علیرضا پناهیان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر» ثبت شده است

دانشگاه امام صادق(ع) | تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر-4

براساس قرآن، همه‌‌چیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده / فرق دستورات دین با مقررات رانندگی این است که دستورات دین برای امتحان است نه صرفا نظم دادن

پناهیان: باید سعی کنیم این نگاه را به زندگی داشته باشیم که همه‌‌چیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده، باید این عینک را به چشم خودمان بزنیم و  همه‌چیز را با عینک امتحان نگاه کنیم. در واقع زندگی دنیا فقط برای امتحان است؛ در دنیا نه عشق درست و حسابی هست و نه لذت درست و حسابی هست و نه حتی رنج و عذاب درست و حسابی هست، اگر در این دنیا بخواهند کسی را عذاب دهند و مثلاً دست و پایش را قطع کنند، یک مقدار که دردش زیاد شود، از هوش می‌رود و دیگر درد نمی‌کشد. یعنی رنج و عذاب واقعی هم در آخرت است. در دنیا همه چیز برای امتحان است و هیچ چیزی اصالت ندارد.

حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مدت ده شب در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر» سخنرانی می‌کند. این سخنرانی هر روز ساعت «شش و ده دقیقه» صبح از شبکه دوم سیما پخش می‌شود. بخش‌هایی از چهارمین جلسه این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

گزیده صوتی:

روضه: حسین(ع)، این امتحان توست...

صوت کامل:

در دنیا موفقیت برای ما فقط «موفقیت در امتحان الهی» است/سایر موفقیت‌های زندگی ابزار ما برای امتحان هستند

  • وقتی محور مقدرات ما، محور ارسال انبیاء و محور دستورات دین «امتحان گرفتن از ما» باشد، معنایش این خواهد بود که دیگر در دنیا اصل بر رنج کشیدن یا آسودگی ما نیست، دیگر کسی در این دنیا نباید دنبال «موفقیت»، «آسایش» و «نعمت» باشد، حتی دیگر کسی نباید دنبال «رنج و زجر کشیدن» یا «خودزنی و سختی دادن به خود» باشد.
  • بنا نیست ما در این دنیا دنبال «موفقیت» باشیم؛ یعنی نباید دنبال این باشیم که به آن نقطۀ مطلوبی که در نظر گرفته‌ایم، برسیم. نقطۀ مطلوب برای ما «درست امتحان دادن» است و موفقیت برای ما فقط موفقیت در امتحان الهی است و بقیه‌اش نباید برای ما اهمیت داشته باشد. البته در این میدانِ بازی زندگی، باید برنامه‌ریزی و تدبیر داشته باشیم و باید موفقیت‌های زندگی را هم دنبال کنیم اما همۀ اینها را باید ابزارهای خودمان در بازی امتحان تلقی کنیم.
  • نگاه امتحانی داشتن به زندگی و بندگی با نگاه غیرِ امتحانی داشتن به زندگی و بندگی کاملاً متفاوت است. بر اساس نگاه امتحانی، تو نباید بگویی: «من می‌خواهم نفر اولِ نماز شب‌خوان‌های عالم بشوم!» چون ممکن است خداوند به اقتضای دستگاه امتحان، تو را در شرایطی قرار دهد که به خاطر برخی مصالح، لازم باشد از خواندن نماز شب صرفنظر کنی و حتی نمازهای یومیۀ خودت را هم پنهانی بخوانی، در این صورت تو نباید گله‌مند شوی که چرا این‌طوری شد؟! تو اصلاً بنا نیست در این دنیا به خواسته‌ای برسی، بلکه بناست امتحان پس بدهی و مافی‌الضمیر خودت را نشان دهی و در مقام امتحان پس دادن، انتخاب‌های شایستۀ خودت را رو کنی. می‌دانید که آیت الله بهجت(ره) به خاطر دستور پدرشان به ترک مستحبات و پرداخت به درس، تا زمانی که پدرشان زنده بودند، نماز شب نخواندند. (مصاحبه پسر آیت الله بهجت:«تا پدرش زنده بود نماز شب نخواند. این را یقین داریم.» پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، خبر 93027 )

مقصد و هدف نهایی «لقاء الله»، هدف میانی «عبادت»، و اولین هدفِ عملیاتی «امتحان» است/ همه‌‌چیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده

  • وقتی می‌گوییم محور مقدرات الهی «امتحان» است یعنی اگر به تو سختی بدهند برای امتحان است، و اگر آسایش بدهند باز هم برای امتحان است. بر این اساس وقتی بلا بر سرمان آمد نباید بگوییم: «خدا مرا خوار کرد؛ رَبِّی أَهانَنِ»(فجر/16) و اگر به ما نعمت دادند نباید بگوییم: «خدا مرا اکرام کرد؛ رَبىّ‏ِ أَکْرَمَن»(فجر/15) نه! هر دوی اینها امتحان است و خداوند در قرآن کریم چنین نگاهی را نفی کرده‌اند. اگر بین خودمان و دیگران تفاوت‌هایی دیدیم نگوییم این تبعیض است و این با عدالت خدا تناقض دارد! نه تنها محور تقدیر ما امتحان است بلکه محور تکلیف ما نیز امتحان است. یعنی دین هم چیزی نیست جز یک طرح و برنامه برای امتحان گرفتن از ما.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مال و فرزند را ملاک خشم و خشنودى خداوند مپندارید که این ناشى از جهل شما به امتحان و آزمایش الهى در توانگرى و قدرتمندى است؛ «لا تَعتَبِرُوا الرِّضا و السُّخطَ بالمالِ و الوَلَدِ ، جَهلاً بمَواقِعِ الفِتنَةِ و الاختِبارِ فی مَوضِعِ الغِنى و الاقتِدارِ»(نهج البلاغه/خطبه192)
  • می‌توان گفت: اولین هدفِ عملیاتی خلقت بشر «امتحان» است که فرمود: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ»(ملک/2). هدفِ میانی خلقت نیز «عبادت و بندگی» است که فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات/56) و مقصد و هدف نهایی خلقت، «لقاءالله» است که فرمود: «إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ»(انشقاق/6) و «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»(بقره/156). به تعبیر دیگر، هدف ابتدایی خلقت که ما عملاً در این دنیا با آن مواجه هستیم، امتحان است. همۀ برنامه‌های این دنیا برای امتحان است؛ هر چیزی که می‌بینیم و نمی‌بینیم برای امتحان است. خداوند می‌فرماید: «و ما همۀ بندگان را مورد ابتلا قرار می‌دهیم و امتحان می‌کنیم؛ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلینَ»(مؤمنون/30)
  • باید سعی کنیم این نگاه را به زندگی داشته باشیم که همه‌‌چیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده، باید این عینک را به چشم خودمان بزنیم و  همه‌چیز را با عینک امتحان نگاه کنیم، نه با عینک راحت‌طلبی، عافیت‌طلبی و امثال آن. بسیاری از افراد مذهبی و متدین که دینداری می‌کنند و مشکلی با دین و اعتقادات ندارند، حتی برخی از افراد انقلابی، اصلاً عینک امتحان به چشم‌شان نیست و بدون توجه به موضوع مهم امتحان دارند در صحنه‌ها و عرصه‌های مختلف حرکت می‌کنند. مثلاً هر کسی در هر دوره‌ای در انتخابات پیروز می‌شود برای امتحان است، هم برای خودش امتحان است و هم برای بقیه امتحان است.

چه پیروز شدیم و چه پیروز نشدیم، همه‌اش امتحان است/ نتیایج این‌دنیایی نباید ما را دچار اشتباه کند

  • همان‌طور که در جلسۀ قبل گفتیم، تمام عوامل مؤثر بر مقدرات آنجایی که در اختیار ما نیست و حتی آنجایی که در اختیار ما قرار دارد، فقط به این شرط اثربخش خواهد بود که «دستگاه امتحان» اجازه اثر بدهد. یعنی ما از روی نتیجه نمی‌توانیم تشخیص دهیم که آیا درست عمل کرده‌ایم یا نه. اصلاً ممکن است ما درست و دقیق عمل کرده باشیم، اما به دلیل اینکه دستگاه امتحان به ما اجازه نداده، به نتیجه نرسیم. همین‌طور برعکس؛ یعنی ممکن است یک فرد یا گروهی درست عمل نکرده باشند، ولی به خاطر اینکه دستگاه امتحان اجازه داده، به نتیجه برسند و عیب‌هایش پنهان بماند. در این موارد معمولاً عوام می‌گویند: «شانسی به نتیجه رسیدی یا فرصت اَلَکی یا شانسی به دست آوردی و پیروز شدی» ولی خواص و افراد آگاه می‌گویند: «به نتیجه رسیدن در امور دنیایی لزوماً به تلاش ما و به درست عمل کردن ما بستگی ندارد، چون گاهی دستگاه امتحان به ما اجازه می‌دهد که باوجود عملکرد نادرست به نتیجه برسیم تا در همین نتیجه از ما دوباره امتحان بگیرد در یک جایی هم ممکن است کاملاً به وظیفۀ خودمان عمل کنیم ولی به نتیجه نرسیم، در اینجا نباید احساس شکست کنیم، چون به وظیفۀ خود عمل کرده‌ایم.
  • حتی این نگاه که «آیا خدا از ما قبول می‌کند و به عمل ما نتیجه می‌دهد؟!» نیز نگاهِ اشتباهی است چون ممکن است خدا عمل ما را قبول کند ولی نتیجۀ این‌دنیایی به عمل ما ندهد. برعکس؛ ممکن است قبول نکند و نتیجۀ این‌دنیایی بدهد. ثمرات کارهای ما اکثراً آن دنیایی است لذا نباید دنبال ثمرات و نتایج دنیایی باشیم. ثمرات این‌دنیایی کارهایمان نیز نباید ما را دچار اشتباه کند، چون گاهی به وظیفۀ خودمان درست عمل نمی‌کنیم ولی خدا به ما ثمرۀ دنیایی می‌دهد. باید بدانیم که چه پیروز شدیم و چه پیروز نشدیم، همه‌اش امتحان است.
  • چرا مسلمان‌ها در جنگ بدر پیروز شدند؟ آیا فقط به خاطر اینکه خیلی خالصانه و خوب جنگیدند، پیروز شدند؟ نه! دو مسأله مؤثر بود: یکی اینکه مسلمان‌ها خالصانه جنگیدند و دیگر اینکه دستگاه امتحان الهی به آنه اجازه داد که پیروز شوند، و الا علی‌رغم عملکرد خوبشان، شکست می‌خوردند. لذا خداوند دربارۀ جنگ بدر فرمود: این «بلاءِ حَسَن» یا «آزمایشی نیکو» بود (وَ لِیُبْلىِ‏َ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا؛ انفال/17) یعنی این پیروزی در جنگ هم امتحان بود، برای اینکه خداوند ببیند بعد از این پیروزی چگونه برخورد می‌کنند، مثلاً آیا مغرور می‌شوند یا نه! یعنی خداوند این‌بار خواست مسلمین را با پیروزی امتحان کند. حتی بحث این نبود که چون مخلصانه عمل کردند خداوند خواست به عنوان پاداش این رفتار مخلصانه پیروزی نصیبشان شود.

