علیرضا پناهیان

۱۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

نقش عبادت در سبک زندگی-3

عادت یکی از عناصر کلیدی سبک زندگی/ خدا می‌خواهد به مثبت‌نگری عادت کنیم، ولی ما خود را به منفی‌بافی عادت می‌دهیم/ تنها سورۀ واجب قرآن، سورۀ «حمد» است / متأسفانه سبک زندگی گفتاری اغلب ما این‌گونه شده که  با نِق زدن و منفی‌بافی دربارۀ اوضاع جامعه آغاز کنیم/ این سبک زندگی ما را ناشاد می‌کند

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، در دهۀ اول ماه مبارک رمضان، بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسین(ع)-ضلع شمالی میدان امام حسین(ع)- که به امامت حجت الاسلام ابوترابی اقامه می‌شود، به مدت ده روز و با موضوع «نقش عبادت در سبک زندگی» سخنرانی می‌کند. گزیده‌ای از سومین جلسه سخنرانی این استاد حوزه و دانشگاه را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

اگر خودمان برای سبک زندگی خود برنامه‌ریزی نکنیم، کسانی هستند که برای تغییر و تخریب سبک زندگی ما برنامه‌ریزی کنند 

  • اینکه انسان به سبک زندگی خودش اهمیت ندهد و بخواهد به صورت تفریحی با آن برخورد کند و مثلاً بگوید: «بالاخره بد نیست که ما هم یک سبک زندگی داشته باشیم» این کم‌توجهی به مسألۀ سبک زندگی و بی‌اهمیت دانستن آن فاجعه آفرین خواهد بود. اگر ما به سبک زندگی خودمان اهمیت ندهیم و برایش برنامه‌ریزی نکنیم، کسانی هستند که به سبک زندگی ما اهمیت بدهند و برایش برنامه‌ریزی کنند و اقدامات لازم را برای تغییر و تخریب آن انجام بدهند.
  • سبک زندگی هم فقط به زندگی اجتماعی یا فقط به زندگی فردی محدود نمی‌شود بلکه تمام ابعاد زندگی و حتی آن قسمت‌هایی از زندگی‌مان که با خدا ارتباط داریم و مشغول عبادت و بندگی هستیم را نیز شامل می‌شود.

«عادت» یکی از عناصر کلیدی سبک زندگی است/ دربارۀ عادت کلمات مهمی از ائمۀ هدی(ع) به ما رسیده

  • در اینجا می‌خواهیم به یکی از عناصر کلیدی سبک زندگی بپردازیم و آن «عادت» است و دائمی بودن یک رفتار که موجب عادت می‌شود یکی از ارکان سبک زندگی محسوب می‌شود.
  • نحوۀ زندگی کردن ما بخش‌های ثابتی دارد مانند رفتارها و گفتارها و کلماتی که ما همیشه از آنها استفاده می‌کنیم. اگر شما یک زمانی رفتاری را یک‌بار‌ یا چندبار انجام داده باشید و یا اینکه به صورت پراکنده و مقطعی کاری را انجام دهید، نمی‌توان آن را جزء سبک زندگی محسوب کرد. مثلاً اگر یک‌بار فریاد بکشید، مهربانی بکنید، یا بخشش کنید اینها را نمی‌توان جزء سبک زندگی شما محسوب کرد. اما وقتی انسان کاری را مدام انجام دهد، طوری که عادت و رویۀ او بشود می‌تواند آن را جزء سبک زندگی او به حساب آورد. کسی که از بیرون به زندگی ما نگاه می‌کند می‌تواند رویه و عادات رفتاری ما را تشخیص بدهد.
  • سبک زندگی ممکن است به صورت اجباری به ما تحمیل شده باشد یا انتخابی باشد، ولی به هر حال به رفتارهای مداوم ما سبک زندگی گفته می‌شود و این رفتارهای مداوم کم‌کم به عادت تبدیل می‌شود. کلمۀ سبک زندگی در روایات ما صراحتاً بیان نشده است اما دربارۀ عادت کلمات مهمی از ائمۀ هدی(ع) به ما رسیده است که در اینجا برخی از آنها را مرور می‌کنیم.

ما اسیر و بندۀ عادت‌های خود هستیم/ باید مراقب باشیم به چه چیزی عادت می‌کنیم/تغییر عادت مانند معجزه است!

  • ما انسان‌ها به هر رفتاری عادت کنیم این عادت بر ما مسلط خواهد شد و ما اسیر و بندۀ عادت خودمان می‌شویم و تغییر عادت نیز کار بسیار دشواری است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «عادت برای هر کسی تبدیل به یک سلطان می‌شود و آن عادت یک سلطنتی بر انسان پیدا می‌کند» (لِلْعَادَةِ عَلَى کُلِّ إِنْسَانٍ سُلْطَان‏ ؛ غررالحکم/ص544/حدیث10) لذا باید مراقب باشیم که چه چیزی را سلطان خودمان قرار می‌دهیم. چون دیگر فرار کردن از قید این سلطان کار دشواری است و انسان مثل عبد و برده‌ای خواهد شد که در برابر این ارباب، ذلیل است.
  • امیرالمؤمنین(ع) در روایت دیگری می‌فرماید: «اینکه کسی به چیزی عادت کرده باشد و بخواهی آن را تغییر دهی مانند معجزه است (رَدُّ الْمُعْتَادِ عَنْ‏ عَادَتِهِ‏ کَالْمُعْجِزِ؛ تحف العقول/ص489) لذا انسان خیلی باید مراقب باشد که به چه چیزی عادت می‌کند و چه رفتارهایی دارد به سبک زندگی او تبدیل می‌شود، چون دیگر نمی‌تواند آن را تغییر دهد.

مراقب شکل‌گیری «سبک» سخن گفتن خود باشیم/ بعضی‌ها به منفی‌بافی و عیب‌جویی عادت کرده‌اند

  • مثلاً انسان باید مراقب باشد که چه طرزی از سخن گفتن، دارد تبدیل به سبک سخن گفتن او می‌شود. بعضی‌ها عادت کرده‌اند که فقط نکات منفی و نقاط ضعف را ببینند و نِق بزنند و منفی‌بافی کنند. باید مراقب باشیم که توجه به نقاط ضعف و عیب‌جویی تبدیل به یک رویه و عادت برای ما نشود. مثلاً اگر همسایه‌ای پیدا کنید که آدم بدی است و بعد شروع کنید به بدگویی کردن از او؛ اگر این کار را ادامه دهید کم‌کم عیب‌جویی و بدگویی پشت سر دیگران برای شما یک عادت می‌شود و این خیلی بد است. باید مراقبت کنیم این عادت‌های بد را پیدا نکنیم.
  • یک کسی از امام صادق(ع) سؤال کرد: اشکال ندارد که من برای نماز مغرب اذان نگوییم و فقط اقامه بگویم؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد ولی دوست ندارم که به اذان نگفتن «عادت» کنی. (قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِقَامَةِ بِغَیْرِ أَذَانٍ فِی الْمَغْرِبِ فَقَالَ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ مَا أُحِبُّ أَنْ یُعْتَادَ؛ تهذیب الاحکام/ج2/ص51)

گاهی مشکلات زندگی و اطرافیان ما باعث می‌شوند عادت بدی پیدا کنیم

  • یک وقت ممکن است کسی فرزند ناخلفی داشته باشد یا اینکه همسرش بداخلاق باشد، و او ناخودآگاه به طور مداوم عیب‌های فرزند یا همسر خود را می‌گیرد و آنها را نصیحت می‌کند، در این صورت بعد از مدتی که به این نوع رفتار عادت کند، تبدیل به یک آدم تلخ می‌شود. یعنی مشکلات زندگی و اطرافیان انسان ممکن است باعث شوند که انسان عادتِ بدی پیدا کند. لذا باید مراقب باشیم که به چه چیزهایی داریم عادت می‌کنیم.
  • انسان باید به شدت مراقب عادات خودش باشد، یعنی از یک طرف به بدی‌ها عادت نکند و از طرف دیگر به خوبی‌ها عادت کند و برای عادت پیدا کردن به کارهای خوب برنامه‌ریزی داشته باشد.

عادت به «سلام آشکار» می‌تواند موجب از بین رفتن بسیاری از بدی‌ها شود

  • چقدر دستورات اسلام برای اینکه ما به کارهای خوب عادت کنیم، گسترده و با تأکید است! مثلاً چقدر بر سلام آشکار و با صدای بلند سفارش شده است. امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: «خداوند متعال با صدای بلند و آشکار سلام کردن را دوست دارد؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ إِفْشَاءَ السَّلَامِ‏»(کافی/ج2/ص645) همین عادتِ خوبِ «افشاء سلام» آثار و برکات زیادی به همراه دارد و می‌تواند موجب از بین رفتن بسیاری از بدی‌ها، از نظر اخلاقی، روابط اجتماعی و روحیات انسان شود. مثلاً اگر شما به «افشاء سلام» عادت کرده باشید، و در یک جایی دچار غرور بشوید، افشاء سلام نمی‌گذارد غرور شما خودش را نشان دهد و از روی عادت، با صدای بلند و متواضعانه سلام می‌دهید و همین عادت ساده از بروز غرور شما جلوگیری می‌کند و خود به خود غرور شما کمی تضعیف می‌شود.

همۀ خیر و خوبی در حُسن عادت خلاصه شده است / متاسفانه در بین ما رایج است که می‌گویند: «عادت بد است!»

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: همین‌که حُسن عادت داشته باشی، از خوبی‌ها برای تو بَس است؛ کَفَى‏ بِفِعْلِ‏ الْخَیْرِ حُسْنُ‏ عَادَة» (غررالحکم/ص520/حدیث36) یعنی همین که انسان به کارهای خوبی عادت کرده باشد، دیگر خیری بالاتر از این برایش نیست. در واقع همۀ خیری و خوبی به حُسن عادت خلاصه شده است.
  • امیرالمؤمنین(ع) در روایت دیگری می‌فرماید: خودت را به سعۀ صدر و بزرگواری و صبر پیشه کردن عادت بده، و از اخلاق خوب برای خودت چیزی را انتخاب کن، اصلاً خوبی و خیر، عادت است و آدم با عادت می‌تواند به خیر و خوبی برسد؛ عَوِّدْ نَفْسَکَ‏ السَّمَاحَ‏ وَ تَخَیَّرْ لَهَا مِنْ کُلِّ خُلُقٍ أَحْسَنَهُ فَإِنَّ الْخَیْرَ عَادَةٌ(تحف العقول/ص86)
  • با وجود اینکه در روایات ما این‌همه بر کسب عادات خوب سفارش شده است ولی متاسفانه یک سخنی در بین ما رایج است که می‌گویند: «عادت بد است یا اگر رفتاری در انسان تبدیل به عادت شود بد است!» بله! کسب عادت بد، قطعاً بد است و گاهی برخی عادات خوب هم ممکن است، مانع رشد انسان شود، اما در ابتدا باید به جنبۀ مثبت و به خوبی‌ها و برکات عادات خوب توجه کنیم بعد به آفات احتمالی آن بپردازیم.

یکی از عادات بد رایج، نق زدن و گفتن اینکه اوضاع جامعه چقدر خراب است و روز به روز هم خراب‌تر می‌شود!

  • انسان واقعاً اسیر عادات خودش می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «زبانت همیشه تو را به چیزهایی که عادت کرده‌ای دعوت می‌کند؛ لِسَانُکَ یَسْتَدْعِیکَ مَا عَوَّدْتَه‏»(غررالحکم/ص572/حدیث25) بعضی‌ها شوخی کردن‌شان هم توأم با نیش زدن است و بعضی‌ها هم زبانشان به تکّه‌کلام‌های بد عادت کرده است و عادت کرده‌اند با زبان خودشان دیگران را آزار ‌دهند.
  • انسان‌ها به هر چیزی که زبانشان عادت کنند، خو به خود کشیده می‌شوند به اینکه همان‌گونه سخن بگویند و همان‌گونه فکر کنند و بعد روحیاتشان نیز همان‌گونه تنظیم می‌شود. زبان هرکسی او را به دنبال خود می‌کشاند. مثلاً اگر زبان خود را به نِق زدن و منفی‌بافی عادت بدهیم این زبان ما را به منفی‌نگری وادار می‌کند. لذا می‌بینید که خیلی‌ها عادت کرده‌اند به اینکه فقط نقاط ضعف جامعه را می‌بینند و هرجایی مثل اتوبوس و تاکسی که می‌‌نشنند سریع شروع می‌کنند به نِق زدن و گفتن اینکه اوضاع جامعه چقدر خراب است و روز به روز هم خراب‌تر می‌شود! این یک عادت است و یک سبک زندگی در بحث گفتار است.

متأسفانه سبک زندگی گفتاری اغلب ما این‌گونه شده که با نِق زدن و منفی‌بافی دربارۀ اوضاع جامعه آغاز کنیم/ این سبک زندگی ما را ناشاد می‌کند

  • اینکه بعضی‌ها مدام می‌گویند اوضاع جامعه دارد خراب‌تر می‌شود، منفی‌بافی است و در واقع یک بیماری زبانی بوده که منجر به بیماری روانی شده است و نگاه چنین کسی به اوضاع عالم یک نگاه منفی است. در حالی که امروز جمع‌بندی واقع‌بینانه از وضعیت جامعۀ ما این نیست که وضع دارد روز به روز خراب‌تر می‌شود، بلکه برعکس، وضعیت ما رو به بهبود است. البته معنایش این نیست که ما مشکل نداریم. بله، ما مشکل داریم ولی علی‌رغم این سختی‌ها و مشکلات حرکت ما رو به تعالی و پیشرفت است. از سوی دیگر درست است که تورم و گرانی هست ولی سطح زندگی مردم نسبت به گذشته بالاتر رفته است.
  • متأسفانه سبک زندگی ما این‌گونه شده است که سخن خود را با نِق زدن و منفی‌بافی آغاز کنیم. بعد کم‌کم این وارد روحیۀ ما می‌شود و بعد ناشاد می‌شویم. به این افراد منفی‌باف باید گفت: به مقدار رشد سطح زندگی خود شاد بشوید و به مقدار مشکلات ناشاد بشوید. یعنی هر چقدر امکانات و رفاه دارید به خاطرش شاد بشوید و هر چقدر امکانات ندارید ناراحت بشوید. اما متاسفانه منفی‌باف‌ها چون عادت کرده‌اند که فقط به جنبه‌های منفی نگاه کنند، لذا دائماً ناراحت و ناشاد هستند.

