علیرضا پناهیان

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صوت محرم 92» ثبت شده است

دانشگاه تهران | محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه-1

با تغییر محبت، به همه‌چیز خواهیم رسید

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در اولین سخنرانی خود در مراسم عزاداری دانشگاهیان برای سالار شهیدان که بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شود گفت: اگر بخواهیم یک ذره از حب الله را بچشیم چه کار باید بکنیم؟ امام صادق (ع) می‌فرمایند: خدا وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشد و برایش خیر بخواهد، یک ذره از محبت امام حسین(ع) را به دلش می‌چشاند؛ مَنْ‏ أَرَادَ اللَّهُ‏ بِهِ‏ الْخَیْرَ قَذَفَ‏ فِی‏ قَلْبِهِ‏ حُبَ‏ الْحُسَیْنِ‏ ع وَ حُبَّ زِیَارَتِه» وقتی بنده‌ای، این محبت را چشید، خود به خود یک بی‌قراری خاصی پیدا می‌کند، این حالِ خاص توضیحی است برای بی‌قراری و محبتِ غیرقابل توضیح نسبت به خداوند.

بخش‌هایی از اولین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد دانشگاه تهران با موضوع «محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

گرفتاری اغلب انسان‌ها این است که دنبال علایق خود هستند اما دنبال تغییر علایق خود نیستند/انسان قدرت تعیین و تغییر علائق خود را دارد

  • یکی از گرفتاری‌های مهم ما انسان‌ها این است که دنبال برآوردن علایق و آرزوهای خودمان هستیم اما به دنبال تغییر علایق و دوست‌داشتنی‌های خودمان نیستیم و این یکی از مصیبت‌های بزرگ انسان و ناشی از نادانی اوست. اینکه سعی می‌کنیم آنچه که دوست داریم را هرطور شده به دست بیاوریم و کاری نداریم به اینکه اساساً این چیزهایی که دوست داریم و آیا ارزش به‌ دست آوردن دارند یا نه؟! یا اساساً امکان رسیدن به آن علایق و آرزوها امکان دارد یا اینکه باید از آنها صرفنظر کنیم و به محبت‌هایی دل ببندیم که دسترسی به آنها ممکن است.
  • امروز یکی از گرفتاری‌های بزرگ جامعۀ بشری نیز همین مسأله است، چون فرهنگ غالب و حاکم به انسان‌ها می‌گوید: «هر چیزی که دوست دارید و دلتان می‌خواهد، بروید و به آن برسید» در حالی که انسان‌ها قدرت تغییر محبت‌های خودشان را دارند و قدرت تعیین محبوبِ خود را دارند؛ یعنی می‌توانند معین کنند چه چیزی را دوست داشته باشند.
  • نکتۀ بسیار مهم این است که بعضی از محبوب‌ها ارزش و ظرفیت دوست‌ داشتنِ بالا را ندارند، اصلاً بعضی چیزها را نمی‌شود زیاد دوست داشت. وقتی نمی‌شود آن را زیاد دوست داشت، پس اگر به آن برسیم لذت زیادی برای ما تأمین نخواهد کرد. یعنی برآوردن آن علایق، دردی را از ما دوا نمی‌کند. نتیجه‌اش این می‌شود که بعد از رسیدن به آن محبوب، انسان دنبال یک محبوب غایب دیگری خواهد رفت تا آن را به دست بیاورد و الی آخر، یعنی این روند بی‌فایده ادامه پیدا می‌کند.

می‌توانیم دوست‌داشتنی‌های خود را طوری تغییر دهیم که به عبادت و دینداری عشق بورزیم/ با تغییر محبت، به همه‌چیز خواهیم رسید

  • همۀ ما باید به خودمان و دیگران یاد بدهیم و یادآوری و سفارش کنیم که «بر سرِ اصل محبت خودمان کار کنیم». بعضی‌ها که بی‌دینی می‌کنند به خاطر این است که «دوست ندارند» دینداری کنند؛ یعنی علاقه و محبتی ندارند که آنها را به سمت دینداری بکشد. اینها باید موقعیت دوست‌داشتنی‌های خود را به درستی تغییر دهند؛ در این صورت عشق‌‌شان این خواهد بود که دینداری کنند. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش کشد، و آن را از صمیم دل دوست داشته باشد، و با اعضاء و جوارح خود انجامش دهد؛ أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ»(کافی/2/83) یعنی همان‌طور که بعضی‌ها دنیا را دوست دارند و به هر قیمتی می‌خواهند به علایق دنیایی خود برسند، اینها عاشق عبادت می‌شوند و هرطوری شده می‌خواهند با نماز و عبادت همراه باشند. این به خاطر تغییر جایگاه و مصداق محبت در دلِ انسان است. ما اگر به تغییر محبت اقدام کنیم به همه‌چیز خواهیم رسید و ما این قدرت را داریم.