نگاه به نقش امتحان در تعیین مقدرات ما، تا حدّ زیادی ما را از خودبینی و تکبّر دور می‌کند

  • اگر به زندگی و بندگی خودمان چنین نگاهی داشته باشیم، کاملاً وابسته و آویزانِ خدا خواهیم شد! اصلاً نگاه به مقدرات تا یک درجه‌ای انسان را «بی‌خود» می‌کند و نگاه به امتحان که تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدرات انسان است، تا حدّ بسیار زیادی انسان را «بی‌خود» می‌کند، یعنی از خودبینی، عُجب، غرور و تکبّر دور می‌کند.
  • گاهی اوقات دستگاه امتحان خدا به یک بندۀ خوب، اجازه نمی‌دهد یک کار خوبی را که قصدش را داشته، انجام دهد. مثلاً گاهی خدا اجازه نمی‌دهد یک بندۀ خوبِ نماز شب‌خوان، بلند شود و نماز شب بخواند، چون الان دستگاه امتحان الهی می‌گوید او اگر الان برای نماز شب بلند شود، دچار عُجب شده و خراب می‌‌شود لذا به او چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. چون دستگاه امتحان می‌‌گوید: این بنده هنوز بلد نیست امتحان عُجب را درست پس بدهد لذا اگر یک مقدار دیگر نماز شب بخواند دچار عُجب می‌شود و خراب می‌شود هنوز ظرفیت لازم را پیدا نکرده، لذا فعلاً امتحان عُجب نباید از او گرفته شود. (قال رسول الله ص: وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ‏ یَجْتَهِدُ فِی‏ عِبَادَتِی فَیَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ‏ وَ لَذِیذِ وِسَادِهِ فَیَتَهَجَّدُ لِیَ اللَّیَالِیَ فَیُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی عِبَادَتِی فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ‏ اللَّیْلَةَ وَ اللَّیْلَتَیْنِ نَظَراً مِنِّی لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَیْهِ فَیَنَامُ حَتَّى یُصْبِحَ فَیَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ‏ زَارِئٌ عَلَیْهَا- وَ لَوْ أُخَلِّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَا یُرِیدُ مِنْ عِبَادَتِی لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذَلِکَ فَیُصَیِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَیَأْتِیهِ مِنْ ذَلِکَ مَا فِیهِ هَلَاکُهُ لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِه؛ کافی/2/60) یعنی اگر نماز شب نخواند و بعد خودش را به خاطر محروم شدن از نماز شب، مذمت کند خیلی بهتر از این است که نماز شب بخواند و بعد دچار عُجب شود.

به افراد خودخواه و متکبّر برمی‌خورد که چرا خدا این‌قدر در امور زندگی‌شان دخالت دارد؟!

  • وقتی می‌بینیم که مقدرات الهی این‌گونه ما را احاطه کرده‌اند معنایش این نیست که جبری‌مسلک بشویم و کارهای خود را تعطیل کنیم و برویم یک گوشه بنشینیم. بعضی‌ها وقتی می‌بینند که خیلی از امورشان دست خداوند است و دخالت خدا در امور زندگی‌شان زیاد است، می‌گویند: «پس دیگر چرا تلاش و برنامه‌ریزی کنیم؟ اصلاً همه‌چیز را رها می‌کنیم!» کسانی که این‌گونه فکر می‌کنند، معمولاً خودخواه و متکبر و متفرعن هستند، چون بهشان برمی‌خورد که خدا این‌قدر در امور زندگی‌شان دخالت دارد و گاهی تصمیم‌ها و برنامه‌ریزی‌هایشان را بهم می‌زند. لذا می‌گویند حالا که خیلی از امور ما دست خداست و خیلی اوقات خدا برنامه‌ریزی‌های ما را خراب می‌کند، من دیگر برنامه‌ریزی و اقدام نمی‌کنم! در حالی که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خدا را با به هم خوردن تصمیم‏ها و گشوده شدن عزمها شناختم‏؛ عَرَفْتُ‏ اللَّهَ‏ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏؛ نهج البلاغه/حکمت 249)
  • اگر بنا بود ما برای خودمان برنامه‌ریزی نکنیم و طبق برنامۀ خودمان اقدام عملی انجام ندهیم و فقط امتحان پس بدهیم و توکل بر خدا کنیم، کارمان خیلی آسان‌تر از الان بود. اصلاً زیبایی توکل به این است که انسان برنامه‌ریزی و اقدام کند، بعد توکل کند لذا خداوند به ما فرموده است که برای خودمان برنامه‌ریزی کنیم و گاهی به کارمان هم اثر می‌دهد، اما در این میان گاهی اوقات حالِ ما را می‌گیرد و به کارمان اثر نمی‌دهد تا ما را امتحان کند.

چگونه می‌شود خدا را دید؟/ خدا از طریق امتحان، لحظه به لحظه دارد با ما زندگی می‌کند

  • اگر به امتحانات الهی در متن زندگی خودمان درست نگاه کنیم، کم‌کم می‌توانیم خدا را در متن این امتحانات ببینیم و کم‌کم می‌توانیم درک کنیم که عالم محضر خداست. وقتی حضرت امام(ره) فرمود: «عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید»(صحیفۀ امام/13/461) این مطلب را به عرفایی که اهل کشف و شهود هستند نفرمودند، بلکه به افرادی عادی مثل خودمان فرموده است. ولی ما که اهل شهود قلبی نیستیم چگونه باید ببینیم عالم محضر خداست؟! یک راه بیشتر ندارد؛ اگر در معادلۀ امتحان قرار بگیریم و عالم را با نگاه امتحان الهی ببینیم، در این صورت می‌توانیم حضور خدا را در متن زندگی خودمان حس کنیم و ببینیم، می‌توانیم فعل خدا و تمایلات و خواسته‌های پروردگار را از خودمان ببینیم.
  • چگونه می‌شود خدا را دید؟ آیا برای دیدن خدا باید برویم دعا کنیم، التماس کنیم تا خودش را به ما نشان بدهد؟ آیا با اجرا کردن دستورات الهی می‌توانیم خدا را ببینیم؟ بله، هر کدام از اینها یک سهمی در نشان دادن خدا به ما دارند، اما ما می‌توانیم با «امتحان» خدا را ببینیم، و خدا را در آیینۀ امتحان‌هایی که می‌گیرد ببینیم. اگر با امتحان خدا را ببینیم، به تعبیری اخلاق خدا و خواسته‌های خدا دستمان می‌آید. خدا از طریق امتحان، لحظه به لحظه دارد با ما زندگی می‌کند و هر لحظه دارد از ما امتحان می‌گیرد. اگر با این نگاه با خدا زندگی کنیم، کم‌کم خدا را می‌شناسیم و بر اساس نوع امتحاناتی که از ما می‌گیرد می‌فهمیم خدا نسبت به چه اموری حساس است. چون ما تا وقتی با کسی زندگی نکنیم نمی‌توانیم او را خوب بشناسیم.