خیلی‌ها زبانشان نمی‌چرخد به اینکه از خوبی‌ها و نقاط قوت و مثبت جامعه سخن بگویند/در دعا هم اول باید شکر نعمت کرد، بعد عرض حاجت و نیاز

  • متاسفانه خیلی‌ها زبانشان نمی‌چرخد به اینکه از خوبی‌ها و نقاط قوت و مثبت جامعه سخن بگویند و نگاهشان هم خراب شده است. خداوند متعال هم می‌فرماید: «و بندگان شکرگزار من اندک هستند؛ وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ »(سبأ/13) اسلام عزیز ما را به گونه‌ای عادت می‌دهد که ابتدا نعمات و خوبی‌هایی که خداوند به ما داده است را ببینیم نه اینکه اول کاستی‌ها و کمبودها را ببینیم. لذا به ما سفارش شده است که وقتی دعا می‌کنید و می‌خواهید حاجت‌های خود را از خدا بخواهید، اول از بابت نعماتی که خدا به شما داده است شکرگزاری کنید بعد حاجت‌های خود را به درگاه خداوند عرضه کنید.

بد دعا کردن می‌تواند موجب عادت بد «عرض حاجت بدون دیدن نعمت» بشود

  • طبیعتاً دعا کردن کاری خوبی است ولی همین‌ دعا کردن اگر به درستی صورت نگیرد می‌تواند موجب یک عادت بد در ما بشود بدهد؛ اینکه وقتی انسان زیاد درِ خانۀ خدا حاجت‌های خود را مطرح کند یک عادت بدی ممکن است پیدا کند که دارایی‌های خود را نبیند و فقط حاجت‌های خود را به درگاه خدا مطرح کند. مثلاً همه‌اش در دعای خود می‌گوید: «خدایاً این گرفتاری مالی ما را درست کن، بچۀ من مریض است شفایش بده و ...» اگر به این رویه در دعا کردن ادامه دهیم کم‌کم به منفی‌بافی دربارۀ وضعیت زندگی خودمان درِ خانۀ خدا عادت کنیم.
  • برای اینکه این روحیه را در اثر دعا کردن، پیدا نکنیم به ما سفارش کرده‌اند که هر وقت خواستید دعا کنید قبلش از خداوند به خاطر دارایی‌ها و نعماتی که به شما داده است تشکر کنید. این از آداب دعاست. در دعای ابوحمزۀ ثمالی هم که در ماه مبارک رمضان می‌خوانیم، ابتدایش «الحمدلله» دارد و دعاهای دیگر مانند دعای عرفه نیز سرشار از «الحمدلله» و شکر خداست.

اهمیت مثبت‌نگری و پرهیز از منفی‌بافی، یکی از دلایل توصیه به ذکر «الحمدلله»/ خدا می‌خواهد به مثبت‌نگری عادت کنیم، ولی ما خود را به منفی‌بافی عادت می‌دهیم/ تنها سورۀ واجب قرآن، سورۀ «حمد» است

  • یکی از دلایلی این که به ما سفارش شده است که تشکر کنیم و با زبان خود شکرِ خدا را بگوییم و مثلاً ذکر «الحمدلله» را زیاد بگوییم، اهمیت مثبت‌نگری و پرهیز از عادت کردن به منفی‌بافی است.
  • به ما سفارش شده است که زبان خود را به خیر، مثبت‌گویی، بیان نقاط مثبت و تشکر کردن از خدا عادت بدهید. تنها سورۀ واجب در قرآن کریم سورۀ حمد است که بر ما لازم است در هر نماز این سوره را بخوانیم. نام این سوره «حمد» است که به معنای سپاس و ستایش پروردگار است و آغاز این سوره نیز با آیۀ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»(حمد/2) شروع می‌شود که باز هم تشکر از پروردگار است. یعنی خداوند متعال دارد ما را به تشکر کردن و داشتن نگاه مثبت عادت می‌دهد ولی متاسفانه ما خودمان را به منفی‌بافی عادت می‌دهیم.
  • بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر شکرِ خدا را به زبان بیاورند، خداوند خیال می‌کند مشکلی ندارند و دیگر برای رفع مشکلاتشان به آنها کمک نمی‌کند! در حالی که کاملاً برعکس است؛ وقتی ما از خدا تشکر کنیم خداوند به ملائکۀ خود می‌گوید: بندۀ من این‌همه مشکل دارد ولی باز هم شکرِ من را می‌گوید، لذا به ملائکه دستور می‌دهد کمی از مشکلاتش را برطرف کنند. چون خداوند بهتر از خودِ ما می‌داند که ما چه مشکلاتی داریم، و اگر ادب بندگی را رعایت کنیم و در سختی‌ها نیز شکر خدا را بگوییم، خداوند بیشتر به ما کمک خواهد کرد. لذا می‌فرماید: «و به یاد آورید آن هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد: اگر سپاس گزارى کنید، قطعاً [نعمتِ‏] خود را بر شما افزایش می‌دهد؛ وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»(ابراهیم/7) 

اگر مراقب عادت‌هایی که کسب می‌کنیم نباشیم، شیطان با عادت‌‌های بد ما را بدبخت خواهد کرد

  • خیلی وحشتناک است که انسان برای عادت‌های خودش برنامه‌ریزی نکند. چون اگر در مورد عادت‌های خود مراقب نباشیم و بی‌تفاوت باشیم، شیطان با عادت دادن انسان به کارهای بد او را هلاک خواهد کرد. شیطان می‌گوید: فقط کافی است چند بار این کار بد را انجام دهد، دیگر نمی‌تواند از آن رها شود و بدبخت خواهد شد.
  • متاسفانه انسان بعضی از عادت‌های بد را با بی‌توجهی و غفلت به دست می‌آورد. مثلاً بعضی‌ها به چشم‌چرانی عادت می‌کنند و بعد از اینکه عادت کردند دیگر لذتی هم نمی‌برند و فقط از روی عادت آن کار را انجام می‌دهند و همین عادت لطمۀ سنگینی به آنها می‌زند. بعضی‌ها به بدحجابی عادت می‌کنند و وقتی عادت کردند دیگر حجاب برایشان سخت‌تر می‌شود. ممکن است کسی که دچار این عادت‌های بد می‌شود، آدم خوبی باشد و باطن پاک و قلب باصفایی داشته باشد ولی چند تا عادت‌ رفتاری بد در زبان و چشم و گوش می‌تواند موجب بی‌چارگی انسان شود.

سبک زندگی اُنس و عادت ایجاد می‌کند/چندتا عادت بد برای بیچاره کردن انسان کافی است  /چندتا عادت خوب می‌تواند انسان را از مهلکه‌های خطرناکی نجات دهد

  • چرا سبک زندگی اهمیت دارد؟ چون سبک زندگی یعنی رفتارهایی که انسان به طور مداوم انجام می‌دهد و مداومت در یک کار، عادت می‌آورد. لذا سبک زندگی اُنس و عادت ایجاد می‌کند و وقتی ما به یک سبکی از زندگی عادت کردیم اگر بخشی از این سبک زندگی بد باشد همین باعث می‌شود چندتا عادت بد پیدا کنیم و همین چندتا عادت بد برای بیچاره کردن انسان کافی است. از سوی دیگر اگر در سبک زندگی خودمان چند تا عادت خوب داشته باشیم، مثلاً در رفتار، گفتار یا نگاه خود عادت‌های خوبی داشته باشیم همین عادت‌های خوب ما را از مهلکه‌های بسیار خطرناکی نجات خواهد داد.

هر کسی به هر چیزی که عادت کرده باشد در هنگام مرگ به سراغ همان می‌رود/بعضی‌ها به ذکر «یا زهرا(س)» و «یا حسین(ع)» عادت کرده‌اند

  • بعضی‌ها به ذکرهای خوب عادت کرده‌اند، مثلاً عادت کرده‌اند و وقتی یک مصیبت و رنجی به آنها تحمیل می‌شود نام زیبای اهل‌بیت(ع) را می‌گویند و خود به خود ذکر «یا زهرا(س)»، «یا علی(ع)» ، «یا حسین(ع)» بر زبانشان جاری می‌شود و این یکی از عادت‌های بسیار زیباست.
  • ما هنگام جان دادن، دیگر فقط عادت‌هایمان کار می‌کند و خودمان کاری نمی‌توانیم انجام دهیم. یعنی فقط چیزهایی که به آنها اُنس و الفت داریم، فعال هستند و کار دیگری از ما ساخته نیست. لذا بعضی‌ها وقتی دارند جان می‌دهند مدام می‌گویند: «یا حسین(ع)». چون عادت کرده‌‌اند در مواقع سختی و تنهایی و غربت با امام حسین(ع) درد دل کند.
  • هر کسی به هر چیزی که عادت کرده باشد در هنگام مرگ به سراغ همان می‌رود. حالا اگر کسی با امیرالمؤمنین(ع) عادت کرده باشد، در هنگام جان دادن، حضرت بالای سرش خواهد آمد و در آن لحظات سخت او را از تنهایی در می‌آورد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هر کس من را دوست داشته باشد هنگام مرگ خود مرا می‌بیند، همان‌طور که دوست داشته؛ مَنْ‏ أَحَبَّنِی‏ وَجَدَنِی‏ عِنْدَ مَمَاتِهِ بِحَیْثُ یُحِب‏»(صحیفه امام رضا(ع)/ص86)

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

منتشر شده در: اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۳
بیان معنوی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-2

«مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها» مبنای تعریف انسان است/ آگاهی و اختیار بدون «جهاد اکبر» بی‌فایده است/ طراحی خدا برای معنادار شدن اختیار انسان / «جهاد اکبر» یعنی عبور از علاقه‌های آشکار به علاقه‌های پنهان+صوت

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان، در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین- و در میان جمع دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه‌های تهران، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی می‌کند.گزیده‌ای از دومین جلسه سخنرانی این استاد حوزه و دانشگاه را در ادامه می‌خوانید:

دانلود در قالب PDF  در ابعاد A4

دانلود در قالب PDF  در ابعاد A5

 

دانلود (5.6 مگا بایت)

 

غربت مفهوم «جهاد اکبر» در شناخت و معرفی انسان / آگاهی و اختیار انسان بدون «جهاد اکبر» فایده‌ای ندارد

  • معمولاً در پاسخ به این سؤال که «تفاوت انسان با حیوان چیست؟» به اینکه انسان دارای عقل، آگاهی و اراده و اختیار است، اشاره می‌شود. اما سوال این است که این اراده، اختیار و آگاهی که به عنوان فضیلت و وجه تمایز «انسان» با «حیوان» و «فرشته‌ها» مطرح می‌شود، به چه دردی می‌خورند و چه فایده‌ای دارند؟ ما برای چه دارای آگاهی و اراده و اختیار شده‌ایم؟
  • آگاهی و اراده، دو مفهوم بسیار مشهور در حیات انسان هستند. ولی در این میان مفهوم دیگری وجود دارد که غریب مانده است و اگر این مفهوم نباشد، آگاهی و اختیار هم فایده نخواهند داشت و آن «جهاد اکبر» است.
  • جهاد اکبر مفهوم غریبی است که معمولاً در شناخت و معرفی انسان مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. ما آگاهی و اختیار داریم که چه چیزی را انتخاب کنیم؟ آیا نسبت ما با چیزهایی که می‌توانیم انتخاب کنیم، نسبت یکسانی است؟ چرا انتخاب انسان، ارزشمند می‌شود؟ آیا بر اساس شانس است؟

انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آنچه دوست دارد، انتخاب کند و الّا تفاوتی با انتخاب حیوان نخواهد داشت

  • می‌توان گفت آزادی انتخاب و اختیار انسان، در صورتی که تمایلات انسان مطرح نباشد، مضحک و بی‌معنا است. این تمایلات و گرایش‌های انسان است که نسبت او را با چیزی که می‌خواهد انتخاب کند، تعیین می‌کند. و انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آن چیزی که دوست دارد، انتخاب کرده باشد. و الّا انتخاب او، تفاوتی با حیوانات را رقم نخواهد زد.

انسان موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده/ «مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها» مبنای تعریف انسان

  • انسان، موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده است و الّا اختیار، آزادی و آگاهی انسان، بی‌فایده خواهند بود. هویت و ذات و مبنای تعریف انسان این است که با دوست داشتنی‌هایش مبارزه کند.

آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار می‌شود که به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشد

  • اگر انسان به هیچکدام از انتخاب‌های ممکن، تمایل نداشته باشد، اختیار و آزادی او بی‌معنا خواهد بود. اگر انسان به یکی از انتخاب‌های ممکن، علاقه داشته باشد و به طرف مقابل آن اصلاً علاقه نداشته باشد، باز هم اختیار بی‌معنا است. آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار می‌شود که شما به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشید، در چنین انتخابی است که شرافت انسانی معنا پیدا می‌کند. در واقع انسان معمولاً از بین چند تمایلِ خودش، یکی را انتخاب می‌کند.
  • سؤال دیگر این است که این چند تمایل انسان نسبت به یکدیگر چگونه باشند تا اختیار معنی پیدا کند؟ اگر دو یا چند تمایل دارای میل یکسان از طرف ما باشند و کشش یک طرف بیشتر نباشد، باز هم انتخاب معنا نخواهد داشت و انسان حیوان می‌ماند. و اگر میل به یک انتخاب، بیشتر باشد، طبیعی است که همیشه آن را انتخاب می‌کنیم و باز هم اختیار بی‌معنا خواهد بود.

طراحی خدا برای معنادار شدن اختیار انسان: «علایق ارزشمند ولی پنهان» در مقابل «علایق کم‌ارزش ولی آشکار»

  •  خداوند سیستم جالبی را برای معنادار شدن اختیار و انتخاب انسان طراحی کرده است؛ به این صورت که خداوند دو نوع علاقه در وجود انسان قرار داده است که یکی؛ سنگین‌تر، ارزشمندتر، عمیق‌تر ولی پنهان‌تر است و علاقۀ دیگر، سطحی‌تر، کم‌ارزش‌تر، سبک‌تر و باشیرینی کمتر، اما آشکارتر است. و اختیار در این جا معنی پیدا می‌کند که شما از تمایل آشکار و سطحی خودت عبور می‌کنی و به تمایل عمیق و ارزشمندتر مراجعه می‌کنی. از اینجا به بعد است که انسان، معنی پیدا می‌کند و هویت انسانی، تجلی پیدا می‌کند و اصلاً فلسفه وجودی انسان، همین است.

انسان باید از تمایلات کمتر ولی ملموس‌تر عبور کند تا به تمایلات عمیق‌تر برسد/تمایلات کمتر و سطحی‌تر را «هوای نفس» می‌نامند

  • اختیار انسان فقط اینجا معنا پیدا می‌کند که انسان از یک تمایل کمتر ولی تجربه شده، ملموس‌تر و سطحی‌تر عبور کند و به یک علاقۀ عمیق‌تر برسد. این علاقه‌های کمتر و سطحی‌تر را «هوای نفس» می‌نامند.
  • حضرت امام (ره) در ارتباط با عبور کردن از علائق سطحی به علائق عمیق، می‌فرمایند: «همه چیز از خود ما هست و به ما برمى‏گردد، عکس العمل ماست. باید توجه داشته باشند، همه توجه داشته باشیم به اینکه آفت انسان، هواى نفس انسان است و این در همه هست، سرچشمه مى‏گیرد از آن فطرت توحید. فطرت، فطرتِ توحید است، فطرتِ کمال طلبى است. کمال مطلق را انسان مى‏طلبد، خودش نمى‏فهمد، خیال مى‏کند که مقام مى‏خواهد، لکن وقتى بهش رسید، مى‏بیند این هم نیست. همه عالم را اگر چنانچه جمع کنند و به دست انسان بدهند، قانع نیست. مى‏بینید که قدرتمندهایى که قدرتشان زیاد است، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آنها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوى خودش را نگیرد، این سرکشى‏اى که حدّ و حدود ندارد، انسان را به باد فنا مى‏دهد. باید سرکشى را جلویش را گرفت، و این نَفْس را مهار کرد. ... از هواهاى نفسانى که سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگیرند.»(صحیفۀ امام/ج19/ص376)

انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود عبور کند

  • انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود، رد شود. این علاقه سطحی را باید دور بریزیم. پشت این علایق سطحی، چیز دیگری پنهان شده است که باید آن را پیدا کرد. مثلا خواستۀ سطحی تو، خانه‌دار شدن است ولی خواسته عمیق پشت آن، خداخواهی است. آن علایق پنهان را باید کشف کرد. انسان شدن انسان به مبارزه با همین خواسته‌های سطحی وابسته است، البته این مبارزه باید با یک برنامۀ صحیح انجام شود و اگر کسی برای مبارزه با هوای نفس، به دنبال برنامه باشد آن برنامه را اسلام ارائه کرده است.

اگر از علاقه‌های آشکار به علاقه‌های پنهان عبور کنیم «جهاد اکبر» شکل گرفته است

  • اختیار وقتی معنی دارد که بین دو چیزی انتخاب کرده‌ای که یکی از آنها ارزشمندتر ولی پنهان‌تر است؛ و دیگری بی‌ارزش‌تر ولی پیداتر و آشکارتر است. اگر از این علاقۀ آشکار به آن علاقه پنهان عبور کنی؛ جهاد اکبر شکل گرفته است و مبارزه با نفس پدید می‌آید که نخ تسبیح فضائل و خوبی‌های انسان است. امیرالمؤمنین علی (ع)  می‌فرماید: «مخالفت با هوای نفس نظام دین را شکل می‌دهد؛ نِظَامُ‏ الدِّینِ‏ مُخَالَفَةُ الْهَوَى»(؛ غررالحکم/حدیث32)‏ و در جای دیگر می‌فرمایند: «رأس دین مخالفت با هوای نفس است؛ رَأْسُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى‏؛ غررالحکم/حدیث35)
  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: بر یکی از درب‌های دوزخ الهی نوشته شده است: «از هوای نفس پیروی نکن، هوای نفس ایمان را از بین می برد؛ وَ عَلَى الْبَابِ الْخَامِسِ مَکْتُوب: لَا تَتَّبِعِ‏ الْهَوَى‏ فَالْهَوَى‏ مُجَانِبُ الْإِیمَان»(الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)/ص177)

مبارزه با نفس سخت است/مؤمن به خاطر مبارزه با نفس روزی هفتاد بار می‌میرد

  • البته مبارزه با هوای نفس سخت است. در حدیث قدسی چنین آمده است که: مردم یک‌بار می‌میرند ولی مؤمن به خاطر مبارزه با نفس و مخالفت با هوای نفسش روزی هفتاد بار می‌میرد؛ یَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ یَمُوتُ‏ أَحَدُهُمْ‏ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُم (میزان الحکمه/روایت 2916)‏

دانلود در قالب PDF  در ابعاد A4
دانلود در قالب PDF  در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۲
بیان معنوی

نقش عبادت در سبک زندگی-2

سبک زندگی شاکلۀ روحی ما را شکل می‌دهد/ نماز بی توجه نیز مورد نیاز روح انسان است/ بی‌ثباتی در سبک زندگی آثار منفی زیادی در روح انسان می‌گذارد

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، در دهۀ اول ماه مبارک رمضان، بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسین(ع)-ضلع شمالی میدان امام حسین(ع)- که به امامت حجت الاسلام ابوترابی اقامه می‌شود، به مدت ده روز و با موضوع «نقش عبادت در سبک زندگی» سخنرانی می‌کند.

گزیده‌ای از دومین جلسه سخنرانی این استاد حوزه و دانشگاه را در ادامه می‌خوانید:

دانلود در قالب PDF در ابعاد A4

دانلود در قالب PDF در ابعاد A5

انسان به سبک زندگی خودش انس می‌گیرد/ بی‌ثباتی در سبک زندگی آثار منفی زیادی در روح انسان به جای خواهد گذاشت

  • انسان به سبک زندگی خودش انس می‌گیرد و گاهی این‌قدر انس پیدا می‌کند که وقتی او را از این سبک زندگی جدا کنید، اختلالات روحی و عصبی فراوانی برایش پیش می‌آید. مثلاً برخی می‌گویند، کسانی که در سنین بالا هستند اگر به صورت ناگهانی محله و منزل خود را تغییر دهند چون به محل زندگی‌شان خو پیدا کرده‌اند، معمولاً موجب ناراحتی‌هایی برای آنها می‌شود که یکی از آنها بیماری «آلزایمر» است.
  • چند سال قبل از بازنشستگان یکی از مشاغل آماری گرفته شد که نشان می‌داد درصد بالایی از آنها (بیش از 50 درصد) در همان سالی که بازنشسته شدند از دنیا رفته بودند و این می‌تواند نشان‌دهندۀ انس گرفتن انسان به سبک زندگی‌اش باشد.
  • اگر کسی دائماً محل زندگی خود، یا محل کار و شغل خود را عوض کند طبیعتاً برایش مشکل ایجاد می‌شود. اگر انسان ثبات شغلی، ثبات در زندگی، ثبات در معاشرت‌ها و در یک کلمه ثبات در بخشی از سبک زندگی نداشته باشد، این بی‌ثباتی به خصوص در سنین بالا، در روح او آثار منفی بسیاری به جای خواهد گذاشت.

ما طبیعتاً اُنس پیدا می‌کنیم لذا باید از قبل برنامه‌ریزی کنیم که با چه چیزهایی می‌خواهیم اُنس بگیریم

  • اینکه نام ما را «انسان» گذاشته‌اند، یکی از دلایلش این است که ما اهل اُنس هستیم یعنی به اشیاء اطراف خود و به عادات رفتاری خودمان انس پیدا می‌کنیم و جدا شدن از آنها برایمان سخت است. لذا از قبل باید برای اُنس پیدا کردن خودمان برنامه‌ریزی کنیم که ما به چه چیزهایی می‌خواهیم انس پیدا کنیم.
  • چه خوب است که انسان به این چیزها اُنس پیدا کند: به زود بیدار شدن از خواب، وضو گرفتن بلافاصله بعد از بیداری، خواندن نماز صبح در اول وقت، رفتن به مسجد و... اینها ضروری‌ترین داروهای روح انسان برای از بین بردن همۀ بیماری‌هاست.
  • روز قیامت یا بعد از ظهور که علم به صورت تصاعدی رشد می‌کند، معلوم خواهد شد این برنامۀ نماز روزانه‌ای که خداوند برای ما واجب کرده و تأکید کرده به مسجد بروید و نماز جماعت بخوانید، چقدر برای روح ما مفید و لازم است. معلوم خواهد شد که جدای از بحث ارتباط با خدا، این برنامه برای سلامت روح و روان ما بسیار مؤثر است.

برای سلامت روح نیز باید یک ورزش «مداوم» و متناسب با نیازهای روحی خود داشته باشیم

  •  همان‌طور که ما به خاطر سلامت جسمی خودمان باید ورزش روزانه انجام دهیم و همان‌طور که اگر ورزش بخواهد بر جسم ما تأثیر بگذارد باید مداوم و متناسب با جسم ما باشد، برای سلامت روح خود نیز باید یک ورزش مداوم و متناسب با نیازهای روحی خود داشته باشیم.
  • اگر می‌توانستیم یک فیلم سینمایی یا سریال بسازیم و به جامعه نشان دهیم که روح انسان نیاز دارد که به عبادتی مثل نماز اُنس بگیرد و نیاز دارد که به یک مسجد وابسته شود و به صورت منظم و مداوم در مراسم نماز جماعت شرکت کند، خیلی زود نمازخوان‌های جامعه تعدادشان افزایش پیدا می‌کرد.

چرا نفرموده‌اند اگر نمازِ بی‌توجه می‌خوانید، اصلاً نماز نخوانید؟!/چون همین نمازِ بی توجه نیز مورد نیاز روح انسان است

  • یکی از دلایل اینکه سبک زندگی خیلی اهمیت پیدا می‌کند این است که انسان خود به خود به سبک زندگی خودش اُنس پیدا می‌کند و به آن وابسته می‌شود. چرا نفرموده‌اند اگر نماز بی‌توجه می‌خوانید، اصلاً نماز نخوانید؟! یکی از دلایلش این است که همین نمازِ بی توجه و بدون حضور قلب هم مورد نیاز روح انسان است.
  • آیا خدا نماز را فقط برای ارتباط با خودش قرار داده است و دیگر هیچ خاصیتی برای روح ما ندارد؟ شاید بتوان گفت خاصیت‌های اجتماعی، روحی و جسمی نماز کمتر از خاصیت نماز در برقراری ارتباط با خدا نیست. آثار روحی و روانی نماز بسیار مهم و قابل توجه است؛ ولی ما غالباً به این آثار مثبت نماز بی‌توجه هستیم.

اگر عادت مانع سقوط انسان بشود نه تنها بد نیست بلکه از اوجب واجبات است

  • یکی از اشتباهات رایج این است که می‌گویند: «عادت چیز بدی است و آدم نباید عادت کند!» بله، اگر این عادت مانع رشد انسان بشود چیز بدی است، اما اگر عادت مانع سقوط انسان بشود نه تنها بد نیست بلکه از اوجب واجبات است. مثلاً اگر کسی به روضۀ امام حسین(ع) عادت کرده باشد به حدّی که اگر یک مدتی به روضه نرود پریشان می‌شود، این عادت موجب می‌شود که سقوط نکند. همین عادت به نماز موجب می‌شود که انسان نمازش را ترک نکند و لااقل از فواید روحی و جسمی نماز بهره ببرد؛ یعنی حتی اگر نمازش نماز بدون توجهی باشد، او از فواید حداقلی نماز بهره خواهد برد.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «خودتان را به کارهای خوب عادت بدهید؛ عَوِّدُوا أَنْفُسَکُمْ‏ الْخَیْرَ»(الخرائج و الجرائح/ج2/ص596) وقتی انسان به یک کار خوب عادت کند، حُسنش این است که دیگر آن کار خوب را ترک نمی‌‌کند. ضمن اینکه این عادت رفتاریِ درست، به طور مدام در روح او تأثیر مثبت می‌گذارد.

