سایت جدید بیان معنوی راه اندازی شد برای مشاهده کلیک کنید.
آیا فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در مورد «نشاط در عبادت» با «تحمل سختی عبادت» منافات ندارد؟
منبع: کتاب شهرخدا، چاپ هشتم، ص 137
اهمیت استمرار و نظم در برنامههای تربیت
یکی از لوازم مهم تأثیرگذاری یک برنامۀ تربیتی، طول مدت و ممارستی است که باید در اجرای آن برنامه در نظر گرفت. اینکه ما هرگاه دلمان خواست سری به معنویات بزنیم و تا هر موقع حال داشتیم ادامه بدهیم، و در نهایت بدون نظم و بر اساس تمایل، به برنامههای عبادی بپردازیم، روش بسیار نادرستی است. امام باقر(ع) در کلامی شریف که نظیر آن در کلمات معصومین کم نیست، فرمودهاند: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ محبوبترین اعمال نزد خدای متعال آن اعمالی است که بنده بر آن مداومت ورزد، هرچند عملی اندک باشد.» [1]...
مراحل سهگانۀ یک برنامۀ معنوی مستمر
اتفاقاتی که در جریان یک برنامۀ معنوی زماندار و مستمر میافتد قابل توجه است. آدم در ابتدا بخاطر جاذبههای جدید بودن، از لذت و حظّ معنوی خاصی برخوردار است (مرحلۀ اول). اما بعد به مرور زمان، از زیبایی و حلاوت آن برنامۀ عبادی کاسته میشود، انگیزهها رو به تحلیل میروند، و حتی کمکم خستگی و ملالت پیش میآید. که معمولاً این مسیر بهسرعت طی میشود (مرحلۀ دوم).
ما معمولاً از چنین حالتی خرسند نیستیم و دوست داریم از عبادت، لذت ببریم و گاهی هم اگر بتوانیم (شرعاً واجب نباشد) آن برنامۀ عبادی و معنوی را طاقت نمیآوریم و ترک میکنیم. در خصوص ماه رمضان چون امر واجب الهی است، طبیعی است که آن را رها نخواهیم کرد، اما دیگر آن بهرۀ لازم را نمیبریم و احساس معنویت نمیکنیم. منتها اگر استقامت بورزیم، و آنچنان که باید صبر کنیم و مقابل خستگیها دوام بیاوریم، کمکم یک حلاوت جدیدی که حتی از آن حالت اولیه هم دلچسبتر است پدید میآید، و وارد مرحلۀ تازهای میشویم (مرحلۀ سوم). کمکم با اُنسی که نسبت به اعمال عبادی و تلاش معنوی خود پیدا میکنیم، و با عمقی که معمولاً از آن برخوردار میشویم، میتوانیم از لذت عمیقتر و حتی ماندگارتری برخوردار شویم.
شرط ورود به این مرحلۀ سوم، رعایت ادبِ عبادت و حفظ حرمتِ امرِ خدا و یا تداوم بخشیدن به برنامهایست که خود را ملزم به اجرای آن میدانیم. هرچه در بین دو مرحلۀ شیرینی عبادت (مرحلۀ اول و مرحلۀ سوم)، از غفلت ورزیدن و تبعیت از هوای نفس خودداری کنیم، از مواهب مرحلۀ سوم که به نوعی برخوردار شدن از یک حلاوت اکتسابی است، بیشتر بهرهمند خواهیم شد.
ریاضتی که باید در عبادت کشید، گاهی به همین معناست که انسان ممکن است لذت مستقیم از یک عبادت نبرد، و یا شیرینی آن را در زمانهایی، بهخصوص به علّت تداوم، درک نکند، ولی به دلیل انگیزههای برتر و عاقلانهای که دارد، به آن عبادت مبادرت بورزد و به کمک «تفکر» و «آگاهی از ضرورتها و فواید درازمدت» خود را برای انجام آن انگیزهمند سازد.
سوال مشهور: مگر نشاط داشتن، شرط انجام عبادت نیست؟
سؤال مشهوری که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که مگر در روایات نفرمودهاند که عبادات را باید با نشاط انجام داد و اگر انسان تمایل نداشت نباید چیزی را به خود تحمیل کند؟ پس این تحمل دوران میانی و تداوم بخشیدن به عبادت بدون حلاوت، برای چیست؟ آیا زدگی بیشتر نمیآورد؟
1. پاسخ خاص (ماه رمضان)
البته این سؤال دربارۀ روزۀ رمضان، که از عبادات واجب است، جای پرسش ندارد. چون در روایات به ما فرمودهاند که اگر حال عبادت ندارید، به «واجبات» اکتفا کنید. چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در کلمات قصار نهج البلاغه میفرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ؛ دلها اقبال و ادبار (پشت کردن) است پس وقتی دل اقبال کرد به نوافل بپردازید، و هنگامی که پشت کرد، تنها به واجبات اکتفا کنید.»[2] پس اگر کسی در رمضان از طول ایام روزه دچار ملالت و کسالت شد، طبیعی است که نباید به خستگی خود اعتنا کند. و باید دانست که در بسیاری از اوقات، و برای برخی افراد، درست از هنگامی که روزۀ ماه رمضان توأم با خستگی و عدم حلاوت توأم میشود، آثار خود را در سازندگی فرد بروز خواهد داد.
