علیرضا پناهیان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حماسه سیاسی» ثبت شده است

در آخرین شب عزاداری در محضر رهبر انقلاب و با اشاره به «حماسۀ سیاسی و اقتصادی»

«لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» رمز پیروزی ما در جنگ روانی است/ خوارج به علی(ع) می‌گفتند باید توبه کنید!

سخنران آخرین شب عزاداری در محضر رهبر انقلاب، سخنان خود با اشاره به نامگذاری امسال به نام «حماسه سیاسی و اقتصادی» شروع کرد و ابتدا به رابطۀ عزت و حماسه، و تقابل «لذت و منفعت» کوتاه مدت با «عزت و حماسه» پرداخت. پناهیان بحث خود را با آیه‌ای از قرآن که به نبرد "نظامی"، "اقتصادی" و "سیاسی" اشاره می‌کرد پی گرفت. و در بخش اصلی و انتهایی سخنان خود به نقش ویژۀ «تحمل سرزنش‌ها و ملامت‌ها» برای پیروزی در نبرد سیاسی و روانی سخت گفت.

دریافت متن در قالب PDF

دریافت اینفوگرافیک ها در قالب PDF

دانلود با کیفیت پایین(حجم 6 مگا بایت)

دانلود با کیفیت متوسط(حجم 26 مگا بایت)

دانلود با کیفیت خوب( حجم 53 مگا بایت)

 

خلاصه سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین پناهیان در حسینیه امام خمینی(ره) را از اینجا و مشروح سخنرانی را در ادامه می خوانید:

فهرست

*  *  *

مشروح این سخنرانی نیز در ادامه آمده است:

بخش اول:«منفعت» و «لذت»، دشمنان نامرئی عزت/ امت حماسه‌ساز باید تکلیف خودش را با این تقابل مشخص کند

حماسه یعنی صلابت  و صلابت با شجاعت همراه است/ آدم‌های ترسو و بزدل طبیعتاً حماسه‌ساز نیستند

مقدمۀ کلام و یا بخش اول عرائض خودم را به موضوع حماسه و به توضیحاتی اختصاص می‌دهم که خوب است در این‌باره در جامعۀ ما هرچه بیشتر منتشر شود. حماسه چیزی است که قبل از اینکه تبیین شود، در جامعۀ ما مکرّراً تحقق پیدا کرده است. شاید امسال به مناسبت نام سال، باید دربارۀ حماسه بیشتر گفتگو کنیم.

حماسه در لغت یعنی صلابت، گاهی از اوقات با «شجاعت» هم از آن یاد کرده‌اند. صلابت و شجاعت لازم و ملزوم همدیگر هستند. به ویژه اگر این صلابت در میادین سخت به کار بیاید، انسان باید مقداری شجاعت هم چاشنی روحیۀ خود بکند تا بتواند حماسه‌ساز شود. آدم‌های ترسو و بزدل حماسه‌ساز نیستند.

 

عزّت نتیجۀ حماسه است/ عزّت، دشمنان خاموش، نامرئی و ساکتی دارد

اما اگر از صعوبت و سختیِ میدان تولّد حماسه و از شجاعت که لازمۀ تحقق حماسه است عبور کنیم، به مفهوم دیگری هم در حماسه می‌رسیم، این مفهوم را خوب است با کلمۀ عزّت، یاد کنیم. عزّت نتیجۀ حماسه است و هر حماسه‌گری طالب عزّت است.

چرا موضوع حماسه که نتیجۀ عمده‌اش عزّت خواهد بود، اینقدر اهمیّت پیدا می‌کند؟ چون عزّت، دشمنان خاموشی دارد، دشمنان نامرئی و ساکتی دارد که رسماً به مقابلۀ با عزّت برنمی‌خیزند.

معمولاً به‌صورت غیرمستقیم با عزّت مخالفت می‌شود و جهانِ ما جهانِ عزّت‌کُش است. فرهنگ غرب و تمدّنی که اینها براساس اوُمانیزم، خودمحوری و خودخواهی‌های انسان بنا کرده‌اند، همه‌اش دشمنیِ با عزّت در درونِ این فرهنگ وجود دارد. عزّت در زندگی فردی و اجتماعی دوتا دشمن خیلی بزرگ دارد.

 

یکی از دشمنی‌های عمده با عزّت، از راه «لذّت» است/ اگر کسی بخواهد عزّتش را حفظ کند، باید از بسیاری لذّت‌ها چشم‌پوشی کند

یکی از دشمنی‌های عمده با عزّت، از راه لذّت است. وقتی جوانی را دعوت می‌کنند به غرق شدن در لذّت، مسلماً دارند او را از عزّت جدا می‌کنند. چون عزّت انسان اجازه نمی‌دهد انسان دنبال هر لذّتی برود. عزّت حتی گاهی از اوقات برخی از لذائذ حلال را هم برای انسان ممنوع می‌کند.

وقتی ماهواره‌ها دنبال این هستند که جوان‌ها -به قول خودشان- از زندگی بیشتر لذّت ببرند، یعنی از لذّت‌های پست دنیایی بیشتر بهره ببرند، دلشان برای جوان‌ها نسوخته است. آیا جوان‌ها از خودشان سؤال کرده‌اند که چرا سلطه‌طلب‌های بزرگی که بر عالم تسلط دارند و می‌خواهند جوامع ذلیلی در مقابل خودشان داشته باشند، اینقدر به جوان‌ها توصیه می‌کنند: بروید سراغ لذّت بردن؟ چون لذّت واقعاً نقطۀ مقابل عزّت است، آدم بخواهد عزّت خودش را حفظ بکند، چه از نظر شخصیتی و درونی و معنوی، وچه از نظر اجتماعی، از خیلی از لذّت‌ها باید چشم‌پوشی کند.

 

وقتی ما را به لذّت‌بری دعوت می‌کنند، دارند زمینۀ ذلّت ما را فراهم می‌کنند/ البته لذّت در حدّ خودش و در حدّی که عزّت انسان را مخدوش نکند چیز بدی نیست

کسی به شما نمی‌گوید بیا ذلیل بشو، کسی به شما نمی‌گوید بیا عزّتت را از دست بده! عزّت دشمن‌های نامرئی دارد، صریحاً علیه عزّت کار نمی‌کنند، اما وقتی من و شما را به لذّت‌بری دعوت می‌کنند، دارند زمینۀ ذلّت ما را فراهم می‌کنند.

انسان عزیز، انسانی است که می‌تواند از لذّت چشم‌‌پوشی کند و باید این کار را بکند تا عزّت خودش را حفظ کند. و الّا دچار یک حقارت درونی می‌شود و موجود خیلی کم و بی‌ارزشی خواهد شد، مخصوصاً که به معصیت بیفتد. در روابط اجتماعی‌اش نیز همین‌طور است.

یاد حضرت امام(ره) به‌خیر، می‌فرمودند موسیقی انرژی جوان را می‌گیرد. جوانی که خیلی به موسیقی آلوده شد، توان ندارد از خودش دفاع کند. البته بنده به تعابیر خودم فرمایش ایشان و استاد بزرگوارشان مرحوم شاه‌آبادی(ره) را عرض کردم.

اینکه چرا وقتی آدم غرق لذّت بشود نیرویش را از دست می‌دهد؟ در این‌باره باید فکر کرد، اما موضوع بحث ما این نیست، و فقط این را در مقدمه عرض می‌کنم. البته لذّت در حدّ خودش و در حدّی که عزّت انسان را مخدوش نکند چیز بدی نیست.

 

دشمنِ دوم عزّت، منفعت است/ منفعت چیزِ بدی نیست اما وقتی منفعت‌طلبی غلبه پیدا کرد، جامعه را ذلیل خواهد کرد

دشمن دوم عزّت، منفعت است. منفعت هم چیزِ بدی نیست، انسان باید منافع خودش را محافظت کند، وحتی برای تأمین آن  تلاش کند. اما وقتی منفعت‌طلبی مثل لذّت‌طلبی غلبه پیدا کرد، یک جامعه را ذلیل خواهد کرد.

