علیرضا پناهیان

۱۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد پناهیان» ثبت شده است

در آیین یادوراۀ شهدا در دانشگاه الزهرا(س)

باید برای عقب‌ماندگی از شهدایی که جلوتر از زمان بودند تأسف بخوریم، نه برای عقب‌ماندن در استفادۀ بی‌بند و بار از ابزار اینترنتی/ عقب‌ماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقب‌ماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است

پناهیان: آیا ما نباید برای کلیۀ نهادهای فرهنگی کشور تاسف بخوریم که چرا دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور ما این‌قدر از شهدا عقب‌تر هستند؟! به عنوان مثال، شما چند تا فیلم در سینماهای کشور ما در دفاع از مظلومینی که در سوریه سر بریده شده‌اند دیده‌اید؟! با اینکه چند سال از ماجرای سوریه می‌گذرد. چرا عناصر فرهنگی ما اینقدر عقب هستند؟ چرا برای اینکه ندای مظلومیت مظلومان منطقه را به گوش عالم برسانند، کاری انجام نمیدهند؟! چرا برای هفتاد نفر- هفتاد نفر-هایی که روزانه از شیعیان و مسلمانان مظلوم در عراق کشته می‌شوند، کاری انجام نمیدهند؟!

چرا این‌قدر دستگاه‌های فرهنگی کشور ما از زمانه عقب هستند؟ آن‌وقت یک شخصیت فرهنگی در کشور ما باید به خاطر عقب ماندن از وایبر و واتس‌آپ تاسف بخورد؟ فکر و اندیشه و احساسِ بسیاری از عناصر فرهنگی کشور ما سال‌ها از زمان عقب است، نه اینکه فقط از شهدا عقب باشند! از بابت این مسأله تاسف نمی‌خورند، ولی به خاطر عقب ماندن از ابزار اینترنتی تاسف می‌خورند! وقتی مسئولین فرهنگی کشور این‌طوری فکر می‌کنند آیا دیگر می‌شود امیدی به این دستگاه‌های فرهنگی داشت؟!

هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقب‌تر است. شما بروید فیلم‌های امسال که مورد حمایت نهادهای فرهنگی بوده است را نگاه کنید، ببینید چقدر همراه با نیاز زمانۀ ما و مهمترین مسائل زمانۀ ما بوده است؟! چقدر به مهمترین مسائل پرداخته‌اند؟ نهادهای رسمی نباید تا این حد از شهدا جا بمانند.

در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

«مسابقه» بهترین تصویر از زندگی و بندگی است

  • بهترین تفسیر و تصویر از زندگی این است که زندگی را یک مسابقه بدانیم، مسابقه ای برای خوب بودن نه مسابقه ای برای خوب بردن. بندگی هم یک مسابقه است. نباید به بندگی نگاه سردی داشته باشیم. خداوند در قرآن کریم، فلسفۀ خلقت ما را امتحان برمی‌شمارد و می‌فرماید دلیل امتحان این است که ببینیم کدام‌یک از شما بهتر هستید؟ «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) خدا از ما امتحان نمی‌گیرد که ببیند چه کسی بهشتی می‌شود و چه کسی جهنمی می‌شود، بلکه امتحان می‌گیرد تا ببیند چه کسی بهتر عمل می‌کند و این یک مسابقه است و خیلی زیباتر است.

  • اگر بگوییم که «خداوند از ما امتحان می‌گیرد تا معلوم شود آیا ما آدم‌های خوبی می‌شویم یا آدم‌های بدی می‌شویم؟» این خیلی استرس‌زا خواهد بود. معمولاً از پدر و مادرها می‌پرسند: «فرزند شما که الان بزرگ شده، در چه رشتۀ دانشگاهی قبول شده است؟ در کدام تخصص موفق شده است؟ چه شغلی انتخاب کرده است؟» هیچ‌وقت این‌طور نمی‌پرسیم که: «بچۀ شما مهندس شد یا معتاد؟! دزد شد یا دکتر؟!» خدا هم از ما امتحان نمی‌گیرد تا ببیند ما جهنمی می‌شویم یا بهشتی! یا ببیند آیا آدم‌های خوبی می‌شویم یا آدم‌های بدی می‌شویم. خداوند متعال فرموده است که من از شما امتحان می‌گیرم تا ببینم چه کسی بهتر عمل می‌کند.

نگاه شهدا به کسانی که اهل جبهه نبودند، نگاه دلسوزانه به یک جامانده‌ از مسابقه بود

  • در قرآن کریم به تعابیر دیگری هم موضوع مسابقه به میان آمده است. مثلاً می‌فرماید: «در کارهای خوب از یکدیگر سبقت بگیرید؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات»(بقره/148و مائده/48) مومنان باید با هم مسابقه بگذارند برای اینکه ببینند چه کسی می‌تواند بهتر عمل کند. خوبی مسابقه به این است که اگر کسی در مسیر مسابقه جا بماند، اعدامش نمی‌کنند. البته اگر کسی از فضای آزادی که برای مسابقه هست سوء استفاده کند، بله او را مجازات میکنند. ولی شرکت در مسابقه و بردن مسابقه کاری است که آدم‌های بی‌همت انجام نمی‌دهند.

  • بهترین نگاه را در این زمینه شهدا داشتند. شهدا وقتی می‌دیدند یک عده‌ای به جبهه نمی‌آیند، می‌گفتند: «خُب، اینها در مسابقه جاماندند» تحت تأثیر بی‌همت‌ها قرار نمی‌گرفتند و به خط می‌زدند. در این فکر بودند که مسابقه را ببرند و لذا خودشان را با بازنده‌ها و بازمانده‌ها مقایسه نمی‌کردند و هیچ‌گاه به بازنده‌ها ناسزا نمی‌گفتند یا کینۀ آنها را به دل نمی‌گرفتند. رزمندگان ما روحیات خیلی جالبی داشتند و به دنبال برنده شدن در مسابقه بندگی و زندگی بودند، و واقعاً برد با آنها بود. حرفه‌ای‌ها وقتی مسابقه می‌دهند و برنده می‌‌شوند، با بازنده ها دست می‌دهند و به آنها خسته‌ نباشید هم می‌گویند. شهدا هم در این مسابقه، دقیقاً همین برخوردها را داشتند. لذا در وصیت‌نامه‌های‌شان معمولاً از کسانی که جبهه نیامده بودند، عذرخواهی و طلب حلالیت هم می‌کردند‌. ببینید چقدر مهربان و زیبا برخورد می‌کردند!

  • این شهدایی که در دانشگاه مهمان شما هستند، بعد از شهادت‌شان هم برای دست‌گیری کردن از ما برگشته‌اند. گویا آنها در عالم بالا هم که هستند، کاری جز این ندارند که به ما کمک کنند. شهدا برنده‌های این مسابقه هستند و برمی‌گردند به کسانی که بازنده هستند، دست می‌دهند و با آنها دلسوزانه برخورد می‌کنند. نه‌تنها با آنها بد برخورد نمی‌کنند بلکه دعا می‌کنند که در فرصت و مرتبۀ بعدی، موفق شوند.

زندگی خانوادگی هم وقتی زیبا می‌شود که زوجین برای بهتر بودن با هم مسابقه بگذارند

  • بندگی یک مسابقه است. در قرآن تعبیر دیگری هست که می‌فرماید: «سرعت بگیرید به سوی مغفرت پروردگار؛ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم»(آل‌عمران/133) و سرعت هم چیزی از جنس مسابقه است. اگر زندگی محل بندگی است، پس تفسیر حقیقی زندگی این می‌شود که زندگی مسابقه است؛ مسابقه برای اینکه معلوم شود چه کسی بهتر عمل می‌کند؟

  • در زندگی خانوادگی هم که زن و مرد در کنار هم قرار می‌گیرند باز هم یک مسابقه است برای اینکه معلوم شود چه کسی بهتر عمل می‌کند. یقیناً اگر زن و مرد برای بهتر بودن با هم مسابقه نگذارند، مشکلاتی پیش می‌آید که در اغلب موارد قابل برطرف کردن نیست و باید با تحمل زندگی را سپری کرد. ولی اگر هر دو مسابقه بگذارند که چه کسی بهتر عمل می‌کند، این زندگی خیلی زیبا خواهد شد. در این صورت اگر همسرش به او بدی کرد، او به‌جای تلافی کردن، به او خوبی می‌کند، تا در این مسابقه یک امتیاز جلو بیفتد.

باور کنیم که شهدا جلوتر از همه و جلوتر از زمان ما هستند

  • نگاه مسابقه‌ای داشتن به «زندگی» و «بندگی» نگاه بسیار جذابی است. شهدا این مسابقه را برده‌اند و جالب این است که جایزه‌اش را هم به مردم خودشان تقدیم می‌کنند. حتماً دیده‌اید که وقتی ورزشکارها برنده می‌شوند و در اوج قلۀ قهرمانی قرار می‌گیرند مدال طلای خود را به همۀ ملت، یا به خانواده یا مثلاً به مادر خود تقدیم می‌کنند. این روحیه‌ای است که شهدا عالی‌ترین درجۀ آن را داشتند.  شهدا بلافاصله از دیگران دستگیری و شفاعت می‌کنند. واقعاً این را باور کنیم که شهدا جلوتر از همه هستند. باور کنیم که شهدا خوش‌فهم‌تر و تیزتر از بقیه بودند، و سرعت انتقال و سرعت عمل‌شان بالا بود. به سرعت عکس‌العمل نشان دادند. در دوران دفاع مقدس اگر کسی خیلی دست دست می‌کرد خدا او را نمی‌پذیرفت. لذا یکی از ویژگی‌های مهم شهدا این است که «سرعت شهدا بالا بود» و به همین خاطر بود که توانستند در مسابقه برنده شوند. شهدا از زمان ما خیلی جلوتر بودند.

باید برای عقب‌ماندگی از شهدایی که جلوتر از زمان بودند تأسف بخوریم، نه برای عقب‌ماندن در استفادۀ بی‌بند و بار از ابزار اینترنتی

  • الان شما وقتی وصیت‌نامه‌های شهدا را می‌خوانید، می‌بیند که شهدا مفاهیمی را در وصیت‌نامه‌های خود گفته‌اند که بسیاری از سیاسیون ما هنوز مانده است تا به آن مفاهیم برسند! شهدا از زمان جلوتر بودند و آینده را می‌دیدند. شهدا آثار باعظمت کار خودشان را می‌دیدند.

  • یکی از مسئولین فرهنگی کشور ما، گفته‌اند: ما از نظر ابزار و تکنولوژی ارتباطی نسبت به جهان، بیست سال عقب هستیم! ای کاش ایشان می‌گفتند که دستگاه‌های فرهنگی نسبت به شهدا، چند سال عقب‌تر هستند. ای کاش ایشان به‌جای اینکه غصه بخورند که ما از نظر وایبر و واتس‌آپ، بیست سال عقب هستیم، غصۀ این را می‌خوردند که ما از شهدای خودمان دویست‌سال - بلکه بیشتر- عقب هستیم!

  • الان شهدا دارند کار خودشان را انجام می‌دهند. شاگردان همین شهدا خطر بزرگترین کودتا و درگیری خونین در یک کشور در چندقدمی کشور ما را از یک ملت برطرف کردند. و همین شهدای ما شاگردانی تربیت کردند که این شاگردان توانستند مقابل ارادۀ کشورهای استکباری تمام قد بایستند. امروز کسانی که در خط مقدم مقاومت در مقابل تروریست‌های تکفیری مقاومت می‌کنند؛ شاگردان همین شهدا هستند. شهدا آن‌قدر جلو هستند، شاگردانی را تربیت کرده‌اند که دارند جلوتر از زمان و عصر ما اقدام می‌کنند.

  • آیا ما نباید برای کلیۀ نهادهای فرهنگی کشور تاسف بخوریم که چرا دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور ما این‌قدر از شهدا عقب‌تر هستند؟! به عنوان مثال، شما چند تا فیلم در سینماهای کشور ما در دفاع از مظلومینی که در سوریه سر بریده شده‌اند، دیده‌اید؟! با اینکه چند سال از ماجرای سوریه می‌گذرد. چرا عناصر فرهنگی ما اینقدر عقب هستند؟ چرا برای اینکه ندای مظلومیت مظلومان منطقه را به گوش عالم برسانند، کاری انجام نمیدهند؟! چرا برای هفتاد نفر- هفتاد نفر-هایی که روزانه از شیعیان و مسلمانان مظلوم در عراق کشته می‌شوند، کاری انجام نمیدهند؟!

