علیرضا پناهیان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مردمی شدن فرهنگ» ثبت شده است

مدیریت فرهنگی - قسمت سوم

رعایت تقدم و تأخر در فرهنگ‌سازی

|علیرضا پناهیان|

اشاره:

مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقمندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

مروری بر مطالب گذشته:

در قسمت اول استاد به معرفی «مفهوم فرهنگ و عناصر آن» پرداختند. در قسمت دوم به شکل‌گیری «خودبه‌خود و ناخواستۀ فرهنگ» و آسیب‌هایی که امکان دارد از این رهگذر به وجود بیاید پرداخته شد و از این رهگذر «اهمیت و ضرورت مدیریت فرهنگ» مورد توجه قرار گرفت.

انعکاس سؤال به استاد:

هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با این مطالب» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به استاد منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. ممکن است برخی از پرسش‌ها و و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.


ضرورت توجه به تقدم و تأخر در فرهنگ‌سازی

یکی از نکات مهم در خصوص فرهنگ‌سازی، توجه به این نکته است که برخی مفاهیم و عناصر فرهنگی بر بعضی دیگر تقدم دارند و در جریان فرهنگ‌سازی باید نسبت به این تقدم و تأخرها توجه ویژه داشت. نباید تصور کرد هر اقدام خوبی در فضای فرهنگی حتماً نتیجۀ خوبی خواهد داشت. چرا که گاهی از اوقات یک عملیات فرهنگ‌سازی بدون پیش زمینه‌های لازم، موجب تخریب یک عنصر فرهنگی مثبت می‌گردد. تقدم برخی از امور در فرهنگ‌سازی به این معناست که ابتدا برخی از نگرش‌ها و رفتارها باید در جامعه نهادینه شود تا سپس بتوان بسیاری از امور فرهنگی را اصلاح و یا ایجاد کرد.

برای مثال، نهادینه شدن فرهنگ حجاب نیازمند نهادینه شدن مقدماتی است که بدون آنها پذیرش و فراگیر شدن امر حجاب بسیار دشوار خواهد بود. ما باید در ابتدا برخی از عناصر فرهنگی مقدماتی‌تر را در جامعه زنده کرده و برخی از معارف کلیدی و مقدماتی‌تر را به یک معرفت عمومی تبدیل کنیم، سپس به دنبال نهادینه کردن رفتاری مانند حجاب باشیم. شاید اگر قبل از حجاب، مبارزه با هوای نفس و یا حیا، به یک ارزش مقبول و فراگیر در جامعه تبدیل شود، بهتر بتوان حجاب را نهادینه کرد. دربارۀ پایه‌ای بودن حیا پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «هیچ سخنی مانند این کلام از انبیاء مانند ضرب المثل در میان مردم باقی نمانده است: إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» اگر حیا نداری دیگر هر کاری می‌خواهی انجام بده. (عن عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: لَمْ یَبْقَ مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِیَاءِ إِلَّا قَوْلُ النَّاسِ إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ؛ امالی صدوق، ص510)

مثال بهتر احترام به والدین است. اگر احترام به والدین در جامعه به خوبی نهادینه شود و از حد قابل قبولی برخوردار شود هم لوازم مهم و هم تبعات بسیار ارزشمندی خواهد داشت که راه را برای اصلاح و ارتقاء فرهنگی در بسیاری از زمینه‌ها هموار خواهد کرد. این در حالی است که احترام به والدین امری نیست که زیاد در مقابل آن مقاومت وجود داشته باشد یا از دشواری خاصی برخوردار باشد.

دو ویژگی برای تشخیص فرهنگ‌های مقدم

در جریان فرهنگ‌سازی ابتدا باید به اموری پرداخت که از دو ویژگی مهم برخوردار باشند: اول آنکه پذیرش آنها آسان‌تر باشد، و راحت‌تر بتوان آنها را نهادینه کرد. دوم آنکه موجب تسهیل در پذیرش دیگر ارزش‌ها و رفتارهای خوب در فرهنگ جامعه بشوند. آسان بودن در جریان فرهنگ‌سازی یک امر نسبی است و متناسب با هر جامعه و فرهنگی ممکن است متفاوت باشد، ولی فطرت و طبیعت مشترک انسان‌ها و یا ارزش‌های پذیرفته شده در یک جامعه، مبنای آسان شدن فرهنگ‌سازی در هر موضوعی است.

طبیعتا اگر حجاب به عنوان یک رفتار دینی و هنجار فرهنگی مورد اعتنا قرار گیرد، خودبه‌خود عاملی برای تقویت بنیادهای آن مانند حیا و مبارزه با هوای نفس هم خواهد بود. ولی اگر بدون زیرساخت‌های فرهنگی به ترویج حجاب پرداخته شود و تنها به برخی انگیزه‌ها مانند ایمان به خدا و رعایت دستور دین اکتفا شود، مشکلاتی که در سر راه آن قرار خواهد گرفت زیاد خواهد بود و آسیب پذیری از تهاجمات فرهنگی زیاد خواهد شد.

غفلت مدیران فرهنگی و فرهنگ‌سازان از عناصر فرهنگی مقدم و کلیدی

تقدم اموری که اساس فرهنگ سالم را تشکیل می‌دهند، باید به صورت مداوم از سوی فرهنگ‌سازان مورد توجه قرار گیرد و حتی پس از نهادینه شدن امور فرهنگیِ مقدم و پایه، همیشه از آنها محافظت شود و به جریان‌های مخرب اجازۀ حضور در صحنۀ فرهنگی جامعه داده نشود. باید با سخت‌گیری بیشتری نسبت به محافظت از امور فرهنگی که جنبۀ اساسی دارند برخورد شود.

اگرچه این تقدم و تأخرها اموری نسبی هستند و به سهولت در یک خط طولی پشت سرهم قرار نمی‌گیرند ولی اموری که مقدم‌تر هستند باید مورد عنایت بیشتری قرار گیرند. این امور یا یک سلسله امور عقلایی و همه فهم هستند که معمولا مورد پذیرش همگان هستند و یا یک سلسله اولیات دینی و اعتقادی هستند که برای یک جامعۀ دینی پذیرفته شده و یا مورد علاقه می‌باشند. نکتۀ مهم این است که این امور با آنکه ابتدایی و بدیهی هستند، و علی‌القاعده باید مورد پذیرش همه مردم باشند و به سهولت در فرهنگ جامعه نهادینه شده باشند، ولی در اثر غفلت مدیران فرهنگی و فرهنگ‌سازان جامعه، مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفته‌اند؛ و بادهای مسموم تهاجم فرهنگی آنها را آماج آسیب‌ها کرده است.

معمولا اهمیت و تقدم عناصر فرهنگی مقدم از چشم بسیاری از مردم و افراد سطحی نگر پنهان می‌ماند. پایه‌ای بودن برخی از عناصر فرهنگ آنچنان مورد غفلت قرار می‌گیرد که اهتمام لازم برای فرهنگ‌سازی دربارۀ آنها نمی‌شود و یا به وجود حداقل آن در جامعه اکتفا می‌شود. مثلا وقتی گفته می‌شود: احترام به والدین یک عنصر اساسی و مقدم بر بسیاری از امور فرهنگی است؛ به همان مقداری که در جامعه وجود دارد اکتفا می‌شود و از اهتمام به تقویت آن خودداری می‌شود. شاید به این دلیل که ارتباط بین عناصر فرهنگی بخوبی درک نمی‌شود و ابتناء ارزش‌های فرهنگی بر برخی از عناصر کلیدی بخوبی فهمیده نمی‌شود.

