علیرضا پناهیان

۱۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد پناهیان» ثبت شده است

برنامه جلسات آخر هفته حجت الاسلام پناهیان

به گزارش بیان معنوی برنامه های سخنرانی آخر هفته (11 تا 12 اردیبهشت ماه 93) حجت الاسلام علیرضا پناهیان به شرح زیر است:

  • پنج شنبه | ساعت 21:00 | هیئت هفتگی شهدای گمنام | موضوع: "تاریخ تحلیلی اسلام" (جلسه 26) | خ ولیعصر(ع)، پایین تر از م منیریه، خ فرهنگ، حسینیه شهدای قهرود   -یا-   خ حافظ، بعد از خ ابوسعید، خ فرهنگ.
  • جمعه      | ساعت  18     | حسینیه آیت الله حق شناس | شهادت امام هادی(ع) | | (بعد از سخنرانی حاج مهدی سماواتی زیارت جامعه کبیره را قرائت میکند) | میدان شهدا، خ مجاهدین اسلام، ایستگاه بهنام.
  • جمعه      | ساعت 20:45 | هیئت هفتگی محبین امیرالمومنین(ع) | موضوع: تنها مسیر (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) (جلسه 52) | میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع).
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۱
بیان معنوی

کلیپ‌های شما

حد محبت زوجین چقدر است؟

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

محبت بین زن و شوهر چگونه مورد سوء استفاه قرار می‌گیرد؟

  • یکی از بحث‌های بسیار مهم در موضوع خانواده موضوع محبّت است. اما باید دید که از این محبت، چگونه سوء‌ استفاده می‌شود؟ از این محبت به انواع و اقسام مختلف سوء‌ استفاده می‌شود؛ بازار پیدا می‌‌کند، محل غفلت قرار می‌گیرد و این مسألۀ مادی محل بی‌‌توجهی به معنویات قرار می‌گیرد، مشغلۀ آدم‌ها قرار می‌گیرد و بالاخره خیلی محل سوء استفاده است. البته چیز بدی نیست ولی از آن سوء استفاده می‌کنند.

  • رابطۀ عاطفی چگونه مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد؟ به این صورت که یک‌دفعه‌ای عشق و عاطفۀ بین زن و مرد را زیادی بزرگش می‌کنند، به آن توّرم می‌‌دهند، آن را به‌صورت سرطانی رشد می‌دهند؛ همان‌طوری که غدۀ سرطانی در بدن، زیادی رشد می‌کند و دیگر نمی‌شود کنترلش کرد. یک‌دفعه‌ای عاطفه و محبّتی که بین زن و مرد در یک حدّ معقولش حیات‌بخش است، به‌صورت سرطانی رشد می‌کند و آدم‌ها را خفه می‌کند.

  • دوستان من! «خیلی همدیگر را دوست داشتن» معنایش چیست؟! مثلاً اینکه می‌گویند: «همسرم باید همه‌چیز من باشد! به طور مطلق نقطۀ اتّکاء من باشد!» اینکه «همه‌چیز من باشد» یعنی چه؟! ببخشید، پس رابطۀ تو با پروردگار عالم چه می‌شود؟ چرا مبالغه می‌کنیم؟ چرا منطقی‌تر نگاه نمی‌کنیم؟

در دنیا همه‌ چیز مرز دارد؛ غیر از حب‌الله

  • اگر از محبّت زن و مرد انتظار زیادی داشته باشی، این محبت تبدیل به کینه می‌شود! تبدیل به کُدورت می‌شود! شما در این دنیا برای لذائذ عاطفی هم باید مرز بگذاری. اصلاً در دنیا همه‌‌چیز مرز دارد! همه‌چیز محدودیت دارد؛ غیر از حب‌الله! حتی وقتی در خانۀ اهل‌بیت(ع) هم می‌روی - در زیارت جامعه- می‌گویی: «الهی فدایتان بشوم، اگر کسی از شما به خدا نزدیک‌تر بود من به درِ خانۀ او می‌رفتم»(اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَخْیَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی؛ عیون اخبار الرضا(ع)/2/277) فرازهای پایانی زیارت جامعه را بخوانید؛ یعنی بعد از اینکه آن‌همه از امامان معصوم(ع) تعریف کردی، آخرش می‌گویی که اگر کسی از شما به خدا نزدیک‌تر بود من الان در خانۀ آنها بودم. حالا نه اینکه به همسرت بگویی اگر کسی دیگر بهتر از تو بود، من می‌رفتم او را انتخاب می‌کردم، نه! شبیه این نه!

می‌دانید چرا محبّت کم است؟ چون شما زیادی از محبّت توقع داری

  • گاهی محبت این‌قدر کم است که به من می‌گویند: «آقا! محبّت که الان خیلی کم است، تو هم با این حرف‌هایی که می‌گویی، انگار می‌خواهی محبّت را از همین مقداری که هست، کمتر بکنی!» نه! می‌دانی چرا محبّت کم است؟ چون شما از محبّت توقع زیادی داری، به این دلیل نایاب شده است. اگر از محبت، انتظار معقول داشته باشی، محبّت زیاد می‌شود.

  • محبّت بین زن و مرد یک حدی و یک ظرفی دارد. یک ظرفی هم برای محبّت بین فرزند و پدر و مادر وجود دارد. یک ظرفی هم برای محبّت بین خواهر و برادر وجود دارد. یک ظرفی هم برای محبّت دیگر انسان‌ها وجود دارد. هر کدام یک ظرفی دارند و هیچ‌کدام هم جای همدیگر را نمی‌گیرند! نترسید!

محبت بین زن و شوهر چقدر باید باشد؟

  • ببخشید‌! این غربتی‌بازی‌ها چیست که سرِ موضوع محبّت در می‌آورید؟! بله، محبّت خوب است ولی قاطی نکنید! خدا هر ارتباطی که ‌قوی‌تر از ارتباط بنده‌اش با خودش باشد، قطع می‌کند. همسر آدم فقط «یک‌مقدار» انسان را از تنهایی در می‌آورد، «یک‌مقدار» تسکین می‌دهد، «یک‌مقدار» موّدت، «یک‌مقدار» رحمت بین زن و شوهر باید باشد. حالا چقدر باشد؟ آن‌قدر که «آیه» باشد؛ یعنی خدا را نشان دهد، ولی ارتباط تو را با خدا قطع نکند. و اگر بتواند ارتباط تو را با خدا تقویت هم بکند، که دیگر خیلی بهتر است. خانوادۀ پیامبر گرامی اسلام(ص) وقتی موقع اذان و نماز، به ایشان نگاه می‌‌کردند، احساس می‌کردند که پیغمبر دیگر آنها را نمی‌شناسد.

  • البته مراقب باش از این حرف‌ها، اشتباه برداشت نکنی...

  • حالا چرا اخم‌هایت را باز نمی‌کنی؟

  • «خُب دیگر برایش بس است! چقدر محبت کنم؟ همین‌قدر محبت بَسْ است دیگر!»

  • درست است که گفتیم محبت حدّی دارد، اما نه اینکه این‌قدر سنگ‌دل بشوی و سرد بشوی و سخت بشوی! مثل اینکه شما خیلی عاشق خدا شده‌ای؟! باید لطف و رحمت تو، نسبت به بچه‌هایت، نسبت به خانواده‌ات و نسبت به اطرافیانت برقرار باشد، اما باید ته‌ دلت هم یک تنهایی و خلوتی با خدا داشته باشی.

همسرت نمی‌‌تواند همۀ دل‌گرفتگی‌های تو را برطرف کند؛ فقط کمی به تو تسکین می‌دهد/ بعضی‌ها رسماً می‌خواهند خدایی کنند

  • ببینید بحث‌مان سر چیست؟ محبّت بین زن و مرد حدّ دارد و نباید از آن سوء استفاده کنیم. به همسرش می‌گوید: دلم گرفته آقا! می‌خواهم بروم درِ خانۀ خدا. دلم گرفته خانم! می‌خواهم بروم درِ خانۀ خدا. اما همسرش می‌گوید:

  • «وای! مگر من مُرده‌ام که دلت گرفته؟!»

  • نه عزیزم! تو نمی‌‌توانی همۀ دل‌گرفتگی‌های من را برطرف کنی.

  • «مگر من نتوانسته‌ام به تو تسکین بدهم؟»

  • عزیز من! تو یک حدّی داری، آخر تو هم یک انسانی مثل خودم هستی.