باید همۀ زندگی را با «عینک امتحان» ببینیم/ در این دنیا، همه چیز امتحان است

  • خداوند کاملاً فعال است و هر لحظه دارد با دستگاه امتحانش، با ما تعامل می‌کند. خدای منهای امتحان، خدای غیر فعال است و خدایی است که نمی‌توانیم با او زندگی کنیم. باید در همۀ لحظات زندگی خودمان عینک امتحان به چشم بزنیم و همۀ زندگی‌مان را با نگاه امتحان ببینیم.
  • امتحانات انسان‌‌ها دایرۀ بسیار گسترده‌ای دارند. در این دنیا، همه چیز امتحان است. مثلاً خدا به ما نعمت نمی‌دهد به خاطر اینکه یک نفسی تازه کنیم و بعدش دوباره به ما بلا بدهد! بلکه نعمت می‌دهد تا امتحان کند و ببیند در نعمت چگونه هستیم، بلا هم می‌دهد تا ما را امتحان کند. همۀ روابط بین انسان‌ها امتحان است. همۀ دوستی‌ها و دشمنی‌های زندگی امتحان است.
  • گاهی خداوند یک کسی را - مثلاً به خاطر عیب‌هایی که دارد- مأمور می‌کند تا به سراغ ما بیاید و ما را اذیت کند و ما نباید کینۀ او را به دل بگیریم، چون بنا بوده که ما این امتحان را پس بدهیم و او هم وسیله‌ای است که خدا از طریق او از ما امتحان گرفته است. باید تمام تلاشمان این باشد که این امتحان را به خوبی پس بدهیم، نه اینکه از کسی که وسیلۀ این امتحان بوده، کینه به دل بگیریم.
  • در این دنیا همۀ روابط اجتماعی و حتی خانوادگی وسیلۀ امتحان هستند. حتی فرزندان ما هم وسیلۀ امتحان ما هستند. (وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ؛ انفال/28) امیرالمؤمنین(ع) فرمود: کسى از شما دعا نکند که خدایا! از امتحان به تو پناه مى‏برم! چون کسى نیست مگر اینکه مشمول امتحان شود. خداوند مى‏فرماید: «بدانید که اموال و فرزندانتان مایه امتحان شما هستند»؛ لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَة»(نهج البلاغه/حکمت 93)
  • اصلاً بنا نیست کسی در این دنیا زندگی کند! زندگی این دنیا لهو و بازی است، زندگی واقعی در عالم آخرت است «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ»(عنکبوت/64) در واقع زندگی دنیا فقط برای امتحان است؛ در دنیا نه عشق درست و حسابی هست و نه لذت درست و حسابی هست و نه حتی رنج و عذاب درست و حسابی هست، اگر در این دنیا بخواهند کسی را عذاب دهند و مثلاً دست و پایش را قطع کنند، یک مقدار که دردش زیاد شود، از هوش می‌رود و دیگر درد نمی‌کشد. یعنی رنج و عذاب واقعی هم در آخرت است. در دنیا همه چیز برای امتحان است و هیچ چیزی اصالت ندارد. مثلاً اینکه ما در این دنیا غذا می‌خوریم، همین غذا خوردن هم مایۀ امتحان است. – با عرض معذرت- حتی اینکه مجبور هستیم، به دستشویی برویم هم مایۀ امتحان است. یعنی این‌طور نیست که دستشویی رفتن هم اصالت داشته باشد، چون خدا می‌توانست بدن انسان را طوری طراحی کند که نیاز به دفع ضایعات نداشته باشد و مثلاً ضایعات بدن از طریق یک عرقِ خوشبخو در هوا پخش شود - مانند بدن بهشتیان –  لذا امام باقر(ع) یکی ازکاربردهای این خاصیت در بدن انسان را جلوگیری از دچار شدن انسان به خودبینی و تکبر برمی‌شمرد(عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْغَائِطِ، فَقَالَ: تَصْغِیراً لِابْنِ آدَمَ لِکَیْلَا یَتَکَبَّرَ وَ هُوَ یَحْمِلُ غَائِطَهُ مَعَهُ؛ علل الشرایع صدوق/1/275) امیرالمؤمنین(ع) هم توجه به همین ضایعات را عاملی برای دفع عجب و تکبر می‌شمارند(مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبِ وَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ مَذِرَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ قَذِرَةٌ وَ هُوَ بَیْنَ ذَلِکَ یَحْمِلُ الْعَذَرَةَ؛ غررالحکم/ص696 )
  • آیا هیچ بخشی از زندگی ما هست که خدا در آن بخش به وسیلۀ امتحان گرفتن با ما حرف نزند؟! نه. همۀ بخش‌های زندگی وسیلۀ امتحان ما هستند. مثلاً خداوند می‌توانست در طراحی زندگی ما خواب را قرار ندهد. یکی از امتحانات خواب این است که ببیند آیا ما سحرها برای نماز بیدار می‌شویم یا نه! اصلاً شیرین بودن خواب برای این است که خدا ببیند آیا ما حاضر هستیم از این شیرینی خواب برای خدا صرفنظر کنیم؟!

آیا تا بحال از خدا پرسیده‌ایم که «خدایا! تو از من چه می‌خواهی؟!»/خدا با ما به زبان امتحان سخن می‌گوید

  • این‌همه به درگاه خدا رفته‌ایم و از خدا چیزهای زیادی خواسته‌ایم اما آیا تا بحال یک‌بار از خدا پرسیده‌ایم که «خدایا! تو از من چه چیزی می‌خواهی؟! من چه چیزی باید از خودم نشان دهم؟!» آیا این سؤال را از خدا این‌قدر پرسیده‌ای تا کار به «قربانی اسماعیلت» کشیده شود؟! حضرت ابراهیم(ع) آن‌قدر با زبان امتحان با خدا صحبت کرد و امتحانات را پشت سر گذاشت تا کارش به قربانی اسماعیل(ع) کشیده شد. مدام درِ خانۀ خدا رفت و پرسید: خدایا! تو از من چه چیزی می‌خواهی؟! خداوند که با زبان امتحان با هر کسی سخن می‌گوید، از ابراهیم(ع) امتحانات مختلفی گرفت تا کار به قربانی اسماعیل(ع) رسید. یعنی حضرت ابراهیم(ع) در هر مرحله از امتحاناتش فهمید که خدا از او چه می‌خواهد و درست جواب داد. لذا خداوند می‌فرماید: ما هر چه ابراهیم را امتحان کردیم و او را مبتلا کردیم او درست جواب داد «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن»(بقره/124)
  • اینکه حضرت ابراهیم(ع) در هر امتحانی «فهمید» خداوند دقیقاً از او چه می‌خواهد خیلی مهم است. ما باید در هر امتحانی بفهمیم خدا دقیقاً از ما چه می‌خواهد تا بتوانیم درست جواب دهیم. برای اینکه ما بفهمیم خدا هر لحظه از ما چه می‌خواهد ابتدا باید بدانیم که داریم در دارِ ابتلا و امتحان زندگی می‌کنیم و در این دنیا هیچ خبر دیگری غیر از امتحان نیست.

فرق دستورات دین با مقررات رانندگی این است که دستورات دین برای امتحان است نه صرفا نظم دادن

  • مقررات راهنمایی رانندگی برای ایجاد نظم و رفاه عمومی طراحی شده است نه برای امتحان گرفتن از ما که آیا مثلاً از چراغ قرمز عبور می‌کنیم یا نه! لذا اگر این مقررات را رعایت کنیم، پلیس با ما کاری ندارد و اگر رعایت نکنیم فقط جریمه می‌کند. اما دستورات دین این‌طوری نیستند. فرق دستورات دین با مقررات راهنمایی و رانندگی این است که «خدا چراغ را قرمز می‌کند تا ببیند تو چه کار می‌کنی و در این امتحان چگونه جواب می‌دهی» یعنی همۀ دستورات دین برای امتحان ما طراحی شده است، حتی مقدرات ما هم برای امتحان ما طراحی شده است نه صرفا نظم دادن به زندگی فردی یا اجتماعی ما.
  • مثلاً در لحظۀ اذان، خداوند به تک‌تک ما دارد نگاه می‌کند تا ببیند در این امتحان چگونه رفتار می‌کند؛ آیا به خاطر نماز اول وقت حاضر است بلافاصله از فکر خود دربیاید، آیا حاضر است کاری که به شدّت سرگرمش کرده رها کند، آیا حاضر است از خواب شیرین سحرگاه صرفنظر کند، آیا حاضر است از این حالی که در آن است خارج شود و به سراغ نماز برود. اذان هر دفعه می‌خواهد ما را از یک حالی دربیاورد و همین یک امتحان است.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۸
مجید شهشهانی

دانشگاه امام صادق(ع) | تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر-3

 عالی‌ترین عامل جوشش محبت خدا، خوف از «مقام» خداست نه «خوف» از عذاب خدا/ بدون اجازۀ «اصلی‌ترین عامل تعیین‌کنندۀ مقدرات»، هیچ عامل دیگری بر مقدرات اثر نخواهند داشت/ تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدرات ما «آزمایش‌های الهی» است

پناهیان: درست است که برخی از کارها مثل صلۀ رحم یا ذکر گفتن و... می‌تواند برخی مشکلات ما را برطرف کند و روزی ما را زیاد کند، اما یک شرط دارد و آن هم همراهی «تعیین‌کننده‌ترین عامل مؤثر بر مقدرات» است، اگر این عامل اجازه ندهد، هیچ یک از عوامل مؤثر بر مقدارت نمی‌تواند مؤثر واقع شود. حتی عواملی مانند محبت خدا و محبت اولیاء خدا به ما و دعای اولیاء خدا برای ما که خیلی بر مقدرات ما تأثیرگذار هستند، اگر این عامل تعیین‌کننده اجازه ندهد، در مقدرات ما مؤثر نخواهند بود. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر جبرائیل، میکائیل و فرشتگان حامل عرش و خود من برای اینکه چه همسری نصیبت شود دعا کنیم، جز آن همسری که خدا برایت درنظر گرفته، نصیبت نخواهد شد.»

حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مدت ده شب در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر» سخنرانی می‌کند. این سخنرانی هر روز ساعت «شش و ده دقیقه» صبح از شبکه دوم سیما پخش می‌شود. بخش‌هایی از سومین جلسه این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

  • گزیده صوتی:
  • روضه:
  • صوت کامل:

توجه به مقدرات الهی غم و اندوه انسان را کم می‌کند و حسرت‌ها و حسادت‌ها را از بین می‌برد

  • در مرحلۀ اول باید باور کنیم که مقدرات الهی بر زندگی فردی و اجتماعی حاکم هستند و این تدبیر الهی است که حرف اول و آخر را دربارۀ زندگی ما می‌زند، هرچند می‌شود بر این تدبیر الهی تأثیر گذاشت. مثلاً این مقدرات الهی هستند که زمان مرگ، میزان روزی و مقدار و نوع گرفتاری‌های ما را مشخص می‌کنند.
  • در مرحلۀ بعدی باید به این مسأله توجه کنیم که این مقدراتی که بر ما حاکم هستند، به چه دلیلی و با چه ملاک و معیاری از سوی خدا برای ما طراحی می‌شوند؟ به بیان دیگر مهمترین عامل یا ملاک در تعیین مقدارت ما چیست؟ این ملاک و معیار خیلی اهمیت دارد چون حتی بر آن بخشی که خودمان اجازه داریم بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم نیز حاکم است.
  • در این جلسه می‌خواهیم به پاسخ این پرسش بپردازیم، اما ابتدا خوب است کمی به آثار معنوی توجه به مقدارت بپردازیم. اگر کسی واقعاً مقدارت را به علم و ایمان باور کند، چه اثری در وجودش ایجاد خواهد شد؟ برخی از «آثار فرعی» از این قرار هستند: - توجه به مقدرات الهی غم و اندوه انسان را کم می‌کند. - انسان را از نظر دورنی آرام می‌کند؛ هم نسبت به گرفتاری‌های خودش و هم نسبت به مناسبات اجتماعی و روابط با دیگران. - توجه به مقدرات الهی نمی‌گذارد انسان در موفقیت‌ها زیادی شاد بشود؛ یعنی هیجانات و شادی‌های کاذب را کم می‌کند یا از بین می‌برد. - توجه به مقدرات کینه‌توزی‌ها، نگرانی‌های نابجا، حسرت‌ها و حسادت‌ها را از بین می‌برد.
  • باور کردن مقدرات می‌تواند حسادت انسان را از بین ببرد، اما این یکی از آثار نجات‌بخش اما «فرعی!» توجه به مقدارت است. با وجود اینکه می‌دانیم از بین رفتن حسادت در قلب انسان خیلی ارزشمند است، اما باور مقدارت، اثرات مهمتری هم دارد.
  • در اهمیت حسادت، همین کافی است که همان حسادتی که ابلیس را بدبخت کرد، در قابیل هم بود، و در دشمنان و مخالفان انبیاء الهی از نوح تا رسول اکرم(ص) هم بود. ابوجهل می‌گفت: چرا نبوت باید در قبیلۀ بنی‌قصی باشد و در قبیلۀ دیگران نباشد (فقال له أبوجهل: ویحک! و اللّه إنّ محمدا لصادق و ما کذب‏ محمد قط؛ و لکن إذا ذهب بنو قصىّ باللواء و الحجابة و السّقایة و النّدوة و النبوّة، ما ذا یکون لسائر قریش!؛ أمالی مرتضى، ج‏2، ص 265) و بعد از پیامبر(ص) در دشمنان امیرالمؤمنین(ع) هم این حسادت وجود داشت به حدّی که خداوند در قرآن کریم یکی از ریشه‌های مهم ولایتگریزی را «حسادت» بیان فرموده‌ است. (أَمْ یحَْسُدُونَ النَّاسَ عَلىَ‏ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ  فَقَدْ ءَاتَیْنَا ءَالَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَةَ وَ ءَاتَیْنَاهُم مُّلْکا عَظِیمًا؛ نساء/54)
  • اگر از بین بردن ریشۀ حسادت در انسان-که این همه اهمیت دارد-، جزء آثار و فواید فرعی توجه به مقدرات قرار گیرد، معلوم خواهد شد که توجه به مقدرات چقدر می‌تواند دز زندگی انسان مهم و تأثیرگذار باشد!

«حساب بردن از مقام خدا» مهترین اثر توجه به مقدرات الهی است/ اگر ببینید زندگی‌ات دست یک کسی است، آیا از او حساب نمی‌بری؟!

  • اما مهمترین اثر توجه به مقدرات این است که اگر مقدرات را باور کنی، «از خدا حساب می‌بری»؛ یعنی منهای بحث عذاب و عقاب و ثواب، از خدا حساب می‌بری. اگر انسان ببینید زندگی‌اش دست یک کسی است، آیا از او حساب نمی‌برد؟!
  • ترسیدن از مقام ربوبی و آن قدرتی که اختیارات انسان تحت کنترل اوست و مقدرات او را تنظیم می‌کند، دو راه دارد: یکی اینکه از عذاب او بترسی و دیگر اینکه به قدرتش نگاه کنی. توجه به مقدرات، توجه تو را به قدرت خدا جلب می‌کند و تو را به خالص‌ترین نوع ایمان و رابطۀ با خدا و زیباترین ترس دعوت می‌کند؛ نه ترسِ از دوزخ و بلا، بلکه هیبت مقام ربوبی تو را می‌گیرد.
  • خداوند می‌فرماید: «من کسانی را ساکن این زمین خواهم کرد که از مقام من بترسند و از وعید من بترسند؛ وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامی‏ وَ خافَ وَعیدِ»(ابراهیم/14) اینکه خداوند برای «مقام» و «وعید» جداگانه از واژۀ «خاف» استفاده فرموده، برای این است که ما متوجه باشیم ترس از عذاب الهی با ترس از مقام الهی تفاوت دارد. خداوند در جای دیگری می‌فرماید: کسی که از من - جدای از عذاب قیامت- حساب می‌برد و از «مقام من» می‌ترسد برایش دو بهشت درنظر گرفته‌ام. «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»(رحمن/46) برای «جَنَّتانِ» تفاسیر مختلفی شده است. یکی از بهترین تفسیر‌هایش - که علامه طباطبایی بیان فرموده - این است که علاوه بر «بهشت استحقاقی» یک چیزی هم خدا به او می‌دهد.
  • خداوند در جای دیگری می‌فرماید: بعضی‌ها از مقام پروردگار می‌ترسند و اثرش این است که خودشان را از هوای نفس بازمی‌دارند. «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوی*فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَی»(نازعات/41) نه اینکه به خاطر ترس از عذاب الهی خودمان را از هوای نفس بازداریم. اینکه خدای مقتدر و توانا را بالای سر خودمان ببینیم، بهترین راه برای بهشت رفتن است، باید قدرت و تسلط خدا را بر زندگی خودمان نگاه کنیم. اصلاً این جزء آداب و سبک زندگی ماست که هرکاری خواستیم فردا انجام بدهیم حتماً ان‌شاءالله بگوییم (وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ‏ءٍ إِنىّ‏ِ فَاعِلٌ ذَالِکَ غَدًا* إِلَّا أَن یَشَاءَ الله؛ کهف/23 و 24)

عالی‌ترین عامل جوشش محبت خدا، خوف از «مقام» خداست نه «خوف» از عذاب خدا

  • خوب است در این واقعیت غرق شویم که: «خدا چقدر اختیار ما را در دستش دارد» و قبل از اینکه خداوند طوری از اختیاراتش استفاده کند که بفهمیم چقدر اختیارات دارد، از مقام و قدرت خدا حساب ببریم. ما هر لحظه در چنگ قدرت خدا اسیر هستیم و خدا هر لحظه دارد از قدرتش در تعیین مقدرات ما استفاده می‌کند؛ آیا لازم است خدا از قدرت خودش با شدّت برعلیه ما استفاده کند تا باورمان شود؟!
  • اگر قدرت و اختیار گستردۀ خدا در تعیین لحظه‌ای مقدارت خود را ببینیم واقعاً یک حال خوشِ معنوی به ما دست می‌دهد، چون این خوفِ پاکیزه‌ای که در اثر توجه به قدرت خدا در تعیین مقدرات ما در وجودمان شکل می‌گیرد زمینۀ عشق به پروردگار خواهد شد و رابطۀ ما را با خدا کاملاً متحول خواهد کرد. واقعاً چه چیزی محبت خدا را در قلب ما ایجاد می‌کند؟ عالی‌ترین واسطۀ شکل‌گیری محبت چیست؟ عالی‌ترین واسطۀ محبت، خوف است آنهم نه خوف از عذاب بلکه خوف از مقام خداوند. مگر «مقام خدا» ترس دارد؟ بله! ترس از اینکه خداوند بالای سر بندگانش ایستاده و بر همه چیز احاطه دارد.

