علیرضا پناهیان

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصلای تهران» ثبت شده است

خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟ -10

خدا با ابزارهای آسمانی و زمینی ما را هدایت می‌کند /ما بزرگترین معجزات الهی را دیده‌ایم/معجزۀ عبور موسی(ع) از رود نیل بزرگتر بود یا عبور این انقلاب از دشمنی‌های فراعنۀ عصر کنونی؟

پناهیان: ما حق نداریم روز قیامت بگوییم که «خدایا! ما معجزات انبیاء الهی را ندیده‌ایم که ایمان‌مان تقویت شود!» چون ما بزرگترین معجزات الهی را دیده‌ایم. معجزۀ عبور موسی(ع) از رود نیل بزرگتر بود یا عبور این انقلاب از این‌همه دشمنی‌های فراعنۀ عصر کنونی؟ اگر کسی این معجزه را نمی‌بیند و نمی‌فهمد چه‌کار باید کرد؟ مگر بنی‌اسرائیل نبودند که بعد از دیدن معجزات حضرت موسی(ع)، گوساله‌‌پرست شدند؟(وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسى‏ بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُون؛ بقره/92) یعنی کسی که با آن معجزۀ بزرگ، آنها را از رود نیل عبور داده بود، خیلی راحت کنار گذاشتند و گوساله‌پرست شدند!

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه دهم را می‌خوانید:

خدا با ابزارهای آسمانی و زمینی ما را هدایت می‌کند/ابزارهای آسمانی: خدا، اولیاء خدا، کتاب خدا-ابزارهای زمینی: خود انسان، عالم هستی، سنن الهی

  • همان‌طور که در جلسات قبل بیان شد، هدف هدایت این است که خداوند، «خودش» را و «راه رسیدن به خودش» را به ما معرفی کند. اما سؤال این است که ما چگونه باید به این هدف هدایت برسیم؟ خدا با چه واسطه‌ها و ابزارهایی ما را هدایت می‌کند؟
  • سه نوع ابزار هدایت وجود دارد که ابزارهای آسمانی(معنوی یا از جنس عالم بالا) هستند: 1-خود پروردگار 2- اولیاء خدا 3- کتاب خدا. سه نوع ابزار هدایت نیز وجود دارد که - به تعبیری- ابزارهای زمینی هستند: 1-خود انسان 2-عالم هستی و کائنات 3-سنت‌های الهی حاکم بر جهان هستی
  • قبلاً بیان شد که اولین وسیله یا عامل هدایت، خودِ پروردگار عالم است. یعنی خداوند متعال، خودش به صورت مستقیم(بدون واسطه) ما را هدایت می‌کند. البته ما هم باید مقدمات لازم و لیاقت و شایستگی لازم برای هدایت‌پذیری را داشته باشیم تا از این هدایت مستقیم، بهره‌مند شویم. در این مرحله خداوند بی‌واسطه خودش را به ما معرفی می‌کند. کمااینکه امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه به درگاه خداوند عرضه می‌دارد: «من به واسطۀ خودت، تو را شناختم؛ بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ»(مصباح‌المتهجد/2/582)

خدا چگونه به واسطۀ اولیائش ما را هدایت می‌کند؟

  • دومین وسیلۀ هدایت - که جزء ابزارهای آسمانی هدایت است- اولیاء الله هستند. خدا هم خودش مستقیماً و بی‌واسطه، ما را هدایت می‌کند و هم به واسطۀ اولیائش ما را هدایت می‌کند. خدا به وسیلۀ اولیائش، خودش را به ما معرفی می‌کند. ما می‌توانیم با دیدن خوبی‌های اولیاء الله، به این نتیجه برسیم که وقتی اولیاءالله این‌قدر خوب و دوست‌داشتنی هستند، خدای آنها چقدر خوب و دوست‌داشتنی خواهد بود! گاهی شما در حرم اهل‌بیت(ع) این احساس خوب و زیبا را پیدا می‌کنید.
  • ما با دیدن اولیاء خدا و درک خوبی‌های آنها، می‌توانیم خدا را بفهمیم؛ چون اولیاء خدا مظهر اسماء و صفات خداوند و انعکاس آن هستند. چرا ما شیفتۀ امام حسین(ع) هستیم؟ چون مظهر رحمت واسعۀ پروردگار عالم است. آیا شما می‌توانید توضیح دهید که چرا شیفتۀ امام حسین(ع) هستید؟ آیا هر کسی که سر از بدنش جدا کنند و مظلومانه به قتل برسانند، همین‌طوری دل شما را می‌برَد؟! آیا هر کسی که فرزندانش را به اسارت ببرند، همین‌طوری دل ما را آتش می‌زند؟ در این عالم خیلی‌ها را کشته‌اند و خیلی‌ها را به اسارت برده‌اند، ولی این اثر را در دل‌های ما نداشته است و همین الان هم داریم نمونه‌هایش را در منطقۀ خودمان می‌بینیم که چگونه مظلومان را به خاک و خون می‌کشند.

اگر وجود خودت را بشناسی، می‌فهمی که نمی‌توانی به چیزی غیر از خدا راضی شوی /عالم هستی نشانه و مظهر قدرت و لطف خداست

  • گفتیم که سه عامل مهم آسمانی برای هدایت انسان وجود دارد: خداوند یک‌بار مستقیم تو را هدایت می‌کند، یک‌بار با ولیّ خودش، یک بار با کتاب خودش. اینها وسائط آسمانی هدایت هستند؛ اما ابزارهای هدایت دیگری هم وجود دارد که زمینی هستند. یعنی خداوند با عوامل دیگری نیز خودش را و راه رسیدن به خودش را به ما معرفی می‌کند که این عوامل هدایت، زمینی هستند.
  • ابزارهای زمینی هدایت عبارتند از: نفس وجود انسان، نفس وجود عالم هستی، و سنت‌های حاکم بر هستی انسان و جوامع بشری
  • 1ـ خود انسان: یعنی خداوند با خودمان، ما را هدایت می‌کند. اگر انسان در خودش غور کند، خدا را می‌بیند. اگر وجود خودت را بشناسی، خواهی فهمید که تو نمی‌توانی به چیزی غیر از خدا راضی شوی؛ حتی اگر هر چیز دیگری که خواستی به تو بدهند. شما می‌توانید خواسته‌های خودتان را یادداشت کنید و هر چیزی که دل‌تان می‌خواهد را در یک کاغذ بنویسید. اگر خداوند همۀ این خواسته‌ها را هم به شما بدهد، باز هم راضی نخواهید شد. چون انسان با این چیزها راضی نخواهید شد و فقط با خودِ پروردگار متعال، راضی خواهد شد. اما انسان‌ها چون خودشان را نمی‌شناسند، دنبال خواسته‌های دیگر می‌روند.
  • 2ـ عالم هستی و کائنات: دیدن شکوه و عظمت کهکشان‌ها و تفکر در خلقت آسمان‌ها و زمین، می‌تواند یکی دیگر از عوامل هدایت باشد، کمااینکه فرمود: «یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(آل‌عمران/191) اینها نشانه‌های پرودگار است که می‌تواند عظمت و هیبت خدا را در دل انسان بیندازد. اینها مظاهر قدرت و لطف و حکمت پروردگار هستند که عامل دیگری برای هدایت انسان محسوب می‌شوند.
  • 3ـ سنت‌های الهی که بر جهان هستی حاکم هستند و قواعدی که زندگی بشریت، تحت آن قواعد تنظیم می‌شود. ببینید ما دربارۀ قواعد و سنن الهی که حاکم بر حیات انسان هستند، چقدر ضرب‌المثل داریم! مثلاً: «از هر دست که بدهی از همان دست می‌گیری»، «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز»، «چوب خدا صدا ندارد، اگر بزند دوا ندارد» اینها سنت‌های خدا هستند که دارند ما را هدایت می‌کنند و به ما می‌گویند ما در این عالم آزادِ آزاد نیستیم، اگر این راه هدایت الهی را نرویم، دچار مشکل خواهیم شد.

خدا چگونه قدرت‌نمایی می‌کند؟/ یکی از قدرت‌نمایی‌های خدا در جریان نصرت‌ رساندن به مؤمنین است

  • خداوند چگونه قدرت‌نمایی می‌کند؟ یکی از جلوه‌های قدرت‌نمایی خداوند وقتی است که نصرت‌های خودش به مؤمنین می‌رساند. می‌خواهید یک معجزۀ الهی به شما نشان دهم؟ همین انقلاب اسلامی ما یک معجزه بود. هیچ کس باور نمی‌کرد انقلاب پیروز شود، ولی پیروز شد. هیچ کس باور نمی‌کرد این نظام دوام بیاورد، ولی دوام آورد و از همۀ دشمنی‌ها عبور کرد. هیچ کس باور نمی‌کرد، رشد کند ولی رشد کرد و در منطقه این‌قدر نفوذ پیدا کرد. آیا این معجزه نیست؟! آیا اینها عادی است؟ با کدام محاسبات عادی جور در می‌آید؟
  • ما در دفاع مقدس، در مقابل دشمنی که کاملاً مجهز بود و همۀ قدرت‌های عالم از او حمایت می‌کردند، چه سلاحی داشتیم؟ آن موقع چه کسی باور می‌کرد که امروز، نه تنها خودمان بلکه طرفداران ما در منطقه هم به سلاح‌های مختلف، مجهز شوند؟

بعضی‌ها معجزات و نصرت‌های الهی را نمی‌بینند/ ما بزرگترین معجزات الهی را دیده‌ایم/معجزۀ عبور موسی(ع) از رود نیل بزرگتر بود یا عبور این انقلاب از دشمنی‌های فراعنۀ عصر کنونی؟

  • الان چه کسی اجازه داده است که ما به این قدرت برسیم؟ آیا این قدرت ما، جز با نصرت الهی بوده است؟ اصلاً با محاسبات مادی و زمینی جور در نمی‌آید. اما بعضی‌ها این معجزات و این نصرت‌های الهی را نمی‌بینند و متوجه نیستند.
  • ما حق نداریم روز قیامت بگوییم که «خدایا! ما معجزات انبیاء الهی را ندیده‌ایم که ایمان‌مان تقویت شود!» چون ما بزرگترین معجزات الهی را دیده‌ایم. معجزۀ عبور موسی(ع) از رود نیل بزرگتر بود یا عبور این انقلاب از این‌همه دشمنی‌های فراعنۀ عصر کنونی؟ اگر کسی این معجزه را نمی‌بیند و نمی‌فهمد چه‌کار باید کرد؟ مگر بنی‌اسرائیل نبودند که بعد از دیدن معجزات حضرت موسی(ع)، گوساله‌‌پرست شدند؟(وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسى‏ بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُون؛ بقره/92) یعنی کسی که با آن معجزۀ بزرگ، آنها را از رود نیل عبور داده بود، خیلی راحت کنار گذاشتند و گوساله‌پرست شدند!
  • خداوند معجزه می‌آورد ولی بعضی‌ها با معجزه هم ایمان نمی‌آورند، خداوند دربارۀ اینها می‌فرماید: : «اگر ما ملائکه را بر اینها نازل کنیم و مرده‌ها با آنها سخن بگویند و همه‌چیز را محشور کنیم و مقابل چشمان‌شان بیاوریم، آنها ایمان نمی‌آورند؛ وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِْمُ الْمَلَئکَةَ وَ کلََّمَهُمُ المَْوْتىَ‏ وَ حَشرَْنَا عَلَیهِْمْ کلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا کاَنُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ»( انعام/110)
  • اگر نصرت الهی نبود، آیا انقلاب و نظام ما می‌توانست همین مقدار هم جلو برود؟ البته اگر بیشتر از این‌مقدار هم جلو نرفته‌ایم به خاطر بی‌ایمانی‌هایی است که در میان خواص و عوام ما وجود دارد(البته در میان خواص بیشتر بی‌ایمانی وجود دارد) و الا امروز خیلی جلوتر از این‌ها بودیم. در واقع به خاطر همین بی‌ایمانی‌ها بود که نتوانستیم با امام همراهی کنیم. در واقع -به تعبیری- به امام(ره) گفتیم: «امام! زیاد جلو نرو! این‌قدرها هم نمی‌شود روی خدا حساب کرد!» اگر با امام(ره)، بیشتر همراهی کرده بودیم و می‌گذاشتیم امام(ره) با ارادۀ خودش ما را پیش ببَرد، خیلی از این مشکلات و مسائل امروز را نداشتیم و خیلی جلوتر از اینها بودیم.

ما توسط اسباب هدایت محاصره شده‌ایم

  • در واقع ما توسط اسباب هدایت محاصره شده‌ایم؛ یعنی همین شش گروه عوامل هدایت که بیان کردیم: خودِ خدا، اولیاء خدا، کتاب خدا، خودمان، عالم وجود، سنت‌های حاکم بر عالم. این‌‌همه اسباب هدایت، ما را محاصره کرده‌اند و همۀ این عوامل، به نوعی دارند خدا را به ما نشان می‌دهند و ما را به سوی او هدایت می‌کنند.
  • می‌دانید در میان این شش گروه عوامل، کدام عامل واقعاً از همه مؤثرتر است؟ مظلومیت ولیّ خدا، به عنوان مؤثرترین عاملی است که انسان را از جا بلند می‌کند و جلو می‌برد.

بعد از معجزۀ محبت به اباعبدالله(ع)، منتظر کدام معجزه هستی که از آسمان بیاید و تو را هدایت کند؟

  • معجزۀ دیگری که خداوند به ما نشان داده است، این محبت عجیب ما نسبت به اباعبدالله الحسین(ع) است که بعد از 1400 سال، مثل مادر فرزندمرده، برای امام حسین(ع) اشک می‌ریزیم. آیا این معجزه نیست؟ آیا این یک مسألۀ عادی است؟ شما امام حسین(ع) را دیده‌اید که وقتی مصائب او را می‌شنوید، این‌طور برایش اشک می‌ریزید؟ ظلم در عالم فراوان بوده است ولی چرا مظلومیت امام حسین(ع) این‌طور ما را آتش می‌زند؟ چرا مصائب دختر سه سالۀ اباعبدالله(ع) بعد از 1400 سال، دل‌های ما را این‌طور به آتش می‌کشاند؟ مگر در تاریخ، کم دختربچه بوده است که ظالمانه به او سیلی زده باشند؟ مگر کم سر بریده‌اند؟ چرا 1400 سال است که مردم برای ناله‌های این سه ساله در گوشۀ خرابه، می‌سوزند و اشک می‌ریزند؟

  • این معجزه در وجود شما هست. هر کسی می‌خواهد ایمان بیاورد، به همین معجزه ایمان بیاورد. بعد از این معجزۀ باعظمت، منتظر چه معجزۀ دیگری هستی که از آسمان نازل شود و تو را هدایت کند؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۹
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟ -9

نقش انسان در هدایت‌ خودش چقدر است؟/ در ادبیات قرآنی، نقش انسان در پذیرش هدایت، بسیار کمرنگ‌تر از نقش خدا در هدایت انسان است/ هدایت فقط دست خداست، چون فقط خدا می‌داند چه کسی هدایت می‌پذیرد و چه کسی نمی‌پذیرد

پناهیان: چرا بعضی‌ها به سرعت ایمان می‌آورند و برخی دیگر خیلی دیر ایمان می‌آورند؟ آیا این مسأله تصادفی و شانسی است؟ اصلاً شانسی نیست ولی پذیرش هدایت و حتی دریافت مراتب عالی هدایت، یک مسألۀ فوق العاده پیچیده و مرموز و پنهان در درون انسان است و فقط خدا این رازها را می‌داند. «وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»(قصص/56) خداوند هم به کسی اطمینان نداده است که حتماً از مهتدین باشد. ما در این میان، باید وظایف خود را انجام دهیم و نگران عاقبت به خیری خومان باشیم. کمااینکه اولیاء خدا هم نسبت به عاقبت به خیری خود نگران بودند.

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه نهم را می‌خوانید:

ادبیات امروز ما، تحت تأثیر تفکر اومانیستی است/در ادبیات قرآنی، خدا همه‌کاره است نه انسان

  • اگر یک‌مقدار با قرآن اُنس بگیریم و قرآن‌اندیش باشیم، یقیناً ادبیات ما تغییر خواهد کرد. ادبیات قرآنی یک ادبیات خاصی است که در آن، خدا همه‌کاره است نه انسان. اما ادبیاتی که ما امروز داریم، تحت تأثیر تفکر اومانیستی است.
  • اوائل انقلاب در فضای آن دوران، اکثراً ادبیات مارکسیستی حاکم بود و اصطلاحات دینی کمتر به‌کار برده می‌شد. شما در آن ادبیات به این سادگی نمی‌توانستید گرایش‌‌ها و نگرش‌های دینی را مطرح کنید. خیلی از روشن‌فکرهای انقلابی تحت تأثیر ادبیات مارکسیستی قرار داشتند و حتی وقتی می‌خواستند از انقلاب خودمان سخن بگویند، با ادبیات مارکسیستی سخن می‌گفتند و معارف دینی را نیز با همان ادبیات بیان می‌کردند.

وقتی تحت تأثیر ادبیات دیگران قرار بگیریم، ناخواسته شبیه آنها فکر خواهیم کرد

  • الان ادبیات ما خیلی اومانیستی و لیبرالیستی است و خیلی تحت تأثیر این «ایسم‌ها» قرار گرفته است. مثلاً گاهی اوقات در برخی موضوعات، ادبیات فمینیستی به‌کار می‌گیریم، گاهی نیز ادبیات سوسیالیستی به‌کار می‌گیریم. بالاخره تحت تأثیر کلمات دیگران قرار می‌گیریم. و این کلمات خیلی کمک‌ می‌کنند به اینکه معانی آنها به ما القاء شود و ما ناخواسته شبیه آنها فکر کنیم. البته اگر آنها درست فکر می‌کردند، اشکالی نداشت که ما هم شبیه آنها فکر کنیم، ولی موضوع این است که آنها غلط فکر می‌کنند و اگر ما هم شبیه آنها فکر کنیم، طبیعتاً غلط فکر خواهیم کرد.
  • یکی از اندیشمندان معاصر در کتاب خودش نوشته است: «امروز اگر بخواهید منطقی فکر کنید، باید به زبان انگلیسی فکر کنید!» یعنی رسماً توصیه می‌کنند که مثل آنها فکر کنیم و این خیلی عجیب است. انگار این‌ طرف که-خیلی پیش از اروپاییان- زادگاه منطق و عقلانیت است، هیچ منطق و عقلانیتی یافت نمی‌شود که اگر بخواهیم عقلانی فکر کنیم، باید با زبان انگلیسی فکر کنیم! انگار ادبیات دینی و اسلامی ما این‌قدر غنای عقلانیت را ندارد! قرآن برای خودش یک ادبیاتی بسیار ویژه‌ای دارد که خیلی تربیت‌کننده است.

ادبیات قرآن با ادبیات ما مأنوس نیست/طرز تفکری قرآنی می‌گوید: خدا همه‌کاره‌ است نه انسان

  • وقتی وارد قرآن می‌شوید می‌بینید ادبیات قرآن با ادبیات ما مأنوس نیست. یک طرز نگاه و طرز تفکر در قرآن جاری است. شما بعد از مدتی مأنوس بودن با قرآن، این طرز تفکر را دریافت می‌کنید و یکی از راه‌های هدایت توسط قرآن کریم، همین است.
  • شما در ادبیات قرآنی، حضور پرقدرت خدا را ملاحظه می‌کنید و کم‌کم باورتان می‌شود که خدا همه‌کاره است نه انسان. این خودش یک تواضعی در جان انسان قرار می‌دهد. آدم‌ها وقتی احساس کنند که از مقدرات و فرامین الهی استقلال دارند، طغیان می‌کنند. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی*أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى‏»(علق/6و7) یعنی آدم‌ها تا خودشان را مستعنی ببینند، طغیان می‌کنند. این جزء اولین آیاتی است که همان شب اول بر پیامبر(ص) نازل شد.