  • این تسکین‌ها و محبت‌های ما نسبت به هم، در واقع کمک است؛ ما برای همدیگر کمک هستیم. ما بنا است یک ذره به همدیگر تسکین بدهیم تا معنای چیزی به نام «تسکین» را بفهمیم، تا برویم اصلش را از خدا بگیریم.

  • نمی‌شود این بحث‌ها را جلو بُرد چون مبانی فرهنگی نگاه‌ها را خراب کرده‌اند و از بین رفته است. می‌گوید: «فقط من و تو باشیم، فقط به من نگاه کن» آقا! تو داری خدایی می‌کنی، چون فرعون هم همین‌ را می‌گفت. فرعون هم می‌گفت «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»(نازعات/24)  و شما هم در واقع داری همین را می‌گویی: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» می‌گوید: من کِی گفتم که من خدا هستم؟ تو داری می‌گویی فقط به من نگاه کن. خُب، خدا هم همین را می‌گوید دیگر. خدا هم می‌فرماید: «فقط به من نگاه کن» پس تو چه فرقی با خدا داری؟!

  • بعضی‌ها رسماً می‌خواهند خدایی کنند! همان‌طور که خدا توقع دارد تو فقط دلت را از محبت خدا پُر کنی، بعضی‌ها هم دقیقاً همین انتظار را دارند. بابا یک‌دفعه‌ای بگو «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» دیگر!

انتظار زیادی در محبت، مقدمۀ ایجاد نفرت و جدایی است/ چرا آمار طلاق خیلی بالا است؟

  • محبت حدّی دارد. انتظار زیادی در محبت، سوء استفاده از محبّت است، مقدمۀ ایجاد نفرت است. می‌گوید: «ببین چقدر همدیگر را دوست دارند، برای همدیگر می‌میرند!» وقتی شما از این محبّت بین زن و شوهر، زیادی توقّع داشته باشید؛ یا از خودتان یا از طرف‌تان، این مقدمۀ جدایی و نفرت است. «الْهِجْرَانُ عُقُوبَةُ الْعِشْق‏»)بحارالانوار/57/11) جدایی، عقوبت عشق است، این روایت امیرالمؤمنین علی(ع) است.

  • می‌گویند: محبّت بین زن و مرد، خیلی مهم است. از آن‌طرف می‌بینیم که آمار طلاق خیلی بالا است، چرا؟ چون به این محبّت زیادی پرداخته شده و توقعات دوطرف بالا رفته است، لذا (وقتی این توقعِ بی‌جا در طول زندگی مشترک برآورده نمی‌شود) توی ذوقشان می‌خورد و برمی‌گردد. اما وقتی آدم‌ها در اثر محبت خدا رشد کنند، همسرشان را هم دوست دارند. حالا اگر کسی هنوز رشد نکرده است، لااقل باید اصلِ دلش را برای محبت خدا بگذارد، و بخش‌های دیگر دلش را هم بگذارد برای اهالی خانواده.

  • بعضی‌‌ها هستند که این محبت بی‌حدّ را نسبت به بچۀشان دارند. بنده در مینی‌بوس ایستاده بودم. یک خانم چادری میان‌‌سال با صدای بلند داشت غُر می‌زد و فحش می‌داد. معمولاً آدم‌ها این‌طور بی‌هوا رفتار نمی‌‌کنند. اول پیش خودم گفتم: حتماً از برخی مسئولین ناراحت است. چون به نظر می‌آمد که دارد به آدم‌‌حسابی‌ها فحش می‌دهد. بعد یک کمی جلوتر رفت، فهمیدم که ایشان دارد به اولیاء خدا بد و بیراه می‌گوید. گفتم: خانم یک کمی مراعات کنید؛ آخر این چه وضع حرف زدن است؟ شما حجاب دارید؟ حجاب را همین اولیاء خدا دستور داده‌اند؛ آخر زشت است! چرا فحش می‌دهی؟ بعد این آقایی که آنجا ایستاده بود، به من گفت: آقا، این خانم ناراحت است، الان به او خبر داده‌اند که بچه‌اش تصادف کرده است. حالا آمده و می‌گوید: یا حضرت معصومه!  مگر من بچه‌ام را به تو نسپرده‌ بودم؟ و بعد حرف‌هایی که می‌زد...

  • آن خانم، خیلی آن‌طرفی غَش کرده بود؛ آدم بچه‌ا‌ش را این‌قدر دوست ندارد که به خاطر مرگش، حتی به اهل‌بیت(ع) هم ناسزا بگوید. حتی اگر ابراهیم خلیل الرحمن هم باشی و پسرت، اسماعیل عزیز الرحمن باشد. می‌دانید ابراهیم چقدر بچه‌اش را دوست دارد! فعلاً تنها گُل‌پسرش همین اسماعیل است. (بعد خدا دستور می‌دهد:) ابراهیمِ من! خودت سر پسرت را بِبُر! - خدایا! لااقل شهیدش کن، و بعد بگو تحمل کن! - نه؛ باید خودت چاقو بگذاری و اسماعیلت را قربان کنی.

  • الهی که همۀ ما به این ظرفیت برسیم که اسماعیل‌مان را دوست داشته باشیم و به قربان‌گاه هم بِبَریم. آقا نمی‌شود! بگو حداقل اسماعیل یک خیانتی به من بکُند، بعد ببرمش به قربان‌گاه. یک بی‌ادبی‌ای بکند، یک جنایتی بکند. آخر من این‌جوری دلم نمی‌آید؛ چون این پسر خیلی ناز است! باید بدانیم که قصۀ زندگی همۀ ما، قصۀ ابراهیم است و اسماعیل‌هایی که ذبح نکردیم و خدا هم وقتی دید که ظرفیتش را نداریم، این دستور را به ما نداد.


برای اطلاع از نحوه ارسال کلیپ و آشنایی با برخی نکات ضروری در این زمینه، اینجا را مشاهده کنید.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۶
مجید شهشهانی

اخبار ما | چند واکنش به تحریف سخنان حجت الاسلام پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع)

گفتنی است، تحریف سخنان حجت الاسلام پناهیان، دو روز مانده به برگزاری برنامه زنده تلویزیونی دیروز امروز فردا با حضور استاد پناهیان و دکتر آشنا-مشاور فرهنگی رئیس جمهور، به طور همزمان در رسانه های زیر پوشش داده شد:

irna.ir/fa/News/81134851  (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران) /

isna.ir/fa/news/93020302369

tabnak.ir/fa/news/395336

khabaronline.ir/(X(1)S(1g1apodypqqwdqdukue4cit1))/link/299182

yjc.ir/fa/news/4815160

jamaran.ir/fa/NewsContent-id_40013.aspx

aftabnews.ir/fa/news/240918

parsine.com/fa/news/187010

entekhab.ir/fa/news/158051

​fararu.com/fa/news/187567

ghanoononline.ir/News/Item/111952/25

afkarnews.ir/vdcc04q112bqip8.ala2.html

ensafnews.com/index.aspx/n/4791

سایت های ضدانقلاب کلمه، روزآنلاین و بالاترین نیز به طور همزمان این خبر را پوشش دادند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۶
مجید شهشهانی

هئیت شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-24

دعوت باید جزئی از زندگی جدی ما باشد و الا معلوم نیست که دین در ما اثر عمیق گذاشته باشد/ فامیل و آشنایان باید با دیدن ما یاد "دعوت‌کردن‌های ما به خوبی‌ها" بیفتند

موضوع سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، در جلسات هفتگی هیئت شهدای گمنام که شبهای جمعه در حسینیه قهرودیها واقع در خیابان فرهنگ برگزار می‌شود، تاریخ تحلیلی اسلام است. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در بیست و چهارمین جلسه را می‌خوانید:

