مناجات:
امشب دلم را پیش تو میگذارم
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 00:03:07
- صوت مرجع: دعای جوشن کبیر از مجموعه مناجاتها
دریافت با کیفیت پایین (395 کیلو بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (1.21 مگا بایت)
دریافت با کیفیت خوب (2.95 مگا بایت)
مناجات:
شناسنامه:
دریافت با کیفیت پایین (395 کیلو بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (1.21 مگا بایت)
دریافت با کیفیت خوب (2.95 مگا بایت)
خدا چگونه انسان را هدایت میکند؟-6
حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت میکند؟» سخنرانی میکند. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در جلسه ششم را میخوانید:
دریافت با کیفیت پایین (6.42 مگا بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (22.7 مگا بایت)
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-11
«گفتهاند سیّد مرتضی هنگام احتضار و در آخرین لحظات عمر شریف خود به اطرافیان وصیت کرده بود نمازهایش را قضا کنند. وقتی علت را از ایشان جویا شدند، ایشان فرموده بود: «چون از خواندن نماز خیلی لذت میبردم، میترسم انگیزۀ اطاعت از خدا و خلوصِ در نیّتِ قربۀً الیالله، خدشهدار شده باشد.» لذا اگر گاهی از اوقات عبادت با شیرینی توأم نیست و یا به تلخی انجام میشود، در اینکه میتواند موجب تقرّب به خداوند شود، نباید تردید کرد.»
***
کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای قشنگ ماه مبارک رمضان میرویم. بخش یازدهم از این گزیدهها را در ادامه میخوانید:
در ادامۀ بررسی روشهای تربیتی رمضان به روش «بهره گیری از عامل استمرار» میرسیم. یکی از لوازم مهم تأثیرگذاری یک برنامۀ تربیتی، طول مدت و ممارستی است که باید در اجرای آن برنامه در نظر گرفت. اینکه ما هرگاه دلمان خواست سری به معنویات بزنیم و تا هر موقع حال داشتیم ادامه بدهیم، و در نهایت بدون نظم و بر اساس تمایل، به برنامههای عبادی بپردازیم، روش بسیار نادرستی است. امام باقر(ع) در کلامی شریف که نظیر آن در کلمات معصومین کم نیست، فرمودهاند: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ محبوبترین اعمال نزد خدای متعال آن اعمالی است که بنده بر آن مداومت ورزد، هرچند عملی اندک باشد.»(1)
ماه مبارک رمضان با برخورداری از یک استمرار سی روزه و طول مدت صیام در هر روز، از سحر تا شامگاهان، روزهداران را در موقعیت تأثیرپذیری مناسبی از عبادت صیام قرار میدهد. در واقع بلندمدتترین عبادت ما همین روزهداری است، و رمضان در این زمینه، دارای امتیاز منحصربهفردی میباشد. اگر کسی قیمت عبادت را بداند، قدر رمضان را بسیار خواهد دانست وقتی که بشنود رسول اکرم(ص) فرمودهاند: «الصَّائِمُ فِی عِبَادَةِ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَ نَائِماً عَلَی فِرَاشِهِ مَا لَمْ یَغْتَبْ مُسْلِماً؛ روزهدار همواره در حال عبادت خدا محسوب میشود، اگرچه در بسترش خوابیده باشد. البته تا وقتی که غیبت مسلمانی را نکند.»
(مرحلۀ اول و دوم): اتفاقاتی که در جریان یک برنامۀ معنوی زماندار و مستمر میافتد قابل توجه است. آدم در ابتدا بخاطر جاذبههای جدید بودن، از لذت و حظّ معنوی خاصی برخوردار است (مرحلۀ اول). اما بعد به مرور زمان، از زیبایی و حلاوت آن برنامۀ عبادی کاسته میشود، انگیزهها رو به تحلیل میروند، و حتی کمکم خستگی و ملالت پیش میآید. که معمولاً این مسیر بهسرعت طی میشود (مرحلۀ دوم).
ما معمولاً از چنین حالتی خرسند نیستیم و دوست داریم از عبادت، لذت ببریم و گاهی هم اگر بتوانیم (شرعاً واجب نباشد) آن برنامۀ عبادی و معنوی را طاقت نمیآوریم و ترک میکنیم. در خصوص ماه رمضان چون امر واجب الهی است، طبیعی است که آن را رها نخواهیم کرد، اما دیگر آن بهرۀ لازم را نمیبریم و احساس معنویت نمیکنیم.
مرحلۀ سوّم: منتها اگر استقامت بورزیم، و آنچنان که باید صبر کنیم و مقابل خستگیها دوام بیاوریم، کمکم یک حلاوت جدیدی که حتی از آن حالت اولیه هم دلچسبتر است پدید میآید، و وارد مرحلۀ تازهای میشویم (مرحلۀ سوم). کمکم با اُنسی که نسبت به اعمال عبادی و تلاش معنوی خود پیدا میکنیم، و با عمقی که معمولاً از آن برخوردار میشویم، میتوانیم از لذت عمیقتر و حتی ماندگارتری برخوردار شویم.
شرط ورود به مرحلۀ سوّم: شرط ورود به این مرحلۀ سوم، رعایت ادبِ عبادت و حفظ حرمتِ امرِ خدا و یا تداوم بخشیدن به برنامهایست که خود را ملزم به اجرای آن میدانیم. هرچه در بین دو مرحلۀ شیرینی عبادت (مرحلۀ اول و مرحلۀ سوم)، از غفلت ورزیدن و تبعیت از هوای نفس خودداری کنیم، از مواهب مرحلۀ سوم که به نوعی برخوردار شدن از یک حلاوت اکتسابی است، بیشتر بهرهمند خواهیم شد.
ریاضتی که باید در عبادت کشید، گاهی به همین معناست که انسان ممکن است لذت مستقیم از یک عبادت نبرد، و یا شیرینی آن را در زمانهایی، بهخصوص به علّت تداوم، درک نکند، ولی به دلیل انگیزههای برتر و عاقلانهای که دارد، به آن عبادت مبادرت بورزد و به کمک «تفکر» و «آگاهی از ضرورتها و فواید درازمدت» خود را برای انجام آن انگیزهمند سازد.
سؤال مشهوری که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که مگر در روایات نفرمودهاند که عبادات را باید با نشاط انجام داد و اگر انسان تمایل نداشت نباید چیزی را به خود تحمیل کند؟ پس این تحمل دوران میانی و تداوم بخشیدن به عبادت بدون حلاوت، برای چیست؟ آیا زدگی بیشتر نمیآورد؟
البته این سؤال دربارۀ روزۀ رمضان، که از عبادات واجب است، جای پرسش ندارد. چون در روایات به ما فرمودهاند که اگر حال عبادت ندارید، به «واجبات» اکتفا کنید. چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در کلمات قصار نهج البلاغه میفرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ؛ دلها اقبال و ادبار (پشت کردن) است پس وقتی دل اقبال کرد به نوافل بپردازید، و هنگامی که پشت کرد، تنها به واجبات اکتفا کنید.»(2)
پس اگر کسی در رمضان از طول ایام روزه دچار ملالت و کسالت شد، طبیعی است که نباید به خستگی خود اعتنا کند. و باید دانست که در بسیاری از اوقات، و برای برخی افراد، درست از هنگامی که روزۀ ماه رمضان توأم با خستگی و عدم حلاوت توأم میشود، آثار خود را در سازندگی فرد بروز خواهد داد.
گفتهاند سیّد مرتضی(3) هنگام احتضار و در آخرین لحظات عمر شریف خود به اطرافیان وصیت کرده بود نمازهایش را قضا کنند. وقتی علت را از ایشان جویا شدند، ایشان فرموده بود: «چون از خواندن نماز خیلی لذت میبردم، میترسم انگیزۀ اطاعت از خدا و خلوصِ در نیّتِ قربۀً الیالله، خدشهدار شده باشد.»(4) لذا اگر گاهی از اوقات عبادت با شیرینی توأم نیست و یا به تلخی انجام میشود، در اینکه میتواند موجب تقرّب به خداوند شود، نباید تردید کرد.
الف. تفاوت عبادات برنامهریزی شده: اساساً وجود و وقوع هر نوع بیحالی در انجام عبادت را نمیتوان دلیل ترک عبادت قرار داد، و در برخی از برنامههای معقول عبادی که انسان برای مدت نسبتاً طولانیای به اجرای آنها مبادرت میورزد، نباید به دلیل ادبار دل، آن برنامه را ترک کند. اکتفا کردن به واجبات و ترک عبادات مستحبی در حالت ادبار، مربوط به برنامههایی نمیشود که با یک تصمیمگیری و درایت، برای مدت طولانی برنامهریزی شده است.
همچنانکه وقتی میفرمایند: «أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ بهترین اعمال در نزد خدا، عملی است که بنده بر آن مداومت ورزد، اگرچه عمل کمی باشد.»(5) و ما را به دوام در عبادت، هرچند اندک، توصیه میکنند، حتماً حساب اِدبار را هم کردهاند.
ب. امکان برطرف کردن ادبار قلب با تفکّر و آگاهی: از طرف دیگر، انسان میتواند ادبار قلبی خود را در بسیاری از موارد با تفکر و افزایش آگاهی از فواید عبادات برطرف نماید. نشاط در عبادت، همیشه به معنای وجود یک حال معنوی فوقالعاده نیست که تا اشک و آه و سوز انسان کم شد، بگوید من دچار ادبار قلب شدهام و بدون هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن ادبار، به ترک آن عبادت اقدام کند.
ج. توجّه به انواع «نشاط» در عبادت: ضمن آنکه در بسیاری از اوقات، تلاش برای برطرف کردن ادبار دل، مؤثر قرار میگیرد، باید بدانیم که داشتن یک انگیزۀ قوی و معقول برای عبادت، خود یک نوع نشاطِ در عبادت به حساب آمده و موجبات اقبالِ دل را فراهم میکند.
د. عامل بسیاری از ادبارها و راه برطرف کردن آنها: البته باید توجه داشته باشیم، ادبارهایی که برای ما پیش میآید، بسیاری از اوقات ناشی از طبیعت ملالت و کسالت نیست، بلکه ناشی از معاصی و غفلتهای ما و یا توجههای بیش از اندازهای است که به امور دنیایی داشتهایم؛ که حتماً باید با «استغفار» به برطرف کردن آن «ادبار» بپردازیم؛ و این، خود یک تکلیف معنوی است؛ نه اینکه انسان تا ادبار را مشاهده کرد، فرار را بر قرار ترجیح داده و دیگر بر سجّادۀ عبادت قرار نیابد.
کما اینکه از رسول اکرم(ص) نقل است که فرمودهاند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً کَصَدَإِ النُّحَاسِ، فَاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَار؛ برای دلها، غبار گرفتن و سیاهشدنی است، بهمانند سیاهی دود، پس دلهایتان را با استغفار جلا دهید.»(6) و حتی خود حضرت رسول هم روزی صد مرتبه استغفار میفرمودند و در توضیح علت آن فرمودهاند: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ؛ هر روز بر روی قلبم غبار مینشیند، تا اینکه (برای برطرف کردنش)، روزی صد مرتبه استغفار میکنم.»(7) ؛ هرچند آن غباری که بر قلب نازنین حضرتش مینشسته، لطیفتر از آن است که برای ما قابل درک باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2.
2) نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارۀ 312.
3) ابو القاسم، على بن حسین بن موسى، مشهور به «سید مرتضى علم الهدى»، که علامه حلّى او را معلم شیعه امامیه خوانده است، در سال 355 متولد شد و در سن 82 سالگی از دنیا رفت. او پس از شیخ مفید، پیشواى فقهى، متکلم و مرجع امامیه در عصر خویش قلمداد مىشد و در زهد و تقوا اسوهای کم نظیر بود.
4) گلشن ابرار، ج1، ص70 و نیز: سید مرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص63.
5) الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2. از امام باقر(ع).
6) وسائل الشیعه، ج7، ص176، ح9050.
7) مستدرک الوسائل، ج5، ص320، ح5978.
مطالب مرتبط:
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-1: چه احساسی نسبت به رمضان داشته باشیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-2: نگرانیها و شیرینیهای ورود به ماه رمضان
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-3: شهری که در آن میتوان حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-4: مهمانی مهمترین وصف رمضان است؛ از مهمانی چه میفهمیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-5: در مهمانی خدا دنبال چه چیزهایی باشیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-6: سه تفاوت مهمانی رمضان با مهمانیهای دیگر/فلسفۀ مهمانی اجباری چیست؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-9: چرا در دینداری، همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟
خدا چگونه انسان را هدایت میکند؟-5
پناهیان: اگر در جامعۀ اسلامی ما، مذهبیها و حزباللهیها دنبال ازدیاد هدایت نباشند، بوی تعفنِ عُجب از آنها به مشام خواهد رسید و بهجای دیدن تواضع، در آنها تکبر دیده میشود. چون کسی متواضع خواهد شد که محتاج باشد و احساس نیاز داشته باشد. کسی که تمنای ازدیاد هدایت دارد، محتاج خواهد بود و کسی که خودش را محتاج نداند، متواضع نخواهد شد.
حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت میکند؟» سخنرانی میکند. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در جلسه پنجم را میخوانید:
دریافت با کیفیت پایین (6.53 مگا بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (23.1 مگا بایت)
مناجات:
شناسنامه:
دریافت با کیفیت پایین (473 کیلو بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (1.48 مگا بایت)
دریافت با کیفیت خوب (3.63 مگا بایت)
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-10
«میدانید اگر فرق خود را با شیطان تشخیص دهیم و بتوانیم مقدار فشار او را بر روح خود درک کنیم و موقعیتهای نفوذ او را درشخصیت خود شناسایی کنیم و حساب بدخواهیهای او را از بددلیهای خود جدا کنیم، چقدر راحتتر هم توبه میکنیم و هم مبارزه با نفس خواهیم کرد؟ اولین اثرش این است که قوّت قلب و اعتمادبهنفس پیدا میکنیم و میفهمیم «بابا ما آنقدرها هم که فکر میکردیم، بد نیستیم»، و این برای انگیزه بخشیدن به مأیوسان از رحمت حضرت حق بسیار لازم است.»
***
کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای قشنگ ماه مبارک رمضان میرویم. بخش دهم از این گزیدهها را در ادامه میخوانید:
خداوند متعال محیط «نامرئی» رمضان را نیز امن قرارداده است، و در میدان وسوسهها و تأثیرگذاریهای روانی از عوامل نامرئی مانند شیطان، مهمانان خود را از امنیت خوبی برخوردار کرده است. خبر پر راز و رمز بسته بودن دستهای شیطان و به غل و زنجیر کشیده شدن ابلیس برای در امان بودن مهمانان خدا بسیار قابل تأمّل است. دیگر شیطانی نیست که آدمها را به هوس بیندازد، هرچه باقی میماند هوای دل خود ما آدمهاست. اگر باز هم وسوسه شدیم و گناه کردیم، به این دلیل است که دیگر خودمان استاد شدهایم و آنچه باید از شیطان میآموختیم فراگرفتهایم.
خیلیها فرق وسوسههای شیطان را با هوسبازیهای خودشان نمیفهمند. نمیتوانند بفهمند چقدر از بدیهایشان را شیطان مقصّر است و چه مقدار از آن را خود تقصیر دارند. نمیدانند شیطان برای آنکه آنان را وادار به گناه کند و فریبشان بدهد، چقدر باید به زحمت بیفتد؟ و یا آنکه تا چه حدّ به انحراف انداختن آنها برایش آسان است؟ طبیعتاًً اینجور آدمها، آنقدر هم دقت ندارند که بتوانند درک کنند دردشان چیست و شیطان معمولاً از چه راهی برای فریب آنها استفاده میکند، و از اینها چه نقطهضعفهایی سراغ دارد که مدام از آن سوء استفاده میکند.
در حالی که برخی از آدمهای خوب و هوشیار تمام این مطالب را میفهمند. کما اینکه خداوند متعال درخصوص هوشیاری متّقین دربارۀ وسوسههای شیطان و شناخت دقیقی که از او دارند میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ کسانی که تقوا پیشه میکنند، هنگامی که وسوسههای شیطانی ایشان را احاطه کند، (خدا را) به یاد آورند، و به ناگاه بصیرت یابند.»(1) حتی گاهی شیطان مجبور میشود خود را برای اولیاء خاص خدا، رسوا کند و بیپردهپوشی از آنها تقاضای معصیت نماید. چون نمیتواند خود را به هر صورتی پنهان کند تا آنها او را نیابند و فریبش را نفهمند.
و نمونهای که شاهد غیرمستقیم بحث ماست و به دلیل تداعی آن را عرض میکنم آن سخن آیتالله بروجردی(اعلیالله مقامه الشریف) است که میفرمودند من در جوانی تغییر و رفت و آمد ملائک موکَّل خود را در هر صبح و شام متوجه میشدم. اگر بشود حضور لطیف آن فرشتههای سبکبال الهی را درک کرد، شاید بتوان سایۀ سنگین و کثیف ابلیس را هم فهمید و او را در نزدیکی خود احساس نمود.
میدانید اگر فرق خود را با شیطان تشخیص دهیم و بتوانیم مقدار فشار او را بر روح خود درک کنیم و موقعیتهای نفوذ او را درشخصیت خود شناسایی کنیم و حساب بدخواهیهای او را از بددلیهای خود جدا کنیم، چقدر راحتتر هم توبه میکنیم و هم مبارزه با نفس خواهیم کرد؟
اولین اثرش این است که قوّت قلب و اعتمادبهنفس پیدا میکنیم و میفهمیم «بابا ما آنقدرها هم که فکر میکردیم، بد نیستیم»، و این برای انگیزه بخشیدن به مأیوسان از رحمت حضرت حق بسیار لازم است.
اثر دیگرش این است که روزنههای نفوذ او را سد میکنیم و راههای مقابله با او را به سرعت تشخیص میدهیم و به مقابله اقدام میکنیم. مگر شیطان چند راه نفوذ برای انحراف ما میتواند پیدا کند؟ نامحدود که نیست؛ کافی است بر نقاط ضعف خود تمرکز پیدا کنیم و اقدامات پیشگیرانه را افزایش دهیم.
حالا در فرصت رمضان که دستهای شیطان بسته است، موقعیت خوبی برای خودشناسی و درک فریبکاریهای آن شیطانی است که آنچنان خود را با ما قاطی کرده بود که ما همیشه فکر میکردیم با او یکی هستیم و همۀ آنچه او در ذهن ما وسوسه میکند، حرف دل ماست. بنا نیست ما بیشتر از آنی که بدی داریم، خود را آدم بدی بدانیم.
البته خبر مهار شیطان همیشه یک خبر خوشحالکننده هم نیست. آدم وقتی در ماه رمضان در خودش خیلی وسوسههای بد و آلودگی ببیند از خودش ناامید میشود، که چارهای نیست؛ بالاخره واقعیت را باید دید و غم و غصۀ آن را هم باید چشید. شاید با این ناامیدی از خود، امیدمان به خدا بیشتر و خالصانهتر بشود، و تنها راه چاره را عنایت او ببینیم که او بیچارگان را مدد میرساند و غم دیدگان را از اندوه میرهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) سوره اعراف، آیه 201.
مطالب مرتبط:
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-1: چه احساسی نسبت به رمضان داشته باشیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-2: نگرانیها و شیرینیهای ورود به ماه رمضان
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-3: شهری که در آن میتوان حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-4: مهمانی مهمترین وصف رمضان است؛ از مهمانی چه میفهمیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-5: در مهمانی خدا دنبال چه چیزهایی باشیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-6: سه تفاوت مهمانی رمضان با مهمانیهای دیگر/فلسفۀ مهمانی اجباری چیست؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-9: چرا در دینداری، همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-9
«فکر میکنم خدا برای یک رابطۀ عاشقانه از جانب بندهاش دلش تنگ شده است. دوست دارد تو هم یک بار به او عاشقانه نگاه کنی. از اینهمه حواسپرتی تو خسته شده و میخواهد تو به او توجه کنی؛ نه چون به تو و توجهت نیازمند است، چون به تو علاقه دارد و میخواهد تو به این وسیله ارزش پیدا کنی. تازه تو هم که دوست او هستی، فقط فراموش کردهای؛ میخواهد به یادت بیاورد. اکثر اوقات که در خانۀ او میروی برای خودت میروی، او را نمیخواهی، خودت را میخواهی، و برای خودت بیشتر میخواهی. کمی جلوی ارضاء خواستههایت را گرفته است تا «او» را ببینی و ببینی که «او» را میخواهی.»
***
کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای قشنگ ماه مبارک رمضان میرویم. بخش نهم از این گزیدهها را در ادامه میخوانید:
در قسمت قبلی در مورد استفادۀ رمضان از قاعدۀ «تاثیر عمل بر روح» برای تأثیر تربیتی صحبت کردیم. در ادامۀ بررسی روشهای تربیتی رمضان، به روش تربیتی خاصی میرسیم که آنهم برای درک تأثیر تربیتی رمضان بسیار مفید است: «روش مقابله با امیال طبیعی». با توجه به ساختار طبیعی وجود انسان، روزه نوعی مقابله با امیال طبیعی است و ما در جریان روزه گرفتن به یک نوع ریاضت و خودداری میپردازیم و با خواست خود مقابله میکنیم. این کار تا چه حدی در تربیت انسان مؤثر است؟
روزه از ما میخواهد که با امیال طبیعی خود، همچون گرسنگی و تشنگی، مقابله کنیم. یعنی در طول روز، نخوریم و نیاشامیم. سایر احکام دینی هم بعضاً از ما میخواهند که با برخی از امیال طبیعی خود مقابله کنیم، اما این امر در مورد روزه تفاوتی اساسی دارد و آن اینکه در روزه باید با ابتداییترین علاقهها و نیازهای خودمان مبارزه کنیم.
باید توجه داشته باشیم که مقابلۀ انسان با خواستههای خودش یک راه و روش برای رشد و کمال است که در مقایسه با راههای دیگر از اهمیت بیشتری در تهذیب نفس و تطهیر روح برخوردار میباشد. اگر بخواهیم راههایی غیر از مقابله با هوای نفس را برای آشنایی به عنوان نمونه ذکر کنیم باید به روشهایی از قبیل: ارضاء صحیح خواستههای انسان و جهت دهی به آنها، تمرین عملی و تعیین عادت، تغافل و گریز از موقعیت و ... اشاره کرد؛ که هر یک از جایگاه ارزشمندی در مسیر تربیت برخوردار میباشند.
اما گاهی هم باید ایستاد و به نفس «نه» گفت و از تأمین خواهشهای او سر باز زد، تا رشد و تربیتیافتگی تحقّق پیدا کند. اما چرا در مسیر دینداری به چنین روشی برای رشد نیاز داریم؟ پاسخ را با مقدمهای در باب ضرورت و معنای تربیت آغاز میکنیم.
میدانیم که تربیتیافتگی یعنی قدرت پیدا کردن برای انعطاف داشتن و عکس العمل مناسب نشان دادن در موقعیتهای گوناگون. اگر هرکس همانگونه که بوده است بماند، خوب یا بد، و «نتواند» در هر شرایطی وضع خود را متناسب با آن شرایط تغییر دهد، این فرد تربیت شده نیست؛ هرچند بسیاری از اوقات، خوب رفتار کند. «تربیت» با «تغییر» همخانه است.
بسیاری از اوقات ما آدمها تنها با همان خوبیهایی که با آن زاده شدهایم زندگی میکنیم و تمام عمر از ارثیۀ صفات خوب پدری و مادری استفاده میکنیم. آنوقت اسم آدمحسابی هم روی خودمان میگذاریم. در حالیکه آدمحسابی کسی است که حسابی خود را تغییر و تکامل داده باشد و و در این راه حساب خود را رسیده باشد.
خوبیهای موروثی و غیر اکتسابی ما، دلیل خوبی برای خوبی ما نیست. آدم خوب یعنی آدم خودساخته و تغییریافته. به این ترتیب وقتی میخواهیم خود را تربیت کنیم، تغییر بدهیم و تکامل ببخشیم، و برای حضور در جامعه و زندگی با اقتضائات گوناگونی که دارد، آماده شویم، با مقاومتهایی در درون خود مواجه میشویم. مقاومتهایی که یا ناشی از تنوّع امیال ماست و یا ناشی از تعارض خواستههای ما با شرایط بیرونی و موقعیتهای ما.
از اینجا مبارزه با تمایلات و خواهشهای نفسانی آغاز میشود. پس مقابله با دلبخواهیها یک رکن اساسی برای تربیت است و چون ماه رمضان با رایجترین و ابتداییترین خواستههای انسان در تقابل است، لذا یک ماه تربیتی است.
اما در اینجا خوب است به یک سؤال اساسی جواب بدهیم: چرا در مسیر دینداری همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟ اگر این امیال و کششهای طبیعی ما بد هستند، چرا خدا آنها را از اول، در وجود ما قرار داده است؟ این سؤال وقتی اهمیت فوق العاده پیدا میکند که ما میپذیریم گاهی اوقات آدمها در اثر بداخلاقی به چیزهایی علاقهمند میشوند که به ضرر دیگران است، یا حتی صریحاً آشکار است که به ضرر خودشان است، اینجا هیچ کس به انسان حق نمیدهد علاقۀ خود را پیگیری کند. و این سؤال که چرا خدا چنین علاقهای را در وجود ما قرار داده است، در ذهن انسان پررنگتر میشود.
مثلاً اگر کسی علاقه به ضرب و شتم دیگران داشت و از این کار لذت میبرد، نهتنها همه از او میخواهند که با خواست خود مبارزه کند، بلکه جلوی او را میگیرند و نمیگذارند او به خواستۀ خودش برسد. اما «مشکل آدمها با دین» که باعث میشود نتوانند با دستورات دینی کنار بیایند، این است که اکثراً تصوّر میکنند «دین»، آنها را از «اموری» بازداشتهاست که آنچنان ضرری ندارند؛ و حتی در مواردی مانند روزه، فکر میکنند خوردن و آشامیدن، نهتنها ضرری ندارند بلکه ضروری هم هستند.
نکتۀ مقدماتی که در پاسخ به این سؤال باید به آن اشاره کرد، این است که خدا هیچ وقت مخالف لذت بردن بندگانش نیست و با راحت بودن و شادی بندگان خود نهتنها مخالفت ندارد، بلکه از بهرهمندی بندگان خود از چنین مواهبی خرسند هم میشود. هرکسی هم که دنبال لذت، راحت و شادی است نباید خدا را مانع خود ببیند. خدا حتی ابتداءً هم تقسیم نمیکند که در این دنیا سختی بکش و در آن دنیا آسوده باش.
