علیرضا پناهیان

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

در آیین یادوراۀ شهدا در دانشگاه الزهرا(س)

باید برای عقب‌ماندگی از شهدایی که جلوتر از زمان بودند تأسف بخوریم، نه برای عقب‌ماندن در استفادۀ بی‌بند و بار از ابزار اینترنتی/ عقب‌ماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقب‌ماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است

پناهیان: آیا ما نباید برای کلیۀ نهادهای فرهنگی کشور تاسف بخوریم که چرا دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور ما این‌قدر از شهدا عقب‌تر هستند؟! به عنوان مثال، شما چند تا فیلم در سینماهای کشور ما در دفاع از مظلومینی که در سوریه سر بریده شده‌اند دیده‌اید؟! با اینکه چند سال از ماجرای سوریه می‌گذرد. چرا عناصر فرهنگی ما اینقدر عقب هستند؟ چرا برای اینکه ندای مظلومیت مظلومان منطقه را به گوش عالم برسانند، کاری انجام نمیدهند؟! چرا برای هفتاد نفر- هفتاد نفر-هایی که روزانه از شیعیان و مسلمانان مظلوم در عراق کشته می‌شوند، کاری انجام نمیدهند؟!

چرا این‌قدر دستگاه‌های فرهنگی کشور ما از زمانه عقب هستند؟ آن‌وقت یک شخصیت فرهنگی در کشور ما باید به خاطر عقب ماندن از وایبر و واتس‌آپ تاسف بخورد؟ فکر و اندیشه و احساسِ بسیاری از عناصر فرهنگی کشور ما سال‌ها از زمان عقب است، نه اینکه فقط از شهدا عقب باشند! از بابت این مسأله تاسف نمی‌خورند، ولی به خاطر عقب ماندن از ابزار اینترنتی تاسف می‌خورند! وقتی مسئولین فرهنگی کشور این‌طوری فکر می‌کنند آیا دیگر می‌شود امیدی به این دستگاه‌های فرهنگی داشت؟!

هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقب‌تر است. شما بروید فیلم‌های امسال که مورد حمایت نهادهای فرهنگی بوده است را نگاه کنید، ببینید چقدر همراه با نیاز زمانۀ ما و مهمترین مسائل زمانۀ ما بوده است؟! چقدر به مهمترین مسائل پرداخته‌اند؟ نهادهای رسمی نباید تا این حد از شهدا جا بمانند.

در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

«مسابقه» بهترین تصویر از زندگی و بندگی است

  • بهترین تفسیر و تصویر از زندگی این است که زندگی را یک مسابقه بدانیم، مسابقه ای برای خوب بودن نه مسابقه ای برای خوب بردن. بندگی هم یک مسابقه است. نباید به بندگی نگاه سردی داشته باشیم. خداوند در قرآن کریم، فلسفۀ خلقت ما را امتحان برمی‌شمارد و می‌فرماید دلیل امتحان این است که ببینیم کدام‌یک از شما بهتر هستید؟ «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) خدا از ما امتحان نمی‌گیرد که ببیند چه کسی بهشتی می‌شود و چه کسی جهنمی می‌شود، بلکه امتحان می‌گیرد تا ببیند چه کسی بهتر عمل می‌کند و این یک مسابقه است و خیلی زیباتر است.

  • اگر بگوییم که «خداوند از ما امتحان می‌گیرد تا معلوم شود آیا ما آدم‌های خوبی می‌شویم یا آدم‌های بدی می‌شویم؟» این خیلی استرس‌زا خواهد بود. معمولاً از پدر و مادرها می‌پرسند: «فرزند شما که الان بزرگ شده، در چه رشتۀ دانشگاهی قبول شده است؟ در کدام تخصص موفق شده است؟ چه شغلی انتخاب کرده است؟» هیچ‌وقت این‌طور نمی‌پرسیم که: «بچۀ شما مهندس شد یا معتاد؟! دزد شد یا دکتر؟!» خدا هم از ما امتحان نمی‌گیرد تا ببیند ما جهنمی می‌شویم یا بهشتی! یا ببیند آیا آدم‌های خوبی می‌شویم یا آدم‌های بدی می‌شویم. خداوند متعال فرموده است که من از شما امتحان می‌گیرم تا ببینم چه کسی بهتر عمل می‌کند.

نگاه شهدا به کسانی که اهل جبهه نبودند، نگاه دلسوزانه به یک جامانده‌ از مسابقه بود

  • در قرآن کریم به تعابیر دیگری هم موضوع مسابقه به میان آمده است. مثلاً می‌فرماید: «در کارهای خوب از یکدیگر سبقت بگیرید؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات»(بقره/148و مائده/48) مومنان باید با هم مسابقه بگذارند برای اینکه ببینند چه کسی می‌تواند بهتر عمل کند. خوبی مسابقه به این است که اگر کسی در مسیر مسابقه جا بماند، اعدامش نمی‌کنند. البته اگر کسی از فضای آزادی که برای مسابقه هست سوء استفاده کند، بله او را مجازات میکنند. ولی شرکت در مسابقه و بردن مسابقه کاری است که آدم‌های بی‌همت انجام نمی‌دهند.

  • بهترین نگاه را در این زمینه شهدا داشتند. شهدا وقتی می‌دیدند یک عده‌ای به جبهه نمی‌آیند، می‌گفتند: «خُب، اینها در مسابقه جاماندند» تحت تأثیر بی‌همت‌ها قرار نمی‌گرفتند و به خط می‌زدند. در این فکر بودند که مسابقه را ببرند و لذا خودشان را با بازنده‌ها و بازمانده‌ها مقایسه نمی‌کردند و هیچ‌گاه به بازنده‌ها ناسزا نمی‌گفتند یا کینۀ آنها را به دل نمی‌گرفتند. رزمندگان ما روحیات خیلی جالبی داشتند و به دنبال برنده شدن در مسابقه بندگی و زندگی بودند، و واقعاً برد با آنها بود. حرفه‌ای‌ها وقتی مسابقه می‌دهند و برنده می‌‌شوند، با بازنده ها دست می‌دهند و به آنها خسته‌ نباشید هم می‌گویند. شهدا هم در این مسابقه، دقیقاً همین برخوردها را داشتند. لذا در وصیت‌نامه‌های‌شان معمولاً از کسانی که جبهه نیامده بودند، عذرخواهی و طلب حلالیت هم می‌کردند‌. ببینید چقدر مهربان و زیبا برخورد می‌کردند!

  • این شهدایی که در دانشگاه مهمان شما هستند، بعد از شهادت‌شان هم برای دست‌گیری کردن از ما برگشته‌اند. گویا آنها در عالم بالا هم که هستند، کاری جز این ندارند که به ما کمک کنند. شهدا برنده‌های این مسابقه هستند و برمی‌گردند به کسانی که بازنده هستند، دست می‌دهند و با آنها دلسوزانه برخورد می‌کنند. نه‌تنها با آنها بد برخورد نمی‌کنند بلکه دعا می‌کنند که در فرصت و مرتبۀ بعدی، موفق شوند.

زندگی خانوادگی هم وقتی زیبا می‌شود که زوجین برای بهتر بودن با هم مسابقه بگذارند

  • بندگی یک مسابقه است. در قرآن تعبیر دیگری هست که می‌فرماید: «سرعت بگیرید به سوی مغفرت پروردگار؛ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم»(آل‌عمران/133) و سرعت هم چیزی از جنس مسابقه است. اگر زندگی محل بندگی است، پس تفسیر حقیقی زندگی این می‌شود که زندگی مسابقه است؛ مسابقه برای اینکه معلوم شود چه کسی بهتر عمل می‌کند؟

  • در زندگی خانوادگی هم که زن و مرد در کنار هم قرار می‌گیرند باز هم یک مسابقه است برای اینکه معلوم شود چه کسی بهتر عمل می‌کند. یقیناً اگر زن و مرد برای بهتر بودن با هم مسابقه نگذارند، مشکلاتی پیش می‌آید که در اغلب موارد قابل برطرف کردن نیست و باید با تحمل زندگی را سپری کرد. ولی اگر هر دو مسابقه بگذارند که چه کسی بهتر عمل می‌کند، این زندگی خیلی زیبا خواهد شد. در این صورت اگر همسرش به او بدی کرد، او به‌جای تلافی کردن، به او خوبی می‌کند، تا در این مسابقه یک امتیاز جلو بیفتد.