  • چرا این‌قدر دستگاه‌های فرهنگی کشور ما از زمانه عقب هستند؟ آن‌وقت یک شخصیت فرهنگی در کشور ما باید به خاطر عقب ماندن از وایبر و واتس‌آپ تاسف بخورد؟ فکر و اندیشه و احساسِ بسیاری از عناصر فرهنگی کشور ما سال‌ها از زمان عقب است، نه اینکه فقط از شهدا عقب باشند! از بابت این مسأله تاسف نمی‌خورند، ولی به خاطر عقب ماندن در استفادۀ بی‌بند و بار از ابزار اینترنتی تاسف می‌خورند! وقتی مسئولین فرهنگی کشور این‌طوری فکر می‌کنند آیا دیگر می‌شود امیدی به این دستگاه‌های فرهنگی داشت؟!

عقب‌ماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقب‌ماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است

  • البته ما انتظار نداریم که به شهدا برسیم و از شهدا عقب نمانیم، شهدا خیلی جلوتر از زمان هستند و جلوتر از ما عمل کرده‌‌اند و جلوتر از ما را دیده‌اند، آثار وجودی آنها مرزها را درنوَردیده‌ است؛ ولی ما هنوز در لاک خودخواهی‌های خودمان هستیم! لازم نیست ما به شهدا برسیم، حداقل از زمان عقب نمانیم! از قدرتی که این شهدا در منطقه برای مظلومان ایجاد کرده‌اند عقب نمانیم. عقب‌ماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقب‌ماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است.

آیا دانشجویان نباید از مسئولین فرهنگی گزارش کار بخواهند که «برای مردم مظلوم منطقه چه‌کار کرده‌اید؟»/ما می‌توانیم پژواک فریاد مظلومان منطقه باشیم /هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقب‌تر است

  • از شما دانشجویان محترم می‌پرسم: آیا مظلومینی که در این منطقه دارند قتل عام می‌شوند، انسان نیستند؟! چرا هنرمندان ما نباید برای اینها دلسوزی کنند؟ آیا شما نباید از صدا و سیما، از سازمان تبلیغات، از وزارت ارشاد و از مسئولین فرهنگی گزارش کار بخواهید که شما برای این مردم مظلوم چه‌کار کرده‌اید؟

  • خیلی از جوان‌ها هستند که دوست دارند بروند و در خط مقدم مقاومت علیه تروریست‌های تکفیری بجنگند؛ یا بروند از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنند. این جوان‌های ما نبض زمان را در اختیار دارند و تپش قلب‌شان دارد آنها را همراه زمان هدایت می‌کند و می‌خواهند از زمان عقب نمانند. البته ما به دلایل مختلف و محدودیت‌هایی که وجود دارد نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم و نمی‌توانیم برویم از حرم حضرت زینب(س) یا از سامرا دفاع کنیم، ولی می‌توانیم پژواک فریاد مظلومان منطقه باشیم.

  • هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقب‌تر است. شما بروید فیلم‌های امسال که مورد حمایت نهادهای فرهنگی بوده است را نگاه کنید، ببینید چقدر همراه با نیاز زمانۀ ما و مهمترین مسائل زمانۀ ما بوده است؟! چقدر به مهمترین مسائل پرداخته‌اند؟ نهادهای رسمی نباید تا این حد از شهدا جا بمانند.

زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

  • انگار خداوند روی زمین، همین شهدا، مقام معظم رهبری و شما مردم خوب را دارد؛ مردم خوبی که دل‌بستۀ شهدا هستند و شهدا را تنها نمی‌گذارند و آنها را در میان محیط‌های دانشگاهی خودشان مهمان می‌کنند. کسانی که به شهدا خدمت میکنند، به‌روز هستند.

  • من به شما دانشجویان تبریک می‌گویم. و علت تبریک خودم را این کلام مقام معظم رهبری قرار می‌دهم که فرمود: «امروز زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.» این یک سخن تبلیغاتی نیست، یک سخن حقیقی است و خیلی معنا پشت سرش است. کسانی که سعی می‌کنند با شهدا همراه باشند، اینها به شهدا ملحق می‌شوند. ظاهر را نگاه نکنید. ممکن است انسان در ظاهر احساس نکند که اتفاقی افتاده است. ولی هر کسی قدمی برای شهدا بردارد خودش را با امر باعظمت شهادت همراه کرده است.

  • وقتی می‌گوییم شهدا در این مسابقه بردند و سرعت گرفتند، نمونۀ بارز آن در کربلا، حضرت علی اکبر(ع) بود. حضرت علی اکبر(ع) کسی بود که در میان بنی‌هاشم برای شهادت از همه سبقت گرفت. روز عاشورا تا وقتی اصحاب زنده بودند، نمی‌گذاشتند یک نفر از بنی‌هاشم به میدان برود. اما وقتی نوبت بنی‌هاشم رسید، علی اکبر(ع) بی‌درنگ پیش پدر رفت و اجازۀ میدان خواست و پدر هم بی‌درنگ به او اجازه داد.

خلاصه پیامکی این سخنرانی را از اینجا مشاهده کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
مجید شهشهانی

صوت | چرا رنج می بریم؟

  • زمان: چهارشنبه ها ساعت 19:00 (سال 93)
  • مکان: برنامه تلویزیونی یاد خدا - شبکه قرآن سیما
  • تعداد: 5 جلسه
  • موضوع سخنرانی: چرا رنج می بریم؟

معرفی بحث:

یکی از دغدغه‌های اصلی انسان در زندگی، کاهش رنج است. گویی در کل زندگی با رنج‌ها مبارزه کرده و تلاش می‌کنیم آن‌ها را کم کنیم. رنج در زندگی انسان دارای نقشی مهم است و البته ابعاد و آثار متعددی پیدا می‌کند. رنج گاهی ما را از یاد خدا غافل کرده و گاهی خدا را یادآوری می‌نماید. گاهی رنج، راحتی را از انسان می‌گیرد، گاهی رنج ناشی از لذت نبردن و گاهی ناشی از لذت بردن است؛ گاهی رنج کشیدن ما ناشی از اتفاقاتی است که در گذشته افتاده و گاه ریشه در نگرانی‌هایی دارد که در مورد آینده داریم. اما زندگی در این دنیا طوری طراحی شده که زندگی بدون رنج، بی‌معنی است و در تمام زندگی‌ها در هر زمان و هر مکانی که باشد؛ رنج‌هایی تعریف شده است. اصولا اگر رنج نباشد، از شیرینی‌های دنیا هم لذت نمی‌بریم. تبیین صحیح جایگاه رنج در زندگی انسان، کارکرد دین در مورد رنج انسان، فلسفه رنج کشیدن در این دنیا و ..... مباحث نو و جذابی را با عنوان «چرا رنج می‌بریم؟» سامان داده که طی سلسله جلساتی، استاد پناهیان این مباحث را در برنامه تلویزیونی یاد خدا، مطرح و پاسخ داده‌اند.

فهرست:

جلسه 1(93/02/03): درک صحیح از رنج

  • کاهش رنج؛ دغدغه‌ای مهم و همگانی

  • رنج، زبان مشترک همه انسان‌ها

  • آسیب‌های عدم درک صحیح از رنج

  • رنج؛ موضوعی همیشگی در این دنیا

  • رنج؛ امری قابل مدیریت

  • رنج را نمی‌توان به طور مطلق از بین برد

  • آشنایی با فلسفه رنج در زندگی بشر

    • فلسفه رنج کشیدن، پاداش گرفتن نیست

    •  هر رنجی، پاداش ندارد

  • تعرف رنج؛ اتفاقی خلاف میل شدید انسان

جلسه 2(93/02/10): کارکرد دین در مورد رنج‌های انسان

  • رابطه لذت و رنج

  • زندگی در دنیا؛ پیچیده با رنج است

  • رنج؛ مقدمه بسیاری از لذت‌ها

  •  زندگی؛ مدیریت رنج

  • رنج دنیا؛ رنجی همگانی

  • نقش دین در مورد رنج انسان

    • 1- دین، پذیرش و تحمل رنج را آسان می‌کند

    • 2- دین، رنج‌های اضافی را حذف می‌کند

    • 3- دین، رنج‌های مفید را پیشنهاد می‌کند

    • 4- دین، امکان لذت بردن از رنج را فراهم می‌کند

  • آیا رنج‌های مؤمنین بیشتر از غیرمؤمنین است؟

    • سهمیه‌های مشخص انسان‌ها از رنج و لذت

    • مؤمن در کاهش رنج، موفق‌تر است

جلسه 3(93/02/24): فلسفه رنج در دنیا

  • تحلیل انسان‌شناسانه از رنج

    • انسان؛ موجودی انتخاب‌گر

    • ضرورت وجود دو میل متفاوت برای انتخاب یکی

    • تمایل برتر و تمایل فروتر در وجود انسان

    • انتخاب یکی از دو میل، با رنج همراه است

    • انتخاب میل برتر، با رنج کمتری همراه است

  • فلسفه زندگی در دنیا؛ ظرفیت پیدا کردن برای ملاقات خدا

  • نقش ویژه سختی و رنج برای افزایش ظفیت انسان

  • انسان با رنج پخته می‌شود

  • ضرورت سعه وجودی داشتن برای ملاقات با خدا

    • نماز؛ تمرین بزرگ شدن برای ملاقات با خدا

جلسه 4(93/02/31): عناصر اصلی رنج و راه‌های کاهش آن

  • رنج کشیدن؛ لازمه انسانیت

  • انتخاب‌گری انسان و رنج‌های حاصل از آن

    • آزادی، احترام به قدرت انتخاب

    • تلاش دنیای امروز برای برتری دادن آزادی به سعادت

    • رنج از حق انتخاب جدایی ناپذیر است

  • رنج زیبا، خوب است

  • رنج، قابل حذف نیست

  • کاهش رنج، یک وظیفه الهی

    • کارکرد دین برای کاهش رنج

    • غم‌ و عصبانیت؛ از انواع رنج هستند

  • عناصر اصلی شکل‌گیری رنج

    • 1- دوست داشتن چیزی 

    • 2- مانعی که اجازه نمی‌دهد به دوست‌داشتنی‌ها  برسیم

    • 3- عنصر زمان 

  • راه‌های کاهش غم

    • 1- کم کردن محبت‌ و دل‌بستگی

    • 2- برداشتن مانع

    • 3- از بین بردن زمان رنج(با کمک صبر)

  • فلسفه رنج

جلسه 5(93/03/21):

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
مجید شهشهانی

صوت | آداب هیئت داری

  • زمان: چهارشنبه ها - سال 93
  • مکان: تهران - حوزه علمیه دارالحکمه امیرالمومنین(ع)
  • تعداد: 2 جلسه
  • موضوع سخنرانی: آداب هیئت داری

جلسه اول:

جلسه دوم:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۲
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه- 9

علاقۀ عاشقانه، مهمترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عامیانه

عشق در ادبیات فارسی جنبۀ معنوی و عرفانی دارد

«عشق» واژه‌ای است که در ادبیات کهن فارسی، اکثراً به محبت شدید اطلاق می‌شود. و معمولاً چنین محبتی بیشتر جنبۀ معنوی و عرفانی دارد تا جنبۀ زمینی و مادی؛ چرا که علائق مادی و زمینی معمولاً آن‌چنان اوج نمی‌گیرند و یا اگر اوج هم بگیرند، فرود آمدنشان بسیار سریع اتفاق می‌افتد. بنابراین خوب است ما هم این لفظ را در غیر از این معنا استفاده نکنیم. حتی در روابط عاطفی عادی نیز از به کار بردن آن اجتناب کنیم.

صرف‌نظر از معنای لغوی لفظ عشق در زبان عربی، وقتی به ترجمۀ عشق در ادبیات غنی و عارفانۀ فارسی نگاه می‌کنیم، آن را اصطلاحی برای محبت شدید می‌یابیم که شاخص اصلی آن، ازخودگذشتگی است. اگر محبتی آن قدر زیاد شود که اصرار بر فدا شدن برای معشوق را در پی داشته باشد، آن‌گاه عاشقی پدید آمده است. به این ترتیب یکی از بهترین کاربردهای این لفظ، علاقۀ شدیدی است که می‌توان به امام زمان ارواحناله‌الفداء داشت.

چهار ضرورت برای علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج)

1. ما نیازمندیم به کسی عاشقانه مهر بورزیم

صرف‌نظر از اینکه نمی‌شود به امام زمان، «کم» علاقه داشت و هر کسی با آن حضرت ارتباط قلبی و عاطفی برقرار کند به مرور زمان به محبت شدید او گرفتار خواهد شد، اساساً ما نیازمندیم که به کسی عاشقانه مهر بورزیم و با عشق او، زندگی و وجود خود را گرم کنیم. این محبتِ خیلی شدید، به کسی جز امام زمان(عج) نمی‌تواند تعلق بگیرد، و به ایشان هم نمی‌تواند که تعلق نگیرد. یعنی نه می‌توان کسی را به اندازۀ او دوست داشت و نه می‌توان او را به این اندازه دوست نداشت. اگر محبت ما به آن حضرت تا این حد شدید نیست، معلوم می‌شود که ما در روح خودمان مشکل داریم، و الّا او دوست‌داشتنی‌تر از این حرف‌ها است.

