علیرضا پناهیان

۴

سایت جدید بیان معنوی راه اندازی شد برای مشاهده کلیک کنید.

در مراسم یادبود شهید خلیلی- مدافع حرم حضرت زینب(س)

اینکه جریان «سفیانیزم» را مقابل خط مقاومت گذاشتند یعنی تفکر پشت سر تمدن غرب دیگر توان ایستادگی در مقابل انقلاب ما را ندارد/ امروز تمام قدرت استکبار پشت سر طرفداران یزید و ابوسفیان قرار گرفته

پناهیان: بالاخره مستکبرین به این نتیجه رسیدند که چون ما از اباعبدالله الحسین(ع) دستور می‌گیریم، باید بروند و نحله‌ای را پیدا کنند که دشمن امام حسین(ع) باشد، تا طرفداران آن نحله، به عشق ابوسفیان و یزید بیایند و با ما مقابله کنند. این تدبیر عالَم کفر است؛ عالَم کفر دیگر انگیزه، تفکر، انرژی و توانی برای ایستادن جلوی مقاومت ما ندارد. همین‌که اینها جریانی را با طرفداری از ابوسفیان و «سفیانیزم» آوردند و جلوی خط مقاومت گذاشتند نشان می‌دهد که تفکر پشت سر تمدن غرب دیگر کشش و توان ایستادگی در مقابل ما را ندارد و تنها راهی که دارند این است که بخشی از جهان اسلام را در مقابل ما قرار دهند. لذا رفتند یک عده‌ای از شقی‌ترین آدم‌ها را پیدا کردند که با بغض و کینه نسبت به اهل‌بیت(ع) و امام حسین(ع) این‌طور وحشیانه جنایت می‌کنند و سر می‌برند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمدحسن خلیلی، که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌های اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به صورت داوطلبانه برای دفاع از حریم حرم حضرت ام‌المصائب زینب کبری(س) به سوریه رفته بود، عصر روز دوشنبه 27 آبان‌ماه در نزدیکی حرم حضرت رقیه(س) به دست وهابیون تکفیری به مقام رفیع شهادت نائل شد.

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مراسم یادبود شهید خلیلی، مدافع حرم حضرت زینب(س)، که در مسجد دارالسلام تهران برگزار شد، سخنرانی کرد. در ادامه گزیده‌ای از این سخنرانی را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

«مرگ‌باوری» مقدمۀ عشق به شهادت است/ کسی که مرگ را باور نکرده، نمی‌تواند به شهادت فکر کند      

  • وقتی با چنین فرصت‌های نورانیِ شهادت، که برای برخی از دوستان خدا پیش می‌آید مواجه می‌شویم، خودبه‌خود بخشی از خاطرات دفاع مقدس برای ما زنده می‌شود. آماده شدن برای شهادت در بین رزمندگان دوران دفاع مقدس یک فرآیندی داشت و آنها قبل از شهادت مراحلی را طی می‌کردند. یکی از این مراحل، «مرگ‌باوری» بود.
  • باور کردن مرگ و دیدن عظمت مرگ و پوچ دیدن دنیا به واسطۀ دیدن پایان‌پذیری مدت زندگی در دنیا، نوعی مرگ‌باوری به رزمندگان می‌داد. لذا وقتی دنیا را با ملاحظۀ مرگ می‌دیدند، آمادگی دل بریدن از دنیا را پیدا می‌کردند. وقتی مرگ را در مقایسۀ با شهادت می‌دیدند، شهادت برایشان شیرین می‌شد، اما مقدمه‌اش این بود که مرگ را باور کنند. اگر کسی مرگ را باور نمی‌کرد، می‌گفت: «اصلاً چرا من باید بروم و جان خودم را بدهم، خودم را به خطر بیندازم و حِیف بشوم؟!» وقتی کسی مرگ را باور نمی‌کرد، طبیعتاً نمی‌توانست به شهادت هم فکر کند.

