علیرضا پناهیان

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرالمؤمنین» ثبت شده است

حدیث | داستانی دیگر در مورد گردن زدن شخصی، توسط امیرالمومنین(ع)، که ادعا می کرد پیامبر(ص) پولش را نداده

متن روایت

عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص، فَادَّعَى عَلَیْهِ سَبْعِینَ دِرْهَماً ثَمَنَ نَاقَةٍ.

فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: یَا أَعْرَابِیُّ أَ لَمْ تَسْتَوْفِ مِنِّی ذَلِکَ؟

فَقَالَ: لَا؛

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: إِنِّی قَدْ أَوْفَیْتُکَ؛

قَالَ الْأَعْرَابِیُّ: قَدْ رَضِیتُ بِرَجُلٍ یَحْکُمُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ.

فَقَامَ النَّبِیُّ ص مَعَهُ فَتَحَاکَمَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ،

فَقَالَ الرَّجُلُ لِلْأَعْرَابِیِّ: مَا تَدَّعِی عَلَى رَسُولِ اللَّهِ؟

قَالَ: سَبْعِینَ دِرْهَماً ثَمَنَ نَاقَةٍ بِعْتُهَا مِنْهُ؛

فَقَالَ: مَا تَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟

فَقَالَ ص: قَدْ أَوْفَیْتُهُ،

فَقَالَ الْقُرَشِیُّ: قَدْ أَقْرَرْتَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِحَقِّهِ فَإِمَّا أَنْ تُقِیمَ شَاهِدَیْنِ یَشْهَدَانِ بِأَنَّکَ قَدْ أَوْفَیْتَهُ وَ إِمَّا أَنْ تُوفِیَهُ السَّبْعِینَ الَّتِی یَدَّعِیهَا عَلَیْکَ.

فَقَامَ النَّبِیُّ ص مُغْضَباً یَجُرُّ رِدَاءَهُ

وَ قَالَ: وَ اللَّهِ لَأَقْصِدَنَّ مَنْ یَحْکُمُ بَیْنَنَا بِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ.

فَتَحَاکَمَ مَعَهُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)؛

فَقَالَ علی ع لِلْأَعْرَابِیِّ: مَا تَدَّعِی عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص)؟

قَالَ: سَبْعِینَ دِرْهَماً ثَمَنَ نَاقَةٍ بِعْتُهَا مِنْهُ.

قَالَ ع: مَا تَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟

قَالَ: قَدْ أَوْفَیْتُهُ؛

قَالَ ع: یَا أَعْرَابِیُّ! إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ قَدْ أَوْفَیْتُکَ فَهَلْ صَدَقَ؟

فَقَالَ: لَا مَا أَوْفَانِی.

فَأَخْرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع سَیْفَهُ مِنْ غِمْدِهِ وَ ضَرَبَ عُنُقَ الْأَعْرَابِیِّ؛

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص :لِمَ قَتَلْتَ الْأَعْرَابِیَّ؟

قَالَ ع: یَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ نُصَدِّقُکَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ وَ عَلَى أَمْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ وَحْیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا نُصَدِّقُکَ فِی ثَمَنِ نَاقَةِ هَذَا الْأَعْرَابِیِّ؟ وَ إِنِّی قَتَلْتُهُ لِأَنَّهُ کَذَّبَکَ لَمَّا قُلْتُ لَهُ: أَصَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ فِیمَا قَالَ؟ فَقَال‏: لَا، مَا أَوْفَانِی شَیْئاً؛

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَصَبْتَ یَا عَلِیُّ، فَلَا تَعُدْ إِلَى مِثْلِهَا.

ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْقُرَشِیِّ وَ کَانَ قَدْ تَبِعَهُ،

فَقَالَ: هَذَا حُکْمُ اللَّهِ لَا مَا حَکَمْتَ بِه‏.

لغات و عبارات مشکل

فَتَحَاکَمَا: دادخواهی کردند

یَجُرُّ رِدَاءَهُ: عبایش را می کشید

غِمْدِهِ: قلاف شمشیرش

فَلَا تَعُدْ إِلَى مِثْلِهَا: در خصوص تضاد ابتدائی که بین این عبارت و عبارت قبلی آن در روایت به نظر می‌رسد: با توجه به روایات دیگر از رسول الله(ص) و ائمۀ معصومین(ع) ظاهرا این فرمایش حضرت اشاره به عدم ظرفیت مردم برای اجرای بیشتر این حکم است. لذا هم تصریح کرده‌اند که مطابق با حکم خداست و هم به دلیل ملاحظه ظرفیت، خواستند که بیش از این اجرا نشود. کما اینکه امیرالمؤمنین(ع) در حکومت خودشان به خاطر عدم ظرفیت مردم برخی احکام اسلام که در زمان رسول خدا(ص) جاری بود و بعد از ایشان تغییر کرده بود را جاری نمی‌کردند و حتی در برخی موارد از بیان صریح آن احکام اجتناب می‌کردند.( کافی ج8، ص59/ کافی ج5، ص556)

منبع

امالی صدوق، ص101 ـ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص105

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۵
مجید شهشهانی

حدیث | داستان خریدن شتر توسط پیامبر و گردن زدن کسی که ادعا می‌کرد پیامبر(ص) چیزی از من نخریده، توسط امیرالمومنین(ع)/ اقتدار امیرالمؤمنین(ع)

توضیح

شیخ صدوق دو روایت متفاوت برای داستان خریدن شتر توسط پیامبر(ص) آورده است و پس از ذکر این دو روایت با ذکر توضیحاتی این دو روایت را مربوط به دو قضیه متفاوت می‌داند به این معنی که این اتفاق دو مرتبه رخ داده است.  که این دو روایت بر اساس تقدم زمانی که شیخ صدوق احراز کرده، آورده شده است.

متن روایت

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:‏ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ مَنْزِلِ عَائِشَةَ فَاسْتَقْبَلَهُ أَعْرَابِیٌّ وَ مَعَهُ نَاقَةٌ؛

فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ تَشْتَرِی هَذِهِ النَّاقَةَ؟

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: نَعَمْ، بِکَمْ تَبِیعُهَا یَا أَعْرَابِیُّ؟

فَقَالَ: بِمِائَتَیْ دِرْهَمٍ؛

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: بَلْ نَاقَتُکَ خَیْرٌ مِنْ هَذَا.

 قَالَ: فَمَا زَالَ النَّبِیُّ ص یَزِیدُ حَتَّى اشْتَرَى النَّاقَةَ بِأَرْبَعِ مِائَةِ دِرْهَمٍ؛

قَالَ: فَلَمَّا دَفَعَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْأَعْرَابِیِّ الدَّرَاهِمَ، ضَرَبَ الْأَعْرَابِیُّ یَدَهُ إِلَى زِمَامِ النَّاقَةِ،

فَقَالَ: النَّاقَةُ نَاقَتِی وَ الدَّرَاهِمُ دَرَاهِمِی؛ فَإِنْ کَانَ لِمُحَمَّدٍ شَیْ‏ءٌ فَلْیُقِمِ الْبَیِّنَةَ.

قَالَ: فَأَقْبَلَ رَجُلٌ؛

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: أَ تَرْضَى بِالشَّیْخِ الْمُقْبِلِ؟

قَالَ: نَعَمْ یَا مُحَمَّدُ؛

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: تَقْضِی فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ هَذَا الْأَعْرَابِیِّ؛

فَقَالَ: تَکَلَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؛

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: النَّاقَةُ نَاقَتِی وَ الدَّرَاهِمُ دَرَاهِمُ الْأَعْرَابِیِّ؛

فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: بَلِ النَّاقَةُ نَاقَتِی وَ الدَّرَاهِمُ دَرَاهِمِی، إِنْ کَانَ لِمُحَمَّدٍ شَیْ‏ءٌ فَلْیُقِمِ الْبَیِّنَةَ؛

فَقَالَ الرَّجُلُ: الْقَضِیَّةُ فِیهَا وَاضِحَةٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَعْرَابِیَّ طَلَبَ الْبَیِّنَةَ؛

فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: اجْلِسْ؛ فَجَلَسَ.

