علیرضا پناهیان

۵۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

صوت | جلسه نهم دانشگاه هنر

موضوع: معنویت حماسه ساز، معنویت حماسه سوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۰۲
مجید شهشهانی

صوت | جلسه هشتم دانشگاه هنر

موضوع: معنویت حماسه ساز، معنویت حماسه سوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۳۰
مجید شهشهانی

دانشگاه هنر | معنویت حماسه ساز و معنویت حماسه‌سوز-3

چرا چند پاره‌گی در معنویت بوجود آمده است؟/ چون خدا بسیاری از حقائق عالم را  نشان نمی‌دهد بلکه نشانه می‌دهد

پناهیان: دقت در انتخاب معنویت بسیار مهم است. برای زندگی فردی باید مراقب باشیم که به معنویت‌های قلابی دچار نشویم. به علاوه ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن کالاهای معنوی، زیاد داد و ستد می‌شوند. اگر زمانی ضدیت با معنویت، مُد بود؛ امروز دورۀ آن گذشته است.در دوره‌های بعدی این تفکر مطرح شد که نباید ایمان را در زندگی و سیاست، زیاد دخالت داد. امروزه این حرف را هم کمتر کسی بیان می‌کند. چون کسانی که ایمان را در زندگی و سیاست دخالت ندادند، خوشبخت نشده‌اند. هیچ آدم عاقلی جامعه مدنی کشورهای غربی را الگوی خود نمی‌داند. امروز دورۀ این است که کدام معنویت، معنویت بهتری است؟ معنویت بدون تکلیف یا معنویت با تکلیف؟ معنویت با خدا یا معنویت بدون خدا؟ معنویت بدون پیغمبر یا معنویت با پیغمبر؟ معنویت با پیغمبرِ بدونِ امام یا معنویتِ با پیغمبرِ با امام؟

بخش‌هایی از سومین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه هنر با موضوع: «معنویت حماسه ساز و معنویت حماسه‌سوز» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

دوران خرافه دانستن معنویت و اعتقاد به عدم دخالت معنویت در مسایل اجتماعی گذشته است

  • دقت در انتخاب معنویت بسیار مهم است. برای زندگی فردی باید مراقب باشیم که به معنویت‌های قلابی دچار نشویم. به علاوه ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن کالاهای معنوی، زیاد داد و ستد می‌شوند. اگر زمانی ضدیت با معنویت، مُد بود؛ امروز دورۀ آن گذشته است. در زمان شهید مطهری، عده‌ای ایمان را خرافات می‌دانستند و شهید مطهری با تببین و اثبات اینکه ایمان خرافات نیست و با علم قابل جمع است با این تفکر مبتذل مقابله کرد. اما امروز هیچ صدای بلندی در مورد خرافه بودن دین وجود ندارد و دوران خرافه‌پنداری معنویت هم گذشته است.در دوره‌های بعدی این تفکر مطرح شد که نباید ایمان را در زندگی و سیاست، زیاد دخالت داد. امروزه دیگر این حرف را هم کمتر کسی بیان می‌کند. چون کسانی که ایمان را در زندگی و سیاست دخالت ندادند، خوشبخت نشده‌اند. ما از این دوران هم عبور کرده‌ایم. هیچ آدم عاقلی جامعه مدنی کشورهای غربی را الگوی خود نمی‌داند. این کشورها در برابر مردم ما حرفی برای گفتن ندارند.

موضوع دورۀ ما این است که کدام معنویت، معنویت بهتری است؟/ دوران معنویت بدون تکلیف هم در حال سپری شدن است

  • امروز دورۀ این است که کدام معنویت، معنویت بهتری است؟ معنویت بدون تکلیف یا معنویت با تکلیف؟ معنویت با خدا یا معنویت بدون خدا؟ معنویت بدون پیغمبر یا معنویت با پیغمبر؟ معنویت با پیغمبرِ بدونِ امام یا معنویتِ با پیغمبرِ با امام؟ معنویت با پیغمبر ولی با چند امام؟ 4 امام، 7 امام یا با 12 امام؟ معنویتِ با 12 امام بدون نایب امام؟ یا معنویت با 12 امامِ با نایب امام؟ کدام معنویت بهتر است؟ اینها انواع معنویت‌هایی هستند که در موردش دعوا هست.
  • دوران برخی از این معنویت‌های دیگر هم در حال گذشتن است، مثلاً معنویت بدون تکلیف. امروزه در منطقه ما دعوا و جنگ بین معنویت با تکلیف و معنویت بدون تکلیف نیست؛ یک تروریست هم معتقد است طبق تکلیفش عمل می‌کند و به نظر خودش، طبق تکلیفش باید آدم بکشد. زمان خیلی سریع پیش می‌رود. ولی امروز دوران انواع معنویت‌هاست و الان دو طرف دعوا اهل معنویت شده‌اند.

دوستان صادق اهل بیت(ع) در شناخت معنویت ناب دچار اشتباه نمی‌شوند

  • باید ببینیم معنویت‌هایی که امروزه در بازار هست، چه مبانی و اختلاف‌هایی با هم دارند چون ما هم جزء این امتحان هستیم. امیرالمؤمنین علی(ع) در مورد غربال‌های آخرالزّمان هشدار داده‌اند. از امام صادق(ع) پرسیدند در فتنه‌های آخرالزّمان چه کنیم؟ اینطور که شما می‌فرمایید اوضاع خیلی پیچیده خواهد شد. از گوشۀ خیمه نور آفتاب وارد خیمه می‌شد، حضرت فرمودند: آیا این نور آفتاب که داخل شده، معلوم است؟ گفت: بله. فرمود: حق-برای دوستان صادق اهل بیت(ع)- از این آفتاب هم روشن‌تر است. (فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ تَقُولُ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَایَةً مُشْتَبِهَةً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ قَالَ وَ فِی مَجْلِسِهِ کَوَّةٌ تَدْخُلُ فِیهَا الشَّمْسُ فَقَالَ أَ بَیِّنَةٌ هَذِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمْرُنَا أَبْیَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ؛ کافی/1/339)

چرا چند پاره‌گی در معنویت بوجود آمده است؟ /هنر، با نماد و نشانه کار می‌کند /  معنویت خیلی با نشانه کار دارد

  • چرا چند پاره‌گی در معنویت بوجود آمده و هنوز هم هست؟ برای پاسخ به این سؤال، باید به یک مقدمه هنری اشاره کنیم. یکی از ویژگی‌های برجسته هنر این است که فرق هنر با علم این است که علم، اصطلاحاتی بسیار محکم دارد. در علم، مهندسی ویژه‌ای وجود دارد، اما هنر، هم در مقام مفاهیم و اصطلاحات، و هم در مقام اعداد و ارقام، دچار یک بی‌نظمی خاصی است و از مقرّرات و آیین‌نامه‌ها فرار می‌کند. هنر، با نماد و نشانه و علامت کار می‌کند. نمی‌توان برای هنر زیاد از خط‌کشی‌ها استفاده کرد. معماری، موسیقی، نقاشی و...، همه همینطور هستند و از یک حس شروع می‌شوند؛ حتی هنر معماری. هنر معماری با محاسبه سازه متفاوت است و در بخشی از آن، پیگیر زیبایی است که به دل بنشیند. زیاد نمی‌توان از دقت‌های مهندسی در هنر استفاده کرد. حتی گاهی ممکن است از یک اثر هنری نتوان سر در آورد و آن را توضیح داد ولی هنرمند می‌گوید این اثر نمایندۀ یک حس است. ممکن است زیاد هم قابل اثبات نباشد. و به حال هنر به این سادگی به نظم درنمی‌آید.
  • در علمی مانند فلسفه وقتی صحبت از جوهر و عرض و ماهیت می‌شود، آنقدر تعاریف دقیق به جنس و فصل و رسم وحدّ ارائه می‌کنند که قابل خدشه نیست، ولی در هنر اصلاً اینطور نیست. حتی تعریف را هم حسی ارائه می‌کنند. مثلاً برای نشان دادن عشق از سپیده دم استفاده می‌کند. این تعریف به جنس است یا به فصل؟ عشق چه رنگی دارد؟ هنرمند معتقد است عشق، رنگ دارد. هنر با نماد کار دارد؛ با نشانه، با علامت. زیبایی هم چیزی از همین جنس است. رابطه هنر با معنویت هم اینگونه است که معنویت هم خیلی با نشانه کار دارد. معنویت هم چیزی از این جنس است. البته معنویت در پشت سرِ خود مباحث نظری و استدلالی هم دارد.

خدا بسیاری از حقائق عالم را  نشان نمی‌دهد بلکه نشانه می‌دهد/ وقتی نشانه می‌دهد، راه‌های مختلف پیش می‌آید

  • استدلال، پشتیبان و محافظ معنویت است. مثلاً اگر کسی شبهه کرد که خدا، یکی نیست، علم کلام که یکی از علوم محافظ معنویت است به محافظت از معنویت آمده و جواب این شبهه را می‌دهد. اما معنویت، خودش استدلال نیست. خودش یک چیز دیگر است. چرا در معنویت، انواع مختلف و چندپاره‌گی بوجود آمده است؟ چون معنویت، شباهتی به هنر دارد و در هنر با نشانه‌ها کار می‌کنند. خدا هم در دین و در ارتباط با بندگانش با نشانه‌ها کار می‌کند. خدا بسیاری از حقائق عالم را  چیزی را نشان نمی‌دهد بلکه نشانه می‌دهد. وقتی نشانه می‌دهد، عده‌ای گمراه می‌شوند و راه‌های مختلف پیش می‌آید.

