سایت جدید بیان معنوی راه اندازی شد برای مشاهده کلیک کنید.
خدا چگونه انسان را هدایت میکند؟-12
ما به آهنگ کلمات قرآن، از شیر مادر محتاجتریم / وقتی قرآن کتاب هدایت است، موسیقی قرآن هم جزئی از هدایت است/ اولین اثر آیات قرآن، باید خلع تکبر از دل انسان باشد/ داستان جوان استرالیایی که با قرآن هدایت شد: اولین آیات قرآن، خیلی لَجم را درآورد!
پناهیان: اینکه شما میبینید مردم به موسیقی، خیلی محتاج و معتاد میشوند، به خاطر این است که «انسان اساساً به موسیقی احتیاج دارد؛ اما به موسیقی کلام پروردگارش» انسان بعد از اینکه متولد میشود، به موسیقی کلام مادر نیاز دارد، و بعد از اینکه بالغ شد، به موسیقی کلام خدا احتیاج پیدا میکند. البته بعضیها هیچوقت بالغ نمیشوند یعنی به این بلوغ نمیرسند که نیاز خودشان را درک کنند.
حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت میکند؟» سخنرانی میکند. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در جلسه دوازدهم را میخوانید:
دریافت با کیفیت پایین (7.35 مگا بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (19.5 مگا بایت)
علاوه بر معانی آیات، باید به ابعاد دیگر قرآن نیز نگاه کنیم/یکی از این ابعاد، آهنگ کلمات قرآن است
- ما باید به ابعاد گستردۀ نیاز خودمان به قرآن پی ببریم. نباید صرفاً به معانی قرآن توجه کنیم؛ فقط معانی کلمات قرآن نیست که عقل ما را روشن میکند بلکه عوامل دیگری از جمله «ترکیب کلمات و تعابیر قرآن» و «سبک سخن گفتن قرآن» نیز آثار فوقالعادهای بر روح و جان انسان دارد. نباید قرآن را دستکم گرفت. آیات قرآن حتی مشرکین قسیالقلب را هم تکان میداد. یعنی علیرغم اینکه با پیامبر اکرم(ص) مخالفت میکردند، شبها میآمدند و مخفیانه به آیات قرآن کریم که پیامبر(ص) تلاوت میکرد، گوش میدادند.
- باید به همۀ ابعاد مختلف قرآن نگاه کنیم و یکی از ابعاد قرآن کریم که باید مورد توجه قرار دهیم، آهنگ کلمات قرآن است. به عنوان مثال وقتی شاهنامۀ فردوسی را میخوانید، میبینید که حماسی سروده شده است و یک وزن و ریتم خاصی دارد. اگر شما یک مدتی، اشعار یک شاعرِ مأیوس و درمانده را بخوانید، بالاخره بر شما تأثیر میگذارد و شما هم منفیباف و درمانده میشوید. حالا اگر یک مدتی کلمات پروردگار عالم را بخوانید، خود به خود روح شما بزرگ میشود، چون با کلمات کسی که از همه بزرگتر است، نشست و برخاست کردهاید.
- آیات قرآن، شما را بزرگ میکند. اگر دیدید کسی آدم حقیری است، بدانید که یا قرآن نخوانده و یا اگر هم قرآن خوانده است، قرآن از گلویش فراتر نرفته است(...وَ یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا یُجَاوِزُ إِیمَانُهُمْ حَنَاجِرَهُمْ؛ کشفالغمه/1/130) یعنی به یک دلیلی، بدیهای خودش را حفظ کرده و نگذاشته است که قرآن او را اصلاح کند.
ما به آهنگ کلمات قرآن، از شیر مادر محتاجتریم/ آهنگ کلمات قرآن، موسیقیِ اصلی ماست
- قرآن دارای یک موسیقیای است که ما به آن احتیاج داریم. منظور از موسیقی یا آهنگ کلمات قرآن این نیست که لزوماً آیات قرآن، در دستگاههای موسیقی(اﻟﺤﺎن ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ) قرائت شود، بلکه وقتی خودتان هم یک سوره مانند سورۀ حمد را میخوانید، موسیقی یا آهنگ خاص کلمات آن را حسّ میکنید؛ با هر صوت و لحنی که قرائت کنید. ما به این موسیقی و آهنگ کلمات قرآن، از شیر مادر محتاجتریم. این موسیقیِ اصلی ماست.