ثُمَّ أَقْبَلَ رَجُلٌ آخَرُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ص: أَ تَرْضَى یَا أَعْرَابِیُّ بِالشَّیْخِ الْمُقْبِلِ؟

قَالَ: نَعَمْ یَا مُحَمَّدُ؛

فَلَمَّا دَنَا، قَالَ النَّبِیُّ ص: اقْضِ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ الْأَعْرَابِیِّ؛

قَالَ: تَکَلَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؛

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: النَّاقَةُ نَاقَتِی وَ الدَّرَاهِمُ دَرَاهِمُ الْأَعْرَابِیِّ؛

فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: بَلِ النَّاقَةُ نَاقَتِی وَ الدَّرَاهِمُ دَرَاهِمِی، إِنْ کَانَ لِمُحَمَّدٍ شَیْ‏ءٌ فَلْیُقِمِ الْبَیِّنَةَ؛

فَقَالَ الرَّجُلُ: الْقَضِیَّةُ فِیهَا وَاضِحَةٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ، لِأَنَّ الْأَعْرَابِیَّ طَلَبَ الْبَیِّنَةَ.

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: اجْلِسْ حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِمَنْ یَقْضِی بَیْنِی وَ بَیْنَ الْأَعْرَابِیِّ بِالْحَقِّ.

فَأَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع؛ فَقَالَ النَّبِیُّ ص: أَ تَرْضَى بِالشَّابِّ الْمُقْبِلِ؟

قَالَ: نَعَمْ؛

فَلَمَّا دَنَا، قَالَ النَّبِیُّ ص: یَا أَبَا الْحَسَنِ اقْضِ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ الْأَعْرَابِیِّ؛

فَقَالَ: تَکَلَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؛

فَقَالَ النَّبِیُّ ص: النَّاقَةُ نَاقَتِی، وَ الدَّرَاهِمُ دَرَاهِمُ الْأَعْرَابِیِّ؛

فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: لَا بَلِ النَّاقَةُ نَاقَتِی وَ الدَّرَاهِمُ دَرَاهِمِی، إِنْ کَانَ لِمُحَمَّدٍ شَیْ‏ءٌ فَلْیُقِمِ الْبَیِّنَةَ؛

فَقَالَ عَلِیٌّ ع: خَلِّ بَیْنَ النَّاقَةِ وَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص؛

فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: مَا کُنْتُ بِالَّذِی أَفْعَلُ أَوْ یُقِیمَ الْبَیِّنَةَ.

قَالَ: فَدَخَلَ عَلِیٌّ ع مَنْزِلَهُ فَاشْتَمَلَ عَلَى قَائِمِ سَیْفِهِ‏، ثُمَّ أَتَى فَقَالَ: خَلِّ بَیْنَ النَّاقَةِ وَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص؛

قَالَ: مَا کُنْتُ بِالَّذِی أَفْعَلُ أَوْ یُقِیمَ الْبَیِّنَةَ.

قَالَ: فَضَرَبَهُ عَلِیٌّ ع ضَرْبَةً، فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْحِجَازِ عَلَى أَنَّهُ رَمَى بِرَأْسِهِ وَ قَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِرَاقِ بَلْ قَطَعَ مِنْهُ عُضْواً.

قَالَ: فَقَالَ النَّبِیُّ ص: مَا حَمَلَکَ عَلَى هَذَا یَا عَلِیُّ؟

فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، نُصَدِّقُکَ‏ عَلَى‏ الْوَحْیِ‏ مِنَ‏ السَّمَاءِ وَ لَا نُصَدِّقُکَ‏ عَلَى‏ أَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَم؟

لغات و عبارات مشکل

فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْحِجَازِ عَلَى أَنَّهُ رَمَى بِرَأْسِهِ وَ قَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِرَاقِ بَلْ قَطَعَ مِنْهُ عُضْواً: بعضی می گویند سرش را انداخت و جدا کرد و بعضی می گویند یک عضوش را قطع کرد.

منبع

من لا یحضره الفقیه، ج3، ص107

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۵
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-8

ای پر افتخارترین پدر عالم

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) هشتمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | ای پر افتخارترین پدر عالم

دانلود (2.07 مگابایت)

بخوانید | چه کسی درد علی را می فهمد؟

وحی نازل شد. خداوند دستور دادند از این به بعد اینقدر مزاحم پیغمبر نشوید؛ هر کس هم کار واجبی با رسول خدا دارد و می‌خواهد با پیغمبر دیدار و صحبت خصوصی داشته باشد، باید صدقه بدهد.(1)

همین که دیدار پیامبر پولی شد، مراجعه به پیغمبر کم شد.

امّا چه کسی از همه بیشتر برای ملاقات پیغمبر صدقه می‌داد؟

علی(ع).

هر چه پول داشت صدقه می‌داد تا یک بار به محضر پیغمبر برسد.(2)

همین برای علی(ع) دشمن‌تراشی کرد!

این حرف نادرست هم در تاریخ ثبت شده است که گفته‌اند: علی اشتباه کرد که برای ملاقات پیغمبر اینقدر پول می‌داد! پرسیدند چرا گفت: علی با این کارش هم علیه فقرا اقدام کرد هم علیه ثروتمندان؛ فقرا که پول نداشتند اینقدر مثل علی برای دیدار پیامبر خرج کنند، دلشان شکست. ثروتمندان هم به شاید نخواهند اینقدر پول بدهند! پس علی که این‌گونه با وجود فقرش پول می‌دهد، همه را از خودش رنجاند.(3)

حتی برای این کار علی(ع)، بعضی‌ها بغض علی را به سینه می‌گیرند!

این‌جاست که باید به علی حق داد که به نخلستان برود و سر به چاه بگذارد و داد بزند!

چه کسی حرف علی را می‌فهمد؟

چه کسی درد علی را می فهمد؟...

------

 (1) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ/ءَ أَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُواْ بَینْ‏َ یَدَىْ نجَْوَئکمُ‏ْ صَدَقَاتٍ  فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُواْ وَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ وَ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ  وَ اللَّهُ خَبِیرُ  بِمَا تَعْمَلُونَ (مجادله12و 13)

(2) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً قَالَ إِنَّهُ حَرَّمَ کَلَامَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَخَّصَ لَهُمْ فِی کَلَامِهِ بِالصَّدَقَةِ فَکَانَ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُکَلِّمَهُ تَصَدَّقَ بِدِرْهَمٍ ثُمَّ کَلَّمَهُ بِمَا یُرِیدُ قَالَ فَکَفَّ النَّاسُ عَنْ کَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَخِلُوا أَنْ یَتَصَدَّقُوا قَبْلَ کَلَامِهِ فَتَصَدَّقَ عَلِیٌّ ع بِدِینَارٍ کَانَ لَهُ فَبَاعَهُ بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ فِی عَشْرِ کَلِمَاتٍ سَأَلَهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ غَیْرُهُ وَ بَخِلَ أَهْلُ الْمَیْسَرَةِ أَنْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ مَا صَنَعَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الَّذِی صَنَعَ مِنَ الصَّدَقَةِ إِلَّا أَنَّهُ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَ لِابْنِ عَمِّه‏ . (تاویل الایات الظاهره /648)

(3) فخر رازی در کتاب خود می‌نویسد: «الإقدام على هذا العمل مما یضیق قلب الفقیر، فإنه لا یقدر على مثله فیضیق قلبه. و یوحش قلب الغنی، فإنه لمّا لم یفعل الغنیّ ذلک و فعله غیره، صار ذلک الفعل سببا للطعن فیمن لم یفعل. فهذا الفعل لما کان سببا لحزن الفقراء و وحشة الأغنیاء، لم یکن فی ترکه کبیر مضرة. لأن الذی یکون سببا للألفة أولى مما یکون سببا للوحشة، و أیضا فهذه المناجاة لیست من الواجبات و لا من الطاعات المندوبة، بل قد بینا أنهم إنما کلفوا بهذه الصدقة لیترکوا هذه المناجاة، و لما کان الأولى بهذه المناجاة أن تکون متروکة، لم یکن ترکها سببا للطعن.» (مفاتیح الغیب/29/496) (برخی معتقدند فخر رازی که شافعی مذهب بوده است، بعدها مستبصر و شیعه شده است.)

