرح زیر می باشد:

  • از یکشنبه تا چهارشنبه | بعد از نماز مغرب و عشاء | صحن جامع رضوی | موضوع: آداب زیارت | مشهد، حرم امام رضا(ع)

  • پنجشنبه | ساعت 21:30 | هیئت شهدای گمنام | موضوع: تاریخ تحلیلی اسلام (ج 30ام) | میدان منیریه، خ فرهنگ، حسینیه شهدای قهرود یا خ حافظ، بعد از خ ابوسعید، خ فرهنگ

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۹
مجید شهشهانی

کلیپ حماسی «جهاد را باور کنیم» از استاد پناهیان

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

باید خودت را مسئول خیلی از اتفاقات جهان اسلام بدانی و تکلیفت را مشخص کنی!

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آل‌عمران/200) تصوّر بنده این است که درس اخلاق‌هایی که بسیاری از نیروهای مذهبی و متدیّن دریافت می‌کنند، درس اخلاق‌های قبل از انقلاب است و این خیلی خطرناک است. یعنی اگر شما یک درس اخلاقی را دیدید که اگر در زمان رژیم طاغوت هم می‌خواستند درس اخلاق بدهند، همین‌ها را می‌گفتند، این درس اخلاق امروز نیست! بله، ما نظام اسلامی تشکیل داده‌ایم اما مباحث اخلاقی و مباحث دینی مورد نیاز خودمان را که الآن در این نظام، در این حاکمیت اسلامی و در این موقعیتی که نسبت به جهان و نسبت به جهان اسلام داریم، نمی‌شناسیم!

تو الآن باید خودت را مسئول بدانی! تو باید خودت را مسئول خیلی از اتفاقات جهان اسلام بدانی! تو باید نسبت به تمام اتفاقات منطقه احساس مسئولیت داشته باشی و نسبت به همۀ آنها تکلیف خودت را مشخص کنی!

الآن دیگر زمان دینداری ‌فردی نیست که خودت را برای خدا لوس کنی!

برای من توضیح دهید که الآن یک بچه مذهبی، متدیّن و هیأتی، واقعاً با چه کاری به خدا تقرب پیدا می‌کند؟ و چه کارهای خوبی را اگر انجام دهد، هیچ خاصیتی نخواهد داشت؟! الآن دیگر زمان دینداری ‌فردی نیست که می‌خواهی خودت را برای خدا لوس کنی! سر خدا را هم می‌خواهی کلاه بگذاری! این‌جوری می‌خواهی هوای نفس خودت را در قالب دینداری ارضاء کنی! فکر می‌کنی سر خدا کلاه می‌رود؟! پس جامعه‌ات چه می‌شود؟ تو الآن عیال‌‌وار شدی!  الآن خودسازی تو به این است که با چهار تا جوان دیگر شروع کنی به کار کردن تا نقطه‌ضعف‌هایت رو بیاید، سعۀ صدرت افزایش پیدا کند، تواضعت معلوم شود، انعطاف‌پذیری و انتقادپذیری‌ات معلوم شود.

الآن فضیلت تو در این نیست که اگر به تو انتقاد کردند، بپذیری. الآن فضیلت تو در این است که انتقاد و عیب برادر دینی‌ات را به خودت بگیری؛ یعنی بگویی: «عیب او نبود، عیب من بود.» الآن فضیلت تو در این است که خوبیِ خودت را به برادر دینی‌ات نسبت دهی!

مؤمنین عضو یک تیم هستند، حزب هستند، حزب خدا هستند، هر کدام نقشی دارند. وقتی عضو تیم شدی، می‌شود «حزب‌الله». امروز فضا عوض شده است. یک زمانی بود که شما برای حفظ حداقّل دین هیأت راه می‌انداختی تا ان‌شاءالله مقدمه‌ای باشد برای تحقق حداکثر دین. اما الآن دیگر بحث حداقل نداریم، امروز باید برای تحقق حداکثر دین هیأت راه بیندازی؛ برای حفظ دین از انحرافات احتمالی‌ای که همین‌جور دارد از چپ و راست می‌آید. الآن باید هیأت راه بیندازی تا جلوی هیأت‌های ناسالم گرفته شود. اصلاً فضا کاملاً متفاوت شده است.

شما در ارتباط با اوضاع فرهنگی در کشور و منطقه چه تلاش‌‌هایی انجام می‌دهید؟/ امروز یکی از مصادیق بی‌تقوایی «بی‌خبری» است

در زمان جنگ، بچه‌ها آماده می‌شدند برای اینکه در راه خدا جان دهند. فضا خیلی با قبل از انقلاب فرق کرده بود. قبل از انقلاب اگر کسی مذهبی می‌شد، دیگر لازم نبود جان بدهد. اما زمان جنگ یک‌دفعه‌ای مسأله خیلی جدی شد و چهرۀ همه‌چیز تغییر کرد. آن زمان اگر کسی بچۀ خوبی می‌شد ولی به جبهه نمی‌رفت، از خودش خجالت می‌کشید؛ به خودش می‌گفت: «من چه‌کارۀ عالم هستم؟ معنای خوب شدنِ من چیست؟! من دارم دروغ می‌گویم؟

الآن شما در ارتباط با اوضاع فرهنگی در کشور و منطقه چه تلاش‌‌هایی انجام می‌دهید؟ چه مسئولیتی بر عهده گرفته‌اید؟ الآن چه کارهایی هست که اگر انجام دهی معنایش این است که داری دروغ می‌گویی؟ و چه کارهایی هست که اگر انجام دهی معنایش این است که راست می‌گویی؟

گاهی از اوقات بی‌تدبیری کردن عین بی‌تقوایی است!

- نه آقا! به تقوایش چه‌ کار داری؟! خُب بلد نبود خوب برنامه‌ریزی کند!

- آخه عزیز من...

- نه آقا! بی‌تقوایی نکرده! مگر رفته هرزگی کرده! مگر عرق خورده!

- ای بابا، تو هم که اصلاً نمی‌خواهی تغییر پیدا کنی و همان اخلاقِ زمان طاغوت را می‌خواهی برداری! باید ببینی الآن مصداق بی‌تقوایی چیست؟

- خُب من خبر نداشتم!

- خُب الآن یکی از مصادیق بی‌تقوایی بی‌خبری است. تو چرا خبر نداشتی؟!

- آقا! دیگر داری دین جدید می‌آوری! بی‌خبری که دیگر بی‌تقوایی نیست؛ اصلاً اینها چه ربطی به هم دارند؟!

- تو باید بدانی چی به چی است! باید مسائل روز جامعه را بدانی! اینها مصداق تقوا است! امروز اگر کسی بخواهد درس اخلاق بگوید، یکی از مواردش این است که بگوید: «آقا! بی‌خبر نباش!»

با هم صبر کردن یعنی چه؟/ آیا تا به حال برای یک کار خوب، حرکت گروهی انجام داده‌ای؟

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آل‌عمران/200) یعنی ای مؤمنین! صبر کنید. این صبر کردن وظیفۀ تک‌تک‌تان است. بعد می‌فرماید: صابِرُوا، یعنی حالا با هم صبر کنید.

الآن شما بفرمایید، ببینم: با هم صبر کنید، یعنی چه؟ چه‌جوری می‌توانید با هم صبر کنید؟ اینکه هر کدام از شما خودتان به تنهایی، بچۀ خوبی باشید، می‌شود «اصْبِرُوا» که مربوط به مرحلۀ اول است، پس معنای «صابِرُوا» چه می‌شود؟ آیا تا به حال یک کانون فرهنگی راه انداخته‌ای تا عده‌ای را به جمکران ببَری؟ آیا برای یک کار خوب، یک حرکت گروهی انجام داده‌ای؟ چه کار کرده‌ای؟

بعد می‌فرماید: «وَ رابِطوا». تعبیر فارسیِ بسیار مناسب برای «رابطوا» یک کلمه‌ای است که تازه در فارسی راه افتاده است؛ «هم‌افزایی کنید» یعنی توانایی‌های خودتان را به اشتراک بگذارید، عُرضه‌های خودتان را وسط بگذارید و با هم شروع کنید به کار کردن.

اگر واقعاً دشمن نمی‌تواند غلطی بکند، پس چطور دارد ما را اذیت می‌کند؟/این به‌خاطر ضعف خودت است

بنده تصوّر می‌کنم علامۀ طباطبایی(ره) ذیل این آیه، یعنی آیۀ 200 سورۀ آل عمران، قویترین بحث‌های اجتماعی خودشان را مطرح کرده‌اند.

واقعاً وقتی قرآن کریم را نگاه می‌کنید می‌بینید، خداوند متعال عبارت‌هایی مانند «شجرۀ خبیثه که ریشه‌اش در زمین نیست»، «کفِ روی آب»، «لانۀ عنکبوت»، «کِید موهن» به اهل باطل نسبت می‌دهد که بر ضعفِ جبهۀ باطل دلالت می‌کند. مثلاً می‌فرماید: «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»(اسراء/81) اصلاً خداوند باطل را عددی حساب نمی‌کند! در روز روشن نصّ آیه‌های قرآن دارد خیلی صریح به ما می‌گوید که دشمن تو عددی نیست و نمی‌‌تواند غلطی بکند! اگر دشمن نمی‌تواند غلطی بکند، پس چطوری دارد ما را اذیت می‌کند؟ این ضعف خودت است. اگر تو اصلاً ضعف نداشته باشی و قوت داشته باشی خواهی دید که خدا چه کارهایی برایت می‌کند! ملائکه‌اش را می‌فرستد! نصرتش را می‌فرستد!

اینکه می‌گویید «من باید بجُنبم» یعنی باید چه کار کنم؟ هیچ چیز! یعنی وظایف و تکالیف و اخلاقیات و نکاتی که امروز باید بفهمی و اجرا کنی را به‌دست بیاور!

چند درصد مذهبی‌ها این انگیزه را دارند که از طریق مشروع پولدار شوند؟

می‌دانید اگر با تقواها بیایند در عرصۀ اقتصاد چه کار می‌کنند؟! اصلاً چند درصد بچه مذهبی‌ها این انگیزه را دارند که بروند و از طریق مشروع پولدار شوند و قدرت مالی پیدا کنند؟ امیرالمؤمنین علی(ع)- فدایش شوم - بیست و پنج سال خانه‌نشین شد، و در این مدت به بزرگ باغ‌دار مدینه تبدیل شد. آیا یک لحظه بی‌کار نشست؟! البته خدا هم کمکش کرد. بله، خدا کمکش کرد ولی آیا تو رفتی کار اقتصادی کنی و خدا کمکت نکرد؟!

