علیرضا پناهیان

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

مدیریت فرهنگی - بخش دوم

چرا باید فرهنگ را مدیریت کرد؟ یا «ضرورت مدیریت فرهنگ»

|علیرضا پناهیان|

اشاره: مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

 

مروری بر مطالب گذشته: عنوان مطلب گذشته «مفهوم فرهنگ و عناصر آن» بود. حجت السلام و المسلمین پناهیان پس از معرفی اجمالی «مدیریت فرهنگی»، به ارائه تعریفی از فرهنگ و عناصر آن پرداختند. ایشان مهم‌ترین و بارزترین ویژگی فرهنگ را «رواج یافتگی و مرسوم بودن» دانستند و سپس عناصر فرهنگی یک جامعه را در ذیل 5 عنوان برشمرده و توضیح دادند: «1.عقاید و باورها 2. نگرش‌ها 3.علایق و گرایش‌ها 4.رفتارها و آداب شخصی  5.آیین و رسوم اجتماعی.».

نویسنده در مطلب حاضر، مساله‌ای مهم در مدیریت فرهنگی جامعه را مورد اشاره قرار داده که علیرغم

 

اهمیت آن بعضاً مغفول واقع می‌شود. این مسئلۀ مهم، شکل‌گیری خودبه‌خود و ناخودآگاه فرهنگ و آسیب‌هایی است که امکان دارد از این رهگذر به وجود بیاید.

انعکاس سؤال به نویسنده: هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با این مطالب» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به نویسنده منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. ممکن است برخی از سوالات و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5


اجتناب‌ناپذیر بودن شکل‌گیری فرهنگ در جامعه

پدید آمدن فرهنگ برای یک جامعه، و نهادینه شدن عناصر فرهنگی، امری اجتناب‌ناپذیر است. همانطور که برای یک فرد نیز به مرور زمان خلقیات خاصی شکل می‌گیرد، و اگر کسی برنامه‌ریزی ویژه‌ای برای تربیت خود و اکتساب صفات خاصی نکرده باشد باز هم به صورتی خاص و متناسب با زمینه‌های داخلی و محیطی خودش دارای شخصیت ویژه‌ای خواهد شد. جامعه به مرور و تحت تاثیر شرایط گوناگون، بطور طبیعی فرهنگی برای خود پیدا می‌کند.

مقولۀ فرهنگ مثل «تحصیل» علم نیست که اگر فردی اقدام به تحصیل علم کرد، علم بیاموزد و اگر اقدام نکرد، بهره‌ای از علم نداشته باشد. فرهنگ از این جهت مانند «خو» یا «عادتی» است که در یک فرد پدید می‌آید. همان‌طور که در یک انسان، خلق و خو و عادت‌ها به صورت ناخواسته و یا ناخودآگاه هم شکل می‌گیرند، لااقل بخش‌هایی از فرهنگ جامعه نیز به خودی ‌خود شکل می‌گیرد.

اگر انسان هیچ برنامۀ تربیتی برای خود نداشته باشد، باز هم خودبه‌خود یک سری عادات و روحیات را کسب می‌کند. رفتارهای انسان به هر نحوی که باشد، کم‌کم یک سلسله ملکاتی را در او ایجاد، تقویت و یا تضعیف می‌کند. به این ترتیب انسان همیشه در حال حرکت به سمت سقوط یا صعود است و این فرض که انسان در حالت خاصی متوقف شود، فرض دقیقی نیست. معمولاً برای انسان در یک نقطه ماندن اصلاً امکان وقوعی ندارد. برای یک جامعه هم همین‌طور است. پیدا کردن عادت و سرشت برای یک جامعه، که ما آن را فرهنگ می‌نامیم، هم اجتناب‌ناپذیر است.

به همین دلیل باید متولیّان امر فرهنگ در جامعه، هر لحظه در حال اصلاح فرهنگی و بهبود وضع فرهنگی جامعه باشند. توقف و یا بی‌توجهی به فرهنگی که هر آن در حال شکل‌گرفتن است جایز نیست. از طرفی باید به طور مداوم در حال محافظت کردن از ارزش‌هایی باشند که در جریان تحولات طبیعی جامعه آسیب پذیر هستند، و از طرفی در حال جلوگیری از شکل‌گیری ارزش‌هایی باشند که مغایر منافع اساسی جامعه و افراد است.

عوامل مختلفی می‌توانند در ساخت فرهنگی یک جامعه تاثیرگذار باشند. معمولا پایه‌ها و بنیادهای فرهنگی هر جامعه، لایه‌های سطحی‌تر آن را به صورت خود بخود شکل می‌دهند. ولی نباید از تاثیر عوامل دیگر غافل بود. ویژگی‌های طبیعی خاصی که بر یک شهر حاکم است، می‌تواند به صورت ناخودآگاه فرهنگی را برای مردم شهر ایجاد کند. و یا شرایط اجتماعی خاص مانند وضع معیشتی افراد یک جامعه یا نظامات اجتماعی و حقوقی حاکم از عوامل موثر به حساب می‌آیند. همچنین وضع رفتار و گفتار مسئولین یک شهر به صورت ناخودآگاه هم می‌تواند بر فرهنگ مردم تاثیر داشته باشد.

در این زمینه مثال‌های زیادی وجود دارد که تنها برای روشن شدن مطلب و بدون اینکه وارد نقد و بررسی آنها شویم، به یک مثال اشاره می‌کنم:

فرض کنید در شهری رودخانه‌ای وجود دارد که روی آن یک پل باریک قرار دارد و امکان تعریض آن پل یا احداث پل دیگری وجود ندارد، در این شهر مردم برای عبور از پل و رفتن به سمت دیگر رودخانه مجبورند در صف بایستند. به مرور زمان ایستادن در صف برای مردم این شهر تبدیل به فرهنگ می‌شود. به عبارت دیگر «ایستادن در صف و رعایت نوبت و حق تقدم دیگران» در بین مردم رایج می‌شود و چه بسا حتی نیازی به وضع قانون برای این کار وجود نداشته باشد.

اگرچه قانون‌گذاری در این زمینه هم می‌تواند فرهنگ نظم و رعایت نوبت را تقویت کند، ولی باید دانست استفادۀ زیادی از قانون برای ایجاد و اصلاح فرهنگ کار نادرستی است و می‌تواند عوارض سوء دیگری بجا بگذارد که در جای خود باید به تفصیل دربارۀ آن به بحث پرداخت.

