علیرضا پناهیان

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

برنامه سخنرانی استاد پناهیان در ایام البیض در بین معتکفین

به گزارش بیان معنوی،برنامه سخنرانی استاد پناهیان در ایام البیض و در بین معتکفین به شرح زیر می باشد:

*لازم به تذکر است که سخنرانی ها بین معتکفین می باشد و ممکن است در برخی موارد امکان حضور عموم فراهم نباشد.

  • سه شنبه 23 اردیبهشت ماه:
    • ساعت 9:30 | مسجد دانشگاه صنعتی شریف
    • ساعت 11    | مسجد جامع بازار تهران
    • بعد از نماز ظهر و عصر| م امام حسین(ع)، مسجد امام حسین(ع)
    • ساعت 17    | شهرک قدس، بلوار دریا، مسجد جامع قدس
    • ساعت 19    | بلوار مرزداران، مسجد جامع امیرالمومنین(ع)
  • چهارشنبه 24 اردیبهشت ماه:
    • ساعت 9:30 | مسجد دانشگاه صنعتی شریف
    • ساعت 11    |م پونک خ میرزا بابایی مسجد امام علی(ع)
    • بعد از نماز ظهر و عصر | مسجد دانشگاه شهید بهشتی
    • ساعت 17     | مسجد دانشگاه تربیت مدرس
    • ساعت 21:30 | م فلسطین، مسجد امام صادق(ع)
  • پنجشنبه 25 اردیبهشت ماه:
    • ساعت 11    | مسجد دانشگاه تهران
    • بعد از نماز ظهر و عصر| مسجد دانشگاه امیرکبیر
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۲
بیان معنوی

در مراسم تدفین شهید گمنام در دانشگاه آزاد شهرری

کسی که اهل مقاومت نباشد در «واقع‌بینی» ضعف دارد / شهدا واقع‌بینی را با آرمان‌گرایی جمع کردند

پناهیان:  لازم نیست حتماً مسلمان باشید تا جنایت‌های سران استکبار را بفهمید. لازم نیست متدین و انقلابی باشید تا بفهمید که آمریکایی‌های منحوس تا به‌حال پای یک قرارداد هم به درستی نایستاده‌اند. اگر انسان یک‌مقدار عقل یا کمی مطالعۀ تاریخی داشته باشد، این را می‌فهمد. چرا بعضی‌ها این‌قدر غیرعاقلانه حرف می‌زنند که فکر می‌کنند این اقتضای انقلابی‌گری است که انسان باید مقابل آمریکایی‌های پست‌فطرت مقاومت کند؟ این عین عقلانیت است. واقع‌بینی و عقلانیت ما به ما می‌گوید که باید مانند شهدا در مقابل دشمن، مقاومت کنیم. شهدای ما واقع‌بینانه به شهادت رسیدند، البته آنها می‌توانستند به این واقعیت‌ها، عشق هم بورزند. بیچاره کسانی که نه واقع‌بین هستند و نه به واقعیت‌های خیالی خودشان می‌توانند عشق بورزند.

حجت الاسلام پناهیان در مراسم تدفین شهدای گمنام در دانشگاه آزاد شهرری سخنرانی کرد. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

شهدای ما بیشتر واقع‌نگر بودند یا آرمان‌گرا؟/ واقع‌بین بودن شهدا، بیش از آرمان‌گرایی آنها باید مدنظر قرار گیرد

  • آیا شهدای ما بیشتر آرمان‌گرا بودند یا واقع‌نگر؟ ما باید به واقع‌بین بودن شهدا بیشتر نگاه کنیم یا به آرمان‌اندیشی آنها؟ شهدا به خاطر آرمان‌شان به شهادت رسیدند یا اینکه یک‌سلسله واقعیت‌های خیلی روشن، آنها را به معرض شهادت رساند؟
  • بنده به عنوان کسی که توفیق داشتم، بسیاری از این شهدا را از نزدیک ببینم، خدمت شما عرض می‌کنم که دربارۀ شهدا بیشتر باید واقع‌بین بودن آنها را مدنظر قرار دهیم. به عنوان کسی که مراحل رشد بسیاری از رفقای خود را تا زمانی که به معرض شهادت رسیدند، دیده بودم این مطلب را عرض می‌کنم؛ اگرچه خودم لایق نبودم جزء آنها قرار بگیرم، اما توفیق زیارت آنها را داشتم و مراحل تکوین شخصیت شهادت‌طلبانۀ آنها را از نزدیک شاهد بودم و در معرض بسیاری از مشورت‌های آنها قرار می‌گرفتم. در جریان وصیت‌نامه‌های آنها قرار می‌گرفتم و حتی گاهی اوقات در تنظیم وصیت‌نامه‌های نورانی خودشان، با بنده مشورت می‌کردند.

شهادت‌طلبی یک مبنای کاملاً واقع‌بینانه دارد/ شهدا با واقع‌نگری فهمیده بودند که: جهاد و شهادت، مرگ کسی را نزدیک نمی‌کند

  • شهید چگونه با واقع‌نگری به مقام شهادت می‌رسد؟ خیلی ساده است؛ بچه‌ها (در جبهه) با یک حساب و کتاب ساده به این نتیجه می‌رسیدند؛ می‌گفتند که: خداوند فرموده است: «اى پیغمبر، به آنها بگو اگر در خانه‏هاى خود هم بودید(و برای جهاد نمی‌رفتید) باز آن کسانی‌که سرنوشت آنها در قضاى الهى کشته شدن است با پای خودشان از خانه به قتلگاه خود بیرون مى‏آمدند؛ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ»(آل‌عمران/154) امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «با هیچ وسیله‌ای نمی‌توان از چنگال مرگ فرار کرد، اگر کشته نشوید(شهید نشوید) می‌میرید؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَنِ الْمَوْتِ مَحِیصٌ؛‏ إِنَّکُمْ إِنْ لَا تُقْتَلُوا تَمُوتُوا»(ارشاد مفید/1/238) و آیه قرآن هم می‌فرماید: «هرکجا باشید مرگ شما را در می‌یابد؛ أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ»(نساء/78)
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «نه کسى که از مرگ بگریزد، بر عمرش افزوده می‌شود و نه گریختن مانعِ فرارسیدن روز مرگش می‌شود؛ إنّ الفارَّ لَغَیرُ مَزِیدٍ فی عُمرِهِ ، و لا مَحجوزٍ بَینَهُ و بَینَ یَومِهِ»(کافی/5/41-نهج البلاغه/حکمت/1664) و در جای دیگر فرمودند: «با هر انسانى دو فرشته است که او را حفاظت مى‏کنند، و چون زمان مرگش فرا رسد او را با سرنوشتش وامى‏گذارند، همانا مدّت حیات انسان(که توسط خداوند تعیین شده) محافظى است استوار!؛ إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِینَة»(نهج البلاغه/حکمت201)
  • و در جنگ صفین فرمود: «همانا خداوند براى گروهى کشته شدن را رقم زده است و براى گروهى مردن[طبیعى] را و مرگ هر کس، همچنان که خداوند مقدّر فرموده ، فرا مى رسد . پس ، خوشا به حال مجاهدان در راه او و کشتگانِ راه طاعت وى؛ إنّ اللّه َ کَتَبَ القَتلَ على قَومٍ و المَوتَ على آخَرِینَ، و کُلٌّ آتِیهِ مَنِیَّتَهُ کما کَتَبَ اللّه ُ لَهُ، فَطوبى للمُجاهِدِینَ فی سبیلِهِ، و المَقتولِینَ فی طاعَتِهِ»(وقعة الصفین/111) یعنی شهید اگر شهید نمی شد، باز هم در زمانی که مقدر بود کشته می‌شد(مثلا با افتادن از یک بلندی، یا با یک تصادف)، لذا شهید فقط انتخاب میکند که کشته شدنش در راه خدا باشد.
  • به عبارت دیگر، جهاد و شهادت، مرگ ما را نزدیک نمی‌کند. پس اگر زمان رفتن شما از این دنیا نرسیده باشد، هیچ گلوله‌ای نمی‌تواند شما را بکشد. این یک مسألۀ واقعی و یک واقعیت مسلّم است که همین الان هم برای همۀ ما دارد اتفاق می‌افتد. لذا شهدا با واقع‌نگری به این نتیجه رسیده بودند که: «اگر زمان رفتن ما رسیده باشد، خُب چه بهتر که به شهادت برسیم.» و این یک تجارت پرسود است که خدا برای مجاهدان راه خودش قرار داده است. کما اینکه امیرالمؤمنین(ع) در خطبۀ متقین می‌فرماید: «تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُم»(نهج‌البلاغه/خطبۀ193) پس شهادت‌طلبی یک مبنا و پایگاه بسیار روشنِ واقع‌بینانه دارد.

یک واقیت دیگر: اگر کسی در مقابل دشمن نایستد، خدا او را ذلیل خواهد کرد

  • سخنان دیگری هم که از جانب اولیاء خدا مطرح شده است، بر این واقع‌بینی تأکید می‌کند. مثلاً این واقعیت که اگر کسی در مقابل دشمن نایستد، خدا او را ذلیل خواهد کرد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر کس جهاد را وا گذارد خداوند جامه خوارى بر جان او پوشاند و زندگیش را دستخوش فقر سازد و دینش را از بین ببرد؛ فَمَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُلًّا وَ فَقْراً فِی مَعِیشَتِهِ وَ مَحْقاً فِی دِینِه‏»(کافی/5/2) لذا شهدا، در مقابل دشمن می‌ایستادند و ترسی هم از جان خودشان نداشتند چون می‌دانستند که واقع‌بینی اقتضا می‌کند جان‌شان را به خدا بسپارند. همان‌طور که امیرالمؤمنین(ع) در نبرد با دشمن توصیه می‌فرمود: «جمجمۀ خودت را به خدا بسپار؛ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَک‏»(نهج‌البلاغه/خطبۀ11)
  • این‌ها سخنان واضح پروردگار و اولیاء خداوند است. و این جوان‌ها هم اگر به شهادت نمی‌رسیدند، حتماً با عوامل دیگری از دنیا می‌رفتند. پس واقع‌بینی اقتضا می‌کرد که در جبهۀ نبرد حاضر شوند تا در اثر کناره‌گیری از جهاد و کوتاه آمدن از مقاومت، به ذلت دچار نشوند. این یک واقع‌بینی است، نه یک آرمان‌گرایی.

جدایی انداختن بین واقع‌بینی و آرمان‌گرایی، کار ساده‌لوحانه‌ای است/ آرمان‌هایی که واقع‌بینانه نباشند آرمان‌های دروغین هستند

  • البته شهدا آرمان‌گرایی هم داشتند اما آرمان‌گرایی شهدا در ضمن واقع‌بینی آنها بود. یعنی بخشی از مهمترین واقعیت‌های زندگی برای این شهدا، قابل عشق‌ ورزیدن و «قابل آرمان شدن» بود. به بیان دیگر، شهدا این شانس را آوردند که در نهایت واقع‌بینی، آرمان‌گرایی هم برایشان قابل دسترسی باشد. وقتی کسی برای برپایی حق روی زمین جهاد می‌کند، وقتی کسی در مقابل دشمن مقاومت می‌کند و در راه خدا و برای لقاء الله جهاد می‌کند ضمن اینکه دارد به یک واقعیت روشن، تن می‌دهد و مطابق واقع‌بینی عمل می‌کند، می‌تواند به این واقعیت‌ها عشق هم بورزد. لذا جدایی انداختن بین واقع‌بینی و آرمان‌گرایی، کار ساده‌لوحانه‌ای است. آرمان‌هایی که واقع‌بینانه نباشند، آرمان‌های کاذب و دروغین هستند.

