علیرضا پناهیان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ» ثبت شده است

در گفتگو با تسنیم، پیرامون شعار سال فرهنگ و اقتصاد

رشد فرهنگ هم باید مثل اقتصاد باثبات باشد و تحت تأثیر فضای سیاسی قرار نگیرد

حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان مشاور رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در گفتگو با خبرگزاری تسنیم در آغاز سال جدید، در مورد اهمیت موضوع فرهنگ گفت: جدا از حساسیت ذاتی امر فرهنگ و عقب‌ماندگی‌هایی که ما در بخش احساسی و فعالی فرهنگی داریم، که قبلاً هم تحت عنوان سبک زندگی مقام معظم رهبری به این آسیب‌ها اشاره کرده بودند، به‌مرور نظر خاصی میان مدیران جامعه به وجود آمده که گویی طی این سال‌ها امر فرهنگ یک امر تخصصی دیده نمی‌شود و دست‌خوش سلیقه‌های سیاسیون و افکار برخی از افرادی که از اعتبار کافی فرهنگی برخوردار نیستند، قرار می‌گیرد.

فضای فرهنگ باید از فضای جریان‌های سیاسی جدا شود

  • باید فضای فرهنگ جامعه از فضای جریان‌های سیاسی جدا شود و به‌عنوان موضوعی تخصصی به آن نگاه شود. فضای فرهنگ باید استانداردهایی داشته باشد و مطالبه‌گری عموم مردم هم در ارتباط با فرهنگ و مسائل فرهنگی و ارتقای آن، افزایش یابد. همان‌طور که درباره مسائل پزشکی، علمی و موضوعات خاص فنی و مسائل نظامی هرکس نمی‌تواند اظهار نظر کند و جریان‌های سیاسی نمی‌توانند به‌میل خودشان آنها را تحت تأثیر قرار بدهند، مسئله فرهنگی نیز یک مسئله تخصصی شود.
  • فکر می‌کنم که رهبر معظم انقلاب با این تأکیدی که بر مسئله فرهنگ داشتند، روی تثبیت روند رشد فرهنگی جامعه حساس هستند. این تثبیت همان‌طور که در اقتصاد باید انجام بگیرد تا اقتصاد ما راه روشنی را برای تعالی پیش گیرد، راهی که سیاسیون و جریان‌های مختلف در این آمدوشد‌های خود نتوانند آن را از نظر مبنایی و عملکردهای کلانی که باید داشته باشند، دست‌خوش تغییر قرار بدهند، بنابراین فرهنگ هم باید به چنین ثباتی برسد.
  • متأسفانه در طول زمان بعد از انقلاب با اینکه انقلاب ما ذاتاً یک انقلاب فرهنگی است اما دولت‌ها خیلی نتوانستند موجب یک ثبات فرهنگی شوند و تمام عملکردهای فرهنگی حداقل دولت را مستظهر به دانشی کنند که تخصصی و منطقی بودنش معلوم شود و جامعه از نظر فرهنگی دارای مسیر مشخصی باشد که نه تحت تأثیر تهاجم فرهنگی و نه تحت تأثیر تنبلی‌ها و ضعف‌ها، آسیب ببیند.
  • چطور ما در رابطه با اقتصاد به‌دنبال ثبات وضعیت هستیم که اقتصادمان بر اثر مشکلات جهانی از دشمنی‌ها گرفته تا بحران‌های اقتصادی دیگر کشورها دست‌خوش تغییر نشود؟ فرهنگمان هم باید طوری باشد که بر اثر تهاجم فرهنگی هیچ آسیبی نبیند. بنده فکر می‌کنم که مقام معظم رهبری، هم دنبال تثبیت وضعیت اقتصادی و مقاوم‌سازی آن و هم دنبال تثبیت وضعیت فرهنگی و مقاوم‌سازی آن در مقابل تهاجمات فرهنگی دشمنان این جامعه بودند. خصوصاً در این زمان که دشمنان ما نه از نظر اقتصادی حرفی برای گفتن دارند و نه از نظر فرهنگی. در هر دو جهت اقتصاد و فرهنگ، اعتبار دشمن هم در جامعه خودش و هم در جامعه جهانی واقعاً زیر سؤال رفته است. ما هم فرصت زیادی برای تثبیت و مقاوم سازی اقتصاد و فرهنگ داشتیم که خیلی از اوقات از آن خیلی استفاده نکردیم. این مقاوم‌سازی دیگر باید به هر قیمتی انجام بگیرد. فکر می‌کنم به این دلیل در این دو حوزه شعار را انتخاب کردند و در هر دو حوزه هم مدیران باید جهادی عمل کنند و نیاز به عزم ملی است.

استکبار جهانی هرگاه می‌خواهد استقلال کشوری را از بین ببرد، بر آزادی بی‌جا تأکید می‌کند/ آزادی به‌معنای حقیقی کلمه در کشور ما بیش از هر کشور دیگری است

  • در پاسخ به نسبت بین «آزادی» و «ولنگاری»: به‌نظر من این موضوع بسیار قدیمی است و یک درد کهنه است که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرمودند. معلوم است که برای آزادی باید حدودی مشخص شود که منجر به نقض امنیت روانی و امنیت ملی نشود، موجب نابود شدن زیرساخت‌های فرهنگی جامعه نشود ولی به‌دلیل اینکه نهادهای فرهنگی ما در تبیین این موضوع دچار ضعف بودند بعد از حداقل 35 سال هنوز رهبری معظم انقلاب مجبورند تذکر دهند و الّا این مسئله معلوم است که نمی‌شود با آزادی بی‌حد‌و‌حصر هیچ جامعه‌ای را اداره کرد.
  • در غرب هیچ آزادی بی‌حد‌و‌حصر وجود ندارد و اساساً آن‌قدری که ادعا می‌کنند، در جامعه غرب آزادی وجود ندارد، و آنها اسیر تحمیل‌های علاقه و عقیده هستند ولی با ترفندهای خیلی ظریف.
  • این موضوع که نباید از آزادی سوء استفاده کرد از روز اول انقلاب مطرح بود. زیرا استکبار جهانی هرکجا می‌خواهد استقلال ملتی را از بین ببرد، بر آزادی بی‌جا تأکید می‌کند. از اول انقلاب معلوم بود و از ابتدا هرزمان که عناصر یک گروهک تروریستی دستگیر می‌شدند، در آن‌طرف مرزها دشمنان ما ناله «وای آزادی» سر می‌دادند، از اول انقلاب وقتی هریک از روزنامه‌ها و مجله‌هایی که مربوط به گروه‌های وابسته و تروریست‌ها بوده تعطیل می‌شد در آن‌طرف برای «آزادی» سوگواری می‌کردند، این ترفند خیلی نخ‌نما و پوسیده‌ای شده است.
  • در داخل کشور ما آزادی‌های فراوانی نسبت به همان کشورهای مدعی آزادی وجود دارد. مگر غربی‌ها برای ملت‌های جهان و حتی برای ملت خودشان با شعار دروغین آزادی چه به ارمغان آوردند که بخواهند آن را به ما هدیه کنند؟! الآن دیگر بی‌سوادترین آدمها هم می‌دانند که ادعای آزادی در غرب یک ادعای دروغ است.
  • توصیه غربی‌ها به کشورها برای رعایت آزادی و حقوق بشر یک توصیه فریبکارانه و محملی برای به استثمار کشیدن ملت‌ها است. هیچ اندیشمندی کوچک‌ترین اعتمادی به شعارهای آزادی‌طلبانه سیاست‌مداران غربی ندارد. تجربه سی‌و‌چند ساله انقلاب ما هم نشان داده که آزادی به‌معنای حقیقی کلمه در کشور ما بیش از هر کشور دیگری است و طبیعی است که این آزادی به‌معنای آزادی بی‌حد‌و‌حصر نیست، این آزادی نباید به‌معنای آزادی در فریب دادن و از بین بردن زیرساخت‌های فرهنگی تلقی شود و تا کوچک‌ترین محدودیت به‌جایی ایجاد می‌شود، هم عناصر ساده‌لوح و هم عناصر وابسته، فریاد «وای آزادی» سر می‌دهند.

منبع: تسنیم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۳
مجید شهشهانی

گفتگوی «ماهنامۀ حلقۀ وصل» با حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در آستانۀ سال جدید

بررسی نقاط ضعف و قوت جبهه فرهنگی انقلاب/اولویت‌های کار تشکیلاتی

ماهنامۀ حلقۀ وصل ـ ابراهیم خراسانی: حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان همیشه حرف‌های تازه‌ای در موضوعات قدیمی و تکراری دارد. ابتکار او در انتخاب زاویه دید تازه و بدیع از موضوعات کلیشه‌ای و قدیمی، یکی از جذابیت‌های سخنرانی‌های اوست. لحن تازه و بیان جوان‌پسندش هم دلیل دیگری است که مخاطبانش او را دوست داشته باشند و پای حرف‌هایش بنشینند. با او در حاشیۀ هیأت شهدای گمنام که شب‌های جمعه در مسجد قهروردی‌های تهران برپا می‌شود سخن گفتیم. پناهیان ترویج روحیۀ مقاومت و مبارزه را اولویت اصلی فعالیت تشکل‌های فرهنگی می‌داند.

اگر تشکل‌ها به این ضروریات پایبند بودند، ...

حلقۀ وصل: از نظر شما نقاط ضعف و قوت جبهه فرهنگی انقلاب و فعالیت‌ تشکل‌های مردمی در سال 92 چه چیزهایی بوده است؟  

پناهیان: بگذارید دربارۀ چند ضرورت در فضای جبهه فرهنگی صحبت کنم. اگر تشکل‌ها به این ضروریات پایبند بودند، نقطۀ قوت آنهاست، در غیر این صورت، نقطه‌ضعف محسوب می‌شود.