بدون اجازۀ «اصلی‌ترین عامل تعیین‌کنندۀ مقدرات»، هیچ عامل دیگری بر مقدرات اثر نخواهند داشت

  • نه تنها خداوند بر ما قدرت دارد و مقدارت ما را تعیین می‌کند، بلکه اگر بفهمیم خدا به چه علت و با چه ملاکی مقدارت ما را تعیین می‌کند کارمان سخت‌تر هم می‌شود. یعنی بفهمیم اصلی‌ترین عاملی که خداوند بر اساس آن مقدارت ما را تعیین می‌کند چیست؟ اگر به اصلی‌ترین عاملِ تعیین‌کنندۀ مقدرات خودمان نگاه کنیم، قدرت و غلبۀ الهی بر ما، خیلی در نظرمان باعظمت‌تر و هولناک‌تر خواهد شد و خوف ما از خداوند بیشتر خواهد شد. چون می‌فهمیم که زندگی آن‌طور که قبلاً تصور می‌کردیم در دست ما نیست و ما نمی‌توانیم هرطوری که می‌خواهیم زندگی کنیم. بلکه مقدرات الهی کاملاً ما را دربرگرفته و احاطه کرده‌اند.
  • ما می‌توانیم بر مقدرات خودمان تأثیر بگذاریم، مثلاً می‌توانیم «دعا» کنیم (کما اینکه امام صادق(ع) می‌فرماید: إِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْقَضَاءَ یَنْقُضُهُ کَمَا یُنْقَضُ السِّلْکُ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً؛ کافی/2/469) ولی فقط درصورتی‌که آن «عامل تعیین‌کننده» اجازه دهد، دعای ما مستجاب خواهد شد و اگر اجازه ندهد دعای ما مستجاب نمی‌شود، حتی اگر بندۀ خوبی باشیم. همچنین ما می‌توانیم برای تأثیرگذاری بر مقدرات خودمان و برای رفع بلا و بیماری صدقه بدهیم (الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً؛ من‌لایحضره‌الفقیه/4/368 و الصَّدَقَةُ بِالْیَدِ تَقِی مِیتَةَ السَّوْءِ وَ تَدْفَعُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاء؛ من‌لایحضره‌الفقیه/2/66) ولی یک «عامل تعیین‌کننده‌« هست که باید اجازه بدهد تا با این صدقه آن بلایی که می‌خواست بر سر ما بیاید برطرف بشود، اگر آن عامل اجازه ندهد، بلا برطرف نمی‌شود!
  • درست است که برخی از کارها مثل صلۀ رحم یا ذکر گفتن و... می‌تواند برخی مشکلات ما را برطرف کند و روزی ما را زیاد کند، اما یک شرط دارد و آن هم همراهی «تعیین‌کننده‌ترین عامل مؤثر بر مقدرات» است، اگر این عامل اجازه ندهد، هیچ یک از عوامل مؤثر بر مقدارت نمی‌تواند مؤثر واقع شود. حتی عواملی مانند محبت خدا و محبت اولیاء خدا به ما و دعای اولیاء خدا برای ما که خیلی بر مقدرات ما تأثیرگذار هستند، اگر این عامل تعیین‌کننده اجازه ندهد، در مقدرات ما مؤثر نخواهند بود.

تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدرات ما «آزمایش‌های الهی» است!/ همان همسری که خدا برایت نوشته نصیبت می‌شود حتی اگر پیامبر(ص) برایت دعا کند

  • حالا به پاسخ این سؤال کلیدی بحث خودمان می‌رسیم که: اصلی‌ترین عاملی که موجب می‌شود خداوند مقدرات ما را تعیین کنند چیست که سایر عوامل مؤثر بر مقدرات ما فقط با اجازۀ این عامل می‌توانند مؤثر باشند؟ اصلی‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدرات ما، امتحان و ابتلاء و آزمایش‌های الهی است. اصلاً ما آفریده‌ شده‌ایم برای اینکه در این دنیا آزمایش بشویم.
  • خدا بنا ندارد به بندگانش سختی و بلا و مصیبت بدهد، مگر اینکه آزمایش و امتحان الهی اقتضا کند به بنده‌ای سختی و بلایی برسد. خدا بنا ندارد در این دنیا به بندگانش رفاه بدهد، مگر اینکه آزمایش اقتضا کند. خدا بنا ندارد به بندگانش فرصت بدهد یا فرصت‌ها را از بندگانش بگیرد، مگر اینکه آزمایش اقتضا کند. این یعنی تمام لحظه‌های زندگی ما و تمام مقدرات الهی دربارۀ ما، از هر طرف که نگاه کنیم، تحت تأثیر عامل تعیین‌کنندۀ آزمایش و امتحان است. خدا می‌خواهد در این دنیا ما را امتحان کند، و اصلاً ما برای همین آفریده شده‌ایم، پس طبیعی است که همۀ مقدرات زندگی ما بر این مبنا طراحی بشود.
  • مثلاً دعا می‌کنی و از خدا می‌خواهی: «خدایا! یک همسر خوب نصیبم کن!» خداوند این دعا را در «دستگاه امتحان الهی» قرار می‌دهد ولی این دستگاه جواب مثبت نمی‌دهد و می‌گوید: «اصلاً راه امتحان این بنده از طریق یک همسر بد است نه یک همسر خوب» پس تو هرچقدر هم که بندۀ خوبی باشی، خدا این دعای تو را مستجاب نمی‌کند، البته خدا به خاطر این دعا به تو ثواب می‌دهد ولی طبق مقدراتش به تو همسر بد می‌دهد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر حضرت جبرائیل، میکائیل و فرشتگان حامل عرش و خود من برای اینکه چه همسری نصیبت شود دعا کنیم، جز آن همسری که خدا برایت درنظر گرفته، نصیبت نخواهد شد؛ لو دَعا لک إسرافیلُ و جِبریلُ و میکائیلُ و حَمَلةُ العَرشِ و أنا فیهِم ما تَزَوَّجتَ إلاّ المرأةَ التی کُتِبَت لکَ»(میزان الحکمه/ح16500)
  • چرا خدا این‌گونه عمل می‌کند؟ به خاطر تعیین‌کننده‌ترین عامل در تعیین مقدرات؛ یعنی «امتحان گرفتن از ما». همۀ اینها برای این است که ما باید در زندگی خودمان امتحان پس بدهیم. مثلاً خدا به انسان‌ها روزی می‌دهد و بعضی‌ها را هم فقیر نگه می‌دارد. اگر به کسی روزی فراوان می‌دهد برای امتحان است و اگر به کسی روزی کم می‌دهد باز هم برای امتحان است. (قَدَّرَ الأرزاقَ فَکَثَّرَها و قَلَّلَها ، و قَسَّمَها علَى الضِّیقِ و السَّعَةِ فَعَدَلَ فیها لِیَبتلِیَ مَن أرادَ بِمَیسورِها و مَعسورِها؛ نهج البلاغه/خطبه91)

باید به آزمایشگاه بودن دنیا برای خودمان نگاه کنیم/حتی یک اتفاق در زندگی ما خارج از امتحان الهی رخ نمی‌دهد

  • اصلاً اساس زندگی ما در دنیا برای امتحان است ولی متاسفانه بعضی‌ها به این واقعیت توجه نمی‌کنند. اگر اصل امتحان را نادیده بگیریم، تصور خواهیم کرد که موقتاً آمده‌ایم در این دنیا «زندگی» کنیم تا بعداً به طور دائم در جای دیگری ساکن شویم! لذا بعضی‌ها این‌گونه تخیل می‌کنند که چون مثلاً بهشت هنوز آمادۀ سکونت دائمی نشده یا هنوز ساخته نشده ما را فعلاً به این دنیا فرستاده‌اند تا سرگرم باشیم، هرچند امکانات دنیا کمتر از بهشت است! لذا وقتی زندگی به آنها فشار می‌آورد و شرایط برای آنها کمی سخت می‌شود فریاد می‌زنند و اعتراض می‌کنند! اینها اصل هدف خلقت را نفهمیده‌اند، و نمی‌دانند اصلاً ما برای چه اینجا هستیم. خداوند می‌فرماید: «خدا مرگ و زندگی را آفریده است برای اینکه شما را امتحان کند؛ الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ»(ملک/2)
  • خداوند در قرآن کریم حدود 60 بار از تعابیر مختلفی مانند «فتنه» و «ابتلاء» و «امتحان» استفاده کرده است برای اینکه اهمیت بحث آزمایش و امتحان الهی در زندگی دنیا را به ما نشان دهد. . باید به این واقعیت توجه کنیم که «آزمایش، همۀ زندگی ما را احاطه کرده است» اصلاً ماهیت زندگی دنیایی ما این است که اینجا دوران امتحان است.
  • قبل از اینکه به موقت بودن حیات خودمان در دنیا نگاه کنیم باید به آزمایشگاه بودن دنیا برای خودمان نگاه کنیم و وقتی می‌خواهیم به مقدرات الهی که بر ما حاکم است نگاه کنیم، باید به فلسفۀ اصلی این مقدرات و تعیین‌کننده‌ترین عامل که «امتحان» است نگاه کنیم. بقیۀ عوامل مؤثر در مقدرات همگی دور این عامل اصلی جمع می‌شوند. تکالیف ما نیز در متن امتحانات الهی قرار دارد، نه اینکه در یک فضای کاملاً باز و آزاد مکلف باشیم. ما در یک فضای کاملاً طراحی شده برای امتحان قرار داریم، به حدّی که در زندگی ما حتی یک اتفاق خارج از امتحان الهی رخ نمی‌دهد و تمام آحاد انسان‌ها در معرض امتحان هستند. اما یک سؤال مهم باقی می‌ماند و آن اینکه آیا ما می‌توانیم بر جریان امتحان گرفتن از خودمان هم تأثیر بگذاریم؟ پاسخ این است که بله، می‌توانیم اما اسرار و دقایقی دارد که در جلسات بعد به آن خواهیم پرداخت.