بعضی‌ها رسماً به جامعه شعارهای غیرعزّتمندانه پیشنهاد می‌کنند، شعارهای منفعت‌طلبانه پیشنهاد می‌کنند. خیلی قباحت می‌خواهد در جامعه‌ای که 30 سال با حماسه زندگی کرده و سرمایۀ اصلی‌اش عزّتی است که اسلام به او داده، و همۀ شعارهایش عزّت‌مندانه است، به این جامعه منفعت‌طلبی توصیه بشود.

 

دشمنان می‌خواهند نگاه ما را به منافع اندک و زودگذر بیاندازند و به این واسطه عزّت ما را بگیرند

خیلی از اوقات غربی‌ها و دشمنان ما، در مواجهۀ با ما، مدام می‌خواهند نگاه ما را به منافع اندک، زودگذر و موقت بیاندازند و به این واسطه می‌خواهند عزّت ما را بگیرند. اما کسی یا جامعه‌ای که بخواهد حماسه‌ساز باشد، برای به‌دست آوردن عزّت، باید از یک سری منافع زودگذر چشم‌پوشی کند که البته هر کسی از هر منفعتی به‌خاطر پروردگار عالم، به‌خاطر امر خدا، به‌خاطر حفظ عزّت خودش چشم‌پوشی کند، خداوند متعال این منفعت را به او باز خواهد گرداند.

 

امّتی که بخواهد حماسه‌ساز باشد، باید تکلیف خودش را با این تقابل مشخص کند./ ملّتی که عزّت را ترجیح دهد، به منافع پایدار می‌رسد

در جامعه و فرد، دوتا دشمنِ نامرئی برای عزّت وجود دارد، یکی منفعت است و یکی لذّت. ضمن اینکه ما نه منفعت و نه لذّت را مطلقاً نفی نمی‌کنیم. ولی اگر کسی عزّتمندانه به سراغ منافع خودش رفت، منافع پایدار به دست خواهد آورد. اگر کسی با حفظ عزّت خودش به سراغ لذّت رفت، لذائذ پایدار و عمیق نصیبش خواهد شد. رسانه‌های ما و همۀ کسانی که محصولات فرهنگی تولید می‌کنند، خیلی باید به تبلیغ عزّت بپردازند. عزّت بن‌مایه و یکی از نتایج بسیار مهمّ حماسه‌گری است.

امّتی که بخواهد حماسه‌ساز باشد، باید تکلیف خودش را با این تقابل مشخص کند. وقتی منفعتت، با عزّتت، تقابل کند، کدام را ترجیح می‌دهی؟ ملّتی که عزّت را ترجیح داد، هم به منافع پایدار رسیده، هم حماسه تولید کرده است و هم عزّت خودش را از دست نداده که بزرگترین سرمایه است؛ چون عزت به عنوان یک صلاح مؤثر برای ریشه‌کن کردن مشکلات، عمل خواهد کرد.

 

حماسه نیاز به شجاعت دارد/ خیلی‌ها قدرت ریسک ندارند و خطر نمی‌کنند/ چشم بستن از «منفعت» یا «لذت» حرام شجاعت می‌خواهد

این از هدف حماسه. اما اگر حماسه یعنی در میدان سختی‌ها به دنبال عزّت بودن و منافع و لذائذ را فرع زندگی قرار دادن، این یک مقدار شجاعت هم می‌خواهد. چون خیلی‌ها به تعبیری قدرت ریسک ندارند، خطر نمی‌کنند. مثلاً می‌گوید روی چه حسابی من بیایم از منفعت زودگذر آنیِ اندک خودم بگذرم؟! کسی که ایمان به خدا داشته باشد، خدا یک شجاعتی به او می‌دهد که می‌تواند از منفعت زودگذرش بگذرد. جوانی که در این شهر زندگی می‌کند، اگر بخواهد عزّتمندانه از لذّت‌ها چشم‌پوشی کند او هم شجاعت می‌خواهد.

گاهی از اوقات چشم بستن از حرام شجاعت می‌خواهد؛ اطمینان داشته باشد که خداوند متعال پشتیبان اوست و همۀ نیازهای او را تأمین خواهد کرد؛ خودِ این هم یک شجاعتی می‌خواهد. گاهی اوقات افراد از سرِ بزدلی و ترس، ترس به این معنا که می‌ترسد از دست بدهد، چشم از حرام نمی‌بندد. مگر چه چیزی را قرار است از دست بدهی؟! همۀ آنچه که برای تو مقدّر شده، در بهترین شکلش به تو خواهد رسید، تو فرمان خدا را گوش کن، تو تقوا را رعایت بکن. می‌خواهم بگویم یک حماسه‌ساز در هر دو بخش برای رسیدن به عزّت، شجاعت می‌خواهد.

 

بخش دوم: چگونگی خلق حماسۀ نظامی، اقتصادی، و سیاسی در آیۀ 186 سورۀ آل عمران

 

می‌توان حماسه را در سه نوع نبرد تعریف کرد:1- نبرد نظامی، 2- نبرد اقتصادی، 3- نبرد سیاسی

بعد از این مقدمه، حالا می‌توانیم بحث‌مان را آغاز کنیم. ما شاید بتوانیم حماسه را در سه نوع نبرد تعریف کنیم. یکی نبرد نظامی، یکی نبرد اقتصادی، یکی نبرد سیاسی که بیشتر جنگ نرم است. در نبرد سیاسی، دشمن بیشتر سعی می‌کند مشکلات روحی و روانی برای ما ایجاد بکند. البته الان دوران حماسۀ دفاع مقدس نیست، دشمنانِ ما می‌ترسند، بزدل هستند، ضعیف هستند نمی‌آیند با ما بجنگند، اگر می‌آمدند ما دوباره حماسۀ دفاع مقدس را تکرار می‌کردیم.

 

آیه‌ای از قرآن که به حماسه‌سازی در میادین سخت و در ابعاد 3 گانه اشاره دارد

یک آیه از قرآن کریم را می‌خواهم خدمت شما تقدیم کنم، در سورۀ آل‌عمران، ضمن اینکه این آیه به حماسه‌سازی در میادین سخت اشاره دارد، ابعاد حماسه را هم برای ما تا حدّ زیادی روشن می‌کند. این آیه به نام امسال، به «حماسۀ سیاسی و حتی حماسۀ اقتصادی» خیلی نزدیک است.

در این آیۀ کریمۀ قرآن که ان‌شاءالله به این آیه بیشتر مراجعه کنیم، خداوند متعال صحنه را این‌گونه برای ما ترسیم می‌فرماید. «لَتُبْلَوُنَّ فی‏ أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ»(آل‌عمران/186) یعنی شما قطعاً در اموال‌تان و جان‌هایتان مبتلا به بلاها و گرفتاری‌ها و آزمایش‌هایی می‌شوید. گرفتار مشکلات و امتحاناتی خواهید شد که باید در این راه جان بدهید، یا جان‌تان در معرض خطر قرار گیرد. حماسۀ دفاع مقدس مربوط به این بود که جانِ ما را مورد خطر قرار دادند و ما ایستادیم. «لَتُبلَوُنَّ فِی اموالِکُم» امتحاناتی هم در مسائل اقتصادی شما دارید. حالا این امتحان در زندگیِ فردی به نوعی است: انسان باید اموالش را در راه خدا انفاق کند و برای اسلام هزینه کند، و در کلّ جامعه هم به صورت دیگری این وضعیت ممکن است پیش بیاید.