2. علاقۀ عاشقانه، مهمترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عامیانه

از آنجایی که محبت شدید جز از راه معرفت، عمل صالح و ایمان قاطع به دست نمی‌آید، پس مهم‌ترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عامیانه، علاقة عاشقانه داشتن به آن حضرت است. بنابراین تنها راه نجات از عوام‌زدگی عاطفی را باید در علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) جست‌وجو کرد. چون کسی که عزم عاشق شدن می‌کند و از خود، انتظار علاقۀ عاشقانه به حضرت دارد، مجبور است به تقویت بنیان‌های این عشق بپردازد و علم و عمل کافی برای این منظور را به دست بیاورد.

اساساً یکی از مهم‌ترین شاخص‌های علاقة عامیانه، سطحی بودن و کم بودنِ آن است، که نتیجۀ طبیعی بی‌معرفتی‌ها و بی‌تقوایی‌هاست. برای پرهیز از آسیب‌های محبت باید آن را افزایش داد، که فرمود: «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ آنان که ایمان آورده‏اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی‏تر است.»(1)

تا اینجا به دو ضرورت و فایده برای لزوم علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) اشاره کردیم. یکی نیاز ما به این محبت شدید برای گرمابخشی به زندگی خودمان بود؛ و دیگری کارکرد علاقۀ عاشقانه، به عنوان مهم‌ترین راه برای جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عوامانه به حضرت و تنها راه نجات از عوام‌زدگی در ارتباط با ایشان بود. پیش از اینکه به یکی دو فایدۀ مهم دیگر هم اشاره کنیم، جا دارد به ضرورت دوم، که نیاز خودمان به این علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) بود، کمی بیشتر بپردازیم.

ما نیازمندیم با عشق زندگی کنیم. با عشقی که بتواند انگیزه‌ای قوی برای تمام اجزای زندگی ما باشد. به دلیل آن درس بخوانیم، کار کنیم، تشکیل زندگی بدهیم و... . اگر چنین عشقی پشت سر انگیزۀ رفتارهای ما نباشد زود دلسرد می‌شویم، از آسیب‌های فراوان زندگی که تعدّی به حقوق دیگران و تجاوز از فرمان‌های الهی است، در امان نخواهیم بود، اخلاقمان بد می‌شود و تعادل روحی نخواهیم داشت.

انگیزه‌های سطحی، قلب انسان را مکدّر می‌کند

هر کسی به خاطر مدرک تحصیلی درس بخواند، هر کس به عشق مال، به عشق جاه، به عشق دنیا و... درس بخواند، به جای اینکه با این درس خواندن قلبش نورانی شود، رفته‌رفته قلبش مکدّر و سیاه خواهد شد. این ما حصل بسیاری از روایات و سخنان علمای اخلاق است.(2) باید به یک عشقی درس خواند و زندگی کرد که آن عشق بتواند جای این انگیزه‌های رایج و معمولی را بگیرد.

از طرفی بالاخره ما هم تفریح می‌خواهیم؛ باید شاد باشیم. بهترین نوع تفریح و تفرّج روح هم، آن است که کسی را عمیقاً دوست داشته باشیم، به‌صورتی که این دوست داشتن تمام وجودمان را پُر کند و آتشمان بزند. اگر حرارت عشق و محبت، وجود کسی را آتش نزند، می‌رود پایِ آتش منقل می‌نشیند. کسی که وجودش را شراب محبت و ایمان گرم نکند، به شراب انگور پناه می‌آورد. چه چیزی می‌خواهد وجود تو را آتش بزند؟ چه چیزی می‌خواهد انرژی جوانی تو را به کار بگیرد؟

ما ابله هم نیستیم تا بی‌دلیل به کسی تا این حد علاقه‌مند شویم. کمبود محبت هم که نداریم تا فریب علاقه‌های اندک را بخوریم و آنها را زیاد تصور کنیم. پس عشق‌ به‌سادگی به دست نمی‌آید. اما عاشق شدن، خیلی برای انسان‌ها مهم و ارزشمند است. مردم در آرزوی رسیدن به چنین علاقه‌های عاشقانه‌ای است که پای فیلم‌های عشقی می‌نشینند و اگرچه به عشق نرسیده‌اند، مدام در حسرت آن، ترانه‌های عاشقانه زمزمه می‌کنند.

وجود امام، تمهید خداوند برای دست‌یابی ما به عشق است

روشن است که یکی از مهم‌ترین راه‌های عاشق شدن و رسیدن به عشق، یافتن معشوق دلبری است که لایق عشق ما باشد. و نه تنها بتواند این عشق را باثبات نگه دارد، بلکه هر لحظه هم بتواند گرمای آن را افزایش دهد. خداوند متعال هم راهی برای عاشق شدن قرار داده و تمهیدی برای آسان کردن دست‌یابی به عشق اندیشیده است و آن این است که موجود نازنینی به نام «امام» را برای هر عصری قرار داده، تا بتوان به او عشق ورزید؛ و این یکی از مهم‌ترین خاصیت‌های یک امام است.

آخرین امام هم که ما در دوران غیبت او به سر می‌بریم، از این ویژگی سرشار است. امام زمان(عج)،  چنان‌که در اشارات و کلمات خود اهل بیت‌‌(ع) هم دیده می‌شود، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین اولیای خدا هستند.(3) طبیعی است که اگر محبت چنین امامی در دل کسی بیفتد، سوزناک‌ترین نغمه‌های عاشقانه را سر خواهد داد.

عاشقانه‌ترین ترانه‌های دنیا به گرد عبارات عاشقانۀ دعای ندبه نمی‌رسد

اگر تمام نامه‌ها و ترانه‌های عاشقانۀ عالم را جمع کنید، اگر هر کسی به هر کسی عشق ورزیده و عشقش را در قالب نامه یا ترانه‌ای ابراز کرده، دروغ یا راست، با مبالغه یا غیر آن، همه را جمع کنید، و مضامین عاشقانۀ آنها را بررسی کنید، سپس بهترین‌هایش را گزینش کرده، و با مضامین دعای ندبه مقایسه کنید، خواهید دید که بلندترین مضامین آنها نیز به گَرد کلمات عاشقانۀ این دعا نخواهد رسید. مگر کسی می‌تواند به کسی این قدر محبت پیدا کند که یک نفر می‌تواند به امام زمان(عج) محبت پیدا کند؟

اگر کسی عاشق امام زمان(عج) نشد، باید خودش را سرزنش کند

اگر کسی به حضرت این عشق را پیدا نکرد، باید خودش را سرزنش کند. با گفتنِ زبانی و ادعای الکی هم نمی‌شود عاشق شد؛ باید به جایی برسیم که از صمیم قلب به امام زمان(عج) بگوییم: «بی‌همگان به سر شود، بی‌تو به سر نمی‌شود/ داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی‌شود»(4) اگر در گفتۀ خود صادق نباشیم، فرشته‌ها در جواب ما می‌گویند: «تو راست نمی‌گویی، اصلاً ایشان باشد یا نباشد، تو زندگی‌ات را می‌کنی و دلت را هزار جا فرستاده‌ای. آن قدر دلگرمی‌های الکی برای خودت درست کرده‌ای که نوبت به ایشان نمی‌رسد، چه برسد به اینکه دلت وقف آقا شده باشد.»

3. نقش عشق به امام زمان(عج) در ترویج دین

یکی از مهم‌ترین فواید و ضرورت‌های این عاشقی آن است که برای ترویج دین، بعد از بیان منطق و عقلانیت دین، باید آتش عشقی را که دین در تو ایجاد کرده، به دیگران نشان بدهی تا همه ببینند این دینی که داری، چقدر توانسته تو را سرشار کند و چقدر از دینت لذت می‌بری، چقدر از نمازت، از عبادت و ولایتت لذت می‌بری، که حالا می‌خواهی دیگران را هم به این دین دعوت کنی؟

دیگران با زبان بی‌زبانی از شما می‌پرسند: شما که امام زمان را می‌شناسی و به او علاقه داری، مولای تو چقدر وجود تو را تسخیر کرده است؟ این ولایتی که از آن دم می‌زنی، اثرش در تو تا چه حد عمیق بوده است؟ زندگی تو را با دیگران چقدر متفاوت کرده است؟ چقدر بانشاط‌تر، با انرژی‌تر و با آرامش بیشتری زندگی می‌کنی؟ اگر ما که مدعی انتظار هستیم، به این پرسش‌ها پاسخ درخوری ندهیم، نه تنها مبلّغ خوبی برای حضرت نخواهیم بود، بلکه وجود ما و ادعای ما ضد تبلیغ برای وجود نازنین او خواهد بود.

4. مورد پسند امام زمان(عج) واقع شدن

یکی دیگر از اثرات عمق پیدا کردن علاقه‌های ما به آن حضرت، بر اساس همان روایتی که به قطع‌شدنی بودن علاقۀ عامیانه اشاره دارد،(5) این است که امام زمان(عج) ما را به عنوان یک یار و یاور می‌پسندد و انتخاب می‌کند. زیرا می‌بیند علاقه‌مان به حضرت تضمین‌شده و پایدار است. معلوم نیست آن حضرت، کسی را که علاقۀ ناپایداری دارد، برای یاری خود برگزیند.

بنابراین نه می‌توان این علاقه را دست کم گرفت و نه باید کم بودن آن را تحمل کرد. علاقۀ عاشقانه، عصارۀ تمام معرفت و کمال معنوی یک منتظر است. البته در کنار عشق به حضرت، علاقۀ وافر به «فرج» نیز در دل منتظر موج می‌زند، که آن هم باید در جای خود مورد بررسی قرار بگیرد. این علاقه و اشتیاق به ظهور، خود از مبانی و ابعاد خاصی برخوردار است که در بخش‌های بعدی در این‌باره با هم سخن خواهیم گفت.

هر چقدر حضور در این بار عام، ابتدائاً اجباری و سهل است، حضور در آن بار خاص، اختیاری و سخت است؛ و خوبان عالم برای راه‌یابی به آن بارگاه عظیم تمنّاها و تضرّع‌های فراوان دارند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) سوره بقره، آیه 165.

(2) به چند نمونه اشاره می‌شود: رسول خدا(ص) فرمودند: «ارزش هر عملی به نیت آن است؛ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» تهذیب الاحکام، ج1، ص83. و فرمودند: «هر کسى علمی بیاموزد براى این که با نادانان مجادله کند، یا بر دانایان فخر بفروشد، یا توجّه مردم را به سوى خود جلب کند، جایگاهش دوزخ باشد؛ مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً لِیُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ لِیُقْبِلَ بِوُجُوهِ النَّاسِ إِلَیْهِ فَهُوَ فِی النَّارِ» عیون اخبارالرضا، ج1، ص307. و در روایتی دیگر فرمودند: «یا علم را فرا بگیرد برای اینکه نظر مردم را متوجه خود کند تا او را بزرگ بدارند، پس خود را برای دوزخ آماده کند؛ أَوْ یَصْرِفَ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ لِیُعَظِّمُوهُ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» تحف‌العقول، ص43.

در روایت عبرت‌آموز دیگری نیز رسول خدا(ص) فرمودند: «هر که دانش را براى خدا بیاموزد، به هیچ بابى از آن نرسد مگر این که بیش از پیش خود را حقیرتر ببیند، با مردم افتاده‌تر شود، ترسش از خدا بیشتر گردد و در دین کوشاتر شود. چنین کسى از علم بهره‌مند مى‌شود. پس، باید آن را بیاموزد. اما کسى که دانش را براى دنیا و منزلت یافتن نزد مردم و موقعیت یافتن نزد سلطان و حاکم فرا گیرد، به هیچ بابى از آن نرسد مگر این که خود بزرگ‌بین‌تر شود و بر مردم بیشتر بزرگى فروشد و از خدا بیشتر غافل شود و از دین بیشتر فاصله گیرد. چنین کسى از دانش سود نمى‌برد؛ بنابراین، باید [از تحصیل دانش]خوددارى ورزد و علیه خود حجّت و پشیمانى و رسوایى در روز قیامت فراهم نیاورد؛ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِی نَفْسِهِ ذُلًّا وَ فِی النَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِی الدِّینِ اجْتِهَاداً وَ ذَلِکَ الَّذِی یَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْیَتَعَلَّمْهُ وَ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلدُّنْیَا وَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ الْحُظْوَةِ عِنْدَ السُّلْطَانِ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِی نَفْسِهِ عَظَمَةً وَ عَلَى النَّاسِ اسْتِطَالَةً وَ بِاللَّهِ اغْتِرَاراً وَ مِنَ الدِّینِ جَفَاءً فَذَلِکَ الَّذِی لَا یَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْیَکُفَّ وَ لْیُمْسِکْ عَنِ الْحُجَّةِ عَلَى نَفْسِهِ وَ النَّدَامَةِ وَ الْخِزْیِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» میزان الحکمه، حدیث1369، و روضة الواعظین، ج1، ص11.