اگر یک مقدار راجع به مرگ فکر کنید، دو اتفاق خوب برایتان می‌افتد

  • معلوم است که تقاضای شهادت، زمانِ مرگ یا شهادتِ کسی را جلو نمی‌اندازد. امیرالمؤمنین(ع) که مستجاب الدعوه هم بودند، حدود نیم قرن تقاضای شهادت داشتند، (یعنی از همان دورۀ جوانی که در رکاب پیامبر(ص) بود، آرزوی شهادت داشتند) اما به شهادت نرسیدند تا اینکه بعد از حدود پنجاه سال موقعش رسید. اما آرزوی شهادت و اینکه انسان واقعاً شهادت‌طلب شود، خودش یک ارزش است. سؤال این است که رزمندگان ما چگونه به این ارزش می‌رسیدند؟ اول مرگ‌بارو می‌شدند. وقتی که مرگ را باور می‌کردند، کم‌کم برای شهادت آماده می‌شدند.
  • شما اگر یک مقدار راجع به مرگ فکر کنید، دو اتفاق خوب برایتان می‌افتد: 1- دنیا در نظرتان بی‌ارزش می‌شود، حتی اگر در دوران جوانی باشید. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مرگ به عنوان یک موعظه‌گر برای انسان کافی است؛ کَفَى‏ بِالْمَوْتِ‏ وَاعِظاً»(کافی/2/275) 2- مرگ را با شهادت مقایسه می‌کنید، و به این نتیجه خواهید رسید که وقتی آدم قرار است بمیرد، چه بهتر که مرگش، شهادت باشد. این اتفاقی بود که در بین رزمندگان دفاع مقدس می‌دیدیم.
  • خداوند متعال می‌فرماید: «هرکجا باشید مرگ شما را درمی‌یابد، حتی اگر در قلعه‌های بسیار محکم باشید؛ أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ»(نساء/78) خداوند این مطلب را در بحث جهاد بیان فرموده است و معنایش این است که: «از ترس مرگ، از جنگ و جهاد در راه خدا فرار نکنید، چون مرگ دستِ خودم است! شما فقط به فکر نوعِ مردن خودتان باشید و الا اصلِ مردن دست خودم است، و با نرفتن به جهاد، نمی‌توانید مرگ خودتان را به تأخیر بیندازید. با جهاد کردن هم مرگ شما جلو نمی‌افتد»
  • کسی که می‌خواهد لیاقت شهادت را پیدا کند، اول مسألۀ مرگ را برای خودش حل کند و الا شهید نمی‌شود، و می‌میرد! چون کسی که الان موقع مرگ او فرا رسیده باشد، اگر لیاقت شهادت پیدا نکرده باشد بالاخره خواهد مرد و اجلش به تأخیر نخواهد افتاد. خداوند می‌فرماید: «اگر در خانه‏ هاى خود هم بودید باز آن کسانی که سرنوشت آنها در قضاى الهى کشته شدن است با پاى خود از خانه به قتلگاه بیرون مى‏آمدند؛ قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ»(آل‌عمران/154)   

شهید خلیلی وصیتنامۀ خودش را با مرگ‌باوری شروع می‌کند/امام(ره): وصیتنامۀ شهدا تن آدم را می‌لرزاند