دین اسلام، دین اشاره‌ای است/یکی از دلایل عدم نزول بلا در دوران اسلام، اشاره‌ای بودن دین اسلام بوده است

  • در روایتی امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به فردی که که پرسیده بود «شما چرا می‌گویید «پیامبرتان رحمت للعالمین است»، در حالی که پیامبر شما فقط برای مسلمانان باعث رحمت است، ولی کفار را به جهنم فرستاده است. این چه رحمتی است؟ پیغمبر شما در چه موردی به کفّار رحمت آورده است؟» حضرت علی(ع) فرمودند: به این دلیل رحمت است که همۀ انبیاء مبعوث شدند به تصریح ولی آخرین پیامبر مبعوث شده است به تعریض و اشاره. یعنی در همان مواردی که پیامبران پیشین تصریح می‌کردند، ایشان تصریح نمی‌کردند. ...فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیحِ وَ أَثْبَتَ حُجَّةَ اللَّهِ تَعْرِیضاً لَا تَصْرِیحاً؛ الاحتجاج/ج1/255). دین اسلام، دین اشاره‌ای است.
  • قرآن هم جملاتی دارد که نامش آیه است یعنی نشانه. نشان نمی‌دهد، نشانه می‌دهد. در ادیان قبلی، نشان می‌دادند: مثلاً حضرت عیسی‌بن مریم، مرده زنده می‌کرد. یا مثلاً پذیرش یا عدم پذیرش عبادت‌ها با پذیرش قربانی معلوم و مشخص می‌شد. در داستان هابیل و قابیل هم همین پذیرش قربانی هابیل مطرح است، که قابیل فهمید که قربانی او را خدا قبول نکرده است.
  • بعد از این جملات حضرت علی(ع) مثال ‌می‌زنند که وقتی پیامبر(ص) در روز غدیر دست مرا بالا برد، فرمود «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه» چرا یک کلمه مشخص‌تر نفرمود؟ چون مولا چندتا معنی دارد. وقتی ایشان با اشاره صحبت می‌کنند و عده‌ای قبول نمی‌کنند عذاب نازل نمی‌شود که کافران نابود شوند و خدا مهلت می‌دهد. این، یک فرصت برای کفّار است. در زمان پیامبران پیشین بلا زیاد نازل می‌شد، چون خلاف دستور صریح پیامبر عمل می‌کردند. ولی در زمان پیامبر اسلام(ص) بلا نازل نشد. این به دلیل اشاره‌ای بودن دین اسلام است که نام حضرت علی(ع) هم در قرآن نیامده است.
  • امام صادق(ع) می‌فرمایند: « خداوند پیامبر خود را بر طبق ضرب المثل «به در مى گویم که دیوار بشنود»، مبعوث کرده است؛ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ نَبِیَّهُ بِ‹إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةُ› »(تفسیر قمی/2/373 و کافی/2/631) امام صادق(ع) می‌فرماید: پیامبر تصریح نمی‌گوید، چون اگر صریح بگوید و نپذیری، بلا نازل می‌شود. از جمله اینکه نوشته‌اند: هرگاه سخن ناروایى از فردى به رسول خدا(ص) مى رسید، نمى فرمود: «فلانى را چه شده که چنین می‌گوید؟!»؛ بلکه مى فرمود: «مردم را چه شده که چنین و چنان مى گویند؟!»(میزان الحکمه/ 4907)
  • خداوند در قرآن می‌فرماید: «(از بهانه‏هاى آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشته‏اى بر او نازل نشده(تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى کند؟!)» ولى اگر فرشته‏اى بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسى و شهود پیدا کند،) کار تمام مى‏شود (یعنى اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک مى‏شوند)؛ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ؟ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ؛ »(انعام/6) علامه طباطبایی در ذیل همین آیه می‌فرماید: «پس چیزى که از آیه مورد بحث استفاده مى‏شود این است که کفار درخواست نزول فرشته کردند، و ما اجابتشان نمى‏کنیم زیرا اگر اجابت مى‏کردیم، و ملائکه را بر آنان نازل مى‏نمودیم ناچار مى‏باید هلاکشان مى‏کردیم و دیگر مهلتشان نمى‏دادیم»(تفسیر المیزان)

در معنویت فردی، توجه به اعمال و پذیرش آنها داشته باشیم/ به اعمال خود مطمئن نباشیم

  • در برخی روایات مربوط به آخرالزّمان سادات بنی‌هاشم منحرف از امام زمان(عج) که مدعی راه امام زمان(عج) می شوند با ذکر تعداد پیش‌بینی شده‌اند.(لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ حَتَّى یَخْرُجَ قَبْلَهُ اثْنَا عَشَرَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ کُلُّهُمْ یَدْعُو إِلَى نَفْسِه؛ غیبت نعمانی/152‏) چنین مواردی که انسان را نگران معنویت‌های نادرست و عاقبت به خیری می‌کند در دین ما زیاد است. خدایا ما را در این طوفان‌ها حفظ بفرما! در مورد معنویت به بحث‌های فردی و شخصی هم دقت داشته باشیم. گاهی مباحث دین و ادیان و جهان و فتنه را کنار بگذاریم و به فکر بندگی خودمان به صورت انفرادی باشیم. اینکه یک روز، حسابی حال نماز خواندن داریم، آیا احتمالاً یک کار خوب با اولویتی را ترک نکرده‌ایم که شیطان ما را تحویل گرفته باشد؟ وقتی نماز خوب و باحالی هم خواندی به خدا بگو آیا قبول می‌کنی؟ حضرت زینب(س) در کنار گودی قتلگاه فرمودند: «ربنّا تقبّل منّا هذا القلیل» ما چگونه به اعمال خود مطمئن باشیم؟ حضرت علی(ع) که در خانۀ کعبه به دنیا آمده بود، تا لحظۀ آخر نگران عاقبت به‌خیری بود.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۳۰
مجید شهشهانی

صوت | جلسه هفتم دانشگاه هنر

موضوع: معنویت حماسه ساز، معنویت حماسه سوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۹
مجید شهشهانی

دانشگاه تهران | محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه-7/ نهم محرم

بی‌دین‌ترین افراد هم در مقابل «دینداری توأم با محبت» تواضع می‌کنند/ چگونه محبت خدا را به دل وارد کنیم؟

پناهیان: یکی از راه‌ها برای اینکه محبت خدا در دل‌مان بیاید و عاشق خدا بشویم این است که آن‌قدر به محبت خدا فکر کنیم تا از طریق این تفکر، به حب الله برسیم؛ خیلی باید به این محبت فکر کنیم.  سعی کنید مدام فکرتان مشغول حب‌الله باشد، سرِ نماز هم فکرتان مشغول حب‌الله باشد و به این فکر کنید که اگر من خدا را دوست داشتم چه تحولی در دلم ایجاد می‌شد؟ خدایی که همۀ دوست‌داشتنی‌های عالم را آفریده است، قطعاً خودش از همۀ آنها دوست‌داشتنی‌تر است. وقتی سر به سجده می‌گذارید یا به رکوع می‌روید، به این فکر کنید که خدایا! کِی می‌شود این در به روی من باز شود و من واقعاً تو را دوست داشته باشم. یعنی فکر و ذکرش را رها نکنید.

بخش‌هایی از هفتمین روز(تاسوعای حسینی) سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد دانشگاه تهران با موضوع «محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

1. بی‌دین‌ترین افراد هم در مقابل «دینداری توأم با محبت» تواضع می‌کنند

  • اگر دینداری توأم با محبت باشد، آثار و برکات و فواید زیادی دارد.
  • یکی از فوایدش این است که بی‌دین‌ترین و ملحدترین آدم‌ها نیز در مقابل آن دین، آن جامعۀ دینی و آن جانِ متدین تواضع خواهند کرد و جای حرف و حدیثی باقی نمی‌ماند. البته ممکن است باز هم بعضی‌ها باشند که متدینین را تمسخر کنند و این تمسخر تنها اسلحه‌ای است که در مقابل «همۀ» انبیاء الهی به‌کار گرفته شده است: «یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»(یس/30) چرا هر پیغمبری آمد، او را مسخره کردند؟ چون پیامبران با شور و محبت و عشق به دین می‌پردازند و این مسأله واقعاً معاندین را لال و زمین‌گیر می‌کند و چاره‌ای جز تمسخر برایشان باقی نمی‌گذارد. اما اگر یک جامعۀ بزرگ بتواند با محبت دینداری کند، دیگر همان تمسخرها نیز باقی نخواهد ماند.