  • دعوت یک کار فراگیر است و فقط کار سخنرانان نیست. برای دعوت هم، نیاز نیست که اول خودمان به همۀ دین عمل کنیم و بعد دعوت کنیم. آقای بهجت می‌فرمود: اگر بخواهیم اول به همۀ دین عمل کنیم و بعد دیگران را دعوت کنیم که اصلاً دعوت تعطیل می‌شود!
  • طبق آیۀ 104 سورۀ آل عمران، دعوت حتی بر امر به معروف و نهی از منکر هم مقدم است. دعوت باید جزئی از زندگی جدی ما باشد و الا معلوم نیست که دین در ما اثر عمیق گذاشته باشد. دعوت باید جزء فرهنگ و سبک رفتار ما باشد به حدی که فامیل و همسایه و آشنایان، ما را «اهل دعوت» بدانند و وقتی ما را دیدند یاد "دعوت کردن های ما به خوبیها" بیفتند.
  • وقتی یک دعوت ساده انجام دهید و در طرف مقابل تأثیر بگذارد، تا وقتی که او به آن کار خوب عمل کند، ثوابش را برای شما هم می‌نویسند و سهم شما در آن کار خوب محفوظ است. اگر هم کسی دعوت شما را نپذیرد و غریب بمانید، ارزش و قیمت این غربت با هیچ‌چیزی قابل مقایسه نیست.
  • باید مهارت‌های لازم برای دعوت کردن را بلد باشیم. زیبا سخن گفتن، انتخاب جملات زیبا و استدلال‌های عمیق و استفادۀ به‌جا از فرصت‌ها و سخن گفتن بر اساس اقتضائات حال، از شرایط دعوت هستند.
  • دعوت به دین فقط با سخنرانی کردن نیست. خود اهل‌بیت(ع) کمتر سخنرانی می‌کردند و بیشتر در ضمن معاشرتشان با مردم، آنها را دعوت می‌کردند. برای فراگیر کردن دین در جامعه، هیچ چیزی به این اندازه تأثیر ندارد که در تعاملها و معاشرتهای خودمان، چند کلمه هم دعوت کنیم.
  • غربزدگی این فرهنگ را در جامعه و در جان آدمها جاری میکند که به همدیگر کاری نداشته باشید؛ اسمش را هم گذاشته‌اند فضولی نکردن! در حالی که این یعنی بی‌تفاوت بودن که نوعی خودخواهی است. اسلام نمی‌گوید در کار دیگران فضولی کنید، می‌گوید دیگران را دعوت کنید و بی‌تفاوت نباشید و این یعنی دلسوزی نسبت به دیگران.
  • اگر اهل دعوت بشویم، اجتماعی‌تر خواهیم شد و اجتماعی بودن برکات ویژه‌ای از نظر مادی و معنوی دارد و خیلی جلوی فساد روح ما را می‌گیرد. مثلاً خیلی از حسادت‌ها و هرزگی‌ها و صفات اخلاقی بد در وجود ما تضیف می‌شود یا از بین می‌رود. می‌توانید زندگی خودتان را با «دعوت» بیمه کنید.
  • طبق روایت، اگر خواستید کسی را دعوت کنید، از باب رِفق وارد شوید؛ «عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ» اول ببینید چه چیزهایی را دوست دارد، چه چیزهایی را قبول دارد و چه چیزهایی را می‌فهمد؛ دعوت خود را از همان‌جاها شروع کنید.
  • اگر یک خانم بد‌حجاب دیدید، سالم‌ترین انگیزۀ بدحجابی را به او نسبت دهید. نگویید که این کار تو خیانت به خون شهداست! خیلی از بدحجابی‌ها به انگیزه فساد نیست، بلکه به‌ انگیزۀ زیبایی‌گرایی، حفظ عزت یا ترس از ضایع شدن است. اما حتی اگر درصد اندکی از بدحجابی‌ها با این انگیزه‌ها باشد، ولی شما باید همه را این‌جوری ببینید و از اینجا شروع کنید. برخی از بدحجاب‌ها می‌گویند: می‌خواهم خوب دیده بشوم و مرا تحسین کنند. حتی ممکن است زیاد گدای محبت دیگران هم نباشند ولی به آثار سوء این رفتار توجه ندارند. یا اینکه انگیزه‌‌شان حفظ عزت و جلوگیری از ضایع شدن باشد.
  • اگر بدحجابی کسی با انگیزۀ زیبایی‌گرایی بود، بگویید: درست است که زیباسازی هنر است، ولی دل‌شکستن هنر نمی‌باشد. آیا دل‌شکستن زیباست؟! نباید زیبایی را با زشتی قاطی کرد. الان تو دلِ خیلی از خانم‌ها و آقایان را می‌شکنی؛ آقایانی که می‌بینند و نمی‌توانند با تو زندگی کنند و خانم‌هایی که نمی‌توانند با تو رقابت کنند. ضمن اینکه ده سال دیگر خودت هم مثل او خواهی شد.
  • اگر بدحجابی کسی با انگیزۀ عزت بود، بگویید: الان بعضی‌ها به تو نگاه می‌کنند و می‌گویند: چقدر آدم سبکی است، اصلاً عزت ندارد و محتاج نگاه دیگران است. اینکه مغایر هدفی است که تو داشتی! اگر هم بعضی‌ها به خاطر حجاب خوب، تو را مسخره کنند برای این است که از عزت و بزرگواری تو حرصشان در آمده. آنها خودشان حقیر و هوسران هستند و می‌خواهند تو هم ذلیل باشی، اما وقتی می‌بینند عزیز هستی، کفرشان در می‌آید و استهزاء می‌کنند.   
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۶
بیان معنوی

در گفتگو با تسنیم، پیرامون شعار سال فرهنگ و اقتصاد

رشد فرهنگ هم باید مثل اقتصاد باثبات باشد و تحت تأثیر فضای سیاسی قرار نگیرد

حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان مشاور رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در گفتگو با خبرگزاری تسنیم در آغاز سال جدید، در مورد اهمیت موضوع فرهنگ گفت: جدا از حساسیت ذاتی امر فرهنگ و عقب‌ماندگی‌هایی که ما در بخش احساسی و فعالی فرهنگی داریم، که قبلاً هم تحت عنوان سبک زندگی مقام معظم رهبری به این آسیب‌ها اشاره کرده بودند، به‌مرور نظر خاصی میان مدیران جامعه به وجود آمده که گویی طی این سال‌ها امر فرهنگ یک امر تخصصی دیده نمی‌شود و دست‌خوش سلیقه‌های سیاسیون و افکار برخی از افرادی که از اعتبار کافی فرهنگی برخوردار نیستند، قرار می‌گیرد.

فضای فرهنگ باید از فضای جریان‌های سیاسی جدا شود

  • باید فضای فرهنگ جامعه از فضای جریان‌های سیاسی جدا شود و به‌عنوان موضوعی تخصصی به آن نگاه شود. فضای فرهنگ باید استانداردهایی داشته باشد و مطالبه‌گری عموم مردم هم در ارتباط با فرهنگ و مسائل فرهنگی و ارتقای آن، افزایش یابد. همان‌طور که درباره مسائل پزشکی، علمی و موضوعات خاص فنی و مسائل نظامی هرکس نمی‌تواند اظهار نظر کند و جریان‌های سیاسی نمی‌توانند به‌میل خودشان آنها را تحت تأثیر قرار بدهند، مسئله فرهنگی نیز یک مسئله تخصصی شود.
  • فکر می‌کنم که رهبر معظم انقلاب با این تأکیدی که بر مسئله فرهنگ داشتند، روی تثبیت روند رشد فرهنگی جامعه حساس هستند. این تثبیت همان‌طور که در اقتصاد باید انجام بگیرد تا اقتصاد ما راه روشنی را برای تعالی پیش گیرد، راهی که سیاسیون و جریان‌های مختلف در این آمدوشد‌های خود نتوانند آن را از نظر مبنایی و عملکردهای کلانی که باید داشته باشند، دست‌خوش تغییر قرار بدهند، بنابراین فرهنگ هم باید به چنین ثباتی برسد.
  • متأسفانه در طول زمان بعد از انقلاب با اینکه انقلاب ما ذاتاً یک انقلاب فرهنگی است اما دولت‌ها خیلی نتوانستند موجب یک ثبات فرهنگی شوند و تمام عملکردهای فرهنگی حداقل دولت را مستظهر به دانشی کنند که تخصصی و منطقی بودنش معلوم شود و جامعه از نظر فرهنگی دارای مسیر مشخصی باشد که نه تحت تأثیر تهاجم فرهنگی و نه تحت تأثیر تنبلی‌ها و ضعف‌ها، آسیب ببیند.
  • چطور ما در رابطه با اقتصاد به‌دنبال ثبات وضعیت هستیم که اقتصادمان بر اثر مشکلات جهانی از دشمنی‌ها گرفته تا بحران‌های اقتصادی دیگر کشورها دست‌خوش تغییر نشود؟ فرهنگمان هم باید طوری باشد که بر اثر تهاجم فرهنگی هیچ آسیبی نبیند. بنده فکر می‌کنم که مقام معظم رهبری، هم دنبال تثبیت وضعیت اقتصادی و مقاوم‌سازی آن و هم دنبال تثبیت وضعیت فرهنگی و مقاوم‌سازی آن در مقابل تهاجمات فرهنگی دشمنان این جامعه بودند. خصوصاً در این زمان که دشمنان ما نه از نظر اقتصادی حرفی برای گفتن دارند و نه از نظر فرهنگی. در هر دو جهت اقتصاد و فرهنگ، اعتبار دشمن هم در جامعه خودش و هم در جامعه جهانی واقعاً زیر سؤال رفته است. ما هم فرصت زیادی برای تثبیت و مقاوم سازی اقتصاد و فرهنگ داشتیم که خیلی از اوقات از آن خیلی استفاده نکردیم. این مقاوم‌سازی دیگر باید به هر قیمتی انجام بگیرد. فکر می‌کنم به این دلیل در این دو حوزه شعار را انتخاب کردند و در هر دو حوزه هم مدیران باید جهادی عمل کنند و نیاز به عزم ملی است.

