علیرضا پناهیان

۵۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» ثبت شده است

سخنرانی هفتگی در هیئت محبین امیرالمؤمنین (ع)/«تنها مسیر»-32

قدم دوم، داشتن «بنای مبارزه با نفس» است/ آغاز معنویت داشتن بنای مبارزه با نفس است، و آغاز دوری از معنویت بنا نداشتن برای مبارزه بانفس / بعضی‌ها دنبال دستورالعمل خصوصی می‌روند ولی بنای مبارزه با نفس ندارند!/ عاقبتِ کسانی که باوجود رعایت برخی دستورات دینی، بنای مبارزه بانفس ندارند چیست؟

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

دانلود (5.68 مگابایت)

 

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین (ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع «تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و دومین جلسه را می‌خوانید:

 

قدم اول در مبارزه با نفس، تنفر از نفس و دشمن دانستن اوست/ نفس، هم زشت است و هم خطرناک

  • همچنانکه قبلا گفته شد، قدم اول در مبارزه با نفس این است که ما نگرشی منفی نسبت به نفس پیدا کنیم. پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرماید: «بدترین دشمن تو نفس توست که بین دو پهلوی تو قرار دارد؛ أَعْدَى عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏» (مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) اهل‌بیت (ع) خواسته‌اند که ما نسبت به نفس خود چنین موضعی داشته باشیم. البته باور این مسأله دشوار است. برای باور کردن دشمن بودن نفس می‌توان از تلقین، تفکر و تذکر استفاده کرد. در روح انسان تمایلاتی وجود دارد که معمولاً با تعبیر «نفس» و یا «هوای نفس» از آن یاد می‌کنند و می‌تواند عامل جهنّم ما بشود.
  • در روح انسان هم مانند جسم انسان، سموم و آلودگی‌هایی هستند که باید آنها را دفع و دفن کرد. قدم اول، تنفر از نفس است. به علاوۀ اینکه نفس، دشمن هم هست. یعنی نفس هم «زشت» است و هم «خطرناک». هم هلاک‌کننده است و هم قبیح و کثیف است. در قدم اول باید نگرش درستی به نفس پیدا کرد؛ البته اینکه با این دشمن، دشمن شویم کار سختی است. این دشمن، دشمنِ پستی است و آنقدر که این دشمن درونی، انسان را به لجن می‌کشد، دشمن بیرونی نمی‌تواند انسان را به لجن بکشد.

آیت‌الله بهجت: آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم/ اولیاء خدا هم مراقب بوده‌اند که مبادا اسیر نفس شوند/باید همیشه با سوءظن با نفس خود برخورد می‌کنیم

  • اگر نفس خود را دشمن خودت بدانی، از اسیر شدن در دست این دشمن خطرناک می‌ترسی. اسیر نفس شدن، خیلی قبیح است. اولیاء خدا هم مراقب بودند که مبادا اسیر نفس شوند. اگر باور کنیم نفسِ ما دشمن ماست، با تمام اتفاقاتی که در نفس می‌افتد با سوءظن برخورد می‌کنیم. (امیرالمؤمنین (ع): «یَعمَلُ الأعمالَ الصّالِحَةَ وهُو علی وَجَلٍ»؛ نهج البلاغه/خطبه متقین؛ امیرالمؤمنین (ع): «کُن أوثَقَ ما تَکونُ بنَفسِکَ، أحذَرَ ما تَکونُ مِن خِداعِها»؛ غررالحکم/530)
  • آیت‌الله بهجت می‌فرمودند: «آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم. و خیلى به خود مغرور نشویم این طور نیست که آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه مى‌بریم!» (در محضر بهجت/ شماره ٢٧١) یعنی نفس آنقدر با ما دشمن است که می‌تواند با ما این کار را بکند و ما را به جایی برساند که مانند شمر و یزید و معاویه باشیم. اگر واقعاً نفس را دشمن خود بدانیم، همیشه با شک و سوءظن با آن برخورد می‌کنیم.
  • آقای بهجت همین مطلب را که در روایات ما هم مکرر آمده، به عبارت‌های مختلف تذکر می‌دادند: «هر معصیت و ظلمى که در دیگران بالفعل موجود است، در ما نیز بالقوّه وجود دارد. خدا کند شرایط آنها براى ما تحقّق پیدا نکند و به آزمایش آنها مبتلا نشویم! خدا به ما توفیق و تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب، و خوب را بد نبینیم! حضرت عیسى علیه السّلام از احمق یعنى کسى که نمى فهمد و نمى فهمد که نمى فهمد، فرار مى‌کرد. ما خرابیم، خدا کند بفهمیم که خرابیم، تا به فکر اصلاح و درمان برآییم.»(در محضر بهجت1/شماره ١٧۵) یا می‌فرمودند: «آن چه در همۀ این رؤسای ضلالت و فساد، بالفعل است، در هر کدام از ما که خدا معصومش نکند و خدا او را حفظ نکند، بالقوّه است.»(گوهرهای حکیمانه/25)

دومین قدم عزم است؛ یعنی «بنای مبارزه با نفس» داشته باشیم/ خود «بنای مخالفت با نفس» نجات‌دهنده است

  • قدم دوم عزم است؛ یعنی به صورت جدی بنای مبارزه با نفس داشته باشیم. یعنی بنا داشته باشیم که حرف نفس خود را گوش نکنیم و او را ذلیل کنیم. وقتی انسان بنا داشته باشد که نفسش را تحویل نگیرد، ممکن است یک جایی از دستش در برود و اشتباهی بکند، اما خدا دست او را خواهد گرفت. لذا در روایت آمده است که وقتی مؤمن بنا دارد با نفس خود مبارزه کند، اگر زمین بخورد خدا او را بلند می‌کند و باز هم مبارزه را ادامه می‌دهد. (امام باقر (ع): انَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَ یُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اللَّهُ فَیَنْتَعِشُ وَ یُقِیلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیَتَذَکَّرُ وَ یَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَ الْمَخَافَةِ فَیَزْدَادُ بَصِیرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ الْخَوْفِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ- إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ تحف العقول/285) باید بنای مبارزه با نفس را داشته باشیم، حالا ممکن است خطایی انجام شود، ولی نفس «بنای مخالفت با نفس» داشتن نجات دهنده است.
  • در مسیر مبارزه با نفس، زمین خوردن تا حدی یک امر طبیعی است. اگر خدا ببیند کسی بنای مبارزه نفس دارد، اما زمین خورده و گرفتار گناهی شده، زیاد سخت نمی‌گیرد؛ کمکش می‌کند که بلند شود و جبران کند، چون بنای مبارزه با نفس داشته ولی در راه دچار اشتباه شده است. ببینید بنا داشتن بر مبارزه با نفس چه فایدۀ با عظمتی دارد؟ چون بنا داشتی که مبارزه با نفس بکنی، وقتی زمین خوردی کمکت می‌کنند. البته وقتی کمکت کردند باید کمک را بپذیری و برخیزی. اما کسی که اساساً بنا نداشته باشد مبارزه با نفس بکند، احتمالا بویی از معنویت هم به مشامش نخواهد رسید و عنایتی هم به او نخواهد شد.

بنا داشتن بر مبارزه با نفس، ریشۀ استغفار است/ منظور از متقین در آیات ابتدایی سورۀ بقره

  • بنا داشتن بر مبارزه با نفس، یکی از ریشه‌های استغفار است. کسی که مواظب بوده گناه نکند و یا گناه را شکست خوردن از نفس بداند، وقتی گناه کند استغفار خواهد کرد. والّا فرد می‌پرسد: «من برای چه باید استغفار کنم؟!»؛ چون عیبی در خود نمی‌بیند. ولی وقتی بنا داشته باشی، تازه عیوب و معاصی خود را می‌بینی.
  • در ابتدای سورۀ بقره می‌فرماید: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ» (بقره/2)؛ معنای متقین در اول قرآن، به احتمال زیاد این است که کسانیکه «بنا»ی تقوا داشته باشند یعنی بنای مراقبت و مبارزه با هوای نفس دارند. تقوا، یعنی مبارزه با هوای نفس، مطابق برنامه‌ها و دستورات الهی، به انگیزۀ تقرّب الی‌الله؛ و این غیر از این است که صرفاً آرزو داشته باشیم که آدم‌های خوبی باشیم.

روش تربیتی نادرست برخی والدین

  • برخی از پدر و مادرها بنا ندارند که فرزندانی باتقوا تربیت کنند، بلکه تنها به دنبال تربیت فرزندان استاندارد هستند، و استاندارد هم از نظر آنها این است که فرزندشان، دانشگاه قبول شود، ازدواج کند، شغل و ماشین باکلاس داشته باشد، اهل روابط اجتماعی و لبخند به دیگران باشد، بتواند از حق خودش دفاع کند، و آبرویی برای پدر و مادرش دست پا کند. ولی اینکه زندگی فرزند آنها ربطی به خدا هم داشته باشد را مهم نمی‌دانند. روش تربیتی برخی از پدر و مادرها این است که به فرزند خود می‌گویند «آدم نباید بی‌ادب باشد. آدم باید خوش‌اخلاق باشد» نه اینکه بگویند «آدم باید با خواسته‌های نفس مبارزه کند». هیچگاه به فرزندشان نمی‌گویند: «تو خلق شده‌ای که با خواسته‌های دلت مبارزه کنی. یعنی اگر الان دوست داری کاری را انجام دهی، ولی آن علاقۀ تو ارزش ندارد، جلوی نفس بایست، مهم این است که جلوی نفس بایستی و با آن مبارزه کنی. مهم این نیست که رفتار خوبی از خودت نشان بدهی ولو مطابق نفسانیاتت هم باشد.»

آغاز معنویت بنای مبارزه با نفس است، و آغاز دوری از معنویت بنا نداشتن برای مبارزه بانفس/ بعضی‌ها دنبال دستورالعمل خصوصی می‌روند ولی بنای مبارزه با نفس ندارند!

  • بنا را بر این بگذاریم که با دوست‌داشتنی‌هایمان طبق دستور خدا، برخورد کنیم؛ و الّا ممکن است شامل این آیه باشیم که فرمود: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ» (اعراف/179). بعضی‌ها چنین بنایی برای مبارزه با نفس ندارند و آغاز دوری از معنویت، نداشتن این بنا است.
  • آغاز معنویت هم داشتن بنای مبارزه با نفس است. وقتی بنای مبارزه با نفس داشته باشی، حرکت شروع می‌شود و دستورالعمل‌های جزئی از زمین و آسمان سرازیر می‌شود. دستورالعمل هم همین دستورهای عمومی است. البته گاهی از اوقات برخی از اولیاء خدا، لازم باشد دستورالعمل خصوصی هم می‌دهند، اما مهم این است که بنا بر مبارزه با نفس داشته باشیم، و به همان دستورات عمومی گوش فرا بدهیم.
  • بعضی‌ها هستند که دنبال دستورالعمل خصوصی هستند، ولی هنوز بنا بر مبارزه با نفس ندارند؛ اینها کارشان بی‌فایده است. اگر کسی در فضولات نفس زندگی کند، بوی خوش از او به مشام نخواهد رسید. وقتی هر روز صبح دعای روزهای هفته را می‌خوانی، یعنی خدایا! من بنا دارم امروز گناه نکنم و از هوای نفسم تبعیت نکنم، و از تو تبعیت کنم.

بعضی‌ها باوجود رعایت برخی دستورات دینی، بنای مبارزه بانفس ندارند!

  • بعضی‌ها علی‌رغم رعایت برخی دستورات دینی، بنا ندارند مبارزه با هوای نفس کنند، بلکه بنا دارند دین را هم در خدمت نفس خود قرار دهند. اینها مورد عنایت خاص خدا قرار نمی‌گیرند، و چه بسا مورد نفرت پروردگار هم واقع شوند.
  • یکی از لوازم بنا داشتن برای مبارزه با نفس صبر و رضایت است. مبارزه با نفس یعنی بنا داشته باشی اگر خدا برخی از دوست‌داشتنی‌هایت را از تو گرفت، صبر کنی. اگر خدا خواست برخی از نعمت‌‌ها را از تو بگیرد، با صبر و رضایت برخورد کنی. آیا ما بنا داریم از سلامتی، خانه، آسایش و آبروی خودمان در راه اوامر تقدیری و تشریعی خدا بگذریم؟ اگر خدا نگذاشت به دوست داشتنی‌هایمان برسیم آیا بنا داریم که صبر کنیم؟ آیا بنا بر این داریم که اگر خدا دستور داد: «از فلان دوست داشتنی‌هایت دست بردار»، بگوییم چشم؟! هرکس چنین بنایی داشته باشد، سجده‌هایش، نمازش و زندگیش نورانی‌تر می‌شود.

یکی  از راه‌های کسب و تقویت عزم و بنای مبارزه با نفس، دعا است/ تجربۀ لحظات جدایی از نفس در روضۀ امام حسین(ع)

  • یکی از راه‌های کسب و تقویت عزم، دُعا است. عزم و بنای مبارزه با نفس را باید از خدا بخواهیم. دعا و خواستن از خدا برای عزم و بنا داشتن لازم است. اگر با خدا مناجات کنیم و از او بخواهیم، خدا حتماً کمک می‌کند. بسیاری از شهدا وقتی واقعاً از خدا شهادت می‌خواستند و اعلام آمادگی می‌کردند، خدا هم عزمشان را تقویت می‌کرد و شهادت را برایشان رقم می‌زد.
  • یکی از مهمترین آثار تربیتی ذکر کربلا و روضۀ امام حسین(ع) این است که مهمترین جایی است که لحظات جدایی از حب نفس را می‌توان تجربه کرد. می‌گویی: «خدایا! من دیگر برای خودم گریه نمی‌کنم. برای نیازمندی‌های خودم نیست، برای کسی گریه می‌کنم که در کربلا به روی زمین افتاده‌است...» دیگر «خودت» مطرح نیستی.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۸
مجید شهشهانی

سخنرانی هفتگی حجت الاسلام پناهیان با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی»/تنها مسیر-31

همۀ خوبی‌ها بدون «زیرپا گذاشتن نفس» سرانجام از دست می‌روند!/ چه شد که در کربلا عد‌ه‌ای نمازخوان بدترین جنایت تاریخ بشر را انجام دادند؟!/ اگر یک مذهبی مبارزه با نفس نکند، ممکن است جنایت‌هایی بکند که از کفار هم برنمی‌آید / مبارزه با نفس برای این است که کسانی مثل تروریست‌های سوریه درست نشوند

علیرضا پناهیان: چرا قابیل که اهل عبادت بود یک‌باره دست به جنایت زد؟! چرا اولین جنگ بشریت بین دو خداپرست بود؟ چه شد که در کربلا عد‌ه‌ای نمازخوان بدترین جنایت تاریخ بشر را انجام دادند؟!.. همۀ خوبی‌ها بدون «زیرپا گذاشتن نفس» سرانجام از دست می‌روند! اگر مبارزه با هوای نفس نکنیم، ممکن است تمام مهربانی‌ها و خوبی‌های ما در خدمت هوای نفس ما قرار گیرد؛ در واقع «نفس امارۀ بالسوء» سوار ماست و دارد از همۀ خوبی‌های ما به نفع خودش استفاده می‌کند ... دشمن تو بدی‌های تو نیست! دشمن تو رفتارهای بدِ تو هم نیست، دشمن تو نفس تو است! همان نفسی که برخی اوقات از تو کارهای خوب می‌خواهد، و با همان کارهای خوب تو را به جهنم می‌برد! همانطور که 6000 سال عبادتِ ابلیس، او را از جهنم نجات نداد. لذا انسانی که وجوه مثبت و خوبی‌هایی دارد، اگر نفس خود را زیر پا نگذاشته باشد، خوبی‌ها و زیبایی‌هایش سرانجام تبدیل به بدی و زشتی خواهند شد.

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع «تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و یکمین جلسه این مبحث را می‌خوانید: (متن و صوت سایر جلسات را از اینجا ببینید)

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (8.16 مگابایت)

 

اینکه نفس را دشمن تلقی کنیم، کار دشواری است و نیاز به تلقین دارد/ متاسفانه ابلیس و هوای نفس ما ادارۀ تلقین ما را به عهده گرفته‌اند

  • در جلسه قبل عرض شد که بعد از آگاهی از ضرورت مبارزه با نفس، قدم اول این است که نفس خود را دشمنِ خودمان تلقی کنیم و از نفس خود نفرت داشته باشیم. یعنی نگرش ما به نفس باید نگرشی باشد که نسبت به «بدترین دشمن» خود داریم. اینکه نفس را دشمن تلقی کنیم، کار بسیار دشواری است و نیاز به تلقین، تفکر و تأمل دارد و با اکتفا کردن به آگاهی حل نمی‌شود. حضرت امام(ره) در خصوص اهمیت و نقش تلقین در رشد معنوی تاکیدهای ویژه‌ای داشتند. (... و بعضیها خیال می‏کنند که این تکرار چرا؟ و حال آنکه لازم است. یکی از چیزهایی که برای ساختن انسان مفید است تلقین است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، باید آن مسائلی که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند به خودش، تکرار کند. یک مطلبی که تأثیر در نفس انسان باید بکند، با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می‏کند» صحیفه امام، ج‏13، ص: 397)
  • انسان باید خودش قدرت تلقین کردن به خود را داشته باشد و وقتی را برای تلقین به نفس قرار دهد. ولی متأسفانه زندگی روزمره ما این‌گونه شده است که تلقین‌ها را دیگران برای ما انجام می‌دهند و رسانه‌ها، فیلم‌ها و سخنان اطرافیان عواملی هستند که موجب تلقین از بیرون می‌شوند.
  • اگر هم خودمان چیزی را به خودمان تلقین می‌کنیم غالباً سخنان منفی و ناشکرانه و غیرخداپسندانه، حسادت‌ها، حسرت از گذشته و نگرانی بی‌جا از آینده است. همه‌اش تلقین منفی است، و خبر چندانی از تلقین مثبت نیست. این یعنی ابلیس و هوای نفسِ ما ادارۀ تلقین ما را به عهده گرفته‌اند. باید یک مدتی تلقین کردن به خود را به عهده بگیریم و امور خوب را به خود تلقین کنیم و وقتی از عهدۀ تلقین به خود برآمدیم، در رأس امور، این را به خودمان تلقین کنیم که «بدترین دشمن ما نفس ماست و باید با او مبارزه کنیم.»

«دشمنی با نفس» همۀ خوبی‌ها را می‌آورد/ همۀ خوبب‌ها و زیبایی‌ها بدون «زیرپا گذاشتن نفس»، سرانجام از دست می‌روند!

  • یقیناً اولیاء خدا مثل حضرت امام(ره)، آیت الله بهجت(ره)، و امثال آیت الله حق‌شناس (ره) و آیت الله خوشوقت(ره) ابتدا همین‌گونه قدم‌ها را برداشته‌اند که به جایی رسیده‌اند.
  • فرزند آیت الله العظمی بهجت (ره) نقل می‌کند که از ایشان پرسیدیم حضرت امام (ره) در عرفان عملی هم کار کرده بود؟ پدرم می‌فرمود: بله. بعد گفتم شما از ایشان چیزی بگویید. پدرم فرمود: یک دفعه منزل ایشان مهمان بودیم و خورشت قورمه سبزی آورده بود و خودش نخورد. من پرسیدم برای چه نمی‌خوری؟ گفت: خیلی دوست دارم، می‌خواهم نخورم. چون خیلی این غذا را دوست دارم، می‌خواهم نخورم. (گفتگوی حجت الاسلام علی بهجت با خبرگزاری فارس؛06/03/92)
  • وقتی آیت الله بهجت می‌خواهند از مراتب عرفان عملی امام(ره) یک مثال یا خاطره ذکر کنند، از غذایی که دوست دارد، اما نمی‌خورد حرف می‌زند. آیت الله بهجت می‌توانستند از میزان معرفت امام(ره) به خدا، یا از محبتشان به اهلبیت، یا حتی از تقیدشان به نماز اول بگویند، اما چرا از مخالفت با یک دوست‌داشتنی مثال می‌زنند؟ برای اینکه کسی که نفسش را زیر پایش بگذارد، هم معرفت به خدا پیدا می‌کند، هم علاقۀ به اهل‌بیت و هم تقید به نماز اول پیدا می‌کند. ضمن اینکه شما هر وجه مثبت دیگری را دربارۀ یک آدمی بگویید، اگر اهل این نباشد که نفسش را زیر پایش بگذارد، آن زیبایی‌ها و خوبی‌هایش سرانجام از دست می‌روند و چه بسا روزی تبدیل به زشتی شوند.

