علیرضا پناهیان

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-4

مهمانی مهمترین وصف رمضان است؛ از مهمانی چه می‌فهمیم؟

«اگر میزبان بزرگ و والا مقام باشد و مهمانان بسیار کوچک‌تر از او باشند، مهمانی هنگامۀ فروتنی و تواضع میزبان است. لحظۀ فرود آمدن میزبان بلندمرتبه در برابر مهمانان، صحنه‌ای به یاد ماندنی و دوست داشتنی است. مهمانِ بزرگان شدن، بزرگی می‌آورد و حقارت‌ها را از روح انسان بیرون می‌کند. همان احساس حقارتی که مایۀ همۀ اسارت‌هاست....

مهمانی یعنی بیرون آمدن از محیط تکراری و خسته کنندۀ خانۀ خود و ورود به سرسرای زیبای ضیافت. مهمانی یک فرصت تفریح و تنوّع است و یک مهلت دیدار با یار دلنوازی که مایۀ تسکین و تحبّب است. صحبت با احباب و مصاحبت با ابرار از فواید با شکوه چنین ضیافتی است.»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم. بخش چهارم از این گزیده‌ها را در ادامه می‌خوانید:

ضیافت، وصف پیامبر برای ماه رمضان

شاید ضیافت مهم‌ترین وصف رمضان باشد و اگر بخواهیم به تبیین ماهیت رمضان بپردازیم باید از این توصیف آغاز کنیم که مادر همۀ اوصاف این ماه عزیز است. رمضان یعنی یک ضیافت، یعنی ماه مهمانی خدا. در رمضان ما مهمان خداییم و خدا میزبان ماست. ما که همیشه از بدو خلقت مهمان خدا بوده‌ایم و دائم بر سر خوان نعمت او نشسته‌ایم، باز در رمضان مهمان اوییم. این مهمانی مضاعف و ویژه چه پیامی برای ما دارد و چه لطافتی را می‌خواهد در تصوّر ما از رمضان ایجاد نماید؟

اتصاف رمضان به ضیافت یک تعبیر ذوقی نیست که اهل ادب و عرفان آن را وضع کرده باشند. بلکه تعبیری است که شخص نازنین پیامبر اکرم(ص) که آگاه به تمامی حقایق عالمند، آن را برای رمضان به کار گرفته‌اند. و از اولین جملاتی است که در خطبۀ شعبانیه بیان فرموده‌اند: «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ؛ شما در این ماه به مهمانی خدا دعوت شده‌اید.»(1) پس باید به مختصات این تعبیر و توصیف دقت کنیم و از فرصت این تشبیه برای فهمیدن رمضان کمال استفاده را ببریم.

ما از مهمانی چه می‌فهمیم؟

ابتدا باید ببینیم ما از مهمانی چه می‌فهمیم. خصوصاً آنکه اگر مهمانی را در فرهنگ دینی خودمان ترجمه کنیم، چه ویژگی‌هایی را در آن می‌یابیم. حتی باید به دل‌های خود نگاه کنیم و ببینیم وقتی نام مهمانی را می‌شنویم یا به رابطۀ میزبان و مهمان می‌اندیشیم چه احساسی پیدا می‌کنیم. اینها همان‌چیزهایی است که پیامبر مهربان خواسته است ما از رمضان ادراک و احساس کنیم.

1. مهمان را گرامی می‌دارند، حتی اگر کافر باشد

مهمان گرامی است و احترام دارد، حتی اگر کافر باشد. این سفارش پیامبر گرامی ما است که در سخنی فرموده‌اند: «أَکرِمِ الضَّیفَ وَ لَو کَانَ کافراً؛ مهمان را گرامی بدار، اگرچه کافر باشد.»(2) بنابراین در مهمانی، بنا بر مهربانی و فراوانی است. میزبان اگر خود کریم و گرامی باشد برای اکرام مهمان بیش از نگاه به لیاقت مهمان، به معنای مهمانی نگاه می‌کند. و بیش از آنکه مقام مهمان را ببیند و برای خود منزلت مهمان را مایۀ فخر ببیند، مهمان‌داری را مبنای مباهات خود می‌یابد. اینکه از ما خواسته‌اند کافران را هم در زمانی که مهمان ما هستند گرامی بداریم، به دلیل ضرورت رعایت حرمت مهمانی است. و حتماً آنان‌که چنین دستوراتی داده‌اند خود بهتر از هرکسی رعایت می‌کنند.

2. روابط، تعریف جدید و خاصی پیدا می‌کند

در مهمانی، روابط تعریف جدید و خاصی پیدا می‌کنند: مهمانان با یکدیگر نوعاً در رفاقت به سر می‌برند، و رقابت بر سر منافع، بیشتر به تعادل و تفاهم تبدیل می‌شود، چون از همه پذیرایی به عمل می‌آید و برای بیشتر بهره‌مند شدن باید به میزبان مراجعه کرد، و اگر میزبان دارا باشد جای هیچ‌گونه نگرانی از هر نوع کمبودی نیست.

جدا از اینکه مهمانان در رفاقت با یکدیگر به سر می‌برند، رابطه مهمان و میزبان نیز حالت نویی می‌یابد: مهمان اگر سوء پیشینه‌ای داشته باشد رفتار میزبان عطف بماسبق نمی‌شود و هیچ‌گاه به‌خاطر خطاهای سابقش، توسط میزبان محاکمه و معاقبه نمی‌شود. همه می‌دانند مهمانی جای این حرف‌ها نیست.

3. کوچک‌ترها هم شرافت پیدا می‌کنند

جایگاه افراد و مرتبۀ آدم‌ها در مهمانی تغییر پیدا می‌کند. بی‌آنکه از احترام بزرگان کاسته شود، کوچک‌ترها هم شرافت و رفعت مقام پیدا می‌کنند. همه به هم نزدیک می‌شوند و مهمان با میزبان به هر فاصله‌ای که باشند احساس قرابت می‌کند. اساساًً «مهمان»، خود عنوان مستقلی است که به هرکس داده شود محترم می‌شود و در کنار عناوینی مانند برادر، دوست و یا فامیل از کرامت خاصی برخوردار است.

4. از زحمت مهمان، مضاعف تشکّر می‌شود

مهمان اگر در ضیافت زحمتی بکشد تشکری مضاعف دریافت می‌کند و اگر استراحت هم بکند باز از قدرش کم نمی‌شود. در مقابل، میزبان از او چشم‌داشت تقدیر ندارد و در جریان پذیرایی تنها به فکر بهره‌برداری مهمانان است تا برداشت‌های خودش. از لبخند مهمان خرسند می‌شود و مدام از سیرابی و لبریزی او سؤال می‌کند.

5. انگیزۀ میزبان برای دعوت، فقط اکرام است

اگر میزبان نیازی به مهمان و مهمانی دادن نداشته باشد و مهمانی در معنا و مقام حقیقی خود تحقّق پیدا کرده باشد، انگیزۀ میزبان برای دعوت و پذیرایی جز اکرام مهمان نخواهد بود؛ و هرچه میزبان بی‌نیازتر باشد، مهمانی، از محبت و کرامت بسیار بالای او بیشتر حکایت می‌کند. اگر کسی بی‌نیاز به مهمان و مهمانی، و صرفاً از سر لطف و مهربانی، ضیافتی برقرار کند، به خلق یک اثر زیبا در عالم پرداخته است. آن‌هم تنها به دلیل زیبایی آن، آن‌چنان که خوبرویان عالم در افسانه‌های عارفانه جلوه‌ای می‌کنند و دل‌ها می‌برند.

6. مهمانیِ یک «بزرگ»، لحظات تواضع و فروتنی اوست

اگر میزبان بزرگ و والا مقام باشد و مهمانان بسیار کوچک‌تر از او باشند، مهمانی هنگامۀ فروتنی و تواضع میزبان است. لحظۀ فرود آمدن میزبان بلندمرتبه در برابر مهمانان، صحنه‌ای به یاد ماندنی و دوست داشتنی است. مهمانِ بزرگان شدن، بزرگی می‌آورد و حقارت‌ها را از روح انسان بیرون می‌کند. همان احساس حقارتی که مایۀ همۀ اسارت‌هاست.