استکبار جهانی هرگاه می‌خواهد استقلال کشوری را از بین ببرد، بر آزادی بی‌جا تأکید می‌کند/ آزادی به‌معنای حقیقی کلمه در کشور ما بیش از هر کشور دیگری است

  • در پاسخ به نسبت بین «آزادی» و «ولنگاری»: به‌نظر من این موضوع بسیار قدیمی است و یک درد کهنه است که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرمودند. معلوم است که برای آزادی باید حدودی مشخص شود که منجر به نقض امنیت روانی و امنیت ملی نشود، موجب نابود شدن زیرساخت‌های فرهنگی جامعه نشود ولی به‌دلیل اینکه نهادهای فرهنگی ما در تبیین این موضوع دچار ضعف بودند بعد از حداقل 35 سال هنوز رهبری معظم انقلاب مجبورند تذکر دهند و الّا این مسئله معلوم است که نمی‌شود با آزادی بی‌حد‌و‌حصر هیچ جامعه‌ای را اداره کرد.
  • در غرب هیچ آزادی بی‌حد‌و‌حصر وجود ندارد و اساساً آن‌قدری که ادعا می‌کنند، در جامعه غرب آزادی وجود ندارد، و آنها اسیر تحمیل‌های علاقه و عقیده هستند ولی با ترفندهای خیلی ظریف.
  • این موضوع که نباید از آزادی سوء استفاده کرد از روز اول انقلاب مطرح بود. زیرا استکبار جهانی هرکجا می‌خواهد استقلال ملتی را از بین ببرد، بر آزادی بی‌جا تأکید می‌کند. از اول انقلاب معلوم بود و از ابتدا هرزمان که عناصر یک گروهک تروریستی دستگیر می‌شدند، در آن‌طرف مرزها دشمنان ما ناله «وای آزادی» سر می‌دادند، از اول انقلاب وقتی هریک از روزنامه‌ها و مجله‌هایی که مربوط به گروه‌های وابسته و تروریست‌ها بوده تعطیل می‌شد در آن‌طرف برای «آزادی» سوگواری می‌کردند، این ترفند خیلی نخ‌نما و پوسیده‌ای شده است.
  • در داخل کشور ما آزادی‌های فراوانی نسبت به همان کشورهای مدعی آزادی وجود دارد. مگر غربی‌ها برای ملت‌های جهان و حتی برای ملت خودشان با شعار دروغین آزادی چه به ارمغان آوردند که بخواهند آن را به ما هدیه کنند؟! الآن دیگر بی‌سوادترین آدمها هم می‌دانند که ادعای آزادی در غرب یک ادعای دروغ است.
  • توصیه غربی‌ها به کشورها برای رعایت آزادی و حقوق بشر یک توصیه فریبکارانه و محملی برای به استثمار کشیدن ملت‌ها است. هیچ اندیشمندی کوچک‌ترین اعتمادی به شعارهای آزادی‌طلبانه سیاست‌مداران غربی ندارد. تجربه سی‌و‌چند ساله انقلاب ما هم نشان داده که آزادی به‌معنای حقیقی کلمه در کشور ما بیش از هر کشور دیگری است و طبیعی است که این آزادی به‌معنای آزادی بی‌حد‌و‌حصر نیست، این آزادی نباید به‌معنای آزادی در فریب دادن و از بین بردن زیرساخت‌های فرهنگی تلقی شود و تا کوچک‌ترین محدودیت به‌جایی ایجاد می‌شود، هم عناصر ساده‌لوح و هم عناصر وابسته، فریاد «وای آزادی» سر می‌دهند.

منبع: تسنیم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۳
مجید شهشهانی

برنامه جلسات آخر هفته حجت الاسلام پناهیان/گفتگوی زنده با مشاور فرهنگی رئیس جمهور در برنامۀ تلویزیونی

به گزارش بیان معنوی برنامه های سخنرانی آخر هفته (3 تا 5 اردیبهشت ماه 93) حجت الاسلام علیرضا پناهیان به شرح زیر است:

  • چهارشنبه |  ساعت 18:45  | برنامه تلویزیونی یاد خدا (پخش زنده) | شبکه قرآن، برنامه یاد خدا
  • پنج شنبه | ساعت 21:00 | هیئت هفتگی شهدای گمنام | موضوع: "تاریخ تحلیلی اسلام" (جلسه 25) | خ ولیعصر(ع)، پایین تر از م منیریه، خ فرهنگ، حسینیه شهدای قهرود   -یا-   خ حافظ، بعد از خ ابوسعید، خ فرهنگ
  • پنج شنبه | ساعت 22:45 | برنامه تلویزیونی دیروز امروز فردا | گفتگو با دکتر آشنا (مشاور فرهنگی رئیس جمهور) با موضوع:«جایگاه فرهنگ درشعار سال و الزامات عرصه فرهنگی» | شبکه 3، برنامه تلویزیونی دیروز امروز فردا
  • جمعه      | ساعت 20:45 | هیئت هفتگی محبین امیرالمومنین(ع) | موضوع: تنها مسیر (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) (جلسه 51) | میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۳
بیان معنوی

بررسی جایگاه فرهنگ در شعار سال با حضور آشنا و پناهیان

به گزارش خبرگزاری فارس، جایگاه فرهنگ در شعار سال و الزامات عرصه فرهنگی با حضور حسام‌الدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور و علیرضا پناهیان در برنامه «دیروز امروز فردا» بررسی می‌شود.

این برنامه پنج‌شنبه شب ساعت 22:30 از شبکه سوم سیما روی آنتن خواهد رفت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۲
بیان معنوی

سخنرانی هفتگی در هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع)/ قسمت سوم مباحث «تنها مسیر»: راحت‌طلبی- ج 1

تفسیر زندگی «مدیریت علاقمندی‌ها» و تفسیر بندگی «اجرای برنامۀ خدا برای مدیریت علاقه‌ها»ست/ راحت‌طلبی مبدأ بسیاری از گرفتاری‌های روحی، اخلاقی و مشکلات ما در سبک زندگی است/ محبت خدا علاقۀ به راحتی را از آدم می‌گیرد

پناهیان: این‌قدر دربارۀ بچه‌هایتان نگویید: «بگذار بچه راحت باشد!» با این ‌کار در واقع بچۀ خودتان را راحت‌طلب بار می‌آورید و او را خراب می‌کنید... برخی از راحتی‌ها را باید برویم و به دست بیاوریم. حتی وقتی آنها را به دست می‌آوریم، ثواب هم می‌بریم. ولی برخی از آنها را باید ترک کنیم. مهم این است که روحیۀ راحت‌طلبی خودمان را از بین ببریم و آماده باشیم که هر جا لازم بود راحتی را کنار بگذاریم. برای تحقق این هدف باید این بیماری راحت‌طلبی در فرهنگ ما شناخته شود، و در تفکر ما این بیماری جایگاه منحوسی پیدا کند و به آن نگاه بدی داشته باشیم. اینکه در جامعۀ ما، نگرش‌ها و نگاه‌های بسیار مثبت نسبت به راحتی وجود دارد، واقعاً یک فاجعه برای رشد و تعالی است. در حالی که این «راحتی» سمّ مهلک است و باید آن را کنار بزنیم.