شهدا واقع‌بینی را با آرمان‌گرایی جمع کردند

  • کسی نباید بگوید: «شهدا آرمان‌گرا بودند، ولی ما می‌خواهیم واقع‌بین باشیم» نه! اتفاقاً شهدا خیلی هم واقع‌بین بودند. چقدر از وصیت‌نامه‌های شهدا هست که سرشار از واقع‌بینی است. مثلاً تعابیری شبیه این دارند: ما در مقابل دشمن می‌ایستیم و الا دشمن به خانه‌های ما تجاوز خواهد کرد.
  • آقای سید حسن نصرالله اخیراً دربارۀ لزوم مقاومت در مقابل تکفیری‌ها و تروریست‌های سوریه یک استدلال واقع‌بینانه ارائه کرد و فرمود: «ما به سوریه می‌رویم و با تروریست‌ها می‌جنگیم، البته این نبرد برای ما گران تمام خواهد شد اما تاوان آن کمتر از این است که در خانه در انتظار دشمن بمانیم تا بیایند و ما را مانند چهارپا سر ببرند.»(خبرگزاری فارس؛ 25/05/92؛کدخبر 13920525000681) این یک سخن واقع‌بینانه است نه آرمان‌گرایانه. منتها این شانس یک انسان مؤمن است که می‌تواند به برخی از واقعیت‌های زندگی‌اش عشق بورزد، مثل یک دانشجویی که واقع‌بینی اقتضا می‌کند در رشتۀ علمی مطلوب خودش تحصیل کند، تا بتواند بعداً خدمت کند، ولی اتفاقاً به این رشتۀ تحصیلی خودش عشق هم می‌ورزد. اتفاقاً با این رشتۀ تحصیلی می‌تواند آرمان‌های بلند خودش را هم محقق کند. این‌جا واقع‌بینی با آرمان‌گرایی جمع شده است.

کسی که اهل مقاومت نباشد در «واقع‌بینی» ضعف دارد

  • اگر شهدا در مقابل این پرسش قرار بگیرند که شما به دلیل واقعیت‌ها رفتید و به شهادت رسیدید، یا به خاطر آرمان‌های خودتان؟ به این پرسش نابخردانه خواهند خندید که چرا شما بین واقعیت و آرمان تفکیک قایل می‌شوید؟! خوشبخت کسی است که در زندگی‌اش به واقعیت‌هایی که آرمان‌‌های او هم هستند، تن بدهد و تسلیم آن‌ها بشود و برای تحقق آن واقعیت‌ها، برنامه‌ریزی و تلاش و جهاد کند و حتی برایش جان بدهد. لذا اگر کسی اهل مقاومت نباشد، نباید گفت او آرمان‌گرا نیست اما آدم عاقل واقع‌بینی است، اتفاقاً او که اهل آرمان‌گرایی نیست، در واقع‌بینی ضعف دارد و از عقل برخوردار نیست.
  • بعضی‌ها که اهل دین و ایمان و انقلابی‌گری و مقاومت نیستند، دم از واقع‌بینی و عقلانیت می‌زنند! و این خنده‌دار است، چون اگر کسی اهل عقلانیت باشد، حتماً اهل مقاومت هم خواهد بود. کسی باید از عقل و عقلانیت سخن بگوید که آرمان‌پرست است و آن آرمانی قابل پرستش است که عین واقع‌بینی باشد.

واقع‌بینی و عقلانیت ما به ما می‌گوید که باید مانند شهدا در مقابل دشمن، مقاومت کنیم

  • واقع‌بینی و عقلانیت ما به ما می‌گوید که باید مانند شهدا در مقابل دشمن، مقاومت کنیم. این عقلانیت ماست که به ما می‌گوید که باید در مقابل آمریکای جهان‌خوار بایستیم و نه حتی انقلاب و دیانت ما. کمکی که انقلاب و دیانت ما به ما داشته است این بوده که عقل ما را رشد داده است و اگر کسی عقل نداشته باشد، البته جان او در عذاب است و جامعه هم از او در عذاب است.
  • امروز شما جنایت‌هایی که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در قسمتی از خاک اروپا، در کشورهایی مانند اوکراین انجام می‌دهند را ببینید. آنها اصلاً ابایی ندارند که یک کشور را به آتش بکشند. اینکه ده‌ها نفر کشته بشوند، برای آنها چه اهمیتی دارد؟! برای کارتل‌ها و تراست‌های بزرگ دنیا، چه اهمیتی دارد که هزاران انسان کشته شوند؟ از نظر سیاسی و اقتصادی و نظامی، یک مناطق خاصی برایشان اهمیت دارد که سعی می‌کنند به هر وسیله‌ای در آن‌جاها حضور و نفوذ داشته باشند، لذا برای رسیدن به مقصود خود، حاضرند همه‌جا را به آتش بکشند و نابود کنند. اصلاً ملت‌ها برای آنها ارزشی ندارد.

ایستادگی در مقابل آمریکا اقتضای عقل است نه صرفاً اقتضای انقلابی‌گری و دیانت

  • شما لازم نیست حتماً مسلمان باشید تا جنایت‌های سران استکبار را بفهمید. لازم نیست که متدین و انقلابی باشید تا بفهمید که آمریکایی‌های منحوس تا به‌حال پای یک قرارداد هم به درستی نایستاده‌اند. اگر انسان یک‌مقدار عقل داشته باشد یا کمی مطالعۀ تاریخی داشته باشد، این را می‌فهمد، این درک و فهم، به دین و ایمان و انقلابی‌گری هم ربطی ندارد.
  • چرا بعضی‌ها این‌قدر غیرعاقلانه حرف می‌زنند که فکر می‌کنند این اقتضای انقلابی‌گری است که انسان باید مقابل آمریکایی‌های پست‌فطرت مقاومت کند؟ این عین عقلانیت است، و لازم نیست که انسان حتماً دین و ایمان داشته باشد. شهدا هم همین عقلانیت را داشتند. این عین واقع‌بینی است.
  • شهدای ما واقع‌بینانه به شهادت رسیدند، منتها آنها می‌توانستند به این واقعیت‌ها، عشق هم بورزند. بیچاره کسانی که نه واقع‌بین هستند و نه به واقعیت‌های خیالی خودشان می‌توانند عشق بورزند، چون واقعیت‌هایی که آنها دنبالش هستند، قابل عشق ورزیدن نیستند، چون واقعیت‌های آنها خیالی است نه واقعی.

این شهدا از امروز برای همیشه در دانشگاه شما حاضر خواهند بود / قدر میهمانان خود را بدانید و از آنها مدد بگیرید

  • من به دوستان دانشگاهی در این خطۀ نورانی(شهر ری) تبریک عرض می‌کنم که تلاش کردند و توفیق پیدا کردند که میزبان شهدا باشند و این توفیق بسیار گران‌قیمتی است. بنده دست همۀ دانشجویانی که قدر شهدا را می‌دانند و زحمت کشیدند تا این مراسم نورانی و باصفا و بی‌ریا برگزار شود، صمیمانه می‌بوسم و ان‌شاء الله مورد شفاعت و عنایت شهدا هم قرار خواهند گرفت.
  • خدمت شما دانشگاهیان عزیز که میزبان این شهدا هستید، عرض می‌کنم که قدر این میهمانان خود را بدانید. تصور کنید که اگر یکی از این شهدا، امروز زنده می‌شد(مثل زمان ظهور که گفته شده، برخی از خوبان زنده می‌شوند و رجعت می‌کنند)، اگر یکی از شهدا زنده می‌شد و به دانشگاه شما می‌آمد، شما چگونه دورش را می‌گرفتید و برای مصاحفۀ با او از هم سبقت می‌گرفتید و برای دیدن او اشتیاق نشان می‌دادید؟! واقعش این است که این شهدا از امروز برای همیشه در دانشگاه شما حاضر خواهند بود و شما می‌توانید با سلام و علیک مختصر روزانه و حتی بدون اینکه برایشان فاتحه‌ای قرائت کنید، با آنها ارتباط برقرار کنید و از آنها تقاضا کنید که برای شما سورۀ فاتحه‌ای بخوانند تا فتحی در دل‌های شما رخ بدهد و غم‌های دل‌تان را زائل کند. می‌توانید از این شهدا مدد بگیرید که نزد خدا شما را شفاعت کنند. شهدا خیلی باوفا و جوانمرد هستند. وقتی می‌بینند کسی از راه دور یا نزدیکی آمده که به آنها سلامی بدهد، حتماً پاسخش را می‌دهند. خدا فرمود که آنها زنده‌اند. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»(آل‌عمران/169)
  • شما بعد از سال‌ها که از شهادت این شهدا می‌گذرد، به بدن‌های شهدا این‌قدر احترام می‌گذارید و دوباره بدن‌ها را تشییع می‌کنید و به خاک می‌سپارید، همۀ شهدای ما و همۀ اهل عالم هزاران بار فدای غربت اباعبدالله الحسین(ع) که بدنش روی خاک و زیر آفتاب باقی ماند و وقتی زینب(س) را با طناب اسارت می‌کشاندند و می‌بردند، بدن حسین(ع) را عریان روی زمین باقی گذاشتند و رفتند...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۱
مجید شهشهانی

کلیپ صوتی

پاره های عکس پیامبر(ص)

شناسنامه:

متن کلیپ:

من می‌‌‌خواهم به امام حسین بگویم یا ابا عبدالله ازت خواهش می‌کنم دشمنان‌ها دارند نگاه می‌کنند. با علی اکبر خداحافظی کردی ها ما دلِ تو را خبر داریم مثل باران اشک نریز دنبالش، مثل ابر بهاری گریه نکن.

ما که تو را می‌شناسیم تو از قربانی دادن در راه خدا لذت می‌بری! صورت روی صورت علی گذاشتی بردار! دشمن دارند نگاه می‌کنند. این روضه را برای اولین بار است جرئت می‌کنم در عمرم بگویم. به خدا شب‌های ماه رمضان کمک می‌شود. تا حالا سؤال پیش برایت نیامده، مگر امام حسین بهترین قربانی‌اش علی اکبر نبود؟ پس چرا آنقدر گریه کرد؟ «سپه شام همه اِستاده به تماشای شه و شهزاده، همه گفتند حسین جان داده» در آن روایت نوشته هفت مرتبه از پردۀ دل صدا زد «ولدی علی.»

ماه رمضان ماه رحمت است دیگر، ماه رحمت یعنی همین که شب‌ها برویم روضه. من یک جمله می‌گویم دیگر بیشتر از این توضیح ندهم شما با زمزمه‌ها ادامه بدهید. مگر علی اکبر قربانیِ امام حسین نبود؟ خب فدایت بشوم از نظر عرفانی قربان دادی دیگر اینقدر پایش نایست گریه کن! می‌دانی علّت گریه‌های حسین چی بود؟ بگویم بهتان؟ یک کسی جلوی شما تصویر یا عکس زیبای پیغمبر اکرم را پاره کند جگرتان پاره‌پاره نمی‌شود؟ آمد دید تصویر پیغمبر را پاره کردند!