  • شهید خلیلی در ابتدای وصیتنامۀ خود می‌نویسد: «با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بندۀ حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشت» این روحیۀ شاکرانه را بنده تقریبا در همۀ وصیتنامه‌های شهدای دفاع مقدس دیده می‌شود. تفاوت کسی که شهید می‌شود با بقیه در این چیزهاست. امروز چه کسی حاضر است از صمیم دل این را بگوید؟! ما اکثراً کمبودهای خودمان را درِ خانۀ خدا فهرست می‌کنیم! ولی این شهید بزرگوار می‌گوید: خدا در حقِ این بندۀ حقیر هیچ چیزی کم نگذاشته است.
  • آنگاه این شهید عزیز، وصیتنامۀ خودش را با مرگ‌باوری شروع می‌کند و می‌فرماید: «به موجب آیۀ شریفۀ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می‌باشد. این دنیا با تمام زیبایی‌ها و انسان‌های خوب و نیکو، محل گذر است نه وقوف و ماندن، و تمامی باید برویم و راه این است، زود یا دیر فرقی نمی‌کند، اما چه بهتر که زیبا برویم» این یعنی مرگ‌باوری. ببینید این سخن را یک جوان دارد می‌گوید، جوانی که فهرست بلندی از خواسته‌های دنیوی در جلوی او قرار دارد اما علی‌رغم همۀ اینها، مرگ را برای خودش حل کرده است. لذا حضرت امام(ره) می‌فرمود: «وصیت نامه‏ هاى جوانها را شما دیده‏اید که چیست؟ این وصیّت نامه‏ها اینها، انسان را مى‏لرزاند، انسان را بیدار مى‏کند»(صحیفۀ امام/ج16/ص13)
  • در اواخر وصیتنامه این‌طور نوشته است: «در طول مدت کفن و دفن، خواندن قرآن، زیارت عاشورا، مصیبت اهل‌بیت، سینه‌‌زنی، صلوات و صدقه... نماز لیله‌الدفن، شهادت چهل مؤمن فراموش نشود... در ضمن، تربت اباعبدالله الحسین(ع) عقیق و کفن متبرک‌شده به حرم اباعبدالله الحسین(ع) فراموش نشود» اینها نشان می‌دهد که این شهید عزیز بار خودش را بسته و این سفر آخرت را عمیقاً دیده است به حدّی که فکرِ لباسِ رفتنش را هم از قبل کرده است. واقعاً چند نفر از ما فکرِ لباس رفتنمان را کرده‌ایم؟!
  • در بخش دیگری از وصیتنامه می‌نویسد: «پناه می‌برم به خدا، و پناه می‌برم به خدا و از او می‌خواهم بر من سخت نگیرد، برایم بسیار دعا کنید، بسیار» وقتی یک جوان این را می‌نویسد، معنایش این است که روی مسألۀ مرگ خیلی قشنگ، فکر کرده است و از مرحلۀ مرگ‌باوری عمیقاً عبور کرده است. اینها یعنی مرگ‌باوری، یعنی همان عرفانی که حضرت امام(ره) می‌فرمود این جوان‌ها راه صد ساله را یک شبه طی می‌کنند.
  • اگر شهدا در میان جامعۀ ما نبودند، آیا ما زنده بودیم؟! اینها نقاطی هستند که در جامعه اکسیژن پخش می‌کنند و همه با آن تنفس می‌کنند. این‌طور نیست که شهدا فقط خودشان حیات داشته باشند، بلکه به دیگران هم حیات می‌دهند. به حدّی که وقتی از کنارشان رد می‌شوید از مرده‌دلی درمی‌آیید. و این استجابت دعای آن امام بزرگ است که بعد از جنگ از خدا خواست که سفرۀ شهادت را از مقابل عاشقان شهادت جمع نکند. چون حضرت امام(ره) می‌دانستند که این شهدا، مایۀ حیات جامعه هستند.

اینکه جریان «سفیانیزم» را مقابل خط مقاومت گذاشتند یعنی تفکر پشت سر تمدن غرب دیگر توان ایستادگی در مقابل انقلاب ما را ندارد