با پایان یافتن بخش اول و دوم مباحث بسیار مهم «تنها مسیر»، که به تبیین جهاد اکبر یعنی مبارزه با هوای نفس آشکار و پنهان می‌پرداخت، بخش سوم مباحث «تنها مسیر» با موضوع یکی از مصادیق مهم هوای نفس، یعنی «راحت‌طلبی» آغاز شد که کلیات آن در مراسم سوگواری ایام فاطمیه در حسینیه امام خمینی ارائه شده بود. جلسات هفتگی مباحث «تنها مسیر» جمعه شب‌ها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین به همت هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع) برگزار می‌شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در اولین جلسه از قسمت سوم مباحث «تنها مسیر»- راحت‌طلبی اولین گرایش انسان - را می‌خوانید:

اگر تفسیر دقیقی از زندگی نداشته باشیم، نمی‌توانیم از دینداری و بندگی هم تفسیر دقیقی داشته باشیم/ گرفتاری‌های فردی و اجتماعی به خاطر نقص ما در تلقی از زندگیست

  • ما باید تفسیر دقیقی از زندگی داشته باشیم، اگر تفسیر دقیقی از زندگی نداشته باشیم، طبیعتاً نمی‌توانیم از دینداری و بندگی هم تفسیر دقیقی داشته باشیم. این اشتباه است که ما زندگی را نشناسیم و بعد تصور کنیم که بندگی و عبادت را می‌شناسیم؛ مثلاً فکر کنیم که «دینداری یعنی صرفاً داشتن همین چند اعتقاد و رفتارهای خوبی که ما داریم»! در این صورت با مشکلات زیادی در مسیر بندگی و دینداری مواجه خواهیم شد.

  • اینکه تفسیر ما از زندگی چیست، در پذیرش و فهم دین و در متقاعد شدن به دینداری و موفق شدن در دینداری کردن، خیلی تعیین‌کننده است. هر کسی هر ضعف یا رفتار غلطی داشت، اول باید ببیند آیا «تفسیر او از زندگی» درست است یا نه؟ اگر تفسیر ما از زندگی درست و دقیق باشد، همین‌مقدار ایمان ما و همین‌مقدار محبت ما به اهل‌بیت(ع) خیلی می‌تواند ما را نجات بدهد و حتی می‌تواند ما را فوق‌العاده تعالی ببخشد و رشد دهد.

  • در اندازه‌های اجتماعی هم هرچه گرفتاری اجتماعی داریم به خاطر این است که ما در تلقی خودمان از زندگی نقص داریم. برای اغلب مردم جامعه شفاف نیست که واقعاً زندگی چیست؟ زندگی چیست که ما می‌خواهیم با بندگی و دینداری کردن، این زندگی را اصلاح کنیم، رشد دهیم یا آن را با خداوند متعال معامله کنیم و به سوی خدا حرکت کنیم. چه بخواهیم دینداری حداقلی داشته باشیم و چه چه بخواهیم دینداری حداکثری داشته باشیم، به این وابسته است که تفسیر دقیق زندگی را بدانیم.

تفسیر زندگی انسان، «مدیریت علاقمندی‌ها» است

  • بر اساس آنچه در جلسات گذشته گفته شد، زندگی انسان شامل علاقمندی‌هایی است که باید با برخی از آنها مخالفت کرد و فقط با بخشی از آنها باید موافقت کرد. به تعبیر دیگر، زندگی درگیری انسان با علاقمندی‌های خود و برآوردن بخشی از علاقمندی‌هاست. اما در بین علاقمندی‌های ما، غالباً باید به کدام یک از آنها توجه کرد که برآورده بشوند؟ علاقمندی‌هایی که نوعاً پنهان‌تر هستند. البته معنایش این نیست که علاقمندی‌های آشکار خود را کلاً کنار بگذرایم. نام این «مخالفت و موافقت» یا «بیدارساختن و خواباندنِ علاقه‌ها» را «مدیریت علاقه‌ها» می‌گذاریم. پس تفسیر زندگی «مدیریت علاقمندی‌ها» است. باید این را بفهمیم و بپذیریم.

  • هرچه در خانه‌ها، خیابان‌ها، جوامع بشری و در تک‌تک آدم‌ها می‌بینیم، همین مدیریت علاقمندی‌هاست؛ هر چه در اولیاء خدا می‌بینیم همین است و هرچه در اراذل و اوباش عالم می‌بینیم، همین است. یعنی همه دارند علاقه‌های خودشان را مدیریت می‌کنند البته اینکه غلط مدیریت می‌کنند یا درست مدیریت می‌کنند، موضوع دیگری است.

  • فهمیدن و یادگرفتن نیز در خدمت مدیریت این علاقه‌هاست. یعنی به خاطرعلاقه‌هایت می‌روی یک چیزهایی را یاد بگیری و بفهمی. و هر چیزی را هم که یاد می‌گیری، اثرش در علاقه‌های تو معلوم خواهد شد.

خداوند به جریان مدیریت علاقه‌های ما نگاه می‌کند که ببیند در مدیریت علاقه‌های‌مان به کجا رسیده‌ایم؟

  • وقتی از کسی می‌پرسیم: «حالت چطور است؟» در واقع دو معنا دارد، یکی وضعیت جسمی و یکی وضعیت روحی که حال اصلی ما همین وضعیت روحی ماست. ریشۀ حال روحی ما برمی‌گردد به اینکه با علاقه‌هایمان چکار می‌کنیم؟ به چه چیزهایی علاقه داریم و چقدر قدرت مدیریت علاقه‌هایمان را داریم؟

  • می‌دانید خداوند وقتی به ما نگاه می‌کند، در اصل به چه چیزی در وجود ما نگاه می‌کند؟ به جریان مدیریت علاقه‌های ما نگاه می‌کند که ببیند ما در مدیریت علاقه‌های خودمان به کجا رسیده‌ایم؟ یعنی چه چیزهایی را دوست داریم؟ کدام یک از علاقه‌های خود را تقویت کرده‌ایم و کدام یک را تضعیف کرده‌ایم؟ تمام مقدراتی هم که خداوند بر سر ما نازل می‌کند، - اعم از نعمت و نقمت- سرِ همین مدیریت علاقه‌هاست. و در نهایت هم از ما این را می‌خواهد: «إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیم»(شعراء/89) خدا می‌خواهد ما در مدیریت علاقه‌های خود موفق شویم و به «قلب سلیم» برسیم؛ قلب سلیم هم از قلب سالم بالاتر است، یعنی خیلی سالم.

  • قلب انسان آن‌قدر باعظمت است که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «زمین و آسمان جای من نیست، اما قلب بندۀ مؤمن، جای من است؛ لَا یَسَعُنِی أَرْضِی‏ وَ لَا سَمَائِی‏ وَ لَکِنْ‏ یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن‏»(عوالی اللئالی/ج4/ص7) یعنی قلب بندۀ مؤمن از آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر است. لذا وقتی مشغول مدیریت کردن علاقه‌های خود بشوید، اگر عمر حضرت خضر(ع) را هم داشته باشید، این مدیریت علاقه‌ها کار مستمری است که تا آخر عمر ادامه دارد و تمام نمی‌شود.

  • هیچ کسی از این بازی مدیریت علاقه‌ها استثنا نیست. چه آدمهای بد و چه آدم‌های خوب. مثلاً وقتی خداوند می‌بیند که حضرت ابراهیم(ع) به فرزندش اسماعیل(ع) خیلی علاقه‌دارد، به او می‌فرماید: حالا این فرزند خودت را قربانی کن تا ببینم می‌توانی از او دل ببُری یا نه؟

تفسیر بندگی ما این است: «برنامه‌ای که از خدا می‌گیریم برای مدیریت علاقه‌ها»/ دین، برنامه‌ای است برای مدیریت علاقه‌ها

  • وقتی فهمیدیم که تفسیر زندگی، مدیریت علاقمندی‌هاست، حالا باید ببینیم، تفسیر بندگی چیست؟ تفسیر بندگی و دینداری ما این است: «برنامه‌ای که از خدا می‌گیریم برای مدیریت علاقه‌ها». یعنی دین برنامه‌ای است برای مدیریت علاقه‌ها. آیا بدون خدا می‌شود علاقه‌ها را مدیریت کرد؟ نه! بدون خدا اولاً نمی‌دانیم باید چه کار کنیم، و ثانیاً علاقه به خدا، خودش اصلی‌ترین علاقۀ انسان است و این علاقۀ کلیدی(حب الله) باید بیاید و در مدیریت علاقه‌های ما نقش ایفا کند تا ما آرام و متعادل بشویم.

  • ملاک و معیار رشد این است که انسان علاقه‌های نو و عالی به دست بیاورد. انسان در جریان مدیریت علاقه‌های خود، هم علاقه‌هایش را افزایش و کاهش می‌دهد، هم علاقه‌های جدید را کشف می‌کند، و هم در جریان پاسخ یافتن و نیافتن علاقه‌هایش لذت و رنج می‌برد. اصلاً زندگی یعنی درگیری با علاقه‌ها، پاسخ دادن و پاسخ ندادن به علاقه‌ها، زیاد و کم کردن علاقه‌ها.