غیر از اینکه این تصوّر، تصوّر اشتباهی نسبت به خدا است، باید گفت این روحیه و احساس که خدا مانع لذت بردن ما است، باعث خراب شدن رابطۀ ما با خدا هم میشود. نباید خدا را بخیل بدانیم. اینکه فرمودهاند خدا نزد دلهای شکسته است(1) و یا خدا به محرومین عنایت دارد(2)، اتفاقاً به همین دلیل است که اصل بر دلشاد بودن و بهرهمند بودن است. به همین دلیل برای آنها به صورتهای مختلف در دنیا و آخرت جبران میکند.(3)
1. یاد نکردن خدا در هنگام شادی: شاید به دلیل همین تصوّر غلط که فکر میکنیم خدا اصالتاً «محرومیت» را بیشتر میپسندد، است که هنگام شادی خود را از خدا دور میدانیم و یاد خدا نمیکنیم. و این، ارزش به یاد خدا افتادن ما را در هنگام غم هم کم میکند.
2. دلگیر شدن از خدا: خیلی از گنهکاران به همین دلیل که فکر میکنند خدا با لذت بردن بندگانش مخالف است، قلباً از خدا و دین او ناراحت و دلگیر هستند و به همین دلیل هم گاهی به دینگریزی و حتی دینستیزی هم کشیده میشوند.
3. پدید آمدن تصور اجتماعی نادرست از دینداران: از نظر اجتماعی هم تصوّر غلطی از دینداران برای دیگران پدید میآید و یکی از دلایل مهم مورد تمسخر قرار دادن دینداران هم همین است. گاهی هم چنین تصوری موجب عقبماندگیهایی در برخی از پیشرفتهای مادی در جامعۀ دینی شده است.
در مقابل، این نگاه خیلی ارزش دارد که بدانیم خداوند متعال دوست دارد بندگانش، هم در دنیا و هم در آخرت لذت ببرند. و بیشترین اجر یک کار خوب و ارزشمند را هم برای این قرار داده است که بتوانیم دل کسی را شاد کنیم،(4) و یا موجب راحتی و رسیدن دیگران به خواستهها و دوست داشتنیهایشان بشویم.(5) اصلاً بنای اولیه بر زجر کشیدن نیست. به همین دلیل است که در ماه رمضان وقتی گرسنه میشوی، خدا تحویلت میگیرد، چه تحویل گرفتنی!(6) چون بنا نبوده تو گرسنگی بکشی. این گرسنگی خارج از قاعده است.
بله، در این تردیدی نیست که بالاخره در دستورات دینی، مقابله با هوای نفس فراوان دیده میشود؛ که چرایی آن را توضیح خواهیم داد. اما چون از چند و چون ماجرا بیخبریم، دچار دینگریزی و یا لااقل بد دینداری کردن میشویم. بد دینداری کردن یعنی خیلی هم که آدم خوبی باشیم، تسلیم خدا میشویم، اما مشتاق خدا نمیشویم، و روش و راه رسیدن به خدا را نمیپسندیم. مثل احساس بعضی از پشت کنکوریها.
الان در دبیرستانها، دانشآموزهای پیشدانشگاهی باید برای قبول شدن در کنکور حسابی درس بخوانند تا بتوانند به دانشگاه بروند. بچهها دانشگاه رفتن را دوست دارند، اما سختی عبور از کنکور و مقدمات آن را دوست ندارند. لابد پیش خود میگویند: «چارۀ دیگری ندارم، باشد عیبی ندارد. باید تحمل کنم.» در این راه زجر میکشد. رفقایش به بازی میروند، اما او نمیرود و کفّ نفس میکند. اما گاهی غر هم میزند. گاهی هم میگوید: «کاش کنکور نبود، بدون اینهمه سختی میرفتیم دانشگاه، اینقدر سختی نمیکشیدیم.»
اگر چنین وضعیتی در دینداری پیش بیاید و کسی توأم با غرولند کردن عبادت کند، معلوم است که بهرۀ چندانی نخواهد برد و جزء آدمهای حداقلی خواهد بود. شاید هم بِبُرد و اساساًً عطای دین را به لقایش ببخشد و برود.
خیلی از اوقات، توفیقاتی که از ما سلب میشود و یا شامل ما نمیشود، بهخاطر همین حرفهای ته دلی تلخی است که میزنیم و به آن اهمیتی نمیدهیم. خدا ته دل ما را هم میبیند. یک مدتی که این جور حرفهای بد از ته دل عبور کند، خدا از انسان رو برمیگرداند. معلوم میشود ما با علم به فلسفۀ احکام الهی و یا با تهذیب نفس از بارهای اضافی، خود را آمادۀ پذیرش دین نکردهایم. باید مراقب باشیم که مبادا مصداق «کَرِهُوا ما أنزَلَ الله»(7) قرار بگیریم.
1. تزاحم بین امیال انسانها: اما پاسخ اساسی که باید آن را بیان کرد این است که اساساًً این طبیعت دنیا است که مانع ماست و بسیاری از مبارزه با نفسها را اقتضا میکند. وقتی دلبخواهیهای ما با دل بخواهیهای دیگران در تعارض قرار میگیرد، موجب انواع مبارزه با نفسها میشود؛ این چه ربطی به خدا دارد؟! او که با ما مقابلهای ندارد؛ جز اینکه در مقام داوری، قبل از پدید آمدن بسیاری از مشکلاتی که از چشم بشر پنهان است، با یک برنامهریزی هوشمندانه، تدابیری را اتخاذ کرده و دستوراتی را صادر نموده است، که از این تزاحم(8) بتوانیم عبور کنیم.
این اولین علتِ فهمیدنیِ بسیاری از محدودیتهای دینی است که خداوند از باب تزاحم بین امیال انسانها احکامی را وضع نموده است. هرچند این تزاحمها به سهولت دیدنی و دریافت کردنی نیستند و یا راه خروج از آنها برای ما بهسادگی قابل درک نیست! و الا دینگریزیها کمتر میشد. اما به هر حال ما آدمها وقتی میخواهیم با هم زندگی کنیم، باید جا را برای یکدیگر تنگ نکنیم و با هم لذت ببریم و راحت باشیم.
البته هر چقدر بشر بیشتر از عقل خود استفاده کند و تجربۀ عمومی بشر به کمک بیاید و باور کند که برای زندگی راحت، راهی جز مبارزه با نفس ندارد، دینگریزیها کمتر خواهد شد. امیر مؤمنان(ع) نیز همین مطلب را تصریح فرمودهاند: «طَلَبْتُ الْعَیْشَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِتَرْکِ الْهَوَی فَاتْرُکُوا الْهَوَی لِیَطِیبَ عَیْشُکُم؛ زندگیِ راحت را جستجو کردم، پس آن را نیافتم مگر در ترک هوای نفس. پس هوا (و هوس) را برای گوارا شدن زندگیتان رها کنید.»(9)
2. تزاحم بین امیال هر انسان: دومین علّت برخی از محدودیتهایی که دستورات دینی اقتضای آن را دارند، این است که تزاحم و کشمکشِ بین امیال انسان، و اشتباهاتی که در زمینۀ رسیدگی به این تزاحم و حلّوفصل این کشمکش رایج است و رخ میدهد، نیاز به دستورات بازدارنده را ایجاب کرده است.(10)
وقتی ما به علاقههای گوناگونی که داریم توجه میکنیم، به سهولت مییابیم که بخشی از علاقههای والا و بلند معنوی ما، معمولاً پشت سر علاقههای سطحی و پیشپاافتادۀ ما پنهان میمانند، و یا گاهی زیر پای آنها دفن میشوند. دین با دستوراتی که میدهد راه تنفّس برای آن علاقههای اتفاقاً عمیقتر و ماندگارتر را باز میکند، و امکان پیدا شدن و پاسخ یافتن آنها را به ما میدهد.
این دستورات، عموماً در مقابله با خواستههای انسان تلقّی میشوند، تا حدی هم اینچنین به نظر میرسند، اما با یک نگاه دقیق میتوان دریافت که این دستورات اتفاقاً مطابق میل آدمی تنظیم شدهاند و اولاً خواستههای پنهان و برتر ما را بیرون میکشند و ثانیاً پاسخ دادن به آنها را برای ما میسور میکنند.
وقتی امیر مؤمنان(ع) میفرمایند: «فِی خَلافِ النَّفسِ رُشدُها؛ مسیر رشد نفس انسان، در مخالفت کردن با آن است.»(11) ، به همین واقعیت اشاره دارند که مبارزه با دلبخواهیها، نتیجهاش چیزی جز تقویت روح انسان نیست؛ و در واقع بخشهایِ برترِ تقاضاهای روحی انسان در این روش رشد میکند.
به همین دلیل دستورات دینی اگرچه ابتدائاً سخت به نظر میرسند، ولی بعد از اجرا و یا در حین عمل به آنها، شیرینی خاص خود را به کام انسان مینشانند؛ شیرینی و دلبخواهی خاصی که هرکس مزۀ آن را چشیده باشد، هرگز نمیتواند از آنها چشمپوشی نماید. مگر آن روایت را دربارۀ شادی هنگام افطار نشنیدهایم که فرمود: «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ؛ روزهدار دو شادی دارد: یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات پروردگارش.»(12) این شادی هم، در اثر پاسخیافتگی خواستههای معنوی ماست. اگر با مبارزه با امیال سطحی نفس، به آن خواستههای عمیقتر میدان بدهیم و آنها را بیابیم، خواهیم دید که لذت حاصل از آنها نیز بسیار عمیقتر و افزونتر است.
البته اینگونه لذتها، هنوز بدون حضور پررنگ «عشق به پروردگار عالم» است. اگر آن عشق هم پای به میدان بگذارد، دیگر جای سخن گفتن نیست، جای دستافشانی و سرمستی است؛ و جای سکوت است و سیر در آفاق نورانی وصال. باز به همین دلیل است، که ما پس از اجرای دستورات دینی و بردن لذت آن، به خدا بدهکار هم میشویم. و باید یک سلسله اذکار برای تشکر و یک سری اعمال شاکرانه برای پرداخت این بدهی در نظر بگیریم و جایی هم برای عُجب و غرور باقی نمیماند.
پس آن چیزی که مخالف لذت بردن ماست و گاهی در زبان احکام فقهی و حقوقی دین، به ما میگوید: از لذائذ حرام چشم بپوش، و یا در مقام توصیههای اخلاقی میگوید: از لذائذ حلال هم کمتر استفاده کن، طبیعت ماست، وضعیت محدود حیات بشری در این دنیاست. همچنان که با پیشرفت علم و دانایی بشر، از این دست احکام به زبان علومی مانند بهداشت و تغذیه فراوان بیان شده است. و اتفاقاً در بسیاری از موارد دستوراتشان با دستورات قدیمی دین یکسان درآمدهاند.
ما میخواهیم در این طبیعتی که در آن زندگی میکنیم، به خدا برسیم، اما طبیعت این دنیا خصوصیاتی دارد که در لذت بردن انسان محدودیتهایی ایجاد میکند. اگر انسان لذتی کامل از دنیا ببرد، دیگر جایی برای لذت بردن از خدا باقی نمیماند، ظرفیتی برای فهم خدا و معرفت به او باقی نمیماند، اینجاست که روزه با بازداری انسان از پاسخ دادن به بخشی از نیازهای مادی، جا را برای پاسخیافتن بسیاری از نیازهای معنوی او باز میکند. و آن دهان دیگر را، در روح انسان میگشاید. مولوی در کلام شیرین خود این معنا را در ابیات متعدد و مشهوری به نظم درآورده است:
این دهان بستی، دهانی باز شد |
|
کو خورندۀ لقمههای راز شد(13) |
لب فروبند از طعام و از شراب |
|
سوی خوان آسمانی کن شتاب(14) |
جوع مر خاصان حق را دادهاند |
|
تا شوند از جوع، شیر زورمند |
گر تو این انبان ز نان خالی کنی |
|
پر ز گوهرهای اجلالی کنی(15) |
طفل جان از شیر شیطان باز کن |
|
بعد از آنش با ملک انباز کن(16) |
پس این دنیاست که با لذتهای ما مخالفت میکند. این دنیاست که لذت کمش هم نمیگذارد آدم از خدا لذت ببرد. ولی در آن دنیا است که در کنار همۀ لذائذ فراوانش، انسان میتواند از خدا هم لذت ببرد. لذتطلبی تو که ایرادی ندارد. تو اصلاً بهخاطر همین لذتطلبی باید به آغوش خدا بروی و از دنیا متنفّر بشوی، بگویی: خدایا کِی میشود آن دنیا بیایم پیش تو؟ که آنجا هر چقدر غرق در لذائذ باشم، باز هم شوق به دیدار اولیایت از دل من نمیرود.
اما در این دنیا تا یک کمی دنبال لذائذ دنیا میرویم، دیگر یادمان میرود ما یک روزی آرزویی داشتیم به نام دیدار حضرت مهدی، امام زمانمان(عج). دیگر این آرزو از دل ما رفت. این دنیا طبیعتش اینگونه است که هر چقدر شهوترانی کنی، کمتر ظرفیت علائق الهی در وجودت میآید. لذت با خدا بودن را نمیفهمی.
این کلام رسول خدا(ص) را باید در قلب خود به یادگار داشته باشیم که میفرمایند: «مَنْ أَکَلَ مَا یَشْتَهِی وَ لَبِسَ مَا یَشْتَهِی وَ رَکِبَ مَا یَشْتَهِی، لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ حَتَّی یَنْزِعَ أَوْ یَتْرُکَ؛ آن کس که هر چه خواهد بخورد، و هر چه خواهد بپوشد، و بر هر چه خواهد سوار شود، خداوند به او نظر (لطف) نکند تا بمیرد یا اینکه این رویه را ترک کند.»(17) گشودن رازهای سر به مهر این کلام شریف نیازمند درکی است که از حد فهم ما فراتر است.
3. شیرینی بخور، اما بعد از شام(سومین پاسخ به سوال «چرا در دینداری، مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟»): گاهی هم فلسفۀ دستورات ضد هوای نفسی دین به اینگونه است: خدا نمیگوید از لذائذ مادی کاملاً چشم پوشی کن، بلکه گاهی به بهرهبرداری از لذائذ دنیا هم توصیه میکند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؟ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَة؛ بگو: چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو: اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آوردهاند (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.»(18) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از نعمتهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید.»(19)
و برخی دستورات را هم برای بهتر لذت بردن از همین شهوات دنیا به انسان میدهد. منتها میگوید شهوات، شیرینی هستند؛ اگر قبل از شام شیرینی بخوری دیگر نمیتوانی شام بخوری. اول شامت را بخور بعد شیرینی بخور. اتفاقاً شیرنی بعد از غذا مفید هم هست.
دیدهاید گاهی آدم به مهمانی میرود، اول یک شیرینی دلچسب مقابلش میگذارند و به او تعارف میکنند. اما او میگوید: نه، خیلی ممنون، اگر الان شیرینی بخورم دیگر نمیتوانم شام بخورم، بعد از شام آن را خواهم خورد. در بسیاری از موارد، مبارزه با نفس، یعنی ما فعلاً دنبال شام معنوی هستیم، شیرینی مادی را هم میخوریم، اما بعد از شام.
در مورد ماه رمضان وضع معلوم است. خودِ میزبان اجازه نمیدهد تا میهمانش از لذت شام معنوی محروم شود. لذا او را از شیرینی قبل از غذا محروم میکند. روزه، یک سلسله لذّات حلال دنیا را بر ما حرام میکند، تا انسان به انواع بالاتری از لذّات، یعنی به لذّات معنوی، برسد. روزه با تضعیف وجه حیوانی وجود انسان از طریق محروم کردن او از لذتهای سطح پایین دنیایی، آن ساحت بُعد الهی انسان را تقویت میکند؛ تا انسان در فرصت این چشیدن لذت معنوی، بتواند اولاً به «بهسوی خدا رفتن» و «از خدا لذت بردن» بیشتر علاقهمند بشود، و ثانیاً با «بهسوی خدا رفتن» و «از خدا لذت بردن»، بهتر راه را یاد بگیرد.
فکر میکنم خدا برای یک رابطۀ عاشقانه از جانب بندهاش دلش تنگ شده است. دوست دارد تو هم یک بار به او عاشقانه نگاه کنی. از اینهمه حواسپرتی تو خسته شده و میخواهد تو به او توجه کنی؛ نه چون به تو و توجه تو نیازمند است، چون به تو علاقه دارد و هر دوستی دوست دارد دوستش به او توجه کند، و میخواهد تو به این وسیله ارزش پیدا کنی.
تازه تو هم که دوست او هستی، فقط فراموش کردهای؛ میخواهد به یادت بیاورد. اکثر اوقات که در خانۀ او میروی برای خودت میروی، او را نمیخواهی، خودت را میخواهی، و برای خودت بیشتر میخواهی. کمی جلوی ارضاء خواستههایت را گرفته است تا «او» را ببینی و ببینی که «او» را میخواهی. خدا اهل محبت است و اساساًً عالم را برای محبت آفریده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) «سُئِلَ أَیْنَ اللَّهُ؟ فَقَالَ: عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُم؛ از رسول خدا(ص) پرسیده شد که خدا کجاست؟ فرمود: در نزد دلهای شکسته». الدعوات، ص120، ح282.
2) رسول خدا(ص) فرمودند: «الفُقَراءُ أصدِقاءُ الله؛ فقرا، دوستان خدا هستند.»، میزان الحکمه، ج10، 16007.
3) امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَلْتَفِتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ شَبِیهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَیْهِمْ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا أَفْقَرْتُکُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِکُمُ الْیَوْمَ؛ خداوند در روز قیامت با نگاهی پوزشخواهانه به فقرای از مؤمنین مینگرد، و میفرماید: به عزت و جلالم سوگند، که من شما را در دنیا از روی خواری و بیاعتناییِ به شما فقیر نکردم. و امروز خواهید دید که (در جبران آن فقر) با شما چه رفتاری خواهم کرد. الکافی، ج2، ص261، باب فضل فقراء المسلمین، ح9. همچنین نگاه کنید به: میزان الحکمه، جلد 10، باب 3234 – 3237.
4) رسول خدا(ص) فرمود: بهترین کار در نزد خداوند، شاد کردن مؤمنین است؛ إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِین. الکافی، ج2، ص189، باب ادخال السرور علی المؤمنین، ح4.
5) امام صادق(ع) فرمود: یقیناً، در نزد خدا، برآورده ساختن حاجت مومن محبوبتر است از بیست حجی که در هر کدام از آنها صد هزار(دینار یا درهم هجده نخود) خرج شود؛ لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حَجَّةً کُلُّ حَجَّةٍ یُنْفِقُ فِیهَا صَاحِبُهَا مِائَةَ أَلْف. الکافی، ج2، ص193، باب قضاء حاجة المؤمن، ح4.
6) قال ابوالحسن الرضا(ع) : نَوْمُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ وَ صَمْتُهُ تَسْبِیحٌ وَ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَابٌ وَ عَمَلُهُ مُضَاعَفٌ وَ قَالَ إِنَّ لِلصَّائِمِ عِنْدَ إِفْطَارِهِ دَعْوَةً لَا تُرَدُّ؛ خواب روزهدار عبادت و سکوتش تسبیح و دعایش مستجاب و عملش دوچندان است. و نیز فرمود: روزهدار به هنگام افطار یک دعای مستجاب دارد. الدعوات، ص27، باب 1، فصل 2، ح45 و 46.
7) سوره محمد(ص)، آیه 9: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ؛ این به دلیل آن است که ایشان آنچه خدا نازل کرده است (قرآن و احکام و دستورات آن) را خوش نداشتند، پس خدا هم اعمالشان را تباه و بىاثر کرد.»
8) برای یکدیگر ایجاد مزاحمت کردن.
9) مستدرک الوسائل، ج11، ص192، ح12718.
10) تزاحم و تعارض امیال، باید در مباحث مربوط به انسانشناسی مورد بحث قرار گیرد.
11) تحف العقول، ص91.
12) الکافی، ج4، ص65، باب ما جاء فی فضل الصیام، ح15.
13) مثنوی معنوی، دفتر 3/ 3747.
14) مثنوی معنوی، دفتر 5/1730.
15) مثنوی معنوی، دفتر 5/2838.
16) مثنوی معنوی، دفتر 1/1639 و 1640.
17) تحف العقول، ص38.
18) سوره اعراف، آیه 32. (ترجمه: قرآن کریم، ترجمۀ آیت الله ناصر مکارم شیرازی.)
19) سوره بقره، آیه 172.
مطالب مرتبط:
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-1: چه احساسی نسبت به رمضان داشته باشیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-2: نگرانیها و شیرینیهای ورود به ماه رمضان
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-3: شهری که در آن میتوان حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-4: مهمانی مهمترین وصف رمضان است؛ از مهمانی چه میفهمیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-5: در مهمانی خدا دنبال چه چیزهایی باشیم؟
شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-6: سه تفاوت مهمانی رمضان با مهمانیهای دیگر/فلسفۀ مهمانی اجباری چیست؟
دسترسی سریع:
فایل صوتی دعای ابوحمزه ثمالی، با نوای استاد پناهیان:
بخش اول - مدت: 0:39
بخش دوم - مدت: 0:42
بخش سوم - مدت: 0:21
متن دعای ابوحمزه ثمالی
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِلَهِی لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لا تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ وَ لا یُوجَدُ إِلا مِنْ عِنْدِکَ وَ مِنْ أَیْنَ لِیَ النَّجَاةُ وَ لا تُسْتَطَاعُ إِلا بِکَ لا الَّذِی أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لا الَّذِی أَسَاءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ-
خدایا مرا به کیفرت ادب منما،و با نقشهاى با من نیرنگ مکن،پروردگارا از کجا برایم خیرى هست،درحالىکه جز نزد تو یافت نمىشود،و از کجا برایم نجاتى است،درحالىکه جز به تو فراهم نمىگردد،نه آنکه نیکى کرد از کمک و رحمتت بىنیاز شد،و نه آنکه بدى کرد و بر تو گستاخى روا داشت،و تو را خشنود نساخت از عرصه قدرتت بیرون رفت. پروردگارا،پروردگارا،پروردگارا....
آنقدر بگوید تا نفس قطع گردد.
بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئا حِینَ یَدْعُونِی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلا حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أُنَادِیهِ کُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِی وَ أَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّی بِغَیْرِ شَفِیعٍ فَیَقْضِی لِی حَاجَتِی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لا أَدْعُو غَیْرَهُ وَ لَوْ دَعَوْتُ غَیْرَهُ لَمْ یَسْتَجِبْ لِی دُعَائِی ،
تو را به تو شناختم،و تو مرا بر هستى خود راهنمایى فرمودى،و به سوى خود خواندى،و اگر راهنمایى تو نبود،من نمیدانستم تو که هستى؟،سپاس خداى را که مىخوانمش و او جوابم را مىدهد،گرچه سستى مىکنم گاهى که او مرا مىخواند،و سپاس خداى را که از او درخواست مىکنم و او به من عطا مىنماید،گرچه بخل مىورزم هنگامى که از من قرض بخواهد، و سپاس خداى را که هرگاه خواهم براى رفع حاجتم صدایش کنم،و هرجا که خواهم براى رازونیاز با او بىپرده خلوت کنم و او حاجتم را برآورد،سپاس خداى را که غیر او را نمىخوانم،که اگر غیر او را مىخواندم دعایم را مستجاب نمىکرد،
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لا أَرْجُو غَیْرَهُ وَ لَوْ رَجَوْتُ غَیْرَهُ لَأَخْلَفَ رَجَائِی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إِلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنِّی حَتَّى کَأَنِّی لا ذَنْبَ لِی فَرَبِّی أَحْمَدُ شَیْءٍ عِنْدِی وَ أَحَقُّ بِحَمْدِی.