امیرالمؤمنین نیز فرمودند: «از علم هر آنچه که برایتان پیش مى آید فرا گیرید و زنهار که آن را براى چهار کار بیاموزید: براى فخر فروشى بر علما، یا ستیزه کردن با نادانان، یا خودنمایى در مجالس، یا جلب کردن توجه مردم به خود و ریاست کردن بر آنها؛ خُذُوا مِنَ الْعِلْمِ مَا بَدَا لَکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تَطْلُبُوهُ لِخِصَالٍ أَرْبَعٍ لِتُبَاهُوا بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ تُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ تُرَاءُوا بِهِ فِی الْمَجَالِسِ أَوْ تَصْرِفُوا وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ لِلتَّرَؤُّسِ» ارشاد مفید، ج1، ص229.

(3) رسول الله(ص): «...پس در این هنگام خداوند مردی از اهل بیت من را می‌فرستد که ساکنین زمین و ساکنین آسمان او را دوست دارند؛ ...فَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ عِتْرَتی أَهْلِ بَیتی یُحِبُّهُ ساکِنُ الاَرْضِ وَ ساکِنُ السَّمَاءِ» معجم احادیث امام مهدی، ج1، ص84 و شرح احقاق الحق مرعشی نجفی، ج13، ص152.

رسول خدا(ص) در ضمن نقل گفتگوی خود با خداوند در شب معراج، می‌فرماید: «پس به جلو رفتم (و نظر کردم)، دیدم على بن ابى طالب و حسن و حسین و ... و حجت قائم مانند ستارۀ درخشانى در وسط آنها بود؛ فَتَقَدَّمْتُ أَمَامِی وَ إِذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ...وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فِی وَسَطِهِمْ. فَقُلْتُ: یَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ: هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ یُحِلُّ حَلَالِی وَ یُحَرِّمُ حَرَامِی وَ یَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِی یَا مُحَمَّدُ أَحْبِبْهُ فَإِنِّی أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ» غیبت نعمانی، ص93.

(4) مولوی، غزلیات دیوان شمس، غزل 553.

(5) روایت مذکور در صفحه 26: امیرالمؤمنین‌(ع) فرمودند: «مَودَّةُ العَوامِّ تَنْقَطِعُ کانْقِطاعِ السَّحابِ، وتَنْقَشِعُ کما یَنْقَشِعُ السَّرابُ؛ دوستی عوام بریده می‌شود مانند بریده شدن ابر، و زایل می‌شود چنان که سراب زایل می‌شود.» غررالحکم، حدیث1129.


مطالب مرتبط:

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۸
مجید شهشهانی

صوت | آشنایی با توحید

  • زمان: 93/02/23 - (ایام اعتکاف)
  • مکان: مسجد جامع بقیة الله
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: آشنایی با توحید

معرفی بحث:

هدف زندگی و هدف بندگی ما باید یک چیز باشد تا زندگی را در تعارض با بندگی نبینیم. کسی می‌تواند با لذت بندگی کند که هدفش از زندگی با هدفش از بندگی یکی باشد. اصولاً نمی‌توان در دل دو هدف متعارض داشت، چه رسد به دو هدف متناقض. علت اصلی نداشتن هدف واحد، محور نبودن هدفی به نام «خدا» است. چند خدایی باعث تکثر اهداف می‌گردد. مشکل اصلی این است که در کنار کسب رضای خدا، اهداف دیگر هم برایمان مهم است. اما برای یک دل شدن، باید توحید و کلمه لااله الا الله را شناخت.

فهرست:

  • در زندگی و بندگی یک هدف داشته باشیم

  • توحید، تنها راه یک هدف داشتن

  • عوارض چند خدایی بودن

  • یک دله کردن صد دل

  • نزدیک شدن به خدا، تنها هدف

  • چه کار کنیم که علاقه ما به خدا زیاد شود

  • خدا، هدف واحد زندگی

  • حضرت علی(ع)، شخصیتی که همه نگرانی‌اش خدا بود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۸
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه- 8

اشتیاق دیدار بدون توجه به فلسفه غیبت، علاقه‌ای عامیانه است/علاقۀ عامیانه به امام زمان پایدار نیست

غیر از «نگاه عامیانه» می‌توان از «علاقۀ عامیانه» نیز سخن گفت. البته باید بین این دو تفاوت قائل بود. تا اینجا به برخی از مصادیق نگاه عامیانه در مورد انتظار و برخی آثار سوء آنها اشاره شد. علاقۀ عامیانه نیز، اگرچه قابل احترام‌تر است، ولی ممکن است دچار آسیب‌هایی گردد که بعضاً جبران‌ناپذیر هم هستند.

منظور از علاقۀ عامیانه، علاقه‌های سطحی و یا بدون پشتوانه‌ای است که هر لحظه در معرض از بین رفتن قرار دارد. گاهی از اوقات می‌توانیم تعبیر علاقه‌های عامیانه را در مواردی استفاده کنیم که علاقه‌ای بر مبنای نظریِ غلط و شناخت ناصحیح استوار شده باشد. طبیعتاً این مبنای غلط ناشی از همان نگاه عامیانه است که ذکر شد.

علی(ع): علاقۀ عامیانه پایدار نیست

اصطلاح «علاقۀ عامیانه» در روایتی به صراحت مورد استفاده قرار گرفته و نکوهش شده است؛ آنجا که امیرالمؤمنین‌(ع) فرمودند: «مَودَّةُ العَوامِّ تَنْقَطِعُ کانْقِطاعِ السَّحابِ، وتَنْقَشِعُ کما یَنْقَشِعُ السَّرابُ؛ دوستی عوام و عامیانه بریده می‌شود مانند بریده شدن ابر، و زایل می‌شود چنان که سراب زایل می‌شود.»(1) در این کلام شریف، به مهم‌ترین آسیب علاقه‌های عامیانه که قطع‌شدنی بودن آن است، اشاره شده است.

لزوم تحسین علاقه‌های ابتدایی و فطری

اما جای نگاه مثبت به این‌گونه علاقه‌ها هم هست؛ آنجا که علاقۀ عامیانه به معنای یک علاقۀ فطریِ طبیعی و هرچند ابتدایی گرفته شود. در بسیاری از عوام، ارادت و معرفت آنها نسبت به اولیای الهی، با همین نوع علاقه آغاز می‌شود. علاقه‌های فطری و ابتدایی موجود در جان جامعه را باید محترم شمرد. اینها سرمایه‌های لازم برای ارتقای همان علاقه‌ها و اعتقادات و علامت سلامت و صفای باطن افراد هستند. باید هم‌زمان، هم آن علاقۀ باصفای عامیانه را که در میان خیلی‌ها رواج دارد، تحسین و حتی در بین اهلش ترویج نمود؛ و هم آن علاقه‌ها را با نگاه عالمانه تعمیق کرد و افزایش داد. چرا که گاهی این‌گونه علاقه‌ها آغاز یک شور و شعور عمیق هستند و نباید به‌سادگی از کنار آنها گذشت و آنها را بی‌مقدار شمرد.

گاهی از اوقات نیز علاقه‌های عموم مردم با قضاوتی ناصحیح دست کم گرفته می‌شوند، در حالی که در میان عوام، افرادی با معرفت‌های عمیق و ایمان راسخ پیدا می‌شوند که نخبگان حسرت آن را دارند. روشن است که آنهایی را که به‌ظاهر از سواد و معلومات کافی برخوردار نیستند، نباید عوام بدانیم و علاقه‌های آنها را نباید در زمرة علاقه‌های عامیانه و انقطاع‌پذیر تلقی کنیم.

نگاه عالمانه، به معنای نفی رابطۀ عاطفی نیست

از طرف دیگر، نباید تصور کرد که اگر به مباحث عقلانی و علمی در موضوع مهدویت و امام زمان(عج) پرداخته می‌شود، به این معنی است که برخورد عقلانی در این عرصه، در مقابل برخورد عاطفی با موضوع امام زمان(عج) است. این اشتباه است که ما این دو موضوع را مقابل یکدیگر تلقی کنیم. کما اینکه بعضی‌ها با کوته‌نظری، در کنار توصیه به برخورد علمی با موضوع امام زمان‌(عج)، موج عاطفیِ گرایش به امام زمان(عج) را، مورد هجمه قرار می‌دهند و اساساً گرایش عاطفی به امام زمان(عج) را امری غیر اصیل و کم‌ارزش تلقی می‌کنند. در حالی که، نه می‌توان این موج عاطفی را خاموش کرد و نه اساساً چنین چیزی مطلوب است.

رشد عقل، شعله‌ور شدن عاطفه را به دنبال دارد

نه تنها برخورد عالمانه و عاقلانه با موضوع منجی، هیچ‌گونه منافاتی با گرایش عاطفی به امام زمان(عج) ندارد، بلکه هنگامی که عقل‌ها روشن شوند، عاطفه‌‌ها هم شعله‌ورتر خواهد شد؛ و معرفت، مایۀ تحکیم و تعمیق همین رابطۀ عاطفی قرار خواهد گرفت؛ و آن را از سطح عامیانه ارتقا خواهد داد.

یک وقت تصور نشود که فهمیدن عقلانی و منطقی امام زمان(عج)،  کلاسش بالاتر از گریه کردن است. اگر کسی فهمش دربارۀ امام زمان(عج) بالا رفت، به جای اشک، خون گریه خواهد کرد. فکر نکنیم اگر عالِم شدیم، گریه را کنار می‌گذاریم؛ دعای ندبه را کنار می‌گذاریم. نه، اتفاقاً اگر عالم شویم، تازه دعای ندبه‌خوان می‌شویم، تازه می‌فهمیم برای چه باید گریه کنیم. این اثر عجیب معرفت است.

علم، خشیت را افزایش می‌دهد/ علم بدون اشک نشانۀ ضعف انسانیت

گاهی برخی از سر ناآگاهی می‌گویند: «آقا! گریه برای امام زمان بس است. حالا دیگر نوبت معرفت است.» غافل از اینکه اگر معرفت بالا برود، اشک هم زیاد می‌شود. لذا اگر کسی آگاهی پیدا کرد، اما اشک و سوز و آهش بیشتر نشد، باید در آدمیت و انسانیت خود تردید کند. این یک اصل مهم است که علم، خشیت را افزایش می‌دهد؛(2) به همین دلیل است که خداوند متعال می‌فرماید: «فقط بندگان عالِم خدا هستند که از خدا خشیت دارند.»(3)

منتها بخشی از این رابطۀ عاطفی که ابتدائاً پدید می‌آید، نتیجۀ فطرت‌های سالم است و بخشی از آن، نتیجۀ آگاهی‌های کلی و ابتدایی است که ممکن است برخی از این آگاهی‌ها، سطحی هم باشند. سخن در این است که باید این آگاهی‌های کلی و ابتدایی تفصیل و تکامل پیدا کند، تا آن رابطۀ عاطفی پایدار شود و در این سطح حداقلی باقی نماند.

رابطۀ عاطفی جامعه ما با امام زمان(عج) بسیار پایین‌تر از سطح مطلوب است

حتی باید گفت این سطح متوسط رابطۀ عاطفی موجود در جامعه با امام زمان(عج)،  آن‌چنان‌که باید باشد نیست. وضعیت موجود، بسیار پایین‌تر از حدّ مطلوب و مورد انتظار است. این موجِ بسیار لذت‌بخشی که الحمدلله برای دعای ندبه‌ها در کشور ما به راه افتاده، تازه آغاز راه است نه سرانجام راه. معلوم نیست ما از نقطۀ صفر چقدر فاصله گرفته باشیم. بله، از نقطۀ صفر عبور کرده‌ایم و دیگر منفی نیستیم، اما تا نقطۀ مطلوب هم خیلی فاصله داریم.

درست است که دعای ندبه خواندن‌ها آغاز شده و مراسم‌های دعای ندبه رونق گرفته است، ولی آن دعای ندبه‌ای که باید برای امام زمان(عج) خوانده شود و به محبت بسیار بالایی احتیاج دارد، که در خود دعا هم اشاره‌های روشنی به آن شده است،(4) با این دعای ندبه‌هایی که ما می‌خوانیم، خیلی متفاوت است. شرح این تفاوت را باید در فرصت دیگری مورد گفت‌وگو قرار داد.

در عین حال، این گرایش ابتدایی به حضرت نیز یک گرایش بسیار معنادار و باارزش است. نام مقدس آقا امام زمان(عج) هر اثر و حلاوتی را در دل‌ها ایجاد کند بسیار قابل احترام است، ولی گلایه از این است که ما بخواهیم این گرایش را در همین حدّ مقدماتی و حداقلی نگه داریم و به آن بسنده کنیم. اینجا است که باید منتظر آسیب‌های عوام‌زدگی باشیم.