7. یک خیال دست نایافتنی

اگر میزبان دوست داشتنی و محبوب دل‌ها باشد، حضور در ضیافت مثل تحقّق یک خیال دست نایافتنی است. و اگر مهمان عاشق میزبان باشد به‌گونه‌ای که حتی ظرف شکستۀ خود را علامت تمایل معشوق بداند، یقیناً در هنگام پذیرایی معشوق جان می‌سپارد و قالب تهی خواهد کرد. عاشقی که حاضر است بر در خانۀ معشوق با صبوری بر بی‌اعتنایی‌های او، تمام عمر خود را در اشک و آه سپری کند، حالش چگونه خواهد بود اگر معشوق در بگشاید و او را به خانه راه دهد و در صدر منزل به احترام بنشاند؟

8. مهمانی محل عبور است و باید قدر آن را دانست

مهمانی محل عبور است و با همۀ زیبایی‌ها و شیرینی‌هایش معبری است که باید قدر آن را دانست و به قدر کافی در بهره بردن از فرصت کوتاه آن همّت داشت. در مهمانی مجال مدهوشی نیست. باید به هوش بود و از آنات آن سود برد و در لحظات آن ملاحظه داشت. البته کم نیستند ضیافت‌هایی که در آن مهمان مقیم خانۀ میزبان شده و همچون عضوی از خانواده می‌گردد. وقتی مهمانی به منظور خواستگاری باشد و یا به نظربازی و خواستن بینجامد، و توافق پنهان به تقارن آشکار مبدّل گردد، دیگر حال به مقام تبدیل می‌شود و مهمان می‌رود که جزئی از میزبان بشود و شما که نوبت قبل با چنین مهمانی هم‌سفره و هم‌سان بودی، در نوبت بعد او را در کنار میزبان می‌بینی که به‌سان او، از شما پذیرایی می‌کند و به شما خوش‌آمد می‌گوید. بله مهمانی این حرف‌ها را هم دارد. دیگر ما مهمانان از راه رسیده کجا و آن میزبانان جا در خانه خوش کرده کجا.

9. رفع غربت و فرصتی برای تفریح و تنوّع

رفع غربت، برطرف شدن تنهایی و گشایش دلگرفتگی‌ها، از کمترین نتایج یک مهمانی است. مهمانی یعنی بیرون آمدن از محیط تکراری و خسته کنندۀ خانۀ خود و ورود به سرسرای زیبای ضیافت. مهمانی یک فرصت تفریح و تنوّع است و یک مهلت دیدار با یار دلنوازی که مایۀ تسکین و تحبّب است. صحبت با احباب و مصاحبت با ابرار از فواید با شکوه چنین ضیافتی است.

سطوح مهمانی

البته همۀ اینها بستگی دارد به اینکه چه کسی شما را دعوت کرده باشد، یا شما در چه شرایطی باشید. بسته به عطش شما و عطر میزبان، ناز شما و نوازش میزبان، دلتنگی شما و دلگشائی میزبان، غم شما و غم‌گساری میزبان، عشق شما و عشوۀ میزبان، مهمانی با مهمانی متفاوت است. پس این به عهدۀ خود شماست که ضیافت رمضان را چگونه ببینید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت:

(1) عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295، باب28، ح53. و نیز: مفاتیح الجنان، در فضیلت ماه مبارک رمضان.

(2) جامع الأخبار، ص84، باب40.


مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۹
مجید شهشهانی

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-3

شهری که در آن می‌توان حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید

«شهر خدا فرصتی است که وقتی نسیم ملایمش می‌آید و تو را در برمی‌گیرد، فکر می‌کنی برای همیشه با تو خواهد بود، ولی به ناگاه مانند یک رؤیا تو را تنها می‌گذارد و می‌رود و تنها خیال روی ماهش باقی می‌ماند و در روزمرّگی‌ها پنهان می‌شود. شب وصالش بسیار کوتاه است و روز فراقش بس طولانی...»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم.

بخش سوم و چهارم از گزیده‌ها از بخشی از کتاب انتخاب شده است که با قلمی متفاوت به نگرش درآمده و فضای متفاوتی را برای تقویت ارتباط روحی با این ماه و کسب آمادگی روحی برای استفاده از برکات آن ایجاد می‌کند. گزیدۀ سوم را در ادامه می‌خوانید:

خدا در عالم، شهری دارد ...

قال رسول‌الله(ص) : أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ ... (1) این رسول خدا(ص) است که ندا می‌دهد: آی مردم، شهر خدا با (دستانی پر از) برکت و رحمت و مغفرت به شما رو کرده است ...

شهرها همه در ظرف مکان جای ندارند. خداوند مهربان در عالم شهری دارد، که در ظرف زمان قرار یافته است. شهر خدا که در زمانی معلوم و با گنجایشی نامحدود، همه ساله محل اقامت مهمانان خدای بزرگ می‌شود، همان خانۀ ملکوتی خداست و ضیافت‌خانۀ ملک پادشاهی پروردگار رحمان است؛ که با عظمتی بی‌نظیر مانند قلعه‌ای با برج و باروهای بلند بر روی تپه‌ای از باغستان بهشت بنا شده است. شهری که در آن این‌بار ملائکه به دور ساکنان خانۀ خدا طواف می‌کنند، و برای پذیرایی از مهمانان خدا مُحرِم می‌شوند.

این شهر باستانی که قدمت آن به ابتدای خلقت می‌رسد(2) و در جای‌جای آن اثر قدم‌های پاک اولیاء الهی پیداست، در ابتدا مهمان‌خانۀ پیامبران خدا بوده است و هم اکنون آن‌قدر وسعت یافته است که تمام امت آخرین پیامبر می‌توانند به آن راه یابند. کوچه پس کوچه‌های این شهر قدیمی، همه به خود خدا منتهی می‌شوند.

با آنکه شهر بسیار بزرگ و پهناور است، اما مسیرها همه کوتاه هستند و سفرها به سرعت انجام می‌گیرد. کوچه باغ‌های شهر گرچه قدیمی‌اند اما فرسوده نیستند. کوچه‌ها آب و جارو شده با درختانی سرسبز که سایه‌های پر مهر خود را بدون تاریکی بر رهروان گسترانیده‌اند، برای پذیرایی از مهمانان خدا آماده‌اند. در خم هر کوچه‌ای نمای دلنشین خانه‌ای از خانه‌های اولیاء خدا با نوای دلکشی از تلاوت، توجه تو را به آیه‌های خدای رحمان جلب می‌کند.

هزاران فرشتۀ زیبای الهی که هیچ همهمه‌ای ندارند و جایی را اشغال نمی‌کنند، در حال پذیرائی‌اند. با لب‌هایشان به تسبیح خدا مأمورند و با نگاه مهربانشان به تحسین مهمانان مشغول.

مهمانان این شهر گویا مقیم این خانه‌اند که احساس غریبی نمی‌کنند و آشنایی با زیر و روی شهر از سر و رویشان می‌بارد. هر کدام برای خود جایی دارند و مقامی؛ و هر کس صحنی دارد و سرایی. محل اقامت مهمانان از قبل معیّن شده، و قدر و منزلت آدم‌ها مثل روز قیامت، ولی به صورت نامحسوس، معلوم است.

بعضی‌ها طبق معمول با خدا فاصله‌ای ندارند. ولی بعضی‌ها چند کوچه آن‌طرف‌تر همسایۀ خدا هستند. به هر حال در درون همۀ خانه‌ها، همیشه و بیش از همۀ اوقات دنیا، حضور خدا احساس می‌شود. دست‌ها را به سوی خدا دراز می‌کنند، ولی خدا را نزدیک‌تر از همیشه در آغوش مناجات خود می‌یابند و مدهوش ملاقاتش می‌شوند.

تشنگی و گرسنگی بر زیبایی نگاه پرتمنّای دوستان خدا افزوده است. حالت عاشقی و دلدادگی در دست به سوی سفرۀ نان دراز نکردن مهمانان، و ضعف و بی‌رمقی بدن‌هایشان دیدنی است. انگار همه عاشقند که آب در اختیار دارند ولی لب تر نمی‌کنند و دیوانه‌اند که خوردنی در اختیار دارند ولی به روی خود نمی‌آورند. همه از حال هم خبر دارند، ولی در حالی که به هم عشق می‌ورزند و غمخوار یکدیگرند، روزها بر گرسنگی هم صبر می‌کنند. اما شب‌ها برای اطعام یکدیگر سبقت می‌جویند.

تنها در این شهر می‌شود حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید

تنها در این شهر می‌شود حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید. آدم قبل از ورود به این شهر، باور نمی‌کند که زندگی بدون دست آلودن به دنیا چگونه می‌تواند این‌همه دلچسب باشد. تازه آنجا می‌شود فهمید در زندگی هرچه از دنیا بهره‌مند شوی، کمتر از لذت حیات برخوردار می‌شوی. از حداقل خورد و خوراک گذشتن، تو را قوی می‌کند و دنیا را ضعیف و حقیر. در این شهر می‌شود دید که دنیا چگونه اسیر آدمی است و هرگز نمی‌تواند بر او سلطه یابد.

امساک مهمان به عشق امر میزبان

شاید کسی باور نکند اهالی این شهر که به عشق خدا زنده‌اند، و به آرزوی وصال او به این مهمانی آمده‌اند، خودِ خدا، به آنها امر کرده است که گرسنه بمانند و تشنگی بکشند. اما جالب این است که هیچ‌کس شکایت ندارد و همه با رضایت به امر میزبان تن می‌دهند. گویا می‌خواهند در نمایش مباهات معشوق شرکت کنند، و دلیل برازندگی او برای معبود بودن باشند. دوست دارند نشانۀ حکومت او بر همۀ عالم باشند و قبل از قیامت، در همین دنیا به فرمان او قیام کنند.

واقع مطلب آن است که در این شهر آنچه مهم است، رابطۀ مهمانان با میزبان است. و آن‌قدر این امر مهم است که اگر گرسنگی کشیدن، آن رابطه را نزدیک می‌کند، همه با کمال رضایت آن را می‌پذیرند.