و سپاس خداى را که به غیر او امید نبندم،که اگر جز به او امید مىبستم ناامیدم مىنمود،و سپاس خداى را که مرا بخویش وا گذاشت،ازاینرو اکرامم نمود،و به مردم وا نگذاشت تا مرا خوار کنند،و سپاس خداى را که با من دوستى ورزید،درحالىکه از من بىنیاز است،و سپاس خداى را که بر من بردبارى مىکند تا آنجاکه گویى مرا گناهى نیست!پروردگارم ستودهترین موجود نزد من بوده و به ستایش من سزاوارتر است.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إِلَیْکَ مُشْرَعَةً وَ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ إِلَیْکَ [لَدَیْکَ] مُتْرَعَةً وَ الاسْتِعَانَةَ بِفَضْلِکَ لِمَنْ أَمَّلَکَ مُبَاحَةً وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ إِلَیْکَ لِلصَّارِخِینَ مَفْتُوحَةً وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ لِلرَّاجِی [لِلرَّاجِینَ] بِمَوْضِعِ إِجَابَةٍ وَ لِلْمَلْهُوفِینَ [لِلْمَلْهُوفِ] بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَى جُودِکَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِکَ عِوَضا مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَیْدِی الْمُسْتَأْثِرِینَ وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ [الْآمَالُ] دُونَکَ وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَیْکَ بِطَلِبَتِی،
خدایا راههاى درخواست حاجتهایم را به جانب تو باز مىیابم،و آبشخورهاى امید را نزد تو پر مىبینم،و یارى خواستن از فضل براى آنکه تو را آرزو کرد بىمانع مىبینم،و درهاى دعا را براى فریاد کنندگان گشوده مىنگرم،و مىدانم که تو براى امیدواران در جایگاه اجابتى،و براى دل سوختگان در کمینگاه فریادرسى،و به یقین در اشتیاق به جودت،و خشنودى به قضایت جایگزینى از منع بخیلان است،و گشایشى از آنچه در دست ثروتاندوزان،و همانا مسافر به سوى تو مسافتش نزدیک است، و تو از آفریدگانت هرگز در پرده نیستى،جز اینکه کردارشان آنان را از تو محجوب نماید،من با درخواستم آهنگ تو کردم
وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی وَ جَعَلْتُ بِکَ اسْتِغَاثَتِی وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ وَ سُکُونِی إِلَى صِدْقِ وَعْدِکَ وَ لَجَئِی إِلَى الْإِیمَانِ بِتَوْحِیدِکَ وَ یَقِینِی [وَ ثِقَتِی] بِمَعْرِفَتِکَ مِنِّی أَنْ لا رَبَّ لِی غَیْرُکَ وَ لا إِلَهَ [لِی] إِلا أَنْتَ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ [الصِّدْقُ] وَ اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیما وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتِکَ یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّةَ وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ
و با حاجتم روى به تو آوردم،نیاز خواهىام را به پیشگاه تو قرار دادم،و خواندت را دستآویز خویش نمودم بىآنکه مستحق شنیدن خواهشم،و شایسته گذشت از من باشى،بلکه براى اطمینان به کرمت، و آرامش به درستى وعدهات،و پناهجستن به ایمان به یگانگىات و یقین به معرفتت که مرا پروردگارى جز تو نیست،و معبودى جز تو نیست،یگانه و بىشریکى.خدایا تو گفتى و گفتارت بر حق،و وعدهات درست است]فرمودى:[از فضل خدا بخواهید که خدا به شما مهربان است،اى آقاى من در شأن تو این نیست که دستور به درخواست دهى و از بخشش خوددارى کنى،تو با عطاهایت بر اهل مملکتت بسیار کریمى،
وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ [بِحُسْنِ نِعْمَتِکَ] إِلَهِی رَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِکَ وَ إِحْسَانِکَ صَغِیرا وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِی کَبِیرا فَیَا مَنْ رَبَّانِی فِی الدُّنْیَا بِإِحْسَانِهِ وَ تَفَضُّلِهِ [بِفَضْلِهِ] وَ نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ مَعْرِفَتِی یَا مَوْلایَ دَلِیلِی [دَلَّتْنِی] عَلَیْکَ وَ حُبِّی لَکَ شَفِیعِی إِلَیْکَ وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِیلِی بِدَلالَتِکَ وَ سَاکِنٌ مِنْ شَفِیعِی إِلَى شَفَاعَتِکَ أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ أُنَاجِیکَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِبا رَاغِبا رَاجِیا خَائِفا إِذَا رَأَیْتُ مَوْلایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ
و بر آنان با محبّت و رأفت بسیار احسان کنندهاى.خدایا مرا در کودکى در میان نعمتها و احسانت پروریدى،و در بزرگسالى نامم را بلند آوازه ساختى،اى آنکه مرا در دنیا به احسان و فضل نعمتهایش پرورید و برایم در آخرت به گذشت و کرمش اشاره نمود،اى مولاى من معرفتم راهنمایم به سوى تو،و عشقم به تو واسطهام به پیشگاه توست،من از دلیلم به دلالت تو مطمئن،و از واسطهام به شفاعت تو در آرامشم، اى آقایم تو را به زبانى مىخوانم که گناهش او را ناگویا نموده،و با دلى با تو مناجات مىکنم که جرمش او را هلاک ساخته، تو را مىخوانم اى پروردگارم در حال هراس و اشتیاق و امید و بیم،مولاى من هرگاه گناهانم را مىبینم بىتاب مىگردم،و هرگاه کرمت را مشاهده مىکنم،به طمع مىافتم،
فَإِنْ عَفَوْتَ [غَفَرْتَ] فَخَیْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ حُجَّتِی یَا اللَّهُ فِی جُرْأَتِی عَلَى مَسْأَلَتِکَ مَعَ إِتْیَانِی مَا تَکْرَهُ جُودُکَ وَ کَرَمُکَ وَ عُدَّتِی فِی شِدَّتِی مَعَ قِلَّةِ حَیَائِی رَأْفَتُکَ وَ رَحْمَتُکَ وَ قَدْ رَجَوْتُ أَنْ لا تَخِیبَ بَیْنَ ذَیْنِ وَ ذَیْنِ مُنْیَتِی فَحَقِّقْ رَجَائِی وَ اسْمَعْ دُعَائِی یَا خَیْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ عَظُمَ یَا سَیِّدِی أَمَلِی وَ سَاءَ عَمَلِی فَأَعْطِنِی مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدَارِ أَمَلِی وَ لا تُؤَاخِذْنِی بِأَسْوَإِ عَمَلِی فَإِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجَازَاةِ الْمُذْنِبِینَ وَ حِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکَافَاةِ الْمُقَصِّرِینَ ،
پس اگر از من درگذرى بهترین رحمکنندهاى،و اگر عذاب کنى ستم نکردهاى،خدایا حجّت من در گستاخى بر درخواست از تو،با ارتکاب آنچه از آن کراهت دارى جود و کرم توست،و ذخیرهام در سختیها با کمى حیا همانا رأفت و رحمت توست،و امیدم بر ان است که بین حجّت و ذخیرهام آرزویم را نومید نکنى، پس امیدم را تحقق بخش،و دعایم را بشنو،اى بهترین کسىکه خوانندهاى او را خوانده،و برترین کسىکه امیدوارى به او امید بسته،اى آقاى من آرزویم بزرگ شده،و کردارم زشت گشته،پس به اندازه آرزیم از عفوت به من ببخش،و به زشتترین کردارم مرا سرزنش مکن،زیرا کرمت برتر از کیفر گنهکاران و بردباریت بزرگتر از مکافات تبهکاران است،
وَ أَنَا یَا سَیِّدِی عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّا وَ مَا أَنَا یَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی هَبْنِی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ أَیْ رَبِّ جَلِّلْنِی بِسَتْرِکَ وَ اعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِکَ فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَى ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِیلَ الْعُقُوبَةِ لاجْتَنَبْتُهُ لا لِأَنَّکَ أَهْوَنُ النَّاظِرِینَ [إِلَیَ] وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ [عَلَیَ] بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ وَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ وَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ ،
و من اى آقایم پناهنده به فضل توام،گریزان از تو به سوى توام، خواستار تحقق چیزى هستم که وعده کردى،و آن گذشت تو از کسىکه گمانش را به تو نیکو کرده،چه هستم من اى پروردگارم،و اهمیت من چیست؟ به فضلت مرا ببخش،و به گذشتت بر من صدقه بخش،پروردگارا مرا به پرده پوشىات بپوشان،و از توبیخم به کرم ذاتت درگذر،اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه مىشد،آن را انجام نمىدادم،و اگر از زود رسیدن عقوبت مىترسیدم، از آن دورى مىکردم،گناهم نه به این خاطر بود که تو سبکترین بینندگانى و بىمقدارترین آگاهان،بلکه پروردگارا از این جهت بود که تو بهترین پردهپوشى،و حاکمترین حاکمان،و کریمترین کریمانى،
سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ عَلامُ الْغُیُوبِ تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى حِلْمِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ وَ عَلَى عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ وَ یَحْمِلُنِی وَ یُجَرِّئُنِی عَلَى مَعْصِیَتِکَ حِلْمُکَ عَنِّی وَ یَدْعُونِی إِلَى قِلَّةِ الْحَیَاءِ سَتْرُکَ عَلَیَّ وَ یُسْرِعُنِی إِلَى التَّوَثُّبِ عَلَى مَحَارِمِکَ مَعْرِفَتِی بِسَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ عَظِیمِ عَفْوِکَ یَا حَلِیمُ یَا کَرِیمُ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ یَا قَابِلَ التَّوْبِ،
پوشنده عیبها،آمرزنده گناهان،داناى نهانها،گناه را با کرمت مىپوشانى،و کیفر با بردبارىات به تاخیر مىافکنى،سپاس تو را سزاست بر بردبارىات پس از انکه دانستى،و بر گذشتت پس از آنکه توانستى،بردبارىات مرا به جانب گناه مىکشد و بر نافرمانىات جرأت مىدهد،پردهپوشىات بر من مرا به کمحیایى مىخواند،و شناختم از رحمت گسترده و بزرگى عفوت،به من در تاختن بر محرّماتت سرعت مىدهد!اى شکیبا،اى گرامى،اى زنده،اى اى به خود پاینده،اى آمرزگار،اى توبه پذیر،
یَا عَظِیمَ الْمَنِّ یَا قَدِیمَ الْإِحْسَانِ أَیْنَ سَتْرُکَ الْجَمِیلُ أَیْنَ عَفْوُکَ الْجَلِیلُ أَیْنَ فَرَجُکَ الْقَرِیبُ أَیْنَ غِیَاثُکَ السَّرِیعُ أَیْنَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ أَیْنَ عَطَایَاکَ الْفَاضِلَةُ أَیْنَ مَوَاهِبُکَ الْهَنِیئَةُ أَیْنَ صَنَائِعُکَ السَّنِیَّةُ أَیْنَ فَضْلُکَ الْعَظِیمُ أَیْنَ مَنُّکَ الْجَسِیمُ أَیْنَ إِحْسَانُکَ الْقَدِیمُ أَیْنَ کَرَمُکَ یَا کَرِیمُ بِهِ [وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ] فَاسْتَنْقِذْنِی وَ بِرَحْمَتِکَ فَخَلِّصْنِی یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ،
اى بزرگ نعمت،اى دیرینه احسان،پردهپوشى زیبایت کجاست،گذشت بزرگت کجاست،گشایش نزدیکت کجاست،فریادرسى زودت کجاست،رحمت گستردهات کجاست،عطاهاى برترت کجاست،موهبتهاى گوارایت کجاست،جایزههاى شایانت کجاست، فضل بزرگت کجاست،عطاى عظیمت کجاست،احسان دیرینهات کجاست،کرمت کجاست،اى کریم،به حق کرمتو«به محمّد و خاندان محمّد»مرا رهایى بخش،و به رحمتت مرا خلاص کن،اى نیکوکار،اى زیباکار،
یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا لِأَنَّکَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ تُبْدِئُ بِالْإِحْسَانِ نِعَما وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ کَرَما فَمَا نَدْرِی مَا نَشْکُرُ أَ جَمِیلَ مَا تَنْشُرُ أَمْ قَبِیحَ مَا تَسْتُرُ أَمْ عَظِیمَ مَا أَبْلَیْتَ وَ أَوْلَیْتَ أَمْ کَثِیرَ مَا مِنْهُ نَجَّیْتَ وَ عَافَیْتَ یَا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَیْکَ وَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ مَنْ لاذَ بِکَ وَ انْقَطَعَ إِلَیْکَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ،
اى نعمتده،اى فزونىبخش،من آن نیستم که در رهایى از کیفرت بر اعمالمان تکیه کنم،بلکه به احسانت بر ما اعتماد دارم،چرا که تو اهل تقوا و مغفرتى،از باب نعمتدهى ابتداى به احسان مىکنى،و از جهت کرم از گناه در مىگذرى،پس نمىدانم از چه سپاس گویم،از زیبایى که مىگسترانى،یا کار زشتى که مىپوشانى،یا بزرگ آزمونى که آزمودى و شایسته نیکى نمودى،یا آن همه مشکلى که مرا از آن رهانیدى،و سلامت کامل بخشیدى؟!اى محبوب آنکه به تو دوستى ورزید،اى نور چشم کسىکه به تو پناه آورد و براى رسیدن به تو از دیگران گسست،تو نیکوکارى
وَ نَحْنُ الْمُسِیئُونَ فَتَجَاوَزْ یَا رَبِّ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِیلِ مَا عِنْدَکَ وَ أَیُّ جَهْلٍ یَا رَبِّ لا یَسَعُهُ جُودُکَ أَوْ أَیُّ زَمَانٍ أَطْوَلُ مِنْ أَنَاتِکَ وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِی جَنْبِ نِعَمِکَ وَ کَیْفَ نَسْتَکْثِرُ أَعْمَالا نُقَابِلُ بِهَا کَرَمَکَ [کَرَامَتَکَ] بَلْ کَیْفَ یَضِیقُ عَلَى الْمُذْنِبِینَ مَا وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِکَ یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی لَوْ نَهَرْتَنِی [انْتَهَرْتَنِی] مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ أَنْتَ الْفَاعِلُ لِمَا تَشَاءُ تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ لا تُسْأَلُ عَنْ فِعْلِکَ وَ لا تُنَازَعُ فِی مُلْکِکَ وَ لا تُشَارَکُ فِی أَمْرِکَ،
و ما بدکارانیم،به زیبایى آنچه نزد توست،از زشتى آنچه پیش ماست درگذر،پروردگارا کدام جهلى است که جود تو گنجایش آن را نداشته باشد،و کدام زمان طولانىتر از مهلت دادن توست،در کنار نعمتهایت ارزش اعمال ما چیست،چگونه اعمال خود را بسیار انگاریم،تا با آنها با کرمت برابرى کنیم،بلکه چگونه بر گنهگاران تنگ شود آنچه از رحمتت شاملشان شده؟،اى گسترده آمرزش،اى گشادهدست به رحمت،اى آقاى من به عزّتت سوگند،اگر مرا برانى از درگاهت دور نخواهم شد،و از چاپلوسى و تملق نسبت به تو دست نخواهم کشید،به خاطر شناختى که به جود و کرمت پیدا کردهام،تو انجام دهى آنچه را که خواهى،هرکه را بخواهى عذاب مىکنى به هرچه که بخواهى و به هر صورتى که بخواهى،و رحم مىکنى هرکه را بخواهى،به هرچه که بخواهى و به هر کیفیت که بخواهى،از آنچه کنى بازخواست نشوى،و در فرمانروایىات نزاع در نگیرد،و کسى در کارت شریکت نگردد،
وَ لا تُضَادُّ فِی حُکْمِکَ وَ لا یَعْتَرِضُ عَلَیْکَ أَحَدٌ فِی تَدْبِیرِکَ لَکَ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ یَا رَبِّ هَذَا مَقَامُ مَنْ لاذَ بِکَ وَ اسْتَجَارَ بِکَرَمِکَ وَ أَلِفَ إِحْسَانَکَ وَ نِعَمَکَ وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِی لا یَضِیقُ عَفْوُکَ وَ لا یَنْقُصُ فَضْلُکَ وَ لا تَقِلُّ رَحْمَتُکَ وَ قَدْ تَوَثَّقْنَا مِنْکَ بِالصَّفْحِ الْقَدِیمِ وَ الْفَضْلِ الْعَظِیمِ،
و در داورىات با تو هماورد نشود،و در تدبیرت احدى بر تو اعتراض نکند،آفرینش و فرمان توراست،منزّه است خدا پروردگار جهانیان،پروردگارا این است جایگاه کسىکه به پناهت آمد،و به کرمت پناهنده گشت،و به احسان و نعمتهایت الفت جست،تویى آن سخاوتمندى که گذشتت به تنگى نمىرسد،و احسانت کاهش نمىپذیرد،و رحمتت کم نمىشود،و به یقین از چشمپوشى دیرینت،و فضل بزرگت،
وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ أَ فَتَرَاکَ [تُرَاکَ] یَا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونَنَا أَوْ تُخَیِّبُ آمَالَنَا کَلا یَا کَرِیمُ فَلَیْسَ هَذَا ظَنَّنَا بِکَ وَ لا هَذَا فِیکَ طَمَعَنَا یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیکَ أَمَلا طَوِیلا کَثِیرا إِنَّ لَنَا فِیکَ رَجَاءً عَظِیما عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا فَحَقِّقْ رَجَاءَنَا مَوْلانَا فَقَدْ عَلِمْنَا مَا نَسْتَوْجِبُ بِأَعْمَالِنَا وَ لَکِنْ عِلْمُکَ فِینَا وَ عِلْمُنَا بِأَنَّکَ لا تَصْرِفُنَا عَنْکَ وَ إِنْ کُنَّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبِینَ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیْنَا وَ عَلَى الْمُذْنِبِینَ بِفَضْلِ سَعَتِکَ ،
و رحمت گستردهات اعتماد نمودیم،آیا ممکن است پروردگارا برخلاف گمانهاى ما به خویش رفتار کنى،یا آرزوهایمان را نسبت به رحمتت نومید سازى هرگز اى بزرگوار،چنین گمانى به تو نیست،و طمع ما درباره تو این چنین نمىباشد،پروردگارا،ما را درباره تو آروزى طولانى بسیارى است،ما را در حق تو امید بزرگى است،از تو نافرمانى کردیم و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانى،و تو را خواندیم،و امیدواریم که بر ما اجابت کنى،مولاى ما امیدمان را تحقق بخش،ما دانستیم که با کردارمان سزاوار چه خواهیم بود،ولى دانش تو درباره ما،و و آگاهى ما به اینکه ما را از درگاهت نمیرانى،گرچه ما سزاوار رحمتت نیستیم ولى تو شایسته آنى که بر ما و بر گنهکاران به فضل گستردهات جود کنى،
فَامْنُنْ عَلَیْنَا بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ جُدْ عَلَیْنَا فَإِنَّا مُحْتَاجُونَ إِلَى نَیْلِکَ یَا غَفَّارُ بِنُورِکَ اهْتَدَیْنَا وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْنَا وَ بِنِعْمَتِکَ [فِی نِعَمِکَ] أَصْبَحْنَا وَ أَمْسَیْنَا ذُنُوبُنَا بَیْنَ یَدَیْکَ نَسْتَغْفِرُکَ اللَّهُمَّ مِنْهَا وَ نَتُوبُ إِلَیْکَ تَتَحَبَّبُ إِلَیْنَا بِالنِّعَمِ وَ نُعَارِضُکَ بِالذُّنُوبِ خَیْرُکَ إِلَیْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَیْکَ صَاعِدٌ وَ لَمْ یَزَلْ وَ لا یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ [عَنَّا] بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلا یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ وَ تَتَفَضَّلَ عَلَیْنَا بِآلائِکَ فَسُبْحَانَکَ مَا أَحْلَمَکَ وَ أَعْظَمَکَ وَ أَکْرَمَکَ،
پس آنگونه که شایسته آنى بر ما منّت گذار،و بر ما جود کن،که ما نیازمند به عطاى توییم،اى آمرزگار،به نور تو هدایت شدیم،و به فضل تو بىنیاز گشتیم،و به نعمتت بامداد نمودیم و شامگاه کردیم،گناهان ما پیش روى توست،خدایا از گناهانمان از تو آمرزش مىخواهیم،و به سوى تو باز مىگردیم،تو با نعمتها به ما مهر مىورزى و ما با گناهان با تو مقابله مىکنیم،خیرت به سوى ما سرازیر است،و بدى ما به سوى تو بالا مىآید،همواره فرشته کریمى،از ما کردار زشت به جانب تو مىآید،و این امر مانع نمىشود از اینکه ما را با نعمتهایت فراگیرى، و به عطاهاى برجستهات بر ما تفضّل نمایى،منزّهى تو،چه بردبار و بزرگ و کریمى،
مُبْدِئا وَ مُعِیدا تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ کَرُمَ صَنَائِعُکَ وَ فِعَالُکَ أَنْتَ إِلَهِی أَوْسَعُ فَضْلا وَ أَعْظَمُ حِلْما مِنْ أَنْ تُقَایِسَنِی بِفِعْلِی وَ خَطِیئَتِی فَالْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ سَیِّدِی سَیِّدِی سَیِّدِی.
آغاز کننده به نیکى و تکرار کننده آنى،نامهایت مقدس،و ثنایت عظیم،و رفتارها و کردارهایت کریمانه است،خدایا،فضلت گستردهتر،و بردبارىات بزرگتر از آن است که مرا به کردار ناپسند و خطاکارىام بسنجى،پس گذشت نما،گذشت نما، گذشت نما،آقاى من،آقاى من،آقاى من.
اللَّهُمَّ اشْغَلْنَا بِذِکْرِکَ وَ أَعِذْنَا مِنْ سَخَطِکَ وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِکَ وَ ارْزُقْنَا مِنْ مَوَاهِبِکَ وَ أَنْعِمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلِکَ وَ ارْزُقْنَا حَجَّ بَیْتِکَ وَ زِیَارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ وَ رَحْمَتُکَ وَ مَغْفِرَتُکَ وَ رِضْوَانُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ إِنَّکَ قَرِیبٌ مُجِیبٌ وَ ارْزُقْنَا عَمَلا بِطَاعَتِکَ وَ تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرا اجْزِهِمَا بِالْإِحْسَانِ إِحْسَانا وَ بِالسَّیِّئَاتِ غُفْرَانا ،
ما را به ذکرت مشغول کن،و از خشمت پناه ده،و از عذابت نجات بخش،و از مواهبت روزى کن،و از فضلت بر ما انعام فرما،و زیارت خانهات، و زیارت مرقد پیامبرت را روزى ما کن،صلوات و رحمت و مغفرت و رضوانت بر پیامبر و خاندانش، تو نزدیک و جوابدهنده هستى،عمل به طاعتت را روزى ما گردان،و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش)بمیران.خدایا من و پدر و مادرم را بیامرز و به هر دو آنها رحم کن،چنانکه مرا به گاه کودکى پروردند،احسان هردو را به احسان،و بدیهایشان را به آمرزش پاداش ده.
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ وَ تَابِعْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ [فِی الْخَیْرَاتِ] اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَ مَیِّتِنَا وَ شَاهِدِنَا وَ غَائِبِنَا ذَکَرِنَا وَ أُنْثَانَا [إِنَاثِنَا] صَغِیرِنَا وَ کَبِیرِنَا حُرِّنَا وَ مَمْلُوکِنَا کَذَبَ الْعَادِلُونَ بِاللَّهِ وَ ضَلُّوا ضَلالا بَعِیدا وَ خَسِرُوا خُسْرَانا مُبِینا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتِمْ لِی بِخَیْرٍ وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی وَ لا تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لا یَرْحَمُنِی وَ اجْعَلْ عَلَیَّ مِنْکَ وَاقِیَةً بَاقِیَةً،
خدایا مردان و زنان مؤمن را بیامرز،چه زنده و چه مرده آنها را،و بین ما و آنان با نیکیها پیوند ده.خدایا بیامرز زنده و مرده ما را، حاضر و غائب ما را،مرد زن ما را،کوچک و بزرگ ما را،آزاد و غیر آزاد ما را،برگشتگان از خدا دروغ گفتند،و گمراه شدند گمراهى دورى،و زیان کردند،زیانى آشکار.خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و برایم ختم به خیر فرما،و مرا از آنچه که بىقرارم کرده از کار دنیا و آخرتم کفایت کن،و کسىکه مرا رحم نمىکنم بر من چیره مساز، و بر من از سوى خود نگهبانى همیشگى قرار ده،
وَ لا تَسْلُبْنِی صَالِحَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ رِزْقا وَاسِعا حَلالا طَیِّبا اللَّهُمَّ احْرُسْنِی بِحَرَاسَتِکَ وَ احْفَظْنِی بِحِفْظِکَ وَ اکْلَأْنِی بِکِلاءَتِکَ وَ ارْزُقْنِی حِجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِنَا هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ وَ زِیَارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَ لا تُخْلِنِی یَا رَبِّ مِنْ تِلْکَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِیفَةِ وَ الْمَوَاقِفِ الْکَرِیمَةِ.
و از من شایستههاى آنچه را که انعام کردى مگیر،و از فضلت روزى گسترده حلال پاکیزه نصیب من کن.خدایا به نگهبانىات مرا نگهبانى کن،و به نگهدارىات مرا نگهدار و به پاسدارىات از من پاسدارى فرما،و زیارت خانهات را در این سا و در هر سال،و زیارت مرقد پیامبرت و امامان(درود بر آنان)را روزى من کن،پروردگارا از این مشاهد پر شرف و مواقف بس گرامى مرا محروم مساز.