سوء استفادۀ دشمنان از این غفلت و عدم حساسیت کافی به تخریب پایه‌های فرهنگی

دشمنان فرهنگ اصیل انسانی و ایمانی از همین غفلت سوء استفاده کرده‌اند و با بی‌اهمیت جلوه دادن برخی ناهنجاری‌های فرهنگی و با انواع تهاجم‌های فرهنگی توانسته‌اند وضعیت بدی در جوامع مختلف ایجاد نمایند. عدم حساسیت کافی نسبت به تخریب پایه‌های فرهنگی، ابتدا موجب آسیب‌های جزیی در فرهنگ می‌شود ولی از آنجایی که این پایه‌ها مقدمۀ بسیاری از ارزش‌های فرهنگی هستند آثار سوء تخریب آنها به مرور در کلیت فرهنگ جامعه دیده می‌شود ولی آن زمان شاید برای اصلاح فرهنگی دیر شده باشد.

در یک جامعۀ دینی ممکن است مشکلاتی بیش از جوامع دیگر در این زمینه‌ها بروز نماید؛ به این معنا که وقتی پایه‌ها و مقدمات فرهنگی جامعه تخریب شده باشد و مدیران فرهنگی بخواهند بدون ترمیم آنها به برخی ارزش‌های دینی و نهادینه کردن رعایت احکام الهی در جامعه پافشاری نمایند، مقاومت‌ها و احساس تحمیل‌های فراوانی شکل خواهد گرفت. درحالی که با مقدمه‌سازی و نهادینه کردن برخی امور که زمینه ساز پذیرش احکام الهی هستند می‌توان به سهولت بیشتری به فرهنگ‌سازی در امور دینی اقدام نمود.

تقدم فرهنگ راهبردی «ارزشمندی مخالفت با نفس»

در رأس اموری که باید در فرهنگ‌سازی مقدم قرار بگیرند ارزشمند بودن مخالفت با هوای نفس می‌باشد. چرا که بدون نهادینه کردن آن نمی‌توان به بسیاری از هنجارهای دینی و اخلاقی جامۀ عمل پوشاند. جامعه‌ای که «مخالفت با تمایل‌های نفسانی» یک ارزش مهم و نهادینه شده در فرهنگ آن به حساب نیاید، قادر به تحمّل دین و حاکمیت ارزش‌های معنوی نخواهد بود.

در کنار مبارزه با هوای نفس، ویژگی صبر و رضایت می‌تواند به عنوان مهم‌ترین مکمل پایه‌های فرهنگ متعالی یک جامعه، فرهنگ آن را مستحکم سازد. صبر در برابر سختی‌ها روی دیگر مبارزه با هوای نفس است که ارزش و اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست. اما مهم این است که نباید با قرار دادن چنین اوصاف کلیدی در کنار دیگر فضائل، از اهمیت خاص آن بکاهیم و انرژی فرهنگ‌سازان را در زمینه‌های متعدد پراکنده کنیم. باید با تمرکز بر این ویژگی‌های راهبردی و مقدم بر عناصر فرهنگی دیگر، فرهنگ‌سازی نماییم.

مهمترین زمان و مکان برای فرهنگ‌سازی «مخالفت با هوای نفس»

مهم‌ترین مکان فرهنگ‌سازی برای ارزش‌های بنیادین جامعه، خانه و مدرسه می‌باشد. هماهنگی این دو جایگاه برای فرهنگ‌سازی در زمینۀ مخالفت با هوای نفس می‌تواند به سهولت جامعه را به سوی پذیرش فرهنگ مبارزه با نفس سوق دهد. به‌ویژه اینکه زمان مناسب برای فرهنگ‌سازی و تربیت فرهنگی در این زمینه-بر اساس آموزه‌های دینی و نیز برخی مباحث روانشناسی رشد-از هفت تا چهارده سالگی است. البته رسانه‌های دیداری نقش بسیار مهمی در تسهیل این فرهنگ‌سازی برعهده دارند. به این ترتیب برگزیده‌ترین مخاطبان عملیات فرهنگ‌سازی نوجوانان خواهند بود و زمانی دیرتر از این دوران سنی برای تاثیرگزاری بسیار دیرهنگام خواهد بود.

نقش والدین

برای فرهنگ‌سازی باید عوامل مختلف به کار گرفته شوند. پدر و مادر با رعایت نقش الگو بودن برای فرزندان خود باید «مخالفت با هوای نفس» را در عمل به فرزندان خود بیاموزند. در همین موقعیت و به دلیل اهمیت تربیت فرزندان، می‌توان بسیاری از هنجارهای اساسی فرهنگی را درخانواده‌ها نهادینه کرد. در اینصورت نظام خانواده به خوبی شکل خواهد گرفت و تحکیم خانواده به عنوان یک ارزش پایه‌ای در جامعه، مبنای اصلاح و ارتقاء فرهنگی قرار خواهد گرفت. وقتی یک پدر و مادر «مخالفت با هوای نفس» را یک ارزش اساسی تلقی نمایند و آن را به یک عادت رفتار خانوادگی تبدیل کنند، مشاجرات به کمترین حد خود خواهد رسید و از خودگذشتگی در خانه رواج خواهد یافت.

نقش سیاسیون

نکتۀ مهم و عجیبی که امیرالمؤمنین(ع) به آن تصریح می‌فرمایند، نقش سیاسیون و مدیران جامعه در فرهنگ‌سازی و تاثیرگزاری بر رفتار مردم است. به حدی که حضرت آن را موثرتر از نقش والدین اعلام می‌فرمایند: «مردم بیشتر شبیه و تحت تأثیر مدیران جامعه هستند تا پدران و مادران خود؛ النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم»‏(تحف العقول/ 208). رفتار شخصی مسئولان و منش و طرز نگرش آنها می‌تواند به عنوان مهم‌ترین عامل فرهنگ‌ساز عمل نماید.

علاوه بر اینکه رفتار و گفتار مسئولان جامعه عامل بسیار مهمی در شکل‌دهی فرهنگ جامعه می‌باشد و نقش مستقیمی در بهسازی فرهنگ دارد، در صورتی که عناصر کلیدی فرهنگی در شخصیت مسئولان جامعه نهادینه و تثبیت شده باشد، امکان درک صحیح و عمیق از این معانی و جایگاهشان در برنامه‌ریزی‌ها در آنها وجود خواهد داشت و رفتار سیاسی و مدیریتی آنها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. ضمن آنکه برنامه‌ریزی «صحیح» و «دقیق» فرهنگی برای جامعه نیاز به یک تجربۀ عمیق از ویژگی‌های برجستۀ اخلاقی و معنوی دارد. اگر یک مسئول در برخورداری از ویژگی‌های اخلاقی به درجۀ مطلوبی از خودسازی و ثبات شخصیتی نرسیده باشد، بعید است بتواند به درک صحیحی از یک برنامۀ صحیح فرهنگی برسد و یا در تلاطم‌های سیاسی تاب مقاومت بیاورد و دچار لغزش نشود.