  • اصل ماجرا در جریان مدیریت علاقه‌های خود، آن‌جایی است که شما می‌خواهی با برخی از علاقه‌های خودت مخالفت کنی. و الا آن جایی که انسان می‌خواهد با علاقه‌های خودش موافقت کند که هنر نکرده و اتفاق خاصی نیفتاده است. اصل زندگی آن چیزهایی که به‌دست آمده‌اند نیست، اصل زندگی همان علاقه‌هایی است که به دست نیاورده‌ای یا علاقه‌هایی که می‌خواهی با آنها مخالفت کنی. اصل زندگی در آن بخش تلخ ماجراست. به همین دلیل گفتیم که «نخ تسبیح همۀ فضائل، مخالفت کردن با هوای نفس است» امیراالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «نظام دین، مخالفت با هوای نفس است؛ نِظَامُ‏ الدِّینِ‏ مُخَالَفَةُ الْهَوَى‏»(غررالحکم/ص721)

مهمترین بخش مدیریت علاقه‌ها، مخالفت کردن با هوای نفس است

  • مهمترین بخش مدیریت علاقه‌ها مخالفت کردن با هوای نفس است. یعنی یک فهرستی از علاقه‌ها را جلوی ما می‌گذارند تا با آنها مبارزه کنیم و البته این فهرست تمام نمی‌شود چون هر علاقۀ بد و مزاحمی را کنار بزنی، یک علاقۀ بد و مزاحم دیگر رو می‌آید. پیامبر(ص) فرمود: «هر عیبی را از خودت دور کنی، یک عیب دیگر در خودت می‌یابی؛ فَإِنَّهُ لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ؛ کافی/ج2/ص148) اگر هم بعد از یک مدتی همۀ علاقه‌های بد ما از بین برود و تمام شود چه اتفاقی می‌افتد؟ حالا نوبت به علاقه‌های خوب می‌رسد که باید با آنها مبارزه کنیم تا به علاقه‌های عالی‌تر‌ برسیم. اینکه حضرت ابراهیم(ع) فرزندش اسماعیل(ع) را دوست داشت، مگر علاقۀ بدی بود که خدا فرمود باید از این علاقه دل ببُری؟

  • یا باید خودت با علاقه‌های بدت درگیر شوی، یا اینکه خداوند – از طریق مقدرات و اتفاقات زندگی‌ات- به تو کمک می‌کند تا با علاقه‌های بدت مبارزه کنی. مثلاً یک چیزی را دوست داری، ولی خدا آن را از جلوی تو بر می‌دارد و کنار می‌کشد. باید بدانی آن موقعی که به علاقه‌ات نمی‌رسی مصلحت بوده که به آن نرسی تا رشد کنی. آن موقعی هم که خداوند اجازه می‌دهد به یکی از علاقه‌های خودت برسی و جواب بدهی، در واقع مصلحت دانسته که تو به آن برسی، و این هم برای جریان کلی رشد تو لازم بوده است.

«راحت‌طلبی» یکی از مصادیق هوای نفس است که مدیریت آن از نظر فردی و اجتماعی اهمیت دارد

  • از ابتدای بحث تنها مسیر تا به اینجا، به طور کلی دربارۀ مبارزه با هوای نفس آشکار و پنهان صحبت کردیم، حالا می‌خواهیم دربارۀ یکی از مصادیق هوای نفس و یکی از علاقه‌های مهمی که باید آن را مدیریت کرد، کمی صحبت کنیم. و آن علاقه «راحت‌طلبی» است. این علاقه، علاقۀ بسیار کلیدی و مهمی است که هم دارای «اولیت» است و هم از جهاتی دارای «اولویت» است؛ یعنی یکی از علاقه‌هایی که ابتدائاً باید با آن مبارزه کنیم و خیلی هم اهمیت دارد، «راحت‌طلبی» است.

  • راحت‌طلبی اولین علاقه‌ای است که انسان در بدو تولد آن‌را تجربه می‌کند و تا آخر هم با انسان باقی می‌ماند. مدیریت کردن این علاقه، هم از نظر فردی و هم از نظر اجتماعی اهمیت دارد. اینکه در جامعۀ ما، نگرش‌ها و نگاه‌های بسیار مثبت نسبت به راحتی وجود دارد، واقعاً یک فاجعه برای رشد و تعالی است. در حالی که این «راحتی» سمّ مهلک است و باید آن را کنار بزنیم. کمتر کسی توجه دارد به اینکه راحت‌طلبی را به عنوان یکی از مصادیق هوای نفس باید مدیریت  وکنترل کرد.

انسان‌های راحت‌طلب، زود به زود ناراحت می‌شوند/ راحت‌طلبی مبدأ بسیاری از گرفتاری‌های روحی و مشکلات ما در سبک زندگی است

  • بعضی‌ها عقاید و علاقه‌های خیلی خوبی دارند، ولی با این مسأله (مبارزه با راحت‌طلبی) درست کنار نیامده‌اند. کسانی که راحت‌طلب هستند، زود به زود، ناراحت می‌شوند. لذا به جای اینکه به چنین کسی بگوییم: «چقدر عصبانی و بداخلاق هستی!» باید بگوییم: «چقدر راحت‌طلب هستی!» چون تا یک‌مقدار از راحتی فاصله می‌گیری، خیلی زود ناراحت و عصبانی می‌شوی.

  • راحت‌طلبی مبدأ بسیاری از گرفتاری‌های روحی ماست. لذا اگر راحت‌طلبی خودمان را از بین ببریم برخی از بیماری‌های روحی دیگرمان هم در کنارش خود به خود درست می‌شود.

  • راحت‌طلبی مبدأ بسیاری از مشکلات ما در سبک زندگی و مبدأ بسیاری از پذیرش‌ها نسبت به فرهنگ منحط غرب هم است.

راحت‌طلبی غیر از لذت‌طلبی است/ ما با راحت‌طلبی به دنیا آمده‌ایم ولی باید این علاقه را مدیریت کنیم

  • راحت‌طلبی غیر از لذت‌طلبی است. با اینکه راحتی هم نوعی لذت دارد، ولی لذت، غیر از راحت است. آدم وقتی راحت شد، تازه به دنبال لذت بردن می‌شود. مثلاً اینکه انسان می‌خواهد گرسنگی نکشد، از راحت‌طلبی است ولی اینکه انسان می‌خواهد غذای خوشمزه بخورد، از لذت‌طلبی است. و طبیعتاً این دو با هم فرق می‌کند.

  • بچه‌ای که به دنیا می‌آید در ابتدا دنبال راحتی است نه دنبال لذت. لذا وقتی گرسنه می‌شود شروع می‌کند به گریه کردن. و بعد از اینکه سیر شد، آمادۀ بازی کردن می‌شود. آدمی‌زاد با راحت‌طلبی به دنیا می‌آید و این راحت‌طلبی تا آخر عمر با او می‌ماند. راحت‌طلبی حداقل درخواست‌های انسان است ولی همین درخواست حداقلی می‌تواند آدم را بدبخت و بیچاره کند.

  • درست است که ما با راحت‌طلبی به دنیا آمده‌ایم ولی از آنجا که «تفسیر زندگی، مدیریت علاقه‌هاست» باید این علاقه را مدیریت کنیم. امام زین‌العابدین(ع) می‌فرماید: «لا تَطلُبْ ما لَم یُخلَقْ» چیزی که خلق نشده تقاضا نکن! پرسیدند: آن چیست؟ فرمود «الراحَةُ لَم تُخلَقْ فی الدنیا» راحتی در دنیا خلق نشده؛(خصال صدوق/1/64) راحتی کامل در این دنیا خلق نشده و همیشه در کنار هرمقدار راحتی، مقداری ناراحتی و رنج هست. لذا هم مدیریت کنی و بگویی: همین‌قدر راحتی که دارم بس است، نمی‌خواهم خیلی راحت باشم و راحتی کامل داشته باشم و علاوه بر این خودت هم باید از برخی از راحتی‌هایی که فراهم است فاصله بگیری، تا رشد کنی و قوی شوی.

