علیرضا پناهیان

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه تهران» ثبت شده است

دانشگاه تهران | محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه-2

از اخلاق، خیلی سوء استفاده‌ها شده و می‌شود/ رئیس خوارج با یک گزارۀ اخلاقی به پیغمبر اعترض کرد / نباید هدف محبت خدا را صرفاً «اصلاح اخلاق» قرار داد / فیلمی که به جای درست کردن حکومت اخلاقی، بخواهد صرفاً ضعفا را اخلاقی بار بیاورد، یک فیلم استعماری است

پناهیان: متاسفانه بعضی‌ها دین و معنویت را آن‌قدر تنزل می‌دهند که هدف دین را رسیدن به برخی از فضایل حداقلی اخلاقی قرار می‌دهند؛ فضایلی که جزء مکارم و قله‌های اخلاق هم نیست بلکه اخلاقیات حداقلی‌ای است که همۀ کارگردان‌های شرق و غرب عالم در فیلم‌های خودشان نشان می‌دهند. بعد می‌خواهند این‌قبیل امور حداقلی اخلاقی را هدف دین معرفی کنند!

بخش‌هایی از دومین جلسه سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مراسم سوگواری دهۀ محرم در مسجد دانشگاه تهران با موضوع «محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

«محبت خدا» هم می‌تواند «هدف» تلقی شود و هم «راهی برای رسیدن به هدف»/ سعی ‌کنیم «محبت خدا» راهی برای انجام بقیۀ کارهای خوب شود

  • درست است که «محبت به خدا» به تعبیری نزدیک‌ترین راه سعادت انسان است اما به تعبیر دیگری می‌توان محبت خدا را «راه» تلقی نکرد بلکه آن‌را «نتیجه» یا «هدف» تلقی کرد؛ هدفی که همۀ راه‌ها به آن ختم شوند. چون تمام کارهای خوب، فداکاری‌ها، ترک معاصی و ... همۀ این کارهای خوب به محبت خدا منجر می‌شوند و در واقع محبت خدا نتیجۀ همۀ خوبی‌هاست.
  • محبت خدا را وقتی می‌توانیم «راه» تلقی کنیم که به خودِ محبت خدا، به عنوان یک موضوع بسیار مهم توجه کنیم، به آن علاقه‌نشان دهیم، به آن فکر کنیم و به خودمان تلقین کنیم و آن را از خودمان توقع داشته باشیم و مدتی بر این توجه ممارست داشته باشیم، آن‌وقت است که محبت خدا خودش به عنوان یک «راه» برای رسیدن به همۀ خوبی‌ها تلقی خواهد شد.

اگر محبت خدا «راه» تلقی شود پس هدف چیست؟/ هدف «ملاقات خدا» خواهد بود

  • اگر محبت به خدا را «راه» تلقی کنیم، به تعبیری کارمان آسان می‌شود چون به جای اینکه به سراغ کارهای خوب دیگر برویم تا به محبت خدا برسیم، سعی می‌کنیم محبت به خدا راهی برای انجام بقیۀ کارهای خوب شود.
  • حالا اگر راه خودمان را محبت خدا قرار دادیم، هدف این راه چه خواهد شد؟ نباید به محبت خدا «ابزار انگارانه» نگاه کنیم و مثلاً بگوییم «هدف این راه خوش‌اخلاق شدن یا راستگو شدن است»! اینها چیزهایی نیست که به عنوان هدف تلقی شود، اینها فقط می‌تواند یکی از نتایج باشد. هدفِ محبت خدا، «ملاقات خدا» خواهد بود. یعنی خودِ خدا هدف ما خواهد شد. اهداف خوب دیگر اصلاً در مقابل محبت خدا رنگ می‌بازند و این نگاه دیگری به دین و مسیر سعادت است.
  • متاسفانه بعضی‌ها دین و معنویت را آن‌قدر تنزل می‌دهند که هدف دین را رسیدن به برخی از فضایل حداقلی اخلاقی قرار می‌دهند؛ فضایلی که جزء مکارم و قله‌های اخلاق هم نیست بلکه اخلاقیات حداقلی‌ای است که همۀ کارگردان‌های شرق و غرب عالم در فیلم‌های خودشان نشان می‌دهند. بعد می‌خواهند این‌قبیل امور حداقلی اخلاقی را هدف دین معرفی کنند!