[1. اولین رسالت هر تشکل: افزایش معرفت و معنویت خود اعضاء/ خودسازی]

طبیعتاً یکی از عواملی که می‌تواند فعالیت‌های تشکل‌های مردمی را رشد و ارتقا بدهد، افزایش معرفت و معنویت در درون این تشکل‌هاست. من نمی‌توانم کمبود چنین وضعیتی را یکی از نقاط ضعف بشمارم چون آمار دقیقی ندارم که وضعیت چگونه است، ولی به نظرم می‌رسد ما همیشه باید خودمان را در این‌‌باره مقصر بدانیم. یک تشکل مردمی، یک نهاد و کانون مردمی باید اولین رسالت خودش را این بداند که به خودسازی بپردازد. زمینۀ ارتقای معرفتی و معنوی اصحاب خودش و اطرافیانش را فراهم کند. این افراد در هر کاری که باشند، معرفت و معنویت‌شان در آن کارها بازتاب پیدا خواهد کرد. این یکی از موضوعات خیلی مهم است.

[2. «کار بدون اولویت» انجام ندهیم]

یکی دیگر از موضوعات مهم این است که ما باید با یک تفکر راهبردی برنامه‌ریزی کنیم. اصلاً کار غیرمفید یا مفید ولی بدون اولویت انجام ندهیم، براساس علاقه و استعداد و خیلی از این موضوعات کار نکنیم. بعضی‌ وقت‌ها یک کار هست که دمِ‌دستمان است، بعضی وقت‌ها یک کار هست که به آن علاقه داریم. عیبی ندارد این‌جور کارها انجام بگیرد. کارهای خوب، همیشه برکاتی دارند ولی وقتی که ما کار دارای اولویت انجام بدهیم، کارهایی که موجب جریان‌سازی می‌شود، کارهایی که امروز وقتش است، آن‌وقت ثمره کارمان خیلی بیشتر خواهد شد. تشکل‌ها باید مدام با هم گفتگو کنند و در همه شهرها و محیط‌هایی که حضور دارند، مدام در تبادل نظر باشند تا بتوانند به کارهای دارای اولویت برسند.

[3. قدرت انعطاف داشته باشیم]

نکتۀ بعدی آنکه تشکل‌ها باید قدرت انعطاف داشته باشند. من تا دیروز این کار را انجام می‌‌دادم و در این موضوع کار می‌‌کردم، حالا موضوعم و شیوه‌ام را عوض کردم. چه‌طور ما از نهادهای دولتی انتظار پویایی داریم، آن‌وقت یک کانون فرهنگی و یک تشکل مردم‌نهاد را می‌بینیم که به خاطر نداشتن انعطاف، دچار ایستایی می‌‌شود و پویایی ندارد.

اولویت‌های امروز جبهه فعالان فرهنگی و تشکل‌های فرهنگی چیست؟

حلقۀ وصل: به نظر شما اولویت‌هایی را که چه خود جبهه و چه تشکل‌ها باید به سمتش بروند، چیست؟

پناهیان: یکی از اولویت‌ها پرداختن به جریان مقاومت در منطقه است. مظلومیت مقاومت و فعالیت‌های جدّی‌ای که به صورت مردمی در منطقه دارد صورت می‌گیرد، زیاد است. عین زمان دفاع مقدس خودمان، بسیجی‌وار، عاشقانه و غریبانه در خط مقدم مقاومت در چند جبهه دارد جان‌فشانی صورت می‌گیرد. متأسفانه مردم ما از آنها خیلی خبر ندارند. نباید همۀ کار را به رسانۀ ملی واگذار کنیم. بالاخره رسانۀ ملی هم محدودیت خاص خودش را دارد. بعضی از حرف‌ها هست که ممکن است یکبار در رسانۀ ملی بیاید ولی طنینش را ما باید صدبار در جامعه تکرار کنیم، نمایشگاه‌های متعدد بزنیم، مراسم بگیریم.

در دوران دفاع مقدس، یکی از عوامل ارتباط مردم با دفاع مقدس، برگذاری جلسات دعا برای رزمندگان بود. خب الآن ما چرا نباید برای کسانی که در خط مقدم مقاومت غریبانه نبرد می‌کنند، دعا کنیم. این روشنگری‌ها وقتی صورت نگیرد مردم را دچار رخوت می‌کند، مردم احساس مظلومیت را پیدا نخواهند کرد. می‌دانید اگر احساس مظلومیت نکنیم، سر غنیمت باید بجنگیم. تنگه را رها می‌کنیم و فکر می‌کنیم جنگ تمام شده و حالا نوبت تقسیم غنائم است. نه! هنوز جنگ ادامه دارد. یکی از اولویت‌هایی که باید کار کنیم این است که تک‌تک شهدای مقاومت در بحرین و یمن و سوریه و عراق را نباید از دست بدهیم. بمبی در عراق منفجر می‌شود و هفتاد نفر شهید می‌شوند. باید از آنها خاطراتی تهیه کرد. برویم سراغشان در اینترنت، حتماً زمینه‌های ارتباطی و اطلاع‌رسانی وجود دارد. به گونه‌های مختلف اینها را تحلیل کنیم. باید تشکل‌های فعال فرهنگی مردم را خبردار کنند. نمی‌شود روی بعضی چیزها در رسانه‌های عمومی زیاد کار کرد. ما باید کار کنیم.

در خصوص دغدغه رهبری در زمینۀ «افزیش جمعیت» چه پیشنهادهایی برای «فعالان جبهۀ فرهنگی انقلاب » دارید؟

حلقۀ وصل: با توجه به اینکه موضوع سبک زندگی و افزایش جمعیت یکی از دغدغه‌های رهبر انقلاب و حوزۀ فعالیت فعالان جبهۀ فرهنگی انقلاب بوده است، به نظر شما اتفاقات خوبی که در سال 92 افتاده و پیشنهادهایی که برای سال 93 می‌‌توان طرح کرد، چیست؟

پناهیان: بنده تصور می‌کنم اساساً تبلیغات و کار توجیهی و آموزشی روی موضوع تکثیر نسل، باید به صورت محفلی و محدود و غالباً توسط همین نهادهای مردمی انجام بگیرد؛ به افراد شایسته و نیروهای متدین و انقلابی تأکید شود وآن‌ها به قدر کافی توجیه شوند. این روش درست است. در واقع اینجا یک جبهه است مثل همه‌جا که نیروهای انقلابی در خط مقدم دارند فعالیت می‌کنند الآن باید این اتفاق در اینجا بیفتد.

حتی انگیزۀ ازدواج باید تکثیر نسل باشد، کما اینکه در روایات ما هم هست. اما متأسفانه غالب انگیزه‌های ازدواج، خودخواهانه است. می‌گوید من با کسی ازدواج کنم که رشد کنم، با کسی باشم که راحت باشم، با کسی باشم که به او افتخار کنم، با کسی که بتوانم تحصیلاتم را ادامه بدهم. یعنی موضوع «من» است و از این زاویه سراغ ازدواج می‌روند. به همین دلیل سختگیری‌ها بیشتر می‌‌شود و بعداً ناراحتی‌ها هم بیشتر می‌شود. غرض این است که واقعاً نسل خوبی را به آینده تحویل دهیم. ازدواج‌ها زودتر و سهل‌گیرانه‌تر شود و اختلاف‌ها کاهش پیدا کند. باید در این موضوع حسابی بین مؤمنین کار کرد.

پیشنهاد شما برای تعامل تشکل‌های فرهنگی با دولت و مسأله سیاست چیست؟

حلقۀ وصل: یکی از برنامه‌های مهم تشکل‌های فرهنگی، تعامل منطقی با دولت و مسألۀ سیاست است. پیشنهاد شما برای سال 93 در برخورد با این قضیه چیست؟

پناهیان: بالأخره دولت جدید در حال شکل‌گیری است و امتحان‌های خودش را تازه شروع کرده و طبیعتاً نیروهای انقلابی با نجابتی که از رهبر عزیز انقلاب به ارث برده‌اند، دارند همراهی می‌کنند؛ ولی همیشه هوشیاری و نگاه نقادانه داشتن برای دولت‌ها یک کمک و یک نصرت است. ما نباید در عرصۀ سیاست، تعارف داشته باشیم. باید از اینکه صحنۀ سیاست، عرصۀ سیاست‌بازی و سیاسی‌کاری شود، جلوگیری کنیم. واقعاً جناح‌بندی‌هایی که تا الآن صورت گرفته نه واقعی بوده و نه مفید. باید فراتر از این جناح‌بندی‌های مرسوم، کانون‌ها و افراد بیایند در عرصۀ سیاسی نظر بدهند. آداب نظر دادن و انتقاد کردن را هم باید رعایت کنند. رویکرد دوستانه هم باید داشته باشند ولی اجازه ندهند تا هر کسی حرفی زد، او را متهم کنند به فلان جناح. سدها را بشکنیم. مردم ما اکثراً اهل هیچ جناحی نیستند. نیروهای انقلابی غالباً خودشان را به هیچ جناحی متعلق نمی‌دادند. جناح یعنی چه؟! فضای سیاسی را باید از سیاسی‌بازی تعالی بخشید و تطهیر کرد تا بشود در چنین فضایی به ارتقای سیاست در کشور اقدام کرد. ارتقای سیاست موجب موفقیت در عرصه‌های سیاسی می‌شود.‌

منبع: ماهنامۀ فرهنگی تشکیلاتی حلقۀ وصل- شمارۀ دوازدهم-اسفند92 و فرودین 93- صص 28 و 29

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۷
مجید شهشهانی

مدیریت فرهنگی - قسمت چهارم

«فرهنگ مداری یا قانون مداری»

|علیرضا پناهیان|

اشاره:

مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقمندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

مروری بر مطالب گذشته:

مفهوم فرهنگ و عناصر آن، شکل‌گیری «خودبه‌خود و ناخواستۀ فرهنگ»، نتایج رها کردن فرهنگ به حال خود، اهمیت و ضرورت مدیریت فرهنگ، و جایگاه رعایت تقدم و تأخر در فرهنگ‌سازی، موضوعاتی بودند که در سه یادداشت قبلی مورد بررسی قرار گرفتند. در آخرین قسمت، استاد شاخص‌هایی برای چگونگی تشخیص فرهنگ‌های مقدم بیان کردند و به بررسی مثال‌هایی در ارتباط با فرهنگ حجاب و احترام به والدین را پرداختند.