برای اطلاع از نحوه ارسال کلیپ و آشنایی با برخی نکات ضروری در این زمینه، اینجا را مشاهده کنید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۰
مجید شهشهانی

به عنوان یک «ضرورت راهبردی» عنوان شد:

پناهیان: امروز بیشتر دوران مواجهه با نفاق است تا کفر/ ضعف جامعۀ اسلامی در برابر کفار همیشه ناشی از نفوذ و قدرت نفاق بوده/ نفاق در قرآن جایگاهی خطرناک‌تر از کفر دارد/ طبق آخرین فرمایش‌های امام(ره) باید مراقب تفکر حجتیه‌ای‌ها، یعنی نفی حکومت اسلامی و اسلام سیاسی بود

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مراسمی که در دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران در ایام ترور استاد شهید مطهری توسط منافقین گروه فرقان برگزار شده بود سخنرانی کرد. فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

امروز بیشتر دوران مواجهه با نفاق است تا کفر/ دانشکده الهیات و حوزه باید در حال تولید ساز و کارهای برخورد فکری با نفاق باشند، نه برخورد با کفر

  • مؤمنان همیشه با دو گروه درگیر هستند؛ یکی گروه کافران و دیگری گروه منافقان. این دسته‌بندی، در قرآن کریم بیان شده است و یک تعبیر ذوقی نیست که بشود از کنار آن گذشت. (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ؛توبه/73وتحریم/9 -یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ*وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ ؛احزاب/1و48)
  • در تاریخ اسلام درگیری با کافران مدت‌ زمان اندکی طول کشید. درگیری مؤمنان با کافران به تعبیری 13 سال (و یا حداکثر 23 سال) بیشتر ادامه نداشت. یعنی درگیری با کافران تقریباً در طول دو دهه از آغاز اسلام، به سرانجام رسید و تمدن اسلامی بنیان‌گذاری شد. منتها اینکه این تمدن هنوز خودش را در اوج شکوفایی ظاهر نکرده است و «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/33) تحقق پیدا نکرده است، به‌خاطر درگیری 1400 سالۀ مؤمنان و منافقان است و ضرباتی که از جانب منافقان متحمل شده است.
  • ما الان بیشتر در دوران درگیری با نفاق به سر می‌بریم. دانشکده‌ای به نام دانشکدۀ الهیات یا حوزه‌های علمیه که مأموریت دینی و معنوی و معرفتی به عهده دارند، علی القاعده باید در حال تولید و تامل در ساز وکارهای برخورد فکری با نفاق باشند، اما وقتی انسان به این مراکز علمی نزدیک می‌‌شود با کمال تعجب می‌بیند که بیشترین مباحثات علمی در حوزه‌های علوم اسلامی در دانشگاه و حوزه، درگیری فکری با کافران است! یعنی ما در حالی هنوز درگیر اثبات وجود خدا برای کافران و ملحدان هستیم و می‌خواهیم از ارزش اصل دیانت و حقانیت ایمان صحبت کنیم، که بیشتر در دوران مواجهه با نفاق به سر می‌بریم، تا مواجهه با کفر.

1400 سال است که اسلام در جریان درگیری با «نفاق» متوقف شده نه درگیری با کفر/ رشد اسلام در گروِ پیروزی ما در درگیری با نفاق است/نفاق در قرآن جایگاهی خطرناک‌تر از کفر دارد

  • جبهۀ اسلام 1400 سال است که با نفاق مواجه است، ولی ما نیروها و مهمات نظری خود را در جبهه‌ای که تقریباً نبرد چندانی وجود ندارد-یعنی جبهۀ مبارزه با کفر- قرار می‌دهیم! 1400 سال است که اسلام در جریان درگیری با نفاق متوقف شده است نه در جریان درگیری با کفر. رشد اسلام تا تحقق یافتن «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/33) در گروِ پیروزی ما در درگیری با نفاق است.
  • نفاق هم جلوه‌های مختلفی دارد که باید به خوبی شناخته شود در حالیکه کفر واقعاً در برابر دین حرفی برای گفتن ندارد؛ این نفاق است که ذهنها را خراب میکند و موجب انواع تحریفات در دین می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) مبانی چنین نگاهی را به خوبی و با تفصیل در خطبۀ قاصعۀ نهج البلاغه تبیین کرده است.
  • نفاق در قرآن کریم هم جایگاهی خطرناک‌تر از کفر دارد. به حدی که خداوند در سورۀ منافقین به رسول خدا(ص) دربارۀ منافقین می‌فرماید: «آنها دشمنان واقعی‌اند، از ایشان بر حذر باش، خدا آنها را بکشد چقدر منحرفند؛ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ»(منافقون/4) علامۀ طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل همین آیه می‌فرماید: «بدترین دشمن انسان آن کسى است که واقعاً دشمن باشد، و آدمى او را دوست خود بپندارد.» همچنین قرآن کریم درجای دیگری می‌فرماید: «بى‏ تردید منافقان در پایین‏ترین طبقه از آتش‏اند؛ إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»(نساء/145) ولی ما غالباً از این دشمن خطرناک غافل هستیم و خودمان را درگیر مباحث کلامی و دیگر مباحث علمی در مواجهه با اهل کفر می‌دانیم و از نظر منطق و عقلانیت، پیروزی خودمان را بر اهل کفر جشن می‌گیریم! در حالی که میدان مبارزه با نفاق را به خوبی نشناخته‌ایم.
  • البته پرداختن به موضوع کفر و مواجهۀ با آن فی نفسه خوب و لازم است، ولی اگر در مقام ضرورت و اولویت نگاه کنید واقعاً می‌بینید که 1400 سال است که اصلِ درگیری و مبارزه، بین ایمان و نفاق است. انگار ظهور حضرت برای یک پیروزی راهبردی رقم خواهد خورد و آن «تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَه‏»(کافی/3/424) خواهد بود، یعنی امام زمان(ع) نفاق را ذلیل خواهد کرد.

امروز جبهۀ کفر پشت جبهۀ نفاق پنهان شده و مبارزه می‌کند/در شناسایی جبهۀ نفاق ضعیف هستیم/عمدۀ آموزش‌ها و تبلیغات دینی ما معطوف به مواجهه با «کفر» و «معصیت» است و مواجهه با «نفاق» مغفول مانده

  • شما دیدید که شهدای دفاع مقدس ما در جریان درگیری با جبهۀ کفر چقدر پیروزمندانه ظاهر شدند و عزت آفریدند و کار را تمام کردند به حدی که دیگر دشمن جرات نمی‌کند به ما حمله کند. و امروز واقعاً درگیری ما در مقابل جبهۀ کفر، به صورت مستقیم نیست، آنها همه پشت سر نفاق پنهان شده‌اند. یک دانشجو باید نفاق را بشناسد. و طلبه‌ای عالم به زمانش است که در درگیری با نفاق دانش لازم را داشته باشد.
  • ما در شناسایی جبهۀ نفاق ضعیف هستیم. بخش‌های عمده‌ای از آموزش‌ها و تبلیغات دینی‌مان معطوف به مواجهه با کافران و جبهۀ کفر است و بخش دیگری از آموزه‌های دینی‌مان معطوف به مواجهه با معصیت است و در این میان، مواجهه با نفاق مغفول مانده است.
  • اینکه هنوز اسلام بر همۀ ادیان عالم پیروز نشده است، به خاطر این نیست که پشت درهای بستۀ فسق و عصیان متوقف شده باشد، بلکه پشت درهای بستۀ قلعۀ مستحکم نفاق گیر افتاده است.

مسألۀ اصلی جامعۀ ما و جهان امروز، مسألۀ نفاق است/ اولویت امروز ما راه انداختن جریان‌های امر به معروفی و نهی از منکری، علیه نفاق است

  • برخی از دوستان می‌گفتند که راجع به امر به معروف بحث کنید. امروز اگر ما بخواهیم دربارۀ امر به معروف و نهی از منکر بحث کنیم، اولویت در امر به معروف و نهی از منکر با کدام موضوع است؟ آیا علیه معصیت و فسق و فجور باید نهی از منکر کنیم یا علیه نفاق؟ اولویت امروز ما راه انداختن جریان‌های امر به معروفی و نهی از منکری، علیه نفاق است. که این نیاز به کار بسیار سنگین‌تری دارد.
  • جریان‌های نفاق جلوه‌های مختلفی دارند. خداوند متعال در قرآن کریم خیلی دربارۀ این جلوه‌های نفاق صحبت فرموده است. در قرآن کریم خداوند دربارۀ نفاق خیلی بیشتر از گناه و معصیت صحبت فرموده‌اند. البته واضح است که بزرگ‌ترین گناهکاران و فاسقان همان منافقین هستند. (إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُون؛ توبه/67) امروز چالش اصلی مسلمان و مؤمن شدن نیست، آن چیزی که مانع رشد جامعۀ اسلامی و رسیدن اندیشه‌های ناب اسلامی به جهان بشریت شده، مسألۀ نفاق است. مسألۀ اصلی جامعۀ ما و جهان امروز، مسألۀ نفاق است. ریشۀ اصلی تمام موانع رشد جامعۀ مؤمنین، نفاق است.
  • یک زمانی با انواع بحث‌های پلورالیستی و معرفت‌شناسی در حوزۀ دین و ایجاد شبهات مختلف، می‌خواستند پذیرش انواع جلوه‌های نفاق را تئوریزه کنند و لباس دانش بر اندام انواع جلوه‌های نفاق کنند. و می‌گفتند: «بالاخره نظرات مختلف است»! درحالی که در مسائل اصلی نظرات مختلف نیست. حضرت امام(ره) می‌فرماید: «اگر تمام پیامبران الهى امروز در یک شهر گرد آیند، هرگز با هم دوییت و اختلاف نخواهند داشت‏»(جهاد اکبر/30) البته منظورمان از اختلاف، آن اختلافات جزئی که در بین علماء وجود دارد و هیچ‌وقت صدمه نمی‌زند بلکه موجب رشد می‌شود، نیست. منظورمان آن دیدگاه‌هایی است که یک‌دفعه‌ای مطرح می‌کنند و مثلاً می‌گویند: «ما اصلاً اسلام سیاسی را قبول نداریم»! این اختلاف نظرات است که خیلی مشکل ایجاد می‌کند. باید در قرآن و احادیث ببینید که اسم این‌ها را «نفاق» می‌گذارند. بروید ببینید که مصادیق نفاق و منافق، در قرآن و احادیث چه کسانی هستند.