دین برای اخلاق حداقلی نیامده؛ زشت است سطح دین را این‌قدر پایین بیاوریم

  • الان بازار معنویت و اخلاق رونق گرفته است. در بسیاری از سریال‌های خارجی شرقی و غربی هم مردم را دعوت به اخلاق می‌کنند. اگر هدف از دین، همین اخلاقیات بود دیگر نیاز به پیامبران الهی و چهارده معصوم نبود، همین کارگردان‌ها کافی بودند! چون همین کارگردان‌ها دارند مردم را به حداقل‌های اخلاق دعوت می‌کنند. اما دین برای این چیزها نیامده است، زشت است که سطح دین را این‌قدر پایین بیاوریم.
  • شخصی از امام صادق(ع) پرسید: فتوت چیست و به چه کسی جوانمرد می‌گویند؟ حضرت فرمود: خودِ شما فتوت را چگونه تعریف می‌کنید؟ عرض کرد: اینکه اگر به ما نعمت دادند شکر کنیم و اگر ندادند صبر کنیم. حضرت فرمود: «سگ هاى مدینه نیز همین‌طور رفتار مى‌کنند! اگر به آنها چیزی ندهید صبر می‌کنند و اگر چیزی بدهید تشکر می‌کنند» او گفت: آقا جان شما فتوّت را تعریف کنید؟ حضرت فرمود: فتوت نزد ما این است که اگر به ما نعمت دادند ایثار مى‌کنیم و اگر به ما نعمت ندادند، شکر مى‌کنیم. (سَأَلَ شَقیقٌ البَلخِىُّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَنِ الفُتُوَّةِ ، فَقالَ : ما تَقولُ أنتَ؟ فَقالَ شَقیقٌ : إن اُعطینا شَکَرنا ، وإن مُنِعنا صَبَرنا. فَقالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام : الکِلابُ عِندَنا بِالمَدینَةِ تَفعَلُ کَذلِکَ ! فَقالَ شَقیقٌ : یَا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ ، مَا الفُتُوَّةُ عِندَکُم؟ فَقالَ : إن اُعطینا آثَرنا ، وإن مُنِعنا شَکَرنا»(میزان الحکمه/حدیث12) این یعنی مکارم اخلاق. حالا چه کسی می‌تواند به این مکارم اخلاق برسد؟

خیلی‌ها برای خلاص شدن از دینداری، به اخلاق حداقلی بدون دین و ایمان پناه می‌برند!/عمر سعد هم چنین آدمی بود...

  • متاسفانه امروزه اخلاق حداقلی بدون دین و ایمان و نماز و قیامت خیلی بازار پیدا کرده است، و خیلی‌ها برای اینکه از دینداری خلاصی پیدا کنند، به این اخلاق پناه می‌برند. خیلی‌ها برای اینکه وجدان خودشان را آسوده کنند تا از کفر و نفاق خودشان رنج نکشند، به این اخلاق حداقلی پناه می‌برند. عمر سعد هم یکی از همین افراد بود. او هم در لحظات شهادت اباعبدالله(ع) که لشکرش داشت به خیمه‌ها حمله می‌کرد، با دیدن آن وضعیت گریه می‌کرد. (و قد دنا عمر بن سعد من حسین(ع) اذ خرجت زینب ابنة فاطمة اخته: فقالت: یا عمر بن سعد! أ یقتل أبو عبد اللّه و أنت تنظر إلیه! صرف بوجهه عنها؛ کأنی انظر الى دموع عمر و هی تسیل على خدّیه و لحیته‏؛ وقعه‌الطف/252)

مکارم اخلاق این است که خوبی‌های خود را فدای خدا کنیم نه اینکه به خاطر خدا اخلاق‌های بد خود را کنار بگذریم

  •  وقتی ما علیه اخلاق حداقلی صحبت می‌کنیم و می‌گوییم که اخلاق برای اینکه هدف دین قرار بگیرد، کم است، بلافاصله می‌گویند پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ‏ مَکَارِمَ‏ الْأَخْلَاق‏» در حالی که پیامبر گرامی اسلام(ص) در اینجا از «مکارم و قله‌های اخلاق» سخن می‌گویند نه از اخلاق. یک نمونۀ مکارم اخلاق همین است که امام صادق(ع) فرمود: «اگر نعمت دادند ایثار کنی و اگر نعمت ندادند شکر کنی» مکارم اخلاق این است که خوبی‌های خود را فدای خدا کنیم نه اینکه به خاطر خدا اخلاق‌های بد خودمان را کنار بگذاریم. اینکه بدی‌های خود را کنار بگذرایم، دورۀ ابتدایی اخلاق است نه مکارم اخلاق! چهار تا آدم بی‌اخلاق نباید ما را به اشتباه بیندازند و تصور کنیم که دین صرفاً به این خاطر آمده است که ما را از چندتا رفتار بد اخلاقی و چندتا گناه کبیره جدا کند، اینها مقدمه و مراحل اولیه‌اش است؛ دین آمده ما را به قله برساند و به لذت ملاقات خدا-که هدف خلقت انسان است- برساند.

