علیرضا پناهیان

۱۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-4

نشناختن اصول و قواعد «هدایت» خیلی به انسان ضربه می‌زند/ نباید انتظار داشت با همان روشی که ابلیس مردم را به جهنم سوق می‌دهد خدا مردم را به بهشت سوق دهد/ خدا مردم را با اکراه به سوی بهشت نمی‌برد، اما تحمل هم نمی‌کند کسی با اکراه مردم را به جهنم ببرد/ با تبلیغات بیش‌ از حد نباید مردم را به هدایت وادار کرد

پناهیان: هدایت، اصولی دارد که خداوند متعال در جریان هدایت، آنها را رعایت می‌کند و پای این اصول هم خیلی هزینه داده است. بسیاری از مظلومیت‌های اولیاء خدا سرِ رعایت اصول هدایت است. نشناختن اصول و قواعد هدایت خیلی به انسان ضربه می‌زند. اینکه خیلی‌ها ساز و کار و قواعد هدایت را نمی‌شناسند، در روز قیامت هم خودش را نشان می‌دهد و برخی از ظالمان و کافران در روز قیامت می‌گویند: اگر خدا ما را هدایت می‌کرد، ما به جهنم نمی‌افتادیم!

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه چهارم را می‌خوانید:

نباید انتظار داشت با همان روشی که ابلیس مردم را به جهنم سوق می‌دهد خدا مردم را به بهشت سوق دهد  

  • هدایت، اصولی دارد که خداوند متعال در جریان هدایت، آنها را رعایت می‌کند و پای این اصول هم خیلی هزینه داده است. بسیاری از مظلومیت‌های اولیاء خدا سرِ رعایت اصول هدایت است. نشناختن اصول و قواعد هدایت خیلی به انسان ضربه می‌زند. اینکه خیلی‌ها ساز و کار و قواعد هدایت را نمی‌شناسند، در روز قیامت هم خودش را نشان می‌دهد و برخی از ظالمان و کافران در روز قیامت می‌گویند: اگر خدا ما را هدایت می‌کرد، ما به جهنم نمی‌افتادیم!(لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی‏ لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقین* أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَى الْعَذَاب...؛ زمر/57 و 58)
  • الان ابلیس هم دارد اذناب خودش را به نوعی هدایت می‌کند و به جهنم سوق می‌دهد(إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ؛ فاطر/6) و ابلیسان هم دارند آدم‌های ضعیف تحت سلطۀ شیطان را به سمت بدبختی سوق می‌دهند. آنها با یک روش‌هایی، مردم را به سوی جهنم سوق می‌دهند که نباید انتظار داشته باشید خدا هم به همان روش‌ها شما را  به سمت بهشت ببرد.
  • بعضی‌ها می‌گویند: «آنها(ابلیسیان) دارند با فیلم سینمایی جذاب، ما را به سمت جهنم سوق می‌دهند، شما هم با فیلم سینمایی جذاب، ما را به سمت بهشت  ببرید. ببینید آن طرف، چه جاذبه‌هایی وجود دارد! چرا شما از این جاذبه‌ها ندارید؟!» این افراد چون با روش غلط هدایت خو کرده‌اند، انتظار دارند خدا هم آنها را به همین روش‌های غلط، به سمت بهشت ببرد ولی خداوند این کار را انجام نمی‌دهد. اتفاقاً خداوند عمداً خیلی از جاذبه‌ها را در این طرف، قرار نداده است تا کسی الکی جذب نشود)
  • ابلیس، هم هدفش غلط است و هم روشی که برای رسیدن به آن هدف دارد، غلط است. و خداوند متعال، هم هدفش درست است و هم روش او درست است. در این روش درست خداوند، اصول و قواعدی رعایت می‌شود که اگر ما این اصول را ندانیم، انتظار داریم همان‌طوری که تبلیغات مسموم غربی‌ها، آدم‌ها را به فساد می‌کشاند، همان‌طور هم تبلیغات قویِ الاهیون، مردم را به سمت خدا بکشاند ولی این‌ انتظارِ نابه‌جایی است.