اللَّهُمَّ تُبْ عَلَیَّ حَتَّى لا أَعْصِیَکَ وَ أَلْهِمْنِی الْخَیْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ مَا أَبْقَیْتَنِی یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ] وَ قُمْتُ لِلصَّلاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسا إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ
خدایا به من روى آور تا نافرمانىات نکنم،و خیر و عمل به آن وحشت از خویش را در شب و روز،تا گاهى که زندهام مىدارى اى پروردگار جهانیان به من الهام فرما.خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستاد و با تو راز گفتم،چرتى بر من افکندى،آنگاه که وارد نماز شدم،و حال راز گفتن را از من گرفتى آنگاه که با تو رازونیاز کردم،مرا چه شده؟هرگاه گفتم نهانم شایسته شد،و جایگاهم به جایگاه توبهکنندگان نزدیک گشته برایم گرفتارى پیش آمد،بر اثر آن گرفتارى پایم لغزید،و میان من و خدمت به تو مانع شد
سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّا بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضا عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ [الْکَذَّابِینَ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی،
سرور من شاید مرا از درگاهت راندهاى،و از خدمتت عز نمودهاى،یا مرا دیدهاى که حقّت را سبک مىشمارم پس از پیشگاهت دورم ساختى،یا شاید مرا روىگردان از خود مشاهده کردى،پس مرا مورد خشم قرار دادى یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتى،پس به دورم انداختى،یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدى،پس محرومم نمودى،یا شاید مرا از همنشینى دانشمندان غایب یافتى،پس خوارم نمودى،یا شاید مرا در گروه غافلان دیدى،پس از رحمتت ناامیدم کردى،یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکارهها دیدى.پس مرا به آنان واگذاشتى،یا شدى دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس دورم نمودى،یا شاید به خاطر جرم و جنایتم کیفرم نمودى،
أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِینَ قَبْلِی لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکَافَاةِ الْمُقَصِّرِینَ وَ أَنَا عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ [مُنْتَجِزٌ] مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّا إِلَهِی أَنْتَ أَوْسَعُ فَضْلا وَ أَعْظَمُ حِلْما مِنْ أَنْ تُقَایِسَنِی بِعَمَلِی أَوْ أَنْ تَسْتَزِلَّنِی بِخَطِیئَتِی وَ مَا أَنَا یَا سَیِّدِی وَ مَا خَطَرِی هَبْنِی بِفَضْلِکَ سَیِّدِی ،
یا شاید براى کمى حیایم از تو مجازاتم نمودى،پس اگر پروردگارا عفو کنى،سابقه اینکه از گناهکاران پیش ار من گذشتهاى طولانى است،زیرا کرمت پروردگارا از مجازات اهل تقصیر بسیار بزرگتر است،و من پناهنده به فضل توام،از تو به تو گریزانم، خواهان چیزى هستم که وعده دادهاى.و آن چشمپوشى از کسانى است که به تو گمان نیک بردهاند،خدایا فضل تو گستردهتر،و بردبارىات بزرگتر از آن است که مرا به کردارم بسنجى،یا به خطایم بلغزانى،اى آقایم من چیستم،و چه ارزشى دارم، سرور من مرا به فضلت ببخش،
وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ وَ جَلِّلْنِی بِسَتْرِکَ وَ اعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِکَ سَیِّدِی أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِی رَبَّیْتَهُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ الَّذِی عَلَّمْتَهُ وَ أَنَا الضَّالُّ الَّذِی هَدَیْتَهُ وَ أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ وَ أَنَا الْخَائِفُ الَّذِی آمَنْتَهُ وَ الْجَائِعُ الَّذِی أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذِی أَرْوَیْتَهُ وَ الْعَارِی الَّذِی کَسَوْتَهُ وَ الْفَقِیرُ الَّذِی أَغْنَیْتَهُ وَ الضَّعِیفُ الَّذِی قَوَّیْتَهُ وَ الذَّلِیلُ الَّذِی أَعْزَزْتَهُ،
و با گذشت بر من کرم فرما،و به پردهپوشىات خطاهایم را بپوشان،و به کرم وجودت از توبیخم درگذر،آقاى من منم کودکى که پروریدى،منم نادانى که دانا نمودى،منم گمراهى که هدایت کردى،منم افتادهاى که بلندش نمودى،منم هراسانى که امانش دادى،و گرسنهاى که سیرش نمودى،و تشنهاى که سیرابش کردى،و برهنهاى که لباسش پوشاندى،و تهیدستى که توانگرش ساختى،و ناتوانى که نیرومندش نمودى،و خوارى که عزیزش فرمودى،
وَ السَّقِیمُ الَّذِی شَفَیْتَهُ وَ السَّائِلُ الَّذِی أَعْطَیْتَهُ وَ الْمُذْنِبُ الَّذِی سَتَرْتَهُ وَ الْخَاطِئُ الَّذِی أَقَلْتَهُ وَ أَنَا الْقَلِیلُ الَّذِی کَثَّرْتَهُ وَ الْمُسْتَضْعَفُ الَّذِی نَصَرْتَهُ وَ أَنَا الطَّرِیدُ الَّذِی آوَیْتَهُ أَنَا یَا رَبِّ الَّذِی لَمْ أَسْتَحْیِکَ فِی الْخَلاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْکَ فِی الْمَلَإِ أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَى أَنَا الَّذِی عَلَى سَیِّدِهِ اجْتَرَى أَنَا الَّذِی عَصَیْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ أَنَا الَّذِی أَعْطَیْتُ عَلَى مَعَاصِی الْجَلِیلِ الرُّشَا أَنَا الَّذِی حِینَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَیْهَا أَسْعَى أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَیَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِی فَتَعَدَّیْتُ
و بیمارى که شفایش دادى، و خواهشمندى که عطایش کردى،و گنهکارى که گناهش را بر او پوشاندى،و خطاکارى که نادیدهاش گرفتى،و اندکى که بسیارش فرمودى،و ناتوان شمردهاى که یارىاش دادى،و رانده شدهاى که مأوایش بخشیدى،من پروردگارا کسى هستم که در خلوت از تو حیا نکردم،و در آشکار از تو ملاحظ ننمودم،منم صاحب مصیبتهاى بزرگ،منم آنکه بر آقایش گستاخى کرد،منم آنکه جبّار آسمان را نافرمانى کرد،منم آنکه بر معاصى بزرگ رشوه دادم،منم آنکه هرگاه به گناهى مژده داده مىشدم شتابان به سویش مىرفتم،منم آنکه مهلتم دادى باز نایستادم،و بر من پرده پوشاندى حیا نکردم،و مرتکب گناهان شدم و از اندازه گذراندم
وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ [عِنْدِکَ] فَمَا بَالَیْتُ فَبِحِلْمِکَ أَمْهَلْتَنِی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرْتَنِی حَتَّى کَأَنَّکَ أَغْفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِی جَنَّبْتَنِی حَتَّى کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی إِلَهِی لَمْ أَعْصِکَ حِینَ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جَاحِدٌ وَ لا بِأَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ وَ لا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ وَ لا لِوَعِیدِکَ مُتَهَاوِنٌ لَکِنْ خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَ غَلَبَنِی هَوَایَ وَ أَعَانَنِی عَلَیْهَا شِقْوَتِی وَ غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَى عَلَیَّ فَقَدْ عَصَیْتُکَ وَ خَالَفْتُکَ بِجُهْدِی فَالْآنَ مِنْ عَذَابِکَ مَنْ یَسْتَنْقِذُنِی وَ مِنْ أَیْدِی الْخُصَمَاءِ غَدا مَنْ یُخَلِّصُنِی،
و مرا از چشمت انداختى،اهمیت ندادم،پس با بردبارىات مهلتم دادى،و با پردهپوشىات مرا پوشاندى تا آنچا که گویى مرا از یاد بردهاى،و از مجازات گناهان برکنارم داشتهاى،گویا تو از من حیا کردهاى!!خدایا،آنگاه که نافرمانى کردم نافرمانىات نکردم چنانکه پروردگارىات باشم،و نه چنانکه سبک شمارنده فرمانت باشم،و نه با گستاخى در معرض کیفرت قرار گیرم، و نه تهیدست را ناچیز شمارم،ولى خطایى بود که بر من عارض شد و نفسم آن را برایم آراست،و بدبختىام مرا بر آن یارى نمود،و پرده افتادهات بر من مغرورم نمود،در نتیجه با کوششم نافرمانىات نمودم و به مخالفتت برخاستم اکنون چه کس مرا از عذابت نجات مىدهند،و فردا از چنگ ستیرهجویان و دشمنىکنندگان چه کسى رهایم مىکند،
وَ بِحَبْلِ مَنْ أَتَّصِلُ إِنْ أَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنِّی فَوَا سَوْأَتَا [أَسَفَا] عَلَى مَا أَحْصَى کِتَابُکَ مِنْ عَمَلِیَ الَّذِی لَوْ لا مَا أَرْجُو مِنْ کَرَمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ نَهْیِکَ إِیَّایَ عَنِ الْقُنُوطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَ مَا أَتَذَکَّرُهَا یَا خَیْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ إِلَیْکَ وَ بِحُبِّی النَّبِیَّ االْأُمِّیَّ الْقُرَشِیَّ الْهَاشِمِیَّ الْعَرَبِیَّ التِّهَامِیَّ الْمَکِّیَّ الْمَدَنِیَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ فَلا تُوحِشْ اسْتِینَاسَ إِیمَانِی،
و به رشته چه کسى بپیوندم اگر تو رشتهات را از من بگسلى،مرا چه رسوایى بزرگى است از آنچه کتاب تو از کردارم در شمار آورده،اگر امیدوار به کرم فراوانى رحمتت نبودم،و هم اینکه مرا از ناامیدى نهى نمودهاى هرآینه ناامید مىشدم به هنگامى که گناهانم را بیاد مىآوردم،اى بهترین کسىکه خوانندهاى او را خواند،و برترین کسىکه امیدوارى به او امید بست.خدایا به پیمان اسلام به تو توسّل مىجویم،و به حرمت قرآن بر تو تکیه مىکنم،و به محبّتم نسبت به پیامبر درس ناخوانده قریشى هاشمى عربى تهامى مکّى مدنى،همجوارى نزد تو را امید مىنمایم،پس انس ایمانى مرا در عرصه وحشت نینداز،
وَ لا تَجْعَلْ ثَوَابِی ثَوَابَ مَنْ عَبَدَ سِوَاکَ فَإِنَّ قَوْما آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِیَحْقِنُوا بِهِ دِمَاءَهُمْ فَأَدْرَکُوا مَا أَمَّلُوا وَ إِنَّا آمَنَّا بِکَ بِأَلْسِنَتِنَا وَ قُلُوبِنَا لِتَعْفُوَ عَنَّا فَأَدْرِکْنَا [فَأَدْرِکْ بِنَا] مَا أَمَّلْنَا وَ ثَبِّتْ رَجَاءَکَ فِی صُدُورِنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ فَوَ عِزَّتِکَ لَوِ انْتَهَرْتَنِی مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا أُلْهِمَ قَلْبِی [یَا سَیِّدِی] مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِکَرَمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ إِلَى مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلا إِلَى مَوْلاهُ وَ إِلَى مَنْ یَلْتَجِئُ الْمَخْلُوقُ إِلا إِلَى خَالِقِهِ.
و و پاداش مرا،پاداش کسىکه غیر تو را عبادت کرده قرار مده،چه اینکه مردمى به زبانشان ایمان آوردند تا جانشان را به این وسیله حفظ کنند،پس به آنچه آرزو داشتند رسیدند،و ما با زبان و دلمان به تو ایمان آوردیم،تا از ما درگذرى،پس ما را به آنچه آرزومندیم برسان،و امیدت را در سینههایمان استوار کن،و دلهایمان را پس از آنکه هدایتمان فرمودى گمراه مکن،و از جانب خود ما را ببخش،که تو بسیار بخشندهاى،به عزتت سوگند اگر مرا برانى،از درگاهت نخواهم رفت،و از چاپلوسى نسبت به تو باز نخواهم ایستاد،به خاطر الهامى که از معرفت به کرمت و گستردگى رحمتت به قلب من شده،بنده به جانب چه کسى جز مولایش مىرود؟و آفریده به چه کسى جز آفریدگارش پناه مىبرد؟
إِلَهِی لَوْ قَرَنْتَنِی بِالْأَصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الْأَشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضَائِحِی عُیُونَ الْعِبَادِ وَ أَمَرْتَ بِی إِلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْأَبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِی مِنْکَ وَ مَا صَرَفْتُ تَأْمِیلِی لِلْعَفْوِ عَنْکَ وَ لا خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبِی أَنَا لا أَنْسَى أَیَادِیَکَ عِنْدِی وَ سَتْرَکَ عَلَیَّ فِی دَارِ الدُّنْیَا سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْمُصْطَفَى وَ آلِهِ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.
خدایا،اگر مرا با زنجیر ببندى،و عطایت را در میان مردم از من بازدارى،و بر رسواییهایم دیدگان بندگانت را بگشایى،و مرا به سوى دوزخ فرمان دهى، و بین من و نیکان پرده گردى،امیدم را از تو نخواهم برید،و آرزویم را از عفو تو باز نخواهم گرداند، و محبتت از قلبم بیرو ن نخواهد رفت،من فراوانى عطایت را نزد خود،و پردهپوشىات را در دار دنیا بر گناهانم فراموش نخواهم کرد،اى آقاى من محبت دنیا را از دلم بیرون کن،و میان من و مصطفى پیامبرت و خاندانش،بهترین برگزیدگان از آفریدگانت و پایانبخش پیامبران محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)جمع کن،
وَ انْقُلْنِی إِلَى دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَیْکَ وَ أَعِنِّی بِالْبُکَاءِ عَلَى نَفْسِی فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِی [حَیَاتِی] فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حَالا مِنِّی إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِی إِلَى قَبْرِی [قَبْرٍ] لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِی وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِی وَ مَا لِی لا أَبْکِی وَ لا أَدْرِی إِلَى مَا یَکُونُ مَصِیرِی وَ أَرَى نَفْسِی تُخَادِعُنِی وَ أَیَّامِی تُخَاتِلُنِی وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ [فَوْقَ] رَأْسِی أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ فَمَا لِی لا أَبْکِی أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ،
و مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان، و هر گریه بر خویشتن مرا یارى ده،من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهاى باطل نابود ساختم،و اینک به جایگاه به ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمدهام،پس بدحالتر از من کیست؟اگر من بر چنین حالى به قبرم وارد شوم،قبرى که آن را براى خواب آماده نساختهام،و براى آرمیدن به کار نیک فرش ننمودهام،و مرا چه شده که گریه نکنم،و حال آنکه نمیدانم بازگشت من به جانب چه خواهد بود،من نفسم را مىنگرم که با من نیرنگ مىبازد،و روزگار را مشاهده مىکنم که مرا مىفریبد،و حال آنکه بالهاى مرگ بالاى سرم به حرکت درآمده،پس مرا چه شده که گریه نکنم،گریه مىکنم براى بیرون رفتن جان از بدنم،گریه مىکنم براى تاریکى قبرم،گریه مىکنم براى تنگى لحدم،گریه مىکنم براى پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من،
أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَانا ذَلِیلا حَامِلا ثِقْلِی عَلَى ظَهْرِی أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِی إِذِ الْخَلائِقُ فِی شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِی لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ وَ ذِلَّةٌ سَیِّدِی عَلَیْکَ مُعَوَّلِی وَ مُعْتَمَدِی وَ رَجَائِی وَ تَوَکُّلِی وَ بِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِی تُصِیبُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِی بِکَرَامَتِکَ مَنْ تُحِبُّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا نَقَّیْتَ مِنَ الشِّرْکِ قَلْبِی وَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى بَسْطِ لِسَانِی أَ فَبِلِسَانِی هَذَا الْکَالِّ أَشْکُرُکَ،
گریه مىکنم براى درآمدنم از قبر عریان و خوار،درحالىکه بار سنگینى را بر دوش مىکشم،یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه مىکنم،هنگامىکه مردمان در کارى جز کار منند،چه براى هرکسى از آنان در آن روز کارى است که او را بس است،چهرههایى در آن روز روشن و خندان خوشحالاند،و چهرههایى در آن روز بر آنها غبار بدفرجامى نشسته،و سیاهى و خوارى آنها را پوشانده،اى آقاى من،تکیه و اعتمادم و امید و توکلّم بر تو،و آویختنم بر رحمت توست،هرکه را خواهى به رحمتت رسانى،و با کرامتت هرکه را دوست دارى هدایت کنى،پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک نمودى،و براى تو سپاس بر گشودن زبانم،آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم،
أَمْ بِغَایَةِ جُهْدِی [جَهْدِی] فِی عَمَلِی أُرْضِیکَ وَ مَا قَدْرُ لِسَانِی یَا رَبِّ فِی جَنْبِ شُکْرِکَ وَ مَا قَدْرُ عَمَلِی فِی جَنْبِ نِعَمِکَ وَ إِحْسَانِکَ [إِلَیَ] إِلَهِی إِنَّ [إِلا أَنَ] جُودَکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ شُکْرَکَ قَبِلَ عَمَلِی سَیِّدِی إِلَیْکَ رَغْبَتِی وَ إِلَیْکَ [مِنْکَ] رَهْبَتِی وَ إِلَیْکَ تَأْمِیلِی وَ قَدْ سَاقَنِی إِلَیْکَ أَمَلِی وَ عَلَیْکَ [إِلَیْکَ] یَا وَاحِدِی عَکَفَتْ [عَلِقَتْ] هِمَّتِی وَ فِیمَا عِنْدَکَ انْبَسَطَتْ رَغْبَتِی وَ لَکَ خَالِصُ رَجَائِی وَ خَوْفِی وَ بِکَ أَنِسَتْ مَحَبَّتِی وَ إِلَیْکَ أَلْقَیْتُ بِیَدِی وَ بِحَبْلِ طَاعَتِکَ مَدَدْتُ رَهْبَتِی [یَا] مَوْلایَ بِذِکْرِکَ عَاشَ قَلْبِی وَ بِمُنَاجَاتِکَ بَرَّدْتُ أَلَمَ الْخَوْفِ عَنِّی فَیَا مَوْلایَ وَ یَا مُؤَمَّلِی وَ یَا مُنْتَهَى سُؤْلِی فَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ ذَنْبِیَ الْمَانِعِ لِی مِنْ لُزُومِ طَاعَتِکَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُکَ لِقَدِیمِ الرَّجَاءِ فِیکَ وَ عَظِیمِ الطَّمَعِ مِنْکَ الَّذِی أَوْجَبْتَهُ عَلَى نَفْسِکَ مِنَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ فَالْأَمْرُ لَکَ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ
یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم،پروردگارا ارزش زبانم در کنار شکرت چیست،و قیمت کارم در برابر نعمتهایت و احسانت چه اندازه است؟!خدایا،جودت آرزویم را گسترد،و سپاست عملم را پذیرفت،اى آقاى من میلم به سوى توست،و ترسم از جانب توست،و آرزویم به پیشگاه توست،آرزویم مرا به سوى تو کسانده و همّتم بر درگاه تو اى خداى یگانه معتکف شده،و رغبتم در آنچه نزد توست فزونى یافته،امید خالص و بیمم براى توست،و محبّتم به تو انس گرفته،و دستم را به جانب تو انداختم،و ترسم را به سوى رشته طاعت تو کشیدم،اى مولاى من دلم به یاد تو زندگى کرد،و با مناجات با تو آتش هراس را بر خود سرد نمودم،اى مولایم و اى آرزویم و اى نهایت خواستهام،میان من و گناهم جدایى انداز،گناهى که بازدارنده من از ملامت طاعت توست،تنها از تو درخواست مىکنم،به خاطر امید دیرینه به تو،و بزرگى طمع از تو، که از مهر و رحمت بر خود واجب کردهاى،پس فرمان توراست،یگانهاى و شریکى ندارى،
وَ الْخَلْقُ کُلُّهُمْ عِیَالُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ وَ کُلُّ شَیْءٍ خَاضِعٌ لَکَ تَبَارَکْتَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ إِلَهِی ارْحَمْنِی إِذَا انْقَطَعَتْ حُجَّتِی وَ کَلَّ عَنْ جَوَابِکَ لِسَانِی وَ طَاشَ عِنْدَ سُؤَالِکَ إِیَّایَ لُبِّی فَیَا عَظِیمَ رَجَائِی لا تُخَیِّبْنِی إِذَا اشْتَدَّتْ فَاقَتِی وَ لا تَرُدَّنِی لِجَهْلِی وَ لا تَمْنَعْنِی لِقِلَّةِ صَبْرِی أَعْطِنِی لِفَقْرِی وَ ارْحَمْنِی لِضَعْفِی سَیِّدِی عَلَیْکَ مُعْتَمَدِی وَ مُعَوَّلِی وَ رَجَائِی وَ تَوَکُّلِی وَ بِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِی وَ بِفِنَائِکَ أَحُطُّ رَحْلِی وَ بِجُودِکَ أَقْصِدُ [أَقْصُرُ] طَلِبَتِی وَ بِکَرَمِکَ أَیْ رَبِّ أَسْتَفْتِحُ دُعَائِی وَ لَدَیْکَ أَرْجُو فَاقَتِی [ضِیَافَتِی] وَ بِغِنَاکَ أَجْبُرُ عَیْلَتِی وَ تَحْتَ ظِلِّ عَفْوِکَ قِیَامِی وَ إِلَى جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَرْفَعُ بَصَرِی وَ إِلَى مَعْرُوفِکَ أُدِیمُ نَظَرِی،
و همه خلق جیرهخوار تو،و در دست قدرت تواند،و هرچیز براى تو فروتن است،منزّهى تو اى پروردگار جهانیان، خدایا به من رحم کن آنگاه که حجّتم بریده شود،و زبانم از پاسخت ناگویا گردد،و به هنگام بازپرسىات هوش از سرم برود،اى بزرگ امیدم،زمانىکه بیچارگىام شدّت گیرد محرومم مکن،و به خاطر نادانىام از درگاهت مران،و به علت کم تابىام از رحمتت دریغ مفرما،به جهت تهیدستىام عطایم کن،و به خاطر ناتوانىام به من رحم کن،آقایم اعتماد و تکیه،امید و توکلم بر توست،و آویختنم به رحمت توست،و بارم را به آستان تو اندازم،و خواستهام را به جود و کرم تو جویم،پروردگارا دعایم را آغاز مىکنم،و رفع تنگدستىام را به تو امید مىبندم،و به توانگرى تو نادارىام را جبران مىکنم،و ایستادنم زیر سایه عفو توست،و به جانب جود و کرمت دیدهام را بلند مىکنم،و به سوى احسانت نگاهم را ادامه مىدهم،
فَلا تُحْرِقْنِی بِالنَّارِ وَ أَنْتَ مَوْضِعُ أَمَلِی وَ لا تُسْکِنِّی الْهَاوِیَةَ فَإِنَّکَ قُرَّةُ عَیْنِی یَا سَیِّدِی لا تُکَذِّبْ ظَنِّی بِإِحْسَانِکَ وَ مَعْرُوفِکَ فَإِنَّکَ ثِقَتِی وَ لا تَحْرِمْنِی ثَوَابَکَ فَإِنَّکَ الْعَارِفُ بِفَقْرِی إِلَهِی إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُقَرِّبْنِی مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الاعْتِرَافَ إِلَیْکَ بِذَنْبِی وَسَائِلَ عِلَلِی إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِالْعَفْوِ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَمَنْ أَعْدَلُ مِنْکَ فِی الْحُکْمِ ارْحَمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غُرْبَتِی وَ عِنْدَ الْمَوْتِ کُرْبَتِی وَ فِی الْقَبْرِ وَحْدَتِی وَ فِی اللَّحْدِ وَحْشَتِی وَ إِذَا نُشِرْتُ لِلْحِسَابِ بَیْنَ یَدَیْکَ ذُلَّ مَوْقِفِی وَ اغْفِرْ لِی مَا خَفِیَ عَلَى الْآدَمِیِّینَ مِنْ عَمَلِی،
پس مرا به آتش مسوزان،و حال آنکه تو جایگاه آرزوى منى،و در دوزخ جایم مده که تو نور چشم منى،اى آقاى من گمانم را به احسان و نیکىات تکذیب مکن که تویى مورد اطمینانم،و از پاداشت محرومم مگردان که تو عارف به تهیدستى منى خدایا اگر مرگم فرا رسیده و کردارم مرا به تو نزدیک نکرده پس اعتراف به گناهم را به پیشگاهت وسیله عذرخواهىام قرار دادم.خدایا اگر گذشت کنى،پس سزاوارتر از وجود تو به گذشت کیست،و اگر عذاب نمایى پس دادگرتر از تو در داورى کیست؟،د راین دنیا به غربت،و به گاه مرگ به سختى جان دادنم،و در قبر به تنهایىام،و در لحد به هراسم رحم کن،و زمانىکه براى حساب در برابرت برانگیخته شدم و به خوارى جایگاهم رحمت آور،و آنچه از کردارم بر انسانها پوشیده مانده بیامرز،
وَ أَدِمْ لِی مَا بِهِ سَتَرْتَنِی وَ ارْحَمْنِی صَرِیعا عَلَى الْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِی أَیْدِی أَحِبَّتِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ مَمْدُودا عَلَى الْمُغْتَسَلِ یُقَلِّبُنِی [یُغَسِّلُنِی] صَالِحُ جِیرَتِی وَ تَحَنَّنْ عَلَیَّ مَحْمُولا قَدْ تَنَاوَلَ الْأَقْرِبَاءُ أَطْرَافَ جَنَازَتِی وَ جُدْ عَلَیَّ مَنْقُولا قَدْ نَزَلْتُ بِکَ وَحِیدا فِی حُفْرَتِی وَ ارْحَمْ فِی ذَلِکَ الْبَیْتِ الْجَدِیدِ غُرْبَتِی حَتَّى لا أَسْتَأْنِسَ بِغَیْرِکَ یَا سَیِّدِی إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى نَفْسِی هَلَکْتُ،
و آنچه را که مرا به آن پوشاندى تداوم بخش،و به من در حال افتادن در بستر مرگ که دستهاى دوستانم مرا این طرف و آن طرف کند رحم فرما،و به من محبت فرما در آن حال که روى تخت غسّالخانه به صورت درازا افتادهام،و همسایگان شایسه مرا به این سو و آن سو برمىگردانند بر من تفضّل کن،و در وقت حمل شدنم که بستگانم گوشههاى جنازهام را به دوش برداشتهاند،و در حالت حمل شدنم،که تنها در قبرم وارد پیشگاه تو شدهام بر من جود نما،و در این خانه جدید بر غربتم رحم کن،تا به غیر تو انس نگیرم اى آقاى من،اگر مرا به خودم واگذارى هلاک شدهام،
سَیِّدِی فَبِمَنْ أَسْتَغِیثُ إِنْ لَمْ تُقِلْنِی عَثْرَتِی فَإِلَى مَنْ أَفْزَعُ إِنْ فَقَدْتُ عِنَایَتَکَ فِی ضَجْعَتِی وَ إِلَى مَنْ أَلْتَجِئُ إِنْ لَمْ تُنَفِّسْ کُرْبَتِی سَیِّدِی مَنْ لِی وَ مَنْ یَرْحَمُنِی إِنْ لَمْ تَرْحَمْنِی وَ فَضْلَ مَنْ أُؤَمِّلُ إِنْ عَدِمْتُ فَضْلَکَ یَوْمَ فَاقَتِی وَ إِلَى مَنِ الْفِرَارُ مِنَ الذُّنُوبِ إِذَا انْقَضَى أَجَلِی سَیِّدِی لا تُعَذِّبْنِی وَ أَنَا أَرْجُوکَ إِلَهِی [اللَّهُمَ] حَقِّقْ رَجَائِی وَ آمِنْ خَوْفِی فَإِنَّ کَثْرَةَ ذُنُوبِی لا أَرْجُو فِیهَا [لَهَا] إِلا عَفْوَکَ سَیِّدِی أَنَا أَسْأَلُکَ مَا لا أَسْتَحِقُّ وَ أَنْتَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ فَاغْفِرْ لِی وَ أَلْبِسْنِی مِنْ نَظَرِکَ ثَوْبا یُغَطِّی عَلَیَّ التَّبِعَاتِ وَ تَغْفِرُهَا لِی وَ لا أُطَالَبُ بِهَا إِنَّکَ ذُو مَنٍّ قَدِیمٍ وَ صَفْحٍ عَظِیمٍ وَ تَجَاوُزٍ کَرِیمٍ.