با این سریال‌هایی که پیام‌های اخلاقی می‌دهند چندتا جامعه اخلاقی شده است؟!/ فیلمی که به جای درست کردن حکومت اخلاقی، بخواهد صرفاً ضعفا را اخلاقی بار بیاورد، یک فیلم استعماری است

  • با همان پیام‌های اخلاقی حداقلی که در فیلم‌ها نشان داده می‌شود، هم نمی‌توانند انسان‌ها را نجات دهند. با این سریال‌هایی که پیام‌های اخلاقی می‌دهند تاکنون چندتا جامعه اخلاقی شده است؟! با این فیلم‌های هالیوودی که در آنها پیام‌های اخلاقی هم دیده می‌شود، چقدر جهان غرب اخلاقی شده است؟ آیا اینکه خانواده در غرب به اضمحلال رسیده است، یکی از شاخص‌های اخلاقی شدن جوامع غربی است؟! اینکه تروریست‌ها در این سوی دنیا با پول‌های آنها دارند جنایت می‌کنند و قلب مظلومین را به دندان می‌کشند، بعد غربی‌ها می‌گویند «منافع ما ایجاب می‌کند که از تروریست‌ها دفاع کنیم» نشان‌دهندۀ اضمحلال اخلاق در غرب نیست؟! چرا این فیلم‌ها حکومت اخلاقی درست نکردند؟ فیلمی که به جای درست کردن حکومت اخلاقی، بخواهد صرفاً ضعفا را اخلاقی بار بیاورد، فیلم استعماری است. این فیلم دارد انسان‌های ضعیف را به بردگی می‌کشد چون می‌گوید: «ای انسان‌های ضعیف! شما اخلاق‌مدار باشید تا گرگ‌ها شما را بدرند! شما آرام باشید و سر و صدا نکنید.» اگر واقعاً یک فیلم، اخلاقی باشد باید در جهت اخلاقی کردن حکومت باشد نه اینکه فقط بخواهد مردم ضعیف را اخلاقی کند.
  • پیام‌های اخلاقی وقتی منتشر می‌شود، نتیجه‌اش باید این باشد که حاکمیت اخلاقی بشود. و الا نتیجه‌اش می‌شود همین دموکراسی غربی که علامه طباطبایی ذیل آیۀ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آل‌عمران/200) درباره‌اش می‌فرماید: «دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است. دیکتاتوری فقط به مردم خودش ظلم می‌کند اما دموکراسی به مردم جهان ظلم می‌کند.» (علامه طباطبایی: در حکومتهاى دموکراسى از آنجا که اساس کار بهره‏گیرى مادى است، قهراً روح استخدام غیر، و بهره‏کشى از دیگران در کالبدش دمیده شده و این همان استکبار بشرى است ... و این بعینه همان دیکتاتورى شاهى است که در اعصار گذشته وجود داشت، چیزى که هست اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مى‏گفتند، و امروز دموکراسیش مى‏خوانند، بلکه استبداد و ظلم دموکراسى بسیار بیشتر است... فراعنه مصر و قیصرهاى امپراطورى روم، و کسراهاى امپراطورى فارس، اگر ظلم مى‏کردند، اگر زور مى‏گفتند، اگر با سرنوشت مردم بازى نموده به دلخواه خود در آن عمل مى‏کردند، تنها در رعیت خود مى‏کردند...؛ ترجمۀ تفسیر المیزان/ج4/ص194)

از اخلاق، خیلی سوء استفاده‌ها شده و می‌شود/ رئیس خوارج با یک گزارۀ اخلاقی به پیغمبر اعترض کرد

  • از اخلاق، خیلی سوء استفاده‌ها شده و می‌شود. مثلاً در جریان تقسیم غنایم بعد از غزوۀ حنین، پیامبر گرامی اسلام(ص) به مصلحت‌هایی غنایم را زیاد و کم تقسیم کردند، آن‌وقت یک‌نفر - که بعدها رییس خوارج می‌شود- دربارۀ نحوۀ تقسیم غنایم اعتراض می‌کند و یک گزارۀ اخلاقی به زبان می‌آورد و می‌گوید: «چرا شما غنایم را عادلانه تقسیم نمی‌کنید؟! (أَقْبَلَ رَجُلٌ ... بَیْنَ عَیْنَیْهِ أَثَرُ السُّجُودِ، فَسَلَّمَ وَ لَمْ یَخُصَّ النَّبِیَّ ص، ثُمَّ قَالَ: قَدْ رَأَیْتُکَ وَ مَا صَنَعْتَ فِی هَذِهِ الْغَنَائِمِ. قَالَ ص: وَ کَیْفَ رَأَیْتَ؟ قَالَ: لَمْ أَرَکَ عَدَلْتَ. فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ: وَیْلَکَ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْعَدْلُ عِنْدِی فَعِنْدَ مَنْ یَکُونُ؟؛ ارشاد مفید/1/148) ابلیس هم وقتی در مقابل خدا ایستاد و به آدم سجده نکرد، در دفاع از خودش یک گزارۀ اخلاقی به کار برد و گفت: «قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»(اعراف/12) یعنی خدایا! شایستگی‌ها را رعایت کن! من شایسته‌تر از آدم هستم!