آقا! مگر در کار اقتصادی هم خدا کمک می‌کند؟! ما فکر کردیم خدا فقط در کارهای دیگری مثل جنگ و دفاع مقدس و ... کمک می‌کند!

نه عزیز من! مشکل این است که شما وقتی می‌خواهی درآمد داشته باشی، به خاطر خدا نمی‌خواهی درآمد داشته باشی. می‌گویی: این ربطی به خدا ندارد! و مشکل بعدی هم این است که همه می‌خواهند درس بخوانند و مدیر کلّ شوند، مُفتکی پولدار شوند. هیچ‌ کسی حاضر نیست کار کند، تجارت کند، ریسک کند؛ یعنی غالباً این کار را نمی‌کنند.

اگر ولایت هنوز قدرت خودش را رو نکرده است، به خاطر ضعف ما است. مثلاً مقام معظم رهبری یک اشاره فرمودند: «تکثیر نسل». آیا این اشاره را فهمیدی؟!  امروز شرایط ما این است؛ اهل تشکیلات بودن، اهل تولید بودن، اهل کار فرهنگی بودن.

همین «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» را به‌کار ببندید. برای شما که مدیر نیستید،‌ به جای مدیریت جهادی، می‌شود «روحیۀ جهادی». لااقل آن «عزم» را که می‌توانی داشته باشی، اینها را دین خودت بدان! دین امروز این است! باید بروی در میدان! اینها ارزش است! اگر این کارها را انجام ندهی، در واقع جهاد نکرده‌ای و تقرّب پیدا نکرده‌ای، و نور نداری. و کسی هستی که فقط تا وسط راه آمده‌ای.

برخی امکانات سرویس‌های اینترنتی موبایل‌ها فرصت عجیبی‌ برای تبلیغ ایجاد کرده

مثلاً تو باید ببینی که چه‌طوری می‌‌توانی با وبلاگ خودت ارتباط بگیری و در این فضای مجازی یک‌ چیزی بگویی و سخن حقّ خودت را مطرح کنی. آن‌قدر از این وسیله [برای انتشار پیام‌های خوب] استفاده کن که آنها مجبور شوند اینترنت را ببندد و بگویند: اینها اسلامشان را [توسط اینترنت] به سراسر جهان بردند.

الآن بعضی از این امکانات سرویس‌های اینترنتی که روی موبایل آمده است، فرصت عجیبی‌ را ایجاد کرده برای اینکه یک گروه‌هایی درست کنید؛ در میان فامیل، آشناها، در گروه‌های صنفی، همه را بکِشانید و بیاورید این‌طرف! روشن‌گری کنید! بی‌کار نباشید! خدا شاهد است گاهی از اوقات بی‌کاری خیانت به اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) است.

از امام صادق(ع) پرسید: چرا دوستان شما زود عقیده و مذهب خودشان را لو می‌‌دهند؟ حضرت فرمود: به خاطر شدّت محبتشان است، نمی‌توانند تحمل کنند، باید بگویند.(قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ الدَّوَانِیقِیُّ بِالْحِیرَةِ أَیَّامَ أَبِی الْعَبَّاسِ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا بَالُ الرَّجُلِ مِنْ شِیعَتِکُمْ یَسْتَخْرِجُ مَا فِی جَوْفِهِ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ حَتَّى یُعْرَفَ مَذْهَبُهُ فَقَالَ ع ذَلِکَ بِحَلَاوَةِ الْإِیمَانِ فِی صُدُورِهِمْ مِنْ حَلَاوَتِهِ یُبْدُونَهُ تَبَدِّیاً؛ صفات الشیعه/ص15)

یا باید بفهمی و بگویی، یا باید بشنوی و بفهمی؛ بی‌کار نباش!/ باید جهاد و زندگی مجاهدانه را باور کنیم

تند تند وقت بگذار، برو یاد بگیر و بعد برو بگو و به دیگران منتقل کن. پیامبر گرامی اسلام(ص) در سخنرانی‌شان می‌فرمودند: خیری نیست در کسی؛ جز کسی که می‌فهمد و می‌گوید، و کسی که می‌شنود و می‌فهمد. یا باید بفهمی و بگویی، یا باید بشنوی و بفهمی؛ بی‌کار نباش!

اینها تقوای امروز است! اینها آن رشدی است که ما باید پیدا کنیم. اینها آن عُرضه‌هایی است که ما نداریم. باید جهاد را باور کنیم! باید زندگیِ مجاهدانه را باور کنیم. «جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»(حج/78) باید حقِ جهاد الهی را بجا بیاوری؛ نه اینکه هرقدر که دلت می‌خواهد جهاد کنی، یعنی آن مقداری که خدا شایسته است برایش بدوی، بمیری و خسته نشوی، آن‌مقدار باید این کار را انجام دهی.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۹
مجید شهشهانی

صوت و متن سلسله جلسات تاریخ تحلیلی اسلام (هیئت شهدای گمنام)- بروزرسانی شد (تا جلسه بیست و نهم)

  • زمان: پنجشنبه ها - بعد از نماز مغرب و عشاء
  • مکان: تهران ـ حسینه قهرودی ها
  • موضوع سخنرانی: تاریخ تحلیلی اسلام

جلسه اول (92/05/24)

جلسه دوم (92/06/07)

جلسه سوم (92/06/14)

جلسه چهارم (92/06/21)

جلسه پنجم (92/06/28)

جلسه ششم (92/07/04)

جلسه هفتم (92/07/11)

جلسه هشتم (92/07/18)

جلسه نهم (92/07/25)

جلسه دهم (92/08/02)

جلسه یازدهم (92/08/30)

جلسه دوازدهم (92/09/14)

جلسه سیزدهم (92/09/21)

جلسه چهاردهم (92/10/19)

جلسه پانزدهم (92/10/26)

جلسه شانزدهم (92/11/03)

جلسه هفدهم (92/11/10)

جلسه هجدهم (92/11/17)

جلسه نوزدهم (92/11/24)

جلسه بیستم (92/12/01)

جلسه بیست و یکم (92/12/08)

جلسه بیست و دوم (92/12/15)


ادامه در سال 93:

جلسه بیست و سوم (93/01/21)

جلسه بیست و چهارم (93/01/28)

جلسه بیست و پنجم (93/02/04)

جلسه بیست و ششم (93/02/11)

جلسه بیست و هفتم (93/03/01)

جلسه بیست و هشتم (93/03/08)

* جلسه مورخ 22 خرداد 93 با موضوع مستقلی با عنوان "قوت قلب" منتشر شد.

جلسه بیست و نهم (93/03/29)

این پست بروز رسانی خواهد شد...

۸۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۳
مجید شهشهانی

شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-27

مفهوم «قول سدید» باید تبدیل به یک ضرورت فرهنگی شود/ هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، گلوگیر خواهد شد

پناهیان:  امروز به عنوان یکی از ضرورت‌های فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی می‌توان فهمید که وزن این توصیۀ دین چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبه‌های نماز جمعه این آیه را قرائت می‌فرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را انتخاب می‌فرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت می‌فرماید، وزن و اهمیت این مفهوم را به ما می‌فهماند.

باید تفاوت وزن توصیه‌های دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود/ مفهوم «قول سدید» باید تبدیل به یک ضرورت فرهنگی شود

  • برخی مفاهیم دینی یا توصیه‌های دین برای رفتارهای ما، باید به عنوان ضرورت‌های مهم فرهنگی تلقی شوند. ما باید تفاوتِ وزن توصیه‌های دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود. کسی که حجم انبوهی از علم و آگاهی داشته باشد اما تفاوت وزن معارفی را که دارد درک نکند، یک عالم عوام خواهد بود.
  • یکی از مفاهیم دینی که وزن بسیار بالایی دارد و باید تبدیل به یک فرهنگ بلکه یک ضرورت فرهنگی شود و باید تبدیل به یک مطالبۀ اولیۀ فرهنگی در جامعۀ اسلامی شود و در نتیجه، موضوع اول امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد، مفهوم قول سدید است؛ یعنی سخن گفتن محکم و استوار و صحیح، یعنی سخن بی‌پایه و اساس نزدن، یعنی سخنی که از سویی مطابق با واقع باشد و از سوی دیگر برای خدا و به امر خدا باشد.

می‌توان راست گفت، ولی با بیان فقط بخشی از یک حقیقت مردم را به اشتباه انداخت

  • در قرآن کریم دو مرتبه در کنار توصیه به تقوا، به قول سدید توصیه شده است. (اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) و(فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداْ؛ نساء/9) قول سدید، سخنی است که هم راست و صحیح باشد(غلط و اشتباه نباشد)، و هم «دقیق» باشد. شما گاهی می‌توانید راست بگویید ولی «بخشی» از یک حقیقت را بیان کنید و با آن، مردم را به اشتباه بیندازید. یا می‌توانید زمانِ گفتن یک سخن درست را نابه‌جا انتخاب کنید و مردم را گمراه کنید. و می‌توانید بدون زدن قید و حاشیۀ لازم به یک سخن صحیح، با آن سخنِ صحیح، مردم را گمراه کنید و اغراض غیرالهی خودتان را تعقیب کنید.
  • کسانی که در جنگ‌های روانی از هر گزاره‌ای برای تخریب غیرمنصافۀ طرف مقابل استفاده می‌کنند و هنر برپا کردن جنگ روانی با سوء استفاده از کلمات را دارند، بویی از فضیلت «قول سدید» نبرده‌اند. البته معمولاً اهالی رسانه و تبلیغات، در جنگ روانی سعی می‌کنند سخن راست بگویند تا اعتبارشان خدشه‌دار نشود و اگر هم سخنی می‌گویند که تا حدودی ناصحیح است، سعی می‌کنند طوری نباشد که پای‌شان به دادگاه کشیده شود؛ یعنی کلمات خود را طوری انتخاب می‌کنند که دروغ نباشد ولی به هدف شوم خود یعنی تخریب طرف مقابل برسند.

امروز به عنوان یکی از ضرورت‌های فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم/ قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری شود

  • امروز به عنوان یکی از ضرورت‌های فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی می‌توان فهمید که وزن این توصیۀ دین چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبه‌های نماز جمعه این آیه را قرائت می‌فرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را انتخاب می‌فرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت می‌فرماید، وزن و اهمیت این مفهوم را به ما می‌فهماند.
  • قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری شود. یعنی جدای از اینکه باید به حقّ بیان شود و صحیح باشد، باید با انگیزۀ صحیح هم باشد و برای خدا باشد و به امر خدا باشد. مثلاً اگر کسی غیبت کند، سخنش قول سدید نیست هرچند راست بگوید.

