علیرضا پناهیان

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روضه امیرالمومنین» ثبت شده است

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-9

چه اشکالی دارد اینقدر مظلوم باشم؟

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) نهمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | دری که به مسجد باز است

دانلود (692 کیلوبایت)

 

بخوانید | چه اشکالی دارد اینقدر مظلوم باشم؟

در نهج البلاغه شریف نامه‌ای آمده که امیرالمؤمنین علی(ع) در جواب نامة معاویه نوشته‌اند.(1)

شأن علی خیلی بالاتر از این است که نامه به چنین کسی بنویسد. امّا امیرالمومنین از باب رأفت امامت، از باب احساس وظیفه و برای روشنگری نامه نوشتند. خود آقا هم در ابتدای یکی از نامه‌هایشان می‌فرمایند: که تو کسی نیستی که لیاقت داشته باشی من با تو حرف بزنم؛ ولی چه کنم که روزگار مرا وادار کرده تا برایت نامه بنویسم!

اما در این نامه جمله‌ای آمده که اگر خود امیرالمؤمنین ننوشته بودند، شاید هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد این چنین، روضة دردهای علی را بخواند.

امیرالمومنین(ع) در این نامه نوشته است:

«معاویه! تو در نامه‌ات نوشتی که منِ علی همان کسی هستم که مانند شتری که طناب به گردنش ببندند و را بکشند، طناب به گردنم انداختند و کشیدند و وادار به بیعت کردند.

امّا معاویه بدان که تو خواستی با این جمله مرا سرزنش کنی ولی به خدا قسم تو مرا مدح کردی! تو خواستی با این جمله مرا رسوا کنی ولی خودت رسوا شدی: وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ.‏ (2)

بعد حضرت ادامه می‌دهد: چه ایرادی دارد یک مرد اینقدر مظلوم باشد که در کوچه‌ها او را بکشند؟

من مظلوم بودم.

یعنی: معاویه؛ حرفی که من نمی‌توانستم بزنم، تو زدی!

یعنی ای مردم عالم معاویه هم اعتراف کرد که علی را با طناب بستند و در کوچه‌ها کشیدند!

امّا ای مردم وقتی علی را با طناب می‌کشند، آیا توقع دارید فاطمه‌ هم بایستد و ببیند که قهرمانش را دارند روی زمین می‌کشند؟

------------

(1) نهج البلاغة/ نامه28

(2) قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ‏ حَتَّى أُبَایِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ (نهج البلاغة/ نامه28)

(3) وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ(نهج البلاغة/ نامه28)

 

مطالب مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۶
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-8

ای پر افتخارترین پدر عالم

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) هشتمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | ای پر افتخارترین پدر عالم

دانلود (2.07 مگابایت)

بخوانید | چه کسی درد علی را می فهمد؟

وحی نازل شد. خداوند دستور دادند از این به بعد اینقدر مزاحم پیغمبر نشوید؛ هر کس هم کار واجبی با رسول خدا دارد و می‌خواهد با پیغمبر دیدار و صحبت خصوصی داشته باشد، باید صدقه بدهد.(1)

همین که دیدار پیامبر پولی شد، مراجعه به پیغمبر کم شد.

امّا چه کسی از همه بیشتر برای ملاقات پیغمبر صدقه می‌داد؟

علی(ع).

هر چه پول داشت صدقه می‌داد تا یک بار به محضر پیغمبر برسد.(2)

همین برای علی(ع) دشمن‌تراشی کرد!

این حرف نادرست هم در تاریخ ثبت شده است که گفته‌اند: علی اشتباه کرد که برای ملاقات پیغمبر اینقدر پول می‌داد! پرسیدند چرا گفت: علی با این کارش هم علیه فقرا اقدام کرد هم علیه ثروتمندان؛ فقرا که پول نداشتند اینقدر مثل علی برای دیدار پیامبر خرج کنند، دلشان شکست. ثروتمندان هم به شاید نخواهند اینقدر پول بدهند! پس علی که این‌گونه با وجود فقرش پول می‌دهد، همه را از خودش رنجاند.(3)

حتی برای این کار علی(ع)، بعضی‌ها بغض علی را به سینه می‌گیرند!

این‌جاست که باید به علی حق داد که به نخلستان برود و سر به چاه بگذارد و داد بزند!

چه کسی حرف علی را می‌فهمد؟

چه کسی درد علی را می فهمد؟...

------

 (1) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ/ءَ أَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُواْ بَینْ‏َ یَدَىْ نجَْوَئکمُ‏ْ صَدَقَاتٍ  فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُواْ وَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ وَ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ  وَ اللَّهُ خَبِیرُ  بِمَا تَعْمَلُونَ (مجادله12و 13)

(2) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً قَالَ إِنَّهُ حَرَّمَ کَلَامَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَخَّصَ لَهُمْ فِی کَلَامِهِ بِالصَّدَقَةِ فَکَانَ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُکَلِّمَهُ تَصَدَّقَ بِدِرْهَمٍ ثُمَّ کَلَّمَهُ بِمَا یُرِیدُ قَالَ فَکَفَّ النَّاسُ عَنْ کَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَخِلُوا أَنْ یَتَصَدَّقُوا قَبْلَ کَلَامِهِ فَتَصَدَّقَ عَلِیٌّ ع بِدِینَارٍ کَانَ لَهُ فَبَاعَهُ بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ فِی عَشْرِ کَلِمَاتٍ سَأَلَهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ غَیْرُهُ وَ بَخِلَ أَهْلُ الْمَیْسَرَةِ أَنْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ مَا صَنَعَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الَّذِی صَنَعَ مِنَ الصَّدَقَةِ إِلَّا أَنَّهُ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَ لِابْنِ عَمِّه‏ . (تاویل الایات الظاهره /648)

(3) فخر رازی در کتاب خود می‌نویسد: «الإقدام على هذا العمل مما یضیق قلب الفقیر، فإنه لا یقدر على مثله فیضیق قلبه. و یوحش قلب الغنی، فإنه لمّا لم یفعل الغنیّ ذلک و فعله غیره، صار ذلک الفعل سببا للطعن فیمن لم یفعل. فهذا الفعل لما کان سببا لحزن الفقراء و وحشة الأغنیاء، لم یکن فی ترکه کبیر مضرة. لأن الذی یکون سببا للألفة أولى مما یکون سببا للوحشة، و أیضا فهذه المناجاة لیست من الواجبات و لا من الطاعات المندوبة، بل قد بینا أنهم إنما کلفوا بهذه الصدقة لیترکوا هذه المناجاة، و لما کان الأولى بهذه المناجاة أن تکون متروکة، لم یکن ترکها سببا للطعن.» (مفاتیح الغیب/29/496) (برخی معتقدند فخر رازی که شافعی مذهب بوده است، بعدها مستبصر و شیعه شده است.)

 

مطالب مرتبط

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۵
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-7

بالاخره خوب بودن علی(ع) کار دستش داد...

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) هفتمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | ما را به غلامی قبول کن

 

دانلود (1.69 مگابایت)

 

بخوانید | یا علی، اینقدر خوب نباش! | بالاخره خوب بودن علی کار دستش داد...

یا علی این‌قدر زیبا فرامین رسول الله را اجرا نکن. این‌قدر همه جا گوش به فرمان محض رسول الله نباش. علی جان، با این کارت برای خودت دشمن درست می‌کنی؛ این‌قدر حرفهای پیغمبر را گوش نکن!

می‌دانید علی(ع) چه جواب می‌دهد؟ امیرالمؤمنین(ع) جواب خواهد داد: من که نمی‌توانم ببینم فرمان پیامبر زمین بماند. پیامبر خودش مرا تربیت کرده است. من که نمی‌توانم کم بگذارم. اصلاً دلم نمی‌آید. هرچقدر قرار است با گوش کردن فرمان پیامبر، برای من دشمن‌تراشی بشود، عیبی ندارد. من به کسی کار ندارم. رضای خدا در این است که رضای رسولش تأمین شود.