2. محبت، قدرت‌آفرین است / ترس دشمنان امام زمان(ع) به خاطر شدت محبت یاران حضرت به ایشان خواهد بود

  • از آثار و فواید دیگر محبت این است که قدرت‌آفرین است، یعنی یک قدرت بسیار بزرگ در مقابل دشمنان ایجاد می‌کند. و اوج این قدرت را می‌توان بعد از ظهور حضرت دید. ان‌شاءالله ما باشیم و ظهور را ببینیم، و این روند رو به گسترش رشد دین هم خیلی امید ما را بالا می‌برد، چون می‌بینیم که رشد دین تقریباً تصاعدی شده است. اصلاً این خاصیت دین است که رشد دین کم‌کم شروع می‌شود و بعد یک‌دفعه‌ای اوج می‌گیرد. همان‌طور که خداوند می‌فرماید: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ* وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فىِ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»(نصر/1و2)
  • در زمان ظهور حضرت، آن چیزی که حکومت می‌کند محبت است؛ یعنی این محبت است که امنیت می‌آورد، این محبت است که جلوی زبان یاوه‌گویان را خواهد گرفت، این محبت است که دشمنان را قلع و قمع می‌کند. اما چرا محبت این اثر را دارد؟ نه اینکه محبت، خودش مانند شمشیری باشد که دشمنان دین را نابود ‌کند، نه! خودِ محبت این‌گونه نیست اما وقتی اصحاب امام زمان(ع) شدیداً به او محبت داشته باشند، همین محبت دشمنان را به شدت می‌ترساند. لذا امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: «خداوند امام زمان(ع) را به وسیلۀ «رعب» کمک می‌کند؛ الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَیَّدٌ بِالنَّصْرِ»(کمال‌الدین و تمام النعمة/ج‏1/ص331) 
  • چه چیزی رعب ایجاد می‌کند؟ ظالمان با ظلم و جنایت کردن، رعب ایجاد می‌کنند اما برای امام زمان(ع) محبت یاران حضرت است که در دل دشمنانش رعب ایجاد می‌کند. همان محبتی که نسبت به علی(ع) نداشتند و لذا حضرت غریب ماند. رُعبی که در دل دشمنان امام زمان(ع) می‌افتد ناشی از اخلاق خشنِ یاران حضرت نیست. این رعب ناشی از شمشیر و دیکتاتوری و ظلم و جور نیست. بلکه ناشی از محبت شدید یاران حضرت به ایشان است که حاضرند صدبار برایش بمیرند، و البته تعداد کسانی که این‌گونه به حضرت عشق می‌ورزند فراوان است، نه اینکه مثل زمان ائمۀ اطهار(ع) تعداد این یاران وفادار کم باشد. بعد از ظهور حضرت، محبّت او در دل مردم جاى مى‌گیرد و عشق و علاقۀ مردم به امام زمان(ع) به حدّی زیاد خواهد بود که در یاد هیچ‌کس، غیر او نخواهد بود. (امیرالمؤمنین(ع): إذا نادى مُنادٍ من السَّماء: «إنّ الحَقَّ فی آلِ محمّدٍ» فعندَ ذلکَ یَظهرُ المَهدیُّ على أفواهِ النّاسِ، و یُشْرَبونَ حُبَّهُ ، فلا یکونُ لَهم ذِکْرٌ غـیرُهُ ؛ میزان الحکمه/ ١٣٣٣-اثباة الهداة/5/247-کنزالعمال/39665) این محبت شدید، یک رعبی را در دل دشمن ایجاد می‌کند، لذا دیگر کسی جرات نمی‌کند علیه حضرت رفتار یا گفتاری انجام دهد.

دشمنان ما در مقابل رعبی که محبت ما به حسین(ع) در آنها ایجاد کرده، می‌خواهند یک رعب دیگر درست کنند لذا تصاویر جنایت‌های خودشان را منتشر می‌کنند

  • محبت در دل دوستان قدرت‌آفرین است، و در دل دشمنان رعب‌آفرین است. همین الان محبت اباعبدالله(ع) رعبی را در دل دشمنان ما انداخته و غوغایی به‌پا کرده است. لذا دارند سعی می‌کنند این ترس را به خودشان نگیرند بلکه با جنایت‌های خودشان سعی دارند این ترس را به سمت ما بیندازند. اینکه سرِ دختر بچۀ سه‌ساله را می‌برند، یا قلب یک جوان را در می‌آورند و به دندان می‌کشند، و اینکه اصرار دارند سر ببرند و فیلم‌برداری کنند و این فیلم‌ها را پخش کنند، به خاطر این است که می‌خواهند ترس و وحشت ایجاد کنند. می‌خواهند در مقابل رعبی که محبت حسین(ع) در دل‌های آنها ایجاد کرده است، یک رعب دیگر درست کنند و چاره‌ای هم جز این ندارند. لذا برایشان مهم نیست که انتشار این تصاویر در میان مردم موجی از تنفر علیه آنها ایجاد خواهد کرد، چون الان به ایجاد رعب و ترس نیاز دارند.  در سال‌های اخیر هم این راهپیمایی بیست‌ میلیونی اربعین که معجزۀ محبت اباعبدالله(ع) است، در دل‌ دشمنان ما رعب ایجاد کرده است.
  • محبت، قدرت انسان را بالا می‌برد و وقتی یک دین، سرشار از محبت شد، قدرت این دین و جامعۀ دینی افزایش پیدا می‌کند. و خداوند از ما خواسته است که دین را با محبت داشته باشیم. «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165) البته این محبت خود به خود باید در دل‌مان بالا برود، اما راه‌هایی هم برای تقویت این محبت وجود دارد و با استفاده از این راه‌ها باید کاری کنیم که این محبت در دل‌مان بالا برود.

3. افزایش محبت به خدا موجب لذت بردن از دینداری است

  • یکی دیگر از فواید افزایش محبت خدا این است که انسان از دینداری خودش لذت می‌برد، چنان لذتی که اهل دنیا از دنیای خود نمی‌برند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «اهل تقوا، با مردم دنیا در دنیاشان شریک شدند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نشدند، آنها در بهترین خانه‏هاى دنیا سکونت کردند و بهترین خوراک‏هاى دنیا را خوردند و همان لذّت‏هایى را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند و از دنیا بهره گرفتند آن‌گونه که متکبّران دنیا بهره‏مند بودند؛ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ وَ لَمْ یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ‏ سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ وَ أَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُون‏»(نهج‌البلاغه/نامه 27)

امام(ره): کسانی که دین را به صورت قشری به مردم منتقل می‌کنند، شیاطین طریق الی‌الله هستند/دین با قوانین خُشک راهنمایی و رانندگی فرق می‌کند

  • اگر در آموزش و پرورش زیبایی و محبوبیت دین را جا نمی‌اندازند اشتباه است. اگر در دانشگاه‌ها در درس‌های معارف، دین را عزیز دلِ آدم‌ها قرار نمی‌دهند اشتباه است. شاید به اندازۀ کافی هنرش را نداریم که این کار را نجام دهیم.
  • دین با قوانین راهنمایی و رانندگی فرق می‌کند، آدم‌ها هرچقدر هم به قوانین راهنمایی رانندگی نیاز داشته باشند، به آن عشق نمی‌ورزند! چون اینها یک‌سری قوانین خشک و بی‌روح است. وای بر کسانی که دستورات دینی را این‌طوری به دیگران منتقل می‌کنند. حضرت امام(ره) با کسانی که دین را بدون آن روح و اخلاق باطنی‌اش به مردم منتقل می‌کنند، خیلی محکم برخورد می‌کند و می‌فرماید: «کسانى که دعوت به صورت محض مى‏کنند و مردم را از آداب باطنیّه باز مى‏دارند و گویند شریعت را جز این صورت و قشر معنى و حقیقتى نیست، شیاطین طریق إلى اللّه و خارهاى راه انسانیّتند، و از شرّ آنها باید به خداى تعالى پناه برد که نور فطرت اللّه را که نور معرفت و توحید و ولایت و دیگر معارف است در انسان منطفى مى‏کنند»(آداب الصلاة/ص154)
  • کسانی که دین را به صورت قشری به مردم منتقل می‌کنند، انگار دارند قوانین راهنمایی رانندگی به مردم یاد می‌دهند! درحالی که این دین، سراسر عشق و شور است، محبت خدا آتشی است که دل‌ها را به آتش می‌کشد. امام رضا(ع) می‌فرماید: کسی ذکر خدا کند و نماز بخواند ولی مشتاق ملاقات خدا نشود خودش را مسخره کرده است؛ مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَالِیاً وَ لَمْ یَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه‏»(مجموعۀ ورام/2/111)