گفتهاند سیّد مرتضی[3] هنگام احتضار و در آخرین لحظات عمر شریف خود به اطرافیان وصیت کرده بود نمازهایش را قضا کنند. وقتی علت را از ایشان جویا شدند، ایشان فرموده بود: «چون از خواندن نماز خیلی لذت میبردم، میترسم انگیزۀ اطاعت از خدا و خلوصِ در نیّتِ قربتاً الیالله، خدشهدار شده باشد.»[4] لذا اگر گاهی از اوقات عبادت با شیرینی توأم نیست و یا به تلخی انجام میشود، در اینکه موجب تقرّب به خداوند است نباید تردید کرد.
2. پاسخ عام (عموم عبادات):
الف. تفاوت عبادات برنامهریزی شده
اساساًً وجود وقوع هر نوع بیحالی در انجام عبادت را نمیتوان دلیل ترک عبادت قرار داد، و در برخی از برنامههای معقول عبادی که انسان برای مدت نسبتاً طولانیای به اجرای آنها مبادرت میورزد، نباید به دلیل ادبار دل، آن برنامه را ترک کند. اکتفا کردن به واجبات و ترک عبادات مستحبی در حالت ادبار، مربوط به برنامههایی نمیشود که با یک تصمیمگیری و درایت، برای مدت طولانی برنامهریزی شده است.
همچنانکه وقتی میفرمایند: «أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ بهترین اعمال در نزد خدا، عملی است که بنده بر آن مداومت ورزد، اگرچه عمل کمی باشد.»[5] و ما را به دوام در عبادت، هرچند اندک، توصیه میکنند، حتماً حساب اِدبار را هم کردهاند.
ب. امکان برطرف کردن ادبار قلب با تفکّر و آگاهی
از طرف دیگر، انسان میتواند ادبار قلبی خود را در بسیاری از موارد با تفکر و افزایش آگاهی از فواید عبادات برطرف نماید. نشاط در عبادت، همیشه به معنای وجود یک حال معنوی فوقالعاده نیست که تا اشک و آه و سوز انسان کم شد، بگوید من دچار ادبار قلب شدهام و بدون هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن ادبار، به ترک آن عبادت اقدام کند.
ج. توجّه به انواع «نشاط» در عبادت
ضمن آنکه در بسیاری از اوقات، تلاش برای برطرف کردن ادبار دل، مؤثر قرار میگیرد، باید بدانیم که داشتن یک انگیزۀ قوی و معقول برای عبادت، خود یک نوع نشاطِ در عبادت به حساب آمده و موجبات اقبالِ دل را فراهم میکند.
د. عامل بسیاری از ادبارها و راه برطرف کردن آنها
البته باید توجه داشته باشیم، ادبارهایی که برای ما پیش میآید، بسیاری از اوقات ناشی از طبیعت ملالت و کسالت نیست، بلکه ناشی از معاصی و غفلتهای ما و یا توجههای بیش از اندازهای است که به امور دنیایی داشتهایم؛ که حتماً باید با «استغفار» به برطرف کردن آن «ادبار» بپردازیم؛ و این، خود یک تکلیف معنوی است؛ نه اینکه انسان تا ادبار را مشاهده کرد، فرار را بر قرار ترجیح داده و دیگر بر سجّادۀ عبادت قرار نیابد. کما اینکه از رسول اکرم(ص) نقل است که فرمودهاند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً کَصَدَإِ النُّحَاسِ، فَاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَار؛ برای دلها، غبار گرفتن و سیاهشدنی است، بهمانند سیاهی دود، پس دلهایتان را با استغفار جلا دهید.»[6] و حتی خود حضرت رسول هم روزی صد مرتبه استغفار میفرمودند و در توضیح علت آن فرمودهاند: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ؛ هر روز بر روی قلبم غبار مینشیند، تا اینکه (برای برطرف کردنش)، روزی صد مرتبه استغفار میکنم.»[7]؛ هرچند آن غباری که بر قلب نازنین حضرتش مینشسته، لطیفتر از آن است که برای ما قابل درک باشد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1]. الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2.
[2]. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارۀ 312.
[3]. ابو القاسم، على بن حسین بن موسى، مشهور به «سید مرتضى علم الهدى»، که علامه حلّى او را معلم شیعه امامیه خوانده است، در سال 355 متولد شد و در سن 82 سالگی از دنیا رفت. او پس از شیخ مفید، پیشواى فقهى، متکلم و مرجع امامیه در عصر خویش قلمداد مىشد و در زهد و تقوا اسوهای کم نظیر بود.
[4]. گلشن ابرار، ج1، ص70 و نیز: سید مرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص63.
[5]. الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2. از امام باقر(ع).
[6]. وسائل الشیعه، ج7، ص176، ح9050.
[7]. مستدرک الوسائل، ج5، ص320، ح5978.