با توجه به امتحان، انسان احساس می‌کند هرلحظه دارد با پروردگارش زندگی می‌کند

  • نگاه به مفهوم امتحان از نظر روحی و روانی به انسان تعادل می‌دهد و به عقل انسان تعالی می‌دهد، از نظر فکری هم نگرش انسان و برنامه‌ریزی انسان برای زندگی فردی و اجتماعی را سامان می‌دهد. منتها اکثر انسان‌ها به بحث امتحان توجه نمی‌کنند و نمی‌دانند فلسفۀ اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد چیست یا سوالات امتحانی خداوند در زندگی آنها چیست؟ در حالی که این موضوع فوق‌العاده سرگرم‌کننده است، چون انسان احساس می‌کند هرلحظه دارد با پروردگارش زندگی می‌کند. زیرا خدا هر لحظه دارد ما را امتحان می‌کند. مانند مربی پینگ‌پنگ بسیار ماهری که آن‌طرف میز ایستاده و می‌خواهد شما را در حدّ یک بازیکن تیم ملی تربیت کند. وقتی این مربی چند بار توپ را به سمت چپ شما فرستاد، باید بفهمید در آن قسمت ضعف دارید و باید خودتان را تقویت کنید. اگر با این دید، به زندگی نگاه کنید کاملاً سرگرم می‌شوید، و مدام مشغول خدا و امتحانات خودتان خواهید شد. و می‌فهمید هر چیزی که برای شما رخ می‌دهد به مصلحت شماست و ملاک مصلحت شما نیز امتحان است. چون مربی شما در مقدرات، خداوند است و خدا بهتر می‌داند که مصلحت شما در چیست. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خداوند متعال به بندگانش چنین می‌فرماید: مصلحت خودتان را به من یاد ندهید، من مصالح شما را بهتر می‌دانم؛ یَا عِبَادِی اعْبُدُونِی فِیمَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ- وَ لَا تُعَلِّمُونِی مَا یُصْلِحُکُمْ، فَإِنِّی أَعْلَمُ بِهِ، وَ لَا أَبْخَلُ عَلَیْکُمْ بِمَصَالِحِکُمْ»(مجموعه ورام/2/108)

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۶
مجید شهشهانی

دانشگاه امام صادق(ع) | تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر-1

غفلت از «واقعیت‌ها» بیش از غفلت از «ارزش‌ها» به ما ضربه می‌زند/ بی‌توجهی به واقعیت‌ها باعث کاهش احساس معنوی می‌شود

امسال ششمین سالی است که حجت الاسلام علیرضا پناهیان سخنران دهۀ اول محرم هیئت دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) و میثم مطیعی نیز مانند سالهای گذشته عهده‌دار مداحی این بزرگترین مجلس عزاداری دانشگاهی در منطقۀ شمال غرب تهران است. بخش‌هایی از اولین شب سخنرانی علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

  • گزیده صوتی:
  • روضه:
  • صوت کامل:

غفلت از «واقعیت‌ها» بیشتر از غفلت از «ارزش‌ها» به ما ضربه می‌زند/ توجه به واقعیت‌های عالَم، هوای نفس انسان را نابود می‌کند

  • خیلی‌ها برای خوب شدن، دنبال این هستند که یک‌سری «بایدها» یا «دستورالعمل‌هایی» پیدا کنند و آنها را انجام دهند تا به آنچه می‌خواهند برسند. در حالی که بیشتر از باید‌ها، خبر داشتن از هست‌ها و تسلیم واقعیت‌ها شدن، انسان را رشد می‌دهد. البته معنایش این نیست که ما نمی‌توانیم روی واقعیت‌ها تأثیر بگذاریم و آنها را تغییر دهیم، ولی لااقل یک‌بار لازم است این واقعیت‌ها را به درستی ببینیم؛ چون توجه به واقعیت‌های عالَم، هوای نفس انسان را نابود می‌کند، و انسان را به سعادت نزدیک می‌کند.  
  • آن‌مقدار که انسان با توجه به «هست‌ها» می‌تواند به خدا تقرب پیدا کند، با عمل به «بایدها» تقرب پیدا نخواهد کرد. آن‌مقدار که معرفت پیدا کردن به واقعیت‌های حیات، انسان را رشد می‌دهد و به خدا نزدیک می‌کند، به دست آوردن فضائل و خوبی‌ها انسان را رشد نخواهد داد.
  • چه‌بسا بی‌توجهی به واقعیت‌های موجود در عالم موجب شود که اگر کسی باید‌ها و دستورات را هم انجام دهد، این کار برایش بی‌ثمر و حتی مضرّ باشد. غفلت از واقعیت‌هایی که ما را احاطه کرده‌اند به ما خیلی بیشتر ضربه می‌زند، تا غفلت از دستوراتی که به ما می‌رسند. به تعبیر دیگر، غفلت از واقعیت‌ها خیلی بیشتر از غفلت از ارزش‌ها به ما آسیب می‌زند.

«اختیاری نبودن بخش‌هایی از زندگی ما» یک واقعیت مهم است / «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه»یک واقعیت است، نه یک باید!

  • شما وقتی به سراغ دستورات دینی می‌آیید، لااقل در کنارش یک نگاهی به واقعیت‌ها داشته باشید، یعنی ببینید اصلاً در کجا هستید؟ چه واقعیت‌هایی شما را احاطه کرده؟ اسیر چه اموری هستید و چه اختیاراتی ندارید؟ یعنی اول اختیاراتی که ندارید را بشمارید، بعداً دربارۀ چگونگی مصرف کردن اختیاراتی که دارید فکر کنید و تصمیم بگیرید.
  • ما در دینداری و برنامه‌ریزی برای زندگی خود، بیشتر دنبال این هستیم که ببینیم چگونه «باید» رفتار کنیم، و توجه به این «باید‌ها» به بخشِ اختیاری زندگی ما مربوط می‌شود، اما قبل از اینکه برای این بایدها نقشه بکشیم، باید لحظه‌های بی‌اختیاری خودمان را ببینیم و به این توجه کنیم که ما در بسیاری از امور، اصلاً اختیار نداریم. البته معلوم است که ما بی‌اختیار نیسیتم «این‌که گویی این کنم یا آن کنم/خود دلیل اختیار است ای صنم» ولی باید توجه کنیم که ما مختارِ مختارِ مختار نیستیم.
  • لااقل یک‌بار هم فهرست آن بخش‌هایی از زندگی‌مان که در اختیار ما نیست ولی در زندگی ما دخالت دارد را نگاه کنیم و به «هست‌هایی» که ما را احاطه کرده‌اند توجه کنیم. اگر به این هست‌ها نگاه کنیم، خود به خود یک‌مقدار کوچک و متواضع خواهیم شد و از احساس تکبّر و تفرعن فاصله خواهیم گرفت. اثر وضعیِ این نگاه، این است که ضعف و فقر خودمان را می‌فهمیم و درک می‌کنیم که «انسان ضعیف آفریده شده است؛ خُلِقَ الْانسَنُ ضَعِیفًا»(نساء/28) و «شما فقیر و محتاج خدا هستید؛ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه»(فاطر/15) اینها که دیگر جزء «بایدها» نیست، اینها جزء «هست‌ها» یا واقعیت‌های حیاتِ بشر است. اول هست‌ها و واقعیت‌ها را انکار نکنیم تا بعداً به سراغ بایدها و آرمان‌ها برویم. یعنی اول آن چیزهایی که محقق شده را ببینیم تا بعداً به سراغ چیزهایی که باید محقق شود برویم.

فیلم ابلیسی فیلمی است که ما را از واقعیت‌ها غافل کند و بگوید «می‌توان همۀ این واقعیت‌ها را تغییر داد!»/ آموزۀ برخی عرفان‌های کاذب

  • گاهی یک فیلم ابلیسی، داستانی را تعریف می‌کند که نتیجه‌اش تقویت نخوت و تکبّر در انسان است - و امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «تکبر بدترینِ عیب‌هاست؛ الْکِبْرُ شَرُّ الْعُیُوب»‏(غررالحکم/ص38/ح611)- یک فیلم ابلیسی، لزوماً فیلمی نیست که صحنۀ بد نشان دهد، بلکه فیلمی است که ما را از واقعیت‌هایی که ما را احاطه کرده است غافل کند و به دروغ به ما بگوید که می‌توانیم همۀ این واقعیت‌ها را تغییر دهیم. این حرف، عینِ کفر است و دروغ است چون ما نمی‌توانیم همۀ این واقعیت‌ها را تغییر دهیم.
  • اخیراً مکتب‌هایی رواج پیدا کرده است که با سخنانی به ظاهر انرژی‌بخش و روحیه‌دهنده می‌گوید: «تو می‌توانی همه چیز را تغییر دهی و در این راه از خدا هم می‌توانی کمک بگیری!» - بخشی از عرفان‌های کاذب از این سخنان می‌گویند- در حالی که خودِ خدا می‌گوید تو نمی‌توانی خیلی از چیزها را تغییر دهی، تو فقط بعضی چیزها را می‌توانی تغییر دهی. (در ادامه به آیات و روایت مربوطه اشاره می‌شود)

نگاه کردن به واقعیت‌هایی که زندگی ما را احاطه کرده‌، عین «ذکر الله» است/ بی‌توجهی به واقعیت‌ها باعث کاهش احساس معنوی