اگر به اینکه چه چیزی محبوب ما قرار می‌گیرد توجه نکنیم، قطعاً حب الدنیا نصیب‌مان خواهد شد

  • اگر محبت خود را رها کنیم و به اینکه چه چیزی محبوب ما قرار می‌گیرد توجه نکنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ محبت در مقام تشبیه، مثل آب است که اگر رها شود در شیارهای زمین فرو می‌رود اما اگر آن را جلوی آفتاب نگه داریم، به آسمان می‌رود و پاک و طیب می‌شود و وقتی به زمین برمی‌گردد همه‌چیز را پاک می‌کند. اگر دل‌مان را به سمت خدا نگه داریم و به خدا توجه کنیم، خداوند دل ما را جذب می‌کند.
  • اگر قلب خود را به سمت خدا نگه داریم، به تدریج به خدا علاقمند خواهد شد، و از آنطرف اگر قلب خود را در مقابل دنیا رها کنیم، قطعاً حب الدنیا نصیبش خواهد شد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مردم فرزندان دنیا هستند و بچه هم طبیعتاً مادرش را دوست دارد؛ النَّاسُ‏ أَبْنَاءٌ الدُّنْیَا وَ الْوَلَدُ مَطْبُوعٌ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ»(غررالحکم/ص100) بنابراین کسی که روی محبتِ خودش کار نکرده باشد، قطعاً حب الدنیا دارد و رسول خدا(ص) می‌فرماید: «محال است محبت دنیا و محبت خدا در یک قلب جمع شوند؛ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُ‏ اللَّهِ‏ لَا یَجْتَمِعَانِ‏ فِی قَلْبٍ أَبَدا»(مجموعۀ ورّام/2/122)

نزدیک‌ترین راه برای خارج کردن حب الدنیا از دل و رسیدن به سعادت، پرداختن به «حب الله» است/ هر قدمی که به سمت حب الله برداریم، یک قدم از حب الدنیا دور شده‌ایم

  • اگر کسی بخواهد حب الدنیا را از دلش خارج کند، چه کار باید انجام دهد؟ نزدیک‌ترین راه برای خارج کردن حب الدنیا از دل و رسیدن به همۀ سعادت‌های دنیوی و اخروی پرداختن به «حب الله» است. هر یک قدمی که به سمت حب الدنیا برویم یک قدم از حب الله فاصله گرفته‌ایم و هر قدمی که به سمت حب الله برداریم، یک قدم از حب الدنیا دور شده‌ایم. البته منظور این نیست که دنیا را رها کنیم، اتفاقاً وقتی کسی به سمت حب الله می‌رود، دنیایش بهتر هم می‌شود.
  • خداوند می‌فرماید: «کسی که ایمان داشته باشد، شدیدترین محبت را به خدا خواهد داشت؛ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»(بقره/165) اما اینکه خیلی از مردم می‌گویند ما خدا را دوست داریم، در واقع «حب الله» نیست، این فقط یک علاقۀ دمِ دستی است که باعث می‌شود یک‌مقدار محبت خدا را بفهمیم و الا «حب الله» خیلی بالاتر از اینهاست؛ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «محبت خدا آتشی است که به چیزی نمی‌خورد مگر اینکه آن را می‌سوزاند؛ حُبُ‏ اللَّهِ‏ نَارٌ لَا تَمُرُّ عَلَى شَیْ‏ءٍ إِلَّا احْتَرَق»(مصباح الشریعه/ص192)‏ اگر به حب الله توجه کنیم و درباره‌اش تفکر کنیم، واقعاً انسان را واله و دیوانه می‌کند و این فقط یک استعاره در ادبیات عرفانی ما نیست بلکه اثر عشق و محبت خدا واقعاً این‌قدر شدید است.

کار اصلی ما تلاش برای دوست داشتن خدا است/ وقتی محبت خدا فراموش شود، محبت غیر خدا در دل انسان می‌افتد

  • کار اصلی ما این است که سعی کنیم خدا را دوست داشته باشیم؛ البته باید برای این مقصود، تصمیم بگیریم و عزم داشته باشیم و این باید با تمنّا، منّت‌کشی، توجه و تضرّع همراه باشد.
  • متاسفانه اکثر آدم‌ها، منفعل هستند و بیشتر دنبال این هستند که چه چیزی برایشان پیش می‌آید، بعداً یک اقدامی انجام می‌دهند. مثل موقعی که یک بیماری و مرضی پیش می‌آید و انسان شروع می‌کند به درمان کردن، یا یک گرفتاری پیش می‌آید و شروع می‌کنند به برطرف کردن. ما در اینجا یک دوایی را معرفی می‌کنیم برای انسان‌های بی‌درد که این دوا به ظاهر هیچ دردی را تسکین نمی‌دهد! چون این‌طور نیست که انسان یک‌جایی از وجودش درد بگیرد و بعد بگوید: «من محبت خدا را لازم دارم!»
  • کار اصلی ما پرداختن به حب الله است که متاسفانه منسی شده است و وقتی محبت خدا فراموش شود، محبت غیر خدا در دل انسان می‌افتد. امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که دلش از ذکر و محبت خدا خالی شد، خداوند او را مجازات می‌کند به اینکه محبت غیر خدا را در دل او می‌اندازد. (سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ؛ امالی شیخ صدوق/ص668)

در کلاس معارف فقط خدا را اثبات می‌کنیم ولی نوعاً خبری از بحث محبت خدا نیست/جامعه‌ای که حب الله در فرهنگش حاکم نباشد، از آلودگی پاک نمی‌شود

