علیرضا پناهیان

۵۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صوت» ثبت شده است

نشست هم‌اندیشی فعالان سبک زندگی اسلامی در فرهنگسرای شفق

مهمترین عامل از بین رفتن سبک زندگی غربی و رواج سبک زندگی اسلامی ترویج «مخالفت با هوای نفس» است/ کافیست یک ارزش محوری یعنی «ارزش مخالفت با هوای نفس» را احیا کنیم/ محور آموزش و پرورش باید جا انداختن مفهوم کلیدی «مخالفت با هوای نفس» برای بچه‌ها باشد

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در نخستین نشست هم‌اندیشی فعالان سبک زندگی اسلامی که در فرهنگسرای شفق برگزار شد، با بیان اینکه در مراحل رشد جامعۀ اسلامی، توجه به موضوع سبک زندگی نشانۀ بلوغ جامعه است، گفت: مخالفت با هوای نفس، نقطۀ کانونی ایجاد یک سبک زندگی درست است. اساساً دو تمدن و سبک زندگی وجود دارد؛ یکی تمدن الحادی که محورش هوای نفس است و یکی تمدن الهی است که محورش مبارزه با هوای نفس است.

پناهیان همچنین در پاسخ به این سوال که: «چگونه می‌توان همۀ رفتارهای خوب مانند صداقت، عدالت و مهربانی را در جامعه رواج داد؟ چرا با اینکه ما نسبت به خوب بودن این رفتارها علم و آگاهی داریم، اما انجام‌شان نمی‌دهیم؟» گفت: چون مخالفت با هوای نفس که گوهر مرکزی همۀ رفتارهای خوب است در سبک زندگی ما نیست، چون ما در آموزش و پرورش مخالفت با هوای نفس را آموزش نمی‌دهیم، چون ما به مخالفت کردن با دوست‌داشتنی‌های خود عادت نکرده‌ایم.

در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در این سخنرانی را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

الف) نباید از علم و ایمان انتظار زیادی داشت، برخی مشکلات روحی و رفتاری تنها با اصلاح سبک زندگی درست می‌شوند

توجه جامعه به موضوع سبک زندگی، نشانۀ بلوغ و مرحله‌ای از کمال جامعه است  

  • جامعه‌ای که به موضوع سبک زندگی برسد، به مرحله‌ای از کمال و پیشرفت رسیده است. به عبارت دیگر توجه جامعه، خانواده‌ها، رسانه‌ها و عناصر فرهنگی به موضوع سبک زندگی نشانۀ بلوغ جامعه است. اینکه مقام معظم رهبری به موضوع سبک زندگی تصریح می‌کنند نیز به خاطر این است که زمینۀ اجتماعی پرداختن به این موضوع را می‌بینند. با همۀ عقب‌ماندگی‌هایی که ایشان تصریح فرمودند ما در این زمینه داشتیم و داریم، اما علی‌القاعده ایشان می‌بینند که جامعۀ ما به مرحله‌ای رسیده است که در زمینۀ سبک زندگی سخنی بشنود و به این موضوع توجه کند. یعنی بسیاری از عقب‌ماندگی‌های زیربنایی‌تر در جامعه اصلاح شده و اکنون نوبت به سبک زندگی رسیده است.
  • وقتی به مردم و خصوصاً اقشار فرهیخته و متوجه‌تر جامعه نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این اقبال به موضوع سبک زندگی پدید آمده است و خود این مسأله، یک مرحله از بلوغ جامعه است. در مرحلۀ قبلی، به طور کلی از ایمان و ارزش‌ها سخن می‌گفتیم و بحث «پاسداشت از ارزش‌ها» را مطرح می‌کردیم و از آرمان‌ها صحبت می‌کردیم. البته اینها سخنان خوب و لازمی بودند، اما مناسب همان مرحلۀ مقدماتی بودند که سخن گفتن از ارزش‌ها و آرمان‌ها به ما انگیزه می‌داد تا برای تغییر و بهبود اوضاع حرکت کنیم. این سخنان در ابتدا در یک فضای انقلابی مطرح می‌شد، و بعد از آن هم مجدداً هم با یک فضای درگیری مواجه بودیم که نمی‌شد بحث توجه به سبک زندگی را مطرح کرد، بلکه بیشتر باید به اقدامات فوری می‌پرداختیم تا نیازها را برطرف کنیم و با مشکلات و موانع برخور کنیم.
  • وقتی انسان، استقرار و آرامش پیدا کرد، کم‌کم به سراغ برنامۀ عملی می‌رود و سعی می‌کند ایده‌های بزرگ خود را به کمک یک برنامۀ عملی منظم، در عمل پیاده کند. انگار جامعه‌ای که به سبک زندگی رسیده، نه‌تنها از مرحلۀ ایمان ابتدایی و انگیزه و آرمان گذشته، بلکه از مرحلۀ عمل پراکنده به آن آرمان و ایمان هم گذشته و به مرحلۀ «عمل منظم و بابرنامه» رسیده است و این همان بلوغی است که عرض کردم. البته منظور این نیست که در این مرحله، ایمان و آرمان را کنار بگذارد، بلکه در این مرحله «عمل منظم به آن ایمان و آرمان» مورد توجه قرار می‌گیرد، یعنی عمل مقطعی و نامنظم و دم‌دمی را کنار می‌گذارد و با برنامه عمل می‌کند.

نباید از علم و ایمان انتظار زیادی داشت، برخی مشکلات روحی و رفتاری تنها با اصلاح سبک زندگی درست می‌شوند

  • نکتۀ دیگر اینکه توجه به موضوع سبک زندگی، نشان‌دهندۀ این است که جامعه به «ارزش عمل» پی‌برده است و به همین خاطر می‌خواهد برای رفتارهای خودش برنامه‌ریزی داشته باشد. توجه به سبک زندگی علامت رشد جامعه است که از علم‌زدگی رهایی یافته و به ارزش عمل در کنار ایمان هم عنایت پیدا کرده است. نباید از علم و ایمان انتظار زیادی داشت، برخی مشکلات روحی و رفتاری تنها با اصلاح سبک زندگی درست می‌شوند. بها دادن بیش از حد به علم بدون توجه به جایگاه عمل و ایمان، موجب علم‌زدگی می‌شود. بها دادن و تکیه به ایمان بدون توجه به عمل هم مسیر اشتباهی است. کما اینکه، اگر کسی زیادی به عمل بها بدهد، عمل‌زده می‌شود.
  • مثلاً ممکن است به یک جوان بگوییم: «اگر به خدا ایمان داری و به سعادت خودت علاقه‌ داری، نماز اول وقت بخوان!» ولی او بگوید: «هم به خدا ایمان دارم و هم به سعادت خودم علاقه دارم، ولی نمی‌توانم بلند شوم و اول وقت نماز بخوانم، انجام این کار برایم خیلی سخت است» در این صورت اگر به آن جوان بگوییم «تو ایمان نداری» برخورد ما صحیح نیست، چون زیادی از ایمان او انتظار داشته‌ایم درحالی که همۀ مشکل به ایمان او برنمی‌گردد. ایمانی که در این جوان باید باشد، همین‌مقدار است و این ایمان نمی‌تواند باری که به دوش او می‌گذارید را بکشد.
  • اگر بخواهیم همۀ مسألۀ حجاب خانم‌ها را به ایمان آنها واگذار کنیم و مثلاً به آنها بگوییم: «اگر به خدا ایمان دارید باید به دستور خدا عمل کنید.» باز هم مصداق دیگری از همین اشتباه است. چون همۀ این مشکل به ایمان افراد بستگی ندارد و نمی‌شود زیادی از ایمان آنها انتظار داشت، بلکه ریشۀ این مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد.

بیشتر از آنکه علم بتواند ما را به چیزی علاقمند کند، عمل می‌تواند ما را به آن علاقمند کند

  • از سوی دیگر، اگر انتظار داشته باشیم هر کسی هر چیزی را دانست، به آن عمل کند، این هم علم‌زدگی است. برای اینکه انسان عملی را انجام دهد، لزوماً نباید اول به سراغ دانایی برویم و در آن زمینه به او علم و دانش بیشتر بدهیم تا او عمل کند. از علم نباید زیادی انتظار داشته باشیم، بیشتر از آنکه علم بتواند انسان‌ها را به چیزی علاقمند کند، عمل می‌تواند انسان‌ها را به آن چیز علاقمند کند. برای ایجاد علاقه یا ایمان، نباید زیادی به علم اتکاء داشته باشیم.
  • این دستور پیامبر اکرم(ص) که می‌فرماید: «فرزندان خود را از هفت سالگی به نماز خواندن وادار کنید؛ مُرُوا أَوْلَادَکُمْ‏ بِالصَّلَاةِ وَ هُمْ أَبْنَاءُ سَبْعٍ»(عوالی اللآلی/1/328)  در یک جامعۀ علم‌زده درست درک نخواهد شد، چون می‌گویند: «ما که هنوز دربارۀ نماز و ارتباط با خدا برای فرزندمان توضیحی نداده‌ایم و او علم و آگاهی لازم در این زمینه را ندارد! فرزند ما حتماً باید اول همه‌چیز را بفهمد و بعد اجرا کند!» در حالی که همین الان فرزند شما بسیاری از رفتارها را دارد انجام می‌دهد بدون اینکه دقیقاً بداند و بفهمد برای چه دارد انجام می‌دهد! چطور دربارۀ رفتارهایی که الان دارید به فرزند خود تحمیل می‌کند، آگاهی نمی‌دهید اما وقتی نوبت به نماز می‌رسد، قبلش باید به او آگاهی بدهید؟!  
  • جامعۀ ما بیش از آنکه عمل‌زده باشد، جامعه‌ای است که از علم و ایمان، زیادی انتظار دارد و به عمل، کمتر بها داده است. این واقعیت را می‌توانیم در آموزش و پرورش خودمان (به عنوان یک نمونه) ببینیم، مثلاً اینکه می‌بیینم آموزش و پرورش ما چقدر به حافظۀ دانش‌آموزان تکیه می‌کند. در واقع سبک آموزش و پرورش ما سرشار از شیوه‌های عملی نیست، بلکه سرشار از شیوه‌هایی است که انتقال مفاهیم و کار ذهنی را مبنا قرار داده و البته استعداد سرشار ایرانی‌ها نیز دارد این بار را می‌کشد، اما اگر بتوانیم این استعداد سرشار را با روش‌های جامع‌ شکوفا کنیم، فوق‌العاده خواهد شد.
  • امروز چه کسی است که نداند ما باید رشد علمی داشته باشیم؟ چه کسی است که علاقه به رشد علمی ندارد؟ کمبود ما برای رشد علمی، بیش از اینکه «آگاهی» از اهمیت علم و یا «علاقه» به اهمیت علم باشد، اهتمام و عمل در این زمینه است. بهبود شاخص‌هایی مانند سرانۀ مطالعه بیش از هرچیز با اصلاح سبک زندگی ممکن است.

رفتار بر روح و ذهن انسان تأثیر دارد/رفتار ما ذهن ما را شکل می‌دهد و بر علاقه‌ها و ایمان ما تأثیر می‌گذارد

  • بنابراین، معنای دوم برای این عبارت که گفتیم «جامعه‌ای که به سبک زندگی رسیده، به مرحله‌ای از بلوغ رسیده»، این است که جامعه به تأثیر رفتار بر روی انسان پی برده است. به بیان دیگر توجه جامعه به سبک زندگی، نشان‌ می‌دهد که جامعه به ارزش و اهمیت عمل  و تأثیر رفتار بر روی انسان پی برده و این مرحله‌ای از بلوغ است.
  • رفتار بر روح و ذهن انسان تأثیر دارد. به همین دلیل رفتار انسان، ذهن انسان را شکل می‌دهد و حتی بر علاقه‌ها و ایمان انسان هم تأثیر می‌گذارد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که همیشه این ذهن و اندیشه و بینش ماست که رفتار ما را درست می‌کند در حالی که در روانشناسی هم ثابت شده است که رفتارهای انسان نیز بر ذهنیت و اندیشه و بینش انسان تأثیر دارد.
  • ارتش‌های جهان به اهمیت رفتار و سبک زندگی پی‌برده‌اند و برای اینکه سربازها در میدان نبرد از مرگ نترسند و دستور فرمانده را گوش کنند، به جای اینکه بر روی سربازها کار ذهنی(و علمی) یا ایمانی کنند، بیشتر کار «رفتاری» انجام می‌دهند؛ یعنی آنها را در یک دیسیپلین قرار می‌دهند و آنها را وادار می‌کنند که یک آیین‌نامۀ رفتاری را اجرا کنند و با این کار ابهت فرمانده را در دل سرباز می‌اندازند، لذا وقتی در میدان جنگ فرمانده به این سرباز فرمان می‌دهد، بدون اینکه به مرگ فکر کند(و بدون اینکه ترس از مرگ را قبلاً در دل خود از بین برده باشد)، جلوی گلوله می‌رود تا دستور فرمانده را انجام دهد. لذا در ارتش‌های جهان عمل‌زدگی هست. یعنی از طریق عمل و رفتار، یک‌سری عادات رفتاری را به سربازان تحمیل می‌کنند و نیروهای تحت امر خود را طوری بار می‌آورند که حتی ذهن‌ آنها را هم در اختیار فرمانده قرار می‌دهد، بدون اینکه علاقه و ایمان چندانی داشته باشند و یا از علم کافی نسبت به هدف برخوردار باشند.