نقش انسان در هدایت‌ خودش چقدر است؟

  • وقتی در موضوع هدایت در ادبیات قرآنی، غور کنیم، هیبت و عظمت خدا واقعاً ما را خواهد گرفت، چون نقش برجستۀ خدا را در هدایت خودمان می‌بینیم و نقش رقیق خودمان را هم می‌بینیم. خداوند در آخرین کلمۀ آیۀ 56 سورۀ قصص، نقش انسان را در اینکه هدایت بپذیرد یا نپذیرد، اعلام می‌کند: «ای پیامبر، تو هر کسی را که دوست داشته باشی، نمی‌توانی هدایت کنی بلکه هر کسی را خدا بخواهد، هدایتش خواهد کرد و خدا بهتر می‌داند چه کسی هدایت می‌پذیرد؛ إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»(قصص/56)
  • در این آیه از تأثیر انسان بر هدایت خودش سخن گفته می‌شود ولی بسیار رقیق. یعنی برای انسان نقشِ خیلی زیادی در این امر قائل نیست و نقش انسان، به اندازۀ همین کلمۀ «مُهْتَدینَ» بیان شده است و این کلمه به این معنا اشاره دارد که: «آیا انسان هدایت را می‌پذیرد یا نه؟» البته تردیدی نیست که انسان‌ها در سعادت و شقاوت خودشان نقش دارند و فضای هدایت یک فضای جبری نیست ولی باید دید که نقش انسان در هدایت‌ خودش چقدر است؟

در ادبیات قرآنی، نقش انسان در پذیرش هدایت، بسیار کمرنگ‌تر از نقش خدا در هدایت انسان است

  • در ادبیات قرآنی، کلمۀ «اهتداء» که نشان‌دهندۀ نقش انسان در پذیرش هدایت است، بسیار کمرنگ‌تر از نقش و ارادۀ پروردگار عالم در هدایت انسان است. هدایت دو سو دارد: یکی اینکه خداوند اراده کند که ما را هدایت کند و دیگر اینکه ما هدایت الهی را بپذیریم، ولی در ادبیات قرآن می‌بینیم که زیاد روی نقش انسان(در مقابل نقش خداوند) حساب نشده است. مشکل این است که انسان، خودش را در مقابل خدا خیلی حساب می‌کند و روی امکان پذیرش یا عدم پذیرش هدایت توسط خودش، خیلی حساب می‌کند. به همین دلیل است که گناه می‌کند و توبۀ خود را عقب می‌اندازد یا رفتارها و کارهای خوب را به تأخیر می‌اندازد و می‌گوید: «بعداً انجام می‌دهم!» در حالی که معلوم نیست خداوند بعداً به او فرصت بدهد.
  • فقط خدا می‌داند که هر یک از ما چقدر «مهتدی» است؛ یعنی چقدر حاضر است هدایت را بپذیرد و در نهان‌خانۀ دل خود چه شایستگی‌هایی به خدا نشان داده یا احیاناً چه ناشایستگی‌هایی به خدا نشان داده است. چون انسان‌ها موجودات بسیار پیچیده‌ای هستند، خدا بهتر می‌داند چه کسی هدایت‌‌پذیرتر است.

چرا هدایت دست خداست؟ چون فقط خدا می‌داند چه کسی هدایت می‌پذیرد و چه کسی نمی‌پذیرد

  • چرا هدایت دست خداست؟ چون فقط خدا می‌داند چه کسی هدایت می‌پذیرد و چه کسی هدایت نمی‌پذیرد. چون خداوند لیاقت‌ها و شایستگی‌های باطنی انسان‌ها را می‌داند و می‌شناسد.
  • چرا بعضی‌ها به سرعت ایمان می‌آورند و برخی دیگر خیلی دیر ایمان می‌آورند؟ آیا این مسأله تصادفی و شانسی است؟ اصلاً شانسی نیست ولی پذیرش هدایت و حتی دریافت مراتب عالی هدایت، یک مسألۀ فوق العاده پیچیده و مرموز و پنهان در درون انسان است و فقط خدا این رازها را می‌داند. «وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»(قصص/56) خداوند هم به کسی اطمینان نداده است که حتماً از مهتدین باشد. ما در این میان، باید وظایف خود را انجام دهیم و نگران عاقبت به خیری خومان باشیم. کمااینکه اولیاء خدا هم نسبت به عاقبت به خیری خود نگران بودند.
  • پیچیدگی هدایت‌پذیری انسان را در این روایت ببینید: امام صادق(ع) دربارۀ این آیه که «خدا بین انسان و قلبش حائل می‌شود؛ أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»(انفال/24) می‌فرماید: منظور خداوند از این آیۀ قرآن این است که خداوند مانع می‌شود که انسان باور کند باطل، حق است؛ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى -وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ‏ فَقَالَ یَحُولَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَنْ یَعْلَمَ أَنَّ الْبَاطِلَ حَقٌّ»(توحید صدوق/358) خدا هیچ وقت اجازه نمی‌دهد مؤمن باور کند که باطل، حق است. در روایات دیگر نیز به این موضوع اشاره شده است(امام صادق(ع): أَبَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ الْحَقَّ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلًا لَا شَکَّ فِیهِ وَ أَبَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ الْبَاطِلَ فِی قَلْبِ الْکَافِرِ الْمُخَالِفِ حَقّاً لَا شَکَّ فِیهِ؛ محاسن/1/277) مؤمن یک خوبی‌ و شایستگی‌هایی در دلش دارد که خدا اجازه نمی‌دهد، باطل را باور کند.

در اولین مرحلۀ هدایت، خدا قلب همۀ انسان‌ها را به صورت مستقیم و بی‌واسطه هدایت می‌کند

  • اینکه «خدا چگونه ما را هدایت می‌کند؟» سؤالی است که به چند صورت می‌توان آن را معنا کرد. مثلاً اینکه «خدا به چه چیزی هدایت می‌کند؟»، «خدا با چه چیزی ما را هدایت می‌کند؟» یا «خدا در چند مرحله ما را هدایت می‌کند؟» در اینجا می‌خواهیم به سؤال اخیر پاسخ دهیم و اولین مرحلۀ هدایت را معرفی کنیم.
  • خداوند در قدم اول، همۀ انسان‌ها را به صورت مستقیم و بی‌واسطه، هدایت می‌کند؛ یعنی قلب انسان‌ها را به خودش هدایت می‌کند؛ حتی قبل از اینکه به واسطۀ قرآن کریم، بخواهد ما را هدایت کند. شما وقتی به قرآن می‌رسید و حقانیت قرآن را می‌یابید، قبلش خدا شما را به این هدایت کرده است که اصلاً «حق چیست؟» و بعد از این هدایت اولیه است که وقتی حق را در قرآن می‌بینید، می‌گویید: «بله، همین است! این حق است.» یعنی خداوند ابتدا حق را به قلب ما الهام کرده بود، که ما آن را می‌فهمیم. شاید بتوان گفت، این هدایت، همان هدایت فطری اولیه باشد.
  • مراحل بعدی هدایت را در جلسات بعد مورد بحث قرار می‌دهیم. مثلاً اینکه خداوند با مقدراتش، چگونه انسان را هدایت می‌کند. یا اینکه خدا با قرآن، چگونه انسان را هدایت می‌کند. یا اینکه خداوند با هادیانی مانند ائمۀ هدی(ع) چگونه ما را هدایت می‌کند؟ یا اینکه با تجربه‌های تلخ و شیرین چگونه ما را هدایت می‌‌کند؟ با سنت‌های حاکم بر عالم هستی، چگونه ما را هدایت می‌کند؟ حتی با نیاز آدم‌ها به ازدواج، چگونه آنها را هدایت می‌کند؟ یعنی همین نیاز زن و مرد به همدیگر، آیه و نشانه و ابزار هدایت است، کمااینکه خداوند می‌فرماید: «از نشانه‏هاى خدا این است که براى شما از جنس خودتان همسرانى آفرید؛ وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً»(روم/21)

خدا بندگانش را با عوامل هدایت‌کننده، محاصره کرده ولی خودش اولین عامل هدایت است

  • خداوند متعال بندگان خود را با عوامل هدایت‌کننده، محاصره کرده است ولی خودش اولین عامل هدایت است. بگذارید خودِ پرودگار، شما را هدایت کند. در این صورت بقیۀ عوامل، همه مذکّر(یادآوری‌کنندۀ) او خواهند بود. حتی خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید: «ای پیغمبر! تو فقط یادآوری‌کننده هستی؛ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ»(غاشیه/21) یعنی منِ خدا، آن کاری که برای هدایت انسان‌ها باید می‌کردم، انجام داده‌ام و تو فقط یادآوری کن و بر آن تأکید کن و تقویتش کن.
  • دربارۀ اینکه خداوند متعال، خودش مستقیماً ما را هدایت می‌کند، یک عبارت فوق‌العاده زیبا در آغاز دعای ابوحمزۀ ثمالی وجود دارد که می‌گوید: «خدایا! من به واسطۀ خودت تو را شناختم، تو خودت مرا به خودت راهنمایی کردی و به سوی خودت دعوت کردی؛ بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ»(مصباح‌المتهجد/2/582) یعنی من از مخلوقات تو به تو پی نبردم، بلکه از خودت، تو را دریافتم. یعنی من فهمیدم و احساس کردم که تو من را به سوی خودت دعوت کردی، و خودت را مستقیم به من معرفی کردی و وقتی من برای وجود تو دنبال دلیل می‌گشتم، تو خودت به عنوان دلیل آمدی. (در ادعیه دیگر نیز شبیه این دعا آمده است: «إِلَهِی بِکَ عَرَفْتُکَ وَ بِکَ اهْتَدَیْتُ ُ إِلَى أَمْرِک‏»(مهج‌الدعوات/144))

اولین مرتبۀ هدایت، اولین وسیلۀ هدایت، و اولین شیوۀ هدایت، خودِ خداوند است

  • اولین مرتبۀ هدایت، اولین وسیلۀ هدایت، و اولین شیوۀ هدایت، خودِ خداوند است. این مرتبۀ اول هدایت است که اگر مؤثر نبود، مراتب بعدی هدایت هم هست تا بر انسان تأثیر بگذارد. اما به نظر می‌رسد اولیاء خدا همگی این‌طوری به پروردگار عالم هدایت می‌شوند. آن‌قدر باطن‌شان صاف و نورانی و بدون انانیت است و آن‌قدر صادقانه دنبال حقایق عالم هستند، که می‌فهمند و حس می‌کنند «کسی اینجا هست».
  • می‌دانید خدا چقدر بنده‌اش را دوست دارد؟ اگر انسان بتواند این کشش محبت لطف خدا به خودش را حس کند، خیلی ارزش دارد. اگر انسان این محبت را درک کند، واقعاً می‌میرد. اولیاء خدا هرچقدر در عبادت خدا سعی می‌کنند، باز هم نمی‌توانند از خجالت و شرم بابت این محبت خدا به خودشان بیرون بیایند.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۹
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟-8

چرا احساس می‌کنیم هدایت و ضلالت تصادفی است؟/ اگر خدا بعضی‌ها را گمراه می‌کند برای این است که رذالتی در آنها می‌بیند/ بعضی‌ها هر معجزه‌ای برای‌شان آورده شود ایمان نمی‌آورند و بعضی‌ها با یک تلنگر متحول می‌شوند/ خدا به دشمنان مؤمنین فرصت می‌دهد که با سخنان فریبنده و دهان‌پُرکن، افراد ناشایست را جذب کنند

پناهیان: پیچیدگی هدایت کار را به جایی می‌رساند که ما احساس می‌کنیم گویا موضوع هدایت شدن یا هدایت نشدن انسان‌ها، شانسی و تصادفی است. هدایت امر بسیار پیچیده‌ای است و خدا هر کسی را هدایت نمی‌کند چون می‌داند در باطن آدم‌ها چه خبر است. کسی که هدایت می‌شود یک گوهر درونی دارد که باعث می‌شود خدا هدایتش کند. و اگر خدا بعضی‌ها را گمراه می‌کند به خاطر این است که یک رذالتی در آنها می‌بیند.

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه هشتم را می‌خوانید:

چرا ما احساس می‌کنیم که هدایت و ضلالت انسان‌ها، شانسی است؟

  • یکی از ویژگی‌های هدایت، پیچیدگی آن است. چون هدایت می‌خواهد انسان را -که یک موجود پیچیده است- به خدایی که بی‌نهایت پیچیده است، جلب کند و برساند. لذا خداوند می‌فرماید: هدایت فقط کار خودم است (وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ؛ بقره/213) چه کسی جز خدا می‌تواند بفهمد که این انسانِ پیچیده، چه بدی‌هایی در نهان‌خانۀ دلش دارد؟ چه بسا خودِ آن انسان هم نداند چه بدی‌های پنهانی دارد.
  • پیچیدگی هدایت کار را به جایی می‌رساند که ما احساس می‌کنیم گویا موضوع هدایت شدن یا هدایت نشدن انسان‌ها، شانسی و تصادفی است، چون کسی نمی‌تواند بگوید این انسان، در نهایت امر، هدایت می‌شود یا نه؟ لذا در روایات به پدر و مادرها توصیه شده است که تا 14 سالگی برای تربیت فرزند خود زحمت بکشید، و بعد از آن اگر دیدید آدم بدی شد، دیگر به شما ربطی ندارد و شما نمی‌توانید برایش کاری انجام دهید (قَالَ الصَّادِقُ ع: دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعاً فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ؛ کافی/6/46) چون او خودش را به خدا اثبات کرده است و لایق هدایت الهی نبوده است. البته کمک کردن به او اشکالی ندارد، کمااینکه اولیاء خدا به آدم‌های بد هم کمک می‌کردند.

چرا خدا کسی را که قصد داشت پیامبر(ص) را به قتل برساند، هدایت کرد؟

  • کسی بود که می‌گفت: من خیلی کینۀ پیامبر اکرم(ص) را به دل داشتم، و قصد داشتم ایشان را به قتل برسانم. وقتی مکّه توسط ایشان فتح شد، از کشتن ایشان مأیوس شده بودم اما وقتی غزوۀ حنین پیش آمد، تصمیم گرفتم در گرما گرم جنگ، آن حضرت را به قتل برسانم. در یک فرصت مناسبی که در جنگ پیش آمد، از حضرت پشت رفتم و شمشیرم را بلند کردم، اما وقتی خواستم نزدیک او بروم، قلبم گرفت و نتوانستم کاری بکنم. گویا شعله‌ای آتش به سوی من آمد و نتوانستم. بعد پیامبر اکرم(ص) به من نگاه کرد و فرمود: خُب چرا ایستاده‌ای؟ زودباش برو با دشمن جنگ کن! بعد ایشان دستش را روی سینۀ من گذاشت و من احساس کردم محبت شدیدی نسبت به ایشان در قلبم ایجاد شده است. جلو رفتم و جنگیدم و اگر پدرم هم می‌خواست جلوی من بایستد، براى کمک به رسول خدا(ص) او را مى‏کشتم.
  • وقتى که جنگ تمام شد. به حضور پیامبر(ص) رفتم، به من فرمود: آنچه را که خدا براى تو مى‏خواهد بهتر از چیزى است که خودت مى‏خواهى. تو می‌خواستی کارهایی انجام دهی، ولی خداوند نخواست؛ أَنَّ شَیْبَةَ بْنَ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی طَلْحَةَ قَالَ مَا کَانَ أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَیَّ مِنْ مُحَمَّدٍ... فَلَمَّا انْهَزَمَ النَّاسُ وَ بَقِیَ مُحَمَّدٌ وَحْدَهُ وَ النَّفَرُ الَّذِینَ بَقُوا مَعَهُ جِئْتُ مِنْ وَرَائِهِ وَ رَفَعْتُ السَّیْفَ حَتَّى إِذَا کِدْتُ أَحُطُّهُ غُشِیَ فُؤَادِی فَلَمْ أُطِقْ ذَلِکَ فَعَلِمْتُ أَنَّهُ مَمْنُوعٌ... ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ مُحَمَّدٌ ص فَقَالَ لِی ادْنُ یَا شَیْبَةُ وَ قَاتِلْ وَ وَضَعَ یَدَهُ فِی صَدْرِی فَصَارَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیَّ... فَلَمَّا انْقَضَى الْقِتَالُ دَخَلْنَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لِی الَّذِی أَرَادَ اللَّهُ بِکَ خیرا [خَیْرٌ] مِمَّا أَرَدْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ حَدَّثَنِی بِجَمِیعِ مَا زَوَّرْتُهُ فِی نَفْسِی. فَقُلْتُ مَا اطَّلَعَ عَلَى هَذَا إِلَّا اللَّهُ فَأَسْلَمْتُ»(خرائج/1/118)
  • چرا برای کسی که می‌خواست پیامبر(ص) را به قتل برساند، این اتفاق افتاد و هدایت شد؟ آیا شانسی بود؟ نه! به خاطر این بود که او یک خوبی‌ای در درونش داشته و حتماً یک روزی در زندگی‌اش به یک هدایتی از هدایت‌های الهی جواب مثبت داده و لذا خداوند دست او را گرفت و هدایتش کرد.

بعضی‌ها یک مردانگی‌هایی دارند که خدا هدایت‌شان می‌کند و بعضی‌ها هم یک نامردی‌هایی دارند

  • بعضی‌ها یک مردانگی‌هایی دارند که خدا هدایت‌شان می‌کند از سوی دیگر آدم‌هایی نیز هستند که در کنار خوبان عالم هستند ولی یک نامردی‌هایی دارند. به عنوان مثال، برخی از اصحاب پیامبر(ص) که انس بن مالک هم در بین آنها بود، از پیامبر(ص) می‌خواهند که اصحاب کهف را به آنها نشان دهد. پیامبر اکرم(ص)  می‌خواهد علی بن ابیطالب(ع) هم با آنها همراه شود و بعد مکاشفه‌ای برای آنها رخ می‌دهد و اصحاب کهف را می‌بینند. به آنها سلام می‌دهند ولی اصحاب کهف جواب نمی‌دهند. بعد علی(ع) به اصحاب کهف سلام می‌دهد و اصحاب کهف سلام ایشان را جواب می‌دهند. حضرت از آنها می‌پرسند: چرا جواب مرا دادید و جواب آنها را ندادید؟ می‌گویند: ما مأمور هستیم به پیامبر(ص) یا وصی او جواب دهیم و تو وصی پیامبر(ص) هستی.
  • بعد از این جریان، پیامبر(ص) به انس بن مالک فرمود: تو شاهد باش و اگر یک روزی لازم شد براى این قضیه به نفع علی(ع) شهادت بده! اما بعدها در جریان احتجاج برای خلافت وقتی علی(ع) از انس بن مالک خواست که شهادت بدهد، او شهادت نداد و گفت که من یادم نمی‌آید! علی(ع) فرمود اگر واقعاً یادت می‌آید و نمی‌گویی، خداوند تو را دچار بیماری کوری و برص(پیسی) کند. انس از جای خود بلند نشده بود که به این دو بیماری دچار شد و تا آخر عمرش هم گرفتار این بیماری‌ها بود. (أَنَّ الصَّحَابَةَ سَأَلُوا النَّبِیَّ ص أَنْ یَأْمُرَ الرِّیحَ فَتَحْمِلَهُمْ إِلَى أَصْحَابِ الْکَهْفِ... فَقَامَ عَلِیٌّ ع فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ الَّذِینَ‏ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً  فَقَالُوا وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ... فَحَدَّثَنَا کَأَنَّهُ کَانَ مَعَنَا ثُمَّ قَالَ اشْهَدْ بِهَذَا لِعَلِیٍّ یَا أَنَسُ. قَالَ أَنَسٌ فَاسْتَشْهَدَنِی عَلِیٌّ ع وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ فَدَاهَنْتُ فِی الشَّهَادَةِ. فَقَالَ إِنْ کُنْتَ کَتَمْتَهَا مُدَاهَنَةً مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَبْرَصَکَ اللَّهُ وَ أَعْمَى عَیْنَیْکَ وَ أَظْمَأَ جَوْفَکَ فَلَمْ أَبْرَحْ مِنْ مَکَانِی حَتَّى عَمِیتُ وَ بَرِصْتُ. وَ کَانَ أَنَسٌ لَا یَسْتَطِیعُ الصَّوْمَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا فِی غَیْرِهِ مِنْ شِدَّةِ الظَّمَاءِ وَ کَانَ یُطْعِمُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ کُلَّ یَوْمٍ مِسْکِینَیْنِ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا وَ هُوَ یَقُولُ هَذَا مِنْ دَعْوَةِ عَلِیٍ؛ خرائج/1/210)

خدا هر کسی را هدایت نمی‌کند /کسی که هدایت می‌شود یک گوهر درونی دارد

  • هدایت امر بسیار پیچیده‌ای است و خدا هر کسی را هدایت نمی‌کند چون می‌داند در باطن آدم‌ها چه خبر است. کسی که هدایت می‌شود یک گوهر درونی دارد که باعث می‌شود خدا هدایتش کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «به خدا قسم ما اهل‌بیت را کسی از عرب و عجم(از همۀ آدم‌ها) نمی‌تواند دوست داشته باشد مگر اینکه اهل بیوتات باشد(خانواده‌دار و اصیل باشد) و یک شرافتی و یک گوهری داشته باشند و باطن‌دار باشند و کسی نمی‌تواند ما را دشمن بدارد، مگر هر آدمی که یک ناپاکی و پستی‌ای دارد؛ وَ اللَّهِ لَا یُحِبُّنَا مِنَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ إِلَّا أَهْلُ الْبُیُوتَاتِ وَ الشَّرَفِ وَ الْمَعْدِنِ وَ لَا یُبْغِضُنَا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ إِلَّا کُلُّ دَنَسٍ مُلْصَقٍ»(کافی/8/316) اصالت خانوادگی لزوماً به این معنا نیست که از خانوادۀ مشهوری باشد، بسیاری از مشهورین در صدر اسلام و بعد از آن بوده‌اند که هدایت نشده و نابود شده‌اند. و بعضی‌ها هم، غلام یا برده بوده‌اند ولی به لحاظ خانوادگی یک اصالت و یک ریشه یا گوهری دارند. مثلاً بعضی‌ها یک غیرتی دارند، بعضی‌ها یک حیائی دارند. بعضی‌ها یک سخاوتی دارند.
  • در همان آغاز قرآن کریم، خداوند می‌فرماید: این قرآن هر کسی را هدایت نمی‌کند بلکه فقط کسانی را که «تقوا» داشته باشند هدایت می‌کند. «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»(بقره/2) و البته هر کسی که کار خوبی انجام دهد، جزء متقین نخواهد بود. قابیل هم کار خوب انجام داد(قربانی داد) ولی خداوند از او قبول نکرد و فرمود که خدا فقط از متقین قبول می‌کند. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین»(مائده/27)