  • از نظر فرهنگی هم جامعه‌ای که حب الله، آن جامعه را فرانگرفته باشد و در فرهنگش جای کلیدی و اصلی نداشته باشد و حاکم نباشد، این جامعه آکنده از آلودگی خواهد بود و کسی که در این جامعه تنفس کند بیمار خواهد شد. اگر در جامعه‌ای مردم حاضر باشند پول بدهند و سرِ کلاس «موفقیت» بروند، اما حاضر نباشند حتی پول بگیرند و برای حب الله سرِ کلاس بروند؛ نشان می‌دهد نگرش‌ها در آن جامعه مشکل دارد. در درس‌های معارف اسلامی ما در دانشگاه‌ها نوعاً خبری از بحث محبت خدا نیست، مگر اینکه یک استادی خودش از حب الله هم سخن بگوید. معمولاً این‌طور است که می‌آییم خدا را اثبات می‌کنیم ولی این خدا را دوست نمی‌داریم و فقط ثابتش کرده‌ایم. بعدش هم می‌رویم می‌بینیم چه دستوراتی داده و آنها را اجرا می‌کنیم و دیگر هیچ! یعنی به موضوع اصلی یعنی «محبت خدا» نمی‌پردازیم و رهایش می‌کنیم.
  • باید در فرهنگ جامعه به حب الله یک مقام بسیار رفیع بدهیم. شهدای ما در دوران دفاع مقدس، عطر حب الله را با وصیت‌نامه‌ها و با عمل خودشان در جامعه پراکندند. حضرت امام(ره) نیز در پرتوی نور شهدا فرصت پیدا کردند چهار کلمه از محبت خدا با مردم سخن بگویند.

حب الله در فرهنگ جامعۀ ما چگونه باید جا بیفتد؟

  • حب الله در فرهنگ جامعۀ ما چگونه باید جابیفتد؟ حب الله وقتی در فرهنگ جامعه‌ای جا می‌افتد که نگرش و نظر مردم آن جامعه این‌گونه باشد که: «هر کسی خدا را دوست ندارد خیلی بدبخت، بی‌حال، بی‌مزّه و بی‌مقدار است؛ چون هیچ‌وقت عمیقاً سرگرم نمی‌شود، لذت نمی‌برد، سرمست نمی‌شود و هیجان واقعی ندارد و زندگی سرد و بی‌روحی دارد.» اگر احساس مردم نسبت به کسی که حب الله ندارد این‌گونه باشد، معلوم می‌شود در چنین فرهنگی حب الله هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. اگر در فرهنگ جامعه‌ای حب الله جاافتاده باشد، دیگر هیچ چیز دیگری «جذابیت» نخواهد داشت، مگر آن چیزهایی که مرتبط با حب الله باشند.
  • شما فکر می‌کنید کسانی که مدام در عشرتکده‌های غرب مشغول هرزگی و عیاشی هستند، نهایتاً چقدر لذت می‌برند؟! مگر چقدر کِیف دارد؟ نباید به خودمان دروغ بگوییم و دچار توهم و خیالبافی شویم. واقعیت این است که آنها عمیقاً لذت نمی‌برند، چون ما آدم هستیم و ساخته نشده‌ایم که از این چیزها لذت ببریم؛ چرا که اساساً انسان برای دنیا ساخته نشده است.(امیرالمؤمنین(ع): إِنَّکُمْ إِنَّمَا خُلِقْتُمْ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْیَا؛ غررالحکم/ 2478)
  • باید محبت خدا را وسط بکشیم. ما بعد از دوران دفاع مقدس تحت یک آزمایش عجیب و غریب قرار گرفته‌ایم؛ خدا به تعبیری به جوان‌های ما می‌فرماید: «آیا می‌توانید بدون اینکه دفاع مقدس و جنگ و شهادت در کار باشد، عاشق خدا بشوید، وصیت‌نامه بنویسید و شب‌ها برای ملاقات خدا گریه کنید؟» یعنی به خاطر اینکه واقعاً دلت برای خدا تنگ شده، گریه کنی؛ نه اینکه بگویی «خدایا! از بس گرفتار هستم مرا ببر تا از شرّ این دنیا خلاص شوم!»

اگر بخواهیم یک ذره از حب الله را بچشیم چه کاری باید بکنیم؟/ امام حسین(ع) در ماه محرم، ایستگاه صلواتی زده و حب الله توزیع می‌کند

  • اگر بخواهیم یک ذره از حب الله را بچشیم چه کار باید بکنیم؟ امام صادق (ع) می‌فرمایند: خدا وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشد و برایش خیر بخواهد، یک ذره از محبت امام حسین(ع) را به دلش می‌چشاند؛ مَنْ‏ أَرَادَ اللَّهُ‏ بِهِ‏ الْخَیْرَ قَذَفَ‏ فِی‏ قَلْبِهِ‏ حُبَ‏ الْحُسَیْنِ‏ ع وَ حُبَّ زِیَارَتِه»(کامل الزیارات/ص142)‏ وقتی بنده‌ای، این محبت را چشید، خود به خود یک بی‌قراری خاصی پیدا می‌کند، این حالِ خاص توضیحی است برای بی‌قراری و محبتِ غیرقابل توضیح نسبت به خداوند.
  • هیچ کدام از شما نمی‌توانید محبتِ خودتان به اباعبدالله(ع) را توضیح دهید. اگر عزیزترین کسان شما هم از دنیا بروند، باز هم شما این کاری که در عزای امام حسین(ع) می‌کنید را انجام نمی‌دهید.
  • نکتۀ دیگر اینکه معمولاً برای کسی که شهید شده است انسان زیاد غصه نمی‌خورد و این را از سخنان خانوادۀ شهدا می‌شود فهمید. مادر شهیدی که دو شهید تقدیم کرده بود، می‌گفت: «من اصلاً وقتی به یاد فرزندان شهیدم می‌افتم غصه نمی‌خورم، بلکه دلم شاد هم می‌شود. اما وقتی به یاد امام حسین(ع) می‌افتم، دلم آتش می‌گیرد.» گفتم: این آتش به خاطر شهادت امام حسین(ع) نیست، بلکه به خاطر محبت امام حسین(ع) است. یعنی اینطور نیست که چون امام حسین(ع) را به شهادت رسانده‌اند برایش می‌سوزی، بلکه چون امام حسین(ع) را عمیقاً دوست داری، به جلسۀ روضه و یاد حسین(ع) می‌روی و وقتی از مصائبش می‌شنوی آتش می‌گیری. یعنی این مظلومیت حسین(ع) نیست که تو را آتش می‌زند، بلکه محبت حسین(ع) است که تو را آتش می‌زند!
  • می‌دانید کسانی که برای بار اول به کربلا می‌روند، در کنار ضریح اباعبدالله(ع) چگونه می‌سوزند و بال و پر می‌زنند! این یک نشئه‌ و یک جلوه‌ای از حب الله است که در دل مؤمن تجلی پیدا می‌کند. گویا امام حسین(ع) در ماه محرم ایستگاه صلواتی زده و حب الله توزیع می‌کند؛ یعنی می‌خواهد بدون سیر و سلوک، تجربۀ حب الله را برای همه میسور کند تا مردم بیایند و مزه‌ای از محبت خدا بچشند؛ حتی به بهانۀ علی اکبرِ حسین(ع)، علی اصغر حسین(ع) و فرزندان و اهل‌بیت کتک‌خوردۀ حسین(ع) ...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۵
مجید شهشهانی