ب) مهمترین عامل رواج سبک زندگی اسلامی چیست؟

علت رواج غرب‌زدگی در سبک زندگی جامعۀ مؤمنانۀ ما

  • از مباحث مقدماتی که بگذریم، به این سؤال می‌رسیم که مهمترین عامل پذیرش سبک زندگی غربی در میان جامعۀ مؤمنانۀ ما چیست؟ و مهمترین عاملی که می‌تواند سبک زندگی اسلامی یا سبک زندگی انسانی-ایرانی را در جامعه رواج دهد چیست؟ بسیاری از کسانی که از اسلام سخن می‌گویند، با اینکه سخنان درستی بیان می‌کنند اما سخنان‌شان «دقیق» نیست. لذا برای رفع این نگرانی که عبارت «سبک زندگی اسلامی» تبدیل به یک شعار توخالی شود و ما در این‌باره دچار شعارزدگی نشویم، باید کمی بیشتر به محور و محتوای سبک زندگی اسلامی توجه کنیم و به سوال‌های محتوایی در این زمینه پاسخ دهیم؟
  • باید دید که علت رواج غرب‌زدگی در سبک زندگی ما چیست؟ مهمترین عامل رواج سبک زندگی اسلامی در جامعه، چه می‌تواند باشد؟ کدام عامل است که اگر آن عامل را پیدا کنیم، می‌توانیم سبک زندگی خودمان را در جامعه رواج دهیم؟ خواهش می‌کنم به دور از علم‌زدگی به این سؤال پاسخ دهید؛ مثلاً نگویید که با آگاهی دادن و بینش‌دادن باید سبک زندگی اسلامی را رواج دهیم! تا به‌حال خیلی آگاهی‌ها‌ داده شده ولی بی‌نتیجه یا کم‌نتیجه بوده است. اتفاقاً همان کسانی که در سبک زندگی‌ خودشان دچار غرب‌زدگی هستند، اگر بخواهند دربارۀ سبک زندگی اسلامی صحبت کنند، بعضاً خیلی عالمانه‌تر و مؤمنانه‌تر از ما صحبت می‌کنند!
  • لذا ما برای آوردن سبک زندگی اسلامی به متن جامعه، باید به دنبال یک عامل عملیاتی باشیم. یعنی عاملی که به رفتار انسان بستگی داشته باشد نه به علم و ایمان. با توجه به اینکه از ابتدای انقلاب تاکنون به مقدار قابل توجهی علم و ایمان در جامعه ترویج کرده‌ایم، باید پرداختن بیش از اندازه و بیش از ظرفیت به «اندیشه و آگاهی» و «ایمان» به عنوان ابزاری برای اصلاح رفتار را کنار بگذاریم. مگر انسان برای اینکه درست زندگی کند به چقدر علم و آگاهی نیاز دارد؟! امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «شما به عمل به آنچه می‌دانید محتاج‌تر هستید تا به دانستن آنچه که نمی‌دانید؛ إِنَّکُمْ إِلَى الْعَمَلِ بِمَا عَلِمْتُمْ أَحْوَجُ مِنْکُمْ إِلَى تَعَلُّمِ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون»(غررالحکم/ص268)

محور تولید ارزش و گوهر مرکزی وجود انسان «مبارزه با هوای نفس» است/کسی که سراغ دین آمده تا دین زندگی او را راحت کند، از اساس اشتباه آمده چون اصلاً در دنیا نمی‌شود زندگی راحت داشت

  • قبل از پاسخ به این پرسش که مهمترین عامل رواج سبک زندگی اسلامی چیست، ابتدا ببینیم در وجود انسان کدام فعل درونی، موجب ارزش می‌شود؟ در واقع باید ببینیم که ماهیت این فعل درونی چیست؟ کدام فعل درونی انسان موجب ارزش او می‌شود که نه فرشته و نه حیوان این فعل درونی را ندارند؟ انسان اساساً به خاطر یک گوهر مرکزی در وجودش «انسان» شده و بقیۀ دارایی‌های انسان مقدمه و مؤخرۀ این گوهر مرکزی هستند، و آن «گذشتن از یک علاقۀ کم‌ارزش‌تر و ترجیح یک علاقۀ ارزشمندتر» و به تعبیر دیگر «مبارزه با هوای نفس» یا «جهاد اکبر» است؛ یعنی اینکه انسان بتواند با یک میل کمتر برخورد کند و مقابلش بایستد و یک میل برتر را انتخاب کند.
  • محور تولید ارزش برای انسان-یعنی عملی که در وجود انسان تولید ارزش می‌کند- مخالفت با هوای نفس است. ماهیت و هویت وجود انسان در مبارزه با تمایلات کم‌ارزش‌تر به نفع تمایلات برتر است. انسان که می‌خواهد به لذت بیشتر، عمیق‌تر و ماندگارتر برسد باید با تمایلات سطحی و کم‌ارزش خودش مبارزه کند. و البته این عملیات توأم با زجر و تلخی است، نه توأم با راحتی. لذا کسی که سراغ دین آمده تا دین زندگی او را راحت کند، او از اساس اشتباه آمده است، چون اصلاً در دنیا نمی‌شود زندگی راحت داشت.
  • خداوند می‌فرماید: «ما انسان را در رنج آفریده‌ایم؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد»(بلد/4) رنج و سختی هم یعنی هرچیزی که مخالف دوست‌داشتنی‌های ما باشد. این رنج‌ها و سختی‌ها گاهی تقدیری است و گاهی تکلیفی. یعنی گاهی به صورت تکلیف شرعی به ما دستور می‌دهند که برخی سختی‌ها و تلخی‌ها را تحمل کنیم و گاهی بر اساس تقدیرات الهی دچار سختی‌هایی می‌شویم(مثل یک مریضی سخت، فوت یکی از نزدیکان)، که باید با روحۀ رضایت با آنها برخورد کنیم و به مقدرات خود راضی باشیم.
  • گوهر مرکزی وجود انسان این است که بتواند مخالف بخشی از دوست‌داشتنی‌هایش رفتار کند؛ البته بر اساس برنامه‌ای که دین به او می‌دهد. «عقل» برای این است که انسان این را بفهمد و انجام دهد، «اختیار» هم برای این است که انجام این کار برای انسان ممکن باشد، «اراده» برای این است که بتواند این کار را انجام دهد و نیت خالص هم یعنی اینکه انسان نشان دهد واقعاً این مخالفت با هوای نفس را انجام داده، یعنی به نفع هوای نفس خودش کار نکرده بلکه علیه هوای نفسش کار کرده است. لذا کسی که دینداری او مطابق هوای نفسش است، به‌ظاهر دینداری می‌کند اما طوری دینداری می‌کند که مخالف هوای نفس او نباشد؛ چنین کسی یک روزی نامردی و عدم صداقت خودش را رو خواهد کرد.

گوهر مرکزی تمدن غرب هواپرستی  و گوهر مرکزی سبک زندگی اسلامی «مخالفت با هوای نفس» است

  • مخالفت با هوای نفس، نقطۀ کانونی ایجاد یک سبک زندگی درست است. اساساً دو تمدن و سبک زندگی وجود دارد؛ یکی تمدن الحادی که محورش هوای نفس است و یکی تمدن الهی است که محورش مبارزه با هوای نفس است.
  • گوهر مرکزی تمدن غرب، در واقع «هواپرستی» است. آیه قرآن می‌فرماید: «آیا کسى که خدای خود را هواى نفسش قرار داده دیدى؛ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(جاثیه/23) در اینجا به انسان‌هایی اشاره شده که هواپرستی را در مقابل خداپرستی قرار می‌دهند. گوهر مرکزی تمدن غرب نیز همین هواپرستی است. لذا در تمدن غرب، قوانین و مقررات و نظام حقوقی، در خدمت هوای نفس، راحت‌طلبی و لذت‌جویی انسان است، یعنی همه چیز در جهت خواسته‌های سطحی انسان طراحی شده نه خواسته‌های عمیق انسان.
  • اما تمدن اسلامی مبتنی بر چیست؟ نگویید تمدن اسلامی مبتنی بر خداست، چون در تمدن غرب هم «خدا» را حذف نکرده‌اند، کما اینکه بعضی‌ها می‌گویند بیشترین کلیساها در آمریکا هست و روی پول ملی خودشان اسم خدا را نوشته‌اند. آنها خدا را حذف نکرده‌اند، یعنی نام خدا هست، ولی خداپرستی به معنای واقعی کلمه نیست، بلکه نقطۀ مقابل خداپرستی یعنی هواپرستی را مبنای خود قرار داده‌اند. لذا باید گفت که تمدن اسلامی مبتنی بر «مخالفت با هوای نفس» است و گوهر مرکزی سبک زندگی اسلامی «مخالفت با هوای نفس» است.
  • حالا چگونه می‌توانیم سبک زندگی اسلامی را در عمل پیاده کنیم و در جامعه رواج دهیم؟! چگونه می‌توان همۀ رفتارهای خوب مانند صداقت، عدالت و مهربانی را در جامعه رواج داد؟ چرا با اینکه ما نسبت به خوب بودن این رفتارها علم و آگاهی داریم، اما انجام‌شان نمی‌دهیم؟ چون مخالفت با هوای نفس که گوهر مرکزی همۀ رفتارهای خوب است در سبک زندگی ما نیست. چون ما در آموزش و پرورش مخالفت با هوای نفس را آموزش نمی‌دهیم. چون ما به مخالفت کردن با دوست‌داشتنی‌های خود عادت نکرده‌ایم. کسی که این بنا را از 7 تا 14 سالگی در مدرسه یاد بگیرد، در 14سالگی وقتی به او بگویند باید نماز بخوانی، به راحتی این کار را انجام خواهد داد، چون این عمل را جزء برنامۀ مبارزه با نفس می‌داند.

مهمترین عامل از بین رفتن سبک زندگی غربی و رواج سبک زندگی اسلامی رواج ارزش «مخالفت با هوای نفس» است/ در جامعۀ ما ارزش‌های زیادی وجود دارد ولی مادر ارز‌ش‌ها یا کارخانۀ تولید ارزش وجود ندارد!

  • متاسفانه ما به اهمیت موضوع «مخالفت با هوای نفس» توجه راهبردی نداریم. شما برای درست کردن سبک زندگی اسلامی، باید مردم را به این موضوع توجه دهید. اگر اهل رسانه و فرهنگ هستید، برای اینکه سبک زندگی اسلامی را در جامعه رواج دهید، از خانواده‌ها، معلم‌ها و مبلغ‌ها، ترویج «مخالفت با هوای نفس» را بخواهید. زیرا ترویج «مخالفت با هوای نفس» مهمترین عامل از بین رفتن سبک زندگی غربی و رواج سبک زندگی اسلامی در جامعه خواهد شد و نبود این عامل باعث جذب شدن مردم به سبک زندگی غربی می‌شود، به طوری‌که پرداختن به علم و ایمان هم نمی‌تواند باعث جلوگیری از جذب مردم به سبک زندگی غربی شود، کما اینکه تا کنون هم نتوانسته است.
  • در جامعۀ ما ارزش‌های زیادی وجود دارد ولی مادر ارز‌ش‌ها یا کارخانۀ تولید ارزش (یعنی مخالفت با هوای نفس) وجود ندارد! خدا هست، ایمان هست، اعتقاد و محبت به امام زمان(ع) هست، ابالفضل‌العباس(ع) در این جامعه مورد تحسین قرار می‌گیرد، یعنی ارزش‌های فراوانی در این جامعه هست، ولی چگونه باید از این رودخانۀ ارزش‌ها نور بگیریم؟ متاسفانه ما از این رودخانۀ ارزش‌ها که در جامعۀ ما هست، درست استفاده نمی‌کنیم و چیز زیادی استحصال نمی‌کنیم.
  • در هفت سال اول در مدرسه به جای اینکه بیش از ظرفیت و نیاز روحی دانش‌آموزان، از خدا و پیغمبر برایشان سخن بگوییم، باید به آنها یاد بدهیم که چگونه با دوست‌داشتنی‌های خود مخالفت کنند؛ البته نه اینکه با همۀ دوست‌داشتنی‌های خود مبارزه کنند و مثلاً به شیوۀ مرتاض‌های هندی به صورت افراطی و نادرست به خودشان زجر بدهند، بلکه باید اصل مبارزه با نفس را در برخی از برنامه‌های آموزشی برای بچه‌ها جابیندازیم. اگر محور تعلیم و تربیت در مدارس ما این موضوع نباشد، بسیاری از نیروها در آنجا ضایع‌ می‌شوند و بسیاری از استعدادها هدر می‌روند. در زمان ظهور امام زمان(ع) نیز اتفاقی که خواهد افتاد و باعث شکوفایی استعداد‌ها می‌شود، همین خواهد بود.