اگر محبت به دین در دل ما غوغا می‌کرد، تهاجم فرهنگی و ماهواره‌ها اثری نداشت

  • دین تنها یک سلسله استدلالات خشک کلامی نیست، این استدلالات بیشتر به درد مرزداران دین می‌خورد که در حال دست و پنجه نرم کردن با با کافران و ملحدان هستند و به کار عموم متدینین نمی‌آید. باید کاری کرد که افراد دیندار، از دین لذت ببرند؛ الان مشکل ما این است. اگر محبت به دین در دل ما غوغا می‌کرد، تهاجم فرهنگی و ماهواره‌ها چیزی نبود که بخواهد مردم ما را تهدید کند، یعنی اصلاً اثری نداشت. همین امروز هم ماهواره‌ها و رسانه‌های دشمن، هرچقدر تلاش کنند، آیا می‌توانند عزاداری امام حسین(ع) را از رونق بیندازند؟! دیگر در این عالم چیزی نمانده که این ماهواره‌ها برای اغوای مردم از آن استفاده نکرده باشند، اما آیا می‌توانند با موج محبت حسینی مقابله کنند؟! چرا نمی‌توانند؟ چون در مکتب امام حسین(ع) عشق جریان دارد، یعنی مردم امام حسین(ع) را دوست دارند. لذا وقتی از ما می‌پرسند چرا به روضه می‌روید و چرا برای امام حسین(ع) عزاداری می‌کنید؟ می‌گوییم: «چون دوست داریم!» و این جوابی است که دهان همۀ یاوره‌گویان را می‌بندد و در مقابلش حرفی برای گفتن ندارند.
  • امام حسین(ع) عمیق‌ترین سخن دینی را برای ما قابل تجربه کرده است. لذا اگر می‌خواهی به دین خدمت کنی، بیا همان کاری که امام حسین(ع) با ما انجام داده است را یک‌مقدار در بخش‌های دیگر دین هم توسعه بده و بقیۀ دین را هم برای خودت محبوب قرار بده؛ مثلاً نماز باید برای ما محبوب باشد. اینکه خداوند می‌فرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ»(حجرات/7) دین باید در نزد ما محبوب باشد. این محبت است که غوغا می‌کند، اگر این محبت نباشد، مشکلات زیاد خواهد بود.

دین سرگرمی و لذت انسان را هم تأمین می‌کند/ اگر مردم از دین بیشتر لذت ببرند، دیگر دنبال شهوات نخواهند رفت

  • دین که فقط چهارتا قانون حقوقی نیست، دین آتش است و دلِ آدم را به آتش می‌کشد، دین سرگرمی و لذت انسان را هم تأمین می‌کند. اصلاً مردم چرا سراغ شهوات می‌روند؟ به خاطر اینکه می‌خواهند لذت ببرند، حالا اگر از دین بیشتر لذت ببرند، دیگر دنبال شهوات نخواهند رفت و درنتیجه خودِ مردم، همۀ این برنامه‌های غیراخلاقی را دور می‌ریزند چون می‌گویند: «از این چیزها خوشم نمی‌آید و زیاد از آن لذت نمی‌برم.»
  • اگر محبت به خدا را در دل خودمان افزایش دهیم، مقاومت ما در مقابل شهوات، ابلیس و تهاجم‌های دیگران بیشتر می‌شود و قدرت ما در مقابل اینها افزایش پیدا می‌کند و در دل دشمن رعب ایجاد می‌کند و از بندگی خودمان هم بیشتر لذت می‌بریم.

4. محبت یکی از نوادر عواملی است که می‌تواند از عُجب جلوگیری کند

  • یکی دیگر از آثار محبت این است که محبت یکی از نوادر عواملی است که می‌تواند از عُجب جلوگیری کند. امان از وقتی که مذهبی‌ها و اهل عبادت دچار عجب شوند. اگر چیزی نباشد که از عُجب جلوگیری کند، برخی مذهبی‌ها از لامذهب‌ها خطرناک‌تر می‌شوند. عُجب موجب حبط عمل می‌شود و عبادات و کارهای خوب انسان را فاسد می‌کند و از بین می‌برد. خداوند از عُجب خیلی بدش می‌آید، به حدّی که امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند می‌داند که گناه برای مؤمن بهتر از عُجب است و اگر غیر از این بود، خدا هیچ مؤمنی را مبتلا به گناه نمی‌کرد؛ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ مَا ابْتُلِیَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً»(کافی/2/313)
  • عُجب خیلی راحت به دل انسان راه پیدا می‌کند. تقریباً محال است کسی عبادت کند یا کار خوبی انجام دهد ولی عُجب به سراغش نرود. البته ما یک تجربۀ خیلی خوب داریم که عُجب هم در آن راه ندارد و آن روضۀ اباعبدالله(ع) است. وقتی به روضۀ امام حسین(ع) می‌رویم و برمی‌گردیم، دچار عُجب و غرور نمی‌شویم چون قهرمان ما را زده‌اند و روی زمین افتاده است، البته به او افتخار می‌کنیم ولی چون در ظاهر کشته شده و شکست خورده است، دیگر جایی برای عُجبِ ما گریه‌کن‌های امام حسین(ع) باقی نمی‌ماند.
  • بالاخره یک عاملی باید باشد که بقیۀ قسمت‌های دین ما را حفظ کند و آن هم محبت امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) فقط عامل حفظ دین در عرصۀ تاریخ نیست، بلکه عامل حفظ دین در وجود یک آدم نیز هست. بالاخره یک عمل باید باشد که دچار آفتِ عُجب نشود و بماند، و آن هم گریه و ناله بر اباعبدالله‌الحسین(ع) است. محبت به خدا و دین هم از همین جنس است و لذا از عُجب جلوگیری می‌کند.

چگونه محبت خدا را به دل وارد کنیم؟ / با فکر کردن به حب الله، می‌توان به محبت خدا  رسید/ «اولی الالباب» از طریق تفکر به حب الله می‌رسند

  • حالا چه‌کار کنیم این محبت در دل‌ِ ما بیاید؟ چون تغییر دادن دل خیلی سخت است و دلِ انسان به این سادگی تکان نمی‌خورد و حرف گوش نمی‌کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «جابجا کردن کوه‌ها آسانتر از این است که قلبی بخواهد از جایش تکان بخورد؛ إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ» (تحف العقول/ص358)
  • یکی از راه‌ها برای اینکه محبت خدا در دل‌مان بیاید و عاشق خدا بشویم این است که آن‌قدر به محبت خدا فکر کنیم تا از طریق این تفکر، به حب الله برسیم؛ خیلی باید به این محبت فکر کنیم. کسانی هستند که خداوند در قرآن آنها را «اولی‌ الالباب» صدا می‌زند، یعنی صاحبان اندیشه. «لُبّ» یعنی اندیشه و دستگاهی که آدم با آن فکر می‌کند. اولی الالباب یا صاحبان خِرَد چه کسانی هستند؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: اولی الالباب کسانی هستند که با فکر کار می‌کنند. آن‌قدر فکر می‌کنند که از طریق تفکر به حب الله می‌رسند؛ «إِنَّ أُولِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ‏ عَمِلُوا بِالْفِکْرَةِ حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اللَّهِ»(کفایه‌الاثر/ص257)
  • اگر می‌خواهی به محبت خدا برسی، با فکر کردن به حب‌الله می‌توانی برسی. مگر تفکر انسان را به محبت می‌رساند؟ بله، تفکر می‌تواند تو را به حب‌الله برساند. مثلاً یک راهش این است که در جلساتی (به صورت هفتگی یا حتی روزانه) شرکت کنید که در آن از محبت خدا صحبت می‌شود. سعی کنید مدام فکرتان مشغول حب‌الله باشد، سرِ نماز هم فکرتان مشغول حب‌الله باشد و به این فکر کنید که اگر من خدا را دوست داشتم چه تحولی در دلم ایجاد می‌شد؟ خدایی که همۀ دوست‌داشتنی‌های عالم را آفریده است، قطعاً خودش از همۀ آنها دوست‌داشتنی‌تر است. وقتی سر به سجده می‌گذارید یا به رکوع می‌روید، به این فکر کنید که خدایا! کِی می‌شود این در به روی من باز شود و من واقعاً تو را دوست داشته باشم. یعنی فکر و ذکرش را رها نکنید.
  • حضرت در ادامۀ روایت فوق می‌فرماید: «وقتی که محبت خدا به قلب انسان برسد، قلبش نورانی می‌شود و لطف و مرحمت و عنایت خدا با سرعت به او می‌رسد و برکات زندگی، او را فرا می‌گیرد. وقتی برکت، وجودش را گرفت، او اهل حکمت می‌شود و با حکمت سخن می‌گوید. و وقتی که حکیم شد، صاحب بصیرت و تیزبینی خواهد شد، و با قدرت عمل خواهد کرد و به قدرت می‌رسد و بعد هفت آسمان را می‌شناسد و می‌فهمد و وقتی به این مرحله رسید، دیگر شهوت و محبتش صرف خالقش می‌شود، (یعنی نه تنها دیگر بین شهواتش و محبت خدا گیر نمی‌کند که کدام را انتخاب کند، بلکه اصلاً شهوتش در محبت خدا خواهد بود)؛ فَإِنَّ حُبَّ اللَّهِ إِذَا وَرِثَهُ الْقَلْبُ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ أَسْرَعَ إِلَیْهِ اللُّطْفُ فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلًا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ فَإِذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَةِ فَإِذَا تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ الْفِطْنَةِ عَمِلَ فِی الْقُدْرَةِ فَإِذَا عَمِلَ بِهِ مَا فِی الْقُدْرَةِ عَرَفَ الْأَطْبَاقَ السَّبْعَةَ فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِی خَالِقِه»(کفایه‌الاثر/ص257)