صوت | جلسه دوم دانشگاه امام صادق(ع)

دانلود (12 مگا بایت)

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۴
بیان معنوی

دانشگاه امام صادق(ع) | تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر-1

غفلت از «واقعیت‌ها» بیش از غفلت از «ارزش‌ها» به ما ضربه می‌زند/ بی‌توجهی به واقعیت‌ها باعث کاهش احساس معنوی می‌شود

امسال ششمین سالی است که حجت الاسلام علیرضا پناهیان سخنران دهۀ اول محرم هیئت دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) و میثم مطیعی نیز مانند سالهای گذشته عهده‌دار مداحی این بزرگترین مجلس عزاداری دانشگاهی در منطقۀ شمال غرب تهران است. بخش‌هایی از اولین شب سخنرانی علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

  • گزیده صوتی:
  • روضه:
  • صوت کامل:

غفلت از «واقعیت‌ها» بیشتر از غفلت از «ارزش‌ها» به ما ضربه می‌زند/ توجه به واقعیت‌های عالَم، هوای نفس انسان را نابود می‌کند

  • خیلی‌ها برای خوب شدن، دنبال این هستند که یک‌سری «بایدها» یا «دستورالعمل‌هایی» پیدا کنند و آنها را انجام دهند تا به آنچه می‌خواهند برسند. در حالی که بیشتر از باید‌ها، خبر داشتن از هست‌ها و تسلیم واقعیت‌ها شدن، انسان را رشد می‌دهد. البته معنایش این نیست که ما نمی‌توانیم روی واقعیت‌ها تأثیر بگذاریم و آنها را تغییر دهیم، ولی لااقل یک‌بار لازم است این واقعیت‌ها را به درستی ببینیم؛ چون توجه به واقعیت‌های عالَم، هوای نفس انسان را نابود می‌کند، و انسان را به سعادت نزدیک می‌کند.  
  • آن‌مقدار که انسان با توجه به «هست‌ها» می‌تواند به خدا تقرب پیدا کند، با عمل به «بایدها» تقرب پیدا نخواهد کرد. آن‌مقدار که معرفت پیدا کردن به واقعیت‌های حیات، انسان را رشد می‌دهد و به خدا نزدیک می‌کند، به دست آوردن فضائل و خوبی‌ها انسان را رشد نخواهد داد.
  • چه‌بسا بی‌توجهی به واقعیت‌های موجود در عالم موجب شود که اگر کسی باید‌ها و دستورات را هم انجام دهد، این کار برایش بی‌ثمر و حتی مضرّ باشد. غفلت از واقعیت‌هایی که ما را احاطه کرده‌اند به ما خیلی بیشتر ضربه می‌زند، تا غفلت از دستوراتی که به ما می‌رسند. به تعبیر دیگر، غفلت از واقعیت‌ها خیلی بیشتر از غفلت از ارزش‌ها به ما آسیب می‌زند.

«اختیاری نبودن بخش‌هایی از زندگی ما» یک واقعیت مهم است / «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه»یک واقعیت است، نه یک باید!

  • شما وقتی به سراغ دستورات دینی می‌آیید، لااقل در کنارش یک نگاهی به واقعیت‌ها داشته باشید، یعنی ببینید اصلاً در کجا هستید؟ چه واقعیت‌هایی شما را احاطه کرده؟ اسیر چه اموری هستید و چه اختیاراتی ندارید؟ یعنی اول اختیاراتی که ندارید را بشمارید، بعداً دربارۀ چگونگی مصرف کردن اختیاراتی که دارید فکر کنید و تصمیم بگیرید.
  • ما در دینداری و برنامه‌ریزی برای زندگی خود، بیشتر دنبال این هستیم که ببینیم چگونه «باید» رفتار کنیم، و توجه به این «باید‌ها» به بخشِ اختیاری زندگی ما مربوط می‌شود، اما قبل از اینکه برای این بایدها نقشه بکشیم، باید لحظه‌های بی‌اختیاری خودمان را ببینیم و به این توجه کنیم که ما در بسیاری از امور، اصلاً اختیار نداریم. البته معلوم است که ما بی‌اختیار نیسیتم «این‌که گویی این کنم یا آن کنم/خود دلیل اختیار است ای صنم» ولی باید توجه کنیم که ما مختارِ مختارِ مختار نیستیم.
  • لااقل یک‌بار هم فهرست آن بخش‌هایی از زندگی‌مان که در اختیار ما نیست ولی در زندگی ما دخالت دارد را نگاه کنیم و به «هست‌هایی» که ما را احاطه کرده‌اند توجه کنیم. اگر به این هست‌ها نگاه کنیم، خود به خود یک‌مقدار کوچک و متواضع خواهیم شد و از احساس تکبّر و تفرعن فاصله خواهیم گرفت. اثر وضعیِ این نگاه، این است که ضعف و فقر خودمان را می‌فهمیم و درک می‌کنیم که «انسان ضعیف آفریده شده است؛ خُلِقَ الْانسَنُ ضَعِیفًا»(نساء/28) و «شما فقیر و محتاج خدا هستید؛ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه»(فاطر/15) اینها که دیگر جزء «بایدها» نیست، اینها جزء «هست‌ها» یا واقعیت‌های حیاتِ بشر است. اول هست‌ها و واقعیت‌ها را انکار نکنیم تا بعداً به سراغ بایدها و آرمان‌ها برویم. یعنی اول آن چیزهایی که محقق شده را ببینیم تا بعداً به سراغ چیزهایی که باید محقق شود برویم.