کافی است یک ارزش محوری یعنی «ارزش مخالفت با هوای نفس» را احیا کنیم/ محور آموزش و پرورش باید جاانداختن مفهوم کلیدی مخالفت با هوای نفس برای بچه‌ها باشد

  • کافی است همین یک ارزش محوری را احیا کنیم: «ارزش مخالفت کردن با هوای نفس»؛ و آموزش و پرورش را بر این محور و مدار قرار دهیم، خانواده‌ها و آحاد جامعه هم بر همین محور و مدار قرار بگیرند. اگر این ارزش احیا شود، خداوند خودش را به دل‌ها نشان می‌دهد و ایمان‌ها افزایش پیدا خواهد کرد. اگر کسی مخالفت با هوای نفس را گوهر مرکزی دین نمی‌داند باید در تلقی و تعریف خود از دین بازنگری کند.
  • برای جذب افراد به دین، نباید روش‌هایی مثل تشویق و تنبیه را محور قرار داد. کسی که با تشویق بیاید، با تشویق هم خواهد رفت. اگر خداوند می‌خواست تشویق کند، برایش کاری نداشت. مثلاً هر کسی که کار خوبی انجام می‌داد، بلافاصله از آسمان یک مائده برایش می‌فرستاد و تشویقش می‌کرد! با تنبیه هم کار درست نمی‌شود. البته منظور این نیست که تشویق و تنبیه را مطلقاً کنار بگذاریم ولی اینها محور و عامل اصلی نیستند.
  • خیلی‌ها هستند که به دینداری متقاعد شده‌اند، ولی مشکلشان این است که نمی‌کشند و نمی‌توانند و طاقت نمی‌آورند، یعنی قدرت غلبه بر خود را ندارند، چون به غلبه کردن بر هوای نفس عادت نکرده‌اند. اینها اگر دینداری کنند، سعی می‌کنند دین را هم در خدمت خود قرار دهند.
  • دوران تمرین برای مبارزه کردن با تمایلات، سنین 7 تا 14 سال است (قَالَ الصَّادِقُ ع: دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ؛ من‏لایحضره‏الفقیه/3 /492/ح 4743 - وَ قَالَ النَّبِیُّ ص‏ الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ‏ سِنِینَ‏ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ‏؛ وسائل‏الشیعة/21/476- و قَالَ الصَّادِقُ ع: دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعاً فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ؛ الکافی/ج‏6/ص‏46) اصل آموزش و پرورش هم در همین سنین است، پس قاعدتاً ما در این سنین، باید نوجوان‌ها را با تکلیف و سختی و مخالفت با تمایلات آشنا کنیم. از نظر روانشناسی هم می‌شود تبیین کرد که انسان‌ها در سنین 7 تا 14 سال، دوست دارند دستور بشنوند.
  • حالا اگر یک سیاستمدار آمد و به مدیران آموزش و پرورش گفت که «آموزش و پرورش باید دانش‌آموزان را با حقوق خودشان آشنا کند» و نگفت که آموزش و پرورش باید دانش‌آموزان را با تکالیف خود آشنا کند، چه خواهد شد؟ آیا این منحرف کردن ذهن مدیران آموزش و پرورش نیست؟ البته ظاهر این سخن، خوب یا خنثی به نظر می‌رسد ولی در واقع این سخن مبنای تمدن غرب است، یعنی مبنای تمدن غرب توسط سیاستمداران ما دارد دیکته می‌شود. چون اینکه «من باید با حقوق خودم آشنا بشوم»، عملاً انسان را به سمت تأمین هوای نفس می‌کشاند تا جایی که از دین و دنیا برای تأمین هوای نفس خودش استفاده کند. رسیدن به سبک زندگی اسلامی، بدون اصلاح این ذهنیت‌های نادرست کار دشواری است.
  • ما وقتی به سبک زندگی اسلامی خواهیم رسید که محور سبک زندگی اسلامی، یعنی «جهاد با نفس»، را برای خودمان جا بیندازیم. و اصل دوران آموزش این معنا و مفهوم از 7 تا 14 سالگی است. آموزش و پرورش به‌جای اینکه خیلی از مطالب غیرضروری یا دارای اهمیت کم‌تر را به بچه‌ها یاد بدهد، در درجۀ اول همین مفهوم کلیدی «مخالفت با هوای نفس» را برای بچه‌ها جا بیندازد.

بعضی‌ها ظاهراً سبک زندگی اسلامی دارند، اما ذره‌ای با هوای نفس خود مبارزه نکرده‌اند

  • بعضی‌ها مذهبی هستند بدون اینکه ذره‌ای با هوای نفس خود مبارزه کرده باشند! مثلاً بعضی‌ها به عشق رفقای مسجدی خود به مسجد می‌روند، یعنی وقتی به مسجد می‌روند در واقع طبق خواستۀ نفس خود رفتار کرده‌اند و مخالفت با هوای نفس نکرده‌اند. یا مثلاً اگر خمس و زکات می‌دهند به خاطر این است که پولدار هستند و این‌کار برایشان راحت و حتی‌ لذت‌بخش است و با این‌کار هم با هوای نفس خود مخالفتی نکرده‌اند، اینها به‌ظاهر سبک زندگی اسلامی دارند ولی مخالفت با هوای نفس نکرده‌اند و لذا محور کارشان مستحکم نیست و بالاخره یک جایی عیب‌شان رو خواهد آمد.
  • اینکه ظاهر زندگی خود را اسلامی کنیم، طوری که به هیچ قسمتی از زندگی‌مان برنخورد؛ یعنی هم دائماً خوش بگذرانیم (و با هوای نفس خود مخالفت نکنیم) و هم ظاهر کارهایمان اسلامی باشد، این اشتباه است و به تعبیری یکی از بزرگ‌ترین دروغ‌های قرن ما است؛ لااقل خودمان نباید این شیوه و سبک زندگی را ترویج کنیم.

مبارزه با هوای نفس کار سختی نیست، ولی ما آن را برای خودمان سخت کرده‌ایم

  • مبارزه با هوای نفس، کار سختی نیست ولی ما آن را برای خودمان سخت کرده‌ایم، مثل کسی که برایش سخت است صبح زود بلند شود و به کوه برود. ولی کسی که به این کار عادت کرده است، اتفاقاً برایش راحت و لذت‌بخش است. ضمن اینکه باید بدانیم چه مبارزه با نفس بکنیم و چه نکنیم، در این دنیا سختی و زجر خواهیم کشید. کما اینکه خداوند می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً»(انشقاق/6) یعنی همۀ انسان‌ها به نوعی در این دنیا زجر خواهند کشید، منتها اگر کسی طبق برنامۀ دین عمل کند، در مجموع کمتر زجر خواهد کشید.

باید «مبارزه با هوای نفس» را با ادبیات غیردینی و فرادینی در جامعه ترویج کرد

  • مبارزه با هوای نفس را با ادبیات غیردینی و فرادینی باید در جامعه ترویج کرد و قبح خودخواهی و هواپرستی را با ادبیات غیر دینی نشان داد.
  • مثلاً برای موضوع حجاب به جای اینکه مدام روی لزوم پاسداشت ارزش‌های اسلامی تأکید کنید، یک مدتی سعی کنید این مفهوم را جابیندازید که آدمی که هر کاری دلش می‌خواهد را انجام بدهد، از انسانیت فاصله گرفته است. یعنی باید قبح و زشتی این کلمه که «دوست دارم» و «دلم می‌خواهد» را جابیندازید تا خود به خود حجاب هم جابیفتد. این مفهوم، محور تربیت است. از طنز، انیمیشن، کاریکاتور و ابزارهای دیگر می‌توانید برای انتقال این مفهوم استفاده کنید. در این مسیر می‌توانید از گزاره‌های روانشناسی هم به خوبی استفاده کنید، مثلاً در روانشناسی می‌گویند: دانش‌آموزی که ضریب هوشی(آی کیو) بالایی دارد لزوماً آدم موفقی نیست، بلکه دانش‌آموزانی که می‌توانند «خودداری» کنند موفق‌تر خواهد بود حتی اگر ضریب هوشی کمتری داشته باشد.   
  • متاسفانه ما گاهی اشتباه می‌کنیم و دین را در جامعه بد جا می‌اندازیم. مثلاً مدام از ارزش‌ها و ایمان و خدا مایه می‌گذاریم و می‌گوییم «به خاطر خدا، به خاطر حفظ ارزش‌ها این کارها را انجام ندهید و آن کارها را انجام دهید.» در صورتی که خداوند می‌فرماید: «اگر نیکى کنید به خودتان نیکى کرده‏اید، و اگر بدى کنید به خودتان بدى کرده‏اید؛ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(اسراء/7)
  • اگر محور سبک زندگی درست شود، یعنی بنا و عادت مبارزه با هوای نفس رواج پیدا کند و به یک سبک در زندگی مردم تبدیل شود، از همین مقدار ایمان و آگاهی که مردم دارند، عالی‌ترین بهره‌ها برده خواهد شد.
  • اگر می‌خواهید برای ترویج سبک زندگی، تبلیغات کنید، آموزش بدهید، یا جریان‌سازی کنید، روی این مبنا(یعنی مخالفت با هوای نفس) کار کنید. و الا اگر تا روز قیامت هم مدام از سبک زندگی صحبت کنیم، هیچ‌گاه سبک زندگی ما آنچنان که باید درست نخواهد شد. مگر تا به حال از مفاهیم خوبی مثل عدالت و محبت و مهربانی کم صحبت شده، اما آیا عدالت و مهربانی افزایش پیدا کرده است؟!

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۱۲
مجید شهشهانی

دومین گردهمایی هنرجویان فیلمسازی/افتتاحیه دور جدید آموزش تخصصی فیلمسازی مؤسسۀ شهید آوینی

امروز در جامعۀ ما هیچ شغلی به ضرورت و ارزش کار هنری و رسانه‌ای نیست/ انگیزۀ انقلابی برای ورود به عرصۀ هنر و رسانه کافی نیست، فهم عمیق دینی هم لازم است/ رسیدن به این درک عمیق، تهذیب نفس، نماز شب، از خودگذشتگی، و توسل به اهل‌بیت(ع) می‌خواهد

دومین گردهمایی هنرجویان فیلمسازی و سینماگران در آستانه برگزاری دوره تخصصی آموزش تخصصی فیلمسازی مؤسسۀ شهید آوینی، در مرکز فرهنگی سیدالشهدا با حضور حجت الاسلام علیرضا پناهیان برگزار شد.

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در این جلسه با اشاره به فریب‌خوردگان جریان‌های تکفیری گفت: وقتی انسان‌های شایسته در مقام تبلیغ دین قرار نگرفتند و کسی دین سالم، لطیف، معقول و منطقی را تبلیغ نکرد، دین خشن، انحرافی و نامعقول به سهولت رواج پیدا می‌کند .... امروز آمادگی برای شنیدن سخن حق و ضرورت انتقال پیام‌های خوب به مخاطبان مختلف در عالم دوصدچندان شده است و هرمقدار این پیام‌ها دیرتر به اهل عالم برسد، مظلومین بیشتری در گوشه و کنار جهان، سربُریده می‌شوند و بی‌تردید بخشی از گناه این‌همه مظلومیت‌ها به عهدۀ کسانی است که می‌توانستند با انواع و اقسام پیام‌رسانی‌ها به رفع ظلم اقدام کنند و نکردند.

در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در این سخنرانی را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

امروز آمادگی شنیدن سخن حق در عالم، دوصدچندان شده است

  • شما(هنرجویان) وقت خوبی به عرصۀ هنر و رسانه قدم گذاشته‌اید، زمانۀ شما زمانه‌ای است که آمادگی برای پذیرش سخن حق و پیام صحیح و سالم، فوق‌العاده بالا رفته است. نه تنها آمادگی مردم برای شنیدن سخن حق بالا رفته بلکه ضرورت انتقال پیام‌های خوب به انواع و اقسام مخاطبان در عالم، دوصدچندان شده است. هرمقدار این پیام‌ها دیرتر به اهل عالم برسد، مظلومین بیشتری در گوشه و کنار جهان، سربُریده می‌شوند و بی‌تردید بخشی از گناه این‌همه مظلومیت‌ها به عهدۀ کسانی است که می‌توانستند با انواع و اقسام پیام‌رسانی‌ها به رفع ظلم اقدام کنند و نکردند.  
  • وقتی با یکی از مسئولان مقاومت در منطقه صحبت می‌کردم؛ ایشان اقبال و فریب‌خوردگی برخی از اقشار مسلمان در سراسر جهان نسبت به تکفیری‌ها را ناشی از عدم وجود کار فرهنگی درست و غلط می‌دانست.

برخی پیام‌های انحرافی و غلط به فریب‌خوردگان تکفیری القاء شده و آنها باور کرده‌اند/اهل جبهۀ حق، به انتقال پیام‌های صحیح اقدام نکرده‌اند

  • وقتی به آدم‌های فریب‌خورده توسط تکفیری‌ها نگاه می‌کنیم، به هیچ وجه نمی‌توانیم بگوییم بدنۀ اینها را سازمان‌های جاسوسی با پول خریده‌اند و یا با سازمان‌دهی مستقیم از سوی آنها شکل گرفته‌اند. بلکه برخی از مفاهیم به صورت غلط به این فریب‌خوردگان تکفیری القاء شده است و آنها باور کرده‌اند و الان دارند بر اساس باورهای غلطشان کار می‌کنند. در حالی که بطلان این مفاهیم غلط که به آنها القاء شده آن‌قدر واضح است که وقتی شما از نزدیک با آنها مواجه می‌شوید به شدت تعجب می‌کنید از اینکه آنها چطور این مفاهیم غلط را باور کرده‌اند، چه رسد به اینکه به خاطرش جان بدهند!
  • امروز پیام‌های انحرافی و غلطی به اهل عالم داده می‌شود و این پیام‌های غلط به سادگی توسط آدم‌ها و به خصوص جوانان در همه‌جای دنیا باور می‌شود، و متاسفانه در چنین شرایطی، کسانی که اهل جبهۀ حق هستند به انتقال پیام‌های صحیح اقدام نکرده‌اند. وقتی کسی دین سالم، لطیف، معقول و منطقی را تبلیغ نکرد و وقتی انسان‌های شایسته در مقام تبلیغ دین قرار نگرفتند، دین خشن، انحرافی و نامعقول این‌قدر به سهولت رواج پیدا می‌کند.
  • یکی از مسئولین فرهنگی کشور که اخیراً به بسیاری از کشورهای اروپایی سفر داشتند، به بنده می‌گفتند: جریان‌های تکفیری در اروپا توانسته‌اند برخی خانم‌هایی را که اصلاً اهل دین و معنویت و حجاب نبوده‌اند و در فضای غرب رشد کرده‌اند، را ترغیب کنند به اینکه نه تنها محجبه بشوند و برقع بزنند بلکه برای کشته شدن در راه تفکر تکفیری‌ها نیز آماده شوند.

جهان تشنۀ معنویت، حاضر است برای دین‌های افراطی تقلبی، جان بهترین جوانان خود را تقدیم کند/ نتایج فاجعه‌آمیز کم‌کارهای ما در جهان را ببینید!