نمایش پادشاهی خدا در قیامتی زودهنگام

در این شهر قیامتی بر پاست. اگرچه «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّه»(3) دربارۀ روز معاد نازل شده است شما می‌توانید بسیار زودتر از قیامت در این شهر محشری که برپاست مشاهده کنید. اینجا هم پادشاهی فقط از آن خداست و به حکم «لا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَ قَالَ صَوَاباً»(4) هیچ کس جز به اذن خدا سخن نمی‌گوید و اگر کسی حرفی بزند، کلام ناصواب بر زبان جاری نمی‌کند. شاید هم صاحب خانه با روزه دادن، رمقی برای گفت‌وگوهای زائد باقی نگذاشته است.

به هر حال اهالی این شهر از بس قیامت را باور دارند، با آنکه کسی آنان را سرپا نگه نداشته است، گویی دائم ایستاده زندگی می‌کنند، و روز و شب ایّام صیام را در قیام به سر می‌برند. همه خود به حساب خود می‌رسند، و هنوز کسی آنها را محاکمه نکرده خود را محکوم می‌کنند و در مناجات‌ها از پای دار مجازاتی که برای خود خیال می‌کنند، تمنّای عفو و بخشش می‌نمایند. انگار اینجا قیامت است، و پایان راه. چه اشک‌ها می‌ریزند.

در هر نماز، گویا آخرین راز و نیازشان است و دارند با سجّاده خداحافظی می‌کنند، و برای آخرین بار با خدا حرف می‌زنند. و هر بار که توفیق مناجاتی دیگر می‌یابند، انگار برای اولین بار است که به محضر خدا می‌رسند، و هرگز به یاد نمی‌آورند که تاکنون بارها از خدا عذرخواهی کرده‌اند.

هر بار که صدای گریه‌شان را می‌شنوی، احساس می‌کنی انگار خدا به آنها گفته است که نه دیگر هرگز نمی‌بخشمتان. و بعد آن‌قدر ناله‌های جگرسوز سر می‌دهند تا او را راضی کنند. در حالی که وقتی خوب نگاه می‌کنی، خدا دارد آنها را گرم در آغوش قرب خود می‌فشارد و نوازششان می‌کند.

یکی از مشخصات مناجات‌هایشان در این شهر آن است که هیچ‌گاه درست نمی‌فهمی، بالاخره از سر محبت با خدا حرف می‌زنند و گریه می‌کنند یا از سر خوف و خشیت او است که ناله می‌کنند. با آنکه از او می‌ترسند، هیچ‌گاه از او فرار نمی‌کنند. و با اینکه همیشه به سمت او می‌روند و به او هم می‌رسند، اما این رسیدن هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد.

اوصاف مهمانان

مهمانان شهر اگر تنبلی نمی‌کنند، هنر نکرده‌اند، چون سبک‌بالند، و اگر بی‌کار نمی‌مانند کار فوق العاده‌ای نکرده‌اند، چون هیچ وقت خسته نمی‌شوند. اگر دقت در اعمال دارند، به این دلیل است که کار دیگری در دیده ندارند، و اگر رقّت در احوال دارند، به این دلیل است که بار دیگری در دل ندارند. اگر خوبی فردا را می‌بینند، چون امروز را ندیده گرفته‌اند و اگر بدی دیروز را می‌بینند، چون فردا را دیده‌اند.

اگر پرواز می‌کنند، چون زمین گنجایش آنان را ندارد و اگر به فکر عروجند چون پرواز را دوست دارند. اگر خاکی‌اند، چون جا در افلاک دارند و از چند صباح خاک‌نشینی ملال ندارند و اگر دیده‌هایشان بارانی است، چون دل‌هایشان بهاری است و ابرها از اقیانوس حزن زیبای طوفانی‌شان برآمده است. خلاصه هیچ هنری نکرده‌اند اگر خیلی خوبند، ولی زیبا و ستودنی‌اند.

طوری عبادت و طاعت می‌کنند که گویی تاکنون همۀ عمر را به بطالت گذرانده‌اند و اکنون می‌خواهند گذشته را جبران کنند، و به قدری از معصیت می‌ترسند که انگار این آخرین گناهی است که اگر انجام دهند دیگر عاقبت به خیر نخواهند شد و روی سعادت را هم نخواهند دید. در دفترچه‌های حساب خود فقط آمار گناهانشان را می‌نویسند و وقت خود را برای یادداشت کارهای خوبشان تلف نمی‌کنند.

سخت‌گیری با خود، مهربانی با دیگران

عطر عاطفه و بوی بهشت، فضای این شهر را پر کرده است. اهالی این شهر هر چقدر با خود سخت گیرند با دیگران مهربانند. بعضی وقت‌ها آدم احساس می‌کند خودشان را با فرشته‌های الهی که مأمور پذیرایی و خدمتند، اشتباه می‌گیرند. انگار به همه بدهکارند و از خدا هم هیچ طلبی ندارند.

همیشه لبخند می‌زنند و با همه مهربان و به طور یکسان برخورد می‌کنند، به حدی که آدم خودش را با یکی از رفقای دیرین آنها اشتباه می‌گیرد. با اینکه همواره به خودشان سخت می‌گیرند، ولی نمی‌دانم چرا آدم پیش آنها احساس راحتی می‌کند.

هر چقدر گرسنه‌تر باشند، بیشتر برای سیر کردن دیگران تلاش می‌کنند و اگر سیر باشند، انگار از آدم خجالت می‌کشند. با آنکه خودشان مهمانند ولی وقتی مهمان برایشان بیاید با تمام وجود احساس خوشبختی می‌کنند. و از اطعام بیشتر از طعام لذت می‌برند.

محلّۀ مرکزی شهر

به این شهر سفر نکنید که اگر به آن قلعۀ نور که در محلۀ مرکزی شهر قرار دارد برسید، دیگر برای دیدن دیگران کور می‌شوید و چشم دیدن کسی را غیرِ آن مستور نخواهید داشت و همه، شما را برای همیشه با چشمان اشک‌بار ملاقات خواهند کرد.

آنجا محل مرتفع شهر است. نام گذر اصلی آن، کوچۀ بنی‌هاشم است. باید به گوش شما خورده باشد. نگران نشوید. در این شهرِ آسمانی هیچگاه این کوچه مورد تعرّض نااهلان قرار نگرفته است. سایه‌بان بیت‌الاحزان که این بار بیت‌الاحرار است پابرجاست. بوی دستان مادری که برای پختن نانش، ملائک آسیابش را می‌چرخانند، هنوز به مشام می‌رسد. جای قدم‌های اهالی آن محله بوسه‌گاه اولیاء خداست.

اگر از جان خود سیر شده‌اید، از این خانۀ مرکزی شهر بیشتر برایتان بگویم. خانۀ علی(ع) که در مرکز شهر در آن محلۀ پرنور قرار دارد، از دور پیداست. خانه‌اش بیت رسول خدا(ص) را احاطه کرده است و مدینه‌ای در این مدینه برپا ساخته است.

هرکس می‌خواهد به خانۀ رسول خدا(ص) راه یابد، باید از خانۀ علی(ع) عبور کند و هرکس درب خانۀ علی(ع) را به صدا در می‌آورد، معمولاً از اندرونی صدای فاطمه(س) را می‌شنود. او تمام مراجعان را می‌شناسد و با صدای نازنین خود، مادرانه تو را با نام می‌خواند. اگر به سوی آن خانه که تمام اعتبار انبیا و اولیا از آنجاست قدم برداری، می‌ترسم از دیدن پروانۀ خانۀ علی(ع) روحت به آسمان پر بکشد.

احرام قبل از دیدار، و رؤیایی پس از فراق

به‌خاطر تمام هدایای این شهر و شهر خدایی که به تو هدیه داده شده است، باید روی ماه رمضان را بوسید، و گل نازنین وجودش را بویید. باید شب وجود را با نور او روشن کرد و در مهتابی نورش راه‌های آسمان‌ها را پیدا کرد. باید با وضو وارد شهر خدا شد و با تمام وجود به خاکش سجود کرد. شهر خدا را باید مانند خانۀ خدا گرامی داشت و برای ورود به آن باید مُحرم شد. شهر پرمهری که مهد معرفت است و ماه خوب‌رویان عالم است.

شهر خدا فرصتی است که وقتی نسیم ملایمش می‌آید و تو را در برمی‌گیرد، فکر می‌کنی برای همیشه با تو خواهد بود، ولی به ناگاه مانند یک رؤیا تو را تنها می‌گذارد و می‌رود و تنها خیال روی ماهش باقی می‌ماند و در روزمرّگی‌ها پنهان می‌شود. شب وصالش بسیار کوتاه است و روز فراقش بس طولانی...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت:

(1) عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295، باب 28، ح53(: حدیث شماره 53)؛ همچنین: مفاتیح الجنان، در فضیلت ماه مبارک رمضان، معروف به «خطبۀ شعبانیه».

(2)«عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَال: اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ. فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَان؛ امام صادق(ع)  در تفسیر آیه 36 از سورۀ توبه که می‌فرماید: «تعداد ماه‏ها نزد خداوند در کتاب الهى، از آن روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، دوازده ماه است.»، فرمودند: «پس گلِ سر سبد ماه‌ها، ماه خدا است، و آن ماه رمضان است». الکافی، (8جلدی)، ج4، ص66، باب فضل شهر رمضان، ح1.