باور کنیم که شهدا جلوتر از همه و جلوتر از زمان ما هستند

  • نگاه مسابقه‌ای داشتن به «زندگی» و «بندگی» نگاه بسیار جذابی است. شهدا این مسابقه را برده‌اند و جالب این است که جایزه‌اش را هم به مردم خودشان تقدیم می‌کنند. حتماً دیده‌اید که وقتی ورزشکارها برنده می‌شوند و در اوج قلۀ قهرمانی قرار می‌گیرند مدال طلای خود را به همۀ ملت، یا به خانواده یا مثلاً به مادر خود تقدیم می‌کنند. این روحیه‌ای است که شهدا عالی‌ترین درجۀ آن را داشتند.  شهدا بلافاصله از دیگران دستگیری و شفاعت می‌کنند. واقعاً این را باور کنیم که شهدا جلوتر از همه هستند. باور کنیم که شهدا خوش‌فهم‌تر و تیزتر از بقیه بودند، و سرعت انتقال و سرعت عمل‌شان بالا بود. به سرعت عکس‌العمل نشان دادند. در دوران دفاع مقدس اگر کسی خیلی دست دست می‌کرد خدا او را نمی‌پذیرفت. لذا یکی از ویژگی‌های مهم شهدا این است که «سرعت شهدا بالا بود» و به همین خاطر بود که توانستند در مسابقه برنده شوند. شهدا از زمان ما خیلی جلوتر بودند.

باید برای عقب‌ماندگی از شهدایی که جلوتر از زمان بودند تأسف بخوریم، نه برای عقب‌ماندن در استفادۀ بی‌بند و بار از ابزار اینترنتی

  • الان شما وقتی وصیت‌نامه‌های شهدا را می‌خوانید، می‌بیند که شهدا مفاهیمی را در وصیت‌نامه‌های خود گفته‌اند که بسیاری از سیاسیون ما هنوز مانده است تا به آن مفاهیم برسند! شهدا از زمان جلوتر بودند و آینده را می‌دیدند. شهدا آثار باعظمت کار خودشان را می‌دیدند.

  • یکی از مسئولین فرهنگی کشور ما، گفته‌اند: ما از نظر ابزار و تکنولوژی ارتباطی نسبت به جهان، بیست سال عقب هستیم! ای کاش ایشان می‌گفتند که دستگاه‌های فرهنگی نسبت به شهدا، چند سال عقب‌تر هستند. ای کاش ایشان به‌جای اینکه غصه بخورند که ما از نظر وایبر و واتس‌آپ، بیست سال عقب هستیم، غصۀ این را می‌خوردند که ما از شهدای خودمان دویست‌سال - بلکه بیشتر- عقب هستیم!

  • الان شهدا دارند کار خودشان را انجام می‌دهند. شاگردان همین شهدا خطر بزرگترین کودتا و درگیری خونین در یک کشور در چندقدمی کشور ما را از یک ملت برطرف کردند. و همین شهدای ما شاگردانی تربیت کردند که این شاگردان توانستند مقابل ارادۀ کشورهای استکباری تمام قد بایستند. امروز کسانی که در خط مقدم مقاومت در مقابل تروریست‌های تکفیری مقاومت می‌کنند؛ شاگردان همین شهدا هستند. شهدا آن‌قدر جلو هستند، شاگردانی را تربیت کرده‌اند که دارند جلوتر از زمان و عصر ما اقدام می‌کنند.

  • آیا ما نباید برای کلیۀ نهادهای فرهنگی کشور تاسف بخوریم که چرا دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور ما این‌قدر از شهدا عقب‌تر هستند؟! به عنوان مثال، شما چند تا فیلم در سینماهای کشور ما در دفاع از مظلومینی که در سوریه سر بریده شده‌اند، دیده‌اید؟! با اینکه چند سال از ماجرای سوریه می‌گذرد. چرا عناصر فرهنگی ما اینقدر عقب هستند؟ چرا برای اینکه ندای مظلومیت مظلومان منطقه را به گوش عالم برسانند، کاری انجام نمیدهند؟! چرا برای هفتاد نفر- هفتاد نفر-هایی که روزانه از شیعیان و مسلمانان مظلوم در عراق کشته می‌شوند، کاری انجام نمیدهند؟!

  • چرا این‌قدر دستگاه‌های فرهنگی کشور ما از زمانه عقب هستند؟ آن‌وقت یک شخصیت فرهنگی در کشور ما باید به خاطر عقب ماندن از وایبر و واتس‌آپ تاسف بخورد؟ فکر و اندیشه و احساسِ بسیاری از عناصر فرهنگی کشور ما سال‌ها از زمان عقب است، نه اینکه فقط از شهدا عقب باشند! از بابت این مسأله تاسف نمی‌خورند، ولی به خاطر عقب ماندن در استفادۀ بی‌بند و بار از ابزار اینترنتی تاسف می‌خورند! وقتی مسئولین فرهنگی کشور این‌طوری فکر می‌کنند آیا دیگر می‌شود امیدی به این دستگاه‌های فرهنگی داشت؟!

عقب‌ماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقب‌ماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است

  • البته ما انتظار نداریم که به شهدا برسیم و از شهدا عقب نمانیم، شهدا خیلی جلوتر از زمان هستند و جلوتر از ما عمل کرده‌‌اند و جلوتر از ما را دیده‌اند، آثار وجودی آنها مرزها را درنوَردیده‌ است؛ ولی ما هنوز در لاک خودخواهی‌های خودمان هستیم! لازم نیست ما به شهدا برسیم، حداقل از زمان عقب نمانیم! از قدرتی که این شهدا در منطقه برای مظلومان ایجاد کرده‌اند عقب نمانیم. عقب‌ماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقب‌ماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است.

آیا دانشجویان نباید از مسئولین فرهنگی گزارش کار بخواهند که «برای مردم مظلوم منطقه چه‌کار کرده‌اید؟»/ما می‌توانیم پژواک فریاد مظلومان منطقه باشیم /هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقب‌تر است

  • از شما دانشجویان محترم می‌پرسم: آیا مظلومینی که در این منطقه دارند قتل عام می‌شوند، انسان نیستند؟! چرا هنرمندان ما نباید برای اینها دلسوزی کنند؟ آیا شما نباید از صدا و سیما، از سازمان تبلیغات، از وزارت ارشاد و از مسئولین فرهنگی گزارش کار بخواهید که شما برای این مردم مظلوم چه‌کار کرده‌اید؟

  • خیلی از جوان‌ها هستند که دوست دارند بروند و در خط مقدم مقاومت علیه تروریست‌های تکفیری بجنگند؛ یا بروند از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنند. این جوان‌های ما نبض زمان را در اختیار دارند و تپش قلب‌شان دارد آنها را همراه زمان هدایت می‌کند و می‌خواهند از زمان عقب نمانند. البته ما به دلایل مختلف و محدودیت‌هایی که وجود دارد نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم و نمی‌توانیم برویم از حرم حضرت زینب(س) یا از سامرا دفاع کنیم، ولی می‌توانیم پژواک فریاد مظلومان منطقه باشیم.

  • هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقب‌تر است. شما بروید فیلم‌های امسال که مورد حمایت نهادهای فرهنگی بوده است را نگاه کنید، ببینید چقدر همراه با نیاز زمانۀ ما و مهمترین مسائل زمانۀ ما بوده است؟! چقدر به مهمترین مسائل پرداخته‌اند؟ نهادهای رسمی نباید تا این حد از شهدا جا بمانند.

زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

  • انگار خداوند روی زمین، همین شهدا، مقام معظم رهبری و شما مردم خوب را دارد؛ مردم خوبی که دل‌بستۀ شهدا هستند و شهدا را تنها نمی‌گذارند و آنها را در میان محیط‌های دانشگاهی خودشان مهمان می‌کنند. کسانی که به شهدا خدمت میکنند، به‌روز هستند.

  • من به شما دانشجویان تبریک می‌گویم. و علت تبریک خودم را این کلام مقام معظم رهبری قرار می‌دهم که فرمود: «امروز زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.» این یک سخن تبلیغاتی نیست، یک سخن حقیقی است و خیلی معنا پشت سرش است. کسانی که سعی می‌کنند با شهدا همراه باشند، اینها به شهدا ملحق می‌شوند. ظاهر را نگاه نکنید. ممکن است انسان در ظاهر احساس نکند که اتفاقی افتاده است. ولی هر کسی قدمی برای شهدا بردارد خودش را با امر باعظمت شهادت همراه کرده است.