قول سدید آن‌چنان در جامعۀ ما باب نیست

  • متاسفانه بسیاری اوقات دیده می‌شود که در جامعۀ ما از قول سدید پرهیز می‌شود. لذا باید ببینیم قول سدید چه ضررهایی دارد که ما از آن پرهیز می‌کنیم؟! مثلاً اگر روزنامه‌ها در دست احزاب و جریان‌هایی باشند که غالباً متعهد به حزب هستند نه متعهد به حق، آنها هیچ‌وقت خودشان را موظف به قول سدید نمی‌دانند. حداکثرش این است که خودشان را به «قول صحیح» موظف بدانند، آن هم قول صحیحی که به نفعشان باشد، به دردشان بخورد و بتوانند رقیبشان را تخریب کنند. و البته آنها اکثرً فقط «بخشی از سخن صحیح» را بیان می‌کنند نه همۀ آن را. یک روزنامۀ این‌طرفی یا آن‌طرفی پیدا کنید که وقتی بدی‌های طرف مقابل خود را می‌گوید، خوبی‌هایش را هم بگوید. نه بدی‌های او و نه خوبی‌های خودش بزرگنمایی نکند.
  • اصلاً گفتن قول سدید آن‌چنان در جامعۀ ما باب نیست. باید یک گروهی فداکاری کنند و قول سدید داشته باشند. متاسفانه در این جامعۀ ما اگر کسی قول سدید بگوید، به عنوان یک آدم نامتعادل و غیرسیاسی تلقی می‌شود! مثلاً اگر شما در یک انتخابات، بگویید نظر من فلان شخص است، بعد از شما بپرسند، نظرتان نسبت به آن شخص دیگر چیست؟ شما بگویید: ایشان هم آدم خوبی هستند، در این صورت احتمالاً به شما خواهند گفت: «شما ثبات نظر نداری و تحت تأثیر فشارهای سیاسی هستی! چون وقتی می‌گویی نظرم فلان شخص است باید دیگران را انکار کنی! و نباید از خوبی‌های دیگران سخن بگویی»

بی‌تقوایی فقط دروغ و غیبت نیست، بعضی‌ها دروغ نمی‌گویند اما سخن سُست و بی‌پایه می‌گویند

  • بی‌تقوایی فقط به این نیست که انسان دروغ بگوید یا غیبت کند یا تهمت بزند. قول سدید نگفتن، بی‌تقوایی است. آیۀ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) نشان می‌دهد که اقتضای تقوا، قول سدید داشتن است نه اینکه بی‌تقوایی فقط به دروغ گفتن باشد. بعضی‌ها دروغ نمی‌گویند اما سخن سُست و بی‌پایه می‌گویند.
  • اگر برخی سخنان که در روزنامه‌ها و رسانه‌ها منتشر می‌شود بی‌تقوایی باشد،. چه انتظاری از تقوا در میان مردم می‌توان داشت که با رعایت تقوا مرتکب گناهان دیگر نشوند؟! به ویژه اگر توجه داشته باشیم که وزن قول سدید بالاتر از وزن بسیاری دیگر از مصادیق تقواست.
  • بنده به کسی که زمانی روزنامه‌ای داشت گفتم: چرا شما در بالای صفحۀ روزنامۀ خود، این شعار را می‌زنید که «دانستن حق مردم است»؟ گفت مگر دانستن حق مردم نیست؟ گفتم شما خودت استاد جنگ روانی هستی و می‌دانی که این یک شعار است نه یک آگاهی. و این شعار القاء می‌کند که «ای مردم! کسانی می‌خواهند جلوی دانستن شما را بگیرند!» و شما می‌دانی که کسی نمی‌خواهد جلوی دانستن مردم را بگیرد. نمونه‌اش همین روزنامۀ شماست که هرچیزی دلتان می‌خواهد می‌گویید. لذا مصداق سخن راستی است که برای یک القاء منفی، غیرمنصفانه و دروغ بیان می‌شود. آیا خداوند در روز قیامت از چنین بی‌تقوایی‌ها می‌گذرد؟

هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، گلوگیر خواهد شد

  • هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، آن لقمه گلوگیر خواهد شد. فرقی هم نمی‌کند آن گروه خود را حزب‌اللهی بداند یا غیرحزب‌اللهی. شما حتی به نفع خدا، انبیاء الهی، ولایت ائمۀ هدی و ولایت فقیه هم نمی‌توانید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کنید.
  • پیامبر(ص) وقتی شخصی را به تبلیغ دین و دعوت مأمور کردند، بعد از رفق و مهربانی، به او توصیه کردند که قول سدید بگوید.(فَقَالَ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِید؛ کنزالفوائد/1/210) قول سدید یعنی همۀ جوانب سخن را رعایت کنیم، یعنی سخن ما هم صحیح باشد، هم انگیزه‌اش درست باشد و برای خدا باشد و هم به امر خدا باشد.

شنیدن قول سدید هم ظرفیت می‌خواهد/مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند

  • شنیدن قول سدید هم ظرفیت می‌خواهد. بسیاری از مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند. قول سدید ممکن است فضیلت کسی را به اندازه‌ای که هست بیان کند و اصلاً قصد تبلیغات او را هم نداشته باشد. اتفاقاً گاهی اوقات وقتی به آن اندازه او را تأیید کند در واقع معنایش این است که من بیش از این مقدار او را تأیید نکرده‌ام. بسیاری از اوقات به دلیل عادت نداشتن بخشی از مردم به شنیدن قول سدید، در جامعه برداشت نادرستی از تعریف‌های حضرت امام یا مقام معظم رهبری در مورد مسئولین پدید می‌آید. مثلا بیان یک امیتاز یک مسئول توسط رهبر را به معنای تایید کامل او می‌گیرند، یا بیان یک ایراد از او را به معنای رد کامل او می‌گیرند؛ در حالیکه اگر انسان ظرفیت شنیدن قول سدید را داشته باشد، دچار اینگونه افراط و تفریط‌ها نمی‌شود.
  • در اغلب ادوار ریاست جمهوری از ابتدای انقلاب تاکنون این مشکل را داشته‌ایم که بعضی‌ها سخنان امام یا مقام معظم رهبری در حمایت و پشتیبانی از دولت را به معنای طرفداری کامل از رؤسای دولت‌ها تعبیر کرده‌اند. در حالی مقام معظم رهبری نیز مانند حضرت امام، اهل قول سدید است و هر جا کسی را تأیید کردند، باید دقت کنید و ببینید کدام قسمت را تأیید کردند. و این تأیید را نباید به چیزی بیشتر از آن مقداری که ایشان تأیید کرده‌اند، بسط داد. ایشان نه اهل تبلیغ افراد هستند و نه اهل تخریب. نه اهل جنگ روانی هستند و نه اهل تحمیق مردم.
  • به عنوان مثالی از دوران حضرت امام، بعضی‌ها وقتی حضرت امام سخنرانی می‌کردند و به یکی از وجوه مثبت بنی‌صدر اشاره می‌کردند، می‌گفتند: دیدید امام(ره) از بنی‌صدر دفاع کرد؟! در حالی که آن سخنان امام(ره) در دفاع از بنی‌صدر کاملاً دقیق و صحیح بوده است. مثلاً یک‌بار امام(ره) دربارۀ بنی‌صدر فرمود که ایشان فرزند یک عالم بزرگوار است. و بعضی‌ها این سخن امام را تأییدی برای بنی‌صدر در مقابل شهید بهشتی تلقی کردند و شعار مرگ بر بهشتی سر دادند.
  • گاهی اوقات فضای جامعه برای گفتن قول سدید بسیار تنگ می‌شود. اگر کسی اهل قول سدید باشد، او را به وابستگی سیاسی و حزبی به این جناح یا آن جناح متهم می‌کنند یا او را به عدم تعادل سیاسی و نداشتن تشخیص سیاسی متهم می‌کنند. وقتی برخی حتی به امام(ره) و مقام معظم رهبری چنین اتهاماتی می‌زنند، دیگران که جای خود دارد.
  • متاسفانه بعضی‌ها منتظر هستند گوشه‌ای از کلمات شما را برجسته کنند و به شنونده جهت بدهند و آن جهت را به گوینده هم تحمیل کنند؛ یعنی با تیتر زدن، همان جهتی که خودشان می‌خواهند را به سخن او بدهند. هیچ دادگاهی هم به این سادگی نمی‌تواند به کار این رسانه‌ها ایراد بگیرد و جلوی قول غیر سدید را بگیرد. این مشکل بیش از هر چیز با ارتقای فرهنگ سیاسی و زشت شدن قول غیرسدید در فرهنگ جامعه پدید می‌آید.

دینداری معمولا ما را «دیر» و «غیرمستقیم» به نتیجه می‌رساند/ اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول سدید فاصله خواهیم گرفت

  • بعضی‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند با قول غیر سدید جلوی ضرر را بگیرند یا منفعتی را جلب کنند. اما این امکان ندارد چون آن ضرر یا بدتر از آن بالاخره از ناحیۀ دیگری به شما خواهد رسید و در مجموع هیچ منفعت بلندمدتی با قول غیر سدید به شما نخواهد رسید.
  • هر کسی می‌خواهد دینداری کند باید به این مسأله توجه کند که دینداری از جهت رسیدن به نتیجه دو ویژگی دارد: یکی اینکه عمل کردن مطابق دستورات دینی، معمولاً موجب می‌شود دیر به نتیجه برسید و دوم اینکه دستورات دین کاری می‌کند که غیر مستقیم به نتیجه برسید. و این دو ویژگی، آدم نابردبار را دق‌مرگ می‌کند! و آدم‌ها چون معمولاً صبوری ندارند، نمی‌توانند خوب دینداری کنند. چون معولاً دین نمی‌گذارد از راه پرشتاب به نتیجه برسیم. در مورد قول سدید هم همین‌طور است. یعنی اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول سدید فاصله خواهیم گرفت.
  • ممنوعیت‌های دینی معمولاً در آن جاهایی است که شما می‌خواهید با عجله به نتیجه برسید. مثلاً پدر و مادر مذهبی وقتی در تربیت فرزند خود بخواهند با عجله به نتیجه برسند، نتیجۀ ضعیف‌تری می‌گیرند. برخی مصادیق شتاب کردن در تربیت عبارت است از: بیش از پیش موعظه کردن و سرزنش کردن، نابه‌جا اجبار به کار بستن، تشویق‌های زیادی و بی‌جا. همۀ اینها به خاطر این است که کسی می‌خواهد در کار تربیت، زود به نتیجه برسد در حالی که کار تربیتی یک کار دراز مدت است.   
  • گاهی اوقات ما می‌خواهیم مستقیم به نتیجه برسیم در حالی که خداوند روزی مؤمن باتقوا را غیر مستقیم و از جایی که حساب نمی‌کند به او می‌رساند.(وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب؛ طلاق/3) شما وقتی تقوا پیشه کنید، معمولاً احساس می‌کنید دارید از هدف خودتان دور می‌شوید. ولی این‌طور نیست. یعنی شما به ظاهر از هدف خود دور می‌شوید ولی یک‌دفعه‌ای هدف را در آغوش خواهید کشید. این خاصیت دین است.