انعکاس سؤال به استاد:

هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با این مطالب» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به استاد منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. ممکن است برخی از پرسش‌ها و و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.

 

 


عوامل تاثیرگذار بر رفتار انسان‌ها

برای درک فرهنگ و فهم بهتر اهمیت آن باید به مقایسۀ فرهنگ با دیگر عوامل تاثیرگزار در «رفتار» جامعه بپردازیم. وقتی از آثار و کارکردهای فرهنگ به صورتی دقیق‌تر باخبر باشیم در مقام برنامه‌ریزی نیز بهتر عمل خواهیم کرد. گاهی از اوقات به دلیل عدم توجه به این کارکردها و فوائد، نقش اساسی و جایگاه متمایز فرهنگ در اداره و رشد جامعه نادیده گرفته می‌شود. باید در برنامه‌ریزی‌های کلان اجتماعی سهم مهمی برای فرهنگ قائل شد، و از دادن سهم فرهنگ به دیگر عوامل رفتارساز به شدت پرهیز کرد.

یکی از کارکردهای مهم فرهنگ، اثرگزاری بر رفتار و روابط افراد در یک جامعه است. فرهنگ می‌تواند رفتار افراد را در زمینه‌های مختلف تنظیم کند و نقشی تعیین‌کننده در تولید «رفتار» داشته باشد؛ همان‌گونه که می‌تواند بر دیگر ابعاد وجود انسان مانند «اندیشه» و «احساسات» آدمی نیز تاثیرگزار باشد. البته فرهنگ نیز به نوبۀ خود، برآمده از «اندیشه»، «احساسات» و «رفتار»های افراد جامعه است و لذا یک تعامل دوسویه در این میان وجود دارد.

تنظیم رفتار از جهات مختلف، به‌ویژه نقشی که در سهولت ادارۀ جامعه و تعادل بخشی به روابط افراد جامعه دارد، بسیار حائز اهمیت است. اما فرهنگ، یگانه عامل در تنظیم رفتار و روابط نیست و عوامل دیگری مانند «قانون» نیز می‌توانند در این زمینه سهم به‌سزایی داشته باشند. اساساً فلسفۀ قانون نیز تنظیم روابط و تعیین رفتار افراد جامعه است؛ منتها باید دید سهم هرکدام از این عوامل چقدر است و تا چه حد باید به هرکدام اهمیت داد؟

به غیر از فرهنگ و قانون عوامل دیگری مانند نیازها، شرایط و اقتضائات طبیعی نیز هر کدام می‌توانند بر رفتار آدم‌ها تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم داشته باشند. مثلاً در شرایط جنگی به‌خودی خود آثاری در رفتار افراد جامعۀ جنگ‌زده بروز پیدا می‌کند که آن آثار را نمی‌توان تأثیر قانون و فرهنگ نامید. اگرچه گاهی هر یک از این عوامل غیرفرهنگی کم کم منجر به شکل گرفتن فرهنگ می‌شوند، اما با توجه به اینکه این عوامل عموماً شرایط لازم برای شکل‌گیری یک فرهنگ ماندگار را فراهم نمی‌کنند، ممکن است این فرهنگ پایدار نبوده و یا از جامعیت و هماهنگی لازم با بخش‌های مختلف فرهنگ موجود جامعه برخوردار نباشد. به همین دلیل اگر عوامل غیرفرهنگی منجر به تغییر رفتار شوند، بازهم باید از فرهنگ موجود جامعه برای پایداری خود کسب اجازه کنند.

همانطور که فرهنگ در رفتار افراد جامعه اثرگذار است، قانون و یا نیازها و شرایط، هرکدام آثار خاص خود را در رفتار افراد جامعه برجای می‌گذارند. اما تفاوت این آثار با اثر فرهنگ، در «عدم پایداری»، «سختیِ پذیرش»، «تلخی» و «شکنندگی» آن اثر است؛ مگر آنکه فرهنگ، کار فرهنگی و فرهنگ‌سازی به کمک قانون و یا شرایط و الزامات محیطی شتافته و در پذیرش آثار آنها بر تنظیم رفتار کمک نماید.

تفاوت فرهنگ با سایر عوامل تولید کننده رفتار

وقتی می‌خواهیم با فرهنگ و فرهنگ‌سازی به تولید و تنظیم رفتار بپردازیم باید از یک طرف با آگاهی، اندیشه و عقاید، و از طرف دیگر با علائق پایدار مردم آغاز کنیم. اگر ریشۀ یک رفتار در تفکر و تعلقات روحی افراد باشد طبیعتاً پایدارتر خواهد ماند و با دیگر رفتارهای فرد نیز هماهنگی و انسجام بیشتری خواهد داشت. به این ترتیب ما شاهد اصیل‌ترین نوع فرهنگ‌سازی در جامعه خواهیم بود. گفتگو با مردم و دادن آموزش از طرق مختلف و نشان دادن الگوهای تاثیرگذار می‌توانند روش‌های مختلف فرهنگ‌سازی به صورت اصیل باشند.

ضمانت شکل گرفتن رفتار در فرهنگ‌سازی، منافع دراز مدت و تعلقات روحی عمیق افراد است. برعکسِ قانون و یا شرایط اجباری محیطی، که رفتار براساس منافع کوتاه مدت و معمولاً بدون وجود تعلقات عمیق شکل می‌گیرد. قانون به شما می‌گوید: «کاری به معتقد شدن شما ندارم، به اینکه شما درک لازم از منافع این رفتار را پیدا کرده‌ای یا نه هم کاری ندارم، تو باید بر اساس منافع و مضار زودرس، یعنی پاداش و مجازاتی که برای این رفتار در نظر گرفته شده، این رفتار را انجام دهی. » در این صورت مجری قانون مواظبت می‌کند که شخص رفتار مناسب را انجام دهد و در صورت انجام رفتار خلاف قانون او را مجازات خواهد کرد. ولی در فرهنگ‌سازی، خود افراد بر اساس درک و تعلقی که به نتیجۀ رفتار دارند و با ضمانت «وجدان»، «عقلانیت» و «ایمان» خود به تنظیم رفتار می‌پردازند. معمولاً در فرهنگ‌سازی توجه افراد به منافع بلندمدت و عمیقی است که به سهولت و سرعت قابل لمس نیستند.

قانون تا چه حد و اندازه‌ای می‌تواند پدیدآورندۀ فرهنگ باشد؟

اما آیا همیشه می‌توان با قانون یا اجبار شرایط محیطی رفتارسازی کرد؟ مسلماً این روش می‌تواند تا حدی یک رفتار خاص را بر جامعه تحمیل کند و البته گاهی از اوقات هم به مرور تبدیل به فرهنگ می‌شود. اما در اکثر موارد، رفتار تحمیل شده با قانون، اگر هماهنگ با کار فرهنگی نباشد به یک تغییر رفتار پایدار تبدیل نمی‌شود. چون فرهنگ‌سازی عموماً نیازمند جا افتادن مبانی فکری متناسب با آن و برخورداری افراد جامعه از شخصیت و روحیۀ متناسب با آن فرهنگ است. و اساساً یک فرهنگ پایدار باید ریشه در فطرت انسان داشته باشد، تا در اثر تغییرات زمانه دست‌خوش تبدیل نشود و عناصر آن در تعارض با یکدیگر قرار نگیرند.

فرهنگ دارای یک بار معنایی مثبت است؛ نمی‌توان هر عادتی را به معنای واقعی کلمه فرهنگ نامید. فرهنگ باید مجموعه‌ای از امور مطابق با فطرت انسان باشد و الا آثار دلنشینی به همراه نخواهد داشت و پایدار نیز نخواهد بود. عدم پایداری یک عادت اجتماعی و یا عناصر یک فرهنگ یا در اثر عدم تجانس و تناسب اجزاء آن با یکدیگر است و یا در اثر فطری نبودن آن است. وقتی یک فرهنگ دچار تزلزل باشد، هرگونه تغییری در آن محتمل خواهد بود و از هرگونه تهاجمی استقبال خواهد کرد.

فرهنگ باید موجب دلنشین شدن رفتار و سهولت آن بشود. فرهنگ باید بتواند سرشار از عقلانیت و عواطف انسانی و معنوی باشد. فرهنگ باید از یک منطق قوی و منسجم برخوردار باشد. فرهنگ باید حس زیبایی‌گرایی، آرمان‌خواهی و انواع احساسات عالی انسانی را ارضاء کند. فرهنگ باید موجب خلاقیت، شکوفایی و بالندگی افراد جامعۀ خود شود. این‌همه آثار از یک سلسله عادات خشک، بی‌روح و برآمده از اجبار قانون و شرایط تحمیلی برنمی‌آید.

احساس آزادی و استقلال افراد در اثر انجام رفتار بر اساس «الزامات فرهنگی» بیش از انجام رفتار در اثر «الزامات قانونی» شکل می‌گیرد؛ و کمتر شکننده خواهد بود. در رفتاری که به خاطر قانون انجام می‌گیرد، ممکن است افراد جامعه دچار نوعی دوگانگی شخصیت شوند، به این معنی که این رفتارِ قانونی شخصیت خاص خود را می‌طلبد و زمانی که افراد جامعه از ترس قانون، و با شخصیت خودشان که تمایلی به آن رفتار ندارد، آن رفتار را انجام می‌دهند، به نوعی دوگانگی شخصیت گرفتار خواهند شد، ولی در رفتار فرهنگی شخصیت افراد به گونه‌ای شکل می‌گیرد که آن رفتار را انجام دهند، لذا دیگر از دوگانگی شخصیت خبری نخواهد بود.