- اینکه شما میبینید مردم به موسیقی، خیلی محتاج و معتاد میشوند، به خاطر این است که «انسان اساساً به موسیقی احتیاج دارد؛ اما به موسیقی کلام پروردگارش» انسان بعد از اینکه متولد میشود، به موسیقی کلام مادر نیاز دارد، و بعد از اینکه بالغ شد، به موسیقی کلام خدا احتیاج پیدا میکند. البته بعضیها هیچوقت بالغ نمیشوند یعنی به این بلوغ نمیرسند که نیاز خودشان را درک کنند.
وقتی قرآن کتاب هدایت است، موسیقی قرآن هم جزئی از هدایت است و به هدایت انسان کمک میکند
- وقتی قرآن کریم، کتاب هدایت است، موسیقی قرآن نیز ما را هدایت میکند و این موسیقی هم جزئی از هدایت است و خیلی به هدایت انسان کمک میکند. این تأثیر فوقالعاده معجزهآسا است. برخی میگویند چرا کسانی که اهل دین هستند، اینقدر نسبت به موسیقی کملطف هستند؟! جواب این است که اینها وقتی با موسیقی قرآن اُنس میگیرند، دیگر توجهی به سایر موسیقیها پیدا نمیکنند؛ چه موسیقیهای خوب و چه بد. مگر موسیقی گوش کردن برای این نیست که انسان، لذت ببَرد؟ خُب اینها با موسیقی قرآن به قدر کافی لذت میبرند و دیگر جایی برای موسیقیهای دیگر باقی نمیماند و نیازی احساس نمیکنند.
- قرآن، موسیقی و آهنگ دل ماست. ببینید مردم جهان چقدر سرود و ترانه و شعر میخوانند! به خاطر اینکه به این چیزها احساس نیاز میکنند، ولی اصلش این است که این نیاز را با آیات نورانی قرآن تأمین کنیم. البته بعضیها برعکس هستند، یعنی به جای اینکه به آیات قرآن دل بسپارند، وقتی یاد خداوند به میان میآید، قلب آنها مشمئز میشود. خدا دربارۀ اینها میفرماید: «وقتی پیش کسانی که به آخرت ایمان ندارند یاد خدای واحد به میان میآید، قلوبشان مشمئز میشود و وقتی از غیر خدا یاد شود، آنا شاد و خوشحال میشوند؛ وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُون»(زمر/45) به جای اینکه قلب آنها با شنیدن ذکر خدا نرم شود، مشمئز میشود. باید از اینها پرسید: «تو با قلب خودت چه کار کردهای که اینطور از یاد خدا مشمئز میشوی؟!»
چهار اثر مهم قرآن بر دل انسان: 1.تنبّه 2.شفا 3.هدایت 4.رحمت
- قرآن با دلِ ما یک کارهایی میکند و یک آثاری بر دل و جان ما دارد. البته چون دل ما فوقالعاده پیچیده است و قرآن هم فوقالعاده پیچیدگی دارد لذا نمیتوانیم بگوییم که وقتی قرآن میخوانیم، آیات قرآن دقیقاً چه تأثیری بر قلب ما میگذارد. قرآن ما را بار میآورد و تربیت میکند، نه فقط به این صورت که ما معانی آیات را درک کنیم، بلکه خود قرآن مستقیم بر قلب انسان اثر میگذارد.
- قرآن خیلی کارها با دل ما میکند. برخی از این کارها و آثار روانی قرآن که از سازندهترین عوامل این کتاب هدایت است، در آیۀ ذیل بیان شده است. در این آیه چهار اثر مهم قرآن را بیان میفرماید: «ای مردم! موعظهای از جانب پروردگار به شما رسیده است، و(این قرآن) برای آنچه که در سینههاست، شفاء است(دردهایی که انسان در سینهاش دارد را شفا میشود) و هدایت و رحمت برای مؤمنین است؛ أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ»(یونس/57) علامۀ طباطبایی میفرماید: ترتیب این آثار قرآن که در این آیه ذکر شده است مهم بوده و میتوان یک معنا یا حکمت خاصی برای آن بیان کرد.