اگر قول سدید بگویید خدا کار شما را درست خواهد کرد/ امام صادق(ع): تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمی‌کند

  • خداوند بعد از توصیه به قول سدید می‌فرماید: «...قُولُواْ قَوْلًا سَدِیداً * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَلَکمُ‏ْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم»(70 و71) یعنی اگر قول سدید بگویید خداوند کار شما را درست خواهد کرد. چون معمولاً انسان از قول سدید فاصله می‌گیرد، تا کار خودش را درست کند. لذا در اینجا خدا می‌فرماید: اگر شما قول سدید داشته باشید، خودم کارهای شما را درست خواهم کرد.
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند در قرآن فرمود: ‹قول سدید بگویید تا خدا کار شما را اصلاح کند›، بدان که تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمی‌کند؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً  یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْکَ شَیْئاً حَتَّى تَقُولَ قَوْلًا عَدْلًا»(کافی/8/107) یعنی خدا از ما هیچ چیزی را قبول نمی‌کند مگر اینکه قول سدید بگوییم.

بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد چون اثر تربیتی مادرها بر فرزندان بیشتر است

  • خیلی گفته‌اند که مادران از پدران در تربیت فرزند مؤثرترند.( آنقدرى که بچه از مادر چیز مى شنود از پدر نمى‏شنود. آنقدرى که اخلاق مادر تأثیر دارد در بچه کوچولوى نورس و به او منتقل مى‏شود از دیگران نمى‏شود؛ صحیفۀ امام/9/136) پس طبیعتاً بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد. لذا مادرها در قول سدید باید کار بیشتری روی خود انجام دهند تا پدرها. چون اثر تربیتی مادرها بر فرزندان بیشتر است. خانم‌ها مخصوصاً وقتی عصبانی می‌شوند یا دچار احساسات و هیجان می‌شوند، خیلی باید مراقب کلماتی باشند که بر زبان جاری می‌کنند.
  • زبان و سخن گفتن، علامت خیلی بزرگی برای سلامت روح انسان است. در خطبۀ همام که امیرالمؤمنین(ع) اوصاف متقین را بیان می‌فرماید، اولین صفت اهل تقوا را چنین بیان می‌فرماید: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» یعنی اولین فضیلت متقین از نگاه امیرالمؤمنین(ع) مربوط به زبان و سخن گفتن آنهاست (فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد و...؛ نهج‌البلاغه/خطبۀ193)

خلاصه پیامکی این مطلب را اینجا بخوانید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۸
مجید شهشهانی

شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-27

پیامک/ مفهوم «قول سدید» باید به یک ضرورت فرهنگی تبدیل شود/ حتی به نفع مقدسات نباید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کرد

  • استادپناهیان در جلسه27 تاریخ تحلیلی اسلام با اشاره به تأکید رسول خدا(ص) برای رعایت قول سدید در دعوت: اگر تفاوت وزن توصیه‌های دینی را درک نکنیم مذهبی عوام خواهیم بود/ مفهوم «قول سدید» باید به یک ضرورت فرهنگی تبدیل شود/ قول سدید یعنی سخن صحیح و دقیق و پرهیز از سخن بی‌پایه. قول سدید باید جزء یکی از مطالبات اولیۀ فرهنگی جامعه قرار گیرد.
  • بی‌تقوایی فقط دروغ، غیبت و تهمت نیست. قول غیرسدید هم بی‌تقوایی است/هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از راه قول غیرسدید باشد، گلوگیر خواهد شد. خواه آن گروه انقلابی باشد، یا غیرانقلابی. حتی به نفع خدا، ولایت ائمۀ(ع) و ولایت فقیه هم نباید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کرد.
  • می‌توان راست گفت اما با گفتن بخشی از حقیقت، یا انتخاب زمان نابه‌جا، یا نگفتن برخی حواشی لازم، با همان سخن صحیح، مردم را گمراه کرد./ روزنامه‌هایی که متعهد به احزاب هستند نه متعهد به حق، هیچگاه خود را متعهد به قول سدید نمی‌دانند. حداکثر خود را موظف به «قول صحیح»ی می‌دانند که به نفعشان باشد، و بتوانند با آن رقیب را تخریب کنند.
  • امروز رعایت قول سدید در جامعۀ ما دشوار است. اگر اهل قول سدید باشید مدام شما را به وابستگی به جناح‌ها یا عدم تعادل و سیاسی نبودن متهم می‌کنند. کمااینکه امام و مقام معظم رهبری را متهم کردند. باید گروهی فداکاری کنند و قول سدید داشته باشند.
  • اغلب ممنوعیت‌های دینی در مواقعی است که انسان می‌خواهد با عجله به نتیجه برسید. وقتی پدر و مادر مذهبی در تربیت فرزند با عجله به دنبال نتیجه باشند، بدتر می‌شود. موعظه و سرزنش بیش از حد، اجبار نابه‌جا، تشویق‌های زیادی و بی‌جا، همگی به خاطر این است که انسان می‌خواهد زود به نتیجه برسد، در حالی که کار تربیتی یک کار دراز مدت است.
  • مادران از پدران در تربیت فرزند مؤثرترند. لذا طبیعتاً بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد. بنابراین مادرها در قول سدید باید کار بیشتری روی خود انجام دهند تا پدرها. چون اثر تربیتی مادرها بیشتر است./ رعایت تقوای زبان اولین وصفی است که امیرالمؤمنین(ع)در خطبۀ متقین بیان می‌کنند/با کنترل زبان، چشم و گوش هم کنترل خواهد شد.

گزیده این سخنرانی را از اینجا مشاهده نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۷
مجید شهشهانی

هئیت شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-28

دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است/ مدارا و قول سدید، دو توصیۀ پیامبر برای یک دعوت‌گر عمومی/بسیاری از مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است/شدت مدارای امیرالمؤمنین(ع) موجب تمرّد امثال طلحه و زبیرها و خوارج شد

پناهیان: در تاریخ اسلام صریحاً دیده می‌شود کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان می‌آوردند بلافاصله به تبلیغ دین و دعوت دیگران مشغول می‌شدند. در صدر اسلام؛ دعوت دیگران به دین زیاد تخصصی نبود؛ اگرچه بعضی‌ها در این‌باره از مهارت و توفیق بیشتری برخوردار بودند، برخی از مؤمنین هم بودند که زیاد توان جذب دیگران به دین را نداشتند. اما این یک مسألۀ عادی بود که آنهایی که ایمان می‌آوردند بدون اینکه دوره‌های آموزشی سنگینی دیده باشند، دیگران را به دین دعوت می‌کردند و به همان سادگی‌ای که خودشان به دین جذب شده بودند، به همان سادگی، موجب جذب دیگران هم می‌شدند.

در ادامه گزیده ای از بیست و هشتمین جلسه از مبحث "تاریخ تحلیلی اسلام" را می خوانید:

دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است/ کسانی که پیامبر ایمان می‌آوردند، بلافاصله به دعوت دیگران مشغول می‌شدند

  • بحث ما دربارۀ تاریخ اسلام به موضوع عملیات دعوت اصحاب پیامبر اکرم(ص) رسیده و فعلاً در این موضوع متوقف شده‌ایم. در تاریخ اسلام صریحاً دیده می‌شود کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان می‌آوردند بلافاصله به تبلیغ دین و دعوت دیگران مشغول می‌شدند. در صدر اسلام؛ دعوت دیگران به دین زیاد تخصصی نبود؛ اگرچه بعضی‌ها در این‌باره از مهارت و توفیق بیشتری برخوردار بودند، برخی از مؤمنین هم بودند که زیاد توان جذب دیگران به دین را نداشتند. اما این یک مسألۀ عادی بود که آنهایی که ایمان می‌آوردند بدون اینکه دوره‌های آموزشی سنگینی دیده باشند، دیگران را به دین دعوت می‌کردند و به همان سادگی‌ای که خودشان به دین جذب شده بودند، به همان سادگی، موجب جذب دیگران هم می‌شدند.
  • عملیات دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است و همۀ ما باید انگیزه‌مند باشیم که به این دعوت بپردازیم. تأثیرات این دعوت فوق‌العاده عجیب است. نباید بگوییم به ما نمی‌آید دیگران را دعوت کنیم. اگر به این عرصه ورود کنید، خواهید دید که خداوند چگونه در نَفَس شما نور و در کلام شما تأثیر قرار می‌دهد. هر مؤمنی باید دعوت و تبلیغ دین وظیفۀ خودش بداند.