امیرالمومنین(ع) نه بد کسی را نمی‌خواهد، نه با کسی خصومت دارد، نه دنبال رسوا کردن دیگران است و نه به دنبال دشمن‌تراشی؛ ولی هر بار که فرمان رسول خدا(ص) را اطاعت می‌کند، برایش دشمن درست می‌شود. اما سرباز نازنین، علمدار وفادار و پا به رکاب رسول خدا به اینها کاری ا ندارد.

چرا برایش دشمن درست می‌شد؟ امیرالمومنین(ع) دستوری را از رسول خدا اجرا می‌کند که خیلی‌ها نمی‌توانند اجرا کنند. طبیعی است آنهایی که ضعیف بودنشان معلوم می‌شود، دشمن می‌شوند.

علی(ع) چه کار می‌تواند بکند؟ چاره‌اش چیست؟ اگر علی(ع) بخواهد فکر مظلوم نشدن خودش باشد که دستورات رسول الله(ص) اجرایی نمی‌شود.

* * *

یک نمونه‌اش سریة  ذات السلاسل است. گروهی بودند که در گردنه‌ای کمین می‌کردند و مسلمانان را غارت می‌کردند و بعد هم آن‌ها را می‌کشتند. رسول خدا دستور دادند که عده‌ای از مسلمانان به نبرد با آن‌ها بروند. پیامبر سه نفر را یکی یکی به عنوان فرمانده فرستاد. یکی از آن سه نفر، عمروعاص بود. هر سه رفتند و با شکست برگشتند. در تاریخ نوشته‌اند که آنها در جایی کمین زده بودند که نمی‌شد به آنها دسترسی پیدا کرد، و لذا هربار تعداد زیادی از مسلمانان کشته می‌شدند. پیروزی بر آنها شاید به نظر غیر ممکن می‌آمد.

رسول الله فرمود: علی جانم تو برو!

شاید آن سه نفر اعتراض کرده باشند: ما که می‌گوییم نمی‌شود؛ دیگر چرا ایشان را می‌فرستید؟

اما رسول خدا(ص) هر سه نفرشان را تحت امر امیرالمؤمنین(ع) روانه کردند.

علی بن ابیطالب(ع) رفت و بدون اینکه خون از دماغ یکی از سربازان لشکر اسلام بیاید، همه آنها را یا کشت یا اسیر کرد.

وحی نازل شد و خبر پیروزی علی(ع) را برای رسول خدا(ص) آورد. رسول خدا هم به مسلمانان بشارت دادند و همه را به استقبال امیرالمؤمنین(ع) فرستادند و خودشان هم جلوتر از همه به استقبال حضرت علی(ع) رفتند. علی بر مرکب نشسته است و دارد به سمت مدینه می‌آید. تا رسول خدا را دید خواست از مرکب پیاده شود که رسول خدا فرمود: علی جان بر همان مرکب بنشین، که خدل و رسولش از تو راضی هستند. امیرالمؤمنین(ع) از خوشحالی اشکشان جاری شد.

رسول خدا علی را بغل گرفت و فرمود: علی جانم دوست دارم حرفهایی را درباره تو بزنم که اگر مردم بدانند، خاک قدمهایت را برای تبرک می‌برند!(1)

به نظر شما کسانی که نتواسته بودند، دستور پیامبر را اجرا کنند، چقدر نسبت به علی(ع) کینه در دلشان جمع کردند؟

این، تنها یک نمونه از کینه‌ورزی نسبت به علی(ع) و مظلومیت علی بود. کسی اگر فوق العاده خوب باشد، خیلی‌ها در مقابل خوبی او کم می‌آورند و حسد و کینة‌شان زیاد می‌شود.

بالاخره خوب بودن علی کار دستش داد؛ دیگرانی که نمی‌توانستند در اجرای دستورات پیامبر، به گرد علی(ع) هم برسند، اینقدر کینه در دلشان جمع شد تا این‌که یک روزی آمدند در خانه فاطمه زهرا را آتش زدند...

-----

 (1) انَّ أَعْرَابِیّاً جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ع فَجَثَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ قَالَ لَهُ جِئْتُکَ لِأَنْصَحَ لَکَ قَالَ وَ مَا نَصِیحَتُکَ قَالَ قَوْمٌ مِنَ الْعَرَبِ قَدِ اجْتَمَعُوا بِوَادِی الرَّمْلِ وَ عَمِلُوا عَلَى أَنْ یُبَیِّتُوکَ بِالْمَدِینَةِ وَ وَصَفَهُمْ لَهُ فَأَمَرَ النَّبِیُّ ص أَنْ یُنَادَى بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً. فَاجْتَمَعَ الْمُسْلِمُونَ وَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ هَذَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ، قَدْ عَمِلَ عَلَى تَبْیِیتِکُمْ؛ فَمَنْ لَهُمْ؟ فَقَامَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ فَقَالُوا: نَحْنُ نَخْرُجُ إِلَیْهِمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَوَلِّ عَلَیْنَا مَنْ شِئْتَ. فَأَقْرَعَ بَیْنَهُمْ فَخَرَجَتِ الْقُرْعَةُ عَلَى ثَمَانِینَ رَجُلًا مِنْهُمْ وَ مِنْ غَیْرِهِمْ. فَاسْتَدْعَى أَبَا بَکْرٍ. فَقَالَ لَهُ خُذِ الرَّایَةَ وَ امْضِ إِلَى بَنِی سُلَیْمٍ فَإِنَّهُمْ قَرِیبٌ مِنَ الْحَرَّةِ. فَمَضَى وَ مَعَهُ الْقَوْمُ حَتَّى قَارَبَ أَرْضَهُمْ وَ کَانَتْ کَثِیرَةَ الْحِجَارَةِ وَ الشَّجَرِ وَ هُمْ بِبَطْنِ الْوَادِی وَ الْمُنْحَدَرُ إِلَیْهِ صَعْبٌ. فَلَمَّا صَارَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى الْوَادِی وَ أَرَادَ الِانْحِدَارَ خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ جَمْعاً کَثِیراً وَ انْهَزَمَ أَبُو بَکْرٍ مِنَ الْقَوْمِ.  فَلَمَّا وَرَدُوا عَلَى النَّبِیِّ ص عَقَدَ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَ بَعَثَهُ إِلَیْهِمْ فَکَمَنُوا لَهُ تَحْتَ الْحِجَارَةِ وَ الشَّجَرِ فَلَمَّا ذَهَبَ لِیَهْبِطَ خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ. فَسَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَلِکَ. فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَةٌ فَلَعَلِّی أَخْدَعُهُمْ. فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَةٍ وَ وَصَّاهُ. فَلَمَّا صَارَ إِلَى الْوَادِی خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا مِنْ أَصْحَابِهِ جَمَاعَةً. وَ مَکَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَیَّاماً یَدْعُو عَلَیْهِمْ. ثُمَّ دَعَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَعَقَدَ لَهُ. ثُمَّ قَالَ أَرْسَلْتُهُ کَرَّاراً غَیْرَ فَرَّارٍ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی رَسُولُکَ، فَاحْفَظْنِی فِیهِ وَ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ. فَدَعَا لَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ. وَ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِتَشْیِیعِهِ وَ بَلَغَ مَعَهُ إِلَى مَسْجِدِ الْأَحْزَابِ وَ عَلِیٌّ ع‏ عَلَى فَرَسٍ أَشْقَرَ مَهْلُوبٍ عَلَیْهِ بُرْدَانِ یَمَانِیَّانِ وَ فِی یَدِهِ قَنَاةٌ خَطِّیَّةٌ. فَشَیَّعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنْفَذَ مَعَهُ فِیمَنْ أَنْفَذَ أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ. فَسَارَ بِهِمْ ع نَحْوَ الْعِرَاقِ مُتَنَکِّباً لِلطَّرِیقِ حَتَّى ظَنُّوا أَنَّهُ یُرِیدُ بِهِمْ غَیْرَ ذَلِکَ الْوَجْهِ. ثُمَّ أَخَذَ بِهِمْ عَلَى مَحَجَّةٍ غَامِضَةٍ. فَسَارَ بِهِمْ حَتَّى اسْتَقْبَلَ الْوَادِیَ مِنْ فَمِهِ وَ کَانَ یَسِیرُ اللَّیْلَ وَ یَکْمُنُ النَّهَارَ. فَلَمَّا قَرُبَ مِنَ الْوَادِی أَمَرَ أَصْحَابَهُ أَنْ یَکْعَمُوا الْخَیْلَ وَ وَقَفَهُمْ مَکَاناً وَ قَالَ لَا تَبْرَحُوا وَ انْتَبَذَ أَمَامَهُمْ فَأَقَامَ نَاحِیَةً مِنْهُمْ. فَلَمَّا رَأَى عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ مَا صَنَعَ لَمْ یَشُکَّ أَنَّ الْفَتْحَ یَکُونُ لَهُ. فَقَالَ لِأَبِی بَکْرٍ أَنَا أَعْلَمُ بِهَذِهِ الْبِلَادِ مِنْ عَلِیٍّ وَ فِیهَا مَا هُوَ أَشَدُّ عَلَیْنَا مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ وَ هِیَ الضِّبَاعُ وَ الذِّئَابُ. فَإِنْ خَرَجَتْ عَلَیْنَا خَشِیتُ أَنْ تُقَطِّعَنَا فَکَلِّمْهُ یَخْلُ عَنَّا نَعْلُو الْوَادِیَ. قَالَ فَانْطَلَقَ أَبُو بَکْرٍ فَکَلَّمَهُ فَأَطَالَ فَلَمْ یُجِبْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَرْفاً وَاحِداً. فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَجَابَنِی حَرْفاً. فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنْتَ أَقْوَى عَلَیْهِ فَانْطَلَقَ عُمَرُ فَخَاطَبَهُ فَصَنَعَ بِهِ مِثْلَ مَا صَنَعَ بِأَبِی بَکْرٍ فَرَجَعَ إِلَیْهِم‏ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ لَمْ یُجِبْهُ. فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی أَنْ نُضِیعَ أَنْفُسَنَا. انْطَلِقُوا بِنَا نَعْلُو الْوَادِیَ. فَقَالَ لَهُ الْمُسْلِمُونَ: لَا وَ اللَّهِ لَا نَفْعَلُ. أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ نَسْمَعَ لِعَلِیٍّ وَ نُطِیعَ فَنَتْرُکُ أَمْرَهُ وَ نَسْمَعُ لَکَ وَ نُطِیعُ. فَلَمْ یَزَالُوا کَذَلِکَ، حَتَّى أَحَسَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْفَجْرَ فَکَبَسَ الْقَوْمَ وَ هُمْ غَارُّونَ. فَأَمْکَنَهُ اللَّهُ مِنْهُمْ. وَ نَزَلَتْ عَلَى النَّبِیِّ ص: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً» إِلَى آخِرِ السُّورَةِ. فَبَشَّرَ النَّبِیُّ ص أَصْحَابَهُ بِالْفَتْحِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَسْتَقْبِلُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع. فَاسْتَقْبَلُوهُ وَ النَّبِیُّ ص یَقْدُمُهُمْ فَقَامُوا لَهُ صَفَّیْنِ. فَلَمَّا بَصُرَ بِالنَّبِیِّ ص تَرَجَّلَ عَنْ فَرَسِهِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع: ارْکَبْ فَإِنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ رَاضِیَانِ عَنْکَ. فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَرَحاً. فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: یَا عَلِیُّ لَوْ لَا أَنَّنِی أُشْفِقُ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی الْمَسِیحِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ الْیَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ.(ارشاد مفید/‏1/162)