 

اشارۀ قرآن به نوع سوم نبرد/ جنگ روانیِ سنگینی علیه شما راه خواهند انداخت و به شدت اذیت خواهید شد

بعد می‌فرماید «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً» مشکل بعدی را که خداوند متعال مطرح می‌فرماید غیر از درگیری‌های اقتصادی و درگیری‌های نظامی که جان ما را به مخاطره می‌اندازد، مشکل جالبی است. می‌فرماید: مؤمنین! شما در آیندۀ نزدیک به شدّت اذیّت می‌شوید، خیلی اذیّت می‌شوید؛ «اَذاً کَثِیراً». از چی اذیّت می‌شوید؟ از بس حرف نامربوط به شما می‌زنند.

همان‌طوری که می‌فرماید «لَتُبلَوُنَّ فِی اموالِکُم و أنفُسِکُم» بلاها، امتحانات، آزمایش‌هایی در زمینۀ نظامی و اقتصادی دچار خواهید شد، می‌فرماید جنگ روانیِ سنگینی علیه شما راه خواهند انداخت. چه کسانی؟ مشرکین، اهل کتاب، آنهایی که در مسیر شما نیامده‌اند و الان با شما مشکل دارند. «لَتَسمَعُنَّ» به گوش شما حرف‌های نیش‌دار و آبدار و ناامیدکننده و سرشار از استهزاء و سرزنش خواهند رساند. این یکی از مشکلات جامعۀ دینی است که مؤمنین حرف می‌شنوند.

 

کسی که بخواهد حماسه بیافریند، باید مقابل حرف شنیدن، مقاومت داشته باشد

جالب است! کسی بخواهد حماسه بیافریند، باید مقابل حرف شنیدن، مقاومت داشته باشد. حالا در این‌باره بیشتر صحبت خواهیم کرد. «و لَتَسمَعُنَّ» یعنی به گوش شما می‌رسانند، یعنی موضوع، «حرف شنیدن» است.

الان شما پیچ ماهواره‌ها را باز بکنید؛ بخش فرهنگی‌اش که با جذب آدم‌ها به لذّت می‌خواهد ذلّت‌آفرینی بکند؛ در بخش سیاسی‌اش، سرشار از شنواندن حرف‌های مفت و بی‌ارزش و ضررزننده‌ای است که می‌خواهد روحیۀ آدم‌ها را خُرد کند. روحیۀ جامعه را نابود کند. مثل مگس‌هایی که بر آلودگی‌ها می‌نشینند. یا بر مواد فاسد می‌نشینند، یا بر مواد فاسد شدنی؛ هیچ‌وقت شما ندیدید تا حالا مگس بر طلا و نقره و زمرّد بنشیند؛ مگس ارزش اینها را نمی‌فهمد. می‌گوید یا غذا باید فاسد شده باشد که من بروم سراغش، یا فاسد شدنی باشد.

 

یکی از آزمایش‌های مؤمنین این است که حرف بشنوند و محکم بایستند/ آنهایی که حرف شنیدند و محکم ایستادند حماسه‌گر می‌شوند

«لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ» انگار این سنّت الهی است که یکی از آزمایش‌های مؤمنین این است که حرف بشنوند و محکم بایستند. آنهایی که حرف شنیدند و محکم ایستادند حماسه‌گر می‌شوند. بعد می‌فرماید راه حل عبور از این سه نوع مشکل چیست؟ ابتلاء جان، ابتلاء مال، - به تعبیر بنده در زمینه‌های نظامی و اقتصادی.  و در عرصۀ جنگ روانی که علیه‌مان راه می‌اندازند، چه‌کار باید بکنیم؟ «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» باید مقاومت کنید.

خدا شما را می‌گذارد در صحنه‌های فشار که مقاومت بکنید. صبر یک معنای بسیار زیبایش مقاومت است. «وَ تَتَّقوا» و تقوا داشته باشید. شیوۀ مقابلۀتان توأم با رعایت فرامین الهی، و توأم با انگیزۀ الهی باشد. یعنی به‌خاطر من مقاومت کنید، نه به‌خاطر منافع چهار روزۀ دنیای خودتان. تقوا یکی از ارکان مهمّش اخلاص است.

بعد در پایان آیه می‌فرماید: «فَإنَّ ذالک مِن عَزمِ الأمور» کلمۀ عزم، خودش یعنی استحکام، استحکام در تصمیم‌گیری هم به آن می‌گویند. عزم الاُمور یعنی کارِ به شدّت استوار. برای این عبارت ترجمه‌های مختلفی شده است، ولی خلاصه‌اش فوق‌العاده تناسب دارد با همین معنای حماسه. یعنی شما کارِ استواری خواهید کرد و باید یک تصمیم استوار بگیرید، تصمیم استوار این است که با تقوا و مقاومت در این سه میدان مبارزه کنید.

 

علی(ع): الْقَنَاعَةُ تُؤَدِّی إِلَى‏ الْعِز/ «قناعت» شعاری برای حماسۀ اقتصادی/ ملّتی که نتواند قناعت کند، عزّت خودش را هم نمی‌تواند حفظ کند

ما حماسۀ نظامی فعلاً نداریم چون دشمنان ما می‌ترسند، نه اینکه ما علاقه نداریم، دشمنان ما زبون و کمتر از آنی هستند که بیایند با ما بجنگند، البته امنیّت را همه ترجیح می‌دهند ما هم ترجیح می‌دهیم. ولی در زمینه‌های اقتصادی و در زمینه‌های جنگ روانی، هنوز مبارزه ادامه دارد.

دربارۀ اقتصاد و کارِ اقتصادی و عزّت که هدف حماسه است، با اینکه در اینجا موضوع بحث نیست، اما یک روایت قرائت کنم. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید «قناعت انسان را به عزت می‌رساند؛ الْقَنَاعَةُ تُؤَدِّی إِلَى‏ الْعِز»(غررالحکم/ص60/ح1166) ما عزّت را هدف حماسه یا یکی از قلّه‌هایی که برای حماسه می‌شود ترسیم کرد، قرار دادیم. در عرصۀ اقتصادی اگر انسان بخواهد حماسه‌آفرین و عزّت‌آفرین باشد باید چه‌کار کند؟ قناعت. این را امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید. می‌فرماید قناعت انسان را به عزّت می‌رساند، و در جای دیگری می‌فرماید «عزّت قناعت خیلی بهتر است از ذلّتِ خضوع بی‌جا در مقابل این و آن؛ عِزُّ الْقُنُوعِ خَیْرٌ مِنْ ذُلِّ الْخُضُوعِ»( غررالحکم/ص463/ح8)

معمولاً وقتی مادرها بچه‌هایشان را به مهمانی می‌برند، حتی اگر در خانه هم گرسنه باشند، می‌گویند زیاد خودتان را به غذا حریص نشان ندهید. یک کمی قبلش هم مثلاً به بچه‌ها میوه‌ای یا غذایی می‌دهند که بخورند، تا در مهمانی، عزّت خودشان را حفظ بکنند. اینها تربیت‌های خیلی زیبایی است. ملّتی که نتواند قناعت بکند، عزّت خودش را هم نمی‌تواند حفظ بکند. طبیعتاً نمی‌تواند حماسه‌آفرین بشود.

 

برای حماسۀ نظامی باید از جان گذشت/برای حماسۀ اقتصادی باید قدرت قناعت داشت

برای حماسه‌آفرینی در عرصۀ نظامی، از جان باید گذشت. امیرالمؤمنین(ع) به محمدبن حنفیه که یک کمی در جنگ‌ها نگران می‌جنگید و مراقب خودش بود، حضرت فرمودند «جمجمۀ خودت را به خدا بسپار، نگران جمجمه‌ات نباش؛ اَعِرِ الله جُمجُمَتَک»(نهج‌البلاغه/خطبۀ11) در دوران دفاع مقدس چه تعداد جوان‌هایی بودند که این حرف امیرالمؤمنین علی(ع) را گوش کردند و جمجمۀشان را به خدا سپردند. ای شهدایی که روی کلاه‌های خودتان می‌نوشتید «اَعِرِ الله جُمجُمَتَک».... بچه‌ها این را روی کلاه کاسکت‌ها می‌نوشتند و بالاخره این عاملی بود که می‌توانستند این حماسه را بیافرینند.