ضمن آنکه رفتاری که فرهنگ شده و مورد علاقه عمومی قرار گرفته و در عقیدۀ عمومی جامعه جایگاهی پیدا کرده، بیشتر توسط خود مردم مراقبت خواهد شد و نگاه و مواظبت آنها بیش از مراقبت مجریان قانون دیگران را به انجام صحیح رفتار وادار خواهد کرد. به این ترتیب هزینه‌های گزاف و کم ثمر کنترل‌های قانونی که موجب فربه شدن قوۀ قضائیه می‌شود و ضابطان قانون را به طرق مختلف و بی‌رویه افزایش می‌دهد، کاهش خواهد یافت.

شیرینی و سهولتی که فرهنگ ایجاد می‌کند

یکی از فواید مهم فرهنگ در هر جامعه‌ای، ایجاد سهولت در رفتارهای متناسب با آن فرهنگ در جامعه و در عین حال شیرین کردن آن رفتار است. مثلاً اگر در جامعه‌ای، دستگیری از مستمندان به عنوان یک فرهنگ جا افتاده باشد، انفاق کردن برای مردم آن جامعه، آسان‌تر و دلچسب‌تر خواهد بود. یا اگر در جامعه‌ای رعایت حقوق دیگران به عنوان بخشی از فرهنگ مردم جامعه نهادینه شده باشد، دیگر در آن جامعه نیازی به وضع قوانین متعدد برای جلوگیری از تضییع حقوق مردم نخواهد بود. و اگر قانونی هم در این زمینه وضع شود، اجرای آن قانون آسان خواهد بود و نیاز چندانی به بگیر و ببند و اعمال قوۀ قهریه نخواهد داشت.

به طور کلی بهتر است یک قانون هم در اثر فرهنگ‌سازی به اجرا درآید و الا اجرای قانون هم با اشکال مواجه خواهد شد. و اساساً نباید کار به جایی برسد که در اثر دور بودن فرهنگ یک جامعه از یک رفتار خاص، اجرای رفتار متناسب با آن قانون دچار اشکال شود.

تعدد قانون؛ علل و آثار

در یک جامعۀ ایده‌آل در بسیاری از موارد باید فرهنگ، جایگزین بسیاری از قوانین شود و یا لااقل باید به فرهنگ‌سازی بیش از گستراندن ساز و کار کنترل و اعمال قانون اهمیت داده شود. بر این اساس می‌توان گفت: به طور کلی جامعه‌ای که از سطح فرهنگی پایین‌تری برخوردار باشد دچار مشکل زیادیِ قوانین می‌شود و مجبور است از ساز و کارهای قانونی زیادتر از حد استفاده کند؛ یعنی قوۀ قضائیۀ پرکارتر، سازمان‌های نظارتی پرشمارتر و نیروی انتظامی قهارتری خواهد داشت. به عبارت دیگر، جایگاه فرهنگ به دیگر عوامل تاثیرگزار بر رفتار داده شده است.

به طور کلی جامعه‌ای که قوانین زیادی دارد از هویت انسانی خود فاصله گرفته است؛ همان‌گونه که یک انسان می‌تواند از هویت انسانی خود فاصله بگیرد. یک ربات چقدر با انسان فاصله دارد؟ یک جامعۀ مملو از قانون، چیزی شبیه به همان ربات است. باید افراد جامعه از راه اندیشه و تمایلات خوب انسانی و معنویِ خود، به یک رفتار برسند و و ان را درجامعه مرسوم کرده و یکدیگر را از ترک آن نهی کنند و یا به آن رفتار توصیه کنند، نه آنکه تنها به دلیل قانون و نیز از ترس عواقب ترک آن که برخورد با قوۀ قهریه است یک رفتار را انجام دهند.

به هر حال هرچند وجود قانون امری لازم و ضروری است، و نمی‌توان بدون قانون تنها به فرهنگ و فرهنگ‌سازی اکتفا کرد، اما هرچه قوانین در یک جامعه بیشتر باشد فرهنگ آن جامعه بیشتر تضعیف می‌شود و آن جامعه از هویت انسانی خویش بیشتر فاصله می‌گیرد. بخشی از زندگی انسان و بخشی از مناسبات جامعه باید با تکیه بر فرهنگ سامان بیابد.

عجله؛ عامل قانون‌گرایی در مقابل فرهنگ‌گرایی

یکی از عوامل قانون‌گرایی در مقابل فرهنگ‌گرایی، عجله‌ای است که مدیران جامعه برای رسیدن به رفتار مطلوب در جامعه دارند. این عجله وقتی کنار ناتوانی در فرهنگ‌سازی و تربیت افراد جامعه قرار می‌گیرد، تاثیر کامل خود را در وضع زیادی قوانین در جامعه به جای خواهد گذاشت. گاهی از اوقات عدم تناسب رفتارهای مورد درخواست حاکمان با فطرت و نیاز جامعه موجب می‌شود از فرهنگ‌سازی ناامید شده و با وضع قوانین زیادی افراد را به رفتار مورد نظر خود وادار نمایند و از وجاهت مفهوم و جایگاه قانون برای ایجاد نظم در جامعه استفاده نمایند.

بی‌تردید هیچگاه جامعه از قانون و قانون‌گرایی مستغنی نمی‌شود؛ و نباید از ارزش قانون به دلیل فرهنگ‌گرایی کاسته شود، اما همان‌گونه که نمی‌شود بدون قانون زندگی کرد و نظم اجتماعی بدون وضع قوانین شکل نمی‌گیرد بدون کار فرهنگی هم نمی‌شود نفس کشید و شخصیت افراد جامعه را در جهت رشد و تعالی شکل داد.

الگویی برای نسبت قانون و فرهنگ

پس از توجه یافتن به جایگاه غیرقابل جایگزین فرهنگ می‌توان به یکی از عوامل مهم و قدرتمند فرهنگ‌ساز یعنی دین و اعتقادات دینی متوجه شد. دین به دلائل گوناگون می‌تواند قوی‌ترین عامل فرهنگ ساز در جامعۀ بشری باشد، بدون آنکه از نقش عوامل دیگر بکاهد و از شکل گیری انواع فرهنگ‌ها جلوگیری نماید. نکتۀ قابل توجه در تعلیمات دینی آن است که دین واضع بسیاری از قوانین هم هست ولی در مجموعۀ احکام و معارف خود نسبت بین قانون و اخلاق یا فرهنگ را رعایت کرده و از این جهت دارای یک نظم بسیار حکیمانه و دقیق است. لذا در وضع قوانین باید از دین الگو برداری کنیم و اینکه در چه امری قانون‌مدارانه وارد شویم و در چه امری کار را به فرهنگ مردم واگذار کنیم دین اسلام بسیار درس آموز و الهام بخش است.

 

مطالب مرتبط:

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۰
مجید شهشهانی

مدیریت فرهنگی - قسمت سوم

رعایت تقدم و تأخر در فرهنگ‌سازی

|علیرضا پناهیان|

اشاره:

مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقمندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

مروری بر مطالب گذشته:

در قسمت اول استاد به معرفی «مفهوم فرهنگ و عناصر آن» پرداختند. در قسمت دوم به شکل‌گیری «خودبه‌خود و ناخواستۀ فرهنگ» و آسیب‌هایی که امکان دارد از این رهگذر به وجود بیاید پرداخته شد و از این رهگذر «اهمیت و ضرورت مدیریت فرهنگ» مورد توجه قرار گرفت.

انعکاس سؤال به استاد:

هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با این مطالب» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به استاد منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. ممکن است برخی از پرسش‌ها و و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.


ضرورت توجه به تقدم و تأخر در فرهنگ‌سازی

یکی از نکات مهم در خصوص فرهنگ‌سازی، توجه به این نکته است که برخی مفاهیم و عناصر فرهنگی بر بعضی دیگر تقدم دارند و در جریان فرهنگ‌سازی باید نسبت به این تقدم و تأخرها توجه ویژه داشت. نباید تصور کرد هر اقدام خوبی در فضای فرهنگی حتماً نتیجۀ خوبی خواهد داشت. چرا که گاهی از اوقات یک عملیات فرهنگ‌سازی بدون پیش زمینه‌های لازم، موجب تخریب یک عنصر فرهنگی مثبت می‌گردد. تقدم برخی از امور در فرهنگ‌سازی به این معناست که ابتدا برخی از نگرش‌ها و رفتارها باید در جامعه نهادینه شود تا سپس بتوان بسیاری از امور فرهنگی را اصلاح و یا ایجاد کرد.

برای مثال، نهادینه شدن فرهنگ حجاب نیازمند نهادینه شدن مقدماتی است که بدون آنها پذیرش و فراگیر شدن امر حجاب بسیار دشوار خواهد بود. ما باید در ابتدا برخی از عناصر فرهنگی مقدماتی‌تر را در جامعه زنده کرده و برخی از معارف کلیدی و مقدماتی‌تر را به یک معرفت عمومی تبدیل کنیم، سپس به دنبال نهادینه کردن رفتاری مانند حجاب باشیم. شاید اگر قبل از حجاب، مبارزه با هوای نفس و یا حیا، به یک ارزش مقبول و فراگیر در جامعه تبدیل شود، بهتر بتوان حجاب را نهادینه کرد. دربارۀ پایه‌ای بودن حیا پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «هیچ سخنی مانند این کلام از انبیاء مانند ضرب المثل در میان مردم باقی نمانده است: إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» اگر حیا نداری دیگر هر کاری می‌خواهی انجام بده. (عن عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: لَمْ یَبْقَ مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِیَاءِ إِلَّا قَوْلُ النَّاسِ إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ؛ امالی صدوق، ص510)

مثال بهتر احترام به والدین است. اگر احترام به والدین در جامعه به خوبی نهادینه شود و از حد قابل قبولی برخوردار شود هم لوازم مهم و هم تبعات بسیار ارزشمندی خواهد داشت که راه را برای اصلاح و ارتقاء فرهنگی در بسیاری از زمینه‌ها هموار خواهد کرد. این در حالی است که احترام به والدین امری نیست که زیاد در مقابل آن مقاومت وجود داشته باشد یا از دشواری خاصی برخوردار باشد.