اى آقاى من،اگر لغزشم را نادیده نگرى از چه کسى فریادرسى خواهم،و به چه کسى پناه ببرم اگر عنایتت را در آرامگاهمم نداشته باشم،و به چه کسى التجا برم اگر غم و اندوهم را برطرف نکنى؟،اى آقاى من که را دارم و چه کسى بر من رحم مىکند،اگر تو به من رحم نکنى،و احسان که را آرزو کنم،اگر احسان تو را روز بیچارگىام نداشته باشم، و گریز از گناهان به سوى کیست،وقتى که عمرم سرآید؟اى آقاى من،مرا عذاب مکن که امید به تو دارم،خدایا امیدم را تحقق بخش،و ترسم را ایمنى ده،زیرا من در عین فراوانى گناهانم امیدى جز به گذشت تو ندارم،اى آقاى من چیزى را از تو درخواست دارم که شایسته آن نیستم،و تو اهل تقوا و آمرزشى،پس مرا بیامرز،و جامهاى از لطفت بر من بپوشان،که گناهانم را بر من بپوشاند،و آنها را بیامرزى و نسبت به آنه بازخواست نشوم،که تو دارى کرم دیرینه،و چشمپوشى بزرگ و گذشت کریمانهاى.
إِلَهِی أَنْتَ الَّذِی تُفِیضُ سَیْبَکَ عَلَى مَنْ لا یَسْأَلُکَ وَ عَلَى الْجَاحِدِینَ بِرُبُوبِیَّتِکَ فَکَیْفَ سَیِّدِی بِمَنْ سَأَلَکَ وَ أَیْقَنَ أَنَّ الْخَلْقَ لَکَ وَ الْأَمْرَ إِلَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ سَیِّدِی عَبْدُکَ بِبَابِکَ أَقَامَتْهُ الْخَصَاصَةُ بَیْنَ یَدَیْکَ یَقْرَعُ بَابَ إِحْسَانِکَ بِدُعَائِهِ [وَ یَسْتَعْطِفُ جَمِیلَ نَظَرِکَ بِمَکْنُونِ رَجَائِکَ] فَلا تُعْرِضْ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ عَنِّی وَ اقْبَلْ مِنِّی مَا أَقُولُ فَقَدْ دَعَوْتُ [دَعْوَتُکَ] بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ لا تَرُدَّنِی مَعْرِفَةً مِنِّی بِرَأْفَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ إِلَهِی أَنْتَ الَّذِی لا یُحْفِیکَ سَائِلٌ وَ لا یَنْقُصُکَ نَائِلٌ أَنْتَ کَمَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا نَقُولُ.
خدایا تویى که عطایت را پىدرپى فرو ریزى،بر کسىکه از تو درخواست نمىکند،و بر آنانکه منکر پروردگاریت هستند،چه رسد آقاى من بر کسىکه از تو خواهش کرده و یقین نمود که آفرینش از تو و فرمان تنها به دست توست،منزّه و والایى اى پروردگار جهانیان،اى آقاى من بندهات به درگاه توست،تنگدستى او را پیش رویت قرار داده با دعایش در خانه احسانت را مىکوبد،پس روى کریمانهات را از من برمگردان،و آنچه مىگویم از من بپذیر،من تو را به این دعا خواندم،امید دارم که به خاطر معرفتم به رأفت و مهرت مرا باز نگردانى.خدایا تویى آنکه پرسندهاى ناتوانت نکند،و عطاگیرى از تو نکاهد،تو چنانى که خود گویى،و بالاتر از آنچه ما مىگوییم.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْرا جَمِیلا وَ فَرَجا قَرِیبا وَ قَوْلا صَادِقا وَ أَجْرا عَظِیما أَسْأَلُکَ یَا رَبِّ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمْ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ مِنْ خَیْرِ مَا سَأَلَکَ مِنْهُ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى أَعْطِنِی سُؤْلِی فِی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی [وَلَدِی] وَ أَهْلِ حُزَانَتِی وَ إِخْوَانِی فِیکَ [وَ] أَرْغِدْ عَیْشِی وَ أَظْهِرْ مُرُوَّتِی وَ أَصْلِحْ جَمِیعَ أَحْوَالِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ أَطَلْتَ عُمُرَهُ وَ حَسَّنْتَ عَمَلَهُ وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ وَ رَضِیتَ عَنْهُ وَ أَحْیَیْتَهُ حَیَاةً طَیِّبَةً فِی أَدْوَمِ السُّرُورِ وَ أَسْبَغِ الْکَرَامَةِ وَ أَتَمِّ الْعَیْشِ
خدایا از تو صبرى زیبنده،و گشایشى نزدیک و گفتارى درست و مزدى بزرگ درخواست میکنم پروردگارا از خیر تمامش را از تو مىخواهم،آنچه را از آن دانستهام و آنچه را ندانستهام،خدایا از تو مىخواهم بهترین چیزهایى را که بندگان شایستهات از تو خواستند،اى بهرتین کسىکه از او خواسته مىشود،و سخىترین کسىکه عطا فرمود،خواستهام را در حق خودم و خانوادهام و پدر و مادرم و فرزندانم و خاصانم و برادران دینىام به من عطا کن،زندگىام را گوارا گردان،مرّوتم را آشکار ساز،و همه احوالم را اصلاح کن،و مرا از کسانى قرار ده که عمرش را طولانى کردى،و کردارش را نیکو ساختى،و نعمتت را بر او تمام کردى،و از او خشنود شدى،و او را به زندگانى پاکیزه زنده داشتى،در بادوامترین خوشیها،و کاملترین کرامتها و کاملترین زندگیها،
إِنَّکَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ لا تَفْعَلُ [یَفْعَلُ] مَا یَشَاءُ غَیْرُکَ اللَّهُمَّ خُصَّنِی مِنْکَ بِخَاصَّةِ ذِکْرِکَ وَ لا تَجْعَلْ شَیْئا مِمَّا أَتَقَرَّبُ بِهِ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ رِیَاءً وَ لا سُمْعَةً وَ لا أَشَرا وَ لا بَطَرا وَ اجْعَلْنِی لَکَ مِنَ الْخَاشِعِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِی السَّعَةَ فِی الرِّزْقِ وَ الْأَمْنَ فِی الْوَطَنِ وَ قُرَّةَ الْعَیْنِ فِی الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ وَ الْمُقَامَ فِی نِعَمِکَ عِنْدِی وَ الصِّحَّةَ فِی الْجِسْمِ وَ الْقُوَّةَ فِی الْبَدَنِ وَ السَّلامَةَ فِی الدِّینِ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَبَدا مَا اسْتَعْمَرْتَنِی وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْفَرِ عِبَادِکَ عِنْدَکَ نَصِیبا فِی کُلِّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ وَ تُنْزِلُهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ،
همانا تو هرچه را بخواهى انجام مىدهى و جز تو هرچه را بخواهد توان انجام آن را ندارد.خداى از جانب خود مرا به ذکر خاصت اختصاص ده،و چیزى از آنچه که به وسیله آن به تو تقرّب مىجویم را در همّ اوقات شب و روز وسیله ریا و شهرتخواهى و هوسرانى و طغیانگرى قرار مده،و مرا از خاشعان درگاهت بگردان،خداى از تو مىخواهم که به من عطا کنى:گشایش در روزى امنیّت در وطن،نوز چشم در خانواده و مال و اولاد،و پایدارى در نعمتهایى که نزد من است،و تندرستى در جسم،و توانمندى در بدن،و سلامت در دین،و مرا به طاعتت و طاعت رسولت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد،به کار گمار،همیشه و تا هنگامىکه عمرم دادهاى،و مرا از پر نصیبترین بندگانت در نزد خود قرار ده،پر نصیبتر در هر خیرى که فرو فرستادى،و در ماه رمضان در شب قدر نازل مىکنى،
وَ مَا أَنْتَ مُنْزِلُهُ فِی کُلِّ سَنَةٍ مِنْ رَحْمَةٍ تَنْشُرُهَا وَ عَافِیَةٍ تُلْبِسُهَا وَ بَلِیَّةٍ تَدْفَعُهَا وَ حَسَنَاتٍ تَتَقَبَّلُهَا وَ سَیِّئَاتٍ تَتَجَاوَزُ عَنْهَا وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِنَا [عَامِی] هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ وَ ارْزُقْنِی رِزْقا وَاسِعا مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ وَ اصْرِفْ عَنِّی یَا سَیِّدِی الْأَسْوَاءَ وَ اقْضِ عَنِّی الدَّیْنَ وَ الظُّلامَاتِ حَتَّى لا أَتَأَذَّى بِشَیْءٍ مِنْهُ وَ خُذْ عَنِّی بِأَسْمَاعِ وَ أَبْصَارِ أَعْدَائِی وَ حُسَّادِی وَ الْبَاغِینَ عَلَیَّ وَ انْصُرْنِی عَلَیْهِمْ وَ أَقِرَّ عَیْنِی [وَ حَقِّقْ ظَنِّی] وَ فَرِّحْ قَلْبِی،
و نازل کننده آنى در هر سال،از رحمتى که مىگسترى،و عافیتى که مىپوشانى،و بلایى که دفع مىکنى،و خوبیهایى که مىپذیرى، و بدیهایى که از آن درمىگذرى،و در این سال و هر سال زیارت خانهات را نصیبم فرما، و از فضل گستردهات روزى فراخ ارزانى من کن،و بدیها را اى آقاى من از من برگردان،و بدیه مرا بپرداز و جبران ستمهایى که بر عهده من است را ادا فرما تا به خاطر چیزى از آنها آزار نبینیم و گوشها و دیدگان دشمنان و حسودان و متجاوزان بر من را از من برگیر،و مرا بر آنان پیروز کن،و چشمم را روشن فرما،و دلم را شادى بخش
وَ اجْعَلْ لِی مِنْ هَمِّی وَ کَرْبِی فَرَجا وَ مَخْرَجا وَ اجْعَلْ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ تَحْتَ قَدَمَیَّ وَ اکْفِنِی شَرَّ الشَّیْطَانِ وَ شَرَّ السُّلْطَانِ وَ سَیِّئَاتِ عَمَلِی وَ طَهِّرْنِی مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِعَفْوِکَ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ بِفَضْلِکَ وَ أَلْحِقْنِی بِأَوْلِیَائِکَ الصَّالِحِینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَبْرَارِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیَارِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى أَجْسَادِهِمْ وَ أَرْوَاحِهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ عِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ لَئِنْ طَالَبْتَنِی بِذُنُوبِی لَأُطَالِبَنَّکَ بِعَفْوِکَ وَ لَئِنْ طَالَبْتَنِی بِلُؤْمِی لَأُطَالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ،
و برایم از اندوه و غم گشایش و بیرونرو قرار ده،و هرکه از میان مخلوقاتت نسبت به من به بدى قصد کرده،و زیر گامم قرار ده،و مرا از گزند شیطان و گزند پادشاه و بدیهاى کردارم کفایت کن،و از همه گناهان پاکم فرما،و به گذشتت از آتش امانم ده،و به رحمتت به بهشت واردم کن،و به احسانت از حور العین به همسرىام درآور،و مرا به دوستان شایستهات محمّد و خاندانش آن خوبان و نیکان پاکیزه و پاک ملحق کن،درود بر آنان و بر تنها و جانهایشان،و رحمت خدا و برکاتش بر ایشان،خداى اى آقاى من،به عزّت و جلالت سوگند،اگر مرا به گناهانم پىجویى کنى،من تو را به عفوت پى مىجویم و اگر مرا به پستىام تعقیب نمایى،من تو را به کرمت مىخواهم،
وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّی لَکَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی إِنْ کُنْتَ لا تَغْفِرُ إِلا لِأَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ فَإِلَى مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ وَ إِنْ کُنْتَ لا تُکْرِمُ إِلا أَهْلَ الْوَفَاءِ بِکَ فَبِمَنْ یَسْتَغِیثُ الْمُسِیئُونَ إِلَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ ،
و اگر به دوزخم دراندازى اهل دوزخ را به محبتم به تو آگاه مىسازم.خدایم و آقایم اگر جز اولیا و اهل طاعتت را نیامرزى،پس گنهکاران به چه کسى پناه برند،و اگر جز اهل وفا را اکرام ننمایى،پس بدکاران از چه کسى فریادرسى خواهند؟،خدایا اگر مرا وارد دوزخ کنى این موجب خرسندى دشمن توست،و اگر مرا به بهشت وارد نمایى،این سبب خوشحالى پیامبر توست،و من به خدا سوگند این را مىدانم،که دلشادى پیامبرت نزد تو،از خرسندى دشمنت محبوبتر است.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِی حُبّا لَکَ وَ خَشْیَةً مِنْکَ وَ تَصْدِیقا بِکِتَابِکَ وَ إِیمَانا بِکَ وَ فَرَقا مِنْکَ وَ شَوْقا إِلَیْکَ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ حَبِّبْ إِلَیَّ لِقَاءَکَ وَ أَحْبِبْ لِقَائِی وَ اجْعَلْ لِی فِی لِقَائِکَ الرَّاحَةَ وَ الْفَرَجَ وَ الْکَرَامَةَ اللَّهُمَّ أَلْحِقْنِی بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِی مِنْ صَالِحِ مَنْ بَقِیَ وَ خُذْ بِی سَبِیلَ الصَّالِحِینَ وَ أَعِنِّی عَلَى نَفْسِی بِمَا تُعِینُ بِهِ الصَّالِحِینَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ اخْتِمْ عَمَلِی بِأَحْسَنِهِ وَ اجْعَلْ ثَوَابِی مِنْهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ أَعِنِّی عَلَى صَالِحِ مَا أَعْطَیْتَنِی وَ ثَبِّتْنِی یَا رَبِّ وَ لا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ .
خدایا از تو درخواست مىکنم که دلم را از محبت و خشیتت،و باور به کتابت،و ایمان به وجودت،و هراس از حضرتت،و اشتیاق به ذاتت پر کنى،اى داراى بزرگى و بزرگوارى،دیدارت را محبوب من کن،و تو نیز مرا محبوب خود بدار،و در لقایت براى من آرامش و گشایش و کرامت قرار ده.خدایا مرا به شایستگان از بندگان گذشتهات ملحق ساز،و از شایستگان از آنانکه در آیندهاند قرار ده،و مرا بر راه شایستگان نگاهدار،و بر مخالفت با خواستههاى نفسم یارى ده،آنگونه که شایستگان را بر مخالفت با خواستههاى نفسانى یارى مىدذهى،و کردارم را به نیکوترین وجه ختم کن،و پاداشم را در کارها به برکت رحمتت بهشت قرار ده،و بر شایستهاى آنچه عطا کردى یارىام نما و ثابت قدمم کن،پروردگارا،و در ورطه بدیهایى که از آنها نجاتم دادى باز مگردان،اى پروردگار جهانیان.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَانا لا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِکَ أَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی عَلَیْهِ وَ تَوَفَّنِی إِذَا تَوَفَّیْتَنِی عَلَیْهِ وَ ابْعَثْنِی إِذَا بَعَثْتَنِی عَلَیْهِ وَ أَبْرِئْ قَلْبِی مِنَ الرِّیَاءِ وَ الشَّکِّ وَ السُّمْعَةِ فِی دِینِکَ حَتَّى یَکُونَ عَمَلِی خَالِصا لَکَ اللَّهُمَّ أَعْطِنِی بَصِیرَةً فِی دِینِکَ وَ فَهْما فِی حُکْمِکَ وَ فِقْها فِی عِلْمِکَ وَ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ وَرَعا یَحْجُزُنِی عَنْ مَعَاصِیکَ وَ بَیِّضْ وَجْهِی بِنُورِکَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِی فِیمَا عِنْدَکَ وَ تَوَفَّنِی فِی سَبِیلِکَ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .
خدایا ایمانى از تو درخواست مىکنم،که پایانى جز دیدار تو نداشده باشد،بر آن ایمان پایدارم بدار تا زندهام مىدارى و بر آن بیمران زمانىکه مرا میمرانى،و بر آن برانگیز،هنگامىکه مرا برمىانگیزى،و دلم را از ریا و شک و شهرتخواهى در دینت پاک فرما،تا عملم براى تو حالص باشد.خدایا از تو مىخواهم که به من عطا کنى:بصیرت در دینت، و فهم در فرمانت،وآگاهى در علمت،و دو نصب از رحمتت،و پرهیزى که مرا از نافرمانیهایت بازدارد، و رخسارم را به فروغ نورت سپید کن،و رغبتم را در آنچه نزد توست قرار ده،و در راه خود و بر آئین پیامبرت-درود خدا بر او و خاندانش-بمیران.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ [وَ الذِّلَّةِ] وَ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ وَ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَ الْفَوَاحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لا تَقْنَعُ وَ بَطْنٍ لا یَشْبَعُ وَ قَلْبٍ لا یَخْشَعُ وَ دُعَاءٍ لا یُسْمَعُ وَ عَمَلٍ لا یَنْفَعُ وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ عَلَى نَفْسِی وَ دِینِی وَ مَالِی وَ عَلَى جَمِیعِ مَا رَزَقْتَنِی مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ .
خدایا به تو پناه مىآورم از کسالت و سرافکندى و اندوه و ترس و بخل و بىخبرى و سنگدلى و نادارى و تهیدستى و بیچارگى و همه بلاها و زشتیهاى آشکار و پنهان،و به تو پناه مىآورم از نفسى که قانع نمىشود،و از شکمى که سیر نمىگردد،و از قلبى که فروتنى نمىکند،و دعایى که به اجابت نمىرسد،و کردارى که سود نمىبخشد،پروردگارا براى حفظ جان و دین و مال و آنچه که نصیب من فرمودهاى،از شیطان رانده شده به تو پناه مىآورم،همانا تو شنوا و دانایى.
اللَّهُمَّ إِنَّهُ لا یُجِیرُنِی مِنْکَ أَحَدٌ وَ لا أَجِدُ مِنْ دُونِکَ مُلْتَحَدا فَلا تَجْعَلْ نَفْسِی فِی شَیْءٍ مِنْ عَذَابِکَ وَ لا تَرُدَّنِی بِهَلَکَةٍ وَ لا تَرُدَّنِی بِعَذَابٍ أَلِیمٍ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّی وَ أَعْلِ [کَعْبِی وَ] ذِکْرِی وَ ارْفَعْ دَرَجَتِی وَ حُطَّ وِزْرِی وَ لا تَذْکُرْنِی بِخَطِیئَتِی وَ اجْعَلْ ثَوَابَ مَجْلِسِی وَ ثَوَابَ مَنْطِقِی وَ ثَوَابَ دُعَائِی رِضَاکَ وَ الْجَنَّةَ وَ أَعْطِنِی یَا رَبِّ جَمِیعَ مَا سَأَلْتُکَ وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ إِنِّی إِلَیْکَ رَاغِبٌ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ،
خدایا به یقین جز تو احدى مرا پناه نمىدهد،و به جز تو پناهگاهى نمىیابم،پس هستىام را در دامن عذابت قرار نده،و به هلاکت و شکنجه دردناک بازمگردان.خدایا از من بپذیر و نامم را پرآوازه کن،و درجهام را بالا ببر،و بار گناهم را بریز،و مرا به اشتباهم یاد مکن،و پاداش به عبادت نشستن و گفتار و دعایم را خشنودى و بهشت قرار ده،پروردگارا،همه آنچه را از تو خواستم به من عطا فرما،و از احسانت بر من بیفزا،من مشتاق توام،اى پروردگار جهانیان،
اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَ فِی کِتَابِکَ [الْعَفْوَ وَ أَمَرْتَنَا] أَنْ نَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنَا وَ قَدْ ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا فَاعْفُ عَنَّا فَإِنَّکَ أَوْلَى بِذَلِکَ مِنَّا وَ أَمَرْتَنَا أَنْ لا نَرُدَّ سَائِلا عَنْ أَبْوَابِنَا وَ قَدْ جِئْتُکَ سَائِلا فَلا تَرُدَّنِی إِلا بِقَضَاءِ حَاجَتِی وَ أَمَرْتَنَا بِالْإِحْسَانِ إِلَى مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُنَا وَ نَحْنُ أَرِقَّاؤُکَ فَأَعْتِقْ رِقَابَنَا مِنَ النَّارِ یَا مَفْزَعِی عِنْدَ کُرْبَتِی وَ یَا غَوْثِی عِنْدَ شِدَّتِی إِلَیْکَ فَزِعْتُ وَ بِکَ اسْتَغَثْتُ وَ لُذْتُ لا أَلُوذُ بِسِوَاکَ وَ لا أَطْلُبُ الْفَرَجَ إِلا مِنْکَ فَأَغِثْنِی وَ فَرِّجْ عَنِّی یَا مَنْ یَفُکُّ الْأَسِیرَ [یَقْبَلُ الْیَسِیرَ] وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ إِنَّکَ أَنْتَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَانا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِینا [صَادِقا] حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ یُصِیبَنِی إِلا مَا کَتَبْتَ لِی وَ رَضِّنِی مِنَ الْعَیْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدایا تو خود در قرآن فرمودى که از کسىکه به ما ستم روا داشته گذشت کنیم،و ما بر خود ستم ورزیدیم،پس از ما درگذر،که حضرتت به گذشت از ما،شایستهتر از ماست،و هم فرمان دادى که فقیرى را دست خالى از در خانههایمان نرانیم،و من اکنون به گدایى از تو به درگاهت آمدم،پس مرا جز با روا شدن حاجتم باز نگردان و نیز به نیکى درباره بردگانمان امر فرمودى،و هم اینک ما بردگان توییم،پس ما را از آتش دوزخ برهان،اى پناهگاهم به وقت غم و اندوه، اى فریادرس به هنگام سختى،به تو پناه آوردم،و از تو فریادرسى خواستم،و جز به تو پناه نمىآورم و جز از تو درخواست گشایش نمىکنم،پس به فریادم رس و گشایشى در کارم قرار ده،اى که اسیر را آزاد مىکنى،و از گناه فراوان مىگذرى،از من عمل اندک را بپذیر،و از گناه بسیارم درگذر،همانا تو مهربان و آمرزنده.خدایا ایمانى از تو مىخواهم که دلم با آن همراه شود و باور صادقانهاى که بدانم هرگز چیزى به من نمىرسد،مگر آنچه که تو برایم ثبت کردى و مرا از زندگى به آنچه که نصیبم فرمودى خشنود بدار،اى مهربانترین مهربانان.
ترجمه: استاد حسین انصاریان
فایل صوتی دعای جوشن کبیر، با نوای استاد پناهیان:
مدت زمان: 3:34
متن دعای جوشن کبیر
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانىاش همیشگى است
(1) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا کَریمُ یا مُقیمُ یا عَظیمُ یا قَدیمُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا حَکیمُ سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
(1)خدایا از تو خواستارم به نامت،اى خدا،اى بخشنده،اى مهربان،اى گرامى،اى پایدار،اى بزرگ،اى دیرینه اى دانا،اى شکیفا،اى فرزانه،منزّهى تو اى که معبودى جز تو نیست،فریاد رس فریاد رس،ما را از آتش برهان اى پروردگار من.
(2) یا سَیِّدَ السّاداتِ، یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا غافِرَ الْخَطیئاَّتِ یا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ یا قابِلَ التَّوْباتِ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا عالِمَ الْخَفِیّاتِ یا دافِعَ الْبَلِیّاتِ
(2)اى سرور سروران،اى برآورنده دعاها،اى بلندىبخش جایگاهها،اى سرچشمه نیکیها،اى درگذرنده از خطاها،اى عطابخش خواستهها،اى پذیرنده توبهها،اى شنونده نداها،اى داناى رازها،اى دور کننده بلاها
(3) یا خَیْرَالْغافِرینَ یا خَیْرَ الْفاتِحینَ یا خَیْرَ النّاصِرینَ یا خَیْرَ الْحاکِمینَ یا خَیْرَ الرّازِقینَ یا خَیْرَ الْوارِثینَ یا خَیْرَ الْحامِدینَ یا خَیْرَ الذّاکِرینَ یا خَیْرَ الْمُنْزِلینَ یا خَیْرَ الْمُحْسِنینَ
(3)اى بهترین آمرزگاران،اى بهترین گشایشگران اى بهترین یاوران،اى بهترین داوران،اى بهترین روزى دهان،اى بهترین وارثان،اى بهترین ستایشگران اى بهترین یادآوران،اى بهترین عطابخشان،اى بهترین نیکوکاران،
(4) یَا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الْجَلالُ یَا مَنْ هُوَ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ یَا مُنْشِئَ السَّحَابِ الثِّقَالِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ یَا مَنْ هُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْعِقَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ أَمُّ الْکِتَابِ
(4)اى آنکه شکوه و زیبایى تنها از آن اوست اى آنکه توانایى و برازندگى تنها از آن اوست،اى آنکه فرمانروایى و شوکت تنها از آن اوست،اى آنکه اوست بزرگ و برتر،اى پدیدآورنده ابرهاى پرباران،اى آنکه نیرومند،و پرتوان است،اى آنکه حسابرسى چالاک است،اى آنکه کیفرش سخت و شدید است،اى آنکه پاداش نیک تنها نزد اوست،اى آنکه دفرت هستى پیش روى اوست
(5) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا دَیَّانُ یَا بُرْهَانُ یَا سُلْطَانُ یَا رِضْوَانُ یَا غُفْرَانُ یَا سُبْحَانُ یَا مُسْتَعَانُ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْبَیَانِ
(5) خدایا!از تو خواستارم به نامت اى پرمهر،اى بخشایشگر،اى جزادهنده،اى روشنى خرد،اى فرمانروا،اى خشنودى،اى آمرزش،اى پاک،اى پشتوانه،اى صاحب نعمت و بیان
(6) یَا مَنْ تَوَاضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِعَظَمَتِهِ یَا مَنِ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْءٍ لِقُدْرَتِهِ یَا مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لِعِزَّتِهِ یَا مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِهَیْبَتِهِ یَا مَنِ انْقَادَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْ خَشْیَتِهِ یَا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبَالُ مِنْ مَخَافَتِهِ یَا مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ یَا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ یَا مَنْ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ یَا مَنْ لا یَعْتَدِی عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ
(6)اى آنکه همه در برابر عظمتش فروتن،اى آنکه همه در برابر قدرتش تسلیم،اى آنکه همه در برابر عزّتش خوار، اى آنکه همه در برابر هیبتش هراسان،اى آنکه همه از ترسش فرمانبردار،اى آنکه کوهها از بیمش شکافته،اى آنکه آسمانها به امرش بر پا،اى آنکه زمینها به اجازهاش بر جا،اى آنکه رعد به ستایشش تسبیحگو است،اى آنکه بر اهل مملکتش ستم نمىکند
(7) یَا غَافِرَ الْخَطَایَا یَا کَاشِفَ الْبَلایَا یَا مُنْتَهَى الرَّجَایَا یَا مُجْزِلَ الْعَطَایَا یَا وَاهِبَ الْهَدَایَا یَا رَازِقَ الْبَرَایَا یَا قَاضِیَ الْمَنَایَا یَا سَامِعَ الشَّکَایَا یَا بَاعِثَ الْبَرَایَا یَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى (7)اى درگذرنده
از خطاها،اى برطرف کننده بلاها،اى اوج امیدواریها،اى بسیاردهنده عطاها،اى بخشنده هدایا، اى روزىرسان آفریدهها،اى برآورنده آرزوها،اى شنواى گلایهها،اى برانگیزنده بندگان،اى بندگشاى دربندان
(8) یَا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ یَا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ یَا ذَا الْمَجْدِ وَ السَّنَاءِ یَا ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفَاءِ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضَاءِ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ یَا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ یَا ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقَاءِ یَا ذَا الْجُودِ وَ السَّخَاءِ یَا ذَا الْآلاءِ وَ النَّعْمَاءِ
(8) اى صاحب سپاس و ستایش،اى صاحب فخر و زیبایى،اى صاحب بزرگوارى و والایى،اى صاحب پیمان و وفا، اى صاحب گذشت و رضا،اى صاحب بخشش و عطاء،اى صاحب دادرسى و داورى،اى صاحب عزّت و بقا،اى صاحب کرم و بخشش،اى صاحب عطاها و نعمتها
(9) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مَانِعُ یَا دَافِعُ یَا رَافِعُ یَا صَانِعُ یَا نَافِعُ یَا سَامِعُ یَا جَامِعُ یَا شَافِعُ یَا وَاسِعُ یَا مُوسِعُ
(9)خدایا از تو خواستارم به نامت اى بازدارنده،اى دور کننده،اى بردارنده،اى سازنده،اى سودبخش،اى شنوا،اى گرد آوردنده،اى یاریگر،اى مهرگستر،اى وسعتبخش
(10) یَا صَانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ یَا رَازِقَ کُلِّ مَرْزُوقٍ یَا مَالِکَ کُلِّ مَمْلُوکٍ یَا کَاشِفَ کُلِّ مَکْرُوبٍ یَا فَارِجَ کُلِّ مَهْمُومٍ یَا رَاحِمَ کُلِّ مَرْحُومٍ یَا نَاصِرَ کُلِّ مَخْذُولٍ یَا سَاتِرَ کُلِّ مَعْیُوبٍ یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
(10)اى سازنده هر ساخته،اى آفریننده هر آفریده،اى روزىبخش هر روزىخوار، اى داراى هر دارایى،اى غمگسار هر غمزده،اى فرجبخش هر اندوهگین،اى مهرورز بر هر مهرجو اى یاور هر بىیاور،اى پردهپوش هر کاستى،اى پناه هر رانده.