فیلم ابلیسی فیلمی است که ما را از واقعیت‌ها غافل کند و بگوید «می‌توان همۀ این واقعیت‌ها را تغییر داد!»/ آموزۀ برخی عرفان‌های کاذب

  • گاهی یک فیلم ابلیسی، داستانی را تعریف می‌کند که نتیجه‌اش تقویت نخوت و تکبّر در انسان است - و امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «تکبر بدترینِ عیب‌هاست؛ الْکِبْرُ شَرُّ الْعُیُوب»‏(غررالحکم/ص38/ح611)- یک فیلم ابلیسی، لزوماً فیلمی نیست که صحنۀ بد نشان دهد، بلکه فیلمی است که ما را از واقعیت‌هایی که ما را احاطه کرده است غافل کند و به دروغ به ما بگوید که می‌توانیم همۀ این واقعیت‌ها را تغییر دهیم. این حرف، عینِ کفر است و دروغ است چون ما نمی‌توانیم همۀ این واقعیت‌ها را تغییر دهیم.
  • اخیراً مکتب‌هایی رواج پیدا کرده است که با سخنانی به ظاهر انرژی‌بخش و روحیه‌دهنده می‌گوید: «تو می‌توانی همه چیز را تغییر دهی و در این راه از خدا هم می‌توانی کمک بگیری!» - بخشی از عرفان‌های کاذب از این سخنان می‌گویند- در حالی که خودِ خدا می‌گوید تو نمی‌توانی خیلی از چیزها را تغییر دهی، تو فقط بعضی چیزها را می‌توانی تغییر دهی. (در ادامه به آیات و روایت مربوطه اشاره می‌شود)

نگاه کردن به واقعیت‌هایی که زندگی ما را احاطه کرده‌، عین «ذکر الله» است/ بی‌توجهی به واقعیت‌ها باعث کاهش احساس معنوی

  • واقعیت این است که ما خیلی چیزها را نمی‌توانیم تغییر دهیم و حتی در مورد چیزهایی که می‌توانیم تغییر دهیم، مقدار تغییری که می‌توانیم ایجاد کنیم محدود است. حتی برخی چیزها را که تغییر می‌دهیم دوباره به جای اولش برمی‌گردد.
  • گاهی اوقات نیز انسان تصمیم می‌گیرد برخی واقعیت‌ها را تغییر دهد، ولی نمی‌تواند تغییر دهد و حالش گرفته می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «خدا را با به‌هم خوردن تصمیم‏ها و عزمها و شکسته شدن همت‌ها شناختم؛ عَرَفْتُ‏ اللَّهَ‏ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ‏ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم»(نهج البلاغه/حکمت250)‏ تازه این غیر از مواردی است که انسان اساساً نمی‌تواند واقعیت‌ها را تغییر دهد.
  • یک اصل یا شیوۀ تربیتیِ صحیح، شیوه‌ای است که واقعیت‌ها و «هست‌ها» در آن شیوه، دارای اولویت و جایگاه رفیع باشد. «هست‌ها» باید فهرست شود و باید جابیفتد که برخی از «هست‌ها» خارج از اختیار ما هستند و قابل تغییر به دست ما نیستند. نگاه کردن به این هست‌ها که زندگی ما را احاطه کرده‌اند عین ذکر الله است و عین آمادگی برای ذکر الله است و به انسان صفای باطن و روحیۀ معنوی می‌دهد. هم زشتی‌ها را از انسان می‌گیرد و هم زیبایی‌ها را به انسان هدیه می‌دهد. هم فقرِ ما را نشان می‌دهد و هم الی‌الله بودن فقر ما را نشان می‌دهد.
  • اگر مدتی گذشت و دیدید که احساسِ دعا و احساس «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه» بودن به شما دست نمی‌دهد، بفهمید که نگاه شما به واقعیت‌هایی که شما را احاطه کرده‌اند کم شده است، نه اینکه لزوماً ایمان شما کم شده باشد. 