  • ما سال‌ها قبل نمی‌دانستیم روایاتی که دربارۀ خروج سفیانی در منطقۀ شام آمده است را چگونه می‌توان تحلیل کرد، چون ربط دادن جریان طرفدار ابوسفیان با حوادث منطقه خیلی سخت بود. اما طی این سال‌ها، حوادث منطقه طوری رقم خورده است که امروز دشمنان ما دیگر قدرت متوقف کردن انقلابیون منطقه را ندارند، انقلابیونی که از امام حسین(ع) درس مقاومت گرفته‌اند. دشمنان ما با استفاده از سربازان آمریکایی و اسرائیلی و کشورهای دیگر نتوانستند مقاومت منطقه را درهم بشکنند. حتی جنگ صلیبی اعلام کردند ولی باز هم به نتیجه نرسیدند.
  • آنها وقتی دیدیدند راه دیگری برای مقابله با ما ندارند، بالاخره به این نتیجه رسیدند که چون ما از اباعبدالله الحسین(ع) دستور می‌گیریم، باید بروند و نحله‌ای را پیدا کنند که دشمن امام حسین(ع) باشد، تا طرفداران آن نحله، به عشق ابوسفیان و یزید بیایند و با ما مقابله کنند. یعنی این مسأله، تصادفی نیست بلکه این تدبیر عالَم کفر است. عالَم کفر دیگر انگیزه، تفکر، انرژی و توانی برای ایستادن جلوی مقاومت ما ندارد. اصلاً همین‌که اینها یک جریانی را با طرفداری از ابوسفیان و «سفیانیزم» آوردند و جلوی خط مقاومت گذاشتند نشان می‌دهد که تفکر پشت سر تمدن غرب دیگر کشش و توان ایستادگی در مقابل ما را ندارد و تنها راهی که دارند این است که بخشی از جهان اسلام را در مقابل ما قرار دهند. لذا رفتند یک عده‌ای از شقی‌ترین آدم‌ها را پیدا کردند که با بغض و کینه نسبت به اهل‌بیت(ع) و امام حسین(ع) این‌طور وحشیانه جنایت می‌کنند و سر می‌برند.

امروز تمام قدرت استکبار پشت سرِ طرفداران یزید و ابوسفیان قرار گرفته/ آیا همان کسی که بزرگترین نقش را در احیای کربلا داشت، نباید بزرگترین نقش را در مقدمه‌سازی ظهور منتقم خون حسین(ع) داشته باشد؟

  • امروز تمام قدرت استکبار رفته است پشت سرِ طرفداران یزید بن معاویه بن ابوسفیان قرار گرفته است، و این مستکبران با تحلیل و تفکر، به این نتیجه رسیده‌اند که راهی غیر از این ندارند. دشمنان ما نمی‌خواهند کاری کنند که روایات مربوط به ظهور (بخصوص آنچه دربارۀ سفیانی آمده)، درست در بیاید، ولی در عمل چارۀ دیگری ندارند. الان قوی‌ترین سربازانی که استکبار برای حفظ خودش می‌تواند در مقابل خط مقاومت قرار بدهد همین جریان طرفدار یزید و ابوسفیان و دشمنان امام حسین(ع) است.  
  • نکته‌ای دیگر هم که در جریانات اخیر دیده شد نقش حضرت زینب(س) در مقدمه‌سازی ظهور است. ما می‌دانستیم که حضرت زینب(س) علمدار بقای کربلا بود و عَلمِ رساندن پیام کربلا به دوش ایشان بود، اما نمی‌دانستیم که حضرت زینب(س) علمدار مقدمه‌سازان ظهور هم خواهد بود. آیا همان کسی که بزرگترین نقش را در کربلا داشته است، او نباید بزرگترین نقش را در مقدمه‌سازی ظهور منتقم خونِ امام حسین(ع) هم داشته باشد؟ این خیلی منطقی است ولی به ذهن ما نمی‌رسید. ما نمی‌دانستیم که حرم حضرت زینب(س)، پایگاهِ آغاز مقدمه‌سازی ظهور قرار خواهد گرفت. این هم یکی دیگر از اسراری است که امروز خودش را نشان داده است.