(3)فرمانروایی در آن روز فقط از آن خداست. سورۀ حج، آیۀ 56.

(4)سورۀ نبأ، آیۀ 38.


مطالب مرتبط:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۸
مجید شهشهانی

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-2

نگرانی‌ها و شیرینی‌های ورود به ماه رمضان

«به این ترتیب، همچنان که در آغاز، چیزی به نام جدید بودن می‌آید و یک طراوتی را در انسان ایجاد می‌کند، در ادامه هم چیزی به نام «اُنس» می‌آید و یک حلاوت دیگری در کام انسان می‌نشاند. و البته حلاوتی که در اثر اُنس پدید می‌آید، بسیار عمیق‌تر است از شیرینی‌ای که در اثر تازگی یک امر در دل انسان ایجاد می‌شود. منتها برای تداوم شیرینی ابتدایی و رساندن آن به آستانۀ اُنس، باید کمی در میانۀ راه به خود سختی داد و در مقابل بی‌میلی‌ها مقاومت کرد.»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم. بخش دوم از این گزیده‌ها را در ادامه می‌خوانید:

شیرینی‌های ورود

در بخش پیشین از نگرانی‌های ورود به ماه رمضان صحبت کردیم. اکنون همۀ دل‌مشغولی‌ها و نگرانی‌های ورود، و گفتنی‌ها و شنیدنی‌های فراوانی که در این باره می‌توان به آن پرداخت را به کناری نهاده، و به بخش دیگری از احساس مهمان‌های رمضان در بدو ورود می‌رسیم. ‌حلول ماه مبارک رمضان و ورود به ضیافت خدای رحمان طبیعتاًً جدای از اشتیاق، از یک حلاوت و شیرینی بسیار آشکاری نیز برخوردار است.

گویا این ماه مبارک خود‌به‌خود یک حالت معنوی و حلاوت عبادی خاصی را به انسان عنایت می‌کند، که خیلی باید قدر آن را دانست. و در مقام قدردانی هم ابتدا باید کار بسیار ساده‌ای انجام بدهیم؛ باید فراغتی ایجاد کنیم تا از این شروع شیرین، بیشترین لذت را ببریم. همین.

باید تا می‌توانیم در این حظّ معنوی غرق شویم و با استفاده از این فرصت، بهترین خاطرات را برای خود و اطرافیانمان خلق کنیم که در مواقع نبود چنین موقعیتی، این تجربۀ به یاد ماندنی بتواند ما را به لحظه‌های ناب معنوی بازگرداند و باب بازگشت ما به سوی خدا باشد.

که اساساًً یکی از عوامل شیرینی آغاز رمضان، همان خاطراتی هستند که از دوران‌های دورِ گذشته برایمان به جا مانده است. تکرار آوای خوش ربّنایی که همه ساله هنگام افطار می‌شنویم و تداعی کنندۀ خاطرات شیرین سال‌های گذشته است، یکی از همین دست نشانه‌هایی است که در فرصت زیبای حلول رمضان برای خودمان قرارداد کرده‌ایم و البته بهرۀ کمی هم به ما نمی‌رساند.

1. تازگی رمضان/ بهره‌برداری از این انرژی آغازین برای رسیدن به مقام اُنس

یکی از دلائل بسیار سادۀ این حلاوت، تازگی ماه رمضان است که فی‌نفسه خودش یک شادابی و طراوتی را در انسان ایجاد می‌کند. مثل نمازهای یومیّۀ ما نیست که گاهی به دلیل تکراری بودن برایمان ملال‌آور می‌شود و حالت عادی پیدا می‌کند. درست است که این کم است که بخواهیم صرفاً به‌خاطر تازگی و از راه‌رسیدگی رمضان به آن علاقه داشته باشیم و از حضور آن لذت ببریم، اما بد نیست. باید قدر این حداقل‌ها را بدانیم تا از حداکثرها بازنمانیم.

«همیشه با خدا رفیق بودن» برای خیلی از ماها که از معرفت کافی برخوردار نیستیم و دل از علائق دنیا نشسته‌ایم، سخت است. اما تجدید عهد و آشتی، مانند لحظات خوش آشنایی همیشه شیرین و دلچسب بوده است.

از این دوران تازگی باید به عنوان یک سرمایه استفاده کرد، نه برای آیندۀ دور که برای اواسط رمضان که احیاناً این تازگی، رنگ خودش را از دست می‌دهد. باید در همان اوائل رمضان، با برنامه‌ریزی‌های خاص عبادی برای اوقات ماه و اقدام به عبادات ویژۀ رمضان، با استفادۀ از انرژی آغازین، و تغییر برنامه‌های عادی، بهترین بهره‌ها را از این فرصتِ طراوتِ اولیه برگرفت.

به این ترتیب، همچنان که در آغاز، چیزی به نام جدید بودن می‌آید و یک طراوتی را در انسان ایجاد می‌کند، در ادامه هم چیزی به نام «اُنس» می‌آید و یک حلاوت دیگری در کام انسان می‌نشاند. و البته حلاوتی که در اثر اُنس پدید می‌آید، بسیار عمیق‌تر است از شیرینی‌ای که در اثر تازگی یک امر در دل انسان ایجاد می‌شود. منتها برای تداوم شیرینی ابتدایی و رساندن آن به آستانۀ اُنس، باید کمی در میانۀ راه به خود سختی داد و در مقابل بی‌میلی‌ها مقاومت کرد.

2. احساس نیاز به تقرّب

دلیل دیگر شیرینی ورود به ماه عزیز رمضان، احساس نیاز به تقرّب است، که تازه هنگامی که کمی تقرّب حاصل می‌شود قابل درک است. و تازه انسان می‌فهمد که چقدر فراق خدا تلخ بوده است. و این احساس گرمی محبت خدا و رحمت الهی است، که به‌خاطر اوج سردی غفلت از او، در آغاز به سهولت درک می‌شود. و تازه آدم می‌فهمد بیرون از آغوش گرم محبت او، چقدر سرد و بی‌روح بوده است.

انگار ما آدم‌ها بیرون از رمضان کم‌کم به بی‌خدایی و یا دوری از او عادت می‌کنیم، و یا لااقل دیگر به این‌همه نزدیکی به خدا احساس نیاز نمی‌کنیم. اما تا قدم در شهر خوب خدا می‌گذاریم، یادمان می‌آید که چقدر ما به این‌همه محبت او محتاج بوده‌ایم.

مانند کودکی سرگرم بازی، که ناگهان مادرش را ببیند

البته ما مانند کودک بازیگوشی هستیم، که اگرچه در نبود مادر، سرگرم بازی بوده است، و تا مادر را می‌بیند تازه به یاد نیازش به نوازش‌های او می‌افتد و اشک‌ریزان به آغوش مادر می‌شتابد، اما اندکی بعد از آرامش یافتن در گرمای مهر مادری، به اطراف چشم می‌چرخاند و به دنبال وسیلۀ تازه‌ای برای بازی می‌گردد و از دامن پر محبت مادر به سوی اسباب بازی‌های بی‌ارزشی می‌رود که ذرّه‌ای نمی‌ارزند، و فراموش می‌کند که همین چند لحظه پیش با گریه از آنها به سوی مادر فرار کرده بود.

با این تفاوت که کودک در روند رشد خود، به آن بازی‌ها نیاز دارد و غفلت از مهر مادر، کار را برای مادر هم آسان می‌کند، اما ما در کمال بلاهت هم می‌توانیم بفهمیم که هر لحظه به مهر پروردگار محتاجیم و قصّه به یک مهمانی نباید ختم شود و هیچ غفلتی از نوازش‌های او برای ما مفید نیست و هر بازی‌ای که ما را از او جدا کند، بازی خطرناک و نابود کننده‌ایست که باید ضرر آن جدی گرفته شود.

متأسفانه بعضی‌ها فقط بعد از یک فراق طولانی می‌توانند احساس خوبی نسبت به دیدار آشنایان قدیم پیدا کنند. برعکس، آدم‌های باصفا خیلی زود دلشان برای رفیقشان تنگ می‌شود. بعضی‌ها تا مدت زیادی از دوران قهر نگذرد هوس آشتی نمی‌کنند. برعکسِ دل‌های نازک دوستان خدا که اصلاً تاب دوری و مستوری ندارند و به صورت روزانه لااقل در پنج نوبت خواهان گفتگوی اویند و تا با خدا سیر حرف نزنند، انگار قدم از قدم نمی‌توانند بردارند.