سبک زندگی شاکلۀ روحی ما را شکل می‌دهد و این شاکلۀ روحی در اصل به درد زندگی بی‌نهایت آخرتی می‌خورد

  • این مدت محدودی که ما در این دنیا زندگی می‌کنیم یک مقدمه‌سازی و یک شکل دادن به روح و روان و شخصیت خودمان است برای زندگی بی‌پایانی که در عالم آخرت خواهیم داشت. لذا بیش از اینکه بخواهیم دنبال آثار شخصیتی و روانی رفتارهای خودمان در دنیا باشیم، باید به فکر آثار ماندگاری باشیم که این رفتارها در روح ما برای زندگی عالم آخرت دارد چون اصلِ زندگی در آن عالم جاودان است و همۀ اینها برای آن زندگی جاودانه است.
  • اینکه صبح‌ چه ساعتی از خواب بلند می‌شویم، چگونه سخن می‌گوییم، چه لباسی می‌پوشیم همگی اثر واقعی خود را در عالم آخرت نشان خواهند داد. چون سبک زندگی شاکلۀ روحی ما را می‌سازد و شکل می‌دهد و تأثیر عمیقی بر روح ما دارد و این شاکلۀ روحی در اصل به درد زندگی بی‌نهایتِ آخرتی ما می‌خورد. مثلاً بر اساس روایتی از امیرالمؤمنین(ع) اگر کسی در این دنیا عادت داشته باشد اذان بگوید، در عالم آخرت و در آن زندگی ابدی قدبلند خواهد بود(محاسن/ص48) و این یک امتیاز ویژه برای عالم آخرت است.
  • یکی از دلایل اینکه خداوند نسبت به جزئیات رفتارهای ما در عبادات حساس است، آثار عمیق و ماندگاری است که این رفتارها در روح انسان به‌ جای می‌گذارد. مثلاً اینکه در وضو اول دست راست شسته شود و بعد دست چپ، یا اینکه آب را از بالای آرنج باید بریزیم و ... اینها چه اهمیتی دارد؟ همۀ اینها جزئی از سبک زندگی و عادات رفتاری انسان را شکل می‌دهد آثاری بر روح و جسم ما خواهد داشت.
  • روح انسان خواه ناخواه به یک چیزهایی عادت پیدا می‌کند لذا باید مواظب باشیم که به چه چیزهایی عادت می‌کنیم. حالا تصور کنید اگر کسی به قرآن خواندن عادت کند، چه اتفاقِ زیبایی برایش می‌افتد؟! مثلاً دکتر حسابی عادت داشت هر روز قرآن بخواند و حتماً آثار روحی و روانی ناشی از این قرآن خواندن را در روح خود می‌دید.
  • کسی که به نماز خواندن عادت ندارد و روحش با قرآن اُنس پیدا نکرده است طبیعتاً روحش زشت می‌شود و بعد می‌خواهد میلیاردها سال با این روحِ زشت در عالم آخرت زندگی کند.

تداوم در انجام یک رفتار، یکی از ارکان اصلی سبک زندگی است / اثر واقعی و کامل سبک زندگی در زندگی آخرتی ما دیده می‌شود

  • تداوم در انجام یک رفتار، یکی از ارکان اصلی سبک زندگی است و اگر انسان عملی را مداوم انجام دهد در روحش تأثیرات عمیقی می‌گذارد که فقط بخشی از این تأثیرها در دنیا دیده می‌شود ولی تمام این تأثیرها در آخرت دیده خواهد شد.
  • چرا باید به سبک زندگی خودمان اهمیت بدهیم؟ دلیل اصلیش این است که سبک زندگی ما اثر واقعی خود را در زندگی آخرتی ما نشان خواهد داد، هرچند در زندگی دنیایی ما هم اثر دارد ولی این اثر دنیایی در مقایسه با اثر اخرویِ آن ناچیز است و اصلاً به حساب نمی‌آید، چون در این دنیا حداکثر صد سال (یا خیلی خوش‌بینانه‌اش، هزار سال) زندگی کنیم ولی در عالم آخرت میلیارها میلیار سال (تا بی‌نهایت) زندگی خواهیم کرد.

خداوند با واجب کردن اعمال عبادی به ما لطف کرده/اگر به خودمان بود، ضرورت اینها را درک نمی‌کردیم

  • در واقع خداوند با واجب کردن اعمال عبادیِ ویژه مانند نماز، روزه و حجّ به ما لطف کرده است و سبک زندگی ما را سامان داده است، چون اگر به خودمان بود، ضرورت این اعمال و عبادات را برای روح خودمان درک نمی‌کردیم و تأثیر عمیقی که در روح ما دارد را نمی‌فهمیدیم و لذا آنها را انجام نمی‌دادیم.

این دنیا یک دورۀ تمرینی و پادگانی است برای اینکه در عالم آخرت زندگی بهتری داشته باشیم

  • در پادگان‌ها سبک زندگی سربازها را به شیوۀ خاصی اصلاح می‌کنند و اگر کسی سؤال کند می‌گویند «ارتش چرا ندارد». آنها را مجبور می‌کنند به دویدن، انواع خیزها، تیراندازی، رزم شبانه، خشم شب و زندگی در شرایط سخت، برای اینکه وقتی به میدان واقعی جنگ رفتند آمادگی لازم را داشته باشند.
  • کسی که قبلاً در جبهه حضور داشته و الان دارد جوان‌ها را تمرین می‌دهد و در مراحل آموزش به آنها سختگیری می‌کند، اگر جوان‌ها از او بپرسند این‌همه آموزش و حرکات مختلف مانند خیز سه ثانیه و ...برای چیست؟ او خواهد گفت: شما میدان واقعی جنگ را ندیده‌اید، و الا می‌فهمیدید که به همۀ این کارها در میدان جنگ احتیاج پیدا خواهید کرد. بعداً اگر این جوان‌ها به جنگ بروند، خواهند گفت: ای کاش آن حرکات را بیشتر تمرین کرده‌ بودیم و جدّی‌تر می‌گرفتیم.
  • همۀ دنیای ما یک دورۀ تمرینی و پادگانی است و این پادگان هم محل خوش‌گذرانی نیست، بلکه برای این است که آمادگی و ظرفیت لازم را کسب کنیم و در عالم آخرت زندگی بهتری داشته باشیم. چون اصل زندگی آنجاست. همۀ رفتارها و اعمال ما مخصوصاً اعمال مداوم ما که سبک زندگی ما را شکل می‌دهد در بهبود وضعیت زندگی اُخروی ما تأثیر خواهد داشت و به همین خاطر است که در دین این‌قدر بر آنها تأکید شده است.

اگر سبک زندگی ما در این دنیا خراب باشد، در بهشت و در آن زندگی واقعی، سقف پروازی ما محدود خواهد بود

  • تصور بعضی‌ها از عالم آخرت و بهشت این است که در بهشت فقط بر روی تخت‌ها می‌نشینند و مدام از آنها با شیر و عسل و میوه و ... پذیرایی می‌شود! یعنی فکر می‌کنند ما در آنجا می‌نشینیم و مدام پاداش می‌گیریم و کار دیگری نداریم. در حالی که ما در بهشت به معنای واقعی زندگی خواهیم کرد، فعالیت‌های مختلفی خواهیم داشت و با دیگران ارتباط خواهیم داشت، فقط «تکلیف» نداریم. لذا به تک تک ویژگی‌های یک انسان برای یک زندگی فوق‌العاده احتیاج داریم ولی ممکن است در عالم آخرت سقف پروازی ما محدود باشد چون سبک زندگی ما در این دنیا خراب بوده است.
  • هر گوشه‌ای از سبک زندگی خودمان را که خداوند دستور داده است، اگر درست کنیم در عالم آخرت بهره‌اش را خواهیم بُرد. به همین خاطر است که بزرگان و اولیاء خدا این‌قدر به سبک زندگی دینی مقید بوده‌اند و جزئیات را رعایت می‌کردند.

خاطرۀ آیت الله بهجت(ره)/خواستم سفره بدون رعایت سنّت پیامبر(ص) برقرار نشود

  • حضرت آیت الله بهجت در خصوص اهمیت رعایت جزئیات سبک زندگی اسلام، نقل می‌کنند که یکی از اساتید بزرگ اخلاق در نجف(مرحوم حاج شیخ مرتضی طالقانی) با عده‌ای از علما به افطار دعوت بودند. وقتی غذا آماده می‌شود و همگی سر سفره می‌نشینند، این استاد اخلاق می‌فرماید: نمک در سفره نیست و دست به غذا دراز نمی‌کند و دیگران هم به احترام ایشان غذا را شروع نمی‌کنند و کمی طول می‌کشد تا نمک را بیآورند. بعد از ختم جلسه و هنگام رفتن، یکی از علما خطاب به ایشان می‌فرماید: «حضرت آقا، اگر شما به این اندازه به ظاهر سنت مقید هستید که اگر کمی نمک تناول نکنید غذا نمی خورید، پس در این گونه مجالس کمی نمک با خود همراه داشته باشید تا مردم را منتظر نگذارید.» این استاد اخلاق فوراً دست به جیب برده و کیسه کوچکی را درآورده و می‌فرماید: «با خودم نمک داشتم ولی می‌خواستم سنت اسلامی پیاده شود و متروک نباشد.»

دانلود در قالب PDF در ابعاد A4

دانلود در قالب PDF در ابعاد A5

 

منتشر شده در: اینجا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۱
بیان معنوی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-1

باید نظام معارف و توصیه‌های دینی را درک کنیم/ پراکندگی معارف دین یکی از دلایل بی‌دینی  است/ جهاد با نفس، نخ تسبیح تمام فضایل است+صوت

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان، در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)- میدان فلسطین- به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر» (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) سخنرانی می‌کند. گزیده‌ای از اولین جلسه سخنرانی ایشان را در ادامه می‌خوانید:

دانلود در قالب PDF در قالب A4

دانلود در قالب PDF در قالب A5

 

دانلود (6 مگا بایت)

 

باید نظام معارف و توصیه‌های دینی را درک کنیم

  • انسان نیاز دارد که هر چند وقت یک‌بار، ذهن خود را مرتب کند. مانند اتفاقی که در مورد کامپیوتر می‌افتد که گاهی اوقات لازم است فایل‌های اضافی پاک شوند و طبقه‌بندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد. اگر نتوانیم اطلاعات کامپیوتر را نظم داده و فهرست‌بندی کنیم، طبیعتاً نمی‌توان درست از آنها استفاده نمود. در ذهن انسان نیز همین اتفاق می‌افتد. ما توصیه‌ها و معارف دینی بسیاری را می‌دانیم ولی می‌بایست آن‌ها را سامان دهیم.
  • پراکندگی آگاهی‌ها در ذهن ما باعث می‌شود به جایی نرسیم. یکی از اهداف ما در این سلسله از جلسات این خواهد بود که برای دانه‌های تسبیح فضائل، توصیه‌ها و معارف دینی، یک نخ پیدا کنیم. نخی که اگر نباشد، دانه‌های تسبیح پراکنده می‌شوند. باید نظام معارف و توصیه‌های دینی را درک کنیم.

1. تنظیم معارف دین حول یک محور اصلی، باعث می‌شود «انرژی» خود را درست صرف کنیم/ و امکاناتمان را هدر دهیم

  • اگر بتوانیم همۀ توصیه‌های دین را حول یک محور اصلی تنظیم کنیم، در خواهیم یافت انرژی خودمان را بر چه امری باید متمرکز کنیم؟ در این صورت وقت و امکانات خود را هدر نمی‌دهیم و خواهیم فهمید که از چه چیزی باید مراقبت کنیم و این مراقبت، نتیجه می‌دهد.
  • متأسفانه بسیاری از معارف دینی به‌ویژه معارف اخلاقی ما نزد علاقمندان به این معارف از یک پراکندگی و بی‌نظمی برخوردار است و اغلب کتب اخلاقی و معنوی هم این پراکندگی را برطرف نمی‌کنند، بلکه در برخی موارد، بر این پراکندگی می‌افزایند. در بسیاری از کتب اخلاقی تعدادی از فضائل و رذائل اخلاقی را در کنار هم فهرست کرده‌اند ولی ارتباط آن‌ها با یکدیگر دقیقا معلوم نیست.

2و3. به دلیل عدم انسجام معارف اخلاقی در ذهن علاقمندان، معلوم نیست از کدام فضیلت باید شروع کرد؟!/پراکندگی معارف دین یکی از دلایل بی‌دینی

  • ضمن اینکه به دلیل عدم انسجام معارف اخلاقی در ذهن علاقمندان بسیاری از اوقات معلوم نیست که از کجا و از کدام فضیلت اخلاقی باید شروع کرد؟ و این شرایط، وضعیت بغرنجی را برای انسان رقم می‌زند. درحالیکه در معارف دینی ما، نظم وجود دارد ولی عدم درک صحیح این نظم، باعث می‌شود در برخورد با معارف ضعیف عمل کنیم و یا عمل به دستورات و معارف را کاری نشدنی بدانیم.
  • یکی از دلایل بی‌دینی کردن برخی از افراد همین آشفتگی‌ای است که در معارف احساس می‌کنند.
  • از طرف دیگر شناخت و فهم نظام موجود در معارف دینی، برای کسانی که در صدد کار فرهنگی هستند ضروری است تا مدام تردید نکنند که الان اولویت با کدام کار است؟

4و5و6. نظم دادن به دانایی‌های دینی شوق ما را به حرکت بیشتر می‌کند / قدرت مراقبت می‌دهد/مراقبت را ثمربخش می‌کند

  • اولین سخنی که به عنوان یک ضرورت مطرح می‌شود این است که می‌خواهیم به معارف و دانایی‌های دینی خود نظم دهیم. این نظم، مشکل ما را در هدف‌گیری برطرف می‌کند و شوق ما را برای حرکت بیشتر می‌کند. این نظم ما را در مراقبت قدرتمند می‌کند و مراقبت‌ها را بسیار ثمربخش نیز خواهد کرد.