بنده تصور می‌کنم امروزه رواج معنویت در جامعه بیش از هرچیز مرهون منش و رفتار و گفتار حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری است. وقتی مردم تقوا و دیانت رهبر جامعۀ خود را اینچنین می‌یابند، بدون آنکه بسیاری از عوامل دیگر فرهنگ‌ساز همراهی لازم را داشته باشند، حرکت کلی جامعه به سوی تقویت بنیادهای معنوی خواهد بود. ای کاش نظامات اجتماعی و دیگر مسئولان جامعه و برنامه‌های فرهنگی، همه و همه با این حرکت اصیل معنوی همراهی می‌کردند تا سرعت جامعه به سوی تحقق ارزش‌های والای اسلامی در فرهنگ تسریع می‌شد.

 

مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۵
بیان معنوی

مدیریت فرهنگی - بخش دوم

چرا باید فرهنگ را مدیریت کرد؟ یا «ضرورت مدیریت فرهنگ»

|علیرضا پناهیان|

اشاره: مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

 

مروری بر مطالب گذشته: عنوان مطلب گذشته «مفهوم فرهنگ و عناصر آن» بود. حجت السلام و المسلمین پناهیان پس از معرفی اجمالی «مدیریت فرهنگی»، به ارائه تعریفی از فرهنگ و عناصر آن پرداختند. ایشان مهم‌ترین و بارزترین ویژگی فرهنگ را «رواج یافتگی و مرسوم بودن» دانستند و سپس عناصر فرهنگی یک جامعه را در ذیل 5 عنوان برشمرده و توضیح دادند: «1.عقاید و باورها 2. نگرش‌ها 3.علایق و گرایش‌ها 4.رفتارها و آداب شخصی  5.آیین و رسوم اجتماعی.».

نویسنده در مطلب حاضر، مساله‌ای مهم در مدیریت فرهنگی جامعه را مورد اشاره قرار داده که علیرغم

 

اهمیت آن بعضاً مغفول واقع می‌شود. این مسئلۀ مهم، شکل‌گیری خودبه‌خود و ناخودآگاه فرهنگ و آسیب‌هایی است که امکان دارد از این رهگذر به وجود بیاید.

انعکاس سؤال به نویسنده: هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با این مطالب» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به نویسنده منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. ممکن است برخی از سوالات و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5


اجتناب‌ناپذیر بودن شکل‌گیری فرهنگ در جامعه

پدید آمدن فرهنگ برای یک جامعه، و نهادینه شدن عناصر فرهنگی، امری اجتناب‌ناپذیر است. همانطور که برای یک فرد نیز به مرور زمان خلقیات خاصی شکل می‌گیرد، و اگر کسی برنامه‌ریزی ویژه‌ای برای تربیت خود و اکتساب صفات خاصی نکرده باشد باز هم به صورتی خاص و متناسب با زمینه‌های داخلی و محیطی خودش دارای شخصیت ویژه‌ای خواهد شد. جامعه به مرور و تحت تاثیر شرایط گوناگون، بطور طبیعی فرهنگی برای خود پیدا می‌کند.

مقولۀ فرهنگ مثل «تحصیل» علم نیست که اگر فردی اقدام به تحصیل علم کرد، علم بیاموزد و اگر اقدام نکرد، بهره‌ای از علم نداشته باشد. فرهنگ از این جهت مانند «خو» یا «عادتی» است که در یک فرد پدید می‌آید. همان‌طور که در یک انسان، خلق و خو و عادت‌ها به صورت ناخواسته و یا ناخودآگاه هم شکل می‌گیرند، لااقل بخش‌هایی از فرهنگ جامعه نیز به خودی ‌خود شکل می‌گیرد.

اگر انسان هیچ برنامۀ تربیتی برای خود نداشته باشد، باز هم خودبه‌خود یک سری عادات و روحیات را کسب می‌کند. رفتارهای انسان به هر نحوی که باشد، کم‌کم یک سلسله ملکاتی را در او ایجاد، تقویت و یا تضعیف می‌کند. به این ترتیب انسان همیشه در حال حرکت به سمت سقوط یا صعود است و این فرض که انسان در حالت خاصی متوقف شود، فرض دقیقی نیست. معمولاً برای انسان در یک نقطه ماندن اصلاً امکان وقوعی ندارد. برای یک جامعه هم همین‌طور است. پیدا کردن عادت و سرشت برای یک جامعه، که ما آن را فرهنگ می‌نامیم، هم اجتناب‌ناپذیر است.

به همین دلیل باید متولیّان امر فرهنگ در جامعه، هر لحظه در حال اصلاح فرهنگی و بهبود وضع فرهنگی جامعه باشند. توقف و یا بی‌توجهی به فرهنگی که هر آن در حال شکل‌گرفتن است جایز نیست. از طرفی باید به طور مداوم در حال محافظت کردن از ارزش‌هایی باشند که در جریان تحولات طبیعی جامعه آسیب پذیر هستند، و از طرفی در حال جلوگیری از شکل‌گیری ارزش‌هایی باشند که مغایر منافع اساسی جامعه و افراد است.

عوامل مختلفی می‌توانند در ساخت فرهنگی یک جامعه تاثیرگذار باشند. معمولا پایه‌ها و بنیادهای فرهنگی هر جامعه، لایه‌های سطحی‌تر آن را به صورت خود بخود شکل می‌دهند. ولی نباید از تاثیر عوامل دیگر غافل بود. ویژگی‌های طبیعی خاصی که بر یک شهر حاکم است، می‌تواند به صورت ناخودآگاه فرهنگی را برای مردم شهر ایجاد کند. و یا شرایط اجتماعی خاص مانند وضع معیشتی افراد یک جامعه یا نظامات اجتماعی و حقوقی حاکم از عوامل موثر به حساب می‌آیند. همچنین وضع رفتار و گفتار مسئولین یک شهر به صورت ناخودآگاه هم می‌تواند بر فرهنگ مردم تاثیر داشته باشد.

در این زمینه مثال‌های زیادی وجود دارد که تنها برای روشن شدن مطلب و بدون اینکه وارد نقد و بررسی آنها شویم، به یک مثال اشاره می‌کنم:

فرض کنید در شهری رودخانه‌ای وجود دارد که روی آن یک پل باریک قرار دارد و امکان تعریض آن پل یا احداث پل دیگری وجود ندارد، در این شهر مردم برای عبور از پل و رفتن به سمت دیگر رودخانه مجبورند در صف بایستند. به مرور زمان ایستادن در صف برای مردم این شهر تبدیل به فرهنگ می‌شود. به عبارت دیگر «ایستادن در صف و رعایت نوبت و حق تقدم دیگران» در بین مردم رایج می‌شود و چه بسا حتی نیازی به وضع قانون برای این کار وجود نداشته باشد.