کسانی که فقط خدا و خوبی‌ها را دوست دارند، چگونه رشد می‌کنند؟

  • سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است: بالاخره آدم باید مخالف برخی از دوست‌داشتنی‌هایش عمل کند تا رشد کند، پس کسانی که فقط خدا و خوبی‌ها را دوست دارند، چگونه رشد می‌کنند؟ اینها که علاقۀ بد ندارند تا با آن مخالفت کنند و در اثر این مبارزه، رشد کنند؟! پاسخ این است که اینها چون فقط چیزهای خوب را دوست دارند، باید مخالف بعضی از همین دوست‌داشتنی‌های خوبشان عمل کنند. مثلاً حضرت ابالفضل(ع) دوست داشت قبل از علی اکبر(ع) و قاسم‌بن‌الحسن(ع) به میدان برود، چون خیلی برایش سخت بود که شاهد شهادتِ این دو بزرگوار باشد، لذا چند بار از امام حسین(ع) اجازۀ میدان خواست، اما امام حسین(ع) فرمود: «تو علمدار لشکر من هستی و اگر بروی لشکر من متفرق می‌شود؛ یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی‏»(بحارالانوار/ج45/ص41) لذا ابالفضل(ع) برخلاف این خواستۀ خودش عمل کرد و به میدان نرفت.
  • ابالفضل(ع) در کربلا دوست داشت برای امام حسین(ع) علمداری کند، لذا وقتی امام حسین(ع) فرمود: تو علمدار لشکر من هستی، همۀ وجود عباس شده بود دست‌ها و پرچمش، اما در کنار علقمه همین دوست‌داشتنی خوب را هم برای خدا داد ...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۸
مجید شهشهانی
دانشگاه تهران | محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه-6/ هشتم محرم

کلاس اصول عقاید، نمی‌تواند کسی را مؤمن کند؛ تنها می‌تواند برای افراد مستعد زمینه ایمان قرار گیرد/ کسی که خدا را واقعاً دوست داشته باشد، اخلاقش هم درست می‌شود و زیاد نیاز به آموختن علم اخلاق ندارد

پناهیان: کلاس درس اصول عقاید، نمی‌تواند کسی را مؤمن کند؛ تنها می‌تواند برای افراد مستعد زمینه ایمان قرار گیرد. اینکه ما بتوانیم در مقام جَدل یا استدلال، جواب یک معاند لجوج را بدهیم، حتی اگر استدلال ما در اثبات حقانیت دین بسیار قوی و کامل هم باشد، و او بپذیرد حداکثرش این است که تسلیم شود و مسلمان بشود، ولی معنایش این نیست که او مؤمن هم شده و ایمان در قلبش وارد شده است. این درس‌ها و بحث‌ها بیشتر برای تسلیم کردن افراد است نه برای مؤمن کردن آنها، چون ایمان وقتی به قلب وارد می‌شود که انسان عاشق خدا شود.

بخش‌هایی از ششمین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد دانشگاه تهران با موضوع «محبت خدا؛ نزدیک‌ترین راه» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

ایمان، چیزی غیر از اعتقاد و آگاهی به خداست/کافران هم ممکن است به خدا و غیب «اعتقاد» داشته باشند  

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «ایمان در قلب یک انسان، این است که خدا را دوست داشته باشد؛ الْإِیمَانُ فِی قَلْب‏ِِ الرَّجُلِ أَنْ یُحِبَّ اللّهَ»(دوستی در قرآن، ری‌شهری،حدیث891 و کنزالعمال/1/40) لذا بین ایمان به خدا و محبت به پروردگار، نباید فاصله‌ای قائل شد. در مباحث مطرح شده در جلسات قبل، دیدیم که خداوند برخی کسانی که به وجود خدا اعتقاد دارند را نیز «کافر» خطاب کرده است. با وجود اینکه اگر از آنها بپرسید خالق شما کیست می‌گویند: خدا (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ؛ زخرف/87) اما چرا کافر هستند؟ چون آن تعلق خاطر و محبتی که باید در دلشان نسبت به خداوند باشد، نیست.
  • مشهور شده که می‌گویند: «کافر کسی است که به خدا و عالم غیب معتقد نیست» اما در قرآن وقتی از کافران توصیفی به میان می‌آید، معلوم می‌شود این کافران به امور غیبی اعتقاد یا آگاهی دارند اما ایمان ندارند، لذا به آنها «مؤمن» گفته نمی‌شود. انگار معنای ایمان چیزی غیر از آگاهی یا حتی اعتقاد به خدا و عالم غیب است. ایمان پیوندی است که بین قلب انسان و خدا برقرار می‌شود. شهید مطهری نیز می‌فرمود: ایمان چیزی از جنس گرایش است.

دین هر کس همان چیزی است که دوست دارد/غالباً محبت‌های ما، در یک محبت به نام «حبّ نفس» خلاصه می‌شود

  • اعتقادِ بعضی‌ها از جنس نگرش یا عقل نظری است، یعنی عقلاً باور کرده‌اند که خدا هست یا نمی‌شود که خدا نباشد، اما هنوز جزء مؤمنین به حساب نمی‌آیند، حتی اگر عبادت کنند و در عمل از خدا اطاعت کنند. البته اینها را می‌توان جزء مسلمان‌ها به حساب آورد.
  • امام باقر(ع) دین را همان محبت می‌دانند و محبت را هم دین می‌دانند؛ «الدِّینُ‏ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّین .... هَلِ‏ الدِّینُ‏ إِلَّا الْحُبُ»(محاسن/1/263) یعنی هر کسی نسبت به هر چیزی علاقه و محبت داشته باشد، دین او همان است. دین زیاد چیز عجیب و پیچیده‌ای نیست بلکه همان چیزی است که دوست داریم. البته ما خیلی چیزها را دوست داریم، ولی مهم این است که برای چه آنها را دوست داریم؟ غالباً برای حبّ نفس است که این چیزها را دوست داریم پس همۀ محبت‌های ما در یک محبت خلاصه می‌شود و آن هم حبّ نفس است، لذا مصداق این آیه می‌شود که فرمود: «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛ آیا ندیدی آن کسی که خدای خود را هوای نفس خودش قرار داده؟»(فرقان/43) پس اگر کسی خودخواه باشد، در واقع خودپرست یا هواپرست است. البته هیچ هواپرستی نمی‌گوید من هواپرست هستم، بلکه می‌گوید من اینها را «دوست دارم»!‏
  • هرچیزی را که به خاطر خودمان دوست داشته باشیم، همگی زیرمجموعۀ حب نفس قرار می‌گیرد و هر چیزی را به خاطر خدا دوست داشته باشیم، همگی زیرمجموعۀ حب الله قرار می‌گیرد، پس کسی که خانودۀ خودش را هم به خاطر خدا دوست دارد، این محبت هم زیرمجموعۀ حب الله خواهد بود.

کسی که خدا را بیش از همه چیز دوست ندارد، نسبت به ایمانش تردید کند

  • در اینجا می‌خواهیم دربارۀ ضرورت حب الله سخن بگوییم. اینکه آیا «حب الله» دِسِر غذای دین است، (یعنی بخش فرعی و برای تزیین است) یا اینکه یک ضرورت است؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: «هیچ کس ایمان در قلبش درست جا نگرفته، مگر اینکه خدا را از خودش، و از پدر و مادرش، و از فرزند و اهلش و از مالش و از همۀ مردم بیشتر دوست داشته باشد؛ لَا یُمْحِضُ رَجُلٌ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ حَتَّى یَکُونَ اللَّهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِم‏»(فلاح السائل/ص101)
  • اگر کسی واقعاً خدا را دوست داشته باشد، نمی‌تواند کم دوست داشته باشد. چون امام صادق(ع) می‌فرماید: «محبت خدا آتش است که از هرچیزی عبور کند آن را آتش می‌زند؛ حُبُّ اللَّهِ نَارٌ لَا تَمُرُّ عَلَى‏ شَیْ‏ءٍ إِلَّا احْتَرَق»(مصباح الشریعه/ص192) لذا اگر کسی خدا را دوست داشته باشد، او را از همه چیز بیشتر دوست خواهد داشت. البته اگر کسی بگوید من خدا را دوست دارم ولی نه به این شدّت که او را از همه چیز‌ بیشتر دوست داشته باشم، ممکن است او «حب الله» را دوست دارد، یعنی دوست دارد خدا را دوست داشته باشد (و این هم به خاطر کشش فطری انسان است)، اما نمی‌توان پذیرفت که او خودِ خدا را دوست دارد.
  • اگر کسی خدا را بیشتر از همه چیز دوست نداشته باشد، باید نسبت به ایمان خودش تردید کند. گاهی این شخص اصلاً ایمان ندارد؛ مثل این روایت که پیامبر(ص) فرمود: «یک بنده، ایمان ندارد مگر اینکه مرا بیشتر از خودش دوست داشته باشد، و فرزندان مرا بیشتر از فرزندان خودش دوست داشته باشد؛ لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ»(امالی شیخ صدوق/ص334)

کلاس اصول عقاید، نمی‌تواند کسی را مؤمن کند؛ تنها می‌تواند برای افراد مستعد زمینه ایمان قرار گیرد / این درس‌‌ و بحث‌ها بیشتر برای تسلیم کردن افراد است نه برای مؤمن کردن آنها

  • متاسفانه معارف دینیِ ما معمولاً حداقلی منتقل می‌شود، یعنی ما معمولاً حداقل‌های دین را به دیگران منتقل می‌کنیم نه حداکثر‌هایش را. دلیلش هم غالباً این است که فکر می‌کنیم معرفت دینی یعنی اینکه اگر در مقابل یک فرد بی‌دین قرار گرفتیم، بتوانیم با استدلال و با علم کلام و فلسفه او را متقاعد کنیم که خدایی هست! در حالی که به این می‌گویند علم و سواد، و این با دین و ایمان تفاوت دارد. 
  • کلاس درس اصول عقاید، نمی‌تواند کسی را مؤمن کند؛ تنها می‌تواند برای افراد مستعد زمینه ایمان قرار گیرد. اینکه ما بتوانیم در مقام جَدل یا استدلال، جواب یک معاند لجوج را بدهیم، حتی اگر استدلال ما در اثبات حقانیت دین بسیار قوی و کامل هم باشد، و او بپذیرد حداکثرش این است که تسلیم شود و مسلمان بشود، ولی معنایش این نیست که او مؤمن هم شده و ایمان در قلبش وارد شده است. این درس‌ها و بحث‌ها بیشتر برای تسلیم کردن افراد است نه برای مؤمن کردن آنها، چون ایمان وقتی به قلب وارد می‌شود که انسان عاشق خدا شود.