طبق آخرین فرمایش‌های امام(ره) باید مراقب تفکر حجتیه‌ای‌ها، یعنی نفی حکومت اسلامی و اسلام سیاسی بود/رگه‌هایی از آن طرز تفکر را در دولت‌های مختلف می‌توان دید

  • امروز یک طلبه، یک دانشجوی الهیات و یک پژوهشگر معارف دینی اگر بخواهد در حوزۀ علوم و معارف دینی تلاشی عالمانه انجام دهد باید این تلاش در جهت شناساندن هرچه بیشتر انواع جلوه‌های نفاق باشد. این نفاقی که 1400 سال است پشت سر آن گیرکرده‌ایم و هنوز خط نفاق شکسته نشده است. البته بعد از انقلاب پیشروی ما در این جبهه خوب بوده و جلو رفته‌ایم، ولی حضرت امام(ره) در سال‌های آخر عمر شریف‌شان یک جمله‌ای خطاب به اعضای شورای نگهبان دارند که می‌فرمایند: «حواستان را جمع کنید که نکند یک‌مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند» (صحیفه امام/ج21/ص612)
  • مسلماً امام(ره) می‌دانستند که انجمن حجتیه‌، یک سازمان قوی نیست که بتواند همه‌جا را بگیرد، بلکه امام(ره) به عنوان یک طرز تلقی دینی که حکومت اسلامی و اسلام سیاسی را نفی می‌کند، از این عبارت «انجمن حجتیه» استفاده کرده‌اند. جالب این‌جاست که وقتی دقت می‌کنید، رگه‌هایی از آن طرز تفکر حجتیه‌ای را در دولت‌های مختلف می‌توانید بینید. نیازی هم نیست که حتماً آرم انجمن حجتیه داشته باشد.
  • ما در درگیری با جبهۀ کفر معمولاً با عزت و افتخار شهید می‌دهیم و کارمان از جهت مشخص بودن مرزها خیلی آسان‌تر است ولی در درگیری با نفاق این‌گونه نخواهد بود و کار سخت است؛ چون جریان نفاق، اهل نیرنگ‌بازی است. مثلاً در تاریخ حیات مظلومانۀ امامان در دورۀ بنی عباس، می‌بینید همان کسانی که عامل شهادت و مظلومیت معصومین(ع) بودند، همان‌ها به دنبال بزرگداشت و تشییع جنازه آنها هم بودند.
  • در این میان، اباعبدالله الحسین(ع) توانست جبهۀ نفاق را بشکند. حماسۀ کربلا از جمله به این دلیل یک حماسۀ ماندگار در تاریخ شد، که ماجرا به‌گونه‌ای رقم خورد که آنها نتوانستند بدن امام حسین(ع) را با احترام به خاک بسپارند و اهل‌بیت ایشان را با احترام به مدینه برگردانند(بلکه اسیر کردند و در بیابان‌ها و شهرها چرخانند). اگر این کار را کرده بودند، یقیناً دیگر چیزی از کربلا باقی نمانده بود. آن‌قدر مظلومیت اباعبدالله(ع) شدید شد که دیگر جریان نفاق نتوانست نفاق خودش را بر حماسۀ کربلا مسلط کند و این مظلومیت را بپوشاند.

از این پس جلوه‌های بیشتری از نفاق را خواهیم دید

  • جریان نفاق بسیار پیچیده است و جلوه‌های متعدد و متنوعی دارد. در داخل جامعۀ خودمان از ابتدای انقلاب تاکنون جلوه‌های متعدد و متنوعی از نفاق را دیده‌ایم و از این پس هم جلوه‌های بیشتری از آن را خواهیم دید.
  • امروز در منطقه می‌بینید که آمریکایی‌ها و اسرائیلیها وقتی نتوانستند با سربازان خودشان در منطقه پیروز شوند، جلوه‌ای از جلوه‌های نفاق را در مقابل مسلمان‌ها عَلَم کردند؛ تکفیریها یکی از همین جلوه‌های نفاق است. البته این جلوه‌ها انواع و اقسام دارند و در همۀ مذاهب اسلامی هم هستند. باید اینها را دید و شناسایی کرد؛ مسألۀ امروز ما این است.

امروز دوران جلوگیری از معنویت‌های کاذب و مذاهب منحرف است

  • طبیعتاً بعد از شهادت شهید مفتح، مسألۀ اصلی دانشکدۀ الهیات باید این باشد که پدیده‌ای را که رئیس دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران را به شهادت رسانده، به خوبی بشناسد. آیا امروز جریان فرقان شناسایی و تمام شده و مسأله‌اش حل شده است؟! در حالی که امروز دیدگاه‌های مشابه گروهک فرقان را می‌توان در برخی از جریان‌های فکری و سیاسی پیدا کرد. دانشجویان دانشکدۀ الهیات باید شناسایی انواع نفاق و راهکارهای مقابله با آن را پروژۀ اصلی خود بدانند. آیا شما هنوز می‌خواهید در ایستگاه اثبات خدا برای مردم متوقف شوید؟ امروز مردم دنیا بدون اینکه نیاز به دلیل و برهان چندانی داشته باشند، خودشان به دنبال معنویت هستند. امروز دوران جلوگیری از معنویت‌های کاذب است. دوران جلوگیری از دین‌های دروغین است. دوران جلوگیری از انواع مذاهب منحرف است. اینها باید فهرست بشوند، شما دانشجویان به کمک اساتید باید بیایید و انواع جلوه‌های نفاق را به همه نشان دهید.

شناخت منافقین صدر اسلام به شناسایی منافقین امروز کمک می‌کند/ یکی از منافقینی که باید به خوبی شناخته شوند، ابن‌ملجم مرادی است

  • یکی از کارهایی که باید برای شناسایی پدیدۀ نفاق و منافقین زمان خودمان انجام دهیم، بررسی داستان‌‌های مربوط به منافقین صدر اسلام و شناخت کامل آنها است. چون این منافقین در هر زمانی که باشند، بالاخره شباهت‌ها و نقاط اشتراک بسیاری دارند.
  • یکی از منافقینی که باید به خوبی شناخته شوند، ابن‌ملجم مرادی است. امیرالمؤمنین(ع) بعد از اینکه به خلافت رسید، برای والی یمن نامه‌ای نوشت و او را در مقام خودش ابقاء فرمود و از او خواست که از مردم بیعت بگیرد و ده نفر از بهترین مؤمنین یمن را انتخاب کند و برای یاری حضرت بفرستد. (و أنْفِذْ إلیَّ‏ مِنْهُم‏ عَشَرَةً یَکُونُونَ منِ عُقلائِهِم وفُصَحائِهِم وَثِقاتِهِم، مِمَّن یکون أشدَّهم عَوْناً مِن أهْلِ الفَهمِ وَالشَّجاعَةِ، عارِفینَ باللَّهِ، عَالِمینَ بأدیَانِهِم، ...؛ مکاتیب الأئمة /1/65)  اهل یمن برای اینکه ده نفر از بهترین‌های خود را انتخاب کنند، ابتدا از بین خودشان صد نفر را انتخاب کردند، و آن صد نفر از بین خودشان هفتاد نفر، و آنها سی نفر، و آن سی نفر هم از بین خودشان ده نفر را انتخاب کردند. که از نظر برخی معتقدین به دموکراسی این بهترین شیوۀ دموکراسی برای انتخاب افراد است. بعد آن ده نفر به محضر امیرالمؤمنین(ع) رفتند. (...فَاخْتَارَ مِنْهُمْ مِائَةً ثُمَّ مِنَ الْمِائَةِ سَبْعِینَ ثُمَّ مِنَ السَّبْعِینَ ثَلَاثِینَ ثُمَّ مِنَ الثَّلَاثِینَ عَشَرَةً فِیهِمْ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ ... ؛ بحارالانوار/ج42/ص260)
  • از بین آن ده نفر، یک نفر برخاست و بیانیۀ اظهار ارادت و اعتقاد خودش را نسبت به امیرالمؤمنین(ع) با کلمات و جملات زیبایی، ابراز کرد. حضرت کلام او را تحسین کرد و از او پرسید: جوان، اسم تو چیست؟ گفت: اسم من عبدالرحمان است. حضرت پرسید: فرزند چه کسی هستی؟ گفت: من ابن ملجم مرادی هستم. حضرت وقتی این را شنید، چندبار دستش را روی دست دیگرش زد و با ناراحتی فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» یعنی برای ابن ملجم ناراحت شد. بعد فرمود: تو همان کسی هستی که مرا خواهد کشت... (فَاسْتَحْسَنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَلَامَهُ مِنْ بَیْنِ الْوَفْدِ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُکَ یَا غُلَامُ قَالَ اسْمِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ ... ؛ همان منبع)

باید کرسی ابن‌ملجم‌شناسی در دانشکدۀ الهیات برقرار شود/ جریان پیچیدۀ نفاق باید به‌طور دقیق شناسایی شود

  • ببینید؛ در کل عالم هستی فقط یک امیرالمؤمنین(ع) داریم و قاعدتاً شناسایی شخصیت قاتل ایشان، خیلی اهمیت دارد. باید کرسی ابن‌ملجم‌شناسی در این دانشکدۀ الهیات باشد؛ شما باید جریان پیچیدۀ نفاق را به‌طور دقیق شناسایی کنید و به همه یاد بدهید. ابن‌ملجم واقعاً شخصیت پیچیده‌ای دارد، و شناختن نفاق و کفر پنهان او خیلی مهم است. حتی در برخی کتاب‌های تاریخی ذکر شده که ابن ملجم جزء خوارج نهروان نبود و حتی در جنگ نهروان پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) با خوارج جنگیده بود. (أَقَامَ ابْنُ مُلْجَمٍ بِالْکُوفَةِ إِلَى أَنْ خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى غَزَاةِ النَّهْرَوَانِ فَخَرَجَ ابْنُ مُلْجَمٍ مَعَهُ وَ قَاتَلَ بَیْنَ یَدَیْهِ قِتَالًا شَدِیداً؛ مفتاح‏السعادة،محمد تقی قاینی/7/313-بحارالانوار/42/263) نباید این‌قدر سطحی‌نگر باشیم و بگوییم که یک دختری دل ابن‌ملجم را برده بود و او صرفاً به همین دلیل امیرالمؤمنین(ع) را به شهادت رساند! اصلاً این هوس آن‌قدر ظرفیت ندارد که بخواهد قاتل امیرالمؤمنین(ع) درست کند؛ بالاخره امیرالمؤمنین(ع) دل خیلی از انسان‌های گناهکار را برده است. ضمن اینکه ابن ملجم قبل از مطرح شدن چنین ماجرایی، عهد کرده بود که امیرالمؤمنین(ع) را به قتل برساند.
  • انسان وقتی داستان ابن ملجم را می‌شنود، از ایمان خودش می‌ترسد و می‌فهمد که چرا بزرگان ما این‌قدر نگران عاقبت‌به‌خیری خودشان بودند. ایمان مثل قبالۀ عقدنامه یا ملکیت زمین نیست که انسان یک‌بار آن را بگیرد و کنار بگذارد. از بابت آن مطمئن باشد. چون ایمان مستقر و ایمان مستودع داریم. (امیرالمؤمنین(ع): فمِنَ الإیمانِ ما یکونُ ثابتا مُسْتَقِرّا فی القلوبِ، و مِنهُ ما یکونُ عَوارِیَ بَینَ القلوبِ و الصُّدوِر، إلى أجلٍ معلومٍ؛ نهج‌البلاغه/خطبۀ 189)

99 درصد از 1400 سال پس از ظهور اسلام، صرف درگیری با نفاق شده است/ضعف ما در برابر کفار ناشی از نفوذ و قدرت نفاق در جامعۀ اسلامی بوده