  • ما حجاب معقول و لطیف منطقی خودمان را تبلیغ نکردیم(و اگر هم کار مختصری شده باشد، حجابی که امروز در جهان رواج یافته نتیجۀ این کار مختصر نیست، بلکه اثر خون شهدا و اثر عمومی جریان معنویت در عالم و زدگی آدم‌ها از زندگی مبتذل است که باعث شده به سمت حجاب بروند)، اما در همین شرایط، تکفیری‌ها می‌آیند و با صرف کمترین وقت و تجهیزات تندترین شعارها را می‌دهند و جهان تشنۀ معنویت هم از شدت تشنگی حاضر است برای همین دین‌های افراطی تقلبی جان بهترین جوانان خودش را تقدیم کند. چرا باید این‌گونه باشد؟ به دلیل اینکه ما یک خلأ‌هایی را ما ایجاد کرده‌ایم و به آنها بی‌اعتنایی کرده‌ایم و اقدامات شایسته‌ای در این زمینه انجام نداده‌ایم.
  • بنده نمی‌خواهم وضع موجود رسانه‌ای و هنری را در کشور تحلیل کنم، ولی از شما هنرجویان خواهش می‌کنم قبل از شروع این دوره، نتایج فاجعه‌آمیز کم‌کاری‌های ما و کارهایی که ما «انجام نداده‌ایم» را در جهان مشاهده کنید! الان شما می‌توانید در جهان با تک‌تک آدم‌ها ارتباط برقرار کنید و ببینید مردم عالم چقدر ساده فریب چه پیام‌هایی را می‌خورند که این پیام‌ها در واقع نوع تقلبی همان پیام‌هایی است که خزائن و معادنش اینجا در اختیار شما قرار دارد و شما با بی‌اعتنایی از کنار آنها عبور می‌کنید و تلاش نمی‌کنید که لااقل بخشی از این پیام‌های ناب را به تشنگان عالم تقدیم کنید.
  • شما وقت خوبی رسیده‌اید؛ هم ضرورت پیام‌رسانی به اوج رسیده و هم پذیرش در بالاترین نقطه است. اساساً ظهور وقتی رخ می‌دهد که پذیرش پیام حق در عالی‌ترین وضعیت ممکن باشد. و الان ما واقعاً به این زمان نزدیک شده‌ایم منتها یک کم‌کاری مفرط و یک خلأ وحشتناک در این عرصه وجود دارد.

فضای فرهنگی رسانه‌ای ما شبیه سیاه‌چال‌هایی شده که نور را می‌بلعند و طوری نمایش می‌دهند که گویا هیچ خبری نیست

  • اگر بخواهیم خلأ تولید محصول فرهنگی و ‌رسانه‌ای خوب را به چیزی در عالم ماده تشبیه کنیم، شاید بتوان آن را به سیاه‌چال‌هایی تشبیه کرد که در کهکشان‌ها وجود دارد. می‌گویند در کهشکشان‌ها سیاه‌چال‌هایی وجود دارد که نور ستارگان را در خود می‌بلعند، یعنی نه تنها خودشان با نور، روشن نمی‌شوند و نوری از آنجا عبور نمی‌کند؛ بلکه تاریکی خود را بر نور ستارگان غلبه می‌دهد و نور ستارگانی که باید به ما برسد اگر از نزیدک این سیاه‌چال‌ها عبور کند، بلعیده می‌شود. حکایت فضای فرهنگی رسانه‌ای ما هم شبیه همین سیاه‌چال‌هایی شده که نور را در خود می‌بلعند و این‌طوری نمایش می‌دهند که گویا هیچ خبری نیست!
  • هر کسی از کنار ما عبور کند، احساس می‌کند هیچ خبری نیست، درحالی که در این جامعه، خورشیدها و ستارگانی طلوع کرده‌اند که هر یک از آنها برای روشن کردن عالم کافی بوده‌اند، و ماه‌هایی طلوع کرده‌اند که می‌توانند شب‌های مهتابی به مردم عالم هدیه کنند، ولی متاسفانه در زمینۀ بازتاب نور اینها کاری صورت نگرفته و سیاه‌چال‌ها نور این ستارگان و خورشیدها را در تاریکی خود دفن کرده‌اند.
  • متاسفانه گاهی یک فیلم برای دفاع مقدس ساخته می‌شود اما انگار این فیلم از دالان این سیاه‌چال‌ها عبور کرده و نورش گرفته شده است. نتیجه‌اش این می‌شود که یک دفاع مقدس سکولار به مخاطب نشان می‌دهد؛ به حدّی که گویا اتفاقات این فیلم در ویتنام، کوبا یا هر نقطۀ دیگری از این عالم رخ داده است که رنگ و بویی از معنویت ناب دفاع مقدس ما در آن دیده نمی‌شود.

هنرمندان، اهالی رسانه و مستندسازهای ما امام(ره) را به چه کسی در این عالم شناسانده‌اند؟

  • هنرمندان، اهالی رسانه و مستندسازهای ما حضرت امام(ره) را به چه کسی در این عالم شناسانده‌اند؟ شاگردهای کوچک و بزرگ امام(ره) را به چه کسی شناسانده‌اند؟ جامعۀ ما این‌قدر شخصیت و افکار امام(ره) را مهجور قرار داده که اگر امروز یک جوان با امام(ره) ارتباط برقرار کند باید مدعی باشد که خودش امام(ره) را اکتشاف کرده؛ یا با مکاشفۀ روحی به امام(ره) رسیده و با ایشان ارتباطی برقرار کرده است.
  • هنوز بوی برخی عقب‌ماندگی‌های مفرط از کلام برخی اهالی هنر و رسانه می‌آید که نشان می‌دهد دنبال این هستند در کار هنری‌شان خودنمایی و خوداظهاری کنند و کار هنری را در خدمت نفسانیت خودشان قرار دهند. چنین کسانی، یک‌ذره احساس مسئولیت برای اینکه ماه بشوند تا نور خورشید را به دیگران بتابانند در خودشان احساس نمی‌کنند، و هرگز تخیل چنین وضعیتی را هم نکره‌اند.
  • هنرمند خوب مثل ماه است که با انعکاس نور خورشید، شب را مهتابی می‌کند، به حدی که ستارگان پرفروغی که خودشان نور دارند در مقابل نور این ماه، کم می‌آورند(البته از دید ناظر زمینی). من احساس می‌کنم که شهید آوینی هیچ‌وقت خودنمایی و خوداظهاری نمی‌کرد بلکه شور و شوق او به انتقال و انعکاس نور خورشید بود. شهید آوینی آیینۀ تمام‌نمای خورشید بود، اما آیا امروز که این آیینه شکسته شده، نسل هنرمند امروز می‌تواند قطعات شکسته شدۀ این آینه باشد و با آن ایوان آیینه‌ای درست کند و نور چراغ‌های موجود را از هزاران زوایای مختلف منعکس کند؟

انگیزۀ انقلابی برای ورود به عرصۀ هنر و رسانه کافی نیست، فهم عمیق دینی هم لازم است

  • شما هنرجویان، اگر با انگیزۀ انقلابی و با انگیزۀ غصه خوردن برای پنهان ماندن این نور وارد عرصۀ هنر و رسانه شده‌اید، ضمن اینکه تاریخ بشریت منتظر چنین کسانی است که به این عرصه وارد شوند، اما باید بدانید که انگیزۀ خوب و سلامت نفس برای ورود به این عرصه کافی نیست. خیلی‌ها بودند که با انگیزه‌های خوب و انقلابی شروع کردند اما به جایی رسیده‌اند که هر موقع به میدان می‌آیند باید مراقب باشیم که به خودی گُل نزنند! و بعضاً دچار تصلب‌هایی شده‌اند که اجازۀ گفتگوهای انتقادی را هم نمی‌دهند. ما از این افراد کم ندیده‌ایم، لذا وقتی می‌بینیم که حزب‌اللهی‌‌ها وارد این عرصه می‌شوند، ذوق‌زده نمی‌شویم.
  • عِرق و انگیزۀ انقلابی برای ورود به این عرصه کافی نیست، بلکه فهم عمیق دینی هم لازم است؛ فهم عمیقی از دین که گاهی ممکن است در طلبه‌هایی مثل ما هم پیدا نشود و بعضاً ممکن است با نبود این فهم عمیق، بیاییم دین را به شکل دیگری عرضه کنیم که شکل حقیقی دین نیست.

یکی از آفت‌های زمانۀ ما این است که برخی بچه مذهبی‌ها خودشان را همه‌چیزدان می‌دانند!

  • آیا امکان دارد انسان بدون تلاش و جهاد عملی و بصیرتی، بتواند عمیقاً حقایق بسیار ژرف را درک کند؟ یکی از آفت‌ها و آسیب‌های زمانۀ ما این است که برخی بچه مذهبی‌ها خودشان را همه‌چیزدان می‌دانند و حاضر نیستند راجع به مفاهیم عمیق دینی مانند تقوا، ایمان، حجاب و نماز و ... بیشتر تحقیق و بررسی کنند و دربارۀ رازهای این مفاهیم تفکر و تعمّق کنند. اینها خودشان را صاحب‌نظر می‌دانند و بدون اینکه حاضر به تحقیق و تفکر باشند، می‌خواهند دربارۀ همه‌چیز نظر بدهند و این فاجعه‌ای است که ما از بابت آن گرفتاری‌های زیادی را متحمل هستیم.
  • معلوم نیست برخی بچه ‌مذهبی‌های ما یک‌دفعه‌ای چگونه همه‌چیزدان شده‌اند؟! در حالی که نه محصول عمیق رسانه‌ای تولید شده که از آن استفاده کرده‌ باشند، نه آموزش و پرورش ما تحول عمیق محتوایی پیدا کرده و نه سرفصل‌های دانشگاهی ما طوری طراحی شده‌ که مفاهیم عمیق دینی را به دانشجویان منتقل کنند و نه خودشان حتی یک‌بار به طور عمیق، کلّ قرآن را هم مرور کرده‌اند. با تلاوت نیم‌بند و سطحی برخی از آیات قرآن هم که نمی‌شود همه‌چیزدان شد! این مسأله به خاطر نقص فضای تبلیغی و تعلیماتی در موضوعات دینی است.

امروز دانستن حداقلی از معارف دینی برای شما هنرمندان کافی نیست؛ باید رازهایی از دین را عمیقاً درک کنید

  • انگیزۀ انقلابی برای یک هنرجو کافی نیست، بلکه باید رازهایی از این دین را عمیقاً بداند و درک کند. به پیشینیان خودتان نگاه نکنید که در آن فضا با حداقل معارف دینی مجاهدت می‌کردند تا در این دو امدادی، چوب را به شما برسانند. امروز شرایط تغییر کرده و الان کار شما به آن سادگی و با دانستن حداقلی از معارف دینی قابل انجام نیست. الان شما برای فهم نیازهای زمانۀ خود از قرآن و معارف دینی، خیلی نیازمند دانستن عمیق معارف دین هستید و باید این نیاز را باور کنید. چون پیام دینی‌ای که شما امروز می‌خواهید بدهید، خیلی عمیق‌تر از پیام‌های دینی‌ای است که قبلاً داده می‌شد.
  • به عنوان مثال، امروز دربارۀ مفهوم ایمان، چه پیام عمیقی وجود دارد که شما هنرمندان بخواهید به مردم منتقل کنید؟ در قرآن کریم حدود 250 مرتبه از ایمان سخن گفته شده است. در این میان، خداوند 13 مرتبه توصیه به ایمان کرده و از این 13 مرتبه، 11 مرتبه آن خطاب به مؤمنین است. پس مشکل ایمان در قرآن مؤمنین هستند، یعنی این مؤمنین هستند که باید مؤمن‌تر بشوند. خداوند می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136) لذا می‌توان گفت مشکل و مسألۀ اصلی، ملحدینی که خدا را قبول ندارند نیست، بلکه مسألۀ اصلی مؤمنین هستند.

امروز در جامعۀ ما هیچ شغلی به ضرورت و اهمیت و ارزش کار هنری و رسانه‌ای نیست/ شما علاوه بر انگیزۀ قوی، معرفت و بصیرت فوق‌العاده نسبت به زمانۀ خود نیز لازم دارید

  • بنده به جدّ معتقد هستم که امروز در جامعۀ ما هیچ شغلی به ضرورت و اهمیت و ارزش هنر و رسانه نیست. به هیچ وجه ارزش حضور در هیچ صنعت و شغل و کسب و کاری مثل حضور در عرصۀ هنر و رسانه نیست. این ضرورتی است که می‌توان با اتکا به متون دینی، واقعیت‌های موجود و منطق قوی اثبات کرد. نیاز جهان برای شنیدن صداهای شما خیلی بیشتر از گذشته شده و ضرورت کار در این عرصه خیلی بالاتر از گذشته شده است.
  • به عنوان مثال، یک وقت پزشکی را به روستای دورافتاده‌ای می‌فرستند تا چند بیمار سرماخورده یا صعب‌العلاج را معالجه کند، اما یک وقت پزشکی را به میدان جنگ می‌فرستند تا به خط مقدم برود و مجروحانی که دارند جان می‌دهند را معالجه کند. امروز ضرورت کار شما مانند ضرورت اعزام آن پزشک به میدان جنگ است. امروز در مقابل شما یک میدان نبرد نرم سهمگین و یک میدان نبرد سخت که متکی به کار فرهنگی و نبرد نرم است، قرار دارد. حیاتی‌ترین نیاز جامعه این است که شما در این عرصه قدم بگذارید، لذا ارزش کار شما بسیار بالاست.
  • اما درک این ضرورت برای انجام کار فرهنگی و هنری کفایت نمی‌کند، بلکه علاوه بر انگیزۀ قوی، یک معرفت و بصیرت فوق‌العاده نسبت به زمانۀ خود لازم دارید تا بتوانید روی پای خودتان بایستید. مثل شهید دیالمه، محکم بایستید و علمای خوب و بد را تشخیص دهید و انحراف افراد مختلف را به درستی ببینید و حتی پیش‌بینی کنید.