اگرچه قانون‌گذاری در این زمینه هم می‌تواند فرهنگ نظم و رعایت نوبت را تقویت کند، ولی باید دانست استفادۀ زیادی از قانون برای ایجاد و اصلاح فرهنگ کار نادرستی است و می‌تواند عوارض سوء دیگری بجا بگذارد که در جای خود باید به تفصیل دربارۀ آن به بحث پرداخت.

آسیب‌های شکل گرفتن طبیعی فرهنگ و ضرورت مدیریت فرهنگ

شکل‌گیری طبیعی فرهنگ یک امر مطلقاً نامطلوب و مضر نیست. برخی اوقات این حرکت طبیعی و خودجوش، موجب شکل گرفتن عناصر ارزشمندی در فرهنگ یک جامعه می‌شود که ناشی از زمینه‌ها و شرایط مساعد و مبانی فرهنگی موجود در جامعه است؛ بدون آنکه کسی برای تحقق آنها برنامه‌ریزی کرده باشد. در عین حال آسیب‌های ناشی از شکل‌گیری بی‌برنامه بسیار بیشتر از فوائد احتمالی و تصادفی آن است. همانطور که یک انسان هم اگر به حال خود واگذار شود بیشتر به سمت بدی‌ها تمایل پیدا خواهد کرد. همانطور که امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: «نفس خود را به پذیرش فضایل مجبور کن؛ زیرا رذیلت ها در نهاد تو سرشته شده است؛ أَکْرِهْ نَفْسَکَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیْهَا». (غررالحکم/ حدیث2477) رسول خدا(ص) نیز فرموده‌اند: «براى انجام کار خوب، خود را به رنج افکنید و در این راه با نفسهایتان بستیزید ؛ زیرا انسان بر بدى سرشته شده است؛ تَکَلَّفُوا فِعلَ الخَیرِ و جاهِدُوا نفوسَکُم علَیهِ ؛ فإنَّ الشَّرَّ مَطبوعٌ علَیهِ الإنسانُ»(مجموعه ورام/2/120)

آسیب پذیر بودن فرهنگ ناشی از ضعف یک فرهنگ نیست اگرچه ضعف و قوت فرهنگ‌ها می‌تواند نقشی جدی در میزان آفات و آسیب‌ها داشته باشد. افراد خوب و رفتارهای خوب نیز می‌توانند آسیب‌پذیر باشند و هرکدام در معرض آفات مخصوص به خود باشند. مثلاً وقتی کسی «مذهبی» می‌شود، ممکن است دچار غرور مخصوص بچه مذهبی‌ها بشود. یا کسی که باسواد می‌شود ممکن است غرور علمی او را بگیرد. در هر حال باید از آفاتی که جامعه در معرض آن است جلوگیری کرد و از شکل‌گیری خودروی عناصر نامطلوب فرهنگی ممانعت به عمل آورد.

اولین آسیب به حال خود رها گذاشتن فرهنگ، صدمه دیدن بخش معنوی جامعه از بخش مادی آن است. رقابت مادیات و معنویات همانطور که در زندگی فردی می‌تواند معنویات را به حاشیه براند در جامعه نیز لااقل در کوتاه مدت صدمات جبران ناپذیری می‌زند. همانطور که خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرمایند «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین»(حج/11) آنگاه معنویت یک امر فرعی و حاشیه‌ای تلقی خواهد شد.

از همین ناحیه است که قدرت‌طلب‌های منطقه‌ای و سلطه‌طلب‌های بین‌المللی به ترویج فساد و فریب جامعه اقدام می‌کنند و می‌توانند فرهنگ جامعه را در جهت مطامع خود شکل داده و از ضعف‌های آدم‌ها برای تسلط پیدا کردن بر آنان استفاده نمایند. زرنگی قدرت‌ها در این است که می‌دانند چگونه می‌شود با تحت تاثیر قرار دادن فرهنگ یک جامعه بر آن تسلط پیدا کرد. تاثیراتی که بخش عمده‌ای از آن را در جریان شکل‌گیری طبیعی فرهنگ بر آن تحمیل می‌کنند. و سادگی آدم‌های غافل و بی‌اهتمام به صیانت فرهنگ در این است که فرهنگ را یک امر غیرضروری و تفننی تلقی می‌نمایند.

فطرت پاک جامعه انسانی، تنها در صورت مدیریت فرهنگی پیامبران الهی و دین خدا شکوفا می‌شود؛ و حتی برای تاثیرگذاری بر فرهنگ و نهادینه کردن ارزش‌ها، نیاز به مبارزه است و جامعه باید در مقابله با فرهنگ‌های مادی‌گرا و سعادت‌گریز، سختی‌های بسیار تحمل نماید. تمسخرها و راه انداختن انواع جنگ روانی علیه جبهۀ حق از رایج‌ترین روش‌های مبارزه با مدیریت فرهنگی صحیح و شایسته است. که خداوند متعال فرمود: « یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»(یس/30)


ما در کنار فطرت و گرایش‌های عالی الهی که در وجود هر انسانی قرار داده شده است از گرایش‌های طبیعی و غریزی نیز برخورداریم.  این تمایلات غریزی، نیازهای حیات مادی ما را تامین می‌کنند و محل امتحانات انسان هستند. فرق گرایش‌های مادی با گرایش‌های معنوی این است که گرایش‌های مادی معمولا آشکارتر و فعال‌ترند و ما در تجربۀ زندگی خود ابتدا با آنها آشنا می‌شویم. به همین دلیل معمولا گرایش‌های عالی فطری مغفول و محجوب می‌مانند و علی رغم وجود فطرت، انسان دارای خوی حیوانی قوی‌تری می‌شود. اگر فرهنگ به حال خود واگذاشته شود این تمایلات غریزی بر فرهنگ جامعه غلبه خواهند کرد.


مدیریت و فعالیت در جهت اصلاح و ارتقاء فرهنگ تنها زمانی منشاء اثر خواهد بود که به موقع باشد و الا در صورت نهادینه شدن یک فرهنگ به دشواری می‌توان در عادات مردم تغییر ایجاد کرد. همچنانکه گاهی از اوقات برای جلوگیری از اشاعه یا استمرار یک فرهنگ غلط باید به تدبیرهای فراوان و پیچیده متوسط شد. ابزار مختلفی برای مدیریت کردن فرهنگ وجود دارد که بعضی از آنها ممکن است ابتداء زیاد فرهنگی به نظر نرسند. قانون گذاری‌ها، نظامات حقوقی و وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم می‌توانند ابزاری برای کنترل فرهنگ و اصلاح و رشد آن قرار بگیرند.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۱
مجید شهشهانی

در چهارمین جشنوارۀ فیلم عمار سینما فلسطین عنوان شد:

می‌توان رفتارهای منافقانه را شناسایی کرد بدون اینکه به کسی برچسب منافق بزنیم/ اگر جشنوارۀ صددرصد مردمی عمار مورد استقبال برخی سیاسیون قرار نگیرد، معلوم می‌شود ابراز علاقه آنها به مردمی شدن فرهنگ سخن مزورانه‌ای است/ ما سکولارها را با تروریست‌هایی که در سوریه جنایت می‌کنند، یکی می‌دانیم/ در ادبیات امام،کسانی که فرهنگ لیبرالی را در جامعه منتشر می‌کنند با افراطیونی که سرمی‌بُرند تفاوتی ندارند

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در آخرین روز اکران فیلم‌های چهارمین جشنوارۀ فیلم مردمی عمار که در سینما فلسطین برگزار شد، ضمن اشاره به ظهور جریان نفاق در جامعه‌ای که ارزش‌ها در آن حاکم می‌شوند، گفت: در ادبیات امام(ره) کسانی که فرهنگ لیبرالی را در جامعه منتشر می‌کنند با افراطیونی که سرمی‌بُرند هیچ تفاوتی ندارند. جالب اینجاست که افراطیون خون‌آشام وقتی می‌خواهند جبهۀ حق را بکوبند، آنها را با اتهام‌های لیبرالی می‌کوبند و لیبرال‌هایی که دوقلوهای همسان تروریست‌های افراطی هستند، وقتی می‌خواهند جبهۀ مقاومت را بکوبند آنها را با برچسب‌های افراطی می‌کوبند و در این میان جبهۀ مهربان مقاومت قرار دارد که تنها و مظلوم است.