آن روی سکۀ هدایت، ضلالت است / چرا بعضی‌ها هدایت نمی‌شوند؟

  • آن روی سکۀ هدایت، ضلالت است و همان‌طور که هدایت پیچیده است، ضلالت هم پیچیده است. می‌خواهیم ببینیم چرا بعضی‌ها هدایت نمی‌شوند؟  
  • خداوند می‌فرماید: «بعضی‌ها با تأکید زیاد به خدا قسم می‌خورند که اگر یک معجزه و نشانه‌ای بیاوری، ما ایمان خواهیم آورد. به آنها بگو آیات و نشانه‌ها و معجزات، در دست خداوند است و شما نمی‌دانید که اگر این آیات و نشانه‌ها را بفرستم، باز هم ایمان نخواهند آورد؛ وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُون»(انعام/109) در آیه بعد می‌فرماید: «اصلاً خودمان اگر آیه و نشانه‌ای نازل شود، چشمان آنها را می‌بندیم و دل‌های آنها را کور می‌کنیم که تحت تأثیر آیه و نشانه قرار نگیرند و در همان کفر مرحلۀ اول‌شان که ایمان نیاوردند؛ باقی بمانند؛ وَ نُقَلِّبُ أَفِْدَتهَُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فىِ طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُون»(انعام/110)

اگر خدا بعضی‌ها را گمراه می‌کند برای این است که یک رذالتی در آنها می‌بیند

  • طبق آیه فوق کسانی که از پیامبر(ص) درخواست معجزه می‌کردند، در واقع مشکل‌شان کمبود نشانه و معجزه نبود. و خداوند هم می‌داند که چرا آنها در همان مرحلۀ اول ایمان نیاوردند؟ چون آنها آدم‌های رذلی هستند (یک رذالتی در دل‌شان دارند) و ایمان نیاوردن‌شان صرفاً به‌خاطر یک جهالت سطحی یا اشتباه نبوده است. لذا خدا می‌فرماید: اگر معجزه و نشانه‌ای هم بفرستم، اصلاً نمی‌گذارم آنها ببینند. (وَ نُقَلِّبُ أَفِْدَتهَُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ)
  • در آیۀ بعد می‌فرماید: «اگر ما ملائکه را بر اینها نازل کنیم و مرده‌ها با آنها سخن بگویند و همه‌چیز را محشور کنیم و مقابل چشمان‌شان بیاوریم، آنها ایمان نمی‌آورند؛ وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِْمُ الْمَلَئکَةَ وَ کلََّمَهُمُ المَْوْتىَ‏ وَ حَشرَْنَا عَلَیهِْمْ کلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا کاَنُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ»( انعام/110) این نشان می‌دهد که کار هدایت فقط در دست خودِ خداوند است و اگر خدا بعضی‌ها را گمراه می‌کند به خاطر این است که یک رذالتی در آنها می‌بیند.

بعضی‌ها هر معجزه‌ای برای‌شان آورده شود، ایمان نمی‌آورند و بعضی‌ها هم با یک تلنگر، متحول می‌شوند

  • بعضی‌ها هستند که هر آیه و نشانه‌ و معجزه‌ای هم برای‌شان آورده شود، ایمان نمی‌آورند و بعضی‌ها هم با یک تلنگر، کاملاً متحول می‌شوند مثلاً با یک نصیحت و موعظه یا با شنیدن یک آیۀ قرآن هدایت می‌شوند.(مانند فضیل عیّار که با شنیدن یک آیۀ قرآن، متحول شد)
  • یک مرد اعرابی نسبت به پیامبر(ص) بغض و کینۀ زیادی در دل داشت به حدّی که صریحاً به پیامبر گفت: اگر فرصتی پیدا کنم، تو را به قتل می‌رسانم! پیامبر(ص) فرمود: چرا می‌خواهی مرا بکُشی؟ به من ایمان بیاور! او گفت: من به تو ایمان بیاورم؟! هرگز به تو ایمان نمى‏آورم مگر اینکه این سوسمار به تو ایمان آورد (و به سوسماری که آنجا بود اشاره کرد) حضرت به آن سوسمار فرمود: اى سوسمار، من کیستم؟ سوسمار گفت: تو فرستاده پروردگار عالم و خاتم پیامبران هستى. سعادتمند است کسى که تو را تصدیق کند و زیانکار است کسى که تو را تکذیب نماید. آن شخص وقتی این معجزه را دید، به پیامبر(ص) گفت: وقتى پیش تو آمدم مبغوضترین شخص نزد من بودى ولى الآن محبوبترین فرد هستى. و بعد هم به پیامبر(ص) ایمان آورد و پیش قبیله خود «بنى سلیم» برگشت و قضیه را به آنها گفت و هزار نفر از آنها مسلمان شدند. (أَنَّ النَّبِیَّ ص کَانَ فِی أَصْحَابِهِ إِذْ جَاءَ أَعْرَابِیٌّ وَ مَعَهُ ضَبٌّ قَدْ صَادَهُ وَ جَعَلَهُ فِی کُمِّهِ قَالَ مَنْ هَذَا قَالُوا هَذَا النَّبِیُّ فَقَالَ وَ اللَّاتِ وَ الْعُزَّى مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَیَّ مِنْکَ وَ لَوْ لَا أَنْ یُسَمِّیَنِی قَوْمِی عَجُولًا لَعَجَّلْتُ عَلَیْکَ فَقَتَلْتُکَ... فَإِنَّکَ الْآنَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی وَ وَالِدَیَّ  أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ فَرَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ فَأَخْبَرَهُمْ بِالْقَضِیَّةِ وَ آمَنَ أَلْفُ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ؛ الخرائج/1/38)

خدا برای دشمنان مؤمنین فرصت‌هایی پیش می‌آورد که با سخنانی قشنگ و فریبنده، یکدیگر را تأیید کنند تا هدایت نشوند

  • خداوند در ادامۀ آیات فوق می‌فرماید: «این است که ما برای هر پیامبری، دشمنانی قرار می‌دهیم، شیاطین و دیوهایی که انسان یا جنّ هستند، اینها برای همدیگر، سخنان قشنگ و زیبایی می‌گویند(انگار می‌خواهند همدیگر را در کفرشان دلداری دهند و همدیگر را تأیید و تقویت کنند و به هم دلگرمی بدهند)؛ وَ کَذَالِکَ جَعَلْنَا لِکلُ‏ِّ نَبىِ‏ٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْانسِ وَ الْجِنّ‏ِ یُوحِى بَعْضُهُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»(انعام/112)
  • گاهی اوقات خداوند به بعضی‌ها فرصت می‌دهد که از مؤمنین، ایرادهایی بگیرند(از عدم توفیق مؤمنین در برخی صحنه‌ها سوء استفاده کنند) و بعد هم چهارتا تهمت و دروغ روی آن بگذارند و یک سخنان دهان‌پُرکن و فریبنده و طعنه‌آمیزی علیه مؤمنین درست کنند تا به این وسیله یک تأییدی برای خودشان پیدا کنند و به آن دلگرم شوند. به خصوص اینکه امروزه با امکاناتی مثل سایت‌ها، پیامک‌ها و... این سخنان دهان‌پُرکن را خیلی زود بین خودشان منتشر می‌کنند.
  • می‌دانید چرا خداوند این بساط را برای اهل کفر و باطل، فراهم می‌کند؟ برای اینکه آنها با این سخنان دهان‌پُرکن و قشنگ، همدیگر را تأیید و تقویت کنند تا هدایت نشوند و به سوی خدا نروند. یعنی خداوند یک فرصت‌هایی برای آنها پیش می‌آورد که بتوانند با یک سخنانی، خودشان را تأیید کنند و به خودشان مغرور شوند تا هدایت نشوند و در لجنزار ضلالت فرو بروند.
  • چون آنها در همان مرحلۀ اول ایمان نیاورده بودند و خدا می‌داند که آنها به‌‌خاطر رذالتی که در دل داشتند، ایمان نیاورده بودند، لذا خدا اصلاً نمی‌گذارد ایمان بیاورند. بعد خداوند می‌فرماید: «اگر خدا می‌خواست نمی‌گذاشت آنها این کارها را انجام دهند(یعنی خدا می‌خواهد که این کارها را انجام دهند) آنها را رها کن و بگذار افترا ببندند؛ وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ  فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْترَُون»(انعام/112)

خدا به دشمنان مؤمنین این فرصت را هم می‌دهد که با سخنان فریبنده و دهان‌پُرکن، سایر افراد ناشایست را هم جذب کنند

  • در آیه بعد می‌فرماید: «(می‌دانید چرا من این فرصت را به آنها می‌دهم؟) برای اینکه می‌خواهم دلِ سایر کسانی که ایمان نیاورده‌اند به آنها(دشمنانی که سخنان فریبنده می‌گویند) علاقمند شود و جذب شود، تا آنها را بپسندند و اینها هم به همان جایی برسند که آن دشمنان به آنجا رسیده‌اند؛ وَ لِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفِْدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَ لِیرَْضَوْهُ وَ لِیَقْترَِفُواْ مَا هُم مُّقْترَِفُون»(انعام/113)
  • خداوند به دشمنان مؤمنین اجازه می‌دهد که سخنان به‌ظاهر قشنگ ولی فریبنده بگویند تا سایر آدم‌های ناشایست و رذلی که ایمان نمی‌آورند، از آن سخنان فریبنده، خوش‌شان بیاید و عاشقِ آنها شوند و دور آنها جمع شوند. یعنی خداوند یک سخنان قشنگ(و فریبنده‌ای) را به زبان دشمنان پیامبر و اولیاء‌الله جاری می‌کند تا افراد رذلی که ایمان نیاورده‌اند آن سخنان زیبا را بپسندند و به همان طرفی بروند که دشمنان خدا رفته‌اند و به این ترتیب، در ضلالت خود باقی بمانند و دیگر هدایت نشوند.
  • اگر این آیات را واقعاً جدّی بگیریم، خوف از ضلالت در دل‌های ما می‌افتد و این لازم است. در کنار شوق به هدایت، نیاز است که خوف از ضلالت هم در دل ما باشد تا ملتمسانه از خداوند هدایت را تمنا کنیم و برای هدایت شدن، درِ خانۀ خدا ضجه بزنیم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۵
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟-7

هدایت آن‌قدر پیچیده است که خداوند آن را فقط به خودش نسبت داده

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه هفتم را می‌خوانید:

هدایت آن‌قدر پیچیده است که خدا هدایت انسان‌ها را فقط به خودش نسبت داده و نه حتی به پیامبر(ص)

  • هدایت یک امر باعظمت و یک اتفاق بسیار پیچیده است که باید پیچیده بودن آن را درک کنیم. هدایت یک راز و رمزی بین پروردگار عالم و بندگان اوست. همان‌طور که از ظاهر آدم‌ها نمی‌توان باطن آنها را شناسایی کرد، درجات انسان‌ها و علت سعادت و شقاوت انسان‌ها را هم به این سادگی نمی‌توان بررسی کرد.
  • هدایت آن‌قدر مرموز و پیچیده است که خداوند متعال، آن را به خودش اختصاص داده و فقط به خودش نسبت داده و بارها فرموده است: هر کسی را که خدا بخواهد، هدایتش می‌کند «وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ»(بقره/213) یا «فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ»(فاطر/8) حتی به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «تو نمی‌توانی هر کسی را که دوست داشته باشی، هدایت کنی؛ إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین»(قصص/56)

هدایت‌های الهی، شانسی نیست و به اراده‌های خودمان بستگی دارد/ لحظات تغییر انسان واقعاً ناشناخته و پیچیده هستند

  • هدایت‌های الهی، شانسی نیست، بلکه به اراده‌های خودمان بستگی دارد. در جریان تحقق یافتن اراده‌های پنهان انسان است که یک‌دفعه‌ای این انسان یک ارزش فوق‌العاده پیدا می‌کند. البته اینکه اراده در وجود انسان، چگونه تحقق پیدا می‌کند، بحث جداگانه و مفصلی را می‌طلبد.
  • می‌دانید که رفتارهای انسان بر اساس علاقه‌های اوست. هر کسی هر علاقه‌ای داشته باشد بر اساس آن علاقه، عمل می‌کند و تقریباً اراده و توان اینکه جلوی علاقۀ خود را بگیرد، ندارد. مگر اینکه دو تا علاقه در تعارض و تزاحم با هم باشند و یکی از آنها زورش بر دیگری بچربد. آن لحظۀ تزاحم و تعارض دو علاقه، لحظۀ تصمیم‌گیری انسان است. این لحظه‌ای که انسان تصمیمش را به نفع خوبی‌ها یا به نفع بدی‌ها می‌گیرد، در وجود انسان، بسیار ناشناخته است. این لحظه‌ای که انسان می‌تواند تغییر کند و مسیر خود را کج کند، یا تصمیم بسیار خوب و بالایی بگیرد، واقعاً ناشناخته است، در این لحظات، فقط «خدا» حضور دارد و «نهان‌خانه یا سرّ درونی انسان».

بعضی‌ها فکر می‌کنند آدم‌ خوبی هستند ولی بدی‌هایی در نهان‌خانۀ دل دارند/ ابن ملجم چون بدی‌هایی در دلش پنهان کرده بود، خدا هدایتش نکرد

  • ممکن است یک کسی، آدم بدی باشد ولی در سرّ یا نهان‌خانۀ دلش، نامردی ندارد. چنین کسی علی‌رغم بدی‌‌هایی که دارد، خداوند یک روزی دستش را می‌گیرد. و برعکس، آدم‌های خوبی هم هستند که یک نامردی‌هایی در نهان‌خانۀ دلشان دارند، که خداوند از اینها بدش می‌آید، اما خودشان هم فکر می‌کنند واقعاً آدم خوبی هستند. به عنوان مثال، مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: من شما را دوست دارم. حضرت فرمود: به خدا سوگند، تو مرا دوست ندارى و آن مرد از اینکه حضرت از نهان‌خانۀ دلش خبر داده بود، خیلی تعجب کرد چون واقعاً خودش فکر می‌کرد حضرت را دوست دارد (أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ عَلِیٌّ ع وَ اللَّهِ مَا تُحِبُّنِی فَغَضِبَ الرَّجُلُ فَقَالَ کَأَنَّکَ وَ اللَّهِ تُخْبِرُنِی مَا فِی نَفْسِی...‏؛ بصائرالدرجات/1/88) اینها به خاطر پیچیدگی‌های روح انسان است.
  • ابن ملجم هم فکر می‌کرد که واقعاً امیرالمؤمنین(ع) را دوست دارد، لذا وقتی حضرت به او خبر داد که قاتل ایشان خواهد بود، به شدت تعجب کرد. (إِنَّ قَلْبِی مُحِبٌّ لَکَ وَ إِنِّی وَ اللَّهِ أُوَالِی وَلِیَّکَ وَ أُعَادِی عَدُوَّکَ...؛ بحارالانوار/42/262) ابن ملجم، چه بدذاتی‌ای داشت که در نهایت، به آن شقاوت رسید؟ چه بدی‌هایی در نهان‌خانۀ دلش پنهان کرده بود که خدا هدایتش نکرد؟
  • آیا زبیر، خودش می‌دانست که چه اتفاقی در نهان‌خانۀ دلش می‌افتد؟ آیا می‌دانست که این‌‌همه عبادت یا کارهای خوبی که انجام داده است‌، بی‌فایده بوده و خداوند از او خوشش نیامده است؟

فلسفۀ امتحانات الهی این است که روح پیچیده و پنهان انسان را رو بیاورند/ از پیچیده‌ترین بخش‌های هدایت، دعوت به ولایت است

  • انسان خیلی موجود پیچیده‌ای است و به این سادگی نمی‌شود از وجود او سردرآورد. فلسفۀ امتحانات الهی نیز این است که این روح پیچیده و پنهان انسان را باز کنند و رو بیاورند. اینکه پیامبر(ص) فرمود: «کسی که خودش را بشناسد، خدا را شناخته است؛ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏»(مصباح‌الشریعه/ص13) در واقع عظمت خودشناسی را نشان می‌دهد. عرفا یک عمر با دقت در مقام عمل تلاش می‌کنند که به این خودشناسی برسند. وقتی انسان این‌قدر موجود پیچیده‌ای است، هدایت او هم مسألۀ پیچیده‌ای خواهد بود. از پیچیده‌ترین بخش‌های هدایت، دعوت به ولایت است.

هدایت از دو ناحیه، بسیار مرموز و پیچیده است: 1- به خاطر پیچیده بودن انسان 2- پیچیده و بی‌نهایت بودن خداوند

  • هدایت از دو ناحیه، بسیار مرموز و پیچیده است. اولاً از ناحیۀ انسان؛ یعنی چون روح انسان بسیار پیچیده است، طبیعتاً هدایت او هم امر پیچیده‌ای خواهد بود. و ثانیاً از ناحیه خداوند؛ چون خدا به خودش هدایت می‌کند و خداوند هم فوق‌العاده پیچیده است. بنابراین وقتی بنا باشد این انسان پیچیده به سوی آن خدای بی‌نهایت هدایت شود، قطعاً این امر هدایت کار بسیار سخت و پیچیده‌ای خواهد بود.
  • اینکه می‌بینید پیغمبری مانند حضرت نوح(ع) از عهدۀ هدایت پسرش برنمی‌آید (نمی‌تواند پسرش را از گمراهی نجات دهد) به خاطر پیچیده بودن امر هدایت است. خداوند می‌فرماید: «یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَی»(یونس/31) یعنی خدا، مرده را از دل زنده بیرون می‌آورد. گاهی کسی که از نظر معرفتی مرده است، فرزند یک آدمی است که(از نظر معرفتی) سراسر زنده است. و می‌فرماید: «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ»(همان) گاهی نیز پدر و مادر(از نظر معرفتی) مرده هستند ولی فرزندشان سراسر زنده است.
  • تحقق ارادۀ انسان بحث پیچیده‌ است؛ گاهی خداوند بر ارادۀ شما اثر می‌گذارد و ارادۀ شما را تغییر می‌دهد. مثلاً وقتی به دل شما می‌افتد که به یک سفر زیارتی بروید، چه کسی این را به دل شما انداخته است؟ البته اینکه خدا به دل بیندازد به زیارت بروید، لزوماً باعث نخواهد شد شما به زیارت بروید و ممکن است عوامل دیگری در نهان‌خانۀ دل شما مانع شوند که شما تصمیم به رفتن بگیرید.
  • امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: «خداوند قلوب مؤمنین را خلق کرده است، و خدا ایمان را در یک نهان‌خانه‌ای از وجود انسان، پنهان کرده است که فقط خودش می‌تواند آن را پیدا کند و انسان یک کشش درونی به سوی ایمان دارد. وقتی خدا نورانی شدن و تجلی کردن آنچه در قلب مؤمن است را اراده می‌کند(وقتی خدا بخواهد که آن ایمان پنهان، آشکار شود) آن را با باران حکمت، آبیاری می‌کند و با بذر علم، زراعت می‌کند. زارع و قیّم دل مؤمن، پروردگار عالم است؛ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ مَطْوِیَّةً مُبْهَمَةً عَلَى الْإِیمَانِ فَإِذَا أَرَادَ اسْتِنَارَةَ مَا فِیهَا نَضَحَهَا بِالْحِکْمَةِ وَ زَرَعَهَا بِالْعِلْمِ وَ زَارِعُهَا وَ الْقَیِّمُ عَلَیْهَا رَبُّ الْعَالَمِین»(کافی/2/421) این معنای پیچیدگی هدایت است که خدا می‌فرماید: هر کسی را که بخواهم، هدایتش می‌کنم (وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ؛ بقره/213)

چرا بعضی‌ها حیران و سرگردان هستند و هدایت نمی‌پذیرند؟

  • خداوند می‌فرماید: «بگو آیا ما کسی را بخوانیم که نه نفعی برای ما دارد و نه ضرری؟ قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا»(انعام/71) در ادامه می‌فرماید: «آیا ما مثل کسانی شویم که شیاطین بر آنها سلطه پیدا کرده‌اند و در زمین، حیران شده‌اند. با اینکه این آدم حیران، اطرافیان خوبی دارد که او را به هدایت دعوتش می‌کنند؛ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا»(همان) در اینجا خداوند متعال هدایت نیافتگان را «حیران و سرگردان» معرفی کرده و می‌فرماید این آدمِ حیران، یک دوستانی هم دارد که او را به هدایت، دعوتش کنند، مثلاً به او می‌گویند: بیا برویم هیات، مسجد و... یعنی او را به سوی خوبی‌ها دعوت می‌کنند ولی او گوش نمی‌دهد و حیران و سرگردان است چون شیاطین بر او مسلط شده‌اند. در ادامه می‌فرماید: «بگو هر کسی که هدایت الهی نصیبش شود، آن هدایت است، و به ما امر شده است که تسلیم پروردگار عالم شویم؛ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمین»(همان)

خدا آل ابراهیم(ع) را به عنوان نمونۀ کسانی که هدایت‌شان کرده، مثال می‌زند

  • خداوند در قرآن کریم فهرستی از کسانی که هدایتشان کرده است را برای ما بیان فرموده است. خدا وقتی می‌خواهد نمونه بیاورد که چه کسانی را هدایت کرده است، حضرت ابراهیم(ع) و آل ابراهیم(ع) را مثال می‌زند و می‌فرماید: «کسانی که ایمان می‌آورند و ایمان‌شان را با ظلم، آلوده نمی‌کنند اینها امنیت خاطر دارند و هدایت‌یافتگان هستند؛ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئکَ لهَُمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ»(انعام/82) «و ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب دادیم و همۀ آنها را هدایت کردیم، و نوح را هم از قبل هدایت کرده بودیم، و از فرزندان او، داود و سلیمان و ایوب و...؛ وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا  وَ نُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ  وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَنَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسىَ‏ وَ هَرُونَ  وَ کَذَالِکَ نجَْزِى الْمُحْسِنِینَ»(84) در ادامه می‌فرماید: «ما همۀ اینها را برگزیده کردیم و به صراط مستقیم هدایت‌شان کردیم؛ اجْتَبَیْنَاهُمْ وَ هَدَیْنَاهُمْ إِلىَ‏ صرَِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(87) «این هدایت خداست که هر کسی را بخواهد به آن هدایت می‌کند؛ ذَالِکَ هُدَى اللَّهِ یهَْدِى بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ»(88) «آنها کسانی هستند که خداوند هدایت‌شان کرده است، به هدایت اینها اقتدا کن؛ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ  فَبِهُدَئهُمُ اقْتَدِه»(89)

خداوند خیلی اصرار دارد که ما را هم هدایت کند و برایش خیلی هزینه کرده است

  • خداوند خیلی اصرار دارد که ما را هم هدایت کند و برای این کار خیلی هزینه کرده است. می‌دانی خدا چقدر اصرار دارد تو را هدایت کند؟ می‌دانی خدا چقدر مشتاق است تو سر به راه شوی؟ به تعداد سرهایی که در کوفه بر روی نیزه‌ها کنار محمل زینب(س) آوردند. می‌دانی خدا چقدر اصرار دارد دست تو را بگیرد؟ به تعداد دست‌هایی که در راه حسین(ع) قلم قلم شد و نمونۀ اعلای آن هم دست‌های اباالفضل العباس(ع) است.