بسیاری از متدینین نفس خود را دشمن خود نمی‌دانند و این یک خطر بزرگ است!/ اگر مبارزه با هوای نفس نکنیم، ممکن است تمام مهربانی‌ها و خوبی‌های ما در خدمت هوای نفس ما قرار گیرد

  • قدم اول بعد از فهمیدن اینکه برای رسیدن به قرب پروردگار «تنها مسیر، جهاد با نفس است» و نه بسیاری از کارهای خوب دیگر(که تمام اقدامات و قدم‌های دیگر همه از لوازم، مقدمات و یا شعبات جهاد با نفس است)، این است که از نفس خودت نفرت داشته باشی، ازش بترسی، مراقبش باشی، و او را زمین بزنی. یعنی نگرش شما نسبت به نفس منفی باشد و از آن به عنوان دشمن تنفر داشته باشی. (امیرالمؤمنین(ع): زمانى که به نفْس خود بیشترین اعتماد را دارى، از فریب او بیشتر برحذر باش؛ کُن أوثَقَ ما تَکونُ بنَفسِکَ، أحذَرَ ما تَکونُ مِن خِداعِها؛ غررالحکم/530)
  • با وجود تأکیدهای مکرر دین بر اینکه شدیدترین دشمن انسان نفس اوست(أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏؛ میزان الحکمة/12182)، اما شاید بشود گفت اغلب متدیننین، با نفس‌شان دشمن نیستند و حتی نفس‌شان را دشمن خودشان هم نمی‌دانند؛ و این یک خطر بزرگ است! کسی که با نفس خود دشمن است، هر روز در حال مراقبه، مبارزه و جنگ و جهاد با نفس خود است.(امیرالمؤمنین(ع): یَنْبَغی للعاقِلِ أنْ لایَخْلو فی کُلِّ حالَةٍ عَن طاعةِ ربِّهِ و مُجاهَدةِ نَفْسِهِ؛ غررالحکم/3492)
  • باید ببینیم آیا در دلِ ما نسبت به دشمنی به نام «نفس»، کینه و نفرت وجود دارد یا نه؟ متاسفانه کینه و نفرتی که باید نسبت به نفس خود داشته باشیم، در اغلب ما نیست.
  • هر یک از ما باید هر روز در احوال خود نگاه کند و ببیند در طول روز چند بار نفس خود را زمین زده و چند بار از نفس خود شکست خورده. مثلاً امروز برای خواندن نماز اول وقت تنبلی می‌کردی ولی برخلاف هوای نفست، بلند شدی و نماز خواندی؛ این یعنی یک‌بار نفست را زمین زدی. اما بعد پای تلویزیون نشستی و فیلمی را که لازم نبوده ببینی و می‌توانستی به جای آن کار مفیدتری انجام بدهی، دیدی. و وقتی تصمیم گرفتی بلند شوی، نتوانستی و تنبلی کردی، پس از نفست شکست خوردی.
  • هر روز بررسی کن ببین چندبار نفس را زمین زدی؟ و چندبار نفست تو را زمین زد؟ مسئلۀ اصلی این است. اینکه که من این چندتا خوبی را دارم، من آدم مهربانی هستم، اهل بخشش هستم، ... اینها را بگذار کنار و خیلی به اینها غرّه نشو، اینها بدون مبارزه با نفس، دردی را از روح انسان دوا نمی‌کند و انسان را به سرانجام نمی‌رساند. زیرا اگر مبارزه با هوای نفس نکنیم، ممکن است تمام مهربانی‌ها و خوبی‌های ما در خدمت هوای نفس ما قرار گیرد؛ در واقع «نفس امارۀ بالسوء» سوار ماست و دارد از همۀ خوبی‌های ما به نفع خودش استفاده می‌کند. مثلاً نفس‌مان به ما می‌گوید: «تو آدم بخشنده‌ای هستی، اینجا یک بخشش از خودت نشان بده تا لذتی ببرم و اعتباری پیدا بکنم!» یعنی در جهت هوای نفس خودمان بخشش می‌کنیم نه در جهت مخالفت با نفس!
  • مسئله و دعوای اصلی بر سر نفس است. دشمن تو بدی‌های تو نیست! دشمن تو رفتارهای بدِ تو هم نیست، دشمن تو نفس تو است! همان نفسی که برخی اوقات از تو کارهای خوب می‌خواهد، و با همان کارهای خوب تو را به جهنم می‌برد! همانطور که 6000 سال عبادتِ ابلیس، او را از جهنم نجات نداد. لذا انسانی که وجوه مثبت و خوبی‌هایی دارد، اگر نفس خود را زیر پا نگذاشته باشد، خوبی‌ها و زیبایی‌هایش سرانجام تبدیل به بدی و زشتی خواهند شد.

باید دشمنی نفس با خودمان را لمس کنیم و بفهمیم که این دشمن خطرناک ما را رها نمی‌کند

  • باید دشمنی نفس با خودمان را لمس کنیم و بفهمیم که این دشمن خطرناک ما را رها نمی‌کند و قطعاً به ما ضربه می‌زند. تا وقتی که این دشمن را از بین نبری، از او در امان نخواهی بود. اگر بتوانیم این نگرش را پیدا کنیم که نفس‌مان بدترین دشمن ماست، آنوقت می‌توانیم با او مقاتله و جنگ کنیم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «به کمک عقلت، با هوای نفست مقاتله کن و بجنگ تا رشد کنی؛ قَاتِلْ هَوَاکَ بِعَقْلِکَ تَمْلِکْ رُشْدَک‏»(غررالحکم/حدیث818) مجاهده به معنای کوشش بسیار و مبارزه است، اما مقاتله صریحاً به معنای جنگیدن است؛ جنگی که در آن قصد کشتن وجود دارد. لذا حضرت دربارۀ کسانی که در مبارزه با هوای نفس پیروز شده‌اند، می‌فرماید: «شهوت و هوای نفس خود را کشته‌اند؛ مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ» (نهج البلاغه/خطبۀ 193)‏
  • حضرت در روایت قبلی نفرمودند: «از هوای نفست تبعیت نکن»، فرمودند: «قاتل نفسک»، یعنی بجنگ به قصد کشت؛ چرا؟ چون این نفس با تبعیت نکردن کنار نمی‌نشیند، اگر یک دفعه تبعیت نکنی، مرتبۀ دیگر می‌آید، تا ... بالاخره ضربۀ خودش را بزند. لذا باید آنقدر با نفست بجنگی تا مرگش اعلام شود: «مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ»
  • رسول خدا(ص) هم خطر نفس را به گونه‌ای دیگر اعلام می‌فرمایند: «اِستَعیذوا باللّهِ مِن الرَّغَبِ»(کنز العمال/حدیث6160) یعنی به خدا پناه ببر از اینکه میل شدیدی به یک چیزی پیدا کنی. زیرا همین میل شدید، تو را نابود می‌کند. مردم چه چیزی را خیلی بد می‌دانند و از آن به خدا پناه می‌برند؟! شاید بگویند: از سرطان یا از تصادف به خدا پناه می‌بریم.  اما رسول خدا(ص) می‌فرماید: از رغبت پیدا کردن، و از شدیداً متمایل شدن به چیزی، به خدا پناه ببر! بگو: «خدایا! دل ما را حفظ کن یک‌وقت یک چیزی را زیاد دوست نداشته باشی.» ما باید چنین نگاهی به تمایلات نفسانی پیدا کنیم.

اهمیت مجاهده با نفس در حالات پنجگانه / نگرش ما به نفس با نگرش آیات و روایات به نفس خیلی فاصله دارد

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ وَ إِذَا اشْتَهَی وَ إِذَا غَضِبَ وَ إِذَا رَضِیَ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَی النَّار(من لا یحضره الفقیه/4/400) امام صادق(ع) می‌فرمایند کسی که در چهار لحظه بتواند مالک نفس خودش باشد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام می‌کند. «إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ»: وقتی که می‌بیند این نفسش مایل به چیزی شده یا از چیزی ترسیده، در این دوتا لحظه بتواند مالک نفس خودش باشد. اگر نفسَت مایل به چیزی شد، باید بهش بگویی «چه خبر است؟ با چه منطق و ملاکی ناگهان عاشق شدی؟ بی‌خود می‌کنی اینقدر اصرار می‌کنی.» مالکش بشو! اگر از چیزی ترسیدی یا نفرت پیدا کردی، به حرف نفست گوش نکن؛ به نفسَت بگو: «چه خبر است اینقدر شلوغش کردی؟»
  • بعد می‌فرماید: «و إذا إشتَهَی وَ إذا غَضِبَ وَ إذا رَضِیَ»: وقتی که نفس شهوتی پیدا می‌کند یا غضبناک می‌شود، و وقتی که راضی می‌شود و آرامش بی‌جا پیدا می‌کند، در این مواقع، باید بتوانی مالک نفس خودت باشی. انسان اصلاً نباید به خودش حق بدهد عصبانی بشود؛ به نفست بگو: «چه خبر است عصبانی شدی؟ چه چیزی را خیلی دوست داشتی و اصرار داشتی که به تو برسد که نرسیده؟ اصلاً بی‌خود دوست داری و اصرار داری، که حالا چون بهش نرسیدی، اعصابت به‌هم ریخته. تو حق نداری عصبانی بشوی.» با نفست بجنگ، بهش بگو: «چرا ناراحت شدی؟ چرا دلت رفت؟ چرا زیادی خوشحال شدی؟ چه خبر است؟ پس‌فردا می‌خواهی چه بلایی سر من دربیاوری؟» بگیر یقۀ نفس خودت را.
  • امام صادق(ع) می‌فرماید اگر در همۀ این حالت‌های پنج‌گانه «إذا رغب، إذا رهب، إذا اشتهی، إذا غضب، إذا رضی» و در همۀ این لحظه‌ها مالک نفس خودت شدی و نگذاشتی این نفس راحت اسب‌دوانی کند، خدا بدنت را بر جهنّم حرام خواهد کرد. آیا این نتیجه کمی است؟! ببینید مجاهدۀ با نفس چه ارتباط مستقیمی پیدا می‌کند با رفع عذاب الهی! از آنطرف بهای بهشت هم جهاد با نفس است(امیرالمؤمنین(ع): جِهادُ الهوی ثَمَنُ الجَنّةِ؛ غررالحکم/4756)
  • این پنج حالت، شامل اغلب حالات انسان را شامل می‌شود؛ انسن یا راضی است، یا ناراحت و عصبانی، یا تمایل دارد به چیزی یا می‌ترسد از چیزی. آنوقت اگر کسی بخواهد در این حالات مالک نفسش باشد، آیا فرصتی برای آرامش و بی‌خیالی برایش می‌ماند؟
  • ببینید چقدر این نفس وحشتناک است، چه کارهایی می‌کند و چه نقشی در عالم هستی دارد که جهنم و بهشت ما بسته به جنگ با این نفس است.
  • دوستان من! نگرش ما به نفس با نگرشی که آیات و روایات به نفس دارند، خیلی فاصله دارد. ما نیاز داریم که این نگرش خودمان را اصلاح کنیم. یکی از راه‌های مهم که حضرت امام(ره) هم بعد از 60 سال سلوک معنوی، تاکید می‌فرمودند، تکرار و تلقین است. یکی از کارهایی که می‌تواند با مرور و تامل در روایات در جلسات معنوی صورت گیرد همین توصیۀ امام(ره) است. مرور و تامل در روایات مربوط به دشمنی و جهاد با نفس، بخش مهمی از عملیات تلقین است؛ تلقین برای اینکه نفرت از نفس پیدا کنیم، برای اینکه دشمنی نفس برایمان جا بیفتد، برای اینکه این نگرش که خدا و اولیاء خدا می‌خواهند در ما ایجاد شود.
  • یکی از پاسخ‌هایی که حضرت آیت الله بهجت(ره) در پاسخ کسانی که از ایشان توصیه برای سلوک معنوی می‌خواستند، این بود که می فرمودند: «هر روز، یک روایت از کتاب (جهادُ النّفس) وسائل الشیعه را مطالعه کنید. در واضحاتش بیشتر فکر کنید. بعد این را در خودتان می بینید که سر یک سال، عوض شده‌اید!»(نکته های ناب/143)

جایگاه مبارزه با هوای نفس در دعای تعلیمی رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع)/ «خدایا من را رها نکن که میل من مخالف میل تو باشد»

  • رسول خدا(ص) از قول خداوند متعال به علی‌بن ابیطالب(ع) دعایی را یاد دادند که باز هم در این دعا جایگاه محوری هوای نفس را می‌شود دید. رسول خدا(ص) بنابر این نقل فرمودند: «علی‌جانم! خداوند متعال به من فرموده است که: هرکس بین دو امری که نمی‌داند کدامش بهتر است مردّد شد، و می‌خواست نظر من(خدا) را بداند و مطابق آنچه من دوست دارم عمل کند و خلاصه اینکه دوست داشت من برایش انتخاب کنم، بگوید: «...خدایا! من به علم تو که همۀ کائنات را در بر گرفته قسمَت می‌دهم-که تو به هوای نفس و ظاهر و باطن من عالم هستی- که من را به همان سمتی که می‌پسندی بکشانی» تا اینکه می‌فرماید: «و من را رها نکن که میل من مخالف میل تو باشد، یا خواستۀ من غیر از خواستۀ تو باشد و با قدرت خودت، من را به سمت چیزی که دوست داری ببر و با قدرت خودت آنچه دوست داری را بر آنچه من دوست دارم غلبه بده، تا اینکه با هوای تو هوای من تنظیم بشود! (...اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی زَوَیْتَ بِهَا عِلْمَ الْأَشْیَاءِ کُلِّهَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ، فَإِنَّکَ عَالِمٌ بِهَوَایَ وَ سَرِیرَتِی وَ عَلَانِیَتِی؛ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْفَعْ بِنَاصِیَتِی إِلَی مَا تَرَاهُ لَکَ رِضًا فِیمَا اسْتَخَرْتُکَ فِیهِ حَتَّی یُلْزِمَنِی ذَلِکَ أَمْراً أَرْضَی فِیهِ بِحُکْمِکَ وَ أَتَّکِلُ فِیهِ عَلَی قَضَائِکَ وَ أَکْتَفِی فِیهِ بِقُدْرَتِکَ وَ لَا تَقْلِبْنِی وَ هَوَایَ لِهَوَاکَ مُخَالِفاً، وَ لَا بِمَا أُرِیدُ لِمَا تُرِیدُ مُجَانِباً، اغْلِبْ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی تَقْضِی بِهَا، «مَا أَحْبَبْتَ» عَلَی «مَنْ أَحْبَبْتُ»، بِهَوَاکَ هَوَایَ؛ مستدرک الوسائل/6/244)

اهمیت عمل نکردن به میل نفس/ نفس انسان چگونه بزرگ و پُررو می‌شود؟ / راهکار ابلیس و راهبرد امیرالمؤمنین(ع)!

  • مگر چقدر اهمیت دارد که انسان مراقبت کند که به میل نفسش عمل کند؟ اهمیتش به این است که اگر در قدم اول به میل نفست -که گناه نباشد- عمل کنی، ممکن است برای یکی دوبار عیبی نداشته باشد؛ اما این نفس -وقتی که به میلش عمل کردی- قوی‌تر می‌شود و بعد از چند قدم قطعاً تو را به گناه وادار می‌کند، و قطعا نمی‌توانی مقاومت کنی. یعنی وقتی به میل نفست عمل کردی، نفست بزرگ و پُررو می‌شود، و وقتی که بزرگ شد، ایستادن در مقابل او و به حرفش گوش نکردن، خیلی سخت می‌شود. اگر یک هنرمند انیمیشنش را درست کند، می‌تواند این مفهوم مهم و مغفول را به سادگی برای مردم جابیندازد. وقتی دو جا در زمینه‌های معمولی، که گناه هم نیست، به حرف نفس گوش کردی، نفست بزرگ می‌شود. دیروز اگر می‌گفت گناه بکن، می‌گفتی «برو! خجالت بکش. من را می‌خواهد به گناه وادار کند.» اما دو جا که گناه نبود و به حرفش گوش کردی و گُنده شد، ایندفعه با صدای کلفت می‌گوید: «من دلم می‌خواهد باید این گناه انجام شود!» «می‌گویی: چشم چشم، چشم، زورم به تو نمی‌رسد»
  • ابلیس می‌گوید: من با «گناه» بندگان خدا را هلاک می‌کنم و به جهنّم می‌برم، اما آنها توبه می‌کنند و حال من را می‌گیرند و من را هلاک می‌کنند. بعد من آنها را به هوای نفس-یعنی به چیزهایی که دوست دارند ولی گناه نیست- وادار می‌کنم، و اینها می‌گویند: ما که گناه نکردیم، و خیال می‌کنند که راهشان درست است، بعد انتهای این مسیرشان می‌روند به جهنّم، اما چون نمی‌فهمند که دارند به سوی جهنّم می‌روند، دیگر توبه هم نمی‌کنند. (قال رسول الله(ص):إنّ إبلیسَ قالَ: أهلَکتُهُم بِالذُّنوبِ فأهلَکونی بالاستِغفارِ، فلَمّا رأیتُ ذلکَ أهلَکتُهُم بالأهواءِ، فهُم یَحسَبونَ أنّهُم مُهتَدونَ فلا یَستَغفِرونَ؛ میزان الحکمه/٢١٣٨٩)
  • امیرالمؤمنین(ع) دقیقاً به همین راهبرد(عمل نکردن به میل نفس) در برخورد با نفس اشاره می‌فرمایند: «به نفْس‌هایتان رخصت ندهید که این رخصت دادنها شما را به راه‌های ستمکاران می‌برد و با نفْس‌هایتان مماشات نکنید که مماشات کردن با آن شما را به گناه و معصیت می‌کشاند؛ لا تُرَخِّصوا لأنفُسِکُم فتَذهَبَ بکُمُ الرُّخَصُ مَذاهِبَ الظَّلَمَةِ، و لا تُداهِنوا فیَهجُمَ بکُمُ الإدهانُ علَی المَعصیَةِ(نهج البلاغه/خطبه86) و در جای دیگر می‌فرمایند: «به نفْس خود در پیروی از هوس و برگزیدن لذّت های دنیا رخصت مده که دین تو خراب می‌شود و درست نمی شود؛ لا تُرَخِّصْ لِنفسِکَ فی مُطاوَعَةِ الهَوی و إیثارِ لَذّاتِ الدُّنیا ؛ فیَفسُدَ دِینُکَ و لا یَصلُحَ» (غرر الحکم/حدیث10400)
  • امیرالمؤمنین(ع) به فرآیند بزرگ و پُررو شدن نفس هم اینگونه اشاره می‌فرمایند: «هر که در آنچه دوست دارد بر نفْس خود آسان گیرد، در آنچه دوست ندارد نفْسش او را به رنج و زحمت اندازد, مَن سامَحَ نفسَهُ فِیما یُحِبُّ أتعَبَتهُ فیما یَکرَهُ »(غررالحکم/حدیث8782) و یا می‌فرمایند: «این نفْس‌ها را سرکوب کنید؛ زیرا که نفْس‌ها گرایش شدید به شهوت‌های خود دارند، اگر از آنها اطاعت کنید، شما را به سوی بدترین فرجام منحرف می‌کنند؛ اِقمَعوا هذهِ النُّفوسَ ؛ فإنّها طُلَعَةٌ إن تُطِیعُوها تَزِغْ بِکُم إلی شَرِّ غایَةٍ»(غررالحکم/حدیث2559) و «هر کس با نفس خود سازشکارى کند، نفسش او را به ارتکاب گناهان می‌کشاند؛ مَن داهَنَ نفسَهُ هَجَمَت بهِ على المعاصِی المُحَرَّمَةِ»(غررالحکم/9022)

امام صادق(ع): از نفس‌های خودتان بترسید، همچنان که از دشمنان‌تان می‌ترسید

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «احْذَرُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَکُمْ»(کافی/2/335) بترسید از هوای نفس‌تان، همان‌جوری که از دشمنان‌تان می‌ترسید.
  • البته الان این حدیث را جوانانی می‌شنوند که دشمن را از نزدیک نچشیده‌اند. حتی جوان‌های دوران دفاع مقدس هم همیشه دشمن را از نزدیک تجربه نمی‌کردند، فقط برخی اوقات شرایطی پیش می‌آمد که دشمن را از نزدیک لمس می‌کردند. اما جوانی که اصلاً دفاع مقدس را ندیده، چگونه می‌خواهد دشمن را تصور کند و دشمنی او را لمس کند، تا بتواند به این فرمایش امام صادق(ع) عمل کند؟ کار راحتی نیست.
  • در ادامۀ روایت، حضرت می‌فرماید: «برای انسان، هیچ دشمنی، شدیدتر از «پیروی از هوای نفس» نیست؛ فَلَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَعْدَى لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ»(کافی/2/335)

زشتی و پستی هوای نفس باید برای ما جا بیفتد/امیرالمؤمنین(ع): تابع هوای نفس ذلیل‌تر تر از بردۀ زرخرید

  • جمع‌بندی مباحث گذشته این شد که نسبت به هوای نفس خود باید دو احساس داشته باشیم. 1. هوای نفس را دشمن خود بدانیم 2-هوای نفس را زشت، کریه و پَست بدانیم. نگاه ما به نفس باید همان نگاهی باشد که به یک چیز متعفن داریم. ما باید به کمک مرور و تکرار و تفکر در آیات و روایات آنقدر این دو مطلب را به خودمان تلقین کنیم، که این دو احساس را نسبت به نفس خودمان پیدا کنیم. ائمه هدی(ع) سنگ تمام گذاشتند و همه حرف‌ها را در این زمینه به ما زدند؛ تمام تلاش‌شان را انجام دادند تا ما این مسائل برای ما جا بیفتد. ما هم باید تمام محبّت‌تمان به اهل‌بیت(ع) را به کار بگیریم برای اینکه کلمات نورانی‌شان در این زمینه برایمان جا بیفتد.
  • یکی از روایاتی که برای تلقین زشتی و پستی تبعیت از هوای نفس می‌تواند به ما کمک کند، این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) است که می‌فرماید: «کسی که شهوات و دوست‌داشتنی‌هایش بر او غلبه پیدا می‌کند ذلیل‌تر از عبد و برده‌ای است که خرید و فروش می‌شود؛ مَغْلُوبُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ‏ مِنْ‏ مَمْلُوکِ‏ الرِّقِّ»(غررالحکم/ص709) حالا ببینید می‌توانید نسبت به ذلت و بیچارگی یک برده‌ای که خرید و فروش می‌شود احساس دقیقی داشته باشید یا نه.