7. برای ارزیابی خودمان به این نظم نیاز داریم

  • یکی از نتایج این تشتت و پراکندگی معارف این است که  بعضی‌ها آدم خوبی هستند ولی خودشان را آدم خوبی نمی‌دانند و بعضی‌ها هم آدم‌های بدی هستند ولی خودشان را آدم‌های خوبی می‌دانند؛ چون معارفی که دارند، نظام ندارد. یعنی برای ارزیابی از خود هم نیاز به چنین نظامی داریم.

8. شناختن این نظام برای مناجات با خدا هم ضروری است/از چه کمبودی توبه کنیم؟

  • شناختن این نظام برای مناجات با خدا هم ضروری است؛ انسان هنگام مناجات و استغفار باید بداند که از چه کاستی و کمبودی باید توبه کند. انسان باید درد خود را بشناسد تا بتواند به دنبال مداوای آن باشد.

جهاد با نفس، نخ تسبیح تمام فضایل است / خط عملیاتی ما، مبارزه با نفس است

  • پیامبر اکرم(ص) تعبیری دربارۀ جهاد با نفس دارند که بنده از این تعبیر برای معرفی موضوع بحث استفاده می‌کنم. جهاد در راه خدا، کار مهم و باعظمتی است که یکی از اتفاقاتی که در آن می‌افتد، شهادت در راه خداست و فضای بسیار عاشقانه‌ای هم دارد؛ اما وقتی پیامبر اکرم(ص) از چنین جهادی برگشته بودند، از فضیلت دفاع مقدس همراه با شهادت و جانبازی و ایثاری که در آن وجود داشت، تعبیر به جهاد اصغر فرمودند و بعد فرمودند حالا به سراغ جهاد اکبر برویم. پس موضوع صحبت ما، که تصور می‌کنم نخ تسبیح فضائل است، «جهاد با نفس» است. این همان راهبرد اصلی در تربیت دینی است که چیستی و چگونگی آن را باید توضیح دهیم.

میزان ارزش هر کس به میزان اهتمام او در جهاد با نفس است/ میزان آلودگی هر کس مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد

  • موضوع اصلی تربیت دینی، جهاد با نفس است؛ نه موضوعاتی مانند دوری از حسادت، تکبّر، تنبلی، حرص، حسرت، صداقت داشتن، مهربان بودن و... . خط عملیاتی ما، مبارزه با تمایلات نفسانی است. میزان ارزش هر کسی به میزان اهتمامی است که در جهاد با نفس دارد. میزان آلودگی و سیاهی هر کسی هم مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد. اگر کسی در جهاد با نفس ناموفق باشد، در بدی‌هایی مانند حسادت، تکبّر، حرص و...، خود را نشان می‌دهد. و اگر کسی در جهاد با نفس موفق باشد، مقداری از این موفقیت در نماز اول وقت، مقداری در مهربانی با دیگران، و مقداری در سایر خوبی‌ها تجلی می‌کند.

مشابهت‌های جهاد اکبر و جهاد اصغر:

 1. «نورانیت و فضای معنوی»/ همان شب‌های نورانی دورۀ دفاع مقدس را می‌توان در دوران جهاد اکبر تجربه کرد

  • همان فضای خوش و زیبایی که در جهاد اصغر، قابل تجربه است، در جهاد اکبر و مبارزه با نفس هم وجود دارد. حتی صفا و زیبایی در جهاد اکبر بسیار بزرگتر و جذّاب‌تر از زیبایی‌های فضای جهاد اصغر است. همان شب‌های نورانی و زیبایی که در زمان دفاع مقدس در جهاد اصغر رونق داشت را می‌توان در دوران جهاد اکبر تجربه کرد. حتی در جهاد اکبر فضای معنوی فوق‌العاده‌تری را می‌توان تجربه کرد. در جهاد اصغر با گذشتن از جان و مال می‌فهمیدی که خدا چقدر تو را تحویل می‌گیرد، در جهاد اکبر هم وقتی که از هوای نفس می‌گذری، خدا بسیار بیشتر تو را تحویل می‌گیرد و نورانیت بیشتری نسبت به فضای جهاد اصغر به‌دست می‌آوری.

2. «احساس خطر از جانب دشمن»/ در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی

  • مشابهت دیگر جهاد اکبر و جهاد اصغر در حضور دشمن و خطری است که از جانب دشمن احساس می‌شود. در جهاد اصغر وقتی دشمن را حس می‌کنی و متوجّه خطری که از جانب او تو را تهدید می‌کند، می‌شوی، بیشتر به خدا پناه می‌بری و معنویت را تجربه می‌کنی. در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی.
  • رسول خدا(ص) می‌فرماید: «دشمن‌ترین دشمنان تو، نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار دارد؛ أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَیْنَ‏ جَنْبَیْک»(مجموعه ورام/ج1/ص59)‏ به علاوه اینکه دشمن بیرونی ما در جهاد اکبر یعنی همان شیطان رجیم، ضعیف قلمداد شده است؛ «مسلّماً مکر و حیله شیطان ضعیف است؛ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»(نساء/76) اما باید او را جدی گرفت.

3. «سختی و دشواری و نیاز به شجاعت»/ شجاعتی که برای جهاد اکبر لازم است بیش از جهاد اصغر است

  • هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر هر دو سخت هستند و جهاد در هر دو میدان به شجاعت نیاز دارد. البته شجاعتی که برای جهاد اکبر لازم است بیشتر از شجاعتی است که برای جهاد اصغر لازم است. ترس از دست دادن «لذّت»، ترس از دست دادن «آبرو»، ترس از دست دادن «فرصت»، روی شجاعت تأثیر منفی می‌گذارد و اینها از دشواری‌های جهاد اکبر است.

4. «عشق و علاقه به خدا و آخرت»/اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت در جهاد اکبر بیشتر است

  • حضرت امام(ره) می‌فرمودند بسیج مدرسۀ عشق است و بر علاقه و عشق و محبّت به خدا در دفاع مقدس و جهاد اصغر تأکید می‌کردند. این اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت، در جهاد اکبر بیشتر است. کسی که در جهاد اصغر عاشق خدا می‌شد و گریه می‌کرد که خدایا من دوست دارم بیایم پیش تو، این احساس را در جهاد اکبر بیشتر خواهد داشت.
  • در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که خداوند متعال فرموده است: «خداوند عزّ و جلّ مى فرماید: به عزّت و جلال و عظمت و شکوه و بلندى جایگاهم سوگند که هیچ بنده مؤمنى در چیزى از امور دنیا خواست مرا بر خواست خودش مقدّم ندارد، مگر اینکه به او غناى نفْس بخشم و همّ و غمش را مصروف آخرت سازم؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ بَهَائِی وَ عُلُوِّ ارْتِفَاعِی لَایُؤْثِرُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ‏ هَوَایَ‏ عَلى‏ هَوَاهُ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِی نَفْسِهِ، وَ هِمَّتَهُ فِی آخِرَتِهِ و و ضَمَّنتُ السَّماواتِ و الأرضَ رِزقَهُ ، و کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ»(کافی/ج2/ ص137) این روایت با تعابیری مشابه از دیگر امامان معصوم نیز نقل شده است.

 

دانلود در قالب PDF در قالب A4

دانلود در قالب PDF در قالب A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منشر شده در: اینجا و اینجا

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۰
بیان معنوی

نقش عبادت در سبک زندگی-1

ماه رمضان برای ما یک سبک زندگی تعریف می‌کند/ چرا عبادت اصرار دارد رفتار ما را به صورت دائمی تغییر دهد؟/«عمل مداوم» باعث اصلاح علائق و افزایش علم و معرفت می‌شود

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، در دهۀ اول ماه مبارک رمضان، بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسین(ع)-ضلع شمالی میدان امام حسین(ع)- که به امامت حجت الاسلام ابوترابی اقامه می‌شود، به مدت ده روز و با موضوع «نقش عبادت در سبک زندگی» سخنرانی می‌کند.

گزیده‌ای از اولین جلسه سخنرانی این استاد حوزه و دانشگاه را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

ماه مبارک رمضان برای ما یک سبک زندگی تعریف می‌کند/افطاری و سحری خوردن برای ما تبدیل به یک مراسم شده است

  • یکی از مفاهیمی که اخیراً بر سر زبان‌ها افتاده و جا هم دارد که به آن توجه شود مفهوم سبک زندگی است. سبک زندگی به بیان ساده یعنی اینکه شما چگونه رفتارهای شبانه‌روزی خودتان را در زندگی شخصی و اجتماعی تنظیم می‌کنید. عادات رفتاری، برنامه‌ها و علاقه‌هایی که انسان در رفتارهای خودش نشان می‌دهد، سرگرمی‌ها و آداب و رسوم اجتماعی همه در بحث سبک زندگی مطرح می‌شود.
  • ماه مبارک رمضان برای ما یک سبک زندگی تعریف می‌کند، مثلاً زمان سحری خوردن که بلند می‌شویم برنامۀ خواب و بیداری ما تغییر پیدا می‌کند و بعد، افطاری خوردن هم تبدیل به یک مراسم می‌شود و در همۀ خانه‌ها به نوعی این مراسم برگزار می‌شود.
  • قدیم‌ها در برخی از فیلم‌های ژاپنی می‌دیدیم که برای خودشان یک مراسمی داشتند به نام «مراسم چای خوردن» و برای خودشان یک آداب و رفتارهای خاصی را هنگام چای خوردن اجرا می‌کردند.
  • افطاری خوردن هم برای ما یک مراسم خاصی دارد، سفرۀ افطار برای ما یک مراسم و آدابی دارد؛ ذکر و دعا در آن هست، سبزی معمولاً در این سفرۀ افطار وجود دارد که البته مستحب هم هست. بعضی‌ها یک استکان آب جوش یا چای قبل از غذا صرف می‌کنند، و بالاخره اینکه مراسم افطاری آداب خاصی دارد. در سحری خوردن هم خانواده‌ها برنامه‌های متفاوتی دارند.

ماه رمضان در روابط خانوادگی و اجتماعی ما تغییراتی ایجاد کرده و تأثیر می‌گذارد/ سبک زندگی مردم در ماه مبارک تغییر و تعالی پیدا می‌کند

  • معمولاً خانواده‌ها برای افطار، خیلی حساب‌شده‌تر دور هم جمع می‌شوند و همین مسأله در روابط خانوادگی یک تغییری ایجاد می‌کند و این تغییر برای سی روز ادامه دارد. در این سی روز، باب مهمانی‌ها و افطاری دادن‌ها نیز باز می‌شود و در روابط اجتماعی ما هم تأثیراتی خواهد داشت.
  • مساجد هم در ماه رمضان یک رونق ویژه‌ای پیدا می‌کنند و گاهی اوقات اطعام می‌کنند. یعنی در این ماه، مردم فقط برای نماز خواندن به مسجد نمی‌آیند بلکه گاهی برای افطاری خوردن می‌آیند. یعنی سبک زندگی در رفت و آمد به مساجد هم کمی تغییر می‌کند.
  • در ادارات دیگر چای ترک می‌شود و پذیرایی در جلسات حذف می‌شود و کسی هم گله‌مند نیست چون طبیعتاً همه، روزه هستند. همین‌که زمان ناهار خوردن حذف می‌شود ظهرها کمی وقت افراد آزاد می‌شود و اگر بعضی‌ها در اثر ناهار خوردن نیاز به کمی استراحت داشتند، در ماه مبارک این تغییر پیدا می‌کند و اگر استراحتی لازم باشد در اثر روزه خواهد بود.
  • برنامه‌هایی مانند قرآن خواندن اضافه می‌شود و کسانی که اهل تلویزیون هستند سریال‌های هر شب ماه رمضان را تماشا می‌کنند. آنهایی که سطح‌شان بالاتر است و اهل معنویات و معرفت هستند سی شب پشت سر هم در مراسم روضۀ امام حسین(ع)، مناجات یا سخنرانی شرکت می‌کنند و همۀ اینها یعنی اینکه سبک زندگی مردم در ماه مبارک تغییر و تعالی پیدا می‌کند.

خود نماز خواندن هم برای ما سبک زندگی درست می کند/برنامه روزانه نماز، زندگی انسان را از بی‌نظمی نجات می‌دهد

  • نه تنها ماه مبارک رمضان سبک زندگی ما را تغییر می‌دهد و تعالی می‌بخشد بلکه خود نماز هم برای ما سبک زندگی می‌آورد. اولاً نماز بخشی از زندگی انسان را منظم می‌کند، یعنی ما بر اساس این نماز سه‌گانه مجبور هستیم یک برنامۀ ثابت در طول 24 ساعت داشته باشیم و خدا می‌داند همین‌که انسان یک برنامۀ ثابت روزمرّه داشته باشد چقدر زندگی او را از بی‌نظمی نجات می‌دهد و چقدر انسان و جامعۀ انسانی را از بی‌هویتی نجات می‌دهد. تصور کنید اگر این مساجد در گوشه و کنار شهر نبود، شهر ما چقدر بی‌هویت و بی‌روح می‌شد.
  • ثانیاً نماز مسأله‌ای به نام وضو و طهارت را وارد زندگی فردی انسان می‌کند و موضوع طهارت اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند، تغییراتی در رفتارهای ما ایجاد می‌کند و جزء سبک زندگی قرار می‌گیرد.