چرا باید عواطف دینی را رشد دهیم؟

اگر کسی عواطف دینی خود را در سطح مقدماتی نگه دارد، در حالی که موقعیت اقتضا دارد که او رشد بیشتری داشته باشد، آن‌گاه چه بسا این ایستایی موجب انحراف او گردد. چنین شخصی ممکن است کم‌کم خودش به مقابله با دین خودش برخیزد؛ چرا که پس از مدت زمانی که از پدید آمدن آن عواطف اولیۀ دینی می‌گذرد، مقدماتی و سطحی بودن آن عواطف را لمس می‌کند و در نتیجه سعی می‌کند از این سطحی بودن فاصله بگیرد. آن‌گاه اگر این فاصله گرفتن، به سمت عمیق شدن جهت پیدا نکند، ممکن است به سمت حذف و مقابله سوق پیدا کند. لذا باید به اعماق و ژرفای عواطف دینی رفت و این گرایش ابتدایی را که به امام زمان(عج) پدید آمده، عمق بخشید. باید مراقب باشیم تا مودّت عامیانه کار دستمان ندهد و در لحظه‌ای که به آن محتاجیم، از دستمان نرود.

نمونه‌ای از علاقه‌های عامیانه: اشتیاق دیدار بدون توجه به فلسفه غیبت و انتظار

نمونه‌ای از علاقه‌های عامیانه را می‌توان اهمیت دادن به دیدار حضرت، بدون توجه به ظهور و بدون توجه به فلسفۀ غیبت و انتظار دانست. کسانی که چنین علاقه‌های عامیانه‌ای دارند، کسانی هستند که خود را مشتاق دیدار حضرت می‌دانند اما نه توجهی به بیرون آمدن حضرت از پردۀ غیبت دارند و نه به فواید و برکات فراوانی که بر ظهور حضرت مترتب است، اعتنایی دارند. هرچند با چنین علاقه‌ای نیز باید محترمانه برخورد کرد، اما سؤال این است که چگونه می‌توان ادعای عاشقی و تمنای دیدار داشت، ولی به آرمان‌های حضرت بی‌اعتنا بود؟

کلام آیت‌الله بهجت(ره)

حضرت آیت‌الله بهجت(ره) می‌فرمایند:  «آیا می‌شود رییس و مولاى ما حضرت ولى‌عصر(عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلاى دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم، و در عین حال خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!»(5) «اشخاصی را می‌خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!»(6)  «تنها پیدا کردن و دیدن حضرت مهم نیست ... هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت– که نفعش به همه برمی‌گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم!»(7)

این آدم‌ها که تنها مشتاق «دیدن» حضرت هستند و به مصائب عالم بشریت و رسالت آن حضرت کاری ندارند، معمولاً گرهی از کار حضرت باز نمی‌کنند. هرچند ممکن است در صورتی‌که صادق باشند، حضرت به درد ایشان بخورد.

تقاضای دیدار در دعای ندبه، فردی نیست

در دعای ندبه صدا می‌زنیم: «مَتی تَرانا وَ نَراکَ، وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوآءَ النَّصْرِ تُری؟ اَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَ اَنْتَ تَاُمُّ‏الْمَلَأ، وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ‏ عَدْلاً؟ کی می‌شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم، در حالی که پرچم‏ نصرت و پیروزی را برافراشته باشی و همه آن را ببینند؟ آیا می‌شود روزی را ببینیم که گرداگردت را گرفته باشیم، در حالی که تو امام و رهبر مردم باشی و زمین را پر از عدل و داد کرده باشی؟»(8)

یعنی عاشق دیدن توام، در حالی که تو امام هستی و حاکمیت جهانی داری. نه اینکه کاش من بتوانم تو را در یک گوشه‌ای ببینم. هرچند باید اذعان کرد که معمولاً اشتیاق دیدار حضرت، ولو به صورت فردی، در هر دلی قرار بگیرد، آن دل به ظهور و نجات عالم هم اشتیاق پیدا خواهد کرد و این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند، اما در مقام تبلیغِ یک‌سویه برای دیدار امام زمان(عج)،  رهزنی‌هایی انجام می‌گیرد که نیاز به هوشیاری دارد.

در دعای سلامتی حضرت هم اصلاً تقاضای دیدار نیست

در دعای سلامتی آقا امام زمان هم همین قصه وجود دارد:« اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُک عَلَیهِ وَعَلی‏ ابآئِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً، وَ قَائِداً وَ نَاصِراً، وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا؛ خدایا! برای ولیّ خود، حجّت بن الحسن، که درودهای تو بر او و بر پدرانش باد، در این ساعت و در هر ساعت، ولیّ و نگهبان، و رهبر و یاور، و راهنما و دیده‏بان باش، تا اینکه او را از روی میل و رغبتِ مردم، در روی زمین سکونت دهی و زمانی دراز او را بر روی زمین بهره‏مند سازی.»(9)

در این دعای مشهور، اصلاً برای دیدن حضرت دعا نمی‌کنیم، برای سلامتی حضرت دعا می‌کنیم. دعا می‌کنیم حضرت سلامت باشند، تا اینکه فرج ایشان برسد و از حکومتشان بهره‌مند گردند. این اوج یک خلوص عاشقانه و عارفانه است، که دیگر خود را در نظر نمی‌گیرد و تنها محبوب خود را مد نظر قرار می‌دهد.

در دعای عهد هم، دیدار حضرت مسألۀ اصلی نیست

در دعای عهد هم، که مستحب است هر روز صبح خوانده شود و حضرت امام(ره) معتقد بودند خواندن آن در سرنوشت انسان تأثیر دارد،(10) قبل از اینکه تقاضای دیدار کند و صدا بزند: «اَللّهُمَّ اَرِنی الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ؛ خدایا! آن صورت زیبا را به من نشان بده.» (11) بلافاصله قبلش دعا کرده: «اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَینی‏ وَ بَینَهُ الْمَوْتُ ... فَاَخْرِجْنی‏ مِنْ قَبْری‏ مُؤْتَزِراً کفَنی‏، شاهِراً سَیفی‏، مُجَرِّداً قَناتی؛‏ که معنای اجمالی آن این است: خدایا! اگر هم مُردم، من را زنده کن تا پای رکابش پیکار کنم.»

یعنی آن چیزی که برای من مهم است، رکاب حضرت است، حکومت حضرت است، حاکمیت حق است. همین معنا در بخش‌های دیگر دعای عهد و همچنین دعاهای دیگر مربوط به آن حضرت کاملاً مشهود است.

ــــــــــــــــــــــــــ

(1) غررالحکم، حدیث1129.

(2) امیرالمؤمنین علی(ع): «إِذَا زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَ أَدَبُهُ وَ تَضَاعَفَتْ‏ خَشْیَتُهُ‏ لِرَبِّهِ؛ چون دانش آدمى فزونى گیرد، ادبش افزون مى شود و ترسش از پروردگارش دو چندان مى گردد.» غرر الحکم، حدیث791. و نیز آن حضرت فرموده‌اند: «سَبَبُ الْخَشْیَةِ الْعِلْمُ؛ سبب ترس و خشیت[از خداوند] علم است.» همان، حدیث787.

(3) إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء. سوره فاطر، آیۀ 28.

(4) «إِلَی مَتَی أَحَارُ فِیکَ یَا مَوْلَایَ وَ إِلَی مَتَی وَ أَیَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِیکَ وَ أَیَّ نَجْوَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ أُنَاغَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ مَا جَرَی هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُکَاءَ ...هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَی الْقَذَی .... مَتَی نَنْتَفِع‏ مِنْ عَذْبِ مَائِکَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَی؛ تا کی سرگردان تو باشم ای مولای من؟ و تا کی و به چه زبانی وصف تو گویم و راز دل کنم؟ گران و ناگوار است بر من که پاسخ از دیگری جز تو بشنوم و گفتگو کنم، گران است بر من که بر تو بگریم ولی مردم تو را واگذارند ... آیا کمک‏کاری هست که با او فریاد و گریه را طولانی کنم؟.... آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار من نیز یاریش دهد؟ کی می‏شود که سیراب گردیم از آب وصل تو که تشنگی ما به درازا کشید؟» اقبال الاعمال سیدبن‌طاووس، ص298، همچنین: مفاتیح الجنان، دعای ندبه.

(5) در محضر بهجت، ج2، شماره267.

(6) همان، شماره276.

(7) همان، شماره26.

(8) اقبال الاعمال سیدبن‌طاووس، ص298، همچنین: مفاتیح الجنان، دعای ندبه.

(9) کافی، ج4، ص162.

(10) برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ج3، ص42. برای تفصیل مطلب نگاه کنید به پاورقی چاپ هشتم صفحه 179

(11) مفاتیح‌الجنان، دعای عهد. و نیز: مصباح کفعمی، ص550.


مطالب مرتبط:

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۷
مجید شهشهانی

صوت | مهمترین امتحان در عصر امام کاظم(ع)

  • زمان: 93/03/03 - شهادت امام کاظم(ع)
  • مکان: مهدیه تهران
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: مهمترین امتحان در عصر امام کاظم(ع)

معرفی بحث:

غربت امام موسی کاظم(ع)، غربتی ویژه است که با توجه به شرایط تاریخی عصر ایشان، بسیار عجیب و غیرعادی است. پذیرش غربت امام کاظم(ع) ساده نیست و رنج بسیاری را بر ایشان و شیعیان تحمیل کرده است. چرا که با وجود موالیان پر تعداد آزاد شده به دست امام سجاد(ع) و شاگردان تربیت شده در محضر امام صادق(ع)، وجود این همه غربت برای امام کاظم(ع) امری عجیب است. شرایط خاص دوران امام کاظم(ع)، این سؤال را به ذهن متبادر می‌کند که مهمترین امتحان آن دوران چه بوده است؟ در این جلسه دو امتحان اصلی مورد بررسی قرار گرفته است: 1- امتحان شدن با حکومتی که ادعای محبت اهل بیت(ع) را داشت. 2- امتحان جامعه دینی با عالمان سوء.

فهرست:

  • رنج ویژه امام موسی بن جعفر(ع)

  • غربت امام کاظم(ع) در عین برخورداری از پایگاه قوی اجتماعی

  • نگاهی گذرا به برخی از رنج‌های امام کاظم(ع)

  • امتحان خاص در هر زمان خاص

  • دو امتحان اصلی در زمان امام موسی بن جعفر(ع)

    • 1-امتحان با حکومتی که ادعای محبت اهل بیت داشت

    • 2- امتحان جامعه دینی با عالمان سوء

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۷
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه- 7

نگاه عامیانه موجب دشمنی با امام زمان(ع) بعد از ظهور می‌شود/چگونه برخی منتظران بعد از ظهور دشمن حضرت می‌شوند؟/ نگاه عامیانه به معجزاتِ هنگام ظهور موجب زیرسؤال رفتن کارآمدی دین می‌شود

پناهیان: وقتی ما سطحی نگاه کردیم، و تئوری‌های حکومت آقا امام زمان(عج) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیلی عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کم‌کم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب می‌شود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را، به‌ویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهن‌ها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.... آیا واقعاً امام زمان(عج) می‌آیند که بگویند: «ای انسان! ما از آدم شدن تو ناامید شده‌ایم، لذا خودمان با یک عنایت معنوی، قلب تو را منقلب می‌کنیم؟» آیا واقعاً این‌گونه است؟ پس اینکه مردم تا به حال این همه زجر می‌کشیدند تا خودسازی کنند، کار بیهوده‌ای انجام می‌دادند؟...

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. در آستانۀ میلاد امام زمان(عج) بخش‌هایی از فصل اول این کتاب را در گفتارهایی با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» می‌خوانید:

با نفی نگاه‌های عامیانه، باب تازه‌ای برای تفکر گشوده می‌شود

وقتی با نفی برخی از موارد نگاه عامیانه، به موضوع منجی نگاه کنیم، فضاهای تازه‌ای برای تفکر در مقابل ما گشوده خواهد شد. مثلاً اگر بپذیریم که ساز و کار ظهور و حکومت امام زمان‌(عج)، یک ساز و کار طبیعی و مطابق با سُنن الهی و دستورات دینی است، که همۀ انبیا، اولیا و امامان معصوم ما آنها را پذیرفته و رعایت می‌کرده‌اند، طبیعتاً باید بپذیریم که تداوم حکومت امام زمان(عج) هم امری طبیعی و ناشی از همان سُنن و احکام خواهد بود؛ ولی با تحقق برخی از شرایط و سُنن الهی که تاکنون فرصت تحقق نداشته‌اند.

اتفاقاً درک ساز و کار ظهور و حکومت آن حضرت هم برمی‌گردد به شناخت همین بخش از شرایط و سنن و داشتن یک تحلیل انسانی، اجتماعی و سیاسی از آنها. مثل اینکه آن احکامی که تاکنون امکان اجرا نداشته‌اند، کدام‌ها هستند؟ در زمان ظهور چرا و چگونه فرصت اجرای آن احکام پدید می‌آید؟ به چه دلیل و با کدام ساز و کار طبیعی و اجتماعی، حکومتی که از ابتدای خلقت تاکنون امکان تحقق نداشته، امکان تحقق پیدا می‌کند؟ تمام معجزات و کرامات حضرت و عنایات خداوند متعال نیز در همین راستا قابل توجیه است.