نباید هدف محبت خدا را صرفاً «اصلاح اخلاق» قرار داد/مرحلۀ اصلی دین گذشتن از خوبی‌ها به خاطر خدا و امر خدا است

  • نباید هدف از محبت خدا را صرفاً «اصلاح اخلاق» قرار داد، البته یکی از نتایجش اصلاح اخلاق است؛ آنهم «مکارم اخلاق» که چیزی مافوق این اخلاقی است که ما می‌شناسیم.  نه اخلاق حداقلی که هم توسط ظالمان و مستکبران عالم مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد، و هم اثر ندارد چون نمی‌تواند حکومت اخلاقی درست کند، و هم اثر منفی دارد چون مردم ضعیف را اخلاقی بار می‌آورد تا گرگ‌ها بیشتر بتوانند آنها را چپاول کنند.
  • دین از ما چه می‌خواهد؟ اینکه ما بدی‌های خودمان را به خاطر خدا ترک کنیم، مرحلۀ مقدماتی دین است که هرکس دین را پذیرفت باید از اینجا شروع کند. اما مرحلۀ بعدی که کار اصلی دین است، این است که شما حاضرید از کدام‌یک از خوبی‌ها به خاطر خدا و امر خدا بگذرید.
  • همۀ کسانی که به امام حسین(ع) می‌گفتند بچه‌ها را با خودتان نبرید، خبر داشتند چه اتفاقی خواهد افتاد. و این توصیه‌شان یک توصیۀ اخلاقی و عاطفی بود. و امام حسین(ع) که فرزندانش را در کربلا گذاشت، در واقع به خاطر خدا از خوبی‌ها گذشت. مگر بد است آدم بچه‌های خودش را در امنیت قرار دهد؟! ولی امام حسین(ع) از این کار خوب به خاطر خدا گذشت.
  • مگر دفاع از حضرت زهرا(ع) برای امیرالمؤمنین(ع) عالی‌ترین آرمان نبود؟ مگر ایشان به دفاع از حضرت زهرا(س) کم عشق می‌ورزیدند؟ با این وجود وقتی صدای حضرت زهرا(س) از بین در و دیوار بلند شد امیرالمؤمنین(ع) شمشیر نکشید؛ برای اینکه در راه خدا قربانی به این عظمت را فدا کند. داستان قربانی کردن حضرت اسماعیل(ع) نیز از همین نوع است، دین آمده است که آدم را به این‌جاها برساند. دین می‌گوید همۀ خوبی‌های خودت را به میدان بیاور. اعتبار و آبروی خودت را به میدان بیاور.

دین نمی‌خواهد ما به اخلاق حداقلی برسیم، دین می‌خواهد «عبودیت ما» درست شود

  • دین نمی‌خواهد آدم را به اخلاق حداقلی دعوت کند، بلکه می‌خواهد او را به اتصال به پروردگار عالم دعوت کند. ابلیس عبادت کرده‌ بود و اخلاق هم داشت ولی ایرادش این بود که به خدا متصل نشده بود. اگر خداوند در ابتدای داستان خلقت انسان، موضوع ابلیس را برای ما به تصویر می‌کشد برای این است که بفهمیم مشکل اصلی دین گنهکارها و بی‌دین‌ها و کافران (به معنای لائیک و لامذهب) نیستند. مشکل اصلی دین و جهان بشریت عبور از مرز ابلیس بودن است. یعنی ابلیس بعد از شش هزار سال عبادت به هدف عبادت نرسید(...وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ)(نهج‌البلاغه/خطبه192)
  • مشکل بر سرِ کسانی است که پیام اخلاقی و معنوی و دینی می‌گیرند اما به هدف دین که اتصال به پروردگار عالم است نمی‌رسند. دین نمی‌خواهد ما به اخلاق برسیم، می‌خواهد «عبودیتِ ما» درست شود. باید از این پیام‌های حداقلی اخلاقی بگذریم و الا «شرک خفی» وجومان را فرا می‌گیرد.
  • هدف حب الله اتصال به خود پروردگار عالم است. به حدی که خدا هر سازی برایمان زد، به آن ساز برقصیم. نه اینکه مطابق میل و تشخیص خودمان دینداری کنیم. و الا شبیه ابلیس خواهیم شد که وقتی به آدم سجده نکرد، به خدا گفت: اگر من را از این سجده معاف کنی، آن‌قدر برایت نماز می‌خوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد! اما خداوند فرمود: من دوست دارم هرطوری که خودم دوست دارم اطاعت شوم نه آن‌طوری که تو می‌خواهی! (قَالَ الصَّادِقُ ع: ... فَقَالَ إِبْلِیسُ: یَا رَبِّ أَعْفِنِی مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَةً لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ فَقَالَ اللَّهُ لَا حَاجَةَ لِی إِلَى عِبَادَتِکَ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ) (تفسیرقمی/1/42)
  • وقتی بحث حب الله را مطرح می‌کنیم، به تعبیری می‌خواهیم اسیر اخلاق حداقلی نشویم، البته نه اینکه اخلاق بد باشد، اخلاق فقط یکی از نتایج این مسیر نورانی است. باید ببینیم که خدا از ما چه می‌خواهد، باید به نقطه‌ای برسیم که ابلیس نتوانست به آنجا برسد و قبل از آن متوقف شد. اصلاً داستان خلقت برای رسیدن به همین نقطه است.