عبادت نشانه‌گیری کرده تا رفتارها و سبک زندگی ما را تغییر دهد/برنامۀ روزمرّۀ خود را با نماز و برنامۀ سالیانه خود را با ماه رمضان تنظیم کنیم

  • گویا عبادت‌های دینی، به گونه‌ای نشانه‌گیری کرده است تا رفتارهای ما را تغییر دهد و سبک زندگی ما تحت تأثیر قرار دهد. مهم این است که ما به عبادت و به ماه رمضان بها دهیم و اجازه دهیم در ما تغییر ایجاد کند. اگر ما به عبادت پا بدهیم و با عبادت صفا کنیم، تأثیرش در زندگی ما خیلی بیشتر خواهد بود.
  • اگر ما برنامۀ روزمرّۀ خودمان را با نماز تنظیم کنیم و برنامۀ سالیانۀ خودمان را با ماه رمضان تنظیم کنیم، برکات بسیاری برای ما خواهد داشت. به همین خاطر است که بعضی‌ها اولِ سال خمسی خودشان را شبِ قدر قرار می‌دهند و می‌گویند چون هر کاری در شب قدر ثواب مضاعف دارد، ما زمان خمس دادن خودمان را در شب قدر قرار می‌دهیم.  
  • تأثیراتی که روزه بر سبک زندگی ما می‌گذارد به قدری اهمیت دارد که اگر کسی نماز نخواند به او کاری ندارند، و کسی هم که روزه نگیرد به او کاری ندارند ولی اگر کسی علنی روزه‌خواری کند باید شلاّق بخورد، چون دارد فضایی که ماه مبارک ایجاد کرده است را خراب می‌کند و به آن لطمه می‌زند. چون ماه مبارک رمضان می‌خواهد رفتارها، سبک زندگی، فضا و محیط جامعه را تغییر دهد و کسی که علنی روزه‌خواری می‌کند دارد نتیجۀ این‌ها را خراب می‌کند. 
  • حتی در روایت دارد که اگر با کسی در ماه مبارک رمضان بحث می‌کردید و دیدید کار دارد به مشاجره و مجادله کشیده می‌شود بحث را ادامه ندهید. یعنی مردم در گفتگوی خودشان هم کوتاه بیایند و مجادله نکنند. ضمن اینکه ضعفِ ناشی از روزه‌دار بودن هم به این مجادله نکردن کمک می‌کند.   

عبادت و برنامه عبادی به زندگی ما سبک می‌دهد

  • عبادت کردن، خیلی به رفتار انسان ارتباط پیدا می‌کند. اطبا می‌گویند نماز جدای از همۀ آثار معنوی‌ای که دارد، یک نوع ورزش هم محسوب می‌شود. برخی از اطباء نیز می‌گویند نشاطی که وضو گرفتن در انسان ایجاد می‌کند، از جهاتی معادل یک استحمام کامل و یا استخر رفتن اثر دارد.
  • عبادت و برنامۀ عبادی، زندگی انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به زندگی ما «سبک» می‌دهد. خداوند اصرار دارد حتی برای مهمانی‌های ما هم برنامه‌‌ریزی کند. لذا می‌فرماید ماه رمضان صلۀ رحم کنید تا از عذاب الهی نجات پیدا کنید.
  • در خطبۀ شعبانیه دوبار سفارش شده است که در ماه رمضان به ایتام رسیدگی کنید. اگر این کار انجام بگیرد، ماه مبارک رمضان برای «ایتام آن شهر» یک عید خواهد بود.

عبادات قابلیت تنعّم و لذت بردن دارند ولی ما عبادات را طوری به جا می‌آوریم که گویا شلاق بالای سرِ ماست!

  • امام صادق(ع) می‌فرماید خداوند خطاب به بنگانش می‌گوید: ای بندگان صدیق و راستگوی من! (صدیقین مقام بسیار بالایی است) از عبادت من در دنیا لذت ببرید، که شما از همین عبادت در آخرت هم لذت خواهید برد. (قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَا عِبَادِیَ‏ الصِّدِّیقِینَ‏ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِهَا فِی الْآخِرَةِ؛ کافی/ج2/83)
  • آیت الله بهجت(ره) می‌فرماید: «از این حدیث بر می‌آید عبادات قابلیت تنعّم را دارد ولی ما عبادات را به‌گونه‌ای به جا می‌آوریم که گویا شلاق بالای سرِ ماست، گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می‌خوریم.» پس معلوم می‌شود که عبادت یک تکلیف اجباری نیست که چوب بالای سرِ آدم بگیرند و او را وارد به عبادت کنند. بلکه می‌توان از عبادت لذت برد.
  • اگر ما به عبادت پا بدهیم، این عبادت می‌آید و رفتارهای ما را تنظیم می‌کند و تغییر می‌دهد.

تغییر جزئی در لباس به هنگام نماز، به حسّ معنوی بهتر سر نماز کمک می‌کند / اثر عبا انداختن موقع نماز

  • بعضی‌ها عادت دارند هنگام نماز یک عبایی روی دوش خود می‌اندازند. این یعنی لباس شما برای نماز تغییر پیدا کرده است، اگر یک مدتی این کار را انجام دهید حسّ خیلی بهتری پیدا می‌کنید و دیگر نمی‌توانید موقع نماز از عبا جدا شوید. همین فُرم خاص لباس سرِ نماز، جزء سبک زندگی است. خیلی از مساجد هم همیشه تعدادی عبا برای این منظور دارند و این خوب است.
  • همین که انسان موقع نماز در لباس خودش یک تغییر جزئی می‌دهد کمک می‌کند که انسان در سرِ نماز توجه بیشتری پیدا کند و احساس معنوی بهتری پیدا کند.

چرا عبادت اصرار دارد رفتار ما را به صورت دائمی تغییر دهد؟/چون اساساً «عمل و رفتار» ما بر «علاقه‌ها»، «عقاید» و بر «علم» ما خیلی اثر دارد

  • چرا عبادت اصرار دارد رفتار ما را به صورت دائمی تغییر دهد؟ چرا عبادت اصرار دارد که به رفتار ما یک جهت الهی بدهد و آن را تحت تأثیر قرار دهد؟ مگر رفتار انسان و سبک زندگی او چقدر اهمیت دارد؟
  • چرا سبک زندگی این‌قدر اهمیت دارد که عبادات اصرار دارند روی سبک زندگی ما تأثیر بگذارند؟ برای اینکه اساساً عمل و رفتار ما بر علاقه‌ها، عقاید و بر علم و معرفت ما خیلی اثر دارد ولی متاسفانه به این مسألۀ مهم کمتر توجه می‌شود. خیلی‌ها فکر می‌کنند برای اینکه عقاید ما محکم شود فقط باید در کلاس‌های عقیدتی شرکت کنیم، البته این هم نقش دارد ولی همۀ نقش با این نیست، بلکه بیشترین نقش با عمل است.

با عمل و رفتار خودمان می‌توانیم علاقه‌ها و احوال خود را تغییر دهیم / کندن ریشۀ حب الدنیا با رفتار ممکن است

  • شما وقتی به اثر عمل دقت کنید، می‌بینید که عمل بر علاقه‌های شما تأثیر می‌گذارد. انسان مستقیماً نمی‌تواند علاقه‌های خود را تغییر دهد، مثلاً اگر کسی بپرسد: «من که دنیا را دوست دارم، چگونه می‌توانم دنیا را دوست نداشته باشم؟ چگونه محبت دنیا را از دل خودم بیرون کنم؟» پاسخ این است: «عمل و رفتار خودت را باید اصلاح کنی. یک مقدار از این دنیا چشم‌پوشی کن، از مال خودت بیشتر صدقه بده، یک مقدار بذل و بخشش داشته باش، با رفتار خودت می‌توانی احوال خودت را تغییر دهی»
  • حبّ الدنیا فقط با صحبت و موعظه از دل انسان نمی‌رود، البته تذکر و موعظه هم مؤثر است ولی ریشه‌کن شدن حب الدنیا از دل با رفتار خود انسان ممکن خواهد بود.

علم و معرفت هم با عمل پیدا می‌شود/ اگر به آنچه می‌دانید عمل کنید خداوند از آسمان برای شما علم و معرفت فرو‌می‌ریزد

  • اگر می‌خواهیم معرفت بیشتری پیدا کنیم، باید بدانیم که علم و معرفت هم با عمل پیدا می‌شود. رسول خدا(ص) می‌فرماید: هر کس به آنچه می‌داند عمل کند خداوند آنچه نمی‌داند را به او تعلیم خواهد داد (قال رسول الله ص: مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِمَا عَلِمَ‏ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم‏؛ الخرائج و الجرائح/ج3/ص1058) و (قَالَ الصادق ع‏ مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِمَا عَلِمَ‏ کُفِیَ مَا لَمْ یَعْلَم‏؛ توحید صدوق/ص416) وقتی شما به آنچه که می‌دانید عمل کنید خداوند از آسمان برای شما علم و معرفت فرو می‌ریزد. انگار فرشته‌های الهی می‌آیند و معلم شما می‌شوند.

چرا پیامبر اسلام(ص) از هر جلسه گفتگوی دوستانه‌ای که بلند می‌شدند 25 بار استغفار می‌کرد؟

  • اثر عمل خیلی بالاست. چرا پیغمبر اکرم(ص) به استغفار این‌قدر اهمیت می‌دادند در حالی که ما به استغفار این‌قدر اهمیت نمی‌دهیم؟ پیامبر گرامی اسلام(ص) از هر جلسۀ گفتگوی دوستانه‌ای که بلند می‌شدند هرچند آن جلسه کوتاه بود، بیست و پنج مرتبه استغفار می‌کردند تا آثار احتمالی سوء آن جلسه را از بین ببرند (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ لَا یَقُومُ مِنْ مَجْلِسٍ وَ إِنْ خَفَّ حَتَّى یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَمْساً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً؛ کافی/ج2/ص504)
  •  البته واضح است که در جلسۀ گفتگویی که پیامبر خدا(ص) در آن بوده‌اند، غیبت نمی‌شده است، و همه‌اش ذکر خدا بوده است ولی بالاخره همین‌که انسان نشسته است و گفتگو کرده است، برای اینکه مبادا رفتاری داشته که مورد رضای خدا نبوده باشد، به همین خاطر استغفار می‌کند. این نشان می‌دهد که رفتار انسان این‌قدر مهم است که اگر انسان احیاناً یک رفتار خیلی کوچکِ بد هم داشته باشد، این‌قدر نیاز به استغفار دارد.

اگر به اسلام اجازه دهیم، حتی رنگ و فُرم لباس، خانه و شهر ما را هم تعیین می‌کند

  • ما اگر به اسلامِ عزیز اجازه بدهیم، حتی رنگ و فُرم لباس ما را هم تعیین می‌کند. اگر به اسلام اجازه بدهید فُرم خانه‌های ما را هم برای ما تعیین می‌کند. فُرم شهر و کوچه‌های ما را هم تعیین می‌کند و روی همۀ این‌ها تأثیر می‌گذارد و یک برنامۀ رفتاری جامع و کامل به ما ارائه می‌دهد.

فقط رفتارهای مداوم (و نه مقطعی) تبدیل به سبک زندگی خواهند شد!

  • اساساً رفتار ما در زندگی خیلی تأثیر دارد. سبک زندگی صرفاً رفتار نیست، بلکه آن رفتاری که مداوم انجام می‌گیرد، تبدیل به سبک زندگی خواهد شد. وقتی در روایات نگاه می‌کنیم می‌بینیم که اثرِ رفتار و عمل مداوم بسیار بیشتر از عمل مقطعی است، حتی اگر این عمل مقطعی بهتر و بیشتر باشد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «اگر عملِ کم ولی مداوم انجام دهید، اثرش بیشتر از آن است که عمل زیاد اما موسمی و غیر مداوم انجام دهید (قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْه‏؛ نهج البلاغه/حکمت 444)»

اثر رفتار دائمی بر روی انسان بسیار زیاد است، هرچند اندک باشد

  • شما یک عمل خوبِ مداوم انجام دهید، هرچند اگر به ظاهر عملِ کم و ناچیزی باشد، ببینید اثر این عمل بر روی شما چقدر زیاد خواهد بود. گاهی اوقات یک دفعه‌ای صدتا زیارت عاشورا بخوانید، البته اثر خواهد داشت ولی اثرش کمتر از این خواهد بود که هر روز یک بار بگویید «السلام علیک یا اباعبدالله ع» اگر این عمل اندک را به طور دائمی انجام دهید اثرش بسیار بیشتر خواهد بود.
  • رفتار دائمی اثرش روی انسان خیلی زیاد است به همین دلیل سبک زندگی برای اسلام خیلی مهم است و به همین خاطر است که خودِ اسلام در طراحی سبک زندگی برای ما کمک می‌کند. جدای از همۀ این کمک‌ها، اسلام چند عبادت کلیدی و محوری (مثل نماز و روزه) را در زندگی ما قرار داده است که خود آن عبادت‌ها مثل نخ تسبیحی سایر رفتارها و امور مختلف زندگی ما را به طور منظم در کنار هم قرار می‌دهد. 

خوشا به حال کسانی که در سبک زندگی‌شان یک برنامۀ مداوم به نام «روضه امام حسین(ع)» دارند

  • خوشا به حال کسانی که در سبک زندگی خودشان یک برنامۀ مداوم به نام «روضۀ اباعبدالله الحسین(ع)» دارند، یعنی به صورت مداوم اهل روضه هستند. خدا می‌داند که روضۀ امام حسین(ع) چه تأثیرات عمیقی در روح انسان و در نورانیت و معنویت انسان به‌جای می‌گذارد. به حدّی که اگر کسی یک ذرّه اهل باطن باشد، آدم اهل روضه را در همان نگاه اول تشخیص می‌دهد.
  • چقدر خوب است که انسان در زندگی خودش این سبک را قرار دهد که زیاد و به طور مداوم به خدمت اهل‌بیت(ع) و به ویژه اباعبدالله(ع) برسد.