گویا یک لحظه چراغ را برای شهید آوینی روشن کرده بودند و او این منظومۀ باعظمت را دیده بود/ رسیدن به این درک عمیق، تهذیب نفس، نماز شب، از خودگذشتگی، و توسل به اهل‌بیت(ع) می‌خواهد

  • اینکه من شما را به یک فهم عمیق دعوت می‌کنم، معنایش این نیست که شما را به حوزه‌های علمیه دعوت کنم، نه! مگر شهید دیالمه یا شهید آوینی طلبه بودند؟! بنده مانند خیلی‌ها قبل از شهادت آقای آوینی، آشنایی چندانی با ایشان نداشتم، اما وقتی مقام معظم رهبری(ره) دربارۀ ایشان فرمودند: «سید شهیدان اهل قلم» عظمت ایشان برای کسانی که رهبر انقلاب را می‌شناسند روشن شد، چون مقام معظم رهبری(ره) مبالغه‌آمیز و بی‌حساب به کسی عنوان نمی‌دهند. لذا به سراغ سخنان و اندیشه‌های ایشان رفتم و دیدم که واقعاً ایشان با مطالعه و دقت زیاد، این عنوان را به شهید آوینی داده‌اند. الان بیش از بیست سال از شهادت ایشان می‌گذرد، اما هنوز کسی به گرد پای ایشان نرسیده است.
  • در واقع شهید آوینی، حقیقتی را «دریافت» کرده بود که دیگران در تاریکی با دست کشیدن بر قسمتی از آن، فقط تصوری نسبت به آن پیدا کرده بودند. گویا یک لحظه چراغ را برای شهید آوینی روشن کرده بودند و او در روشنایی این منظومۀ باعظمت را دیده بود و لذا بعد از این درک عمیق، دست به هر جایی از این منظومه می‌کشید، برداشت دقیق و درستی از آن پیدا می‌کرد.
  • بنده دربارۀ شهید دیالمه و شهید چمران نیز همین اعتقاد را دارم، یعنی معتقدم چراغ را یک لحظه برای آنها روشن کرده بودند و آنها این منظومه را دیده بودند. اما بعضی‌ها بدون اینکه چراغ را برایشان روشن کرده باشند و بدون اینکه کلیّت این منظومه را دیده باشند و درک عمیقی پیدا کرده باشند، فقط به قسمتی از آن دست زده‌اند و با همین فهم جزئی خود، فقط پُرحرفی می‌کنند. ان‌شاءالله این چراغ برای شما روشن شود و این درک عمیق را به‌دست بیاورید.
  • البته برای رسیدن به این درک عمیق، تهذیب نفس، معنویت، ریاضت، نماز شب، از خودگذشتگی، گریۀ در خانۀ اهل‌بیت(ع)، توسل و قرآن خواندن نیمه‌شب می‌خواهد که باید فراهم کنید. باید چراغ را برایتان روشن کنند تا یک‌بار کل ماجرا را ببینید، تا بعد از آن با هر قطعه‌ای از قطعات معرفتی مواجه شدید بدانید، که این قطعه را کجا باید قرار دهید.

اگر انگیزۀ سالم انقلابی و نگاه عمیق معرفتی داشته باشید، هنر آن شیوه‌ای خواهد بود که شما به کار می‌بندید

  • اگر آن انگیزۀ سالم انقلابی در شما باشد و روز به روز آن را تقویت کنید و خودتان را در محضر خداوند متعال مسئول پاسخ‌دادن برای آن سرهای بریدۀ مظلوم بدانید، و علاوه بر آن، اگر بصیرت و نگاه عمیق معرفتی را پیدا کنید، در این صورت ابزار هنر، خود به خود در دستان شما قرار خواهد گرفت به حدّی که اصلاً هنر آن شیوه‌ای خواهد بود که «شما» به کار می‌بندید و آن خلاقیتی خواهد بود که از «شما» صادر خواهد شد، و سبک هنری آن چیزی خواهد بود که «شما» بگویید، یعنی شما تعیین خواهید کرد که چگونه باید این حقیقت را بیان کرد، و دیگر کسی نمی‌تواند سبک بیان آن را به شما دیکته کند.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۸
مجید شهشهانی

صوت | غربت پیامبر(ص)

شناسنامه

  • زمان: دهه سوم ماه صفر ـ سال 92
  • مکان: تهران ـ حسینیه آیت الله حق شناس(ره)
  • تعداد: 9 جلسه
  • موضوع سخنرانی: غربت پیامبر(ص)

جلسه اول:

جلسه دوم:

جلسه سوم:

جلسه چهارم:

جلسه پنجم:

جلسه ششم:

جلسه هفتم:

جلسه هشتم:

جلسه نهم:

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۶
مجید شهشهانی

صوت | نفاق

شناسنامه

  • زمان: شبهای جمعه از 9 آذرماه سال91 تا 6 تیرماه سال 92
  • مکان: تهران - هیئت شهدای گمنام
  • تعداد: 24 جلسه
  • موضوع سخنرانی: نفاق

معرفی بحث:

نفاق، به عنوان موضوعی که می‌تواند فرادینی هم باشد؛ یکی از عوامل مهم در تهدید ایمان و تضعیف جامعه دینی بوده است. نفاق به دلیل انواع گوناگون و پنهان بودنش، پیچیدگی‌های خاصی را هم به هنگام مبارزه نیاز دارد. البته قبل از آغاز مبارزه نیاز است که با انواع راه‌های شناسی نفاق آشنا شویم. نگاه دین به نفاق، نحوه تأثیر منافقین بر جامعه ایمانی، رابطه منافق با ولایت، مکانیسم پیدایش نفاق، علائم نفاق و .... بخشی از مباحث مهمی را شکل می‌دهد که استاد پناهیان طی 24 جلسه به تبیین آن‌ها پرداخته‌اند.   

فهرست تفضیلی:

جلسه1: امتحان با اولیاء الهی

  • امتحان انسان‌ها با اولیاء الهی

  • پیچیدگی‌ امتحان شدن با ولی خدا

  • مراتب امتحان با اولیاء الهی

  • ایمان مستقر و ایمان مستودع به اولیاء

  • حفظ ایمان به ولی خدا برای همیشه

  • انواع امتحان با اولیاء الهی

  • مراحل رشد و ارتقاء در ارتباط با ولی خدا

  • روضه اسارت اهل بیت(ع) 

جلسه2: نفاق؛ اهمیت و پیچیدگی‌ها

  • ضرورت بحث از نفاق

  • نفاق؛ موضوعی فرادینی

  • روابط نفاق و کفر

  • روند پیچیده‌تر شدن نفاق

  • بررسی نفاق با توجه به آیات قرآن

  • معنای نفاق

  • نفاق اخلاقی

  • ظرفیت نفاق

  • پیچیدگی مبارزه با نفاق

  • نفاق و ولایتمداری

  • روضه امام حسین(ع)

جلسه 3: راه‌های شناسایی نفاق

  • نفاق در آینه روایات

  • سیره مؤمن در ترس از نفاق

  • ضرورت تضعیف نفاق

  • تضعیف نفاق و مقدمه‌سازی برای ظهور

  • پیچیده بودن شناخت منافق و نحوه کار او

  • درجه‌بندی نفاق

  • نفاق؛ پدیده‌ای با تاریخ طولانی

  • قرآن؛ شرحی بر ایمان و نفاق

  • اهداف شناسایی نفاق

  • راه‌های شناخت نفاق

  • ابعاد اجتماعی نفاق

  • اشاره به روضه امام سجاد(ع) و تدفین شهدا

جلسه 4: زمینه‌های رشد نفاق در دین

  • زمینه‌های رشد نفاق در دین

    • پنهان بودن درجه ایمان

    • پرهیز از سوءظن

    • توصیه به حسن ظن

    • عیب‌پوشی

  • فرصت‌هایی برای رشد نفاق

  • مظلومیت مؤمنین در مقابل جریان نفاق

  • آداب برخورد با نفاق

  • روضه امام حسن(ع)

جلسه 5: منافقین و یارگیری از گناهکاران

  • علاقه منافقان برای جذب گناهکاران

  • دینداری؛ سخت‌گیرانه یا آسان؟

  • تسامح و تساهل در دین

  • تلاش برای دور کردن گناهکاران از منافقین

  • دلسوزی؛ ریشه نهی از منکر

  • مهربانی‌ با گناهکاران در سیره خوبان

  • ویژگی‌های منافق

  • انعطاف پذیری مطلق

  • رنگ به رنگ شدن

  • سهل‌گیر بر خود

  • طعنه به عیب دیگران

  • زبان زیبا و قلب سیاه

  • اشاره به روضه حضرت علی اصغر(ع) و روضه اربعین و بازگشت حضرت زینب(س) به کربلا

جلسه 6: ولایت گریزی منافق

  • رمزآلود و اشاره‌ای بودن برخی از معارف قرآن

  • نسبت کلمه متقی با شیعه

  • ارتباط مؤمن و متقی با ولایت

  • ولایتمداری و معنای تقوی

  • تقوای قلب و پاسداشت زحمات ولی خدا

  • قرآن؛ مدح اهل بیت و ذم دشمنان اهل بیت(ع)

  • ولایت پیامبر(ص) و مخالفت‌ها

  • ولایت گریزی منافق

  • پیام‌هایی از سوره منافقین

  • روضه حضرت زهرا(س)

جلسه 7: عدم انفاق؛ مهمترین ویژگی منافقین

  • بررسی صفتی کلیدی در مورد نفاق

  • نگاهی دوباره به کار اقتصادی و کسب ثروت

    • بی‌عرضگی و زهدنمایی

    • مؤمن و دنیای آباد

    • مؤمن و کسب و تجارت حلال

    • زشتی‌های زندگی انگل‌وار

    • نقش ویژه مادران در تربیت مالی فرزندان

    • حب مال و حب دنیا

    • فرهنگ جامعه ما در مورد اقتصاد

  • عدم انفاق؛ مهمترین ویژگی منافقین

  • انفاق به خوبان؛ محل مچ‌گیری از منافقین

  • جمعبندی سوره منافقین در مورد انفاق

  • ارزش انفاق در راه اهل بیت(ع)

  • اشاره به روضه امام حسین(ع)

جلسه 8: مال و ثروت نزد مؤمن و منافق

  • همراه بودن عمل دنیوی و زندگی معنوی

  • توصیه به خرید و فروش

  • جایگاه فعالیت‌های اقتصادی در دین

  • آثار فعالیت اقتصادی مؤمنین

    • سلب قدرت از دشمنان دین

    • تأثیر روانی و شخصیتی

    • سلب امور از منافقین

  • علاقه مؤمن به علی(ع)

  • علاقه منافق به مال و ثروت

جلسه 9: نفاق پنهان

  • جهل منافق به نفاق خودش

  • چرا ایمان و چرا نفاق؟

  • پیچیدگی‌های ایمان و نفاق

  • وابستگی ایمان به خوبی‌های واقعی

  • وابستگی اخلاق به صفات ژنتیکی

  • مؤمن بد اخلاق و منافق خوش اخلاق

  • خوش‌اخلاقی منافق و افزایش فتنه‌گری

  • علائم نفاق پنهان

  • روضه اسارت اهل بیت(ع)

جلسه 10: منافق و جمع اضداد

  • جمع اضداد برای اولیاء خدا

  • جمع اضداد در منافق

  • وجوه مختلف جمع اضداد

  • جمع اضداد منفی و مثبت

  • مثال‌هایی از جمع اضداد

    • آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی

    • شهید شاطری

  • روضه امام حسین(ع) و حضرت علی‌اکبر(ع)

جلسه11: کاهش ایمان؛ خطری همیشگی

  • خطر زوال ایمان، خطری همیشگی

  • ایمان؛ ناشناخته‌ترین گرایش قلب

  • ایمان مستقر و ایمان مستودع

  • ترس از عدم عاقبت به خیری؛ ترسی ضروری

  • دعا و تضرع برای حفظ و افزایش ایمان

  • رو آمدن بدی‌ها و نفاق پنهان در امتحانات

  • سیر برطرف شدن عیوب فرد و جامعه

  • روضه حضرت معصومه(س) و حضرت زینب(س) 

جلسه 12: مکانیسم پیدایش نفاق

  • شناخت ایمان؛ مستلزم شناخت نفاق

  • اثر شناخت بدها بر تشخیص دادن خوب‌ها

  • مکانیسم پیدایش نفاق

  • گناه و عدم اصلاح بدی‌ها

  • تأکید بر خوب بودن

  •  غره شدن به خوبی‌ها

  • تأکید ویژه دین بر اصلاح بدی پنهان

  • اهمیت صلح و دوستی بین مؤمنین

جلسه 13: نقش منافق خوش‌زبان در فتنه‌گری

  • فلسفه اطاعت از خدا و رسول

    • حیات روح

    • شکوفایی مضاعف

    • نتایج عرفانی اطاعت از خدا و رسول

  • فتنه، نتیجه عدم اطاعت از رسول

  • مهمترین ابراز فتنه‌گری منافق

  • چه کسانی کمر حضرت علی(ع) را شکستند؟

    • فاسق علیم اللسان

    • اهل معنویت ولی بی‌شعور

    • فریب امت با منافق چرب زبان

    • برای دفاع از خود، زبان‌بازی نکنیم

  • روضه حضرا زهرا(س)    

جلسه 14:  فاصله گرفتن از نفاق

  • جایگاه تقرّب و تبعّد در منظومه معارف دین

  • تقرب؛ مفهومی بی‌انتها

  • تبعد از بدها و بدی‌ها

  • خوب‌تر شدن؛ هدفی متعالی

  • دور شدن از بدها؛ ضرورتی برای خوب‌تر شدن

  • از منافقین بسیار دور باشیم

  • منافق با نماز مشکل دارد

  • عشق به نماز؛ راه دور شدن از نفاق

  • روضه حضرت زینب(س)

جلسه 15- 92/01/22: شناخت پدیده نفاق

  • شناخت ایمان؛ مستلزم شناخت نفاق

  • نفاق؛ پدیده‌ای اعتقادی

  • خطر مخدوش شدن ایمان

    • پنهان کردن بی‌ایمانی

    • از دست دادن ایمان

  • چرا بی‌ایمانی، امری پلید است؟

    • لطافت ایمان

    • قساوت قلب فرد بی‌ایمان

    • دشواری توضیح چیستی ایمان

  •   توجه به تاریخ و درک اهمیت تغییر ایمان

  • بازی منافق با ایمان مردم

  • نقس نفاق در بی‌ایمانی مردم به ولایت

  • روضه حضرت زهرا(س)