بخش‌هایی از این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

وقتی در یک جامعه، ارز‌ش‌ها حاکم شوند باید علی‌القاعده شاهد جریان نفاق باشیم/ در جامعۀ ما که هر روز بر قدرت و نفوذ فرهنگ دینی افزوده می‌شود باید منتظر ظهور انواع جلوه‌های نفاق در همۀ عرصه‌ها باشیم  

  • وقتی در یک جامعه، ارز‌ش‌ها حاکم شوند؛ یعنی حاکمیت فکری، فرهنگی یا سیاسی پیدا کنند، علی‌القاعده باید شاهد جریان نفاق باشیم. نفاق یعنی همان جریانی که تظاهر به همراهی با ارزش‌ها می‌کند ولی عملاً و پنهانی از ارزش‌ها فاصله می‌گیرد. نفاق پدیدۀ شومی است که می‌تواند همۀ مردم را از ارزش‌ها بیزار کند و حال مردم را از دین و ارزش‌ها به‌هم بزند.
  • نفاق مشکل بزرگی است که جامعۀ مدینۀ پای رکاب پیامبر اکرم(ص) و جامعۀ کوفۀ پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) نیز دچار آن بود. هرچه بر قدرت اسلام و نفوذ ارزش‌ها در جامعه افزوده می‌شود باید به طور طبیعی انتظار فراوان‌تر شدن انواع جدید رفتارهای منافقانه را داشته باشیم. امروز در جامعۀ جهانی هم معنویت در حال گسترش است، چه رسد به جامعۀ ما که پیشتاز در معنویت ناب و اصیل اسلامی بوده است. پس در جامعۀ ما که هر روز بر قدرت، نفوذ و حاکمیت فکر و فرهنگ دینی افزوده می‌شود طبیعتاً باید منتظر ظهور انواع جلوه‌های نفاق در همۀ عرصه‌ها باشیم.

باید مراقب کسانی باشیم که تظاهر به ارزش‌ها می‌کنند ولی محتوای قلم و قدمشان از ارزش‌ها برخوردار نیست

  • از یک‌سو باید مراقبت کنیم که خودمان هیچ‌گاه دچار تظاهر نشویم و از طریق تظاهر به ارزش‌ها دنبال نان و نامی نباشیم و از سوی دیگر باید مراقب دیگرانی باشیم که ممکن است تظاهر به ارزش‌ها کنند ولی درون و محتوای قلم و قدمشان از ارزش‌ها برخوردار نباشد. در چنین شرایطی، طبیعی است کسانی که دستی به قلم یا هنر و رسانه دارند در معرض چنین سوءظنی قرار بگیرند.
  • وقتی نمی‌شود حاکمیت اسلامی را هدف قرار داد، کسی که انتقاد به‌جا یا نابه‌جایی از یک حکومت دینی دارد، مثلاً به این نتیجه می‌رسد که این انتقاد‌ها را از یک حاکمیتی در دوران قاجار مطرح کند، تا آسیب‌های کمتری به او برسد. یک صورت دیگر از تظاهر و نفاق هم این است که ما برخی از اصول مقدس و غیرقابل خدشه را به ‌ظاهر احترام بگذاریم اما آنها را در دیگر مضامین‌ کارهای خودمان از محتوا خالی کنیم، مثلاً در جامعه‌ای که عالم دینی محترم است، اگر خواستیم فیلمی علیه عالمان دینی بسازیم، در ظاهر فیلم، این احترام را حفظ کنیم ولی در باطن و مضمون و محتوای فیلم حرف دیگر خود را مطرح کنیم. به اینها می‌گویند رفتارهای منافقانه.
  • یک زمانی در این جامعه بعضی‌ها رسماً می‌گفتند که دوران ارزش‌های دفاع مقدس به سر آمده، اما الان بعد از سال‌ها معلوم شده است که ارزش‌های دفاع مقدس حتی عمیق‌تر از دوران دفاع مقدس، در جامعه جا پیدا کرده است. لذا امروز اگر کسی بخواهد بر علیه ارزش‌های دفاع مقدس سخن بگوید، طبیعتاً به سراغ این می‌رود که با کاری که به ظاهر پوششی از دفاع مقدس دارد، سخنان خود را علیه دفاع مقدس بگوید و این یک امر رایج در طول تاریخ بشریت است. به همین دلیل است که خداوند منافقان را بدتر از کافران می‌داند.

می‌توان رفتارهای منافقانه را شناسایی کرد بدون اینکه به کسی برچسب منافق بزنیم

  • البته به سادگی نمی‌توان و نباید به کسی برچسب نفاق زد. اصلاً حساسیت و اهمیت نفاق در همین است که به سادگی به کسی نمی‌شود گفت، منافق. چون اگر کفر یک کسی برملا شد، او دیگر منافق نیست بلکه کافر است و تا وقتی کفرش برملا نشده به حکم ظاهر اسلامی و ایمانی‌اش باید او را مؤمن تلقی کرد. اما می‌توان رفتارهای منافقانه را شناسایی کرد بدون اینکه نیاز باشد به کسی برچسب منافق بزنیم.
  • نفاق انواع و اقسام دارد و برخورد با نفاق بسیار سخت و پیچیده است. یکی از انواع نفاق که شاید از جهتی بدترین نوع نفاق باشد، نفاق ناخودآگاه است. یعنی خود انسان هم نداند دچار نفاق شده. مثلاً بخشی از دین را قبول کرده و بخشی را قبول نکرده است و شدیداً با آن‌ بخشی که قبول نکرده مخالف است ولی هنوز متوجه نشده است. برخی از انواع نفاق هم هست که برای خود انسان، پیداست ولی برای دیگران پیدا نیست.