امام کاظم(ع): کسی که به نقایص نفس خود رسیدگی نکند، هوای نفس بر او غلبه می‌کند

  • امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: «کسی که به نقایص نفس خود رسیدگی نکند، هوای نفس بر او غلبه می‌کند و کسی که (به واسطۀ چیرگی مداوم هوای نفس) مدام در حال ناقص شدن و کم شدن است (و در نتیجه هر روز وضعش بدتر از دیروز است) مرگ برای او بهتر است؛ مَنْ‏ لَمْ‏ یَتَعَاهَدِ النَّقْصَ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَیْهِ الْهَوَی وَ مَنْ کَانَ فِی نَقْصٍ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ»(من لا یحضره الفقیه/ج4/ص382) همان‌طور که می‌بینید در اینجا کاری به این ندارد که چقدر آدم خوبی هستی و چندتا خوبی یا بدی داری، بلکه می‌فرماید باید مدام به نفس خود رسیدگی کنی. یعنی در بیرون دنبال فهرست بدی‌ها و خوبی‌های خودت نباش، بلکه در درون خودت به دنبال این باش که چند بار بر نفس خود غلبه‌ کرده‌ای و چند بار از آن شکست خورده‌ای.

یک راز مهم در موضوع مبارزه با نفس/ چه می‌شود بعضی‌ها -مثل تروریست‌های سوریه- به جنایت‌های وحشیانه دست می‌زنند؟

  • در موضوع مبارزه با نفس یک راز مهم وجود دارد که اگر به این راز پی ببریم، ریشۀ بسیاری از حوادث تاریخی و حتی حوادث کنونی منطقه را می‌فهمیم. مثلاً این روزها شما برخی از تصاویر مربوط به وحشیگری و جنایت تروریست‌ها در سوریه را دیده‌اید که چگونه آدم‌های بی‌گناه را زنده زنده به آتش می‌کشند یا بچه‌ها را سر می‌بُرند و تیرباران می‌کنند، اما چه می‌شود بعضی‌ها به این حدّ از رذالت می‌رسند؟ آیا اینها صرفاً اشتباه کرده‌اند یا دچار سوء تفاهم شده‌اند؟! قصه به این سادگی‌ها نیست و باید رذالت اینها را ریشه‌یابی کرد.

چرا قابیل که اهل عبادت بود یک‌باره دست به جنایت زد؟! /چرا اولین جنگ بشریت بین دو خداپرست بود؟/ چه شد که در کربلا عد‌ه‌ای نمازخوان بدترین جنایت تاریخ بشر را انجام دادند؟!

  • چرا خداوند اولین جنگ تاریخ حیات بشر را بین دو آدم خداپرست (هابیل و قابیل) قرار داده‌ است؟ چون می‌دانید که قابیل آدم کافری نبود، حتی اهل عبادت بود و برای خدا قربانی داده بود و فقط قربانی او قبول نشد؛ مثل خیلی از کارهای خوبی که ما انجام می‌دهیم و قبول نمی‌شود. ولی چه شد که یک‌باره دست به جنایت زد؟ چرا اولین جنگ تاریخ بشر، بین یک حرام‌خور و یک حلال‌خور نبود؟ چرا بین یک بی‌نماز و یک نماز‌خوان نبود؟
  • بالاترین جنایتی که در عالم رخ داده است، جنایت کربلا و قتل اباعبدالله الحسین(ع) است.(لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏؛ امالی صدوق/116) در کربلا هم دوباره می‌بینیم یک عده آدم نمازخوان دست به جنایت می‌زنند! چه شد یک عدۀ به ظاهر مسلمان یا نمازخوان بدترین جنایت تاریخ بشر را انجام دادند؟!

شاید مارکسیست‌ها به اندازۀ سازمان منافقین خلق که نماز می‌خواندند، جنایت‌کارانه آدم نکشتند/ دلیل جنایات وحشیانۀ تروریست‌های سوریه که اهل نماز و دیانت هستند چیست؟

  • در تاریخ انقلاب خودمان هم گروه‌های تروریستی مختلفی داشتیم؛ هم جنایت منافقین و هم مارکسیت‌ها را دیده‌ایم ولی شاید مارکسیست‌ها به اندازۀ منافقین سازمان مجاهدین خلق که نماز هم می‌خواندند، جنایت‌کارانه آدم نکشتند!
  • امروز هم در سوریه، تروریست‌هایی که به ظاهر مسلمان هستند، آن‌قدر وحشیانه آدم می‌کشند که بی‌سابقه است؛ از کافران و ملحدان کمتر چنین قساوت‌ها و جنایت‌هایی می‌بینیم. دلیل این‌ وحشی‌گری از سوی کسانی که اهل نماز و دیانت هستند چیست؟ برخی از این تروریست‌های سوریه آن‌قدر متشرّع هستند که اگر مفتی آنها به جهاد نکاح فتوا نداده بود، هرگز حاضر نمی‌شدند عمل منافی عفت انجام دهند. ولی با وجود این تشرّع، ببینید چقدر راحت آدم‌های بیگناه را می‌کشند!

آیا کسی که یک مقدار اهل مذهب و دیانت شد ولی مبارزه با هوای نفس نکرد، خیلی وحشی می‌شود؟/ اگر یک آدم مذهبی مبارزه با نفس نکند، ممکن است جنایت‌هایی بکند که از کفار هم برنمی‌آید/ خوارج مذهبی‌ترین گروهی که با امیرالمؤمنین(ع) جنگیدند و شکم زن حامله را دریدند

  • آیا اینها نشان نمی‌دهد کسی که یک مقدار مذهبی شد و اهل دین و دیانت شد ولی مبارزه با هوای نفس نکرد، خیلی وحشی می‌شود؟ شواهد تاریخی نشان می‌دهد اولین جنایت تاریخ، یعنی قتل هابیل توسط قابیل از همین نوع بوده و بزرگترین جنایت تاریخ در کربلا هم از این نوع بوده است. وحشی‌گری‌های امروز در سوریه و جاهای دیگر نیز از همین نوع است.
  • خوارج مذهبی‌ترین گروهی بودند که با امیرالمؤمنین(ع) جنگیدند. خوارج آن‌قدر متشرّع بودند که وقتی اشتباهاً در مزرعه‌ای به یک چهارپا، تیر زدند و آن را کشتند، بلافاصله رفتند تا از صاحب آن حلالیت بطلبند! آن‌وقت همین‌ خوارج مردی به نام عبدالله ‌بن‌ خباب را به جرم محبت امیرالمؤمنین(ع) یا کافر ندانستن علی(ع) در مقابل همسر باردارش سر بریدند و بچۀ او را هم مهدورالدم دانسته و شکم همسر باردارش را شکافته و بچه را هم کشتند(موسوعة التاریخ الاسلامی/5/237)
  • چطور یک انسان به چنین وحشی‌گری و جنایتی دست می‌زند؟ آیا این عادی است؟! هیچ‌ کدام از اینها تصادفی نیست بلکه نشان‌دهندۀ یک واقعیت مهم است و از برخی قواعد عالم هستی حکایت می‌کند. همۀ اینها به ما می‌گوید که اگر یک آدم به ظاهر مذهبی و متشرع، مبارزه با نفس نکند و مطیع هوای نفسش باشد، می‌تواند از آدم کافر و ملحدی که همیشه مطیع هوای نفسش است، وحشی‌تر بشود؛ از این آدم مذهبی ممکن است جنایت‌هایی سر بزند که از کافران و ملحدان هم سر نمی‌زند!
  • گاهی اوقات از آدمی که ادعای دین و ایمان ندارد، انصافی دیده می‌شود که از آدمی که ادعای دین و ایمان دارد ولی مطیع هوای نفس خودش است، این انصاف را نمی‌بینیم. این آدم مدعیِ دیانت، جنایت‌ها و خیانت‌هایی مرتکب می‌شود که حدّ و حساب ندارد.
  • این‌طور نیست که حتماً جنایت‌کار بودن این ‌مذهبی‌ها را در آدم‌کشی ببینیم، بلکه هر کسی در هر عرصه‌ای که هست به نوعی رذالت خود را نشان می‌دهد. مثلاً گاهی یک عنصری در عرصۀ رسانه می‌بینید که بچه مذهبی بوده ولی چون مطیع هوای نفسش است دروغ‌هایی حاضر است ببندد و تخریب‌هایی حاضر است بکند که یک آدم ملحد حاضر نیست چنین ‌کارهایی انجام دهد. یعنی یک آدم ملحد حاضر نبود کسی را این‌طور تخریب کند. یک آدم مذهبی و نمازخوان که مطیع هوای نفس باشد، گاهی در رذالت غوغا می‌کند و کارهای زشتی انجام می‌دهد که از یک کافر ملحد هم برنمی‌آید.

بچه‌مذهبی‌ها مواظب باشند برای فرار از مبارزه با نفس، پشت دینداری خود پنهان نشوند

  • بچه‌مذهبی‌ای که مطیع هوای نفسش باشد، تبعیت خودش از هوای نفس را توجیه می‌کند. مثلاً اگر با شوهرش دعوا کند، شوهرش را تکفیر می‌کند و او را به لجن می‌کشد. یا آقای مذهبی اگر با خانمش دعوا کند، او را تکفیر می‌کند و به لجن می‌کشد و همۀ هواپرستی‌های خود را پشت سر توجیهاتش مخفی می‌کند. ابلیس هم روز اول همین کار را کرد. ابلیس در توجیه سجده نکردنش گفت: «من از آدم بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک آفریده‌ای؛ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین»(اعراف/12)
  • بچه‌مذهبی‌ها مواظب باشند برای فرار کردن از مبارزه با نفس، پشت دینداری خود پنهان نشوند. مبارزه با هوای نفس اصلش برای ما مؤمنین و نمازخوان‌ها است نه برای کافران. جهاد با نفس برای کسانی نیست که در اروپا و کشورهای دیگر هستند و از دین و ایمان چیزی نشنیده‌اند. اگرچه آنها هم اگر مبارزه با نفس کنند سود می‌برند.

مبارزه با نفس برای این است که کسانی مثل تروریست‌های سوریه درست نشوند/ مسأله صرف یک برداشت اشتباه نیست

  • مبارزه با نفس برای اصلاح کافران نیست، برای این است که کسانی مثل تروریست‌های سوریه درست نشوند. برای اینهایی که تعصب‌های دینی قوی دارند ولی امروز دارند بچه سر می‌برند، آدم‌ها را زنده می‌سوزانند و جنایت‌های وحشتناک انجام می‌دهند. وقتی هم دستگیرشان می‌کنند می‌گویند: «زود باشید مرا بکشید تا به ملاقات پیامبر(ص) بروم!»
  • تصور نکنید این افراد تنها دچار سوء تفاهم شده‌اند یا اشتباه به عرضِ آنها رسانده‌اند! مگر یک آدم چقدر می‌تواند اشتباه کند؟ بالاخره هر آدمی عقل و شعور دارد و تا این حدّ نمی‌تواند دچار اشتباه بشود و از روی نفهمی جنایت کند. بالاخره انسان وجدان و فطرت دارد. پس مسأله صرف یک برداشت اشتباه نیست.

اگر نفس انسان پشت سر عبادتش بزرگ شود، یک جایی که فرصت پیدا کند جنایتی می‌کند که آدم‌های معمولی انجام نمی‌دهند

  • وقتی یک آدم مومن و مذهبی، به هوای نفس خود رسیدگی نکرد و نفس خود را رصد نکرد (به نقایص نفس خود رسیدگی نکرد؛ لَمْ‏ یَتَعَاهَدِ النَّقْصَ مِنْ نَفْسِهِ) نفس اماره‌اش بزرگ می‌شود و چون پشت سر عبادت قرار می‌گیرد، دیده نمی‌شود. یعنی نفسش پشت سر عبادت بزرگ می‌شود. لذا یک جایی که فرصت پیدا کند، جنایتی می‌کند که آدم‌های معمولی انجام نمی‌دهند.
  • اغلب آدم‌های متدین که خطاها و اشتباهات بزرگ می‌کنند، به خاطر نفسانیت آنهاست که آنها را به اشتباه می‌اندازد. اغلب آدم‌هایی که جاهل و نادان هستند، تبعیت از هوای نفس، آنها را به اینجا رسانده و اگر تبعیت از هوای نفس نکرده بودند به این جهالت نمی‌رسیدند.

گویا مؤمنِ هوای نفس پرست، تا قبل از ظهور نباید باقی بماند

  • همۀ ما در موضوع تبعیت از هوای نفس امتحان خواهیم شد. گویا مؤمنِ هوای نفس پرست تا قبل از ظهور نباید باقی بماند و باید غربال شود و به حسابش رسیده شود. از خدا می‌خواهیم هوای نفس را از دلِ ایمانی ما خارج کند و هوای نفس ما را پشت سر ایمان ما متورم و پنهان و جنایتکار نگه ندارد.
  • تنها جایی که می‌شود بر این نفس ذلیل کننده و ذلیل شده غلبه کرد، درِ خانۀ اباعبدالله(ع) و کنار گودی قتلگاه است ...  

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۳۰
مجید شهشهانی

پناهیان شب گذشته در سخنرانی هفتگی "تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)":

آغاز دوری از معنویت بنا نداشتن برای مبارزه با نفس است/ بعضی ها با اینکه برخی دستورات دینی را رعایت می کنند ولی بنای مبارزه بانفس ندارند، اینها مورد عنایت خاص خدا قرار نمی گیرند

حجت الاسلام پناهیان شب گذشته در در سخنرانی هفتگی "تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)" در هیات محبین امیرالمومنین(ع) عنوان کرد:

  • آغاز دوری از معنویت بنا نداشتن برای مبارزه بانفس است/ بعضی ها با اینکه برخی دستورات دینی را رعایت می کنند ولی بنای مبارزه بانفس ندارند، اینها مورد عنایت خاص خدا قرار نمی گیرند.
  • اگر قدم اول رشد، «احساس تنفر» نسبت به بزرگترین دشمن یعنی نفس است، شاید بتوان قدم دوم را عزم و بنای مبارزه با نفس دانست/ باید بنای مبارزه با نفس را داشته باشیم، حالا ممکن است خطایی انجام شود، ولی «بنای مخالفت با نفس» نجات می دهد.

مشروح این خبر متعاقبا منتشر خواهد شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۰۹
بیان معنوی

حجت الاسلام پناهیان در سخنرانی هفتگی"راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی"

وقتی کسی مومن و مذهبی باشد، ولی بصورت پنهان تابع هوای نفس باشد، از او شدیدترین جنایتها سر خواهد زد/ ابلیس، قابیل، خوارج، ابن ملجم، شمر و تروریستهای سوریه از این نمونه اند/ اینها هوای نفس متراکم دارند و یا دچار تکبر پنهانند

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در سی و یکمین جلسه سخنرانی هفتگی خود با موضوع "راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی" که جمعه شب ها در هیئت محبین امیرالمومنین(ع) و در محل مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین برگزار می شود، در  ادامه "بحث مبارزه با نفس، تنها مسیر رشد" را پی گرفت.

گزیده مطالب حجت الاسلام پناهیان در سخنرانی هفتگی"راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی" به شرح زیر است:

  • وقتی کسی مومن و مذهبی باشد، ولی بصورت پنهان تابع هوای نفس باشد، از او شدیدترین جنایتها سر خواهد زد/ ابلیس، قابیل، خوارج، ابن ملجم، شمر و تروریستهای سوریه ازاین نمونه اند/ اینها هوای نفس متراکم دارند و یا دچار تکبر پنهانند.
  • ما که مدعی ایمان و دیانتیم بیشتر باید مراقب مار خفته و بیماری نهفتۀ نفسانیت باشیم/کسی که سابقه مذهبیگری دارد، رفتار غلط خود را توجیه میکند و ازبین اعمال خوب تنها به دنبال کارخوبی است که مطابق هوای نفسش باشد.