قرآن به انسان تلنگر میزند تا بیدار شود/اگر با موعظۀ قرآن بیدار نشوی با حوادث تلخ روزگار، سرت به سنگ میخورَد و بیدار میشوی
- موعظه یعنی «تنبّه». موعظه با نصیحت فرق میکند. در موعظه یکمقدار تلخی و تندی وجود دارد. مثلاً یکی از موعظهدهندگان کافی و وافی، مرگ است. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مرگ برای موعظه دادن کافی است؛ کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»(مصباحالشریعه/ص113) آیات قرآن - به تعبیری انسان- را میزند(تلنگر میزند) تا متنبه شود. وقتی با آیاتی از قرآن مواجه شدید که شما را زد، حال شما را گرفت و تکانتان داد، از پای قرآن بلند نشوید و خسته نشوید و ادامه بدهید.
- قرآن در همان مرتبۀ اول، اثر موعظهگری خودش را نشان میدهد. و چقدر خوب است که انسان با همین موعظۀ قرآن تنبّه بپذیرد و بیدار شود و الا اگر انسان اینطوری بیدار نشود، با حوادث تلخ روزگار سرش به سنگ میخورَد و بیدار میشود. پس بهجای اینکه سرت به سنگ بخورَد و بیدار شوی، بهتر است سرت به کلمات خدا بخورد و بیدار شوی! البته بگذریم از اینکه بعضیها فقط وقتی سرشان به سنگ لحد بخورَد، بیدار میشوند، که آن موقع دیگر خیلی دیر است. چه بهتر است که موعظه را از قرآن بپیذیریم و با کلمات و آیات قرآن، متنبّه شویم نه با مرگ.
- طبق این آیۀ شریفه، قرآن اول تو را موعظه میکند(قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ) اگر پذیرفتی و متنبّه شدی، بعد میآید سینۀ تو را شفا میدهد(وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ) یعنی شروع میکند دلِ تو را درست میکند و خرابیهای سینۀ تو را درست میکند، مثلاً اگر کینهای در دلت وجود دارد، برطرف میکند. اگر میخواهید کینهها، حسادتها، منفیبافیها و حسرتهای شما برطرف شود و از دلتان پاک شود، بروید قرآن بخوانید تا قرآن دل شما را شفاء دهد.
بعد از اینکه با قرآن شفاء پیدا کردی، نوبت به هدایت میرسد/ رحمت خدا یعنی هرچقدر کم داشته باشی، خدا جبرانش میکند
- بعد از اینکه توسط قرآن شفاء پیدا کردی، نوبت به هدایت میرسد.(شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً) یعنی قرآن دست تو را میگیرد و هدایتت میکند و تا آن جایی که باید، میرساند. البته دو مرحلۀ قبلی(موعظه و شفاء) را هم میتوان جزء هدایت در نظر گرفت ولی هدایت اصلی از این به بعد است. در مرحلۀ چهارم که رحمت است(هُدىً وَ رَحْمَةٌ) هرچقدر با این هدایت آمدی، چه بهتر، و هرچقدر هم با این هدایت نیامدی، خداوند با رحمت با تو برخورد میکند. رحمت یعنی اینکه هرچقدر کم داشته باشی و نقص و کاستی داشته باشی، خدا جبرانش میکند.
- علامه طباطبایی در ترجمۀ رحمت، چنین میفرماید: ترحّم کردن به یک کسی [که مثلاً به زمین خورده است] به معنای متأثر شدن است. وقتی انسان متأثر میشود دلش به رحم میآید و سعی میکند به او کمک کند و یک کاری برایش انجام دهد. رحمت پروردگار هم به معنای جبران کاستیها و نواقص بندگانش است. (کلمه "رحمت" به معناى تأثر قلب است اما نه هر تأثری بلکه تأثر خاصى که از مشاهده ضرر و یا نقص در دیگران به آدمى دست مىدهد و آدمى را وا مىدارد که در مقام جبران ضرر و اتمام نقص او برآید...؛ ترجمۀ تفسیر المیزان/10/117)
- در قرآن کریم، مکرراً بعد از کلمۀ هدایت، رحمت آمده است. و بیشترین وصف برای قرآن کریم، بعد از کلمۀ هدایت، کلمۀ رحمت است. یعنی خداوند -به تعبیری- میخواهد بفرماید: «تا اینجا را خودت با هدایت الهی آمدی، خُب! بقیهاش با من! هرچه کم داشته باشی من برایت جبران میکنم.» رحمت خداوند یعنی اینکه خدا برای هر کسی آن نقص خاصِ او را جبران میکند.