عملیات دعوت ابتدایی زیاد عملیات پیچیده‌ای نیست که لازم باشد حتماً متخصص یا عالم دینی باشید

  • عملیات دعوت ابتدایی را نباید زیاد عملیات پیچیده‌ای دانست. عملیات دعوت شبیه عملیات تلاوت است. اینکه خداوند می‌فرماید: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»(آل‌عمران/164) یعنی ابتدا آیات قرآن را برای مردم بخوان و آنها را در معرض مشاهدۀ آیات قرآن قرار بده، شاید با همین مشاهدۀ آیات، فکر و عقلشان روشن شد و جذب دین شدند. چون بعضی‌ها صرفاً با شنیدن و مشاهدۀ آیات قرآن، حرکت خودشان را به سمت دین شروع می‌کنند و پیامبر(ص) بسیاری از افراد را صرفاً با تلاوت قرآن دعوت کرد و کار به مراحل بعدی یعنی تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت کشیده نشد.
  • دعوت ابتدایی‌ای که وظیفۀ همۀ ماست، کار سخت و پیچیده‌ای نیست؛ فقط کمی همت می‌خواهد. گاهی اوقات ما با استدلال سادۀ خودمان می‌توانیم دلهای آماده و نورانی‌ای را جذب کنیم که بسیاری از عالمان و متخصصان دین، ممکن است به این توفیق ما نرسند؛ یا به‌دلیل اینکه به افرادی که شما دسترسی دارید، آنها دسترسی ندارند یا ممکن است زبان آنها را آن‌طوری که شما می‌فهمید متوجه نباشند و به‌کار نگیرند. مثلاً ممکن است شما راننده، دانشجو، خیاط، بازاری یا پزشک باشید؛ شما می‌توانید هم‌صنفی‌های خودتان را با آن زبانی که بین‌تان رایج است و با آن اُنس و صمیمیتی که بین‌تان هست، به دین دعوت کنید، آن‌هم به سهولتی که یک عالم دینی نتواند به آن سهولت ارتباط برقرار کند.
  • معلوم نیست عالمان دینی همیشه وظیفه‌شان این‌طور دعوت کردن باشد. همانطور که ارتش‌ها و افسران بلندپایه وقتی جنگ شد به میدان می‌روند و به صورت عادی به خیابان‌ها نمی‌آیند که مسائلی مثل ترافیک خیابان‌ها را برطرف کنند، عالمان دینی هم بسیاری اوقات برای مقابله با شبهات سنگینی که برخی معاندین درست می‌کنند، وارد صحنه می‌شوند. ولی عملیات دعوت به‌صورت عمومی، حتی نیازی به آگاهی از این شبهات و پاسخ‌های آنها نیز ندارد و البته در صورتی که با چنین شبهاتی هم برخورد کردید، می‌توانید افراد را به پاسخ‌هایی که علما برای این شبهات، ارائه داده‌اند ارجاع دهید. (البته خوب است همۀ ما پاسخ برخی از این شبهات را بدانیم) اما بسیاری از اوقات ممکن است عملیات دعوت بدون برخورد با چنین شبهاتی و یا حتی با وجود چنین شبهاتی اثر خودش را می‌گذارد.

توصیه‌های پیامبر(ص) برای کسانی که می‌خواهند به عنوان یک «دعوتگر عمومی» دیگران را به دین دعوت کنند

  • در جلسات قبل در مورد ویژگی‌های کسی که می‌خواهد به عنوان یک دعوت‌گر عمومی دیگران را به دین دعوت کند، گفتگو کردیم. از جمله به این روایت اشاره کردیم که شخصی به نام عَمْرَو بْنَ مُرَّة نزد پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد و بلافاصله بعد از اینکه ایمان آورد، از پیامبر(ص) درخواست کرد که مرا مأمور کن تا بروم و قوم خودم را به دین شما دعوت کنم. حضرت به او اجازه دادند(ثُمَّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ابْعَثْنِی إِلَى قَوْمِی لَعَلَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَمُنُّ عَلَیْهِمْ کَمَا مَنَّ عَلَیَّ بِکَ فَبَعَثَنِی‏؛ کنزالفوائد/1/210) و بعد پیامبر(ص) چند توصیه دربارۀ دعوت دیگران به او فرمودند. هرچند او یک مبلغ به معنای متخصص دینی -که امروز ما می‌شناسیم- نبود بلکه می‌خواست به عنوان یک دعوتگر عمومی فعالیت کند. لذا کسانی که می‌خواهند دیگران را به دین دعوت کنند، خوب است این سفارش‌های پیامبر(ص) را درنظر بگیرند.
  • پیامبر(ص) چند توصیۀ کلیدی و مهم به او فرمود: «بر تو باد که با رفق و مدارا عمل کنی، و با قول سدید(قول استوار و محکم) سخن بگویی و بی‌رحم و قصی‌القلب نباشی، بلکه دل‌رحم باشی. و مستکبر و حسود هم نباشی؛ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِیدِ وَ لَا تَکُ فَظّاً وَ لَا غَلِیظاً وَ لَا مُسْتَکْبِراً وَ لَا حَسُوداً»(همان منبع) البته این دل‌رحم بودن و این غلیظ نبودن به تعبیری در همان «رفق» هم وجود دارد، کما اینکه خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «اگر تندخو و سخت‌دل بودى مردم از دور تو پراکنده می‌شدند؛ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(آل‌عمران/159)
  • جالب اینجاست که بدانیم این آیه در ارتباط با چه کسانی است؟ در جنگ احد خیلی‌ها در حق پیامبر(ص) نامردی کردند و خداوند آنها را توبیخ کرد.(إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ  وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ...»(آل‌عمران/155تا158) این آیات را خداوند خطاب به آن افراد ضعیف الایمان که شاید برخی از آنها را بشود منافق نامید، بیان می‌فرماید و آنها را توبیخ می‌کند که چرا مأموریت خودتان را درست انجام ندادید؟! بعد خداوند از گفتگوی با آنها منصرف می‌شود و با پیامبر(ص) صحبت می‌فرماید و این آیه را بیان می‌فرماید: «رحمتی از جانب خدا به سوی تو آمده که تو این‌چنین با آنها مهربان شده‌ای، اگر تو بی‌‌رحم بودی اینها از دور تو پراکنده می‌شدند؛ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک»(آل‌عمران/159) این کسانی که خدا می‌فرماید از دور تو پراکنده می‌شدند، در ارتباط با مردم عادی بیان نمی‌فرماید بلکه در ارتباط با همان خیانت‌کاران و افراد ناسپاس و فراریان از جنگ بیان می‌فرماید که خطای بسیار بزرگی (در جنگ احد) مرتکب شده بودند و اگر پیامبر(ص) می‌خواست مطابق عرف معمول در جنگ‌ها با آنها رفتار کند، شاید خیلی از آنها را باید اعدام می‌کرد ولی پیامبر(ص) با آنها مدارا کرد و تخطی نظامی آنها را بخشید و برای آنها استغفار کرد. پیامبر(ص) با اطرافیان خودشان این‌طوری برخورد می‌کردند و طبیعتاً به دیگران هم سفارش می‌کردند که همین‌طوری برخورد کنند.

چطور می‌شود «مدارا» و «قول سدید» را با هم جمع کرد؟/چگونه می‌توان «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن گفت؟

  • دو توصیۀ ابتدایی پیامبر(ص) برای کسی که می‌خواست مردم را به دین دعوت کند این بود: «با مهربانی و مدارا و محکم و استوار سخن بگو؛ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِیدِ»(کنزالفوائد/1/210) یعنی سخن گفتن با مدارا و در عین حال، محکم و استوار. این ترکیب بسیار زیبایی است. ما اگر بخواهیم این رفق و مدارا را با قول سدید جمع کنیم، چگونه می‌شود؟ یعنی آدم چگونه می‌تواند «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن بگوید؟  
  • ابتدا ترکیب این دو صفت را در کنار همدیگر طی یک روایت زیبا از امیرالمؤمنین(ع) ببیند که فرمود: «رفق راهی است که انسان را به سوی قول محکم می‌برد؛ الرِّفْقُ عُنْوَانُ السَّدَاد»(غررالحکم/4953) یعنی این دو مفهوم «رفق» و «قول سدید» اساساً با هم ارتباط دارند. شما اگر بخواهید سخن محکمی بگویید وقتی از باب  رفق شروع کنید این رفق شما علامتی است که نشان می‌دهد شما به قول سدید خواهید رسید.
  • واقعاً اگر با رفق شروع کنیم، به قول سدید خواهیم رسید. ای کاش ما بتوانیم تمرین کنیم که هر سخنی را چگونه بیان کنیم که این رفق و سداد در آن دیده شود و خودمان را بی‌رحم و غلیظ القلب نشان ندهیم.

پیامبری که این‌قدر با رفق و مدارا رفتار می‌کرد را متهم می‌کنند به اینکه دین خود را با شمشیر گسترش داد!/ اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود، این‌قدر منافقین و خوارج جرات پیدا کردند

  • اگر کسی منافق باشد و ما با بی‌رحمی با او رفتار کنیم و او را به سمت جهنم هُل بدهیم، چه کسی خودشحال می‌شود و چه کسی ناراحت می‌شود؟ طبیعتاً خداوند ناراحت می‌شود. درست است که آن شخص، جهنمی است ولی نباید او را به سمت جهنم هُل داد. بلکه باید سعی کنیم به یک شکلی او را جذب کنیم و متوقفش کنیم بلکه از راه اشتباه خود برگردد. این دین و آیین و مرام پیامبر مهربان ماست ولی این پیغمبر را محکوم می‌کنند به اینکه دین خودش را با شمشیر در جهان گسترش داده است! چون بالاخره هرچقدر پیامبر(ص) رفق و مدارا داشت و هرچقدر مهربان و دل‌رحم بود، باز هم جنگ پیش می‌آمد. ولی مغرضان و معاندان، همین بخش جنگ و نبرد پیامبر(ص) را برجسته می‌کنند و تصویر خشنی از پیامبر(ص) نشان می‌دهند و ایشان را به خشونت محکوم می‌کنند.
  • امیرالمؤمنین(ع) را نیز به خشونت، متهم می‌کردند. مگر ایشان رفق و مدارا نداشت؟! اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود اصلاً این‌قدر برای ایشان جنگ پیش نمی‌آمد. اگر حضرت از همان اول از خودش یک خشونت بی‌جا نشان می‌داد، همه از حضرت می‌ترسیدند و شمشیرها را غلاف می‌کردند. از بس حضرت اهل رفق و مدارا بود، سه جنگ داخلی به ایشان تحمیل شد از بس پیامبر(ص) رحم داشت و غلیظ القلب نبود و حتی با غیر مؤمنین هم مهربان بود، این‌قدر منافقین جرات پیدا کردند و به ایشان خیانت کردند. از بس امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا بود، خوارج به خروج ایشان از دین، حکم کردند درحالی‌که خودشان از دین خارج شده بودند. 

اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونت‌های افراطی بودند، الان گرایش‌های شدید لیبرالی دارند

  • در جمهوری اسلامی هم همین است. از بس نظام اسلامی در کلیّت خودش، اهل رفق و مدارا بوده و با قول سدید حرکت کرده است که بعضی‌ها پُررو شده‌اند و آن را متهم به خشونت می‌کنند. البته ممکن است چند نفر در گوشه و کنارِ این نظام اسلامی، کارهای غلطی انجام داده باشند. اتفاقاً در این 35 سال می‌توان آمار گرفت که چه کسانی رفتارهای بدون رفق و مدارا داشتند و الان کجا هستند؟! مثلاً بعضی‌ها اوایل انقلاب می‌گفتند: «هر کسی پول دارد باید پول‌هایش را بگیریم؛ چون معلوم نیست اینها در زمان طاغوت از چه راهی پول جمع کرده‌اند!» ولی نظام اسلامی جلوی این افراد را گرفت. حالا یکی از کسانی که این سخن را می‌گفت، خودش تازه از زندان فتنۀ 88 آزاد شده و حالا آمده است و می‌خواهد همه‌چیز را آزاد کند!
  • اگر در تاریخ انقلاب ما بررسی شود که چه کسانی در این انقلاب، در گوشه و کنار، اهل رفق و مدارا نبودند خودش یک پروندۀ بسیار جالی خواهد بود. اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونت‌های افراطی و بی‌جا بودند، الان گرایش‌های شدید لیبرالی دارند. بروید روزنامه‌های دهۀ اول و حتی پنج سال اول انقلاب را بخوانید. تندترین و افراطی‌ترین‌های آن زمان، امروز کندترین آدم‌ها هستند!