آسیب‌های شکل گرفتن طبیعی فرهنگ و ضرورت مدیریت فرهنگ

شکل‌گیری طبیعی فرهنگ یک امر مطلقاً نامطلوب و مضر نیست. برخی اوقات این حرکت طبیعی و خودجوش، موجب شکل گرفتن عناصر ارزشمندی در فرهنگ یک جامعه می‌شود که ناشی از زمینه‌ها و شرایط مساعد و مبانی فرهنگی موجود در جامعه است؛ بدون آنکه کسی برای تحقق آنها برنامه‌ریزی کرده باشد. در عین حال آسیب‌های ناشی از شکل‌گیری بی‌برنامه بسیار بیشتر از فوائد احتمالی و تصادفی آن است. همانطور که یک انسان هم اگر به حال خود واگذار شود بیشتر به سمت بدی‌ها تمایل پیدا خواهد کرد. همانطور که امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: «نفس خود را به پذیرش فضایل مجبور کن؛ زیرا رذیلت ها در نهاد تو سرشته شده است؛ أَکْرِهْ نَفْسَکَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیْهَا». (غررالحکم/ حدیث2477) رسول خدا(ص) نیز فرموده‌اند: «براى انجام کار خوب، خود را به رنج افکنید و در این راه با نفسهایتان بستیزید ؛ زیرا انسان بر بدى سرشته شده است؛ تَکَلَّفُوا فِعلَ الخَیرِ و جاهِدُوا نفوسَکُم علَیهِ ؛ فإنَّ الشَّرَّ مَطبوعٌ علَیهِ الإنسانُ»(مجموعه ورام/2/120)

آسیب پذیر بودن فرهنگ ناشی از ضعف یک فرهنگ نیست اگرچه ضعف و قوت فرهنگ‌ها می‌تواند نقشی جدی در میزان آفات و آسیب‌ها داشته باشد. افراد خوب و رفتارهای خوب نیز می‌توانند آسیب‌پذیر باشند و هرکدام در معرض آفات مخصوص به خود باشند. مثلاً وقتی کسی «مذهبی» می‌شود، ممکن است دچار غرور مخصوص بچه مذهبی‌ها بشود. یا کسی که باسواد می‌شود ممکن است غرور علمی او را بگیرد. در هر حال باید از آفاتی که جامعه در معرض آن است جلوگیری کرد و از شکل‌گیری خودروی عناصر نامطلوب فرهنگی ممانعت به عمل آورد.

اولین آسیب به حال خود رها گذاشتن فرهنگ، صدمه دیدن بخش معنوی جامعه از بخش مادی آن است. رقابت مادیات و معنویات همانطور که در زندگی فردی می‌تواند معنویات را به حاشیه براند در جامعه نیز لااقل در کوتاه مدت صدمات جبران ناپذیری می‌زند. همانطور که خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرمایند «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین»(حج/11) آنگاه معنویت یک امر فرعی و حاشیه‌ای تلقی خواهد شد.

از همین ناحیه است که قدرت‌طلب‌های منطقه‌ای و سلطه‌طلب‌های بین‌المللی به ترویج فساد و فریب جامعه اقدام می‌کنند و می‌توانند فرهنگ جامعه را در جهت مطامع خود شکل داده و از ضعف‌های آدم‌ها برای تسلط پیدا کردن بر آنان استفاده نمایند. زرنگی قدرت‌ها در این است که می‌دانند چگونه می‌شود با تحت تاثیر قرار دادن فرهنگ یک جامعه بر آن تسلط پیدا کرد. تاثیراتی که بخش عمده‌ای از آن را در جریان شکل‌گیری طبیعی فرهنگ بر آن تحمیل می‌کنند. و سادگی آدم‌های غافل و بی‌اهتمام به صیانت فرهنگ در این است که فرهنگ را یک امر غیرضروری و تفننی تلقی می‌نمایند.

فطرت پاک جامعه انسانی، تنها در صورت مدیریت فرهنگی پیامبران الهی و دین خدا شکوفا می‌شود؛ و حتی برای تاثیرگذاری بر فرهنگ و نهادینه کردن ارزش‌ها، نیاز به مبارزه است و جامعه باید در مقابله با فرهنگ‌های مادی‌گرا و سعادت‌گریز، سختی‌های بسیار تحمل نماید. تمسخرها و راه انداختن انواع جنگ روانی علیه جبهۀ حق از رایج‌ترین روش‌های مبارزه با مدیریت فرهنگی صحیح و شایسته است. که خداوند متعال فرمود: « یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»(یس/30)


ما در کنار فطرت و گرایش‌های عالی الهی که در وجود هر انسانی قرار داده شده است از گرایش‌های طبیعی و غریزی نیز برخورداریم.  این تمایلات غریزی، نیازهای حیات مادی ما را تامین می‌کنند و محل امتحانات انسان هستند. فرق گرایش‌های مادی با گرایش‌های معنوی این است که گرایش‌های مادی معمولا آشکارتر و فعال‌ترند و ما در تجربۀ زندگی خود ابتدا با آنها آشنا می‌شویم. به همین دلیل معمولا گرایش‌های عالی فطری مغفول و محجوب می‌مانند و علی رغم وجود فطرت، انسان دارای خوی حیوانی قوی‌تری می‌شود. اگر فرهنگ به حال خود واگذاشته شود این تمایلات غریزی بر فرهنگ جامعه غلبه خواهند کرد.


مدیریت و فعالیت در جهت اصلاح و ارتقاء فرهنگ تنها زمانی منشاء اثر خواهد بود که به موقع باشد و الا در صورت نهادینه شدن یک فرهنگ به دشواری می‌توان در عادات مردم تغییر ایجاد کرد. همچنانکه گاهی از اوقات برای جلوگیری از اشاعه یا استمرار یک فرهنگ غلط باید به تدبیرهای فراوان و پیچیده متوسط شد. ابزار مختلفی برای مدیریت کردن فرهنگ وجود دارد که بعضی از آنها ممکن است ابتداء زیاد فرهنگی به نظر نرسند. قانون گذاری‌ها، نظامات حقوقی و وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم می‌توانند ابزاری برای کنترل فرهنگ و اصلاح و رشد آن قرار بگیرند.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۱
مجید شهشهانی

مدیریت فرهنگی - قسمت اول

مفهوم فرهنگ و عناصر آن

اشاره

 مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحثی است که توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و برای اولین بار جهت استفادۀ عموم علاقندان حوزۀ فرهنگ منتشر می‌شود. (موسسه عصر بیان معنوی- ناشر آثار استاد پناهیان)

انعکاس سؤال به استاد پناهیان

هرگونه سوال و یا نظر «مرتبط با هر گفتار» را می‌توانید به سامانه پیامکی «بیان معنوی» به شماره «10001313» پیامک کنید. تمامی سؤالات و نظرات به استاد منعکس می‌شود و در صورتی که پاسخ کوتاهی داشته باشد، برای شما پیامک خواهد شد. درصورت لزوم ممکن است برخی از سوالات و پاسخ‌ها در شماره‌های بعد همین نشریه منعکس شود.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5


مفهوم فرهنگ و عناصر آن

مدیریت فرهنگی عنوانی است مرکب از دو واژۀ «مدیریت» و «فرهنگ». مباحث ما در ذیل این عنوان، بیشتر ناظر به بخش فرهنگ است، نه بخش مدیریتی آن؛ چراکه فرهنگ بخش مهم‌تر این ترکیب به حساب می‌آید. بنابراین هرگاه سخن از «مدیریت فرهنگی» به میان می‌آید، نخستین مسأله‌ای که باید بدان پرداخته شود، مفهوم فرهنگ است. اگر مفهوم فرهنگ به درستی روشن شود و ابعاد مختلف آن به خوبی‌ مورد بررسی قرار گیرد، خودبه‌خود راه برای پرداختن به مدیریت در عرصۀ فرهنگ هم باز خواهد شد.