 

مطالب مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۴
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-6

من فقط عنان ناقة زهرا را گرفته‌ام...

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) ششمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | هم علی راحت شد هم مردم کوفه

دانلود (1.77 مگابایت)

بخوانید | من فقط عنان ناقة زهرا را گرفته‌ام...

دست زهرایش را می‌گرفت و در خانه مهاجرین و انصار را می‌زد.

شاید به خود بیایند و حکومت حق را به پا کنند.

علی(ع) در می‌زد.

کسی از داخل خانه می‌گفت: کیست؟

امّا امیرالمومنین نمی‌فرمود: من علی هستم!

می‌دانست اگر خودش را معرفی کند، کسی در را به روی علی باز نمی‌کند!

می‌فرمود: این فاطمه زهرا دختر پیغمبر شماست که آمده با شما حرف بزند! و این هم حسنین هستند؛ من فقط عنان ناقه فاطمه را گرفته‌ام!

-----------------

(1)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ سَیِّدِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: حَاشَ لِلَّهِ أَنْ یُوَقِّتَ لَهُ وقت [وَقْتاً] أَوْ تُوَقِّتَ شِیعَتُنَا، صَاحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِفِضَّةَ إِلَیْکِی مَوْلَاتَکِ فَاقْبَلِی مِنْهَا مَا یَقْبَلُ النِّسَاءُ وَ قَدْ جَاءَهَا الْمَخَاضُ مِنَ الرَّفْسَةِ وَ رده [رَدِّ] الْبَابِ فسقطت [فَأَسْقَطَتْ‏] مُحَسِّناً عَلَیْهِ قَتِیلًا وَ عَرَفَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیْهِ التَّسْلِیمُ فَقَالَ لَهَا: یَا فِضَّةُ لَقَدْ عَرَفَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ عَرَّفَنِی وَ عَرَّفَ فَاطِمَةَ وَ عَرَّفَ الْحَسَنَ وَ عَرَّفَ الْحُسَیْنَ الْیَوْمَ بِهَذَا الْفِعْلِ وَ نَحْنُ فِی نُورِ الْأَظِلَّةِ أَنْوَارٌ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ فَوَارِیهِ بِقَعْرِ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ لَاحِقٌ بِجَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ تَشْکُو حَمْلَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لَهَا فِی سَوَادِ اللَّیْلِ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ زَیْنَبَ وَ أُمَّ کُلْثُومٍ إِلَى دُورِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ یُذَکِّرُهُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ عَهْدِهِ الَّذِی بَایَعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ عَلَیْهِ فِی أَرْبَعِ مَوَاطِنَ فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ تَسْلِیمِهِمْ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ جَمِیعِهِمْ فَکُلٌّ یَعِدُهُ النُّصْرَةَ لِیَوْمِهِ الْمُقْبِلِ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَعَدَ جَمْعُهُمْ عِنْدَه‏(هدایه الکبری/408)

و همچنین: خرَجَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَحْمِلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ عَلَیْهَا السَّلَامُ عَلَى دَابَّةٍ لَیْلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الْأَنْصَارِ تَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ فَکَانُوا یَقُولُونَ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ مَضَتْ بَیْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَکِ وَ ابْنُ عَمِّکِ سَبَقَ إِلَیْنَا أَبَا بَکْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ فَیَقُولُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَ فَکُنْتُ أَدَعُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَیْتِهِ لَمْ أَدْفَنْهُ وَ أَخْرُجُ أُنَازِعُ النَّاسَ سُلْطَانَهُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ مَا صَنَعَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَّا مَا کَانَ یَنْبَغِی لَهُ وَ قَدْ صَنَعُوا مَا اللَّهُ حَسِیبُهُمْ وَ طَالِبُهُمْ(الامامه والسیاسه /1/19)

و همچنین: یقال إنه ع لما استنجد بالمسلمین عقیب یوم السقیفة و ما جرى فیه و کانَ یَحْمِلُ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ لَیْلًا عَلَى حِمَارٍ وَ ابْنَاهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ الْحِمَارِ وَ یَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ وَ الْمَعُونَةِ فَأَجَابَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَبَایَعَهُمْ عَلَى الْمَوْتِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یُصْبِحُوا بُکْرَةً محلقی رُءُوسَهُمْ مَعَهُمْ سِلَاحُهُمْ فَأَصْبَحَ لَمْ یُوَافِهِ مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ الزُّبَیْرُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید/11/14)

 

مطالب مرتبط

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۲
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-5

آیا فاطمه(س) طاقت دارد؟

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) پنجمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | خداحافظی با دختر... / هر کس به میدان رفت ..

 

دانلود (1.37 مگابایت)

 

بخوانید | آیا فاطمه(س) طاقت دارد؟

یا علی، فدای فرق شکافتۀ سرت که تنها التیام‌دهندۀ زخم سرت، فاطمه است.