امروز طرفداران یزید دارند طرفداران حسین(ع) را می‌کشند/ خدا می‌خواهد دوباره این کربلا را به‌پا کند ولی این‌دفعه یاران حسین(ع) بر یاران یزید غلبه کنند

  • امروز عِرقی در جوانان ما ایجاد شده است که فریاد می‌زنند: «کُلّنا عباسُکِ یا زینب» یعنی ما دیگر حضرت زینب(س) را تنها نمی‌گذاریم تا دشمنان بیایند و حرم او به آتش بکشند.
  • این داغ برای خانوادۀ محترم شهید خلیلی سخت است ولی خوش به سعادتشان، چون مستقیماً در راه حضرت زینب(س) شهید داده‌اند. شاید شهدای دفاع مقدس هم غبطۀ این شهدا را بخورند، و بگویند «شما را اشقی‌الاشقیاء کشتند»، امروز طرفداران یزید دارند طرفداران حسین(ع) را می‌کشند، امروز قصۀ کربلا سرِ جای خودش برگشته است. خدا می‌خواهد دوباره این کربلا را به‌پا کند ولی این‌دفعه یاران حسین(ع) و زینب(س) بر یاران یزید غلبه کنند، و ان‌شاءالله ما این غلبه را خواهیم دید؛ باید تاریخ سرِ جای خودش برگردد. 
  • در وصیتنامۀ شهید خلیلی آمده است: «...خوش ندارم این شادمانی را با لباس‌های سیاه و غمگین ببینم. غم اگر هست، برای بی‌بی‌جان، حضرت زینب(س) باشد. اشک و آه و ناله اگر هست، برای اربابمان اباعبدالله الحسین(ع) باشد، اگر دلتان گرفت روضۀ ایشان را بخوانید که من هم خیلی دلم برای روضۀ ارباب و خانم‌جان تنگ است...»

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

نظرات (۴)

سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/node/22253
ما را از بروزرسانی خود آگاه
و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
http://ammarname.ir -- info@ammarname.ir
یا علی

چرا فایل صوتی را نگذاشتید. متن حال نمی ده
این چند هفته که دهه اول محرم بود و روزی نبود که سخنرانی های حاج آقا پناهیان رو گوش ندم واقعا وابسته شدم. مخصوصا به روضه هاشون.
الان که همه سخنرانی ها رو گوش کردم و تموم شده، یکم سخت شده.
مجبورم دوباره گوش بدم.
منتظر ظهور
۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۲:۱۵ دانشجوی پزشکی یزد
سلام و خدا قوت به شما و خیلی بیشتر به حاج آقا
یک سوال دارم که حتما میخوام حاج آقا پناهیان جواب بدن،توقع آقا امام زمان عج از یک دانشجوی پزشکی منتظر چیه؟اگر یک دانشجوی پزشکی بخواد انقلابی باشه با حجم درسا و مسءولیتهاش،تو چه حوره هایی باید فعالیت کنه؟
آخه من دانشجوی پزشکی هستم و تشنه ظهور آقامون،دوست دارم سرباز لایقی براشون باشم اما حجم درسامون اونقدر زیاده که بعضی وقت ها میمونم تو فعالیت های جانبیم نظیر بسیج دانشجویی یا رفتن به روضه و هیءت که داغشون تو دلم مونده،موندم چیکار کنم،درسمو کامل روش تمرکز ندارم،اما میترسم اونقدر تو درس محو شم که از دینم بمونم برای همین از اونور افراط میکنم و همش تو اینترنت دنبال سخنرانی مذهبی هستم بطوریکه شاید دو روز درس نخونم و به این کارا بپردازم اما دم روهم جمع میشه و به درسام شاید درست نرسم...اما میترسم به مسایل مذهبیم نرسم و اونقدر تو درس فروبرم که نتونم از لحاظ معنوی رشد کنم...
حالا من که آرزومه سرباز لایق آقا امام زمان باشم و زندگیم ختم به شهادت بشه و دانشجوی پزشکیم چیکار میتونم بکنم؟وظیفه ام الان چیه؟
خواهش میکنم جوابم رو بدین،واقعا گیجم و نیازمند راهنمایی تا زندگیمو به سمت لقای خدا و فنا شدن در او سوق بدم،خواهش میکنم کامل جوابمو بدین
التماس دعای هدایت+شهادت

سایت جدید بیان معنوی راه اندازی شد برای مشاهده کلیک کنید.