آیا دوستان خدا، از با خدا بودن خسته نمی‌شوند؟

خُب از شما می‌پرسم، این گروه با حلول رمضان و ورود به شهر خدا چه احساسی پیدا می‌کنند؟ آیا چون همیشه با خدایند، مهمانی خدا در رمضان برایشان تکراری است؟ آیا رمضان فقط برای آنان که غریبه‌اند یا قهر کرده‌اند تازگی دارد؟ شما که مثل بعضی از عوام فکر نمی‌کنید اگر زیاد با خدا باشیم، کم‌کم از خدا خسته می‌شویم؟ شما که مانند همۀ آدم‌های از خدا بی‌خبر با خود نمی‌اندیشید که راستی کسانی که همیشه با خدایند آیا تنوّع و تفریح ندارند؟

اتفاقاً این یک اشتباه رایج و یک تصوّر باطل است که خیلی‌ها فکر می‌کنند اهل معنویت به این دلیل توانسته‌اند همیشه با خدا سرکنند که از تنوّع و تفریح و بسیاری از شادی‌های طبیعی مورد نیاز انسان گذشته‌اند، و مثلاً با دنیا قهر کرده‌اند؛ و اجری که در قیامت دریافت می‌کنند به‌خاطر زجری است که در «با خدا بودن» می‌کشند. این‌جور آدم‌های بی‌تجربه در دینداری، گمان می‌برند که معرفت خدا همان درک ابتدایی‌ای است که آنها از خدا دارند و مؤمنان می‌نشینند و بی‌هیچ درک و احساس تازه‌ای از خدا، همان مفاهیم ابتدایی را دائم برای خود تکرار می‌کنند.

امام صادق(ع) در کلام عمیق و عارفانه‌ای می‌فرمایند: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مَدُّوا أَعْیُنَهُمْ إِلَی مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ نَعِیمِهَا. وَ کَانَتْ دُنْیَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا یَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ یَزَلْ فِی رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ. إِنَّ مَعْرِفَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آنِسٌ مِنْ کُلِّ وَحْشَةٍ وَ صَاحِبٌ مِنْ کُلِّ وَحْدَةٍ وَ نُورٌ مِنْ کُلِّ ظُلْمَةٍ وَ قُوَّةٌ مِنْ کُلِّ ضَعْفٍ وَ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ سُقْمٍ.»(1)

«اگر مردم با فضیلت و ارزش معرفت خداوند عزیز و جلیل القدر آشنا بودند، به زیبایی‌ها و نعمت‌های دنیا که خداوند به دشمنان داده است میل پیدا نمی‌کردند، و زندگی دنیوی‌شان از خاک زیر قدم‌هایشان نیز کم‌ارزش‌تر بود، و هر آینه چنان از معرفت الله لذت می‌بردند که گویا همواره در بوستان‌های بهشت با دوستان خدا به سر می‌برند. همانا معرفت الله انیسی است که هیچ وحشتی را باقی نمی‌گذارد و در هر تنهایی همنشین و مونس انسان است. معرفت الله روشنی‌بخش هر تاریکی، برطرف‌کننده هر ضعف، و شفاء از هر بیماری است.»

3. جشن اولیای خدا؛ فرصتی برای پاسخ به نیازهای بی‌پایانشان

واقع مطلب این است که تنها این گروه که دائم با خدایند و در غیر رمضان نیز همیشه در دل‌هایشان ضیافتی برپاست و مهمان خلوت حضور اویند، فقط و فقط اینها مزّۀ حضور در این مهمانی را درک می‌کنند.

اساساًً مهمانی برای اینها برگزار شده است و مابقی مردم در حاشیۀ این مهمانی‌اند. اصل ضیافت برای آن است که اینها به نیازشان پاسخ گفته شود و بعد، از کناره‌های این سفرۀ پر فیض است که اهل عالمی بهره‌ می‌برند.

مضاعف شدن پاداش اعمال در رمضان، در اصل برای پر کردن ظرفیت‌های معنوی بی‌پایان این‌گونه آدم‌های نورانی و بزرگ است. گویا نازک‌دلی ایشان باعث سهولت هرچه بیشتر استجابت دعاها در رمضان شده است، و بال‌های ایشان چون گسترده‌تر از فضای تنگ دنیاست و پرواز و اوج گرفتن در وضعیت عادی برایشان به سهولت امکان پذیر نیست، درهای آسمان در این ماه برایشان گشوده می‌شود.

به همین دلیل رمضان عید اولیاء خدا نام گرفته است، آنجا که امام زین‌العابدین‌(ع) فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا شَهرَالله الأکبَرِ وَ یا عِیدَ اَولِیائِه؛ سلام بر تو ای بزرگترین ماه خدا و ای عید دوستانش.» (2)

این هم دلیل سوم برای شادی و وجد حضور در رمضان که به اولیاء خدا اختصاص دارد و کمتر کسی به این تجربۀ ناب می‌رسد. اما اگر همین مقدار شنیدن از شادی ایشان برای ما شیرین است و آرزوی رسیدن به چنان لحظاتی را در دل ما می‌رویاند، برای ما کافی است و علامت خوبی است.

ورود مهمانان خاص خدا به شهر خدا

مهمانان خاص پروردگار از روز اول، ماه را با شعف مضاعفی آغاز می‌کنند و با شور و شوق برتری وارد شهر می‌شوند. با تمام شهر آشنایی کامل دارند؛ می‌دانند باید به کدام کوچه‌ها سر بزنند و در کدام خانه‌ها قرار بگیرند. آنها برای کنجکاوی سرک نمی‌کشند، و ذوق و شوقشان از باب جدید و جالب بودن صحنه‌ها و تصاویر شهر خدا نیست. بال می‌گشایند و گویا می‌خواهند تمام شهر را در آغوش بکشند، و روی ماه او را ببوسند. هرچند به چهره‌هایشان که نگاه می‌کنی، طعم غم غروب آخرین روز رمضان را می‌توانی در مزّۀ اشک شوقشان ببینی:

«السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ، وَ مَحْزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ؛ سلام بر تو ای ماهی که قبل از آمدنش دل‌ها او را طلب می‌کنند، و قبل از تمام شدنش بر او محزون می‌شوند.»(3)

آنان به سبب ایام باقی‌مانده از ماه، از رفتنی بودن رمضان غافل نمی‌شوند. از همان روز اول مانند کسی می‌مانند که در آخرین لحظات ماه تنها به خدا امید دارد که از شهر خدا بی‌بهره نماند. و از همین اول به خدای روز آخر امید دارند و به توانایی خود برای عبادت و مهارت خود در طاعت نمی‌نازند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت:

(1) الکافی، ج8، ص247، کتاب الروضه، ح347.

(2) صحیفۀ سجّادیه، دعای 45: دعای وداع با ماه مبارک رمضان.

(3)نشانی پیشین.


مطالب مرتبط:

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۷
مجید شهشهانی

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-1

چه احساسی نسبت به رمضان داشته باشیم؟

«البته باید از تعبیر «ضیافت» متوجه برخی وجوه صعوبت و سختی ماه رمضان شده باشیم. چون انسان در ضیافت، هرچند پُر موهبت هم باشد، نمی‌تواند به راحتی خانۀ خودش باشد و به دلیل مؤدب بودن، نسبت به وقتی که در خانۀ خودش هست معذّب‌تر است. آدم در مهمانی هرچه هم به او خوش بگذرد نمی‌تواند هر رفتاری که دلش می‌خواهد انجام دهد و بسته به درجۀ اهمیت و ابهّت مهمانی، بیش از آنکه به فکر راحتی خود باشد در اندیشۀ بهره برداری است.»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم. بخش اول از این گزیده‌ها را در ادامه می‌خوانید:

چه احساسی نسبت به رمضان داشته باشیم؟

خُب، رمضان که با این‌همه حُسن و زیبایی ما را مهمان خدا کرده است و خداوند متعال را میزبان ما قرار داده است؛ حالا چه احساسی نسبت به آن باید داشته باشیم؟ با چه دلی باید به سوی رمضان برویم؟ با توجه به آن‌همه وعده‌های خوب الهی، آیا تنها با شوق و شادی باید به سوی رمضان گام برداریم؟ یا خوف و هراس هم در این میانه جایی برای خود دارند؟

تردیدی نیست شوقِ لذت بار یافتن به چنین مهمانی کریمانه‌ای، اولین چیزی است که به‌خاطر خطور می‌کند. ولی همیشه اگر در کنار شوق، جایی برای خوف هم باشد، خوف خود را اول نشان می‌دهد و می‌گوید اول خیال خودت را از من راحت کن، بعد از آن به دنبال شوق خود شتاب کن. و خوب می‌دانید که از دلِ شوق، خوف برمی‌خیزد و به شوقِ اشتیاق است که باید از عوامل خوف ترسید و با آن عاقلانه برخورد کرد.

هیبت ماه رمضان

اگر حضور در محضر میزبان را در این ضیافت باور کرده باشیم و عظمت خدای رمضان را نیز دریافته باشیم، بی‌شک در کنار هوس ضیافت، هراس از بی‌ادبی نسبت به این بارگاه باشکوه هم به دلمان راه می‌یابد و حتی قبل از خیز برداشتن برای حضور در این بار عام، خوف ظهور آن‌همه عظمت در برابر وجود ناچیز ما، در جانمان جاری می‌شود.

مگر امام سجاد(ع) در مناجات خود هنگام وداع با ماه رمضان نمی‌فرمودند: «وَ [ما] أَهْیَبَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ؛ ای ماه رمضان، تو چقدر در قلب مؤمنان با هیبت بودی.»(1) این هیبت از کجاست؟ طبیعی است این هیبت یا ناشی از تقرّب به محضر ربوبی است، و یا نشأت گرفته از اهمیت رعایت آداب و به‌جا آوردن به‌جای اعمال مهم ماه رمضان است تا به ساحت مقدّس پروردگار یا به ساحت قدسی ضیافت کریمانه‌اش بی‌ادبی نشده باشد.