جلسه 16: نقش ولایت و تقوی در تشخیص خبیث و طیب

  • تشخیص، مرحله‌ای از جدا شدن طیب از خبیث

  • دشواری‌های تمیز دادن خبیث از طیب

  • ایمان به ولایت، راه تشخیص خبیث از طیب

  • ضعف ایمان صرف به خدا، برای تشخیص خبیث از طیب

  • بی تقوایی؛ عامل ریزش خبیث ها

  •  روضه حضرت عباس(ع)

جلسه17: نقش تقوی در تعریف قدرت برای ولی خدا

  • رابطه اولیاء خدا با قدرت

  • عدم تلاش ولی خدا برای کسب مستقیم قدرت

  •  تبیین رابطه قدرت با ولایت

  • سیره تاریخی امیرالمومنین(ع) در برخورد با قدرت

  •  نقش بصیرت و ایمان مردم در قدرت ولی خدا

  • رابطه قدرت و ولی خدا؛ یک بررسی قرآنی

    • تفسیر آیه فاستقم کما امرت

  • تقوای ولی خدا در پرهیز از زد و بندهای سیاسی

جلسه 18: امتحان با ولیّ حیّ؛ امتحانی همیشگی

  • ترسیم اطاعت از رسول خدا در قرآن

  • چگونگی اطاعت از رسول در دوره‌های بعد

  • تواضع به ولی خدا؛ فلسفه اطاعت از رسول خدا

  • باقی بودن فلسفه اطاعت از رسول در همه دوره‌ها

  • امتحان با ولیّ حیّ؛ امتحانی همیشگی

  • دشواری‌های امتحان با ولیّ حیّ

  • عبادت و ذکر، معیار خوب بودن نیست

  • روضه حضرت ام کلثوم و اسارت اهل بیت(ع)

جلسه 19: تأثیر تقوی و شجاعت بر اطاعت از ولی خدا

  • ضرورت شناخت نفاق برای شناخت ایمان

  • شجاعت؛ نیاز جدی ما در مسایل معنوی

  • برخی از آثار سوء ترس

  • ترس؛ یکی از مهمترین ابزارهای شیطان

  • فراگیری تربیت مبتنی بر ترس در جامعه

  • ترس از عذاب؛ ترسی نادر و کمیاب

    • ترس از عذاب؛ مختص دل‌های عاشق است

  • زشتی ترس‌های موهوم

  • آثار ترس در عرصه های سیاسی

    • مؤمنین ضعیف از کفار می‌ترسند

    • مؤمنین ضعیف؛ زمینه‌ساز نفوذ دشمنان

    • بی‌توفیقی مدیران ولایت‌گریز

جلسه 20: اهمیت شخص ولی در دین خدا

  • دقت‌های خدا در برنامه هدایت انسان

    •  آگاهی از سیستم‌های امنیتی دشمن

    • دقت‌های جزیی دشمن در مقابله با ما

  • جایگاه ویژه انسان در ساختار دین

  • اولیاء خدا و تربیت انسان‌ها

  • روش دین در تربیت انسان با ولی

  • شخص‌محوری و ولایت‌پذیری

    • عشق به عادل؛ مهمتر از عشق به عدالت

  • جایگاه شخص ولی در دین

  • برنامه‌ریزی برای افزایش محبت به ولی الله

جلسه 21: شیطان و امنیت کاذب

  • نقش منافق در سلطه کفار

    • منافق، مؤمن را از کفار می‌ترساند

    • ترویج عافیت‌طلبی در جامعه

  • نقش شیطان در ایجاد آرامش کاذب

    • به تهدیدها فکر کنیم

    • وسوسه‌های شیطان برای غفلت از خطرات

  • آسیب‌های ترویج آرامش کاذب در جامعه

    • عملکرد نامناسب رسانه‌ای در مورد دشمن

    • خشن و درنده‌خو شده دشمنان و آرامش کاذب جامعه

    • غیر انقلابی شدن فضای انتخابات

  • اقتدار و شهادت؛ عوامل حفظ کشور

    • اقتدار با ترساندن دشمن حاصل می‌شود

  • ذکر توکل به خدا؛ تنها راه غلبه بر ترس‌ها

  • تأثیر مراقبت از ارزش‌‌ها در حفظ اقتدار

  • نقش منافقین در ایجاد امنیت کاذب

جلسه 22: شفاف بودن حق و ابهام نفاق

  • آموزش انسان‌ها در رسالت پیامبر اکرم(ص)

    • اختلاف در هدف و روش با کفار

  • روش کسب اقتدار در کشور

    • احزاب، عامل اقتدار نیستند

    • تفاوت‌های کسب اقتدار در کشور ما و در غرب

    • تفوات در روش و در اهداف

  • ضرورت درک روش‌های متناسب با فرهنگ ما

  • شفاف بودن شیوه تبلیغی پیامبر(ص)

  • مقابله نفاق با شفافیت

    • ترکیب حق و باطل در روش منافق

    • انواع روش‌های غیر شفاف برای بیان نظرات

جلسه 23: ضرورت دعا و توسل در تمام مسایل

  • ضرورت دعا و مناجات در همه مسایل و شرایط

  • دعا و ندبه در تاریخ اسلام و ایام دفاع مقدس

  • خدمت به نظام با دعا و توسل

  • دعا و توسل در عرصه انتخابات

  • مناجات شعبانیه؛ دعایی مختصر ولی عمیق

  • بررسی فرازهایی از مناجات شعبانیه

  • روضه حضرت عباس(ع)

جلسه 24: «نگاه به آسمان» داشته باشم

  • معنای خوبِ «سر به هوا بودن»

  • امام(ره) نگاهش به آسمان بود!

  • معجزۀ تداوم انقلاب پس از شهادت 72 تن

  • برکت شهدای هفتم تیر

  • باوری که هفتم تیر به مردم داد

  • اولین تجمع بزرگ حزب‌اللهی‌ها

  • «خسران مبین» یعنی ارتباط ناقص با خدا

  • اگر خدا همه‌چیزت نباشد...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۶
مجید شهشهانی

صوت | چشم انداز دینداری

شناسنامه

  • زمان: ماه محرم ـ سال 92 - دهه دوم
  • مکان: تهران - مسجد جامع قلهک
  • تعداد: 4 جلسه
  • موضوع سخنرانی: چشم انداز دینداری

فهرست تفصیلی:

جلسه 1:

  • تفاوت بین آرمان و چشم انداز
  • چشم انداز آیندۀ دینداری در جامعه و جهان
    • دینداری عاقلانه تر
    • احساس ضرورت به دینداری
  • اخلاص عوامانه
  • اخلاص عالمانه
    • دوست داشتن خدا؛ شرط اخلاص عالمانه
  • عقل؛ مانع سقوط و انحراف انسان
  • عشق و ایمان؛ عامل صعود انسان
    • عشقِ توأم با دانایی

جلسه 2: عاقلی مقدمۀ عاشقی         

  • دینداری مبتنی بر عقلانیت
  • جامعۀ مهدوی مبتنی بر عقل
  • حاکم شدن عقلانیت دینی در جهان
    • حجاب صرفاً یک ارزش نیست
    • بی‌حجابی و عدم تعادل روانی
  •  شهدا عاشق بودند یا عاقل؟
    • شهداء اول عاقل بودند
    • جهاد، مرگ را جلو نمی‌اندازد
    • شهید جانش را ایثار نمی‌کند
    • شهادت معامله است
  • دشمنی عقل و هوای نفس
    • کنترل هوای نفس با عقل
  • عاقلی مقدمۀ عاشقی

 جلسه 3: اخلاق حداقلی و حداکثری

  • آیندۀ دینداری در جامعۀ جهانی
    • دینداری سرشار از عقل و علم
    • آسان‌تر شدن دینداری با عقل و علم
  • نگاه  عقلانی و علمی به دین
  • قابل جمع بودن دینداری عاقلانه و مخلصانه
  • اخلاق حداقلی عامل بدبختی فرد و جامعه
    • امان از جهنم اخلاقِ ناقص!
    • فریبنده بودن اخلاق حداقلی
  • اکتفا به اخلاق حداقلی مانع رشد انسان
  • خطر گزاره‌های ناقص اخلاقی
  • اخلاق ناقص عامل بردگی بشر
    • اخلاق ناقص؛ حربه‌ای در دست صهیونیست‌ها
    • فساد ناشی از اخلاق نیم‌بند
    • دلیلِ ساختنِ فیلم‌های اخلاقی در هالیوود
  • اخلاق حداقلی مانعی برای اخلاق حداکثری

جلسه 4: دینداریِ عاقلانه در جامعۀ قبل از ظهور

  • دینداری عاقلانه منحصر به جامعۀ مهدوی نیست
    • چگونه می‌توان در هر کاری نیت خالصانه داشت؟
  • برتری دورۀ قبل از ظهور
  • برترین مردم کدامند؟
    • عقل و فهم موجب برتری برخی مردم
  • فراگیر شدنِ دینداری عاقلانه، پس از ظهور
  • ضرورتِ عقلانیت، برای عبور از فتنه‌های آخرالزمان
    • عدم امکانِ اتکاء به ولیجه‌ها، در آخرالزمان
  • رشدِ سی ‌سالۀ ایران علی‌رغم همۀ دشمنی‌ها
    • قوتِ رهبری کلان ایران
  • افول سی‌سالۀ آمریکا علی‌رغم غارتِ دنیا
    • ضعف مدیریت کلان آمریکا
  • چشم‌انداز آیندۀ لیبرال‌ دموکراسی غرب
    • به بن‌بست رسیدنِ نظام سرمایه‌داری
  • عقلِ سرشارِ عرفای ما
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۰۹
مجید شهشهانی

صوت | جلسه ششم دانشگاه هنر

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۶
بیان معنوی

صوت | جلسه پنجم دانشگاه هنر

موضوع: معنویت حماسه ساز، معنویت حماسه سوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۶
مجید شهشهانی

صوت | جلسه چهارم دانشگاه هنر

موضوع: معنویت حماسه ساز و معنویت حماسه سوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۶
مجید شهشهانی

 

دانشگاه امام صادق(ع) | تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر-7

خدا اجازه نداده سخن درست را طوری بیان کنیم که قدرت انتخاب از مردم گرفته شود/ یک دستگاه تربیتی درست، هم مالک‌اشتر درست می‌کند،و هم ممکن است از آن شمر بیرون بیاید/ گاهی امتحان «ما فی الضّمیر» انسان را ظاهر می‌کند تا تقویت شود

پناهیان:  اسلام به ما اجازه نمی‌دهد همان‌طوری که غربی‌ها با تبلیغات سنگین خودشان آدم‌ها را به نفع ابلیس و به نفع بی‌دینی مسخ می‌کنند ما هم با تبلیغات دینی بسیار سنگین، مردم را مسخ کرده و به سمت دینداری ببریم، چون در اینجا اصلاً مسخ کردن غلط است. اگر بشود حقیقت را طوری به مردم نشان داد که همه مات و مبهوت شوند و بپذیرند، ما نباید این کار را انجام دهیم، چون باید مردم امتحان شوند و الا خدا خودش همه را هدایت می‌کرد. بنابراین ما اجازۀ تبلیغات دینی مسحور کننده‌ای که مردم را سحر کرده و تسلیم خدا کند، نداریم.

حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مدت ده شب در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر» سخنرانی می‌کند. این سخنرانی هر روز ساعت «شش و ده دقیقه» صبح از شبکه دوم سیما پخش می‌شود. بخش‌هایی از هفتمین جلسه این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

  • گزیده صوتی:
  • روضه: خدایا تو میبنی​...​
  • صوت کامل

دین تلخی ندارد؛ این ذات زندگی دنیاست که تلخی‌هایی در آن هست/ مقدّرات الهی، هم تلخی دارند هم شیرینی ولی اصل بر تلخی است   

  • ممکن است در بحث امتحان به ظاهر تلخی‌هایی دیده شود که البته این تلخی‌ها ناشی از واقعیتِ حیات دنیا است. چون بالاخره در دنیا واقعیت‌های تلخی وجود دارد که اتفاقاً دین می‌آید و تا حدّی انسان را از این تلخی‌ها نجات می‌دهد اما متاسفانه خیلی‌ها بنا ندارند این تلخی‌ها را صریحاً به زبان جاری کنند. نباید از سخن گفتن دربارۀ تلخیِ واقعیت‌های عینی که در دنیا ما را احاطه کرده‌اند پرهیز کنیم تا مبادا کسی از دین زده شود. چون واقعیت این است که خودِ دین تلخی ندارد بلکه این ذات حیات دنیاست که در آن تلخی‌هایی وجود دارد و خداوند متعال بر این تلخی‌ها تصریح فرموده است: «ما انسان را در رنج آفریده‌ایم؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»(بلد/4)
  • اگر به قرآن کریم نگاه کنید، می‌بینید که اصل در حیات بشر بر همین تلخی‌هاست. مقدّرات الهی، هم تلخی دارند هم شیرینی؛ اما اصل بر تلخی است. امتحان هم چیزی از همین قبیل است. امتحان‌های الهی نیز دو وجه دارند، خداوند گاهی با نعمت دادن، ما را امتحان می‌کند و گاهی با نقمت دادن امتحان می‌کند.
  • خداوند می‌فرماید «همراه سختی و دشواری، آسانی هم هست؛ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/5) در آیۀ بعدی دوباره تأکید می‌فرماید: «با سختی، آسودگی هم هست؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»(انشراح/6) انگار اصل بر سختی است و بعد در کنار این سختی، آسودگی هم هست. عبارت‌های قرآن کریم در این‌باره بسیار روشن هستند و ما باید خیلی واضح صحبت کنیم. نباید فکر کنیم که قرآن کریم کلمات تلخی دارد که ما برای جذب مردم به دین نباید آنها را با مردم در میان بگذاریم و نباید از آن تلخی‌ها حرف بزنیم.
  • امیرالمؤمنین(ع) در آغاز نامۀ 31 نهج‌البلاغه جوانش را مورد خطاب قرار می‌دهند و واقعیت‌ها و سختی‌های زندگی را صراحتاً بیان می‌فرماید (این نامه در واقع اولین سند مکتوب آموزشی و تربیتی ما است که امیرالمؤمنین(ع) شخصاً وقت گذاشته‌اند و آن را برای نسل‌های بعدی نوشته‌اند. این در واقع سند انتقال دین به جوانان است) حضرت در ابتدای نامه، چهارده خصلت برای دورۀ جوانی ذکر می‌فرماید که غالب این خصلت‌ها بار منفی داشته و از تلخی‌های زندگی حکایت می‌کند. ایشان در آغاز می‌فرماید: «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ ... إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ»(نهج البلاغه/نامه31) یعنی این نامه از پدرى فانى به فرزندى است که به آرزوهای خود نخواهد رسید، روندۀ راه مردگان است، در دنیا هدف بیمارى‏ها و در تیررس بلاها و مصائب قرار دارد...