کسی که نخواهد از زیر بار سخن حق فرار کند، زیاد نیاز به استدلال ندارد/ سؤالی که از سر اعتراض و گریزپایی باشد و پیشاپیش هر نوع پاسخ مثبتی را نفی کند، ارزش ندارد

  • اگر کسی عناد نداشته باشد و نخواهد از زیر بار سخن حق، فرار کند، زیاد نیاز به استدلال و علم کلام ندارد. اما گاهی اوقات کسی که می‌خواهد سخن حق را نپذیرد، مدام سؤال می‌کند. پیامبر اکرم(ص) اصحاب کبار خود را جمع کرد و فرمود: یکی یکی بیایید و به علی(ع) بگویید: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین(ع)»(...فَدَعَا نَبِیُّ اللَّهِ ص تِسْعَةَ رَهْطٍ فَقَالَ ... ؛ امالی مفید/ص19) نوبت به دو نفر از آنها رسید. اولی سؤال کرد: «آیا این دستورِ خداوند و رسول خداست؟»پیامبر(ص) فرمود: بله. نفر دوم هم همین سؤال را پرسید و همان جواب را شنید. سؤال کردن آنها به این خاطر نبود که خیلی دانشمند و علم‌دوست بودند و بقیه که سؤال نکردند اهل علم و دانش نبودند؛ آنها چون می‌خواستند به یک شکلی از زیر بار این دستور فرار کنند، سؤال کردند.
  • درست است که سؤال کردن ارزشمند است ولی مهم این است که انگیزۀ سؤال چه باشد. سؤالی که از سر اعتراض و گریزپایی باشد و پیشاپیش هر نوع پاسخ مثبتی را نفی کند، ارزش ندارد. خیلی‌ بهتر از این سؤالات، آن سؤالاتی بود که حضرت خضر(ع) به حضرت موسی(ع) اجازه نداد که از ایشان بپرسد. و البته حضرت موسی(ع) هم نتوانست صبر کند و سؤال نپرسد.
  • گاهی اوقات در قرآن کریم خداوند نسبت به نظر دادن و سؤال کردن ایراد می‌گیرد، و به‌جای اینکه آن نظر را مورد نقد قرار دهد، پیش‌فرض یا مقدمۀ ذهنی و روحیِ کسی که نظر می‌دهد را مورد نقد قرار می‌دهد. مثلاً آنجا که از پیامبر الهی سؤال می‌کنند: آیا بدن ما بعد از اینکه پوسیده شد، دوباره زنده خواهد شد؟! خداوند این‌گونه پاسخ می‌دهد: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ، قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ»(یس/78) خلقت خودش را فراموش کرده است و حالا دارد سؤال می‌پرسد! یعنی اگر خودش را فراموش نکرده بود، اصلاً سؤال نمی‌کرد و خودش می‌فهمید.

کسی که خدا را واقعاً دوست داشته باشد، اخلاقش هم درست می‌شود و زیاد نیاز به آموختن علم اخلاق ندارد

  • اینکه می‌گوییم «محبت اصل دین است» یک بحث اخلاقی نیست، اصلاً می‌توان گفت در اسلام علم جداگانه‌ای به نام علم اخلاق نداریم. یعنی این‌طور نیست که ما یک‌بار مؤمن بشویم و بعد یک‌بار هم برویم اخلاق‌مان را درست کنیم. اگر کسی واقعاً مؤمن بشود، اخلاقش هم درست می‌شود، زیرا کسی که حب نفس نداشته باشد و خدا را بیشتر از خودش دوست داشته باشد، دیگر نقص و ایرادی در وجودش ندارد که بخواهد آن ایراد را با علم اخلاق درست کند. کسی که خدا را واقعاً دوست داشته باشد، اخلاقش هم درست می‌شود و زیاد نیاز به آموختن علم اخلاق ندارد.

اگر خدا را از بچه‌‌ات بیشتر دوست داشته باشی، نتیجه‌اش این می‌شود که بچه‌ات را بیشتر دوست خواهی داشت

  • حالا اگر کسی خدا را از بچه‌های خودش هم بیشتر دوست داشته باشد، و این مسأله را به آنها بگوید، آیا بچه‌هایش ناراحت نمی‌شوند؟ نه! چون کسی که خدا را بیشتر از همه دوست داشته باشد، قطعاً محبتش به بچۀ خودش بیشتر از محبت همۀ پدرهای دنیا به بچه‌هایشان خواهد بود و این محبتِ شدید را بچه‌هایش در عمل می‌بینند و می‌فهمند که او چقدر آنها را دوست دارد. اگر خدا را از بچه‌های خودت بیشتر دوست داشته باشی، نتیجه‌اش این خواهد بود که بچه‌هایت را بیشتر دوست خواهی داشت. و محبت تو به خانواده‌ات نه تنها کم نمی‌شود بلکه تقویت هم خواهد شد. ضمن اینکه اگر ما خدا را بیشتر از هر چیزی و هر کسی دوست داشته باشیم، بیشتر مراقب خودمان خواهیم بود و خودمان را ارزان نمی‌فروشیم، و این به تعبیری یعنی خودمان را هم بیشتر دوست خواهیم داشت.
  • اما اگر کسی زیاد عاشق خدا باشد، دلها را می‌برد و همه عاشق او خواهند شد. و کسی که همه عاشق او بشوند، اگر از این دنیا برود، دلِ عاشقانش در فراغش آتش می‌گیرد و می‌سوزد. لذا شما نمی‌توانید تصور کنید وداع با علی اکبر(ع) چه آتشی در خیمه‌گاه اباعبدالله(ع) برپا کرد. وقتی امام حسین(ع) با علی اکبر(ع) خداحافظی کرد، به او فرمود: اهل خیام منتظر تو هستند، برو و با آنها وداع کن! وقتی علی اکبر(ع) رفت که با اهل خیام خدا حافظی کند، آتشی در خیمه‌ها برپاشد.
  • شما فکر می‌کنید خیمه‌گاه امام حسین(ع) فقط یک‌بار آتش گرفت و آن هم در عصر عاشورا بود؟! نه! لااقل سه مرتبه خیمه‌گاه آتش گرفته است! یکی موقعی که تیر به حلقوم علی اصغر خورد، شیونی از این خیمه‌ها بلند شد که همۀ دلها آتش گرفت. بار دیگر که خیمه‌ها آتش گرفت موقع خداحافظی قاسم‌بن‌الحسن با اباعبدالله(ع) بود که هر دو غش کردند و روی زمین افتادند. یکی هم وقتی بود که علی اکبر(ع) به خیمه‌ آمد تا با اهل خیام خداحافظی کند و به میدان برود، لذا ابالفضل‌العباس(ع) که این تجربه را داشت، دیگر خداحافظی نکرد، و بدون خداحافظی رفت...  

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۸
مجید شهشهانی

برنامه سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در دهه دوم محرم 92

به گزارش بیان معنوی، برنامه سخنرانی های حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، در دهه دوم محرم 92 به شرح زیر می باشد:

  • تا چهارشنبه (7- 16 محرم) | ساعت 21:00 | هیئت محبین اهل بیت(ع) دانشگاه هنر | موضوع: "معنویت حماسه‌ساز، معنویت حماسه‌سوز" | خ ولیعصر(عج)، روبروی خ بزرگمهر، دانشگاه هنر (این برنامه که از شب هفتم محرم آغاز شده بود، تا شب 17 محرم ادامه خواهد داشت)
  • از سه شنبه به مدت 5 شب (15 تا 19 محرم) | ساعت 17:45 | مسجد جامع قلهک | خ شریعتی، سه راه قلهک
  • پنج شنبه (17 محرم) | ساعت 19:15 | هیئت هفتگی شهدای گمنام | موضوع: "تاریخ تحلیلی اسلام"(جلسه یازدهم) | خ ولیعصر(ع)، پایین تر از م منیریه، خ فرهنگ، حسینیه شهدای قهرود   -یا-   خ حافظ، بعد از خ ابوسعید، خ فرهنگ
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۷
مجید شهشهانی

دانشگاه هنر | معنویت حماسه ساز و معنویت حماسه‌سوز-2

ابلیس با انواع معنویت علیه معنویت ناب اقدام خواهد کرد/ اگر معنویت، حماسه‌ساز نباشد، علیه حماسه خواهد بود

پناهیان: اگر معنویت حماسه‌ساز نباشد، علیه حماسه خواهد بود، پس معنویتی که نسبت به حماسه بی‌تفاوت باشد نخواهیم داشت. معنویت یا ظلم‌ستیزانه و مظلوم‌گرایانه و نجات‌بخش و آزادی‌بخش خواهد بود، یا علیه حماسه و صلابت و سلحشوری، کار خواهد کرد. امروزه بازار معنویت رونق گرفته است و ابلیس طبیعتاً با معنویت علیه معنویت اقدام خواهد کرد، با انواع و اقسام معنویت.