وقتی ساز و کار حکومت، یک ساز و کار طبیعی و مبتنی بر یک سری قواعد و سنن الهی شد، باید ادامه و بقای آن حکومت نیز تا روز قیامت، مبتنی بر یک سری قواعد و سُنن الهی باشد. در چنین وضعیتی، سؤال‌های مهمی مطرح خواهد شد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

اگر آدم‌ها به صورت اجباری و یا با معجزه آدم‌های خوبی نمی‌شوند، پس می‌توانند از اختیار خود استفاده کنند و باز آدم‌های بدی بشوند. ولی ما می‌شنویم که در زمان ظهور و حکومت حضرت، آدم‌ها اکثراً خوب می‌شوند. این امر چگونه اتفاق می‌افتد؟ چه عاملی باعث خوب شدن اکثریت آدم‌ها می‌شود؟ چرا این خوبی‌ها پایدار می‌مانند؟ چرا بدی‌های آدم‌های بد پنهان می‌شود و آنها نمی‌توانند ضرر چندانی به جامعه بزنند؟(1) سرنوشت این آدم‌های بد که از بد بودن خود دست برنمی‌دارند، چه می‌شود و آنها در جامعه مهدوی چگونه زندگی خواهند کرد و بدی‌های خود را چگونه بروز خواهند داد؟ امام زمان(عج) با مشکل فساد و نفاق چگونه برخورد خواهند نمود؟ آیا ما همین الان هم می‌توانیم به سوی چنین جامعۀ خوبی حرکت کنیم؟ تا چه حد؟ آیا می‌توانیم از قواعدی که منجر به ایجاد چنین تحولی در زندگی بشر می‌شوند، برای حل مشکلات امروز جامعۀ خود استفاده کنیم؟ اساساً آیا این قواعد طبیعی بدون حضور امام معصوم قابل بهره‌برداری هستند؟ یا بخشی از آن هست و بخشی نیست؟ نقش حضور امام در جامعه و نقش حاکمیت او در تحقق سعادت بشر دقیقاً چیست؟

وقتی نگاه عامیانه را کنار بگذاریم، سؤال‌ها یکی‌یکی می‌جوشند، و فکرها به کار می‌افتند. جدا از معارف و برکات فراوانی که در اثر پی‌گیری این سؤال‌ها نصیب ما خواهد شد، نفس جوشش این‌گونه سؤال‌ها، به معنی جدی گرفته شدن امر ظهور و راسخ شدن اعتقاد ما به فرج خواهد بود. ضمن اینکه همۀ ما در اثر جوشش این سؤال‌ها و سپس نزدیک شدن به پاسخ آنها، وظایف خود را در این زمان و برای زمینه‌سازی ظهور، بهتر خواهیم شناخت.

شاید بسیاری از مشکلات موجود در جامعۀ فعلی ما، ناشی از بی توجهی به همان سُنن الهی باشد که در زمان ظهور عامل حل مشکلات و سعادت بشر می‌شود. شاید بدون برخی از اقدام‌های عالمانۀ منتظرین، اساساً بستر و زمینه‌های اجتماعی و مقدمه‌سازِ ظهور فراهم نشود. شاید بخشی از انتظار ما هم باید به اقدام عالمانه تبدیل شود. شاید ما هم تا حدودی، مانند آنان که انتظار را دست‌مایۀ سستی و فرار از تکلیف جهاد قرار داده‌اند، بی‌همتی و جهالت خودمان را با انتظار توجیه می‌کنیم.

آثار سوء نگاه عامیانه

طبیعتاً نگاه عامیانه، آثار سوء فراوانی در ابعاد فردی و اجتماعی خواهد داشت. دیگر زمان آن نیست که نگاه‌های عامیانه به عنوان حداقل‌های قابل تحمل، موجب دل‌خوشی بشوند. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی عوام‌زدگی آسیب‌های اندکی ندارد.

1. عدم اشاعۀ فرهنگ اصیل انتظار/ جدی گرفته نشدن حکومت مهدوی در مجامع علمی، میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه

یکی از آثار سوء نگاه عامیانه به موضوع منجی و مهدویت، عدم اشاعه فرهنگ اصیل انتظار در جهان بشریت است. وقتی ما سطحی نگاه کردیم، و تئوری‌های حکومت آقا امام زمان(عج) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیلی عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کم‌کم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب می‌شود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را، به‌ویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهن‌ها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.

در چنین شرایطی، خیلی‌ها موضوع منجی و مهدویت را به دلیل غیرعقلانی بودن، نخواهند پذیرفت. اندیشمندان و فرهیختگان، مهدویت را امری موهوم و به دور از عقلانیت تلقی خواهند کرد و ترویج انتظار، به محافل مذهبی و مساجد محدود شده و دین و دنیا همچنان از یکدیگر جدا خواهند ماند. کما اینکه هم اکنون نیز جامعۀ ما از جدی گرفته نشدن امر ظهور و حکومت امام زمان(عج) در مجامع علمی و دانشگاهی و نیز در میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه رنج می‌برد. در حالی که ما می‌توانیم با تأمل جدی در شیوۀ حکومت حضرت، به رفع مشکلات جامعه و بهبود برنامه‌ریزی‌ها و تدبیر بهتر امور کمک کنیم.

سخن گفتن اندیشمندان و سیاسیون از حکومت مهدوی شروع خوبی است، اما اگر این آغاز در ادامه با تأمل جدی و عمیق شدن در شیوۀ حکومت مهدوی و توجه به نتایج این تأمل، در برنامه‌ریزی امور همراه نشود، دچار آسیب و آفت خواهد شد.

2. ایجاد بستری برای انحراف مهدویت/ زمینه‌ای برای انحراف دوستان

یکی دیگر از آثار سوء این نگاه عامیانه، بستری است که برای انحراف و بهره‌برداری دشمنان از موضوع مهدویت ایجاد می‌شود. در بستر این «نگاه عامیانه به مفهوم منجی»، خیلی‌ها احساس می‌کنند با چند تا ظاهرسازی ساده می‌توانند خودشان را همان منجی یا مرتبط با او معرفی کنند. کم نیستند انواع ادعاهای دروغین ارتباط با منجی که هر از گاهی خبری از آنها به گوش می‌رسد.(2) پدیدۀ «بهائیت» را هم باید از جنس همین مشکلات قلمداد کرد.

در روایات هم این مطلب آمده است که در عصر ظهور، پرچم‌های انحرافی زیادی که ادعا می‌کنند «منجی» هستند، برافراشته می‌شوند.(3) این انحراف‌ها در چه بستری پدید می‌آید و رونق می‌گیرد؟ آیا غیر از این است که نگاه عامیانه به موضوع منجی، بستر رواج چنین انحرافاتی است؟

نگاه عامیانه، علاوه بر اینکه می‌تواند بستری برای بهره‌برداری دشمنان فراهم کند، می‌تواند زمینه‌ای برای انحراف دوستان نیز پدید بیاورد. یکی از انحراف‌هایی که ممکن است در بحث منجی و مهدویت به وجود بیاید، این است که مردم را صرفاً بر روی بحث رابطۀ عاطفی شخصی با امام زمان(عج) متمرکز کنند. این رابطۀ عاطفی خوب است و باید بیشتر هم بشود، که البته با افزایش معرفت و دقت در انجام وظایف الهی، رابطۀ عاطفی بیشتر هم خواهد شد، ولی صرفاً توجه دادن به این رابطۀ عاطفی و تمام آرمان منتظران را یک دیدار مخفیانه و رسیدن به خدمت حضرت قرار دادن، بدون توجه به لوازم و حقایق اجتماعی آن، بستر یک انحراف است؛ انحرافی که می‌تواند از درونش بسیاری از ضدیت‌ها با مرام امام زمان‌(عج)، که همان اسلام ناب است، بیرون بیاید.(4)

3. ایجاد رخوت در میان منتظران

سومین اثر منفی نگاه عامیانه، «رخوتی» است که در میان منتظران ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر، نگاه عامیانه عامل ترک وظایف و نشناختن آنها توسط منتظران خواهد شد. این خیلی بد است که ما به عنوان یک منتظر هر وقت به یاد امام زمان(عج) می‌افتیم، آهی بکشیم و بگوییم: «ان‌شاءالله آقا بیاید» و بعد دوباره به زندگی پُر اشتباه خود ادامه بدهیم. این یک آفت و آسیب است که منتظر بودن ما، در زندگی ما هیچ تغییری ایجاد نکند. طبیعتاً وقتی به موضوع انتظار، سطحی نگاه کنیم، نمی‌توانیم تکالیف مُنبعث از آن را برای خود استخراج کنیم و در وجود خود بعثتی بیابیم و مسئولیتی احساس کنیم.

4. دشمنی با امام زمان(عج) بعد از ظهور

و در نهایت، بدترین اثر منفی نگاه عامیانه، تأثیری است که ممکن است در عاقبت‌به‌خیر نشدن منتظران داشته باشد. به عبارت دیگر، ممکن است منتظرانی که عامیانه به موضوع منجی و مهدویت نگاه می‌کنند، بعد از ظهور، جزو دشمنان امام زمان(عج) قرار بگیرند. کما اینکه در روایات هم به این مطلب تصریح شده است که بعضی‌ها در برابر آن حضرت می‌ایستند و می‌گویند: «ایشان امام زمان نیست، ایشان نمی‌تواند فرزند پیغمبر باشد»(5) در حالی که قبلاً به نوعی انتظار حضرت را می‌کشیدند.

چگونه کسانی که قبلاً منتظر حضرت بوده‌اند، دشمن او می‌شوند؟

چرا کسانی که قبلاً انتظار حضرت را می‌کشیده‌اند، بعد از ظهور به مخالفت با ایشان برمی‌خیزند؟ چون آنها یک تصور خیالی و موهوم از امام زمان(عج) داشته‌اند و زمانی که وجود واقعی و نازنین حضرت را می‌بینند که با آن تصویر خیالی آنها سازگاری ندارد، با ایشان مخالفت می‌کنند. کسانی که نگاه عامیانه دارند و در این نگاه عامیانه‌شان تصلّب پیدا کرده‌اند، به‌حدی که برخی رگه‌‌های انحراف در آنها مشاهده می‌شود، نه تنها به درد حضرت نمی‌خورند، بلکه بعد از حضور حضرت موجب دردمندی او هم خواهند شد.(6)

این گروه به‌ویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشته‌اند، دیگر خودشان را صاحب ادّعا می‌دانند؛ مثلاً می‌گویند: «نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما می‌دانیم، ما می‌شناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص می‌دهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر.»

البته بعضی از افراد هم به دلیل خودساخته نبودن و تعارض فرمان‌های حضرت با منافعشان، که این تعارض هم می‌تواند به نوعی ریشه در همان تصور اشتباه نسبت به منجی داشته باشد، با حضرت مخالفت می‌کنند.

مخالفت یهودیان منتظر با رسول خدا(ص)

کما اینکه در مورد یهودیان مدینه نیز همین اتفاق افتاد. یهودیان مدینه نیز تا پیش از بعثت رسول اکرم‌‌(ص)، مدام به اهل مدینه فخر می‌فروختند که پیامبر موعود خواهد آمد و نشانه‌هایش هم چنین و چنان است. اما همین‌که دعوت پیامبر به مدینه رسید و تعدادی از اهالی مدینه اسلام آوردند، بنای مخالفت را گذاشتند و بهانه آوردند که: «این فرد، آن پیامبر موعود نیست.»(7)

البته این «مخالفتِ پس از موافقت» نیز، ریشه در همان تصورهای اشتباهی داشت که یهودیان نسبت به پیامبر موعود داشتند. آنها تصور می‌کردند پیامبر موعود از میان آنها برانگیخته خواهد شد و یا لااقل به آنها نزدیک خواهد بود. آنها هرگز تصور نمی‌کردند که ظهور او مشکلی برای منافع آنها ایجاد کند. اگر آنها تصویر درستی از پیامبر آخرالزمان داشتند، شاید پیش از آمدنش هم خود را برای مخالفت و دشمنی با او مهیا می‌کردند.

در خصوص مهدی موعود هم، چون نگاه بعضی از مدعیان انتظار، نگاه نادرستی است و تصور اشتباهی از منجی دارند، بعد از ظهور حضرت نمی‌توانند با ایشان کنار بیایند. آنها وقتی امام زمان را می‌بینند، درمی‌یابند که هرگز منتظر چنین کسی نبوده‌اند. این به دلیل ذهنیت اشتباهی است که داشته‌اند و این ذهنیت نادرست، تنها به این دلیل برایشان پدید آمده است که عالمانه به موضوع منجی نگاه نمی‌کرده‌اند.