می‌دانید خداوند چقدر برای هدایت ما هزینه کرده است؟ می‌دانید که خدا، حسین(ع) خودش را برای هدایت ما هزینه کرده است؟ می‌دانید مادرمان حضرت فاطمۀ زهرا(س) برای هدایت ما بین در و دیوار قرار گرفت؟ آیا تحمل این‌همه مظلومیت از سوی اولیاء خدا، جز برای هدایت ما بوده است؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۴
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟-6

خدا ما را به خودش هدایت می‌کند و این خیلی هیجان‌انگیز است/جذابیت خداوند در این است دیدنی و شنیدنی نیست بلکه کشف‌کردنی است، باید او را کشف کنید/موضوع هدایت، «خدا، راه و راهنما» است

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه ششم را می‌خوانید:

مهمترین مانع دریافت هدایت، دوست‌داشتنی‌های دیگر انسان است  

  • هدایت مراتبی دارد که باید آن مراتب را از خداوند متعال تمنا کنیم. تا وقتی چشمِ دل انسان باز نشود، نمی‌تواند مراتب عالی هدایت را دریافت کند. مهمترین مانع برای درک و دریافت هدایت، دوست‌داشتنی‌های دیگر انسان است. هر دوست‌داشتنی‌ای که برای ما مهم باشد، ما را کور و کر می‌کند پیامبر(ص) می‌فرماید: «حُبُّکَ لِلشَّیْ‏ءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ»(من‌لایحضره‌الفقیه/4/380) دوست داشتن هر چیزی می‌تواند آدم را کور و کر کند و باعث شود که انسان، دیگر پیغام‌های الهی را نشنود و نتواند هدایت‌های الهی را دریافت کند.

خدا ما را به چه چیزی هدایت می‌کند؟/ اولین موضوع هدایت خودِ خداوند است

  • در این جلسه می‌خواهیم به این مسأله بپردازیم که خداوند متعال ما را به چه چیزی هدایت می‌کند؟ دو موضوع خیلی مهم وجود دارد که موضوع هدایت پروردگار است.
  • اولین موضوع هدایت، خودِ خداوند است. یعنی خدا ما را به خودش هدایت می‌کند تا او را بشناسیم، بیابیم، حس کنیم و بخواهیم. ما را هدایت می‌کند تا به او علم پیدا کنیم و به او اعتقاد و علاقه پیدا کنیم. خدا ما را هدایت می‌کند به اینکه او را ببینیم، و بشناسیم و به اسماء الهی معرفت پیدا کنیم که فرمود: «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏»(طه/8)
  • خدا ابتدا ما را به سمت خودش هدایت می‌کند یعنی می‌خواهد خودش را به ما بشناساند و این فوق‌العاده هیجان‌انگیز است. خداوند خیلی سرگر‌م‌کننده و جذاب است. جذابیت خداوند در این است دیدنی و شنیدنی نیست بلکه کشف‌کردنی است، باید او را کشف کنید. باید از غیر خدا، به سوی خودِ خدا منصرف شویم.

فهم و درک نسبت به اسماء و اوصاف خدا را از خدا تمنا کنید

  • نباید فقط به این اکتفا کنیم که «ما اعتقاد داریم که خدا هست» و بعد هم سراغ کارهای خودمان برویم! اینکه به اصل وجود خدا پِی ببریم، کافی نیست، بلکه بعد از اعتقاد به خدا باید پی ببریم به اینکه خدا چگونه است؟ حیف است که خدا را عمیقاً نشناسیم؟ حیف است که خداوند، انیس و مونس دل ما نباشد. خداوند متعال خیلی می‌تواند دل ببَرد و اصلاً دل‌بری کار خود خداوند است. اگر در ادعیه و مناجات، زیاد عشق‌بازی با خدا نمی‌بینید، به‌خاطر ادب اولیاء خداست. چون رابطۀ ما با خداوند، رابطۀ عبد و مولاست و این رابطه، لوازم خاص خودش را دارد.
  • فهم و درک نسبت به اسماء و اوصاف خدا را از خدا تمنا کن. مثلاً وقتی می‌گویی: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِه‏» بگو: «خدایا! تا کِی از عظمت تو بگویم، ولی از عظمت تو چیزی حس نکنم و نفهمم؟»  

دومین موضوع هدایت، «راه» رسیدن به خداست

  • دومین موضوعی که خداوند متعال می‌خواهد ما را به آن هدایت کند، «راه» است. یعنی بعد از اینکه خودِ خدا را دریافت کردیم، هنوز کار تمام نشده است و در مرحلۀ دوم، خداوند باید راه را هم به ما نشان دهد. تو نمی‌توانی بگویی: «من خودم می‌دانم چطور باید به سمت خدا بروم» راه را هم خدا باید به تو نشان دهد.
  • گاهی اوقات شما خودِ خدا را می‌خواهید ولی راه رسیدن به او را نمی‌دانید. باید از خدا تمنا کنید تا راهش را به شما نشان دهد. گاهی هم خداوند راه را به شما می‌گوید ولی خیلی پیچیده است و باز هم باید تقاضا و تمنا کنیم تا این پیچیدگی را بفهمیم.
  • در هر کدام از مراحل فوق هم باید مدام از خدا تمنا کنیم که ما را کمک کند. اولیاء خدا هم این تمانا را داشتند. امام سجاد(ع) در دعای خود عرضه ‌می‌دارد: «خدایا! مرا برای آن چیزی که از من می‌خواهی، به‌کار بگیر و عمر مرا در کاری که مرا به خاطرش آفریده‌ای صرف کن؛ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَه‏»(صحیفۀ سجادیه/دعای 20)

«راه»  «چه‌ کنم؟»ها را برای ما مشخص می‌کند/ شاید خدا بارها هدایت خصوصی ما را به ما الهام کرده ولی ما اعتنا نکرده‌ایم

  • «راه» در واقع «چه‌ کنم؟»ها را برای ما مشخص می‌کند. اینکه «الان من باید چه‌کار انجام دهم؟» خیلی مهم است و این را باید خدا به ما نشان دهد. در این‌جا یک‌سری دستورات عمومی یا کلّی وجود دارد که اگر کسی آنها را اجرا کند، کم کم هدایت‌های خصوصی سر راهش قرار می‌گیرد. ان‌شاء الله خداوند ما را اهل فهم هدایت‌های خصوصی قرار دهد. خیلی از اوقات اصلاً ما نمی‌خواهیم این دستورات را بفهمیم و از ترس سخت بودن، روی خودمان را از آن برمی‌گردانیم.. شاید خداوند بارها راهنمایی خصوصیِ ما را به ما الهام کرده است و ما اعتنا نکرده‌ایم.
  • ما باید تمنا کنیم که خداوند راه را به ما نشان دهد، ولی باید مراقب باشیم که این کار یک‌مقدار خطرناک است. چون اگر راه را به ما نشان دادند و ما را راهنمایی کردند ولی ما گوش ندادیم، ممکن است دیگر ما را راهنمایی نکنند. این ظرافت امر هدایت را هم باید در نظر بگیرید. اگر تمنا کردید که «خدایا! راه خاص خودت را به من نشان بده، و به من بگو الان چکار کنم؟» و بعد هم خداوند، راه را به شما نشان داد، باید گوش دهید؛ اگر گوش نکنید و فرمان خدا را اطاعت نکنید، خیلی ناجور می‌شود. چون خداوند راه را به شما نشان داده و راه را برای شما باز کرده و شما نیامده‌اید. کمااینکه خداوند می‌فرماید: «بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم؛ ُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»(غافر/60) بعد می‌فرماید: « کسانی که از عبادت من تکبر می‌روزند، آنها را با خواری و ذلت به جهنم می‌برم؛ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»(همان) یعنی کسی که دعا نکند متکبر است. چون خدا باب دعا را باز کرده است ولی بعضی‌ها تکبر می‌کنند و نمی‌آیند.

بدون «راه» و «راهنما» نمی‌توان به خدا رسید/ خدا اول ما را به راهنما دعوت می‌کند!

  • گفتیم که خداوند ما را به دو چیز هدایت می‌کند یکی به خودش و دیگر، به راهِ رسیدن به خودش. البته موضوع راه را باید به دو بخش تقسیم کرد: 1ـ راه 2ـ راهنما. یعنی خداوند متعال، هم ما را به راهنما هدایت می‌کند و هم به راه. به این ترتیب ما باید به سه چیز هدایت شویم: «خدا»، «راه» و «راهنما». البته اصلش این است که فقط به خودِ خدا هدایت شویم و به خدا برسیم ولی این هدایت باید از طریق راه باشد و بدون راه و بدون راهنما نمی‌توان به خدا رسید.
  • لذا می‌توان گفت که خداوند ما را به سه چیز هدایت می‌کند: 1ـ به خودش هدایت می‌کند 2ـ به راه رسیدن به خدا هدایت می‌کند 3ـ به راهنمایی که این راه را به ما معرفی می‌کند، هدایت می‌کند. (که این راهنما هم از جانب خداوند آمده است) جالب این‌جاست که خداوند متعال از بین این سه عنصر، معمولاً اول از راهنما شروع می‌کند یعنی اول ما را به راهنما دعوت می‌کند. کمااینکه پیامبر اکرم(ص) وقتی می‌خواستند دعوت را شروع کنند، به مردم گفتند: آیا مرا قبول دارید؟ آیا من به شما راست می‌گویم؟ اگر بگویم دشمنان شما پشت این کوه هستند، قبول می‌کنید؟(قَالَ أَ رَأَیْتُکُمْ إِنْ‏ أَخْبَرْتُکُمْ‏ أَنَ‏ الْعَدُوَّ مُصْبِحُکُمْ أَوْ مُمْسِیکُمْ مَا کُنْتُمْ‏ تُصَدِّقُونَنِی‏ قَالُوا بَلَى قَالَ فَإِنِّی‏ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ»(مناقب آل ابیطالب/1/46) لذا به تعبیری پیامبر(ص) از خدا شروع نکردند، بلکه از خودشان شروع کردند.

اهل‌بیت(ع) فقط راهنما نیستند بلکه به تعبیری «راه» هم هستند

  • اهل‌بیت(ع) فقط راهنما نیستند بلکه به تعبیری خودشان «راه» هستند یعنی خودشان موضوعیت دارند و رسیدن به آنها نیز یک حرکت است. اگر دل ما برود به این سمت که دوست داشته باشیم پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را بشناسیم، همین‌که دل‌مان به سمت آنها هدایت شود، این یعنی هدایت ما آغاز شده است. 
  • در زیارت جامعه، به اهل‌بیت(ع) می‌گوییم: «شما راه مستحکم هستید؛ أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم‏»(من‌لایحضره‌الفقیه/2/613) البته اهل‌بیت(ع) راهنما هم هستند کمااینکه در همین زیارت جامعه می‌گوییم: «شما به این راه، راهنمایی می‌کنید؛ أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ»(من‌لایحضره‌الفقیه/2/611) یعنی شما اهل‌بیت(ع) هم راهنمایی می‌کند و هم اینکه خودتان راه هستید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۳
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟-5

هدایت نه‌تنها با اجبار نیست، بلکه با اشاره و امهال است/ هدایت، یک جریان مستمر و فزاینده است نه یک جریان مقطعی/ طبق آیۀ قرآن؛ زیاد نشدن هدایت، نشانۀ نپذیرفتن هدایت است/ اگر مذهبی‌ها دنبال ازدیاد هدایت نباشند به «آدم مذهبیِ بد» تبدیل خواهند شد/ اگر مشغول تمنای ازدیاد هدایت نباشیم، دچار ازدیاد ضلالت و گمراهی خواهیم شد

پناهیان: اگر در جامعۀ اسلامی ما، مذهبی‌ها و حزب‌اللهی‌ها دنبال ازدیاد هدایت نباشند، بوی تعفنِ عُجب از آنها به مشام خواهد رسید و به‌جای دیدن تواضع، در آنها تکبر دیده می‌شود. چون کسی متواضع خواهد شد که محتاج باشد و احساس نیاز داشته باشد. کسی که تمنای ازدیاد هدایت دارد، محتاج خواهد بود و کسی که خودش را محتاج نداند، متواضع نخواهد شد.

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه پنجم را می‌خوانید:

کسانی که می‌گویند نباید کسی را به زور به سمت بهشت بُرد، باید تأکید کنند که نباید کسی را هم به زور به سمت جهنم بُرد

  • هدایت سرشار از احترام به انسان‌ است. یکی از وجوه این احترام این است که هدایت اجباری نیست و کسی را با اکراه به سمت بهشت نمی‌برند. کسانی که فکر می‌کنند برای انسان احترام قائل هستند و می‌گویند نباید انسان‌ها را به زور به سمت بهشت بُرد، یقیناً آنها از زور و اکراه بدشان می‌آید، پس باید به مراتب تأکید کنند که نباید کسی را هم به زور به سمت جهنم بُرد، نباید کسی را با اغواگری به سمت پلیدی‌ها کشاند و باید زبان اغواگران و فریب‌کاران را قطع کرد و این کاری است که امام زمان(ع) در حد کاملش انجام خواهد داد، چون این اغواگران و فریب‌کاران در واقع مردم را به زور به سمت جهنم می‌برند.
  • هدایت نه‌تنها با اجبار نیست، بلکه با اشاره و امهال(مهلت دادن) است و همۀ این وجوه هدایت، به خاطر رعایت احترام و کرامت انسان است.

هدایت، یک جریان مستمر است نه یک جریان مقطعی / برای روشن ماندن چراغ، باید جریان برق دائماً وصل باشد

  • ویژگی مهم دیگری که در تعریف هدایت وجود دارد این است که هدایت یک جریان مستمر است نه یک جریان مقطعی، یعنی ما همیشه نیاز به هدایت داریم و این‌طور نیست که یک‌بار هدایت شویم و بعد این جریان هدایت قطع شود. امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ معنای «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم‏» فرمودند: یعنی توفیق را برای ما ادامه بده و مهلت هدایت را برای ما ادامه بده؛ أَدِمِ لَنَا تَوْفِیقَکَ الَّذِی بِهِ أَطَعْنَاکَ فِی مَاضِی أَیَّامِنَا حَتَّى نُطِیعَکَ کَذَلِکَ فِی مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِنَا»(تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)/ص44)
  • یکی از علما می‌فرمود: هدایت مثل جریان برق است. وقتی جایی با جریان برق روشن شد، نمی‌شود گفت: «خُب دیگر، روشن شد و دیگر نیاز به برق نیست، می‌توانید آن را قطع کنید!» جریان برق باید دائماً وصل باشد تا روشنایی چراغ تداوم داشته باشد.

هدایت در هر لحظه‌ای که قطع شود، انسان سقوط خواهد کرد

  • خیلی‌ها فکر می‌کنند هدایت یعنی اینکه من معتقد شوم، و همین‌که معتقد شدم، دیگر کافی است! این یکی از مکاید ابلیس است که به انسان القاء می‌کند که «الحمدلله، تو هدایت شدی و کار تو درست شد! دیگر می‌توانی بروی و راحت باشی!» در حالی که هدایت یک جریان مستمر است و هر لحظه‌ای که قطع شود، انسان سقوط خواهد کرد. اگر دیروز هدایت شدی، امروز هم دوباره نیاز به هدایت داری. هدایت در مقام تشبیه، مثل نفس کشیدن است که انسان هر لحظه به آن نیاز دارد.
  • هر دفعه‌ای که در نماز می‌گویید: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم‏» نباید «اهدنا» را به معنای آغاز هدایت خودتان درنظر بگیرید، و بعد تصور کنید که نیازی نیست هر روز این هدایت را از خداوند تقاضا کنیم. باید «اهدنا» را به معنای ادامۀ توفیق، در نظر بگیریم. این احساس باید در معنای هدایت، در ما ایجاد شود و اگر این احساس در ما ایجاد شود، هم تواضع ما بالا می‌رود و هم تمنای ما درِ خانۀ خدا زیاد می‌شود.

هدایت هم باید مستمر باشد و هم باید افزایش پیدا کند / طبق آیۀ قرآن، زیاد نشدن هدایت، نشانۀ نپذیرفتن هدایت است

  • بعد از استمرار، یک مسألۀ دیگری هم دربارۀ هدایت وجود دارد که معنای هدایت را برای ما تکمیل می‌کند و آن اینکه «هدایت باید افزایش پیدا کند». این یک بدبختی بزرگ است که انسان وقتی هدایت شد، احساس کند دیگر نیاز به هدایت و نیاز به افزایش هدایت ندارد. خداوند متعال در قرآن کریم، بحث افزایش هدایت را بیشتر از ادامۀ هدایت تصریح فرموده است.
  • خداوند دربارۀ اصحاب کهف می‌فرماید: «اینها جوانانی بودند که ایمان آوردند(که ایمان‌شان ناشی از هدایت ما بود) و ما هدایت آنها را اضافه کردیم؛ِ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً»(کهف/13) همچنین می‌فرماید: «خدا هدایتِ کسی را که هدایت بپذیرد، اضافه می‌کند؛ وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً»(مریم/76) همچنین می‌فرماید: «هر کسی از ما هدایت بپذیرد، ما هدایتش را اضافه می‌کنیم، وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم»(محمد/17) معلوم می‌شود ما هدایت نپذیرفته‌ایم که هدایت‌مان اضافه نمی‌شود، یعنی اصلاً شروع نکرده‌ایم و تازه داریم به این فکر می‌کنیم که حرکت را آغاز کنیم یا نه! کسانی که ازدیاد هدایت نمی‌خواهند، در واقع دارند درجا می‌زنند.