  • وقتی می‌گوییم شهدا در این مسابقه بردند و سرعت گرفتند، نمونۀ بارز آن در کربلا، حضرت علی اکبر(ع) بود. حضرت علی اکبر(ع) کسی بود که در میان بنی‌هاشم برای شهادت از همه سبقت گرفت. روز عاشورا تا وقتی اصحاب زنده بودند، نمی‌گذاشتند یک نفر از بنی‌هاشم به میدان برود. اما وقتی نوبت بنی‌هاشم رسید، علی اکبر(ع) بی‌درنگ پیش پدر رفت و اجازۀ میدان خواست و پدر هم بی‌درنگ به او اجازه داد.

خلاصه پیامکی این سخنرانی را از اینجا مشاهده کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
مجید شهشهانی

در یادوراۀ شهدا دانشگاه الزهرا(س)/پیامک خبری

«مسابقه» بهترین تفسیر زندگی و بندگی

فرازهای کوتاهی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در یادوراۀ شهدا دانشگاه الزهرا(س):

  • اگر بگوییم «خداوند امتحان می‌گیرد تا معلوم شود خوب می‌شویم یا بد؟» خیلی استرس‌زا خواهد بود/ بهترین تفسیر از زندگی این است که زندگی را مسابقه‌ای برای خوب‌تر بودن بدانیم: الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم أحسن عملا. بندگی هم یک مسابقه است/ نگاه شهدا به آنهاکه اهل جبهه نبودند، نگاه دلسوزانه به یک جامانده‌ از مسابقه بود
  • زندگی خانوادگی هم وقتی زیبا می‌شود که زوجین برای بهتر بودن با هم مسابقه بگذارند/باورکنیم که سرعت شهدا بالا بود، شهدا جلوتر از همه، خوش‌فهم‌تر و تیزتر و.. از بقیه و جلوتر از زمان ما بودند و به همین دلایل مسابقه را بردند/بسیاری از سیاسیون هنوز به مفاهیمی که شهدا در وصیت‌نامه‌هایشان گفته‌اند نرسیده‌اند.
  • باید برای عقب‌ماندگی از شهدایی که جلوتر از زمان بودند تأسف بخوریم، نه برای عقب‌ماندن در استفادۀ بی‌بندوبار از برخی ابزار اینترنتی/ عقب‌ماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقب‌ماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است/مثلاً چندتا فیلم در دفاع از قتل عام مظلومین منطقه در سینماها اکران شده؟ آیا اینها انسان نیستند؟
  • آیا نباید تاسف بخوریم که چرا دستگاه‌های رسمی فرهنگی ما این‌قدر از شهدا عقب هستند؟!/امسال فیلم‌های حمایتی نهادهای فرهنگی چقدر همراه با مهمترین مسائل زمانۀ ما بود؟/ هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقب‌تر است/اگربه دلیل برخی محدودیت‌ها نمی‌توانیم در خط مقدم مقاومت بجنگیم، اما می‌توانیم پژواک مظلومیت آنها باشیم

مشروح این سخنرانی را از اینجا مشاهده کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
بیان معنوی

صوت | چرا رنج می بریم؟

  • زمان: چهارشنبه ها ساعت 19:00 (سال 93)
  • مکان: برنامه تلویزیونی یاد خدا - شبکه قرآن سیما
  • تعداد: 5 جلسه
  • موضوع سخنرانی: چرا رنج می بریم؟

معرفی بحث:

یکی از دغدغه‌های اصلی انسان در زندگی، کاهش رنج است. گویی در کل زندگی با رنج‌ها مبارزه کرده و تلاش می‌کنیم آن‌ها را کم کنیم. رنج در زندگی انسان دارای نقشی مهم است و البته ابعاد و آثار متعددی پیدا می‌کند. رنج گاهی ما را از یاد خدا غافل کرده و گاهی خدا را یادآوری می‌نماید. گاهی رنج، راحتی را از انسان می‌گیرد، گاهی رنج ناشی از لذت نبردن و گاهی ناشی از لذت بردن است؛ گاهی رنج کشیدن ما ناشی از اتفاقاتی است که در گذشته افتاده و گاه ریشه در نگرانی‌هایی دارد که در مورد آینده داریم. اما زندگی در این دنیا طوری طراحی شده که زندگی بدون رنج، بی‌معنی است و در تمام زندگی‌ها در هر زمان و هر مکانی که باشد؛ رنج‌هایی تعریف شده است. اصولا اگر رنج نباشد، از شیرینی‌های دنیا هم لذت نمی‌بریم. تبیین صحیح جایگاه رنج در زندگی انسان، کارکرد دین در مورد رنج انسان، فلسفه رنج کشیدن در این دنیا و ..... مباحث نو و جذابی را با عنوان «چرا رنج می‌بریم؟» سامان داده که طی سلسله جلساتی، استاد پناهیان این مباحث را در برنامه تلویزیونی یاد خدا، مطرح و پاسخ داده‌اند.

فهرست:

جلسه 1(93/02/03): درک صحیح از رنج

  • کاهش رنج؛ دغدغه‌ای مهم و همگانی

  • رنج، زبان مشترک همه انسان‌ها

  • آسیب‌های عدم درک صحیح از رنج

  • رنج؛ موضوعی همیشگی در این دنیا

  • رنج؛ امری قابل مدیریت

  • رنج را نمی‌توان به طور مطلق از بین برد

  • آشنایی با فلسفه رنج در زندگی بشر

    • فلسفه رنج کشیدن، پاداش گرفتن نیست

    •  هر رنجی، پاداش ندارد

  • تعرف رنج؛ اتفاقی خلاف میل شدید انسان

جلسه 2(93/02/10): کارکرد دین در مورد رنج‌های انسان

  • رابطه لذت و رنج

  • زندگی در دنیا؛ پیچیده با رنج است

  • رنج؛ مقدمه بسیاری از لذت‌ها

  •  زندگی؛ مدیریت رنج

  • رنج دنیا؛ رنجی همگانی

  • نقش دین در مورد رنج انسان

    • 1- دین، پذیرش و تحمل رنج را آسان می‌کند

    • 2- دین، رنج‌های اضافی را حذف می‌کند

    • 3- دین، رنج‌های مفید را پیشنهاد می‌کند

    • 4- دین، امکان لذت بردن از رنج را فراهم می‌کند

  • آیا رنج‌های مؤمنین بیشتر از غیرمؤمنین است؟

    • سهمیه‌های مشخص انسان‌ها از رنج و لذت

    • مؤمن در کاهش رنج، موفق‌تر است

جلسه 3(93/02/24): فلسفه رنج در دنیا

  • تحلیل انسان‌شناسانه از رنج

    • انسان؛ موجودی انتخاب‌گر

    • ضرورت وجود دو میل متفاوت برای انتخاب یکی

    • تمایل برتر و تمایل فروتر در وجود انسان

    • انتخاب یکی از دو میل، با رنج همراه است

    • انتخاب میل برتر، با رنج کمتری همراه است

  • فلسفه زندگی در دنیا؛ ظرفیت پیدا کردن برای ملاقات خدا

  • نقش ویژه سختی و رنج برای افزایش ظفیت انسان

  • انسان با رنج پخته می‌شود

  • ضرورت سعه وجودی داشتن برای ملاقات با خدا

    • نماز؛ تمرین بزرگ شدن برای ملاقات با خدا

جلسه 4(93/02/31): عناصر اصلی رنج و راه‌های کاهش آن

  • رنج کشیدن؛ لازمه انسانیت

  • انتخاب‌گری انسان و رنج‌های حاصل از آن

    • آزادی، احترام به قدرت انتخاب

    • تلاش دنیای امروز برای برتری دادن آزادی به سعادت

    • رنج از حق انتخاب جدایی ناپذیر است

  • رنج زیبا، خوب است

  • رنج، قابل حذف نیست

  • کاهش رنج، یک وظیفه الهی

    • کارکرد دین برای کاهش رنج

    • غم‌ و عصبانیت؛ از انواع رنج هستند

  • عناصر اصلی شکل‌گیری رنج

    • 1- دوست داشتن چیزی 

    • 2- مانعی که اجازه نمی‌دهد به دوست‌داشتنی‌ها  برسیم

    • 3- عنصر زمان 

  • راه‌های کاهش غم

    • 1- کم کردن محبت‌ و دل‌بستگی

    • 2- برداشتن مانع

    • 3- از بین بردن زمان رنج(با کمک صبر)