مشروح خبر متعاقبا ارسال خواهد شد.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۰۲
بیان معنوی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-30

باید یک برنامۀ آموزشی برای «راه‌های مبارزه با هوای نفس» داشته باشیم/ لقمان «عِلم مبارزه با نفس» فرامی‌گرفت/ اولین قدم: داشتن نگرش «بدترین دشمن» به نفس خود/«گربه را دم حجله باید کشت» دربارۀ نفس باید انجام شود

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) هر هفته با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع «تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در اولین جلسه هفتگی و 30اُمین جلسه "تنها مسیر" را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (8.24 مگابایت)

 

چرا خدا به لقمان حکمت داد؟/امام صادق(ع): لقمان «علم مبارزه با نفس» فرا می‌گرفت

  • در جلسات قبل دریافتیم «جهاد با نفس» تنها مسیر برای تعالی و بهبود زندگی و بندگی است و در نهایت تنها راه برای رسیدن به قرب پروردگار متعال است. طبیعتاً باید پس از پذیرفتن این اصل به سراغ راه‌کار‌ها و اقدامات عملی برویم.
  • در این مسیر، به عنوان مقدمه باید به دنبال «علمِ مبارزه با نفس» باشیم و آگاهی‌های مورد نیاز در این زمینه را فرا بگیریم. یادگرفتن چنین علمی خیلی ارزشمند است. این علم مجموعه‌ای از آگاهی‌هاست که ضمن بیان مبانی، راه‌های جهاد با نفس و پیچیدگی‌های آن را برای ما مشخص می‌کند.
  • از امام صادق(ع) پرسیدند چرا خدا به لقمان حکمت داد و چرا این‌قدر آدم ارزشمندی شد؟ امام صادق(ع) در پاسخ، ابتدا به شیوۀ زندگی و برخی رفتارهای خوب لقمان اشاره می‌کنند و بعد می‌فرماید: لقمان کسی بود که فکر می‌کرد و عبرت می‌گرفت و علم مبارزه با هوای نفس را آموزش می‌دید تا بوسیلۀ آن بر هوای نفس خود غلبه کند و با نفس خود مجاهده نماید و و خودش را از شرّ شیطان محافظت کند.. به همین دلیل بود که خداوند به لقمان حکمت و عصمت داد؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لُقْمَانَ‏ وَ حِکْمَتِهِ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا أُوتِیَ لُقْمَانُ الْحِکْمَةَ بِحَسَبٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا أَهْلٍ وَ لَا بَسْطٍ فِی جِسْمٍ وَ لَا جَمَالٍ وَ لَکِنَّهُ کَانَ رَجُلًا قَوِیّاً فِی أَمْرِ اللَّهِ مُتَوَرِّعاً فِی اللَّه‏ ... وَ یَعْتَبِرُ وَ یَتَعَلَّمُ‏ مَا یَغْلِبُ‏ بِهِ‏ نَفْسَهُ‏ وَ یُجَاهِدُ بِهِ هَوَاه ُوَ یَحْتَرِزُ بِهِ مِنَ الشَّیْطَانِ فَکَانَ یُدَاوِی قَلْبَهُ بِالْفِکْرِ وَ یُدَاوِی نَفْسَهُ بِالْعِبَرِ- وَ کَانَ لَا یَظْعَنُ إِلَّا فِیمَا یَنْفَعُهُ- فَبِذَلِکَ أُوتِیَ الْحِکْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ ؛ تفسیر قمی/ج2/ص162)‏

باید یک برنامۀ آموزشی برای «راه‌های مبارزه با هوای نفس» داشته باشیم

  • ما برای درک مبانی و راه‌های مبارزه با هوای نفس باید آموزش ببینیم و یک برنامۀ آموزشی داشته باشیم. باید به دنبال آموختن علم جهاد با نفس باشیم. البته ممکن است این علم را «علم اخلاق» یا «علم تربیت» و یا به تعبیر بهتر «علم تهذیب نفس» بنامند، ولی در واقع این دانش به تعبیر امیرالمومنین(ع) آگاهی از «نظام دین» است.( نِظامُ الدِّینِ مُخالَفَةُ الهوی؛ غررالحکم/6427)
  • امام صادق(ع) در ادامۀ روایت می‌فرماید: «لقمان قلب خود را با فکر کردنِ زیاد و نفس خود را با عبرت‌ها مداوا می‌کرد؛ فَکَانَ یُدَاوِی قَلْبَهُ بِالْفِکْرِ وَ یُدَاوِی نَفْسَهُ بِالْعِبَر» یعنی بسیاری از مسائل این علم را با فکر کردن و عبرت گرفتن از تجربه‌ها نیز می‌توان دریافت، و دین تنها یک راهنماست. لازمۀ این سخن آن است که علوم تجربی هم می‌توانند هم جهت با دین، انسان را در مسیر مبارزه با هوای نفس کمک کنند. تعبیر «عبرت گرفتن» که در روایات زیاد به چشم می‌خورد فرقی با تجربه ندارد. عبرت یعنی از تجربیات خوب استفاده کردن و علوم تجربی منظم شدۀ تمام تجربیات انسان‌هاست که طی قرون و اعصار در موضوعات مختلف انباشته شده و نظم گرفته است. دین می‌تواند علوم تجربی را راهنمایی کند و علوم تجربی هم در مسیر رشد خود حتماً به همان حرف‌های دین می‌رسند.

مبارزه با نفس به انسان حکمت می‌دهد/لقمان علاوه بر حکمت، عصمت هم یافته بود

  • امام صادق(ع) در ادامه روایت، می‌فرماید: لقمان نزدیک نمی‌شد مگر به چیزی که نفعش در آن باشد. (تبعیت کردن از هوای نفس به ضرر انسان است و نفع انسان در مخالفت با هواس نفس است) به همین دلیل (یعنی به دلیل فراگیری دانش مبارزه با نفس و ممارست در جهاد با نفس و ...) به لقمان حکمت و عصمت داده شد؛ وَ کَانَ لَا یَظْعَنُ إِلَّا فِیمَا یَنْفَعُهُ- فَبِذَلِکَ أُوتِیَ الْحِکْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ.»‏(منبع پیشین)
  • به این فکر کنید که چرا مبارزه با نفس به انسان حکمت می‌دهد و او را تولیدکنندۀ علم قرار می‌دهد و راه طولانی فهمیدن پیچیده‌ترین قواعد عالم را برای او کوتاه و سهل می‌کند؟ و چرا انسان را به حد عصمت اکتسابی می‌رساند؟

خدا به لقمان عصمت عنایت کرد، چون واقعاً دنبال «مبارزه با نفس» بود

  • بر اساس فرمایش امام صادق(ع)، خداوند علاوه بر حکمت، به لقمان عصمت هم عطا کرد. برخی وقتی سخن از «عصمت» برای غیر از ائمۀ معصومین می‌شود، حساسیت منفی پیدا می‌کنند. در حالیکه سخن گفتن از عصمت اکتسابی در اثر تقوا و مبارزه با هوای نفس و اخلاص بارها در روایت‌ها آمده است. مثلاً امام باقر(ع) می‌فرماید: «اگر خداوند متعال، حسن نیت را در کسی ببیند او را در پناه عصمت قرار می‌دهد؛ إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى حُسْنَ نِیَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اکْتَنَفَهُ‏ بِالْعِصْمَة»(اعلام الدین/ص301) این می‌شود عصمت اکتسابی. خداوند به لقمان هم، عصمت عنایت کرده است، چون او واقعاً دنبال مبارزه با نفس بوده است.
  • آیت الله بهجت(ره) در بیانی می‌فرمایند: شرط نبوت و وصایت، عصمت است؛ اما بر این که «عصمت، اصلا تحققش منحصر به نبى و وصى است»، دلیل نداریم. زیرا در زید بن على بن الحسین(علیهم السلام) احتمال عصمت مى‌دهیم؛ من احتمال حسابى، حتى بالاتر از احتمال مى دهم، که ایشان معصوم از خطیئه بوده نه معصوم از خطا. در جایى - گویا در تفسیرش - مى گوید: «معصوم همان پنج تن بودند» که پیداست در این مساءله با معصوم (علیه السلام) گفتگو نکرده؛ اما هم خودش و هم پسرش (یحیى)با آن جوانى‌اش، معصوم از خطیئه بودند. و امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «خدا عمویم زید را رحمت کند؛ اگر پیروز مى‌شد، حق ما را به ما وا مى‌گذاشت.» همین طور در حضرت ابوالفضل و على بن حسین (که در کربلا شهید شد) و این همه اصحاب سیدالشهداء؛ صحبت احتمال نیست واقع عصمت در اینها محرز است. و همچنین براى مقداد و سلمان؛ آیا مى‌شود بگوییم عصمت ندارند؟ بلکه نزدیک عصر ما هم دیده شده کسانى که مدعى بودند: «معصیت بجا نیاوردیم عالما و عامدا؛ از روى علم و عمدا، معصیت بجا نیاوردیم.» (گوهرهاى حکیمانه/58)

بعد از کسب آگاهی، اولین اقدامی که باید در مسیر «جهاد با نفس» انجام دهیم چیست؟/ به سادگی نمی‌توان اولین اقدام را تعریف کرد چون وجود انسان ذوابعاد است

  • بعد از کسب آگاهی و وقتی پذیرفتیم که تنها مسیر ما مبارزه با نفس است و به اهمیت و ضرورت آن پی بردیم، این سؤال مطرح می‌شود که اولین اقدامی که باید در این مسیر انجام دهیم چیست؟ به این سادگی نمی‌توان اولین اقدام را در وجود انسان تعریف کرد چون وجود انسان دارای ابعاد مختلف است و هروقت از اولین اقدام سخن می‌گوییم، این سؤال پیش می‌آید که اولین اقدام در کدام ساحت از ساحت‌های وجودی انسان؟
  • به عنوان مثال، از جهت انواع روابط انسان، شاید بتوان گفت، از جهت رابطۀ انسان با خدا، اولین اقدام درست کردن نماز است، و از جهت رابطه با اطرافیان، اولین اقدام ظلم نکردن است. در رابطۀ با کنترل رفتار نیز به سادگی نمی‌شود گفت که من اول باید چشم خود را کنترل کنم یا اول گوش یا زبان خود را کنترل کنم.
  • همچنین انسان غیر از اعمال و روابط مختلف، مراتب وجودی مختلفی هم دارد. یعنی علاوه بر مرتبۀ «عمل و رفتار»، در مرتبۀ «فکر و اندیشه» یا در مرتبۀ «احساسات و علایق» هم می‌تواند فعالیت‌هایی انجام دهد. در اینجا نیز پرسش‌هایی پدید می‌آید: آیا اولین اقدام، اقدام در مرحلۀ اندیشه است یا اقدام در مرحلۀ عمل و رفتار است یا اقدام در مرحلۀ گرایش‌ها و احساسات؟ در اینجا هم به سادگی نمی‌توان تعیین کرد که اولین اقدام در کدام مرتبه یا مرحله باید باشد.
  • البته از یک جهت گفته می‌شود اولین قدم، اقدام در مرحلۀ گرایش‌ها است. زیرا این یک واقعیت روشن است که تا وقتی انسان گرایش به فهمیدن یک مسئله یا انجام یک عمل نداشته باشد، به سراغ آن نمی‌رود. اما آنچه مسئله را پیچیده می‌کند، این است که خداوند انسان را بدون گرایش نیافریده، و از همان ابتدا فطرتاً در تمام انسان‌ها، گرایش‌هایی را قرار داده است. به همین دلیل است که در بسیاری از مواقع، اولین اقدام، اقدام در مرحلۀ گرایش‌ نیست. چون یک سلسله گرایشات خوب در انسان موجود هستند و نیاز به کسب آنها نیست.

اولین قدم «مبارزه با نفس» پس از آگاهی: داشتن نگرش «بدترین دشمن» به نفس خود/باید یک برداشت بسیار بد و دشمنانه از نفس داشته باشیم

  • با همۀ پیچیدگی‌های روح انسان که موجب شده معرفی اولین قدم بسیار سخت باشد، یک اقدام را به عنوان اولین قدم می‌توان معرفی کرد و آن هم اینکه انسان در مسیر مبارزه با هوای نفس، در اولین قدم به دنبال این باشد که نگرشی که به نفس باید پیدا کند، همان نگرشی باشد که به بدترین دشمن خود دارد. یعنی نگرش انسان به «نفسِ خود» و به «انانیت خود» باید به گونه‌ای باشد که او را موجود بسیار بدی بداند و از او یک برداشت دشمنانه داشته باشد.
  • آگاهی کفایت نمی‌کند؛ باید نگاه ما به نفس بسیار با ثبات و عمیق باشد و این نیاز به دقت و صرف وقت دارد؛ که ضمن مبارزه با هوای نفس باید انجام بگیرد.

خیلی‌ها قبول ندارند که نفس آنها موجود بد و خطرناکی است و حتی با نفس خودشان رفیق هستند!

  • خیلی‌ها قبول ندارند که نفس آنها موجود بدی است و از آن احساس خطر نمی‌کنند و حتی با نفس خودشان رفیق هستند! در حالی که واقعاً باید این اتفاق برای ما بیفتد که نفس خودمان را دشمن خودمان بدانیم و این احساس و نگرش را داشته باشیم که گرایش‌های پست و نفسانی ما (که همان هوای نفس است) بسیار بد و خبیث هستند و اگر آن را دشمن خود ندانیم و با آن مبارزه نکنیم، به یک موجود لوس، نُنُر، بی‌منطق و خطرناک تبدیل خواهد شد.

پیامبر(ص): بدترین دشمن تو نفس توست/ برای مبارزه با نفس، باید ابتدا نفس را دشمن خود بدانیم

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «بدترین دشمن تو نفس توست که در درون توست؛ أَعْدَى عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏»(مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) باید باور کنیم که نفس ما دشمنی است که می‌خواهد ما را ذلیل و نابود کند. نه تنها باید این نفس خطرناک را ارباب خودمان قرار ندهیم، بلکه حتی با او رفاقت و دوستی هم نباید داشته باشیم و حتی نسبت به او بی‌تفاوت هم نباید باشیم. چون بی‌اعتنایی و غفلت از این دشمن بی‌رحم و خطرناک، ما را بیچاره می‌کند. برای مبارزه با نفس، باید ابتدا نفس را طرف مقابل خود ببینیم و او را دشمن بدانیم، تا او را زمین بزنیم و الا او ما را به زمین خواهد زد.
  • باید احساس خودمان را نسبت به نفس خود تغییر دهیم و او را واقعاً دشمن خود بدانیم؛ دشمنی که هر لحظه می‌خواهد به ما صدمه بزند و ما را ذلیل کند. نباید در خوش خیالی به سر ببریم و احساس امنیت کاذب ما را در دام دشمنی‌های پنهان او بیفکند.

امام کاظم(ع): مجاهده با نفس، مانند «جهاد با دشمن» بر تو واجب است/ای کاش صدا و سیما جنایات دشمن در منطقه را نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه؟

  • امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود می‌فرماید: با نفس خودت مجاهده کن تا او را از هوی باز بداری که این کار مانند جهاد با دشمن بر تو واجب است؛ جَاهِدْ نَفْسَکَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَیْکَ کَجِهَادِ عَدُوِّکَ»(تحف العقول/ص399)
  • ای کاش صدا و سیمای ما این راهبرد را می‌پذیرفت که جنگ منطقه و جنایات دشمن را یک‌مقدار بیشتر به مردم نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه؟ مثلاً یک مقدار به آن چندصد نفری که سر بریده شدند یا یکی یکی با گلوله کشته شدند، می‌پرداخت تا مردم ببیند و مفهوم «دشمن» را درک کنند.

دشمن‌شناسی و دشمن‌باوری خوبی نداریم/ ابلیس سعی می‌کند ما را از دشمن غافل کند/ هیچ آدم عاقلی به دشمنِ خونی و تا دندان مسلح خود بی‌اعتنایی نمی‌کند/ فیلمی که باید یک بار نگاه کنیم و بارها به آن فکر کنیم

  • ما دشمن‌شناسی و دشمن‌باوری خوبی نداریم و این‌گونه مفاهیم، کمی در ادبیات ما غریب هستند. ابلیس هم خیلی سعی می‌کند ما را خام کند و از دشمن غافل کند. الان که دشمن هست چرا نباید متوجه باشیم و چرا باید حضور او را نادیده بگیریم؟ هیچ آدم عاقلی به دشمن خونی و تا دندان مسلح خود بی‌اعتنایی نمی‌کند. هیچ آدم با شعوری در کنار دشمن بی‌رحم خود احساس امنیت نمی‌کند.
  • آن فیلمی که نشان می‌دهد سر یک کشیش مسیحی را می‌بُرند باید یک بار نگاه کنیم و بارها به آن فکر کنیم. باید قیافۀ آن کسی که خیلی راحت دارد سرِ آن کشیش را جدا می‌کند ببینیم که چگونه این کار را انجام می‌دهد تا رذالت و خباثت دشمن را باور کنیم. اگر چنین دشمنی به دست شما بیفتد او را نمی‌زنید؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: «نفس ما بدتر از آن دشمن است». باید این برای ما جا بیافتد که نفس ما دشمن ماست و باید همان‌طور که دشمن خود را می‌زنیم، نفس خودمان را هم بزنیم و آن را ذلیل کنیم.

اگر بفهمیم دشمن‌ترین دشمن‌، نفس ماست تحمل دشمنی‌های مؤمنین به ما، برای‌مان آسان خواهد شد

  • امیرالمؤمنین(ع) در وصیت خود می‌فرماید: «الله الله در جهاد با نفس که دشمن‌ترین دشمنان با شماست؛ وَ اللَّهَ اللَّهَ‏ فِی‏ الْجِهَادِ لِلْأَنْفُسِ؛ فَهِیَ‏ أَعْدَى‏ الْعَدُوِّ لَکُم‏»(دعائم الاسلام/2/352) اگر ما بفهمیم که دشمن‌ترین دشمن‌مان نفس ماست، تحمل دشمنی‌های مختصر مؤمنین در اطراف ما برایمان آسان خواهد شد. البته حساب کفار و منافقان معاند که با اسلام و مسلمین دشمنی دارند جداست؛ با آنها هم باید دشمنی کرد.

امیرالمؤمنین(ع): آغاز گناهان، تصدیق نفس و اعتماد به آن است

  • امیرالمؤمنین(ع) در ادامۀ وصیت خود می‌فرماید: «ابتدا و آغاز گناهان تصدیق کردن نفس (یعنی نفس خود را تکذیب نکنیم و فکر کنیم نفس ما خوب است و خطری ندارد) و تمایل پیدا کردن و اعتماد به هوای نفس است؛ وإنَّ أوَّلَ المعاصِی تَصدِیقُ النَّفسِ، والرُّکُونُ إلى الهَوَى‏»(دعائم الاسلام/2/352) لازمۀ ترک این اولین گناه این است که ما ابتدا نفس را تکذیب کنیم یعنی با آن بد بشویم.

غیر از دشمن گرفتن نفس، باید به زشت بودن نفس هم توجه کنیم/ نفس انسان یک موجود خبیث، کثیف، بی‌حیا و طغیانگر است

  • بنابراین اولین قدم ما تکذیب کردن نفس و دشمن گرفتن آن است. اما غیر از دشمن گرفتن نفس، باید به زشت بودن نفس هم توجه کنیم. نفس انسان یک موجود خبیث، کثیف، بی‌حیا و طغیانگر است. وقتی می‌گوییم نفس بد، منظورمان همان بخش پست نفس است که تمایل به دنیا دارد، و الّا روح انسان مراتب بسیار زیبایی هم دارد که خداگونه است.
  • خداوند متعال در حدیث معراج خطاب به حبیب خود رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «ای احمد! با خوش‌پوشی و خوش‌لباسی و غذاهای لذیذ و خوش‌نشینی مأنوس نباش و خود را زینت نده و به سراغ این کارها نرو، نفس محل همۀ بدی‌هاست و نفس رفیق هر بدی‌ای است. تو او را به طاعت می‌کشانی و او تو را به معصیت می‌کشاند و تو را وادار می‌کند کارهای بد انجام دهی، وقتی سیر می‌شود طغیان می‌کند و وقتی گرسنه می‌شود شکایت می‌کند و وقتی فقیر می‌شود غضب می‌کند و عصبانی می‌شود و وقتی غنی می‌شود تکبر می‌کند (غنی شدن هم فقط با مال نیست، با هر چیزی ممکن است احساس غنی شدن پیدا کند؛ مثلاً گاهی کافی است که نفس انسان ببیند حقّ با اوست، بلافاصله تکبر می‌کند) ؛یَا أَحْمَدُ لَا تَتَزَیَّنُ‏ بِلِینِ اللِّبَاسِ وَ طِیبِ الطَّعَامِ وَ لَینِ الْوَطَاءِ فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَى کُلِّ شَرٍّ وَ هِیَ رَفِیقُ کُلِّ سُوءٍ، تَجُرُّهَا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ تَجُرُّکَ إِلَى مَعْصِیَتِهِ وَ تُخَالِفُکَ فِی طَاعَتِهِ وَ تُطِیعُکَ فِیمَا تَکْرَهُ وَ تَطْغَى إِذَا شَبِعَتْ وَ تَشْکُو إِذَا جَاعَتْ وَ تَغْضَبُ إِذَا افْتَقَرَتْ وَ تَتَکَبَّرُ إِذَا اسْتَغْنَتْ»(الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة/ص383)

مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خیلی می‌خورد ولی نه بار می‌کشد و نه پرواز می‌کند/ مثل نفس، مثل خَرزهره است

  • در ادامۀ این حدیث قدسی می‌فرماید: «مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خیلی غذا می‌خورد ولی نه بارکشی می‌کند و نه پرواز می‌کند و هیچ خدمتی انجام نمی‌دهد و مَثَل نفس مَثَل خر‌زهره (نام درختچه‌ای سمی و همیشه‌سبز) است که ظاهرش زیبا ولی بسیار تلخ و بدمزه است؛ مَثَلُ النَّفْسِ کَمَثَلِ النَّعَامَةِ؛ تَأْکُلُ الْکَثِیرَ وَ إِذَا حُمِلَ عَلَیْهَا لَا تَطِیرُ وَ مَثَلُ الدِّفْلَى‏ لَوْنُهُ حَسَنٌ وَ طَعْمُهُ مُرٌّ»
  • روزی ظرف فالوده‌اى خدمت امیر المؤمنین(ع) آوردند و در برابر آن حضرت گذاشتند. امام(ع) به صافى و زیبایى آن نگریست و انگشت خود را به آن زد و آن را چشید، و فرمود: همانا حلال، پاک و نیکوست و این حرام نیست، امّا من خوش ندارم نفْسِ خود را به چیزى عادت دهم که تاکنون بدان عادت نداده‌ام. این ظرف را از جلو من بردارید. پس، آن را برداشتند. ( اُتِیَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِخِوانِ فالوذَجٍ ، فوُضِعَ بَینَ یَدَیهِ فنَظَرَ إلى صَفائهِ و حُسنِهِ ، فوَجِئَ بِإصبَعِهِ فیهِ حَتّى بَلَغَ أسفَلَهُ ، ثُمَّ سَلَّها و لَم یَأخُذْ مِنهُ شَیئا، و تَلَمَّظَ إصبَعَهُ و قالَ: إنَّ الحَلالَ طَیِّبٌ و ما هُوَ بِحَرامٍ، و لکِنّی أکرَهُ أن اُعَوِّدَ نَفسی ما لَم اُعَوِّدْها، اِرفَعوهُ عَنّی، فرَفَعوهُ؛ محاسن /2/409)
  • امام صادق (ع) به نقل از پدرانش فرمود: مقدارى خَبیص(حلوایى تهیه شده از آرد و خرما و کشمش و روغن) خدمت امیرالمؤمنین(ع) آوردند، حضرت از خوردن آن خوددارى ورزید. عرض کردند: آیا آن را حرام مى دانید؟ فرمود: نه، اما می‌ترسم نفْسم به آن علاقه‌مند شود و به دنبال آن بروم.(عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع أُتِیَ بِخَبِیصٍ فَأَبَى أَنْ یَأْکُلَهُ فَقَالُوا لَهُ أَ تُحَرِّمُهُ قَالَ لَا وَ لَکِنِّی أَخْشَى أَنْ تَتُوقَ إِلَیْهِ نَفْسِی فَأَطْلُبَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها(امالی مفید/134 و الغارات/1/59) مشابه همین داستان را برای حضرت رسول(ص) نیز نقل کرده‌اند (محاسن/2/409)
  • درواقع حضرت امیر(ع) چون خیلی خوشمزه بود نخوردند، و توضیح دادند که اگر من اینجا به خواستۀ نفس خودم پاسخ مثبت بدهم این نفس پُررو می‌شود و جاهای دیگر شروع می‌کند به نِق زدن و زیاده‌خواهی کردن، و بعد دیگر انسان از پس آن برنمی‌آید.