برای فرهنگ تعاریف گوناگونی ارائه شده است،[1] این تعدد تعاریف به قدری است که ارزیابی همۀ آنها در این مجال نمی‌گنجد، ولی پس از بررسی این تعاریف و توجه به کارکردی که اینگونه مباحث فرهنگی از این تعاریف نیاز دارد، می‌توان گفت: «فرهنگ» یعنی آنچه که در یک جامعه «مرسوم» است و یا در بین افراد آن جامعه «رواج» دارد. البته ممکن است موضوعات مختلفی در میان افراد یک جامعه رواج داشته باشد، ولی یک عنصر فرهنگی به حساب نیاید. ما هم نمی‌خواهیم فرهنگ را مساوی رواج‌یافتگی قلمداد کنیم، اما قدر مشترکی که برای همۀ مصادیق فرهنگ یا امور فرهنگی می‌توان یافت، همین رواج‌یافتگی یا مرسوم بودن است. بنابراین بارزترین ویژگی‌ای که می‌توان در تعریف فرهنگ اخذ کرد، رواج‌یافتگی یک امر در جامعه است.

البته جامع و مانع بودن این تعریف، با توضیحات بعدی محقق خواهد شد. اما چیزی که هست، تعریف فرهنگ از این زاویه، نسبت به تعاریف دیگر، غیر از گویایی و اختصار و دیگر فوائدی که می‌توان برای آن برشمرد، گفتگو و مفاهمه در خصوص مباحث مرتبط با فرهنگ را تسهیل می‌کند.

در هر حال «رواج یافتگی و مرسوم بودن» را باید یک ویژگی مهم در تعریف فرهنگ محسوب کرد. اما این «امر» رواج‌یافته یا مرسوم، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا نام فرهنگ به خود بگیرد؟ و به عبارت دیگر، چه اموری داخل در مقوله فرهنگ می‌شوند؟

به نظر می‌رسد امری که بناست به عنوان فرهنگ تلقّی شود، باید غالباً تحت یکی از عناوین پنج‌گانه‌ای که در ادامه می‌آید، قرار گیرد. بر این اساس، اموری را که از این پنج عنوان خارج هستند، اگرچه مرسوم و رواج‌یافته باشند، نوعاً نمی‌توان تحت عنوان فرهنگ قرار داد و آنها را جزئی از فرهنگ جامعه قلمداد کرد؛ هرچند ممکن است «مبتنی» بر فرهنگ جامعه یا «مرتبط» با آن باشند. این پنج عنوان که اساس فرهنگ یک جامعه را تشکیل می‌دهند عبارتند از:

1. عقاید و باورها: مراد از عقاید و باورها در اینجا، «باورهای قدسی» و عقایدی است که شامل ایمان به غیب می‌شود، نه عقیده و باور به معنای «رأی و نظر». بعضاً در محاورات شنیده می‌شود که شخصی می‌گوید: «عقیدۀ من در مورد فلان مسأله، این است». در این‌گونه موارد مراد از عقیده، رأی و نظر است نه معنایی که در این بحث از عقیده ارائه و اراده شده است. طبیعتاً آگاهی و جهان‌بینی مقبول در یک جامعه و گرایش‌های فطری به امور معنوی، پایگاه اصلی سازندۀ عقائد دینی به حساب می‌آیند.

2. نگرش‌ها: منظور از نگرش، برداشت، تلقی و قضاوت نهایی یک فرد دربارۀ یک مفهوم، پدیده یا شخص است.[2] ممکن است این برداشت و تلقی، مطابق یا برآیند آگاهی‌های او و یا حتی مغایر با برخی از آگاهی‌های او باشد. و نیز ممکن است صرفاً چند آگاهی از میان تمام آگاهی‌های مربوط به یک موضوع یا مفهوم، نگرشی را در فرد ایجاد کند. به عبارت دیگر، شاید بتوان گفت: «نگرش، مساوی با همۀ آگاهی‌ها نیست، بلکه نوعی جمع‌بندی و یا برداشت منتخبی از آگاهی‌هاست.» برخی از اوقات ممکن است نگرش‌ها با عقائد همپوشانی داشته باشند چون به طور کلی نگرش به ارزیابی نهایی افراد دربارۀ هر چیزی اطلاق می‌شود.

3. علائق و گرایش‌ها: تمایلات و علاقه‌مندی‌های افراد نیز جزء اموری است که می‌تواند به عنوان عناصر کلیدی فرهنگ تلقّی شود. گرایش اگرچه مانند برخی دیگر از عناصر فرهنگ، یک امر درونی و شخصی محسوب می‌شود ولی آنجا که به هر حال بروز و ظهور بیرونی پیدا می‌کند، قابل شناسایی خواهد بود و هنگامی که وجه مشترک افراد یک جامعه می‌شود یک عنصر فرهنگی به حساب می‌آید.

4. رفتارها و آداب شخصی: نوع رفتارهای شخصی آدم‌های یک جامعه و آدابی که نحوۀ رفتار انسان را در موقعیت‌های مختلف زندگی شخصی تعیین می‌کنند، یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگ به حساب می‌آیند. شاید عبارت «سبک زندگی» بیشتر با این بخش تناسب داشته باشد.

5. آیین و رسوم اجتماعی: منظور آن دسته از آداب اجتماعی است که چگونگی تعاملات انسان را در مناسبات اجتماعی و زندگی جمعی تعیین می‌کند. رسوم مربوط به اظهار غم و شادی، سوگواری‌ها و اعیاد از اهم این آیین‌ها به حساب می‌آیند. 

«نمادها و نشانه‌ها» هم جزئی از فرهنگ یک جامعه محسوب می‌شوند ولی بیشتر تبعی و فرعی هستند تا اصیل و تعیین‌کننده. به همین دلیل ما آنها را جزء عناصر اصلی فرهنگ تلقی نکردیم. با این حال، نمادها در مباحث فرهنگی بسیار مهم هستند؛ نمادها می‌توانند در تظاهرات و ظهور و بروز هر یک از این عناصر فوق به کار گرفته شوند و معانی خاص خودشان را القا نمایند؛ و حتی زبان یک فرهنگ تلقی شوند و به همین دلیل در یک «مطالعۀ فرهنگی» از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشند.

مواردی که رواج یافته هستند ولی فرهنگ نیستند

اگر مصداقی از این پنج عنوان در جامعه رواج پیدا کرد، می‌توان آن را جزئی اساسی از فرهنگ یک جامعه نامید و عنصری از عناصر فرهنگی آن جامعه قلمداد کرد. امور دیگری نیز ممکن است در جامعه رواج پیدا کرده و فراگیر شوند، اما آنها را جزء فرهنگ آن جامعه به حساب نمی‌آوریم. «قانون» یکی از این موارد است. قانون معمولاً یک حکم فراگیر است که در جهت اصلاح و تنظیم رفتار جامعه، وضع شده است. هرچند قانون امری فراگیر است که تأثیرات گسترده‌ای بر رفتار فردی و اجتماعی همۀ افراد جامعه می‌گذارد، ولی جزئی از فرهنگ جامعه نیست. بین فرهنگ و قانون تفاوت وجود دارد؛ مشابه همان تفاوتی که بین اخلاق و حقوق وجود دارد، و یا شبیه همان تفاوتی که بین مباحث اعتقادی و برخی از احکام شرعی وجود دارد.