قناعت هم یک شعاری است برای حماسۀ اقتصادی، البته مفاهیم دیگری هم هستند، به عنوان نمونه و یک نمونۀ برجسته‌اش را عرض می‌کنم. تا اینجا را شما مقدمه یا بخش اول کلام بنده در نظر بگیرید، حالا وارد بخش دوم بشویم.

 

بخش سوم:«لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» رمز عملیات و رمز پیروزی ما در جنگ روانی است

 

اما در آن جنگ روانی، چه شعاری شعارِ کلیدی است که می‌تواند ما را از این مرحله عبور بدهد؟ «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» این رمز عملیات و رمز پیروزی ماست در جنگ روانی‌ای که دشمن علیه ما راه می‌اندازد یا حرف‌هایی که از دشمنانِ دانا و دوستان نادان می‌شنویم. رمز عملیات ما، یعنی راهی که ما باید عمل بکنیم چیست؟ «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم»

 

ویژگی امیرالمؤمنین(ع) و امام زمان(ع) و دیگر اولیاء الهی: «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم»/ از هیچ سرزنشی متأثر نمی‌شوند

اولاً «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» یکی از ویژگی‌های برجستۀ اولیاء خداست، حضرت زهرای اطهر(س) وقتی می‌خواهد در آن خطبۀ قرّاء امیرالمؤمنین علی(ع) را معرفی بفرماید، می‌فرماید: «سَیِّداً فِی أَوْلِیَاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً کَادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ»(احتجاح/ج1/ص101) یعنی علی‌بن ابیطالب(ع) در راه دین محکم کمر بسته، از هیچ سرزنشی هم نمی‌ترسد. این ویژگیِ برجستۀ علی‌بن ابیطالب(ع) است.

ثانیاً این ویژگیِ برجستۀ آقا و مولایمان امام زمان(عج) است که در یک کلام شریفی از امام باقر(ع) در غیبت نعمانی آمده است، می‌فرماید «یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ لَیْسَ شَأْنُهُ إِلَّا السَّیْفَ لَا یَسْتَتِیبُ‏ أَحَداً وَ لَا یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم‏»( غیبت نعمانی/ص233) یعنی وقتی مهدیِ ما ظهور بفرماید از احدی توبه نخواهد پذیرفت «وَ لَا یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم‏» و از هیچ سرزنشی هم متأثر نخواهد شد. نمی‌ترسد از سرزنش دیگران و سرزنش‌ها او را نمی‌گیرد. این آن جامعه‌ای است که ما نیاز داریم ان‌شاءالله به آن برسیم، این آن جامعۀ مهدوی است که امام جامعه بتواند راحت به حق اقدام بکند و تمام حق را هم اجرا بکند و از سرزنش کسی نترسد.

 

متأثر نشدن از سرزنش، یکی از شرایط اصلیِ حماسه‌گران است

وقتی حذیفه آمد به رسول خدا عرضه داشت، آقا! این کسانی که می‌خواستند شما را ترور کنند و جبرئیل امین به شما خبر داد، و شما محافظین خودت و ما را خبر کردی و ما اینها را دستگیر کردیم، چرا اینها را رسوا نمی‌کنید؟ چرا اینها را اعدام نمی‌کنید! اینها می‌خواستند پیغمبر اسلام را بکشند. آقا فرمود: حذیفه! رهایشان کن. لذا کسانی که می‌خواستند رسول خدا(ص) را بکشند، در جامعه ماندند.

حذیفه می‌گفت یا رسول‌الله! چرا اینها را نمی‌گیرید؟ چرا اینها را مجازات نمی‌کنید؟ می‌دانید رسول خدا چه جمله‌ای را غریبانه فرمودند؟ فرمودند: آن‌وقت مردم می‌گویند همان یارانی که با آنها کار خودش را تقویت کرد، همان یاران را مجازات کرد (ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیات 64 تا 74 سوره توبه) یعنی افکار عمومی کشش‌اش را ندارد که این اجرای حق را ببیند. و گروه مؤمنین کشش و تحمل سرزنش‌های دیگران را نداشتند.

بنازم به امام و مولایمان که ان‌شاءلله داریم مقدمه‌سازی می‌کنیم و جامعه‌مان دارد هر روز خودش را نزدیکتر نشان می‌دهد. در برخی از روایات هست، گروهی از سربازان خودِ حضرت که یکبار پای رکاب حضرت می‌جنگند اما کم‌کم منحرف می‌شوند، آقا و مولای ما بلافاصله دستور اعدام آنها را صادر می‌کنند.( امام صادق(ع): یَقْضِی الْقَائِمُ بِقَضَایَا یُنْکِرُهَا بَعْضُ أَصْحَابِهِ مِمَّنْ قَدْ ضَرَبَ قُدَّامَهُ بِالسَّیْفِ ... فَیُقَدِّمُهُمْ فَیَضْرِبُ أَعْنَاقَهُم‏؛ اثبات الهداه/ج5/ص215-همچنین کتاب «ظهور نور» اثر آیت الله سعادت پرور/ص164) ما به آن جامعه ان‌شاءالله خواهیم رسید. حالا مردم چه می‌گویند؟ بگذار بگویند! «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» از سرزنش سرزنش‌کنندگان نمی‌ترسند. متأثر نشدن از سرزنش، یکی از شرایط اصلیِ حماسه‌گران است.

 

ویژگی‌ مؤمنین مقدمه‌ساز این است که از سرزنش ملامت‌گران نمی‌ترسند/ آیۀ قرآن

چندین آیه در قرآن کریم هست که در روایات به ما فرموده‌اند که دربارۀ ایرانی‌ها یا ایرانی‌های آخرالزّمان است؛ یکی از آن آیه‌ها در سورۀ مائده ویژگی‌هایی را بیان می‌فرماید، و علّامۀ طباطبایی(ره) هم می‌فرماید که این آیه علی‌الظاهر مال ایرانی‌های آخرالزّمان هم هست «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ»(مائده/54) دوباره آنجا این ویژگی(لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ) بیان شده است. یک قومی می‌آیند به جای شما مؤمنین، آنها قوم قوی‌ای هستند که رسول خدا فرمودند: این قوم همان قوم سلمان فارسی هستند.

خیلی‌ها نشسته بودند گفتند این قوم، کی‌ها هستند؟ این گفت قوم ماست، او گفت عشیرۀ ماست، او گفت قبیلۀ ماست، حضرت فرمود نه! اینها قوم سلمان فارسی هستند که اگر ایمان به ثریا برسد، قوم سلمان فارسی به آن دسترسی پیدا خواهند کرد و روزی با این دین با این استحکام می‌آیند. (رُوَِى أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سُئِلَ عَنْ هَذِهِ الایة، فَضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ یَدَهُ عَلَى مَتْنِ سَلْمَانَ وَ قَالَ هَذَا وَ ذَوُوهُ ثُمَّ قَالَ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَیَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ.» ‏(تفسیر نورالثقلین/ج1/ص641) و (تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب/ج‏4/ص140)

ویژگیِ این قوم چیست؟ «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» اینها از هیچ سرزنشی نمی‌ترسند. آن‌وقت در روایات دیگر گفته می‌شود که این گروه شیعیان علی‌بن ابیطالب(ع) هستند. (تفسیر نورالثقلین/ج1/ص641)

 