انسان نیاز به ازدیاد دارد/ اگر برای ازدیاد هدایت غصه نخورید، سراغ ازدیاد مادیات و حب‌الدنیا خواهید رفت/ هر روز یا هدایت انسان اضافه می‌شود یا ضلالتش

  • کاری کنید که هق هق گریۀ شما در مناجات‌تان برای ازدیاد هدایت باشد. یعنی برای ازدیاد هدایت، دل‌تان بگیرد و غصه در دل‌تان جمع شود. بروید درِ خانۀ خدا ضجه بزنید و بگویید: «خدایا! ما از اینکه در این حدّ باقی مانده‌ایم، ناراحت هستیم» ازدیاد هدایت، دِسِر غذای دین نیست، بلکه روند طبیعی جریان هدایت است. در واقع معنای دقیقِ «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم‏» است، همان تداوم هدایت است.
  • اگر هدایت انسان اضافه نشود و تعلقش به پروردگار اضافه نشود و در معنویات رشد نکند، به دنبال این می‌رود که در مادیات رشد کند و در مادیات هم محدودیت‌ها فراوان است و رشد چندانی وجود ندارد، و این باعث می‌شود اخلاق انسان خراب شود. روحیات فاسد، از همین‌جا نشأت می‌گیرد. این انسان باید یک چیزی را اضافه می‌کرد، ولی اشتباهاً می‌خواهد یک چیز دیگری را اضافه کند. شما اگر دنبال ازدیاد هدایت و معنویت و نورانیت نباشید، به این مشکل دچار خواهید شد.
  • هدایت، خروج از ظلمت به سوی نور است و این یک جریان مستمر است. اگر انسان در نورانی‌ترین وضعیت هم قرار داشته باشد، باید آن را ظلمت بداند و باز به سمت نورانیت بیشتر حرکت کند. و اگر کسی متوقف شود، به‌جای اینکه هدایت و نورانیت خودش را اضافه کند، حبّ مقام و حبّ‌الدنیای خودش را اضافه می‌کند و روز به روز فاسدتر می‌شود. یا هدایت اضافه می‌شود و یا ضلالت و گمراهی اضافه می‌شود. امام صادق(ع) فرماید: «اگر کسی دو روزش مساوی باشد، ضرر کرده است و اگر روز دوم پایین‌تر از روز اول باشد، ملعون است؛ مَنِ اسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُون‏»(امالی صدوق/668)

اگر مذهبی‌ها دنبال ازدیاد هدایت نباشند به «آدم مذهبیِ بد» تبدیل خواهند شد و دچار عُجب می‌شوند/ اگر مشغول تمنای ازدیاد هدایت نباشیم، دچار ازدیاد ضلالت و گمراهی خواهیم شد

  • اگر دنبال این نباشیم که هدایت و نورانیت خود را اضافه کنیم، اتفاق بسیار بدی می‌افتد و آن اینکه «آدم مذهبیِ بد» درست خواهد شد؛ یعنی کسی که ظاهرش مذهبی است و باطنش خبیث است. اینها بدتر از کافران هستند که نهایتش هم «نفاق» می‌شود. اینها دچار کفر بعد از ایمان می‌شوند و به افراد بسیار رذل و پلیدی تبدیل خواهند شد. قاتلان امام حسین(ع) این‌گونه بودند.
  • اگر در جامعۀ اسلامی ما، مذهبی‌ها و حزب‌اللهی‌ها دنبال ازدیاد هدایت نباشند، بوی تعفنِ عُجب از آنها به مشام خواهد رسید و به‌جای دیدن تواضع، در آنها تکبر دیده می‌شود. چون کسی متواضع خواهد شد که محتاج باشد و احساس نیاز داشته باشد. کسی که تمنای ازدیاد هدایت دارد، محتاج خواهد بود و کسی که خودش را محتاج نداند، متواضع نخواهد شد.
  • کسی فکر نکند که وقتی مسلمان و مؤمن شد، مثل این است که یک قرارداد ثابت بسته است و بعد می‌تواند با خیال راحت، بنشیند و دیگر حرکت نکند و در همان وضعیت باقی بماند. اگر مشغول تمنای ازدیاد هدایت نباشیم، دچار ازدیاد ضلالت و گمراهی خواهیم شد. کسی که مشغولِ ازدیاد ایمان خودش نباشد یا مشغول تداوم و ازدیاد هدایت نشود، طبیعتاً مشغول ازدیاد مادیات (حب الدنیا) خواهد شد و به جای اینکه هدایتش اضافه شود، ضلالتش اضافه خواهد شد.
  • کسی که هدایت را پذیرفته است، آن‌قدر اسیرِ دوام هدایت و افزایش هدایت می‌شود که دیگر مشغول چیز دیگری نخواهد بود بلکه مدام مشغول افزایش هدایت خودش خواهد بود. خدا، هم به انسان روزی می‌دهد و هم به او هدایت می‌دهد ولی این‌ شخص، دیگر به روزی دادن خدا کاری ندارد بلکه فقط به هدایت خدا کار دارد. اما کسی که مشغول هدایت نیست، مدام به رزق و روزی‌اش گیر می‌دهد که «خدایا! چرا فلان چیز را به من نمی‌دهی؟ چرا فلان چیز، کم است؟» یعنی مدام سرِ کم و زیاد شدن رزق و روزی، با خدا چانه می‌زند. خداوند هم می‌گوید: «او برای گرفتن هدایت از من هیچ تقاضایی نمی‌کند و چانه‌ای نمی‌زند، اما همین‌که بر اساس یک مصلحتی، یک‌مقدار روزیش را کنترل می‌کنم، چانه می‌زند و اخلاقش به هم می‌ریزد!»
  • باید ببینیم که چقدر از بابت ازدیاد هدایت خودمان، غصه می‌خوریم و چقدر تمنای ازدیاد هدایت داریم؟ خداوند از بندگانی که تمنای ازدیاد هدایت ندارند، گِله می‌کند که «ما هدایت او را اضافه نمی‌کنیم و او غُصه نمی‌خورَد!» 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۳
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-4

نشناختن اصول و قواعد «هدایت» خیلی به انسان ضربه می‌زند/ نباید انتظار داشت با همان روشی که ابلیس مردم را به جهنم سوق می‌دهد خدا مردم را به بهشت سوق دهد/ خدا مردم را با اکراه به سوی بهشت نمی‌برد، اما تحمل هم نمی‌کند کسی با اکراه مردم را به جهنم ببرد/ با تبلیغات بیش‌ از حد نباید مردم را به هدایت وادار کرد

پناهیان: هدایت، اصولی دارد که خداوند متعال در جریان هدایت، آنها را رعایت می‌کند و پای این اصول هم خیلی هزینه داده است. بسیاری از مظلومیت‌های اولیاء خدا سرِ رعایت اصول هدایت است. نشناختن اصول و قواعد هدایت خیلی به انسان ضربه می‌زند. اینکه خیلی‌ها ساز و کار و قواعد هدایت را نمی‌شناسند، در روز قیامت هم خودش را نشان می‌دهد و برخی از ظالمان و کافران در روز قیامت می‌گویند: اگر خدا ما را هدایت می‌کرد، ما به جهنم نمی‌افتادیم!

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه چهارم را می‌خوانید:

نباید انتظار داشت با همان روشی که ابلیس مردم را به جهنم سوق می‌دهد خدا مردم را به بهشت سوق دهد  

  • هدایت، اصولی دارد که خداوند متعال در جریان هدایت، آنها را رعایت می‌کند و پای این اصول هم خیلی هزینه داده است. بسیاری از مظلومیت‌های اولیاء خدا سرِ رعایت اصول هدایت است. نشناختن اصول و قواعد هدایت خیلی به انسان ضربه می‌زند. اینکه خیلی‌ها ساز و کار و قواعد هدایت را نمی‌شناسند، در روز قیامت هم خودش را نشان می‌دهد و برخی از ظالمان و کافران در روز قیامت می‌گویند: اگر خدا ما را هدایت می‌کرد، ما به جهنم نمی‌افتادیم!(لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی‏ لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقین* أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَى الْعَذَاب...؛ زمر/57 و 58)
  • الان ابلیس هم دارد اذناب خودش را به نوعی هدایت می‌کند و به جهنم سوق می‌دهد(إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ؛ فاطر/6) و ابلیسان هم دارند آدم‌های ضعیف تحت سلطۀ شیطان را به سمت بدبختی سوق می‌دهند. آنها با یک روش‌هایی، مردم را به سوی جهنم سوق می‌دهند که نباید انتظار داشته باشید خدا هم به همان روش‌ها شما را  به سمت بهشت ببرد.
  • بعضی‌ها می‌گویند: «آنها(ابلیسیان) دارند با فیلم سینمایی جذاب، ما را به سمت جهنم سوق می‌دهند، شما هم با فیلم سینمایی جذاب، ما را به سمت بهشت  ببرید. ببینید آن طرف، چه جاذبه‌هایی وجود دارد! چرا شما از این جاذبه‌ها ندارید؟!» این افراد چون با روش غلط هدایت خو کرده‌اند، انتظار دارند خدا هم آنها را به همین روش‌های غلط، به سمت بهشت ببرد ولی خداوند این کار را انجام نمی‌دهد. اتفاقاً خداوند عمداً خیلی از جاذبه‌ها را در این طرف، قرار نداده است تا کسی الکی جذب نشود)
  • ابلیس، هم هدفش غلط است و هم روشی که برای رسیدن به آن هدف دارد، غلط است. و خداوند متعال، هم هدفش درست است و هم روش او درست است. در این روش درست خداوند، اصول و قواعدی رعایت می‌شود که اگر ما این اصول را ندانیم، انتظار داریم همان‌طوری که تبلیغات مسموم غربی‌ها، آدم‌ها را به فساد می‌کشاند، همان‌طور هم تبلیغات قویِ الاهیون، مردم را به سمت خدا بکشاند ولی این‌ انتظارِ نابه‌جایی است.

قبل از ارزیابی پیام، روش انتقال پیام را ارزیابی کنید

  • وقتی کسی به روش غلط، تبلیغات را شروع کرد، دل سپردن به پیام او ضررهای جدی خواهد داشت، چون برای انسانیت شما احترام قائل نشده است و کرامت انسانی را رعایت نکرده است. حتی اگر کسی زیادی پُرجاذبه سخن گفت، باز هم نباید به دنبال شنیدن سخنان او رفت. ببینید وقتی خداوند با انسان سخن می‌گوید، جاذبه و دافعه را در کنار هم دارد و زیاد تشویقی برخورد نمی‌کند و به این ترتیب، کرامت انسانی را رعایت می‌کند. لذا کسی که صرفاً با جاذبه سخن می‌گوید و اصلاً دافعه‌ای ندارد باید مراقب باشید که او می‌خواهد شما را به چه سمتی سوق دهد.
  • وقتی روزنامه یا رسانه‌ای، احترام و کرامت انسانی شما را رعایت نکرد، باید تا حد امکان از گوش دادن به پیام‌های او پرهیز کنید، چون او برای شخصیت انسانی شما احترام قائل نشده و معلوم است که پیام او تأثیر خوبی نخواهد داشت، چون تخریب کرامت انسانی جایی برای اثرات خوب باقی نمی‌گذارد.
  • انسان نباید همیشه پیام را ارزیابی کند تا بفهمد که آیا این پیام، صحیح است و شایستۀ پذیرش هست، یا نه؟ خصوصاً امروزه، شما باید قبل از اینکه خودِ پیام را ارزیابی کنید، اول باید روش انتقال پیام را ارزیابی کنید و اگر دیدید که این روش، اغواگرانه است و احترام و کرامت انسانی شما را رعایت نکرده است و اثر منفی بر کرامت انسانی و انسانیت شما می‌گذارد، دیگر آن پیام ارزش گوش دادن ندارد و خیری در آن پیام نخواهد بود.
  • اگر دیدید که روش انتقال پیام، جاذبۀ مطلق است یا توأم با تشویق و توبیخ فوری است و بنا دارد با اغواگری پیامش را منتقل کند، مستقل از اینکه محتوای آن پیام چه باشد، باید بفهمید که آن پیام اثر بدی دارد و نباید به دنبالش رفت؛ زیرا یا پیامش غلط است یا قصد ناصحیحی از آن دارد.
  • همۀ پدر و مادرها و مربیان باید روش‌ها و اصولی که خداوند متعال در عملیات هدایتِ ما رعایت می‌کند را رعایت کنند و الا بچه‌ها بد بار می‌آیند. بچه‌ای که همیشه با شُکلات و تشویق‌های فوری به نماز جذب شود، با شُکلات هم از نماز دفع می‌شود. البته منظور این نیست که اصلاً بچه‌ها را برای نماز تشویق نکنیم، ولی این تشویق باید خیلی رقیق باشد.

یکی از ویژگی‌های کلیدی هدایت، اجباری نبودن است/ ایمان نمی‌تواند توأم با زور و کراهت باشد

  • یکی از ویژگی‌های کلیدی هدایت این است که «هدایت، اجباری نیست». البته اجباری نبودن هدایت، سطوح مختلفی از معانی را دارد که باید دقت شود. خداوند می‌فرماید: «اگر خدا می‌خواست همۀ کسانی که روی زمین هستند، ایمان می‌آوردند، آیا تو می‌خواهی مردم را وادار کنی که مؤمن باشند؟! وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنین»(یونس/99) اصلاً ایمان نمی‌تواند توأم با زور و کراهت و اجبار باشد.
  • اینکه خداوند متعال، مردم را به هدایت، اکراه نمی‌کند معنایش این است که آنها را وادار نمی‌کند. البته این عدمِ اکراه در هدایت، ابعاد مختلفی دارد. مثلاً یکی از ابعاد این وادار نکردن، حرام بودن غیبت است. خداوند اجازه نمی‌دهد ما با غیبت کردنِ یک انسان گنهکار، آبروی او را ببریم، چون خدا نمی‌خواهد آن انسان گنهکار، در یک فشار روانی و ترس دائمی قرار بگیرد و از ترس آبروریزی، خودش را جمع کند و از گناه فاصله بگیرد. چون در این روش، یک نوع اکراه و اجبارِ روانی وجود دارد.
  • حتی خداوند اجازه نمی‌دهد ما یک گنهکار را مسخره کنیم، چون در مسخره کردن هم یک نوع اکراه و اجبارِ روانی وجود دارد. مثلاً ما حق نداریم افراد غیرمحجبه را مسخره کنیم تا محجبه شوند. ولی کسانی که می‌خواهند خانم‌های ما غیرمحجبه شوند، یکی از روش‌های‌شان این است که آنها را مسخره می‌کنند.

برخی افراد نادان فکر می‌کنند باید تبلیغات در عرصۀ سیاسی را با توهین و تخطئه کردن اداره کنند

  • گاهی اوقات اکراه و اجبار، از نوع اجبارهای روانی است؛ مثل توهین و تمسخر. برخی از افراد نادان، که شاید نماز هم بخوانند، فکر می‌کنند باید تبلیغات در عرصۀ سیاسی را با همین توهین‌ها و تخطئه کردن‌ها اداره کنند. اصلاً برخی از اینها، آمار بازدید از سایت خودشان را با ناسزا دادن و توهین، بالا می‌برند! در حالی که باید احترام و کرامت انسانی را نگه داشت. البته معنای رعایت احترام این نیست که ذلیل دشمن باشیم؛ بعضی‌ها در مقابل دشمن سفاکی که این‌همه جنایت کرده، یاد احترام می‌افتند و احترام او را رعایت می‌کنند ولی رقیب مؤمن و مسلمان خود را با بدترین توهین‌ها و ناسزاها مورد حمله قرار می‌دهند!
  • برای حاکمیت اسلامی کاری ندارد که بخواهد به روش‌های غیر هدایت، از بسیاری از مشکلات، جلوگیری کند؛ روش‌هایی که در همۀ دنیا مرسوم است. ولی از این روش‌های غلط استفاده نمی‌کند، همان‌طور که پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در حکومت خود از این روش‌ها استفاده نکردند.

با تبلیغات بیش‌ از حد نباید مردم را به هدایت وادار کرد/خداوند به پیامبر اجازه نداد با تبلیغات سحرکننده همه را تسلیم حق کند

  • اینکه در روش هدایت الهی اکراه نیست، ابعاد و معانی مختلفی دارد. یک نمونه‌اش اکراه از طریث جنگ روانی و یک نمونه‌اش تبلیغات افراطی است؛ یعنی حتی با تبلیغات بیش از اندازه هم نباید مردم را به انتخاب راه صحیح وادار کنید. خداوند می‌فرماید: «ای پیغمبر! درست است که اعراض کافران(و انکار حق) برای تو سخت و سنگین است، ولی تو می‌خواهی اگر می‌توانستی، یک آیه‌ای بجویی که از اعماق زمین یک نشانه‌ای بیرون بیاوری یا از اعماق آسمان‌ها یک نشانه‌ای بیاوری و به آنها نشان دهی تا آنها تسلیم حق شوند، اگر خدا می‌خواست همه را هدایت می‌کرد، از نادان‌ها نباش؛ وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلین»(انعام/35) این آیۀ قرآن، از غریب‌ترین و ناشناخته‌ترین آیات قرآن است.
  • به نظر شما آیا این کار بدی است که پیامبر(ص) یک آیه و نشانه‌ای بیاورد که همۀ مردم تسلیم حق شوند و ایمان بیاورند؟ چه اشکالی دارد؟! مگر ایشان می‌خواهد مردم را فریب دهد؟! ولی خداوند در این آیه می‌فرماید: ای پیامبر(ص)! اگر بخواهی با یک نشانۀ بسیار محکم، همه را هدایت کنی، این کار، کار آدم‌های نادان است. یعنی اگر برای هدایت مردم یک نشانۀ کاملاً شفاف و تمام‌کننده بیاوری، جزء نادان‌ها قرار گرفته‌ای! ببینید این توبیخ چقدر سهمگین است.
  • علامۀ طباطبایی ذیل این آیه می‌فرماید: مگر پیامبر(ص) چه آیه‌ و نشانه‌ای می‌خواست بیاورد که خدا فرموده است آن نشانه را نیاورد؟ طبیعتاً این نشانه، یک نشانۀ معمولی نبوده است، بلکه آیۀ سحرکننده و تمام‌کننده است که فرصت انتخاب به مردم نمی‌دهد، بلکه حق را کاملاً شفاف و روشن می‌کند. وقتی حق به قدری روشن باشد که شما دیگر فرصت انتخاب و راه فرار نداشته باشید و فقط مجبور باشید حق را انتخاب کنید، در این صورت خدا چگونه باید شما را امتحان کند؟! چگونه ارزش ما را نشان دهد؟ دیگر پاداش دادن به انتخاب شما بی‌معنا خواهد بود. پس شفاف‌سازی به شکل افراطی را نیز می‌توان نوعی اکراه یا وادار کردن، محسوب کرد.

صاحب گوش شنوا با همین آیات، حق را می‌پذیرد/برخی انتظار دارند فرشتۀ وحی را ببینند تا ایمان بیاورند!

  • خداوند در آیۀ بعد می‌فرماید: «إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتىَ‏ یَبْعَثهُُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُون»(انعام/36) یعنی کسانی که گوشِ شنوا داشته باشند همان سخنانی که تو می‌گویی برای‌شان کافی است و دیگر لازم نیست دنبال آیه و نشانۀ خاصی باشی تا همه را تسلیم حق کنی. آن کسی که باید بگیرد، با همین سخنان تو مطلب را می‌گیرد. یعنی خداوند اجازه نمی‌دهد که پیامبر(ص) آیۀ سحرکننده و تمام‌کننده‌ بیاورد، ولی از آن طرف هم می‌فرماید همین آیاتی که برای مردم آورده‌ است کافی است و کسانی که گوشِ شنوا و عقل و فهم داشته باشد با همین آیات، تسلیم حق خواهد شد.
  • انتظار نداشته باشید که وحی یا فرشته‌ای نازل شود که شما را هدایت کند و به شما بگوید این کار را انجام دهید و آن کار را انجام ندهید. بعضی‌ها واقعاً برای هدایت خودشان منتظرند یک فرشته‌ای بر آنها نازل شود. مشرکین مکه هم از پیامبر(ص) می‌خواستند که فرشتۀ وحی را ببینند یا صدایش را بشنوند تا ایمان بیاورند. ولی خدا اجازه نمی‌داد.(وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ؛ انعام/8)
  • اینکه در هدایت، اکراه نیست، وجوه و ابعاد مختلفی دارد، مثلاً اینکه: 1-معمولاً در هدایت، تشویق و تنبیه فوری نیست. 2- تبلیغات یک‌سویه و سرشار از جاذبه و سحرکننده و فوق‌العاده شفاف نیست، یعنی تبیینِ بسیار شفاف نیست و یک‌مقدار ابهام وجود دارد(گاهی اوقات با اشاره بیان می‌شود؛ مثلاً اینکه نام ائمۀ هدی(ع) در قرآن کریم نیامده است.) 3- دستورات دین طوری است که اجازۀ رشد گنهکار و ایجاد نفاق را می‌دهد.