  • اگر 23 سال زمان بنیان‌گذاری اسلام را که مؤمنین با کفر درگیر بودند را با 1400 سال بعد از آن که جامعۀ اسلامی با نفاق درگیر است را مقایسه کنیم، حدود 1.5 درصد می‌شود. یعنی حدود 99 درصد از 1400 سال بعد از ظهور اسلام، صرف درگیری با نفاق شده است!
  • البته ما هنوز هم درگیر با کفر هستیم و در طول تاریخ هم اینچنین رویارویی هایی چه در عرصۀ جنگ نرم و چه در عرصۀ جنگ سخت وجود داشته است، ولی هرگونه ضعف ما در برابر کفار ناشی از نفوذ نفاق و قدرت داشتن انواع منافقان در جامعه اسلامی بوده است.
  • آیا می‌شود در برنامه‌ریزی‌های آموزشی پیشنهاد داد که همین مقدار به شناخت نفاق اهتمام بورزند؟ در حالیکه ما بیش از شناخت انواع جریانهای نفاق به بررسی انواع شبهات در راه اثبات صانع و اصل حقانیت دین می‌پردازیم.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۹
بیان معنوی

برنامه سخنرانی استاد پناهیان در مشهد به مناسبت میلاد امام جواد(ع)+اصلاحیه

به گزارش بیان معنوی، برنامه سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در روزهای آینده در مشهد به شرح زیر می باشد:

  • جمعه 19 اردیبهشت ماه:

    • ساعت 7:30 صبح | میلاد امام جواد(ع) | م شهدا، خ هاشمی نژاد کوچه ناظر، حسینیه امام رضا(ع)

    • بعد از نماز مغرب و عشاء | حرم مطهر رضوی-رواق امام خمینی(ره) | میلاد امام جواد(ع)

  • شنبه 20 اردیبهشت ماه:

    • بعد از نماز مغرب و عشاء | حرم مطهر رضوی-رواق امام خمینی(ره) | شام میلاد امام جواد(ع)

ضمناً سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در دو هیئت هفتگی شهدای گمنام و محبین امیرالمؤمنین که پنجشنبه و جمعه شب هر هفته برگزار می شد، این هفته برگزار نمی شود.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۸
بیان معنوی

پیامک خبری/سخنرانی در سالگرد ترور شهید مطهری

1400 سال است که اسلام در جریان درگیری با «نفاق» متوقف شده نه درگیری با کفر/ از این پس جلوه‌های پیچیده‌تر و بیشتری از نفاق را خواهیم دید/ جریان پیچیدۀ نفاق باید به‌طور دقیق شناسایی شود/ مسألۀ اصلی جامعۀ ما و جهان امروز، مسألۀ نفاق است

  • به عنوان یک ضرورت راهبردی توسط حجت الاسلام پناهیان مطرح شد(1): امروز بیشتر دوران مواجهه با نفاق است تا کفر/پس از 23سال درگیری با کفر،1400 سال است که اسلام در جریان درگیری با «نفاق» متوقف شده نه درگیری با کفر/ضعف ما در برابر کفار ناشی از نفوذ و قدرت نفاق در جامعۀ اسلامی بوده/ امروز جبهۀ کفر پشت جبهۀ نفاق پنهان شده و مبارزه می‌کند.
  • (2) مسألۀ اصلی جامعۀ ما و جهان امروز، مسألۀ نفاق است، اما در شناسایی جبهۀ نفاق ضعیف هستیم/ دانشکده الهیات و حوزه‌ها باید در حال تولید ساز و کارهای برخورد با نفاق باشند، نه برخورد با کفر/عمدۀ آموزش‌ها و تبلیغات دینی ما معطوف به مواجهه با «کفر» و «معصیت» است و مواجهه با «نفاق» مغفول مانده.
  • (3) نفاق در قرآن جایگاهی خطرناک‌تر از کفر دارد/ نفاق جلوه های متعددی در جامعۀ ما داشته و از این پس جلوه‌های بیشتر و پیچیده‌تری از آن را خواهیم دید/طبق آخرین فرمایش‌های امام باید مراقب تفکر حجتیه‌ای، یعنی نفی حکومت اسلامی و اسلام سیاسی بود/رگه‌هایی از این طرز تفکر را در دولت‌های مختلف می‌توان دید.
  • (4) حضرت امام(ره) در سال‌های آخر عمر شریف‌شان خطاب به اعضای شورای نگهبان فرمودند: «حواستان را جمع کنید که نکند یک‌مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند»/ امام می‌دانستند که انجمن حجتیه‌ سازمانی قوی نیست که بتواند همه‌جا را بگیرد، بلکه به عنوان یک طرز تلقی دینی که حکومت اسلامی و اسلام سیاسی را نفی می‌کند، از عبارت «انجمن حجتیه» استفاده کرده‌اند/ وقتی دقت می‌کنید، رگه‌هایی از آن طرز تفکر حجتیه‌ای را در دولت‌های مختلف می‌توانید بینید. نیازی هم نیست که حتماً آرم انجمن حجتیه داشته باشد.
  • (5) حدود 99 درصد ازدوران پس از ظهور اسلام، صرف درگیری با نفاق شده و ضعف جامعۀ اسلامی در برابر کفار همیشه ناشی از نفوذ و قدرت نفاق بوده. آیا می‌شود در برنامه‌ریزی‌های آموزشی پیشنهاد داد که همین مقدار به شناخت نفاق اهتمام بورزند؟ در حالیکه امروز ما بیش از شناخت انواع جریانهای نفاق به بررسی انواع شبهات در راه اثبات صانع و اصل حقانیت دین می‌پردازیم.
  • (6) آیا امروز جریان فرقان‌شناسایی تمام شده و مسأله‌اش حل شده است؟! در حالی که امروز دیدگاه‌های مشابه گروهک فرقان را می‌توان در برخی از جریان‌های فکری و سیاسی پیدا کرد. دانشجویان دانشکدۀ الهیات باید شناسایی انواع نفاق و راهکارهای مقابله با آن را پروژۀ اصلی خود بدانند. آیا شما هنوز می‌خواهید در ایستگاه اثبات خدا برای مردم متوقف شوید؟ امروز مردم دنیا بدون اینکه نیاز به دلیل و برهان چندانی داشته باشند، خودشان به دنبال معنویت هستند. امروز دوران جلوگیری از معنویت‌های کاذب و مذاهب منحرف است.
  • (7) وقتی آمریکا و اسرائیل نتوانستند با سربازان خودشان در منطقه پیروز شوند، تکفیریها را که جلوه‌ای از جلوه‌های نفاق هستند را مقابل مسلمان‌ها عَلَم کردند. این جلوه‌ها در همۀ مذاهب اسلامی هم هستند. باید اینها را دید و شناسایی کرد؛ مسألۀ امروز ما این است.
  • (8) شناخت کامل منافقین صدر اسلام و بررسی داستان‌هایشان به شناسایی پدیدۀ نفاق و منافقین امروز کمک می‌کند. چون منافقین در هر زمانی که باشند، شباهت‌ها و نقاط اشتراک بسیاری دارند/یکی از منافقینی که باید به خوبی شناخته شوند، ابن‌ملجم مرادی است. وقتی در کل عالم هستی یک امیرالمؤمنین(ع) داریم، قاعدتاً شناسایی شخصیت قاتل ایشان، خیلی اهمیت دارد. باید کرسی ابن‌ملجم‌شناسی در دانشکدۀ الهیات باشد؛ شما باید جریان پیچیدۀ نفاق را به‌طور دقیق شناسایی کنید و به همه یاد بدهید. ابن‌ملجم واقعاً شخصیت پیچیده‌ای دارد، و شناختن نفاق و کفر پنهان او خیلی مهم است. در برخی کتاب‌های تاریخی ذکر شده که ابن ملجم جزء خوارج نهروان نبود و حتی در جنگ نهروان پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) با خوارج جنگیده بود!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۷
بیان معنوی

سخنرانی هفتگی در هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع)/ قسمت سوم مباحث «تنها مسیر»: راحت‌طلبی- جلسه2

اگر با راحت‌طلبی خود مقابله نکنید، بعید است بتوانید مقابل لذت‌طلبی نفس‌تان بایستید/ عامل بسیاری از طلاق‌ها «اشتباه در انتخاب» نیست، «راحت‌طلبی» است/ مبارزه با راحت‌طلبی باید از هفت سالگی و با مدیریت پدر و مادر شروع شود/ برای مقابله با راحت‌طلبی باید «برنامه» داشت

با پایان یافتن بخش اول و دوم مباحث بسیار مهم «تنها مسیر» که به تبیین جهاد اکبر یعنی مبارزه با هوای نفس آشکار و پنهان می‌پرداخت، بخش سوم مباحث «تنها مسیر» با موضوع یکی از مصادیق مهم هوای نفس، یعنی «راحت‌طلبی» آغاز شد که کلیات آن در مراسم سوگواری ایام فاطمیه در حسینیه امام خمینی ارائه شده بود. قسمت سوم مباحث «تنها مسیر» تحت عنوان «راحت‌طلبی اولین گرایش انسان» جمعه شب‌ها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین به همت هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع) برگزار می‌شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در دومین جلسه از قسمت سوم مباحث «تنها مسیر» را می‌خوانید:

راحت‌طلبی بستر حب‌الدنیا و سایر گرایش‌های بد را در انسان ایجاد می‌کند/ اگر با راحت‌طلبی خود مقابله نکنید، بعید است بتوانید مقابل لذت‌طلبی نفس‌تان بایستید

  • در جلسات قبلی بحث تنها مسیر، گفتیم که «زندگی یعنی مخالفت کردن با برخی از امیال، و این کار اگر با برنامۀ خدا باشد، می‌شود بندگی» و گفتیم که اگر خداوند در برنامه‌ای که به ما داده، به جای اینکه به ما «پیشنهاد» بدهد، به ما «دستور» می‌دهد، برای این است که اگر به تو دستور بدهد خیلی بیشتر به نفس تو برمی‌خورَد. اگر به تو پیشنهاد بدهد و تو اجرا کنی، معمولاً حالت طلبکارانه و مغرورانه پیدا می‌کنی و انانیت تو از بین نمی‌رود. لذا خدا به ما «دستور» می‌دهد تا وقتی آن دستور را اجرا می‌کنیم، انانیت ما تضعیف شود و نفس ما ذلیل شود.

  • یکی از گرایش‌هایی که ما لااقل باید با بخشی از آن مخالفت کنیم، «راحت‌طلبی» است. راحت‌طلبی اولین گرایش انسان است که بستر حب‌الدنیا و گرایش‌های بد دیگر را در انسان ایجاد می‌کند. راحت‌طلبی حتی قبل از لذت‌طلبی، انسان را با خودش درگیر می‌کند و اگر کنترل نشود انسان را بیچاره خواهد کرد. اگر شما در مرحلۀ راحت‌طلبی، با راحت‌طلبی خودتان مقابله نکنید، بعید است که در جریان لذت‌طلبی نفس بتوانید در مقابل لذت‌ها بایستید.

نمی‌شود گفت که عامل اکثر طلا‌ق‌ها، انتخاب نابه‌جاست/ عامل عمدۀ بسیاری از طلاق‌ها راحت‌طلبی است

  • اگر به این شرایطی که امروزه در جامعه به‌وجود آمده نگاه کنید می‌توانید ردّ پای راحت‌طلبی را ببینید. به عنوان مثال همین آمار طلاق را در نظر بگیرید. ظاهراً یکی از مسئولین اخیراً گفته‌ است که عامل 60 درصد طلاق‌ها، انتخاب نامناسب است. یعنی 60درصد طلاق‌ها به این دلیل اتفاق می‌افتد که زن و شوهرها همدیگر را بد انتخاب کرده‌اند. اما این برداشت صحیحی نیست؛ حتی اگر 60 درصد کسانی که طلاق می‌گیرند، خودشان بگویند که انتخاب ما بد بوده است. چون زن و مرد حتماً در طول زندگی مشترک، با همدیگر اختلاف خواهند داشت و این اختلاف یک امر طبیعی است؛ اختلاف جنسیتی و اختلاف روحیه که همواره بین زن و مرد وجود دارد، علاوه بر آن معمولاً اختلاف اخلاق و دیدگاه هم با همدیگر دارند و این را خداوند قرار داده تا آنها بتوانند در این اصطکاک، مایۀ رشد همدیگر شوند.