  • فلسفه رنج

جلسه 5(93/03/21):

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
مجید شهشهانی

صوت | آداب هیئت داری

  • زمان: چهارشنبه ها - سال 93
  • مکان: تهران - حوزه علمیه دارالحکمه امیرالمومنین(ع)
  • تعداد: 2 جلسه
  • موضوع سخنرانی: آداب هیئت داری

جلسه اول:

جلسه دوم:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
مجید شهشهانی

صوت | ویژگی های کوفیان در بیان حضرت زینب(س)

  • زمان: 93/02/25 وفات حضرت زینب(س)
  • مکان: تهران - هیئت شهدای گمنام
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: ویژگی های کوفیان در بیان حضرت زینب(س)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه- 9

علاقۀ عاشقانه، مهمترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عامیانه

عشق در ادبیات فارسی جنبۀ معنوی و عرفانی دارد

«عشق» واژه‌ای است که در ادبیات کهن فارسی، اکثراً به محبت شدید اطلاق می‌شود. و معمولاً چنین محبتی بیشتر جنبۀ معنوی و عرفانی دارد تا جنبۀ زمینی و مادی؛ چرا که علائق مادی و زمینی معمولاً آن‌چنان اوج نمی‌گیرند و یا اگر اوج هم بگیرند، فرود آمدنشان بسیار سریع اتفاق می‌افتد. بنابراین خوب است ما هم این لفظ را در غیر از این معنا استفاده نکنیم. حتی در روابط عاطفی عادی نیز از به کار بردن آن اجتناب کنیم.

صرف‌نظر از معنای لغوی لفظ عشق در زبان عربی، وقتی به ترجمۀ عشق در ادبیات غنی و عارفانۀ فارسی نگاه می‌کنیم، آن را اصطلاحی برای محبت شدید می‌یابیم که شاخص اصلی آن، ازخودگذشتگی است. اگر محبتی آن قدر زیاد شود که اصرار بر فدا شدن برای معشوق را در پی داشته باشد، آن‌گاه عاشقی پدید آمده است. به این ترتیب یکی از بهترین کاربردهای این لفظ، علاقۀ شدیدی است که می‌توان به امام زمان ارواحناله‌الفداء داشت.

چهار ضرورت برای علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج)

1. ما نیازمندیم به کسی عاشقانه مهر بورزیم

صرف‌نظر از اینکه نمی‌شود به امام زمان، «کم» علاقه داشت و هر کسی با آن حضرت ارتباط قلبی و عاطفی برقرار کند به مرور زمان به محبت شدید او گرفتار خواهد شد، اساساً ما نیازمندیم که به کسی عاشقانه مهر بورزیم و با عشق او، زندگی و وجود خود را گرم کنیم. این محبتِ خیلی شدید، به کسی جز امام زمان(عج) نمی‌تواند تعلق بگیرد، و به ایشان هم نمی‌تواند که تعلق نگیرد. یعنی نه می‌توان کسی را به اندازۀ او دوست داشت و نه می‌توان او را به این اندازه دوست نداشت. اگر محبت ما به آن حضرت تا این حد شدید نیست، معلوم می‌شود که ما در روح خودمان مشکل داریم، و الّا او دوست‌داشتنی‌تر از این حرف‌ها است.

2. علاقۀ عاشقانه، مهمترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عامیانه

از آنجایی که محبت شدید جز از راه معرفت، عمل صالح و ایمان قاطع به دست نمی‌آید، پس مهم‌ترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عامیانه، علاقة عاشقانه داشتن به آن حضرت است. بنابراین تنها راه نجات از عوام‌زدگی عاطفی را باید در علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) جست‌وجو کرد. چون کسی که عزم عاشق شدن می‌کند و از خود، انتظار علاقۀ عاشقانه به حضرت دارد، مجبور است به تقویت بنیان‌های این عشق بپردازد و علم و عمل کافی برای این منظور را به دست بیاورد.

اساساً یکی از مهم‌ترین شاخص‌های علاقة عامیانه، سطحی بودن و کم بودنِ آن است، که نتیجۀ طبیعی بی‌معرفتی‌ها و بی‌تقوایی‌هاست. برای پرهیز از آسیب‌های محبت باید آن را افزایش داد، که فرمود: «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ آنان که ایمان آورده‏اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی‏تر است.»(1)

تا اینجا به دو ضرورت و فایده برای لزوم علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) اشاره کردیم. یکی نیاز ما به این محبت شدید برای گرمابخشی به زندگی خودمان بود؛ و دیگری کارکرد علاقۀ عاشقانه، به عنوان مهم‌ترین راه برای جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عوامانه به حضرت و تنها راه نجات از عوام‌زدگی در ارتباط با ایشان بود. پیش از اینکه به یکی دو فایدۀ مهم دیگر هم اشاره کنیم، جا دارد به ضرورت دوم، که نیاز خودمان به این علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) بود، کمی بیشتر بپردازیم.

ما نیازمندیم با عشق زندگی کنیم. با عشقی که بتواند انگیزه‌ای قوی برای تمام اجزای زندگی ما باشد. به دلیل آن درس بخوانیم، کار کنیم، تشکیل زندگی بدهیم و... . اگر چنین عشقی پشت سر انگیزۀ رفتارهای ما نباشد زود دلسرد می‌شویم، از آسیب‌های فراوان زندگی که تعدّی به حقوق دیگران و تجاوز از فرمان‌های الهی است، در امان نخواهیم بود، اخلاقمان بد می‌شود و تعادل روحی نخواهیم داشت.

انگیزه‌های سطحی، قلب انسان را مکدّر می‌کند

هر کسی به خاطر مدرک تحصیلی درس بخواند، هر کس به عشق مال، به عشق جاه، به عشق دنیا و... درس بخواند، به جای اینکه با این درس خواندن قلبش نورانی شود، رفته‌رفته قلبش مکدّر و سیاه خواهد شد. این ما حصل بسیاری از روایات و سخنان علمای اخلاق است.(2) باید به یک عشقی درس خواند و زندگی کرد که آن عشق بتواند جای این انگیزه‌های رایج و معمولی را بگیرد.

از طرفی بالاخره ما هم تفریح می‌خواهیم؛ باید شاد باشیم. بهترین نوع تفریح و تفرّج روح هم، آن است که کسی را عمیقاً دوست داشته باشیم، به‌صورتی که این دوست داشتن تمام وجودمان را پُر کند و آتشمان بزند. اگر حرارت عشق و محبت، وجود کسی را آتش نزند، می‌رود پایِ آتش منقل می‌نشیند. کسی که وجودش را شراب محبت و ایمان گرم نکند، به شراب انگور پناه می‌آورد. چه چیزی می‌خواهد وجود تو را آتش بزند؟ چه چیزی می‌خواهد انرژی جوانی تو را به کار بگیرد؟

ما ابله هم نیستیم تا بی‌دلیل به کسی تا این حد علاقه‌مند شویم. کمبود محبت هم که نداریم تا فریب علاقه‌های اندک را بخوریم و آنها را زیاد تصور کنیم. پس عشق‌ به‌سادگی به دست نمی‌آید. اما عاشق شدن، خیلی برای انسان‌ها مهم و ارزشمند است. مردم در آرزوی رسیدن به چنین علاقه‌های عاشقانه‌ای است که پای فیلم‌های عشقی می‌نشینند و اگرچه به عشق نرسیده‌اند، مدام در حسرت آن، ترانه‌های عاشقانه زمزمه می‌کنند.

وجود امام، تمهید خداوند برای دست‌یابی ما به عشق است

روشن است که یکی از مهم‌ترین راه‌های عاشق شدن و رسیدن به عشق، یافتن معشوق دلبری است که لایق عشق ما باشد. و نه تنها بتواند این عشق را باثبات نگه دارد، بلکه هر لحظه هم بتواند گرمای آن را افزایش دهد. خداوند متعال هم راهی برای عاشق شدن قرار داده و تمهیدی برای آسان کردن دست‌یابی به عشق اندیشیده است و آن این است که موجود نازنینی به نام «امام» را برای هر عصری قرار داده، تا بتوان به او عشق ورزید؛ و این یکی از مهم‌ترین خاصیت‌های یک امام است.