اخلاقی‌ترین قوم، اباعبدالله(ع) را به شهادت رساندند

  • در کربلا عجیب اینجاست که می‌بینیم اخلاقی‌ترین قوم، اباعبدالله(ع) را به شهادت رساندند. قوم مسلمانان آن زمان سه بار غربال شده بودند. قاسطین و مارقین و ناکثین در بین این قوم تضعیف شدند و یک‌عده‌ای از آنها به حاشیه رفتند و کسانی که در این غربال باقی مانده بودند، دست به جنایت کربلا زدند و بزرگ‌ترین مصیبتی که از آدم تا خاتم برایش گریه کردند، را رقم زدند. 
  • درست است که در میان لشکر عمر سعد، یک عده اراذل و اوباش هم بودند اما مگر کوفه 30هزار اراذل و اوباش داشت؟ این اراذل هم برای مأموریت‌هایی مثل غارت خیمه‌ها آمده بودند ولی همین اراذل زیر سایۀ نماز‌خوان‌های لشکر عمر سعد جرات کردند آن‌طور جنایت کنند...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۷
مجید شهشهانی

دانشگاه تهران | محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه-1

با تغییر محبت، به همه‌چیز خواهیم رسید

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در اولین سخنرانی خود در مراسم عزاداری دانشگاهیان برای سالار شهیدان که بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شود گفت: اگر بخواهیم یک ذره از حب الله را بچشیم چه کار باید بکنیم؟ امام صادق (ع) می‌فرمایند: خدا وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشد و برایش خیر بخواهد، یک ذره از محبت امام حسین(ع) را به دلش می‌چشاند؛ مَنْ‏ أَرَادَ اللَّهُ‏ بِهِ‏ الْخَیْرَ قَذَفَ‏ فِی‏ قَلْبِهِ‏ حُبَ‏ الْحُسَیْنِ‏ ع وَ حُبَّ زِیَارَتِه» وقتی بنده‌ای، این محبت را چشید، خود به خود یک بی‌قراری خاصی پیدا می‌کند، این حالِ خاص توضیحی است برای بی‌قراری و محبتِ غیرقابل توضیح نسبت به خداوند.

بخش‌هایی از اولین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد دانشگاه تهران با موضوع «محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

گرفتاری اغلب انسان‌ها این است که دنبال علایق خود هستند اما دنبال تغییر علایق خود نیستند/انسان قدرت تعیین و تغییر علائق خود را دارد

  • یکی از گرفتاری‌های مهم ما انسان‌ها این است که دنبال برآوردن علایق و آرزوهای خودمان هستیم اما به دنبال تغییر علایق و دوست‌داشتنی‌های خودمان نیستیم و این یکی از مصیبت‌های بزرگ انسان و ناشی از نادانی اوست. اینکه سعی می‌کنیم آنچه که دوست داریم را هرطور شده به دست بیاوریم و کاری نداریم به اینکه اساساً این چیزهایی که دوست داریم و آیا ارزش به‌ دست آوردن دارند یا نه؟! یا اساساً امکان رسیدن به آن علایق و آرزوها امکان دارد یا اینکه باید از آنها صرفنظر کنیم و به محبت‌هایی دل ببندیم که دسترسی به آنها ممکن است.
  • امروز یکی از گرفتاری‌های بزرگ جامعۀ بشری نیز همین مسأله است، چون فرهنگ غالب و حاکم به انسان‌ها می‌گوید: «هر چیزی که دوست دارید و دلتان می‌خواهد، بروید و به آن برسید» در حالی که انسان‌ها قدرت تغییر محبت‌های خودشان را دارند و قدرت تعیین محبوبِ خود را دارند؛ یعنی می‌توانند معین کنند چه چیزی را دوست داشته باشند.
  • نکتۀ بسیار مهم این است که بعضی از محبوب‌ها ارزش و ظرفیت دوست‌ داشتنِ بالا را ندارند، اصلاً بعضی چیزها را نمی‌شود زیاد دوست داشت. وقتی نمی‌شود آن را زیاد دوست داشت، پس اگر به آن برسیم لذت زیادی برای ما تأمین نخواهد کرد. یعنی برآوردن آن علایق، دردی را از ما دوا نمی‌کند. نتیجه‌اش این می‌شود که بعد از رسیدن به آن محبوب، انسان دنبال یک محبوب غایب دیگری خواهد رفت تا آن را به دست بیاورد و الی آخر، یعنی این روند بی‌فایده ادامه پیدا می‌کند.