 

مطالب مرتبط

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۵
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-7

بالاخره خوب بودن علی(ع) کار دستش داد...

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) هفتمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | ما را به غلامی قبول کن

 

دانلود (1.69 مگابایت)

 

بخوانید | یا علی، اینقدر خوب نباش! | بالاخره خوب بودن علی کار دستش داد...

یا علی این‌قدر زیبا فرامین رسول الله را اجرا نکن. این‌قدر همه جا گوش به فرمان محض رسول الله نباش. علی جان، با این کارت برای خودت دشمن درست می‌کنی؛ این‌قدر حرفهای پیغمبر را گوش نکن!

می‌دانید علی(ع) چه جواب می‌دهد؟ امیرالمؤمنین(ع) جواب خواهد داد: من که نمی‌توانم ببینم فرمان پیامبر زمین بماند. پیامبر خودش مرا تربیت کرده است. من که نمی‌توانم کم بگذارم. اصلاً دلم نمی‌آید. هرچقدر قرار است با گوش کردن فرمان پیامبر، برای من دشمن‌تراشی بشود، عیبی ندارد. من به کسی کار ندارم. رضای خدا در این است که رضای رسولش تأمین شود.

امیرالمومنین(ع) نه بد کسی را نمی‌خواهد، نه با کسی خصومت دارد، نه دنبال رسوا کردن دیگران است و نه به دنبال دشمن‌تراشی؛ ولی هر بار که فرمان رسول خدا(ص) را اطاعت می‌کند، برایش دشمن درست می‌شود. اما سرباز نازنین، علمدار وفادار و پا به رکاب رسول خدا به اینها کاری ا ندارد.

چرا برایش دشمن درست می‌شد؟ امیرالمومنین(ع) دستوری را از رسول خدا اجرا می‌کند که خیلی‌ها نمی‌توانند اجرا کنند. طبیعی است آنهایی که ضعیف بودنشان معلوم می‌شود، دشمن می‌شوند.

علی(ع) چه کار می‌تواند بکند؟ چاره‌اش چیست؟ اگر علی(ع) بخواهد فکر مظلوم نشدن خودش باشد که دستورات رسول الله(ص) اجرایی نمی‌شود.

* * *

یک نمونه‌اش سریة  ذات السلاسل است. گروهی بودند که در گردنه‌ای کمین می‌کردند و مسلمانان را غارت می‌کردند و بعد هم آن‌ها را می‌کشتند. رسول خدا دستور دادند که عده‌ای از مسلمانان به نبرد با آن‌ها بروند. پیامبر سه نفر را یکی یکی به عنوان فرمانده فرستاد. یکی از آن سه نفر، عمروعاص بود. هر سه رفتند و با شکست برگشتند. در تاریخ نوشته‌اند که آنها در جایی کمین زده بودند که نمی‌شد به آنها دسترسی پیدا کرد، و لذا هربار تعداد زیادی از مسلمانان کشته می‌شدند. پیروزی بر آنها شاید به نظر غیر ممکن می‌آمد.

رسول الله فرمود: علی جانم تو برو!

شاید آن سه نفر اعتراض کرده باشند: ما که می‌گوییم نمی‌شود؛ دیگر چرا ایشان را می‌فرستید؟

اما رسول خدا(ص) هر سه نفرشان را تحت امر امیرالمؤمنین(ع) روانه کردند.

علی بن ابیطالب(ع) رفت و بدون اینکه خون از دماغ یکی از سربازان لشکر اسلام بیاید، همه آنها را یا کشت یا اسیر کرد.

وحی نازل شد و خبر پیروزی علی(ع) را برای رسول خدا(ص) آورد. رسول خدا هم به مسلمانان بشارت دادند و همه را به استقبال امیرالمؤمنین(ع) فرستادند و خودشان هم جلوتر از همه به استقبال حضرت علی(ع) رفتند. علی بر مرکب نشسته است و دارد به سمت مدینه می‌آید. تا رسول خدا را دید خواست از مرکب پیاده شود که رسول خدا فرمود: علی جان بر همان مرکب بنشین، که خدل و رسولش از تو راضی هستند. امیرالمؤمنین(ع) از خوشحالی اشکشان جاری شد.

رسول خدا علی را بغل گرفت و فرمود: علی جانم دوست دارم حرفهایی را درباره تو بزنم که اگر مردم بدانند، خاک قدمهایت را برای تبرک می‌برند!(1)

به نظر شما کسانی که نتواسته بودند، دستور پیامبر را اجرا کنند، چقدر نسبت به علی(ع) کینه در دلشان جمع کردند؟

این، تنها یک نمونه از کینه‌ورزی نسبت به علی(ع) و مظلومیت علی بود. کسی اگر فوق العاده خوب باشد، خیلی‌ها در مقابل خوبی او کم می‌آورند و حسد و کینة‌شان زیاد می‌شود.

بالاخره خوب بودن علی کار دستش داد؛ دیگرانی که نمی‌توانستند در اجرای دستورات پیامبر، به گرد علی(ع) هم برسند، اینقدر کینه در دلشان جمع شد تا این‌که یک روزی آمدند در خانه فاطمه زهرا را آتش زدند...