وقتی رسول خدا(ص) به جابر بن عبدالله دربارۀ برکات ماه رمضان همراه با شروط و آداب آن می‌فرمایند:«یَا جَابِرُ هَذَا شَهْرُ رَمَضَان مَنْ صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَیْلِهِ وَ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ کَفَّ لِسَانَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهْر؛ ای جابر! این ماه رمضان است (که بر ما وارد شده). هر که روزهایش را روزه بدارد و ساعتی از شبش را به مناجات برخیزد و شکم و شهوت خود را از حرام حفظ کند و زبانش را (از زشتیها) باز دارد با خارج شدن از این ماه از گناهانش هم خارج (منفک) می‌شود.»(2)

جابر از ثمرات و وعده‌های شیرین ماه رمضان خوشحال می‌شود و می‌گوید: «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ هَذَا الْحَدِیثَ؛ یا رسول‌الله! چه کلام زیبایی فرمودی!» به بشارت‌های رمضان اشاره می‌کند. ولی رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «یَا جَابِرُ وَ مَا أَشَدَّ هَذِهِ الشُّرُوطَ؛ برای جابر چقدر این شروط سخت است.» در واقع به سختی‌های رعایت آداب رمضان تصریح می‌فرمایند و می‌خواهند توجه جابر را به حساسیت و اهمیت رمضان جلب کنند. واضح است که رسول خدا(ص) از پیروان خوب خود می‌خواهند که پیش از آنکه در لذت بردن از برکات رمضان غرق شوند، نگران دقت در رعایت آداب رمضان شوند.

راحت نبودن، طبیعت یک مهمانی

البته باید از تعبیر «ضیافت» متوجه برخی وجوه صعوبت و سختی ماه رمضان شده باشیم. چون انسان در ضیافت، هرچند پُر موهبت هم باشد، نمی‌تواند به راحتی خانۀ خودش باشد و به دلیل مؤدب بودن، نسبت به وقتی که در خانۀ خودش هست معذّب‌تر است. آدم در مهمانی هرچه هم به او خوش بگذرد نمی‌تواند هر رفتاری که دلش می‌خواهد انجام دهد و بسته به درجۀ اهمیت و ابهّت مهمانی، بیش از آنکه به فکر راحتی خود باشد در اندیشۀ بهره برداری است.

نگرانی برای از دست دادن فرصت طلایی رمضان

مگر رمضان یک فرصت طلایی نیست؟ مگر ما به شدت به آن مشتاق و محتاج نیستیم؟ پس باید از خود خوفناک باشیم که مبادا این فرصت از ما فرار کند و ما در آن قرار نیابیم. هر چقدر این ضیافت عزیزتر باشد، نگرانی ما از ضایع شدن آن بیشتر خواهد بود و دل‌شوره‌ها، ما را به پرسش‌های بی‌پایان وا می‌دارند:

آیا بهرۀ ما از این ماه بهترین خواهد بود؟ مبادا در این ماه مبارک رمضان جزء کسانی باشیم که از روزه چیزی جز گرسنگی عایدمان نشود؟ آیا نیازهای فراوان ما، در این ماه برآورده خواهد شد؟ و سؤال‌های فراوانی از این قبیل که تنها برای انسان‌های بلند همّت و مشتاق پدید می‌آید.

مگر اینکه آن‌قدر از نعمات معنوی برخوردار باشیم که دیگر به بیش از آن، نیاز مبرم نداشته باشیم و برکات رمضان برای ما جنبۀ تفریح و تفنّن داشته باشند. که این حرف آن‌قدر سخیف و بی‌پایه و اساس است که قابل اعتنا نیست. چون وقتی اولیاء خدا برای دریافت ذرّه‌ای از عنایت خدای رحمان، با اینکه برای آنها جلب رضایت خدا به هیچ وجه دشوار نیست، آن‌قدر تمنّا و تضرّع می‌کنند، تکلیف دیگران معلوم است.

‌اما برای خالی نبودن عریضه، باید عرض کنم که در این صورت وضع ما از دو حالت خارج نیست؛ یا اهل عرفان و عبادتیم یا نیستیم. اگر نباشیم واضح است که خیلی مضطرّ و نیازمند خواهیم بود، گرچه خود تشخیص ندهیم. و اگر اهل آن باشیم؛ لابد آنقدر علاقه‌مند به خداوند و عنایت‌های او شده‌ایم که اصراری در حدّ اضطرار برای دریافت مابقی آن الطاف و مهربانی‌های خدا پیدا کرده باشیم.

پس اجازه بدهید در چند عبارت شسته‌رفته نگرانی‌هایمان را همراه با عوامل آنها مرور کنیم:

نگرانی‌های ورود/1. ناقص بودن اثری که از خود باقی خواهیم گذاشت

اول اینکه آدم حسابی‌ها علاقه‌مندند هر کاری را به درستی انجام دهند. دوست ندارند اگر اثری خلق می‌کنند ناقص و پرعیب باشد. رمضان هر سال هم، اثری است که ما از خود در عالم هستی به‌جای می‌گذاریم، و حتی این اثر را در روز قیامت ملاقات خواهیم کرد. رمضان‌های سال بعد هم، اگر به‌خوبی برگزار شوند، جبران کاستی‌های این رمضان را نخواهند کرد. هر کدام تابلوی مستقلی خواهند بود.

نگرانی از اینکه مبادا این رمضان به‌خوبی برگزار نشود، پیش این جور آدم‌ها رسم رایجی است و حداقل عاملی است که در کنار شوق، یک نوع نگرانی هم در ایشان ایجاد می‌نماید.

2. پایین آمدن سقف پروازی ما (کم بودن اوج آدمیت ما)

دوم اینکه اگر رمضان اوج خوب بودن ماست، و ما معمولاً در غیر رمضان وضعیتی بهتر از رمضان پیدا نمی‌کنیم، و هر نمره‌ای در رمضان دریافت کنیم در غیر رمضان کمتر از آن را خواهیم گرفت، اینکه مبادا سقف پروازی ما پایین بیاید و اوج آدمیت ما کم باشد، که یقیناً با بلند نظری و همّت والا منافات دارد. این دومین موردی است که شدیداً عامل نگرانی آدم‌هایی که بلند همتند و فرومایه نیستند، خواهد بود.

3. نگرانی از رعایت نشدن حرمت رمضان

سوم هرچه رمضان نزد علاقه‌مندان به خدا، مقدّس‌تر و عزیزتر باشد، همان‌قدر اهمیت رعایت حرمتش و قدردانی از نعمتش عامل نگرانی آنها خواهد بود. البته معلوم است، هر یک از این نگرانی‌ها طعم و مزۀ خاص خود را دارد. و برخی از این نگرانی‌ها مانند همین مورد اساساًً تلخ و تنفّر برانگیز نیستند و اتفاقاً بسیار دلنشین و شیرین هم از آب درمی‌آیند. مانند عاشقی که در مورد نگهداری هدیۀ معشوق خود نگران باشد که مبادا صدمه‌ای ببیند و به سختی از آن مواظبت می‌کند.

4. ترس از شقاوت

چهارم، بناست ما در ماه رمضان بخشیده شویم و این بخشودگی آنقدر مهم است که فرستادۀ خدا(ص) فرموده‌اند: «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ؛ شقی و بدبخت آن کسی است که در این ماه باعظمت از مغفرت خدا بی‌نصیب بماند.»(3) آیا همین نگران کننده نیست که مبادا بخشیده نشویم؟ و بدی‌هایمان مورد عفو و اغماض قرار نگیرند و ما با همان بدی‌ها از رمضان خارج شویم؟ دیگر کجا آن پلیدی‌هایی که با زمزم رمضان شسته نشده‌اند، پاک خواهند شد؟

5. نگرانی از قبول عمل

پنجم، اگر قرار است ماه رمضان ماه عبادت ما باشد و بنا است طاعات ما در این ماه به بارگاه حضرت دوست و محضر باری‌تعالی عرضه شوند، آیا عظمت او و ابهت مقام ربوبی عامل نگرانی از کمیِ قیمت اعمال بندگان نخواهد بود؟ آیا نگرانی قبولی عمل، به دلیل علوّ مرتبت حضرت حق، دل بندگان را همیشه نمی‌لرزاند؟

چرا بعضی‌ها نگران قبولی اعمالشان نیستند؟

بعضی‌ها وقتی که به عبادات می‌رسند، مثلاً نماز می‌خوانند، دیگر اصلاً نگرانی ندارند که آیا این نماز مورد پسند خدا واقع خواهد شد یا نه؟‌ روزۀ این رمضان مورد پسند قرار خواهد گرفت یا نه؟‌ در حالی‌ که برای بسیاری از امور دیگر زندگی این‌گونه نگرانی‌ها را دارند. خیلی ببخشید، انگار از خدا طلبکارند و حرف زور شنیده‌اند که مجبور به این عبادات شده‌اند و همین مقدار ناچیز را هم از سر آنها که دستور داده‌اند، زیاد می‌دانند.