علی‌رغم رفق و مدارای نظام، بعضی‌ها این نظام را متهم می‌کنند که می‌خواهد با شمشیر، مردم را به بهشت ببرد!

  • در موارد متعددی در طول سال‌های انقلاب پیش آمده است که مقام معظم رهبری با برخی از افراد در جبهۀ انقلابی به این دلیل که در مجموعۀ آنها یک خبر غیرمنصفانه و تند، علیه کسانی که حتی ممکن است مواضع ناشایستی داشته‌اند و به انقلاب ضربه زده‌اند، منتشر شده است، به شدت برخورد کرده‌اند که چرا خبر غیرمنصفانه منتشر شده است. یعنی مراقبت کرده‌اند که حتی از کسی که احیاناً ظالم است، حقی ظایع شود. سیرۀ حضرت امام(ره) هم این‌طوری بود. با اینکه نظام ما این‌طوری بوده و هست، بعضی‌ها الان به راحتی سخن از این می‌گویند که نباید با شمشیر، مردم را به بهشت برد! از بس این نظام مدارا و مماشات کرده و کسی را با شمشیر به بهشت نبرده، بعضی‌ها بیش از حد از این مدارا سوء استفاده می‌کنند.
  • رسول خدا(ص) که این‌همه با منافقین و فراریان از جنگ، مدارا می‌کرد و با محبت با آنها برخورد می‌کرد، 1400 سال است که ایشان را به خشونت متهم می‌کنند و می‌گویند ایشان اسلام را به زور شمشیر گسترش داده‌اند! ما که جای خود داریم! معلوم است که با شاگردان اصیل مکتب پیغمبر نیز همین‌طوری برخورد می‌شود. چاره‌ای نیست. همین رفق و مدارا و مهربانی پیغمبر(ص) هم عامل مظلومیت ایشان می‌شود. زیرا به چه کسی نمی‌شود ظلم کرد که همۀ مردم از او شدیداً بترسند. چون او آن‌قدر به دیگران ظلم می‌کند که جایی باقی نمی‌گذارد که دیگران به او ظلم کنند.

خیلی از مظلومیت‌های نظام ما ناشی از این است که هیچ‌وقت نخواسته کسی را با شمشیر به بهشت ببرد/ بسیاری از مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است/مدارای امیرالمؤمنین موجب تمرّد امثال طلحه و زبیرها و خوارج شد

  • خیلی از مظلومیت‌های نظام ما هم ناشی از این است که هیچ‌وقت نخواسته است کسی را با شمشیر به بهشت ببرد. اصلاً مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است. امیرالمؤمنین(ع) آن‌قدر اهل رفق و مدارا و قول سدید و رأی سدید بود که طلحه و زبیرها و خوارج‌ها پُررو شدند. حتی در جنگ صفین به امیرالمؤمنین(ع) می‌گفتند: شما مدیریت ندارید! شما سیاست بلد نیستید و نمی‌توانید! وقتی این شایعات صورت گرفت، بدانید که -در مرحلۀ بعدی- تمرّد هم صورت می‌گیرد. تمرّدی که طی آن بعضی‌ها امیرالمؤمنین(ع) را از دین خارج می‌دانستند ناشی از چه بود؟ وقتی با یک بزرگتر، این‌گونه رفتار کردید و پیچ‌های حکومت او را شُل کردید، و امارت او را خدشه‌دار کردید به حدّی که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً»(نهج‌البلاغه/خطبۀ208)، دیگر هر آدم بی‌‌سروپایی می‌آید و از خودش تفکر صادر می‌کند و می‌گوید: شما در فلان مورد اشتباه کردید! و آن‌قدر هم محکم پای سخن خودش می‌ایستد که حتی به روی امیرالمؤمنین(ع) شمشیر می‌کشد. به خاطر اینکه فکر می‌کند حضرت اشتباه کرده و از دین خارج شده است!
  • این رفتارهای جسورانۀ اطرافیان، به خاطر شدت رفق و مدارای امیرالمؤمنین(ع) بود. و الا خیلی‌ها بودند که رفتارهای غلط بسیار واضحی داشتند ولی هیچ فرقه‌ای علیه آنها درست نشده و کسی علیه آنها قیام نکرده و کسی هم جرات نداشت به آنها اعتراض کند، برای اینکه می‌ترسیدند. اما در مقابل پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) چون از ظلم آنها نمی‌ترسیدند، جرات می‌کردند علیه ایشان اقدام کنند و لذا برای نظام اسلامی مشکل ایجاد می‌کردند.
  • در نظام جمهوری اسلامی هم خیلی‌ از مشکلات و زحمت‌هایی که ما تحمل می‌کنیم، به خاطر رفق و مدارای نظام است. در هیچ کشوری این‌طور با رفق و مدارا برخورد نمی‌کنند. کما اینکه مقام معظم رهبری در زمان دولت اصلاحات فرمودند: در هیچ کشوری این‌طوری نیست که روزنامه‌ها اساس نظام خودشان را این‌طوری زیر سؤال ببرند.
  • واقعاً هم همین‌طور است که برخی، اساس نظام را زیر سؤال می‌برند. این هم در اثر رفق و مدارایی است که وجود دارد. و اتفاقاً همان کسانی که نظام این‌قدر با رفق و مدارا با آنها برخورد می‌کند، همیشه اتهام می‌زنند که اینجا با خشونت با ما برخورد می‌کنند! در حالی که اگر با خشونت با آنها برخورد می‌شد، اصلاً نمی‌توانستند این سخن را بگویند و منتشر کنند. در نهایت هم این نظام مظلوم، متهم می‌شود به اینکه می‌خواهد با شمشیر کارها را پیش ببرد.
  • درست است که امیرالمؤمنین(ع) سه جنگ را اداره کرد، ولی می‌دانید این جنگ‌ها بعد از چقدر رفق و مدارا بوده است؟ اصلاً می‌دانید که دلیل این جنگ‌ها، همان رفق و مدارای حضرت بود که برخی جرات کردند جنگ راه بیندازند؟ و بعد از اینکه آنها جنگ راه انداختند، امیرالمؤمنین(ع) نمی‌توانست خودش را تسلیم آنها کند و طبیعتاً باید جلوی آنها می‌ایستاد.

دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خود را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه تهمت افراطی بودن هم بشنوند و تحمل کنند 

  • رفق و مدارا شیوۀ پیامبر اکرم(ص) بود و دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خودشان را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه کتک هم بخورند و تهمت هم بشنوند و تهمت افراطی بودن هم بشنوند و محرومیت‌هایی را تحمل کنند. شما یقین داشته باشید در همین نظام جمهوری اسلامی هر کسی درست رفتار کند، محرومیت‌هایی از این سو یا آن‌سو به او خواهد رسید. گویا این سنت الهی است که اگر مؤمنی درست عمل کند و با رفق و مدارا و مهربانی هم برخورد کند، حتماً جریان‌ها و قدرت‌های حقیری از این سو و آن‌سو، او را از بسیاری مواهب محروم می‌کنند و حتی اگر بتوانند دوست دارند دیگر صدایش هم در نیاید.
  • هر کسی مسیر درستی را انتخاب کرد و همیشه هم اهل رفق و مدارا بود، کافی است فقط یک‌جا سر یک خط قرمز، بایستد، در این صورت او را به خشونت و افراطی‌گری متهم می‌کنند و سعی می‌کنند نابودش کنند. یعنی هرچقدر هم با رفق و مدارا عمل کنید، آخر سر بالاخره این تهمت را به شما می‌زنند. چون موتور تولید سخنِ ناحق و غیرمنصفانه علیه نیروی خوب و قوی همیشه فعال است. 
  • آنهایی که آماده‌اند به خاطر دین - حتی در یک جامعۀ دینی - محرومیت بکشند، باید این توصیه‌های پیامبر(ص) را به دقت گوش کنند. اما اگر می‌خواهید طوری رفتار کنید که کسی به شما سخن تندی نگوید یا تهمت نزند، اصلاً این کار را شروع نکید! چون بالاخره چند نفر آدم ضعیف الایمان پیدا می‌شوند که شما را اذیت کنند؛ حتی در همین جامعۀ دینی و اسلامی و شیعی خودمان. لذا باید مقاومت خودتان را در این زمینه افزایش دهید.

اثر تربیتی و درونی «قول سدید» خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است/قول سدید، اندیشه و رأی سدید به انسان می‌دهد

  • قول سدید را صرفاً برای آثار و فواید بیرونی آن نخواهید. مثلاً اینکه اهل قول سدید باشیم تا نتوانند از سخن ما سوءاستفاده کنند، یا اینکه اهل قول سدید باشیم تا همه منطق ما را درک کنند. یا اهل قول سدید باشیم که غیر مستند سخن نگفته باشیم و در دراز مدت یک وجاهت و اعتباری برای ما بیاورد. التزام به قول سدید را برای رسیدن به این‌طور فواید و آثار بیرونی قول سدید دنبال نکنید. البته قول سدید بسیاری از اوقات این آثار را هم دارد که به‌جای خود محفوظ است، اما اثر تربیتی و درونی قول سدید خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است.
  • یکی از آثار درونی قول سدید این است که قول سدید اندیشه و رأی سدید به انسان می‌دهد. وقتی شما عادت کنید که هر وقت خواستید سخن بگویید، دقیق و درست سخن بگویید کم‌کم منشی در اندیشۀ شما پیدا می‌شود که آن‌هم به سداد خواهد رسید. ائمۀ هدی(ع) در روایات، اندیشۀ سدید را توصیف و توصیه می‌کنند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «بهترین آراء و اندیشه‌ها و نظرها، آنهایی است که از هوای نفس بیشترین فاصله را داشته باشد و به سداد نزدیکتر باشد؛ خَیْرُ الْآرَاءِ أَبْعَدُهَا مِنَ الْهَوَى وَ أَقْرَبُهَا مِنَ السَّدَاد»(عیون الحکم/ص238) وقتی می‌گوییم: «نظر من این است که...» باید ببینیم چقدر در این نظر خودمان هوای نفس نهفته است؟! همچنین دقت کنیم که رأی و نظر ما «سدید» باشد.