خدا مردم را با اکراه به سوی بهشت نمی‌برد، اما تحمل هم نمی‌کند کسی با اکراه مردم را به جهنم ببرد

  • خداوند در هدایت، کسی را وادار نمی‌کند، و حتی این‌همه هزینه‌ هم پای اکراه نکردن می‌‌دهد(مثل مظلوم واقع شدنِ اولیاء خدا) و این‌همه سخت‌گیری‌ هم برای اکراه نکردن، دارد. حالا این سؤال مطرح می‌شود: خداوند که این‌قدر سخت‌گیرانه مراقبت می‌کند که به بندگان او برای هدایت در مسیر خدا، اکراه(اجبار) نشود، آیا این خدا تحمل خواهد کرد کسی با اکراه مردم را به جهنم ببرد؟! قطعاً تحمل نمی‌کند و با این افراد، به شدت برخورد می‌کند.
  • می‌دانید علت جنگ‌های پیامبر اکرم(ص) چه بود؟ خداوند به پیامبر(ص) خودش اجازه نمی‌دهد که مردم را با اکراه به سمت بهشت ببرد، ولی از سوی دیگر، با کسانی که مردم را با اکراه به سمت جهنم می‌برند، شدیداً برخورد می‌کند و به پیامبر(ص) دستور می‌دهد گردن این افراد را بزند و نابودشان کند.
  • خدا از این طرف به پیامبر(ص) می‌فرماید تو حق نداری با تبلیغات سحرکننده مردم را به سوی خدا بکشانی، از آن طرف هم اگر کسی با تبلیغات مست‌کننده، بخواهد مردم را به سمت ابلیس ببرد، پیامبر(ص) با او به شدت برخورد خواهد کرد. لذا پیامبر(ص) هند جگرخواره و ابوسفیان و حتی قاتل عموی خود، حمزه(ره) را بخشید اما کسی را که با شعرهای خودش به پیامبر(ص) توهین می‌کرد، نبخشید و دستور داد حتی اگر به پردۀ خانۀ کعبه هم پناه برد، او را بکُشند.(وَ کَانَ عَهْدُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى الْمُسْلِمِینَ عِنْدَ تَوَجُّهِهِ إِلَى مَکَّةَ أَنْ لَا یَقْتُلُوا بِهَا إِلَّا مَنْ قَاتَلَهُمْ وَ آمَنَ مَنْ تَعَلَّقَ بِأَسْتَارِ الْکَعْبَةِ سِوَى نَفَرٍ کَانُوا یُؤْذُونَهُ ص مِنْهُمْ مِقْیَسُ بْنُ صُبَابَةَ وَ ابْنُ خَطَلٍ عَبْدُ الْعُزَّى وَ ابْنُ أَبِی سَرْحٍ وَ قَیْنَتَانِ کَانَتَا تُغَنِّیَانِ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص‏؛ ارشاد مفید/1/136) و (...کَانَتَا تُغَنِّیَانِ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاَمَرَ بِقَتلِهما مَعَه؛ تاریخ‏الطبری/‏3/58)

امام زمان(ع) اجازه نخواهد داد کسی مردم را به زور به جهنم ببرد/ شمشیر امیرالمؤمنین(ع) نیز برای مقابله با همین مسأله بود

  • خدا و اولیاء خدا مردم را با اکراه به سمت بهشت نمی‌برند اما اگر کسی بخواهد مردم را با اکراه به جهنم ببرد، با او به شدت برخورد می‌کنند. یکی از معانی اکراه هم این است که کسی بخواهد مردم را اِغوا کند، فریب دهد، قدرت تصمیم‌گیری و انتخاب مردم را با ایجاد جنگ روانی، زائل کند. خداوند با این افراد خیلی سخت و شدید برخورد می‌کند.
  • فلسفۀ جنگ‌های زمان امام زمان(ع) هم اصلش همین است. شاید مهمترین اقدامی که امام زمان(ع) بعد از ظهور انجام می‌دهند این است که دیگر اجازه نمی‌دهند کسی مردم را به زور به جهنم ببرد. آن‌وقت است که بسیاری از امور دیگر سامان می‌یابد
  • خداوند برای هدایت مردم، خیلی صبور است و به سادگی دستور به شمشیر کشیدن نمی‌دهد. به اولیاء خودش هم فرموده است رنج‌ها و مظلومیت‌ها را تحمل کنید. اما خداوند اجازه نمی‌دهد که اهل باطل، مردم را به بدی‌ها وادار کنند. شمشیر امیرالمؤمنین(ع) برای مقابله با همین مسأله بود. ایشان در بین سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در جنگ نهروان از همه سخت‌گیرانه‌تر برخورد کرد و همۀ آنها را کُشت و کسی را زنده نگذاشت. به دلیل اینکه آنها ظاهر دینی داشتند و یک انحرافی پیدا کرده بودند که با آن ظاهر دینی‌شان، می‌توانستند انحراف شدیدی در بین مردم ایجاد کنند.

درست است که هدایت با اکراه نیست اما وادار کردن مردم برای رفتن به سمت جهنم نیز ممنوع است

  • درست است که هدایت با اکراه نیست اما اکراه مردم برای رفتن به سمت جهنم هم ممنوع است. اگر بخواهیم با این موضوع مقابله کنیم، خیلی مسائل مطرح می‌شود. مثلاً یک نمونه‌اش این است که باید برویم تمام قوانین را بررسی کنیم و اگر یک قانون برگرفته از قوانین غربی طوری باشد که مردم را با اکراه به سوی جهنم می‌فرستد، باید اصلاح شود. نمی‌شود که به فکر اصلاح قوانینی که ما را به بی‌دینی وادار می‌کنند نبود و فقط بنشینیم و همدیگر را موعظه کنیم. یک نمونۀ دیگرش هم چیزی است به نام کتب ضالّه، که با اغواگری مردم را منحرف می‌کنند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۱
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-3

در این دنیا، همۀ روابط خدا با بندگانش در «هدایت» خلاصه می‌شود/در سازوکار هدایت، تنبیه و تشویق فوری غالباً وجود ندارد و خداوند روی عقل ما حساب می‌کند/ هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد/ شاهراه هدایت، دیدن «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است

پناهیان: هدایت یعنی اینکه خداوند غالباً فوری تنبیه یا تشویق نمی‌کند. هدایت یعنی خدا همه‌چیز را نشان نمی‌دهد، یعنی روی عقل ما حساب می‌کند. یعنی انسان را هُل نمی‌دهد یا انسان را هول نمی‌کند. در هدایت، تبلیغات سحرکننده وجود ندارد که انسان‌ها را مست کند و به یک کاری وادار کند؛ مثل تبلیغاتی که دونِ شأن انسان است. در هدایت، فقط سخنان شیرین و جذاب بیان نمی‌شود که انسان‌ها جذب شوند، بلکه خداوند در قرآن سخنان پُر از دافعه هم دارد تا اگر انسان راه درست را انتخاب کرد، انتخاب او ارزش پیدا کند. هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد. ببینید خداوند چقدر با رعایت کرامت انسان، او را هدایت می‌کند.

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه سوم را می‌خوانید:

در این دنیا، همۀ روابط پروردگار با بندگانش در «هدایت» خلاصه می‌شود

  • خداوند متعال بعد از اینکه ما را خلق می‌کند، دیگر کاری ندارد جز اینکه ما را هدایت کند.(أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏؛ طه/50) خداوند اگر بخواهد کار دیگری برای ما انجام دهد - مثل دادن اجر و پاداش به بندگان- معمولاً این کارها در عالم آخرت انجام می‌گیرد. در این دنیا، همۀ روابط پروردگار با بندگانش را می‌توان در موضوع هدایت خلاصه کرد. به تعبیری می‌توان گفت: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که تو را هدایت کنند. یعنی همه در خدمت هدایت انسان هستند. تمام مقدرات بشر در خدمت هدایت است.
  • برخی از مفاهیم، فوق‌العاده زیبا و دلنشین هستند؛ به ویژه مفاهیمی که خداوند متعال در قرآن کریم، در حساس‌ترین لحظه‌ها استفاده می‌کند. یکی از آن مفاهیم، مفهوم هدایت است. تا وقتی که این سلسله مفاهیم دینی، برای ما دلنشین نشود و معنای آنها را درست متوجه نشویم، نمی‌توانیم با قرآن کریم، ارتباط برقرار کنیم. اگر یک ماه رمضان بتوانیم، فقط یکی از این مفاهیم را برای خودمان جا بیندازیم و بار روانی قشنگ آن را دریافت کنیم، که در مناجات‌هایمان، سرِ آن کلمه، با خدا حرف بزنیم، واقعاً ارزش دارد.

یکی دیگر از تفاوت‌های «تربیت» و «هدایت» مثل تفاوت «بنشینید» و «بفرمایید» است/هدایت یک کلمۀ بسیار محترمانه و مهربانانه است

  • همان‌طور که بیان شد، در کلمۀ هدایت، یک لطف و مهربانی خاص وجود دارد. و در ادامۀ بحث هم خواهیم دید که در هدایت، یک نوع احترام به انسان‌ها وجود دارد. مثلاً کلمات «بنشینید» و «بفرمایید» معنای مشابهی دارند ولی معلوم است که در کلمۀ «بفرمایید» یک احترام خاصی نسبت به مخاطب، وجود دارد. همان تفاوتی که بین این دو کلمه وجود دارد، بین «تربیت» و «هدایت» هم وجود دارد. یعنی هدایت فوق‌العاده محترمانه‌تر از تربیت است. هدایت یعنی خداوند با همۀ عظمت و لطف و مهربانی‌اش، دارد به ما تعارف می‌زند و می‌گوید: «بفرمایید».
  • هدایت یعنی اینکه خداوند می‌خواهد یک مطلب را با رعایت و با ظرافت فوق‌العاده زیاد به بندگانش بفرماید و بفهماند. به حدّی که اگر بندگانش متوجه نشدند و در راه این متوجه نشدن، امام حسین(ع) را قطعه‌ قطعه کردند، خداوند می‌فرماید: حسین من! تو صبر کن و بگذار این ساز و کار هدایت من سر جای خودش بماند. یعنی بگذار من جهنم را نشان ندهم، و الا اگر جهنم را به بندگانم نشان بدهم، کسی تو را نخواهد کُشت. من می‌خواهم با اشاره، با مردم سخن بگویم.

در ساز و کار هدایت، تنبیه و تشویق فوری غالباً وجود ندارد و خداوند روی عقل ما حساب می‌کند/ هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد/ ساز و کار هدایت علت مظلومیت همۀ اولیاء خدا

  • هدایت یعنی اینکه خداوند غالباً فوری تنبیه یا تشویق نمی‌کند. هدایت یعنی خدا همه‌چیز را نشان نمی‌دهد، یعنی روی عقل ما حساب می‌کند. یعنی انسان را هُل نمی‌دهد یا انسان را هول نمی‌کند(نمی‌ترساند). در هدایت، تبلیغات سحرکننده وجود ندارد که انسان‌ها را مست کند و به یک کاری وادار کند؛ مثل تبلیغاتی که دونِ شأن انسان است. در هدایت، فقط سخنان شیرین و جذاب بیان نمی‌شود که انسان‌ها جذب شوند، بلکه خداوند در قرآن سخنان پُر از دافعه هم دارد تا اگر انسان راه درست را انتخاب کرد، انتخاب او ارزش پیدا کند. هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد. ببینید خداوند چقدر با رعایت کرامت انسان، او را هدایت می‌کند.
  • شما عظمت و لطف خدا را می‌توانید در ساز و کار هدایت الهی ببینید. درک همین ساز و کار زیبای هدایت است که انسان را به تواضع در مقابل پروردگار و رکوع و سجود وادار می‌کند. این ساز و کار هدایت است که علت مظلومیت همۀ اولیاء خداوند است. همۀ این‌ها از لوازم و عوارض ذاتی هدایت است.
  • هدایت سرشار از احترام و عاطفه، سرشار از اشاره و سرشار از بلندهمتی است، یعنی آن نقاط بسیار بلند و قله‌ها را به انسان نشان می‌دهد.

حضرت ابراهیم(ع) چگونه خدای خود را تبلیغ کرد؟

  • برای اینکه کلمۀ هدایت یک‌مقدار برای شما دلنشین‌تر شود، ببینید در این آیات سورۀ شعرا، حضرت ابراهیم(ع) از کلمۀ هدایت، کجا و چگونه استفاده کرده است. در این آیات، حضرت ابراهیم(ع) بتهایی که قومش می‌پرستیدند را نفی می‌کند و خدای خودش را برای آنها تعریف می‌کند. انصافاً این آیات در کل قرآن کریم در این سیاق، استثنایی است و یک زیبایی منحصربه‌فرد و خاصی دارد.         
  • می‌فرماید: «ابراهیم به آن کسی که در مقام پدرش بود و به قوم خودش گفت: شما چه می‌پرستید؟ آیا این بت‌هایی که می‌پرستید، صدای شما را می‌شنوند؟ آیا می‌توانند به درد شما برسند؟ آیا قدرتی دارند؟ آنها گفتند: نه، بالاخره پدران ما این‌گونه بودند و ما هم به دنبال راه آنها می‌رویم؛ إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ... قَالُواْ بَلْ وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا کَذَالِکَ یَفْعَلُون»(شعراء/70 تا 74)
  • حضرت ابراهیم(ع) به آنها فرمود: «اینها دشمن من هستند و دوست من فقط پروردگار عالم است؛ فَإِنهَُّمْ عَدُوٌّ لىّ‏ِ إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِین»(شعراء/77) و بعد خداوند را به آنها معرفی می‌فرماید و کلمۀ هدایت را در معرفی پروردگار می‌آورد: «آن کسی که مرا خلق کرده است، پس هم او مرا هدایت می‌کند؛ الَّذِى خَلَقَنىِ فَهُوَ یهَْدِین»(شعراء/78) می‌بینید که بعد از خلقت، از هدایت الهی سخن به میان آمده است و در آیات بعدی نیز توصیفاتی از الطاف خداوند آمده است که همگی در مراتب بعد از هدایت قرار داند. می‌فرماید: «آن کسی که به من غذا می‌دهد و آب می‌نوشاند؛ وَ الَّذِى هُوَ یُطْعِمُنىِ وَ یَسْقِینِ؛ و وقتی مریض می‌شوم مرا شفا می‌دهد؛ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»(شعراء/79 و80)
  • ببینید! حضرت ابراهیم(ع) چگونه خدای خودش را تبلیغ می‌کند! در واقع در این آیات، حضرت ابراهیم(ع) از محبت خدا نسبت به خودش سخن می‌گوید و به این صورت دارد خدا را تبلیغ می‌کند؛ این‌طوری باید خدا را تبلیغ کرد.

خداوند می‌فرماید: هدایت به عهدۀ ماست/ هدایت بنده‌ام را بر خودم واجب می‌دانم

  • در سورۀ لیل، یک آیۀ کوتاه و بسیار دلنشین وجود دارد که در میان آیات قرآن، نظیر عبارتی که در این آیۀ کریمه هست، پیدا نمی‌کنید. خداوند در این آیه می‌فرماید: «بر عهدۀ ماست که هدایت کنیم؛ إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى»(لیل/12) یعنی بر ما واجب است که شما را هدایت کنیم، یعنی ما هدایت کردن را بر عهدۀ خودمان می‌دانیم. بندۀ زیرک خدا می‌تواند از این آیه بهترین استفاده را به عمل بیاورد و بگوید: «خدایا! تو گفته‌ای که من هدایت بنده‌ام را بر خودم واجب می‌دانم، پس مرا هدایت کن!» همان خدایی که به این سادگی‌ها زیرِ بار کاری نمی‌رود و کاری را به سادگی به‌عهده نمی‌گیرد، دارد هدایت را برعهدۀ خود می‌گیرد. خداوند حتی دربارۀ شهدایی که جان خود را در راه او داده‌اند، می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُم... وَ یُدْخِلُهُمُ الجَْنَّةَ عَرَّفَهَا لهَُم»(محمد/4-6) و جلوتر از این نمی‌رود و چیز دیگری را در قبال شهدا بر عهده نمی‌گیرد ولی وقتی به هدایت می‌رسد، می‌فرماید: بر عهدۀ ماست که هدایت کنیم.

از من هدایت بخواهید تا هدایتان کنم

  • در روایات خیلی به ما توصیه شده است که هدایت را از خداوند تمنا کنیم. جبرئیل امین، از خداوند متعال نقل می‌فرماید: «ای بندگانم، همۀ شما گمراه هستید، مگر کسی که من او را هدایت کنم، پس از من هدایت را تقاضا کنید، تا من شما را هدایت کنم؛ یَا عِبَادِی کُلُّکُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَیْتُهُ، فَاسْأَلُونِی الْهُدَى أَهْدِکُم‏»(تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)/ص42)
  • در روایات و ادعیه تأکید شده است که از خدا هدایت بخواهید و بعد هم از خدا تقاضا کنید که این هدایتش را ادامه دهد. بگویید: «خدایا مرا هدایت کن و دیگر دست از هدایت من بر ندار و مرا در مسیر هدایت خودت نگه‌دار؛ اللَّهُمَّ أَعْطِنِی الْهُدَى وَ ثَبِّتْنِی عَلَیْه‏»(کمال‌الدین/1/267) این دعایی است که پیامبر اکرم(ص) به یکی از اصحاب‌شان یاد داده‌اند.
  • پیامبر گرامی اسلام(ع) می‌فرماید: «هم هدایت را از خدا مسألت کنید و هم هدایت در مسیر را از خدا مسألت کنید؛ سَلُوا اللَّهَ الْهُدَى وَ سَلُوا اللَّهَ مَعَ الْهُدَى هِدَایَةَ الطَّرِیقِ»(جعفریات/222)

یک لحظه تمنا می‌تواند کل زندگی را تحت تأثیر قرار دهد/ چه شد که علامۀ مجلسی(ره) آن‌همه توفیق پیدا کرد؟

  • عزیزترین بخش وجود انسان که خداوند متعال آفریده است، به تعبیری، همان قلب انسان(مرکز تمایلات انسان) است و خداوند متعال به تمایلات خوب انسان‌ها، عنایت خاصی دارد. تمایلات خوبتان را واقعاً تحویل بگیرید و قدرش را بدانید. 
  • اگر یک لحظه دلت یک چیز خوب را خواست و به آن تمایل پیدا کرد و بعد دیدی که کل زندگی‌ات تحت تأثیر آن یک لحظه قرار گرفته، اصلاً تعجب نکن. یکی از فلسفه‌ها یا آثار مهم محافل معنوی که پیامبر(ص) درباره‌اش فرمود: «بروید در باغ‌های بهشت به بهره‌برداری بپردازید؛ ارْتَعُوا فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ قَالَ مَجَالِسُ الذِّکْرِ»(عده‌الداعی/253) این است که انسان در این جلسات در فضایی قرار می‌گیرد، که ممکن است در یک لحظه، یک‌دفعه‌ای دلش عمیقاً برای یک آروزی خوب، پَر بکشد. یا در یک لحظه از یک وضعیت بد در دوزخ یا عاقبت به خیر نشدن، دلش بترسد، و خداوند هزاران ساعت گناه ما را با همین یک لحظۀ خوب، ندیده بگیرد و دعا یا آروز و تمنای قلبی او را مستجاب کند.
  • از یک عارفی پرسیدند که چه شد علامۀ مجلسی(ره) آن‌همه توفیق پیدا کرد؟ او گفت: این به خاطر دعای پدر علامۀ مجلسی است که یک شب در قنوت نماز شب داشت دعا می‌کرد، و همان موقع علامۀ مجلسی در گهواره بود و صدایش بلند شد، پدر علامه هم به یاد بچه‌اش افتاد و دعا کرد: «خدایا! این فرزند مرا بپذیر که خرج خدمت در راه تو شود» و این دعا مورد قبول درگاه خدا قرار گرفت؛ به خاطر همین یک لحظۀ زیبای پدرش!

عرفای بزرگ با «خدایا! مرا هدایت کن» به مقامهای بالا رسیده‌اند

  • یک‌بار مقام معظم رهبری به یک کسی می‌گفتند: «مگر می‌شود ما این‌همه دعا کنیم و بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» و خدا نگاه نکند؟! اگر خداوند به این دعای ما توجهی نکند، به این دلیل است که ما بدون توجه دعا می‌کنیم و دعای بی‌توجه هم اثر ندارد.» اگر ما اصرار داریم که زیبایی هدایت را درک کنیم به خاطر این است که بتوانیم این دعا را (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم) را با توجه بگوییم تا مستجاب شود. یعنی بفهمیم که چه تمنای بزرگی از خدا داریم و دل‌مان عمیقاً این هدایت را از خدا بخواهد و تمنا کند.
  • مثلاً بدانید، اینکه شما توفیق بیابید که به خیمۀ امام زمان(ع) راه پیدا کنید، جزئی از همین دعای «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» است. یا اینکه فرمان‌های خاص حضرت را به گوش شما برسانند و هدایت‌های خاص خداوند نصیب شما شود هم جزئی از همین دعاست. مهم این است که دل شما بخواهد و عمیقاً از خدا بخواهید که شما را هدایت کند، بعد خواهید دید که خداوند برای هدایت شما چه کارهایی خواهد کرد. مثل روز روشن، همۀ تاریکی‌ها را برطرف خواهد کرد.
  • انسان‌های بزرگ مثل مرحوم قاضی(ره)، آقای بهجت(ره)، حضرت امام(ره) و عرفای بزرگ که هیچ کدام اهل صوفی‌بازی نبودند، بلکه متشرّع بودند و به معنای حقیقی کلمه عارف بودند ولی عرفان‌بازی نمی‌کردند، چه‌کار کرده‌اند که به اینجا رسیدند؟ معلوم است؛ حتماً صمیمانه از خدا تقاضا کرده‌اند که «خدایا! مرا هدایت کن» و می‌دانستند که هدایت چه لطف و محبت بزرگی از جانب پروردگار عالم است.

شاهراه هدایت، دیدن «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است/ نشستن در جلسۀ روضۀ امام حسین(ع) یعنی تمنای هدایت، یعنی من هم می‌خواهم...