قرآن انسان را از بیماری مهلک و خطرناک «تکبر» نجات میدهد
- آیات قرآن ما را از یکی از بیماریهای مهلک، که عامالبلواء است و همه درگیرش هستند، نجات میدهد. این بیماری مهلک هم تکبر است. تکبر مادر همۀ بدیها و گناهان است. (إِیَّاکَ وَ الْکِبْرَ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ الذُّنُوبِ وَ أَلْأَمُ الْعُیُوب؛ غررالحکم/7124) تکبر بود که ابلیس را از بهشت اخراج کرد(قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرین؛ اعراف/13) تکبر مهمترین وصفی است که موجب میشود افراد در مقابل ولیّ خدا بایستند و ولایت او را نپذیرند. تکبر آنقدر صفت خطرناک و بدی است که پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «یا اباذر، کسی که بمیرد و در قلبش ذرهای تکبّر باشد، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید، مگر اینکه قبلش توبه کند؛ یا أباذَرٍّ، مَن ماتَ و فی قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ لم یَجِدْ رائحَةَ الجَنَّةِ إلاّ أن یَتوبَ قبلَ ذلکَ»(امالی شیخ طوسی/ص537)
- دقت کنید که قرآن، اول آدم را میزند.(تلنگر میزند) حتی همان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» هم میزند، چون در واقع خدا فرموده است که «با نام من و با حمد من شروع کن» استحکام خداوند در قرآن را ببیند!
اولین اثر آیات قرآن، باید خلع تکبر از دل انسان باشد/این آغاز آدم شدن انسان است
- اولین اثر آیات قرآن بر انسان، باید خلع تکبر از دل انسان باشد. کاری که آیات قرآن انجام میدهند این است که تکبر انسان را به زمین میزنند و این آغاز آدم شدن انسان است. نماز خواندن هم یعنی قرآن خواندن و بعد نشان دادن به پروردگار که تکبر من ذائل شد! چون در نماز وقتی حمد و سوره را میخوانی، به رکوع و سجده میروی و کوچکی و تواضع خودت در مقابل خدا را نشان میدهی. نماز یعنی عملیات روزانۀ خلع تکبر از دل انسان؛ تکبری که مثل علف هرز، در دل همۀ انسانها میروید. حضرت زهرا(س) فرمود: «خدا نماز را واجب کرد تا کبر و خودبزرگبینی را از انسان جدا کند؛ فَرَضَ اللّهُ الصَّلاةَ تَنزِیها مِن الکِبرِ»(من لا یحضره الفقیه/حدیث4940)
- قرآن میزند و تکبر دل انسان را نابود میکند. در قرآن کریم فقط یک نفر تکبر میکند و او پروردگار عالم است و هر کسی که آیات قرآن را میشنود، تواضع به او تلقین میشود و پذیرش کبریایی خدا در جان او قرار میگیرد. و بعد قرآن با قدرت بسیار زیاد، او را میگیرد و با خودش میبرد و هدایت میکند.
داستان جوان استرالیایی که با قرآن هدایت شد: اولین آیات قرآن، خیلی لَجم را درآورد!
- در اینجا داستان یک جوان استرالیایی که با قرآن هدایت شده است، را به صورت خلاصه عرض میکنم. آنطوری که همحجرهای این جوان استرالیایی(در حوزۀ علمیۀ قم) تعریف کرده است، این جوان پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون میشود. او احساس میکند مسیحیت به دلیل تعارضهای زیادی که دارد نمیتواند راه درست رسیدن به حقیقت باشد. به همین دلیل از مسیحیت روی گردان میشود و به عرفانهای سرخپوستی روی میآورد. پس از مدتی آن را هم رها میکند و لائیک میشود. پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم میرود و... سرانجام، کارش به آلمان و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار کشیده میشود؛ اما فلسفه آلمانی هم او را راضی نمیکند. دست آخر نرسیدن به حقیقت راهی جز خودکشی در رودخانه راین برای او باقی نمیگذارد.