سوگواره هنر و حماسه برای نهمین سال متوالی به همت دانشجویان و فارغ التحصیلان هنر در دانشگاه تهران آغاز شد. این سوگواره از شب هفتم محرم به مدت ده شب آغاز شد. بخش‌هایی از دومین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه هنر با موضوع: «معنویت حماسه ساز و معنویت حماسه‌سوز» را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

معنویت یا حماسه‌ساز است یا حماسه‌سوز / ابلیس با انواع معنویت علیه معنویت ناب اقدام خواهد کرد

  • معنویت حماسه‌ساز و معنویت حماسه‌سوز با هم بسیار متفاوت هستند. اگر معنویت حماسه‌ساز نباشد، علیه حماسه خواهد بود، پس معنویتی که نسبت به حماسه بی‌تفاوت باشد نخواهیم داشت. معنویت حماسه‌ساز منجر به صلابت و شجاعت و سلحشوری و از خودگذشتگی می‌شود. معنویت یا ظلم‌ستیزانه و مظلوم‌گرایانه و نجات‌بخش و آزادی‌بخش خواهد بود، یا علیه حماسه و صلابت و سلحشوری، کار خواهد کرد. امروزه بازار معنویت رونق گرفته است و ابلیس طبیعتاً با معنویت علیه معنویت اقدام خواهد کرد، با انواع و اقسام معنویت؛ با «معنویت‌های خارج از حوزۀ دین» علیه «معنویت‌های دینی»؛ با «معنویت‌های خارج از جرگۀ اسلام» علیه «معنویت اسلامی»، با «معنویت‌های خارج از ایمان به اهل‌بیت(ع)» علیه «معنویت اهل‌بیتی(ع)» و با «معنویت‌های اهل‌بیتی ضدحماسه»، علیه «معنویت‌های اهل‌بیتی(ع) حماسی».

وقتی گرایش به معنویت زیاد شود، کالای قلابی معنویت هم به بازار می‌آید/ اگر کسی با معنویت قلابی به سمت جهنّم برود، عذاب وجدان سراغش نمی‌آید که بتواند توبه کند

  • اصل معنویت، امروزه مورد تقاضا است، قدرت دارد و قدرت آفرین است. معنویت علاوه بر اینکه قدرت آفرین است، می‌تواند قدرت برآمده از معنویت را بشکند. مانند معنویت تحریف شده‌ای که در مقابل معنویت ناب انقلاب اسلامی ایجاد کردند و یا شهادت‌طلبی که با عملیات انتحای به مقابله با آن پرداختند. وقتی گرایش به معنویت زیاد شود، کالای قلابی معنویت هم به بازار می‌آید. قدرت‌طلبانِ دنیاطلب برای بدست آوردن قدرت می‌خواهند از معنویت سوء استفاده کنند، چون میزان تقاضای معنویت در میان مردم جهان را دیده‌اند.
  • وقتی تقاضای معنویت زیاد و فراگیر شد، برای ابلیس هم ترجیح پیدا می‌کند که آدم‌ها را با معنویت به جهنّم بفرستد نه با مادیّات. چون اگر کسی با معنویت قلابی به سمت جهنّم برود، عذاب وجدان نمی‌گیرد که توبه کند. دلِ او که برای خدا تنگ نمی‌شود، چون خودش را در راه خدا می‌داند.

مشکلاتی که در قرآن مطرح می‌شوند بین انواع معنویت‌هاست، نه بین معنویت و غیرمعنویت

  • مشکلی که در قرآن مطرح می‌شود بین انواع معنویت‌هاست، نه بین معنویت و غیرمعنویت؛ در مورد پرستش دعوا بین پرستش خدا و پرستش بت است؛ مشکل بین پرستش و عدم پرستش نیست؛ مشکل قرآن بر سر دین و تکنولوژی یا دین و علم نیست. مشکل قرآن بین دین و دین است؛ دین بد و دین درست. پس اصل مبارزاتی که بین حق و باطل است، بین دین باطل و دین حق است. ولی امروزه این مشکل عمده‌تر شده است.

اختلاف بین انواع معنویت در سطح جامعه دارای شکل‌های مختلفی است

  • اختلاف بین انواع معنویت در سطح جامعه، امروزه به اشکال مختلفی خود را صریح‌تر نشان می‌دهد. مثلاً در دوران دفاع مقدس کسانی که اهل حاضر شدن در جبهه نبودند، به اشکال مختلف نسبت به شهدا و رزمندگان انتقاد می‌کردند و حتی اگر در جلسه هیأتی یادی از شهدا می‌شد و به یاد آنها کمی سینه‌زنی می‌شد، با آن هم مخالفت می‌کردند. کسانیکه به جبهه نمی‌رفتند، برای دفاع از معنویت خود باید به نقد جهاد و شهادت می‌پرداختند. باید به نحوی ترسیدن و به جنگ نرفتن‌ها را توجیه می‌کردند؛ مثلاً بگوید: من اصلاً این کارها را صحیح نمی‌دانم. در آیۀ کریمۀ قرآن ذکر شده که وقتی دستور جهاد داده می شد، می‌گفتند: یا رسول‌الله! خانه‌های ما حفاظ ندارد. اگر اجازه بدهید ما به جهاد نیاییم «وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراً(احزاب/13)» عده‌ای از پیامبر اجازه می‌گیرند که به جنگ نیایند، ولی مشکل آنها این عدم امنیّت خانه‌هایشان نیست، خدا آنها را لو می‌دهد که اینها دوست دارند از جنگ فرار کنند و اینطور نیست که خانه‌هایشان امنیّت نداشته باشد.
  • وقتی که کسی ترسید و جرأت انجام کاری را نداشت، می‌گوید: «من اصلاً این کار را از اساس قبول ندارم.» ذهن، توجیه تولید می‌کند. در زمان جنگ، مذهبی‌ترین مدرسۀ تهران هم با رفتن دانش‌آموزان به جبهه مخالفت می‌کرد. معنویت علیه معنویت چیزی نیست که به تازگی تجربه شده باشد. ولی از این به بعد شدیدتر و عمیق‌تر خواهد شد.
  • در دهه گذشته، تبلیغات سکولاریستی علیه دین و ایمان انجام می‌شد ولی چنین تبلیغاتی از این به بعد بسیار کم و ضعیف خواهد شد و بیشتر از ایمان علیه ایمان استفاده می‌شود. هم در قرآن و در طول تاریخ بشر، و هم در بحران‌های کنونی منطقه تقابل انواع معنویت‌ها قابل مشاهده است. به علاوه عقل انسان هم حکم می‌کند که وقتی معنویت، بر قدرت تأثیرگذار است، مورد بهره‌برداری دشمن قرار خواهد گرفت. روایاتی که در مورد آخرالزّمان هم نقل شده، جنس فتنه‌ها را از انواع معنویت‌های تحریف شده می‌داند.

معنویت‌های غیر اصیل بین علماء هر قومی می‌تواند باشد

  • زمانی گفته می‌شد که چرا همه قرائت‌های دین را باید روحانیت و حوزه تعیین کند؟ امروزه می‌گویند چرا حرف این روحانی را گوش کنیم؟ می‌رویم حرف یک روحانی دیگر را گوش می‌کنیم. تازه به مشکلی که قرآن بیان می‌کند می‌رسیم. در قرآن کریم می‌فرماید: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ(توبه/31) »؛ کسانیکه مقدس‌های جامعه را رهبران دینی خود قرار داده‌اند، دین خدا را تحریف کردند. فردی از امام صادق(ع) پرسید مردمی یهود که ربا می‌خورند حرف علماء خود را گوش کرده‌اند. امام صادق(ع) می‌فرمایند مردم باید تشخیص می‌دادند که آیا آن عالم، آدم درستی هست که حرف او را گوش می‌کنند؟( قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع: فَإِذَا کَانَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ مِنَ الْیَهُودِ لَا یَعْرِفُونَ الْکِتَابَ إِلَّا بِمَا یَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لَا سَبِیلَ لَهُمْ إِلَى غَیْرِهِ فَکَیْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِیدِهِمْ وَ الْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ؟...؛ احتجاج طبرسی/2/457) مردم چون حرف عده‌ای از علماء یهود مطابق هوای نفس خودشان بود، حرف او را گوش کردند. عده‌ای از همین قوم وقتی پیغمبری مخالف هوای نفس آنها عمل می‌کرد او را می‌کشتند ولی حالا طرفدار عالم دینی خود شده‌اند. اگر یک عالم دینی خوش‌سیما و خوش زبان باشد و شروع به تبلیغ معنویت تحریف شده‌ای بکند، آزمایش سختی پیش خواهد آمد. البته این ابعاد اجتماعی، مدنظر موضوع جلسه نیست و می‌خواهیم به ابعاد فردی بپردازیم.