چه کنیم که همیشه احساس معنوی شب قدر را داشته باشیم؟/ توجه به مقدرات نباید فقط یک‌بار در سال باشد

  • گاهی اوقات از این واقعیت‌ها و هست‌هایی که ما را احاطه کرده با کلمۀ «تقدیر» و «مقدرات» یاد می‌شود. توجه به مقدرات خیلی مهم است و نباید این‌طور باشد که فقط یک‌بار در سال یعنی در شب قدر به مقدرات توجه کنیم. اصلاً چرا شب قدر چنین تأثیر معنوی خوبی روی ما می‌گذارد؟ چون به این فکر می‌کنیم، که امشب خیلی از اتفاقاتی که خارج از اختیار و قدرت ما قرار دارد، رقم می‌خورد و تعیین می‌شود. خُب اگر در ایام دیگر سال هم به این مسأله توجه کنیم که بسیاری از امور در اختیار و قدرت ما نیست بلکه خداوند برای ما «مقدّر» کرده، شبیه همان احساس معنوی را خواهیم داشت. چون خداوند در هر لحظه از زندگیِ ما، مدام دارد مقدرات ما و حوادثی که خارج از اختیار ما برایمان رخ می‌دهد را کنترل می‌کند، ضمن اینکه خودمان هم اختیاراتی داریم و می‌توانیم تأثیراتی در آنها داشته باشیم و خداوند بلافاصله با توجه به کارهایی که با اختیار خودمان انجام داد‌ه‌ایم، مقدرات لحظات بعدی ما را تعیین می‌کند. این مقدرات تصادف‌ها و حوادثی نیستند که ما اسیر آنها باشیم و بخواهیم از شرّ آنها به قدرت خدا پناه ببریم تا خدا ما را از صدمات این تصادفات نجات بدهد، بلکه این مقدرات کاملاً در دست خدا هستند.
  • اگر به این مسأله نگاه کنیم که «چقدر در اختیار خدا» هستیم، حال ما کاملاً تغییر خواهد کرد و یک احساس معنوی بسیار زیبا پیدا خواهیم کرد، شبیه احساس کسی که در شب قدر مقدراتش در حال تعیین و تصویب است. چه چیزی مثل توجه به مقدرات، رابطۀ ما با پروردگار عالم را تنظیم خواهد کرد؟ آیا توجه به قیامت و آخرتی که ندیده‌ایم، چنین اثری بر ما خواهد داشت؟! کسی که با نگاه و توجه به مقدرات کنونی خودش تحت تأثیر قرار نگیرد، آیا تحت تأثیر قیامتِ ندیده قرار خواهد گرفت؟!
  • نگاه کردن به واقعیت‌هایی که در اختیار ما نیست و فقط در دست خداوند است، بیشتر از نگاه کردن و عمل کردن به «بایدها» روحیۀ معنوی به انسان خواهد داد؛ توجه به واقعیت‌ها و مقدراتِ «ثابت» یا «سیال» که وجود ما را احاطه کرده‌اند، واقعیت‌هایی که گاهی اوقات برخی از آنها را می‌توان تغییر داد و نه همۀ آنها را.

قرآن: بگو پروردگار من روزى را براى هر کس بخواهد بسیار، و براى هر کس بخواهد اندک مى‏سازد، ولی بیشتر مردم نمى‏دانند

  • خداوند می‌فرماید: «هر چیزی نزد خداوند با اندازه‌هایش است؛ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ»(رعد/8) همه‌چیز نزد خدا حساب و کتاب و مقدار معین دارد، اصلاً نمی‌شود ذرّه‌ای از این مقادیر معین جابجا شود. «ما هر چیزی را همراه با قَدَرش خلق کرده‌ایم؛ إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»(قمر/49) یعنی برای هر چیزی برنامه و حساب معینی تنظیم شده است. متاسفانه تصور عوامانۀ خیلی‌ها به زندگی و حیات بشر این‌‌گونه است که خداوند ما را آفریده و همین‌طوری در این دنیا پراکنده است تا هر کسی برای خودش زندگی کند؛ - نعوذ با لله - چیزی شبیه به زندگی جوجه‌ها در یک مرغداری! ما بندگان خدا هستیم و برای خدا خیلی ارزشمند هستیم؛ هر یک از ما مورد عنایت پروردگار عالم است. نباید خودمان را نسبت به خداوند، مثل جوجه‌های یک مرغداری نسبت به صاحب آن مرغداری بدانیم که اگر مثلاً چند تا از این جوجه‌ها تلف شدند، صاحب مرغداری بدون هیچ دلسوزی و عاطفه‌ای فقط به ضررِ مالی خودش نگاه کند.
  • خداوند در آیۀ دیگری می‌فرماید: «خزائنِ همه چیز نزد ما است و ما از آن خزائن همه‌چیز را به اندازۀ مشخص و معلومی نازل می‌کنیم؛ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(حجر/21) علامه طباطبایی می‌فرماید این آیه از عجیب‌ترین حقایق عالم پرده بر می‌دارد و یکی از زیباترین حقایقی است که در عالم ذکر شده است. (ترجمه المیزان /ج‏12/صص 207تا213)
  • خداوند در آیۀ دیگری می‌فرماید: «بگو پروردگار من روزى را براى هر کس بخواهد بسیار، و براى هر کس بخواهد اندک مى‏سازد، ولی بیشتر مردم نمى‏دانند؛ قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون»(سبأ/36) دقت کنید که خدا در اینجا می‌فرماید که مردم «نمی‌دانند» روزی دست من است، نمی‌فرماید «لا یؤمنون؛ اینها ایمان ندارند» بلکه می‌فرماید: «لا یعلمون؛ نمی‌دانند» در واقع می‌توان گفت باورِ این واقعیت زیاد نیاز به ایمان هم ندارد، بلکه تصورش تصدیقش را لازم می‌آورد. همین‌که به این مسأله درست نگاه کنیم، خواهیم فهمید که اصلاً نمی‌شود همه‌چیز در عالم مقدر نشده باشد.