مجموعه‌ای از قوانین در هر بخشی از موضوعات اجتماعی، یک نظام حقوقی خاص را تشکیل می‌دهند که به نوبۀ خود در شکل گیری فرهنگ جامعه نیز تأثیر بسزایی دارند و چه بسا از فرهنگ نیز تأثیر بپذیرند. ولی باید حساب آن را از فرهنگ جدا نمود تا بتوان کارکرد این دو را در برخی مواقع با یکدیگر مقایسه نمود و از این راه به معارف مهمی دربارۀ فرهنگ دست یافت.

از این دست می‌توان به «واحد پول» کشورها نیز اشاره کرد. واحد پول هر کشور هم جزء مواردی است که در آن کشور رایج است ولی نمی‌توان آن را از عناصر فرهنگی آن کشور دانست؛ چراکه تحت هیچ یک از عناصر پنج‌گانه‌ای که ذکر آنها گذشت قرار نمی‌گیرد، بلکه باید آن را در نظام اقتصادی یک جامعه مورد بررسی قرار داد. باید توجه کرد که نمی‌توان صرفاً به دلیل وجود تأثیرات متقابل میان یک امر رائج -مانند واحد پولی- و فرهنگ جامعه، آن را در زمرۀ عناصر فرهنگی قرار داد.

نمونۀ دیگر، «شرایط اقلیمی و زیستی» است. شرایط اقلیمی و زیست محیطی افراد جامعه جزء فرهنگ آن جامعه محسوب نمی‌شود، هرچند تأثیرات گسترده‌ای روی همۀ افراد جامعه می‌گذارد و تک تک افراد جامعه نیز به نحوی با آن درگیر هستند.

خارج کردن برخی از مواردِ رواج یافته در جامعه از ذیل مفهوم فرهنگ، بدین معنی نیست که این امور با فرهنگ جامعه ارتباطی نداشته باشند. بلکه این امور، هم از فرهنگ جامعه متأثر می‌شوند و هم بر فرهنگ جامعه اثر می‌گذارند. لذا در مباحث آینده، بسیاری از این موارد را جزء عوامل فرهنگ‌ساز معرفی خواهیم کرد. این عوامل، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم فرهنگ دارند ولی با وجودِ این ارتباط عمیق و قرابت بسیار، بهتر است نام فرهنگ بر آنها نگذاریم. این تفکیک و دقت، به فهم و تببین بهتر مباحث فرهنگی کمک می‌کند.

تلقی عمومی مردم از فرهنگ

در بین پنج عنوان ذکر شده، شاید بیشترین نمود فرهنگ در «آیین و رسوم اجتماعی» و «رفتارها و آداب فردی» باشد. بسیاری از مردم وقتی می‌خواهند فرهنگ را معنا کرده یا مصداقی برای آن تعیین کنند، معمولاً به سراغ همین‌ها می‌روند؛ به نگرش‌ها، گرایش‌ها و حتی اعتقادات زیاد توجه ندارند. حتی ممکن است معتقد باشند که نگرش‌ها و گرایش‌ها فرهنگ‌ساز هستند، ولی آنها را جزء فرهنگ قلمداد نمی‌کنند.

البته خود کثرت استعمال و به‌کاررفتن یک لفظ (مثلا لفظ فرهنگ) در یک معنا توسط مردم، می‌تواند معنای آن را تغییر دهد و یا معانی جدیدی برای آن به وجود آورد. لذا نمی‌توان در استعمال یک لفظ در معانی خاص زیاد محدودیت قائل شد؛ بلکه زبان، همیشه تحول و تکامل خود را در بستر نیازها و تناسب‌ها ادامه می‌دهد و بسیاری از اوقات این علما و اندیشمندان هستند که باید خود را با معانی قابل برداشت از یک لفظ هماهنگ کنند.

با این وجود اگر بخواهیم دقیق‌تر از فرهنگ و مسائل آن گفتگو کنیم و با یک نگاه علمی و کاربردی آن را مورد مطالعه قرار دهیم، باید عناصر و بخش‌های فرهنگ را گسترده‌تر در نظر بگیریم تا شامل تمام اجزای آن بشود. بر این اساس تلقی پیشین از فرهنگ را نمی‌توان یک تلقی کامل دانست. گرچه آن چیزی که دیدنی است و معمولاً به عنوان شاخص، قابل اندازه‌گیری می‌باشد، رفتارها و آداب و رسومی هستند که به صورت فردی و اجتماعی در فرهنگ جامعه نهادینه شده و بروز پیدا می‌کنند، اما فرهنگ بخش‌های دیگری هم دارد که ممکن است کمتر دیده شوند که همان عقاید، نگرش‌ها و گرایش‌ها هستند. اینها هم جزء عناصر تعیین‌کنندۀ فرهنگ یک جامعه به حساب می‌آیند. ما این تکلّف را به خود نمی‌دهیم که اینها را صرفاً زمینه‌ساز فرهنگ بدانیم.

سؤالاتی که باید به دنبال پاسخ آنها باشیم

با این آشنایی و توافق اجمالی در معنای فرهنگ، حالا باید ببینیم: اولاً، اهمیت و ارزش رواج یافتگی هر یک از این عناصر در یک جامعه به چیست؟ تاچه حد فرهنگ در سعادت و شقاوت افراد یک جامعه می‌تواند موثر باشد؟ اگر یک وضعیت نامطلوب در هر یک از این عرصه‌ها در جامعه رواج یافته باشد چه آثار سوئی دارد؟ همچنین، رواج یافتگی یا نهادینه شدن یک وضع مطلوب در فرهنگ جامعه چه پیامدهای مثبتی را به دنبال دارد؟

ثانیاً، چگونه می‌شود آن را مدیریت کرد؟ اساساً فرهنگ تا چه حد مدیریت‌پذیر است؟ چگونه می‌شود به رشد طبیعی آن کمک کرد و یا جلوی تضعیف بخش‌های خوب آن را گرفت؟ چگونه می‌توانیم برای تولید محصولات فرهنگی‌ای که بتوانند فرهنگ‌ساز باشند برنامه‌ریزی کنیم؟ و در نهایت، چگونه می‌توانیم اجرای یک پروژۀ فرهنگی را در سطح کلان و خرد مدیریت کنیم؟


[1] «درباره تعریف فرهنگ بیش از 161 تعریف جمع آوری شده است.» دکتر مهدی ناظمی اردکانی، مقاله«مبانی مهندسی و مدیریت فرهنگی سازمان‌ها»، نشریه راهبرد یاس، شماره20، زمستان88، ص246.