  • زن و شوهرهایی که الان دارند با هم زندگی می‌کنند، زندگی کردن‌شان اصلاً دلیل بر این نیست که با هم اختلاف ندارند، بلکه معنایش این است که توانسته‌اند اختلافات خود را با هم کنار بیایند.

  • معمولاً کسانی که برای اجرای خطبۀ عقد خودشان نزد حضرت امام(ره) می‌رفتند و بعد هم از ایشان می‌خواستند یک توصیه‌ای برای آنها داشته باشد، امام(ره) می‌فرمود: «بروید با هم بسازید»(خاطره رهبر انقلاب از حضرت امام در مراسم اجرای خطبۀ عقد-۱۳۷۰/۰۴/۲۰) انسان چه موقع چنین توصیه‌ای برای زن و شوهرهای جوان خواهد داشت؟ وقتی که احتمال اختلاف و درگیری در زندگی را بدهد.

  • کدام زن و شوهرها نمی‌توانند با هم بسازند؟ کسانی که یک دومینویی در وجودشان شروع شده است که آغازش «راحت‌طلبی» است. چیزی که می‌تواند عامل بسیاری از طلاق‌ها و ناسازگاری‌ها باشد، این موارد است: برداشت اشتباه از زندگی و زندگی مشترک، راحت‌طلبی، و زیاده‌خواهی در راحت‌طلبی و لذت‌طلبی افراطی که نتیجۀ راحت‌طلبی است و خیالپردازی که نتیجۀ راحت‌طلبی است.

در گذشته با اینکه اکثر ازدواج‌ها تا حدودی اجباری بود، این‌قدر آمار طلاق بالا نبود، چون اصل بر «سازش» بود

  • قدیم که مردم ازدواج می‌کردند، معمولاً نسبت به بحث انتخاب همسر این تصور را داشتند که «همان‌طور که انسان پدر و مادر خودش را نمی‌تواند انتخاب کند یا تغییر دهد، همسر خودش را هم نمی‌تواند انتخاب کند یا تغییر دهد» لذا وقتی ازدواج می‌کردند، سعی می‌کردند با هم بسازند و با همسر خودشان کنار بیایند. اما وقتی انسان راحت‌طلب شد، سعی می‌کند تمام موانعی که مانع راحت‌طلبی او می‌شود را از سر راه خودش بردارد، تا در راحت‌طلبی خودش غرق باشد. در این صورت معلوم است که دیگر نمی‌تواند با همسر خودش بسازد و کنار بیاید، لذا شروع می‌کند به ایراد گرفتن از همسر خودش. و بالاخره هر کسی هم ایرادهایی دارد؛ کدام یک از ما ایراد نداریم؟ پس تقریباً می‌توان گفت: هیچ کس برای هیچ کس «کفو» نیست. ضمن اینکه گاهی اوقات اگر شما بیش از حد از با کسی داشته باشید، چه بسا خداوند اجازه ندهد با او ازدواج کنید، چون در این صورت خوب رشد نخواهید کرد.

  • این‌طور نیست که 60 درصد طلاق‌ها به خاطر بد انتخاب کردن باشد؛ اتفاقاً امروزه جوان‌ها همسر خودشان را خیلی بهتر از گذشته، انتخاب می‌کنند، اصلاً قدیم زیاد حقّ انتخاب نداشتند، مثلاً در یک روستا، همین‌که پسر و دختری سنّ‌شان به هم می‌خورد (و برخی شرایط دیگر هم مناسب بود) باید با هم ازدواج می‌کردند و راه دیگری نداشتند. مثلاً آن دختر یا پسر که نمی‌توانست مهاجرت کند و به یک شهر و روستای دیگری برود. اما در گذشته با اینکه اکثر ازدواج‌ها تا حدودی اجباری بود، این‌قدر آمار طلاق بالا نبود، چون اصل را بر ساختن و کنار آمدن قرار می‌دادند. ولی الان که امکان انتخاب خیلی بیشتر از قبل شده، می‌بینید که چقدر آمار طلاق بالا رفته است. پس اشتباه در انتخاب نمی‌تواند عامل بسیاری از طلاق‌ها باشد، بلکه راحت‌طلبی (و بعد از آن لذت‌طلبی) عامل عمدۀ بسیاری از طلاق‌هاست.

یکی از مصادیق مهم هواپرستی، راحت‌طلبی است/آدمِ راحت‌طلب وقتی نا«راحت» می‌شود، به‌هم‌ریخته و عصبانی می‌شود

  • یکی از مصادیق مهم هواپرستی، راحت‌طلبی است. راحت‌طلبی همان چیزی است که یک‌دفعه‌ای آدم را به هم می‌ریزد و ناراحت می‌کند. کسی که راحت‌طلب است وقتی نا«راحت» می‌شود خیلی به‌هم می‌ریزد، چون خیلی راحت بودن را دوست دارد و وقتی یک‌مقدار از این راحتی فاصله می‌گیرد، خیلی زود به‌هم می‌ریزد و تعادل خود را از دست می‌دهد.

  • وقتی یک چیزی باعث ناراحتی تو شد، زیاد دنبال علت آن ناراحتی نگرد، چون بسیاری اوقات قرار است ناراحت شوی، پس همیشه دنبال مقصر نباش و سعی کن در مقابل ناراحتی‌هایی که برایت مقدر می‌شود لبخند بزنی.

  • مقصر اصلی، وضع و اقتضائات طبیعی این دنیا است. امام زین‌العابدین(ع) می‌فرمایند: «لا تَطلُبْ ما لَم یُخلَقْ» چیزی که خلق نشده تقاضا نکن! پرسیدند: آن چیست؟ فرمود «الراحَةُ لَم تُخلَقْ فی الدنیا» راحتی در دنیا خلق نشده؛(خصال صدوق/1/64) چرا چیزی را که اصلاً در این دنیا خلق نشده است را تقاضا می‌کنید؟ البته عواملی که راحتی ما را سلب می‌کنند، مختلف هستند. در روایت آمده که مؤمن یا از ناحیۀ همسر یا فرزندانش اذیت می‌شود، یا از ناحیۀ همسایه، یا از ناحیۀ رهگذر، یا از ناحیۀ کافر، یا از ناحیۀ منافق و یا از ناحیۀ مؤمن دیگری که به او حسادت می‌کند. (امام صادق(ع): مَا أَفْلَتَ‏ الْمُؤْمِنُ‏ مِنْ‏ وَاحِدَةٍ مِنْ‏ ثَلَاثٍ وَ لَرُبَّمَا اجْتَمَعَتِ الثَّلَاثُ عَلَیْهِ إِمَّا بُغْضُ مَنْ یَکُونُ مَعَهُ فِی الدَّارِ یُغْلِقُ عَلَیْهِ بَابَهُ‏ یُؤْذِیهِ أَوْ جَارٌ یُؤْذِیهِ أَوْ مَنْ فِی طَرِیقِهِ إِلَى حَوَائِجِهِ یُؤْذِیهِ وَ لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ لَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ شَیْطَاناً یُؤْذِیهِ وَ یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ مَعَهُ إِلَى أَحَد؛ کافی/2/249) و (امام صادق(ع): أَرْبَعٌ لَا یَخْلُو مِنْهُنَّ الْمُؤْمِنُ أَوْ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مُؤْمِنٌ یَحْسُدُهُ وَ هُوَ أَشَدُّهُنَّ عَلَیْهِ وَ مُنَافِقٌ یَقْفُو أَثَرَهُ أَوْ عَدُوٌّ یُجَاهِدُهُ أَوْ شَیْطَانٌ یُغْوِیه؛ کافی/2/250)‏

مبارزه با راحت‌طلبی باید از هفت سالگی و با مدیریت پدر و مادر شروع شود/عاملی که نمی‌گذارد ایمان و محبت ما آثار خوب خودش را نشان دهد، راحت‌طلبی است

  • وقتی می‌گوییم مبارزه با هوای نفس از هفت‌سالگی با مدیریت پدر و مادر شروع می‌شود، یعنی مبارزه با راحت‌طلبی به عنوان یکی از مصادیق مهم هوای نفس، از هفت سالگی و با مدیریت پدر و مادر شروع می‌شود. بعضی از مادرها هستند که علیه راحت‌طلبی بچه‌های خودشان قیام می‌کنند و برای این کار تدبیر و برنامه دارند. این مادرها، واقعاً بچه‌های خوبی تربیت خواهند کرد.

  • واقعیت این است که ما برای اینکه جامعۀ خوبی داشته باشیم زیاد نیاز به افزایش ایمان و محبت‌ها از میزان فعلی نداریم، همین مقدار ایمان و همین مقدار محبت به اهل‌بیت(ع) که در دل اکثر آدم‌های مختلف در اطراف خودمان می‌بینیم، برای اینکه جامعۀ ما سعادتمند بشود کافی است. مگر برای رسیدن به حداقل‌های یک جامعۀ سعادتمند، به چقدر ایمان و محبت نیاز داریم؟! اما باید ببینیم که چه چیزی نمی‌گذارد این ایمان و این محبت به اهل‌بیت(ع) و این وجدان، اثر خوب خودش را نشان بدهد؟ آن عامل، راحت‌طلبی است.

دومینویی که منجر به بدبختی آدم راحت‌طلب می‌شود چگونه شکل می‌گیرد؟/نویسندگان سیاه‌نما مانند صادق هدایت و کافکا مورد علاقۀ افراد راحت‌طلب

  • وقتی آدم راحت‌طلب بار بیاید، یک دومینویی آغاز می‌شود که موجب بدبختی او می‌شود؛ به این صورت که این آدم راحت‌طلب دوست دارد راحت باشد و وقتی به هر دلیلی نا«راحت» می‌شود، به‌هم می‌ریزد و عصبانی می‌شود، چون اصلاً به کسی حقّ نمی‌دهد که او را ناراحت کند، و وقتی عصبانی شد، دیگران و اطرافیان از او می‌ترسند و سعی می‌کنند او را بیشتر راحت بگذارند و وقتی بیشتر رعایتش می‌کنند، او بیشتر خراب می‌شود.