-----

 (1) انَّ أَعْرَابِیّاً جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ع فَجَثَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ قَالَ لَهُ جِئْتُکَ لِأَنْصَحَ لَکَ قَالَ وَ مَا نَصِیحَتُکَ قَالَ قَوْمٌ مِنَ الْعَرَبِ قَدِ اجْتَمَعُوا بِوَادِی الرَّمْلِ وَ عَمِلُوا عَلَى أَنْ یُبَیِّتُوکَ بِالْمَدِینَةِ وَ وَصَفَهُمْ لَهُ فَأَمَرَ النَّبِیُّ ص أَنْ یُنَادَى بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً. فَاجْتَمَعَ الْمُسْلِمُونَ وَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ هَذَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ، قَدْ عَمِلَ عَلَى تَبْیِیتِکُمْ؛ فَمَنْ لَهُمْ؟ فَقَامَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ فَقَالُوا: نَحْنُ نَخْرُجُ إِلَیْهِمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَوَلِّ عَلَیْنَا مَنْ شِئْتَ. فَأَقْرَعَ بَیْنَهُمْ فَخَرَجَتِ الْقُرْعَةُ عَلَى ثَمَانِینَ رَجُلًا مِنْهُمْ وَ مِنْ غَیْرِهِمْ. فَاسْتَدْعَى أَبَا بَکْرٍ. فَقَالَ لَهُ خُذِ الرَّایَةَ وَ امْضِ إِلَى بَنِی سُلَیْمٍ فَإِنَّهُمْ قَرِیبٌ مِنَ الْحَرَّةِ. فَمَضَى وَ مَعَهُ الْقَوْمُ حَتَّى قَارَبَ أَرْضَهُمْ وَ کَانَتْ کَثِیرَةَ الْحِجَارَةِ وَ الشَّجَرِ وَ هُمْ بِبَطْنِ الْوَادِی وَ الْمُنْحَدَرُ إِلَیْهِ صَعْبٌ. فَلَمَّا صَارَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى الْوَادِی وَ أَرَادَ الِانْحِدَارَ خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ جَمْعاً کَثِیراً وَ انْهَزَمَ أَبُو بَکْرٍ مِنَ الْقَوْمِ.  فَلَمَّا وَرَدُوا عَلَى النَّبِیِّ ص عَقَدَ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَ بَعَثَهُ إِلَیْهِمْ فَکَمَنُوا لَهُ تَحْتَ الْحِجَارَةِ وَ الشَّجَرِ فَلَمَّا ذَهَبَ لِیَهْبِطَ خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ. فَسَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَلِکَ. فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَةٌ فَلَعَلِّی أَخْدَعُهُمْ. فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَةٍ وَ وَصَّاهُ. فَلَمَّا صَارَ إِلَى الْوَادِی خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا مِنْ أَصْحَابِهِ جَمَاعَةً. وَ مَکَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَیَّاماً یَدْعُو عَلَیْهِمْ. ثُمَّ دَعَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَعَقَدَ لَهُ. ثُمَّ قَالَ أَرْسَلْتُهُ کَرَّاراً غَیْرَ فَرَّارٍ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی رَسُولُکَ، فَاحْفَظْنِی فِیهِ وَ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ. فَدَعَا لَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ. وَ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِتَشْیِیعِهِ وَ بَلَغَ مَعَهُ إِلَى مَسْجِدِ الْأَحْزَابِ وَ عَلِیٌّ ع‏ عَلَى فَرَسٍ أَشْقَرَ مَهْلُوبٍ عَلَیْهِ بُرْدَانِ یَمَانِیَّانِ وَ فِی یَدِهِ قَنَاةٌ خَطِّیَّةٌ. فَشَیَّعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنْفَذَ مَعَهُ فِیمَنْ أَنْفَذَ أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ. فَسَارَ بِهِمْ ع نَحْوَ الْعِرَاقِ مُتَنَکِّباً لِلطَّرِیقِ حَتَّى ظَنُّوا أَنَّهُ یُرِیدُ بِهِمْ غَیْرَ ذَلِکَ الْوَجْهِ. ثُمَّ أَخَذَ بِهِمْ عَلَى مَحَجَّةٍ غَامِضَةٍ. فَسَارَ بِهِمْ حَتَّى اسْتَقْبَلَ الْوَادِیَ مِنْ فَمِهِ وَ کَانَ یَسِیرُ اللَّیْلَ وَ یَکْمُنُ النَّهَارَ. فَلَمَّا قَرُبَ مِنَ الْوَادِی أَمَرَ أَصْحَابَهُ أَنْ یَکْعَمُوا الْخَیْلَ وَ وَقَفَهُمْ مَکَاناً وَ قَالَ لَا تَبْرَحُوا وَ انْتَبَذَ أَمَامَهُمْ فَأَقَامَ نَاحِیَةً مِنْهُمْ. فَلَمَّا رَأَى عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ مَا صَنَعَ لَمْ یَشُکَّ أَنَّ الْفَتْحَ یَکُونُ لَهُ. فَقَالَ لِأَبِی بَکْرٍ أَنَا أَعْلَمُ بِهَذِهِ الْبِلَادِ مِنْ عَلِیٍّ وَ فِیهَا مَا هُوَ أَشَدُّ عَلَیْنَا مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ وَ هِیَ الضِّبَاعُ وَ الذِّئَابُ. فَإِنْ خَرَجَتْ عَلَیْنَا خَشِیتُ أَنْ تُقَطِّعَنَا فَکَلِّمْهُ یَخْلُ عَنَّا نَعْلُو الْوَادِیَ. قَالَ فَانْطَلَقَ أَبُو بَکْرٍ فَکَلَّمَهُ فَأَطَالَ فَلَمْ یُجِبْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَرْفاً وَاحِداً. فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَجَابَنِی حَرْفاً. فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنْتَ أَقْوَى عَلَیْهِ فَانْطَلَقَ عُمَرُ فَخَاطَبَهُ فَصَنَعَ بِهِ مِثْلَ مَا صَنَعَ بِأَبِی بَکْرٍ فَرَجَعَ إِلَیْهِم‏ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ لَمْ یُجِبْهُ. فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی أَنْ نُضِیعَ أَنْفُسَنَا. انْطَلِقُوا بِنَا نَعْلُو الْوَادِیَ. فَقَالَ لَهُ الْمُسْلِمُونَ: لَا وَ اللَّهِ لَا نَفْعَلُ. أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ نَسْمَعَ لِعَلِیٍّ وَ نُطِیعَ فَنَتْرُکُ أَمْرَهُ وَ نَسْمَعُ لَکَ وَ نُطِیعُ. فَلَمْ یَزَالُوا کَذَلِکَ، حَتَّى أَحَسَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْفَجْرَ فَکَبَسَ الْقَوْمَ وَ هُمْ غَارُّونَ. فَأَمْکَنَهُ اللَّهُ مِنْهُمْ. وَ نَزَلَتْ عَلَى النَّبِیِّ ص: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً» إِلَى آخِرِ السُّورَةِ. فَبَشَّرَ النَّبِیُّ ص أَصْحَابَهُ بِالْفَتْحِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَسْتَقْبِلُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع. فَاسْتَقْبَلُوهُ وَ النَّبِیُّ ص یَقْدُمُهُمْ فَقَامُوا لَهُ صَفَّیْنِ. فَلَمَّا بَصُرَ بِالنَّبِیِّ ص تَرَجَّلَ عَنْ فَرَسِهِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع: ارْکَبْ فَإِنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ رَاضِیَانِ عَنْکَ. فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَرَحاً. فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: یَا عَلِیُّ لَوْ لَا أَنَّنِی أُشْفِقُ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی الْمَسِیحِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ الْیَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ.(ارشاد مفید/‏1/162)

 

مطالب مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۴
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-6

من فقط عنان ناقة زهرا را گرفته‌ام...

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) ششمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | هم علی راحت شد هم مردم کوفه

دانلود (1.77 مگابایت)

بخوانید | من فقط عنان ناقة زهرا را گرفته‌ام...

دست زهرایش را می‌گرفت و در خانه مهاجرین و انصار را می‌زد.

شاید به خود بیایند و حکومت حق را به پا کنند.

علی(ع) در می‌زد.

کسی از داخل خانه می‌گفت: کیست؟

امّا امیرالمومنین نمی‌فرمود: من علی هستم!

می‌دانست اگر خودش را معرفی کند، کسی در را به روی علی باز نمی‌کند!

می‌فرمود: این فاطمه زهرا دختر پیغمبر شماست که آمده با شما حرف بزند! و این هم حسنین هستند؛ من فقط عنان ناقه فاطمه را گرفته‌ام!

-----------------

(1)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ سَیِّدِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: حَاشَ لِلَّهِ أَنْ یُوَقِّتَ لَهُ وقت [وَقْتاً] أَوْ تُوَقِّتَ شِیعَتُنَا، صَاحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِفِضَّةَ إِلَیْکِی مَوْلَاتَکِ فَاقْبَلِی مِنْهَا مَا یَقْبَلُ النِّسَاءُ وَ قَدْ جَاءَهَا الْمَخَاضُ مِنَ الرَّفْسَةِ وَ رده [رَدِّ] الْبَابِ فسقطت [فَأَسْقَطَتْ‏] مُحَسِّناً عَلَیْهِ قَتِیلًا وَ عَرَفَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیْهِ التَّسْلِیمُ فَقَالَ لَهَا: یَا فِضَّةُ لَقَدْ عَرَفَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ عَرَّفَنِی وَ عَرَّفَ فَاطِمَةَ وَ عَرَّفَ الْحَسَنَ وَ عَرَّفَ الْحُسَیْنَ الْیَوْمَ بِهَذَا الْفِعْلِ وَ نَحْنُ فِی نُورِ الْأَظِلَّةِ أَنْوَارٌ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ فَوَارِیهِ بِقَعْرِ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ لَاحِقٌ بِجَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ تَشْکُو حَمْلَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لَهَا فِی سَوَادِ اللَّیْلِ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ زَیْنَبَ وَ أُمَّ کُلْثُومٍ إِلَى دُورِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ یُذَکِّرُهُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ عَهْدِهِ الَّذِی بَایَعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ عَلَیْهِ فِی أَرْبَعِ مَوَاطِنَ فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ تَسْلِیمِهِمْ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ جَمِیعِهِمْ فَکُلٌّ یَعِدُهُ النُّصْرَةَ لِیَوْمِهِ الْمُقْبِلِ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَعَدَ جَمْعُهُمْ عِنْدَه‏(هدایه الکبری/408)