می‌توانیم دوست‌داشتنی‌های خود را طوری تغییر دهیم که به عبادت و دینداری عشق بورزیم/ با تغییر محبت، به همه‌چیز خواهیم رسید

  • همۀ ما باید به خودمان و دیگران یاد بدهیم و یادآوری و سفارش کنیم که «بر سرِ اصل محبت خودمان کار کنیم». بعضی‌ها که بی‌دینی می‌کنند به خاطر این است که «دوست ندارند» دینداری کنند؛ یعنی علاقه و محبتی ندارند که آنها را به سمت دینداری بکشد. اینها باید موقعیت دوست‌داشتنی‌های خود را به درستی تغییر دهند؛ در این صورت عشق‌‌شان این خواهد بود که دینداری کنند. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش کشد، و آن را از صمیم دل دوست داشته باشد، و با اعضاء و جوارح خود انجامش دهد؛ أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ»(کافی/2/83) یعنی همان‌طور که بعضی‌ها دنیا را دوست دارند و به هر قیمتی می‌خواهند به علایق دنیایی خود برسند، اینها عاشق عبادت می‌شوند و هرطوری شده می‌خواهند با نماز و عبادت همراه باشند. این به خاطر تغییر جایگاه و مصداق محبت در دلِ انسان است. ما اگر به تغییر محبت اقدام کنیم به همه‌چیز خواهیم رسید و ما این قدرت را داریم.

اگر به اینکه چه چیزی محبوب ما قرار می‌گیرد توجه نکنیم، قطعاً حب الدنیا نصیب‌مان خواهد شد

  • اگر محبت خود را رها کنیم و به اینکه چه چیزی محبوب ما قرار می‌گیرد توجه نکنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ محبت در مقام تشبیه، مثل آب است که اگر رها شود در شیارهای زمین فرو می‌رود اما اگر آن را جلوی آفتاب نگه داریم، به آسمان می‌رود و پاک و طیب می‌شود و وقتی به زمین برمی‌گردد همه‌چیز را پاک می‌کند. اگر دل‌مان را به سمت خدا نگه داریم و به خدا توجه کنیم، خداوند دل ما را جذب می‌کند.
  • اگر قلب خود را به سمت خدا نگه داریم، به تدریج به خدا علاقمند خواهد شد، و از آنطرف اگر قلب خود را در مقابل دنیا رها کنیم، قطعاً حب الدنیا نصیبش خواهد شد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مردم فرزندان دنیا هستند و بچه هم طبیعتاً مادرش را دوست دارد؛ النَّاسُ‏ أَبْنَاءٌ الدُّنْیَا وَ الْوَلَدُ مَطْبُوعٌ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ»(غررالحکم/ص100) بنابراین کسی که روی محبتِ خودش کار نکرده باشد، قطعاً حب الدنیا دارد و رسول خدا(ص) می‌فرماید: «محال است محبت دنیا و محبت خدا در یک قلب جمع شوند؛ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُ‏ اللَّهِ‏ لَا یَجْتَمِعَانِ‏ فِی قَلْبٍ أَبَدا»(مجموعۀ ورّام/2/122)

نزدیک‌ترین راه برای خارج کردن حب الدنیا از دل و رسیدن به سعادت، پرداختن به «حب الله» است/ هر قدمی که به سمت حب الله برداریم، یک قدم از حب الدنیا دور شده‌ایم

  • اگر کسی بخواهد حب الدنیا را از دلش خارج کند، چه کار باید انجام دهد؟ نزدیک‌ترین راه برای خارج کردن حب الدنیا از دل و رسیدن به همۀ سعادت‌های دنیوی و اخروی پرداختن به «حب الله» است. هر یک قدمی که به سمت حب الدنیا برویم یک قدم از حب الله فاصله گرفته‌ایم و هر قدمی که به سمت حب الله برداریم، یک قدم از حب الدنیا دور شده‌ایم. البته منظور این نیست که دنیا را رها کنیم، اتفاقاً وقتی کسی به سمت حب الله می‌رود، دنیایش بهتر هم می‌شود.
  • خداوند می‌فرماید: «کسی که ایمان داشته باشد، شدیدترین محبت را به خدا خواهد داشت؛ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»(بقره/165) اما اینکه خیلی از مردم می‌گویند ما خدا را دوست داریم، در واقع «حب الله» نیست، این فقط یک علاقۀ دمِ دستی است که باعث می‌شود یک‌مقدار محبت خدا را بفهمیم و الا «حب الله» خیلی بالاتر از اینهاست؛ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «محبت خدا آتشی است که به چیزی نمی‌خورد مگر اینکه آن را می‌سوزاند؛ حُبُ‏ اللَّهِ‏ نَارٌ لَا تَمُرُّ عَلَى شَیْ‏ءٍ إِلَّا احْتَرَق»(مصباح الشریعه/ص192)‏ اگر به حب الله توجه کنیم و درباره‌اش تفکر کنیم، واقعاً انسان را واله و دیوانه می‌کند و این فقط یک استعاره در ادبیات عرفانی ما نیست بلکه اثر عشق و محبت خدا واقعاً این‌قدر شدید است.