راستی یاعلی! امشب چگونه می‌خواهی با این فرق شکافته مقابل فاطمه حاضر بشوی؟

فاطمه طاقت می‌آورد؟

شما آن وقتی‌که سالم بودید و فقط با طناب دشمنان به شما جسارت شد، فاطمه خودش را برای شما کشت!(1) آیا طاقت دارد فرق شکافتۀ شما را ببیند؟

یا زینب! بیا محاسن بابا را شستشو بده، نگذار این‌گونه پیش مادر برود...

***

این‌جا یک صورت خونی زینب(س) دید. دستش هم می‌رسید تا آن را تمیز کند.

امّا زنیب یک صورت خونی دیگر هم دید؛ ولی دیگر دستش به آن نمی‌رسید.

از دور صدا زد: حسین! خوش به حال نیزه‌ها که بوسه بر حنجرۀ تو می‌زنند...

الا لعنة الله علی القوم الظالمین

----------

(1) قال سلمان : َرَجَعَ أَصْحَابُ قُنْفُذٍ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ هُمَا فِی الْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُمَا فَقَالُوا لَمْ یَأْذَنْ لَنَا فَقَالَ عُمَرُ هُوَ إِنْ أَذِنَ لَکُمْ وَ إِلَّا فَادْخُلُوا عَلَیْهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ فَانْطَلَقُوا فَاسْتَأْذَنُوا فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع أُحَرِّجُ عَلَیْکُمْ  أَنْ تَدْخُلُوا بَیْتِی بِغَیْرِ إِذْنٍ فَرَجَعُوا وَ ثَبَتَ قُنْفُذٌ فَقَالُوا إِنَّ فَاطِمَةَ قَالَتْ کَذَا وَ کَذَا فَحَرَّجَتْنَا أَنْ نَدْخُلَ عَلَیْهَا الْبَیْتَ بِغَیْرِ إِذْنٍ مِنْهَا فَغَضِبَ عُمَرُ وَ قَالَ مَا لَنَا وَ لِلنِّسَاءِ ثُمَّ أَمَرَ أُنَاساً حَوْلَهُ فَحَمَلُوا حَطَباً وَ حَمَلَ مَعَهُمْ فَجَعَلُوهُ حَوْلَ مَنْزِلِهِ وَ فِیهِ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُمَا ع ثُمَّ نَادَى عُمَرُ حَتَّى أَسْمَعَ عَلِیّاً ع وَ اللَّهِ لَتَخْرُجَنَّ وَ لَتُبَایِعَنَّ خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ أَوْ لَأُضْرِمَنَّ عَلَیْکَ بَیْتَکَ نَاراً- ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ هُوَ یَخَافُ أَنْ یَخْرُجَ عَلِیٌّ بِسَیْفِهِ لِمَا قَدْ عَرَفَ مِنْ بَأْسِهِ وَ شِدَّتِهِ ثُمَّ قَالَ لِقُنْفُذٍ إِنْ خَرَجَ وَ إِلَّا فَاقْتَحِمْ عَلَیْهِ فَإِنِ امْتَنَعَ فَأَضْرِمْ عَلَیْهِمْ بَیْتَهُمْ نَاراً فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ فَاقْتَحَمَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ بِغَیْرِ إِذْنٍ وَ بَادَرَ عَلِیٌّ إِلَى سَیْفِهِ لِیَأْخُذَهُ فَسَبَقُوهُ إِلَیْهِ فَتَنَاوَلَ بَعْضَ سُیُوفِهِمْ فَکَثُرُوا عَلَیْهِ فَضَبَطُوهُ وَ أَلْقَوْا فِی عُنُقِهِ حَبْلًا أَسْوَدوَ حَالَتْ فَاطِمَةُ ع بَیْنَ زَوْجِهَا وَ بَیْنَهُمْ عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ ِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ بِالسَّوْطِ عَلَى عَضُدِهَا فَبَقِیَ أَثَرُهُ فِی عَضُدِهَا مِنْ ذَلِکَ مِثْلُ الدُّمْلُوجِ مِنْ ضَرْبِ قُنْفُذٍ إِیَّاهَا فَأَرْسَلَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا إِلَى عِضَادَةِ بَیْتِهَا فَدَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا وَ أَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَةً ص ثُمَّ انْطَلَقُوا بِعَلِیٍّ ع مُلَبَّباً بِحَبْلٍ حَتَّى انْتَهَوْا بِهِ إِلَى أَبِی بَکْر(الاحتجاج/1/83)

و همچنین: عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا بَایَعَ النَّاسُ أَبَا بَکْرٍ أُتِیَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مُلَبَّباً لِیُبَایِعَ / قَالَ سَلْمَانُ أَ تَصْنَعُ ذَا بِهَذَا وَ اللَّهِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَانْطَبَقَتْ ذِهِ عَلَى ذِهِ / قَالَ وَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ قَالَ الْمِقْدَادُ وَ اللَّهِ هَکَذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَکُونَ.(الاختصاص/11)

 

مطالب مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۰
بیان معنوی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-4

مناجات زینب(س) با پدر

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) چهارمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | ما هم شراب داریم | چاقوکش‌های قدیم، وقتی می‌خواستند کسی را بزنند

دانلود (2.28 مگابایت)

بخوانید | مناجات زینب(س) با پدر

می‌دانید علی به چه کسی حساس است؟

یا امیرالمومنین! شما خیلی آقایی؛ خیلی صبوری. امّا نمی‌دانیم مردم کوفه با شما چه کردند که صدا زدی: خدایا مرگ علی را برسان.(1)

علی جان! با تو چه کار کردند؟!

فقط همین را بگویم که با علی(ع) کاری کردند که فرمود مرا هم مثل زهرایم شبانه به خاک بسپارید! (2).

***

هر کسی به یک کسی حساسیت دارد و کسی پیش او خیلی عزیز است.

مثلاً می‌گویند: اگر خیلی گرفتار شدی، برو کنار ضریح اباعبدالله فقط بگو: آقا روضۀ علی اکبر بخوانم؟! نه این‌که روضه بخوانی؛ نه، فقط همین را بگو. امام حسین(ع) خیلی به روضۀ علی اکبر حساس است.

می‌دانید علی(ع) به چه کسی حساس است؟ می‌دانید پیش علی باید اسم چه کسی را بیاوریم؟ زینب، زینب، زینب، ...

یا امیرالمؤمنین؛ این شب‌ها که داری از کوفه می‌روی، به زینب سفارش کن دیگر کوفه نیاید!

بگو: زینبم این‌ها کینه‌ای که از من دارند را می‌خواهند سر اهل بیتم خالی کنند! اگر کوفه بیایی طناب اسارت به گردنت می‌اندازند! زینبم! وقتی از کوفه رفتی دیگر اینجا برنگرد...

علی جان، اجازه می‌دهی یک جمله هم از زبان زینب بگوییم؟

وقتی زینب به کوفه برگشت، زینبی که نه در مدینه می‌توانست آزادانه سر قبر مادر برود، نه در کوفه می‌توانست آزادانه سر قبر پدر بیاید، مخفیانه رو به قبر بابا کرد و با بابا مناجات کرد:

بابا! به استقبال دخترت نمی‌آیی؟

بابا! بلند شو ببین بی‌برادر شدم...

بابا! خیلی دوست داشتم دیگر بدون تو پا توی این شهر نگذارم؛ اما چه‌کار کنم که سر حسینم من را کو به کو به دنبال خودش آواره کرده ...

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

--------------

(1) قَالَ علی عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی سُحْرَةِ الْیَوْمِ الَّذِی ضُرِبَ فِیهِ: مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ: «ادْعُ عَلَیْهِمْ». فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً لِی مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی. (نهج البلاغه/خطبه 70)

 (2)عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ قَالَ: قال أَبَا جَعْفَرٍ ع: ...‏ فَلَمَّا قُبِضَ ع کَانَ فِیمَا أَوْصَى بِهِ ابْنَیْهِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ع إِذْ قَالَ لَهُمَا إِذَا مِتُّ فَغَسِّلَانِی وَ حَنِّطَانِی وَ احْمِلَانِی بِاللَّیْلَةِ سِرّاً وَ احْمِلَا یَا ابْنَیَّ مُؤَخَّرَ السَّرِیرِ وَ اتَّبِعَا مُقَدَّمَهُ فَإِذَا وُضِعَ فَضَعَا وَ ادْفِنَانِی فِی الْقَبْرِ الَّذِی یُوضَعُ السَّرِیرُ عَلَیْهِ وَ ادْفِنَانِی مَعَ مَنْ یُعِینُکُمَا عَلَى دَفْنِی فِی اللَّیْلِ وَ سَوِّیَا (فرحة الغری/ ص49)

 

مطالب مرتبط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۹
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-3

 همۀ غم‌های امیرالمؤمنین(ع)...