نمی‌دانند خدا اول به حس بندگان خود نگاه می‌کند و اگر کسی نگران قبولی عملش نباشد، گویی دارد اعمالش را با کراهت انجام می‌دهد. دیگر چنین اعمالی نزد خدا چه ارزشی دارد؟

خدایی که قبل از عمل و بعد از عمل و در متن عمل، خودِ بنده‌اش و اقبالِ او و دلِ عاشق او را می‌خواهد، وقتی بنده‌اش را ببیند که عباداتش را با بی‌اعتنایی به سوی خدا رها می‌کند و نگران رسیدن آنها به مقصود و قبولی آنها در نزد معبود نیست، دیگر این عبادات چه ارزشی پیش خدا خواهند داشت؟ اینجاست که بعضی‌ها از روزۀ رمضان چیزی جز یک ماه گرسنگی و تشنگی عایدشان نمی‌شود.

مثل اجیری که به او زور گفته‌اند و او را به بیل زدن وادار کرده‌اند. بعد از بیل زدن به چشم صاحب‌کار نگاه نمی‌کند که رضایت او را ببیند، به دست او نگاه می‌کند که اجر خود را بگیرد. و اگر هم انتظار اجر نداشته باشد و صاحب‌کار خود را این‌قدر ظالم بداند که نخواهد به او اجرت بدهد، بیل را مقابل پای او پرت می‌کند و می‌رود.

می‌دانید امثال ما چه موقع‌ نگران نتیجۀ عملمان نیستیم؟ و نگران نمی‌شویم که آیا عملمان مورد پسند قرار گرفت یا نه؟ برای آنکه اگر کسی بخواهد سخت‌جانی کرده باشد تیر خلاصی به او زده باشم، مثالی را با عذر خواهی تمام باید بزنم:

اگر یک فقیر ژنده‌پوشی در خانۀ ما بیاید و بخواهیم به او غذایی بدهیم معمولاً چون شخصیت آن فقیر برایمان اهمیت چندانی ندارد، یعنی اگر نداشته باشد، و چیزی که می‌خواهیم بدهیم از اضافات خانه‌ باشد، دیگر برایمان فرقی نمی‌کند ظرفی که می‌دهیم یا غذایی که در آن می‌نهیم چه ارزشی داشته باشد. آیا مورد پسند او قرار خواهد گرفت یا نه؟ مخصوصاً اگر انتظار بازگشت ظرف غذا را هم نداشته باشیم. ما اینجا نگران مورد پسند واقع شدن عمل خودمان نیستیم، بلکه می‌خواهیم یک چیزی به او بدهیم و او را از در خانه رد کنیم.

بی‌شک بیرون آمدن از این دل‌نگرانی‌ها و شمار دیگری که در این شمارش نیامد، جز با مدد پروردگار عالم مقدور نیست. همچنان که ورود به وادی خوف نیز جز در اثر معرفت و محبت به معبود میسور نمی‌باشد.

چقدر نگاه بلندی دارد، آن انسانی که از اول نگران نتیجۀ عملش و انتهای کارش باشد. و این دعای قرآنی را همراه با نوعی ترس عاشقانه و عارفانه، در بدو ورود به رمضان زمزمه می‌کند: «وَقُل رَبِّ اَدخِلنِی مُدخَلَ صِدقٍ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقٍ وَ اجعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلطَاناً نَصِیراً؛ و بگو پروردگارا مرا (در هر کار) با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز و از سوی خود حجتی یاری کننده برایم قرار ده!»(4).

ــــــــ

(1) صحیفۀ سجّادیه، دعای 45: دعای وداع با ماه مبارک رمضان.

(2) الکافی، ج4، ص87، باب أدب الصائم، ح 2.

(3)عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295، باب 28، ح53.

(4)سوره اسراء، آیه 80.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۶
بیان معنوی

کلیپ صوتی:

شرط ورود به مهمانی خدا

شناسنامه:

متن کلیپ:

نسبت بحث جهاد اکبر را با ماه مبارک رمضان خدمت شما عرض کنم،با یک کلمه از کلمات حضرت امام، به شما عرض می‌کنم که بله ماه رمضان، ماه جهاد با نفس است می‌فرماید "همه دعوت شدید به ضیافت‌الله، همه مهمان خدا هستید و مهمانی به ترک است. اگر ذرّه‌ای هوای نفس در انسان باشد، این به مهمانی وارد نشده است. یا اگر وارد شده است، استفاده نکرده است." امام می‌فرماید در واقع شرط ورود به مهمانی، این است که ذرّه‌ای هوای نفس در وجود آدم نباشد. ذرّه‌ای هوای نفس نباشد.

در روایات دارد می‌فرماید مبارزه کردن با هوای نفس، سخت‌تر از این است که یک آدمی به تنهایی بخواهد یک شهری را فتح کند. از هر طرفی می‌زنندش، با هو کردن داغونش می‌کنند، چه برسد بخواهند بزنندش. می‌خواهد برود یک شهر را فتح کند یک نفره. بابا! یک شهر را باید یکی از آن‌طرف بفرستی، یکی را از این‌طرف بفرستی، نقشه بکشی، بعد بروی...، کار دارد.

این یک تنه می‌خواهد یک شهری را فتح کند، خیلی کار سختی است. آن‌وقت ائمۀ معصومین می‌فرماید سخت‌تر است، مبارزه با هوای نفس، مبارزه...، جهاد با نفس سخت‌تر از یک همچین شرایطی است. که اصلاً یک همچین شرایطی را ما نمی‌توانیم تصوّر کنیم.

آن‌وقت حضرت امام می‌فرماید کسی ذرّه‌ای هوای نفس داشته باشد، وارد این مهمانی نشده. ما دوست نداریم این‌جوری بشود. بعد می‌فرماید: "تمام این مفاسدی که در عالم حاصل میشود، برای این است که در این ضیافت وارد نشدند یا اگر وارد شدند استفاده نکردند."

ببینید! حالا شما بگویید ماه رمضان ماه عبادت است یا ماه مبارزه با هوای نفس؟ اگر ماه عبادت است، ماه قرآن است، ماه روزه است، ماه نماز است، ماه مناجات است، چرا شما می‌فرمایید ذرّه‌ای کسی هوای نفس داشته باشد، وارد این ماه نشده؟ هوای نفس، چه ضربه‌ای می‌زند به عبادت؟ به حال خوش انسان؟ چی هست هوای نفس؟

محبّت اهل‌بیت را برای چی نیاز داریم، چرا اینقدر فرمودند محبّت اهل‌بیت لازم است؟

فدایتان بشوم! قرار ما روز قیامت. من حرف آخر را همین اول بزنم معطلت نکنم. آخر آخرش چی می‌خواهی بگویی؟ می‌خواهم بگویم هیچ عاملی مثل محبّت اهل‌بیت عصمت و طهارت، آدم را کمک نمی‌کند در اینکه آدم هوای نفسش را زیر پایش بگذارد. ابرقدرت‌ترین عامل این است، حالا برو بگرد؛ ترس از عذاب الهی، شوق به بهشت. حالا اگر پیدا کردی سلام ما را هم برسان. ایمان به خدا، قیامت، حساب و کتاب، خب ان‌شاءالله که موفق باشید، باشد ما که حرفی نداریم.

ولی فقط بهت بگویم، بچه‌ها آن لحظه‌ای که از جا کَنده می‌شدند از جان‌شان می‌گذشتند، آن لحظه‌ای بود که پای روضۀ حضرت زهرا تصمیم می‌گرفت پشت پیراهنش بنویسد، بنویسد می‌روم انتقام سیلی مادرم فاطمۀ زهرا را بگیرم، دیگر خالص می‌رفت بقیه‌اش را. یک روضه برایش خوانده بودند، حسابش را رسیده بودند.

آن لحظه‌هایی که داری خودت را تقویت می‌کنی در محبّت اهل‌بیت، آن لحظه‌های نورانی‌ای است که آماده می‌شوی برای اینکه یک لحظه شب عملیات دستت را بگیرند، شب عملیات مبارزه با هوای نفس هم شب عملیاتی است برای خودش. و آنهایی که جبهه را تجربه کردند، هیچ‌کسی مثل فاطمۀ زهرا(س) بچه‌ها را کمک نکرده، بگذارید شب اول جلسۀمان روز اول ماه رمضان، برویم درِ خانۀ حضرت زهرا(س).

اگر من خودم خیلی بیچاره نبودم، خیلی محتاج نبودم، شاید این‌جوری مستقیم درِ خانۀ حضرت نمی‌رفتم، ولی مهمانی شروع شده، ما هم لباس‌هایمان آلوده است. مادر باید بیاید لباس بچه‌هایش را عوض کند. دیگر وقتی مهمانی می‌شود مادر نمی‌ایستد بگوید بچه! تو لباست را کثیف کردی، مسئولیتش پای خودت است، برو.