وقتی هشیاری نسبت به نفاق افزایش پیدا کند، می‌توان گفت آمادگی برای ظهور و فرج افزایش پیدا کرده

  • هرچقدر هشیاری نسبت به نفاق افزایش پیدا کند، آمادگی برای ظهور و فرج هم افزایش پیدا کرده است؛ چون در دوران حاکمیت امام زمان(ع) نفاق و اهل نفاق ذلیل خواهند شد و ویژگی «تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ‏ وَ أَهْلَه‏»(کافی/3/424) که شب‌های رمضان هم در دعای افتتاح می‌خوانیم پدید خواهد آمد.
  • پس از ظهور که دوران حاکمیت مطلق ارزش‌‌هاست، چگونه نفاق و اهلش ذلیل می‌شوند؟ در آن دوران، کسانی که می‌خواهند منافقانه رفتار کنند دیگر نمی‌توانند از هر گوشه و کنایه‌ای استفاده کنند و حرف‌های چندپهلو بزنند، چون همۀ مردم این گوشه و کنایه‌ها را می‌شناسند و فرصتی برای حرف‌های چندپهلو باقی نمی‌ماند که منافقان بخواهند مخالفت خود با ارزش‌ها را لابلای سخنان چندپهلوی خود پنهان کنند.
  • وقتی مردم انواع جلوه‌ها و کرشمه‌های منافقانه را بشناسند، نفاق ذلیل می‌شود و دیگر فرصتی برای عرض اندام پیدا نخواهد کرد. به عنوان مثال وقتی مردم نفاق را بشناسند از بوی کلمات و چگونگی صحبت کردن کسی که دربارۀ قانون صحبت کند می‌توانند بفهمند که گرایش او به قانون مکتوب، در واقع تلاشی برای مقابله با امر ولایت است که می‌تواند در لحظات حساس و برای رفع بحران‌ها، فرامینی غیر از قوانین مکتوب صادر کند. در این صورت دیگر کسی نمی‌تواند با گرایش به قانون مکتوب علیه ولایت سوء استفاده کند.
  • آن‌جایی که مقابل امیرالمؤمنین(ع) می‌گفتند: «حَسْبُنَا کِتَابُ‏ اللَّه؛ کتاب خدا برای ما کافی» واقعاً طرفدار کتاب خدا نبودند بلکه کتاب خدا را بهانه‌ای قرار داده بودند تا علیه قرآن ناطق -یعنی امیرالمؤمنین علی(ع)- بشورند و سخن آنها کاملاً منافقانه بود. آن کسانی که گفتند: «إِنِ‏ الْحُکْمُ‏ إِلَّا لِلَّه‏» و مقابل علی(ع) ایستادند واقعاً معتقد به حکم خدا نبودند، بلکه این آیه قرآن را گرفته بودند تا علیه حاکمیت ولی خدا بشورند.

برخی از گروه‌های سیاسی هر موقع از آزادی دم می‌زنند، منظورشان آزادی اپوزوسیون و ضدانقلاب است

  • البته خارج از محیط‌های مذهبی هم نفاق وجود دارد. آنجا که از ارزش‌های انسانی به صورت منافقانه سخن می‌گویند. نفاقی که امروز در جهان هست، نفاق بسیار زشتی است. مثلاً سیاسیون غربی از آزادی صحبت می‌کنند ولی منظورشان فقط آزادی صهیونیست‌ها است. یا مانند برخی از گروه‌های سیاسی داخلی که هر موقع از آزادی دم می‌زنند، منظورشان آزادی اپوزوسیون و ضد انقلاب منحرف است نه آزادی مردمان خوب. کما اینکه ما دیده‌ایم همان گروه‌های سیاسی دربارۀ مردمان خوب، عکس این شعار آزادی خودشان عمل کرده‌اند. کسانی که از آزادی دم می‌زدند با بدترین برخوردهای دیکتاتورمآبانه و امنیتی، با نیروهای مذهبی‌ای که هیچ رفتار افراطی‌ای از آنها دیده نشده بود عمل کردند و حتی برخی محیط‌ها و محافل مذهبی را پلمب کردند.
  • امروز به دلیل رشد روزافزون معنویت، باید انتظار داشته باشیم که تمام مفاهیمی که مد نظر ابلیس است در پوشش معنویت و کلمات به‌ظاهر خوب به بازار بیاید و این یک اتفاق طبیعی است که کم و بیش سال‌هاست شروع شده است. سال‌هاست که ما شاهد رفتار و گفتار و آثار منافقانه هستیم، بدون اینکه بخواهیم تولید کنندگانش را منافق بنامیم. تفکر غیرانقلابی که معتقد به سازش با ظالم است، و تفکر سکولار که معتقد به حذف خدا از عرصه‌های اجتماعی و سیاسی است، و بسیاری از تفکرات منحرف دیگر که از تئوریزه کردن «پرستش هوای نفس» در مغرب زمین نشأت می‌گیرد در قالب فیلم‌ها و مقاله‌های به ظاهر خوب وارد جامعه ما شده و در آینده بیشتر از این شاهد چنین اتفاق‌هایی خواهیم بود، مگر اینکه مردم آن‌قدر با هوشیاری فضا را دنبال کنند که جایی برای سخن منافقانه باقی نماند. 

اگر جشنوارۀ صددرصد مردمی عمار مورد استقبال برخی سیاسیون قرار نگیرد، معلوم می‌شود ابراز علاقه آنها به مردمی شدن فرهنگ سخن مزورانه‌ای است

  • جشنوارۀ عمار که چند سال است به عنوان یک جشنوارۀ صد در صد مردمی برگزار می‌شود طبیعتاً باید مورد استقبال برخی از سیاسیون که دوست دارند فرهنگ مردمی باشد، قرار بگیرد. اگر مورد استقبال قرار نگیرد معلوم می‌شود که این ابراز علاقه نسبت به مردمی شدن فرهنگ، سخن مزورانه‌ای است.
  • اگر مردمی شدن فرهنگ به همین معناست که ما شاهد چنین جشنواره‌هایی باشیم، این خیلی زیباست اما اگر معنای مردمی شدن فرهنگ به این معناست که فرهنگ به دست کسانی سپرده شود که علیه مردم می‌اندیشند، معلوم می‌شود سخن از مردمی شدن فرهنگ، سخن منافقانه‌ای بوده است و یا در مقام عمل لباس نفاق به خودش پوشیده است.

یکی از جلوه‌های مردمی شدن فرهنگ را باید در جشنوارۀ عمار جشن گرفت

  • البته فرهنگ باید مردمی هم باشد و مردم خودشان پای دین بایستند و خودشان باید هنرمندانی تربیت کنند که از دین‌شان دفاع می‌کنند؛ دولت هم وظیفۀ خودش را دارد. در این زمینه مردم دیندار و دینخواه ما کم‌کاری کرد‌ه‌اند و شاید جشنوارۀ عمار اندکی بتواند کم‌کاری‌های گذشته را جبران کند. یکی از جلوه‌های مردمی شدن فرهنگ را باید در جشنوارۀ عمار، جشن گرفت و این جشنوارۀ عمار در عرصۀ فیلم، باید در عرصه‌های دیگر هم تکثیر شود و به صورت تخصصی برگزار شود. و هر کسی که در هر زمانی از حق دفاع می‌کند، باید اثر خودش را در جشنواره‌های تخصصی در موضوعات مختلف به بازار بیاورد.
  • چرا مردم دیندار زودتر از این‌ها به برپایی جشنواره‌هایی مثل جشنوارۀ عمار نپرداختند در حالی که سال‌ها می‌دیدند جشنواره‌های دیگری مثل جشنوارۀ فجر، تأمین‌کنندۀ نیازهایی نیست که امروز جشنوارۀ عمار دارد آن نیازها را برآورده می‌کند؟ این به خاطر خوبی مردم دیندار ماست که در طی سال‌ها، به سیاستمداران خودشان زیادی اعتماد کرده‌اند و تصور می‌کردند که حتماً آنها به فکر هستند. اما وقتی بعد از سال‌ها دیدند که انواع و اقسام مدیران و سیاستمداران به همۀ مسائل نمی‌اندیشند، کم‌کم خودشان دست به کار شدند.
  • به تولید‌کنندگان آثار هنری این جشنواره عرض می‌کنم که مطمئن باشید بینندگانی که آثار شما در جهان دارد بسیار بیشتر از بینندگانی در محیط‌های تخصصی این موضوع در جامعۀ خودمان است، لذا به عشق آنهایی که در همۀ جهان تشنۀ این آثار هستند، کارهای خود را تولید کنید. چون سال‌هاست که فرهنگ انقلاب اسلامی به جان‌های شیفتۀ حق سرایت پیدا کرده است.