عهد پیغمبر(ص) با ابوذر: از سرزنش کسی نترسید!/ یاران خاص نباید از سرزنش بترسند

ابوذر می‌گوید: پیامبر گرامی اسلام(ص) ما را کنار کشید، با ما عهد بست، بر سر یک چیز: «از سرزنش کسی نترسید.»(عن سهلَ بنِ سعدٍ: بایَعْتُ النَّبیَّ ص أنا و أبو ذَرٍّ و عُبادَةُ بنُ الصّامتِ و أبو سعیدٍ الخُدریُّ و محمّدُ بنُ مَسلمةَ و سادِسٌ على أنْ لا تَأخُذَنا فی اللّه ِ لَوْمَةُ لائمٍ؛ میزان الحکمه/حدیث2155)

یاران خاص حضرت نباید از سرزنش بترسند. جامعۀ اسلامیِ مقدمه‌ساز، نباید از سرزنش بترسند. این سرزنش‌هایی که دشمنان می‌کنند و استهزاءها کاری بوده که نسبت به همۀ انبیاء داشته‌اند، «یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن»(یس/30) چقدر باید به مضمون در قرآن توجّه کرد که اتفاقاً تکرار هم شده و عجیب است، یعنی خداوند متعال دربارۀ اینکه پیامبران را مسخره می‌کردند، مکرّر فرموده‌ است.

 

عبور از تمسخرها و ملامت‌ها، قدمی بزرگ به سوی ظهور است

چرا خداوند متعال این مطلب را مکرر و مرتب به مؤمنین تذکر می‌دهد؟ برای اینکه مؤمنین محکم باشند، از تمسخر، از توهین‌ها، از تحقیرها نترسند، راه خودشان را ادامه بدهند. خدا شاهد است ما اگر بتوانیم ماهواره‌ها را خنثی کنیم، یعنی آنهایی که آلوده‌اندیشه هستند، آنهایی که منفی‌نگر هستند، آنهایی که فقط بدی‌ها را می‌بینند و دریا دریا پیروزی‌ها را نمی‌بینند، ما بتوانیم از اینها تأثیر نپذیریم، بلکه با بزرگواری از کنارشان رد بشویم، قدم بزرگی به سوی ظهور برداشته‌ایم. این مشکل یک مشکلی است که خداوند متعال از قبل برای مؤمنین پیش‌بینی فرموده است و می‌فرماید شما به شدّت اذیّت خواهید شد.

 

رسول خدا(ص): هرکس می‌خواهد بی‌تردید وارد بهشت شود، از سرزنش‌ها نترسد

چند روایت دربارۀ تحت تأثیر قرار نگرفتن نسبت به سرزنش عرض کنم که بدانید این فقط یک مسألۀ اجتماعی و انقلابی نیست بلکه یک مسألۀ شخصی نیز هست. پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: دل و قلب انسان، که ظرف محبّت خداست، ظرف معرفت خداست، باید سه ویژگی داشته باشد، صلابت داشته باشد، دوباره صلابت معنای حماسه است در لغت. رقّت داشته باشد و صفا داشته باشد. گفتند یا رسول‌الله! صفا و رقّت و صلابت دل به چیست؟ حضرت فرمود صفای دل به این است که گناه نکنی و آلوده به علاقه‌های بد نباشد، رقّت دل به محبّت شما به برادران دینی‌تان هست، صلابت به چیست یا رسول‌الله؟! فرمود صلابت به این است که شما از سرزنش سرزنش‌کننده‌ها نترسی. (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى آنِیَةً فِی الْأَرْضِ فَأَحَبُّهَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مَا صَفَا مِنْهَا وَ رَقَّ وَ صَلُبَ وَ هِیَ الْقُلُوبُ فَأَمَّا مَا رَقَّ مِنْهَا فَالرِّقَّةُ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا مَا صَلُبَ مِنْهَا فَقَوْلُ الرَّجُلِ فِی الْحَقِّ لَا یَخَافُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ وَ أَمَّا مَا صَفَا مَا صَفَتْ مِنَ الذُّنُوبِ.؛ نوادر راوندی/7) اگر کارت را درست انجام دادی، محکم بایست. این سرزنش‌ها را نوش‌جان کن، اینها محبّت پروردگار عالم است به شما. چون انسان از طریق مقاومت در مقابل سرزنش‌ها رشد می‌کند.

رسول خدا(ص) در جایی می‌فرمایند: وقتی که کسی ایمان داشته باشد و ایمانش را به ورع برساند، وارد بهشت می‌شود. کسی قانع باشد به رزق خودش، وارد بهشت می‌شود، بعد می‌فرماید اما اگر کسی می‌خواهد بی‌تردید وارد بهشت بشود، از سرزنش کسی نترسد. (اِنتَهَى الإیمانُ إلَى الوَرعِ ، مَن قَنَعَ بما رَزَقَهُ اللّه ُ دَخَلَ الجَنَّةَ ، و مَن أرادَ الجَنَّةَ لا شَکَّ فلا یَخافُ فی اللّه ِ لَومَةَ لائمٍ؛ کنزالعمال/7275)

 

«ترس از سرزنش» زبیر را جهنمی کرد!

چقدر این مطلب اهمیّت دارد. شما می‌دانید زبیر، در آن لحظۀ آخر امیرالمؤمنین علی(ع) متقاعدش کرد که تو نباید با من بجنگی. حضرت به او فرمود: یادت است پیامبر اکرم(ص) فرمود تو یک روزی در مقابل من می‌ایستی؟ همه را یادش آورد، زبیر گفت: خب الان چه‌کار کنم؟ آقا فرمود خب برگرد. گفت: «آخر حرف مردم را چه‌کار کنم؟» با همین یک کلمه رفت جهنّم؛ «حرف مردم را چه‌کار کنم؟» مردم به من حرف می‌زنند. (قَالَ[الزبیر]: اللَّهُمَّ نَعَمْ لَقَدْ کَانَ ذَلِکَ وَ لَکِنِّی نَسِیتُ وَ مَا ذَکَرْتَنِی أَنْسَانِیهِ الدَّهْرُ وَ لَوْ ذَکَرْتَهُ لَمَا خَرَجْتُ عَلَیْکَ فَکَیْفَ أَرْجِعَ وَ قَدْ الْتَقَتْ حَلْقَتَا الْبِطَانِ وَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا هُوَ الْعَارُ الَّذِی لَیْسَ لَهُ مَثِیلٌ، فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَا زُبَیْرُ ارْجِعْ قَبْلَ أَنْ تَجْمَعَ الْعَارُ وَ النَّارُ. ...و خطاب به پسرش هم گفت: لَقَدْ ذَکَرَنِی عَلِیٌّ حَدِیثًا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِلَهَ وَ سلّم قَدْ أَنْسَانِیهِ الدَّهْرُ فَلَا حَاجَةَ لِی فِی مُحَارَبَتِهِ أَبَداً ... فَقَالَ کَفِّرْ عَنْ یَمِینِکَ لِئَلَّا یَتَحَدَّثْنَ نِسَاءِ قُرَیْشٍ إِنَّکَ جَبُنْتُ وَ مَا کُنْتَ بِجَبَانٍ قال الزبیر: صَدَقتَ؛ وقعة الجمل/ص130) مقاومت در مقابل مدح و ذمّ دیگران، حتی در مقابل مدح دیگران باید مقاوم باشید، شما باید اینقدر مخلص باشی که مدح کسی شما را شیر نکند، آنگاه مذمّت کسی هم روی شما تأثیر نخواهد گذاشت.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «لَا یَصِیرُ الْعَبْدُ عَبْداً خَالِصاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى یَصِیرَ الْمَدْحُ‏ وَ الذَّمُ‏ عِنْدَهُ‏ سَوَاء»(میزان الحکمه/حدیث18713) هیچ‌کس بندۀ خالص خدا نمی‌شود مگر اینکه مدح و ذم پیشش یکسان باشند. تحت تأثیر مذمّت قرار نگیر.