«دعای کمیل» جایزۀ آقای کمیل به خاطر همنشینی مداوم با امیرالمؤمنین(ع) بود/ تصمیم بگیریم در این ماه هر روز درِ خانۀ اباعبدالله(ع) برویم

  • ماه مبارک رمضان ماه امیرالمؤمنین(ع) است. یک بار کمیل از حضرت خواست که دعای خضر (که امروز به نام دعای کمیل در اختیار ما قرار دارد) را به او یاد بدهند. حضرت به او فرمودند: وقتی این دعا را آموختی، اگر توانستی هر هفته (هر شب جمعه) آن را بخوان، اگر نتوانستی هر ماه یک بار بخوان، اگر نتوانستی سالی یک بار آن را بخوان و لااقل در تمام طول عمرت یک بار این دعا را بخوان. «...قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ دُعَاءُ الْخَضِرِ فَقَالَ اجْلِسْ یَا کُمَیْلُ إِذَا حَفِظْتَ هَذَا الدُّعَاءَ فَادْعُ بِهِ کُلَّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ أَوْ فِی الشَّهْرِ مَرَّةً أَوْ فِی السَّنَةِ مَرَّةً أَوْ فِی عُمُرِکَ مَرَّةً تُکْفَ وَ تُنْصَرَ وَ تُرْزَقَ وَ لَنْ تُعْدَمَ الْمَغْفِرَةَ»(اقبال الاعمال/2/706) 
  • وقتی کمیل از امیرالمؤمنین(ع) خواست که این دعا را به او یاد بدهد، حضرت فرمود: بله، به تو یاد می‌دهم. اینکه تو زیاد درِ خانۀ ما می‌آیی و زیاد با ما همنشینی داری، بر ما واجب می‌شود که هرچه خواستی به تو بدهیم.(یَا کُمَیْلُ‏ أَوْجَبَ‏ لَکَ‏ طُولُ‏ الصُّحْبَةِ لَنَا أَنْ نَجُودَ لَکَ بِمَا سَأَلْتَ ثُمَّ قَالَ اکْتُب‏...؛ اقبال الاعمال/2/706)
  • اگر زیاد درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) بنشینم اهل‌بیت(ع) بر خودشان واجب می‌دانند که به ما عنایت داشته باشند.  
  • چقدر خوب است که تصمیم بگیریم سی روز ماه رمضان هر روز برویم درِ خانۀ اباعبدالله(ع) و بگوییم «صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع)». از امام حسین(ع) بخواهیم که ماه رمضان هم مانند ماه محرم سبک زندگی ما را تغییر بدهد. اگر محرم برای خیلی‌ها ده روز است، ماه رمضان سی روز این کار را انجام دهیم.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

منتشر شده در: اینجا

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۰
بیان معنوی

برنامه های حجت الاسلام پناهیان در ماه مبارک رمضان

به گزارش بیان معنوی برنامه های سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در ماه مبارک رمضان به شرح زیر است:

  • دهه اول | ساعت 13:30 | مسجد امام حسین(ع) | موضوع: نقش عبادت در سبک زندگی | تهران، خ انقلاب، م امام حسین(ع)
  • هر شب | ساعت 22:30 | مصلی بزرگ امام خمینی(ره) | موضوع: نگاه تربیتی قرآن در تفسیر سوره حجرات | مصلی تهران
  • هر شب | ساعت 24 | مسجد امام صادق(ع) | سخنرانی و مناجات | موضوع: تنها مسیر (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) | تهران، م فلسطین
  • شبهای قدر | مسجد امام صادق(ع) | سخنرانی، قرائت دعای جوشن کبیر، مراسم شب قدر | تهران، م فلسطین

 

برنامه مسجد امام صادق(ع)

برنامه مسجد امام صادق(ع) -واقع در میدان فلسطین - به شرح زیر اعلام شده است:

  • ساعت 23 | قرائت قرآن
  • ساعت 24 | سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان
  • ساعت 00:45 (24:45) | مداحی توسط سید مهدی حسینی
  • ساعت 1-1:30 بامداد | مناجات توسط حجت الاسلام علیرضا پناهیان
  • آغاز مراسم از چهارشنبه شب، 19 تیر ماه تا پایان ماه مبارک رمضان به مدت 30 شب برنامه ریزی شده است.
  • برنامه شبهای قدر مسجد امام صادق(ع) نیز با «سخنرانی» و «قرائت دعای جوشن کبیر و قرآن به سر گرفتن توسط حجت الاسلام علیرضا پناهیان برگزار می شود.

 

جدول برنامه های حجت الاسلام پناهیان در ماه مبارک رمضان (تهران)
مدت ساعت مکان موضوع آدرس
دهه اول

13:30

(بعدازنمازظهروعصر)

مسجد امام حسین(ع) نقش عبادت در سبک زندگی تهران، م امام حسین(ع)
هر شب 22:30 مصلی امام خمینی(ره) نگاه تربیتی قرآن در تفسیر سوره حجرات مصلی تهران
هر شب 24:00 مسجد امام صادق(ع) تنها مسیر(راهبرداصلی درنظام تربیت دینی) تهران، م فلسطین
هر شب 1:00 بامداد مسجد امام صادق(ع) مناجات(قرائت دعا) تهران، م فلسطین
شبهای قدر اعلام میشود مسجد امام صادق(ع) سخنرانی، مناجات تهران، م فلسطین

دریافت جدول برنامه ها در قالب PDF

مطالب مرتبط:

مسجد امام حسین(ع):

 

مسجد امام صادق(ع):

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۷
بیان معنوی

در نیمه شب آخرین جمعۀ ماه شعبان-بر فراز تپۀ نورالشهدا(کلکچال)

ارتباط با خدا  باید واقعاً تنها «مسأله» و دغدغۀ ما باشد/ وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد/ در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد

هیئت «عهد آدینه» هفتادمین برنامۀ هفتگی خود بر فراز ارتفاعات کلکچال و در ایستگاه تپۀ نورالشهداء را در آخرین شب جمعۀ ماه شعبان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان برگزار کرد. برنامه‌های هیئت عهد آدینه که در طی سال صبح‌های جمعه بر فراز تپۀ نورالشهداء برگزار می‌شود، در شب لیلة الرغائب، شب احیای نیمه شعبان و آخرین شب جمعۀ ماه شعبان از ساعت 12 شب آغاز می‌شود و میزبانان جوانان مشتاقی است که با مناجات در فضای کوه، یاد مناجاتهای رسول خدا در غار حراء را در ذهن انسان زنده می‌کند.

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

دانلود ( 50 دقیقه - 6.48 مگابایت)

گزیده‌ای از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در آخرین برنامۀ عهد آدینه با موضوع «ارتباط با خدا مسألۀ اصلی ماست» را می‌خوانید:

ارتباط با خدا  باید واقعاً «مسأله» و دغدغه ما باشد

  •  انسان باید برای عبادت و ارتباط با خدا «مسأله» داشته باشد، یعنی به یک مشکل، گرفتاری و گره رسیده باشد و اصطلاحاً به «چه کنم» افتاده باشد و اینکه «خدایا! من چطور می‌توانم به تو برسم؟» دغدغۀ او شده باشد.
  • انسان احساس می‌کند ائمۀ هدی(ع) یک مسأله‌ای داشتند به نام «رابطۀ با خدا». این رابطه واقعاً برایشان یک مسأله بود و همیشه با آن درگیر بودند؛ البته درگیر بودن به معنای درستِ آن؛ یعنی تقویت رابطه با خدا برایشان مسأله و دغدغه بود.
  • گاهی اوقات رابطۀ بین ما انسان‌ها برای بعضی‌ها تبدیل به مسأله و دغدغه می‌شود. مثلاً بعضی‌ها در رابطۀ با پدر و مادرشان مسأله دارند و درگیر هستند. بعضی‌ها وقتی می‌خواهند ازدواج کنند، این رابطه بدون مسأله شکل می‌گیرد، خواستگاری می‌کنند و بعد هم ازدواج می‌کنند ولی بعضی‌ها این رابطه برایشان مسأله می‌شود.

هر کس از خودش بپرسد: «واقعاً مسأله من در زندگی چیست؟»

  • ما اگر آدم‌های خوبی هم باشیم، معمولاً رابطۀ با خدا برایمان مسأله نیست. لذا باید از خودمان بپرسیم که اساساً مسألۀ ما در زندگی‌مان چیست؟ هر کس هر مسأله‌ای غیر از مسألۀ «ارتباط با خدا» دارد باید بداند که دچار مسألۀ بی‌ارزشی شده است.
  • خداوند بسیاری از اوقات مشکل و گرفتاری در زندگی ما قرار می‌دهد تا ببیند که آیا این گرفتاری تبدیل به مسألۀ اصلی ما می‌شود یا نه؟!
  • هر کسی از خودش بپرسد که واقعاً مسأله و دغدغۀ اصلی‌اش در زندگی چیست؟ یک کسی مسأله‌اش این است که کنکور قبول شود، دیگری مسأله‌اش ازدواج است، دیگری بعد از ازدواج در زندگی‌اش مشکل دارد، دیگری مسأله‌اش مربوط به شغلش می‌شود و ...

نماز، یک فرصت استثنایی است برای اینکه مسأله‌های دنیایی را فراموش کنیم

  • البته بی‌مسأله بودن هم خیلی بد است، یعنی بعضی‌ها انگار هیچ مسأله‌ای در زندگی ندارند و خیلی راحت و بی‌خیال هستند. ولی مسأله‌های دنیایی هم خوب نیستند و اینکه انسان دغدغه‌اش مسائل دنیایی باشد هم بد است. نماز، یک فرصت استثنایی است برای اینکه انسان مسأله‌های دنیایی را فراموش کند. سرِ نماز باید بتوانیم تمام مسائل دنیایی را فراموش کنیم تا بتوانیم مسأله‌ای به نام «رابطۀ با خدا» را پیدا کنیم.
  • ممکن است در دعاهای خودمان بیشتر دربارۀ مسألۀ استغفار، صحبت کنیم، ولی معنایش این نیست که مسألۀ ما فقط استغفار است، بلکه اصل رابطۀ ما با خدا و تقرب ما به خدا باید به مسألۀ ما تبدیل شود و استغفار تنها یک وجهِ آن است.

سخنرانی استاد پناهیان در آخرین شب جمعه شعبان- هیئت عهد آدینه

مسأله امیرالمؤمنین(ع) در مناجات شعبانیه، دوری از خدا و تقرب به خداست

  • در مناجات شعبانیه مسائل مختلفی مطرح می‌شود ولی در واقع هدفش یک مسأله بیشتر نیست و آن هم رابطۀ با خداست. وقتی در مناجات شعبانیه یکی از مسائل امیرالمؤمنین(ع) این است که به درگاره پروردگار عرضه می‌دارد: خدایا! من عمرم را در حرص دوری از تو تباه کردم و جوانی خودم را در مستی دوری از تو از بین بردم (إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ‏ شَبَابِی‏ فِی‏ سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْک؛ مناجات شعبانیه)‏ نشان می‌دهد که مسألۀ امیرالمؤمنین(ع) دوری از خداست که یک بار از زاویۀ جوانی وارد می‌شود و یک بار از زاویۀ سپری شدن عمر به آن نگاه می‌کند.

مسأله رابطه با خدا یک مسألۀ فردی است نه اجتماعی / مسأله رابطۀ با خدا تنها «مسأله»‌ای است که غرق شدن در آن آزاردهنده نیست

  • مسألۀ رابطۀ با خدا یک مسألۀ اجتماعی نیست، بلکه یک مسألۀ فردی است و هر کسی به تنهایی باید این مسأله و این دغدغه را برای خودش داشته باشد. هر کسی خودش باید این مسأله را در زندگی‌اش پیدا کند و حل کند.
  • شاید کسانی که سرطان گرفته‌اند و روزها یا ماه‌های آخر زندگی خود را سپری می‌کنند را دیده باشید؛ آنها غالباً مسأله‌شان مرگ است. اینکه مسأله‌شان مرگ در تمام حالات و سکناتشان پیدا است؛ به ظاهر به شما نگاه می‌کنند و جواب شما را می‌دهند ولی غرقِ مسألۀ خودشان هستند.
  • هر کسی باید ببیند که درگیری یا مسألۀ ذهنی و روحی او چیست و این مسأله چقدر روحش را درگیر کرده است. هر مسأله‌ای انسان را آزار می‌دهد جز اینکه مسألۀ انسان رابطۀ با خدا باشد. این تنها مسأله‌ای است که انسان را آزار نمی‌دهد. این مسأله هم یک سؤال ساده نیست بلکه سؤالات و پیچیدگی‌های بسیار زیادی دارد.

ما با خدا قهرِ مطلق نیستیم ولی دغدغه ارتباط با خدا را نداریم

  • باید رابطۀ با خدا برای ما مسأله بشود. البته ما با خدا قهرِ مطلق نیستیم و با او رابطه داریم، گاهی خدا را صدا می‌زنیم و احساس می‌کنیم خدا هست و سرِ جایش قرار دارد ولی مسأاله‌ای به عنوان مسألۀ ارتباط با خدا را نداریم. مثل کودکی که می‌داند پدر و مادرش سر جایشان هستند و این کودک دغدغۀ رابطۀ با پدر و مادرش را ندارد، و خیلی راحت مشغول بازی خودش می‌شود. ولی احیاناً اگر یک کودک، برادر و خواهرِ هم سن و سال داشته باشد، برای جلب نظر پدر و مادرش به رقابت می‌افتد و برقراری رابطۀ بهتر با پدر و مادر برایش مسأله می‌شود.