اگر کسی معنویت حماسی نداشته باشد، چه بسا اهل گریه و حال معنوی بیشتری هم بشود

  • اگر معنویتی ناب نباشد، شاخص آن این است که حماسه‌ساز نیست. آیا کسی که معنویت حماسی نداشته باشد، اهل گریه نخواهد بود؟ خیر، اینطور نیست. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إذا تَمَّ فُجورُ العبدِ ملَکَ عینَیهِ فبکى مِنهُما متى شاءَ؛ وقتی بنده‌‌ای خیلی فاجر شود، مالک چشم‌هایش می‌شود و هر موقع اراده کند، گریه‌ای مثل ابر بهار خواهد داشت.» (میزان الحکمه/1752، کنزالعمال/847) غدد چشمی او در اختیار فسق و فجورش قرار می‌گیرد. آدم معمولی گاهی گریه‌اش می‌آید و گاهی نمی‌آید؛ ولی چنین فردی ارادۀ گریه‌اش، دست خودش است. البته بعضی‌ها هم هستند که واقعاً عاشق‌اند و مدام گریه می‌کنند، اینها را نباید جزء گروه قبلی دانست ولی این خط‌کشی‌ها ظریف است.

معنویت قلابی چگونه تبدیل به معنویتی حماسه‌سوز می‌شود؟

  • معنویت چه ارتباطی به حماسه دارد؟ این روایت که روایت بسیار ویژه‌ای است، پاسخ این سؤال را می‌دهد. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنَّ الشَّیْطَانَ إِذَا حَمَلَ قَوْماً عَلَى الْفَوَاحِشِ مِثْلِ الزِّنَا وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الرِّبَا وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ مِنَ الْخَنَا وَ الْمَآثِمِ حَبَّبَ إِلَیْهِمُ الْعِبَادَةَ الشَّدِیدَةَ وَ الْخُشُوعَ وَ الرُّکُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ السُّجُودَ ثُمَّ حَمَلَهُمْ عَلَى وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا یُنْصَرُون»‏(مستدرک الوسائل/4/95) وقتی شیطان قومی را وادار به انواع فحشا مثل زنا، شرب خمر و ربا کند، فردی که درگیر فواحش و این نوع گناهان می‌شود، بعد می‌گوید اتفاقاً من عبادت را خیلی دوست دارم. مرحلۀ بعد از این گناهان، معنویت قلّابی است. به همین دلیل باید معنویت قلابی را معنویت حماسه‌سوز دانست. بعد اینها را تحت ولایت طاغوت می‌برد. معنویت قلابی و تحریف شده، فرد را در اختیار قدرت‌هایی قرار می‌دهد که ظلم و فساد می‌کنند. آن قدرت‌ها هم می‌دانند که باید سرِ چه کسانی را ببرند. معنویت تحریف شده، خود به خود سیاسی می‌شود.

معنویت  حماسه‌سوز روزی در مقابل امام زمان(عج) خواهد ایستاد/ معنویت ناب از معنویت قلّابی جلوگیری می‌کند

  • به همین دلیل باید گفت دو نوع معنویت داریم: یکی معنویت ناب که معنویت حماسی است و ضد ظلم و استکبار است و از ولیّ خدا دفاع می‌کند و اهل این معنویت، یاران صادق امام زمان(عج) می‌شوند. و یک معنویت دیگر حماسه‌سوز است که روزی هم در مقابل امام زمان(عج) خواهد ایستاد. از عدم عاقبت به‌خیری باید ترسید. ما چه تضمینی داریم که چنین خطری ما را تهدید نکند؟ برای ترس از عدم عاقبت به‌خیری با این نوع معنویت‌ها، به ترس‌های حضرت علی(ع) در درگاه خدا نگاهی داشته باشیم. این ترس نباید از دل ما برطرف باشد.
  • علاوه بر انحراف‌های شدید از معنویت ناب، گاهی انحراف‌های کوچک از معنویت هم وجود دارد. امیرالمؤمنین(ع) جوانی را دیدند که رنگ از رویش پریده بود. حال او را پرسیدند، گفت از ترس خدا اینطور شده‌ام، حضرت فرمودند خب گناه نکن، نترس.( نَظرَ أمیر المؤمنین علىّ علیه السلام إلی رَجُلٍ فرأی أثّرَ الخَوفُ علَیهِ...؛ میزان الحکمه، 5458) اینطور نیست که هر ترسی یا هر اشکی یا هر حال خوش معنوی قیمت داشته باشد. سراغ معنویت ناب برویم. معنویت ناب از معنویت قلّابی جلوگیری می‌کند. معنویت قلابی درجات قوی و ضعیف دارد. هر لحظه از خدا بخواهیم که همان جایی در معنویت باشیم که لازم است باشیم.

معنویت اصیل داشته باشی انقلابی می‌شوی/معنویت اصیل با زجرهایی همراه است

  • در مقابل معنویت قلابی که فرد را به خدمت به ولایت طاغوت می‌کشانید، اگر کسی معنویت ناب داشته باشد، انقلابی می‌شود، در راه انقلاب زجر می‌کشی و بیشتر از همه، خود انقلابی‌ها تو را اذیّت خواهند کرد. اگر کسی می‌خواهد بعد از مدتی انقلابی بودن، بعداً آن‌طرفی باشد، از همین اول انقلابی نشود بهتر است. آیا یاران اباعبدالله‌(ع) هم که انقلابی بودند، از طرف دیگر یاران حضرت اذیّت می‌شدند؟ خیر؛ چون کربلا استثنا است. آن جمع خالص و خلّص را با هیچ جمع دیگری نباید مقایسه کرد. حتی شهدای ما را هم با شهدای کربلا نمی‌توان مقایسه کرد، چه رسد به اینکه افراد انقلابی و زنده را بخواهیم با شهدای کربلا مقایسه کنیم. همیشه از بین انقلابیون، ضدّ انقلاب‌های خاصّی تولید می‌شوند که حدّ و حساب ندارند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: همیشه خداوند متعال به سبب شیطان در کنار ما اهل‌بیت(ع) کسانی را -که شاید از سادات باشند- در کنار ما به اعتبار ما بزرگ می‌کند و اعتبار می‌بخشد که بعداً منحرف می‌شوند و بواسطۀ انحراف آنها خیلی از مردم دچار امتحان می‌شوند. هرکدام از اینها که از دنیا می‌روند، خداوند فرد دیگری را جای او می‌گذارد.(یَا ابْنَ النُّعْمَانِ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا یَزَالُ الشَّیْطَانُ یُدْخِلُ فِینَا مَنْ لَیْسَ مِنَّا وَ لَا مِن‏ أَهْلِ دِینِنَا فَإِذَا رَفَعَهُ وَ نَظَرَ إِلَیْهِ النَّاسُ أَمَرَهُ الشَّیْطَانُ فَیَکْذِبُ عَلَیْنَا وَ کُلَّمَا ذَهَبَ وَاحِدٌ جَاءَ آخَرُ؛ تحف العقول/309) بعضی از اطرافیان ائمه(ع) منحرف می‌شوند تا مردم امتحان شوند، آن‌وقت شما توقع دارید انقلابیون خراب نشوند؟
  • بعد از این روایات، دیگر هر نوع معنویتی را نباید تحویل بگیریم. هرکس روحیۀ معنویتی ناب داشته باشد، از جلسه روضه‌ که خارج می‌شود، از او تشکر خواهند کرد، ولی ما ظرفیت این تشکر را نداریم، چون ممکن است دچار عجب و غرور شویم و خراب شویم. اگر امام حسین(ع) صریحاً به اباالفضل‌العبّاس(ع) می‌فرمایند: « فدایت بشوم داداشم؛ بنفسی أنت یا أخی!» چون می‌داند ظرفیت و معنویت ناب عبّاس(ع) خیلی بالاتر از این حرف‌ها است. عبّاس(ع) ظرفیت این کلام را دارد. او ظرفیت داشت که این‌همه محبّت می‌دید. اگر ترس از عاقبت به‌خیری از دل ما بیرون نرود، ما را هم تحویل می‌گیرند، چون آنها دوست دارند ابراز محبّت کنند. محبّت امام به ما، از محبّت مادر به ما بیشتر است...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۶
بیان معنوی

صوت | جلسه پنجم دانشگاه هنر

موضوع: معنویت حماسه ساز، معنویت حماسه سوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۶
مجید شهشهانی

صوت | جلسه چهارم دانشگاه هنر

موضوع: معنویت حماسه ساز و معنویت حماسه سوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۶
مجید شهشهانی