کار اصلی ما تلاش برای دوست داشتن خدا است/ وقتی محبت خدا فراموش شود، محبت غیر خدا در دل انسان می‌افتد

  • کار اصلی ما این است که سعی کنیم خدا را دوست داشته باشیم؛ البته باید برای این مقصود، تصمیم بگیریم و عزم داشته باشیم و این باید با تمنّا، منّت‌کشی، توجه و تضرّع همراه باشد.
  • متاسفانه اکثر آدم‌ها، منفعل هستند و بیشتر دنبال این هستند که چه چیزی برایشان پیش می‌آید، بعداً یک اقدامی انجام می‌دهند. مثل موقعی که یک بیماری و مرضی پیش می‌آید و انسان شروع می‌کند به درمان کردن، یا یک گرفتاری پیش می‌آید و شروع می‌کنند به برطرف کردن. ما در اینجا یک دوایی را معرفی می‌کنیم برای انسان‌های بی‌درد که این دوا به ظاهر هیچ دردی را تسکین نمی‌دهد! چون این‌طور نیست که انسان یک‌جایی از وجودش درد بگیرد و بعد بگوید: «من محبت خدا را لازم دارم!»
  • کار اصلی ما پرداختن به حب الله است که متاسفانه منسی شده است و وقتی محبت خدا فراموش شود، محبت غیر خدا در دل انسان می‌افتد. امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که دلش از ذکر و محبت خدا خالی شد، خداوند او را مجازات می‌کند به اینکه محبت غیر خدا را در دل او می‌اندازد. (سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ؛ امالی شیخ صدوق/ص668)

در کلاس معارف فقط خدا را اثبات می‌کنیم ولی نوعاً خبری از بحث محبت خدا نیست/جامعه‌ای که حب الله در فرهنگش حاکم نباشد، از آلودگی پاک نمی‌شود

  • از نظر فرهنگی هم جامعه‌ای که حب الله، آن جامعه را فرانگرفته باشد و در فرهنگش جای کلیدی و اصلی نداشته باشد و حاکم نباشد، این جامعه آکنده از آلودگی خواهد بود و کسی که در این جامعه تنفس کند بیمار خواهد شد. اگر در جامعه‌ای مردم حاضر باشند پول بدهند و سرِ کلاس «موفقیت» بروند، اما حاضر نباشند حتی پول بگیرند و برای حب الله سرِ کلاس بروند؛ نشان می‌دهد نگرش‌ها در آن جامعه مشکل دارد. در درس‌های معارف اسلامی ما در دانشگاه‌ها نوعاً خبری از بحث محبت خدا نیست، مگر اینکه یک استادی خودش از حب الله هم سخن بگوید. معمولاً این‌طور است که می‌آییم خدا را اثبات می‌کنیم ولی این خدا را دوست نمی‌داریم و فقط ثابتش کرده‌ایم. بعدش هم می‌رویم می‌بینیم چه دستوراتی داده و آنها را اجرا می‌کنیم و دیگر هیچ! یعنی به موضوع اصلی یعنی «محبت خدا» نمی‌پردازیم و رهایش می‌کنیم.
  • باید در فرهنگ جامعه به حب الله یک مقام بسیار رفیع بدهیم. شهدای ما در دوران دفاع مقدس، عطر حب الله را با وصیت‌نامه‌ها و با عمل خودشان در جامعه پراکندند. حضرت امام(ره) نیز در پرتوی نور شهدا فرصت پیدا کردند چهار کلمه از محبت خدا با مردم سخن بگویند.