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند 10 روز باقیمانه از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) سومین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | زندگی یعنی ...

دانلود (2.96 مگابایت)

 

بخوانید | همۀ غم‌های امیرالمؤمنین(ع)

امشب آخرین شب حیات غمگین‌ترین، غریب‌ترین و مظلوم‌ترین مرد عالم است.

امّا مگر غمهای دل امیرالمؤمنین برای چه بود؟ چه غم‌هایی بر دل علی نشست و دلش را آزار داد؟

چند گونه غم بر دل علی(ع) سنگینی می‌کرد.

غم اول

گونة اول از غمهای امیرالمؤمنین(ع)،درسهای زیادی برای ما دارد. باید هرکداممان مدتها روی این غم علی(ع) تأمل کنیم. معرفی آن غم، نیاز به مقدمه دارد.

امیرالمؤمنین داماد پیغمبر است؛ جانشین پیغمبر است. در کنار رسول خدا بزرگ شده و درواقع پسر پیغمبر محسوب می‌شود؛وقتی علی(ع) کوچک بود، پیامبر غذا را می‌جویدند و از از دهان مبارکشان غذا را درمی‌آوردند به دهان علی می‌گذاشتند.(1)

بزرگ‌تر هم که می‌شود، همواره همراه پیامبر است. وقتی جبرئیل امین وحی را بر پیامبر اکرم نازل می‌کرد، امیرالمؤمنین همه را می‌دید و می‌شنید.(2)

امیرالمؤمنین(ع) همسر فاطمه زهرا(س) بهترین زن عالم است. پدر حسنین است.حسنینی که «سیّدی شباب اهل الجنه؛ سید جوانان اهل بهشت»اند.

علی از فضائل چه کم دارد؟ شجاعت؟ علم؟ قهرمانی؟ سابقه؟ هیچ‌چیز برای علی است؛ هیچ چیزی کم ندارد.

با این حال، امیرالمؤمنین پیش پیغمبر گریه می‌کرد و می‌گفت:یا رسول الله، چرا من شهید نمی‌شوم؟!(3)

علی جان شما که در همین دنیا هم نزد خدایی؛ سر نماز در مقام قرب الهی هستی. دیگر چرا دوست داری شهید بشوی؟ علی جان پیغمبر خیلی به تو نیاز دارد. بعد از پیامبر، اسلام به وجود تو بسته است. این‌قدر وجودت لازم است که فاطمه فدای تو می‌شود! آن‌وقت گریه می‌کنی که چرا من شهید نمی‌شوم؟!

آری علی در فراق شهادت، هق‌هق گریه می‌کرد.

بعدها به مردم کوفه گفت: ای مردم! شما را به عشق وعده شهادتی که پیغمبر به من داده، تحمل می‌کنم.(4)

اولین غم امیرالمؤمنین، شهادت بود.

غم دوم

نوع دوم از غمهای امیرالمؤمنین غمهایی است که به خاطر مردم دارند. امیرالمؤمنین(ع) غم همۀ آدم‌ها را می‌خوردند. امیرالمؤمنین برای تک‌تک آدم‌ها دل می‌سوزاند.

جنگ صفین را طول می‌داد. گفتند: یاعلی چرا شما خودت هم جنگ ر اطول می‌دهی؟ می‌فرمود: به خدا قسم جنگ را طول نمی‌دهم مگر برای اینکه فرصتی بدهم تا برخی از لشکر دشمن پشیمان شوند و به ما بپیوندند! اگر زود بجنگم و اینها کشته شوند، جهنمی خواهند شد! هر جای جنگ هم که می‌دید دشمن دارد شکست می‌خورد، به یارانش می‌فرمود: بسشان است ولشان کنید دیگر حمله نکنید!(5)

آقا دلش نمی‌آید حتی دشمنان خودش را بکشد؛ دلش برای آنها می‌سوخت!

حتی سفارش قاتل خود را هم به فرزندانش می‌کرد.(6)

سومین غم

سومین غم در دل امیرالمؤمنین، به خاطر دوستانش بود. هرکدام از یارانش که در صفین به شهادت می‌رسیدند حضرت گریه‌ای عجیب می‌کرد. علی(ع)در میان کشته‌ها دنبال بدن عمار یاسر می گشت؛ شعری می‌خواندند که مضمونش این بود: ای دنیا تو چقدر بدی! نگاه می‌کنی ببینی من به چه کسی علاقه دارم، زود او را از من می‌گیری؟!(7)

در جای دیگر، وسط خطبه، بالای منبر وقتی به یاد عمار و ذوالتیهان و ذوالشهادتین افتاد، با دست به صورت خود زد و گریۀ طولانی کرد(8)

سخت‌ترین غم

امّا از میان این غم‌ها سخت‌ترین غم او، این بود که مردم هدایت‌نشده باقی ماندند! حضرت امام می‌فرمودند: این سخت‌ترین درد برای امیرالمؤمنین بود.

می‌دانید چرا این درد، سخت‌ترین درد امیرالمؤمنین بود؟ چون علی(ع) همه جا درست عمل می‌کرد؛ چه آنجا که سرباز جان بر کف رسول خدا بود و چه بعد از ایشان که امام بود. هدفش هم این بود که دست مردم را بگیرد و هدایتشان کند.

امّا می‌دید که مردم او را متهم می‌کنند! مردم حرف و عملکرد علی را نمی‌فهمند. وقتی می‌دید که او برای هدایت مردم عمل می‌کند ولی عده‌ای به خاطر عمل علی و البته از روی لجاجتشان به جهنمی می‌شوند، خیلی درد در دل علی(ع) ایجاد می‌شد.

علی مجسمة هدایت است؛ پیامبر می‌فرمود: « أَنَا الْمُنْذِرُ، وَ عَلِیٌّ الْهَاد؛ من کارم انذار است و علی هادی است» (9).یعنی من بیدارباش می‌دهم علی دستها را می‌گیردو به بهشت می‌برد! امّا امیرالمؤمنین می‌بیند مردم دارند به او اتهام می‌زنند. علی دردش به خاطر این اتهام زدن‌ها نبود، دردش این بود که مردم از علی غلط برداشت می‌کنند، و به همین خاطر هم جهنمی می‌شوند.

امیرالمؤمنین از خودش دفاع می‌کرد. می‌فرمود: ای مردم! من به دنیای شما یک‌ذره هم علاقه ندارم!(10)

حضرت امام فرمود: دفاعی که امیرالمؤمنین از خودش می‌کرد، سخت‌ترین کاری بود که انجام می‌داد!

علی خوشش نمی‌آید از خودش دفاع کند! علی دوست دارد غریب باشد؛ اصلاً دوست دارد نباشد! مثل هر آدم مخلصی که دوست دارد خوبی‌هایش را اصلاً کسی خبر نداشته باشد؛ علی(ع) امام مخلص‌هاست.

اما مردم می‌گفتند: یاعلی، تو به خلافت حریصی! تو حریص حکومت کردنی!(11)

اینجا بود که علی مجبور می‌شد از خودش دفاع کند و خودش را به مردم معرفی کند؛ سخت‌ترین کار ممکن.

امّا دفاع علی از خودش هم به خاطر هدایت مردم است.

مظلومیت علی این بود که ...

حضرت خضر بالاتر است یا امیرالمؤمنین؟

- معلوم است که امیرالمؤمنین

حضرت موسی بالاتر است یا مردم کوفه؟

- معلوم است که حضرت موسی.

پس امیرالمؤمنین از حضرت خضر بالاتر است، مردم کوفه از حضرت موسی پایین‌تر است.