«گربه را دم حجله باید کشت» دربارۀ نفس باید انجام شود/ از همان اول باید در مقابل خواسته‌های نفس ایستاد و الّا لوس و پُررو می‌شود و دیگر از عهدۀ آن برنمی‌آییم

  • باید از همان ابتدا به نفس خودمان جواب منفی بدهیم و الا این نفس، لوس و نُنُر و پُررو می‌شود و بعد جاهای دیگر شروع می‌کند به نِق زدن و دیگر از عهدۀ آن برنخواهیم آمد؛ خواسته‌هایش هم تمامی ندارد و تا انسان را بدبخت نکند دست بردار نیست. پس آدم عاقل کسی است که از همان اول در مقابل خواسته‌های نفس خود بایستد، و آخر کار او را ببیند.
  • اینکه می‌گویند: «گربه را دم حجله باید کشت» دربارۀ نفس باید انجام شود. روی نفس را از همان اول باید کم کنیم و الا وقتی قدرت پیدا کند دیگر از پسِ آن برنمی‌آییم. نفس پُررو، زود عصبانی می‌شود، دیر می‌بخشد، کینه‌ای می‌شود، زودرنج خواهد شد، دیر لذت می‌برد، زود شاکی می‌شود، و هزاران خصلت بد دیگر پیدا می‌کند که آدم را بیچاره خواهد کرد.

چرا در درس و بحث‌های معنوی و اخلاقی همیشه به سراغ امور فرعی برویم؟!

  • در درس و بحث‌های معنوی و اخلاقی چرا همیشه به سراغ امور فرعی یا سرشاخه‌ها برویم و روی آنها کار کنیم؟ مثلاً چرا باید ابتدا به سراغ «شُکر» برویم که با هم صحبت کنیم و همه هم خوششان بیاید ولی بعد هم هیچ‌کس شاکر نشود و آخرش هم بگوییم «شُکر عجب چیز خوبی است! ای‌ کاش ما هم بتوانیم شاکر بشویم!» مگر این نفسِ سرکش و خبیثی که داریم به ما اجازه می‌دهد شاکر بشویم؟!
  • چرا باید ابتدا در مورد موضوع «صبر» صحبت کنیم؟ مگر این نفس لوس و نُنُر ما قبول می‌کند که ما اهل صبر بشویم؟ ما وقتی می‌توانیم دربارۀ مفاهیم زیبا و خوبی مثل «شُکر»، «صبر»، «سخاوت» و ... صحبت کنیم که مسیر اصلی -یعنی مبارزه با هوای نفس- را طی کنیم؛ در این صورت سخن گفتن از هر فضیلتی برای ما مفید خواهد بود و تذکرات موثری خواهند بود؛ به خودمان خواهیم گفت: «من چون مبارزه با هوای نفس نکرده‌ام، بی صبر شدم، ناشاکر شدم، با سخاوت نشدم و ...»

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۳۰
مجید شهشهانی

ادامه مباحث"تنها مسیر" در جلسات هفتگی استاد پناهیان​/جمعه شبها-هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع)

به گزارش روابط عمومی هیئت محبین امیرالمومنین(ع)، حجت الاسلام پناهیان شبهای ماه مبارک رمضان به مدت 29 شب با موضوع "راهبرد نظام تربیت دینی(تنها مسیر)" در مسجد امام صادق(ع) -واقع در میدان فلسطین- به سخنرانی پرداخت. با وجود اینکه سخنرانی ساعت 12 شب شروع می شد، اما علاقه مندی به پیگیری مباحث تربیت دینی و راههای مبارزه با نفس که در این جلسات ارائه می شد، باعث شده بود فضای مسجد از همان ابتدای سخنرانی و تا پایان ماه مبارک رمضان، مملو از جمعیت باشد.

هیئت محبین امیرالمومنین(ع) اعلام کرده است که با توجه به استقبال مخاطبان برای تکمیل و ادامۀ مباحث، و اعلام آمادگی سخنران محترم، تبیین مباحث "راهبرد تربیت دینی" توسط حجت الاسلام پناهیان در همین مکان به صورت هفتگی ادامه می باید.

به همین مناسبت و بر اساس نظرسنجی صورت گرفته در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) از این پس جمعه ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار می شود.

گفتنی است، سخنران ثابت ​این ​هیئت حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است و ​اولین جلسۀ بعد از ماه رمضان، جمعه 25 مرداد و موضوع آن در ادامۀ سلسله مباحث «راهبرد تربیتی دینی» می باشد.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۳
بیان معنوی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-29

را‌ه‌های عملی مبارزه با هوای نفس؛ «ترک شهوات» و «صبر در ناملایمات»/ با دو بال «ترک هوس» و «صبر در بلا» می‌توان پرواز کرد/ مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد  

 

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و نهمین و آخرین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (5.47 مگابایت)

 

مروری بر مباحث گذشته/حیات و خلقت انسان طوری طراحی شده که هم دنیا به ما زجر می‌دهد و هم در وجود ما زجرهایی تعبیه شده است

  • در این جلسه که جلسۀ پایانی بحث محسوب می‌شود، در ابتدا خلاصه‌ای از مطالب عنوان شده در جلسات قبل ذکر می‌کنیم و در انتها چند را‌ه عملی یا چند قاعدۀ عملیاتی برای مدیریت مبارزه با هوای نفس بیان می‌کنیم.
  • گفتیم فلسفۀ خلقت انسان این است که 1- انسان برای رشد یافتن به وسیلۀ رنج و سختی آفریده شده است 2- صرفنظر از فلسفه و هدف خلقت انسان، ساختار وجودی انسان به گونه‌ای است که باید زجر بکشد. چون انسان چندین نوع تمایل دارد که اینها با هم در تعارض هستند و لذا انسان نمی‌تواند به همۀ خواسته‌هایش برسد 3- انسان در دنیا، در بستر زندگی و حیاتی قرار دارد که این زندگی با انسان سرِ ناسازگاری دارد، لذا محال است شما در مسیر زندگی خود با افرادی مواجه نشوید که در اثر سوء تفاهم یا به دلایل دیگری به شما بدی کنند.
  • خداوند حیات و خلقت انسان را طوری طراحی کرده است که هم دنیا به ما زجر می‌دهد و هم در وجود خودمان یک زجرهایی تعبیه شده است؛ چه به سمت خدا حرکت کنیم و چه نخواهیم به سمت خدا حرکت کنیم این زجرها وجود خواهد داشت. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد؛ بلد/4)

وقتی تحمل زجر در دنیا حتمی است، پس باید این زجرها را مدیریت کنیم/ در مقام مدیریت زجر باید برای مبارزه با هوای نفس خود برنامه داشته باشیم

  • وقتی فهمیدیم که تحمل زجر و سختی در دنیا برای ما حتمی است، به این نتیجه می‌رسیم که باید این زجرها و رنج‌ها را مدیریت کنیم، تا 1. در حد امکان مقدار رنج‌ها را کاهش دهیم و 2. بهترین بهره‌برداری را از تحمل رنج‌ها ببریم و 3. هدفی که برای این زجرها وجود دارد را محقق کنیم و «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه» نشویم. یعنی این‌طور نباشد که زجرها را تحمل کنیم ولی بهره‌ای نبریم و در آخرت چیزی نصیب‌مان نشود. لذا خود ما در مقام مدیریت زجر باید برای مبارزه با هوای نفس خودمان برنامه داشته باشیم.
  • برنامۀ مبارزه با هوای نفس و مدیریت کردن رنج‌ها و سختی‌ها، تنها مسیر زندگی انسان است. و مربوط به «تمام» مسیر زندگی، یعنی از ابتدا تا انتهای عمر انسان است. سایر مفاهیم، توصیه‌ها و برنامه‌ها، یا مقدمه‌ است، یا اجزائش است یا نتیجۀ این مبارزه است.
  • ایمان به ما انگیزۀ مبارزه با هوای نفس می‌دهد. هدف مبارزه با هوای نفس نیز، خوب بودن، رشد استعدادها، تعادل روحی و بسیاری فواید دنیوی و اخروی و مادی و معنوی است اما هدف عالی‌تر مبارزه با هوای نفس «کسب استعداد و آمادگی برای لقاء الله» است.

اگر به میل و تشخیص خودمان مبارزه با هوای نفس را مدیریت کنیم، در واقع باز هم از هوای نفس تبعیت کرده‌ایم/مبارزه با نفس بدون دستور نمی‌شود

  • وقتی فهمیدیم که ما باید این زجر و رنج را مدیریت کنیم، و «مبارزه با هوای نفس» ماهیت عملیات ما برای مدیریت زجر در دنیاست، حالا اگر بخواهیم به میل و تشخیص خودمان مبارزه با هوای نفس را مدیریت کنیم، دوباره تبعیت از هوای نفس اتفاق خواهد افتاد. چون به دستور نفس خودمان داریم با نفس خود مبارزه می‌کنیم و این نقض غرض است و انانیت و کبریایی نفس گرفته نمی‌شود.
  • هر نوع سختی کشیدن و هر مبارزه با نفسی آدم را از تکبر پاک نمی‌کند و به اوج پاکی نمی‌رساند. در واقع اگر به میل خودمان با هوای نفس خود مبارزه کنیم، نفس‌مان فربه‌تر و بزرگتر می‌شود. یعنی اگر می‌خواهیم با هوای نفس خودمان مبارزه کنیم باید یک کس دیگری به ما دستور بدهد و الا مبارزه بی‌فایده خواهد بود. لذا خدا لطف کرده است و از طریق پیامبرانش به ما دستور داده است. چرا می‌گوییم خدا لطف کرده است که به ما دستور داده؟ چون خیلی از کارهای خوبی که ما انجام می‌دهیم، اگر دستور خدا نبود خودمان هم می‌توانستیم تشخیص دهیم کار خوبی است و باید انجام دهیم (مثل صدقه دادن به فقیر)؛ اما خدا لطف کرده و به ما دستور داده است تا «منِ»مان بزرگ نشود و انانیت‌مان تقویت نشود؛ چون اگر در مسیر تربیت خودمان، همیشه بر اساس تشخیص خود عمل کنیم این «من» بزرگ می‌شود.

ما دوست داریم بزرگ باشیم ولی این تمایل جز «اتصال به بزرگ»، پاسخی ندارد/فروتنی و عبودیت راه اتصال به خدا

  • در اینجا به مفهوم فوق‌العاده مهم عبودیت می‌رسیم. و مفهوم عبودیت و بندگی در بحث مدیریت مبارزه با هوای نفس وارد می‌شود. ما در مقابل کبریایی خدا باید از خودمان تواضع و فروتنی نشان دهیم تا بتوانیم با خدای بزرگ ارتباط و اتصال پیدا کنیم. ما دوست داریم بزرگ باشیم ولی این تمایل جز اتصال به بزرگ، پاسخی ندارد. مثل حضرت امام(ره) که با کوچکی درِ خانۀ خدا به عزت و بزرگی رسید و الا اگر از طریق دیگری بخواهیم به این تمایل خود پاسخ دهیم و بزرگ شویم، کارمان به تکبر خواهد کشید و «متکبر» خواهیم شد که بوی بهشت هم به مشام ما نخواهد رسید. (مَن ماتَ و فی قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ لم یَجِدْ رائحَةَ الجَنَّةِ؛ امالی شیخ طوسی/ص537)

«انانیت» ما در تبعیت از ولیّ خدا نابود می‌شود/ «ولایت» دومین مفهوم در جریان مبارزه با هوای نفس/تقوا، برنامۀ مبارزه با نفس

  • وقتی قبول کردیم که در مدیریت مبارزه با هوای نفس، باید خدا به ما دستور بدهد، مفهوم کلیدی و فرخندۀ به نام «ولایت» مطرح می‌شود. یعنی خدا همۀ دستورها را خودش صادر نمی‌کند بلکه برای اینکه نفس ما واقعاً ذلیل شود، بخشی از دستورها را ولیّ خدا صادر می‌کند. در اینجا «انانیت» ما در تبعیت از ولیّ خدا نابود خواهد شد، چون آدم زورش می‌آید که از دستور یک آدمی مثل خودش اطاعت کند. البته خداوند اطاعت کردن از ولیّ خودش را برای ما آسان کرده است و گلِ سرسبد عالم را مأمور کرده است تا به ما دستور دهد.
  • پس اولین مفهومی که در جریان مدیریت هوای نفس با آن برخورد می‌کنیم، «عبودیت» است و دومین مفهوم «ولایت» است. بعد نوبت به برنامۀ مبارزه با هوای نفس می‌رسد که همان اوامر و نواهی خداوند است که به آن «تقوا» گفته می‌شود.

را‌ه‌های عملی مبارزه با هوای نفس/ دو بخشِ مبارزه با هوای نفس: 1. ترک شهوات 2. صبر در ناملایمات

  • در ادامۀ بحث، مختصراً به راه‌های عملی مبارزه با هوای نفس می‌پردازیم و چند قاعدۀ عملیاتی برای مدیریت کردن هوای نفس معرفی می‌کنیم. مبارزه با هوای نفس دو بخش دارد که این دو بخش را باید در کنار هم انجام دهیم: 1-ترک شهوات 2-صبر در ناملایمات
  •  امام صادق(ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: «من به حق به شما می‌گویم که شما به آنچه می‌خواهید (نهایتاً لقاءالله) نمی‌رسید مگر به ترک آنچه میل و شهوت دارید و به چیزهایی که آرزو دارید نمی‌رسید مگر با صبر کردن در برابر ناملایمات؛ بِحَقٍّ أَقُولُ‏ لَکُمْ‏ إِنَّکُمْ‏ لَا تُصِیبُونَ‏ مَا تُرِیدُونَ إِلَّا بِتَرْکِ مَا تَشْتَهُونَ وَ لَا تَنَالُونَ مَا تَأْمُلُونَ إِلَّا بِالصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ»(تحف العقول/ص305 و امالی مفید/208)

بعضی‌ها حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولی حاضر نیستند در بلا و مصیبت صبر کنند/ با دو بالِ «ترک هوس» و «صبر در بلا» می‌توان پرواز کرد

  • بعضی از آدم‌های مذهبی حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولی حاضر نیستند در بلا و مصیبت صبر کنند. بعضی‌ها نیز حاضر هستند در بلا صبر کنند ولی حاضر نیستند گناه را ترک کنند. در صورتی که این دو باید با هم باشد تا نتیجه بدهد. چون انسان با دو بال می‌تواند پرواز کند، یکی اینکه وقتی هوسی به سراغش آمد، آن را ترک کند و گناه را کنار بگذارد و دیگر اینکه وقتی بلایی بر سرش آمد صبر کند.
  • از حاج آقای دولابی(ره) می‌پرسیدند که به ما دستور العمل بدهید، ایشان می‌فرمود که دستورالعمل نمی‌خواهد فقط «بروید و راضی باشید!» چون مردم معمولاً رضایت را کم دارند. همان کارهای خوبی که انجام می‌دهیم و مراقبتی که در ترک معصیت انجام می‌دهیم اگر با چاشنیِ «رضایت» همراه باشد، به ما کمک خواهد کرد با این دو بال بالاخره از زمین جدا شویم و پرواز را آغاز کنیم.
  • صبر کردن در ناملایمات هم خودش مبارزه با هوای نفس است. گاهی اوقات همین‌که آدم در مقابل سختی‌ها و ناملایمات در دل خودش نِق نمی‌زند مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود. گاهی اوقات انسان مشکل دارد ولی باز هم پیش خودش و خدای خودش لبخند می‌زند و این هم مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود و رضایت خدا را به دنبال دارد. چون خدا می‌داند که بنده‌اش چقدر دارد رنج و سختی می‌کشد ولی علی‌رغم این‌ رنج‌ها باز هم به رضای خدا راضی است و شکر می‌کند.
  • امام حسین(ع) در سخت‌ترین بلاهای روز عاشورا و آن موقعی که علی اصغر(ع) بر روی دست‌های حضرت جان می‌داد، خون علی اصغرش را به آسمان پرتاب می‌کرد و می‌فرمود: خدایا من این بلا را تحمل می‌کنم و راضی هستم (هونٌ‏ عَلَیَّ‏ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّه؛ لهوف/ص117) «راضِیَةً مَرْضِیَّةً» به این می‌گویند.

هر روز و در هر حالتی باید دأب انسان مبارزه با هوای نفس باشد

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «کسی که می‌خواهد حالش اصلاح شود و نفسش سلامت شود باید مرام خود را این قرار دهد (یعنی عادت، بنا و برنامه‌اش این باشد) که در هر حالی مبارزه با هوای نفس کند؛ وَ مَنْ أَرَادَ إِصْلَاحَ‏ حَالِهِ‏ وَ سَلَامَةَ نَفْسِهِ فَلْیَجْعَلْ دَأْبَهُ مُجَاهَدَةَ النَّفْسِ عِنْدَ کُلِّ حَالٍ»(ارشاد القلوب/ج1/ص98) ‏هر روز و در هر حالتی باید دأب انسان این باشد که با هوای نفس خودش مبارزه کند و یک لحظه نباید از این امر غافل شود.

مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد

  • از امام صادق(ع) پرسیدند: «راه رسیدن به راحتی چیست؟ حضرت فرمود: در مخالفت با هوای نفس است. پرسیدند: چه موقع عبد به راحتی می‌رسد؟ حضرت فرمود: اولین روزی که وارد بهشت می‌شود؛ قِیلَ لَهُ: أَیْنَ طَرِیقُ‏ الرَّاحَةِ؟ فَقَالَ ع: فِی خِلَافِ الْهَوَى. قِیلَ: فَمَتَى یَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ؟ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّة»(تحف العقول/ص370) یعنی مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد. یعنی تا وقتی انسان در این دنیا زندگی می‌کند باید مدام با هوای نفس خودش مخالفت کند، چه در مراحل ابتدایی باشد و چه در مدارج و مراتب بالا باشد. یعنی عرفا و بزرگان ما هم تا آخر عمر مبارزه با نفس می‌کردند، البته در سطح خودشان.