یکی از راه‌های رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است

  • رأی سدید از کجا نشأت می‌گیرد؟ یکی از راه‌های تمرین کردن و رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است. با اینکه گفتار نتیجۀ اندیشه و قلب انسان است، ولی اگر گفتار خود را کنترل کنید، هم قلب شما را پالایش می‌دهد و هم عقل و اندیشه را رشد می‌دهد. وقتی شما سعی می‌کنید در سخنان و قضاوت‌های خودتان، سخنِ دقیق و درست بگویید، آن‌وقت نتیجه‌اش این می‌شود که افکار شما هم دقیق می‌شود.
  • متاسفانه خیلی از شایعات و سخنان نادرستی که در جامعه پخش می‌شود، از همین بچه‌های خوب و اهل دیانتنی نشأت می‌گیرد که اهل قول سدید نیستند و بدون تأمل و بررسی یک نقل قول اشتباه را نقل می‌کنند.
  • بعضی‌ها اساساً در اندیشۀ خودشان اهل قول سدید نیستند. یعنی دربارۀ آن سخن اصلاً فکر نمی‌کنند. در صورتی که اگر کمی فکر کنند می‌فهمند که نقل قول یا خبری که شنیده و سپس نقل کرده‌اند، غلط است. یعنی بدون فکر کردن، آن سخن را می‌پذیرند. لذا غربی‌ها با ماهواره‌های خودشان روی این افراد خیلی حساب باز می‌کنند. یعنی روی این‌قبیل افراد که سخن بی‌پایه و اساس را می‌پذیرند و یا خودشان سخن بی‌پایه و اساس می‌گویند، خیلی برنامه‌ریزی می‌کنند.
  • بعضی وقت‌ها که می‌بینید ماهواره‌ها سخنان خیلی مزخرفی می‌زنند و سعی می‌کنند با این سخنان غلط خود، کسانی را در جامعه تخریب می‌کنند- که اگر شما بشنوید، اصلاً نمی‌پذیرید و حتی برای‌تان خنده‌دار است- به خاطر این است که آنها مشتریان خاص خودشان را دارند. تازه آنها حساب می‌کنند که اگر از بین مشتریان آنها یک درصدی هم این سخن مزخرف را بپذیرند، کم‌کم و به مرور زمان و با تکرار این‌قبیل سخنان، آنها سخن خود را در جامعه جا می‌اندازند.

اگر قول سدید داشته باشید، رشد فکری هم پیدا می‌کنید/ کسی که اهل «قول سدید» نباشد در امتحانات آخرالزمان، فریب می‌خورد

  • اگر دقت کنید و قول سدید داشته باشید، به مرور رشد فکری هم پیدا می‌کنید و دارای رأی سدید خواهید شد. اگر کسی تلاش کند حساب‌شده سخن بگوید، کم‌کم در درازمدت حساب‌شده هم فکر خواهد کرد.
  • اگر کسی حساب‌شده سخن بگوید، جدای از آثار اجتماعی که به دنبال دارد، اهل تشخیص «حرف حساب» هم خواهد شد. یعنی شما اگر اهل قول سدید باشید، قول سدید را هم خواهید پذیرفت.
  • خیلی از سخنان، با همدیگر مشابهت دارند؛ خصوصاً در آخرالزمان. در بحران‌ها و فتنه‌های آخرالزمان همۀ عوام و تک‌تک مردم باید عالم خوب را از عالم بد تشخیص دهند. چون در آخرالزمان، آدم‌هایی که دچار انحراف هستند، سعی می‌کنند دقیق‌ترین و فراوان‌ترین استدلال‌ها را بیاورند تا مردم را به سوی خود جذب کنند. کسی که خودش اهل فکر سدید و رأی سدید نباشد، یعنی کسی که اهل قول سدید نباشد، نمی‌تواند قول سدید را تشخیص دهد و وقتی نتوانست قول سدید را تشخیص دهد، طبیعتاً فریب می‌خورد.

خلاصه پیامکی این مطلب را اینجا بخوانید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۳
مجید شهشهانی

در جلسه 28 تاریخ تحلیلی اسلام/ پیامک خبری

کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان می‌آوردند، بلافاصله به دعوت دیگران مشغول می‌شدند

فرازهای کوتاهی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در جلسه 28 تاریخ تحلیلی اسلام:

  • در تاریخ اسلام صریحاً دیده می‌شود کسانی که به پیامبر اکرم ایمان می‌آوردند، بلافاصله به دعوت دیگران مشغول می‌شدند و به همان سادگی که خودشان به دین جذب شده بودند، موجب جذب دیگران هم می‌شدند. عملیات دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است و همۀ ما باید انگیزه‌مند باشیم که به این دعوت بپردازیم.
  • عملیات دعوت ابتدایی را نباید زیاد عملیات پیچیده‌ای دانست. شبیه عملیات تلاوت است. اولین مرحلۀ دعوت در قرآن «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ...» است. یعنی ابتدا آنها را در معرض آیات قرآن قرار بده، شاید با همین مشاهدۀ آیات، جذب شدند/آن دعوت ابتدایی که وظیفۀ همۀ ماست، کار سخت و پیچیده‌ای نیست؛ فقط کمی همت می‌خواهد.
  • «نباید بگوییم به ما نمی‌آید دیگران را دعوت کنیم!»اگر وارد این عرصه شوید، خواهید دید که خدا چگونه در نَفَس شما نور و در کلام شما تأثیر قرار می‌دهد./ گاهی اوقات یک دانشجو یا راننده با استدلال سادۀ خودش می‌تواند دلهای آماده‌ای را جذب کند که بسیاری از متخصصان دین ممکن است به دلیل عدم دسترسی و همزبانی به این توفیق نرسند.

گزیده این سخنرانی را از اینجا مشاهده نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۲
بیان معنوی

جلسه27 تاریخ تحلیلی اسلام/پیامک خبری

مفهوم «قول سدید» باید به یک ضرورت فرهنگی تبدیل شود/ حتی به نفع مقدسات نباید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کرد

فرازهای کوتاهی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در جلسه27 تاریخ تحلیلی اسلام:

 

  • استادپناهیان در جلسه27 تاریخ تحلیلی اسلام با اشاره به تأکید رسول خدا(ص) برای رعایت قول سدید در دعوت: اگر تفاوت وزن توصیه‌های دینی را درک نکنیم مذهبی عوام خواهیم بود/ مفهوم «قول سدید» باید به یک ضرورت فرهنگی تبدیل شود/ قول سدید یعنی سخن صحیح و دقیق و پرهیز از سخن بی‌پایه. قول سدید باید جزء یکی از مطالبات اولیۀ فرهنگی جامعه قرار گیرد.

  • بی‌تقوایی فقط دروغ، غیبت و تهمت نیست. قول غیرسدید هم بی‌تقوایی است/هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از راه قول غیرسدید باشد، گلوگیر خواهد شد. خواه آن گروه انقلابی باشد، یا غیرانقلابی. حتی به نفع خدا، ولایت ائمۀ(ع) و ولایت فقیه هم نباید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کرد.

  • می‌توان راست گفت اما با گفتن بخشی از حقیقت، یا انتخاب زمان نابه‌جا، یا نگفتن برخی حواشی لازم، با همان سخن صحیح، مردم را گمراه کرد./ روزنامه‌هایی که متعهد به احزاب هستند نه متعهد به حق، هیچگاه خود را متعهد به قول سدید نمی‌دانند. حداکثر خود را موظف به «قول صحیح»ی می‌دانند که به نفعشان باشد، و بتوانند با آن رقیب را تخریب کنند.

  • امروز رعایت قول سدید در جامعۀ ما دشوار است. اگر اهل قول سدید باشید مدام شما را به وابستگی به جناح‌ها یا عدم تعادل و سیاسی نبودن متهم می‌کنند. کمااینکه امام و مقام معظم رهبری را متهم کردند. باید گروهی فداکاری کنند و قول سدید داشته باشند.

  • اغلب ممنوعیت‌های دینی در مواقعی است که انسان می‌خواهد با عجله به نتیجه برسید. وقتی پدر و مادر مذهبی در تربیت فرزند با عجله به دنبال نتیجه باشند، بدتر می‌شود. موعظه و سرزنش بیش از حد، اجبار نابه‌جا، تشویق‌های زیادی و بی‌جا، همگی به خاطر این است که انسان می‌خواهد زود به نتیجه برسد، در حالی که کار تربیتی یک کار دراز مدت است.

  • مادران از پدران در تربیت فرزند مؤثرترند. لذا طبیعتاً بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد. بنابراین مادرها در قول سدید باید کار بیشتری روی خود انجام دهند تا پدرها. چون اثر تربیتی مادرها بیشتر است./ رعایت تقوای زبان اولین وصفی است که امیرالمؤمنین(ع)در خطبۀ متقین بیان می‌کنند/با کنترل زبان، چشم و گوش هم کنترل خواهد شد.