نگاه عامیانه به معجزاتِ هنگام ظهور موجب زیرسؤال رفتن کارآمدی دین می‌شود

اگر بخواهیم آثار منفی تک‌تک آن نگاه‌های عامیانه را ذکر کنیم بحث به درازا خواهد کشید. اما یکی دیگر از موارد مهمی که ذکرش لازم است، این است که اگر اعتقاد ما به معجزات ظهور و مطلق دیدن آن در اصلاح امور، در حد و اندازه‌های نگاه عامیانه ـ‌که مشخصاتش قبلاً ذکر شد‌ـ باقی بماند، اساس کارآمدی دین و اعتقادات دینی ما زیر سؤال خواهد رفت. به این معنا که عده‌ای خواهند گفت: «دیدید دین خدا اجرایی نبود؟ دیدید کار هیچ کدام از پیامبران نگرفت؟ و نتوانستند مردم را در زیر پرچم توحید و ایمان به خدا جمع کنند و یک حکومت فراگیر و ماندگار برپا کنند؟ آخرِ سر هم خدا آمد و با معجزه همه چیز را درست کرد.»

ظهور، پدیده‌ای خارج از قواعد و سنن الهی نیست

آیا واقعاً امام زمان(عج) می‌آیند که بگویند: «ای انسان! ما از آدم شدن تو ناامید شده‌ایم، لذا خودمان با یک عنایت معنوی، قلب تو را منقلب می‌کنیم؟» آیا واقعاً این‌گونه است؟ پس اینکه مردم تا به حال این همه زجر می‌کشیدند تا خودسازی کنند، کار بیهوده‌ای انجام می‌دادند؟ در حالی که همان‌طور که پیشتر هم اشاره شد، خیلی طبیعی است که مسألۀ ظهور و اقبال مردم به حکومت آن حضرت و تداوم این اقبال، نباید پدیده‌ای خارج از قواعد و سُنن الهی باشد. اگر قرار باشد این اقبال و تداوم آن، با معلّق شدن برخی از قواعد و سنن الهی به وجود بیاید، آن‌گاه معلوم می‌شود که اساساً دین خدا، ظرفیت اجرایی شدن در قالب همین قواعد و سنت‌های طبیعی را که تاکنون در عالم برقرار بوده، ندارد و در نتیجه از همین الان غیر عملی بودن احکام خدا به اثبات خواهد رسید.

البته در یک تحلیل عالمانه از مسألۀ ظهور، همۀ قواعد طبیعی حیات بشر که یقیناً عنصر «معنویت» هم در اوج آن جای دارد، در نظر گرفته خواهند شد. عنصر «معجزه» هم در یک گوشه‌ای از آن منظومه جایگاهی دارد. عنصر «نصرت الهی» و عنصر «عنایت معنوی حضرت» هر کدام جایگاه خودشان را دارند، نمی‌خواهیم اینها را رد کنیم. این نیست که امام زمان(عج) از عنایت معنوی و اثر معجزه‌آسا در نگاه و کلام برخوردار نباشند. عنایت معنوی هم جزء همین ساز و کار طبیعی است. منتها باید تئوری‌های علمی آن را استخراج کنیم و تبیین درستی از اینکه مثلاً «چگونه یک رهبر الهی با نورش جامعه را نجات می‌دهد» داشته باشیم و جایگاه و نقش این نور را در آن مجموعه و منظومۀ تمام عواملی که همگی در کنار یکدیگر باعث نجات جامعه می‌شوند، روشن کنیم. به‌ویژه که ما فراموش نمی‌کنیم که با وجود حضور نورانی و بی‌مانند رسول خدا‌‌(ص) و سپس امیرالمؤمنین‌(ع) و  دیگر امامان، به دلیل فراهم نبودن عوامل دیگر، هیچ‌گاه آن حکومت نمونه و نجات‌بخش به طور کامل مستقر نشد و تداوم نیافت.

-----------------------------------------------------

1) ذلیل شدن نفاق در دولت کریمۀ حضرت که در روایات آمده است(تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ: چاپ8 – ص144 همین کتاب) یکی از معانیش این است که منافقین وجود دارند، اما چون در جامعه ذلیل هستند، نمی‌توانند ضرر چندانی به جامعه بزنند. حضرت امام(ره) می‌فرمایند: «بله، در زمان حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- حکومت واحد مى‏شود. ... یک عدالت اجتماعى در همه عالم مى‏آید، اما نه اینکه انسانها بشوند یک انسان دیگر. انسانها همانها هستند که یک دسته‏شان خوب‏اند، یک [دسته‏] بد. منتها آنهایى که بد هستند، دیگر نمى‏توانند که کارهاى خلاف بکنند.» صحیفه امام، ج20، ص340.

2) اصل ارتباط و ملاقات برخی از خوبان در دوران غیبت کبری با امام زمان(عج)، از امور روشن و غیر قابل انکاری است که توسط امام خامنه‌ای و مراجع عظیم‌الشأنی چون حضرت آیت الله بهجت(ره) مورد تأیید قرار گرفته است(چند نمونه در انتهای همین پاورقی آمده است) لیکن خوبی برطرف شدن نگاه عامیانه به موضوع منجی این است که معیارهایی به دست می‌آید که بر اساس آن داستان‌های راست و دروغ تا حدی از همدیگر قابل تشخیص خواهند بود و اساساً زمینۀ سوء استفاده از داستان‌ها و ادعاهای دروغین از بین می‌رود.

امام خامنه‌ای فرموده‌اند: «خیلى از بزرگان ما در همین دوران غیبت، آن عزیز و محبوب دلهاى عاشقان و مشتاقان را از نزدیک، زیارت کرده‏اند. بسیارى از نزدیک با او بیعت کرده‏اند. بسیارى از او سخن دلگرم‏کننده شنیده‏اند. بسیارى از او نوازش دیده‏اند و بسیار دیگرى بدون اینکه او را بشناسند، از او لطف و نوازش و محبّت دیده و او را نشناخته‏اند.» (بیانات در جشن بزرگ منتظران ظهور؛ 03/ 09/ 1378) و در جای دیگری هم فرموده‌اند: «ممکن است یک انسان سعادتمندى، چشمش، دلش این ظرفیت را پیدا کند که به نور آن جمال مبارک روشن شود، اما یک چنین کسانى اهل ادعا نیستند؛ اهل گفتن نیستند؛ اهل دکان‏دارى نیستند. این کسانى که دکان‏دارى مى‏کنند به این وسیله، انسان مى‏تواند به طور قطع و یقین بگوید این‏ها دروغ‏گو هستند؛ مفترى هستند.» (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه‏ى شعبان،‏ 27/ 05/ 1387.)

نمونه‌ها و موارد دیگری از نظرات صاحب‌نظران و بزرگان که دلالت بر امکان ملاقات و یا وقوع ملاقات برای برخی از خوبان با حضرت داشته باشد، فراوان است. لیکن به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم. آیت‌الله بهجت فرموده‌اند(ره): «در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد.» در محضر بهجت، ج1، نکتۀ شماره389 و نیز فرموده‌اند: «مهمّ این است که در وقت تشرّف از آن حضرت سؤال کنید که .... ؛ ما به کسانى که براى سفر حجّ با ما خداحافظى کرده‌اند، این تذکر را داده‌ایم که اگر عینک بزنید[یعنی نگاهتان را تغییر دهید] ممکن است به خدمت آن حضرت برسید، و ملاقات حاصل شود.» در محضر بهجت، ج3، نکتۀ شماره22. و در جای دیگر: «یکی از امور مهم بلکه از اهم امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاص با حضرت ولی عصر(عج) داشته‌اند.» در محضر بهجت، ج3، شماره 1321. در کتاب استفتائات ایشان آمده است: سؤال: در توقیع شریف خطاب به جناب علی بن محمد سمری ـ‌رحمه‌اللّه‌ـ آمده است: «وسیأتی مَن یدّعی المشاهدة... فکذّبوه» این جمله با ملاحظۀ قضایایی که در کتاب‌های بحارالانوار و غیره تحت عنوان: «فی من فاز بلقاء الحجّةعلیه‌السلام [پیرامون کسانی که موفق به دیدار حضرت حجت شده‌اند]» نقل گردیده است، چگونه قابل توجیه است؟ پاسخ: به قرینۀ مقام، منظور در توقیع، نحو مشاهدۀ در نیابت خاصّه است. [یعنی روایت مربوط به دوران غیبت صغری است و لذا داستان‌ها و ملاقات‌هایی که در بحارالانوار و برخی کتب دیگر آمده، می‌تواند صحیح باشد.] (استفتائات حضرت آیت الله بهجت(ره)، سؤال 1976) همچنین آیت الله مکارم شیرازی در خصوص داستان ملاقات امام زمان(عج) و دستور ایشان درمورد احداث مسجد جمکران، فرموده‌اند: «داستان مسجد مقدّس جمکران در بیدارى بوده»(استفتائات جدید، ج‏1، ص496) و در استفتائات ایشان آمده است: «سؤال 1511- آیا شرط ملاقات با حضرت، علم و تقواست، یا مصلحت و زمان و مکان؟ جواب: شرط اصلى لیاقتِ ملاقات با آن حضرت، تقوا در سطح عالى است. ولى گاه به خاطر مصلحت اسلام و مسلمین، چهره نورانى خود را به افراد غیر لایق، حتّى غیر شیعه و غیر مسلمانان، نیز نشان مى‏دهد.» (مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج3، ص542). برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه و ملاحظۀ استدلال‌ها و نظرات دیگر علماء و بزرگان، به کتاب‌هایی که در این رابطه نگاشته شده است مراجعه فرمایید. از آن جمله: «دیدار در عصر غیبت؛ از نفی تا اثبات، جواد جعفری، موسسه آیندۀ روشن-پژوهشکدۀ مهدویت، 1389» و «فراز ابر، تحلیلی پیرامون تشرف به محضر امام زمان(عج)، م-سحاب، موسسه توسعۀ فرهنگ قرآنی، 1388»

3) در روایات آمده است: دوازده نفر ادعای ارتباط با حضرت و یا ادعای مهدویت می‌کنند و هرکدامشان دیگری را تکذیب می‌کند. (امام صادق(ع): لایَقُومُ الْقَائِمُ ع حَتَّى یَقُومَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا کُلُّهُمْ یُجْمِعُ عَلَى قَوْلِ إِنَّهُمْ قَدْ رَأَوْهُ فَیُکَذِّبُونَهُمْ؛ غیبت نعمانی، ص277) و در روایت دیگری آمده است: دوازده نفر که از سادات نیز هستند خروج کرده [ادعای مهدویت کرده] و همگی به خود دعوت می‌کنند. (امام صادق(ع): لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ حَتَّى یَخْرُجَ اثْنَا عَشَرَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ کُلُّهُمْ یَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ؛ غیبت شیخ طوسی،ص437).

4) آیت‌الله بهجت فرموده‌اند: «لازم نیست که انسان در پى این باشد که به خدمت حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّیف تشرّف حاصل کند، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسّل به ائمه علیهم السّلام بهتر از تشرّف باشد؛ زیرا هر کجا که باشیم آن حضرت مى‌بیند و مى‌شنود، و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است؛ و زیارت هر کدام از ائمه اطهار علیهم السّلام مانند زیارت خود حضرت حجّت عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف است.» در محضر بهجت، ج1، شماره277. و نیز فرموده‌اند: «آیا درست است که ما راحت بنشینیم و نظاره‌گر باشیم و برادران و خواهران ایمانی ما در دست ظالمان گرفتار باشند؟! ... آیا مى‌شود رییس و مولاى ما حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟!» همان، ج2، شماره267.

5) عن الباقر(ع): «... حَتَّی یَقُولَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ...» غیبت نعمانی، ص231. امام صادق(ع) می‌فرماید: «هنگامى که قائم خروج می‌کند کسى که بنظر خویش از اهل این کار بود از این کار بیرون می‌رود و کسى که همانند پرستندگان آفتاب و ماه است در این کار داخل مى‏شود؛ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ خَرَجَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَرَى أَنَّهُ مِنْ أَهْلِهِ وَ دَخَلَ فِی سُنَّةِ عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ» غیبت نعمانی، ص317. روایات مشابه دیگری که بر مخالفت برخی از اهالی جبهه حق با آن حضرت دلالت دارد در پاورقی صفحه 33 ذکر شد.

6) «فضیل می‌گوید از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: هنگامی که قائم ما قیام کند، بیش از آنچه که پیامبر با جهل و نادانی جاهلیت روبرو شد، با جهل و نادانی مردم روبرو خواهد شد. عرض کردم: چگونه چنین است؟ فرمود: وقتی رسول الله(ص) به سوی مردم آمد، آنها سنگ‌ها و صخره‌ها و چوب‌ها و مجسمه‌های چوبی را می‌پرستیدند اما هنگامی که قائم ما قیام کند، مردم کتاب خدا را برای او تأویل می‌کنند و با استدلال به آن در برابر امام می‌ایستند؛ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ، اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِیَّةِ. قُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَاکَ؟ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ یَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِیدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ، وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ، أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ» غیبت نعمانی، ص296.