این یک تصور عامیانه از دین است که نمازخوان شدن مشکلات را برطرف کند

  • عبارت‌های امیرالمؤمنین(ع) در توصیف سختی‌های زندگی کاملاً صریح است! حضرت هیچ‌وقت برای جذب جوان به دین - نعوذبالله - به او دروغ نمی‌گوید بلکه واقعیت را می‌گوید که دنیا جای رسیدن به آرزوها نیست، دنیا محل امتحان پس دادن است و در مقدّرات تو سختی‌هایی وجود دارد که این سختی‌ها و تلخی‌ها جزء دنیای تو است. دین می‌گوید دستت را به من بده من تو را از این تلخی‌ها «تا حدّی» نجات بدهم و تلخی‌هایت را مثمر ثمر قرار دهم. شما اگر نمازخوان هم نمی‌شدی این مشکلات بود، حالا که نمازخوان شده‌ای وقتی مشکلات و گرفتاری‌هایت را تحمل می‌کنی، نور می‌گیری. اگر نمازخوان هم نبودی، مجبور بودی مشکلاتی را تحمل کنی بدون اینکه نور بگیری و بعدش هم - نعوذبالله – به جهنم می‌رفتی. بنا نیست نمازخوان شدن شما مشکلات شما را برطرف کند، این چه تصور عوامانه‌ای از دین است که در میان بسیاری از مردم رواج دارد؟!

پیش‌بینی پیامبر(ص): بعضی‌ها برای جلب محبوبیت عمومی، از هوای نفس مردم تبعیت کرده و از دین کم می‌گذارند!

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «بعد از من اقوامی را خواهید دید که پادشاهی و حکومت‌شان جز با قتل و زورگویی پیش نمی‌رود؛ سَیَکُونُ‏ بَعْدِی‏ أَقْوَامٌ‏ لَا یَسْتَقِیمُ لَهُمُ الْمُلْکُ إِلَّا بِالْقَتْلِ وَ التَّجَبُّرِ»(تحف العقول/ص60) امروز شما دنیا را نگاه کنید؛ دنیا سرشار از این ویژگی‌هایی است که پیامبر اکرم(ص) صریحاً بیان کرده‌اند. الان حکومت‌های غربی را می‌بینید که الّا و لابد با زورگویی کار خودشان را پیش می‌برند. مثلاً می‌گویند: ما این انرژی را داریم ولی شما نباید داشته باشید و بعد تهدید می‌کنند که اگر بخواهید داشته باشید چه‌کارها می‌کنیم! از سوی دیگر برای بقاء ثروت و قدرت خودشان، تروریست‌ها را به سوریه می‌فرستند تا آدم‌ها را سر ببُرند و جنایت کنند. اصلاً حکومت و دموکراسی غرب صدسال است که با تکیۀ بر خون‌های مظلومینی که در جهان ریخته شده دارد ادامه پیدا می‌کند.
  • رسول اکرم(ص) در ادامۀ کلام شریفشان می‌فرماید: «ثروت به دست نمی‌آورند مگر با بخل ورزیدن؛ وَ لَا یَسْتَقِیمُ لَهُمُ الْغِنَى إِلَّا بِالْبُخْلِ» یعنی تا بخل نورزند، نمی‌توانند برای خودشان تجمیع ثروت کنند و خودشان را در امور مادی بی‌نیاز کنند. بعد می‌‌فرماید: «شما در آینده خواهید دید، بعضی‌ها وقتی می‌خواهند بین مردم محبوبیت پیدا کنند، از هوای نفس مردم تبعیت می‌کنند و دین را ساده‌تر از آن‌چیزی که هست، جلوه می‌دهند و از دین کم می‌گذارند؛ وَ لَا تَسْتَقِیمُ لَهُمُ الْمَحَبَّةُ فِی النَّاسِ إِلَّا بِاتِّبَاعِ الْهَوَى وَ التَیْسِیرِ فِی الدِّینِ»
  • در واقع پیامبر گرامی اسلام(ص) پیش‌بینی فرموده‌ است که در آینده بعضی‌ها برای جلب محبوبیت عمومی از اهواء نفسانی مردم تبعیت می‌کنند. این‌‌کار اگر در جمهوری اسلامی یا در هر جای دیگری انجام شود، فرقی ندارد. مثلاً یک کسی برای اینکه خودش را محبوب کند می‌خواهد از اموری مانند قلیان کشیدن یا سیگار کشیدن بهره‌‌گیری کند که اصلاً امر ضروری و پسندیده‌ای نیست بلکه یک کار هوسی است.
  • بعضی‌ها نیز برای جلب محبوبیت مردم، می‌آیند و دین را ساده‌تر از آن‌چیزی که هست، جلوه می‌دهند. «والتَّیسیر فِی الدّین» یعنی با کم گذاشتن از دین، آن را آسان می‌کنند تا محبوبیت به دست بیاورند مثل این‌که کسی بگوید: اگر نمازهایت را یکی درمیان هم خواندی اشکالی ندارد! چون این‌جوری من بیشتر محبوب می‌شوم!
  • بعضی‌ها هم از حقایق زندگی و معارف دینی سخنِ تلخ نمی‌گویند، مثلاً آیاتی که ممکن است احیاناً یک کمی تلخ باشد را نمی‌گویند و پنهان می‌کنند، فقط قسمت‌های آسانش را می‌گویند تا محبوبیت پیدا کنند. البته معلوم است که اخلاق و رفتار ما نباید با مردم تلخ باشد تا مردم به خاطر تلخ بودن ما از دین زده بشوند.

آثار روحی توجه به امتحان / توجه به امتحان از نظر روحی، فوق‌العاده برای انسان مفید است

  • توجّه به امتحان، چه آثار و فوایدی دارد؟ همان‌طور که قبلاً اشاره شد، توجه به امتحان از نظر روحی، فوق‌العاده برای انسان مفید است؛ مثلاً اینکه آدم را دچار شادی‌ها و غم‌های بیهوده و زیادی نمی‌کند، دچار ترس‌ها و اضطراب‌های نابه‌جا نخواهد کرد. کینه‌های بیجا را از دل انسان می‌برد و به انسان، آرامش می‌دهد. ارتباط انسان با خدا را درست می‌کند، تکبّر انسان را از بین می‌برد. البته آدم را در مقابل پروردگارش یک‌مقدار ترسان و نگران می‌کند ولی بعد از این ترس و نگرانی یک‌مقدار هم محبّت نسبت به خدا در دل آدم ایجاد می‌شود و آدم به خدا وابسته می‌شود؛ چون می‌فهمد که زیاد هم روی پای خودش نایستاده است. التماس و اتکائش به خدا بیشتر می‌شود. اینها آثار روحیِ توجه به امتحان است.
  • هر کسی از امتحان می‌ترسد، باید این سفارش امیرالمؤمنین علی(ع) را اجرا کند که فرمود: «از هرچه می‌ترسی، خودت را داخلش بینداز، زیرا شدّت بیم و هراس تو بزرگتر از آن‌چیزی است که از آن مى‏ترسى؛ إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْه‏»(نهج البلاغه/حکمت175) بعد از اینکه داخل آن کار شدی می‌بینی آن‌قدرها که فکر می‌کردی ترس نداشته یا اصلاً خبری نبوده و ترست بی‌مورد بوده است. لذا اگر وارد امتحان شوی به آرامش می‌رسی.

آثار فکری توجه به موضوع امتحان/دین اجازه نمی‌دهد با تبلیغاتِ زیادی، مردم را مسخ کنیم و به سمت خدا ببریم/ خدا اجازه نداده سخن درست را طوری بیان کنیم که قدرت انتخاب از مردم گرفته شود

  • اما آثار فکریِ توجه به موضوع امتحان چیست؟ یکی از آثارش این است که «فضای تربیت دینی، فضای سیاسی حاکم بر جامعۀ دینی و فضای تبلیغاتی دین را ضعیف تلقی نمی‌کنی» چون می‌فهمی که دین اجازه نمی‌دهد با تبلیغاتِ زیادی، مردم را مسخ کنیم و به سمت خدا ببریم. یعنی اسلام به ما اجازه نمی‌دهد همان‌طوری که غربی‌ها با تبلیغات سنگین خودشان آدم‌ها را به نفع ابلیس و به نفع بی‌دینی مسخ می‌کنند ما هم با تبلیغات دینی بسیار سنگین، مردم را مسخ کرده و به سمت دینداری ببریم، چون در اینجا اصلاً مسخ کردن غلط است.
  • خداوند صریحاً به پیامبرش می‌فرماید: «وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ»(انعام/35) یعنی ای پیامبر! هرچند اعراض کافران برایت سخت است و دوست داری آیه‌ و نشانه‌ای از دل آسمان یا از اعماق زمین بیرون بکشی و مردم را تسلیم حقیقت کرده و آنها را هدایت کنی، ولی نباید این کار را انجام دهی! خدا اگر بخواهد همۀ آنان را هدایت می‌کند، پس جزء جاهلان نباش! 
  • اگر بشود حقیقت را طوری به مردم نشان داد که همه مات و مبهوت شوند و بپذیرند، ما نباید این کار را انجام دهیم، چون باید مردم امتحان شوند و الا خدا خودش همه را هدایت می‌کرد. بنابراین ما اجازۀ تبلیغات دینی مسحور کننده‌ای که مردم را سحر کرده و تسلیم خدا کند، نداریم. کسی منتظر نباشد فیلمی بیاید او را تسخیر کند و به سمت خدا ببرد. ولی ابلیس اگر بخواهد کسی را به سمت خودش بکشاند با تزیین و استفاده از هر شیوۀ تبلیغاتیِ مسحورکننده‌ای سعی می‌کند او را استحمار کند تا قدرت انتخاب را از او بگیرد و به سمت خودش بکشاند. ولی ما حتی اجازه نداریم سخن درست را هم طوری بیان کنیم که قدرت انتخاب را از مردم بگیرد.

در تبلیغ دین باید سخن تلخ و شیرین را در کنار هم به مردم بگوییم/ اگر بحث امتحان را متوجّه شده باشید، دیگر نمی‌گویید تبلیغات دینی ضعیف است

  • یکی از اصول و مبانیِ تبلیغ در اسلام این است، که در تبلیغ دین باید سخن تلخ و شیرین را در کنار هم به مردم بگوییم، یعنی شوق و خوف باید با هم باشد، هرچند می‌دانیم که مردم از خوف بدشان می‌آید. نمی‌شود فقط شوقی صحبت کنیم. ما روش صرفاً تبشیری (شبیه آنچه در تبلیغ مسیحیت انجام می‌دهند) نداریم. هم باید بشارت بدهیم و هم اینکه مردم را بترسانیم، هرچند می‌دانیم اگر مردم را بترسانیم دور ما خلوت می‌شود. مبلّغی که بخواهد فقط جذب کند و در کنار سخن پرجاذبه‌اش، سخن پردافعه نگوید، به تعبیری دارد «غشّ در معامله» می‌کند. نمی‌شود از جهنّم نگوییم و فقط از بهشت بگوییم.
  • اگر شما بحث امتحان را متوجّه شده باشید، دیگر نمی‌گویید تبلیغات دینی ضعیف است. چون می‌بینید که خداوند حتی به پیغمبرش هم اجازه نمی‌دهد تبلیغات خیلی سنگین و مسحورکننده انجام دهد. البته بنده نسبت به تربیتی که موجود است اعتراض دارم. در تربیت دینی ما، وجه رحمانیِ دین دارد غلبه پیدا می‌کند و وجوه دیگر دین که بیان واقعیت‌های تلخ حیات هستی است، پنهان می‌شود، لذا وضع تربیتی ما ایده‌آل نیست. ولی وضع تربیتی ایده‌آل هم این نیست که با تبلیغات سنگین، افراد را مجبور کنیم به سمت دینداری بیایند، باید فضای امتحان را حفظ کرد.