(11) یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی یَا رَجَائِی عِنْدَ مُصِیبَتِی یَا مُونِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی یَا صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی یَا وَلِیِّی عِنْدَ نِعْمَتِی یَا غِیَاثِی عِنْدَ کُرْبَتِی یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَ افْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ ضْطِرَارِی یَا مُعِینِی عِنْدَ مَفْزَعِی
(11)اى توشهام در سختى،اى امیدم در ناگوارى،اى همدم در وحشت،اى همرهم در غربت اى سرپرستم در نعمت،اى فریادرسم در گرفتارى،اى رهنمایم در سرگردانى،اى توانگرىام در تنگدستى اى پناهم در دماندگى،اى مددرسانم در پریشانى
(12) یَا عَلامَ الْغُیُوبِ یَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ یَا طَبِیبَ الْقُلُوبِ یَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ یَا أَنِیسَ الْقُلُوبِ یَا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ یَا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ
(12)اى داناى نهانها،اى آمرزنده گناهان،اى پردهپوش عیبها،اى غمگسار غمها،اى دگرگونساز دلها،اى پزشک قلبها،اى روشنىبخش دلها،اى همدم جانها،اى گره گشاى اندوهها،اى گشایشگر دلتنگیها
(13) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا جَلِیلُ یَا جَمِیلُ یَا وَکِیلُ یَا کَفِیلُ یَا دَلِیلُ یَا قَبِیلُ یَا مُدِیلُ یَا مُنِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُحِیلُ
(13)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى والا،اى زیبا،اى کارگشا،اى سرپرست،اى راهنما،اى پذیرا،اى گرداننده،اى عطابخش،اى درگذرنده،اى حال گردان
(14) یَا دَلِیلَ الْمُتَحَیِّرِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ یَا جَارَ الْمُسْتَجِیرِینَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ یَا عَوْنَ الْمُؤْمِنِینَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ یَا مَلْجَأَ الْعَاصِینَ یَا غَافِرَ الْمُذْنِبِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ
(14)اى رهنماى رهجویان،اى مددرس مددجویان،اى فریادرس فریادکنان،اى پناه پناهندگان،اى ایمنىبخش هراسندگان،اى یاور مؤمنان،اى مهرورز بر خاک نشستگان،اى پناه عصیانگران،اى آمرزنده گنهگاران،اى اجابتکننده دعاى بیچارگان.
(15) یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الامْتِنَانِ یَا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمَانِ یَا ذَا الْقُدْسِ وَ السُّبْحَانِ یَا ذَا الْحِکْمَةِ وَ الْبَیَانِ یَا ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ یَا ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهَانِ یَا ذَا الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ یَا ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعَانِ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرَانِ
(15)اى صاحب جود و نیکى،اى صاحب بخش و عطا،اى صاحب امن و امان،اى صاحب قدس و پاکى،اى صاحب حکمت و بیان،اى صاحب رحمت و رضوان اى صاحب حجّت و برهان،اى صاحب عظمت و سلطان،اى صاحب مهر و اى پشتیبان،اى صاحب گذشت و غفران
(16)یَا مَنْ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ إِلَهُ کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ صَانِعُ کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ بَعْدَ کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ فَوْقَ کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ عَالِمٌ بِکُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ قَادِرٌ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ هُوَ یَبْقَى وَ یَفْنَى کُلُّ شَیْءٍ
(16)اى آنکه پروردگار همه اوست،اى آنکه معبود همه،اوست،اى آنکه آفریننده همه،اوست اى آنکه سازنده همه،اوست،اى آنکه پیش از همه بود،اى آنکه بعد از همه هست،اى آنکه از هر چیز برتر است،اى آنکه به همهچیز داناست،اى آنکه بر هر چیز توانا است،اى آنکه او همیشگى است و همهچیز رفتنى است.
(17) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُؤْمِنُ یَا مُهَیْمِنُ یَا مُکَوِّنُ یَا مُلَقِّنُ یَا مُبَیِّنُ یَا مُهَوِّنُ یَا مُمَکِّنُ یَا مُزَیِّنُ یَا مُعْلِنُ یَا مُقَسِّمُ
(17)خدایا!از تو مىخواهم به نامت اى ایمنىبخش،اى چیره بر همه،اى هستىآفرین،اى دلبر،اى خردربا،اى سادگىبخش،اى توانده،اى زینتبخش،اى نمایانگر،اى پخشکن.
(18)یَا مَنْ هُوَ فِی مُلْکِهِ مُقِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی سُلْطَانِهِ قَدِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی جَلالِهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَى عِبَادِهِ رَحِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ کَرِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی صُنْعِهِ حَکِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ لَطِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ قَدِیمٌ
(18)اى آنکه در فرمانروایىاش پابرجاست اى آنکه در پادشاهىاش دیرینه است،اى آنکه در شکوهش بزرگ است،اى آنکه بر بندگانش مهربان است،اى اى آنکه به هرچیز داناست،اى آنکه بر نافرمانان بردبار است،اى آنکه بر امیدواران اکرام ورزد،اى آنکه در آفرینش حکمت نماید،اى آنکه در حکمتش مهر ورزد،اى آنکه در مهرش دیرینه است.
(19) یَا مَنْ لا یُرْجَى إِلا فَضْلُهُ یَا مَنْ لا یُسْأَلُ إِلا عَفْوُهُ یَا مَنْ لا یُنْظَرُ إِلا بِرُّهُ یَا مَنْ لا یُخَافُ إِلا عَدْلُهُ یَا مَنْ لا یَدُومُ إِلا مُلْکُهُ یَا مَنْ لا سُلْطَانَ إِلا سُلْطَانُهُ یَا مَنْ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَتُهُ یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ یَا مَنْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمُهُ یَا مَنْ لَیْسَ أَحَدٌ مِثْلَهُ
(19)اى آنکه جز به فضلش امید نیست،اى آنکه جز عفوش خواهش نشود،اى آنکه جز به نیکىاش چشم ندوزند،اى آنکه جز از دادش نهراسند،اى آنکه پایدار نماند جز فرمانروایىاش،اى آنکه جز سلطنتش سلطنتى نیست،اى آنکه رحمتش همه را فرا گرفته،اى آنکه رحمتش بر خشمش پیشى گرفته،اى آنکه دانشش همه را فرو گرفته،اى آن که هیچکس همانندش نیست.
(20) یَا فَارِجَ الْهَمِّ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ یَا قَابِلَ التَّوْبِ یَاخَالِقَ الْخَلْقِ یَا صَادِقَ الْوَعْدِ یَا مُوفِیَ الْعَهْدِ یَا عَالِمَ السِّرِّ یَا فَالِقَ الْحَبِّ یَا رَازِقَ الْأَنَامِ
(20)اى گشاینده اندوه،اى برطرف کننده غم،اى آمرزنده گناه،اى پذیرنده توبه،اى آفریننده آفریدگان،اى راست وعده،اى وفادار به پیمان،اى داناى راز نهان،اى شکافنده دانه،اى روزى دهنده بندگان.
(21)اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَلِیُّ یَا وَفِیُّ یَا غَنِیُّ یَا مَلِیُّ یَا حَفِیُّ یَا رَضِیُّ یَا زَکِیُّ یَا بَدِیُّ یَا قَوِیُّ یَا وَلِیُّ
(21)خدایا!از تو خواستارم به نامت اى والا،اى وفادار،اى توانگر،اى امانده،اى پرمهر،اى خشنود،اى پاک،اى نمایان،اى پرتوان،اى فیضبخش.
(22) یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ یَا مَنْ سَتَرَ الْقَبِیحَ یَا مَنْ لَمْ یُؤَاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ یَا مَنْ لَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ یَا عَظِیمَ الْعَفْوِ یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ یَا صَاحِبَ کُلِّ نَجْوَى یَا مُنْتَهَى کُلِّ شَکْوَى
(22)اى آنکه زیبایى را پدیدار نمودى،اى آنکه زشتى را پوشاندى اى آنکه بر گناه سرزنش نکردى،اى آنکه پردهدرى ننمودى،اى که گذشتت بزرگ،اى که نیکو درگذرى،اى آمرزگانیت فراگیر،اى دستت به مهر گشوده،اى شنواى هر نجوى،اى سرانجام هر گلایه
(23) یَا ذَا النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ یَا ذَا الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ یَا ذَا الْمِنَّةِ السَّابِقَةِ یَا ذَا الْحِکْمَةِ الْبَالِغَةِ یَا ذَا الْقُدْرَةِ الْکَامِلَةِ یَا ذَا الْحُجَّةِ الْقَاطِعَةِ یَا ذَا الْکَرَامَةِ الظَّاهِرَةِ یَا ذَا الْعِزَّةِ الدَّائِمَةِ یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَةِ یَا ذَا الْعَظَمَةِ الْمَنِیعَةِ
(23)اى داراى نعمت فراوان،اى داراى رحمت فراگیر،اى داراى بخشش آغازین،اى داراى حکمت رسا،اى داراى نیروى برازنده،اى داراى برهان قطعى،اى داراى کرامت هویدا، اى داراى عزّت پایدار،اى داراى توان استوار،اى داراى عظمت بلندپایه.
(24) یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ یَا جَاعِلَ الظُّلُمَاتِ یَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ یَا سَاتِرَ الْعَوْرَاتِ یَا مُحْیِیَ الْأَمْوَاتِ یَا مُنْزِلَ الْآیَاتِ یَا مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ یَا مَاحِیَ السَّیِّئَاتِ یَا شَدِیدَ النَّقِمَاتِ
(24)اى پدیدآورنده آسمانها اى برنهنده تاریکیها،اى رحم کننده اشکهاى ریزان،اى درگذرنده از لغزشها،اى پوشنده زشتیها،اى زندگىبخش مردگان،اى فرودآور آیات،اى دوچندان کن خوبیها،اى ناپدید کننده بدیها، اى سخت شکنجه.
(25)اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُصَوِّرُ یَا مُقَدِّرُ یَا مُدَبِّرُ یَا مُطَهِّرُ یَا مُنَوِّرُ یَا مُیَسِّرُ یَا مُبَشِّرُ یَا مُنْذِرُ یَا مُقَدِّمُ یَا مُؤَخِّرُ
(25)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى صورتگر،اى سنجیدهکار،اى گرداننده،اى پاک کننده،اى روشنىبخش،اى سادهساز،اى مژدهده،اى بیمده،اى پیشآور،اى پسآور.
(26) یَا رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یَا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ یَا رَبَّ النُّورِ وَ الظَّلامِ یَا رَبَّ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ یَا رَبَّ الْقُدْرَةِ فِی الْأَنَامِ
(26)اى پروردگار خانه محترم،اى پرودگار ماه محترم،اى پرودگار شهر محترم،اى پروردگار رکن و مقام،اى پروردگار مشعر الحرام،اى پروردگار مسجد الحرام،اى پروردگار حلال و حرام،اى پروردگار روشنى و تاریکى، اى پروردگار تحیّت و سلام،اى پرورنده نیرو در مردمان.
(27)یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ یَا أَعْدَلَ الْعَادِلِینَ یَا أَصْدَقَ الصَّادِقِینَ یَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِینَ یَا أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ یَا أَشْفَعَ الشَّافِعِینَ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ
(27)اى داورترین داوران،اى دادگرترین دادگران،اى راستگوترین راستگویان،اى پاکترین پاکان،اى بهترین آفرینندگان،اى چابکترین حسابگران،اى شنواترین شنوندگان،اى بیناترین بینندگان،اى یاورترین یاوران،اى گرامىترین گرامیان.
(28)یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یَا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یَا غِیَاثَ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ یَا فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ یَا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ یَا مُعِینَ مَنْ لا مُعِینَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا أَمَانَ مَنْ لا أَمَانَ لَهُ
(28)اى تکیهگاه آنکه تکیهگاه ندارد،اى پشتیبان آنکه پشتیبانى ندارد،اى اندوخته آنکه اندوختهاى ندارد اى پناه آنکه پناهى ندارد،اى فریادرس آنکه فریادرسى ندارد،اى افتخار آنکه افتخارى ندارد،اى عزّت آنکه عزّتى ندارد اى مددرسان آنکه مددى ندارد،اى همدم آنکه همدمى ندارد،اى ایمنىبخش آنکه ایمنى ندارد
(29) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَاصِمُ یَا قَائِمُ یَا دَائِمُ یَا رَاحِمُ یَا سَالِمُ یَا حَاکِمُ یَا عَالِمُ یَا قَاسِمُ یَا قَابِضُ یَا بَاسِطُ
(29)خدایا!از تو مىخواهم به نامت اى نگهدار،اى پایدار،اى پاینده،اى مهرورز،اى سلامتىبخش،اى داور،اى دانا،اى بخشکن،اى بازگیر،اى فراخىبخش.
(30) یَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ یَا رَاحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ یَا غَافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ یَا نَاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ یَا حَافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ یَا مُکْرِمَ مَنِ اسْتَکْرَمَهُ یَا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ یَا صَرِیخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ یَا مُعِینَ مَنِ اسْتَعَانَهُ یَا مُغِیثَ مَنِ اسْتَغَاثَهُ
(30)اى نگهدار آنکه از او نگهدارى جوید،اى مهربان بر آنکه از او مهر جوید،اى آمرزنده آنکه از او آمرزش خواهد اى یاور آنکه از او یارى طلبد،اى حافظ آنکه از او حفاظت خواهد،اى اکرام کننده آنکه از او اکرام خواهد،اى راهنماى آنکه از او راهنمایى جوید،اى دادرس آنکه از او دادرسى خواهد،اى مددیار آنکه از او مدد جوید،اى فریادرس آنکه از او فریادرسى خواهد
(31)یَا عَزِیزا لا یُضَامُ یَا لَطِیفا لا یُرَامُ یَا قَیُّوما لا یَنَامُ یَا دَائِما لا یَفُوتُ یَا حَیّا لا یَمُوتُ یَا مَلِکا لا یَزُولُ یَا بَاقِیا لا یَفْنَى یَا عَالِما لا یَجْهَلُ یَا صَمَدا لا یُطْعَمُ یَا قَوِیّا لا یَضْعُفُ
(31) اى عزیزى که خوار نگردد،اى لطیفى که دستاندازى نشود،اى پایدارى که خوا او را درنیابد،اى پایندهاى که فنا نپذیرد،اى زندهاى که نمىمیرد، اى پادشاهى که از بین نمىرود،اى همیشگى که فانى نمىشود،اى دانایى که نادانى ندارد،اى بىنیازى که خوراک نخواهد،اى توانایى که ناتوان نمىگردد
(32) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا أَحَدُ یَا وَاحِدُ یَا شَاهِدُ یَا مَاجِدُ یَا حَامِدُ یَا رَاشِدُ یَا بَاعِثُ یَا وَارِثُ یَا ضَارُّ یَا نَافِعُ
خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى یکتا،اى یگانه،اى گواه،اى بزرگوار،اى ستایشپذیر،اى راهنما اى برانگیزنده،اى میراثبرنده،اى زیانرسان،اى سودبخش
(33) یَا أَعْظَمَ مِنْ کُلِّ عَظِیمٍ یَا أَکْرَمَ مِنْ کُلِّ کَرِیمٍ یَا أَرْحَمَ مِنْ کُلِّ رَحِیمٍ یَا أَعْلَمَ مِنْ کُلِّ عَلِیمٍ یَا أَحْکَمَ مِنْ کُلِّ حَکِیمٍ یَا أَقْدَمَ مِنْ کُلِّ قَدِیمٍ یَا أَکْبَرَ مِنْ کُلِّ کَبِیرٍ یَا أَلْطَفَ مِنْ کُلِّ لَطِیفٍ یَا أَجَلَّ مِنْ کُلِّ جَلِیلٍ یَا أَعَزَّ مِنْ کُلِّ عَزِیزٍ
(33)اى بزرگتر از هر بزرگ،اى کریمتر از هر کریم، اى مهربانتر از هر مهربان،اى داناتر از هر دانا،اى فرزانهتر از هر فرزانه،اى دیرینه از هر دیرینه، اى بزرگتر از هر بزرگ،اى لطیفتر از هر لطیف،اى باشکوهتر از هر باشکوه،اى عزیزتر از هر عزیز.
(34) یَا کَرِیمَ الصَّفْحِ یَا عَظِیمَ الْمَنِّ یَا کَثِیرَ الْخَیْرِ یَا قَدِیمَ الْفَضْلِ یَا دَائِمَ اللُّطْفِ یَا لَطِیفَ الصُّنْعِ یَا مُنَفِّسَ الْکَرْبِ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ یَا مَالِکَ الْمُلْکِ یَا قَاضِیَ الْحَقِّ
(34)اى گذشت کریمانه،اى نعمتت بزرگ،اى خیرت بسیار،اى فضلت دیرینه،اى لطفت همیشگى، اى ضنعت چشمنواز،اى گرهگشاى گرفتارى،اى بردارنده زیان،اى پادشاه هستى،اى داور بر حق،
(35)یَا مَنْ هُوَ فِی عَهْدِهِ وَفِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی وَفَائِهِ قَوِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی قُوَّتِهِ عَلِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ قَرِیبٌ یَا مَنْ هُوَ فِی قُرْبِهِ لَطِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ شَرِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی شَرَفِهِ عَزِیزٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عِزِّهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ مَجِیدٌ یَا مَنْ هُوَ فِی مَجْدِهِ حَمِیدٌ
(35)اى آنکه در پیمانش وفادار است،اى آنکه در وفادارىاش پایدار است،اى آنکه در پایدارىاش والاست،اى آن که در والایىاش نزدیک است،اى آنکه در نزدیکىاش با نرمى است،اى آنکه در نرمىاش شریف است،اى آنکه در شرفش با عزّت است،اى آنکه در عزّتش بزرگ است،اى آنکه در بزرگىاش شکوهمند است،اى آنکه در شکوهش ستوده است.
(36) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا وَافِی یَا مُعَافِی یَا هَادِی یَا دَاعِی یَا قَاضِی یَا رَاضِی یَا عَالِی یَا بَاقِی
(36)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى بسنده،اى درمانبخش،اى وفادار،اى تندرستىده اى راهنما،اى به نیکى خوان،اى داور،اى خشنود،اى بلندمرتبه،اى ماندگار.
(37) یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ خَاضِعٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ خَاشِعٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ کَائِنٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ مَوْجُودٌ بِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ مُنِیبٌ إِلَیْهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ خَائِفٌ مِنْهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ قَائِمٌ بِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ صَائِرٌ إِلَیْهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلا وَجْهَهُ
(37)اى آنکه هرچیز برایش فروتن است،اى آنکه هر چیز از او هراسان است،اى آنکه هستى هرچیز از او است،اى آنکه هرچیز به او پدیدار است،اى آن که هرچیز به سوى او بازگشت کند،اى آنکه هرچیز از او ترسان است،اى آنکه هرچیز به او بر پاست،اى آنکه هر چیز به سوى او دگرگون مىشود،اى آنکه هر چیز به ستایش او تسبیهگو است،اى آنکه هرچیز جز جلوهاش نابود است
(38) یَا مَنْ لامَفَرَّ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَفْزَعَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَنْجَى مِنْهُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْغَبُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُسْتَعَانُ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُتَوَکَّلُ إِلا عَلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْجَى إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُعْبَدُ إِلا هُوَ
(38) اى آنکه گریزگاهى نیست جز به بارگاهش،اى آنکه پناهى جز به درگاهش نیست،اى آنکه مقصدى جز به سوى او نیست،اى آنکه از خشمش رهاى نیست جز به مهرش،اى آنکه جز به سوى او میلى نیست،اى آنکه جنبش و نیرویى نیست جز به او،اى آنکه جز از او مدد نجویند،اى آنکه جز بر او توکلّ نشود،اى آنکه جز به او امیدى نیست،اى آنکه جز او پرستیده نشود.
(39) یَا خَیْرَ الْمَرْهُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَرْغُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَطْلُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَسْئُولِینَ یَا خَیْرَ الْمَقْصُودِینَ یَا خَیْرَ الْمَذْکُورِینَ یَا خَیْرَ الْمَشْکُورِینَ یَا خَیْرَ الْمَحْبُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَدْعُوِّینَ یَا خَیْرَ الْمُسْتَأْنِسِینَ
(39) اى بهترین هراسانگیزان،اى بهترین شوقآفرینان،اى بهترین جویاشدگان،اى بهترین پاسخ دهان،اى بهترین قصهشدگان اى بهترین یادشدگان،اى بهترین ستودگان،اى بهترین دلبران،اى بهترین خواندگان،اى بهترین همدمان.
(40) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا غَافِرُ یَا سَاتِرُ یَا قَادِرُ یَا قَاهِرُ یَا فَاطِرُ یَا کَاسِرُ یَا جَابِرُ یَا ذَاکِرُ یَا نَاظِرُ یَا نَاصِرُ
(40)خدایا!از تو خواستارم به نامت اى آمرزگار،اى پردهپوش،اى توانا،اى چیره،اى آفریننده اى شکننده،اى شکستهبند،اى یادآور،اى بینا،اى یاور.
(41) یَا مَنْ خَلَقَ فَسَوَّى یَا مَنْ قَدَّرَ فَهَدَى یَا مَنْ یَکْشِفُ الْبَلْوَى یَا مَنْ یَسْمَعُ النَّجْوَى یَا مَنْ یُنْقِذُ الْغَرْقَى یَا مَنْ یُنْجِی الْهَلْکَى یَا مَنْ یَشْفِی الْمَرْضَى یَا مَنْ أَضْحَکَ وَ أَبْکَى یَا مَنْ أَمَاتَ وَ أَحْیَا یَا مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثَى
(41)اى آنکه آفرید پس متناسب نمود،اى آنکه اندازه نهاد پس رهنمون شد اى آنکه بلا را برگیرد،اى آنکه زمزمه نهان را بشنود،اى آنکه غرقشدگان را برهاند،اى آنکه از نابودى رهایى بخشد،اى آنکه بیماران را شفا دهد. اى آنکه خنداند و گریاند،اى آنکه میراند و زنده کند،اى آنکه دوگونه مرد و زن آفرید.
(42) یَا مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبِیلُهُ یَا مَنْ فِی الْآفَاقِ آیَاتُهُ یَا مَنْ فِی الْآیَاتِ بُرْهَانُهُ یَا مَنْ فِی الْمَمَاتِ قُدْرَتُهُ یَا مَنْ فِی الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ یَا مَنْ فِی الْقِیَامَةِ مُلْکُهُ یَا مَنْ فِی الْحِسَابِ هَیْبَتُهُ یَا مَنْ فِی الْمِیزَانِ قَضَاؤُهُ یَا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ یَا مَنْ فِی النَّارِ عِقَابُهُ
(42) اى آنکه در خشکى و دریا راه اوست،اى آنکه در کرانههاى هستى نشانههاى اوست،اى آنکه در نشانههایش برهان روشن اوست،اى آنکه در مرگ آفریدگان قدرتنمایى اوست،اى آنکه در قبرها پندآموزى اوست،اى آنکه در رستاخیز فرمانروایى بىحدّ اوست،اى آنکه در حسابرسى اعمال شکوه اوست،اى آنکه در سنجش کردارها داورى اوست،اى آنکه د ربهشت پاداش اوست،اى آنکه در دوزخ کیفر اوست
(43) یَا مَنْ إِلَیْهِ یَهْرُبُ الْخَائِفُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَقْصِدُ الْمُنِیبُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَرْغَبُ الزَّاهِدُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَلْجَأُ الْمُتَحَیِّرُونَ یَا مَنْ بِهِ یَسْتَأْنِسُ الْمُرِیدُونَ یَا مَنْ بِهِ یَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ یَا مَنْ فِی عَفْوِهِ یَطْمَعُ الْخَاطِئُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَسْکُنُ الْمُوقِنُونَ یَا مَنْ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ
(43)اى آنکه هراسندگان به درگاه او گریزند،اى آنکه گنهکاران به سوى او پناه برند،اى آنکه پشیمانان آهنگ او کنند،اى آنکه پارسایان به او میل نمایند،اى آنکه سرگشتگان به او پناه برند،اى آنکه ارادتمندان به او انس گیرند،اى آنکه شیفتگان به او افتخار کنند،اى آنکه خطاکاران در عفوش طمع ورزند،اى آنکه یقینیافتگان به سوى او آرام گیرند،اى آنکه توکّلکنندگان بر او توکّل کنند.