[2] «نگرش» یکی از واژه‌های کاربردی در روان‌شناسی اجتماعی است. در مورد تعریف این واژه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. هرچند بر اساس تعریفی که در روان‌شناسی اجتماعی ارائه می‌شود، علائق و گرایش‌ها هم جزء نگرش محسوب ‌می‌شوند، همچنان که بخشی از عقاید نیز ذیل همین عنوان می‌گنجند، ولی از آنجایی که ما می‌خواهیم با نگاهی انسان‌شناسانه به جزئیات خاصی در مقوله فرهنگ نظر بیفکنیم، این عناوین را از یکدیگر جدا کردیم و در اینجا تعریف نگرش را محدودتر در نظرگرفته‌ایم و این بیشتر به جهت برخی ملاحظات است که به نوع مباحث آتی و نحوۀ ورود ما به مسائل فرهنگی برمی‌گردد. 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۸
مجید شهشهانی

پناهیان:شهوت پنهان موجب غم و ناراحتی های روحی مختلف میشود/ مهمترین عامل پنهان شدن شهوات و بدیها، اصرار بر آنهاست/ وقتی به گناهت اعتراف نکنی یعنی اصرار داری

حجت الاسلام پناهیان جمعه‌های هر هفته در هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع) که در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین، برگزار می‌شود سخنرانی می‌کند. گزیده‌ای از سخنرانی این هفته را در ادامه می‌خوانید:

  • مراقبت و پرهیز از بدیها زیاد پیچیده نیست، چون خدا کار پیچیده نمیخواهد، آنچه کار را پیچیده میکند پنهان کردن عیوب توسط خود ماست/ما خودمان کاری میکنیم که عیبهایمان پنهان میشود و آنها را نمیشناسیم تا اصلاحشان کنیم/ یکی از وجوه خودشناسی شناختن عیوب پنهان است/ اعتراف به ضعف و گناه نزد خدا خیلی به خودشناسی و نجات از عیوب پنهان کمک میکند/ گاهی غرورمان اجازه نمیدهد نزد خدا هم استغفار کنیم.
  •  پیامبر (ص) فرمود: من از شهوات پنهان برای امتم نگرانم/ شهوت پنهان موجب غم، عصبانیت بیجا، منفی نگری و ناراحتی های روحی مختلف میشود/ زیرا نفس بخاطر آنچه بهش نرسیده و گاهی اوقات حاضر نیست دل بکند و یا به آن اعتراف بکند، ناراحت است/مهمترین عامل پنهان شدن شهوات و بدیها، اصرار بر آنهاست/استغفار اصرار بر گناه را از بین میبرد/طبق روایات بزرگترین گناه، گناهی است که برآن اصرار داشته باشی.
  •  وقتی به گناهت اعتراف نکنی یعنی اصرار داری/گاه غیبت میکنیم و بجای توبه میگوییم حقش بود؛ این یعنی اصرار برگناه/ باید ترسید از گناهان کوچکی که صاحبش بر آن اصرار دارد، زیرا بر اساس روایت او رابه خروج از ولایت اهل بیت(ع) میکشاند/طبق روایات هیچ مصیبتی بالاتر از این نیست که انسان خود را کم عیب بداند یا بدی خود را کم بشمارد.
  •  وقتی هوای نفس و عیوب پنهان خود را اصلاح نکنی در لحظۀ حساس وظیفه ات را انجام نخواهی داد/ مشکل خواص مدینه هم همین بود، فریاد فاطمه(س) را همه شنیدند، ولی عیوب پنهانشان نگذاشت بیایند کمک کنند و بدیهای پنهانشان در لحظه فتنه رو شد.
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۷
بیان معنوی

فهرست سلسله سخنرانی هایی که تاکنون در سایت منتشر شده

این فهرست شامل تک جلسه ها نمی شود.

جلساتی که هم گزیده متن دارند و هم صوت دارند:

جلساتی که فقط صوت دارند:

۴۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۴
مجید شهشهانی

اطلاعیه| فعالیت سایت بیان معنوی در ایام پیاده روی اربعین حسینی

به علت سفر اکثر همکاران پایگاه بیان معنوی جهت شرکت در پیاده روی میلیونی اربعین حسینی و حضور در میعادگاه بزرگ شیعیان، فعالیت این پایگاه اطلاع رسانی تا بازگشت از سفر، کاهش یافته و به صورت نیمه تعطیل به کار خود ادامه خواهد داد.

همکاران بیان معنوی ضمن آرزوی توفیق شرکت تمام محبین اباعبدالله الحسین(ع) در این پیاده روی معنوی و زیبا، از تمام مخاطبان سایت طلب حلالیت نموده و التماس دعای خیر دارد.

۴۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۵
مجید شهشهانی

آیا پناهیان در زمان تشکیل حزب‎الله در لبنان بود؟ + عکس

حاشیه‎سازی‎ها پیرامون سخنان حجت الاسلام پناهیان درباره حضورش در لبنان، و انتساب نادرست جمله‌ای به وی مبنی بر نقش داشتن در تشکیل حزب‌الله لبنان، واکنش‎هایی را از سوی فرماندهان وقت نیروهای لشکر 27 محمدرسول الله(ص) به دنبال داشته است.

به گزارش رجانیوز، حجت الاسلام پناهیان در پایان سخنرانی خود در مراسم 13 آبان در دانشگاه تهران دربارۀ روند «کمتر شدن قدرت آمریکا» و در مقابل «بیشتر شدن قدرت ایران» در سی سال اخیر صحبت کرد. وی به عنوان نمونه به قدرت حزب الله لبنان که مورد حمایت ایران است اشاره کرد. سپس در پاسخ به دانشجویی که با نظر آقای پناهیان مخالف بود، و از او خواسته بود تنها نسبت به امور دینی که یک روحانی در آن تخصص دارد، نظر بدهد؛ گفت: «حوزه تخصصی دین بر اساس آیات قرآن، حوزه مبارزه با قدرت های پوشالی است که ما آنها را نابود خواهیم کرد. حوزه تخصصی روحانی، نابود کردن مستکبران است.»

پاسخ پناهیان مورد تشویق شدید حضار قرار گرفت و او در ضمن این تشویق و فریادهای اکثریت دانشجویان در سالن، به عنوان آخرین جمله و سندی برای اثبات حقانیت روند افول استکبار در منطقه، به حضور خود در زمان شکل‌گیری حزب الله در لبنان اشاره کرد. که یعنی خود شاهد شکل‌گیری هسته حزب‌الله -که امروز به چنین قدرتی بر علیه اسرائیل تبدیل شده است، بوده است و گفت: «من سال 61 که حزب الله لبنان تشکیل شد در لبنان با احمد متوسلیان، تشکیل دهنده هستۀ حزب الله لبنان، همراه بودم. با همین حزب‌الله اسرائیل را نابود خواهیم کرد و حوزه تخصصی خودمان را به رخ همه عالم خواهیم کشاند.»

با این حال خبرگزاری ایسنا، سخن پناهیان مبنی بر «حضور در زمان شکل‌گیری حزب‌الله لبنان» را تحریف کرده و به گونه متفاوتی انعکاس داد، و در گزارش خود از این خبر به نقل از پناهیان نوشت: «من با احمد متوسلیان در سال 61 هسته اولیه حزب‌الله لبنان را تشکیل داده‌ام!»

انتشار این خبر تحریف شده، کافی بود تا موجی از توهین‎های  قابل پیش‌بینی در برخی سایت‌های معلوم‌الحال کلید بخورد و حتی یکی از نیروهای سپاه که در آن زمان در «سوریه» حضور داشته با انتشار متنی، از اساس حضور پناهیان را در لبنان مورد تردید قرار دهد و حتی حضور ایشان در معاونت فرهنگی لشگر 27 محمد رسول الله(ص) را نیز تکذیب کند. او در متن خود با عنوان «برای ثبت در تاریخ» نوشت: «آقای پناهیان باید این نسبت‌ها را که به ایشان می‌دهند تکذیب کند.»