خدا: اگر بندۀ من بیشتر مشغول من باشد، شهوت او را در مناجات قرار می‌دهم/ ذکر خدا آن‌قدر لذت و شیرینی دارد که جای شهوت را می‌گیرد

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: خداوند متعال می‌فرماید اگر بدانم آن‌چیزی که بر عبد من غالب است اشتغال به من است (یعنی اگر ببینم که بندۀ من بیشتر مشغول من است) شهوت او را در دعا و مناجات قرار می‌دهم. وقتى بنده‌ام این چنین شد، اگر بخواهد خطایى مرتکب شود، مانعش مى‏شوم. این بندگان، دوستان حقیقی من هستند، اینها کسانى هستند که هرگاه بخواهم اهل زمین را هلاک کنم، به خاطر آنها، هلاکت و عقوبت را برمى‏دارم‏؛ إِذَا عَلِمْت‏ أَنَّ الْغَالِبَ‏ عَلَى عَبْدِیَ‏ الِاشْتِغَالُ بِی نَقَلْتُ‏ شَهْوَتَهُ‏ فِی مَسْأَلَتِی وَ مُنَاجَاتِی فَإِذَا کَانَ عَبْدِی کَذَلِکَ فَأَرَادَ أَنْ یَسْهُوَ حُلْتُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَنْ یَسْهُوَ أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً أُولَئِکَ الْأَبْطَالُ حَقّاً أُولَئِکَ الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُهْلِکَ الْأَرْضَ عُقُوبَةً- زَوَیْتُهَا عَنْهُمْ مِنْ أَجْلِ أُولَئِکَ الْأَبْطَال»(عدة الداعی/ص250)‏
  • اگر کمی تلاش و فعالیت کنید و درگیری خود را غالباً مبارزه با هوای نفس قرار دهید خواهید دید که پروردگار با شما چقدر قشنگ برخورد خواهد کرد. از خدا بخواهیم ما را جزء کسانی قرار دهد که از شهوات غافل شده‌اند و به ذکر او مشغولند. ذکر خدا آن‌قدر لذت و شیرینی دارد که جای شهوت را می‌گیرد.

رسول خدا(ص): رضایت خدا در ناراحتی نفس است / راه موافقت حق، مخالفت نفس است/هر وقت دیدیم با حق موافق نیستیم، یک جایی مطابق میل نفس عمل کرده‌ایم

  • کسی از رسول خدا(ص) پرسید: چگونه می‌توانم به معرفت حق برسم؟ حضرت فرمود: با معرفت نفس. پرسید: چگونه با حق موافق باشم؟ فرمود: با مخالفت نفس می‌توانی موافق حق بشوی. (لذا هر وقت دیدیم که با حق موافق نیستیم باید بدانیم که یک جاهایی به نفس خودمان حال داده‌ایم و به هوای نفس خود بله گفته‌ایم.) پرسید: چگونه به رضایت حق برسم؟ فرمود: نفس خودت را ناراحت کن تا خدا از تو راضی شود. پرسید: چگونه به وصال حق برسم؟ فرمود: از خودت هجرت کن تا به خدا برسی. پرسید: چگونه می‌توانم به طاعت حق برسم؟ گفت: از نفس خودت نافرمانی کن و وقتی به تو دستور داد، حرف او را گوش نکن و با آن مخالفت کن. پرسید: چگونه به ذکر حق بپردازم؟ فرمود: نفس خود را فراموش کن (خواسته‌های نفس خود را فراموش کن) و به آن فکر نکن تا خدا را به یاد بیاوری. پرسید: چگونه می‌توانم به حق نزدیک و مقرّب شوم؟ فرمود: با دور شدن از نفس و انانیّت. پرسید: چگونه می‌توانم با حق انس بگیرم؟ فرمود: با وحشت از نفس، یعنی هر وقت از هوای نفس و انانیّت خودت وحشت کردی و برایت اصلاً دلچسب نبود آن‌وقت است که با خدا اُنس پیدا خواهی کرد. پریسید: همۀ این‌ها چگونه به دست می‌آید؟ فرمود: از خدا علیه نفس خودت کمک بگیر؛ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ‏ الطَّرِیقُ‏ إِلَى‏ مَعْرِفَةِ الْحَقِ‏ فَقَالَ ع مَعْرِفَةُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى مُوَافَقَةِ الْحَقِّ قَالَ مُخَالَفَةُ النَّفْسِ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى رِضَاءِ الْحَقِّ قَالَ سَخَطُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ قَالَ هَجْرُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى طَاعَةِ الْحَقِّ قَالَ عِصْیَانُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى ذِکْرِ الْحَقِّ قَالَ نِسْیَانُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى قُرْبِ الْحَقِّ قَالَ التَّبَاعُدُ عَنِ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى أُنْسِ الْحَقِّ قَالَ الْوَحْشَةُ مِنَ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى ذَلِکَ قَالَ الِاسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى النَّفْس‏»(عوالی الئالی/ج1/ص246)
  • دعا و خواستۀ ما در پایان ماه رمضان از خداوند متعال این است که «خدایا! ما را در مخالفت با هوای نفس خودمان کمک کن.»

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۳
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-28

هوای نفس، هم دشمن عقل است، هم دشمن عشق/ اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق می‌میرد/ خانم‌ها اولین متضرر بدحجابی/ «مبارزه با هوای نفس» انسان را به «عقل»، و درصورت ادامه، به «عشق» و «اخلاص» می‌رساند/ لذت پیاده‌روی اربعین بالاتر از لذت هرگونه عیاشی

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و هشتمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:  

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (8.77 مگابایت)

 

معنای دقیق «به کمک عقل احساسات خود را کنترل کنیم» چیست؟

  • معمولاً گفته می‌شود که ما باید به کمک عقل علیه احساسات خود قیام کنیم یا احساسات خودمان را کنترل کنیم و بر آنها غلبه کنیم. (و گاهی به جای کلمۀ عقل از فکر یا علم یا ایمان هم استفاده می‌شود) اصل این سخن درست است اما خیلی‌ها برداشت دقیقی از آن ندارند. معنای دقیق و صحیح اینگونه سخنان، چیزی نیست که معمولاً برداشت می‌شود.
  • اگر گفته می‌شود که باید به وسیلۀ عقل، ایمان، علم یا تفکر با هوای نفس خودتان مخالفت کنید، همۀ اینها معنای دقیقش این است که به کمک عقل و علم و ایمان، تمایلات خوب خودتان را بیدار و تقویت کنید و بعد توسط این تمایلات خوب علیه تمایلات بد خود اقدام کنید. عقل، ایمان، علم و اندیشه همگی بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های خوب هستند.

عقل بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های برتر انسان است/ عقل قدرتی است که تمایلات انسان را مدیریت می‌کند

  • ما می‌خواهیم یک‌سری از علاقه‌های بد خودمان را کنترل یا محدود و ممنوع کنیم. برای کنترل این علاقه‌های بد، تنها وسیله‌ای که داریم علاقه‌های خوبی هستند که یا فطرتاً در دل ما هستند و باید شکوفا شوند و یا بالفعل هستند و فقط باید مدیریت شوند. عقل در واقع بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های خوب و برتر انسان است و بعد شما با کمک این علاقه‌های خوب، علاقه‌های بد خود را از بین می‌برید.
  • عقل قدرتی است که تمایلات انسان را مدیریت می‌کند. پیامبران الهی نیز می‌آیند تا پیامبر درونی ما که عقل است را مورد خطاب قرار دهند. عقل یعنی قدرت مدیریت تمایلات مختلفی که در درون ما وجود دارد. قدرت عقل همیشه ما را به سمت میل برتر هدایت می‌کند و به ما می‌گوید که ارزشمندترین تمایل را انتخاب کن و پاسخ بده.

عقل چراغ می‌اندازد و میل برتر را به ما نشان می‌دهد

  • مثلاً وقتی بیمار می‌شویم و پزشک برای ما داروی تلخ و بدمزه‌‌ای تجویز می‌کند، باید علی‌رغم میل‌‌مان آن‌ را بخوریم. در اینجا ما به وسیلۀ عقل با هوای نفس خود مبارزه می‌کنیم و «تمایل به نخوردن داروی تلخ» را کنار می‌زنیم چون عقل می‌گوید: «زنده ماندن و سلامتی خود را به دست آوردن، میل برتر است». در واقع اینجا دو تا علاقه داریم که با هم در تعارض قرار می‌گیرند: 1-علاقه به نخوردن داروی تلخ 2- علاقه به سلامتی یا زنده ماندن. عقل می‌آید و در این میان چراغ می‌اندازد و میل برتر را به ما نشان می‌دهد و ما تمایل برتر را تشخیص می‌دهیم و آن را انتخاب می‌کنیم.
  • عقل ما را به سمت تمایل ارزشمندتر و انتخاب برتر هدایت می‌کند. لذا مثلاً کسی که برای خرید یک پیراهن به فروشگاه می‌رود، اگر یک پیراهن قدیمی‌تر، زشت‌تر و نامناسب‌تر، آنهم با قیمت گران‌تر بخرد، می‌گویند او عقل ندارد.
  • علم در چنین موقعیتی فقط اطلاعات را در اختیار انسان می‌گذارد و این عقل است که به عنوان «تمایل به برترین‌ها» بر دیگر تمایلات تاثیرگزاری می‌کند، و موجب بهترین انتخاب می‌شود.

امروز اکثر دفاعیات از ارزش‌ها مبتنی بر عقل است؛ حتی عقل تجربی

  • الان در دوره‌ای هستیم که دفاع از ارزش‌ها بیشتر عقلانی شده است تا اعتقادی. و نیاز اول ما برخورداری از عقل است؛ عقل معاش، عقل سیاسی و عقل برای تأمین منافع ملی. یعنی یک زمانی، اگر بیشتر بر اساس اعتقادات از انقلاب خودمان دفاع می‌کردیم ولی الان اکثر دفاعیات ما از ارزش‌های انقلاب‌مان مبتنی بر عقل است؛ حتی عقل تجربی. مثلاً یک زمانی عقل تجربی انسان نمی‌رسید که دموکراسی غربی غلط است و باید با استناد به آیات و روایات می‌گفتیم که اگر دنبال دموکراسی غربی هستید، لااقل مراقب باشید امر خدا و ارزش‌ها را زیر پا نگذارید. ولی الان عقل بشر رشد کرده است و بر اساس عقل و تجربۀ بشری می‌توان ثابت کرد که دموکراسی غربی چیز خوبی نیست. و فجایع دمکراسی غربی را با چشمان غیر مسلح نیز می‌توان دید.

امروز تمام ارزشها با عقلانیت و واقع‌بینی قابل درک است/الان آن‌قدر فضا شفاف شده که اگر فقط به دنبال تأمین منافع خودمان باشیم، ارزش‌ها را هم حفظ کرده‌ایم

  • امروز نزاع بر سر عقلانیت و عدم عقلانیت است و باید به شیوۀ عقلانی از ارزش‌های نظام و انقلاب دفاع کنیم. چون تجربۀ شکست خوردۀ نظام سلطه که شالودۀ آن کفر و الحاد است در مقابل ماست. اگر نفاقی هم در جامعه وجود داشته باشد، این نفاق و دورویی بر سر عقل‌نمایی است.
  • بعضی‌ها در فضای سیاسی جامعه با فریب و نیرنگ، از عقلانیت و واقع بینی سوء استفاده می‌کنند؛ همان واقع‌بینی‌ای که بعضی‌ها شعارش را می‌دهند، و مؤمنین به درستی بر آن تأکید می‌کنند، امروز تکیه گاه دفاع از ارزش‌ها است، و ما کافی است بر همین واقع‌بینی و عقلانیت تکیه و استدلال کنیم. امروز با رشد عقلها و تجربه‌ها، تمام ارزش‌ها با عقلانیت و واقع‌بینی قابل درک و فهم است.
  • سی‌سال پیش می‌گفتیم: هم باید به منافع خودمان نگاه کنیم و هم ارزش‌های اسلامی را حفظ کنیم ولی الان آن‌قدر فضای سیاسی جهان واضح و شفاف شده است که حتی اگر فقط به دنبال تأمین منافع خودمان باشیم، ارزش‌ها را هم حفظ کرده‌ایم. جریان‌های سیاسی هم باید خودشان را بر این اساس بازتعریف کنند که دقیقاً در کجای عقلانیت سیاسی امروز قرار دارند. 
  • بعضی‌ها می‌خواهند تنها با تکیه به بهبود روابط سیاسی و بین‌المللی و دیدن دم این و آن امنیت و رفاه را در کشور نگه دارند. سوریه یک چنین کشوری بود که با معادلات منطقه‌ای امنیت خود را حفظ می‌کرد یعنی بدون اینکه کنترل شدیدی از مرزهای خود داشته باشد صرفاً با روابط خوب با همسایگانش و کشورهای منطقه سعی می‌کرد امنیت خود را حفظ کند. ولی این امنیت بسیار شکننده و آسیب‌پذیر است چون اگر این همسایگان یا کشورهای منطقه به هر دلیلی تصمیم بگیرند که چند لشکر از تروریست‌ها را وارد کشور کنند دیگر چگونه می‌شود آنها را کنترل کرد؟!
  • چه کسی امروز نمی‌داند که کوتاه آمده در برابر دشمن خلاف منافع ملی ماست و چه کسی نمی‌داند که دشمن هر لحظه به دنبال نفوذ و سلطه است و هیچ خیر خواهی از او دیده نمی‌شود. فهم این واقعیت‌ها نیاز به اعتقادات محکم انقلابی هم ندارد.

عقل علاقه‌های خوب را بر سر علاقه‌های بد می‌کوبد/ دشمنِ عقل، هواپرستی است

  • مبارزه با هوای نفس و علاقه‌های بد با کمک علاقه‌های خوب است و اگر می‌گویند این عقل است که با هوای نفس مبارزه می‌کند یعنی اینکه عقل علاقه‌های خوب را برمی‌دارد و بر سرِ علاقه‌های بد می‌کوبد.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «عاقل‌ترین مردم کسی است که خیلی بیشتر به عاقبت نگاه می‌کند؛ أَعْقَلُ‏ النَّاسِ‏ أَنْظَرُهُمْ‏ فِی الْعَوَاقِب»(غررالحکم/ص217/روایت542) هر کس بیشتر به این فکر کند که «بعداً چه می‌شود» عاقل‌تر است و طبیعتاً عاقل‌ترین انسان، قیامت را هم محاسبه می‌کند و عاقل‌تر از او حتی مراتب بهشت را هم محاسبه می‌کند و سعی می‌کند در مراتب بالای بهشت جای بگیرد.
  • دشمنِ عقل هواپرستی است، چون هوای نفس می‌گوید به همین دوست‌داشتنی‌های دمِ دستی رسیدگی کن و به فکر فردا نباش! ولی عقل به فکر فردا و فرداهای دورتر است.

هوای نفس، هم دشمن عقل است، هم دشمن عشق/ اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق می‌میرد/ خانم‌ها اولین متضرر بدحجابی

  • نه تنها عقل با هوای نفس مبارزه می‌کند و اگر هوای نفس غلبه کند، عقل نابود می‌شود، بلکه هوای نفس دشمن عشق نیز هست و با عشق هم مبارزه می‌کند. عشق به معنایی که در ادبیات عرفانی ما آمده است همان محبت شدید است که بیشتر در امور معنوی قابل تحقق است.
  • اگر همین مفهوم را در جامعه جا بیانداریم خودِ خانم‌ها محافظان مستحکم حیا و حجاب خواهند شد. چون آن خانم خودش می‌داند که اگر حجاب خود را رعایت نکند با این کارش زمینۀ هوسرانی را در جامعه افزایش می‌دهد و در این صورت دودش اول به چشم خود خانم‌ها می‌رود. چون اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق یعنی محبت عمیق و دراز مدت نابود می‌شود و مرد‌ها نمی‌توانند با همسر خود عاشقانه برخورد کنند. در این صورت عمر مفید خانم‌ها مثل عمر دوران بازی فوتبالیست‌ها کوتاه می‌شود همان‌طور که در جهان غرب عمر مفید زنان کوتاه است و بعد از یک سنّی آنها را دور می‌اندازند و این زنان چون غالباً خانواده‌ای ندارند، بقیه عمر را باید با سگ و گربۀ خود زندگی کنند و گویی زنِ غربی هم این مسأله را پذیرفته است؛ اینگونه است که در غرب با زنان مثل کالا برخورد می‌شود.

هوسرانی موجب شده عشق و محبت در جهان غرب بمیرد/دروغی که در بسیاری از فیلم‌ها به جوانان گفته می‌شود

  • هوسرانی موجب شده عشق و محبت در جهان غرب بمیرد. متاسفانه کمتر فیلم یا سریال یا مستندی که این واقعیت را به زنان و مردان جامعۀ ما نشان دهد ساخته شده است. فیلم‌های زیادی با سوژه‌های روابط زن و مرد می‌توان ساخت که هم جذاب باشد و هم به جای اینکه هرزگی را تقویت کنند، هرزگی را نابود کنند.
  • متاسفانه در بسیاری از فیلم‌ها به جوانان ما دروغ گفته می‌شود که دختران و پسران می‌توانند علی‌رغم هوسرانی و هرزگی در نهایت به عشق خودشان هم برسند و خوشبخت هم بشوند. این دروغ است چون هوای نفس، عشق و عاطفه را از بین می‌برد همانطور که عقل و اندیشه را از نابود می‌کند.

کسی که عقل داشته باشد می‌تواند بالاترین لذت‌ها را تجربه کند/لذت پیاده‌روی اربعین بالاتر از لذت هرگونه عیاشی

  • الان دیگر عقل مردم آن‌قدر رشد کرده است که نیازی نیست با آیه و روایت بخواهیم به مردم اثبات کنیم که «هوای نفس»، هم عقل را و هم عشق را نابود می‌کند. به تجربه می‌شود فهمید «مبارزه با هوای نفس» عاطفه را بیشتر می‌کند و انسان را اهل علاقه‌های عمیق و درازمدت می‌کند. اینها واقعیاتی هستند که امروزه در اطراف ما و جهان ما قابل مشاهده هستند.
  • کسی که عقل داشته باشد و به آیندۀ دورتری مانند بهشت هم نگاه کند، می‌تواند با همین بهشت و یا بالاتر از آن یعنی «ملاقات با خدا» چنان عشق‌بازی کند و چنان لذتی ببرد که هرزه‌ترین آدم‌ها در هرزه‌ترین جاها نمی‌توانند چنین لذتی را تجربه کنند. به عنوان یک مثال قابل لمس می‌توان به لذت غیرقابل وصفی که در پیاده‌روی اربعین به سمت کربلا وجود دارد، اشاره کرد. کسانی که در این مراسم باشکوه شرکت می‌کنند از آن فضای وصف‌ناشدنی چنان لذتی می‌برند که در هیچ جای عالَم کسانی که دنبال هرزگی و عیّاشی هستند چنین لذتی را نمی‌توانند ببرند.

کسانی که هوس‌رانانه زندگی می‌کنند واقعاً مظلوم و قابل ترحم هستند/باید برایشان دعا کرد

  • کسانی که هوس‌رانانه زندگی می‌کنند واقعاً مظلوم و قابل ترحم هستند. باید برای این بیچاره‌ها دعا کرد. اینها مجروح و معلول روحی و ذهنی هستند. اینها روح و نفس خود را مجروح کرده‌اند و مثل کسی که تصادف کرده و بدنش مجروح شده، روح خودشان را نابود کرده‌اند. این بیچاره‌ها برای لذت بردن به دنبال هوس‌رانی رفته‌اند، غافل از اینکه لذت واقعی در مبارزه با هوا و هوس است نه در هوس‌رانی. در واقع به اینها دروغ گفته‌ شده و فریب خورده‌اند.