دو ویژگی برای تشخیص فرهنگ‌های مقدم

در جریان فرهنگ‌سازی ابتدا باید به اموری پرداخت که از دو ویژگی مهم برخوردار باشند: اول آنکه پذیرش آنها آسان‌تر باشد، و راحت‌تر بتوان آنها را نهادینه کرد. دوم آنکه موجب تسهیل در پذیرش دیگر ارزش‌ها و رفتارهای خوب در فرهنگ جامعه بشوند. آسان بودن در جریان فرهنگ‌سازی یک امر نسبی است و متناسب با هر جامعه و فرهنگی ممکن است متفاوت باشد، ولی فطرت و طبیعت مشترک انسان‌ها و یا ارزش‌های پذیرفته شده در یک جامعه، مبنای آسان شدن فرهنگ‌سازی در هر موضوعی است.

طبیعتا اگر حجاب به عنوان یک رفتار دینی و هنجار فرهنگی مورد اعتنا قرار گیرد، خودبه‌خود عاملی برای تقویت بنیادهای آن مانند حیا و مبارزه با هوای نفس هم خواهد بود. ولی اگر بدون زیرساخت‌های فرهنگی به ترویج حجاب پرداخته شود و تنها به برخی انگیزه‌ها مانند ایمان به خدا و رعایت دستور دین اکتفا شود، مشکلاتی که در سر راه آن قرار خواهد گرفت زیاد خواهد بود و آسیب پذیری از تهاجمات فرهنگی زیاد خواهد شد.

غفلت مدیران فرهنگی و فرهنگ‌سازان از عناصر فرهنگی مقدم و کلیدی

تقدم اموری که اساس فرهنگ سالم را تشکیل می‌دهند، باید به صورت مداوم از سوی فرهنگ‌سازان مورد توجه قرار گیرد و حتی پس از نهادینه شدن امور فرهنگیِ مقدم و پایه، همیشه از آنها محافظت شود و به جریان‌های مخرب اجازۀ حضور در صحنۀ فرهنگی جامعه داده نشود. باید با سخت‌گیری بیشتری نسبت به محافظت از امور فرهنگی که جنبۀ اساسی دارند برخورد شود.

اگرچه این تقدم و تأخرها اموری نسبی هستند و به سهولت در یک خط طولی پشت سرهم قرار نمی‌گیرند ولی اموری که مقدم‌تر هستند باید مورد عنایت بیشتری قرار گیرند. این امور یا یک سلسله امور عقلایی و همه فهم هستند که معمولا مورد پذیرش همگان هستند و یا یک سلسله اولیات دینی و اعتقادی هستند که برای یک جامعۀ دینی پذیرفته شده و یا مورد علاقه می‌باشند. نکتۀ مهم این است که این امور با آنکه ابتدایی و بدیهی هستند، و علی‌القاعده باید مورد پذیرش همه مردم باشند و به سهولت در فرهنگ جامعه نهادینه شده باشند، ولی در اثر غفلت مدیران فرهنگی و فرهنگ‌سازان جامعه، مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفته‌اند؛ و بادهای مسموم تهاجم فرهنگی آنها را آماج آسیب‌ها کرده است.

معمولا اهمیت و تقدم عناصر فرهنگی مقدم از چشم بسیاری از مردم و افراد سطحی نگر پنهان می‌ماند. پایه‌ای بودن برخی از عناصر فرهنگ آنچنان مورد غفلت قرار می‌گیرد که اهتمام لازم برای فرهنگ‌سازی دربارۀ آنها نمی‌شود و یا به وجود حداقل آن در جامعه اکتفا می‌شود. مثلا وقتی گفته می‌شود: احترام به والدین یک عنصر اساسی و مقدم بر بسیاری از امور فرهنگی است؛ به همان مقداری که در جامعه وجود دارد اکتفا می‌شود و از اهتمام به تقویت آن خودداری می‌شود. شاید به این دلیل که ارتباط بین عناصر فرهنگی بخوبی درک نمی‌شود و ابتناء ارزش‌های فرهنگی بر برخی از عناصر کلیدی بخوبی فهمیده نمی‌شود.

سوء استفادۀ دشمنان از این غفلت و عدم حساسیت کافی به تخریب پایه‌های فرهنگی

دشمنان فرهنگ اصیل انسانی و ایمانی از همین غفلت سوء استفاده کرده‌اند و با بی‌اهمیت جلوه دادن برخی ناهنجاری‌های فرهنگی و با انواع تهاجم‌های فرهنگی توانسته‌اند وضعیت بدی در جوامع مختلف ایجاد نمایند. عدم حساسیت کافی نسبت به تخریب پایه‌های فرهنگی، ابتدا موجب آسیب‌های جزیی در فرهنگ می‌شود ولی از آنجایی که این پایه‌ها مقدمۀ بسیاری از ارزش‌های فرهنگی هستند آثار سوء تخریب آنها به مرور در کلیت فرهنگ جامعه دیده می‌شود ولی آن زمان شاید برای اصلاح فرهنگی دیر شده باشد.

در یک جامعۀ دینی ممکن است مشکلاتی بیش از جوامع دیگر در این زمینه‌ها بروز نماید؛ به این معنا که وقتی پایه‌ها و مقدمات فرهنگی جامعه تخریب شده باشد و مدیران فرهنگی بخواهند بدون ترمیم آنها به برخی ارزش‌های دینی و نهادینه کردن رعایت احکام الهی در جامعه پافشاری نمایند، مقاومت‌ها و احساس تحمیل‌های فراوانی شکل خواهد گرفت. درحالی که با مقدمه‌سازی و نهادینه کردن برخی امور که زمینه ساز پذیرش احکام الهی هستند می‌توان به سهولت بیشتری به فرهنگ‌سازی در امور دینی اقدام نمود.

تقدم فرهنگ راهبردی «ارزشمندی مخالفت با نفس»

در رأس اموری که باید در فرهنگ‌سازی مقدم قرار بگیرند ارزشمند بودن مخالفت با هوای نفس می‌باشد. چرا که بدون نهادینه کردن آن نمی‌توان به بسیاری از هنجارهای دینی و اخلاقی جامۀ عمل پوشاند. جامعه‌ای که «مخالفت با تمایل‌های نفسانی» یک ارزش مهم و نهادینه شده در فرهنگ آن به حساب نیاید، قادر به تحمّل دین و حاکمیت ارزش‌های معنوی نخواهد بود.

در کنار مبارزه با هوای نفس، ویژگی صبر و رضایت می‌تواند به عنوان مهم‌ترین مکمل پایه‌های فرهنگ متعالی یک جامعه، فرهنگ آن را مستحکم سازد. صبر در برابر سختی‌ها روی دیگر مبارزه با هوای نفس است که ارزش و اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست. اما مهم این است که نباید با قرار دادن چنین اوصاف کلیدی در کنار دیگر فضائل، از اهمیت خاص آن بکاهیم و انرژی فرهنگ‌سازان را در زمینه‌های متعدد پراکنده کنیم. باید با تمرکز بر این ویژگی‌های راهبردی و مقدم بر عناصر فرهنگی دیگر، فرهنگ‌سازی نماییم.

مهمترین زمان و مکان برای فرهنگ‌سازی «مخالفت با هوای نفس»

مهم‌ترین مکان فرهنگ‌سازی برای ارزش‌های بنیادین جامعه، خانه و مدرسه می‌باشد. هماهنگی این دو جایگاه برای فرهنگ‌سازی در زمینۀ مخالفت با هوای نفس می‌تواند به سهولت جامعه را به سوی پذیرش فرهنگ مبارزه با نفس سوق دهد. به‌ویژه اینکه زمان مناسب برای فرهنگ‌سازی و تربیت فرهنگی در این زمینه-بر اساس آموزه‌های دینی و نیز برخی مباحث روانشناسی رشد-از هفت تا چهارده سالگی است. البته رسانه‌های دیداری نقش بسیار مهمی در تسهیل این فرهنگ‌سازی برعهده دارند. به این ترتیب برگزیده‌ترین مخاطبان عملیات فرهنگ‌سازی نوجوانان خواهند بود و زمانی دیرتر از این دوران سنی برای تاثیرگزاری بسیار دیرهنگام خواهد بود.

نقش والدین

برای فرهنگ‌سازی باید عوامل مختلف به کار گرفته شوند. پدر و مادر با رعایت نقش الگو بودن برای فرزندان خود باید «مخالفت با هوای نفس» را در عمل به فرزندان خود بیاموزند. در همین موقعیت و به دلیل اهمیت تربیت فرزندان، می‌توان بسیاری از هنجارهای اساسی فرهنگی را درخانواده‌ها نهادینه کرد. در اینصورت نظام خانواده به خوبی شکل خواهد گرفت و تحکیم خانواده به عنوان یک ارزش پایه‌ای در جامعه، مبنای اصلاح و ارتقاء فرهنگی قرار خواهد گرفت. وقتی یک پدر و مادر «مخالفت با هوای نفس» را یک ارزش اساسی تلقی نمایند و آن را به یک عادت رفتار خانوادگی تبدیل کنند، مشاجرات به کمترین حد خود خواهد رسید و از خودگذشتگی در خانه رواج خواهد یافت.

نقش سیاسیون

نکتۀ مهم و عجیبی که امیرالمؤمنین(ع) به آن تصریح می‌فرمایند، نقش سیاسیون و مدیران جامعه در فرهنگ‌سازی و تاثیرگزاری بر رفتار مردم است. به حدی که حضرت آن را موثرتر از نقش والدین اعلام می‌فرمایند: «مردم بیشتر شبیه و تحت تأثیر مدیران جامعه هستند تا پدران و مادران خود؛ النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم»‏(تحف العقول/ 208). رفتار شخصی مسئولان و منش و طرز نگرش آنها می‌تواند به عنوان مهم‌ترین عامل فرهنگ‌ساز عمل نماید.