کسی که ایمانش به مقدرات زیاد شود، تغییرات عالم را کوچک می‌شمارد/ نمونۀ جالبی از امیرالمؤمنین(ع)

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «هر مقدار که عقل یک آدم بیشتر شود، ایمانش به مقدرات الهی افزایش پیدا می‌کند و تغییرات عالم را کوچک می‌شمارد؛ کُلَّمَا ازْدَادَ عَقْلُ الرَّجُلِ قَوِیَ‏ إِیمَانُهُ‏ بِالْقَدَرِ وَ اسْتَخَفَّ بِالْغِیَر»(غررالحکم/ص535) مرحلۀ اول علم است و اگر توجه کنیم و عقلمان افزایش پیدا کند، ایمان‌مان به تقدیر الهی بیشتر می‌شود. در این صورت تغییرات عالم برایمان مهم نخواهد بود.
  • یک نمونۀ جالب از کوچک شمردن تغییرات عالم توسط امیرالمؤمنین(ع) وقتی بود که بعد از جنگ صفین داشتند با مالک اشتر دردِ دل می‌کردند و از بی‌وفایی یارانشان شکایت می‌کردند. (فَشَکَا عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِلَى الْأَشْتَرِ تَخَاذُلَ أَصْحَابِهِ وَ فِرَارَ بَعْضِهِمْ إِلَى مُعَاوِیَةَ؛ شرح ابن‌ابی‌الحدید/2/197) مالک اشتر از باب همدردی گفت: ما به هر حال دو جنگ سخت را پشت سر گذاشته‌ایم و مردم هم طبیعتاً به سمت دنیا مایل هستند، اگر یک‌مقدار پول خرج کنید مردم به سمت شما تمایل پیدا می‌کنند! امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به مالک فرمودند: «اینکه از بیت المال بخواهیم به بعضی‌ها زیادی بدهیم امکان ندارد! (فقال الاشتر: فَتَاقَتْ‏ أَنْفُسُ‏ النَّاسِ‏ إِلَى‏ الدُّنْیَا ... فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ تَمِلْ إِلَیْکَ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ ...فقال علی ع: وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ بَذْلِ الْأَمْوَالِ وَ اصْطِنَاعِ الرِّجَالِ، فَإِنَّهُ لَا یَسَعُنَا أَنْ نُؤْتِیَ امْرَأً مِنَ الْفَیْ‏ءِ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّهِ)(همان) بعد فرمودند: «اگر خدا بخواهد، این کار صورت می‌گیرد و پیروز می‌شویم و اگر نخواهد، این کار صورت نمی‌گیرد و ما شکست خواهیم خورد؛ وَ إِنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُوَلِّیَنَا هَذَا الْأَمْرَ یُذَلِّلْ لَنَا صَعْبَهُ، وَ یُسَهِّلْ لَنَا حَزْنَهُ» یعنی حضرت نگاه مالک را به یک جای دیگری بردند و فرمودند به خدا نگاه کن و به زمین نگاه نکن! این نگاهی است که تغییرات عالم را کوچک و بی‌مقدار می‌بیند و فقط نگاهش به خداست.

چگونه می‌توانیم بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم؟

  • وقتی انسان به مقدرات نگاه می‌کند، موضوعی که به ذهن و قلبش خطور می‌کند این است که «من چگونه می‌توانم بر مقدرات خودم تأثیر بگذارم» خوب است فهرستی از عواملی که می‌توانند بر مقدرات ما تأثیر بگذارند را مرور کنیم:
  • یکی از عوامل تأثیرگذار بر مقدرات ما «افکار» ما هستند.
  • «علاقه‌های ما» هم می‌توانند بر مقدرات ما تأثیرگذار باشند. گاهی ما به یک چیزهایی علاقه داریم بعداً خدا به خاطر همان علاقه‌ها، امتحانات یا بلاهایی بر سرِ ما می‌آورد. (حتی علاقه‌های ناخودآگاه) «آرزوهای» ما نیز مانند علاقه‌های ما بر روی مقدرات ما تأثیر دارند.
  • «اعتقادات» ما نیز روی مقدرات ما تأثیرگذار هستند؛ اینکه ما به خدا، به فضائل امیرالمؤمنین(ع) و به اسماء حسنیِ خدا ایمان داشته باشیم، بر مقدرات ما اثر دارد.
  • «اعمال و اقدامات ما» نیز بر مقدرات ما تأثیر دارند. (یَا عَلِیُّ الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً یَا عَلِیُّ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُر؛ من لا یحضره الفقیه/ج3/ص368)
  • «نیت‌های ما» که برآمده از علایق و عقاید ما هستند نیز مقدرات ما تأثیر دارند.(إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَنْوِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ الرِّزْقَ؛ محاسن/ج1/ص116)
  • «محبت خدا به ما» و «محبت اولیاء خدا به ما» نیز بر مقدرات ما تأثیر دارد، کما اینکه امام زمان(ع) فرمود: من شما را فراموش نمی‌کنم و به یاد شما هستم و برایتان دعا می‌کنم(إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُم وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ ؛ احتجاج/ج2/ص497) و این قطعاً خیلی بر مقدرات ما تأثیر دارد. حتی رفتارها و اقدامات خوب و بد دیگران ‏نیز بر مقدرات ما بی‌تأثیر نیست؛ البته در محدودۀ اذن خداوند. اما مهمترین عامل تأثیرگذار بر مقدارت ما عاملی غیر از همۀ عوامل فوق است که انشاءالله می‌خواهیم در جلسۀ بعد به آن بپردازیم. به این موضوع فکر کنید که چه عاملی بیشترین تأثیر را بر مقدرات ما خواهد داشت؟

ما خلق شده‌ایم که بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم/ اگر برخی یاران حسین(ع) در کوفه فدای نائب حسین(ع) می‌شدند چه‌بسا مقدرات تغییر می‌کرد!