آخرین امام هم که ما در دوران غیبت او به سر می‌بریم، از این ویژگی سرشار است. امام زمان(عج)،  چنان‌که در اشارات و کلمات خود اهل بیت‌‌(ع) هم دیده می‌شود، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین اولیای خدا هستند.(3) طبیعی است که اگر محبت چنین امامی در دل کسی بیفتد، سوزناک‌ترین نغمه‌های عاشقانه را سر خواهد داد.

عاشقانه‌ترین ترانه‌های دنیا به گرد عبارات عاشقانۀ دعای ندبه نمی‌رسد

اگر تمام نامه‌ها و ترانه‌های عاشقانۀ عالم را جمع کنید، اگر هر کسی به هر کسی عشق ورزیده و عشقش را در قالب نامه یا ترانه‌ای ابراز کرده، دروغ یا راست، با مبالغه یا غیر آن، همه را جمع کنید، و مضامین عاشقانۀ آنها را بررسی کنید، سپس بهترین‌هایش را گزینش کرده، و با مضامین دعای ندبه مقایسه کنید، خواهید دید که بلندترین مضامین آنها نیز به گَرد کلمات عاشقانۀ این دعا نخواهد رسید. مگر کسی می‌تواند به کسی این قدر محبت پیدا کند که یک نفر می‌تواند به امام زمان(عج) محبت پیدا کند؟

اگر کسی عاشق امام زمان(عج) نشد، باید خودش را سرزنش کند

اگر کسی به حضرت این عشق را پیدا نکرد، باید خودش را سرزنش کند. با گفتنِ زبانی و ادعای الکی هم نمی‌شود عاشق شد؛ باید به جایی برسیم که از صمیم قلب به امام زمان(عج) بگوییم: «بی‌همگان به سر شود، بی‌تو به سر نمی‌شود/ داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی‌شود»(4) اگر در گفتۀ خود صادق نباشیم، فرشته‌ها در جواب ما می‌گویند: «تو راست نمی‌گویی، اصلاً ایشان باشد یا نباشد، تو زندگی‌ات را می‌کنی و دلت را هزار جا فرستاده‌ای. آن قدر دلگرمی‌های الکی برای خودت درست کرده‌ای که نوبت به ایشان نمی‌رسد، چه برسد به اینکه دلت وقف آقا شده باشد.»

3. نقش عشق به امام زمان(عج) در ترویج دین

یکی از مهم‌ترین فواید و ضرورت‌های این عاشقی آن است که برای ترویج دین، بعد از بیان منطق و عقلانیت دین، باید آتش عشقی را که دین در تو ایجاد کرده، به دیگران نشان بدهی تا همه ببینند این دینی که داری، چقدر توانسته تو را سرشار کند و چقدر از دینت لذت می‌بری، چقدر از نمازت، از عبادت و ولایتت لذت می‌بری، که حالا می‌خواهی دیگران را هم به این دین دعوت کنی؟

دیگران با زبان بی‌زبانی از شما می‌پرسند: شما که امام زمان را می‌شناسی و به او علاقه داری، مولای تو چقدر وجود تو را تسخیر کرده است؟ این ولایتی که از آن دم می‌زنی، اثرش در تو تا چه حد عمیق بوده است؟ زندگی تو را با دیگران چقدر متفاوت کرده است؟ چقدر بانشاط‌تر، با انرژی‌تر و با آرامش بیشتری زندگی می‌کنی؟ اگر ما که مدعی انتظار هستیم، به این پرسش‌ها پاسخ درخوری ندهیم، نه تنها مبلّغ خوبی برای حضرت نخواهیم بود، بلکه وجود ما و ادعای ما ضد تبلیغ برای وجود نازنین او خواهد بود.

4. مورد پسند امام زمان(عج) واقع شدن

یکی دیگر از اثرات عمق پیدا کردن علاقه‌های ما به آن حضرت، بر اساس همان روایتی که به قطع‌شدنی بودن علاقۀ عامیانه اشاره دارد،(5) این است که امام زمان(عج) ما را به عنوان یک یار و یاور می‌پسندد و انتخاب می‌کند. زیرا می‌بیند علاقه‌مان به حضرت تضمین‌شده و پایدار است. معلوم نیست آن حضرت، کسی را که علاقۀ ناپایداری دارد، برای یاری خود برگزیند.

بنابراین نه می‌توان این علاقه را دست کم گرفت و نه باید کم بودن آن را تحمل کرد. علاقۀ عاشقانه، عصارۀ تمام معرفت و کمال معنوی یک منتظر است. البته در کنار عشق به حضرت، علاقۀ وافر به «فرج» نیز در دل منتظر موج می‌زند، که آن هم باید در جای خود مورد بررسی قرار بگیرد. این علاقه و اشتیاق به ظهور، خود از مبانی و ابعاد خاصی برخوردار است که در بخش‌های بعدی در این‌باره با هم سخن خواهیم گفت.

هر چقدر حضور در این بار عام، ابتدائاً اجباری و سهل است، حضور در آن بار خاص، اختیاری و سخت است؛ و خوبان عالم برای راه‌یابی به آن بارگاه عظیم تمنّاها و تضرّع‌های فراوان دارند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) سوره بقره، آیه 165.

(2) به چند نمونه اشاره می‌شود: رسول خدا(ص) فرمودند: «ارزش هر عملی به نیت آن است؛ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» تهذیب الاحکام، ج1، ص83. و فرمودند: «هر کسى علمی بیاموزد براى این که با نادانان مجادله کند، یا بر دانایان فخر بفروشد، یا توجّه مردم را به سوى خود جلب کند، جایگاهش دوزخ باشد؛ مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً لِیُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ لِیُقْبِلَ بِوُجُوهِ النَّاسِ إِلَیْهِ فَهُوَ فِی النَّارِ» عیون اخبارالرضا، ج1، ص307. و در روایتی دیگر فرمودند: «یا علم را فرا بگیرد برای اینکه نظر مردم را متوجه خود کند تا او را بزرگ بدارند، پس خود را برای دوزخ آماده کند؛ أَوْ یَصْرِفَ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ لِیُعَظِّمُوهُ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» تحف‌العقول، ص43.

در روایت عبرت‌آموز دیگری نیز رسول خدا(ص) فرمودند: «هر که دانش را براى خدا بیاموزد، به هیچ بابى از آن نرسد مگر این که بیش از پیش خود را حقیرتر ببیند، با مردم افتاده‌تر شود، ترسش از خدا بیشتر گردد و در دین کوشاتر شود. چنین کسى از علم بهره‌مند مى‌شود. پس، باید آن را بیاموزد. اما کسى که دانش را براى دنیا و منزلت یافتن نزد مردم و موقعیت یافتن نزد سلطان و حاکم فرا گیرد، به هیچ بابى از آن نرسد مگر این که خود بزرگ‌بین‌تر شود و بر مردم بیشتر بزرگى فروشد و از خدا بیشتر غافل شود و از دین بیشتر فاصله گیرد. چنین کسى از دانش سود نمى‌برد؛ بنابراین، باید [از تحصیل دانش]خوددارى ورزد و علیه خود حجّت و پشیمانى و رسوایى در روز قیامت فراهم نیاورد؛ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِی نَفْسِهِ ذُلًّا وَ فِی النَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِی الدِّینِ اجْتِهَاداً وَ ذَلِکَ الَّذِی یَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْیَتَعَلَّمْهُ وَ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلدُّنْیَا وَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ الْحُظْوَةِ عِنْدَ السُّلْطَانِ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِی نَفْسِهِ عَظَمَةً وَ عَلَى النَّاسِ اسْتِطَالَةً وَ بِاللَّهِ اغْتِرَاراً وَ مِنَ الدِّینِ جَفَاءً فَذَلِکَ الَّذِی لَا یَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْیَکُفَّ وَ لْیُمْسِکْ عَنِ الْحُجَّةِ عَلَى نَفْسِهِ وَ النَّدَامَةِ وَ الْخِزْیِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» میزان الحکمه، حدیث1369، و روضة الواعظین، ج1، ص11.

امیرالمؤمنین نیز فرمودند: «از علم هر آنچه که برایتان پیش مى آید فرا گیرید و زنهار که آن را براى چهار کار بیاموزید: براى فخر فروشى بر علما، یا ستیزه کردن با نادانان، یا خودنمایى در مجالس، یا جلب کردن توجه مردم به خود و ریاست کردن بر آنها؛ خُذُوا مِنَ الْعِلْمِ مَا بَدَا لَکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تَطْلُبُوهُ لِخِصَالٍ أَرْبَعٍ لِتُبَاهُوا بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ تُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ تُرَاءُوا بِهِ فِی الْمَجَالِسِ أَوْ تَصْرِفُوا وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ لِلتَّرَؤُّسِ» ارشاد مفید، ج1، ص229.