و همچنین: خرَجَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَحْمِلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ عَلَیْهَا السَّلَامُ عَلَى دَابَّةٍ لَیْلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الْأَنْصَارِ تَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ فَکَانُوا یَقُولُونَ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ مَضَتْ بَیْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَکِ وَ ابْنُ عَمِّکِ سَبَقَ إِلَیْنَا أَبَا بَکْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ فَیَقُولُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَ فَکُنْتُ أَدَعُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَیْتِهِ لَمْ أَدْفَنْهُ وَ أَخْرُجُ أُنَازِعُ النَّاسَ سُلْطَانَهُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ مَا صَنَعَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَّا مَا کَانَ یَنْبَغِی لَهُ وَ قَدْ صَنَعُوا مَا اللَّهُ حَسِیبُهُمْ وَ طَالِبُهُمْ(الامامه والسیاسه /1/19)

و همچنین: یقال إنه ع لما استنجد بالمسلمین عقیب یوم السقیفة و ما جرى فیه و کانَ یَحْمِلُ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ لَیْلًا عَلَى حِمَارٍ وَ ابْنَاهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ الْحِمَارِ وَ یَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ وَ الْمَعُونَةِ فَأَجَابَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَبَایَعَهُمْ عَلَى الْمَوْتِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یُصْبِحُوا بُکْرَةً محلقی رُءُوسَهُمْ مَعَهُمْ سِلَاحُهُمْ فَأَصْبَحَ لَمْ یُوَافِهِ مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ الزُّبَیْرُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید/11/14)

 

مطالب مرتبط

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۲
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-5

آیا فاطمه(س) طاقت دارد؟

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) پنجمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | خداحافظی با دختر... / هر کس به میدان رفت ..

 

دانلود (1.37 مگابایت)

 

بخوانید | آیا فاطمه(س) طاقت دارد؟

یا علی، فدای فرق شکافتۀ سرت که تنها التیام‌دهندۀ زخم سرت، فاطمه است.

راستی یاعلی! امشب چگونه می‌خواهی با این فرق شکافته مقابل فاطمه حاضر بشوی؟

فاطمه طاقت می‌آورد؟

شما آن وقتی‌که سالم بودید و فقط با طناب دشمنان به شما جسارت شد، فاطمه خودش را برای شما کشت!(1) آیا طاقت دارد فرق شکافتۀ شما را ببیند؟

یا زینب! بیا محاسن بابا را شستشو بده، نگذار این‌گونه پیش مادر برود...

***

این‌جا یک صورت خونی زینب(س) دید. دستش هم می‌رسید تا آن را تمیز کند.

امّا زنیب یک صورت خونی دیگر هم دید؛ ولی دیگر دستش به آن نمی‌رسید.

از دور صدا زد: حسین! خوش به حال نیزه‌ها که بوسه بر حنجرۀ تو می‌زنند...

الا لعنة الله علی القوم الظالمین

----------

(1) قال سلمان : َرَجَعَ أَصْحَابُ قُنْفُذٍ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ هُمَا فِی الْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُمَا فَقَالُوا لَمْ یَأْذَنْ لَنَا فَقَالَ عُمَرُ هُوَ إِنْ أَذِنَ لَکُمْ وَ إِلَّا فَادْخُلُوا عَلَیْهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ فَانْطَلَقُوا فَاسْتَأْذَنُوا فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع أُحَرِّجُ عَلَیْکُمْ  أَنْ تَدْخُلُوا بَیْتِی بِغَیْرِ إِذْنٍ فَرَجَعُوا وَ ثَبَتَ قُنْفُذٌ فَقَالُوا إِنَّ فَاطِمَةَ قَالَتْ کَذَا وَ کَذَا فَحَرَّجَتْنَا أَنْ نَدْخُلَ عَلَیْهَا الْبَیْتَ بِغَیْرِ إِذْنٍ مِنْهَا فَغَضِبَ عُمَرُ وَ قَالَ مَا لَنَا وَ لِلنِّسَاءِ ثُمَّ أَمَرَ أُنَاساً حَوْلَهُ فَحَمَلُوا حَطَباً وَ حَمَلَ مَعَهُمْ فَجَعَلُوهُ حَوْلَ مَنْزِلِهِ وَ فِیهِ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُمَا ع ثُمَّ نَادَى عُمَرُ حَتَّى أَسْمَعَ عَلِیّاً ع وَ اللَّهِ لَتَخْرُجَنَّ وَ لَتُبَایِعَنَّ خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ أَوْ لَأُضْرِمَنَّ عَلَیْکَ بَیْتَکَ نَاراً- ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ هُوَ یَخَافُ أَنْ یَخْرُجَ عَلِیٌّ بِسَیْفِهِ لِمَا قَدْ عَرَفَ مِنْ بَأْسِهِ وَ شِدَّتِهِ ثُمَّ قَالَ لِقُنْفُذٍ إِنْ خَرَجَ وَ إِلَّا فَاقْتَحِمْ عَلَیْهِ فَإِنِ امْتَنَعَ فَأَضْرِمْ عَلَیْهِمْ بَیْتَهُمْ نَاراً فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ فَاقْتَحَمَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ بِغَیْرِ إِذْنٍ وَ بَادَرَ عَلِیٌّ إِلَى سَیْفِهِ لِیَأْخُذَهُ فَسَبَقُوهُ إِلَیْهِ فَتَنَاوَلَ بَعْضَ سُیُوفِهِمْ فَکَثُرُوا عَلَیْهِ فَضَبَطُوهُ وَ أَلْقَوْا فِی عُنُقِهِ حَبْلًا أَسْوَدوَ حَالَتْ فَاطِمَةُ ع بَیْنَ زَوْجِهَا وَ بَیْنَهُمْ عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ ِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ بِالسَّوْطِ عَلَى عَضُدِهَا فَبَقِیَ أَثَرُهُ فِی عَضُدِهَا مِنْ ذَلِکَ مِثْلُ الدُّمْلُوجِ مِنْ ضَرْبِ قُنْفُذٍ إِیَّاهَا فَأَرْسَلَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا إِلَى عِضَادَةِ بَیْتِهَا فَدَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا وَ أَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَةً ص ثُمَّ انْطَلَقُوا بِعَلِیٍّ ع مُلَبَّباً بِحَبْلٍ حَتَّى انْتَهَوْا بِهِ إِلَى أَبِی بَکْر(الاحتجاج/1/83)

و همچنین: عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا بَایَعَ النَّاسُ أَبَا بَکْرٍ أُتِیَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مُلَبَّباً لِیُبَایِعَ / قَالَ سَلْمَانُ أَ تَصْنَعُ ذَا بِهَذَا وَ اللَّهِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَانْطَبَقَتْ ذِهِ عَلَى ذِهِ / قَالَ وَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ قَالَ الْمِقْدَادُ وَ اللَّهِ هَکَذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَکُونَ.(الاختصاص/11)

 

مطالب مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۰
بیان معنوی

در نیمه شب آخرین جمعۀ ماه شعبان-بر فراز تپۀ نورالشهدا(کلکچال)

ارتباط با خدا  باید واقعاً تنها «مسأله» و دغدغۀ ما باشد/ وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد/ در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد

هیئت «عهد آدینه» هفتادمین برنامۀ هفتگی خود بر فراز ارتفاعات کلکچال و در ایستگاه تپۀ نورالشهداء را در آخرین شب جمعۀ ماه شعبان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان برگزار کرد. برنامه‌های هیئت عهد آدینه که در طی سال صبح‌های جمعه بر فراز تپۀ نورالشهداء برگزار می‌شود، در شب لیلة الرغائب، شب احیای نیمه شعبان و آخرین شب جمعۀ ماه شعبان از ساعت 12 شب آغاز می‌شود و میزبانان جوانان مشتاقی است که با مناجات در فضای کوه، یاد مناجاتهای رسول خدا در غار حراء را در ذهن انسان زنده می‌کند.