واکنش حجت الاسلام پناهیان به جوسازی‎ها

در این خصوص با آقای پناهیان تماس گرفتیم تا نظر ایشان را جویا شویم. که به یک جمله اکتفا کرد: «رسانه‌هایی که برای خودشان ارزش قائل نیستند و حاضرند خبر غیر واقع نقل کنند و بعد بر مبنای یک خبر ناصحیح تحلیل‌‌های بی‌ربط بنویسند، ارزش پاسخ‌گویی ندارند.»

خاطره حاج منصور نورایی از حضور پناهیان در لبنان

حاج منصور نورایی که در آن زمان از نیروهای تبلیغات سپاه در «لبنان» بودند، در واکنش به این فضاسازی رسانه‎ای می‎گوید: آقای پناهیان از ابتدای حضور نیروهای سپاه در لبنان در سال 61، همراه ما حضور داشتند؛ و من در آنجا با ایشان آشنا شدم. سن ایشان در آن زمان حدود 16 سال بود. در همان اوایل که حزب الله تازه تشکیل شده بود، چون آقای پناهیان کمی عربی بلد بود و در اثر رفت و آمد با بچه‌های حزب الله بیشتر یاد گرفته بود، و استعدادش هم برای شعر خوب بود، در سرودن و اجرای سرودهای حماسی به زبان عربی با بچه‌های اولیه حزب الله در کارهای فرهنگی و برگزاری جلسات معنوی همکاری می‌کرد. آقای پناهیان اکثراً در پایگاه جنتا مستقر بود.

واکنش سردار کوثری، فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص)

به عنوان فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در زمان دفاع مقدس، در خصوص حضور و فعالیت‌های آقای پناهیان در لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و برخی حاشیه‌سازی‌هایی که اخیر مطرح شده، چه حرف‌هایی برای گفتن دارد؟

جناب آقای پناهیان یکی از عزیزان رزمنده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در زمان 8 سالۀ دفاع مقدس بودند و یکی از افتخارات ایشان و امثال این عزیزان که الان در کسوت روحانی هستند، این است که اینقدر دقیق با آگاهی، چه در همان زمان که خیلی جوان بودند و چه الان، دشمن را خوب شناختند و موقعیت را از جهت زمان و مکان خوب تشخیص دادند و آمدند با پوشیدن لباس بسیجی در مقابل دشمن صف آرایی کردند. در صورتی که نه اجباری بود و نه وظیفه‌ای داشتند. اما بر اساس تکلیفی که برای خودشان قائل بودند، و احساس کردند که در آن مقطع دفاع مقدس کشور در وضعیت بسیار خطرناکی قرار گرفته و دشمن آمده حدود 20 هزار کیلومتر از کشورمان را اشغال کرده و اگر مانند جناب پناهیان واقعا حضور پیدا نمی‌کردند باید بگوییم یک ننگ دیگری بر تاریخ ما ثبت می‌شد، یعنی حتماً دشمن یک قسمت عمدۀ دیگری از کشور ما را نگه می‌داشت و پس هم نمی‌داد و مدعی پیشرفت برای بقیۀ کشور بود.

اما ایشان حضور پیدا کردند و حضورشان هم بسیار مؤثر و فعال بود، در زمانی که نیاز بود، اسلحه به دست می‌گرفتند و در کنار نیروهای رزمی گردان‌ها می‌جنگیدند و در زمانی که کار تبلیغاتی باید انجام می‌دادند کار تبلیغاتی در لشکر انجام می‌دادند و چون آن روحیۀ معنوی و روحانی ایشان حاکم بر فکر ایشان بود، این بود که در آن مقطع ایشان مسئولیت تبلیغات و کارهای فرهنگی لشکر را به عهده داشتند و کمک می‌کردند و واقعاً حضور ایشان در آن مقطع از زمان اثرات بسیار بسیار خوبی در بین نیروهای رزمنده هم از نظر فرهنگی و هم از نظر رزمی داشت. به این خاطر که وقتی طلبه‌ای در زمانی که لازم بود کار فرهنگی می‌کرد، و در زمانی که نیاز بود در کنار رزمنده‌ها اسلحه به دست می‌گرفت و می‌جنگید. این خودش نشان از یک عمق فکری بسیار آگاهانه‌ای بود و ما از ایشان و امثال این عزیزان که در آن مقطع از زمان آمدند و باعث افتخار و سربلندی برای اسلام عزیز و ملت بزرگ ایران و کشور عزیزمان شدند به نوبۀ خودم تقدیر و تشکر می‌کنم.

 

شما در مورد این حضورشان در اوایل در واقع اعزام لشکر 27 لبنان هم اطلاع دارید؟

من خودم هم قرار بود بروم، اما نتوانستم بروم، ولی بچه‌هایی که رفته بودند این موضوع را تأیید می‌کنند که ایشان همان‌جوری که در لشکر حضور داشتند در جبهه‌های حق علیه باطل، در زمانی هم که تیپ محمد رسول‌الله(ص) برای مقابله با رژیم اشغالگر قدس به سوریه رفته بود، همراه همان عزیزان عازم سوریه و لبنان شده بودند.

من فقط یک موضوعی را بگویم، آنهایی که به اصطلاح می‌آیند شک و شبهه می‌اندازند باید بگوییم که خودشان در اصل آدم‌های ضعیف، ناتوان و سستی بودند که می‌آیند شک و شبهه می‌اندازند تا این خدمات خداپسندانه را زیر سؤال ببرند. واقعاً باید بگویم یک فکری به حال خودشان بکنند و این جریان‌هایی که قدم به سوی جبهه‌ها برنداشتند و حالا می‌خواهند اینچنین عزیزانی را زیر سؤال ببرند، باید بگویم که واقعاً جوابگوی همۀ مردم و خدای بزرگ باید باشند به‌خاطر اینکه می‌آیند تهمت می‌زنند به چنین انسان‌هایی که بالاخره از همان نوجوانی خدمت کردن و ایستادگی در مقابل دشمن را برای خودشان واجب می‌دانستند و دیدیم که آنچنان ایستادگی کردند و مقاومت کردند که دشمن را از این سرزمین بیرون کردند و الان هم اگر این حرف‌های ناروا را می‌زنند به این ‌خاطر است که اینها علاقمند هستند که استکبار جهانی بر این کشور حاکم شود اما کور خواندند. تا چنین انسانهایی مانند آقای پناهیان هستند، اینها باید این تفکرشان را به گور ببرند که ببینند چنین موضوعی بخواهد اتفاق بیافتد.

خاطرۀ پناهیان از بچه‌های حزب الله لبنان و حاج احمد متوسلیان

شاید به بهانه جوسازی‎های اخیر، بیان یکی از خاطرات حجت الاسلام پناهیان در سفر چند سال پیش خود با جمعی از اهالی هنر به لبنان که بخشی از این خاطرات در سایت مشرق منتشر شده بود، خالی از لطف نباشد.

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در این سفر دو هفته‌ای این جمع را همراهی می‌کند. ایشان این سفر را کارگاهی علمی و عملی برای توجه هنرمندان به حماسه در این سرزمین حماسی عنوان می‌کردند ...