(3) رسول الله(ص): «...پس در این هنگام خداوند مردی از اهل بیت من را می‌فرستد که ساکنین زمین و ساکنین آسمان او را دوست دارند؛ ...فَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ عِتْرَتی أَهْلِ بَیتی یُحِبُّهُ ساکِنُ الاَرْضِ وَ ساکِنُ السَّمَاءِ» معجم احادیث امام مهدی، ج1، ص84 و شرح احقاق الحق مرعشی نجفی، ج13، ص152.

رسول خدا(ص) در ضمن نقل گفتگوی خود با خداوند در شب معراج، می‌فرماید: «پس به جلو رفتم (و نظر کردم)، دیدم على بن ابى طالب و حسن و حسین و ... و حجت قائم مانند ستارۀ درخشانى در وسط آنها بود؛ فَتَقَدَّمْتُ أَمَامِی وَ إِذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ...وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فِی وَسَطِهِمْ. فَقُلْتُ: یَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ: هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ یُحِلُّ حَلَالِی وَ یُحَرِّمُ حَرَامِی وَ یَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِی یَا مُحَمَّدُ أَحْبِبْهُ فَإِنِّی أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ» غیبت نعمانی، ص93.

(4) مولوی، غزلیات دیوان شمس، غزل 553.

(5) روایت مذکور در صفحه 26: امیرالمؤمنین‌(ع) فرمودند: «مَودَّةُ العَوامِّ تَنْقَطِعُ کانْقِطاعِ السَّحابِ، وتَنْقَشِعُ کما یَنْقَشِعُ السَّرابُ؛ دوستی عوام بریده می‌شود مانند بریده شدن ابر، و زایل می‌شود چنان که سراب زایل می‌شود.» غررالحکم، حدیث1129.


مطالب مرتبط:

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۸
مجید شهشهانی

صوت | آشنایی با توحید

  • زمان: 93/02/23 - (ایام اعتکاف)
  • مکان: مسجد جامع بقیة الله
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: آشنایی با توحید

معرفی بحث:

هدف زندگی و هدف بندگی ما باید یک چیز باشد تا زندگی را در تعارض با بندگی نبینیم. کسی می‌تواند با لذت بندگی کند که هدفش از زندگی با هدفش از بندگی یکی باشد. اصولاً نمی‌توان در دل دو هدف متعارض داشت، چه رسد به دو هدف متناقض. علت اصلی نداشتن هدف واحد، محور نبودن هدفی به نام «خدا» است. چند خدایی باعث تکثر اهداف می‌گردد. مشکل اصلی این است که در کنار کسب رضای خدا، اهداف دیگر هم برایمان مهم است. اما برای یک دل شدن، باید توحید و کلمه لااله الا الله را شناخت.

فهرست:

  • در زندگی و بندگی یک هدف داشته باشیم

  • توحید، تنها راه یک هدف داشتن

  • عوارض چند خدایی بودن

  • یک دله کردن صد دل

  • نزدیک شدن به خدا، تنها هدف

  • چه کار کنیم که علاقه ما به خدا زیاد شود

  • خدا، هدف واحد زندگی

  • حضرت علی(ع)، شخصیتی که همه نگرانی‌اش خدا بود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۸
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه- 8

اشتیاق دیدار بدون توجه به فلسفه غیبت، علاقه‌ای عامیانه است/علاقۀ عامیانه به امام زمان پایدار نیست

غیر از «نگاه عامیانه» می‌توان از «علاقۀ عامیانه» نیز سخن گفت. البته باید بین این دو تفاوت قائل بود. تا اینجا به برخی از مصادیق نگاه عامیانه در مورد انتظار و برخی آثار سوء آنها اشاره شد. علاقۀ عامیانه نیز، اگرچه قابل احترام‌تر است، ولی ممکن است دچار آسیب‌هایی گردد که بعضاً جبران‌ناپذیر هم هستند.

منظور از علاقۀ عامیانه، علاقه‌های سطحی و یا بدون پشتوانه‌ای است که هر لحظه در معرض از بین رفتن قرار دارد. گاهی از اوقات می‌توانیم تعبیر علاقه‌های عامیانه را در مواردی استفاده کنیم که علاقه‌ای بر مبنای نظریِ غلط و شناخت ناصحیح استوار شده باشد. طبیعتاً این مبنای غلط ناشی از همان نگاه عامیانه است که ذکر شد.

علی(ع): علاقۀ عامیانه پایدار نیست

اصطلاح «علاقۀ عامیانه» در روایتی به صراحت مورد استفاده قرار گرفته و نکوهش شده است؛ آنجا که امیرالمؤمنین‌(ع) فرمودند: «مَودَّةُ العَوامِّ تَنْقَطِعُ کانْقِطاعِ السَّحابِ، وتَنْقَشِعُ کما یَنْقَشِعُ السَّرابُ؛ دوستی عوام و عامیانه بریده می‌شود مانند بریده شدن ابر، و زایل می‌شود چنان که سراب زایل می‌شود.»(1) در این کلام شریف، به مهم‌ترین آسیب علاقه‌های عامیانه که قطع‌شدنی بودن آن است، اشاره شده است.

لزوم تحسین علاقه‌های ابتدایی و فطری

اما جای نگاه مثبت به این‌گونه علاقه‌ها هم هست؛ آنجا که علاقۀ عامیانه به معنای یک علاقۀ فطریِ طبیعی و هرچند ابتدایی گرفته شود. در بسیاری از عوام، ارادت و معرفت آنها نسبت به اولیای الهی، با همین نوع علاقه آغاز می‌شود. علاقه‌های فطری و ابتدایی موجود در جان جامعه را باید محترم شمرد. اینها سرمایه‌های لازم برای ارتقای همان علاقه‌ها و اعتقادات و علامت سلامت و صفای باطن افراد هستند. باید هم‌زمان، هم آن علاقۀ باصفای عامیانه را که در میان خیلی‌ها رواج دارد، تحسین و حتی در بین اهلش ترویج نمود؛ و هم آن علاقه‌ها را با نگاه عالمانه تعمیق کرد و افزایش داد. چرا که گاهی این‌گونه علاقه‌ها آغاز یک شور و شعور عمیق هستند و نباید به‌سادگی از کنار آنها گذشت و آنها را بی‌مقدار شمرد.

گاهی از اوقات نیز علاقه‌های عموم مردم با قضاوتی ناصحیح دست کم گرفته می‌شوند، در حالی که در میان عوام، افرادی با معرفت‌های عمیق و ایمان راسخ پیدا می‌شوند که نخبگان حسرت آن را دارند. روشن است که آنهایی را که به‌ظاهر از سواد و معلومات کافی برخوردار نیستند، نباید عوام بدانیم و علاقه‌های آنها را نباید در زمرة علاقه‌های عامیانه و انقطاع‌پذیر تلقی کنیم.

نگاه عالمانه، به معنای نفی رابطۀ عاطفی نیست

از طرف دیگر، نباید تصور کرد که اگر به مباحث عقلانی و علمی در موضوع مهدویت و امام زمان(عج) پرداخته می‌شود، به این معنی است که برخورد عقلانی در این عرصه، در مقابل برخورد عاطفی با موضوع امام زمان(عج) است. این اشتباه است که ما این دو موضوع را مقابل یکدیگر تلقی کنیم. کما اینکه بعضی‌ها با کوته‌نظری، در کنار توصیه به برخورد علمی با موضوع امام زمان‌(عج)، موج عاطفیِ گرایش به امام زمان(عج) را، مورد هجمه قرار می‌دهند و اساساً گرایش عاطفی به امام زمان(عج) را امری غیر اصیل و کم‌ارزش تلقی می‌کنند. در حالی که، نه می‌توان این موج عاطفی را خاموش کرد و نه اساساً چنین چیزی مطلوب است.