  • می‌دانید این دومینویی که در وجود انسان راحت‌طلب شکل می‌گیرد، به کجا منتهی خواهد شد؟ به جایی که او را به یک وجود منفی‌باف، ناشکر و نِق بزن تبدیل می‌کند؛ وجودی که فرصت‌ها را از دست می‌دهد و نمی‌تواند از امکانات خودش بهره‌برداری کند. چون او از بابت آن‌مقدار رنج‌هایی که دارد می‌کشد ناراحت است و دائماً مشغول آن ناراحتی خودش است و دغدغه‌اش آن‌جاست و این ناراحتی هم برطرف نخواهد شد، چون امام سجاد(ع) فرمود: «راحتی در دنیا خلق نشده؛ الراحَةُ لَم تُخلَقْ فی الدنیا»(خصال صدوق/1/64) لذا او تبدیل می‌شود به یک آدم منفی و سیاه و همه‌چیز را سیاه می‌بیند. برخی از این‌ها اگر اهل ادبیات بشوند، مثل «صادق هدایت» یا «کافکا» خواهند شد و با قلم سیاهی که دارند، مدام سیاهنمایی می‌کنند. طبیعتاً هر کسی از این نوشته‌ها خوشش بیاید، آدمی است که راحت‌طلبی در او موج می‌زند.

امام صادق(ع): اگر درد گرسنگی انسان را وادار به غذا خوردن نمی‌کرد، او از شدت تنبلی آن‌قدر غذا نمی‌خورد تا بمیرد!

  • اینکه می‌گوییم راحت‌طلبی موضوع مهمی است، داریم بر اساس تعداد بسیاری از آیات و روایت این گزاره را بیان می‌کنیم، نه اینکه فقط چند تا آیه و روایت در این زمینه باشد و بخواهیم به آن پر و بال داده و آن را مهم جلوه بدهیم. حالا به یک روایت جالب از میان انبوه روایت‌ها دربارۀ راحت‌طلبی توجه کنید: امام صادق(ع) می‌فرماید: «بدن انسان طبیعتاً به غذا خوردن نیاز دارد، ولی اگر انسان انگیزۀ غذا خوردنش را فقط می‌خواست از علم و معرفتش بگیرد (که چون من به غذا نیاز دارم باید غذا بخورم) یعنی اگر قرار بود که غذا خوردن انسان به خاطر شناخت او از بدنش باشد و دیگر دردی به نام گرسنگی او را دنبال غذا نمی‌فرستاد، در این صورت انسان از سر تنبلی و راحت‌طلبی آن‌قدر غذا نمی‌خورد تا می‌مرد؛ وَ لَوْ کَانَ الْإِنْسَانُ إِنَّمَا یَصِیرُ إِلَى أَکْلِ الطَّعَامِ لِمَعْرِفَتِهِ بِحَاجَةِ بَدَنِهِ إِلَیْهِ وَ لَمْ یَجِدْ مِنْ طِبَاعِهِ شَیْئاً یَضْطَرُّهُ إِلَى ذَلِکَ کَانَ خَلِیقاً أَنْ یَتَوَانَى عَنْهُ أَحْیَاناً بِالثِّقْلِ وَ الْکَسَلِ حَتَّى‏ یَنْحَلَ بَدَنُهُ فَیَهْلِکَ»(توحید مفضل/75) ببینید! انسان یک چنین موجود تنبلی است و راحت‌طلبی در انسان این‌قدر اثر دارد که اگر درد گرسنگی نبود و این انگیزۀ طبیعی، انسان را وادار به غذا خوردن نمی‌کرد، انسان از شدت تنبلی آن‌قدر غذا نمی‌خورد تا بمیرد! نه اینکه راحت‌طلبی فقط موجب بشود نماز انسان به تأخیر بیفتد.

  • امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ کسالت و تنبلی می‌فرماید: «اینکه انسان کار خود را عقب بیندازد، علامت کسالت و تنبلی و بی‌حالی است؛ تَأْخِیرُ الْعَمَلِ‏ عُنْوَانُ الْکَسَل‏»(غررالحکم/4471) کسل به کسی می‌گویند که تنبلی در او غلبه کرده باشد. مثلاً وقتی انسان نماز خودش را به تأخیر می‌اندازد، غالباً به خاطر راحت‌طلبی و کسالت و تنبلی است. و الا اکثر ما آن‌قدر ایمان داریم که نمازمان را به تأخیر نیندازیم.

برای فرزندان 7 تا 14 سالۀ خود باید برنامه‌ها و سخت‌گیری‌هایی داشته باشید تا بچه‌ها راحت‌طلب بار نیایند

  • راحت‌طلبی یک گرایش زشت و قبیح در انسان است. برای اینکه راحت‌طلبی در وجود انسان از بین برود خیلی کارها باید کرد. مثلاً پدر و مادرها باید برای فرزندان هفت تا چهارده سالۀ خودشان برنامه‌هایی درنظر بگیرند و در برخی موارد سخت‌گیری‌هایی نسبت به آنها داشته باشند تا بچه‌ها راحت‌طلب بار نیایند؛ حتی ممکن است در برخی موارد، محرومیت‌های جزئی ولی مؤثر برایشان در نظر بگیرید و بهشان اعلام کنید. مثلاً بگویید: «اگر فلان کار را انجام ندهی، اجازه نیست امروز فلان برنامه تلویزیونی را نگاه کنی، یا با بچۀ همسایه بازی کنی.» در عمل هم واقعاً جدّی و البته همراه با مهربانی و حساب‌شدگی برخورد کنید. اگر این‌طور برخورد کنید، کم‌کم بچه یاد می‌گیرد که با تنبلی و راحت‌طلبی خودش مبارزه کند. البته مراقب باشید که هدفتان را گم کنید؛ بعضی‌ها به اسم تربیت بچه و اینکه بچه باید یاد بگیرد، درواقع به دنبال راحت‌طلبی خودشان هستند؛ یعنی هروقت خودشان حال انجام دادن کاری را ندارند، از فرزندشان می‌خوهند آن کار را انجام دهد؛ اینها چیزهایی است که از ناخودآگاه بچه‌ها پنهان نمی‌ماند و اثر منفی خودش را در تربیت فرزند می‌گذارد. داشتن برنامه‌های از قبل فکر شده، یکی از مواردی است که کمک می‌کند زیاد از هدف اصلی دور نشوید. و البته لازم است پدر و مادر همزمان با راحت‌طلبی خودشان هم مبارزه کنند، تا نتایح بهتری بگیرند.

  • راحت‌طلبی یک اژدهای کژدم است که باید با آن درگیر شد و الا انسان را نابود می‌کند. فرق این اژدهای کژدم با عقرب این است که وقتی عقرب نیش می‌زند، دردت می‌آید اما این اژدها وقتی نیشت می‌زند خوشت هم می‌آید در حالی که اثر سوئش بسیار مهلک و خطرناک است.

مادرها با محبت‌های اضافی و بی‌جای خودشان بچه‌ها را راحت‌طلب بار نیاورند/ گاهی اوقات خود مادرها راحت‌طلبی‌شان را به اعضای خانواده انتقال می‌دهند

  • مادرهای محترم مراقب باشند که با محبت‌های اضافی و بی‌جای خودشان بچه‌ها را راحت‌طلب بار نیاورند چون در واقع با این کار همت، اراده و بسیاری از استعدادهای خوب بچه‌های خودشان را نابود می‌کنند. حتی گاهی اوقات خود مادرها راحت‌طلبی‌شان را به اعضای خانواده انتقال می‌دهند.

  • امروز دشمنان بشریت برای فریب انسان‌ها، سعی می‌کنند راحت‌طلبی و لذت‌طلبی را رواج دهند و از این طریق زندگی‌ها را نابود کنند. فرهنگ مبتذل و بسیار پلید غرب در واقع دنبال نابود کردن انسان‌ها و جلوگیری از لذت‌های بسیار عمیق و ماندگار در وجود انسان‌هاست. لذا راحت‌طلبی و هوسرانی را ترویج می‌کند در حالی که خود همان کسانی که دارند جهان غرب را اداره می‌کند، خودشان این‌گونه که برای مردم تبلیغ می‌کنند، زندگی نمی‌کنند. و متاسفانه وضعیت فرهنگی ما طوری شده که وقتی می‌خواهیم توصیه‌ای بکنیم که «این‌طوری رفتار کنید و آن‌طوری رفتار نکنید» می‌گویند: «بگذار راحت باشیم»!

بزرگان ما چطور با راحت‌طلبی مبارزه می‌کنند؟/ لااقل به این قله‌ها نگاه کنید و مبارزه با راحت‌طلبی را جدی بگیرید/خاطره‌ای از آیت الله بهجت و آیت الله جوادی آملی

  • وقتی به زندگی برخی از بزرگان نگاه می‌کنیم می‌بینیم که چقدر به خودشان سخت می‌گیرند و اصلاً اهل راحت‌طلبی نیستند. به عنوان مثال بنده از فرزند آقای بهجت(ره) پرسیدم: «شنیده‌ام که آقای بهجت(ره) به بعضی‌ها توصیه کرده بود: اگر می‌خواهید خواب بر شما غلبه نکند، نشسته بخوابید.» ایشان پاسخ داد: «بله! خود آقای بهجت(ره) اکثراً نشسته می‌خوابیدند.» و بعد هم چند تا از عکس‌های ایشان را به من نشان داد که آقای بهجت(ره) بر روی یک صندلی بسیار ساده، در حالت نشسته، خوابیده بودند.

  • همچنین بنده یک مدتی با آقای جوادی آملی مراوده داشتم. می‌دیدم که ایشان وقتی در ماشین می‌نشینند، به پشتیِ صندلی تکیه نمی‌دهند. و بعد پرسیدم و متوجه شدم ایشان اغلب همین‌طوری می‌نشینند. ایشان در مراوده با افراد مختلف به قدری ادب رعایت می‌کردند و به خودشان سخت می‌گرفتند که اطرافیان خجالت می‌کشیدند و معذب می‌شدند. البته من نمی‌گویم که شما هم مثل این بزرگواران زندگی کنید، ولی لااقل به این قله‌ها نگاه کنید و بحث مبارزه با راحت‌طلبی را جدی بگیرید و یک‌مقدار با راحت‌طلبی خودتان مخالفت کنید.

برای مقابله با ماهواره چکار باید کرد؟ / علیه راحت‌طلبی خودتان قیام کنید، تا گرفتار لذت‌طلبی نشوید

  • اگر امروز ماهواره‌ها آمده‌اند و می‌خواهند شما را با هوسرانی و شهوت‌پرستی خراب کنند، شما برای مقابله با آن، علیه راحت‌طلبی خودتان قیام کنید. چون وقتی بتوانید با راحت‌طلبی خودتان مخالفت کنید، در واقع ریشۀ تمدن منحوس غرب را که همان هواپرستی است، نابود می‌کنید. وقتی دشمن از آن‌طرف دارد پیش‌روی می‌کند و شما را به سمت لذت‌پرستی سوق می‌دهد، شما از این‌طرف پیش‌روی کنید؛ یعنی شروع کنید با راحت‌طلبی خودتان مخالفت کنید، تا گرفتار لذت‌طلبی نشوید. چون کسی که علیه راحت‌طلبی خودش قیام کند، طبیعتاً مبارزه با لذت‌طلبی برایش راحت خواهد بود.