اگر با عقل خودت دینداری و مبارزه با نفس کنی، عاشق هم می‌شوی

  • ممکن است این سؤال مطرح شود که: اگر من بخواهم با عقل خودم دینداری کنم، از دینداری کردن لذت نمی‌برم چون لذت در عشق است. پاسخ این است: اگر با عقل خودت دینداری کنی و مبارزه با نفس کنی، عاشق هم می‌شوی. چون عشق خلاف عقل نیست. هرچند ممکن است که عشق خلاف عقل دنیانگر باشد ولی اساساً خلاف عقل نیست.
  • عقل به تو می‌گوید که به نفع خودت است که به سوی خدا حرکت کنی، به نفع خودت است که گناه نکنی، به نفع خودت است کارهای خوب انجام بدهی. عقل به تو می‌گوید: « اگر خوبی و احسان کردید به خود کرده و اگر بدى و ستم کردید باز به خود کرده‏اید؛ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(اسراء/7) عقل به تو می‌گوید: «لَا یُمْکِنُ‏ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک‏»(مصباح المتهجد/ج2/ص845)
  • اما عشق کجا پیدا می‌شود؟ وقتی دست از هوس‌رانی برداری عاشقِ آنی می‌شوی که اتفاقا به حسب عقل مجبورش هستی، یعنی اولاً استعداد عاشق شدن پیدا می‌کنی چون هرزگی نکرده‌ای و ثانیاً می‌بینی کسی جز او لایق عاشقی نیست. در این میان یک ترکیب بسیار نادر به وجود می‌آید چون تو به خدایی که معشوق توست مجبور هستی و این یک رابطۀ عاشقانۀ بسیار عجیب و حیرت‌انگیز را شکل می‌دهد که تو را در خود فنا می‌کند.
  • امیرالمؤمنین علی(ع) دربارۀ شدّت عشق به خدا می‌فرماید: «محبت خدا آتشی است که به چیزی عبور نمی‌کند مگر اینکه آن را می‌سوزاند؛ حُبُ‏ اللَّهِ‏ نَارٌ لَا تَمُرُّ عَلَى‏ شَیْ‏ءٍ إِلَّا احْتَرَق‏»(مصباح الشریعه/ص192) این محبت به کسی است که عاقلانه به او مجبوری و عاشقانه به او وابسته هستی. اگر با این نگاه و روحیه به سراغ مناجات بروی زبان مناجات را خیلی بهتر متوجه خواهی شد.

ابتدا انسان با عقلش می‌فهمد که به خدا مجبور است، و بعد می‌بیند چقدر به این خدا مشتاق است

  • عقل آدم را مجبور می‌کند که به سمت خدا حرکت کند؛ چون با عقل خودت می‌فهمی که جز محبت خدا و اهل‌بیت(ع) چیز دیگری در این عالم مزّه ندارد، و راه سعادت دیگری غیر از این وجود ندارد. و کسی که واقعاً بیمار نباشد اینها را دوست خواهد داشت و راهی جز این ندارد که به سمت اینها حرکت کند.
  • ابتدا انسان با عقل خودش می‌فهمد که به خدا مجبور است و بعد می‌بیند که چقدر به این خدا مشتاق است و او را دوست دارد.
  • خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر کسی به چیزی مجبور باشد دیگر به آن علاقمند نمی‌شود چه رسد به اینکه بخواهد عاشق آن شود! ولی در مورد خداوند این‌طور نیست. یعنی ما با اینکه مجبور به خدا هستیم ولی می‌توانیم عاشق هم باشیم.

عشق از آنجایی طلوع می‌کند که با عقلت بفهمی در حرکت به سوی خدا منافعت تأمین می‌شود، ولی این منافع را نبینی!

  • عشق از آنجایی طلوع می‌کند که دیگر از یک مرحله‌ای به بعد هر قدمی که به سوی خدا برمی‌داری با عقل خودت می‌فهمی که منافعت دارد تأمین می‌شود، ولی این منافع را نمی‌بینی و فقط این عشق به خداست که دارد تو را جلو می‌برد.
  • اگر گفته می‌شود نزاعی بین عقل و عشق است معنایش این نیست که عقل بگوید به ضرر توست و عشق بگوید نه به نفع توست، بعد تو لازم باشد به حرف یکی از عقل یا عشق گوش کنی! این برداشت نسبت به نزاع عقل و عشق اشتباه است. برداشت درست در این باره این است که: «عقل بگوید: نگاه کن که این کار به نفع تو است! ولی عشق به تو بگوید چشمت را به اینکه به نفع توست ببند و فقط به خاطر محبت او حرکت کن و جلو برو. اگر چشمت را به روی منافعی که عقلت می‌بیند ببندی و با عشق خودت جلو بروی باز در مسیر عقلانیت حرکت کرده‌ای. در حالی که اگر چشمت را باز می‌کردی و به نفع خودت نگاه می‌کردی، باز هم همین راه را انتخاب می‌کردی.»

اوج اخلاص تعبیر دیگری از عشق است

  • اوج اخلاص هم تعبیر دیگری از عشق به معنای فوق است (عشق به معنای «أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165)) اخلاص به این می‌گویند که بفهمی و بدانی این کاری که داری انجام می‌دهی چه منافع مادی و معنوی‌ای برای تو دارد ولی به آن نگاه نکنی و فقط برای خدا انجام دهی. عشق هم همین هست.
  • خیلی‌ها فکر می‌کنند معنای اخلاص این است که: «خدایا! اگرچه این کار به ضرر من است ولی فقط به خاطر تو انجام می‌دهم!» خیلی‌ها فکر می‌کنند که عشق و اخلاص، این‌قدر ناشیانه و غیرمعقول است! انگار می‌خواهند سرِ خدا منّت بگذارند! در حالی که هر یک قطرۀ خونی که انسان در راه خدا بدهد، خدا در مقابلش کرور کرور پاداش خواهد داد، ضمن اینکه آن کسی که در راه خدا کشته می‌شود، طبق تقدیر الهی، مقدر بوده عمرش به پایان برسد ولی خدا به او لطف کرده و منّت گذاشته و به او این فرصت را داده که خونش در راه خدا ریخته شود. (بر اساس آیات و روایات، جهاد در راه خدا، مرگ کسی را نزدیک نمی‌کند و کسی که زمان مرگش فرا رسیده باشد، اگر از جهاد هم فرار کند، در خانۀ خودش از دنیا خواهد رفت؛ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِم؛ آل عمران/154)

معنای عشق این است که عقلت می‌گوید «به نفع توست» ولی عشقت می‌گوید «نگاه نکن که به نفع توست»

  • عقل می‌گوید «وقتی قرار است در تاریخ مشخصی از دنیا بروی، پس دعا کن شهید بشوی، چون شهید شدن مرگ (اَجَل) را نزدیک نمی‌کند.» عقل می‌گوید که شهادت به نفع تو است. اما بعد از اینکه فهمیدی که به نفع تو است، عاشقانه شهید شدن یعنی حتی این منفعت را هم نگاه نکنی.
  • اگر انسان عاشق باشد، همۀ منافع اخروی و دنیوی‌ای که در راه خدا نصیبش می‌شود را نمی‌بیند و فقط خدا را می‌بیند. معنای عشق این نیست که عقلت بگوید این کار به ضرر تو است ولی عشقت بگوید که علی‌رغم اینکه به ضرر توست ولی برو! معنای عشق این است که عقلت می‌گوید «به نفع توست» ولی عشقت می‌گوید «درست است که این کار به نفع توست ولی به این منافع نگاه نکن و فقط برای محبت خدا انجام بده.»

با هوای نفس مبارزه کن تا به عقل برسی، بعد ادامه بده تا به عشق و اخلاص برسی

  • پس هوای نفس مبارزه کن تا به عقل برسی، بعد این مبارزه با نفس را ادامه بده تا به عشق و اخلاص برسی. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «کسی که هوای نفس بر او غلبه کرده است چگونه می‌تواند اخلاص داشته باشد؟! کَیْفَ یَسْتَطِیعُ الْإِخْلَاصَ مَنْ یَغْلِبُهُ الْهَوَى»(غررالحکم/ص516)‏
  • خداوند برخی از منافع طاعات و عبادات تو را در همین دنیا به تو نشان می‌دهد تا ببیند که آیا عاشق خدا هستی یا نه! آیا به این منافع نگاه می‌کنی یا نه. اینکه خداوند متعال به عرفا کرامات و قدرت‌های خارق العاده‌ای هدیه می‌کند برای همین است و اگر آنها به این نتایج سرگرم و دلمشغول شوند از همۀ مراتب معنوی خود سقوط می‌کنند.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۳
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-27

اثر سی روز عبادت ماه رمضان باید ذلّت نفس و افتاده‌حالی باشد/ هدف کلی «طاعات، عبادت و مبارزه با هوای نفس» ذلّت نفس در برابر خداست/ چرا باید نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم؟

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و هفتمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (7 مگابایت)

 

داروهای روحی برخلاف داروهای جسمی، برای اثرگذاری به «معرفت» و «نیّت مخلصانه» نیاز دارند/ باید بدانیم که قرار است نماز در ما «تذلّل» ایجاد کند و تکبرمان را تضعیف کند

  • برای اینکه دارو بر جسم انسان اثرگذار باشد، نیازی به «معرفت» و «نیّت» ندارد؛ یعنی اولاً نیازی نیست بدانیم یک قرص در سیستم بدن ما چه کاری انجام می‌دهد و ثانیاً لازم نیست قرص را به نیّت خوب شدن گلودرد مصرف کنیم. زیرا در هر صورت قرص یا دارو اثر خودش را بر جسم انسان خواهد داشت؛ چه معرفت و نیّت داشته باشیم و چه نداشته باشیم.
  • اما داروهایی که برای روح انسان هستند، برخلاف داروهای جسمی، برای اثرگذاری، هم به «معرفت» و هم به «نیّت مخلصانه» فوق‌العاده نیازمند هستند.
  • به عنوان مثال نماز برای درمان بسیاری از بیماری‌های ما بلکه برای همۀ فحشاء و منکرها درمان و پیشگیری محسوب می‌شود (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؛ عنکبوت/45) اما نماز با این عظمت، اگر بخواهد بر روح ما اثر بگذارد، هم نیاز به معرفت ما دارد و هم نیاز به نیّت مخلصانۀ ما دارد.
  • اگر ما به طور دقیق بدانیم و معرفت داشته باشیم که نماز چه اثری بر روح ما دارد، و نیّت ما هم در جهت همین اثرگذاری باشد، در این صورت است که نماز ما واقعاً مؤثرتر خواهد بود. یعنی به طور مشخص باید بدانیم که نماز دارد در ما «تذلل» و فروتنی ایجاد می‌کند و انانیّت و تکبّر ما را تضعیف می‌کند، و بعد هم موقع نماز خواندن نیّت کنیم که «خدایا! من می‌خواهم با این نماز، فروتنی و تواضعم افزایش پیدا کند و تکبّرم ضعیف شود». اگر این معرفت و نیّت را در نمازهای خود داشته باشیم، تقرّب به خدا تحقق پیدا می‌کند.
  • انسان وقتی می‌تواند در این مسیر حرکت کند که اولاً بفهمد دارد چه کار می‌کند و ثانیاً آن چیزی را که فهمید واقعاً اراده کند. اصلاً این‌طور نیست که بگوییم: «تو نیکی می‌کن و چشم بسته در دجله انداز / که ایزد در صحرای محشرت دهد باز!» اگر دین ما این‌قدر به تدبر، تعقل، معرفت نفس و تفقه و فهم دقیق دین دعوت می‌کند به خاطر این است که واقعاً این فهم و این معرفت، فایده و اثر وضعی دارد.
  • نباید از کنار مفاهیم کلیدی دین که در دین به آنها اهمیت داده شده است، راحت رد شویم بلکه باید فکر کنیم که چرا دین ما این‌قدر به این موضوع اهمیت داده است؟ خیلی بد است که انسان قدرت فهم خود را برای درک دقایق دینی مصرف نکند و آن را در سرگرمی‌ها دیگر نماید.

همان‌طور که از سرطان می‌ترسیم، باید از نفهمیدن عمیق مفاهیم کلیدی دین بترسیم/رسول خدا(ص): اف بر مسلمانی که یک روز از هفته را به فهم دین اختصاص ندهد

  • باید همان‌طور که از سرطان می‌ترسیم، از نفهمیدن عمیق مفاهیم کلیدی دین بترسیم و وحشت کنیم، چون در این صورت انسان به اشتباهات وحشتناکِ ناخواسته دچار می‌شود.
  • متاسفانه بعضی از مذهبی‌ها یا حزب‌اللهی‌ها هستند که عمق معرفتی ندارند و در یک فهم سطحی از معارف دینی متوقف شده‌اند و تصور می‌کنند که همۀ مفاهیم دینی را می‌دانند. مثلاً بعضی‌ها یک فهم سطحی نسبت به مفهوم کلیدی و عمیق تقوا دارند و فکر می‌کنند که این مفهوم باعظمت در «پرهیز از گناه» محدود می‌شود و به دنبال فهم عمیق‌تری از آن نیستند.
  • متاسفانه خیلی‌ها هستند که زحمت فهم عمیق دین را به خودشان نمی‌دهند و این خیلی بد است. رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «اُف بر هر مسلمانى که در هفته یک روز را قرار ندهد که در آن روز، امر دین خود را بفهمد و بیاموزد، و دربارۀ معارف دین خویش سؤال کند؛ أُفٍ‏ لِکُلِ‏ مُسْلِمٍ‏ لَا یَجْعَلُ‏ فِی‏ کُلِ‏ جُمْعَةٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ‏ فِیهِ‏ أَمْرَ دِینِهِ‏ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِهِ»‏(محاسن/1/225)
  • متاسفانه بعضی‌ها وقت چندانی برای فهم دین خود نمی‌گذارند و به همان فهم سطحی و عوامانه‌ای که از دین دارند اکتفا می‌کنند. و این سطحی‌نگری یا موجب دین گریزی خود فرد می‌شود و یا موجب رفتاری می‌شود که دیگران را از دین گریزان می‌کند. در حالی که خداوند از آنها خواهد پرسید که «این هوش و فهمی که به تو داده‌ام در چه راهی صرف کردی؟!» بعضی‌ها این هوش و استعداد را فقط صرف کنکور می‌کنند، بعضی‌ها صرف سرگرمی و امور دیگر کنند ولی صرف دین خودشان نمی‌کنند.

دین بیشتر یک مقولۀ روشن‌فکری و برای آدم‌های باهوش و فهمیم است/ بی‌دینی یعنی حماقت، نفهمی و عوامی‌گری

  • دین بیشتر یک مقولۀ روشن‌فکری و برای آدم‌های باهوش و فهمیم است. به عنوان مثال بررسی جالبی در یکی از کشورها انجام شده بود که نشان می‌داد، کسانی که در سال‌های اخیر به تشیع مشرف شده‌اند اکثراً افراد تحصیل‌کرده و لیسانس به بالا هستند. بی‌دینی یعنی حماقت، نفهمی و عوامی‌گری. هر کسی با دین مخالفت می‌کند یک نوع حماقت در وجود او دیده می‌شود. خداوند در مورد این‌ها می‌فرماید: «برای اینکه آنها مردمى بى‏خرد و نادان هستند؛ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُون»(مائده/58)

آنقدر که مذهبی‌های جاهل بلای جان دین هستند، افراد بی‌دین نیستند /مذهبی‌های جاهل به اندازۀ منافقین، خطرناکند / هر چه رنج می‌کشیم به خاطر نفهمی و جهالت برخی افراد مذهبی است

  • درواقع نزاع اصلی نزاع دین‌دار و بی‌دین نیست، بلکه نزاع نادان‌ها و باشعورهاست. نزاع میان انقلابی و غیرانقلابی نیست بلکه نزاع میان شعور و عدم‌شعور است. نزاع اصلی همانطور که قرآن هم اشاره می‌کند، بر سر فهم و شعور است؛ و دین چه دردی را تحمل می‌کند از جانب برخی از مذهبی‌هایی که اهل فهم و شعور نیستند. این افراد گاهی در کنار گرایش‌های خوبی که دارند با نادانی خود به دین ضربه هم می‌زند.
  • برخی مذهبی‌ها هستند که مفاهیم دینی به گوش‌شان خورده و کمانه کرده و الان این احساس و ادعا را دارند که همۀ دین را بلد هستند! گاهی اشتباهات این افراد مذهبی جاهل آن‌قدر بلای جان دین می‌شود که افراد بی‌دین تا این حدّ نمی‌توانند به دین لطمه بزنند.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: دو گروه کمر مرا شکستند: 1- منافق سرزبان‌دار و آدم فاسقی که بلد است چگونه از زبانش استفاده کند و حرف‌هایی می‌زند که مردم خوششان بیاید ولی خلاف دین عمل می‌کند، 2- آدم مذهبی نفهم و جاهل. (قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیَا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِکٌ هَذَا یَصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُکِهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا الْفَاسِقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجَاهِلَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ أُولَئِکَ فِتْنَةُ کُلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ یَا عَلِیُّ هَلَاکُ أُمَّتِی عَلَى یَدَیْ کُلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَان‏؛ الخصال/ج1/ص69 و نیز: قَطَعَ ظَهْرِی‏ اثْنَانِ‏ عَالِمٌ فَاسِقُ یَصُدُّ عَنْ عِلْمِهِ بِفِسْقِهِ وَ جَاهِلٌ نَاسِکٌ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى جَهِلِهِ بِنُسُکِه؛ غررالحکم/245 و مجموعۀ ورّام/ج1/ص82)‏
  • متاسفانۀ به خطر گروه دوم یعنی افراد مذهبی جاهل کمتر توجه می‌شود، در حالی که در کلام اهل‌بیت(ع) این گروه به اندازۀ منافقین به جامعه ضربه می‌زنند. ما همواره از این دو گروه رنج‌های زیادی متحمل شده‌ایم. الان شما فکر می‌کنید رنج‌های جامعۀ ما در اثر چیست؟ الان هر چه رنج می‌کشیم به خاطر نفهمی و جهالت برخی افراد مذهبی است. همین نفهمی و جهالت آدم‌های مذهبی کم‌کم جمع می‌شود و به انحراف و تشتّت تبدیل می‌شود.
  • دین پدیدۀ بسیار پیچیده‌ای است و چنین نیست که صرفاً چند مفهوم ساده باشد که یک بار آن را بشنویم و یاد بگیریم و تمام شود و دیگر نیازی به تعمق و تفکر نداشته باشد. دین موضوعی است که نیاز به دقت و تعمق دارد. دین نه تنها نیاز به متخصصینی دارد که باید به آنها مراجعه نماییم بلکه تک تک ما هم برای درک عمیق دین باید کار کنیم.

علی(ع): نفس خود را با طاعت پروردگار ذلیل کن/ نفست را محاسبه کن و ببین که آیا بعد از انجام یک طاعت، ذلیل شده است یا نه؟

  • در ادامۀ بحث مبارزه با هوای نفس به یک روایت از امیرالمؤمنین(ع) می‌پردازیم که فرمودند: نفس خود را با طاعت پروردگار ذلیل کن؛ ذَلِّلْ‏ نَفْسَکَ‏ بِالطَّاعَةِ»(عیون الحکم/ص255) اگر طاعت کردی و بعد دیدی که نفست ذلیل نشده است، در واقع طاعتِ خدا را نکرده‌ای بلکه طاعتِ نفس خود را کرده‌ای یا اینکه نفست هم در آن طاعت شریک بوده است. مثلاً دیده‌ای «هم فال است و هم تماشا» یعنی دیدی در انجام این طاعت، هم نفس خودت را حال می‌دهی و هم دستور پروردگار را اجرا می‌کنی، و به همین خاطر آن طاعت را انجام داده‌ای.
  • مشکل ما این است که نفس ما اجازه نمی‌دهد که فقط از خدا اطاعت کنیم، بلکه هم از نفس خود اطاعت می‌کنیم و هم از خدا اطاعت می‌کنیم و خداوند هم به ما می‌فرماید: «من شریک نمی‌گیرم! اگر همیشه و در همۀ اعمال نمی‌توانی نیّت مخلصانه داشته باشی لااقل در برخی از اعمال و طاعات خودت نیّت مخلصانه داشته باش و فقط برای من باشد، یعنی جاهایی که نفست تمایل ندارد، آن طاعت را انجام بده و این‌طور نباشد که فقط طاعت‌هایی را که نفست می‌پسندد انجام بدهی.» (سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ مَنْ أَشْرَکَ مَعِی غَیْرِی فِی عَمَلٍ عَمِلَهُ لَمْ أَقْبَلْهُ إِلَّا مَا کَانَ لِی خَالِصاً؛ کافی/2/295 و أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ فَمَنْ عَمِلَ لِی وَ لِغَیْرِی فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَیْرِی‏؛ وسائل الشعیه/1/72)

چرا باید نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم؟ /نتیجۀ طاعت باید ذلت بیشتر نفس دربرابر خدا باشد

  • اگر می‌خواهی ببینی که واقعاً طاعتی که انجام داده‌ای، طاعت خدا بوده و نفست در انجام آن شریک نبوده‌ است، نفست را محاسبه کن و ببین که آیا بعد از انجام آن طاعت، نفست در برابر خدا ذلیل‌تر شده است یا نه. نفس وقتی ذلیل می‌شود چگونه می‌شود؟ همان‌طور که بعضی‌ها در این دنیا ذلیل می‌شوند، (مثلاً به خاطر پول، خودشان را در مقابل دیگران خوار و ذلیل می‌کنند یا تکدّ‌ی‌گری می‌کنند) باید نفس ما در مقابل خدا ذلیل بشود. باید ببینیم که آیا حاضر هستیم واقعاً نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم یا اینکه ما در مقابل خواهش‌های پست نفس خودمان ذلیل هستیم؟
  • چرا باید نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم؟ چون می‌خواهیم خدا را ملاقات کنیم و کسی که در مقابل خدا ذلیل نشده باشد امکان راه یابی به ساحت مقدس قرب الهی را ندارد.