  • دعا هرچه باتوجه‌تر و بامعرفت‌تر باشد، مستجاب‌تر است. لذا وقتی شما این دعا را بیان می‌کنید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»  بلافاصله از شما می‌پرسند: شما می‌دانید صراط مستقیم چیست که دارید تقاضا می‌کنید؟ کجا با صراط مستقیم آشنا شده‌اید؟ و شما باید این‌گونه پاسخ ‌دهید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین»(فاتحه/7) من کسانی که به آنها نعمت داده‌ای را دیده‌ام که چقدر خوب و دوست‌داشتنی و نازنین هستند، پس مرا هم به راه همان‌ها هدایت کن. به شما می‌گویند: شما از چه طریقی با صراط مستقیم آشنا شده‌ای که الان می‌خواهی به آن سمت هدایت شوی؟ و شما می‌گویی: از طریق کسانی که «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ». یعنی شاهراه هدایت دیدن «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است. آنها دست دل ما را می‌گیرند و دل ما را می‌بَرند. نشستن در جلسۀ روضۀ امام حسین(ع) یعنی تمنای هدایت، یعنی خدایا! دلِ من هم این هدایت را می‌خواهد و چقدر قسی‌القلب است کسی که اباعبدالله الحسین(ع) را ببیند و حضرت، دل او را نبَرد.
  • خودِ امام حسین(ع) که در اوج بود، وقتی یاران شهیدش را می‌دید، می‌گفت: خدایا من هم این شهادت را می‌خواهم. وقتی خبر شهادت مسلم و هانی را به امام حسین(ع) رساندند، حضرت فرمود: «دیگر خیری در زندگی بعد از اینها نیست؛ أَتَاهُ خَبَرُ قَتْلِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ... فَقَالَ الْحُسَیْنُ لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ بَعْدَ هَؤُلَاء»(اعلام الوری/231) یعنی خدایا! من هم شهادت می‌خواهم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۹
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-2

همۀ سختی‌ها و خوشی‌های زندگی ما متأثر از سازوکار هدایت است/آشنایی با سازوکار هدایت، یعنی آشنایی با همۀ آنچه در این دنیا به ما می‌رسد/ نمی‌توان منهای مفهوم «هدایت»، تئوری حکومت اسلامی را تبیین کرد/کسانی که از ساز و کار هدایت خبر نداشتند، می‌گفتند امیرالمؤمنین(ع) سیاست بلد نیست!

پناهیان: اگر انسان‌ها رزق و روزی و معیشت خودشان را خارج از موضوع هدایت نگاه کنند، با خداوند مشکل پیدا می‌کنند و سرِ کم و زیاد شدن روزی خودشان با خداوند چانه می‌زنند و احیاناً برای به‌دست آوردن نعمات دنیا دچار رفتارهای نادرست می‌شوند.  ... همین الان هم خیلی از جاهلان، ایرادهایی به حاکمیت اسلامی می‌گیرند که ناشی از نفهمیدن ساز و کار هدایت است. این ایرادها گاهی اوقات ناشی از این است که از حاکمیت اسلامی توقع زیادی دارند، و گاهی اعتراض به دخالت‌های حاکمیت اسلامی در اموری است که به نظر آنها نباید دخالت شود

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه دوم را می‌خوانید:

هدف همۀ دستورات و مقدرات الهی هدایت ماست/ همۀ سختی‌ها و خوشی‌های زندگی ما متأثر از سازوکار هدایت است

  • هدایت یک مفهوم جامع و فراگیر است و حتی از فراتر از دستورات الهی است. مفهوم هدایت، همۀ واقعیت‌هایی پیرامون ما را که توسط خداوند مقدر می‌شود در بر می‌گیرد، چون این مقدرات الهی، به هدف هدایت ما از سوی خداوند مقدر می‌شود و هیچ هدف دیگری برای آن قابل تصور نیست. ما با مفهوم هدایت به عنوان یک مفهوم جامع، سر و کار داریم و می‌توان گفت اصلاً ما در دنیا با چیزی غیر از هدایت مواجه نیستیم.
  • یکی از تفاوت‌های اساسی بین دنیا و آخرت این است که شما در عالم آخرت می‌توانید لذت ببرید و سرگرم لذائد مادی و معنوی باشید و اهل عذاب هم در رنج و عذاب خواهند بود، ولی در دنیا هر اتفاقی از جمله سختی‌ها و خوشی‌ها که برای ما رخ می‌دهد، متأثر از ساز و کار هدایت است که بنا دارد انسان‌ها را به سوی آن‌جایی که لازم است، سوق دهد. لذا آشنا شدن با ساز و کار هدایت، در واقع آشنا شدن با کلّ آن چیزی است که در این عالم به ما می‌رسد؛ از سلامتی تا بیماری، فرامین الهی، مقدرات ما و الهامات قلبی و هدایت‌های ویژه‌ای که در قلب انسان جاری می‌شود، همگی زیرمجموعۀ هدایت قرار می‌گیرند.

خداوند با بندگانش کاری جز هدایت ندارد/حتی رزق و روزی رساندن به بندگان هم تحت قاعدۀ هدایت است

  • خداوند متعال با بندگانش کاری جز هدایت ندارد. حتی کارهایی مثل رزق و روزی رساندن به بندگان هم، تحت قاعدۀ هدایت انجام می‌شود. نمی‌شود چیزی را خارج از مقولۀ هدایت تصور کرد. اگر انسان‌ها رزق و روزی و معیشت خودشان را خارج از موضوع هدایت نگاه کنند، با خداوند مشکل پیدا می‌کنند و سرِ کم و زیاد شدن روزی خودشان با خداوند چانه می‌زنند و احیاناً برای به‌دست آوردن نعمات دنیا دچار رفتارهای نادرست می‌شوند. 
  • تمام روابطی که خداوند در دنیا با بندگانش دارد، تحت تأثیر مفهوم و ساز و کار هدایت است و اگر به کسی غضب کند، او را گمراه خواهد کرد، که نقطۀ مقابل هدایت است.

بعضی‌ها انتظار دارند خداوند آنها را به زور هدایت کند و به سوی بهشت بفرستد

  • همان‌طور که جلسه قبل بیان شد، معنای کلمۀ هدایت، سوق دادن با لطافت، نرمی و مهربانی است. این سوق دادن خیلی تفاوت دارد با سوق دادنی که همراه با درشتی است و گاهی اوقات ما همین نوع سوق دادنِ درشت را از خداوند می‌خواهیم. به حدّی که کافران در روز قیامت می‌گویند: اگر خداوند ما را هدایت می‌کرد، ما گمراه نمی‌شدیم!(أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی‏ لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقین؛ زمر/57) این‌قبیل افراد منظورشان این است که خداوند به زور، آنها را هدایت کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «چهارپایان جز با زدن، اصلاح نمی‌شوند؛ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ»(نهج‌البلاغه/نامه31) اینها چون خودشان را شبیه چهارپا می‌پندارند، دوست می‌داشتند که خدا آنها را به زور، به سوی بهشت بفرستد که البته خداوند متعال این کار را انجام نمی‌دهد. خیلی‌ها منتظرند یک اتفاقی بیفتد که به سوی بهشت بروند، حتی اگر احترام آنها هم رعایت نشود ولی خداوند متعال به‌ هیچ‌وجه این کار را انجام نمی‌دهد.
  • راز مظلومیت اولیاء خدا در اکثر موارد در همین «لطف» و مهربانی و نرمی است که وصف هدایت است. اگر خداوند نمی‌خواست این لطف را داشته باشد اصلاً به منافقین مهلت نمی‌داد و ائمۀ هدی(ع) این‌قدر مظلوم واقع نمی‌شدند. یکی از هزینه‌‌هایی که خداوند بابت این هدایت کردن مهربانانه، پرداخت کرده است کربلای امام حسین(ع) است.

نمی‌توان منهای مفهوم هدایت، تئوری حکومت اسلامی را تبیین کرد/کسانی که از ساز و کار هدایت خبر نداشتند می‌گفتند امیرالمؤمنین(ع) سیاست بلد نیست!

  • ما در ذیل مفهوم هدایت، با جدّی‌ترین مسائل عالم مواجه هستیم. اصلاً شما نمی‌توانید منهای مفهوم هدایت، تئوری حکومت اسلامی را تبیین کنید و برای خودتان توجیه کنید. چرا -به تعابیر مختلف - می‌گفتند امیرالمؤمنین(ع) سیاست و مدیریت بلد نیست؟(قال علی(ع): لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ عَلِیّاً رَجُلٌ شُجَاعٌ [وَ] لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحُرُوبِ؛ ارشاد مفید/1/280) و (یَقُولُونَ إِنَّ عَلِیّاً کَانَ لَهُ جَمْعٌ عَظِیمٌ فَفَرَّقَهُ وَ حِصْنٌ حَصِینٌ فَهَدَمَهُ... إِذَنْ کَانَ ذَلِکَ هُوَ الْحَزْمَ؛ وقعه صفین/ص529) و (وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَی مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ؛ نهج البلاغه/خطبه 200) برای اینکه از ساز و کار هدایت خبر نداشتند. (امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «من بلد هستم و می‌دانم چگونه شما را به راه راست بیاورم و مجبور کنم از من اطاعت کنید من می‌دانم چه چیزی شما را درست می‌کند و اعوجاج و کج‌روی شما را اصلاح خواهد کرد اما به خدا قسم شما را با فاسد کردن نفس خودم، اصلاح نخواهم کرد؛ وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیم‏ أَوَدَکُمْ‏ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ لَا أُصْلِحُکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی؛ الغارات/2/428)  
  • همین الان هم خیلی از جاهلان، ایرادهایی به حاکمیت اسلامی می‌گیرند که ناشی از نفهمیدن ساز و کار هدایت است. این ایرادها گاهی اوقات ناشی از این است که از حاکمیت اسلامی توقع زیادی دارند، و گاهی اعتراض به دخالت‌های حاکمیت اسلامی در اموری است که به نظر آنها نباید دخالت شود.
  • مفهوم هدایت در منظومۀ معارف ولایی ما آن‌قدر جایگاه لطیفی دارد که پیامبر(ص) می‌فرماید: «من انذاردهنده هستم و علی(ع) هادی است؛ أَنَا الْمُنْذِرُ، وَ عَلِیٌّ الْهَاد»(اصول سته عشر؛ ص41) باید دید فرق بین انذار و هدایت چیست که در این‌جا یک تقسیم کار بین پیامبر(ص) و علی(ع) انجام شده است؟ چه سرّی در امامت و نسبت آن با هدایت وجود دارد؟

امام صادق(ع): هر دعایی را ترک کردید، این دعا را ترک نکنید که «خدایا مرا هدایت کن...»

  • برای هدایت باید از خداوند تقاضا کنیم که ما را هدایت کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر کاری را ترک کردی، این کار را ترک نکن و صبح و شب این دعا را بگو: ...خدایا مرا هدایت کن در مسیر کسانی که هدایت‌شان کردی؛ مَهْمَا تَرَکْتَ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَلَا تَتْرُکْ أَنْ تَقُولَ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاء: ...اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ»(کافی/‏2/529) این دعا شبیه همان آیۀ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ*صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»(فاتحه/6و7) است. و بعد در ادامۀ دعا می‌فرماید: «وَ قِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ إِنَّکَ تَقْضِی وَ لَا یُقْضَى عَلَیْکَ وَ لَا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْت»( کافی/‏2/530) حضرت می‌فرماید هر دعایی را ترک کردید، صبح و شام این دعا را ترک نکنید.
  • پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز می‌فرماید: «در تعقیبات همۀ نمازهایت این دعا را بخوان: خدایا مرا هدایت کن، از نزد خودت آن هدایت خاص را به من برسان...؛ تَقُولُ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِک»(ثواب الاعمال/ص159)

گاهی خدا مشکل ما را حل نمی‌کند تا بفهمیم که واقعاً چه چیزی را باید از خدا بخواهیم

  • باید دعا و تمنای ما برای هدایت، زیاد باشد. خیلی از اوقات انسان درگیر مشکلات است و می‌خواهد آن مشکل را حل کند و از خدا هم تقاضا و تمنا می‌کند، ولی حل نمی‌شود چون خدا می‌خواهد به ما نشان دهد که ما واقعاً چه چیزی را باید از خدا بخواهیم و تمنا کنیم. کسی می‌گفت: من یک تقاضایی داشتم که حدود 10 سال از خدا می‌خواستم و دعا می‌کردم ولی مشکلم حل نمی‌شد. یک شب ماه رمضان، در دعای خود با خدا گفتم: «خدایا! مشکل مرا که حل نکردی، لااقل مرا هدایت کن که خودم بفهمم چکار باید انجام دهم» و همان موقع بود که دعای من مستجاب شد.
  • تقاضا برای هدایت به تعبیری عالی‌ترین دعاست. بعضی‌ها فقط استغفار می‌کنند؛ درست است که استغفار خیلی لازم است، ولی نه اینکه فقط استغفار کنیم. این کار به این معنا خواهد بود که ما فقط می‌خواهیم از عذاب الهی نجات پیدا کنیم و هدایت زیاد برای‌مان اهمیت ندارد. اگر فقط استغفار لازم بود، در سورۀ حمد، فقط استغفار می‌آمد ولی در این سورۀ واجب، تقاضای هدایت را مطرح می‌کنیم. تقاضای هدایت، یک کار «ایجابی» است، نه یک کار سلبی. استغفار بعد از این است که انسان خطایی انجام داده باشد یا اینکه خودش را در خطا ببیند، ولی هدایت یک کار ایجابی است و برای درست کردن است.

هدایت در ابتدایی‌ترین مراحلش هم، نیاز به تمنا دارد

  • وقتی شما می‌خواهید هدایت شوید، در همۀ مراحل، نیازمند هستید به اینکه خداوند شما کمک کند، یعنی در هر مرحله‌ای نیاز به هدایت الهی دارید. در مرحلۀ اول، همین‌که یک مطلب بخواهد به گوش شما برسد، لازم است خداوند شما را به سمت آن مطلب هدایت کند. گاهی خداوند اجازه نمی‌دهد آن مطلبی که لازم دارید، حتی به گوش شما برسد. مرحلۀ بعدی هدایت این است که معنای آن چیزی که به گوش تو رسیده است را متوجه شوی. گاهی شما یک سری آیات قرآن یا روایات را می‌خوانید اما -حتی از نظر ذهنی هم- به معنایش منتقل نمی‌شوید؛ اینجا یک هدایت دیگری باید اتفاق بیفتد. در این مرحله اگر خدا نخواهد شما را هدایت کند، با اینکه مطلب به گوش شما رسیده است ولی شما متوجه معنای آن نمی‌شوید و یعنی به ذهن شما وارد نمی‌شود. مرحلۀ سوم هم این است که (بعد از اینکه متوجه آن مطلب شدید) از آن متأثر شوید و تأثیر بپذیرید. در این مرحله هم لازم است خداوند شما را هدایت کند که آن مطلب به دل شما بنشیند.
  • هدایت در ابتدایی‌ترین مراحلش هم، نیاز به تمنا دارد. مثلاً در همان مرحلۀ اول اگر تمنا نباشد، انسان آن مطلبی که برای هدایتش لازم است را اصلاً نمی‌شوند. هر چیزی را انسان در هر زمانی نمی‌شنود؛ یعنی وقتی مطلبی به شما می‌رسد حتماً جزء عملیات هدایتِ شما بوده است که الان به شما رسیده است. و بعد از اینکه آن مطلب به گوش شما رسید، باید به معنای آن منتقل شوید یعنی باید برای شما جابیفتد. در مرحلۀ بعد نیز آن معنایی که فهمیدی، باید به دلت هم بنشیند. مثلاً ما الان می‌فهمیم که «حجم آیات قرآن، شدت محبت خدا را نسبت به بندگانش می‌رساند» اگر این معنا به دل ما ننشیند، اثری بر قلب ما نخواهد داشت. ولی بعضی‌ها وقتی این مطلب را می‌فهمند، و عمیقاً متوجه شدت محبت خدا به خودشان می‌شوند، واقعاً بر قلب‌شان اثر می‌گذارد.
  • امام صادق(ع) به شخصی به نام سلیمان بن خالد فرمودند: «ای سلیمان، تو قلبی داری و گوش‌هایی داری(گوش‌های دل) وقتی خدا بخواهد بنده‌ای را هدایت کند، گوش‌های دلش را باز می‌کند، و وقتی نخواهد او را هدایت کند، گوش‌های دلش را کَر می‌کند که در این صورت، دیگر او صالح نخواهد نشد؛ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ لَکَ قَلْباً وَ مَسَامِعَ وَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَهْدِیَ عَبْداً فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَیْرَ ذَلِکَ خَتَمَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ فَلَا یَصْلُحُ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»(محاسن/1/200) در روایت دیگری می‌فرماید: «بنده مؤمن، چهار چشم دارد، آن دو چشم اضافه، دو چشم قلب است که وقتی خدا خیر بنده‌ای را بخواهد، دو چشم قلب او را باز می‌کند؛ أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَةَ أَعْیُنٍ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دُنْیَاهُ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ»(توحید/367)

هدایت یعنی راه یافتن آن پیام قراردهنده به دل انسان

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «قلب انسان بین سینۀ انسان و حنجرۀ او بال بال می‌زند، (یعنی دل در این سینه قرار ندارد) تا وقتی که به ایمان معتقد شود، وقتی با ایمان گره خورد، قرار پیدا می‌کند، و این سخن پروردگار است که می‌فرماید: هر کس ایمان پیدا کند، قلبش هدایت می‌شود، این یعنی قرار یافتن قلب؛ إِنَّ الْقَلْبَ لَیَتَرَجَّجُ فِیمَا بَیْنَ الصَّدْرِ وَ الْحَنْجَرَةِ حَتَّى یُعْقَدَ عَلَى الْإِیمَانِ فَإِذَا عُقِدَ عَلَى الْإِیمَانِ قَرَّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ قَالَ یَسْکُن»(محاسن/1/249) هدایت یعنی یافتن آن پیام قراردهنده به دل انسان.

شاخص هدایت از نظر جسمی چیست؟/ علامت اینکه اذن دخول به حرم به تو داده شده چیست؟  

  • خداوند می‌فرماید: «آن کسی را که خداوند به او شرح صدر داده است و یک نوری را از پروردگار دریافت می‌کند آیا او مثل کسی است که این‌گونه نیست؟ وای بر کسانی که قلبشان قاسی از ذکر خداست؛ أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ»(زمر/22) در آیۀ بعد می‌فرماید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است... آنهایى که از پروردگارشان خشیت دارند از شنیدنش پوست بدنشان به لرزه در می‌آید و بعد یک نرمی‌ای در پوست و جان‌شان می‌افتد. این همان هدایت الهی است که خدا هر کسی را بخواهد، این هدایت را به او می‌دهد؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَْدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانىِ‏َ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ ثمُ‏َّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلىَ‏ ذِکْرِ الله ذَالِکَ هُدَى اللَّهِ یهَْدِى بِهِ مَن یَشَاء»(زمر/23) کسی که هدایت شده است، وقتی پای قرآن بیاید، چه اتفاقی برایش می‌افتد؟ او وقتی آیات قرآن را می‌خواند، پوستش به لرزه در می‌آید. یعنی شاخصش را از نظر جسمی بیان فرموده است. بعد می‌فرماید: بعد از اینکه لرزشی به پوستشان افتاد، یک نرمی‌ای در پوستشان و جانشان می‌افتد. یعنی انسان می‌تواند این را در پوست بدنش احساس کند. حالا ارتباط این موضوع با هدایت الهی چیست؟ خداوند در ادامۀ آیه ارتباطش را بیان می‌فرماید: «این همان هدایت الهی است که خدا هر کسی را بخواهد، این هدایت را به او می‌دهد؛ ذَالِکَ هُدَى اللَّهِ یهَْدِى بِهِ مَن یَشَاء»(زمر/23) یعنی این همان هدایت خاصه‌ای است که خدا به هر کسی دلش بخواهد می‌دهد.
  • آقای بهجت(ره) می‌فرمود: وقتی خواستی وارد حرم شوی، اذن دخول بگو. و علامت اینکه به تو اذن دخول داده‌اند یا نه، این است که ببینی آیا دارد گریه‌ات می‌گیرد یا نه؟ اگر دیدی که گویا اشک تو دارد جاری می‌شود، معنایش این است که تو را راه داده‌اند. اذن دخول حضرت سیدالشهداء(ع) گریه است، اگر اشک آمد امام حسین(ع) اذن دخول داده‌اند و وارد شوید. این شاخص یا علامتی که آقای بهجت(ره) فرموده است، به تعبیری شبیه همان«تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ» است که در آیۀ فوق بیان شده است. 