حضرت خضر، نتوانست حضرت موسی را تحمل کند؛ گفت: ای موسی، تو نمی‌توانی با من راه بیایی، سر هر ماجرایی مرا متهم می‌کنی؛ برو!(12)

اما علی صدا زد: یا رسول‌الله صبرمی‌کنم؛ من با این مردم می‌سازم! با این‌که مدام علی را متهم می‌کردند.

مظلومیت علی این نیست که با او جنگیدند؛ مظلومیتش این بود که همیشه او را متهم می‌کردند. آن هم نه اتهام از سر دشمنی با دین؛ بلکه اتهام از سر دوستی با دین بود!

مثلاً امیرالمؤمنین را به قتل عثمان متهم می‌کردند! حال آن‌که در تاریخ است که علی تمام سعی خودش را کرد که عثمان کشته نشود.(13)

لذا جای تعجب ندارد که علی می‌رفت و سر به چاه می‌گذاشت!

امشب دیگر علی(ع) برای همیشه از اتهام‌ها راحت می‌شود..

امشب دیگر علی(ع) از همة اتهام‌ها برای همیشه راحت می‌شود.

کم‌کم مدتهای بی‌هوشی مولا طولانی‌تر می‌شود. ولی گاهی هم به هوش می‌آید.

همین که امیرالمؤمنین بیهوش می‌شد، صدای ضجۀ زینب کبری و بچه‌های علی بالا می‌رفت.

خیلی سخت است پدری درخانه جلوی چشم بچه‌هایش جان بدهد و آرام آرام مثل یک شمعی خاموش شود...

 

----

(1) الْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِی عَنِ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص الذُّکُورِ أَیُّهُمْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَهُ أَشَدُّ حَبّاً؟ فَقَالَ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فَقُلْتُ: لَهُ سَأَلْتُکَ عَنْ بَنِیهِ؟ فَقَالَ: إِنَّهُ کَانَ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ بَنِیهِ جَمِیعاً وَ أَرْأَفُ مَا رَأَیْنَاهُ زایله یَوْماً مِنَ الدَّهْرِ مُنْذُ کَانَ طِفْلًا إِلَّا أَنْ یَکُونَ فِی سَفَرٍ لِخَدِیجَةَ وَ مَا رَأَیْنَا أَبَا أَبَرُّ بِابْنٍ مِنْهُ لِعَلِیٍّ وَ لَا ابْناً أَطْوَعَ لِأَبٍ مِنْ عَلِیٍّ لَهُ(شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏13، ص200) و امام سجاد ع : کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یَمْضَغُ اللحمة وَ التَّمْرَةَ حَتَّى تُلِینَ وَ یَجْعَلُهُمَا فِی فَمِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ صَغِیرٌ فِی حَجْرِهِ(شرح ابن ابی الحدید، ج13، ص200)

(2) امام علی ع : أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ ص فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَى خَیْر(نهج البلاغه، خطبه 192)

(3) امام علی ع : لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ- الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَیْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِی أَخْبَرَکَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا؟ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ بَعْدِی فَقُلْتُ: یَا رَسُولُ اللَّهِ أَ وَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ حِیزَتْ‏ عَنِّی الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَیَّ، فَقُلْتَ لِی أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ؟ فَقَالَ لِی: إِنَّ ذَلِکَ لَکَذَلِکَ فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذاً؟ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّکْرِ. (نهج البلاغه، خطبه156)

(4) فَوَاللَّهِ لَوْ لَا طَمَعِی عِنْدَ لِقَائِی عَدُوِّی فِی الشَّهَادَةِ وَ تَوْطِینِی نَفْسِی عَلَى الْمَنِیَّةِ لَأَحْبَبْتُ أَلَّا [أَبْقَى‏] أَلْقَى مَعَ هَؤُلَاءِ یَوْماً وَاحِداً وَ لَا أَلْتَقِیَ بِهِمْ أَبَداً(نهج البلاغه، خطبه35)

(5) و من کلام له ع و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم فی القتال بصفین‏: أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ‏ وَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِی وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا(نهج البلاغه خطبه 55)

(6) قال للحسن: أبصروا ضاربی أطعموه من طعامی و اسقوه من شرابی.(اعیان الشیعه ج1ص533)

(7) فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ صِفِّینَ خَرَجَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ لَهُ یَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِی فِی الْقِتَالِ قَالَ مَهْلًا رَحِمَکَ اللَّهُ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ أَعَادَ عَلَیْهِ الْکَلَامَ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِهِ فَأَعَادَهُ ثَالِثاً فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَنَظَرَ إِلَیْهِ عَمَّارٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی وَصَفَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَزَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ بَغْلَتِهِ وَ عَانَقَ عَمَّاراً وَ وَدَّعَهُ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِیِّکَ خَیْراً فَنِعْمَ الْأَخُ کُنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ کُنْتَ ثُمَّ بَکَى ع وَ بَکَى عَمَّارٌ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا تَبِعْتُکَ إِلَّا بِبَصِیرَةٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ یَوْمَ حُنَیْنٍ یَا عَمَّارُ سَتَکُونُ بَعْدِی فِتْنَةٌ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَاتَّبِعْ عَلِیّاً وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِیَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ فَجَزَاکَ اللَّهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَنِ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ فَلَقَدْ أَدَّیْتَ وَ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ ثُمَّ رَکِبَ وَ رَکِبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ثُمَّ بَرَزَ إِلَى الْقِتَالِ ثُمَّ دَعَا بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ فَقِیلَ مَا مَعَنَا مَاءٌ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَأَسْقَاهُ شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ فَشَرِبَهُ ثُمَّ قَالَ هَکَذَا عَهِدَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَکُونَ آخِرُ زَادِی مِنَ الدُّنْیَا شَرْبَةً مِنَ اللَّبَنِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْقَوْمِ فَقَتَلَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ نَفْساً فَخَرَجَ إِلَیْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَطَعَنَاهُ فَقُتِلَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ طَافَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْقَتْلَى فَوَجَدَ عَمَّاراً مُلْقًى فَجَعَلَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ بَکَى ع وَ أَنْشَأَ یَقُول‏: أَیَا مَوْتُ کَمْ هَذَا التَّفَرُّقُ عَنْوَةً/ فَلَسْتَ تُبَقِّی لِی خَلِیلَ خَلِیلٍ؛ أَرَاکَ بَصِیراً بِالَّذِینَ أُحِبُّهُمْ/ کَأَنَّکَ تَمْضِی نَحْوَهُمْ بِدَلِیل‏(ای مرگی که مرا ترک نمی کنی بیا و مرا راحت کن چون تمام دوستانم را از دست داده ام؛ ای مرگ چقدر این فراق اجباری ادامه دارد و دو باقی نمی‌گذاری هیچ دوستی را برای دوستی.)

(8) أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِ فَأَطَالَ الْبُکَاءَ. ثُمَّ قَالَ ع] أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُأَحْیَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوه‏..(نهج البلاغه/خطبه182)

(9) الأصول الستة عشر، 183 و نیز قال رسول الله: مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا وَ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هاد. (در خطبه غدیر-احتجاج ج1ص73)

(10) لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز(نهج البلاغه/خطبه3- خطبه شقشقیه)