  • آیا اساساً ما باید بر مقدرات خودمان تأثیر بگذاریم؟ بله، اصلاً ما سرنوشت خودمان را خودمان باید بسازیم. این‌طور نیست که اسیر زندان دنیا باشیم و نتوانیم مقدرات خود را تغییر دهیم. درست است که تأثیرگذاشتن بر مقدارت سخت است و دایرۀ تأثیرگذاری ما محدود است، ولی اصلاً ما خلق شده‌ایم که بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم. هدف خلقت این است که ما بتوانیم بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم و آیندۀ خود را بسازیم ولی باید به محدویت‌های خودمان توجه داشته باشیم.
  • یکی از علمای بسیار تیزبین در مسائل تاریخی می‌فرمودند: چند نفر از یاران مسلم بن‌ عقیل بودند که وقتی مسلم در کوفه غریب شد، او را در کوفه کمک نکردند اما قصدشان این نبود که جان خود را حفظ کنند و شهید نشوند، یعنی از مرگ نترسیده بودند، ولی تشخیص‌شان این بود که دیگر ارزش ندارد ما فدا بشویم، خودشان را نگه داشتند برای امام حسین(ع) و در کربلا هم شهید شدند. اما اگر اینها در همان کوفه به میدان می‌آمدند و محکم از مسلم حمایت می‌کردند و شهید می‌شدند چه‌بسا ورق برمی‌گشت و یک اتفاق دیگری رقم می‌خورد! این «شاید» بر اساس یک سلسله از معادلات خیلی قابل تأمل است؛ اگر آنها خودشان را برای مسلم که نائب امام حسین(ع) بود می‌کشتند و فدا می‌کردند شاید مقدرات تغییر می‌کرد چون خونِ شهید خیلی اثر دارد. خداوند می‌فرماید: «کسانى که در راه خدا کشته شدند خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمى‏کند؛ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/4) اما آنها خودشان را نگه داشتند برای امام حسین(ع) چون فکر می‌کردند اگر خودشان را برای مسلم به کشتن بدهند، اثر ندارد! در حالی که اثرِ خون شهید را خدا تعیین می‌کند!
  • ما نمی‌خواهیم هیچ کس را تقبیح کنیم، ما حتی «حرّ» را هم تقبیح نمی‌کنیم ولی این فرصتی بود که از دست رفت. آنها می‌توانستند با پایداری پای رکاب مسلم؛ بر عالم تأثیر بگذارند، چون خدا به خون شهید «تأثیر» می‌دهد. اتفاقاً تواضع اقتضا می‌کرد وقتی می‌خواهی فدای حسین(ع) بشوی، فدای مسلمِ حسین(ع) بشوی و شاید این قشنگ‌تر باشد. لذا امام حسین(ع) در رثای هانی بن عروه (که فدای مسلم بن عقیل شد) سخنی فرمود که هانی را در حدّ مسلم بن عقیل بالا برد. وقتی خبر شهادت مسلم و هانی را به امام حسین(ع) دادند، حضرت فرمود: «لا خیر فی‏ العیش‏ بعد هؤلاء»(وقعه الطف/165)
  • یک وقت خودت را دست بالا نگیری! خودت را خرج کن، اگر خرج نکنی فرصت را از دست خواهی داد. کسی که خودش را صرفِ سینه‌زن‌های امام حسین(ع) می‌کند ارزشش از کسی که خودش را صرف امام حسین(ع) می‌کند کمتر نیست و چه ‌بسا بیشتر هم باشد. حضرت امام(ره) همراه عده‌ای از دوستانشان برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفته بودند، وقتی برای زیارت به حرم می‌رفتند امام(ره) زودتر از بقیه برمی‌گشت تا برای همراهان خود صبحانه آماده کند و می‌گفت: ثواب پذیرایی از زائر امام رضا(ع) کمتر از زیارت نیست. حتماً حضرت امام(ره) معتقد بودند در برخی شرایط ثوابش بالاتر هم است، که از آن صرفنظر می‌فرمودند.
  • بعضی‌ها در ماه محرم با خدمت کردن به عزاداران اباعبدالله(ع) در واقع با امام حسین(ع) عشق‌بازی می‌کنند و خدا می‌داند که این‌کار چقدر نورانیت به انسان می‌دهد. اگر این دستگاه اباعبدالله(ع) را درست بشناسید خواهید فهمید که چرا حضرت امام(ره) به شهید بابایی فرمود: «اگر به هیأت می‌روی و می‌خواهی استکان‌های هیات را بشویی، دو تا استکان هم از طرف من بشوی!» از خدا بخواهید کاری کند که هیاتی بشوید، دنبالش باشید برای عزاداران حسین(ع) خدمتی انجام دهید؛ انشاء الله راهش باز می‌شود.
  • اگر خواستید مناجات کنید، نگویید «حسین جان! ای کاش تیرهایی که به تو می‌زدند به من می‌خورد»، بگویید: ای کاش تیرهایی که به خیمه‌های تو می‌زدند به من می‌خورد! کاش تیرهایی که به یاران تو می‌زدند به من می‌خورد! این نشانۀ ادب و احترام برای امام حسین(ع) است ...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۴
بیان معنوی

صوت | جلسه اول دانشگاه امام صادق(ع)

موضوع سلسله جلسات:تعیین کننده ترین عامل در مقدّرات بشر

دانلود (10.3 مگابایت)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۴
بیان معنوی