  • واقعیت این است که ما خیلی چیزها را نمی‌توانیم تغییر دهیم و حتی در مورد چیزهایی که می‌توانیم تغییر دهیم، مقدار تغییری که می‌توانیم ایجاد کنیم محدود است. حتی برخی چیزها را که تغییر می‌دهیم دوباره به جای اولش برمی‌گردد.
  • گاهی اوقات نیز انسان تصمیم می‌گیرد برخی واقعیت‌ها را تغییر دهد، ولی نمی‌تواند تغییر دهد و حالش گرفته می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «خدا را با به‌هم خوردن تصمیم‏ها و عزمها و شکسته شدن همت‌ها شناختم؛ عَرَفْتُ‏ اللَّهَ‏ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ‏ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم»(نهج البلاغه/حکمت250)‏ تازه این غیر از مواردی است که انسان اساساً نمی‌تواند واقعیت‌ها را تغییر دهد.
  • یک اصل یا شیوۀ تربیتیِ صحیح، شیوه‌ای است که واقعیت‌ها و «هست‌ها» در آن شیوه، دارای اولویت و جایگاه رفیع باشد. «هست‌ها» باید فهرست شود و باید جابیفتد که برخی از «هست‌ها» خارج از اختیار ما هستند و قابل تغییر به دست ما نیستند. نگاه کردن به این هست‌ها که زندگی ما را احاطه کرده‌اند عین ذکر الله است و عین آمادگی برای ذکر الله است و به انسان صفای باطن و روحیۀ معنوی می‌دهد. هم زشتی‌ها را از انسان می‌گیرد و هم زیبایی‌ها را به انسان هدیه می‌دهد. هم فقرِ ما را نشان می‌دهد و هم الی‌الله بودن فقر ما را نشان می‌دهد.
  • اگر مدتی گذشت و دیدید که احساسِ دعا و احساس «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه» بودن به شما دست نمی‌دهد، بفهمید که نگاه شما به واقعیت‌هایی که شما را احاطه کرده‌اند کم شده است، نه اینکه لزوماً ایمان شما کم شده باشد. 

چه کنیم که همیشه احساس معنوی شب قدر را داشته باشیم؟/ توجه به مقدرات نباید فقط یک‌بار در سال باشد

  • گاهی اوقات از این واقعیت‌ها و هست‌هایی که ما را احاطه کرده با کلمۀ «تقدیر» و «مقدرات» یاد می‌شود. توجه به مقدرات خیلی مهم است و نباید این‌طور باشد که فقط یک‌بار در سال یعنی در شب قدر به مقدرات توجه کنیم. اصلاً چرا شب قدر چنین تأثیر معنوی خوبی روی ما می‌گذارد؟ چون به این فکر می‌کنیم، که امشب خیلی از اتفاقاتی که خارج از اختیار و قدرت ما قرار دارد، رقم می‌خورد و تعیین می‌شود. خُب اگر در ایام دیگر سال هم به این مسأله توجه کنیم که بسیاری از امور در اختیار و قدرت ما نیست بلکه خداوند برای ما «مقدّر» کرده، شبیه همان احساس معنوی را خواهیم داشت. چون خداوند در هر لحظه از زندگیِ ما، مدام دارد مقدرات ما و حوادثی که خارج از اختیار ما برایمان رخ می‌دهد را کنترل می‌کند، ضمن اینکه خودمان هم اختیاراتی داریم و می‌توانیم تأثیراتی در آنها داشته باشیم و خداوند بلافاصله با توجه به کارهایی که با اختیار خودمان انجام داد‌ه‌ایم، مقدرات لحظات بعدی ما را تعیین می‌کند. این مقدرات تصادف‌ها و حوادثی نیستند که ما اسیر آنها باشیم و بخواهیم از شرّ آنها به قدرت خدا پناه ببریم تا خدا ما را از صدمات این تصادفات نجات بدهد، بلکه این مقدرات کاملاً در دست خدا هستند.
  • اگر به این مسأله نگاه کنیم که «چقدر در اختیار خدا» هستیم، حال ما کاملاً تغییر خواهد کرد و یک احساس معنوی بسیار زیبا پیدا خواهیم کرد، شبیه احساس کسی که در شب قدر مقدراتش در حال تعیین و تصویب است. چه چیزی مثل توجه به مقدرات، رابطۀ ما با پروردگار عالم را تنظیم خواهد کرد؟ آیا توجه به قیامت و آخرتی که ندیده‌ایم، چنین اثری بر ما خواهد داشت؟! کسی که با نگاه و توجه به مقدرات کنونی خودش تحت تأثیر قرار نگیرد، آیا تحت تأثیر قیامتِ ندیده قرار خواهد گرفت؟!
  • نگاه کردن به واقعیت‌هایی که در اختیار ما نیست و فقط در دست خداوند است، بیشتر از نگاه کردن و عمل کردن به «بایدها» روحیۀ معنوی به انسان خواهد داد؛ توجه به واقعیت‌ها و مقدراتِ «ثابت» یا «سیال» که وجود ما را احاطه کرده‌اند، واقعیت‌هایی که گاهی اوقات برخی از آنها را می‌توان تغییر داد و نه همۀ آنها را.

قرآن: بگو پروردگار من روزى را براى هر کس بخواهد بسیار، و براى هر کس بخواهد اندک مى‏سازد، ولی بیشتر مردم نمى‏دانند

  • خداوند می‌فرماید: «هر چیزی نزد خداوند با اندازه‌هایش است؛ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ»(رعد/8) همه‌چیز نزد خدا حساب و کتاب و مقدار معین دارد، اصلاً نمی‌شود ذرّه‌ای از این مقادیر معین جابجا شود. «ما هر چیزی را همراه با قَدَرش خلق کرده‌ایم؛ إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»(قمر/49) یعنی برای هر چیزی برنامه و حساب معینی تنظیم شده است. متاسفانه تصور عوامانۀ خیلی‌ها به زندگی و حیات بشر این‌‌گونه است که خداوند ما را آفریده و همین‌طوری در این دنیا پراکنده است تا هر کسی برای خودش زندگی کند؛ - نعوذ با لله - چیزی شبیه به زندگی جوجه‌ها در یک مرغداری! ما بندگان خدا هستیم و برای خدا خیلی ارزشمند هستیم؛ هر یک از ما مورد عنایت پروردگار عالم است. نباید خودمان را نسبت به خداوند، مثل جوجه‌های یک مرغداری نسبت به صاحب آن مرغداری بدانیم که اگر مثلاً چند تا از این جوجه‌ها تلف شدند، صاحب مرغداری بدون هیچ دلسوزی و عاطفه‌ای فقط به ضررِ مالی خودش نگاه کند.
  • خداوند در آیۀ دیگری می‌فرماید: «خزائنِ همه چیز نزد ما است و ما از آن خزائن همه‌چیز را به اندازۀ مشخص و معلومی نازل می‌کنیم؛ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(حجر/21) علامه طباطبایی می‌فرماید این آیه از عجیب‌ترین حقایق عالم پرده بر می‌دارد و یکی از زیباترین حقایقی است که در عالم ذکر شده است. (ترجمه المیزان /ج‏12/صص 207تا213)
  • خداوند در آیۀ دیگری می‌فرماید: «بگو پروردگار من روزى را براى هر کس بخواهد بسیار، و براى هر کس بخواهد اندک مى‏سازد، ولی بیشتر مردم نمى‏دانند؛ قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون»(سبأ/36) دقت کنید که خدا در اینجا می‌فرماید که مردم «نمی‌دانند» روزی دست من است، نمی‌فرماید «لا یؤمنون؛ اینها ایمان ندارند» بلکه می‌فرماید: «لا یعلمون؛ نمی‌دانند» در واقع می‌توان گفت باورِ این واقعیت زیاد نیاز به ایمان هم ندارد، بلکه تصورش تصدیقش را لازم می‌آورد. همین‌که به این مسأله درست نگاه کنیم، خواهیم فهمید که اصلاً نمی‌شود همه‌چیز در عالم مقدر نشده باشد.

کسی که ایمانش به مقدرات زیاد شود، تغییرات عالم را کوچک می‌شمارد/ نمونۀ جالبی از امیرالمؤمنین(ع)