7) «وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِه، فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرینَ؛ و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها(یهود) آمد که موافق نشانه‏هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، نوید پیروزی بر کافران می‏دادند (که با کمک پیامبر موعود، بر دشمنان پیروز گردند.) اما هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند، لعنت خدا بر کافران باد!» سورۀ بقره، آیۀ 82.


مطالب مرتبط:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۶
مجید شهشهانی

صوت | راز به زحمت افتادن اولیاء خدا

  • زمان: 93/02/12
  • مکان: مسجد امام صادق(ع) - میدان فلسطین
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: راز به زحمت افتادن اولیاء خدا
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۶
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه-6

انتظار فرج، صرفاً برای حل مشکلات شخصی، انتظاری عامیانه است

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. در آستانۀ میلاد امام زمان(عج) بخش‌هایی از فصل اول این کتاب را در گفتارهایی با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» می‌خوانید:

در گفتارهای قبل سه نوع از نگاه‌های عامیانه به موضوع انتظار با عناوین «قیامی خارج از سنن الهی»، «حکومتی متکی به شمشیر» و «نجات از ظلم و دیگر هیچ» معرفی شد، در این گفتار، نوع دیگری از  نگاه عامیانه، با عنوان «نعمت، بی‌دلیل فراوان می‌شود» معرفی شده است.

نوع چهارم نگاه عامیانه: «نعمت، بی‌دلیل فراوان می‌شود»

نگاه عوامانۀ دیگری که به مفاهیم مهدویت وجود دارد مربوط به این حقیقت است که پس از ظهور، نعمت فراوان خواهد شد، برکات نازل می‌شوند، مریض‌ها شفا پیدا می‌کنند، بی‌خانه‌ها خانه‌دار می‌شوند، امنیت کامل برقرار می‌شود و خلاصه همۀ امور سامان می‌یابند. همۀ این گزاره‌ها درست و مطابق با روایات مربوط به دوران ظهور است،(1) اما اگر نگاه ما به همین آثار، یک نگاه عامیانه باشد، کار به تلقی‌های نادرستی خواهد کشید.

اینکه ما به عظمت منزلت امام زمان(عج) نزد خداوند متعال و اینکه ایشان به اذن خدا می‌توانند مشکلات زندگی بشر را به‌سهولت حل کنند، اعتقاد داشته باشیم، یقیناً اعتقاد ارزشمندی است؛ و بخشی از معرفت و اعتقاد ما به امام معصوم‌(ع) را تشکیل می‌دهد، اما همین اعتقاد نیز می‌تواند دچار نگاه عامیانه شود.

انتظار فرج، صرفاً برای حل مشکلات شخصی، انتظاری سطحی است/ رفع مشکلات، مقدمه‌ای برای اهداف بالاتر انسانی و معنوی

اگر انتظار ما برای ظهور و تشریف‌فرمایی حضرت، صرفاً به این دلیل باشد که مشکلات شخصی ما حل شود، معلوم است که چنین انتظاری بسیار سطحی و عامیانه خواهد بود. اگرچه حضرت حتی در دوران غیبت نیز گرفتاری‌های مؤمنان را برطرف می‌کنند و آنها را مورد عنایت و تفقد قرار می‌دهند،(2) اما درخواست فرج تنها برای رفع چنین مشکلاتی، سطحی انگاشتن قیام منجی است.

بله، اگر بدانیم رفع مشکلات معیشتی ما در گرو رفع مشکلات کلانی است که عالم گرفتار آن است و بنا است منجی عالم این گرفتاری‌ها را به‌صورت ریشه‌ای برطرف فرمایند، به نگاه عمیق‌تری رسیده‌ایم. اما اساساً هدف کلیدی ظهور و حضور حضرت رفع مشکلات خرد و کلان جامعه نیست. رفع این مشکلات، تنها مقدمه‌ای برای نائل آمدن به اهداف بالاتر انسانی و معنوی است.

نگاه صحیح به برطرف شدن مشکلات و وفور نعمت

کسانی که می‌خواهند غیر عامیانه به این موضوع نگاه کنند، باید بدانند که هم برطرف شدن سختی‌های زندگی مقدماتی دارد، که اهمّ آنها برچیده شدن بساط کفر است (که همیشه به‌صورت مستقیم یا غیر مستقیم موجب ظلم می‌گردد)، و هم برطرف شدن مشکلات، خود مقدمه‌ای برای رسیدن به اهداف مهم‌تری است؛ مانند فراغت و فرصت یافتن بندگان خدا برای عبودیت پروردگار و کسب کمالات معنوی.
اساساً بعد از ظهور، همۀ مشکلات برطرف نمی‌شوند

ضمن آنکه باید بدانیم اساساً پس از ظهور، تمامی مشکلات برطرف نخواهند شد و برخی از مشکلات و حتی مظلومیت‌های حضرت باقی می‌ماند. حضرت امام(ره) در این‌باره اشارۀ روشنی دارند:

«و ما نباید توقع داشته باشیم که صبح کنیم در حالى که همه چیز سرجاى خودش باشد. در زمان حضرت صاحب ـ سلام اللَّه علیه ـ هم که ایشان با تمام قدرت مى‏خواهند عدل را اجرا نمایند، با این ترتیب نمى‏شود که هیچ کس حتى خلاف پنهانى هم نکند. و بالاخره همانها هم که مخالف هستند حضرت صاحب را شهید مى‏کنند. و در روایات، قریب به این معنا دارد که بعضى فقهاى عصر با ایشان مخالفت مى‏کنند.»(3)

هرچند دوران طلایی و زیبای ظهور با وضعیتی که امروزه انسان‌ها تجربه می‌کنند، بسیار متفاوت است، امّا این تصور هم که در آن زمان «دنیا جای خود را با بهشت عوض خواهد کرد»، یک تصور عامیانه است. تا دنیا باقی است، سختی‌ها و مشکلات دنیا هم وجود خواهند داشت. خالق انسان می‌فرماید: «ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»(4) و امیر مؤمنان(ع) می‌فرماید: «دنیا خانۀ سختی‌ها و محنت‌هاست؛ الدُّنْیَا دَارُ الْمِحَنِ» (5)

ضرورت تحلیل گزاره‌های مربوط به ظهور

تمام این نگرش‌های عوامانه می‌توانند حرف‌های درستی در بر داشته باشند، امّا وقتی نگاه عمیقی به این حرف‌ها نداشته باشیم، ممکن است در ذیل هر کدام از آنها تصورات و برداشت‌های نادرستی شکل بگیرد. نباید با اشاره‌هایی که درباره ظهور و حکومت حضرت وجود دارد، بدون تحلیل برخورد کرد. بلکه باید با بهره‌گیری از عموم معارف دینی به تفسیر آنها پرداخت.

ویژگی‌های مطرح شده دربارۀ ظهور، تنها بخش‌هایی از آن کوهستان باعظمتی است که از زیر آب دریا بیرون آمده و به صورت جزیره‌ای خودنمایی کرده است. ما نباید فقط به همین گوشۀ بیرون آمده از دریا نگاه کنیم، بلکه باید غواصی کرده و به کمک معارف دینی، با تمام مختصات آن کوهستانی که قرار است تماماً از زیر آب بیرون بیاید، آشنا شویم.

---------------------------

(1) رسول الله(ص): «...پس در آن‌هنگام مهدی من زمین را از عدل و داد پر می‌کند و از آسمان بارانی می‌بارد که زمین گیاهان خود را می‌رویاند و امت من در ولایت او چندان نعمت و رفاه خواهند داشت که قبل از آن هیچ‌گاه مانند آن نبوده باشد؛ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ مَطَراً تُخْرِجُ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ تُنْعِمُ أُمَّتِی فِی وِلَایَتِهِ نِعْمَةً لَمْ تُنْعِمْ بِمِثْلِهَا قَطُّ» ملاحم سید ابن طاووس، ص139. و در روایت دیگر آمده است: «امت من در زمان او(مهدی) چنان زندگی خواهند داشت که قبل از آن، هیچ‌گاه مانند آن زندگی نکرده باشند؛ وَ تَعِیشُ أُمَّتِی فِی زَمَانِهِ عَیْشاً لَمْ تَعِشْهُ قَبْلَ ذَلِکَ فِی زَمَانٍ قَطُّ» ملاحم سید ابن طاووس، ص165. همچنین بنابر روایات، فقر در جامعۀ مهدوی ریشه‌کن می‌شود تا جایی که دارندۀ زکات، نیازمندی پیدا نمی‌کند که زکات او را قبول کند(امام صادق(ع): وَ یَطْلُبُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ مَنْ یَصِلُهُ بِمَالِهِ وَ یَأْخُذُ مِنْهُ زَکَاتَهُ فَلَا یَجِدُ أَحَداً یَقْبَلُ مِنْهُ ذَلِکَ. اسْتَغْنَى النَّاسُ بِمَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ ارشاد مفید، ج2، ص381. برای دیدن روایات مربوطه نگاه کنید به: نجم الدین طبسی، نشانه‌هایی از دولت موعود، بوستان کتاب، 1385، ص252، ذیل عنوان: «ریشه‌کن شدن فقر از جامعه») در خصوص امنیت کامل و گسترده در آن زمان نیز روایات بسیار زیبایی در این زمینه وجود دارد که تعدادی از آنها در فصل سوم کتاب «نشانه‌هایی از دولت موعود» که به آن اشاره شد، با عنوان «امنیت» آمده است.

روایات دیگری که به تفصیل و زیبایی، نعمت‌های فراوان دوران حضرت را ذکر کرده و کیفیت آنها را برشمرده‌اند در کتاب‌های مربوطه آمده است. از آن جمله می‌توانید نگاه کنید به بخش سوم کتاب نشانه‌هایی از دولت موعود نوشتۀ آیت الله نجم الدین طبسی، که احادیث مربوط به: «شکوفایی دانش و صنعت، رشد معنویت و اخلاق، امنیت، شکوفایی اقتصادی و رفاه اجتماعی، بهداشت و درمان» را جمع‌آوری، طبقه‌بندی و توضیح داده است.(نجم الدین طبسی، نشانه‌هایی از دولت موعود، بوستان کتاب، 1385) همچنین نگاه کنید به فصل بیست و یکم کتاب ارزندۀ «امام مهدی(ع) از تولد تا بعد از ظهور» نوشتۀ سید محمد کاظم قزوینی موسوی(ره)، ترجمۀ لطیف راشدی، انتشارات مسجد مقدس جمکران.

(2) در کتاب احتجاج طبرسی، در ضمن توقیعی که از امام زمان(عج) به شیخ مفید(ره) فرستاده شده است آمده است:«... فَإِنَّا نُحِیطُ عِلْماً بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ- وَ مَعْرِفَتُنَا بِالذُّلِّ الَّذِی أَصَابَکُمْ مُذْ جَنَحَ کَثِیرٌ مِنْکُمْ إِلَی مَا کَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنْهُ شَاسِعاً وَ نَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ‏ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ‏؛ در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمی‏ماند. ما از لغزشهائی که از برخی شیعیان سر می‏زند از وقتی که بسیاری از آنان میل به‏ بعضی از کارهای ناشایسته‏ای نموده‏اند که نیکان گذشته از آنان احتراز می‏نمودند و پیمانی که از آنان برای توجّه به خداوند و دوری از زشتی‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏اند اطّلاع داریم، گویا آنان نمی‏دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‏کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتاری به شما رو می‏آورد و دشمنانتان، شما را از میان می‏بردند.» احتجاج طبرسی، ج‏2، ص497

(3) صحیفه امام، ج19، ص303.

(4) سوره بلد، آیه4. در آیۀ دیگری نیز خداوند متعال حرکت انسان به سوی خودش را توأم با سختی و رنج می‌داند و می‌فرماید: « اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى کرد؛ یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ» سوره انشقاق، آیه6. در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: «‹کدح› (بر وزن مدح) به معنى تلاش و کوششى است که با رنج و تعب همراه باشد، و در جسم و جان اثر بگذارد ... این آیه اشاره به یک اصل اساسى در حیات همه انسانها است، که همواره زندگى آمیخته با زحمت و رنج و تعب است» مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج26، ص300.

(5) غررالحکم، حدیث2239. همچنین امیرالمؤمنین در توصیف دنیا فرمودند: «سرایی است پوشیده از بلا و گرفتاری‌؛ دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَه» نهج‌البلاغه، خطبه266. و فرمودند: «دنیا آکنده از مصیبت‌ها و پیش‌آمدهای ناگوار است؛ الدُّنْیَا مَلِیئَةٌ بِالْمَصَائِبِ طَارِقَةٌ بِالْفَجَائِعِ وَ النَّوَائِب» غررالحکم، حدیث2241.


مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۵
مجید شهشهانی