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

دانلود ( 50 دقیقه - 6.48 مگابایت)

گزیده‌ای از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در آخرین برنامۀ عهد آدینه با موضوع «ارتباط با خدا مسألۀ اصلی ماست» را می‌خوانید:

ارتباط با خدا  باید واقعاً «مسأله» و دغدغه ما باشد

  •  انسان باید برای عبادت و ارتباط با خدا «مسأله» داشته باشد، یعنی به یک مشکل، گرفتاری و گره رسیده باشد و اصطلاحاً به «چه کنم» افتاده باشد و اینکه «خدایا! من چطور می‌توانم به تو برسم؟» دغدغۀ او شده باشد.
  • انسان احساس می‌کند ائمۀ هدی(ع) یک مسأله‌ای داشتند به نام «رابطۀ با خدا». این رابطه واقعاً برایشان یک مسأله بود و همیشه با آن درگیر بودند؛ البته درگیر بودن به معنای درستِ آن؛ یعنی تقویت رابطه با خدا برایشان مسأله و دغدغه بود.
  • گاهی اوقات رابطۀ بین ما انسان‌ها برای بعضی‌ها تبدیل به مسأله و دغدغه می‌شود. مثلاً بعضی‌ها در رابطۀ با پدر و مادرشان مسأله دارند و درگیر هستند. بعضی‌ها وقتی می‌خواهند ازدواج کنند، این رابطه بدون مسأله شکل می‌گیرد، خواستگاری می‌کنند و بعد هم ازدواج می‌کنند ولی بعضی‌ها این رابطه برایشان مسأله می‌شود.

هر کس از خودش بپرسد: «واقعاً مسأله من در زندگی چیست؟»

  • ما اگر آدم‌های خوبی هم باشیم، معمولاً رابطۀ با خدا برایمان مسأله نیست. لذا باید از خودمان بپرسیم که اساساً مسألۀ ما در زندگی‌مان چیست؟ هر کس هر مسأله‌ای غیر از مسألۀ «ارتباط با خدا» دارد باید بداند که دچار مسألۀ بی‌ارزشی شده است.
  • خداوند بسیاری از اوقات مشکل و گرفتاری در زندگی ما قرار می‌دهد تا ببیند که آیا این گرفتاری تبدیل به مسألۀ اصلی ما می‌شود یا نه؟!
  • هر کسی از خودش بپرسد که واقعاً مسأله و دغدغۀ اصلی‌اش در زندگی چیست؟ یک کسی مسأله‌اش این است که کنکور قبول شود، دیگری مسأله‌اش ازدواج است، دیگری بعد از ازدواج در زندگی‌اش مشکل دارد، دیگری مسأله‌اش مربوط به شغلش می‌شود و ...

نماز، یک فرصت استثنایی است برای اینکه مسأله‌های دنیایی را فراموش کنیم

  • البته بی‌مسأله بودن هم خیلی بد است، یعنی بعضی‌ها انگار هیچ مسأله‌ای در زندگی ندارند و خیلی راحت و بی‌خیال هستند. ولی مسأله‌های دنیایی هم خوب نیستند و اینکه انسان دغدغه‌اش مسائل دنیایی باشد هم بد است. نماز، یک فرصت استثنایی است برای اینکه انسان مسأله‌های دنیایی را فراموش کند. سرِ نماز باید بتوانیم تمام مسائل دنیایی را فراموش کنیم تا بتوانیم مسأله‌ای به نام «رابطۀ با خدا» را پیدا کنیم.
  • ممکن است در دعاهای خودمان بیشتر دربارۀ مسألۀ استغفار، صحبت کنیم، ولی معنایش این نیست که مسألۀ ما فقط استغفار است، بلکه اصل رابطۀ ما با خدا و تقرب ما به خدا باید به مسألۀ ما تبدیل شود و استغفار تنها یک وجهِ آن است.

سخنرانی استاد پناهیان در آخرین شب جمعه شعبان- هیئت عهد آدینه

مسأله امیرالمؤمنین(ع) در مناجات شعبانیه، دوری از خدا و تقرب به خداست

  • در مناجات شعبانیه مسائل مختلفی مطرح می‌شود ولی در واقع هدفش یک مسأله بیشتر نیست و آن هم رابطۀ با خداست. وقتی در مناجات شعبانیه یکی از مسائل امیرالمؤمنین(ع) این است که به درگاره پروردگار عرضه می‌دارد: خدایا! من عمرم را در حرص دوری از تو تباه کردم و جوانی خودم را در مستی دوری از تو از بین بردم (إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ‏ شَبَابِی‏ فِی‏ سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْک؛ مناجات شعبانیه)‏ نشان می‌دهد که مسألۀ امیرالمؤمنین(ع) دوری از خداست که یک بار از زاویۀ جوانی وارد می‌شود و یک بار از زاویۀ سپری شدن عمر به آن نگاه می‌کند.

مسأله رابطه با خدا یک مسألۀ فردی است نه اجتماعی / مسأله رابطۀ با خدا تنها «مسأله»‌ای است که غرق شدن در آن آزاردهنده نیست

  • مسألۀ رابطۀ با خدا یک مسألۀ اجتماعی نیست، بلکه یک مسألۀ فردی است و هر کسی به تنهایی باید این مسأله و این دغدغه را برای خودش داشته باشد. هر کسی خودش باید این مسأله را در زندگی‌اش پیدا کند و حل کند.
  • شاید کسانی که سرطان گرفته‌اند و روزها یا ماه‌های آخر زندگی خود را سپری می‌کنند را دیده باشید؛ آنها غالباً مسأله‌شان مرگ است. اینکه مسأله‌شان مرگ در تمام حالات و سکناتشان پیدا است؛ به ظاهر به شما نگاه می‌کنند و جواب شما را می‌دهند ولی غرقِ مسألۀ خودشان هستند.
  • هر کسی باید ببیند که درگیری یا مسألۀ ذهنی و روحی او چیست و این مسأله چقدر روحش را درگیر کرده است. هر مسأله‌ای انسان را آزار می‌دهد جز اینکه مسألۀ انسان رابطۀ با خدا باشد. این تنها مسأله‌ای است که انسان را آزار نمی‌دهد. این مسأله هم یک سؤال ساده نیست بلکه سؤالات و پیچیدگی‌های بسیار زیادی دارد.

ما با خدا قهرِ مطلق نیستیم ولی دغدغه ارتباط با خدا را نداریم

  • باید رابطۀ با خدا برای ما مسأله بشود. البته ما با خدا قهرِ مطلق نیستیم و با او رابطه داریم، گاهی خدا را صدا می‌زنیم و احساس می‌کنیم خدا هست و سرِ جایش قرار دارد ولی مسأاله‌ای به عنوان مسألۀ ارتباط با خدا را نداریم. مثل کودکی که می‌داند پدر و مادرش سر جایشان هستند و این کودک دغدغۀ رابطۀ با پدر و مادرش را ندارد، و خیلی راحت مشغول بازی خودش می‌شود. ولی احیاناً اگر یک کودک، برادر و خواهرِ هم سن و سال داشته باشد، برای جلب نظر پدر و مادرش به رقابت می‌افتد و برقراری رابطۀ بهتر با پدر و مادر برایش مسأله می‌شود.

در جبهه، موضوع رابطه با خدا برای بچه‌ها مسأله می‌شد

  • درست است که ما کم و بیش با خدا رابطه داریم ولی موضوع رابطۀ ما با خدا برایمان به یک مسأله تبدیل نشده است. در جبهه، موضوع رابطۀ با خدا برای بچه‌ها مسأله می‌شد. آن پاکی و طهارت دوران دفاع مقدس و آن مسألۀ شهادت که هر لحظه احتمالش وجود داشت، یک صفایی در دل رزمندگان ایجاد می‌کرد که باعث می‌شد مسألۀ رابطۀ با خدا برای بچه‌ها واقعاً تبدیل به مسأله و دغدغۀ اصلی‌شان شود که گویا دیگر هیچ مسأله‌ای در این دنیا برایشان مطرح نیست.
  • برخی دیگر از بچه‌ها، مسأله‌شان خودِ شهادت و یا مرگ بود که باید این مسأله را برای خود حل می‌کردند و الا اصلاً وصیت‌نامه نمی‌نوشتند. اینها وقتی که شروع می‌کردند این مسأله را برای خودشان حل کنند یک نورانیتی پیدا می‌کردند و خدا به آنها لطفِ ویژه‌ای می‌کرد و کم کم رابطۀ با خدا برایشان مسأله می‌شد.
  • امروز هم رابطۀ با امام زمان(ع) و رابطه با اباعبدالله(ع) برای بعضی‌ها مسأله است. ولی خیلی‌ها هم هستند که این رابطه برایشان مسأله نیست. البته به امام حسین(ع) ارادت دارند و برای ایشان عزاداری هم می‌کنند ولی درگیر رابطۀ با امام حسین(ع) نیستند و نمی‌خواهند بدانند که امام حسین(ع) چقدر آنها را تحویل می‌گیرد.

امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر «رابطه با خدا» برایش مسأله بود

  • امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر و در آستانۀ شهادت، رابطۀ با خدا برایش مسأله بود. به خاطر همین بود که به حضرت زینب فرمود: خواهرم! برای من دعا کن و در نماز شب مرا فراموش نکن. (إنّ الحسین‏ علیه السّلام لمّا ودّع اخته زینب علیها السّلام وداعه الأخیر قال لها: یا اختاه، لا تنسینی‏ فی نافلة اللیل؛ عوالم العلوم/ج11/ص954)‏
  • حتی در گودی قتلگاه هم می‌بینیم که هنوز اباعبدالله(ع) مناجات می‌کند. این چه مسألۀ مهمی است که تا لحظۀ آخر برای اباعبدالله(ع) مطرح است؟! قطعاً مناجات حضرت در گودی قتلگاه که می‌فرمود: «یا غیاث المستغیثین» معنایش این نبود که خدایا! مرا از این تیرها و نیزه‌ها و خنجرها نجات بده! اینها که برای حضرت مسأله‌ای نبود، این «رابطۀ با خدا» بود که برای حضرت مسأله بود. البته نه به این معنا که رابطه‌اش با خدا قطع شده و مشکلی در این رابطه وجود داشته است، بلکه انسان هرچه به خدا نزدیک‌تر می‌شود دغدغۀ انسان بیشتر می‌شود و مسأله‌اش پیچیده‌تر می‌شود. «محنت قرب ز بعد افزون است/جگر از محنت قربم خون است»

هر کس «رابطه با خدا» برایش مسأله نباشد، مسائل و گرفتاری‌های بی‌ارزش پیدا می‌کند/در مناجات با خدا هم درگیر مسائل دیگر هستیم!

  • هر کس مسألۀ مهمی به نام ارتباط با خدا پیدا نکند، مسائل بی‌ارزش دیگری پیدا می‌کند که او را درگیر می‌کنند. اگر کسی لیاقت نداشته باشد به در خانۀ خدا برود، خدا آن‌قدر او را گرفتار مسائل مختلف می‌کند که دیگر نتواند به در خانۀ خدا برود. یعنی ذهن و روحش فراغت پیدا نمی‌کند.
  • اینکه انسان خودش را گرفتار مسائل دیگر کند، اشتباه است. جالب اینجاست که ما بدون توجه به این موضوع، مسائل و گرفتاری‌های دیگر خودمان را درِ خانۀ خدا می‌آوریم و حتی در مناجات با خدا هم درگیر مسائل دیگر هستیم و به تعبیری می‌گوییم: «خدایا! این مسائل و گرفتاری‌های مرا حل کن، دیگر مزاحمِ تو نمی‌شوم!»

این‌همه مناجات‌ و گریه اهل‌بیت(ع) نشان دهندۀ پیچیده بودن رابطۀ با خداست

  • رابطۀ ما با خدا بسیار پیچیدگی دارد و مسألۀ غامضی است که باید آن را برای خودمان حل کنیم. اگر کسی رابطۀ با خدا را دارای پیچیدگی‌ها و گره‌هایی نبیند، معنایش این است که هنوز مزۀ رابطۀ با خدا را درک نکرده است. اگر مسألۀ رابطه با خدا پیچیده نبود و به راحتی حل می‌شد، پس این‌همه مناجات‌های اهل‌بیت(ع) برای چیست؟ چرا در مقام مناجات با خدا این‌قدر ناله می‌زنند و گریه می‌کنند؟ طبیعتاً گریۀ بی‌دلیل درِ خانۀ خدا معنا ندارد، پس دلیل گریۀ اولیای خدا چه بوده و این چه مسأله‌ای است که برای اولیاء خدا حل نشده بود؟!

استغفار و ترس از عذاب، بهانه‌های پرداختن به آن مسأله اساسی یعنی رابطۀ با خدا هستند

  • امام سجاد(ع) در مناجات خمس عشر می‌فرماید: «خدایا! ای کاش می‌دانستم که آیا من برای بدبخت شدن آفریده شده‌ام یا برای خوشبخت شدن! لَیْتَ شَعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی‏ أُمِّی‏ أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی» شدت ارتباط، این مسأله را ایجاد می‌کند؛ جهنم یک بعد این مسأله است، فشار قبر یک بعد دیگر این مسأله است، گناه و استغفار هم یک بعد این مسأله است، اینها همه بهانه‌های پرداختن به آن مسألۀ اساسی و کلیدی یعنی رابطۀ با خدا هستند.
  • آدمِ نجیب و باحیا باشد اگر قرار باشد آبرویش پیش کسی برود، برایش خیلی مسأله است؛ ولی یک آدم بی‌حیا، اصلاً برایش مسأله‌ای نیست که آبرویش پیش دیگران برود. در ارتباط با پروردگار عالم خیلی از مسائل برایمان مسأله نیست و اهمیتی ندارد، مثلاً اینکه خداوند گناهان ما را دیده است برایمان مسأله‌ای نیست ولی این برای اولیاء خدا واقعاً مسأله است و به همین خاطر در مناجات‌های خودشان سرِ همین مسائل این‌همه ناله می‌زنند.

دیندار بودن تا لحظه آخر، برای علی(ع) مسأله بود

  • برای امیرالمؤمنین(ع) این مسأله‌ است که وقتی از دنیا می‌روم، آیا دین دارم یا نه! این‌قدر این مسأله برای حضرت اهمیت دارد که هزاران دلیل اظهر من الشمس برای دین‌داری خود تا لحظۀ آخر می‌بیند ولی ندیده می‌گیرد! وقتی حضرت بعد از خطبۀ شعبانیه از رسول خدا(ص) سؤال می‌کند بهترین کار در ماه رمضان چیست؟ رسول‌ خدا(ص) پاسخ می‌دهد بهترین کار در ماه رمضان ترک گناه است، و وقتی به امیرالمؤمنین(ع) نگاه می‌کند بغض گلوی حضرت را می‌گیرد و شروع به گریه‌ می‌کند. بعد امیرالمؤمنین(ع) می‌پرسد یا ‌رسول الله(ع) چرا گریه می‌کنید؟ حضرت می‌فرماید: علی‌جانم! در چنین ماه مبارکی است در هنگامی که نماز می‌خوانی، اشقی الاشقیاء به تو ضربه‌ای می‌زند و محاسن تو به خون سرت خضاب خواهد شد و به شهادت ‌می‌رسی. با این‌حال وقتی پیغمبر اکرم(ص) این کلمه را می‌فرماید، علی‌بن‌ ابیطالب(ع) سؤال می‌کند: یا رسول‌الله! آیا من آن موقع دین دارم؟ آیا دین من سالم است؟ «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ؟... فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی؟ فَقَالَ ص: فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ)(امالی‌صدوق/ص95)
  • چه چیزی این مسأله را برای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد می‌کند؟ آیا غیر از اهمیت رابطۀ با خدا چیز دیگری می‌تواند این مسأله را ایجاد کند؟