رشد عقل، شعله‌ور شدن عاطفه را به دنبال دارد

نه تنها برخورد عالمانه و عاقلانه با موضوع منجی، هیچ‌گونه منافاتی با گرایش عاطفی به امام زمان(عج) ندارد، بلکه هنگامی که عقل‌ها روشن شوند، عاطفه‌‌ها هم شعله‌ورتر خواهد شد؛ و معرفت، مایۀ تحکیم و تعمیق همین رابطۀ عاطفی قرار خواهد گرفت؛ و آن را از سطح عامیانه ارتقا خواهد داد.

یک وقت تصور نشود که فهمیدن عقلانی و منطقی امام زمان(عج)،  کلاسش بالاتر از گریه کردن است. اگر کسی فهمش دربارۀ امام زمان(عج) بالا رفت، به جای اشک، خون گریه خواهد کرد. فکر نکنیم اگر عالِم شدیم، گریه را کنار می‌گذاریم؛ دعای ندبه را کنار می‌گذاریم. نه، اتفاقاً اگر عالم شویم، تازه دعای ندبه‌خوان می‌شویم، تازه می‌فهمیم برای چه باید گریه کنیم. این اثر عجیب معرفت است.

علم، خشیت را افزایش می‌دهد/ علم بدون اشک نشانۀ ضعف انسانیت

گاهی برخی از سر ناآگاهی می‌گویند: «آقا! گریه برای امام زمان بس است. حالا دیگر نوبت معرفت است.» غافل از اینکه اگر معرفت بالا برود، اشک هم زیاد می‌شود. لذا اگر کسی آگاهی پیدا کرد، اما اشک و سوز و آهش بیشتر نشد، باید در آدمیت و انسانیت خود تردید کند. این یک اصل مهم است که علم، خشیت را افزایش می‌دهد؛(2) به همین دلیل است که خداوند متعال می‌فرماید: «فقط بندگان عالِم خدا هستند که از خدا خشیت دارند.»(3)

منتها بخشی از این رابطۀ عاطفی که ابتدائاً پدید می‌آید، نتیجۀ فطرت‌های سالم است و بخشی از آن، نتیجۀ آگاهی‌های کلی و ابتدایی است که ممکن است برخی از این آگاهی‌ها، سطحی هم باشند. سخن در این است که باید این آگاهی‌های کلی و ابتدایی تفصیل و تکامل پیدا کند، تا آن رابطۀ عاطفی پایدار شود و در این سطح حداقلی باقی نماند.

رابطۀ عاطفی جامعه ما با امام زمان(عج) بسیار پایین‌تر از سطح مطلوب است

حتی باید گفت این سطح متوسط رابطۀ عاطفی موجود در جامعه با امام زمان(عج)،  آن‌چنان‌که باید باشد نیست. وضعیت موجود، بسیار پایین‌تر از حدّ مطلوب و مورد انتظار است. این موجِ بسیار لذت‌بخشی که الحمدلله برای دعای ندبه‌ها در کشور ما به راه افتاده، تازه آغاز راه است نه سرانجام راه. معلوم نیست ما از نقطۀ صفر چقدر فاصله گرفته باشیم. بله، از نقطۀ صفر عبور کرده‌ایم و دیگر منفی نیستیم، اما تا نقطۀ مطلوب هم خیلی فاصله داریم.

درست است که دعای ندبه خواندن‌ها آغاز شده و مراسم‌های دعای ندبه رونق گرفته است، ولی آن دعای ندبه‌ای که باید برای امام زمان(عج) خوانده شود و به محبت بسیار بالایی احتیاج دارد، که در خود دعا هم اشاره‌های روشنی به آن شده است،(4) با این دعای ندبه‌هایی که ما می‌خوانیم، خیلی متفاوت است. شرح این تفاوت را باید در فرصت دیگری مورد گفت‌وگو قرار داد.

در عین حال، این گرایش ابتدایی به حضرت نیز یک گرایش بسیار معنادار و باارزش است. نام مقدس آقا امام زمان(عج) هر اثر و حلاوتی را در دل‌ها ایجاد کند بسیار قابل احترام است، ولی گلایه از این است که ما بخواهیم این گرایش را در همین حدّ مقدماتی و حداقلی نگه داریم و به آن بسنده کنیم. اینجا است که باید منتظر آسیب‌های عوام‌زدگی باشیم.

چرا باید عواطف دینی را رشد دهیم؟

اگر کسی عواطف دینی خود را در سطح مقدماتی نگه دارد، در حالی که موقعیت اقتضا دارد که او رشد بیشتری داشته باشد، آن‌گاه چه بسا این ایستایی موجب انحراف او گردد. چنین شخصی ممکن است کم‌کم خودش به مقابله با دین خودش برخیزد؛ چرا که پس از مدت زمانی که از پدید آمدن آن عواطف اولیۀ دینی می‌گذرد، مقدماتی و سطحی بودن آن عواطف را لمس می‌کند و در نتیجه سعی می‌کند از این سطحی بودن فاصله بگیرد. آن‌گاه اگر این فاصله گرفتن، به سمت عمیق شدن جهت پیدا نکند، ممکن است به سمت حذف و مقابله سوق پیدا کند. لذا باید به اعماق و ژرفای عواطف دینی رفت و این گرایش ابتدایی را که به امام زمان(عج) پدید آمده، عمق بخشید. باید مراقب باشیم تا مودّت عامیانه کار دستمان ندهد و در لحظه‌ای که به آن محتاجیم، از دستمان نرود.

نمونه‌ای از علاقه‌های عامیانه: اشتیاق دیدار بدون توجه به فلسفه غیبت و انتظار

نمونه‌ای از علاقه‌های عامیانه را می‌توان اهمیت دادن به دیدار حضرت، بدون توجه به ظهور و بدون توجه به فلسفۀ غیبت و انتظار دانست. کسانی که چنین علاقه‌های عامیانه‌ای دارند، کسانی هستند که خود را مشتاق دیدار حضرت می‌دانند اما نه توجهی به بیرون آمدن حضرت از پردۀ غیبت دارند و نه به فواید و برکات فراوانی که بر ظهور حضرت مترتب است، اعتنایی دارند. هرچند با چنین علاقه‌ای نیز باید محترمانه برخورد کرد، اما سؤال این است که چگونه می‌توان ادعای عاشقی و تمنای دیدار داشت، ولی به آرمان‌های حضرت بی‌اعتنا بود؟

کلام آیت‌الله بهجت(ره)

حضرت آیت‌الله بهجت(ره) می‌فرمایند:  «آیا می‌شود رییس و مولاى ما حضرت ولى‌عصر(عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلاى دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم، و در عین حال خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!»(5) «اشخاصی را می‌خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!»(6)  «تنها پیدا کردن و دیدن حضرت مهم نیست ... هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت– که نفعش به همه برمی‌گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم!»(7)

این آدم‌ها که تنها مشتاق «دیدن» حضرت هستند و به مصائب عالم بشریت و رسالت آن حضرت کاری ندارند، معمولاً گرهی از کار حضرت باز نمی‌کنند. هرچند ممکن است در صورتی‌که صادق باشند، حضرت به درد ایشان بخورد.

تقاضای دیدار در دعای ندبه، فردی نیست

در دعای ندبه صدا می‌زنیم: «مَتی تَرانا وَ نَراکَ، وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوآءَ النَّصْرِ تُری؟ اَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَ اَنْتَ تَاُمُّ‏الْمَلَأ، وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ‏ عَدْلاً؟ کی می‌شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم، در حالی که پرچم‏ نصرت و پیروزی را برافراشته باشی و همه آن را ببینند؟ آیا می‌شود روزی را ببینیم که گرداگردت را گرفته باشیم، در حالی که تو امام و رهبر مردم باشی و زمین را پر از عدل و داد کرده باشی؟»(8)

یعنی عاشق دیدن توام، در حالی که تو امام هستی و حاکمیت جهانی داری. نه اینکه کاش من بتوانم تو را در یک گوشه‌ای ببینم. هرچند باید اذعان کرد که معمولاً اشتیاق دیدار حضرت، ولو به صورت فردی، در هر دلی قرار بگیرد، آن دل به ظهور و نجات عالم هم اشتیاق پیدا خواهد کرد و این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند، اما در مقام تبلیغِ یک‌سویه برای دیدار امام زمان(عج)،  رهزنی‌هایی انجام می‌گیرد که نیاز به هوشیاری دارد.