(11) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِیهِ جُنْدَبٍ قَالَ: دَخَلَ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ وَ حُجْرُ بْنُ عَدِیٍّ وَ حَبَّةُ الْعُرَنِیُّ وَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَإٍ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِین‏ فَقَالُوا لَهُ: بَیِّنْ لَنَا مَا قَوْلُکَ فِی أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ ع: «وَ هَلْ فَرَغْتُمْ لِهَذَا وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شِیعَتِی بِهَا قَدْ قُتِلَتْ؟ أَنَا مُخْرِجٌ إِلَیْکُمْ کِتَاباً أُخْبِرُکُمْ فِیهِ عَمَّا سَأَلْتُمْ وَ أَسْأَلُکُمْ أَنْ تَحْفَظُوا مِنْ حَقِّی مَا ضَیَّعْتُمْ فَاقْرَءُوهُ عَلَى شِیعَتِی وَ کُونُوا عَلَى الْحَقِّ أَعْوَاناً وَ هَذِهِ نُسْخَةُ الْکِتَابِ: مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ قَرَأَ کِتَابِی هَذَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِین‏ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ إِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْکُمْ مَا کَانَ فِینَا مَنْ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ یَعْرِفُ السُّنَّةَ وَ یَدِینُ دِینَ الْحَقِّ فَخَشِیَ الْقَوْمُ إِنْ أَنَا وُلِّیتُ عَلَیْهِمْ أَنْ لَا یَکُونَ لَهُمْ فِی الْأَمْرِ نَصِیبٌ مَا بَقُوا فَأَجْمَعُوا إِجْمَاعاً وَاحِداً فَصَرَفُوا الْوَلَایَةَ إِلَى عُثْمَانَ وَ أَخْرَجُونِی مِنْهَا رَجَاءَ أَنْ یَنَالُوهَا وَ یَتَدَاوَلُوهَا إِذْ یَئِسُوا أَنْ یَنَالُوا مِنْ قِبَلِی...حضرت در این نامه کارشکنی های قریش را یاد آور می شوند تا اینجا که می فرمایند :ثُمَّ قَالُوا: هَلُمَّ فَبَایِعْ وَ إِلَّا جَاهَدْنَاکَ فَبَایَعْتُ مُسْتَکْرِهاً وَ صَبَرْتُ مُحْتَسِباً فَقَالَ قَائِلُهُمْ: یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ إِنَّکَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ لَحَرِیص‏(الغارات ج1ص204)

(12) قالَ هذا فِراقُ بَیْنی‏ وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْویلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرا(الکهف/78)

(13) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: إِنْ شَاءَ النَّاسُ قُمْتُ لَهُمْ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ فَحَلَفْتُ لَهُمْ بِاللَّهِ مَا قَتَلْتُ عُثْمَانَ وَ لَا أَمَرْتُ بِقَتْلِهِ، وَ لَقَدْ نَهَیْتُهُمْ فَعَصَوْنِی. (امالی شیخ طوسی، ص269)

 

مطالب مرتبط

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۷
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-2

 یا رسول‌الله! دیگر نمی‌توانم صبر کنم...

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند 10 روز باقیمانه از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) دومین قسمت از «دردهای دل امیرالمؤمنین(ع) در ادامه آمده است:

بشنوید | نان و خرما/ روضه‌ای که در مسجد کوفه خوانده شد

 

دانلود (3.88 مگابایت)

 

بخوانید | یا رسول‌الله! دیگر نمی‌توانم صبر کنم...

امشب وقتی امیرالمؤمنین می‌خواست اذان بگوید، سر راهش ابن ملجم را دید که روی زمین افتاده و خواب است. علی(ع) خم شد و ابن ملجم را بیدار کرد؛ فرمود: بلند شو وقت نماز است.(1)

خدایا می‌شود علی امشب ما را هم بیدار کند و بگوید بلند شو؛ بس است دیگر چقدر در خواب غفلت بودی؟ علی جان، ابن ملجم را در حالی بیدار کردی که شمشیر بسته بود برای کشتنت؛ من که از بچگی غلام شما بوده‌ام؛ مرا بیدار نمی‌کنی؟

***

امّا امشب تا قبل از مسجد آمدنش در دل علی چه غوغایی بود! این‌قدر دلش گرفته بود که مدام می‌آید و به آسمان نگاه می‌کرد: خدایا سحر کی می‌رسد؟(2) دیگر دلش برای فاطمۀ زهرا خیلی تنگ شده بود؛ دیگر صبر علی تمام شده بود.

امشب، امیرالمؤمنین در عالم رؤیا رسول خدا را دید؛ صدا زد: یا رسول‌الله! دیگر نمی‌توانم صبر کنم؛ امت تو من را به ستوه آوردند! رسول خدا فرمود: علی جان، مردم را نفرین کن من هم آمین می‌گویم! نفرین کردن، حقّ توست. می‌دانید نفرین علی چه بود؟ علی دستش را بالا برد و صدا زد: خدایا علی را از این مردم بگیر!(3)

فاطمه فرمود: «اللهمّ عجّل وفاتی سریعاً»(4)؛ امشب هم علی گفت: خدا دیگر مرگ علی را برسان؛ من از این مردم خسته شدم!

***

بالاخره سحر رسید. علی عزم مسجد کرد. امّا مرغها آمدند جلوی پای امیرالمؤمنین که نگذارند آقا به مسجد بروند. زمین و زمان می‌فهمد امشب دارد علی را از دست می‌دهد.

دختر علی می‌بیند که مرغها آمدند جلوی بابا را گرفتند، طبیعی است که نگرانی می‌شود. امّا شاید برای اینکه دخترش متوجه نشود، فرمود: دخترم به این مرغها کمی غذا بده؛ مثل این‌که گرسنه هستند!(5)

علی جان؟ چرا ذهن دخترت را به سمت آب و دانۀ مرغها بردی؟ چرا؟

اگر از آقا بپرسید، آقا می‌فرماید: خب خداحافظی کردن با بابا برای دختر سخت است. نمی‌خواهم دخترم احساس کند دارد با پدر وداع می‌کند؛ نمی‌خواهم دخترم بفهمد پدر می‌خواهد برود تا به شهادت برسد.

یا علی! حسین هم کربلا با زینب و دختران خود خداحافظی کرد؛ ولی دیگر مرغها نبودند که جلوی پای حسین بیایند؛ بچه‌ها همه چیز را فهمیدند؛ لذا آمدند و دور بابا را گرفتند: بابا به میدان نرو...

 

--------------

(1) عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ قَالَ: سَهِرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی قُتِلَ فِی صَبِیحَتِهَا وَ لَمْ یَخْرُجْ إِلَى الْمَسْجِدِ لِصَلَاةِ اللَّیْلِ عَلَى عَادَتِهِ، ... فَخَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ إِذَا هُوَ بِالرَّجُلِ قَدْ سَهِرَ لَیْلَتَهُ کُلَّهَا یَرْصُدُهُ فَلَمَّا بَرَدَ السَّحَرُ نَامَ فَحَرَّکَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِرِجْلِهِ وَ قَالَ لَهُ الصَّلَاةَ (ارشاد مفید/1/16) و نیز: أَتى عَبْدُ الرَّحْمَنِ لَعَنَهُ اللَّهُ الْمَسْجِدَ وَ کَمَنَ فِی طَاقٍ مِنْ طَاقَاتِ الْمَسْجِدِ قَالَ : ثُمَّ نَزَلَ مِنَ الطَّاقِ وَ غَلَبَهُ النَّوْمِ ، ثُمَّ دَخَلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ الْمَسْجِدَ فَأَذَّنَ، فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ أَذَانِهِ وَ الْمَسْجِدُ مُظْلِمٌ وَ لَا یَدْرِی مَنِ النَّائِمُ مِنْ ظُلْمَةِ اللَّیْلِ وَ ظَلَمْةِ الْمَسْجِدِ ، فرَفَسَه أَمِیرِ الْمُؤْمنِیِنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ قَالَ لَهُ : یا نَائِمُ قُمْ صَلِّ ، فَانْتَبَهَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، وَ دَنَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ الَىَ الصَّلَاةِ فَحَمَلَ عَدُوُّ اللَّهِ فِی ظُلْمَةِ اللَّیْلِ وَ ظَلَمْةِ الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ عَلَى هَامَتِهِ فَخَرَّ صَرِیعاً ، وَ أَقْبَلَ الْمُسْلِمُونَ وَ قَالُوا قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ . (الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏/414)

(2) وَ رُوِیَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع سَهِرَ تِلْکَ اللَّیْلَةَ فَأَکْثَرَ الْخُرُوجَ وَ النَّظَرَ فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدْتُ بِهَا ثُمَّ یُعَاوِدُ مَضْجَعَهُ(ارشاد مفید/1/16)

(3) قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی سُحْرَةِ الْیَوْمِ الَّذِی ضُرِبَ فِیهِ: مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ (اعواج و کجی) وَ اللَّدَدِ(خصومت و دشمنی). فَقَالَ: «ادْعُ عَلَیْهِمْ». فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً لِی مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی. (نهج البلاغه،خطبه 70)