(44) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَبِیبُ یَا طَبِیبُ یَا قَرِیبُ یَا رَقِیبُ یَا حَسِیبُ یَا مَهِیبُ [مُهِیبُ] یَا مُثِیبُ یَا مُجِیبُ یَا خَبِیرُ یَا بَصِیرُ
(44)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى دوستداشتنى،اى شفابخش،اى نزدیک،اى دیدهبان،اى حسابرس،اى هراسانگیز،اى پاداشده،اى اجابت کننده،اى آگاه اى بینا.
(45) یَا أَقْرَبَ مِنْ کُلِّ قَرِیبٍ یَا أَحَبَّ مِنْ کُلِّ حَبِیبٍ یَا أَبْصَرَ مِنْ کُلِّ بَصِیرٍ یَا أَخْبَرَ مِنْ کُلِّ خَبِیرٍ یَا أَشْرَفَ مِنْ کُلِّ شَرِیفٍ یَا أَرْفَعَ مِنْ کُلِّ رَفِیعٍ یَا أَقْوَى مِنْ کُلِّ قَوِیٍّ یَا أَغْنَى مِنْ کُلِّ غَنِیٍّ یَا أَجْوَدَ مِنْ کُلِّ جَوَادٍ یَا أَرْأَفَ مِنْ کُلِّ رَءُوفٍ
(45)اى نزدیکتر از هر نزدیک،اى محبوبتر از هر محبوب،اى بیناتر از هر بینا،اى آگاهتر از هر آگاه،اى شریفتر از هر شریف،اى برتر از هر بلند،اى تواناتر از هر توانا،اى توانگرتر از هر توانگر،اى بخشندهتر از هر بخشنده،اى مهربانتر از هر مهربان
(46) یَا غَالِبا غَیْرَ مَغْلُوبٍ یَا صَانِعا غَیْرَ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقا غَیْرَ مَخْلُوقٍ یَا مَالِکا غَیْرَ مَمْلُوکٍ یَا قَاهِرا غَیْرَ مَقْهُورٍ یَا رَافِعا غَیْرَ مَرْفُوعٍ یَا حَافِظا غَیْرَ مَحْفُوظٍ یَا نَاصِرا غَیْرَ مَنْصُورٍ یَا شَاهِدا غَیْرَ غَائِبٍ یَا قَرِیبا غَیْرَ بَعِیدٍ
(46)اى چیره شکستناپذیر،اى سازنده ناساخته،اى آفریننه ناآفریده،اى مالک ما مملوک،اى چیره چیرهگىناپذیر،اى بلندىبخش بلندىناپذیر،اى نگهدار بىنگهدار،اى یارى کننده یارى نشده،اى گواه همیشه حاضر،اى نزدیک دورىناپذیر
(47) یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ
(47)اى روشنى نور،اى روشنىبخش نور اى آفریننده نور،اى گرداننده نور،اى به اندازهساز نور،اى روشنى هر نور،اى روشنایى پیش از هر نور،اى روشنایى پس از هر نور،اى روشنایى بر فراز هر نور،اى نورى که همانندش نورى نیست
(48)یَا مَنْ عَطَاؤُهُ شَرِیفٌ یَا مَنْ فِعْلُهُ لَطِیفٌ یَا مَنْ لُطْفُهُ مُقِیمٌ یَا مَنْ إِحْسَانُهُ قَدِیمٌ یَا مَنْ قَوْلُهُ حَقٌّ یَا مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ یَا مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ یَا مَنْ عَذَابُهُ عَدْلٌ یَا مَنْ ذِکْرُهُ حُلْوٌ یَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ
(48)اى آنکه عطایش چشمگیر است،اى آنکه کارش چشمنواز است،اى آنکه نوازشش پایدار است،اى آنکه نیکىاش دیرینه است،اى آنکه سخنش حق است اى آنکه وعدهاش راست است،اى آنکه گذشتش فراتر از شایستگى است،اى آنکه کیفرش داد است،اى آنکه یادش شیرین است،اى آن که عطایش همگانى است.
(49)اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُسَهِّلُ یَا مُفَصِّلُ یَا مُبَدِّلُ یَا مُذَلِّلُ یَا مُنَزِّلُ یَا مُنَوِّلُ یَا مُفْضِلُ یَا مُجْزِلُ یَا مُمْهِلُ یَا مُجْمِلُ
(49)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى آسانساز،اى جدایىبخش،اى دگرگونساز،اى هموار کن،اى فرودآور،اى عطابخش،اى فزونده،اى بسیاربخش،اى امانده،اى زیبایىآفرین
(50) یَا مَنْ یَرَى وَ لا یُرَى یَا مَنْ یَخْلُقُ وَ لا یُخْلَقُ یَا مَنْ یَهْدِی وَ لا یُهْدَى یَا مَنْ یُحْیِی وَ لا یُحْیَى یَا مَنْ یَسْأَلُ وَ لا یُسْأَلُ یَا مَنْ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ یَا مَنْ یُجِیرُ وَ لا یُجَارُ عَلَیْهِ یَا مَنْ یَقْضِی وَ لا یُقْضَى عَلَیْهِ یَا مَنْ یَحْکُمُ وَ لا یُحْکَمُ عَلَیْهِ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ
(50)اى آنکه بینده و دیده نشود،اى آنکه بیافرینده و آفریده نشود،اى آنکه راهنمایى کند و راهنمایى نشود،اى آنکه زنده کند و زندهاش نکنند،اى آنکه پرسد و پرسیده نشود،اى آنکه خوراند و خوراک نخواهد،اى آنکه پناهد دهد و پناه نجوید،اى آنکه داورى کند و بر او داورى نشود،اى آنکه فرمان دهد و فرمانش ندهند،اى آنکه نزاده،و زاده نشده،و براى او همتایى نبوده است.
(51) یَا نِعْمَ الْحَسِیبُ یَا نِعْمَ الطَّبِیبُ یَا نِعْمَ الرَّقِیبُ یَا نِعْمَ الْقَرِیبُ یَا نِعْمَ الْمُجِیبُ یَا نِعْمَ الْحَبِیبُ یَا نِعْمَ الْکَفِیلُ یَا نِعْمَ الْوَکِیلُ یَا نِعْمَ الْمَوْلَى یَا نِعْمَ النَّصِیرُ
(51)اى که چه خوش حسابگرى،اى که چه خوش طبیبى،اى که چه خوش همراهى،اى که چه خوش نزدیکى،اى که چه خوش پاسخدهى، اى که چه خوش دلبرى،اى که چه خوش سرپناهى،اى که چه خوش کارگشایى،اى که چه خوش مولایى،اى که چه خوش یاورى
(52)یَا سُرُورَ الْعَارِفِینَ یَا مُنَى الْمُحِبِّینَ یَا أَنِیسَ الْمُرِیدِینَ یَا حَبِیبَ التَّوَّابِینَ یَا رَازِقَ الْمُقِلِّینَ یَا رَجَاءَ الْمُذْنِبِینَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْعَابِدِینَ یَا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِینَ یَا إِلَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ
(52)اى شادى عارفان،اى آرزوى شیفتگان،اى همدم مریدان،اى محبوب توبهکاران،اى روزىدهنده بىچیزان،اى امید گنهکاران،اى نور چشم عبادتکنندگان،اى گشاینده اندوه دلگیران،اى غمگسار غمزدگان، اى معبود گذشتگان و آیندگان.
(53) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا رَبَّنَا یَا إِلَهَنَا یَا سَیِّدَنَا یَا مَوْلانَا یَا نَاصِرَنَا یَا حَافِظَنَا یَا دَلِیلَنَا یَا مُعِینَنَا یَا حَبِیبَنَا یَا طَبِیبَنَا
(53)خدایا!من از تو درخواست مىکنم به نامت اى پروردگار ما،اى معبود ما،اى سرور ما اى مولاى ما،اى یاور ما،اى نگهدار ما،اى راهنماى ما،اى مددرسان ما،اى محبوب ما،اى طبیب ما،
(54) یَا رَبَّ النَّبِیِّینَ وَ الْأَبْرَارِ یَا رَبَّ الصِّدِّیقِینَ وَ الْأَخْیَارِ یَا رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ یَا رَبَّ الصِّغَارِ وَ الْکِبَارِ یَا رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمَارِ یَا رَبَّ الْأَنْهَارِ وَ الْأَشْجَارِ یَا رَبَّ الصَّحَارِی وَ الْقِفَارِ یَا رَبَّ الْبَرَارِی وَ الْبِحَارِ یَا رَبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا رَبَّ الْأَعْلانِ وَ الْأَسْرَارِ
(54)اى پروردگار پیامبران و نیکان،اى پروردگار صدّیقان و خوبان،اى پروردگار بهشت و دوزخ،اى پروردگار خردسالان و بزرگسالان،اى پروردگار دانهها و میوهها،اى پروردگار نهرها و درختان،اى پروردگار دشتها و بیشهها،اى پروردگار خشیکیها و دریاها،اى پروردگار شب و روز،اى پروردگار آشکارها و نهانها
(55) یَا مَنْ نَفَذَ فِی کُلِّ شَیْءٍ أَمْرُهُ یَا مَنْ لَحِقَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمُهُ یَا مَنْ بَلَغَتْ إِلَى کُلِّ شَیْءٍ قُدْرَتُهُ یَا مَنْ لا تُحْصِی الْعِبَادُ نِعَمَهُ یَا مَنْ لا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُکْرَهُ یَا مَنْ لا تُدْرِکُ الْأَفْهَامُ جَلالَهُ یَا مَنْ لا تَنَالُ الْأَوْهَامُ کُنْهَهُ یَا مَنِ الْعَظَمَةُ وَ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ یَا مَنْ لا تَرُدُّ الْعِبَادُ قَضَاءَهُ یَا مَنْ لا مُلْکَ إِلا مُلْکُهُ یَا مَنْ لا عَطَاءَ إِلا عَطَاؤُهُ
(55)اى آنکه فرمانش در هرچیز نفوذ یافته،اى آنکه دانشش به هر چیز رسیده،اى آنکه قدرتش هر چیز را دربر گرفته،اى آنکه بندگان از شمردن نعمتهایش ناتوانند،اى آنکه آفریدگان به سپاسش نرسند،اى آنکه فهمها بزرگىاش را درنیابند،اى آنکه پندارها به ژرفاى هستىاش نرسند،اى آنکه بزرگى و بزرگمنشىپوشش اوست،اى که بندگان توان برگرداندن حکمش را ندارند،اى آنکه فرمانروایى جز فرمانروایى او نیست،اى آنکه عطایى جز عطاى او نیست
(56) یَا مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى یَا مَنْ لَهُ الصِّفَاتُ الْعُلْیَا یَا مَنْ لَهُ الْآخِرَةُ وَ الْأُولَى یَا مَنْ لَهُ الْجَنَّةُ الْمَأْوَى یَا مَنْ لَهُ الْآیَاتُ الْکُبْرَى یَا مَنْ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یَا مَنْ لَهُ الْحُکْمُ وَ الْقَضَاءُ یَا مَنْ لَهُ الْهَوَاءُ وَ الْفَضَاءُ یَا مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّرَى یَا مَنْ لَهُ السَّمَاوَاتُ الْعُلَى
(56) اى آنکه نمونه اعلى از آن اوست،اى آنکه صفات برتر براى اوست،اى آنکه سرانجام و سرآغاز از آن اوست،اى آن که بهشت آسایش از آن اوست،اى آنکه نشانههاى بزرگتر از آن اوست،اى آنکه نامهاى نیکوتر از آن اوست،اى آن که فرمان و داورى از آن اوست،اى آن هوا و فضا از آن اوست،اى آنکه عرش و فرش از آن اوست،اى آنکه آسمانهاى برافراشته از آن اوست.
(57) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَفُوُّ یَا غَفُورُ یَا صَبُورُ یَا شَکُورُ یَا رَءُوفُ یَا عَطُوفُ یَا مَسْئُولُ یَا وَدُودُ یَا سُبُّوحُ یَا قُدُّوسُ
(57)خدایا!از تو مىخواهم به نامت اى درگذرنده،اى آمرزنده،اى شکیبا،اى ستایشپذیر،اى مهربان،اى مهرورز،اى خواسته،اى دوست،اى پاک،اى منزّه.
(58) یَا مَنْ فِی السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ یَا مَنْ فِی الْأَرْضِ آیَاتُهُ یَا مَنْ فِی کُلِّ شَیْءٍ دَلائِلُهُ یَا مَنْ فِی الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ یَا مَنْ فِی الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ یَا مَنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَرْجِعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ یَا مَنْ أَظْهَرَ فِی کُلِّ شَیْءٍ لُطْفَهُ یَا مَنْ أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ یَا مَنْ تَصَرَّفَ فِی الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ
(58) اى آنکه بزرگىاش در آسمان است،اى آنکه نشانههایش در زمین است،اى آنکه دلایلش در هرچیز است،اى آنکه شگفتیهایش در دریاست،اى آنکه گنیجنههایش در کوههاست،اى آنکه آفرینش را آغاز کند سپس بازش گرداند،اى آنکه مه امور به به سوى او بازگردد،اى آنکه لطفش را در هر چیز نمایان ساخته،اى آنکه آفرینش هر چیز را نیکو پرداخته،اى آنکه توانش در آفریدگان کارگر افتاده است.
(59) یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ
(59)اى دوست آنکه دوستى ندارد،اى پزشک آنکه پزشکى ندارد،اى پاسخگوى آنکه پاسخگویى ندارد،اى یار مهربان آنکه مهربانى ندارد،اى همراه بىهمرهان،اى فریادرس آنکه فریادرسى ندارد،اى رهنماى آنکه رهنمایى ندارد،اى همدم آنکه همدمى ندارد،اى رحمکننده آنکه رحمکنندهاى ندارد اى همنشینى آنکه همنشینى ندارد
(60) یَا کَافِیَ مَنِ اسْتَکْفَاهُ یَا هَادِیَ مَنِ اسْتَهْدَاهُ یَا کَالِیَ مَنِ اسْتَکْلاهُ یَا رَاعِیَ مَنِ اسْتَرْعَاهُ یَا شَافِیَ مَنِ اسْتَشْفَاهُ یَا قَاضِیَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ یَا مُغْنِیَ مَنِ اسْتَغْنَاهُ یَا مُوفِیَ مَنِ اسْتَوْفَاهُ یَا مُقَوِّیَ مَنِ اسْتَقْوَاهُ یَا وَلِیَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ
(60)اى کفایت کننده هرکه از او کفایت خواهد،اى راهنماى هرکه از او راهنمایى جوید، اى نگاهبان هرکه از او نگاهبانى خواهد،اى رعایت کننده هرکه از او رعایت خواهد،اى شفادهنده هرکه از او شفا طلبد،اى داور هرکه از او داورى خواهد،اى بىنیاز کننده هرکه از او بىنیازى جوید،اى وفادار به هر که از او وفا جوید،اى نیروبخش هرکه از او نیرو خواهد،اى سرپرست هرکه از او سرپرستى خواهد.
(61) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا خَالِقُ یَا رَازِقُ یَا نَاطِقُ یَا صَادِقُ یَا فَالِقُ یَا فَارِقُ یَا فَاتِقُ یَا رَاتِقُ یَا سَابِقُ [فَائِقُ] یَا سَامِقُ
(61)خدایا!از تو مىخواهم به نامت اى آفریننده،اى روزىدهنده،اى گویا،اى راستگو اى شکافنده،اى جدا کننده،اى گشاینده،اى پیونددهنده،اى پیشى گیرنده،اى بلند جایگاه.
(62) یَا مَنْ یُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ یَا مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوَارَ یَا مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ یَا مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یَا مَنْ قَدَّرَ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ یَا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ یَا مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ یَا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ یَا مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ
(62)اى آنکه شب و روز را دگرگون سازد،اى آنکه تاریکیها و روشنایىها را قرار داد،اى آنکه سایه خنک و گرما را آفرید،اى آنکه خورشید و ماه را مسّخر ساخت،اى آنکه خیر و شر را مقدّر نمود،اى آنکه مرگ و زندگى را آفرید،اى آنکه خلق و امر از آن اوست، اى آنکه همسر و فرزندى نگرفت،اى آنکه در فرمانرواى یشریکى برایش نیست،اى آنکه از روى خوارى سرپرستى نخواهد.
(63)یا مَنْ یَعْلَمُ مُرَادَ الْمُرِیدِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ یَا مَنْ یَسْمَعُ أَنِینَ الْوَاهِنِینَ یَا مَنْ یَرَى بُکَاءَ الْخَائِفِینَ یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَقْبَلُ عُذْرَ التَّائِبِینَ یَا مَنْ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ یَا مَنْ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ یَا مَنْ لا یَبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ
(63)اى آنکه خواهش خواهشمندان را مىداند،اى آنکه از نهاد خاموشان آگاه است،اى آنکه ناله درماندگان را مىشنود،اى آنکه گریه هراسیدگان را مىبیند،اى آنکه نیازهاى نیازمندان به دست اوست،اى آن بهانه توبهکاران را مىپذیرد،اى آنکه عمل تبهکاران را صلاح نبخشد،اى آنکه پاداش نیکوکاران را تباه نکند،اى آنکه از دل عارفان دور نباشد اى بخشندهترین بخشندگان.
(64) یَا دَائِمَ الْبَقَاءِ یَا سَامِعَ الدُّعَاءِ یَا وَاسِعَ الْعَطَاءِ یَا غَافِرَ الْخَطَاءِ یَا بَدِیعَ السَّمَاءِ یَا حَسَنَ الْبَلاءِ یَا جَمِیلَ الثَّنَاءِ یَا قَدِیمَ السَّنَاءِ یَا کَثِیرَ الْوَفَاءِ یَا شَرِیفَ الْجَزَاءِ
(64)اى همیشه ماندگار،اى شنونده دعا، اى گسترده عطا،اى آمرزنده خطا،اى پدید آورنده آسمان،اى نیک آزمون،اى نیکو ستایش،اى دیرینه بر فراز،اى بسیار وفادار،اى شریف پاداش.
(65) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَتَّارُ یَا غَفَّارُ یَا قَهَّارُ یَا جَبَّارُ یَا صَبَّارُ یَا بَارُّ یَا مُخْتَارُ یَا فَتَّاحُ یَا نَفَّاحُ یَا مُرْتَاحُ
(65)خدایا!از تو مىخواهم به نامت اى پردهپوش اى آمرزگار،اى چیره،اى جاهمند،اى بس شکیبا،اى نیکبخش،اى برگزیده،اى گشاینده،اى روحبخش،اى راحتىبخش
(66) یَا مَنْ خَلَقَنِی وَ سَوَّانِی یَا مَنْ رَزَقَنِی وَ رَبَّانِی یَا مَنْ أَطْعَمَنِی وَ سَقَانِی یَا مَنْ قَرَّبَنِی وَ أَدْنَانِی یَا مَنْ عَصَمَنِی وَ کَفَانِی یَا مَنْ حَفِظَنِی وَ کَلانِی یَا مَنْ أَعَزَّنِی وَ أَغْنَانِی یَا مَنْ وَفَّقَنِی وَ هَدَانِی یَا مَنْ آنَسَنِی وَ آوَانِی یَا مَنْ أَمَاتَنِی وَ أَحْیَانِی
(66) اى آنکه مرا آفرید و بیاراست،اى آنکه مرا روزى داد و پرورید،اى آنکه به من خورانید و نوشانید،اى آنکه مرا نزدیک نمود و به کنار خویش برد،اى آنکه مرا نگاه داشت و کفایت نمود،اى آنکه مرا حفظ کرد و حمایت نمود،اى آنکه به من عزّت بخشید و بىنیازم ساخت،اى آنکه توفیقم داد و راهنمایى کرد،اى آنکه همدمم شد و جایم داد،اى آنکه مرا بمیراند و زنده کند.
(67) یَا مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ یَا مَنْ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یَا مَنْ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلا بِإِذْنِهِ یَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ یَا مَنْ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ یَا مَنْ لا رَادَّ لِقَضَائِهِ یَا مَنِ انْقَادَ کُلُّ شَیْءٍ لِأَمْرِهِ یَا مَنِ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ یَا مَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ (67)اى آنکه حق را با کلماتش استوار و برجا کند،اى آنکه توبه را از بندگانش بپذیرد،اى آنکه میان انسان و دلش قرار گیرد،اى آنکه شفاعت جز با اجازهاش سود نبخشد،اى آنکه به گمراهشدگان راهش داناتر است،اى آنکه حکمش دگرگونى نپذیرد،اى آنکه رأیش را بازگردانندهاى نیست،اى آنکه هرچیز فرمانش را گردن نهد،اى آنکه آسمانها به دست قدرتش پیچیده گشته،اى آنکه بادها را مژدهدهنده رحمتش فرستد. (68) یَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهَادا یَا مَنْ جَعَلَ الْجِبَالَ أَوْتَادا یَا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجا یَا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُورا یَا مَنْ جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا یَا مَنْ جَعَلَ النَّهَارَ مَعَاشا یَا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُبَاتا یَا مَنْ جَعَلَ السَّمَاءَ بِنَاءً یَا مَنْ جَعَلَ الْأَشْیَاءَ أَزْوَاجا یَا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَادا
(68)اى آنکه زمین را بستر زندگى قرار داد،اى آنکه کوهها را میخهاى زمین نهاد،اى آنکه خورشدى را چراغ جهانش کرد،اى آنکه ماه را تابان ساخت،اى آنکه شب را جامه آرامش گرداند،اى آنکه روز را مایه روزى قرار داد،اى آنکه خواب را وسیله آرامش ساخت،اى آنکه آسمان را بنا نهاد،اى آنکه از هر چیز گونههاى مختلف قرار داد،اى آنکه آتش را کمینگاه قرار داد.
(69) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَمِیعُ یَا شَفِیعُ یَا رَفِیعُ یَا مَنِیعُ یَا سَرِیعُ یَا بَدِیعُ یَا کَبِیرُ یَا قَدِیرُ یَا خَبِیرُ [مُنِیرُ] یَا مُجِیرُ
(69)خدایا!از تو مىخواهم به نامت اى شنوا، اى همیار،اى بلندپایه،اى فرازمند،اى شبتابنده،اى نوآفرین،اى بزرگ،اى توانا،اى آگاه،اى پناهده
(70) یَا حَیّا قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یُشَارِکُهُ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یَحْتَاجُ إِلَى حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُمِیتُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیّا لَمْ یَرِثِ الْحَیَاةَ مِنْ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَى یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ
(70) اى زنده پیش از هر زنده،اى زنده پس از هر زنده،اى زندهاى که مانند او زندهاى نیست،اى زندهاى که هیچ زندهاى شریک او نیست،اى زندهاى که به زندهاى نیاز ندارد،اى زندهاى که همه زندگان را مىمیراند،اى زندهاى که به زندهها روزى مىدهد،اى زندهاى که زندگى را از زندهاى دیگر به ارث نبرده،اى زندهاى که مردگان را زنده مىکند،اى زنده اى به خود پایندهاى که او را چرت و خواب درنگیرد.
(71) یَا مَنْ لَهُ ذِکْرٌ لا یُنْسَى یَا مَنْ لَهُ نُورٌ لا یُطْفَى یَا مَنْ لَهُ نِعَمٌ لا تُعَدُّ یَا مَنْ لَهُ مُلْکٌ لا یَزُولُ یَا مَنْ لَهُ ثَنَاءٌ لا یُحْصَى یَا مَنْ لَهُ جَلالٌ لا یُکَیَّفُ یَا مَنْ لَهُ کَمَالٌ لا یُدْرَکُ یَا مَنْ لَهُ قَضَاءٌ لا یُرَدُّ یَا مَنْ لَهُ صِفَاتٌ لا تُبَدَّلُ یَا مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لا تُغَیَّرُ
(71)اى آنکه یادى دارد فراموشنشدنى،اى آنکه نورى دارد خاموشنشدنى،اى آنکه عطایایى بخشیده ناشمردنى،اى آن فرمانروایىاش بىزوال است،اى آنکه ستایشش بىآمار است،اى آنکه شکوهش چگونگى نپذیرد،اى آنکه کمالى دارد درک ناشدنى،اى آنکه داورىاش بازگشت ناپذیر است،اى آنکه صفاتى دارد دگرگونپاپذیر اى آنکه جلوههایى دارد غیر قابل تغییر.
(72) یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ یَا مَالِکَ یَوْمِ الدِّینِ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ یَا ظَهْرَ اللاجِینَ یَا مُدْرِکَ الْهَارِبِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ یَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ
(72)اى پروردگار جهانیان،اى مالک روز جزا،اى مقصود جویندگان اى پشت و پناه پناهندگان،اى دریابنده فراریان،اى آنکه شکیبایان را دوست دارد،اى آنکه توبهکنندگان را دوست دارد اى آنکه پاکیزگان را دوست دارد،اى آنکه نیکوکاران را دوست دارد،اى آنکه اوست داناتر به راهیافتگان
(73) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا شَفِیقُ یَا رَفِیقُ یَا حَفِیظُ یَا مُحِیطُ یَا مُقِیتُ یَا مُغِیثُ یَا مُعِزُّ یَا مُذِلُّ یَا مُبْدِئُ یَا مُعِیدُ
(73)خدایا!از تو خواستارم به نامت اى مهربان،اى همراه،اى نگهدار،اى فراگیر،اى روزىبخش،اى فریادرس،اى عزّتبخش،اى خوارکن،اى آغازگر، اى برگرداننده.