اثر سی روز طاعت و عبادت ماه رمضان باید ذلّت نفس و افتاده‌حالی باشد/ هدف کلی «طاعات»، «عبادت» و «مبارزه با هوای نفس» ذلّت نفس در برابر خداست

  • الان که آخر ماه رمضان است اگر می‌خواهیم ببینیم که طاعت‌های ما در این ماه درست بوده است یا نه باید ببینیم که آیا افتاده‌حال‌تر شده‌ایم یا نه؟ آیا الان از خدا بیشتر می‌ترسیم و حساب می‌بریم یا نه؟ مثلاً وقتی می‌خواهیم نماز خودمان را به تأخیر بیاندازیم یک مقدار بیشتر بترسیم.
  • در آخر ماه رمضان بعد از سی روز طاعت و عبادت، اثر این طاعت‌ها باید ذلّت نفس و افتاده‌حالی باشد.
  • هدف کلی طاعت، عبادت و مبارزه با هوای نفس، ذلّت نفس است. نفس انسان باید در مقابل خدا ذلیل و فروتن بشود و این ذلیل شدن هر جای دیگر و در مقابل هر کس دیگری اگر زشت است، در مقابل خدا خوب است.
  • یک نمونۀ عالی برای فهمیدن اهمیت ذلّت نفس این است که برای قبولی طاعات خود بیش از خود طاعت اهتمام داشته باشیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «برای اینکه خدا عمل‌تان را قبول کند بیشتر از عملی که انجام داده‌اید، برای قبولی آن تلاش کنید و زحمت بکشید؛ کُونُوا بِقَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ اهْتِمَاماً بِالْعَمَل»(مجموعۀ ورام/ج1/ص64)
  • حالا که در طول ماه مبارک رمضان روزه گرفته‌ایم و عبادت انجام داده‌ایم باید بیش از طاعت‌هایی که انجام داده‌ایم نسبت به قبول شدن یا نشدن آن طاعت‌ها نگران باشیم و درِ خانۀ خدا التماس کنیم تا این اعمال ما را قبول کند، در این صورت است که نفس ما ذلیل خواهد شد. چون نشان می‌دهد که ما به این اعمال خود مغرور نشده‌ایم.

انسان هرکاری انجام بدهد تا نفسش را ذلیل کند، نفسش همان کار را سرمایۀ عُجب خود قرار می‌دهد

  • چرا حالا که سی روز زحمت کشیده‌ایم و روزه گرفته‌ایم، باید بیشتر از آن زحمت بکشیم تا این روزه‌ها و طاعت‌های ما قبول شود؟ چون نفس انسان یک بیماری دارد به نام «خودپسندی» و «خودخواهی» که هر کاری انسان انجام می‌دهد تا او را ذلیل کند، اتفاقاً همان کار را سرمایۀ عُجب خودش قرار می‌دهد. یعنی با همان کاری که انجام داده‌ای تا گردن نفس را بشکنی، می‌خواهد گردن‌کشی کند!‏ این بیماری نفس انسان است به نام «عُجب» که جلوگیری از آن واقعاً سخت است.
  • مثلاً وقتی به نفس خودت می‌گویی که در مقابل خدا سجده کن، ابتدا مخالفت می‌کند و نمی‌پذیرد، اما اگر بتوانی او را به سجده کردن وادار کنی، بلافاصله وقتی سرت را از سجده برداری مهم می‌زند و می‌گوید: «ولی عَجب سجدۀ قشنگی کردم!» یعنی خودپسندی می‌کند.

عذرخواهی از گناهان مهم‌تر از گناه نکردن است/ چون عذرخواهی، انسان را ذلیل خدا می‌کند

  • چرا عذرخواهی کردن ما از بابت گناهان ما مهم‌تر از گناه نکردن است؟ چون عذرخواهی کردن در مقابل خدا انسان را خوار و ذلیل می‌کند و همین ذلیل شدن در مقابل خدا برای خدا مهم است نه اینکه «گناه نکنیم و از گناه نکردن دچار عُجب شویم.» اصلاً به همین خاطر است که گاهی خداوند بنده‌اش را رها می‌کند که گناه کند تا دچار عُجب نشود چون خدا می‌داند که گناه برای بندۀ مؤمن از عُجب بهتر است (إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ‏ مَا ابْتُلِیَ‏ مُؤْمِنٌ‏ بِذَنْبٍ‏ أَبَداً؛ کافی/ج2/ص313)

اگر خواهش و تمنا برای قبولی عمل نباشد، همۀ طاعت‌های سی روز ماه رمضان از بین خواهد 

  • همین الان می‌توانید اثر اهتمام برای قبولی عمل را بر روح و جان خود امتحان کنید. به درگاه خدا منّت‌کشی کنید و بگویید: «خدایا! خواهش می‌کنم، این ماه رمضان را از من قبول کن! درست است که طاعت‌های من اصلاً به درد نمی‌خورد ولی التماس می‌کنم که قبول کنی» ببینید با همین مناجات کوتاه چه اتفاقی در روح ما می‌افتد؟ «تذلل» و نورانیت. همین که شروع می‌کنی به التماس برای قبولی عمل، باصفا می‌شوی.
  • اگر این خواهش و تمنا برای قبولی عمل نباشد، و این تذلل نباشد همۀ طاعت‌های و مناجات‌های سی روز ماه رمضان از بین خواهد رفت و دست خالی خواهیم ماند.

تذلل نفس هدف طاعت است و اگر بعد از طاعت به تذلل نرسیم، معلوم است طاعت ما درست نبوده

  • تذلل نفس هدف طاعت است و اگر طاعت کرده باشیم ولی به تذلل نرسیم، معلوم می‌شود که یک جایی از طاعت ما اشتباه بوده است. این تذلل در پیشگاه خداست که آدم را حفظ می‌کند. ضجه زدن و تمنای قبولی نماز کردنِ بعد از نماز است که آدم را حفظ می‌کند و الا اگر این تمنا نباشد چه بسا خود نماز آدم را فاسد کند. چون اگر این تمنا نباشد، عُجب خواهد آمد.
  • حالا که آخر ماه رمضان است دو تا کار باید انجام دهیم: 1- تمنا کنیم که خدا طاعت‌های ما را قبول کند 2- از طاعت‌ها و عبادت‌هایی که انجام داده‌ایم استغفار کنیم و بگوییم «خدایا! ببخش که این عبادت‌ها و طاعت‌های ما ناقص بود و اصلاً متناسب شأن تو نبود. اصلاً این عبادت‌های ما را ندیده بگیر.» این حالت است که می‌تواند برای ما تذلل و فروتنی بیاورد.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۲
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-26

رابطۀ محبت، مبارزه با نفس و اخلاص /محبت خودخواهانه به دنبال تصاحب و فداکردن محبوب برای محب است، و عکس آن محبت غیرخودخواهانه است / در نگاه غرب، عشق تصاحب‌کننده ترویج می‌شود / فیلم‌های عشقی غربی، خودخواهی را افزایش می‌دهند نه محبت را  

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و ششمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (8.62 مگابایت)

 

رابطۀ محبت و مبارزه با نفس از دریچۀ اخلاص/ عمل بدون اخلاص، ذاتاً نمی‌تواند کسی را مقرب کند

  • بحث رابطۀ محبت و مبارزه با هوای نفس هنوز کامل نشده و نیاز به تأمل بیشتری دارد. در جلسه قبل از باب ذلت نفس در مقابل کبریایی خدا وارد بحث محبت شدیم، و در این جلسه از باب مفهوم دیگری به نام «اخلاص»، وارد بحث محبت می‌شویم، تا مسیر اصلی بحث را بهتر ببینیم.
  • اخلاص یکی از مفاهیم برجستۀ دینی است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «اخلاص غایت دین است؛ الْإِخْلَاصُ غَایَةُ الدِّین»‏(عیون الحکم/ص20)، یعنی در نهایت می‌خواهیم به این نقطه برسیم. اخلاص نه تنها غایت دین است بلکه از همان ابتدای حرکت مورد نیاز است چون خداوند هیچ عمل غیرمخلصانه‌ای را نمی‌پذیرد.
  • اینکه خداوند عمل بدون اخلاص را نمی‌پذیرد، چه معنایی دارد؟ آیا معنایش این است که عمل شما واقعاً عمل است ولی خداوند آن را نمی‌پذیرد و خوشش نمی‌آید؟ یا معنای آن این است که عمل بدون اخلاص، اصلاً عمل نیست که بخواهد شما را به سمت خدا حرکت دهد. نپذیرفتن عمل، بر اساس تعارف و سلیقه که نیست. عمل بدون اخلاص ذاتاً نمی‌تواند کسی را مقرب کند. این عمل مخلصانه است که اثر وضعی در عالم دارد و می‌تواند مکان شما را در عالم تغییر دهد و شما را بالاتر ببرد. در مسیر مبارزه بانفس قرار بود نفس را ذلیل و کوچک کنیم نه اینکه به نفع نفس کارهای خوبی انجام دهیم. اینکه عمل غیر مخلصانه پذیرفته نمی‌شود، دلیلش این است که ذاتاً قابل پذیرش نیست و بدون اخلاص در واقع هیچ اتفاقی نیافتاده است. 
  • ماهیت حرکت تعالی بخش انسان از ابتدا تا انتها این است که خلاف نفس خود عمل کند، نفسی که همه چیز را مال خود می‌کند. نفس حتی کارهای خوب مانند نماز اول وقت را هم مال خود کرده و به نفع خود مصادره می‌کند. اینجا است که خدا گاهی اوقات شما را با کار مهمتری از نماز، امتحان می‌کند که ببیند آیا باز هم به دنبال نماز اول وقت می‌روی یا به دنبال کاری که ضروری‌تر است و بر نماز اول وقت اولویت دارد، می‌روی؟

عملی مخلصانه‌تر است که علیه خودت باشد، نه به نفع خودت

  • چه عملی مخلصانه‌تر است؟ عملی که علیه خودت باشد، نه به نفع خودت. یعنی عمل باید طوری باشد که تذلل در مقابل خدا را تشدید کند. شرط عمل مخلصانه این است که برای کسب وجاهت و محبوبیت نزد مردم نباشد، چون چنین عملی به عمل برای خود و به نفع خود منجر می‌شود. وقتی که گفته می‌شود اخلاص این است که عمل تو برای دیده شدن توسط مردم نباشد، یعنی برای خودت نباشد. عدم اخلاص، کشاندن به طرف خود است و اخلاص برای خدا کار کردن است.

دو مدل زندگی: 1. علاقه به تصاحب کردن برای خود 2. علاقه به تصاحب شدن توسط «او»

  • ما دو نوع زندگی داریم. به بیان دیگر دو نوع نگاه و درک از حیات وجود دارد که کاملاً مجزا از یکدیگرند و در همه زندگی جاری است. در نگاه اول انسان همه چیز را به سمت خودش می‌کشد. اگر علاقه‌ای هست، محور همه آنها خودش است. معیار اینکه از چه کسی خوشتش می‌آید، این است که چه کسی به نفع او بوده است. در این نگاه به زندگی، خودت محور هستی و تلاش می‌کنی همه چیز را برای خودت تصاحب کنی. این نگاه، نگاهی برخلاف اخلاص است.
  • اما در نگاه دوم، علت همه محبت‌ها  و تلاش‌ها، تصاحب کردن نیست، بلکه تصاحب شدن است. دوست داری به سمت «او» کشیده شوی، نه اینکه همه چیز را به سمت خودت بکشی. این‌ دو مدل نگاه در مقابل یکدیگر قرار دارند. بعضی‌ها هیچگاه به بلوغ کافی برای درک زندگی نوع دوم نمی‌رسند.
  • در مدل اول زندگی، شما فقط به این فکر می‌کنی که چه چیزی را دوست داری؟ چه چیزی را می‌خواهی؟ ولی در مدل دوم زندگی مدام می‌پرسی «او» چه چیزی را دوست دارد؟ او از چه چیزی خوشش می‌آید؟ این‌ها دو نگاه و دو نوع حس و دو نوع محبت هستند که یکی تلاش می‌کند همه چیز را به سمت «من» بکشد و دیگری فقط به دنبال «او» است.

محبت خودخواهانه به دنبال تصاحب و فداکردن محبوب برای محب است، اما محبت غیرخودخواهانه در پی فدا کردن محب برای محبوب است / در نگاه غرب، عشق تصاحب‌کننده ترویج می‌شود/فیلم‌های عشقی غربی، خودخواهی را افزایش می‌دهند نه محبت را

  • ارتباط محبت با اخلاص هم اینجا مشخص می‌شود که محبت شدیدی که آدم را ذلیل معشوق می‌کند؛ محبتی است که در آن دوست داری تصاحب بشوی، نه اینکه تصاحب بکنی. آن «اشد حباً» که در قرآن فرمود «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/160)، هم از همین جنس است.
  • اگر مردم زشتی محبت در مدل اول را به درستی درک می‌کردند دیگر کسی علاقه‌ای به دیدن فیلم‌های عشقی امروزی نداشت و این نگاه که تلاش می‌کند دیگری را به تصاحب خود درآورد را مشمئزکننده می‌دید. در نگاه غرب، عشقی ترویج می‌شود که عاشق تلاش می‌کند همه چیز را به نفع خودش مصادره کند و این نگاه، خودخواهی‌های عمیقی را به میان خانواده‌ها آورده است، نه محبت را. ولی توصیه دین این است که کسی که خانواده تشکیل می‌دهد، به میل خانواده رفتار کند و فقط به دنبال نفع و ضرر خودش نباشد. (مثلا: مؤمن به اشتهاى خانواده خود غذا مى خورد و منافق خانواده اش به اشتهاى او غذا مى خورند؛ الْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَةِ عِیَالِهِ، وَ الْمُنَافِقُ یَأْکُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِه؛ وسائل الشیعه/21/542)‏ غرب از راه‌های مختلف تلاش می‌کند زن و مرد به موجودات خودخواهی تبدیل شوند که در اثر محبت به خویشتن، همه چیز را به سمت خویش بکشد.
  • تلاش برای اینکه فقط به دنبال خودت و تصاحب کردن منافع نباشی، تمرین اخلاص است. محبت منهای تصاحب کردن است که ارزش دارد ولی امروزه خیلی کم فهمیده می‌شود.

راز حسادت به ولیّ خدا/کسی که به دنبال تصاحب کردن است، وقتی توجه ویژه خدا به بنده‌ای دیگر را می‌بیند، به او حسادت می‌کند

  • محبت کردن براساس تصاحب شدن چه فرقی با محبت براساس تصاحب کردن دارد؟ شرح حال کسی که براساس تصاحب شدن محبت می‌کند این است که می‌گوید: «گر از درت برانی، ور نزد خود بخوانی، رو کن به هرکه خواهی، گل پشت و رو ندارد».
  • اما در عشق‌های زمینی این حرف معنی ندارد که معشوق برای دیگران باشد. چون عاشق فقط به دنبال تصاحب کردن است. ولی در عشق به خدا و اهل بیت(ع) این‌طور نیست و اتفاقاً راز حسادت به ولی خدا در اینجا معلوم می‌شود. کسی که با ادعای محبت به خدا به دنبال تصاحب کردن بوده است و اخلاص نداشته؛ هنگامی که می‌بیند خدا کس دیگری را مورد محبت و لطف قرار داده، ناراحت می‌شود و می‌گوید من آمده‌ام و تو را عبادت کرده‌ام، آن‌وقت تو به کس دیگری محبت می‌کنی؟! پس من هم به او حسادت می‌کنم.
  • این برخوردهای از روی حسادت با حضرت علی(ع) بسیار زیاد بوده است. چون کسانی که اندک خدمتی به اسلام و پیامبر اکرم(ص) کرده بودند، توقع داشتند رسول خدا(ص) را در باند و جریان خودشان تصاحب کنند. ولی وقتی محبت‌های ویژه پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) را می‌دیدند، کُفرشان درمی‌آمد و به علی(ع) حسادت می‌کردند. در حالی که اگر محبت این دسته برای تصاحب شدن بود، نه برای تصاحب کردن، باید به پیامبر(ص) می‌گفتند: «رو کن به هرکه خواهی، گل پشت و رو ندارد».

روزه چه تأثیری روی اخلاص دارد؟/ در روزه از تلاش برای تصاحب کردن دست برمی‌داری

  • حضرت زهرا(س) می‌فرماید: «خداوند روزه را برای تثبیت اخلاص قرار داد؛ فَجَعَلَ اللَّهُ...الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلَاصِ»(احتجاج/1/99) طبق فرمایش حضرت ثمرۀ روزه کسب اخلاص است. اما باید دید که روزه چه ارتباطی با اخلاص دارد و چه تأثیری روی اخلاص دارد؟
  • وقتی روزه می‌گیری و از خوردن و آشامیدن پرهیز می‌کنی، امکان اخلاص پیدا می‌کنی. روزه ترک طبیعی‌ترین چیزهایی است که نفس دوست دارد. در روزه از تلاش برای تصاحب کردن دست برمی‌داری. کسب اخلاص هم چیزی از جنس تصاحب شدن است، نه تصاحب کردن. البته کسب اخلاص کار سختی است.

دو روایت در باب محبت

  • امام محمد باقر(ع) می‌فرمایند: «اگر خواستی ببینی که در تو خیری هست، به قلبت نگاه کن. اگر اهل طاعت خدا را دوست داشتی و از اهل معصیت خدا بدت می‌آمد، پس در تو خیری هست. و اگر از اهل طاعت خدا بدت می‌آمد، و اهل معصیت را دوست داشتی در تو خیری نیست و خدا هم از تو خوشش نمی‌آید و انسان با همان چیزی است که دوستش دارد؛ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب‏ّّ»(کافی/2/127).‏
  • امام صادق(ع) می‌فرمایند: «هر کس که به خاطر خدا دوست داشته باشد و به خاطر خدا دشمنی کند و به خاطر خدا عطا کند از کسانی است که ایمانش کامل شده است؛ مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطى‏ لِلَّهِ، فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَ إِیمَانُه»(کافی/‏2/124)

لحظه‌ای که به سهولت می‌توان اخلاص را تجربه کرد در محبت اهل‌بیت(ع) است

  • اهل‌بیت(ع) در این شرایط یک فرصت استثنایی هستند که حتی آدم‌های خودخواه هم می‌توانند اهل‌بیت(ع) را دوست داشته باشند. دلیلش هم این است که محبت به ائمه(ع) آدم را می‌سوزاند و در اوج محبت است که دیگر خودت نیستی و فقط او هست. آن لحظه‌ای که به سهولت می‌توان اخلاص را تجربه کرد در محبت اهل‌بیت(ع) است. این مطلب را در روضه‌ها و مظلومیت‌های اهل‌بیت(ع) می‌توانی تجربه کنی که دیگر برای خودت نیستی و برای دیگری می‌سوزی. اگر در این حال به تو بگویند که این عزاداری، پاداش و اجر هم دارد، می‌گویی: من به دنبال پاداش نیستم. من نیامده‌ام چیزی را تصاحب کنم. من می‌خواهم برای او باشم، برای حسین(ع) و بچه‌های حسین(ع)...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا و اینجا و اینجا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۰
مجید شهشهانی