وقتی می‌خواهیم از نفاق بگذریم باید با منظورها کار داشته باشیم نه منطوق‌ها/ اگر کسی هنری را در خدمت سیاهی و ابتذال قرار داد در واقع زیبایی را در خدمت زشتی قرار داده 

  • برخی از دوستان می‌پرسند: آیا هنر خوب و ارزشی و هنر بد و غیر ارزشی داریم یا اینکه همۀ هنرها خوب و ارزشمند هستند؟ پاسخ این است که هر دو عبارت درست است؛ مهم این است که منظور گویندۀ این جملات چه باشد. ما می‌توانیم سر الفاظ دعوا نداشته باشیم، سر معانی باید گفتگو کنیم و ببینیم که منظور طرف چیست؟ وقتی می‌خواهیم از نفاق بگذریم باید با منظورها کار داشته باشیم و زیاد با منطوق‌ها(الفاظ) کار نداشته باشیم.
  • ما می‌توانیم این عبارت را بپذیریم که «هنر هرچه هست، خوب است و ارزشمند»، آنگاه اگر اثر هنری در خدمت علاقمند کردن مردم به غرایز و خوی حیوانی قرار گیرد، این اصلاً هنر نیست، حتی هنر برای هنر هم نیست، بلکه دغلبازی و قرار دادن زیبایی در خدمت زشتی است و به همین دلیل اصلاً زیبا نیست. اگر کسی اثری را در خدمت سیاهی و ابتذال قرار داد در واقع زیبایی را در خدمت زشتی قرار داده است و هنرمندی که این کار را انجام دهد، اصلاً هنرمند نیست چون به کشف هیچ زیبایی‌ای در این عالم کمک نکرده است.

جشنوارۀ عمار تا وقتی به تعریف امام(ره) از هنر پایدار باشد، نام عمار زیبنده‌اش خواهد بود

  • برای اینکه معنای واقعی هنر و زیبایی را بیان کنیم، از یکی از کلمات حضرت امام(ره) استفاده می‌کنیم که در آخرین سال حیات‌شان فرمود: «تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- اسلام ائمه هدى- علیهم السلام- اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم‏آور محرومیتها باشد. هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بى‏درد، و در یک کلمه، اسلام امریکایى باشد... هنر در جایگاه واقعى خود تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامى، فرهنگ عدالت و صفا، لذت مى‏برند. تنها به هنرى باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروى، را بیاموزد»(صحیفۀ امام/ج21/ص145)   
  • تصور می‌کنم که جشنوارۀ عمار تا وقتی پای این کلام حضرت امام(ره) بایستد و به این تعریف حضرت امام(ره) از هنر پایدار باشد، نام عمار زیبنده‌اش خواهد بود. جشنوارۀ فجر هم اگر به این سخن امام(ره) وفادار باشد به واقع می‌توان گفت جشنوارۀ فجر انقلاب اسلامی است و الا جشنوارۀ فجر انقلاب نیست بلکه فقط یک جشنواره است برای کسانی است که به غیر از سخنان امام(ره) جشن می‌گیرند.
  • ما در کشور خودمان نهادهای هنری‌ای نداریم که رسماً و قانوناً خودشان را موظف بدانند که این کلمات حضرت امام(ره) را پیگیری کنند، بلکه به طور کلی در عرصۀ هنر، خدماتی ارائه می‌دهند. البته این اقتضای جامعۀ بازی است که ما در آن قرار داریم، چون جامعۀ ما مثل جوامع منحوس دیکتاتوری به ظاهر دموکراسی در غرب، بسته نیست. بلکه در اینجا افراد می‌توانند از بیشترین امکانات حکومت و از بیشترین فرصت‌ها استفاده کنند و منافقانه‌ترین سخنان و شرم‌آورترین پیام‌ها را در جامعه منتشر کنند. بخش‌های آزاد جامعۀ ما کمتر دیده می‌شود. شاید بخشی از فعالیت بچه‌های عمار که عمارگونه می‌اندیشند، ترسیم همین آزادی‌ای باشد که در جامعۀ ما هست و در هیچ جامعه‌ای وجود ندارد و تا این مقدار مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد.
  • در جامعۀ ما آزادی‌های خیلی زیادی وجود دارد. هیچ جامعه‌ای در جوامع غربی نیست که خلاف آرمان‌های کلیدی خودش این‌قدر تحمل و سعۀ صدر داشته باشد. برای اینکه این یک سخن شعاری تلقی نشود و واقعیتش دیده شود باید دوربین‌ها به دست لشکر لشکر از نیروهای انقلاب قرار گیرد و این واقعیت‌ها با هنرمندی، در مستندها یا داستان‌هایی به تصویر کشیده شود.

ریشۀ تاریخی سربریدن‌های امروز، طالبان دیروز است/چرا جریانات سیاسی لیبرال ما اصرار داشتند که باید با طالبان ارتباط برقرار کنیم؟!

  • طبق فرمایش حضرت امام(ره) هنر آن است که به دفاع از مظلومان بپردازد. همین‌جا از ظالمانی که امروز دارند سر می‌برند، یاد کنیم. افراطیونی که سر می‌برند باید رسوا شوند. سؤال ما این است: جریانی که امروز سر می‌برند و با سرهای بریده توپ‌ بازی می‌کنند، مگر ریشۀ تاریخی این جریان طالبان نبوده که اولین ظهور و بروزشان در افغانستان بود؟ پس چرا در کشور ما روزنامه‌ها و جریان‌های سیاسی لیبرال اصرار داشتند که جمهوری اسلامی باید با طالبان ارتباط برقرار کند؟! در حالی که در همین جمهوری اسلامی وقتی می‌‌خواستند به رقبای سیاسی خود ناسزا بگویند، به آنها می‌گفتند: طالبان! در آن موقع صرفاً مقام معظم رهبری، در مقابل اینها مقاومت کردند و اجازۀ هرگونه برقراری ارتباط سیاسی با طالبان را نداند.
  • باید دید که واقعاً چه کسی علیه افراطی‌گری است؟! بهتر است ببینیم آن کسانی که افراطی هستند و سر می‌بُرند در سخنان امام(ره) چه جایگاهی دارند. حضرت امام(ره) در طول حیات شریفشان ده مرتبه از کلمۀ «لیبرال‌ها» استفاده کردند که هر ده مرتبه در سال آخر عمر ایشان است و هر ده مرتبه در کنار کلمۀ «لیبرال‌ها» از کلمۀ «منافقین» استفاده کرده‌اند. چون لیبرال‌ها خودشان را میانه‌رو و معتدل نشان می‌دهند و منافقین هم یک چهرۀ افراطی دارند. حضرت امام(ره) چهرۀ خشن منافقین را این‌گونه توصیف می‌کنند: «ما باید مدافع افرادى باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند ...کسانى که از منافقین و لیبرالها دفاع مى‏کنند، پیش ملت عزیز و شهیدداده ما راهى ندارند.»(صحیفۀ امام/ج21/ص326)