گزیده سخنرانی این مطلب را اینجا بخوانید

  •  
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۳
بیان معنوی

هئیت شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-24

دعوت باید جزئی از زندگی جدی ما باشد و الا معلوم نیست که دین در ما اثر عمیق گذاشته باشد/ فامیل و آشنایان باید با دیدن ما یاد "دعوت‌کردن‌های ما به خوبی‌ها" بیفتند

موضوع سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، در جلسات هفتگی هیئت شهدای گمنام که شبهای جمعه در حسینیه قهرودیها واقع در خیابان فرهنگ برگزار می‌شود، تاریخ تحلیلی اسلام است. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در بیست و چهارمین جلسه را می‌خوانید:

  • دعوت یک کار فراگیر است و فقط کار سخنرانان نیست. برای دعوت هم، نیاز نیست که اول خودمان به همۀ دین عمل کنیم و بعد دعوت کنیم. آقای بهجت می‌فرمود: اگر بخواهیم اول به همۀ دین عمل کنیم و بعد دیگران را دعوت کنیم که اصلاً دعوت تعطیل می‌شود!
  • طبق آیۀ 104 سورۀ آل عمران، دعوت حتی بر امر به معروف و نهی از منکر هم مقدم است. دعوت باید جزئی از زندگی جدی ما باشد و الا معلوم نیست که دین در ما اثر عمیق گذاشته باشد. دعوت باید جزء فرهنگ و سبک رفتار ما باشد به حدی که فامیل و همسایه و آشنایان، ما را «اهل دعوت» بدانند و وقتی ما را دیدند یاد "دعوت کردن های ما به خوبیها" بیفتند.
  • وقتی یک دعوت ساده انجام دهید و در طرف مقابل تأثیر بگذارد، تا وقتی که او به آن کار خوب عمل کند، ثوابش را برای شما هم می‌نویسند و سهم شما در آن کار خوب محفوظ است. اگر هم کسی دعوت شما را نپذیرد و غریب بمانید، ارزش و قیمت این غربت با هیچ‌چیزی قابل مقایسه نیست.
  • باید مهارت‌های لازم برای دعوت کردن را بلد باشیم. زیبا سخن گفتن، انتخاب جملات زیبا و استدلال‌های عمیق و استفادۀ به‌جا از فرصت‌ها و سخن گفتن بر اساس اقتضائات حال، از شرایط دعوت هستند.
  • دعوت به دین فقط با سخنرانی کردن نیست. خود اهل‌بیت(ع) کمتر سخنرانی می‌کردند و بیشتر در ضمن معاشرتشان با مردم، آنها را دعوت می‌کردند. برای فراگیر کردن دین در جامعه، هیچ چیزی به این اندازه تأثیر ندارد که در تعاملها و معاشرتهای خودمان، چند کلمه هم دعوت کنیم.
  • غربزدگی این فرهنگ را در جامعه و در جان آدمها جاری میکند که به همدیگر کاری نداشته باشید؛ اسمش را هم گذاشته‌اند فضولی نکردن! در حالی که این یعنی بی‌تفاوت بودن که نوعی خودخواهی است. اسلام نمی‌گوید در کار دیگران فضولی کنید، می‌گوید دیگران را دعوت کنید و بی‌تفاوت نباشید و این یعنی دلسوزی نسبت به دیگران.
  • اگر اهل دعوت بشویم، اجتماعی‌تر خواهیم شد و اجتماعی بودن برکات ویژه‌ای از نظر مادی و معنوی دارد و خیلی جلوی فساد روح ما را می‌گیرد. مثلاً خیلی از حسادت‌ها و هرزگی‌ها و صفات اخلاقی بد در وجود ما تضیف می‌شود یا از بین می‌رود. می‌توانید زندگی خودتان را با «دعوت» بیمه کنید.
  • طبق روایت، اگر خواستید کسی را دعوت کنید، از باب رِفق وارد شوید؛ «عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ» اول ببینید چه چیزهایی را دوست دارد، چه چیزهایی را قبول دارد و چه چیزهایی را می‌فهمد؛ دعوت خود را از همان‌جاها شروع کنید.
  • اگر یک خانم بد‌حجاب دیدید، سالم‌ترین انگیزۀ بدحجابی را به او نسبت دهید. نگویید که این کار تو خیانت به خون شهداست! خیلی از بدحجابی‌ها به انگیزه فساد نیست، بلکه به‌ انگیزۀ زیبایی‌گرایی، حفظ عزت یا ترس از ضایع شدن است. اما حتی اگر درصد اندکی از بدحجابی‌ها با این انگیزه‌ها باشد، ولی شما باید همه را این‌جوری ببینید و از اینجا شروع کنید. برخی از بدحجاب‌ها می‌گویند: می‌خواهم خوب دیده بشوم و مرا تحسین کنند. حتی ممکن است زیاد گدای محبت دیگران هم نباشند ولی به آثار سوء این رفتار توجه ندارند. یا اینکه انگیزه‌‌شان حفظ عزت و جلوگیری از ضایع شدن باشد.
  • اگر بدحجابی کسی با انگیزۀ زیبایی‌گرایی بود، بگویید: درست است که زیباسازی هنر است، ولی دل‌شکستن هنر نمی‌باشد. آیا دل‌شکستن زیباست؟! نباید زیبایی را با زشتی قاطی کرد. الان تو دلِ خیلی از خانم‌ها و آقایان را می‌شکنی؛ آقایانی که می‌بینند و نمی‌توانند با تو زندگی کنند و خانم‌هایی که نمی‌توانند با تو رقابت کنند. ضمن اینکه ده سال دیگر خودت هم مثل او خواهی شد.
  • اگر بدحجابی کسی با انگیزۀ عزت بود، بگویید: الان بعضی‌ها به تو نگاه می‌کنند و می‌گویند: چقدر آدم سبکی است، اصلاً عزت ندارد و محتاج نگاه دیگران است. اینکه مغایر هدفی است که تو داشتی! اگر هم بعضی‌ها به خاطر حجاب خوب، تو را مسخره کنند برای این است که از عزت و بزرگواری تو حرصشان در آمده. آنها خودشان حقیر و هوسران هستند و می‌خواهند تو هم ذلیل باشی، اما وقتی می‌بینند عزیز هستی، کفرشان در می‌آید و استهزاء می‌کنند.   
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۶
بیان معنوی

کلیپ‌های شما

اهل دعوت باشید!

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

در جهان اسلام متأسفانه الآن اوضاع ناامن شده. واقعاً محبین حقیقی پیامبر گرامی اسلام(ص) در جهان امنیت ندارند. همه‌جا برایشان ناامن شده، ان‌شاءالله خدا امنیت را برای همۀ این خوبان به ارمغان بیاورد. ولی شما که دیگر امنیت دارید دست از دعوت برندارید. بخشی از زندگی‌ات، بخشی از مالت، بخشی از وقتت را، بخشی از روابطت را، بخشی از مطالعاتت را، بخشی از حرف‌هایت را برای دعوت بگذار.

امروز چند نفر را دعوت کردی؟ ساکت نباش، زشت است برای مؤمن ساکت باشد! خوددانی... عمار یاسر وقتی که از جنگ احد برگشته بودند یهودی‌ها جلویشان را گرفتند، یعنی حالا چند وقت بعدش، رفیق عمار هم بود، گفتند: خب آقای عمار، چی شد پس وعده‌‌های الهی؟ پیامبرتان که اینقدر شکست خورده، قهرمانان‌تان را هم کشتندو ... ؟!

رفیق عمار گفت: من با شما بحث نمی‌کنیم، ایمانم ضعیف می‌شود، شما ایمان آدم را از بین می‌بَرید، رفت.

عمار گفت: من با شما بحث می‌کنم. پیامبر ما به ما وعده داده بود. ما اگر حرفش را گوش کنیم، کوه‌ها به دست ما جابجا بشود! -نمی‌خواست مبالغه کند! واقعاً پیامبر اکرم این را بهش گفته بود.- ما گوش نکردیم شکست خوردیم، تقصیر خود ما است. جواب دندان‌شکنی به آنها داد.  بهشان گفت: شرطش این بود که ما یاری کنیم: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» ما حرف پیغمبر را گوش نکردیم»

ایستاد تحلیل کرد! بارک الله عمار!

بعد عمار آمد پیش پیغمبر اکرم گزارش داد که این‌جوری شد. رسول خدا(ص) فرمود: آن رفیق تو آدم خوبی است، ولی تو مجاهد فی سبیل الله بودی! جهاد فی سبیل الله کردی که ایستادی جواب دادی! آفرین.

الآن گروه‌هایی درست شده در اینترنت با این وسائل ارتباط‌جمعی در انواع برنامه‌ها، مردم سرگرم می‌خواهند بشوند. وقت داری، یکی‌، دوتایشان را می‌توانی داخل بشوی و بالاخره دعوت کنی، دعوت کن! بعد ببین با چه استدلال‌های غلط، با چه فهم‌های ضعیفی مواجه می‌شوی. سطح‌شان را بالا ببر! کمکشان کن! خدا می‌پذیرد ازت.

غرض اینکه اهل دعوت باشید! عناصر فرهنگی باشید. بنده که واالله هر موقع با جوان‌ها صحبت می‌کنم همیشه فکر می‌کنم اینها همۀشان یکی، دو، سه‌تا وبلاگ و سایت و اینها دارند. من همیشه این‌جوری فکر می‌کنم! اشتباه فکر می‌کنم؟ همیشه فکر می‌کنم اینها کلی شبکۀ اجتماعی زیر دستشان هست و کلی...، حالا هر کدام هر...، فیزیک می‌خواند، ریاضی می‌خواند، زبان می‌خواند، هر چی می‌خواند.

اصلاً همیشه این‌جوری فکر می‌کنم، در مورد شماها همیشه این‌جوری فکر می‌کنم. می‌گویم الآن می‌روم بین یک عده‌ای از عناصر فرهنگی می‌نشینیم با هم صحبت می‌کنیم. چقدر خوب است این عناصر فرهنگی تاریخ اسلام اینقدر دقیق مورد مطالعه قرار می‌دهند و اینها و اینها و...

اصلاً من نمی‌‌توانم تصور کنم شما عناصر ساکتی هستید. و خدا شاهد است اگر عناصر ساکتی یک‌جایی جمع باشند من ترجیح می‌‌دهم نروم، وقتم را به کارهای مفیدتر بگذرانم. بعضی‌ وقت‌ها بنده را دعوت می‌کنند برای یک جلساتی...، حالا من که اکثر دعوت‌ها را توفیق ندارم بروم، ولی مثلاً آن‌وقت‌هایی که دیگر وظیفه‌ای است بروم، نگاه می‌کنم ببینم آنجا بالاخره کدام یکی از این جلسات عناصر مفیدتری هستند.

اینها آخر اهل دعوت هستند! اینها فعال هستند! اینها عنصر فرهنگی هستند! شما باید همان جوان‌هایی باشید که مقام معظم رهبری به صورت کاملاً جدی و بسیار عمیق با تأکید فوق‌العاده ظریف در کلامشان؛ فرمودند: جوان‌های انقلابی، نیروهای انقلابی به فعالیت‌های فرهنگی‌شان محکم ادامه بدهند. شما جزء آن جوان‌ها هستید یا نه؟

این یک راهبرد فوق‌العاده مهم است! فوق‌العاده مهم! از هر چیزی مهم‌تر است! یعنی شما را با بمب اتم نمی‌شود نابود کرد! اثر کارهایتان را با هزاران کار تبلیغی، ماهواره‌ای، دشمن، دوست نادان نمی‌شود از بین بُرد. شماها بین مردم باشید و دعوت بکنید.


برای اطلاع از نحوه ارسال کلیپ و آشنایی با برخی نکات ضروری در این زمینه، اینجا را مشاهده کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۵
مجید شهشهانی