علاوه بر اینکه رفتار و گفتار مسئولان جامعه عامل بسیار مهمی در شکل‌دهی فرهنگ جامعه می‌باشد و نقش مستقیمی در بهسازی فرهنگ دارد، در صورتی که عناصر کلیدی فرهنگی در شخصیت مسئولان جامعه نهادینه و تثبیت شده باشد، امکان درک صحیح و عمیق از این معانی و جایگاهشان در برنامه‌ریزی‌ها در آنها وجود خواهد داشت و رفتار سیاسی و مدیریتی آنها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. ضمن آنکه برنامه‌ریزی «صحیح» و «دقیق» فرهنگی برای جامعه نیاز به یک تجربۀ عمیق از ویژگی‌های برجستۀ اخلاقی و معنوی دارد. اگر یک مسئول در برخورداری از ویژگی‌های اخلاقی به درجۀ مطلوبی از خودسازی و ثبات شخصیتی نرسیده باشد، بعید است بتواند به درک صحیحی از یک برنامۀ صحیح فرهنگی برسد و یا در تلاطم‌های سیاسی تاب مقاومت بیاورد و دچار لغزش نشود.

بنده تصور می‌کنم امروزه رواج معنویت در جامعه بیش از هرچیز مرهون منش و رفتار و گفتار حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری است. وقتی مردم تقوا و دیانت رهبر جامعۀ خود را اینچنین می‌یابند، بدون آنکه بسیاری از عوامل دیگر فرهنگ‌ساز همراهی لازم را داشته باشند، حرکت کلی جامعه به سوی تقویت بنیادهای معنوی خواهد بود. ای کاش نظامات اجتماعی و دیگر مسئولان جامعه و برنامه‌های فرهنگی، همه و همه با این حرکت اصیل معنوی همراهی می‌کردند تا سرعت جامعه به سوی تحقق ارزش‌های والای اسلامی در فرهنگ تسریع می‌شد.

 

مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۵
بیان معنوی

مدیریت فرهنگی - بخش دوم

چرا باید فرهنگ را مدیریت کرد؟ یا «ضرورت مدیریت فرهنگ»

|علیرضا پناهیان|

اشاره: مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

 

مروری بر مطالب گذشته: عنوان مطلب گذشته «مفهوم فرهنگ و عناصر آن» بود. حجت السلام و المسلمین پناهیان پس از معرفی اجمالی «مدیریت فرهنگی»، به ارائه تعریفی از فرهنگ و عناصر آن پرداختند. ایشان مهم‌ترین و بارزترین ویژگی فرهنگ را «رواج یافتگی و مرسوم بودن» دانستند و سپس عناصر فرهنگی یک جامعه را در ذیل 5 عنوان برشمرده و توضیح دادند: «1.عقاید و باورها 2. نگرش‌ها 3.علایق و گرایش‌ها 4.رفتارها و آداب شخصی  5.آیین و رسوم اجتماعی.».

نویسنده در مطلب حاضر، مساله‌ای مهم در مدیریت فرهنگی جامعه را مورد اشاره قرار داده که علیرغم

 

اهمیت آن بعضاً مغفول واقع می‌شود. این مسئلۀ مهم، شکل‌گیری خودبه‌خود و ناخودآگاه فرهنگ و آسیب‌هایی است که امکان دارد از این رهگذر به وجود بیاید.

انعکاس سؤال به نویسنده: هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با این مطالب» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به نویسنده منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. ممکن است برخی از سوالات و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5


اجتناب‌ناپذیر بودن شکل‌گیری فرهنگ در جامعه

پدید آمدن فرهنگ برای یک جامعه، و نهادینه شدن عناصر فرهنگی، امری اجتناب‌ناپذیر است. همانطور که برای یک فرد نیز به مرور زمان خلقیات خاصی شکل می‌گیرد، و اگر کسی برنامه‌ریزی ویژه‌ای برای تربیت خود و اکتساب صفات خاصی نکرده باشد باز هم به صورتی خاص و متناسب با زمینه‌های داخلی و محیطی خودش دارای شخصیت ویژه‌ای خواهد شد. جامعه به مرور و تحت تاثیر شرایط گوناگون، بطور طبیعی فرهنگی برای خود پیدا می‌کند.

مقولۀ فرهنگ مثل «تحصیل» علم نیست که اگر فردی اقدام به تحصیل علم کرد، علم بیاموزد و اگر اقدام نکرد، بهره‌ای از علم نداشته باشد. فرهنگ از این جهت مانند «خو» یا «عادتی» است که در یک فرد پدید می‌آید. همان‌طور که در یک انسان، خلق و خو و عادت‌ها به صورت ناخواسته و یا ناخودآگاه هم شکل می‌گیرند، لااقل بخش‌هایی از فرهنگ جامعه نیز به خودی ‌خود شکل می‌گیرد.

اگر انسان هیچ برنامۀ تربیتی برای خود نداشته باشد، باز هم خودبه‌خود یک سری عادات و روحیات را کسب می‌کند. رفتارهای انسان به هر نحوی که باشد، کم‌کم یک سلسله ملکاتی را در او ایجاد، تقویت و یا تضعیف می‌کند. به این ترتیب انسان همیشه در حال حرکت به سمت سقوط یا صعود است و این فرض که انسان در حالت خاصی متوقف شود، فرض دقیقی نیست. معمولاً برای انسان در یک نقطه ماندن اصلاً امکان وقوعی ندارد. برای یک جامعه هم همین‌طور است. پیدا کردن عادت و سرشت برای یک جامعه، که ما آن را فرهنگ می‌نامیم، هم اجتناب‌ناپذیر است.

به همین دلیل باید متولیّان امر فرهنگ در جامعه، هر لحظه در حال اصلاح فرهنگی و بهبود وضع فرهنگی جامعه باشند. توقف و یا بی‌توجهی به فرهنگی که هر آن در حال شکل‌گرفتن است جایز نیست. از طرفی باید به طور مداوم در حال محافظت کردن از ارزش‌هایی باشند که در جریان تحولات طبیعی جامعه آسیب پذیر هستند، و از طرفی در حال جلوگیری از شکل‌گیری ارزش‌هایی باشند که مغایر منافع اساسی جامعه و افراد است.

عوامل مختلفی می‌توانند در ساخت فرهنگی یک جامعه تاثیرگذار باشند. معمولا پایه‌ها و بنیادهای فرهنگی هر جامعه، لایه‌های سطحی‌تر آن را به صورت خود بخود شکل می‌دهند. ولی نباید از تاثیر عوامل دیگر غافل بود. ویژگی‌های طبیعی خاصی که بر یک شهر حاکم است، می‌تواند به صورت ناخودآگاه فرهنگی را برای مردم شهر ایجاد کند. و یا شرایط اجتماعی خاص مانند وضع معیشتی افراد یک جامعه یا نظامات اجتماعی و حقوقی حاکم از عوامل موثر به حساب می‌آیند. همچنین وضع رفتار و گفتار مسئولین یک شهر به صورت ناخودآگاه هم می‌تواند بر فرهنگ مردم تاثیر داشته باشد.

در این زمینه مثال‌های زیادی وجود دارد که تنها برای روشن شدن مطلب و بدون اینکه وارد نقد و بررسی آنها شویم، به یک مثال اشاره می‌کنم:

فرض کنید در شهری رودخانه‌ای وجود دارد که روی آن یک پل باریک قرار دارد و امکان تعریض آن پل یا احداث پل دیگری وجود ندارد، در این شهر مردم برای عبور از پل و رفتن به سمت دیگر رودخانه مجبورند در صف بایستند. به مرور زمان ایستادن در صف برای مردم این شهر تبدیل به فرهنگ می‌شود. به عبارت دیگر «ایستادن در صف و رعایت نوبت و حق تقدم دیگران» در بین مردم رایج می‌شود و چه بسا حتی نیازی به وضع قانون برای این کار وجود نداشته باشد.

اگرچه قانون‌گذاری در این زمینه هم می‌تواند فرهنگ نظم و رعایت نوبت را تقویت کند، ولی باید دانست استفادۀ زیادی از قانون برای ایجاد و اصلاح فرهنگ کار نادرستی است و می‌تواند عوارض سوء دیگری بجا بگذارد که در جای خود باید به تفصیل دربارۀ آن به بحث پرداخت.

آسیب‌های شکل گرفتن طبیعی فرهنگ و ضرورت مدیریت فرهنگ

شکل‌گیری طبیعی فرهنگ یک امر مطلقاً نامطلوب و مضر نیست. برخی اوقات این حرکت طبیعی و خودجوش، موجب شکل گرفتن عناصر ارزشمندی در فرهنگ یک جامعه می‌شود که ناشی از زمینه‌ها و شرایط مساعد و مبانی فرهنگی موجود در جامعه است؛ بدون آنکه کسی برای تحقق آنها برنامه‌ریزی کرده باشد. در عین حال آسیب‌های ناشی از شکل‌گیری بی‌برنامه بسیار بیشتر از فوائد احتمالی و تصادفی آن است. همانطور که یک انسان هم اگر به حال خود واگذار شود بیشتر به سمت بدی‌ها تمایل پیدا خواهد کرد. همانطور که امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: «نفس خود را به پذیرش فضایل مجبور کن؛ زیرا رذیلت ها در نهاد تو سرشته شده است؛ أَکْرِهْ نَفْسَکَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیْهَا». (غررالحکم/ حدیث2477) رسول خدا(ص) نیز فرموده‌اند: «براى انجام کار خوب، خود را به رنج افکنید و در این راه با نفسهایتان بستیزید ؛ زیرا انسان بر بدى سرشته شده است؛ تَکَلَّفُوا فِعلَ الخَیرِ و جاهِدُوا نفوسَکُم علَیهِ ؛ فإنَّ الشَّرَّ مَطبوعٌ علَیهِ الإنسانُ»(مجموعه ورام/2/120)

آسیب پذیر بودن فرهنگ ناشی از ضعف یک فرهنگ نیست اگرچه ضعف و قوت فرهنگ‌ها می‌تواند نقشی جدی در میزان آفات و آسیب‌ها داشته باشد. افراد خوب و رفتارهای خوب نیز می‌توانند آسیب‌پذیر باشند و هرکدام در معرض آفات مخصوص به خود باشند. مثلاً وقتی کسی «مذهبی» می‌شود، ممکن است دچار غرور مخصوص بچه مذهبی‌ها بشود. یا کسی که باسواد می‌شود ممکن است غرور علمی او را بگیرد. در هر حال باید از آفاتی که جامعه در معرض آن است جلوگیری کرد و از شکل‌گیری خودروی عناصر نامطلوب فرهنگی ممانعت به عمل آورد.