ترک راحتی، آغاز و کلید مخالفت با هوای نفس است/برای مدیریت علاقه‌ها، اولین علاقه‌ای که باید با آن مبارزه کنیم راحت‌‌طلبی است

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «تَفْسِیرُ الْعُبُودِیَّةِ بَذْلُ‏ الْکُلّ» تفسیر عبودیت این است که همۀ وجودت را به خدا بدهی. حتی اگر یک ذره از وجودت را بخواهی برای خودت نگه‌داری، دیگر عبد نیستی. شرط و شروط نباید بگذاری. «وَ سَبَبُ ذَلِکَ مَنْعُ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى وَ حَمْلُهَا عَلَى مَا تَکْرَهُ» سبب و عامل اینکه بتوانی این کار را انجام دهی، این است که نفس خودت را از هوای نفس منع کنی و نفس خود را وادار کنی به کاری که دوست ندارد(البته این کار باید طبق برنامۀ دین باشد) «وَ مِفْتَاحُ ذَلِکَ تَرْکُ الرَّاحَةِ» آغاز و کلید مخالفت با هوای نفس، ترک راحتی است.(مصباح‌الشریعه/7) بنابراین اگر ترک راحت نکنی، نمی‌توانی مبارزه با هوای نفس کنی. یعنی اگر خواستیم با هوای نفس خود مبارزه کنیم و علاقه‌های خود را مدیریت کنیم، اولین علاقه‌ای که باید با آن مبارزه کنیم راحت‌‌طلبی است.

محبت خدا علاقۀ به راحتی را از آدم می‌گیرد/علاقۀ انسان به راحتی، فقط در لقاء الله جواب پیدا می‌کند

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «الْقَلْبُ الْمُحِبُّ لِلَّهِ یُحِبُ‏ کَثِیراً النَّصَبَ لِلَّهِ» قلبی که خدا را دوست دارد و عاشق خداست دوست دارد زیاد در راه خدا سختی بکشد «وَ الْقَلْبُ اللَّاهِی عَنِ اللَّهِ یُحِبُّ الرَّاحَةَ» و قلب بی‌خود  و بی‌خبر از خدا، راحتی را دوست دارد(و انگار هنوز بالغ نشده است)؛ (مجموعۀ ورّام/ج2/ص87) محبت خدا یکی از چیزهایی است که حب علاقۀ به راحتی را از آدم می‌گیرد. دیگر آدم دوست ندارد راحت باشد. «حب الله» با آدم این‌ کار را می‌کند.

  • حب راحت با انسان زاده می‌شود اما راحتی در دنیا وجود ندارد. خداوند در این دنیا راحتی تو را مدیریت می‌کند. باید این را بفهمی و بپذیری و هر وقت راحت شدی، خودت را جمع کنی و الا جمعت می‌کنند! یعنی خدا با مقدرات کاری می‌کند که مجبور شوی خودت را جمع کنی! چون راحتی در این دنیا خلق نشده است.

  • ما چه موقع به این راحتی می‌رسیم؟ از پیامبر(ص) پرسیدند: «مَا الرَّاحَةُ» راحتی چیست؟ «قَالَ لِقَاءُ اللَّهِ‏ تَعَالَى» حضرت فرمود: راحتی، لقاء خداوند متعال است(‏بحارالانوار/35/383) یعنی تو فقط آنجا راحت می‌شوی؛ در ملاقات پروردگار عالم است که می‌توانی مزۀ واقعی راحتی را بچشی. این علاقۀ انسان به راحتی، فقط آنجا جواب پیدا می‌کند، در دنیا جواب پیدا نمی‌کند.

  • می‌خواهید یک جایی را به شما نشان بدهم که در آنجا یک شمّه‌ای از این راحتی را احساس کنید؛ احساسی که از جنس لقاء الله است؟ بروید بهشت زهراء قطعۀ شهدا، در بین قبور شهدا قدم بزنید، چون آنها در بهترین صورت، لقاء الله را تجربه کرده‌اند، بدن‌های مطهرشان آنجا را نورانی کرده، در آنجا نور لقاء الله هست. نور رؤیت وجه الله است. یک نوع راحتی خاصی به وجودت می‌‌دهد که آرام می‌گیری.

یک جلوه از معرفت نفس این است که راحت‌طلبی را در وجود خودمان بشناسیم

  • ان‌شاء الله خدا به ما توفیق بدهد که راحت‌طلبی را در وجود خودمان بشناسیم. و این یک جلوه از معرفت نفس است؛ که پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»(مصباح‌الشریعه/13) و امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ‏ الْمَعَارِف‏» (غررالحکم/9865) همین‌که کسی واقعاً بفهمد که راحت‌طلب است، خودش یک توفیق است و نیاز به دعا و استعانت از خداوند دارد. از خدا بخواهیم که راحت‌طلبی ما را به ما نشان بدهد؛ هرجلوه‌ای از راحت‌طلبی که در وجود ما هست به ما نشان بدهد. چون هر کسی راحتی را در یک چیزی می‌خواهد و می‌داند.

  • از خدا مدد بگیریم که راحت‌طلبی را در خودمان و در خانواده‌های خود از بین ببریم. این‌قدر دربارۀ بچه‌های خود، نگویید: «بگذار بچه راحت باشد!» با این ‌کار در واقع بچۀ خودتان را راحت‌طلب بار می‌آورید و او را خراب می‌کنید.

باید راحتی را مدیریت کنیم نه اینکه کلاً آن را قلع و قمع کنیم!/ گاهی باید راحتی باشد و گاهی نباید باشد؛ این است که کار ما را سخت کرده است!

  • البته نباید راحتی را به طور مطلق حذف کنیم، حتی برای برخی از انواع راحتی‌ها باید اقدام کنیم. مثلاً رفتن به خارج شهر و استفاده صحیح از راحتی و تفریح در یک حدّی خوب است. اینکه ما باید علیه راحتی اقدام کنیم، معنایش این نیست که خودمان را غرق در عدم راحت کنیم.

  • اتفاقاً اگر می‌گفتند به طور کلی راحتی را کنار بگذارید، مبارزه با آن زیاد سخت نبود، بدون بحث کلاً آن را کنار می‌گذاشتیم. ولی مسأله این‌جاست که گاهی باید این راحتی باشد و گاهی نباید باشد. این است که کار ما را در مدیریت «راحتی» سخت می‌کند. باید آن را مدیریت کنیم نه اینکه کلاً قلع و قمع کنیم. آن جاهایی که انسان زیادی و بی‌خودی راحت‌طلبی می‌کند، باید خودش را جمع کند. اما یک جاهایی هم باید استراحت کنیم.

  • جالب اینجاست که گاهی اوقات ما برعکس عمل می‌کنیم! یعنی جاهایی که باید راحتی را کنار بگذاریم، به دنبال راحتی می‌رویم و جاهایی که باید راحت باشیم خودمان را ناراحت می‌کنیم و به دنبال برخی از لذت‌ها می‌رویم که راحتی ما را از بین می‌برند. مثلاً گفته‌اند: «موسیقی گوش نکن چون موسیقی در درازمدت تو را ناراحت می‌کند و اعصابت را به هم می‌ریزد.» ولی موسیقی گوش می‌دهیم.

  • برخی از راحتی‌ها را باید برویم و به دست بیاوریم. حتی وقتی آنها را به دست می‌آوریم، ثواب هم می‌بریم. ولی برخی از آنها را باید ترک کنیم. مهم این است که روحیۀ راحت‌طلبی خودمان را از بین ببریم و آماده باشیم که هر جا لازم بود راحتی را کنار بگذاریم.

  • برای تحقق این هدف باید این بیماری راحت‌طلبی در فرهنگ ما شناخته شود، و در تفکر ما این بیماری جایگاه منحوسی پیدا کند و به آن نگاه بدی داشته باشیم.

معیار «راحت‌طلبی» در انتخاب همسر

  • در بحث انتخاب همسر هم به این مسأله توجه کنید. چون زندگی کردن با انسان راحت‌طلب واقعاً یک مصیبت است! ببینید طرف مقابل شما سخت‌کوش بوده یا نه؟ ثروتمند یا فقیر بودنش در مقابل این روحیۀ مهم و کلیدی اصلاً مهم نیست. مثلاً ممکن است یک کسی ثروتمند باشد ولی راحت‌طلب نباشد، یا فقیر باشد ولی راحت‌طلب هم باشد. آنچه مهم است این است که راحت‌طلب نباشد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۲
مجید شهشهانی

کلیپ صوتی

حاجت من از عباس(ع)

شناسنامه:

متن کلیپ:

بیایید برویم الآن کربلا همۀمان، فکر کنید داریم می‌‌رویم کربلا. بله برای مؤمن هر چی نیت کند همان است دیگر. خب آداب زیارت کربلا چه‌جوری است؟ اول می‌رویم حرم ابالفضل العباس! حاجت‌هایمان را به عباس می‌گوییم، گرفتاری‌هایمان را به عباس می‌گوییم، درست است؟ لا اله الا الله، کفش‌‌هایمان را هم به عباس تحویل می‌دهیم، کفش‌دار حسین است! پا برهنه حرکت می‌کنیم می‌رویم حرم حسین، دیگر حرم حسین فقط حسین! فقط حسین...