در دعای سلامتی حضرت هم اصلاً تقاضای دیدار نیست

در دعای سلامتی آقا امام زمان هم همین قصه وجود دارد:« اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُک عَلَیهِ وَعَلی‏ ابآئِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً، وَ قَائِداً وَ نَاصِراً، وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا؛ خدایا! برای ولیّ خود، حجّت بن الحسن، که درودهای تو بر او و بر پدرانش باد، در این ساعت و در هر ساعت، ولیّ و نگهبان، و رهبر و یاور، و راهنما و دیده‏بان باش، تا اینکه او را از روی میل و رغبتِ مردم، در روی زمین سکونت دهی و زمانی دراز او را بر روی زمین بهره‏مند سازی.»(9)

در این دعای مشهور، اصلاً برای دیدن حضرت دعا نمی‌کنیم، برای سلامتی حضرت دعا می‌کنیم. دعا می‌کنیم حضرت سلامت باشند، تا اینکه فرج ایشان برسد و از حکومتشان بهره‌مند گردند. این اوج یک خلوص عاشقانه و عارفانه است، که دیگر خود را در نظر نمی‌گیرد و تنها محبوب خود را مد نظر قرار می‌دهد.

در دعای عهد هم، دیدار حضرت مسألۀ اصلی نیست

در دعای عهد هم، که مستحب است هر روز صبح خوانده شود و حضرت امام(ره) معتقد بودند خواندن آن در سرنوشت انسان تأثیر دارد،(10) قبل از اینکه تقاضای دیدار کند و صدا بزند: «اَللّهُمَّ اَرِنی الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ؛ خدایا! آن صورت زیبا را به من نشان بده.» (11) بلافاصله قبلش دعا کرده: «اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَینی‏ وَ بَینَهُ الْمَوْتُ ... فَاَخْرِجْنی‏ مِنْ قَبْری‏ مُؤْتَزِراً کفَنی‏، شاهِراً سَیفی‏، مُجَرِّداً قَناتی؛‏ که معنای اجمالی آن این است: خدایا! اگر هم مُردم، من را زنده کن تا پای رکابش پیکار کنم.»

یعنی آن چیزی که برای من مهم است، رکاب حضرت است، حکومت حضرت است، حاکمیت حق است. همین معنا در بخش‌های دیگر دعای عهد و همچنین دعاهای دیگر مربوط به آن حضرت کاملاً مشهود است.

ــــــــــــــــــــــــــ

(1) غررالحکم، حدیث1129.

(2) امیرالمؤمنین علی(ع): «إِذَا زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَ أَدَبُهُ وَ تَضَاعَفَتْ‏ خَشْیَتُهُ‏ لِرَبِّهِ؛ چون دانش آدمى فزونى گیرد، ادبش افزون مى شود و ترسش از پروردگارش دو چندان مى گردد.» غرر الحکم، حدیث791. و نیز آن حضرت فرموده‌اند: «سَبَبُ الْخَشْیَةِ الْعِلْمُ؛ سبب ترس و خشیت[از خداوند] علم است.» همان، حدیث787.

(3) إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء. سوره فاطر، آیۀ 28.

(4) «إِلَی مَتَی أَحَارُ فِیکَ یَا مَوْلَایَ وَ إِلَی مَتَی وَ أَیَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِیکَ وَ أَیَّ نَجْوَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ أُنَاغَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ مَا جَرَی هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُکَاءَ ...هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَی الْقَذَی .... مَتَی نَنْتَفِع‏ مِنْ عَذْبِ مَائِکَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَی؛ تا کی سرگردان تو باشم ای مولای من؟ و تا کی و به چه زبانی وصف تو گویم و راز دل کنم؟ گران و ناگوار است بر من که پاسخ از دیگری جز تو بشنوم و گفتگو کنم، گران است بر من که بر تو بگریم ولی مردم تو را واگذارند ... آیا کمک‏کاری هست که با او فریاد و گریه را طولانی کنم؟.... آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار من نیز یاریش دهد؟ کی می‏شود که سیراب گردیم از آب وصل تو که تشنگی ما به درازا کشید؟» اقبال الاعمال سیدبن‌طاووس، ص298، همچنین: مفاتیح الجنان، دعای ندبه.

(5) در محضر بهجت، ج2، شماره267.

(6) همان، شماره276.

(7) همان، شماره26.

(8) اقبال الاعمال سیدبن‌طاووس، ص298، همچنین: مفاتیح الجنان، دعای ندبه.

(9) کافی، ج4، ص162.

(10) برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ج3، ص42. برای تفصیل مطلب نگاه کنید به پاورقی چاپ هشتم صفحه 179

(11) مفاتیح‌الجنان، دعای عهد. و نیز: مصباح کفعمی، ص550.


مطالب مرتبط:

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۷
مجید شهشهانی

صوت | مهمترین امتحان در عصر امام کاظم(ع)

  • زمان: 93/03/03 - شهادت امام کاظم(ع)
  • مکان: مهدیه تهران
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: مهمترین امتحان در عصر امام کاظم(ع)

معرفی بحث:

غربت امام موسی کاظم(ع)، غربتی ویژه است که با توجه به شرایط تاریخی عصر ایشان، بسیار عجیب و غیرعادی است. پذیرش غربت امام کاظم(ع) ساده نیست و رنج بسیاری را بر ایشان و شیعیان تحمیل کرده است. چرا که با وجود موالیان پر تعداد آزاد شده به دست امام سجاد(ع) و شاگردان تربیت شده در محضر امام صادق(ع)، وجود این همه غربت برای امام کاظم(ع) امری عجیب است. شرایط خاص دوران امام کاظم(ع)، این سؤال را به ذهن متبادر می‌کند که مهمترین امتحان آن دوران چه بوده است؟ در این جلسه دو امتحان اصلی مورد بررسی قرار گرفته است: 1- امتحان شدن با حکومتی که ادعای محبت اهل بیت(ع) را داشت. 2- امتحان جامعه دینی با عالمان سوء.

فهرست:

  • رنج ویژه امام موسی بن جعفر(ع)

  • غربت امام کاظم(ع) در عین برخورداری از پایگاه قوی اجتماعی

  • نگاهی گذرا به برخی از رنج‌های امام کاظم(ع)

  • امتحان خاص در هر زمان خاص

  • دو امتحان اصلی در زمان امام موسی بن جعفر(ع)

    • 1-امتحان با حکومتی که ادعای محبت اهل بیت داشت

    • 2- امتحان جامعه دینی با عالمان سوء

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۷
مجید شهشهانی

صوت | هنوز امام حسین(ع) ما را به یاری می طلبد

  • زمان: 93/03/12 (سومین شب خاطره پیاده روی اربعین)
  • مکان: دانشکده هنرهای زیبا - دانشگاه تهران
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: هنوز امام حسین(ع) ما را به یاری می طلبد

معرفی بحث:

طبیعتاً ما عظمت سیدالشهدا(ع) را درک می‌کنیم و به آن اعتراف داریم اما نه آنقدر که لازم است. هنگامی که ببینیم جهان بواسطه امام حسین(ع) بیدار می‌شود، متوجه می‌شویم که ما درک لازم را از عمق اثرگذاری امام حسین(ع) نداشته‌ایم. کربلا، هم دارای پیام‌های حداقلی است و هم پیام‌های حداکثری و به همین دلیل می‌تواند هم ضعیف‌ترین آدم‌ها به لحاظ معرفت را تحت تأثیر قرار دهد و هم با معرفت‌ترین اولیاء الهی را مجذوب خود نماید. وقتی جامعه به سمت دینداری حداقلی حرکت می‌کند، گروهی باید حسینی عمل کنند و دینداری حداکثری را به نمایش بگذارند. چنانکه امام حسین(ع) هم نهایت دینداری را برای مردمی که از دینداری دور شده بودند، به نمایش گذاشت. این راه و روشی است که مورد نیاز امروز و هر روز جامعه ما است، راهی که حسین(ع) ما را بدان می‌خواند.

فهرست:

  • ضرورت درک عظمت سیدالشهداء

  • عجز انسان از درک عظمت اولیاء خدا

  • ضرورت افزایش معرفت به اهل بیت(ع)

  • دو ویژگی به ظاهر متضاد کربلا

    • پیام‌های حداقلی کربلا

    • پیام‌های حداکثری کربلا

  • ضعیف‌ترین دل‌ها را می‌توان با امام حسین(ع) جذب کرد

  • علاقه ویژه اولیاء خدا به امام حسین(ع)

  • ندای هل من ناصر امام حسین(ع) در زمان ما

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۶
مجید شهشهانی