(74) یَا مَنْ هُوَ أَحَدٌ بِلا ضِدٍّ یَا مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ یَا مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَیْبٍ یَا مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا کَیْفٍ یَا مَنْ هُوَ قَاضٍ بِلا حَیْفٍ یَا مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلا وَزِیرٍ یَا مَنْ هُوَ عَزِیزٌ بِلا ذُلٍّ یَا مَنْ هُوَ غَنِیٌّ بِلا فَقْرٍ یَا مَنْ هُوَ مَلِکٌ بِلا عَزْلٍ یَا مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبِیهٍ
(74)اى آنکه یکتاست و ضدّ ندارد،اى آنکه یگانه است و بىمانند،اى آنکه بىنیاز و کاستى است، اى آنکه بىهمتاى بودن و چگونگى است،اى آنکه داورى دادگر است،اى آنکه پروردگارى بىوزیر است،اى آنکه عزّتمندى بىخوارى است،اى آنکه توانگرى بىنیاز است،اى آنکه پادشاهى عزلناپذیر است،اى آنکه اوصافش بىمانند است.
(75) یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ یَا مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحَامِدِینَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِیعِینَ یَا مَنْ بَابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطَّالِبِینَ یَا مَنْ سَبِیلُهُ وَاضِحٌ لِلْمُنِیبِینَ یَا مَنْ آیَاتُهُ بُرْهَانٌ لِلنَّاظِرِینَ یَا مَنْ کِتَابُهُ تَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ یَا مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطَّائِعِینَ وَ الْعَاصِینَ یَا مَنْ رَحْمَتُهُ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ
(75)اى آنکه ذکرش براى ذاکران شرف است،اى آنکه شکرش براى شاکران رستگارى است،اى آنکه ستایشش براى ستایشگران عزّت است،اى آنکه طاعتش براى مطعیان مایه نجات است،اى آنکه درگاهش گشوده است به روى جویندگان،اى آن که راهش براى توبهکاران هموار است،اى آنکه نشانههایش براى بینندگان لیل قاطع است،اى آنکه کتابش براى پرواپیشگان مایه پند و یادآورى است،اى آنکه روزىاش همه مطیعان و گنهکاران را فراگیرد،اى آنکه رحمتش به نیکوکاران نزدیک است.
(76) یَا مَنْ تَبَارَکَ اسْمُهُ یَا مَنْ تَعَالَى جَدُّهُ یَا مَنْ لا إِلَهَ غَیْرُهُ یَا مَنْ جَلَّ ثَنَاؤُهُ یَا مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ یَا مَنْ یَدُومُ بَقَاؤُهُ یَا مَنِ الْعَظَمَةُ بَهَاؤُهُ یَا مَنِ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ یَا مَنْ لا تُحْصَى آلاؤُهُ یَا مَنْ لا تُعَدُّ نَعْمَاؤُهُ
(76) اى آنکه نامش خجسته است،اى آنکه عنایتش بس بلند است،اى آنکه معبودى جز او نیست،اى آنکه ستایشش والا است،اى آنکه نامهایش مقدس است،اى آنکه هستىاش پایدار است،اى آنکه بزرگى جلوه زیبایى اوست،اى آنکه بزرگمنشى پوشش اوست،اى آنکه عطاهایش در شمار نیاید،اى آنکه نعمتهایش شمرده نشود.
(77) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُعِینُ یَا أَمِینُ یَا مُبِینُ یَا مَتِینُ یَا مَکِینُ یَا رَشِیدُ یَا حَمِیدُ یَا مَجِیدُ یَا شَدِیدُ یَا شَهِیدُ
(77)خدایا!از تو مىخواهم به نامت اى مددرسان،اى امین،اى آشکار اى استوار،اى ارجمند،اى راهنما،اى ستوده،اى بزرگوار،اى سختگیر(گنهکاران)،اى گواه.
(78) یَا ذَا الْعَرْشِ الْمَجِیدِ یَا ذَا الْقَوْلِ السَّدِیدِ یَا ذَا الْفِعْلِ الرَّشِیدِ یَا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ یَا ذَا الْوَعْدِ وَ الْوَعِیدِ یَا مَنْ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ یَا مَنْ هُوَ فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ یَا مَنْ هُوَ قَرِیبٌ غَیْرُ بَعِیدٍ یَا مَنْ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ یَا مَنْ هُوَ لَیْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِیدِ
(78)اى صاحب عرش پرشکوه،اى صاحب سخن استوار،اى صاحب کردکار برازنده،اى صاحب کوبش سخت،اى صاحب نوید و و تهدید،اى آنکه سرپرست ستوده است،اى آنکه به نیکى انجام دهد آنچه را خواهد،اى آنکه نزدیک دورىناپذیر است،اى آنکه بر هر چیز گواه است،اى آنکه بر بندگان ستمکار نیست.
(79) یَا مَنْ لا شَرِیکَ لَهُ وَ لا وَزِیرَ یَا مَنْ لا شَبِیهَ [شِبْهَ] لَهُ وَ لا نَظِیرَ یَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ یَا مُغْنِیَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ یَا مَنْ هُوَ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
(79)اى آنکه شریک و وزیرى ندارد،اى آنکه مثل و مانندى ندارد،اى آفریننده خورشید و ماه تابان،اى بىنیاز کننده درمانده تهیدست، اى روزىدهنده کودک خردسال،اى مهرورز بر پیر بزرگسال،اى پیونددهنده استخوان شکسته،اى پناه ترسان پناهجو،اى آنکه بر بندگانش آگاه و بیناست،اى آنکه بر هر چیز تواناست.
(80) یَا ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الْکَرَمِ یَا خَالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ یَا بَارِئَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ یَا ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ یَا مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْأَلَمِ یَا عَالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ یَا رَبَّ الْبَیْتِ وَ الْحَرَمِ یَا مَنْ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنَ الْعَدَمِ
(80)اى صاحب جود و بخشش اى صاحب فضل و کرم،اى آفریننده لوح و قلم،اى پدیدآورنده موران و مردمان،ااى صاحب عذاب و انتقام اى الهامبخش عرب و عجم،اى بردارنده زیان و درد،اى داناى رازها و قصدها،اى پروردگار کعبه و حرم،اى آفریننده هرچیز از نیستى.
(81) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا فَاعِلُ یَا جَاعِلُ یَا قَابِلُ یَا کَامِلُ یَا فَاصِلُ یَا وَاصِلُ یَا عَادِلُ یَا غَالِبُ یَا طَالِبُ یَا وَاهِبُ
(81)خدایا!از تو خواستارم به نامت اى کردگار،اى هستىبخش،اى پذیرنده،اى برازنده،اى جدا،اى پیونددهنده،اى دادگر،اى چیره،اى جویا،اى بخشنده،
(82) یَا مَنْ أَنْعَمَ بِطَوْلِهِ یَا مَنْ أَکْرَمَ بِجُودِهِ یَا مَنْ جَادَ بِلُطْفِهِ یَا مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ یَا مَنْ قَدَّرَ بِحِکْمَتِهِ یَا مَنْ حَکَمَ بِتَدْبِیرِهِ یَا مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ یَا مَنْ تَجَاوَزَ بِحِلْمِهِ یَا مَنْ دَنَا فِی عُلُوِّهِ یَا مَنْ عَلا فِی دُنُوِّهِ
(82)اى آنکه به کرمش بخشید،اى آنکه به جودش گرامى داشت،اى آنکه به لطفش کرم ورزید،اى آنکه به نیرویش عزّت یافت، اى آنکه به حکمتش سامان داد،اى آنکه به تدبیر خود حکم کرد،اى آنکه با علم خود تدبیر کرد،اى آنکه با بردبارىاش درگذرد،اى آنکه به تدبیر خود در عین برترىاش نزدیک است،اى آنکه در عین نزدیکىاش برتر است.
(83) یَا مَنْ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُعِزُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُذِلُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُصَوِّرُ فِی الْأَرْحَامِ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ
(83)اى آنکه هرچه خواهد آفریند،اى آنکه هرچه بخواهد بکند،اى آنکه هرکه را بخواهد راهنمایى کند،اى آنکه هرکه را بخواهد گمراه سازد،اى آنکه هرکه را بخواهد عذاب کند،اى آنکه هرکه را بخواهد بیامرزد،اى آنکه هرکه را بخواهد عزّت بخشد،اى آنکه هرکه را بخواهد خوار گرداند،اى آنکه در رحم مادران هرچه خواهد صورت بخشد،اى آنکه هرکه را بخواهد به رحمتش مخصوص گرداند.
(84) یَا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا یَا مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا یَا مَنْ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدا یَا مَنْ جَعَلَ [مِنَ الْمَلائِکَةِ] الْمَلائِکَةَ رُسُلا یَا مَنْ جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجا یَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارا یَا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرا یَا مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ أَمَدا یَا مَنْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْما یَا مَنْ أَحْصَى کُلَّ شَیْءٍ عَدَدا
(84)اى آنکه همسر و فرزندى نگرفت،اى آنکه براى هرچیز اندازه نهاد،اى آنکه در حکمش کسى را شریک نساخت،اى آنکه فرشتگان را فرستادگان خویش قرار داد،اى آنکه در آسمانها برجهایى گذارد، اى آنکه زمین را زیستگاه شایسته نمود،اى آنکه آدمى را از آب آفرید،اى آنکه براى هرچیز سرانجامى قرار داد،اى آنکه با علم خویش هرچیز را دربر گرفته است،اى آنکه تعداد هرچیز را شماره نموده است.
(85) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا أَوَّلُ یَا آخِرُ یَا ظَاهِرُ یَا بَاطِنُ یَا بَرُّ یَا حَقُّ یَا فَرْدُ یَا وِتْرُ یَا صَمَدُ یَا سَرْمَدُ
(85)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى آغاز،اى انجام،اى آشکار،اى نهان،اى نیکوکار،اى حق،اى یگانه،اى یکتا،اى بىنیاز،اى همیشگى.
(86) یَا خَیْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ یَا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ یَا أَجَلَّ مَشْکُورٍ شُکِرَ یَا أَعَزَّ مَذْکُورٍ ذُکِرَ یَا أَعْلَى مَحْمُودٍ حُمِدَ یَا أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ یَا أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ یَا أَکْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ یَا أَکْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ یَا أَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ
(86)اى بهترین شناخته شدهاى که شناخته شده،اى برترین معبودى که عبادت شده،اى والاترین ثناپذیرى که سپاس شده،اى عزیزترین یاد شدهاى که یاد شده اى برترین ستودهاى که ستایش شده،اى دیرینهترین موجودى که خواسته شده،اى بلندترین وصف شدهاى که به وصف آمده،اى بزرگترین مقصودى که قصد شده،اى گرامىترین پرسیدهاى که پرسش شده،اى شریفترین محبوبى که دانسته شده.
(87) یَا حَبِیبَ الْبَاکِینَ یَا سَیِّدَ الْمُتَوَکِّلِینَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا أَنِیسَ الذَّاکِرِینَ یَا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفِینَ یَا مُنْجِیَ الصَّادِقِینَ یَا أَقْدَرَ الْقَادِرِینَ یَا أَعْلَمَ الْعَالِمِینَ یَا إِلَهَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ
(87)اى محبوب گریهکنندگان،اى سرور توکّلکنندگان،اى راهنماى گمراهان،اى سرپرست مؤمنان،اى همدم ذاکران،اى پناه جان سوختگان اى رهایىبخش راستگویان،اى تواناترین توانایان،اى داناترین دانایان،اى پرستیده همه آفریدگان.
(88) یَا مَنْ عَلا فَقَهَرَ یَا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یَا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یَا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ یَا مَنْ عُصِیَ فَغَفَرَ یَا مَنْ لا تَحْوِیهِ الْفِکَرُ یَا مَنْ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ أَثَرٌ یَا رَازِقَ الْبَشَرِ یَا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ
(88)اى آنکه فراتر رفت و چیره گشت،اى آنکه دارا گشت و توان یافت،اى آنکه نهان شد و آگاهى یافت،اى آنکه پرستش شد و ارج نهاد،اى آنکه نافرمانى شد و آمرزید،اى آنکه اندیشهها او را فرا نگیرد،اى آنکه دیدهاى او را در نیابد،اى آنکه اثرى بر او پوشیده نماند،اى روزىدهنده آدمیان،اى اندازه دهنده هر انداه.
(89) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَافِظُ یَا بَارِئُ یَا ذَارِئُ یَا بَاذِخُ یَا فَارِجُ یَا فَاتِحُ یَا کَاشِفُ یَا ضَامِنُ یَا آمِرُ یَا نَاهِی
(89)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى نگهدار،اى آفریننده،اى پدید آورنده،اى بسیار بخشنده، اى گشایشگر،اى فراخىبخش،اى برگیرنده زیان،اى ضمانتکننده،اى فرمانده،اى بازدارنده.
(90) یَا مَنْ لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَصْرِفُ السُّوءَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَخْلُقُ الْخَلْقَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَغْفِرُ الذَّنْبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُتِمُّ النِّعْمَةَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَبْسُطُ الرِّزْقَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُحْیِی الْمَوْتَى إِلا هُوَ
(90)اى آنکه جز او غیب نداند،اى آنکه برنگرداند بدى را جز او،اى آنکه آفریدگان را جز او نیافریند،اى آنکه گناه را جز او نیامرزد،اى آنکه نعمت را جز او کامل نکند،اى آنکه دلها را جز او دگرگون نکند،اى آنکه کارها را جز او تدبیر ننماید،اى آنکه باران را جز او فرو نبارد،اى آنکه روزى را جز او نگستراند،اى آنکه مردگان را جز او زنده نسازد.
(91) یَا مُعِینَ الضُّعَفَاءِ یَا صَاحِبَ الْغُرَبَاءِ یَا نَاصِرَ الْأَوْلِیَاءِ یَا قَاهِرَ الْأَعْدَاءِ یَا رَافِعَ السَّمَاءِ یَا أَنِیسَ الْأَصْفِیَاءِ یَا حَبِیبَ الْأَتْقِیَاءِ یَا کَنْزَ الْفُقَرَاءِ یَا إِلَهَ الْأَغْنِیَاءِ یَا أَکْرَمَ الْکُرَمَاءِ
(91)اى یاور ضعیفان،اى همراه غریبان،اى یار دوستان،اى چیره بر دشمنان اى بالا برنده آسمان،اى مونس برگزیدگان،اى محبوب پروا پیشگان،اى گنجینه تهیدستان،اى معبود توانگران اى کریمترین کریمان.
(92) یَا کَافِیا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یَا قَائِما عَلَى کُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ لا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ یَا مَنْ لا یَزِیدُ فِی مُلْکِهِ شَیْءٌ یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ یَا مَنْ لا یَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ شَیْءٌ یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ یَا مَنْ لا یَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَیْءٌ یَا مَنْ هُوَ خَبِیرٌ بِکُلِّ شَیْءٍ یَا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کُلَّ شَیْءٍ
(92)اى کفایتکننده از هرچیز،اى پاینده بر هرچیز،اى آنکه چیزى مانند او نیست،اى آنکه چیزى بر فرمانروایىاش نیفزاید،اى آنکه چیزى بر او پوشیده نیست،اى آنکه چیزى از خزانههایش نکاهد،اى آنکه مانندش کسى نیست،اى آنکه چیزى از علمش پنهان نماند،اى آنکه به همهچیز آگاه است، اى آنکه همه رحمتش همهچیز را فرا گرفته است.
(93) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُکْرِمُ یَا مُطْعِمُ یَا مُنْعِمُ یَا مُعْطِی یَا مُغْنِی یَا مُقْنِی یَا مُفْنِی یَا مُحْیِی یَا مُرْضِی یَا مُنْجِی
(93)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى اکرام کننده،اى روزىبخش اى نعمتدهنده،اى عطابخش،اى بىنیازکننده،اى ذخیرهگذار،اى نابودکننده،اى زندهساز،اى خشنودکننده،اى رهایىبخش.
(94) یَا أَوَّلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ آخِرَهُ یَا إِلَهَ کُلِّ شَیْءٍ وَ مَلِیکَهُ یَا رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَ صَانِعَهُ یَا بَارِئَ کُلِّ شَیْءٍ وَ خَالِقَهُ یَا قَابِضَ کُلِّ شَیْءٍ وَ بَاسِطَهُ یَا مُبْدِئَ کُلِّ شَیْءٍ وَ مُعِیدَهُ یَا مُنْشِئَ کُلِّ شَیْءٍ وَ مُقَدِّرَهُ یَا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیْءٍ وَ مُحَوِّلَهُ یَا مُحْیِیَ کُلِّ شَیْءٍ وَ مُمِیتَهُ یَا خَالِقَ کُلِّ شَیْءٍ وَ وَارِثَهُ
(94)اى آغاز و انجام هرچیز،اى پرستیده و دارنده هرچیز،اى پروردگار و سازنده هرچیز،اى آفریننده و برآورنده هرچیز،اى گیرنده و گشاینده هرچیز،اى آغاز کننده هرچیز،اى پدیدآورنده و اندازهبخش هرچیز،اى هستىبخش و جنباننده هرچیز،اى زندهکننده و میراننده هرچیز،اى آفریننده و میراث بر هرچیز
(95) یَا خَیْرَ ذَاکِرٍ وَ مَذْکُورٍ یَا خَیْرَ شَاکِرٍ وَ مَشْکُورٍ یَا خَیْرَ حَامِدٍ وَ مَحْمُودٍ یَا خَیْرَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ یَا خَیْرَ دَاعٍ وَ مَدْعُوٍّ یَا خَیْرَ مُجِیبٍ وَ مُجَابٍ یَا خَیْرَ مُونِسٍ وَ أَنِیسٍ یَا خَیْرَ صَاحِبٍ وَ جَلِیسٍ یَا خَیْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ یَا خَیْرَ حَبِیبٍ وَ مَحْبُوبٍ
(95)اى بهترین یادکننده و یادشده،اى بهترین ثناپذیر و ثناشده،اى هبترین ستاینده و ستوده،اى بهترین گواه و گواهپذیر،اى بهترین خواهنده و خواندهشده،اى بهترین پاسخدهنده و پاسخ داده شده،اى بهترین یار و همدم، اى بهترین همراه و همنشین،اى بهترین سویه و آهنگ،اى بهترین دوستدار و دوستىپذیر.
(96) یَا مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعَاهُ مُجِیبٌ یَا مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطَاعَهُ حَبِیبٌ یَا مَنْ هُوَ إِلَى مَنْ أَحَبَّهُ قَرِیبٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِیبٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ کَرِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ رَحِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی إِحْسَانِهِ قَدِیمٌ یَا مَنْ هُوَ بِمَنْ أَرَادَهُ عَلِیمٌ
(96) اى آنکه به خواهندهاش پاسخ گوید،اى آنکه براى فرمانبرش دوست است،اى آنکه به دوستدارش نزدیک است، اى آنکه براى کسىکه از او نگهدارى طلبد دیدهبان است،اى آنکه به هرکه به او امید بندد کریم است،اى آنکه هرکه از او نافرمانى کند بردبار است،اى ان که در بزرگىاش مهربان است،اى آنکه در فرزانگى بزرگ است،اى آنکه در نیکىاش دیرینه است،اى آنکه به هر که او را خواهد دانا است.
(97) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُسَبِّبُ یَا مُرَغِّبُ یَا مُقَلِّبُ یَا مُعَقِّبُ یَا مُرَتِّبُ یَا مُخَوِّفُ یَا مُحَذِّرُ یَا مُذَکِّرُ یَا مُسَخِّرُ یَا مُغَیِّرُ
(97)خدایا!از تو درخواست مىکنم به نامت اى سببساز،اى شوقآفرین،اى برگرداننده،اى پیگیر،اى سامانبخش،اى هراسآور،اى برحذردار،اى یادآور،اى تسخیرگر،اى دگرگونساز
(98) یَا مَنْ عِلْمُهُ سَابِقٌ یَا مَنْ وَعْدُهُ صَادِقٌ یَا مَنْ لُطْفُهُ ظَاهِرٌ یَا مَنْ أَمْرُهُ غَالِبٌ یَا مَنْ کِتَابُهُ مُحْکَمٌ یَا مَنْ قَضَاؤُهُ کَائِنٌ یَا مَنْ قُرْآنُهُ مَجِیدٌ یَا مَنْ مُلْکُهُ قَدِیمٌ یَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ یَا مَنْ عَرْشُهُ عَظِیمٌ
(98)اى آنکه علمش پیش است،اى آنکه وعدهاش راست است،اى آنکه لطفش آشکار است،اى آنکه فرمانش چیره است،اى آنکه کتابش استوار است. اى آنکه حکمش شدنى است،اى آنکه قرآنش باشکوه است،اى آنکه فرمانروایىاش دیرین است،اى آنکه بخشش فراگیر است،اى آنکه پایگاهش بس بزرگ است.
(99) یَا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یَا مَنْ لا یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ یَا مَنْ لا یُلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ یَا مَنْ لا یُغَلِّطُهُ سُؤَالٌ عَنْ سُؤَالٍ یَا مَنْ لا یَحْجُبُهُ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ یَا مَنْ لا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ یَا مَنْ هُوَ غَایَةُ مُرَادِ الْمُرِیدِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى هِمَمِ الْعَارِفِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى طَلَبِ الطَّالِبِینَ یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ ذَرَّةٌ فِی الْعَالَمِینَ
(99)اى آنکه شنیدنى از شنیدن دیگر بازش ندارد،اى آنکه کارى از کار دیگر منعش نکند،اى آنکه گفتارى از گفتار دیگر سرگرمش نکند،اى آنکه درخواستى از درخواست دیگر او را به اشتباه نیافکند،اى آنکه چیزى از چیز دیگر پردهاش نشود، اى آنکه اصرار اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد،اى آنکه آرمان واپسین جویندگان است،اى آنکه نهایت همّت عارفان است،اى آنکه پایان جستجوى جویندگان است،اى آنکه غبارى در سراسر هستى بر او پوشیده نیست.
(100) یَا حَلِیما لا یَعْجَلُ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ یَا صَادِقا لا یُخْلِفُ یَا وَهَّابا لا یَمَلُّ یَا قَاهِرا لا یُغْلَبُ یَا عَظِیما لا یُوصَفُ یَا عَدْلا لا یَحِیفُ یَا غَنِیّا لا یَفْتَقِرُ یَا کَبِیرا لا یَصْغُرُ یَا حَافِظا لا یَغْفُلُ سُبْحَانَکَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ
(100) اى بردبارى که شتاب نکند،اى بخشندهاى که بخل نورزد،اى راستگویى که تخلّف نکند،اى عطاکنندهاى که خستگى نپذیرد،اى چیرهاى که شکستناپذیر است،اى بزرگى که به وصف در نیاید،اى دادگرى که ستم ننماید،اى توانگرى که نیازمند نشود،اى بزرگى که کوچک نگردد،اى نگهدارى که غفلت ننماید.منزّهى تو اى که معبودى جز تو نیست،فریادرس،فریادرس،ما را از آتش رهایى بخش پروردگار
ترجمه: استاد حسین انصاریان
خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-3
پناهیان: هدایت یعنی اینکه خداوند غالباً فوری تنبیه یا تشویق نمیکند. هدایت یعنی خدا همهچیز را نشان نمیدهد، یعنی روی عقل ما حساب میکند. یعنی انسان را هُل نمیدهد یا انسان را هول نمیکند. در هدایت، تبلیغات سحرکننده وجود ندارد که انسانها را مست کند و به یک کاری وادار کند؛ مثل تبلیغاتی که دونِ شأن انسان است. در هدایت، فقط سخنان شیرین و جذاب بیان نمیشود که انسانها جذب شوند، بلکه خداوند در قرآن سخنان پُر از دافعه هم دارد تا اگر انسان راه درست را انتخاب کرد، انتخاب او ارزش پیدا کند. هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمیدهد. ببینید خداوند چقدر با رعایت کرامت انسان، او را هدایت میکند.
حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی میکند. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در جلسه سوم را میخوانید:
دریافت با کیفیت پایین (5.49 مگا بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (19.4 مگا بایت)
در عزای خدیجه(س)
حالا فاطمۀ زهرا(س) تنها شده است. بعد از چند روز از رحلت حضرت خدیجۀ کبری(س) دُور پیغمبر میگشت و اشک میریخت و صدا میزد: « أَبَتِ أَیْنَ أُمِّی؛ بابا! مادرم کجاست»؟
بچۀ سه چهار ساله مفهوم مرگ را خیلی سخت متوجه میشود. بابا مادر از دنیا رفته یعنی چه؟ چرا مادرم را نمیبینم؟ پس کجاست؟ پیامبر اکرم خواست با تأخیر جواب فاطمهاش را بدهد که جبرئیل امین نازل شد و گفت: یارسولالله! جواب دخترت را بده. انگار اهل آسمان طاقت نیاوردند. جبریل به پیامبر خدا عرض کرد: جای همسر گرامی خودت حضرت خدیجه را در بهشت به دخترت فاطمۀ زهرا نشان بده. رسول خدا برای فاطمهاش توضیح داد: دختر دلبندم! عزیز دلم! مادرت خدیجۀ کبری در بهشت برین، در جنّت المأوی جایگاه بلندی دارد؛ پیش خدا میهمان است و.... اینقدر توضیح داد تا فاطمه(س) راضی شد.
یارسولالله! یک دختر سه ساله هم در خرابۀ شام گفته بود بابایم کجاست؟ گفته بود من بابایم را میخواهم. ...
با این دختر سه ساله باید چگونه برخورد کنند؟ جبرئیل امین کجا بود بیاید این دختر سه ساله را آرام کند؟
جواب این دختر را با سر بریده بابایش به او دادند...
الالعنتالله علی القوم الظالمین.
------
* عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: لَمَّا تُوُفِّیَتْ خَدِیجَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا جَعَلَتْ فَاطِمَةُ ع تَلُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَدُورُ حَوْلَهُ وَ تَقُولُ أَبَتِ أَیْنَ أُمِّی؟ قَالَ: فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ لَهُ: رَبُّکَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُقْرِئَ فَاطِمَةَ السَّلَامَ وَ تَقُولَ لَهَا إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ عُمُدُهُ یَاقُوتٌ أَحْمَرُ بَیْنَ آسِیَةَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ.(امالی طوسی/175)