مادر بیشتر از بچه نگران آبروی بچۀ خودش است. لباسش را عوض می‌کند، سر و صورت بچه‌اش را می‌شوید، کثیفی‌های بچه‌اش را می‌گیرد، بعد بچه‌اش را با لبخند تحویل مهمان می‌دهد می‌گوید ببینید چقدر بچۀ من زیباست.

در این عالم یک نفر هست می‌تواند امشب لباس قشنگ به ما بدهد آن هم فاطمۀ زهرا(س) است. یک نفر، آن دلسوزی‌ای که حضرت دارند. آن عاطفه‌ای که حضرت دارند. از آن صدای ضجّه‌ای که بین در و دیوار زد معلوم بود که چقدر این مادر دلسوخته است و هوای بچه‌هایش را دارد. یک نفر.

آن ضجّه‌ای که می‌کشید، آن فریادی که می‌کشید، می‌گفت طوری آمد، وقتی علی را داشتند می‌بردند طوری آمد ناله زد همۀ مردم مدینه شنیدند، یک خانمی دارد داد می‌زند. همه‌اش دلش برای شما بود. بله، علی‌بن ابیطالب امام زمانش است، ولی او همه را دارد می‌بیند. هم امام زمانش را طناب بستند دارند می‌کشند، این می‌کُشدش، هم می‌دانید امام را که ببرند، چه بلایی بر سرِ بچه‌های فاطمۀ زهرا می‌آید.

بچه‌ها همۀ رنج‌های شما، هر رنجی که می‌کشیم، مال همان روزی است که در کوچۀ بنی‌هاشم علی را روی زمین می‌کشیدند و مادرمان ضجّه می‌زد، ناله می‌زد. همه‌اش مال آنجاست. کربلا هم آنجاست. خیمه‌ها هم آتش گرفت مال آنجاست. آن در آتش گرفت که خیمه‌ها آتش گرفتند.

ما آمدیم امشب یک مقدار بحث کردیم، ولی بگویید: مادر! ما نمی‌توانیم! ما نمی‌توانیم این راه‌ها را برویم. حالا از باب انجام تکلیف، از باب اینکه دست و پایمان را بزنیم، باشد چشم! سعی می‌کنیم یاد بگیریم، بفهمیم، توجّه کنیم، ولی کار ما با این کارها درست نمی‌شود ها!

از علّامۀ طباطبایی پرسیدند چی‌کار کنیم بالاخره؟ فرمود توسل توسل توسل؛ بروید درِ خانۀ اهل‌بیت. از اهل‌بیت بخواهید. من تبریک می‌گویم ماه رمضان را چون سی شب پشت سر هم شما می‌توانید بروید جلسۀ روضۀ اباعبدالله‌الحسین، روضۀ اهل‌بیت. یک‌جوری هم تنظیم بکنید قطع نشود، حالا هرجایی رفتید، ما روض...، ما بچۀ جلسۀ روضه هستیم. علّامۀ امینی، آن‌همه زحمت کشید کتاب نوشت، چی‌کار کرد چی‌کار کرد، پسرش خوابش را دیده بود، بابا! این نعمت هایی که داری مال چیه؟ مال کتاب‌هایت است؟ سخنرانی‌ات است؟ چیست؟

گفت همه‌اش مال زیارت اباعبدالله‌الحسین، کربلای اباعبدالله است. آخرش هم تو می‌بینی اصلاً هیچی را حساب نمی‌کنند پیش آن. و ما امشب می‌رویم در توسل، سرچشمه درِ خانۀ حضرت زهرا را می‌زنیم. یک کمی اگر طول کشید امشب درِ خانۀ حضرت زهرا را بزنی، اصلاً گله‌مند نشوید ها! این خانه اگر درِش دیر باز بشود، اشکالی ندارد. یک روزی درِ این خانه را زدند، مادر آمده پشت در، اینقدر اهل این خانه از آن خاطره خاطرۀ بدی دارند. طبیعی است دیر باز بکنند.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۵
بیان معنوی

برنامه سخنرانی استاد پناهیان در مشهد مقدس

به گزارش بیان معنوی، سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در مشهد مقدس در پنجشنبه و جمعه (5 و 6 تیر) به شرح زیر می باشد:

  • پنجشنبه(فردا):
    • ساعت 17 |  همایش بزرگ "مرزبانی فرهنگی" | خ امام رضا،مهدیه مشهد
    • بعد از نماز مغرب و عشا | یادواره شهید مدافع حرم حسن قاسمی | خ سجاد،مسجد امام سجاد ع

 

  • جمعه | ساعت 6 صبح | سخنرانی قبل از دعای ندبه | شهرک شهید رجایی، خ حر، حسینیه بقیه الله عج
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۴
بیان معنوی

موضوع سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در ماه رمضان

حجت الاسلام پناهیان به مدت 30 شب در مصلی بزرگ تهران با موضوع "خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟" سخنرانی می کند.

این مراسم که از یکشنبه اول ماه مبارک رمضان آغاز می شود، هر شب رأس ساعت 22:30 با قرائت قرآن و بیان احکام آغاز می شود. حجت الاسلام پناهیان ساعت 23:15 با موضوع "خدا چگونه اسان را هدایت می کند؟" سخنرانی می کند و مراسم با مداحی و مناجات حاج مرتضی طاهری خاتمه می یابد.

همچنین به دلیل انتقال نمایشگاه قرآن از "مصلی بزرگ امام خمینی(ره)" به "باغ موزه دفاع مقدس" طبیعتاً بار ترافیکی خیابان های اطراف کاهش می یابد و با آزاد شدن فضای پارگینگ های مصلی امام خمینی(ره)، فضای مناسبی برای تردد و پارک خودروهای شخصی علاقمندان به شرکت در مراسم فراهم خواهد بود.

گفتنی است که مراسم شبهای ماه مبارک رمضان در مصلی تهران، به میزبانی و همت هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع)، هیئت رزمندگان اسلام، و مصلی بزرگ تهران برگزار می شود.

 

برنامه سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در ماه مبارک رمضان

  • هر شب | ساعت 23:15 | مصلای بزرگ امام خمینی(ره) | موضوع: "خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟" | بزرگراه رسالت، بین پل سید خندان و بزرگراه مدرس، مصلی

  • روز اول تا پنجم | بعد از نماز ظهر و عصر | مسجد امام حسین(ع) | خ انقلاب، میدان امام حسین(ع)

۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۴
مجید شهشهانی

برنامه آخر هفته حجت الاسلام پناهیان+اصلاحیه

به گزارش بیان معنوی، برنامه سخنرانی آخر هفته حجت الاسلام پناهیان از تاریخ 4 تا 6 تیر به شرح زیر می باشد:

  • چهارشنبه  | ساعت 19 | برنامه زنده "یاد خدا" | شبکه قرآن - موضوع: چرا رنج می بریم | تکرار پنجشنبه ساعت 12 ظهر.

  • جمعه        | لغو شد | ساعت 06:30 | مهدیه تهران | سخنرانی مراسم دعای ندبه | خ ولیعصر، بالاتر از خ مولوی، مهدیه تهران.
  • جمعه        | لغو شد |بعد از نماز مغرب و عشا | هیئت هفتگی محبین امیرالمومنین(ع) | موضوع: تنها مسیر (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) | میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع).

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۳
بیان معنوی

صوت و متن سلسله جلسات تاریخ تحلیلی اسلام (هیئت شهدای گمنام)- بروزرسانی شد (تا جلسه بیست و نهم)

  • زمان: پنجشنبه ها - بعد از نماز مغرب و عشاء
  • مکان: تهران ـ حسینه قهرودی ها
  • موضوع سخنرانی: تاریخ تحلیلی اسلام

جلسه اول (92/05/24)

جلسه دوم (92/06/07)

جلسه سوم (92/06/14)

جلسه چهارم (92/06/21)

جلسه پنجم (92/06/28)

جلسه ششم (92/07/04)

جلسه هفتم (92/07/11)

جلسه هشتم (92/07/18)

جلسه نهم (92/07/25)

جلسه دهم (92/08/02)

جلسه یازدهم (92/08/30)

جلسه دوازدهم (92/09/14)

جلسه سیزدهم (92/09/21)

جلسه چهاردهم (92/10/19)

جلسه پانزدهم (92/10/26)

جلسه شانزدهم (92/11/03)

جلسه هفدهم (92/11/10)

جلسه هجدهم (92/11/17)

جلسه نوزدهم (92/11/24)

جلسه بیستم (92/12/01)

جلسه بیست و یکم (92/12/08)

جلسه بیست و دوم (92/12/15)


ادامه در سال 93:

جلسه بیست و سوم (93/01/21)

جلسه بیست و چهارم (93/01/28)

جلسه بیست و پنجم (93/02/04)

جلسه بیست و ششم (93/02/11)

جلسه بیست و هفتم (93/03/01)

جلسه بیست و هشتم (93/03/08)

* جلسه مورخ 22 خرداد 93 با موضوع مستقلی با عنوان "قوت قلب" منتشر شد.

جلسه بیست و نهم (93/03/29)

این پست بروز رسانی خواهد شد...

۸۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۳
مجید شهشهانی

صوت | قوت قلب

  • زمان: 1393/03/22
  • مکان: تهران - هیئت شهدای گمنام
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: قوت قلب

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۳
مجید شهشهانی