 

مژدۀ امام رضا(ع) به کسی که از سرزنش و ملامت دیگران نترسد

یک مژده هم به شما بدهم، مژده که چه عرض بکنم، ان‌شاءالله همۀ ما اهل دریافت چنین مژده‌ای باشیم. مژده‌ای است که امام رضا(ع) به یکی از یاران‌شان به نام یونس دادند، یونس یکی از اصحاب امام رضا(ع) بود. گروهی از مردم بصره که تقریباً همشهری‌های ایشان بودند، آمدند؛ آن‌وقت یونس برگشت گفت آقا! اینها من را اذیّت می‌کنند، خیلی حرف به من می‌زنند. آقا فرمود تو برو توی اتاق. یونس رفت توی اتاق. آنها آمدند اتفاقاً شروع کردند از یونس بدگویی کردن. امام رضا(ع) هم حالا سکوت کردند، زیاد نمی‌شد با آنها حرف بزنند، آنها خیلی ضعیف‌تر بودند نسبت به یونس، درک نمی‌کردند. بعد از اینکه رفتند، یونس آمد با یک داغ دلی گفت: «آقا! یا امام رضا! دیدید اینها چه‌کار می‌کنند؟ چقدر حرف به من می‌زنند؟ حرف‌های بی‌ربط، مثلاً من این‌جوری نیستم ها!»

امام رضا(ع) جمله‌ای فرمودند، چقدر زیباست این جمله، اینها مقاومت انسان را در مقابل مذمّت‌ها افزایش می‌دهد. فرمود: «یَا یُونُسُ فَمَا عَلَیْکَ مِمَّا یَقُولُونَ إِذَا کَانَ‏ إِمَامُکَ‏ عَنْکَ‏ رَاضِیاً؟»(رجال کشی/ج2/ص782) یعنی یعنی چه اشکالی دارد، که حالا چهارتا حرف نامربوط به تو می‌زنند، وقتی امامت از تو راضی است، دیگر حالا هرچه می‌خواهند بگویند، بگذار بگویند.

ببینید این چه مقاومتی به انسان می‌دهد، ما باید واقعاً دل امام زمان‌مان را به دست بیاوریم و یک کاری بکنیم که در مسیر حضرت، با آن راهی که حضرت امام(ره) و همۀ اولیاء به ما نشان داده‌اند، در مسیر امام زمان(ع) و نایب امام زمان حرکت بکنیم، خدا دیگر از ما راضی خواهد بود، امام‌مان از ما راضی خواهد بود، واقعاً سرزنش دیگران چه تأثیری روی ما دارد؟

این قسمت میانیِ کلام بود، اما می‌رسیم به قسمت پایانیِ کلام. اما قبلش یک فهرستی از بحث را دوباره خدمتتان عرض کنم: برای حماسه ما باید به سوی عزّت حرکت کنیم، از مسیر سختی‌ها. در آیۀ کریمۀ قرآن سختی‌های میدان جنگ، میدان اقتصادی و میدان جنگ روانی. برای اینکه بتوانیم به سوی عزّت حرکت کنیم، از منفعت زودگذر و سطحی و حداقلی باید چشم‌پوشی کنیم، به منفعت حداکثری برسیم، این شجاعت می‌خواهد. بنده به جنگ اقتصادی‌اش کاری ندارم، به جنگ نظامی‌اش هم کاری ندارم که الان نداریم، بحث ما سرِ آن جنگ روانی است که دشمن ایجاد می‌کند. در مقابل جنگ روانیِ دشمن تحت تأثیر سرزنش‌ها نباید قرار بگیریم. باید از اینها عبور کنیم.

 

مقاومت عمار یاسر در مقابل سرزنش کنندگان و تحسین پیامبر اکرم(ص)

یک خاطره‌ای هم از مقاومت عمار یاسر در مقابل سرزنش کنندگان عرض کنم. بعد از جنگ احد، عمّاریاسر داشت با یکی از دوستانش حرکت می‌کردند، که یهودی‌های مدینه جلو آمدند، شروع کردن مذمت کردن و زخم زبان زدن، گفتند: «خب! آقای عمّار! پس چه شد این وعده‌هایی که پیغمبر شما می‌داد؟! پس ملائکه برای شما می‌فرستد و کمک می‌فرستد (و به آیات قرآن اشاره کردند.) پیامبرتان که مجروح شد، حمزۀتان را که کشتند....»

اینها را ببینید و با مذمّت‌هایی که کفّار و مشرکین و این رسانه‌های غربی دارند، مقایسه کنید و اصلاً فکر نکنید که روش‌های جدیدی دارند به‌کار می‌گیرند، از قدیم بوده است. مثلاً بعضی‌ها قیافۀ بی‌طرفی می‌گیرند بعد شروع می‌کنند مذمّت کردن؛ قدیم هم همین روش‌ها بوده: ابوموسی اشعری، قیافۀ بی‌طرفی می‌گرفت و زخم زبان‌ها می‌زد. در حالی که امیرالمؤمنین(ع) در یک طرف بود و دشمن امیرالمؤمنین(ع) در طرف دیگر، این دو با هم قابل مقایسه نیستند! به ابوموسی اشعری می‌گفتند: «آقا! بیا کمک کن به علی‌بن ابیطالب.» می‌گفت: «ما از فتنه‌ها فاصله می‌گیریم! ما چی‌کار داریم با فتنه‌ها؟!» بعضی‌ها با بی‌تفاوتی بین حق و باطل شأن خودش را می‌برد بالا. و با بی‌تفاوتی و با وسطِ حق و باطل را گرفتن، می‌خواهند برای خودشان کلاس و آبرو درست بکنند! بعد اینها حرف‌های به‌ظاهر بی‌طرفانه می‌زنند، اما همه‌اش نیش است. همه‌اش سرزنش است. اینها داغ است ها! داغی که هیچ‌وقت از دل آدم بیرون نمی‌رود. ولی باید مقابل این نیش‌ها مقاومت کرد.

آنها هم آمدند به عمّار یاسر و رفیقش از همین حرف‌ها زدند، منتها آنجا کفّار بودند. گفتند: پس وعده‌های خدا چه شد؟ در جنگ که آن‌همه کشته دادید. دوست عمّاریاسر گفت: من با شما بحث نمی‌کنم، شما ایمان آدم را ضعیف می‌کنید، به تعبیر ما مثلاً ماهواره را خاموش کرد. اما عمّار یاسر جلو رفت و گفت: چی دارید می‌گویید و ایمان مردم را متزلزل می‌کنید؟ گفتند: مگر پیغمبر شما وعده نداده بود؟ عمّار جوابشان را داد. عمّار فقط نقش تبیینی‌اش مربوط به زمان علی‌بن ابیطالب(ع) نبوده، بلکه از قبل هم چنین سابقه‌هایی در پرونده‌اش بوده است.