در جبهه، موضوع رابطه با خدا برای بچه‌ها مسأله می‌شد

  • درست است که ما کم و بیش با خدا رابطه داریم ولی موضوع رابطۀ ما با خدا برایمان به یک مسأله تبدیل نشده است. در جبهه، موضوع رابطۀ با خدا برای بچه‌ها مسأله می‌شد. آن پاکی و طهارت دوران دفاع مقدس و آن مسألۀ شهادت که هر لحظه احتمالش وجود داشت، یک صفایی در دل رزمندگان ایجاد می‌کرد که باعث می‌شد مسألۀ رابطۀ با خدا برای بچه‌ها واقعاً تبدیل به مسأله و دغدغۀ اصلی‌شان شود که گویا دیگر هیچ مسأله‌ای در این دنیا برایشان مطرح نیست.
  • برخی دیگر از بچه‌ها، مسأله‌شان خودِ شهادت و یا مرگ بود که باید این مسأله را برای خود حل می‌کردند و الا اصلاً وصیت‌نامه نمی‌نوشتند. اینها وقتی که شروع می‌کردند این مسأله را برای خودشان حل کنند یک نورانیتی پیدا می‌کردند و خدا به آنها لطفِ ویژه‌ای می‌کرد و کم کم رابطۀ با خدا برایشان مسأله می‌شد.
  • امروز هم رابطۀ با امام زمان(ع) و رابطه با اباعبدالله(ع) برای بعضی‌ها مسأله است. ولی خیلی‌ها هم هستند که این رابطه برایشان مسأله نیست. البته به امام حسین(ع) ارادت دارند و برای ایشان عزاداری هم می‌کنند ولی درگیر رابطۀ با امام حسین(ع) نیستند و نمی‌خواهند بدانند که امام حسین(ع) چقدر آنها را تحویل می‌گیرد.

امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر «رابطه با خدا» برایش مسأله بود

  • امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر و در آستانۀ شهادت، رابطۀ با خدا برایش مسأله بود. به خاطر همین بود که به حضرت زینب فرمود: خواهرم! برای من دعا کن و در نماز شب مرا فراموش نکن. (إنّ الحسین‏ علیه السّلام لمّا ودّع اخته زینب علیها السّلام وداعه الأخیر قال لها: یا اختاه، لا تنسینی‏ فی نافلة اللیل؛ عوالم العلوم/ج11/ص954)‏
  • حتی در گودی قتلگاه هم می‌بینیم که هنوز اباعبدالله(ع) مناجات می‌کند. این چه مسألۀ مهمی است که تا لحظۀ آخر برای اباعبدالله(ع) مطرح است؟! قطعاً مناجات حضرت در گودی قتلگاه که می‌فرمود: «یا غیاث المستغیثین» معنایش این نبود که خدایا! مرا از این تیرها و نیزه‌ها و خنجرها نجات بده! اینها که برای حضرت مسأله‌ای نبود، این «رابطۀ با خدا» بود که برای حضرت مسأله بود. البته نه به این معنا که رابطه‌اش با خدا قطع شده و مشکلی در این رابطه وجود داشته است، بلکه انسان هرچه به خدا نزدیک‌تر می‌شود دغدغۀ انسان بیشتر می‌شود و مسأله‌اش پیچیده‌تر می‌شود. «محنت قرب ز بعد افزون است/جگر از محنت قربم خون است»

هر کس «رابطه با خدا» برایش مسأله نباشد، مسائل و گرفتاری‌های بی‌ارزش پیدا می‌کند/در مناجات با خدا هم درگیر مسائل دیگر هستیم!

  • هر کس مسألۀ مهمی به نام ارتباط با خدا پیدا نکند، مسائل بی‌ارزش دیگری پیدا می‌کند که او را درگیر می‌کنند. اگر کسی لیاقت نداشته باشد به در خانۀ خدا برود، خدا آن‌قدر او را گرفتار مسائل مختلف می‌کند که دیگر نتواند به در خانۀ خدا برود. یعنی ذهن و روحش فراغت پیدا نمی‌کند.
  • اینکه انسان خودش را گرفتار مسائل دیگر کند، اشتباه است. جالب اینجاست که ما بدون توجه به این موضوع، مسائل و گرفتاری‌های دیگر خودمان را درِ خانۀ خدا می‌آوریم و حتی در مناجات با خدا هم درگیر مسائل دیگر هستیم و به تعبیری می‌گوییم: «خدایا! این مسائل و گرفتاری‌های مرا حل کن، دیگر مزاحمِ تو نمی‌شوم!»

این‌همه مناجات‌ و گریه اهل‌بیت(ع) نشان دهندۀ پیچیده بودن رابطۀ با خداست

  • رابطۀ ما با خدا بسیار پیچیدگی دارد و مسألۀ غامضی است که باید آن را برای خودمان حل کنیم. اگر کسی رابطۀ با خدا را دارای پیچیدگی‌ها و گره‌هایی نبیند، معنایش این است که هنوز مزۀ رابطۀ با خدا را درک نکرده است. اگر مسألۀ رابطه با خدا پیچیده نبود و به راحتی حل می‌شد، پس این‌همه مناجات‌های اهل‌بیت(ع) برای چیست؟ چرا در مقام مناجات با خدا این‌قدر ناله می‌زنند و گریه می‌کنند؟ طبیعتاً گریۀ بی‌دلیل درِ خانۀ خدا معنا ندارد، پس دلیل گریۀ اولیای خدا چه بوده و این چه مسأله‌ای است که برای اولیاء خدا حل نشده بود؟!

استغفار و ترس از عذاب، بهانه‌های پرداختن به آن مسأله اساسی یعنی رابطۀ با خدا هستند

  • امام سجاد(ع) در مناجات خمس عشر می‌فرماید: «خدایا! ای کاش می‌دانستم که آیا من برای بدبخت شدن آفریده شده‌ام یا برای خوشبخت شدن! لَیْتَ شَعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی‏ أُمِّی‏ أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی» شدت ارتباط، این مسأله را ایجاد می‌کند؛ جهنم یک بعد این مسأله است، فشار قبر یک بعد دیگر این مسأله است، گناه و استغفار هم یک بعد این مسأله است، اینها همه بهانه‌های پرداختن به آن مسألۀ اساسی و کلیدی یعنی رابطۀ با خدا هستند.
  • آدمِ نجیب و باحیا باشد اگر قرار باشد آبرویش پیش کسی برود، برایش خیلی مسأله است؛ ولی یک آدم بی‌حیا، اصلاً برایش مسأله‌ای نیست که آبرویش پیش دیگران برود. در ارتباط با پروردگار عالم خیلی از مسائل برایمان مسأله نیست و اهمیتی ندارد، مثلاً اینکه خداوند گناهان ما را دیده است برایمان مسأله‌ای نیست ولی این برای اولیاء خدا واقعاً مسأله است و به همین خاطر در مناجات‌های خودشان سرِ همین مسائل این‌همه ناله می‌زنند.

دیندار بودن تا لحظه آخر، برای علی(ع) مسأله بود

  • برای امیرالمؤمنین(ع) این مسأله‌ است که وقتی از دنیا می‌روم، آیا دین دارم یا نه! این‌قدر این مسأله برای حضرت اهمیت دارد که هزاران دلیل اظهر من الشمس برای دین‌داری خود تا لحظۀ آخر می‌بیند ولی ندیده می‌گیرد! وقتی حضرت بعد از خطبۀ شعبانیه از رسول خدا(ص) سؤال می‌کند بهترین کار در ماه رمضان چیست؟ رسول‌ خدا(ص) پاسخ می‌دهد بهترین کار در ماه رمضان ترک گناه است، و وقتی به امیرالمؤمنین(ع) نگاه می‌کند بغض گلوی حضرت را می‌گیرد و شروع به گریه‌ می‌کند. بعد امیرالمؤمنین(ع) می‌پرسد یا ‌رسول الله(ع) چرا گریه می‌کنید؟ حضرت می‌فرماید: علی‌جانم! در چنین ماه مبارکی است در هنگامی که نماز می‌خوانی، اشقی الاشقیاء به تو ضربه‌ای می‌زند و محاسن تو به خون سرت خضاب خواهد شد و به شهادت ‌می‌رسی. با این‌حال وقتی پیغمبر اکرم(ص) این کلمه را می‌فرماید، علی‌بن‌ ابیطالب(ع) سؤال می‌کند: یا رسول‌الله! آیا من آن موقع دین دارم؟ آیا دین من سالم است؟ «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ؟... فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی؟ فَقَالَ ص: فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ)(امالی‌صدوق/ص95)
  • چه چیزی این مسأله را برای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد می‌کند؟ آیا غیر از اهمیت رابطۀ با خدا چیز دیگری می‌تواند این مسأله را ایجاد کند؟

ارتفاعات کلکچال - تپه نورالشهدا- هیئت عهد آدینه

ارزش هر آدمی به اندازۀ مسأله‌ای است که دارد

  • خیلی‌ها هستند که در مراحل مختلف زندگی، خودشان را گرفتار مسائلی می‌کنند که واقعاً ارزشش را ندارد. مثلاً در یک دوره‌ای برخی از جوان‌ها به شدت گرفتار مسألۀ رابطۀ با جنس مخالف می‌شوند ولی بزرگ‌ترها به آنها می‌خندند و می‌گویند که این مسأله‌ای نیست که بخواهی خودت را این‌قدر گرفتارش کنی! خودت را از این مسأله رها کن، دوره‌اش می‌گذرد! به جای آن بیا خودت را درگیر مسائل بالاتر و باارزش‌تر کن!
  • پدر و مادرها گاهی اوقات سعی می‌کنند فرزندان خود را درگیر مسألۀ کنکور کنند. تصور می‌کنند این خیلی مسألۀ مهمی است! یا بعضی‌ها به شدت گرفتار مسألۀ شغل و اعتبار اجتماعی می‌شوند. ارزش هر آدمی به اندازۀ مسأله‌ای است که دارد.
  • آیا مسألۀ ما به اینجا رسیده است که فاصلۀ ما در بهشت با امام حسین(ع) چقدر است؟ اگر به بعضی‌ها بگویید مسألۀ من این است که «خانۀ من در کدام مرتبۀ بهشت خواهد بود» به شما می‌خندند. اینها اتفاقاً همان کسانی هستند که اگر خانۀ آنها در تهران یک کوچه بالاتر یا پایین‌تر باشد برایشان بزرگ‌ترین مسأله است! یعنی برای 50-60 سال زندگی دنیا این برایش مسأله است که محل زندگی‌اش کجا باشد ولی برای زندگی بی‌نهایت و ابدی آخرت برایش مهم نیست خانه‌اش کجا باشد! از خدا بخواهیم که رابطۀ با خودش را و رضایت خودش را و نگاه خودش را برای ما مسأله قرار دهد.

روز قیامت همه خواهند فهمید که رابطه با خدا چقدر اهمیت دارد/ بالاترین عذاب در قیامت

  • روز قیامت همه خواهند فهمید که رابطۀ با خدا چقدر برای ما اهمیت دارد. آن وقت است که رابطۀ با خدا برای همه واقعاً مسأله خواهد شد. این‌قدر رابطۀ با خدا برای انسان‌ها مسأله می‌شود که بالاترین عذاب این خواهد بود که خدا با کسی حرف نزند و به او نگاه نکند. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»(آل‌عمران/77)
  • طبق روایات این عذاب برای کسانی خواهد بود که دشمن امامان(ع) باشند. امام صادق(ع) در مورد این آیه می‌فرماید: سه گروه هستند که «در قیامت خدا با آنها سخن نمی‌گوید و به آنها نگاه نمی‌کند و از پلیدى پاکشان نمی‌کند و برای آنها عذابی دردناک خواهد بود: 1-هر که درختى را برویاند که خدا آن را نرویانده- یعنى کسى که امامى را که خدا او را منصوب نکرده منصوب کند- 2-یا امامى را که خدا منصوب کرده است انکار کند، 3- و کسى که تصور کند این دو گروه در اسلام سهمى دارند. (قَالَ الصَّادِقُ ع ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ مَنْ أَنْبَتَ شَجَرَةً لَمْ یُنْبِتْهُ اللَّهُ یَعْنِی مَنْ نَصَبَ إِمَاماً لَمْ یَنْصِبْهُ اللَّهُ أَوْ جَحَدَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِهَذَیْنِ سَهْماً فِی الْإِسْلَام‏؛ تحف العقول/329)

باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم

  • ما باید در همین دنیا کاری کنیم که رابطۀ با خدا برایمان مسأله بشود. کسانی که مسأله‌شان این باشد، همه‌اش دنبال این هستند که گره رابطه‌شان با خدا را باز کنند و مدام دنبال تقرب بیشتر به خدا هستند.
  • بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.

هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانه اهل‌بیت(ع) برود

  • هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد.
  • اگر غیر از رابطۀ با خدا، خواستید مسألۀ دیگری داشته باشید، این مسأله مصائب اباعبدالله(ع) و حضرت زینب(س) باشد. خوشا به حال کسانی که مسأله‌شان حسین(ع) است. زینب(س) کسی بود که مسأله‌اش حسین(ع) بود...

در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد

  • در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم.
  • امیرالمؤمنین(ع) در یکی از شبهای ماه رمضانِ آخر عمر شریف‌شان، داشت برای مردم صحبت می‌کرد، یک دفعه‌ای دلِ حضرت ‌گرفت و غصه‌دار ‌شد. به آسمان نگاهی کرد و فرمود: حسین جان! چند روز از ماه رمضان گذشته است. امام حسین(ع) فرمود: هفده شب. بعد امیرالمؤمنین(ع) به خودش ‌فرمود: علی! صبر کن! دیگر چیزی نمانده است...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۶
بیان معنوی