(4) فلمّا کان الیوم الثالث أبدت ما کتمت من الحزن و صرخت و ضجّ الناس بالبکاء و خیل إلى النسوان‏ أنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله و سلّم قد قام من قبره و هی تنادی:.... یا أبتاه منبرک بعدک مستوحش و محرابک خال من مناجاتک و قبرک فرح بموالاتک و الجنّة مشتاقة إلیک، یا أبتاه ما أعظم ظلمة مجالسک فوا أسفاه علیک إلى أن أقدم عاجلا إلیک. ثمّ زفرت زفرة و قالت: قلّ صبری و بان عنّی عزائی/بعد فقدی لخاتم الأنبیاء؛ قد بکتک الجبال و الوحش جمعا/و الطیر و الأرض بعد بکى السماء؛ یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعا/قد تنغّصت بالحیاة یا مولای‏.  ثمّ رجعت إلى منزلها و أخذت بالبکاء لیلها و نهارها، و اجتمع شیوخ أهل المدینة إلى أمیر المؤمنین فقالوا؛ إنّ فاطمة تبکی اللیل و النهار فلا أحد منّا یتهنّا بالنوم و العیش، فأمّا أن تبکی لیلا أو نهارا. (ریاض الابرار/1/60)

(5) قَالَ: قَالَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ فَجَعَلْتُ أَرْقُبُ وَقْتَ الْأَذَانِ فَلَمَّا لَاحَ الْوَقْتُ أَتَیْتُهُ وَ مَعِی إِنَاءٌ فِیهِ مَاءٌ. ثُمَّ أَیْقَظْتُهُ ع فَأَسْبَغَ الْوُضُوءَ وَ قَامَ وَ لَبِسَ ثِیَابَهُ وَ فَتَحَ بَابَهُ ثُمَّ نَزَلَ إِلَى الدَّارِ وَ کَانَ فِی الدَّارِ إِوَزٌّ قَدْ أُهْدِیَ إِلَى أَخِی الْحُسَیْنِ ع. فَلَمَّا نَزَلَ خَرَجْنَ وَرَاءَهُ وَ رَفْرَفْنَ وَ صِحْنَ فِی وَجْهِهِ وَ کَانَ قَبْلَ تِلْکَ اللَّیْلَةِ لَمْ یَصِحْنَ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ قَالَ: یَا بُنَیَّةُ بِحَقِّی عَلَیْکِ إِلَّا مَا أَطْلَقْتِیهِ فَقَدْ حَبَسْتِ مَا لَیْسَ لَهُ لِسَانٌ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْکَلَامِ إِذَا جَاعَ أَوْ عَطِشَ فَأَطْعِمِیهِ وَ اسْقِیهِ وَ إِلَّا خَلِّی سَبِیلَهُ یَأْکُلْ مِنْ حَشَائِشِ الْأَرْضِ. (بحار الانوار،ج42، ص278)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۶
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-1

کسی غیر از چاه نشنود!

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ازخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...

 

  • برای آنها که دوست دارند 10 روز باقیمانه از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) :

بشنوید | ای گدایان خانه علی، یا علی...

 

دانلود (1 مگابایت)

 

بخوانید | کسی غیر از چاه نشنود!

میثم تمّار داستانی دارد از غربت علی که داستانی شنیدنی و پر از سوز است.میثم میگوید: یکشب در نیمههای شب دیدم امیرالمؤمنین علیـعلیهالسلامـ دارد تنهایی در نخلستانهای اطراف کوفه قدم میزند. دنبال آقای خودم راه افتادم؛ گفتم مبادا آقایمان را محاصره کنند؛ مبادا حضرت را ترور کنند.

میثم از نیروهای شرطة الخمیس بود؛یعنی جزو محافظین مخصوص و هم قسمهای حضرت بود.

میگوید من هم به دنبال حضرت راه افتادم. حضرت صدای پای من را شنید و برگشت. فرمود: کیست در تاریکی دنبال من میآید؟ میثم میگوید: جلو رفتم و خودم را معرفی کردم. آقا فرمود: چرا دنبال من میآیی؟ عرضه داشتم: یا امیرالمؤمنین دیدم تنها هستید؛ در این تنهایی نگران جانِ شما بودم. حضرت چند قدمی با من راه رفتند. ایستادند و دو رکعت نماز خواندند. بعد خطی جلوی پای من کشیدند و فرمودند: میثم از اینجا دیگر جلوتر نیا، میخواهم تنها باشم.

میگوید: وقتی حضرت حرکت کردند و رفتند به امر حضرت ایستادم ولی دوباره در دلم آشوب شد و نگرانی و ترس از جان مولایم سراغم آمد. از خط عبور کردم و دنبال حضرت راه افتادم. دیدم حضرت سر مبارک را تا سینه در چاه فرو بردهاند و دارند سخن می‌گویند. من از صحبتهای حضرت چیزی نشنیدم.

حضرت متوجه شدند و فرمودند: کیستی؟ گفتم: میثم هستم. آقا فرمودند: میثم مگر نگفته بودم از خط جلوتر نیایی؟ گفتم: آقا آخر در این تاریکی شب و با وجود دشمنان، چطور شما را تنها بگذارم؟

امّا اینجا علی سوالی غریبانه از میثم پرسیدند.

پرسیدند: میثم؛ آیا شنیدی که من با چاه چه میگفتم؟

عرض کردم: خیر مولای من.

آقا خیالش راحت شد...

- - -

عَوْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکِنْدِیُّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مِیثَمٍ، یَقُولُ:حَدَّثَنِی مِیثَمٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: أَصْحَرَ بِی مَوْلَایَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ لَیْلَةً مِنَ اللَّیَالِی قَدْ خَرَجَ مِنَ الْکُوفَةِ وَ انْتَهَى إِلَى مَسْجِدِ جُعْفِیٍّ تَوَجَّهَ إِلَى الْقِبْلَةِ وَ صَلَّى أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ فَلَمَّا سَلَّمَ وَ سَبَّحَ بَسَطَ کَفَّیْهِ وَ قَالَ: «إِلَهِی کَیْفَ أَدْعُوکَ وَ قَدْ عَصَیْتُکَ وَ کَیْفَ لَا أَدْعُوکَ وَ قَدْ عَرَفْتُکَ وَ حُبُّکَ فِی قَلْبِی مَکِین‏... » وَ أَخْفَتَ دُعَاءَهُ وَ سَجَدَ وَ عَفَّرَ وَ قَالَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ مِائَةَ مَرَّةٍ (وَ قَامَ وَ) خَرَجَ و اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ خَطَّ لِی خَطَّةً وَ قَالَ: «إِیَّاکَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ» وَ مَضَى عَنِّی وَ کَانَتْ لَیْلَةٌ مُدْلَهِمَّةٌ. فَقُلْتُ یَا نَفْسِی أَسْلَمْتِ مَوْلَاکِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ کَثِیرَةٌ أَیُّ عُذْرٍ یَکُونُ لَکِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ  وَ اللَّهِ لَأَقْفُوَنَّ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ کُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ وَ جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مُطَّلِعاً فِی الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ یُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ یُخَاطِبُهُ. فَحَسَّ بِی وَ الْتَفَتَ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ: «مَنْ؟»  قُلْتُ: «مِیثَمٌ» فَقَالَ: «یَا مِیثَمُ أَ لَمْ آمُرْکَ أَنْ لَا تُجَاوِزَ الْخَطَّةَ؟» قُلْتُ: «یَا مَوْلَایَ خَشِیتُ عَلَیْکَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَمْ یَصْبِرْ لِذَلِکَ قَلْبِی» فَقَالَ: «أَسَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَیْئاً؟»  قُلْتُ: «لَا یَا مَوْلَایَ» فَقَالَ: «یَا مِیثَم! وَ فِی الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِی/ نَکَتُّ الْأَرْضَ بِالْکَفِّ وَ أَبْدَیْتُ لَهَا سِرِّی/فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ فَذَاکَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِی» (المزار للشهید اول، ص275)


انعکاس خبری:

 

مطالب مرتبط

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۵
مجید شهشهانی