عمار محکم ایستاد و گفت: «پیامبر ما به صورت مشروط به ما وعدۀ نصرت داده است: «إن تَنصُرُ الله یَنصُرکُم» بعد فرموده: اگر حرف من را گوش کنید، کوه‌ها به دست شما جابه‌جا می‌شود. ما حرفش را گوش نکردیم، شکست خوردیم، حالا چه می‌گویید؟» هیچی، لال شدند. البته ماهواره‌ها را دیگر نمی‌شود لال کرد، آنها دیگر از آن‌طرف دارند یک طرفه می‌کوبند و می‌آیند جلو. ولی آن کسانی که متأثر می‌شوند را باید متقاعدشان کرد، دانه دانه آنها را باید بیدارشان کرد. بعد آمد پیش رسول خدا، صدا زد یا رسول‌الله! چنین صحنه‌ای پیش آمد و من جواب دادم، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: دوست شما که از میدان مذاکره یا مناظره فرار کرد، او انسان خوبی بود، ولی شما مجاهد فی سبیل‌الله بودی؛ «فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدِینَ عَلَی القَاعِدِین» شما واقعاً مجاهدت کردی. (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ لَمَّا أَصَابَهُمْ یَوْمَ أُحُدٍ مِنَ الْمِحَنِ مَا أَصَابَهُمْ لَقِیَ قَوْمٌ مِنَ الْیَهُودِ بَعْدَهُ بِأَیَّامٍ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ و ... فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ یَا عَمَّارُ قَدْ وَصَلَ إِلَیَّ خَبَرُکُمَا، أَمَّا حُذَیْفَةُ فَرَّ بِدِینِهِ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ أَوْلِیَائِهِ فَهُوَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ وَ أَمَّا أَنْتَ یَا عَمَّار فَإِنَّکَ قَدْ نَاضَلْتَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ نَصَحْتَ لِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ فَأَنْتَ مِنَ الْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْفَاضِلِین‏؛ بحارالانوار/22/335)

ان‌شاءالله ما در مقابل سرزنش سرزنش‌کنندگان و یاوه‌سرایی‌ها و تحقیرهای آنها بتوانیم مقاومت کنیم، بنیۀ تبلیغاتیِ جامعه، با این بنیۀ معنوی که در جامعه هست همراه شود و جامعۀ ما را مقاوم قرار دهد، دراینصورت واقعاً سدهای بسیار بزرگی را ما از سرِ راه برخواهیم داشت.


 

بخش چهارم: شماتت دوستان خیلی سخت‌تر است/ خوارج به علی(ع) می‌گفتند باید توبه کنید!/مبارزه در چند جبهه شماتت و سرزنش به دنبال دارد

 

شماتت از جانب دشمن قابل تحمل است اما از جانب دوستان نادان سخت است

ولی نکتۀ حساسی -که نکتۀ پایانیِ بحث است- در اینجاست که اگر شماتت از جانب دشمنان باشد، خُب قابل تحمل است. اما بعضی وقت‌ها شماتت از جانب دوستان نادان است، این را باید چه‌کار کرد؟

سرزنش‌ها، حرف‌های بی‌ربطی که این گوشه و آن گوشه تولید می‌شود را باید چه‌کار کرد؟ یک‌وقت دشمنان علی‌بن ابیطالب(ع) به علی‌بن‌ابیطالب(ع) حرف می‌زنند. یک‌وقت پای رکاب علی‌بن ابیطالب(ع)، در جامعۀ کوفه برمی‌گردند و شروع می‌کنند حرف‌های بی‌ربط زدن، آنها را چه‌جوری باید جمع کرد؟ واقعاً در مقابل شماتت دوستان، مقاومت کردن خیلی سخت‌تر است.

 

خوارج به علی(ع) می‌گفتند باید توبه کنید!/ منطق‌ علی(ع) درپاسخ به خوارج این بود که من در موقع خودش به وظیفه‌ام عمل کرده‌ام

انواع و اقسام شماتت‌ها و سرزنش‌ها وجود دارد. یک نمونه از اینها را عرض کنم. مثلاً خوارج یکی از حرف‌هایی که به علی‌بن ابیطالب(ع) می‌زدند، شاید تعجّب بکنید، یک حرف بی‌ربط. به ظاهر حرفی بود که لااقل در منطق‌ آنها حرف پُر بیراهی هم نبود. ولی بر همین حرف ایستادند تا بدترین جنگ تاریخ اسلام را شکل دادند. چهار هزار نفر در آن جنگ به قتل رسیدند، آدم‌هایی که اکثراً نمازشب خوان بودند.

گفتند: یا علی! شما اشتباه کردی مذاکره با معاویه را پذیرفتی، یا اشتباه کردی در جنگ کوتاه آمدی! بحث‌شان کوتاه آمدن در جنگ بود. حالا باید توبه کنی! ما توبه کردیم شما هم زودباش توبه کن! (فَقَالُوا إِنَّا أَذْنَبْنَا ذَنْباً عَظِیماً بِالتَّحْکِیمِ وَ قَدْ تُبْنَا فَتُبْ إِلَى اللَّهِ کَمَا تُبْنَا نَعْدِلْکَ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید/ج2/ص279)

امیرالمؤمنین(ع) منطق‌شان در پاسخ به خوارج این بود که من در موقع خودش به وظیفه‌ام عمل کرده‌ام، چرا باید توبه کنم؟ اگر چیزی را قبول کرده‌ام، یا تحمیل شده، یا موقع یک عملی نبوده است، یا اینکه به تقدیری آن را برای جامعه بهتر دیدم، باید اعتماد کنید. اما خوارج می‌گفتند: نه! شما باید توبه کنی!

 

امروز بعضی مدعیان روشنفکری، مثل خوارج می‌گویند: فلان موقع از کی طرفداری کردید؟ حالا توبه کنید!

دوستان من! این سخن، سخن خوارج‌گونه است. امروز متأسفانه آدم از بعضی‌ها که ادّعای روشنفکری‌شان می‌شود و ادّعایشان می‌شود که خیلی با خوارج فاصله دارند، این جنس حرفها را می‌شنود. فکر می‌کنند خوارج اقشار متحجّری بودند. نه‌خیر! خوارج متحجّر نبودند. «زودباش توبه کن! تو فلان موقع از کی طرفداری کردی؟ حالا توبه کن!» آدم یادِ خوارج می‌افتد، خب چه‌کار کند؟ آدم که نمی‌تواند جلوی تداعی خودش را بگیرد.

ما اگر به وظیفۀمان عمل کرده باشیم، هرکس بیاید حرف بی‌اساس بزند، بگوید توبه کن، باید مقابلش ایستاد. باید مقابل سرزنش و تحقیرش ایستاد. سرزنش‌های بیجای دوستانِ نادانِ داخلی را چه باید کرد؟ این یک مسأله.

 

ما در موقعیتی هستیم که در چند جبهه باید مبارزه و مقاومت و روشنگری بکنیم/افزایش سرزنش‌ها نتیجه مبارزه در چند جبهه

مسألۀ دوم اینکه، ما در موقعیتی هستیم که در چند جبهه باید مبارزه، مقاومت و روشنگری کنیم. شبیه شرایطی که امیرالمؤمنین علی(ع) داشت. یک کمی موقعیت امیرالمؤمنین علی(ع) را برایتان ترسیم کنم؛ جای فاطمۀ زهرا(س) خالی بود.

حضرت از یک طرف با طلحه و زبیر درگیر بود، وقتی می‌رفت سمت طلحه و زبیر که با آنها بجنگد، به نفع معاویه تمام می‌شد. از یک طرف با معاویه مواجه بود، وقتی می‌رفت به سمت معاویه، به نفع یک گروه دیگر تمام می‌شد. تا می‌رفت به سمت خوارج، دوباره معاویه خوشحال می‌شد. اینها گروه‌های متنوعی بودند، امیرالمؤمنین(ع) وسط ایستاده بود و در چند جبهه می‌جنگید.

ظاهراً جامعۀ ما هم خیلی دارد پیشرفت می‌کند، و ما داریم با آزمایش‌های پیچیده‌ای مواجه می‌شویم. که شما در این آزمایش‌ها و در این چند جبهۀ درگیری وقتی چند نوع انحراف در جامعه سر بلند کرد، به سمت هر انحرافی بروی بخواهی باهاش مبارزه کنی، می‌بینی به نفع آن یکی انحراف تمام شده است. بعد مذمّت‌ها می‌آید، بعد شماتت‌ها می‌آید، حرف‌های بی‌دقت می‌آید. الان جامعۀ ما به اینجا رسیده است.