اولین آسیب به حال خود رها گذاشتن فرهنگ، صدمه دیدن بخش معنوی جامعه از بخش مادی آن است. رقابت مادیات و معنویات همانطور که در زندگی فردی می‌تواند معنویات را به حاشیه براند در جامعه نیز لااقل در کوتاه مدت صدمات جبران ناپذیری می‌زند. همانطور که خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرمایند «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین»(حج/11) آنگاه معنویت یک امر فرعی و حاشیه‌ای تلقی خواهد شد.

از همین ناحیه است که قدرت‌طلب‌های منطقه‌ای و سلطه‌طلب‌های بین‌المللی به ترویج فساد و فریب جامعه اقدام می‌کنند و می‌توانند فرهنگ جامعه را در جهت مطامع خود شکل داده و از ضعف‌های آدم‌ها برای تسلط پیدا کردن بر آنان استفاده نمایند. زرنگی قدرت‌ها در این است که می‌دانند چگونه می‌شود با تحت تاثیر قرار دادن فرهنگ یک جامعه بر آن تسلط پیدا کرد. تاثیراتی که بخش عمده‌ای از آن را در جریان شکل‌گیری طبیعی فرهنگ بر آن تحمیل می‌کنند. و سادگی آدم‌های غافل و بی‌اهتمام به صیانت فرهنگ در این است که فرهنگ را یک امر غیرضروری و تفننی تلقی می‌نمایند.

فطرت پاک جامعه انسانی، تنها در صورت مدیریت فرهنگی پیامبران الهی و دین خدا شکوفا می‌شود؛ و حتی برای تاثیرگذاری بر فرهنگ و نهادینه کردن ارزش‌ها، نیاز به مبارزه است و جامعه باید در مقابله با فرهنگ‌های مادی‌گرا و سعادت‌گریز، سختی‌های بسیار تحمل نماید. تمسخرها و راه انداختن انواع جنگ روانی علیه جبهۀ حق از رایج‌ترین روش‌های مبارزه با مدیریت فرهنگی صحیح و شایسته است. که خداوند متعال فرمود: « یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»(یس/30)


ما در کنار فطرت و گرایش‌های عالی الهی که در وجود هر انسانی قرار داده شده است از گرایش‌های طبیعی و غریزی نیز برخورداریم.  این تمایلات غریزی، نیازهای حیات مادی ما را تامین می‌کنند و محل امتحانات انسان هستند. فرق گرایش‌های مادی با گرایش‌های معنوی این است که گرایش‌های مادی معمولا آشکارتر و فعال‌ترند و ما در تجربۀ زندگی خود ابتدا با آنها آشنا می‌شویم. به همین دلیل معمولا گرایش‌های عالی فطری مغفول و محجوب می‌مانند و علی رغم وجود فطرت، انسان دارای خوی حیوانی قوی‌تری می‌شود. اگر فرهنگ به حال خود واگذاشته شود این تمایلات غریزی بر فرهنگ جامعه غلبه خواهند کرد.


مدیریت و فعالیت در جهت اصلاح و ارتقاء فرهنگ تنها زمانی منشاء اثر خواهد بود که به موقع باشد و الا در صورت نهادینه شدن یک فرهنگ به دشواری می‌توان در عادات مردم تغییر ایجاد کرد. همچنانکه گاهی از اوقات برای جلوگیری از اشاعه یا استمرار یک فرهنگ غلط باید به تدبیرهای فراوان و پیچیده متوسط شد. ابزار مختلفی برای مدیریت کردن فرهنگ وجود دارد که بعضی از آنها ممکن است ابتداء زیاد فرهنگی به نظر نرسند. قانون گذاری‌ها، نظامات حقوقی و وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم می‌توانند ابزاری برای کنترل فرهنگ و اصلاح و رشد آن قرار بگیرند.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۱
مجید شهشهانی

مدیریت فرهنگی - قسمت اول

مفهوم فرهنگ و عناصر آن

اشاره

 مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

انعکاس سؤال به استاد پناهیان

هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با هر گفتار» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به استاد منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. درصورت لزوم ممکن است برخی از سوالات و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5


مفهوم فرهنگ و عناصر آن

مدیریت فرهنگی عنوانی است مرکب از دو واژۀ «مدیریت» و «فرهنگ». مباحث ما در ذیل این عنوان، بیشتر ناظر به بخش فرهنگ است، نه بخش مدیریتی آن؛ چراکه فرهنگ بخش مهم‌تر این ترکیب به حساب می‌آید. بنابراین هرگاه سخن از «مدیریت فرهنگی» به میان می‌آید، نخستین مسأله‌ای که باید بدان پرداخته شود، مفهوم فرهنگ است. اگر مفهوم فرهنگ به درستی روشن شود و ابعاد مختلف آن به خوبی‌ مورد بررسی قرار گیرد، خودبه‌خود راه برای پرداختن به مدیریت در عرصۀ فرهنگ هم باز خواهد شد.

برای فرهنگ تعاریف گوناگونی ارائه شده است،[1] این تعدد تعاریف به قدری است که ارزیابی همۀ آنها در این مجال نمی‌گنجد، ولی پس از بررسی این تعاریف و توجه به کارکردی که اینگونه مباحث فرهنگی از این تعاریف نیاز دارد، می‌توان گفت: «فرهنگ» یعنی آنچه که در یک جامعه «مرسوم» است و یا در بین افراد آن جامعه «رواج» دارد. البته ممکن است موضوعات مختلفی در میان افراد یک جامعه رواج داشته باشد، ولی یک عنصر فرهنگی به حساب نیاید. ما هم نمی‌خواهیم فرهنگ را مساوی رواج‌یافتگی قلمداد کنیم، اما قدر مشترکی که برای همۀ مصادیق فرهنگ یا امور فرهنگی می‌توان یافت، همین رواج‌یافتگی یا مرسوم بودن است. بنابراین بارزترین ویژگی‌ای که می‌توان در تعریف فرهنگ اخذ کرد، رواج‌یافتگی یک امر در جامعه است.

البته جامع و مانع بودن این تعریف، با توضیحات بعدی محقق خواهد شد. اما چیزی که هست، تعریف فرهنگ از این زاویه، نسبت به تعاریف دیگر، غیر از گویایی و اختصار و دیگر فوائدی که می‌توان برای آن برشمرد، گفتگو و مفاهمه در خصوص مباحث مرتبط با فرهنگ را تسهیل می‌کند.

در هر حال «رواج یافتگی و مرسوم بودن» را باید یک ویژگی مهم در تعریف فرهنگ محسوب کرد. اما این «امر» رواج‌یافته یا مرسوم، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا نام فرهنگ به خود بگیرد؟ و به عبارت دیگر، چه اموری داخل در مقوله فرهنگ می‌شوند؟

به نظر می‌رسد امری که بناست به عنوان فرهنگ تلقّی شود، باید غالباً تحت یکی از عناوین پنج‌گانه‌ای که در ادامه می‌آید، قرار گیرد. بر این اساس، اموری را که از این پنج عنوان خارج هستند، اگرچه مرسوم و رواج‌یافته باشند، نوعاً نمی‌توان تحت عنوان فرهنگ قرار داد و آنها را جزئی از فرهنگ جامعه قلمداد کرد؛ هرچند ممکن است «مبتنی» بر فرهنگ جامعه یا «مرتبط» با آن باشند. این پنج عنوان که اساس فرهنگ یک جامعه را تشکیل می‌دهند عبارتند از:

1. عقاید و باورها: مراد از عقاید و باورها در اینجا، «باورهای قدسی» و عقایدی است که شامل ایمان به غیب می‌شود، نه عقیده و باور به معنای «رأی و نظر». بعضاً در محاورات شنیده می‌شود که شخصی می‌گوید: «عقیدۀ من در مورد فلان مسأله، این است». در این‌گونه موارد مراد از عقیده، رأی و نظر است نه معنایی که در این بحث از عقیده ارائه و اراده شده است. طبیعتاً آگاهی و جهان‌بینی مقبول در یک جامعه و گرایش‌های فطری به امور معنوی، پایگاه اصلی سازندۀ عقائد دینی به حساب می‌آیند.

2. نگرش‌ها: منظور از نگرش، برداشت، تلقی و قضاوت نهایی یک فرد دربارۀ یک مفهوم، پدیده یا شخص است.[2] ممکن است این برداشت و تلقی، مطابق یا برآیند آگاهی‌های او و یا حتی مغایر با برخی از آگاهی‌های او باشد. و نیز ممکن است صرفاً چند آگاهی از میان تمام آگاهی‌های مربوط به یک موضوع یا مفهوم، نگرشی را در فرد ایجاد کند. به عبارت دیگر، شاید بتوان گفت: «نگرش، مساوی با همۀ آگاهی‌ها نیست، بلکه نوعی جمع‌بندی و یا برداشت منتخبی از آگاهی‌هاست.» برخی از اوقات ممکن است نگرش‌ها با عقائد همپوشانی داشته باشند چون به طور کلی نگرش به ارزیابی نهایی افراد دربارۀ هر چیزی اطلاق می‌شود.

3. علائق و گرایش‌ها: تمایلات و علاقه‌مندی‌های افراد نیز جزء اموری است که می‌تواند به عنوان عناصر کلیدی فرهنگ تلقّی شود. گرایش اگرچه مانند برخی دیگر از عناصر فرهنگ، یک امر درونی و شخصی محسوب می‌شود ولی آنجا که به هر حال بروز و ظهور بیرونی پیدا می‌کند، قابل شناسایی خواهد بود و هنگامی که وجه مشترک افراد یک جامعه می‌شود یک عنصر فرهنگی به حساب می‌آید.