برای مقابله با راحت‌طلبی باید برنامه داشته باشید/ هر فعالیتی قیام علیه راحت‌طلبی محسوب نمی‌شود، همانطور که هر تحرک بدنی ورزش محسوب نمی‌شود

  • حالا ما چطوری باید علیه راحت‌طلبی خودمان قیام کنیم؟ یک وقت فکر نکنید که اگر یک خطر یا مشکلی برای شما پیش آمد و شما «مجبور شدید» یک مدتی راحتی خود را کنار بگذارید، این کار شما قیام علیه راحت‌طلبی محسوب می‌شود! چون بعد از اینکه آن خطر برطرف شد، آن ناراحتی موقت را برای خودتان جبران می‌کنید و چند برابر آن، به خودتان راحتی می‌دهید! این‌قبیل کارها (که انگیزه‌اش فرار یا ترس است) اثر و فایده‌ای در مقابله با راحت‌طلبی انسان ندارد، برای مقابله با راحت‌طلبی باید برنامه داشته باشید. اینطور نیست که هر تحرک و فعالیتی قیام علیه راحت‌طلبی محسوب شود، کما اینکه هر نوع تحرک بدنی هم ورزش محسوب نمی‌شود و آثار و فواید ورزش را ندارد.
  • ان‌شاءالله در جلسات بعد در ادامۀ همین بحث فهرستی را ارائه خواهیم داد و خواهیم گفت اگر انسان بخواهد با راحت‌طلبی خودش مبارزه کند، چه کارهایی باید انجام دهد؟ مثلاً حضرت امام(ره) که برای نماز شب بیدار می‌شدند، به جای اینکه یک‌بار بلند شوند و همۀ رکعات نماز شب را بخوانند، چند مرتبه بلند می‌شدند، یعنی اول بلند می‌شدند دو رکعت از نماز شب را می‌خواندند و می‌خوابیدند و دوباره بلند می‌شدند و دو رکعت دیگر می‌خواندند. چون اصل سختی نماز شب، همان بیدار شدن از خواب است که فرمود: «پهلوهایشان از خوابگاه‏هایشان دور مى‏شود و خدای خود را می‌خوانند؛ تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ»(سجده/16) چون کندن از خواب شیرین، خیلی سخت است. و کسی که این‌طوری تمرین کند، روحش علیه راحت‌طلبی خیلی قوی و مستحکم می‌شود.
  • حضرت زهرا(س) که در همۀ زمینه‌ها برای ما اسوه هستند، در زمینۀ مبارزه با راحت‌طلبی هم اسوه هستند. بعید می‌دانم هیچ خانم هجده ساله‌ای دستش در اثر کار کردن پینه ببندد. یعنی آن‌قدر کار کند که دستش مثل دستان مبارک حضرت زهرا(س) پینه ببندد. از خدا می‌خواهیم که به حقّ حضرت زهرا(س) ریشه‌های بدی‌ها را در دل ما بسوزاند و سرگرمی و لذت و راحتی ما را در ذکر و لقاء خودش قرار دهد.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۶
مجید شهشهانی

محل عرضه کتب استاد پناهیان در نمایشگاه کتاب

به گزارش بیان معنوی،کتب استاد پناهیان در بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب عرضه شد. کلیه علاقمندان می توانند با مراجعه به غرفه انتشارات ولاءمنتظر کلیه کتاب های استاد پناهیان که توسط انتشارات بیان معنوی چاپ شده است را تهیه کنند.

آدرس غرفه ولاءمنتظر : مصلی امام خمینی(ره)، شبستان اصلی، راهرو 31، غرفه 11، انتشارات ولاءمنتظر

کتب عرضه شده توسط انتشارات بیان معنوی در غرفۀ ولاء منتظر:

  • انتظار عامیانه عالمانه عارفانه
  • رهایی تکبر پنهان
  • شهر خدا
  • شکوه امرخدا
  • تحلیلی بر نگاه امام به هنر و رسانه
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۵
بیان معنوی

در آستانۀ ایام اعتکاف

یادداشت حجت الاسلام پناهیان برای معتکفین به چاپ هشتم رسید

با نزدیک شدن به ایام اعتکاف، کتاب "شکوه امر خدا(به ضمیمۀ یادداشتی برای معتکفین)" به قلم حجت الاسلام علیرضا پناهیان، که تابستان 90 برای اولین بار روانه بازار نشر شد، در چاپ هشتم خود در بهار 93 به تیراژ 35 هزار رسید.

در پشت جلد این کتاب آمده است:

بسیاری از خوبان نماز شب را - با اینکه مستحب است - هیچگاه ترک نمی کنند،

  • پس چرا خدا نماز شب را بر پیامبر(ص) «واجب» فرمود؟! نگران بود نخواند؟!
  • اگر روز سوم اعتکاف مستحب بود، باز می ماندیم؛ پس چرا خدا واجبش کرد؟!
  • اگر همۀ تکالیف الهی مستحب بودند آیا احساس بهتری داشتیم؟
  • چگونه وعدۀ «عذاب» و «پاداش» خدا، انانیت را از بین می برد؟
  • آیا تمایل به «مکلّف نبودن» یک احساس غیر اصیل است؟
  • تفاوت لذت خودخواهانه و لذت خداخواهانه چیست؟
  • چگونه از مستحبات خودپرستانه رها شویم؟
  • چرا انسان دوست دارد مکلّف نباشد و دستور اجرا نکند؟
  • چرا انسان دوست دارد مکلّف باشد و دستور اجرا بکند؟

محتوای کتاب

 این کتاب دو بخش دارد:

1. "اقامت در خانه‌ی خدا" یادداشتی برای معتکفین است که دربرگیرنده‌ی نکاتی برای بهره‌برداری بهتر از فرصت‌های معنوی اعتکاف است. در این متن نویسنده توانسته از زوایای گوناگون به اعتکاف نگاه کند و تعاریف مختلف را در مورد اعتکاف ارائه دهد. این تعاریف اعتکاف از زوایای مختلف، می‌تواند آغازی برای اندیشیدن درباره‌ی این عبادت ویژه باشد و تفکر انسان را در مورد این عبادت برجسته برانگیزاند.

2. "شکوه امر خدا"، درصدد است تا با نگاهی تربیتی و اخلاقی، به سؤال "چرا خدا امر می‌کند؟" پاسخ داده و در ضمن این پاسخ، برخی از مفاهیم عمیق تربیتی دین اسلام را به زبانی ساده توضیح دهد. اثر ارزشمند این بخش از کتاب، تصویر لذت‌بخش، باشکوه و دلنشینی است که از مفهوم "امر خدا" در خاطره‌ی خواننده باقی می‌ماند و ناخوداگاه اثر خود را در رشد معنوی او به‌جای می‌گذارد.

بخش‌هایی از کتاب

  • چرا خداوند متعال نماز شب را بر پیامبر اکرم(ص) واجب فرمودند؟  حتماً برای آن نبوده که مبادا ایشان نماز شب را ترک کنند. یقیناً برای این نبوده که قدرت درک پیامبر(ص) را نسبت به ضرورت و ارزش نماز شب در نظر نگرفته بودند. پس چرا واجب شد؟ در حالی که بسیاری از پیروان مکتب او هیچ گاه نماز شب را با آنکه مستحب است، ترک نمی‌کنند. ما که هرچه از خدا نسبت به پیامبر(ص) می‌بینیم، همه اکرام است و احترام. نکند واجب شدن یک امر و صدور یک دستور واجب هم از جانب پروردگار نوعی اکرام عبد است؟
  • اعتکاف یعنی: زمان می‌خواهد تا انسان برخی از معانی را درک کند. سه روز یعنی زمان متراکم. همان‌طور که برنامه‌های روزانه و مستمر یعنی زمان مداوم. اینها هر کدام به نوعی اثر دارند. هم لازم است انسان کارهای خوبش را در زمان مداوم انجام دهد تا اثربخش باشد. و هم لازم است گاهی زمان متراکم صرف بهبود حال خویش کند تا موثر واقع شود. برای مداوای برخی از بیماری‌های جسمی هم همین کار را انجام می‌دهند. گاهی برنامۀ دارویی مداوم و گاهی که کار سخت شده باشد برنامۀ دارویی متراکم.
  • کجا باید ما توی سر این "من" بزنیم؟ تا بیاییم و بگوییم "من" می‌خواهم توی سر این "من" بزنم، یک دفعه می‌بینیم «من» که هنوز حضور دارد! چگونه با حضور من، منیت از بین می‌رود؟ چاقو که دستۀ خودش را نمی‌برد.
  • اگر بگویی «من» دوست داشتم الان قرآن بخوانم، این قرآن خواندن تو چقدر ارزش دارد؟! ببینم! چی شده که قرآن خواندنت گرفته؟ بتِ اول(من) اجازه داد خدا را بپرستی؟

فهرست مطالب کتاب

  • اقامت درخانه‌ی خدا (یادداشتی‌برای‌معتکفین)
  • شکوه امر خدا
    • معنویت بی‌تکلیف....
    • تمنای امر
    • سرّ وجوب اوامر الهی...
    • من‌شِکن‌های دیگر.
    • دین‌داری متفرعنانه
    • زندگی سرشار از امر و نهی خدا
    • فرهنگ اعتکاف...
    • مستحبات خودپرستانه
    • جایگاه ولی امر در منظومه‌ی اوامر الهی...
    • چرا برخی از اهل کوفه امیرالمؤمنین(ع) را دوست نداشتند؟.
    • چرا بعضی‌ها این قدر امیرالمؤمنین(ع) را دوست دارند؟

———————————————————————

دانلود فصل اول کتاب شکوه امرخدا(حجم: 289کیلوبایت)

خرید اینترنتی در فروشگاه اینترنتی موسسه بیان معنوی

مراکز فروش در سراسر کشور

عرضه در نمایشگاه بین المللی کتاب امسال: مصلی امام خمینی، راهروی 31، غرفه 11، به نام "ولاء منتظر"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۴
مجید شهشهانی

پیامک‌های مربوط به سخنرانی در همایش دلواپسیم

اگر مذاکره موجب رونق اقتصادی و عزت شود، عین جبهه و جنگ در خدمت سرافرازی ایران اسلامی است/اگر مذاکره دشمنان را نسبت به ما پُرروتر و تهاجمات او را شدیدتر کند بی‌ارزش است

  • پناهیان درهمایش منتقدین توافق ضعیف «دلواپسیم»(1): مذاکره کنندگان ما، فقط با پشتیبانی نیروهای انقلابی میتوانند به مذاکرۀ موفق بپردازند/اگر چنین حرکات انقلابی پشت سر مذاکره صورت نگیرد، نه تنها چرخ انرژی هسته ای بلکه چرخ کارخانه ها هم نخواهد چرخید/ پیگیری مجدانه برای استقلال موجب چرخیدن چرخ کارخانه ها میشود
  • پناهیان(2): میگویندآقای بازرگان درمورد اختلاف خود با امام گفته بود: من اسلام را برای ایران می‌خواهم، اما امام ایران را برای اسلام می‌خواهد/ چنین اختلاف نظری در هر عنصر سیاسی، نشانۀ سطحی نگری اوست، چرا که اگر ما ایران را برای اسلام نخواهیم، نه از ایران چیزی باقی خواهد ماند و نه از اسلام
  • پناهیان(3): اگر مذاکره موجب رونق اقتصادی و عزت بیشتر ما شود، عین جبهه و جنگ، در خدمت سرافرازی ایران اسلامی است/اگر مذاکره، دشمنان را نسبت به ما پُرروتر و تهاجماتش را شدیدتر کند نزد همه بی ارزش است/ مذاکره ای که منجر به تقویت بنیۀ اقتصادی کشورما و رفاه مردم ما نشود محکوم به شکست است و ازنظر انقلابیون مطرود است

برای اطلاع از نحوه عضویت در سامانه پیامکی جدید، اینجا را بخوانید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۴
بیان معنوی