حب الله در فرهنگ جامعۀ ما چگونه باید جا بیفتد؟

  • حب الله در فرهنگ جامعۀ ما چگونه باید جابیفتد؟ حب الله وقتی در فرهنگ جامعه‌ای جا می‌افتد که نگرش و نظر مردم آن جامعه این‌گونه باشد که: «هر کسی خدا را دوست ندارد خیلی بدبخت، بی‌حال، بی‌مزّه و بی‌مقدار است؛ چون هیچ‌وقت عمیقاً سرگرم نمی‌شود، لذت نمی‌برد، سرمست نمی‌شود و هیجان واقعی ندارد و زندگی سرد و بی‌روحی دارد.» اگر احساس مردم نسبت به کسی که حب الله ندارد این‌گونه باشد، معلوم می‌شود در چنین فرهنگی حب الله هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. اگر در فرهنگ جامعه‌ای حب الله جاافتاده باشد، دیگر هیچ چیز دیگری «جذابیت» نخواهد داشت، مگر آن چیزهایی که مرتبط با حب الله باشند.
  • شما فکر می‌کنید کسانی که مدام در عشرتکده‌های غرب مشغول هرزگی و عیاشی هستند، نهایتاً چقدر لذت می‌برند؟! مگر چقدر کِیف دارد؟ نباید به خودمان دروغ بگوییم و دچار توهم و خیالبافی شویم. واقعیت این است که آنها عمیقاً لذت نمی‌برند، چون ما آدم هستیم و ساخته نشده‌ایم که از این چیزها لذت ببریم؛ چرا که اساساً انسان برای دنیا ساخته نشده است.(امیرالمؤمنین(ع): إِنَّکُمْ إِنَّمَا خُلِقْتُمْ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْیَا؛ غررالحکم/ 2478)
  • باید محبت خدا را وسط بکشیم. ما بعد از دوران دفاع مقدس تحت یک آزمایش عجیب و غریب قرار گرفته‌ایم؛ خدا به تعبیری به جوان‌های ما می‌فرماید: «آیا می‌توانید بدون اینکه دفاع مقدس و جنگ و شهادت در کار باشد، عاشق خدا بشوید، وصیت‌نامه بنویسید و شب‌ها برای ملاقات خدا گریه کنید؟» یعنی به خاطر اینکه واقعاً دلت برای خدا تنگ شده، گریه کنی؛ نه اینکه بگویی «خدایا! از بس گرفتار هستم مرا ببر تا از شرّ این دنیا خلاص شوم!»

اگر بخواهیم یک ذره از حب الله را بچشیم چه کاری باید بکنیم؟/ امام حسین(ع) در ماه محرم، ایستگاه صلواتی زده و حب الله توزیع می‌کند

  • اگر بخواهیم یک ذره از حب الله را بچشیم چه کار باید بکنیم؟ امام صادق (ع) می‌فرمایند: خدا وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشد و برایش خیر بخواهد، یک ذره از محبت امام حسین(ع) را به دلش می‌چشاند؛ مَنْ‏ أَرَادَ اللَّهُ‏ بِهِ‏ الْخَیْرَ قَذَفَ‏ فِی‏ قَلْبِهِ‏ حُبَ‏ الْحُسَیْنِ‏ ع وَ حُبَّ زِیَارَتِه»(کامل الزیارات/ص142)‏ وقتی بنده‌ای، این محبت را چشید، خود به خود یک بی‌قراری خاصی پیدا می‌کند، این حالِ خاص توضیحی است برای بی‌قراری و محبتِ غیرقابل توضیح نسبت به خداوند.
  • هیچ کدام از شما نمی‌توانید محبتِ خودتان به اباعبدالله(ع) را توضیح دهید. اگر عزیزترین کسان شما هم از دنیا بروند، باز هم شما این کاری که در عزای امام حسین(ع) می‌کنید را انجام نمی‌دهید.
  • نکتۀ دیگر اینکه معمولاً برای کسی که شهید شده است انسان زیاد غصه نمی‌خورد و این را از سخنان خانوادۀ شهدا می‌شود فهمید. مادر شهیدی که دو شهید تقدیم کرده بود، می‌گفت: «من اصلاً وقتی به یاد فرزندان شهیدم می‌افتم غصه نمی‌خورم، بلکه دلم شاد هم می‌شود. اما وقتی به یاد امام حسین(ع) می‌افتم، دلم آتش می‌گیرد.» گفتم: این آتش به خاطر شهادت امام حسین(ع) نیست، بلکه به خاطر محبت امام حسین(ع) است. یعنی اینطور نیست که چون امام حسین(ع) را به شهادت رسانده‌اند برایش می‌سوزی، بلکه چون امام حسین(ع) را عمیقاً دوست داری، به جلسۀ روضه و یاد حسین(ع) می‌روی و وقتی از مصائبش می‌شنوی آتش می‌گیری. یعنی این مظلومیت حسین(ع) نیست که تو را آتش می‌زند، بلکه محبت حسین(ع) است که تو را آتش می‌زند!
  • می‌دانید کسانی که برای بار اول به کربلا می‌روند، در کنار ضریح اباعبدالله(ع) چگونه می‌سوزند و بال و پر می‌زنند! این یک نشئه‌ و یک جلوه‌ای از حب الله است که در دل مؤمن تجلی پیدا می‌کند. گویا امام حسین(ع) در ماه محرم ایستگاه صلواتی زده و حب الله توزیع می‌کند؛ یعنی می‌خواهد بدون سیر و سلوک، تجربۀ حب الله را برای همه میسور کند تا مردم بیایند و مزه‌ای از محبت خدا بچشند؛ حتی به بهانۀ علی اکبرِ حسین(ع)، علی اصغر حسین(ع) و فرزندان و اهل‌بیت کتک‌خوردۀ حسین(ع) ...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۵
مجید شهشهانی