در ادبیات امام(ره) کسانی که فرهنگ لیبرالی را در جامعه منتشر می‌کنند با افراطیونی که سرمی‌بُرند هیچ تفاوتی ندارند/ ما سکولارها را با تروریست‌هایی که در سوریه جنایت می‌کنند، یکی می‌دانیم

  • وقتی در ادبیات حضرت امام(ره) کلمۀ منافقین در کنار لیبرال‌ها قرار می‌گیرد، با توضیحی که خود امام(ره) بیان می‌کنند معلوم می‌شود منظور از منافقین همان «افراطیون» است، یعنی امام(ره) این افراطیون را در کنار لیبرال‌ها قرار می‌دهد. آیا این معنادار نیست؟! یعنی در ادبیات امام(ره) آن کسانی که فرهنگ لیبرالی را در جامعه منتشر می‌کنند با افراطیونی که سرمی‌بُرند هیچ تفاوتی ندارند و با هم یکی هستند.
  • همان دولت منحوس انگلیس و آمریکا که رسماً به تروریست‌های سوریه کمک می‌کند، همان دولت با همان بودجه به کسانی که فرهنگ لیبرالی را در جهان منتشر می‌کنند، کمک می‌کند. ما بین افراطیون و لیبرال‌ها فرقی نمی‌بینیم. لذا ما سکولارها را با تروریست‌هایی که در سوریه جنایت می‌کنند، یکی می‌دانیم. تفاوت چندانی بین این دو گروه نیست. اینها مظلومان تاریخ را دست به دست می‌کنند. هنرمندی هم که عملش بدتر از تروریست‌هاست، هنرمندی است که فقط یک قسمت زیبای غرب را نشان بدهد و مردم را فریب دهد و سایر قسمت‌ها را نشان ندهد.
  • نجات مظلومان از دست تروریست‌های افراطی خون‌آشام همان‌قدر واجب است که نجات مظلومان از دست لیبرال‌ها واجب است و این اقتضای ادبیات امام(ره) است. جالب این است که افراطیون خون‌آشام وقتی می‌خواهند جبهۀ حق را بکوبند، آنها را با اتهام‌های لیبرالی می‌کوبند و لیبرال‌هایی که دوقلوهای همسان تروریست‌های افراطی هستند، وقتی می‌خواهند جبهۀ مقاومت را بکوبند آنها را با برچسب‌های افراطی می‌کوبند و در این میان جبهۀ مهربان مقاومت قرار دارد که تنها و مظلوم است. عمار یاسر هم در طول تاریخ گاهی محکوم به افراطی‌گری شده است در حالی که امام مظلوم او را افراطیون به شهادت رسانده‌اند.
  • تا وقتی ما به اینجا نرسیم که به لیبرال‌ها و تروریست‌های خون‌آشام به یک چشم نگاه کنیم، نمی‌توانیم عضو جبهۀ مقاومت باشیم و نمی‌توانیم به خوبی از حق دفاع کنیم. افراطی‌گری عین تفریط‌گری است و البته هر کدام از اینها خودشان را عین حق می‌دانند! و در این میانه باید جبهۀ حق را پیدا کرد.
  • در تاریخ، یک کسی بود که وقتی سرها و دست‌های بریده در جنگ جمل را دید، آمد مقابل امیرالمؤمنین(ع) و گفت: آیا این درست است؟! آیا ما کار درستی کرده‌ایم که این‌قدر آدم کشته‌ایم. او به ظاهر کار امیرالمؤمنین(ع) را افراطی می‌دانست و به تعبیری یک نگاه لیبرال‌مسلکی در نگاهش بود. حالا فکر می‌کنید سرنوشت این آدم چه شد؟ او یکی از حامل‌های سر مطهر اباعبدالله الحسین(ع) از کربلا به کوفه بود. در آن موقع یک کسی باید از او می‌پرسید: آیا این درست است؟! از نظر تو، اینکه شورشیان بر زمین افتاده بودند درست نبود، اما حالا که سر امام حسین(ع) را جدا کردید درست است؟!

اگر منتظر تشویق سالن باشید هنر شما از اصالت فاصله گرفته است

  • شما هم در تولید اثار هنری‌تان تنها خدا را در نظر بگیرید. اگر شما منتظر تشویقی در سالن باشید هنر شما از اصالت فاصله گرفته است. کاری بکنید که امام زمان که در تنهایی برای مطلومان اشک می ریزد او برای اثر شما لبخند بزند.
  • فیلمی که الان در سالن پخش شد (فیلم لکه) یک حسن بزرگی داشت. و آن این بود که قطعات مختلف زمان را به هم نزدیک می‌کرد. کافی است سر میز تدوین زمان ها به هم نزدیک شود در آن صورت تمام حقایق روشن می شود. آن زمان ماهیت جریان‌ها و افراد را متوجه می شویم
  • به عنوان نمونه برخی افراد بودند که زمانی پس از انقلاب می‌گفتند باید هر کسی پول دارد، پولش را بگیریم، و حالا طرفدار اقتصاد لیبرالی سرمایه داری غربی شده‌اند. داستان‌هایی که زمان‌هایی دور را به هم نزدیک می کنند خود به خود عمیق می شوند. مثل روضه ای که برای شما خواندم. کسی که آن طور به امیرالمؤمنین علی(ع) اعتراض می‌کرد خودش حامل سر حسین بن علی(ع) شد.

تمام تکیه نظام سلطه بر فراموشی ملت هاست/ اگر این حافظه بیدار شود غوغا می شود

  • یک خبر خوب به شما بدهم. تمام تکیه نظام سلطه بر فراموشی ملت هاست. در نگاه آن ها یک خبر بیشتر از سه سال در ذهن ملت ها نمی ماند. البته ملت هایی که فراموشکار بارشان آورده اند. اگر این فراموشی کنار زده شود غربی ها با تمام رسانه هایشان نیز نمی توانند حرفی بزنند و تاثیری بگذارند. اگر این حافظه بیدار شود غوغا می شود. البته این تنها در نزدیک کردن زمان ها رخ نمی دهد. گاهی اگر قطعات مکانی به هم نزدیک شود کار زیبا می شود. مانند این موضوع که نظام سلطه در جایی  به فیلم سازان و هنرمندان پول می دهد و در گوشه ای دیگر از دنیا حامی  تروریست‌ها است.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۱
مجید شهشهانی