یک دستگاه تربیتی درست، هم مالک‌اشتر درست می‌کند،و هم ممکن است از آن شمر بیرون بیاید

  • از سوی دیگر، در بهترین مجموعه‌های علمی - مذهبی که دانش‌آموز، طلبه یا دانشجو تربیت می‌کنند، احتمال تربیت خطرناک‌ترین عناصر نیز در میان آنها وجود دارد و جلوی این را هم نمی‌شود گرفت. این سیستمی است که خدا طراحی کرده تا از بندگانش امتحان بگیرد و شما نمی‌توانی بگویی این سیستم غلط بوده است. نظام تربیتی درست، آن نیست که تمام خروجی‌هایش خوب از آب دربیایند؛ این کار با تولید ماشین فرق می‌کند! اصلاً یک تربیت‌گاه درست، تربیت‌گاهی است که هم مالک‌اشتر پای رکابش درست شود، هم شمربن ذی‌الجوشن. این تربیت‌گاه امیرالمؤمنین علی(ع) است. لذا امروز هم می‌بینیم تنها کسانی که خودشان را در قرن اخیر روشنفکر می‌دانند و مدّعی هستند که «به پیامبر(ص) وحی نازل نشده است و - نعوذبالله - حضرت دروغ گفته‌اند یا همه‌اش خواب و رؤیا بوده است!» کسانی هستند که از مذهبی‌ترین مدارس تهران درآمده‌اند! و این، اصلاً دلیل بر خراب بودن آن سیستم آموزشی و تربیتی نیست هرچند ممکن است در آن سیستم، نواقصی هم باشد ولی نباید سطحی‌نگرانه درباره‌اش قضاوت کرد. 
  • ما اثر اندیشه‌ای بحث امتحان را این می‌دانیم که به این سادگی نمی‌شود قضاوت کرد کدام برنامه درست است یا نه. پیچیدگی‌های بسیار زیادی دارد. در قانون‌گذاری و در جلوگیری از ظلم و ایجاد نظم هم نباید سطحی‌نگری کرد. مثلاً گاهی برای اینکه جلوی ظلم مردها به زن‌ها گرفته شود، قانون‌هایی وضع می‌کنند ولی ظلم بیشتر می‌شود. به عنوان مثال دیگر، در تربیت فرزند برای اینکه نمازخوان شود نباید سطحی‌نگری کرد. باید بدانیم که قاعدۀ امتحان، یا دستگاه امتحان حاکم بر مقدّرات بشر است و این کار را خیلی پیچیده می‌کند.

چرا خداوند همۀ کارها را به خودش نسبت می‌دهد؟/چون همۀ کارهای ما باید از دستگاه امتحان عبور کند

  • حتی اعمال اختیاری شما هم اگر بخواهد اثر داشته باشد باید از دستگاه امتحان عبور کند. مثلاً یک کسی تدبیر اقتصادی بسیار دقیق انجام می‌دهد تا وضعیت معیشت زندگی‌اش را طبق دستور اسلام درست کند اما نتیجه‌ای نمی‌گیرد بلکه خرابت‌تر هم می‌شود. چرا؟ چون دستگاه امتحان به او اجازه نداده است. لذا امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداى تعالى روزى احمقان را زیاد کرده، تا خردمندان درس عبرت بگیرند و بدانند که دنیا نه با تلاش و کوشش به دست مى‌آید و نه با زرنگى و تدبیر؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَسَّعَ‏ فِی أَرْزَاقِ‏ الْحَمْقَى‏ لِیَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا لَیْسَ یُنَالُ مَا فِیهَا بِعَمَلٍ وَ لَا حِیلَةٍ»(کافی/5/83) لذا خداوند تدبیر زیرکانه و هوشمندانه بعضی‌ها برای رسیدن به مال را خراب می‌کند تا به مال نرسند، بعد مقابل چشم آنها یک آدم بی‌تدبیر ساده‌لوح را به نتایج اقتصادی بالا می‌رساند تا همه بفهمند کار دست خداوند است و دست آنها نیست. البته معنایش این نیست که ما تلاش و تدبیر نکنیم. ما وظیفه‌ داریم سعی و تلاش و تدبیر خودمان را انجام دهیم ولی نباید مشرکانه تدبیر کنیم، یعنی باید بدانیم اصل کار دست خداوند است.
  • از سوی دیگر بعضی‌‌ها که به ثروتی می‌رسند، تصور می‌کنند فقط به خاطر زرنگی خودشان بوده است. مثل قارون که می‌گفت: «این مال و ثروت فراوان با علم و تدبیر خودم فراهم شده؛ قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ عِندِی»(قصص/78) قارون فکر می‌کرد به خاطر شایستگی خودش است که این‌قدر ثروت به دست آورده است. البته واقعاً هم تدبیر کرده بود، وقت گذاشته بود و زحمت کشیده بود ولی خدا می‌فرماید اینها را من به تو دادم، یعنی تدبیر تو از دستگاه امتحان من عبور کرده و اجازه دادم نتایج زحماتت را بگیری. لذا خداوند در قرآن کریم، همۀ کارها را به خودش نسبت می‌دهد، چون همۀ کارهای ما باید از دستگاه امتحان عبور کند و اگر قرار است اثر و نتیجه داشته باشد باید خدا اجازه‌اش را بدهد.

دو وجه امتحان: 1. شرایط انتخاب ما مهیا کند 2. خوبی‌ها و بدی‌های پنهان ما رو می‌‌آورد

  • یک هدف امتحان این است که شرایطی را مهیّا کند تا ما بتوانیم انتخاب کنیم. یعنی شرایط انتخاب را ایجاد می‌کند چون انسان با انتخاب ارزشمند می‌شود. اگر انتخاب نباشد، یا انسان ارزش ندارد؛ یا مثل فرشته‌ها خواهد بود که از اول خوب بوده و خوب باقی می‌مانند. ولی او انسان شده است که بتواند معصیت و طاعت انجام دهد و این انتخابش به او ارزش بدهد. لذا یک معنای امتحان این است که خدا صحنه‌ای را برایت درست می‌کند که در آن صحنه بتوانی انتخاب قشنگ انجام دهی و رشد کنی.
  • اما امتحان وجه دیگری هم دارد. گاهی خداوند شرایطی را فراهم می‌کند که معلوم است در این شرایط انتخاب- چون آدم خوبی هستی- قطعاً انتخاب خوبی خواهی کرد، اما چرا در چنین شرایطی که نتیجۀ امتحان معلوم است، خدا باز هم صحنۀ امتحان برای تو پیش می‌آورد؟ برای اینکه خوبی‌ها و ما فی‌الضّمیر تو بیرون بریزد.
  • پس خداوند در امتحاناتش دو غرض را دنبال می‌کند، غرض اولیۀ امتحان این است که تو انتخابِ قشنگی انجام دهدی و ارزش پیدا کنی. غرض ثانویه هم این است که خدا از آدم‌هایی که انتخابشان معلوم است، امتحان می‌گیرد تا خوبی‌های خود را بروز دهند. خدا به تعبیری می‌فرماید «می‌دانم او گزینۀ خوب را انتخاب می‌کند، اما می‌خواهم خوبی‌اش را بروز بدهد و این خوبی تجلّی پیدا کند» مثلاً می‌گوید: این بندۀ من فداکار است، لذا به او میدان می‌دهم تا فداکاری کند. مثلاً دفاع مقدس فرصتی ایجاد کرد تا نوری که در دل خیلی‌ها بود، تجلّی پیدا کند؛ این تجلیّاتِ خوب در سختی‌ها ظاهر می‌شود. در مورد افرادی که بد هستند نیز تجلیّات بد باز هم در سختی‌ها ظاهر می‌شود.
  • در مورد آدم‌های بد نیز گاهی اوقات معلوم است که اگر خداوند این آدم را سرِ دو راهی قرار بدهد حتماً راه بد را انتخاب می‌کند ولی خداوند به او میدان می‌دهد تا خودش را نشان دهد و خباثت درونی خود را بیرون بریزد. لذا خدا به کافران مهلت می‌دهد تا ما فی‌الضمیر خود را بیرون بریزند.

گاهی امتحان «ما فی الضّمیر» انسان را ظاهر می‌کند تا تقویت شود /تو خوبی‌هایی داری که هنوز خبر نداری و با امتحان رو می‌آید 

  • پس یک وجه امتحان برای این است که تو ما فی‌الضّمیر و خوبی‌هایت را بروز بدهی. اما چه ضرورتی دارد خوبی‌های درونی انسان تجلی بیرونی پیدا کند و ظاهر بشود؟ برای اینکه وقتی ظاهر شد تقویت می‌شود. شما مگر نمی‌خواهی رشد کنی؟! پس خوبی‌ها و نیت‌های خوبی که در دلت هست باید بیرون بیاید و در عمل تجلی پیدا کند. لذا اگر نیّت‌های خوب داشته باشید، خدا از شما امتحان می‌گیرد تا این نیّت‌ها بروز پیدا کند. معمولاً هم این امتحانات با سختی و فداکاری توأم است. مگر شما نگفتی «خدایا! من خیلی تو را دوست دارم»؟ خُب خدا هم زمینه‌ای درست می‌کند تا برایش قربانی بدهی و فداکاری کنی.  به این ترتیب خدا به تو ثابت می‌کند خیلی بیشتر از اینها خوب هستی. صبر کن تا خدا ترا به قربانگاه ببرد. یک‌دفعه‌ای تو که قبلاً از امتحان و قربانی دادن می‌ترسیدی، آنجا شجاع می‌شوی و بعد از اینکه از امتحان سرافراز بیرون آمدی می‌فهمی چقدر خمیرمایۀ شجاعت داشتی و خودت هم خبرنداشتی! یعنی خیلی از خوبی‌ها در درون تو هست که هنوز خبر نداری. 
  • رسول اکرم(ص) می‌فرمود: «خداوند متعال به سرّ بندۀ خودش نگاه می‌کند، و هر چه تهِ دلش باشد بیرون می‌آورد و آن را مانند لباس بر تنش می‌کند چه خوب باشد و چه بد باشد؛ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَقُولُ مَنْ أَسَرَّ سَرِیرَةً أَلْبَسَهُ‏ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ‏ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ إِنْ‏ شَرّاً فَشَرٌّ»(کافی/2/296) «سِرّ» با «باطن» فرق دارد، سِرّ آن قسمتی از درون ماست که خودمان هم از آن خبر نداریم. اما باطن آن جایی از درون ماست که خودمان خبر داریم.

ایت الله بهجت(ره): آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم/ از کجا مطمئنیم که در سرّ باطن ما چنین خباثتی پنهان نشده نباشد؟

  • پس امتحان محل رو آمدن «ما فی الضّمیر» انسان است و کسی چه می‌داند که چه پنهان کرده است؟! آقای بهجت(ره) برای موعظه می‌فرمود: «آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم.» (در محضر بهجت/ شماره ٢٧١) به تعبیری یعنی همۀ ما شمر و یزید بالقوه هستیم و می‌توانیم شمر باشیم. از کجا مطمئن هستیم که در سرّ باطن ما یک چنین پستی و خباثتی پنهان نشده و در موقع امتحان بروز پیدا نخواهد کرد؟! مبانی خوف و شوق و نگرانی از عاقبت به خیری همین مسائل است و یک بحث تعارفی نیست. واقعاً ترس دارد و باید نگران بود. لذا امام سجاد(ع) در مناجات خود می‌فرمود: «خدایا! ای کاش می‌دانستم من بالاخره شقی هستم یا سعید؛ لَیْتَ شَعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی‏ أُمِّی أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی، فَلَیْتَهَا لَمْ تَلِدْنِی وَ لَمْ تُرَبِّنِی، وَ لَیْتَنِی عَلِمْتُ أَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ جَعَلْتَنِی»(مناجات خمس عشر-مناجات خائفین) این‌قدر احساسات خوب در یک چنین فضایی پدید می‌آید، اصلاً ترجمان احساسات ناب عبد، در همین ادعیه‌ای است که از ائمۀ هدی(ع) به ما رسیده است.
  • پس امتحان گاهی برای انتخاب ماست و گاهی برای انتخاب نیست، چون قبلاً در سِرّ باطن خودمان، انتخاب خود را انجام داده‌ایم و بناست امتحان این سرّ باطن ما را روبیاورد. یعنی خدا می‌خواهد با امتحان یک کاری کند که اگر خوب هستی رو بیایی و رشد کنی و اگر هم بد هستی رو بیایی و مایۀ عبرت دیگران بشوی. بعد هم خدا خودش می‌داند روز قیامت چطور با ما برخورد کند. 
  • با این حساب نه در درون خود و نه در بیرون خودمان به هیچ چیزی نمی‌توانیم اتکاء و اعتماد داشته باشیم. فقط یک راه می‌ماند، اینکه برویم در خانۀ خدا و متضرعانه بگوییم: «إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ‏ لِی‏ غَیْرُک»(دعای کمیل) خدایا! من هیچ چیزی ندارم و به هیچ چیزی و هیچ کسی (حتی به خودم) نمی‌توانم اتکا کنم، فقط به لطف و کَرم تو می‌توانم اتکاء کنم.

خدا می‌دانست حسین(ع) قربانی را انتخاب خواهد کرد، ولی امتحان گرفت تا اهل عالم همه خوبی‌اش را ببینید

  • خدا می‌داند ابراهیم خلیل‌الرحمان قربانی را انتخاب می‌کند، ولی باز هم از او امتحان می‌گیرد تا خوبی‌ِ ابراهیم را به اهل عالم نشان دهد. خدا می‌داند که اباعبدالله‌الحسین(ع) بر سرِ دو راهی قرار نمی‌گیرد و اگر بنا باشد انتخاب کند، قربانی را انتخاب می‌کند، ولی خدا از حسین(ع) هم امتحان می‌گیرد تا خوبی‌ها و زیبایی‌های او را به اهل عالم نشان دهد، البته خیلی بیشتر از آن‌چه از ابراهیم(ع) نشان داد.
  • خداوند می‌فرماید: «شما نمی‌دانید حسینِ من چقدر خوب و نازنین است. بگذارید نشانتان بدهم!» لذا خداوند در کربلا کاری کرد تا همۀ اهل عالم خوبی‌های حسین(ع) را ببینند؛ حسینِ عاطفی، حسینِ احساساتی در لحظات آخر صدا زد: «علی ‌اصغرم را بدهید تا به او خداحافظی کنم؛ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَه»(لهوف/ص117) حسین(ع) داشت با لب‌های علی اصغرش بازی می‌کرد که حرمله...
  • خدا همان‌طور که بنده‌های خوبش را با امتحان نشان می‌دهد، تصمیم دارد بنده‌های بدش را هم نشان دهد. اما امان از اینکه خدا به کسی غضب کند و استعداد شمر بودن بالقوۀ او را به صورت بالفعل درآورد و به همۀ عالم نشان دهد...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۰
بیان معنوی

صوت | گزیده صوتی و روضه جلسه سوم دانشگاه امام صادق

گزیده صوتی:

دانلود (2.92 مگابایت)

روضه:

دانلود (1.04 مگابایت)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۸
مجید شهشهانی