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «هر مقدار که عقل یک آدم بیشتر شود، ایمانش به مقدرات الهی افزایش پیدا می‌کند و تغییرات عالم را کوچک می‌شمارد؛ کُلَّمَا ازْدَادَ عَقْلُ الرَّجُلِ قَوِیَ‏ إِیمَانُهُ‏ بِالْقَدَرِ وَ اسْتَخَفَّ بِالْغِیَر»(غررالحکم/ص535) مرحلۀ اول علم است و اگر توجه کنیم و عقلمان افزایش پیدا کند، ایمان‌مان به تقدیر الهی بیشتر می‌شود. در این صورت تغییرات عالم برایمان مهم نخواهد بود.
  • یک نمونۀ جالب از کوچک شمردن تغییرات عالم توسط امیرالمؤمنین(ع) وقتی بود که بعد از جنگ صفین داشتند با مالک اشتر دردِ دل می‌کردند و از بی‌وفایی یارانشان شکایت می‌کردند. (فَشَکَا عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِلَى الْأَشْتَرِ تَخَاذُلَ أَصْحَابِهِ وَ فِرَارَ بَعْضِهِمْ إِلَى مُعَاوِیَةَ؛ شرح ابن‌ابی‌الحدید/2/197) مالک اشتر از باب همدردی گفت: ما به هر حال دو جنگ سخت را پشت سر گذاشته‌ایم و مردم هم طبیعتاً به سمت دنیا مایل هستند، اگر یک‌مقدار پول خرج کنید مردم به سمت شما تمایل پیدا می‌کنند! امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به مالک فرمودند: «اینکه از بیت المال بخواهیم به بعضی‌ها زیادی بدهیم امکان ندارد! (فقال الاشتر: فَتَاقَتْ‏ أَنْفُسُ‏ النَّاسِ‏ إِلَى‏ الدُّنْیَا ... فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ تَمِلْ إِلَیْکَ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ ...فقال علی ع: وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ بَذْلِ الْأَمْوَالِ وَ اصْطِنَاعِ الرِّجَالِ، فَإِنَّهُ لَا یَسَعُنَا أَنْ نُؤْتِیَ امْرَأً مِنَ الْفَیْ‏ءِ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّهِ)(همان) بعد فرمودند: «اگر خدا بخواهد، این کار صورت می‌گیرد و پیروز می‌شویم و اگر نخواهد، این کار صورت نمی‌گیرد و ما شکست خواهیم خورد؛ وَ إِنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُوَلِّیَنَا هَذَا الْأَمْرَ یُذَلِّلْ لَنَا صَعْبَهُ، وَ یُسَهِّلْ لَنَا حَزْنَهُ» یعنی حضرت نگاه مالک را به یک جای دیگری بردند و فرمودند به خدا نگاه کن و به زمین نگاه نکن! این نگاهی است که تغییرات عالم را کوچک و بی‌مقدار می‌بیند و فقط نگاهش به خداست.

چگونه می‌توانیم بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم؟

  • وقتی انسان به مقدرات نگاه می‌کند، موضوعی که به ذهن و قلبش خطور می‌کند این است که «من چگونه می‌توانم بر مقدرات خودم تأثیر بگذارم» خوب است فهرستی از عواملی که می‌توانند بر مقدرات ما تأثیر بگذارند را مرور کنیم:
  • یکی از عوامل تأثیرگذار بر مقدرات ما «افکار» ما هستند.
  • «علاقه‌های ما» هم می‌توانند بر مقدرات ما تأثیرگذار باشند. گاهی ما به یک چیزهایی علاقه داریم بعداً خدا به خاطر همان علاقه‌ها، امتحانات یا بلاهایی بر سرِ ما می‌آورد. (حتی علاقه‌های ناخودآگاه) «آرزوهای» ما نیز مانند علاقه‌های ما بر روی مقدرات ما تأثیر دارند.
  • «اعتقادات» ما نیز روی مقدرات ما تأثیرگذار هستند؛ اینکه ما به خدا، به فضائل امیرالمؤمنین(ع) و به اسماء حسنیِ خدا ایمان داشته باشیم، بر مقدرات ما اثر دارد.
  • «اعمال و اقدامات ما» نیز بر مقدرات ما تأثیر دارند. (یَا عَلِیُّ الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً یَا عَلِیُّ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُر؛ من لا یحضره الفقیه/ج3/ص368)
  • «نیت‌های ما» که برآمده از علایق و عقاید ما هستند نیز مقدرات ما تأثیر دارند.(إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَنْوِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ الرِّزْقَ؛ محاسن/ج1/ص116)
  • «محبت خدا به ما» و «محبت اولیاء خدا به ما» نیز بر مقدرات ما تأثیر دارد، کما اینکه امام زمان(ع) فرمود: من شما را فراموش نمی‌کنم و به یاد شما هستم و برایتان دعا می‌کنم(إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُم وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ ؛ احتجاج/ج2/ص497) و این قطعاً خیلی بر مقدرات ما تأثیر دارد. حتی رفتارها و اقدامات خوب و بد دیگران ‏نیز بر مقدرات ما بی‌تأثیر نیست؛ البته در محدودۀ اذن خداوند. اما مهمترین عامل تأثیرگذار بر مقدارت ما عاملی غیر از همۀ عوامل فوق است که انشاءالله می‌خواهیم در جلسۀ بعد به آن بپردازیم. به این موضوع فکر کنید که چه عاملی بیشترین تأثیر را بر مقدرات ما خواهد داشت؟

ما خلق شده‌ایم که بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم/ اگر برخی یاران حسین(ع) در کوفه فدای نائب حسین(ع) می‌شدند چه‌بسا مقدرات تغییر می‌کرد!

  • آیا اساساً ما باید بر مقدرات خودمان تأثیر بگذاریم؟ بله، اصلاً ما سرنوشت خودمان را خودمان باید بسازیم. این‌طور نیست که اسیر زندان دنیا باشیم و نتوانیم مقدرات خود را تغییر دهیم. درست است که تأثیرگذاشتن بر مقدارت سخت است و دایرۀ تأثیرگذاری ما محدود است، ولی اصلاً ما خلق شده‌ایم که بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم. هدف خلقت این است که ما بتوانیم بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم و آیندۀ خود را بسازیم ولی باید به محدویت‌های خودمان توجه داشته باشیم.
  • یکی از علمای بسیار تیزبین در مسائل تاریخی می‌فرمودند: چند نفر از یاران مسلم بن‌ عقیل بودند که وقتی مسلم در کوفه غریب شد، او را در کوفه کمک نکردند اما قصدشان این نبود که جان خود را حفظ کنند و شهید نشوند، یعنی از مرگ نترسیده بودند، ولی تشخیص‌شان این بود که دیگر ارزش ندارد ما فدا بشویم، خودشان را نگه داشتند برای امام حسین(ع) و در کربلا هم شهید شدند. اما اگر اینها در همان کوفه به میدان می‌آمدند و محکم از مسلم حمایت می‌کردند و شهید می‌شدند چه‌بسا ورق برمی‌گشت و یک اتفاق دیگری رقم می‌خورد! این «شاید» بر اساس یک سلسله از معادلات خیلی قابل تأمل است؛ اگر آنها خودشان را برای مسلم که نائب امام حسین(ع) بود می‌کشتند و فدا می‌کردند شاید مقدرات تغییر می‌کرد چون خونِ شهید خیلی اثر دارد. خداوند می‌فرماید: «کسانى که در راه خدا کشته شدند خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمى‏کند؛ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/4) اما آنها خودشان را نگه داشتند برای امام حسین(ع) چون فکر می‌کردند اگر خودشان را برای مسلم به کشتن بدهند، اثر ندارد! در حالی که اثرِ خون شهید را خدا تعیین می‌کند!
  • ما نمی‌خواهیم هیچ کس را تقبیح کنیم، ما حتی «حرّ» را هم تقبیح نمی‌کنیم ولی این فرصتی بود که از دست رفت. آنها می‌توانستند با پایداری پای رکاب مسلم؛ بر عالم تأثیر بگذارند، چون خدا به خون شهید «تأثیر» می‌دهد. اتفاقاً تواضع اقتضا می‌کرد وقتی می‌خواهی فدای حسین(ع) بشوی، فدای مسلمِ حسین(ع) بشوی و شاید این قشنگ‌تر باشد. لذا امام حسین(ع) در رثای هانی بن عروه (که فدای مسلم بن عقیل شد) سخنی فرمود که هانی را در حدّ مسلم بن عقیل بالا برد. وقتی خبر شهادت مسلم و هانی را به امام حسین(ع) دادند، حضرت فرمود: «لا خیر فی‏ العیش‏ بعد هؤلاء»(وقعه الطف/165)
  • یک وقت خودت را دست بالا نگیری! خودت را خرج کن، اگر خرج نکنی فرصت را از دست خواهی داد. کسی که خودش را صرفِ سینه‌زن‌های امام حسین(ع) می‌کند ارزشش از کسی که خودش را صرف امام حسین(ع) می‌کند کمتر نیست و چه ‌بسا بیشتر هم باشد. حضرت امام(ره) همراه عده‌ای از دوستانشان برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفته بودند، وقتی برای زیارت به حرم می‌رفتند امام(ره) زودتر از بقیه برمی‌گشت تا برای همراهان خود صبحانه آماده کند و می‌گفت: ثواب پذیرایی از زائر امام رضا(ع) کمتر از زیارت نیست. حتماً حضرت امام(ره) معتقد بودند در برخی شرایط ثوابش بالاتر هم است، که از آن صرفنظر می‌فرمودند.
  • بعضی‌ها در ماه محرم با خدمت کردن به عزاداران اباعبدالله(ع) در واقع با امام حسین(ع) عشق‌بازی می‌کنند و خدا می‌داند که این‌کار چقدر نورانیت به انسان می‌دهد. اگر این دستگاه اباعبدالله(ع) را درست بشناسید خواهید فهمید که چرا حضرت امام(ره) به شهید بابایی فرمود: «اگر به هیأت می‌روی و می‌خواهی استکان‌های هیات را بشویی، دو تا استکان هم از طرف من بشوی!» از خدا بخواهید کاری کند که هیاتی بشوید، دنبالش باشید برای عزاداران حسین(ع) خدمتی انجام دهید؛ انشاء الله راهش باز می‌شود.
  • اگر خواستید مناجات کنید، نگویید «حسین جان! ای کاش تیرهایی که به تو می‌زدند به من می‌خورد»، بگویید: ای کاش تیرهایی که به خیمه‌های تو می‌زدند به من می‌خورد! کاش تیرهایی که به یاران تو می‌زدند به من می‌خورد! این نشانۀ ادب و احترام برای امام حسین(ع) است ...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۴
بیان معنوی