4. رفتارها و آداب شخصی: نوع رفتارهای شخصی آدم‌های یک جامعه و آدابی که نحوۀ رفتار انسان را در موقعیت‌های مختلف زندگی شخصی تعیین می‌کنند، یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگ به حساب می‌آیند. شاید عبارت «سبک زندگی» بیشتر با این بخش تناسب داشته باشد.

5. آیین و رسوم اجتماعی: منظور آن دسته از آداب اجتماعی است که چگونگی تعاملات انسان را در مناسبات اجتماعی و زندگی جمعی تعیین می‌کند. رسوم مربوط به اظهار غم و شادی، سوگواری‌ها و اعیاد از اهم این آیین‌ها به حساب می‌آیند. 

«نمادها و نشانه‌ها» هم جزئی از فرهنگ یک جامعه محسوب می‌شوند ولی بیشتر تبعی و فرعی هستند تا اصیل و تعیین‌کننده. به همین دلیل ما آنها را جزء عناصر اصلی فرهنگ تلقی نکردیم. با این حال، نمادها در مباحث فرهنگی بسیار مهم هستند؛ نمادها می‌توانند در تظاهرات و ظهور و بروز هر یک از این عناصر فوق به کار گرفته شوند و معانی خاص خودشان را القا نمایند؛ و حتی زبان یک فرهنگ تلقی شوند و به همین دلیل در یک «مطالعۀ فرهنگی» از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشند.

مواردی که رواج یافته هستند ولی فرهنگ نیستند

اگر مصداقی از این پنج عنوان در جامعه رواج پیدا کرد، می‌توان آن را جزئی اساسی از فرهنگ یک جامعه نامید و عنصری از عناصر فرهنگی آن جامعه قلمداد کرد. امور دیگری نیز ممکن است در جامعه رواج پیدا کرده و فراگیر شوند، اما آنها را جزء فرهنگ آن جامعه به حساب نمی‌آوریم. «قانون» یکی از این موارد است. قانون معمولاً یک حکم فراگیر است که در جهت اصلاح و تنظیم رفتار جامعه، وضع شده است. هرچند قانون امری فراگیر است که تأثیرات گسترده‌ای بر رفتار فردی و اجتماعی همۀ افراد جامعه می‌گذارد، ولی جزئی از فرهنگ جامعه نیست. بین فرهنگ و قانون تفاوت وجود دارد؛ مشابه همان تفاوتی که بین اخلاق و حقوق وجود دارد، و یا شبیه همان تفاوتی که بین مباحث اعتقادی و برخی از احکام شرعی وجود دارد.

مجموعه‌ای از قوانین در هر بخشی از موضوعات اجتماعی، یک نظام حقوقی خاص را تشکیل می‌دهند که به نوبۀ خود در شکل گیری فرهنگ جامعه نیز تأثیر بسزایی دارند و چه بسا از فرهنگ نیز تأثیر بپذیرند. ولی باید حساب آن را از فرهنگ جدا نمود تا بتوان کارکرد این دو را در برخی مواقع با یکدیگر مقایسه نمود و از این راه به معارف مهمی دربارۀ فرهنگ دست یافت.

از این دست می‌توان به «واحد پول» کشورها نیز اشاره کرد. واحد پول هر کشور هم جزء مواردی است که در آن کشور رایج است ولی نمی‌توان آن را از عناصر فرهنگی آن کشور دانست؛ چراکه تحت هیچ یک از عناصر پنج‌گانه‌ای که ذکر آنها گذشت قرار نمی‌گیرد، بلکه باید آن را در نظام اقتصادی یک جامعه مورد بررسی قرار داد. باید توجه کرد که نمی‌توان صرفاً به دلیل وجود تأثیرات متقابل میان یک امر رائج -مانند واحد پولی- و فرهنگ جامعه، آن را در زمرۀ عناصر فرهنگی قرار داد.

نمونۀ دیگر، «شرایط اقلیمی و زیستی» است. شرایط اقلیمی و زیست محیطی افراد جامعه جزء فرهنگ آن جامعه محسوب نمی‌شود، هرچند تأثیرات گسترده‌ای روی همۀ افراد جامعه می‌گذارد و تک تک افراد جامعه نیز به نحوی با آن درگیر هستند.

خارج کردن برخی از مواردِ رواج یافته در جامعه از ذیل مفهوم فرهنگ، بدین معنی نیست که این امور با فرهنگ جامعه ارتباطی نداشته باشند. بلکه این امور، هم از فرهنگ جامعه متأثر می‌شوند و هم بر فرهنگ جامعه اثر می‌گذارند. لذا در مباحث آینده، بسیاری از این موارد را جزء عوامل فرهنگ‌ساز معرفی خواهیم کرد. این عوامل، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم فرهنگ دارند ولی با وجودِ این ارتباط عمیق و قرابت بسیار، بهتر است نام فرهنگ بر آنها نگذاریم. این تفکیک و دقت، به فهم و تببین بهتر مباحث فرهنگی کمک می‌کند.

تلقی عمومی مردم از فرهنگ

در بین پنج عنوان ذکر شده، شاید بیشترین نمود فرهنگ در «آیین و رسوم اجتماعی» و «رفتارها و آداب فردی» باشد. بسیاری از مردم وقتی می‌خواهند فرهنگ را معنا کرده یا مصداقی برای آن تعیین کنند، معمولاً به سراغ همین‌ها می‌روند؛ به نگرش‌ها، گرایش‌ها و حتی اعتقادات زیاد توجه ندارند. حتی ممکن است معتقد باشند که نگرش‌ها و گرایش‌ها فرهنگ‌ساز هستند، ولی آنها را جزء فرهنگ قلمداد نمی‌کنند.

البته خود کثرت استعمال و به‌کاررفتن یک لفظ (مثلا لفظ فرهنگ) در یک معنا توسط مردم، می‌تواند معنای آن را تغییر دهد و یا معانی جدیدی برای آن به وجود آورد. لذا نمی‌توان در استعمال یک لفظ در معانی خاص زیاد محدودیت قائل شد؛ بلکه زبان، همیشه تحول و تکامل خود را در بستر نیازها و تناسب‌ها ادامه می‌دهد و بسیاری از اوقات این علما و اندیشمندان هستند که باید خود را با معانی قابل برداشت از یک لفظ هماهنگ کنند.

با این وجود اگر بخواهیم دقیق‌تر از فرهنگ و مسائل آن گفتگو کنیم و با یک نگاه علمی و کاربردی آن را مورد مطالعه قرار دهیم، باید عناصر و بخش‌های فرهنگ را گسترده‌تر در نظر بگیریم تا شامل تمام اجزای آن بشود. بر این اساس تلقی پیشین از فرهنگ را نمی‌توان یک تلقی کامل دانست. گرچه آن چیزی که دیدنی است و معمولاً به عنوان شاخص، قابل اندازه‌گیری می‌باشد، رفتارها و آداب و رسومی هستند که به صورت فردی و اجتماعی در فرهنگ جامعه نهادینه شده و بروز پیدا می‌کنند، اما فرهنگ بخش‌های دیگری هم دارد که ممکن است کمتر دیده شوند که همان عقاید، نگرش‌ها و گرایش‌ها هستند. اینها هم جزء عناصر تعیین‌کنندۀ فرهنگ یک جامعه به حساب می‌آیند. ما این تکلّف را به خود نمی‌دهیم که اینها را صرفاً زمینه‌ساز فرهنگ بدانیم.

سؤالاتی که باید به دنبال پاسخ آنها باشیم

با این آشنایی و توافق اجمالی در معنای فرهنگ، حالا باید ببینیم: اولاً، اهمیت و ارزش رواج یافتگی هر یک از این عناصر در یک جامعه به چیست؟ تاچه حد فرهنگ در سعادت و شقاوت افراد یک جامعه می‌تواند موثر باشد؟ اگر یک وضعیت نامطلوب در هر یک از این عرصه‌ها در جامعه رواج یافته باشد چه آثار سوئی دارد؟ همچنین، رواج یافتگی یا نهادینه شدن یک وضع مطلوب در فرهنگ جامعه چه پیامدهای مثبتی را به دنبال دارد؟

ثانیاً، چگونه می‌شود آن را مدیریت کرد؟ اساساً فرهنگ تا چه حد مدیریت‌پذیر است؟ چگونه می‌شود به رشد طبیعی آن کمک کرد و یا جلوی تضعیف بخش‌های خوب آن را گرفت؟ چگونه می‌توانیم برای تولید محصولات فرهنگی‌ای که بتوانند فرهنگ‌ساز باشند برنامه‌ریزی کنیم؟ و در نهایت، چگونه می‌توانیم اجرای یک پروژۀ فرهنگی را در سطح کلان و خرد مدیریت کنیم؟


[1] «درباره تعریف فرهنگ بیش از 161 تعریف جمع آوری شده است.» دکتر مهدی ناظمی اردکانی، مقاله«مبانی مهندسی و مدیریت فرهنگی سازمان‌ها»، نشریه راهبرد یاس، شماره20، زمستان88، ص246.

[2] «نگرش» یکی از واژه‌های کاربردی در روان‌شناسی اجتماعی است. در مورد تعریف این واژه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. هرچند بر اساس تعریفی که در روان‌شناسی اجتماعی ارائه می‌شود، علائق و گرایش‌ها هم جزء نگرش محسوب ‌می‌شوند، همچنان که بخشی از عقاید نیز ذیل همین عنوان می‌گنجند، ولی از آنجایی که ما می‌خواهیم با نگاهی انسان‌شناسانه به جزئیات خاصی در مقوله فرهنگ نظر بیفکنیم، این عناوین را از یکدیگر جدا کردیم و در اینجا تعریف نگرش را محدودتر در نظرگرفته‌ایم و این بیشتر به جهت برخی ملاحظات است که به نوع مباحث آتی و نحوۀ ورود ما به مسائل فرهنگی برمی‌گردد. 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۸
مجید شهشهانی