 

امیرالمؤمنین(ع) همزمان با چند انحراف مبارزه می‌کرد که خودشان با هم دشمن بودند

اتفاقاً امیرالمؤمنین علی(ع) به طور همزمان با چند نوع انحراف مبارزه می‌کرد که آنها خودشان هم با همدیگر دشمن بودند. یعنی اگر امیرالمؤمنین(ع) کنار می‌رفت، اینها خودشان همدیگر را تِکه تِکه می‌کردند، این‌جور نبود که خوارج نخواهند معاویه را بکشند. ولی انرژیِ امیرالمؤمنین(ع) در جنگ با خوارج، گرفته شد و به معاویه نرسید.

چه‌کار باید کرد؟ ما می‌خواهیم در زمانِ خودمان در چند جبهه جنگیدن را پیروزمندانه ببریم جلو. هر مذمّتی از هر گوشه‌ای بلند بشود که ما نباید به آن توجّه کنیم. ما الحمدلله با انواع و اقسام جریان‌های انحرافی که بتوانند خودشان را سازماندهی کنند، بیایند مقابل، مقابله خواهیم کرد و با همۀ آنها هم به قدر کافی منطق داریم که درگیر بشویم. درگیری با یکی از اینها موجب تقویت یکی دیگر نباید باشد و تضعیف همۀ آنها را در آنِ واحد باید در دستورِ کارمان داشته باشیم تا غربت و مظلومیت علی‌بن ابیطالب(ع) تکرار نشود.

 

دشمنان و دوستان نادان داخلی ما را مجبور نکنند علنی در چند جبهه بجنگیم

امیرالمؤمنین علی(ع) همزمان در چند جبهه می‌جنگیدند. شما ببینید، تیپ طلحه و زبیر کجا، تیپ معاویه کجا؟! اصلاً طلحه و زبیر جریان درست کرده بودند علیه امثال معاویه. بعد دوباره ببینید تیپ خوارج کجا، تیپ معاویه کجا؟! تیپ خوارج کجا تیپ انواع طلحه و زبیر کجا؟ اینها اصلاً با هم خوب نبودند. ولی امیرالمؤمنین(ع) مجبور بود در چند جبهه بجنگد. دشمنان ما و دوستان نادان داخلی ما را مجبور نکنند علنی در چند جبهه بجنگیم.

وقتی که مردم برای بیعت سراغ علی‌بن ابیطالب(ع) آمدند، حضرت به تعبیر دیگری، همین مفهوم را توضیح دادند. ابتدا فرمودند «دَعُونِی‏ وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی‏» بروید سراغ کس دیگر، الان شرایط خیلی پیچیده است. بعد فرمودند: «فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ‏ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ»(نهج‌البلاغه/خطبۀ92) یعنی ما الان با مسائلی مواجه هستیم که رنگ به رنگ است، با یکی دوتا مسأله مواجه نیستیم.

الحمدلله خدا جامعۀ ما را دارد می‌رساند به جایی که می‌توانیم در آن واحد در چند جبهه مبارزه کنیم و در مقابل انواع سرزنش‌ها مقاومت بکنیم و خداوند متعال ان‌شاءالله ما را در این مسیر به پیروزی خواهد رساند.

 

سرزنشی که معاویه نسبت به علی‌بن ابیطالب(ع) کرد...

روضۀ من سرزنشی باشد که معاویه نسبت به علی‌بن ابیطالب(ع) در نامه‌اش نوشته و اگر امیرالمؤمنین علی(ع) متن سرزنش او را صریحاً در نامۀ خودشان به معاویه ننوشته بودند، بنده اینجا برای شما نمی‌خواندم.

یا فاطمه! داغ تو داغ باعظمتی بود، بعد از تو امیرالمؤمنین(ع) با جای خالی تو چه کند؟ این یک مشکل؛ اما با زخم زبان‌ها چه باید کرد؟ که این زخم زبان‌ها هر روز دارد درِ خانۀ دل علی را می‌شکند و فاطمه‌ای نیست که بیاید از علی(ع) دفاع کند. من عذرخواهی می‌کنم از همۀ گریه‌کن‌های فاطمیه، از همۀ سادات، از همۀ علما، از مقام معظم رهبری، اما می‌خواهم مستقیم در جریان یک شیوۀ برخورد با یک سرزنش از علی‌بن ابیطالب(ع) قرار بگیریم، عیبی ندارد دلمان هم به درد بیاید از سرزنشی که به علی‌بن ابیطالب(ع) کردند؛ بگذارید ما هم آتش بگیریم همراه با همۀ دوستان علی‌بن ابیطالب(ع).

امیرالمؤمنین(ع) در جواب نامۀ معاویه می‌فرماید: معاویه! تو در نامه‌ات این‌طور نوشتی «وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ؛ تو گفته بودی: به گردن من طناب بستند، مانند طنابی که به گردن شتری می‌اندازند و می‌کشند، تو به من این را گفتی‏»(نهج البلاغه/نامه28) بعد فرمودند :«وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ؛ به خدا قسم تو خواستی من را مذمّت کنی، و می‌خواستی من را مفتضح کنی اما خودت مفتضح شدی.» چرا؟ «وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً» معاویه تو از مظلومیِ من حرف زدی و مرا به خاطر مظلوم بودن سرزنش کردی، در حالی که چه اشکالی دارد یک مردی مظلوم باشد؟ « مَا لَمْ‏ یَکُنْ‏ شَاکّاً فِی‏ دِینِهِ؛ تا زمانی که در دین خودش شک نکند» فقط مظلوم نباید جا بخورد، تردید بکند به مسیر خودش. این مظلومیت و این زخم زبان‌ها را چگونه باید در تاریخ واگویه کرد؟

شب آخر است، شب آخر فاطمیه معمولاً یک سر می‌روند کربلا، کنار نهر علقمه. من می‌خواهم هم روضۀ فاطمۀ زهرا(س) برایتان بخوانم، هم روضۀ اباالفضل. اباالفضلِ مدینه کم بود که در خانۀ فاطمه را آتش زدند. اباالفضلی‌ها! در مسجد اهانت کردند به فاطمۀ زهرا(س). سخن دختر پیغمبر را قبول نکردند، فاطمۀ زهرا فرمود: من فاطمه هستم دختر پیغمبر، حرفم را زمین می‌اندازید؟ محکم حرف حضرت را بی‌اعتنایی کردند. فاطمۀ زهرا آمد خانه، دید علی(ع) زانو بغل گرفته و گوشۀ خانه نشسته، عرضه داشت یاعلی! مثل کودکی زانو بغل کرده‌ای، ببین به فاطمه چه گفتند. اینجا امیرالمؤمنین(ع) فرموده باشند «فَقُل حَسبِیَ الله» فاطمه بگو! خدا برای ما بس است. بلافاصله فاطمه فرمود «حسبِیَ الله علیه توکّلتُ» با مقاومت از مقابل مذمّت‌ها عبور کرد.

اما می‌خواهم یک جایی در کربلا ببرم‌تان دیگر حرف از مذمّت و شماتت گذشته بود. وقتی حسین آمد کنار نهر علقمه، شمشیر کشید به سمت دشمنان خودش حرکت کرد، قاتلین اباالفضل‌العبّاس داشتند فرار می‌کردند، هِی فریاد می‌زد «أین تفِرّون» کجا دارید فرار می‌کنید؟ بازوان من را قطع کردید، کمر من شکست،... بگذار هرکس هر چه می‌خواهد، بگوید الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی‏ وَ قَلَّتْ حِیلَتِی.

الالعنت‌الله‌علی‌القوم‌الظّالمین.

 

دریافت متن در قالب PDF

دریافت اینفوگرافیک ها در قالب PDF

دانلود با کیفیت پایین(حجم 6 مگا بایت)

دانلود با کیفیت متوسط(حجم 26 مگا بایت)

دانلود با کیفیت خوب( حجم 53 مگا بایت)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۳۱
مجید شهشهانی