ارتفاعات کلکچال - تپه نورالشهدا- هیئت عهد آدینه

ارزش هر آدمی به اندازۀ مسأله‌ای است که دارد

  • خیلی‌ها هستند که در مراحل مختلف زندگی، خودشان را گرفتار مسائلی می‌کنند که واقعاً ارزشش را ندارد. مثلاً در یک دوره‌ای برخی از جوان‌ها به شدت گرفتار مسألۀ رابطۀ با جنس مخالف می‌شوند ولی بزرگ‌ترها به آنها می‌خندند و می‌گویند که این مسأله‌ای نیست که بخواهی خودت را این‌قدر گرفتارش کنی! خودت را از این مسأله رها کن، دوره‌اش می‌گذرد! به جای آن بیا خودت را درگیر مسائل بالاتر و باارزش‌تر کن!
  • پدر و مادرها گاهی اوقات سعی می‌کنند فرزندان خود را درگیر مسألۀ کنکور کنند. تصور می‌کنند این خیلی مسألۀ مهمی است! یا بعضی‌ها به شدت گرفتار مسألۀ شغل و اعتبار اجتماعی می‌شوند. ارزش هر آدمی به اندازۀ مسأله‌ای است که دارد.
  • آیا مسألۀ ما به اینجا رسیده است که فاصلۀ ما در بهشت با امام حسین(ع) چقدر است؟ اگر به بعضی‌ها بگویید مسألۀ من این است که «خانۀ من در کدام مرتبۀ بهشت خواهد بود» به شما می‌خندند. اینها اتفاقاً همان کسانی هستند که اگر خانۀ آنها در تهران یک کوچه بالاتر یا پایین‌تر باشد برایشان بزرگ‌ترین مسأله است! یعنی برای 50-60 سال زندگی دنیا این برایش مسأله است که محل زندگی‌اش کجا باشد ولی برای زندگی بی‌نهایت و ابدی آخرت برایش مهم نیست خانه‌اش کجا باشد! از خدا بخواهیم که رابطۀ با خودش را و رضایت خودش را و نگاه خودش را برای ما مسأله قرار دهد.

روز قیامت همه خواهند فهمید که رابطه با خدا چقدر اهمیت دارد/ بالاترین عذاب در قیامت

  • روز قیامت همه خواهند فهمید که رابطۀ با خدا چقدر برای ما اهمیت دارد. آن وقت است که رابطۀ با خدا برای همه واقعاً مسأله خواهد شد. این‌قدر رابطۀ با خدا برای انسان‌ها مسأله می‌شود که بالاترین عذاب این خواهد بود که خدا با کسی حرف نزند و به او نگاه نکند. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»(آل‌عمران/77)
  • طبق روایات این عذاب برای کسانی خواهد بود که دشمن امامان(ع) باشند. امام صادق(ع) در مورد این آیه می‌فرماید: سه گروه هستند که «در قیامت خدا با آنها سخن نمی‌گوید و به آنها نگاه نمی‌کند و از پلیدى پاکشان نمی‌کند و برای آنها عذابی دردناک خواهد بود: 1-هر که درختى را برویاند که خدا آن را نرویانده- یعنى کسى که امامى را که خدا او را منصوب نکرده منصوب کند- 2-یا امامى را که خدا منصوب کرده است انکار کند، 3- و کسى که تصور کند این دو گروه در اسلام سهمى دارند. (قَالَ الصَّادِقُ ع ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ مَنْ أَنْبَتَ شَجَرَةً لَمْ یُنْبِتْهُ اللَّهُ یَعْنِی مَنْ نَصَبَ إِمَاماً لَمْ یَنْصِبْهُ اللَّهُ أَوْ جَحَدَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِهَذَیْنِ سَهْماً فِی الْإِسْلَام‏؛ تحف العقول/329)

باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم

  • ما باید در همین دنیا کاری کنیم که رابطۀ با خدا برایمان مسأله بشود. کسانی که مسأله‌شان این باشد، همه‌اش دنبال این هستند که گره رابطه‌شان با خدا را باز کنند و مدام دنبال تقرب بیشتر به خدا هستند.
  • بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.

هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانه اهل‌بیت(ع) برود

  • هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد.
  • اگر غیر از رابطۀ با خدا، خواستید مسألۀ دیگری داشته باشید، این مسأله مصائب اباعبدالله(ع) و حضرت زینب(س) باشد. خوشا به حال کسانی که مسأله‌شان حسین(ع) است. زینب(س) کسی بود که مسأله‌اش حسین(ع) بود...

در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد

  • در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم.
  • امیرالمؤمنین(ع) در یکی از شبهای ماه رمضانِ آخر عمر شریف‌شان، داشت برای مردم صحبت می‌کرد، یک دفعه‌ای دلِ حضرت ‌گرفت و غصه‌دار ‌شد. به آسمان نگاهی کرد و فرمود: حسین جان! چند روز از ماه رمضان گذشته است. امام حسین(ع) فرمود: هفده شب. بعد امیرالمؤمنین(ع) به خودش ‌فرمود: علی! صبر کن! دیگر چیزی نمانده است...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۶
بیان معنوی

این کلیپ صوتی، مربوط به سخنرانی پناهیان  در آخرین شب مراسم فاطمیه 92 در بیت رهبری ایراد کرده است.

 

بخشی از این کلیپ شنیدنی در ادامه می آید:

  • خوارج، یکی از حرف‌هایی که به علی‌بن ابیطالب(ع) می‌زدند شاید تعجّب بکنید، گفتند یا علی! شما اشتباه کردی در جنگ با معاویه کوتاه آمدی، باید توبه کنی. دوستان من! این حرف حرفِ خوارج‌گونه است، یالّا! آقا! توبه کن؛ تو فلان موقع از کی طرفداری کردی؟ توبه کن.
  • ما در موقعیتی هستیم که در چند جبهه باید مبارزه و مقاومت و روشنگری بکنیم، شبیه شرایطی که امیرالمؤمنین علی(ع) دارد. حضرت با طلحه و زبیر از یک طرف درگیر بود، می‌رفت سمت طلحه و زبیر با اینها بجنگد به نفع معاویه تمام می‌شد. می‌رفت به سمت معاویه، از این‌طرف به نفع یک گروه دیگر تمام می‌شد. تا می‌رفت به سمت خوارج، دوباره معاویه خوشحال می‌شد.
  • اینها گروه‌های متنوعی بودند، امیرالمؤمنین(ع) وسط ایستاده بود، در چند جبهه می‌جنگید، ظاهراً جامعۀ ما هم خیلی دارد پیشرفت می‌کند، آزمایش‌های پیچیده‌ای را داریم باهاش مواجه می‌شویم که شما در این آزمایش‌ها و در این چند جبهۀ درگیری وقتی چند نوع انحراف در جامعه سر بلند کرد، به سمت هر انحرافی بروی بخواهی باهاش مبارزه کنی، به نفع آن یکی انحراف تمام می‌شود. بعد مذمّت‌ها می‌آید، بعد شماتت‌ها می‌آید، حرف‌های بی‌دقت می‌آید
  • ما الان جامعۀمان به اینجا رسیده، اتفاقاً چند نوع انحراف را امیرالمؤمنین علی(ع) در جا باهاشون مبارزه می‌کرد، که اینها با هم هم دشمن بودند، یعنی اگر امیرالمؤمنین می‌آمد کنار، اینها خودشان همدیگر را تیکه تیکه می‌کردند. این‌جوری نبود که خوارج نخواهند معاویه را بکشند. ولی انرژیِ امیرالمؤمنین در جنگ با خوارج گرفته شد، به معاویه نرسید.
  • ما می‌خواهیم در زمان خودمان در چند جبهه جنگیدن را پیروزمندانه ببریم جلو، هر مذمّتی از هر گوشه‌ای بلند بشود که ما نباید بهش توجّه کنیم، ما الحمدلله با انواع و اقسام جریان‌های انحرافی که بتوانند خودشان را سازماندهی بکنند، بیایند مقابل، مقابله خواهیم کرد و به قدر کافی هم منطق داریم که با همۀ آنها درگیر بشویم. درگیری با یکی از اینها موجب تقویت یکی دیگر نباید بشود و تضعیف همۀ آنها را در آنِ واحد باید در دستور کارمان داشته باشیم تا غربت و مظلومیت علی‌بن ابیطالب(ع) تکرار نشود.(تکبیر حضار)

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۳
بیان معنوی