مارون الرأس یکی از مرزهای مهم لبنان با فلسطین اشغالی است. کمی آن طرف‌تر بلندی‌های جولان و مرز سوریه نیز هست. این نقطۀ مرزی به دلیل آنکه بر بالای یک تپۀ عریض واقع شده کاملاً بر فلسطین اشغالی اشراف دارد. حدود یک کیلومتر جلوتر از ما در آن پایین، خط مرز با سیم خاردار مشخص شده است و یک جاده آسفالته حد فاصل آن است.

.... ظهر که می‌شود خانواده‌های لبنانی ناهارشان را می‌آورند تا در آلاچیق‌ها بخورند. بچه‌ها نیز در یکی از آلاچیق‌ها می‌نشینند و یک سرود عربی را از روی کاغذ جمع‌خوانی می‌کنند. شعر این سرود را آقای پناهیان در سال 1361 سروده است، که به کشف یکی از بچه‌ها از نوت‌بوک حاج آقا، حالا تکثیر شده و در دسترس دوستان است:

أیها الناس إلتزموا بالجهاد / أن تکونوا موقِنین بالمَعاد

یا خمینی إنّنا جُنودکَ / نَسمَعُ و نَعملُ بأمرکَ

یکی از همراهان لبنانی وقتی سرود را شنید گفت این سرود خیلی قدیمی است. فیلمبردار دوربین را روشن کرد. مرد می‌گفت: به نظرم 25 سال قبل این سرود را خیلی زیاد می‌شنیدم، روح حماسی دارد. کم‌کم بچه‌ها برای او فاش کردند که حاج آقا پناهیان در سال 1361 در وقتی که به اتفاق حاج احمد متوسلیان به اینجا آمده بودند این شعر را سروده است.

حاج آقا می‌گفت: ما برای نبرد با اسرائیل به لبنان آمده بودیم ولی بعد از حضور ما در لبنان حضرت امام فرمان داد که «راه قدس از کربلا می‌گذرد» و ایرانی‌ها در نبرد مستقیما درگیر نشوند و لازم است خود نیروهای لبنانی در برابر اسرائیل مقاومت کنند. به همین دلیل هستۀ حزب الله لبنان شکل گرفت.

حاج آقا پناهیان از آن عکس معروف حاج احمد می‌گفت که با انگشت به افق اشاره کرده است. گفت: حاج احمد در آن لحظه داشت به ما می‌گفت که «در هر کجای عالم ندای مظلومیت مسلمانی به گوش برسد ما آن منطقه را از لوث وجود کفار پاک خواهین کرد». من آن موقع به عنوان یک بسیجی در میان مجموعۀ نیروها مقابل ایشان نشسته بودم.

حجت الاسلام پناهیان در کنار فرمانده حزب الله لبنان شهیدسید عباس موسوی - لبنان پایگاه جنتا

لبنان-پایگاه جنتا- سال 61- از سمت راست: شهید سید عباس موسوی فرمانده حزب الله لبنان، علیرضا پناهیان، یکی از شهدای حزب الله لبنان

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۰
مجید شهشهانی

"شهر خدا"ی پناهیان به چاپ هفتم رسید/ دورۀ مختصر مباحث معنوی و اخلاقی+PDF فصل اول کتاب

انتشارات بیان معنوی چاپ هفتم کتاب "شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری" تألیف حجت الاسلام پناهیان را روانۀ بازار نشر کرد. متن زیر قسمتی از معرفی این کتاب است که در پشت جلد کتاب درج شده است:

دریافت فصل اول کتاب شهر خدا در قالب PDF

برای خرید کتاب شهر خدا و دیگر محصولات بیان معنوی، می توانید  از طریق "فروشگاه اینترنتی بیان معنوی"، یا غرفه بیان معنوی در نمایشگاه بین المللی قرآن(مصلی تهران) یا نزدیک ترین مرکز فروش محصولات بیان معنوی اقدام کنید.

 

کتاب «شهر خدا» صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسش‌های کلیدی جوانان پاسخ می‌دهد و عملاً "دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی" را ارائه می‌کند:

  • دستورات دینی چگونه موجب رشد روحی و معنوی ما می‌شوند؟
  • «عمل» چگونه و با چه مکانیزمی بر «علائق» و «اندیشه‌های» ما تأثیر می‌گذارد؟
  • چرا در دینداری همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟
  • اگر امیال و کشش‌های طبیعی ما بد هستند، چرا خدا از اول آنها در وجود ما قرار داده است؟
  • مراحل سه گانۀ یک برنامه معنوی مستمر چیست؟ و در هر مرحله به چه نکاتی باید توجه کرد؟
  • چرا کسی که هنوز یقین و ایمان کافی ندارد، باید عمل انجام دهد؟
  • در طول یک برنامه معنوی مستمر، خستگی و بی‌نشاطی در عبادت پدید می‌آید. این نشانۀ چیست؟ خوب است یا بد؟ چه باید کرد؟
  • آیا عبادت بی‌لذّت در تقرّب به خدا واقعاً اثر دارد؟ چطور؟
  • چرا خیلی‌ها زندگی اهل تقوا را سرد و بی‌مزه می‌دانند؟
  • عامل دلزدگی از تقوا چیست؟ و چگونه می‌توان به تقوا علاقه‌مند شد؟

دریافت فصل اول کتاب شهر خدا در قالب PDF

در صورت تمایل به خرید اینترنتی این کتاب می توانیداز اینجا (فروشگاه اینترنتی موسسه بیان معنوی)اقدام کنید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۴
مجید شهشهانی

آخرین وظایف منتظران

باید برای برخورداری از امام معصوم و مقتدر، آماده شویم

یکی از آخرین و مهمترین وظایفِ منتظران "آمادگی جهت برخورداری از امام معصوم و مقتدر " می‌باشد، امامِ مقتدری که دیگر مظلوم نیست.امام مقتدر امامی است که منفعل نبوده و به دلیل اقتداری که ناشی از بصیرت و قوت ایمان شیعیان او است، اجازه نمی‌دهد هیچ امری به او تحمیل شود.

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان، با اشاره به اینکه بشر در طول تاریخ، با موضوع مظلومیتِ اولیاءالله خوگرفته است و به ‌همین دلیل مواجهه با امام مقتدر و تغییر این ذهنیت برای بشر کمی دشوار است، گفت: "امام مقتدر، امامی است که منفعل نبوده و به دلیل اقتداری که ناشی از بصیرت و قوت ایمان شیعیان او است، اجازه نمی‌دهد هیچ امری به او تحمیل شود. "

در ادامه گزیده‌ای از مطالب بیان شده در اولین شب این مراسم را می‌خوانید:

  • خداوند حیات بشر را عرصه امتحانات و ابتلائاتی قرار داده است تا معلوم شود چه کسانی بهتر از دیگران عمل می‌کنند و بیشتر از نعمات الهی بهره برداری می‌کنند. به این ترتیب زندگی ما تبدیل به فضای مسابقه‌ای خواهد شد که باید آن فضا را درک کرده و جدّی بگیریم. این مسابقه گاهی تبدیل به یک جنگ تمام عیار می شود که در آن، با کوچکترین غفلتی ممکن است انسان به هلاکت و نابودی کشانده شود.
  • ما همیشه در بستر امتحانات الهی قرار داریم و این امتحانات گاهی بسیار حیاتی بوده وگاهی به اوج جدیّت و اهمیّت می‌رسند. امتحانات آخرالزمان که ائمه هدی ما را از آنها ترسانده‌اند، جدّی‌ترینِ امتحانات و فتنه‌ها هستند و به همین دلیل برای اینکه از این امتحانات سربلند بیرون آئیم لازم است به اوج آمادگی رسیده و ایمان خود را قبل از ظهور حضرت تکمیل کنیم. امام صادق(ع) فرموده‌اند "ایمان خود را قبل از ظهور تکمیل کنید چون در لحظات ظهور ایمانها به سختی مورد امتحان و ابتلاء قرار می‌گیرند. "(کافی/1/370/6 ؛ کمال‌الدین/1/18)
  • سخت بودن امتحانات آخرالزمان امری طبیعی و معقول است و همانطور که در آخرین لحظات عمر یک انسان، ابلیس بیشترین تدبیر و اصرار و فشار خود را در جهت گمراهی فرد، به‌کار می‌گیرد؛ شیطان در آخرالزمان بیشترین تلاش خود را برای سقوط افراد انجام می‌دهد. شیطان با مقدمه‌سازی و تدبیر کار می‌کند و برای انجام نقشه‌های خود طرح‌ریزی می‌کند و لذا ما باید تدبیر خود را برای پیشگیری از سقوط، افزایش دهیم و ایمان‌مان را کامل‌تر کنیم.
  • یکی از ترفندها و شیوه‌های ابلیس اینست که قبل از اقدام به گمراهی و به‌انحراف کشاندنِ بعضی افراد، مدتی به آنها فرصت انجام کارهای خوب می‌دهد و به بیان دیگر در انجام کارهای خوب مانع آنها نمی‌شود. با این هدف که وقتی دچار انحراف و سقوط شدند بیشتر غافلگیرشده و درنتیجه امکان بازگشت آنان کمتر شده و همچنین لطمه اجتماعی ناشی از سقوط آنها(کسانی که در اثر سقوط آنها منحرف می‌شوند) بیشتر باشد. البته واضح است؛ آنهایی که دچار ریزش می شوند از قبل این زمینه در آنها وجود داشته است وگرنه کسانی که زمینه انحراف و ریزش ندارند و از هوشیاری بالایی برخوردارند، شیطان در آنها نفوذی ندارد. "إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً "(نساء/76)
  • جدیّت امتحانات و فتنه‌های آخرالزمان برای منتظران وضع جدیدی را ایجاد می کند که با شرایط عادی متفاوت بوده و رفتارهای خاصّی را می‌طلبد. با توجه به متفاوت بودن شرایط و بروز فتنه‌های سهمگین در آخرالزمان، منتظران در آستانه ظهور یک سلسله مسئولیت‌های ویژه‌ای را که متناسب با زمانه خودشان است به‌عهده دارند. به بیان دیگر با عنایت به ریزشهای فراوان ناشی از شدّت فتنه‌های آخرالزمان و ضرورت افزایش ایمان، در آخرالزمان وظایف خاصی بردوش منتظران قرار می‌گیرد. اساساٌ طبق یک قاعده کلی، می‌توان گفت متناسب با هر زمانی، وظایفی بر عهدی مؤمنین قرار می‌گیرد وطبق همین قاعده می‌توان گفت در آستانه ظهور، در مسیر دینداری تفاوتهایی در رفتار منتظران ایجاد می‌شود.
  • از بزرگترین مهلکه ها در فتنه های آخرالزمان "یکی دانستن آخرالزمان و دیگر زمانها و تأسّی کردن به اسوه‌هایی است که رفتارشان برای زمان دیگری بوده است " این یکی از مواضعی است که در جریان فتنه‌های آخرالزمان برخی دچار ریزش می‌شوند. مثلاٌ یکسان دانستنِ اخلاق اسلامی در حال حاضر و اخلاق اسلامی در زمان قبل از انقلاب و یا یکی دانستن شرایط امر به معروفِ الآن با قبل از انقلاب، یک اشتباه است. حتی سیره برخی از بزرگان که در دورانهای قبل می‌زیسته‌اند در زمان ما نمی‌تواند حجّت باشد. کسانی که به جنگ‌های امیرالمؤمنین(ع) عادت کرده بودند، در صلح امام حسن(ع) ریزش کردند و کسانی که به مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) در پذیرفتن شرایط و تحمیل‌ها عادت کرده بودند، بر روی امام حسین (ع) که تسلیم نشد، شمشیر کشیدند.
  • آخرالزمان اقتضائات خاص خودش را دارد که باید مراقب آنها باشیم. طبیعی است وقتی که بیشترین فتنه‌ها و بیشترین ریزش‌ها و بیشترین تدابیرِ شیطانی در آخرالزمان رُخ می‌دهد معلوم است که این زمان اقتضائات ویژه‌ای خواهد داشت.
  • یکی از آخرین و مهمترین وظایفِ منتظران "آمادگی جهت برخورداری از امام معصوم و مقتدر " می‌باشد، امامِ مقتدری که دیگر مظلوم نیست. البته واضح است که معنای مقتدر بودن، ظالم بودن نیست بلکه به معنای اقدام فعّالانه از سوی امام است. امام مقتدر امامی است که منفعل نبوده و به دلیل اقتداری که ناشی از بصیرت و قوت ایمان شیعیان او است، اجازه نمی‌دهد هیچ امری به او تحمیل شود. می‌دانیم که بسیاری از امور به پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و سایر ائمه هدی(ع) تحمیل شده است تا جایی که امیرالمؤمنین در اواخر حکومت خود می‌فرمود: "تا دیروز من امیر بودم و فرمان می‌دادم، و امروز شما به من فرمان می‌دهید: لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً "(نهج البلاغه، خطبه 208)
  • بشر در طول تاریخ، با موضوع مظلومیتِ اولیاءالله خوگرفته است و به‌همین دلیل مواجهه با امام مقتدر و تغییر این ذهنیت برای بشر کمی دشوار است و به همین جهت پس از ظهور برخی به حضرت اعتراض خواهند کرد و خواهند گفت ایشان پسر پیغمبر نیست، مگر می‌شود پسر پیغمبر اینقدر با شدت برخورد کند؟(غیبت نعمانی، باب13، حدیث113) این تقریباً برای اولین بار در طول تاریخ انبیاء و اولیاء الهی است که بشریت، خود را در آستانه برخورداری از "امام معصومِ مقتدر " می‌بیند. اکثر مردم تصورشان از یک آدم خوب اینست که آدم خوب باید مظلوم باشد، مثل امام حسین(ع). این ذهنیت برای ما شکل گرفته است و ما قبل از ظهور باید این ذهنیت را تغییر دهیم.
  • برای اینکه بتوانیم خود را آمادی پذیرش امام مقتدر کنیم، علاوه بر تقویت ایمان و صفای باطن، باید قدرت درک و فهم خود را در مسائل مختلف سیاسی و فرهنگی بالا ببریم. باید از پیچ و خم‌های مسائل سیاسی عالم خبر داشته باشیم و در عرصه سیاست فرق گنهکار و بی‌گناه را تشخیص دهیم. باید افراد ظالم را در پشت چهره‌های به ظاهر بی‌گناهشان بشناسیم و گرگ را در لباس میش بتوانیم تشخیص دهیم. باید مفهوم "الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل "(بقره/191) را بفهمیم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۱
بیان معنوی