تو هدایت را تمنا کن، خواهی دید که چطور از در و دیوار برای تو هدایت می‌بارد/داستان هدایت توسط امام رضا(ع)

  • باید از خدا تمنا کنیم که ما را هدایت کند. مفهوم هدایت را بدون تمنای هدایت نمی‌توان فهمید. تو هدایت را تمنا کن، و دیگر کاری نداشته باش، خواهی دید که چطور از در و دیوار برای تو می‌بارد. گویا همه می‌خواهند تو را در جهت هدایت، کمک کنند و سوق دهند.
  • یک شخصی که دچار یک مسلک اشتباه شده بود، با همان عقیدۀ نادرستش به حج رفته بود و مناسک حج را انجام داده بود. می‌گوید: آخرش دیدم که حرف‌ها مختلف است. به قسمت مستجار رفتم و پردۀ خانۀ کعبه را گرفتم و از خدا تقاضا کردم مرا به راه درست هدایت کند. از پردۀ خانۀ کعبه که جدا شدم به دلم افتاد که به مدینه بروم و خدمت علی بن موسی(ع) برسم.(طبیعتاً با توجه به مسلکش، امام رضا(ع) را قبول نداشت) وقتی به در خانۀ امام رضا(ع) رسیدم به غلام گفتم که برو به آقا بگو: یک مرد عراقی آمده است. امام رضا(ع) صدایش را از داخل خانه بلند کرد و صدا زد: داخل شو، فلانی(نام مرا بیان فرمود) بیا که خدا دعای تو را مستجاب کرد.(...کُنْتُ وَاقِفاً فَحَجَجْتُ عَلَى تِلْکَ الْحَالَةِ فَلَمَّا صِرْتُ بِمَکَّةَ اخْتَلَجَ فِی صَدْرِی شَیْ‏ءٌ فَتَعَلَّقْتُ بِالْمُلْتَزَمَ... قُلْتُ لِلْغُلَامِ قُلْ لِمَوْلَاکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ بِالْبَابِ فَسَمِعْتُ نِدَاءَهُ ادْخُلْ یَا عَبْدَ اللَّهِ بْن‏ ‏ الْمُغِیرَةِ فَدَخَلْتُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیَّ قَالَ قَدْ أَجَابَ اللَّهُ دَعْوَتَکَ وَ هَدَاکَ لِدِینِکَ»(اختصاص/ص84) یعنی همین که خالصانه تقاضا کردی و از خدا خواستی که «خدایا مرا هدایت کن» خدا هم تو را هدایت کرد.

وقتی از خدا می‌خواهی با تو رابطه داشته باشد، در واقع داری از خدا می‌خواهی تو را هدایت کند/ حتی اگر به حدّ اولیاء خدا برسی باز هم باید هدایت شوی و جلوتر بروی

  • شما صبح که بلند می‌شوید، در نماز صبح دو بار می‌گویید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) ممکن است خداوند تا ظهر این دعای شما را مستجاب نکند. اما دوباره در نماز ظهر و عصر چهار مرتبه این دعا را تکرار می‌کنید. و شب هم چهار مرتبۀ دیگر این دعا را تکرار می‌کنید. واقعیت این است که اصلاً خدا با بنده‌اش کار دیگری جز این هدایت ندارد. اگر از خدا می‌خواهیم که با ما رابطه داشته باشد، در واقع داریم از خدا می‌خواهیم ما را هدایت کند.
  • مراقب باشید که یک وقت نگویید: ما هدایت شده‌ایم! چون هدایت یک‌مرحله‌ای نیست. حتی اگر به حدّ اولیاء خدا هم برسید باز هم باید هدایت شوید و جلوتر بروید. اگر یک لحظه تو را رها کنند متوقف می‌شوی یا به عقب بر می‌گردی.
  • هدایتِ برخی از اولیاء خدا در این مرحله است که وقتی بلند می‌شوند وضو بگیرند، آب، زمین و در و دیوار با آنها صحبت می‌کنند و او را تشویق می‌کنند که جلوتر برود. مثل کسی که در مسابقۀ «دو» یا دوچرخه‌سواری شرکت کرده است و مردم در دو طرف جاده می‌ایستند و او را تشویق می‌کنند که با سرعت بیشتری حرکت کند. کسی که به سمت خدا حرکت می‌کند، ملائکه این‌طوری او را تشویق می‌کنند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۶
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-1

اگر بخواهیم زبان خدا را درک کنیم، باید بفهمیم «خدا چگونه ما را هدایت می‌کند؟»

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه اول را می‌خوانید:

مفهوم «هدایت» را غریب گذاشته‌ایم/ آن‌مقدار که مفهوم هدایت برای ما تکرار شده، با آن آشنا نیستیم

  • مفهوم «هدایت» از مفاهیم بسیار مهمی است که به خاطر تکرار فراوان در ذهن ما حضور دارد، ولی احتمالاً به میزانی که برای ما تکرار شده و در ذهنمان حضور دارد، با آن آشنا نیستیم. هدایت، کار خدا و کار اولیاء خدا و همچنین وصف قرآن کریم است.
  • مفهوم هدایت که در 268 آیۀ قرآن کریم و حدود 300 بار تکرار شده است، باید خوب شناخته شود. کلمات بار معنایی و بار روانی خاص خودشان را دارند. و ما نمی‌توانیم از کنار کلماتی که خداوند متعال استخدام کرده است به این سادگی عبور کنیم.
  • جای تأسف است که چرا ما مفهوم بسیار زیبا و لطیف هدایت را این‌قدر غریب گذاشته‌ایم؟! وقتی بهترین کلمات در بهترین معانی در قرآن کریم استفاده شده‌اند، چرا ما باید از این کلمات صرفنظر کنیم و به کلمات دیگری بپردازیم که آن کلمات یا اصلاً در دین استفاده نشده‌اند یا اینکه خیلی کم استفاده شده‌اند؟

چرا در قرآن و روایات، زیاد از مفهوم تربیت استفاده نشده است، و بیشتر از کلمۀ هدایت شده؟

  • یکی از مفاهیم و واژه‌هایی که معمولاً به‌ جای واژۀ هدایت از آن استفاده می‌کنیم، واژۀ تربیت است. چرا در قرآن کریم و روایات زیاد از مفهوم تربیت استفاده نشده است، و بیشتر از کلمۀ هدایت شده؟
  • در روایات کلمۀ تربیت کم و غالباً برای رابطۀ مادر با طفل شیرخوار استفاده شده است. همان‌طور که می‌دانید طفل شیرخوار از خودش اراده‌ای ندارد و با آگاهی حرکت نمی‌کند، بلکه مادر با طفل شیرخوار به نوعی «جبری» برخورد می‌کند. تربیت را برای یک انسان عاقل، بالغ و کامل استفاده نمی‌کنند. در فارسی، کلمۀ تربیت دربارۀ موجوادت بدون عقل و آگاهی مانند «گل و گیاه» یا «اندام و بدن انسان» هم استفاده می‌شود؛ مثل عبارت «تربیت بدنی». و شاید دلیلش این باشد که در متون دینی قدیمی ما، زیاد از کلمۀ تربیت(دربارۀ روح انسان) استفاده نشده، بلکه بیشتر از کلمۀ هدایت استفاده شده است.
  • وقتی خداوند انبیاء خودش را رشد می‌دهد، رشد آنها را هم با استفاده از همین کلمۀ هدایت، بیان می‌فرماید.(قُلْ إِنَّنىِ هَدَانىِ رَبىّ‏ِ؛ انعام/161) اصلاً ما از خداوند متعال غیر از هدایت چه چیزی می‌خواهیم؟! و در این عالم چه چیزی غیر از هدایت الهی را باید بفهمیم؟!

تناسب هدایت با ماه رمضان در قرآن

  • دربارۀ تناسب مفهوم هدایت با ماه مبارک رمضان هم به ذکر یک نکته اکتفا می‌کنیم. در قرآن کریم یک آیه داریم که نام ماه مبارک رمضان به طور صریح بیان شده است. در این آیه سه بار از کلمۀ هدایت(به صورت‌های مختلف) استفاده شده است. می‌فرماید: «ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده است، قرآنی که برای مردم هدایت است، و بیّناتی از هدایت و فرقان(بینش جداکنندۀ بدی‌ها از خوبی‌ها) دارد... بعد از ماه رمضان به خاطر اینکه خدا شما را هدایت کرد، تکبیر بگویید؛ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ... وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره/185) در این آیه که دربارۀ ماه مبارک رمضان است، سه مرتبه از تعبیر هدایت استفاده شده است.
  • هدایت کلمه‌ای است که تمام لطافت پروردگار عالم با بنده‌اش را در بر می‌گیرد. خداوند چقدر لطیف و حکیم و بصیر است؟ خداوند چقدر بنده‌اش را دوست دارد؟ بیایید در کلمۀ هدایت غرق شویم و ببینیم که خداوند مهربان، بندگان خودش را چگونه هدایت می‌کند؟

اگر بخواهیم زبان خدا را درک کنیم، باید بفهمیم خدا چگونه ما را هدایت می‌کند؟

  • ما همیشه از جانب خداوند در حال هدایت هستیم ولی خودمان متوجه نمی‌شویم؛ چون ساز و کار هدایت را نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم که این کارهایی که خداوند در ارتباط با ما انجام می‌دهد، چه معنایی دارد؟ ما اگر بخواهیم زبان خدا را درک کنیم، باید بفهمیم خدا چگونه ما را هدایت می‌کند؟ یعنی بفهمیم اتفاقاتی در کنار ما و در ارتباط با ما رخ می‌دهد، چه پیامهایی می‌خواهند به ما بدهند؟
  • ما مؤمنی هستیم که بنا بود در هر نگاه‌مان یک درس و عبرت بگیریم (امام سجاد(ع): الْمُؤْمِنُ...وَ نَظَرُهُ اعْتِبَار؛ ارشاد القلوب/ج1/ص83) فکر می‌کنید کسانی که بصیر می‌شوند، به چه چیزی بصیرت پیدا می‌کنند؟ به راز و رمز هدایت، بصیرت پیدا می‌کنند. اولین حقیقتی که در عالم باید بفهمیم، همین حقیقت هدایت است، یعنی هر کسی باید بفهمد «الان خدا با من چه‌کار دارد؟ الان از من چه می‌خواهد؟ چه چیزی را می‌خواهد به من نشان دهد و بفهماند؟» چون خداوند مدام با بنده‌اش تعامل دارد، و هر لحظه با اتفاقاتی که برای بنده‌اش پیش می‌آورد، دارد با او سخن می‌گوید و ما بفهمیم خدا دارد به ما چه می‌گوید؟

هدایت با «هل دادن» تفاوت دارد/ خیلی‌ها انتظار دارند خدا آنها را به سوی سعادت هل بدهد!

  • هدایت با «هل دادن» خیلی تفاوت دارد. خیلی‌ها انتظار دارند که خداوند آنها را به سوی سعادت هل بدهد! ولی خدا این کار را انجام نمی‌دهد. هدایت با فریاد زدن هم فرق می‌کند. خیلی‌ها انتظار دارند خدا سرشان فریاد بزند! ولی خدا این کار را هم نمی‌کند. بلکه خداوند با آرامی و لطافت، بندگانش را به سوی سعادت و کمال و بصیرت سوق می‌دهد.
  • تو باید بفهمی که خدا دارد با تو چه‌کار می‌کند؟ شاید خداوند آرام آرام و سایه به سایۀ تو، دارد می‌آید و تو را راهنمایی می‌کند و با اشاره‌هایی تو را راهنمایی می‌کند. اینکه می‌گوییم دین ما دین اشاره است(امیرالمؤمنین ع: إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ مِنْ نَبِیِّنَا ص...فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیح‏؛ احتجاج/ج1/ص255) بخشی از آن به‌خاطر مفهوم هدایت است. اصلاً در هدایت، «درشت‌گویی» زیاد جایی ندارد، بلکه «ظریف‌گویی» در آن هست. قرآن کتاب هدایت است و هدایت یک نوع سوق دادن لطیف و آرام است.

در قرآن، اولین درخواست و دعای انسان از خدا «هدایت» است/ درخواست هدایت، دعای واجبی است که هر روز باید آن را از خدا بخواهیم

  • در قرآن کریم، اولین درخواست و دعای انسان از پروردگارش، هدایت است. در سورۀ حمد می‌گوییم: خدایا! ما را هدایت کن: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6). یک صاحب‌دلی می‌فرمود: روزی چندین مرتبه در نماز از خداوند تقاضا می‌کنیم که ما را هدایت کند، ولی چرا یک‌بار این تقاضا را «با توجه» نمی‌گوییم؟! این درخواست که «خدایا! ما را هدایت کن» خیلی لطیف‌تر از این است که بگوییم: «خدایا! دست ما را بگیر». و این اولین دعا در قرآن است. واجب است که در هر رکعت نماز(رکعاتی که سورۀ حمد باید خوانده شود) این تقاضا را از خداوند داشته باشیم. اصلاً در روایت داریم: نماز بدون سورۀ حمد، نماز نمی‌شود. (قَالَ النَّبِیُّ ص: لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ؛ عوالی‌اللئالی/ج3/ص82)
  • سورۀ حمد تنها سورۀ واجب قرآن است و فقط یک درخواست و تقاضا در این سوره وجود دارد. توجه کنید که «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین»دعا نیست بلکه سخن دل ماست که به خداوند می‌گوییم و تقاضای هدایت، اولین تقاضای قرآن محسوب می‌شود و اولین کلمۀ این تقاضا هم «اهْدِنَا» است که به معنای درخواست هدایت است. از اینجا می‌توان فهمید که مفهوم هدایت در قرآن کریم چقدر مهم است.
  • اگر انسان معنای این دعا را  بفهمد، خودت متوجه می‌شود که این دعا چگونه برای او مستجاب می‌شود. اصلاً دعای «اهْدِنَا» در یک سطح عمومی یک دعای مستجاب است. هیچ‌وقت خداوند متعال از ما نمی‌خواهد که یک دعا و درخواستی از او داشته باشیم که او اکثراً مستجاب نمی‌کند. نمی‌شود دعایی که واجب است انسان آن را در هر نماز بخواند، خداوند اکثراً آن را مستجاب نکند! معقول نیست. حتماً خداوند بر خودش لازم می‌داند که این دعا را مستجاب کند. اگر به ساز و کار هدایت نگاه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید.

اولین کار خدا خلقت و دومین کار خدا هدایت است

  • وقتی فرعون از حضرت موسی(ع) پرسید: «خدای شما کیست؟ قالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَامُوسى؟‏»(طه/49) حضرت موسی(ع) پروردگار عالم را این‌طور معرفی کرد: «خدای ما کسی است که هر چیزی را خلق می‌کند و بعد آن را هدایت می‌کند؛ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‏ کلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلْقَهُ ثمُ‏َّ هَدَی»(طه/50) یعنی اولین کار خداوند خلقت است و دومین کار خداوند هدایت است. البته هدایت تکوینی و تشریعی یا هدایت عمومی و خصوصی داریم ولی همۀ اینها در قرآن کریم ذیل همین واژه و مفهوم هدایت آمده است.
  • مهمترین وصفی که برای قرآن کریم، تکرار شده، هدایت است و این وصف هم اکثراً چسبیده به قرآن آمده است(الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ؛ بقره/156) و(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی‏ هِیَ أَقْوَم؛ اسراء/9) و هم اینکه مکرر تکرار شده است، و اوصاف دیگر قرآن در مقایسه با هدایت، خیلی کمتر تکرار شده است.
  • آیا خداوند در دنیا غیر از هدایت بنده‌اش محبت دیگری می‌تواند نسبت به او داشته باشد؟ درست است که رزق و روزی هم از روی لطف خداوند است ولی رزق انسان هم تحت تأثیر هدایت و برای هدایت اوست؛ اگر خدا به کسی رزق می‌دهد به خاطر هدایت اوست و اگر نمی‌دهد باز هم به‌خاطر هدایت اوست.
  • هر چقدر درک ما از لطافت معنای هدایت، بیشتر می‌شود باید گناه خودمان را سنگین‌تر ببینیم، به این دلیل که به هدایت الهی دست ردّ زده‌ایم. هدایت خدا، توأم با نوازش‌گری است و لذا خیلی زشت است که انسان نوازش پروردگار عالم را پس بزند و به آن بی‌اعتنایی کند. جالب این‌جاست که خدا خسته نمی‌شود و هر بار که ما هدایت الهی را پس می‌زنیم، باز خداوند مهربان، به این هدایت و نوازش‌گری خودش نسبت به ما ادامه می‌دهد.
  • وقتی در مقام توبه و تضرع قرار می‌گیرید، از این بابت توبه کنید که «خدایا! من با این هدایتِ تو، درست برخورد نکردم، و آن را پس زدم.»

هدایتگری قرآن، مانند شفای بیماری‌های روحی انسان است/ روح خود را در معرض آیات قرآن قرار دهید؛ قرآن روح شما را می‌سازد

  • شما می‌دانید که انسان از نظر جسمی موجود بسیار پیچیده‌ای است. وقتی یک پزشک، دارویی را برای شما تجویز می‌کند شما نمی‌گویید: «من قبل از خوردن دارو اول باید بفهمم این دارو چگونه می‌خواهد روی بدن من تأثیر بگذارد؟!» چون بالاخره قبول دارید که پزشک، یک چیزهایی می‌داند که ما نمی‌دانیم. این به خاطر پیچیدگی‌های جسم انسان است، حالا به این فکر کنید که روح انسان چقدر پیچیده است؟! روح انسان بسیار پیچیده‌تر از جسم اوست.
  • کدام یک از ما می‌توانیم اعلام کنیم که «من درد خودم را می‌فهمم؟» ما دربارۀ بیماری جسمی خودمان هم نمی‌توانیم بفهمیم که دقیقاً چه مشکلی داریم که مثلاً دچار سردرد می‌شویم. آیا درد روح خودمان را می‌توانیم بفهمیم؟!  وقتی ما درد خودمان را نمی‌فهمیم، چطور می‌خواهیم درمان خودمان را پیدا کنیم؟! ولی طبق فرمایش پروردگار، قرآن برای ما شفاء و رحمه است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ»(اسراء/82) هدایتگری قرآن، مانند شفای بیماری‌های روحی انسان است.
  • تو چکار داری که قرآن با روح تو چه ‌کاری می‌کند؟ فقط بدان که روح تو با قرآن آشناست. قرآن را تلاوت کن و روح خودت را در معرض آیات قرآن قرار بده، خودِ قرآن می‌داند چطور روح تو را بسازد. قرآن کار خودش را انجام می‌دهد.
  • بعضی‌ها وقتی پزشک برای‌شان قرص یا دارویی می‌نویسد، بدون اینکه بدانند این قرص با جسم آنها چه‌کار خواهد کرد بی‌چون و چرا آن را مصرف می‌کنند، اما وقتی به قرآن می‌رسند، می‌گویند: «من باید بفهمم که این قرآن با روح من چه می‌کند؟»
  • بیایید خودمان را تسلیم قرآن کنیم. بگوییم: «وقتی من آیات قرآن را می‌خوانم، این آیات یک کارهایی بر روی من انجام می‌دهد که من نمی‌فهمم و آثارش هم به این سادگی مشهود نیست، ولی من تلاوت می‌کنم، چون می‌دانم قرآن بیماری‌های روح مرا شفا می‌دهد.»

قرآن فراتر از معانی و مفاهیمی که از آن درک می‌کنیم، بر ما تأثیر می‌گذارد

  • قرآن ما را هدایت می‌کند، حتی بدون اینکه بدانیم چگونه این کار را انجام می‌دهد. با اینکه ما نمی‌دانیم تلاوت آیات قرآن چه آثاری بر روح ما دارد ولی این آیات تأثیر خود را بر ما خواهند داشت. قرآن فراتر از معانی و مفاهیمی که از آن درک می‌کنیم، بر ما تأثیر می‌گذارد.
  • اگر یک‌مقدار مزۀ هدایت را از قرآن بچشیم، از خداوند متشکر خواهیم شد که تعداد آیات قرآن این‌قدر زیاد است و حتی دوست داشتیم که ای‌کاش بیشتر بود. یک نفر بود که برای تمام شدن قرآن کریم و انقطاع وحی گریه کرد. خداوند هم وقتی دید که او خیلی برای انقطاع وحی، بی‌تابی می‌کند، جبرئیل امین را جداگانه برای او فرستاد که با او سخن بگوید. آن شخصیت باعظمت، حضرت زهرای اطهر(س) بود که برای پایان یافتن وحی خیلی گریه کرد و اشک ریخت.(فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً بَاکِیَةً؛ تَتَذَکَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْیِ عَنْ بَیْتِهَا مَرَّةً، وَ تَتَذَکَّرُ فِرَاقِی أُخْرَى، امالی صدوق، ص112.)
  • هیچ وقت از قرآن خواندن خسته نشوید. آیات قرآن تنها مرهم رنج‌ها و دردهای دل شماست، لذا با آرامش کنار آیات قرآن بنشینید. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هیچ وقت قرآن را طوری نخوانید که بخواهید سوره را زود تمام کنید؛ لَا یَکُنْ هَمُّ أَحَدِکُمْ آخِرَ السُّورَةِ»(کافی/ج2/ص614) چند نوبت در طول روز، قرآن بخوانید و هر دفعه یک صفحه یا چند آیه بخوانید تا مزۀ آیات، قشنگ به دل‌تان بنشیند.
  • هدایت یک کار بسیار لطیف است و مهم‌ترین وسیلۀ هدایت هم قرآن کریم است و اولین نحوۀ برقراری ارتباط با قرآن کریم، تلاوت آیات قرآن کریم است. آیات را تلاوت کن و بگذار این آیات هر کاری که می‌تواند با دل تو انجام دهد. هر مقدارش را که فهمیدی، چه بهتر، و هر مقدارش را هم که نفهمیدی، بدان که تأثیر خواهد داشت. حتی آن مقداری را که فهمیدی، بدان که هنوز عمیق نفهمیده‌ای. مهم این است که ایمان بیاوریم به اینکه قرآن با ما خیلی کارها خواهد کرد.
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۶
مجید شهشهانی