چرا اباالفضل حاجت می‌‌دهد؟ برای اینکه می‌‌خواهد بهت پیام بدهد ها! حاجت داری بیا پیش من، پیش حسین می‌روی برای عالم باید دلت بسوزد! این عباس است، مشکل دارید بروید پیش عباس...

حالا من یک مشکل شخصی دارم بگویم، شما مشکل‌هایتان نمی‌دانم چه‌جوری است، من سعی می‌کنم سطح خودم را بیاورم بالا، در سطح شما این مشکل مهم را بگویم. یا اباالفضل العباس ما رفتیم یک جایی استخدام بشویم کار سخت گیر می‌آید، خودت می‌‌دانی، خصوصاً کار باارزش. قبول نکردند، گزینش رد شدیم، کجا رفتی؟ رفتم خیمۀ مهدی فاطمه گفتم من سربازت بشوم؟ گفتند تو به درد نمی‌خوری؟ «به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند، که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی!»

عباس می‌‌‌توانی دلش را بدست بیاوری برایم؟

شنیدم شما برادرزاده‌‌هایت را خیلی دوست داری؟ شنیدم ایشان هم به شما می‌گویند عمو! عموجانم! عباسم! عباسم، عباسم. دیوانه‌وار یک روضه برایت بخوانم؟ عباس خیلی جگرش کباب شد، خیلی دوست داشت از هستی انتقام بگیرد در مظلومیت حسین، دست‌هایش خورد به آب، دست‌هایش سرد شد، آنقدر از دست‌هایش خجالت می‌کشید، خَُنک شده بود دست‌‌هایش، لب‌های بچه‌‌های حسین خشکیده بود.

یک‌جوری دوست داشت از شرّ این دست‌‌ها خلاص بشود! ها همین‌جور داد بزنی من خجالت نکشم ها! یک چیز دیگر هم بگویم؛ پس چشم‌هایش را چرا از دست داد؟ چشم‌هایش، هی به چشم‌هایش می‌گفت تو خجالت نکشیدی؟ زینب جلوی چشم‌‌های تو رفت تو نامحرم‌ها!


برای اطلاع از نحوه ارسال کلیپ و آشنایی با برخی نکات ضروری در این زمینه، اینجا را مشاهده کنید.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۱
مجید شهشهانی

صوت | غرض اصلی مقدّرات عالم؛ رشد مؤمنان است

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه 93
  • مکان: قم، هیئت محبین اهل بیت(ع)
  • تعداد: 4 جلسه
  • موضوع سخنرانی: غرض اصلی مقدّرات عالم؛ رشد مؤمنان است

معرفی بحث:

با توجه به تعابیر قرآن مجید می‌توان گفت دشمنان اسلام، دارای موجودیت قابل توجهی نیستند و غرض اصلی مقدرات عالم، رشد مؤمنان است. این که شیطان رجیم، به عنوان هماهنگ کننده اصلی جبهه باطل و علی‌رغم امکانات ویژه‌ای که در اختیارش قرار گرفته داشته، دارای کید ضعیف معرفی می‌شود، یا این تعبیر که حق آمد و باطل نابود شد و ...... همگی حکایت از یک حقیقت مشترک دارند و آن هم اینکه جبهه باطل و دشمنان اسلام، دارای نیرو و قوت و تأثیری در عالم نیستند و هر آنچه  به نظر می‌رسد که قدرت و هیمنه دشمن است، چیزی نیست جز ضعف و سستی جبهه حق. ما اگر واقعاً اهل جبهه حق هستیم و می‌خواهیم برای پیروزی جبهه حق کاری انجام دهیم، باید باطل را ضعیف بدانیم و برای دشمنان، ارزش و اثری قائل نشویم. کینه و عداوت با دشمن، کافی نیست بلکه باید دشمن را ضعیف بدانیم. اگر این طور به تمام حوادث عالم نگاه کنیم که غرض اصلی، رشد مؤمنان است؛ در شرایطی امروز جامعه وظایف دیگری غیر از آنچه در گذشته وظیفه مؤمنین بوده را برای خود ترسیم خواهیم کرد. برای درک و شناخت وظایف مؤمن در شرایط امروزی؛ توجه به مباحث این جلسات که در هیئت محبین اهل بیت(ع) برگزار شده بسیار مفید خواهد بود.

فهرست:

جلسه1: خداوند برای دشمن، موجودیتی قائل نیست

  • رشد جبهه حق؛ غرض اصلی خلقت

  • عدم تأثیر دشمنان

  • بررسی برخی از آیات قرآن در مورد بی‌تأثیر دشمن

  • همه داستان، سر رشد مؤمن است

  • چرا عده‌ای برای دشمن، حساب ویژه‌ای باز می‌کنند؟

  • ضعف ابلیس، علی‌رغم امکانات منحصر به فردش

  • اثرگذاری بر عالم به چه کسانی داده می‌شود؟

  • بستن راه حق؛ عامل بی‌اثر شدن عمل

  • اثر ویژه شهید بر عالم

  • کمک خدا به اهل باطل چگونه است؟

  • مؤمن؛ مرکز و هدف خلقت

  • روضه حضرت زهرا(س)

جلسه2: تزلزل و فروپاشی در ساختارهای دشمن

  • برای کفار و معاندان زیاد حساب باز نکنیم

  • دشمن را در آستانه فروپاشی بدانیم

  • تزلزل و فروپاشی ساختارهای غرب

  • دستورات و تعالیم دین؛ واقعیت‌های روشن زندگی

  • تحلیل عبارت «ارز‌ش‌ها»

  • بی‌اثر بودن دشمن؛ یک واقعیت یا یک ارزش؟

  • راه‌های باور به اینکه غرض رشد خوبان است

  • پیوندهای اهل کفر، پیوندهایی سست و تار عنکبوتی

  • بررسی برخی از مصادیق تمدن کفرآلود غرب

  • ناتوانی ساختارهای غربی در برآورده کردن نیاز انسان

  • ضرورت برائت عمیق از تمدن غرب

  • دین؛ تنها واقعیتی که توان پایه‌‌گذاری تمدن واقعی را دارد

  • ضرورت رشد و کامل شدن مؤمنین

  • نقش مؤمنین رشدنیافته در ایجاد فاطمیه(س)

  • روضه حضرت زهرا(س)

جلسه3: آثار مؤمنین رشدنیافته بر جامعه اسلامی

  • برای پیروزی جبهه حق باید باطل را ضعیف بدانیم

  • باطل؛ درختی بی‌ریشه

  • تعابیر قرآن در مورد ضعف دشمن

  • ضعف دشمن در کلام حضرت زهرا(س)

  • همه عالم در انتظار قوت یافتن جبهه حق

  • ضرورت دقت در تحلیل غرب و ساختارهایش

  • تأثیر اصلاح مؤمنین بر اصلاح عالم

  • اهل حق از انواع ظلم پرهیز می‌کنند

  • اگر زیاد خوب نشویم، چه مشکلاتی پیش می‌آید؟

    • 1- ذلیل شدن

    • 2- قربانی شدن خوب‌ها

  • تأثیر خوب نشدن و کم آوردن در میانه راه بر ایجاد فاطمیه

  • روضه حضرت زهرا(س)

جلسه4: علائم رشد مؤمن در شرایط امروزی جامعه

  • تاریخ امروز؛ تاریخی بسیار متفاوت از گذشته

  • تغییر معنای خوب بودن در شرایط امروزی

  • تغییر شرایط از منظر امام‌شناسی

    • آمادگی برای مواجهه با امامی مقتدر

  • تغییر شرایط و احکام در زمان حاکمیت دینی

    • نمونه‌ای تاریخی از تفاوت برخورد با استهزاءکنندگان

  • ضرورت به‌روز رسانی دروس اخلاق

  • برخی از وظایف شرعی امروز مؤمنین

    • احساس مسؤولیت نسبت به اتفاقات منطقه

    • اطلاع از اخبار و اتفاقات

    • کار فرهنگی و جذب دیگران به دین

    • اهتمام ویژه در اجرای سخنان مقام معظم رهبری

    • تلاش اقتصادی و برخورداری از ثروت برای تقویت جبهه حق

    • برنامه‌ریزی صحیح برای اجرای مدبرانه کارها

    • اهتمام به امر تولید

    • کار تشکیلاتی و منسجم

    • حضور در فضای مجازی برای تبلیغ دین

    • تلاش برای یک زندگی مجاهدانه و متفاوت در پیوند بیشتر با خدا و مردم

  • روضه حضرت زهرا(س) و روضه امام حسین(ع) 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۳۱
مجید شهشهانی