- او میگوید: همان روزی که میخواستم بروم و خودکشی کنم، وقتی میخواستم از اتاقم خارج شوم و کلید را از روی میز بردارم؛ چشمم به کتابی افتاد که چند روز پیش خریده بودم و آن «ترجمه انگلیسی قرآن» بود. میخواستم بیتفاوت از کنارش رد شوم چون گمان نمیکردم اسلام تروریستی، حرفی از سعادت داشته باشد! اما دو دل شدم که از قرآن تروریستها بگذرم یا نه؟ دست آخر تصمیم گرفتم قرآن را به همراه خودم ببرم و در مترو نگاهی به آن بیاندازم و پس از آن به داخل رودخانه پرتابش کنم و خودم را هم بکُشم و خلاص شوم.
- در حالی که داشتم برای خودکشی میرفتم، در مترو قرآن را از جیبم بیرون کشیدم و باز کردم. در همان ابتدای قرآن دیدم نوشته است: «این کتابی است که هیچ شکّ و تردیدی در آن راه ندارد»(ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ؛ بقره/2) خیلی لجم درآمد. چون هیچ نویسندهای هرچقدر هم «از خود متشکر» باشد، نمیتواند اینقدر مطمئن از خودش سخن بگوید و چنین ادعای بزرگی کند. ادامه دادم تا تردیدی در همان صفحه اول پیدا کنم؛ تا روی نویسنده را کم کنم؛ اما تردید پیدا نشد. به صفحه دوم رفتم تا تردید را بیابم؛ اما پیدا نشد. به صفحه سوم و چهارم و بیست و چندم رفتم؛ اما تردید پیدا نشد. مترو مدتها بود که از ایستگاه راین(محل پیشبینی شده برای خودکشی) عبور کرده بود و به آخر خط رسیده بود. روی من کم شده بود و دلم روشن شده بود.
- این جوان استرالیایی وقتی دربارۀ اولین لحظات مواجهاش با قرآن توضیح میداد، اشک میریخت. میدانید چرا؟ چون آیات قرآن، اول آدم را میزند و وقتی او متنبّه شد و بیدار شد، او را در آغوش میگیرد و دلش را نرم میکند. یعنی بعد از یک موعظه و تنبیه، قلب تو را شفا میدهد و هدایت میکند.(مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً؛ یونس/57)
آیا قرآن همۀ انسانها را شفا میدهد؟/ همان قرآنی که برای مؤمنین شفاء و رحمت است برای ظالمان چیزی جز خسارت به بار نمیآورد
- آیا قرآن همۀ انسانها را شفا میدهد؟ پاسخش را خودِ قرآن بیان فرموده است: «این قرآن برای مؤمنین شفا و رحمت است و برای ظالمان جز خسارت، چیزی به بار نمیآورد؛ وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً»(اسراء/82) یعنی قرآن همۀ انسانها را شفاء نمیدهد. همان قرآنی که برای مؤمنین شفاء و رحمت است، برای ظالمان خسارت به همراه دارد. قرآن نهتنها برای ظالمان فایدهای ندارد، بلکه برای آنها خسارت دارد و به خسران آنها اضافه میکند.
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «کسی با قرآن نمینشیند، مگر اینکه یک چیزی در هدایتش به او اضافه میشود و یک چیزی هم از نابینایی او کم میشود؛ مَا جَالَسَ أَحَدٌ هَذَا الْقُرْآنَ إِلَّا قَامَ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِیَادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ فِی عَمًى»(غررالحکم/1975) یعنی هر موقع پای قرآن بنشینی، یک چیزی به تو میدهد و یک لطفی به تو خواهد کرد. لذا خداوند به عنوان کتاب مبارک، از قرآن یاد کرده است. (هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ؛ انعام/92) مبارک هم یعنی پربرکت. قرآن کریم برکت عجیبی دارد.
- انشاء الله جزء کسانی نباشیم که وقتی قرآن میخوانند، خسارتشان بیشتر میشود. اگر در کنار قرآن کریم بنشینی، دست تو را میگیرد و در دست امامت میگذارد. لذا اگر خواستی ببینی که این کتاب در تو خسرانی ایجاد نکرده است، ببین که بعد قرائت قرآن (و مأنوس بودن با آن) محبت تو به اهلبیت(ع) افزایش پیدا کرده است یا نه؟ این یک شاخص بسیار مهم است. یکمقدار قرآن بخوانی خود به خود محبت تو به اهلبیت(ع) بیشتر میشود.