قبل از ارزیابی پیام، روش انتقال پیام را ارزیابی کنید

  • وقتی کسی به روش غلط، تبلیغات را شروع کرد، دل سپردن به پیام او ضررهای جدی خواهد داشت، چون برای انسانیت شما احترام قائل نشده است و کرامت انسانی را رعایت نکرده است. حتی اگر کسی زیادی پُرجاذبه سخن گفت، باز هم نباید به دنبال شنیدن سخنان او رفت. ببینید وقتی خداوند با انسان سخن می‌گوید، جاذبه و دافعه را در کنار هم دارد و زیاد تشویقی برخورد نمی‌کند و به این ترتیب، کرامت انسانی را رعایت می‌کند. لذا کسی که صرفاً با جاذبه سخن می‌گوید و اصلاً دافعه‌ای ندارد باید مراقب باشید که او می‌خواهد شما را به چه سمتی سوق دهد.
  • وقتی روزنامه یا رسانه‌ای، احترام و کرامت انسانی شما را رعایت نکرد، باید تا حد امکان از گوش دادن به پیام‌های او پرهیز کنید، چون او برای شخصیت انسانی شما احترام قائل نشده و معلوم است که پیام او تأثیر خوبی نخواهد داشت، چون تخریب کرامت انسانی جایی برای اثرات خوب باقی نمی‌گذارد.
  • انسان نباید همیشه پیام را ارزیابی کند تا بفهمد که آیا این پیام، صحیح است و شایستۀ پذیرش هست، یا نه؟ خصوصاً امروزه، شما باید قبل از اینکه خودِ پیام را ارزیابی کنید، اول باید روش انتقال پیام را ارزیابی کنید و اگر دیدید که این روش، اغواگرانه است و احترام و کرامت انسانی شما را رعایت نکرده است و اثر منفی بر کرامت انسانی و انسانیت شما می‌گذارد، دیگر آن پیام ارزش گوش دادن ندارد و خیری در آن پیام نخواهد بود.
  • اگر دیدید که روش انتقال پیام، جاذبۀ مطلق است یا توأم با تشویق و توبیخ فوری است و بنا دارد با اغواگری پیامش را منتقل کند، مستقل از اینکه محتوای آن پیام چه باشد، باید بفهمید که آن پیام اثر بدی دارد و نباید به دنبالش رفت؛ زیرا یا پیامش غلط است یا قصد ناصحیحی از آن دارد.
  • همۀ پدر و مادرها و مربیان باید روش‌ها و اصولی که خداوند متعال در عملیات هدایتِ ما رعایت می‌کند را رعایت کنند و الا بچه‌ها بد بار می‌آیند. بچه‌ای که همیشه با شُکلات و تشویق‌های فوری به نماز جذب شود، با شُکلات هم از نماز دفع می‌شود. البته منظور این نیست که اصلاً بچه‌ها را برای نماز تشویق نکنیم، ولی این تشویق باید خیلی رقیق باشد.

یکی از ویژگی‌های کلیدی هدایت، اجباری نبودن است/ ایمان نمی‌تواند توأم با زور و کراهت باشد

  • یکی از ویژگی‌های کلیدی هدایت این است که «هدایت، اجباری نیست». البته اجباری نبودن هدایت، سطوح مختلفی از معانی را دارد که باید دقت شود. خداوند می‌فرماید: «اگر خدا می‌خواست همۀ کسانی که روی زمین هستند، ایمان می‌آوردند، آیا تو می‌خواهی مردم را وادار کنی که مؤمن باشند؟! وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنین»(یونس/99) اصلاً ایمان نمی‌تواند توأم با زور و کراهت و اجبار باشد.
  • اینکه خداوند متعال، مردم را به هدایت، اکراه نمی‌کند معنایش این است که آنها را وادار نمی‌کند. البته این عدمِ اکراه در هدایت، ابعاد مختلفی دارد. مثلاً یکی از ابعاد این وادار نکردن، حرام بودن غیبت است. خداوند اجازه نمی‌دهد ما با غیبت کردنِ یک انسان گنهکار، آبروی او را ببریم، چون خدا نمی‌خواهد آن انسان گنهکار، در یک فشار روانی و ترس دائمی قرار بگیرد و از ترس آبروریزی، خودش را جمع کند و از گناه فاصله بگیرد. چون در این روش، یک نوع اکراه و اجبارِ روانی وجود دارد.
  • حتی خداوند اجازه نمی‌دهد ما یک گنهکار را مسخره کنیم، چون در مسخره کردن هم یک نوع اکراه و اجبارِ روانی وجود دارد. مثلاً ما حق نداریم افراد غیرمحجبه را مسخره کنیم تا محجبه شوند. ولی کسانی که می‌خواهند خانم‌های ما غیرمحجبه شوند، یکی از روش‌های‌شان این است که آنها را مسخره می‌کنند.

برخی افراد نادان فکر می‌کنند باید تبلیغات در عرصۀ سیاسی را با توهین و تخطئه کردن اداره کنند

  • گاهی اوقات اکراه و اجبار، از نوع اجبارهای روانی است؛ مثل توهین و تمسخر. برخی از افراد نادان، که شاید نماز هم بخوانند، فکر می‌کنند باید تبلیغات در عرصۀ سیاسی را با همین توهین‌ها و تخطئه کردن‌ها اداره کنند. اصلاً برخی از اینها، آمار بازدید از سایت خودشان را با ناسزا دادن و توهین، بالا می‌برند! در حالی که باید احترام و کرامت انسانی را نگه داشت. البته معنای رعایت احترام این نیست که ذلیل دشمن باشیم؛ بعضی‌ها در مقابل دشمن سفاکی که این‌همه جنایت کرده، یاد احترام می‌افتند و احترام او را رعایت می‌کنند ولی رقیب مؤمن و مسلمان خود را با بدترین توهین‌ها و ناسزاها مورد حمله قرار می‌دهند!
  • برای حاکمیت اسلامی کاری ندارد که بخواهد به روش‌های غیر هدایت، از بسیاری از مشکلات، جلوگیری کند؛ روش‌هایی که در همۀ دنیا مرسوم است. ولی از این روش‌های غلط استفاده نمی‌کند، همان‌طور که پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در حکومت خود از این روش‌ها استفاده نکردند.

با تبلیغات بیش‌ از حد نباید مردم را به هدایت وادار کرد/خداوند به پیامبر اجازه نداد با تبلیغات سحرکننده همه را تسلیم حق کند

  • اینکه در روش هدایت الهی اکراه نیست، ابعاد و معانی مختلفی دارد. یک نمونه‌اش اکراه از طریث جنگ روانی و یک نمونه‌اش تبلیغات افراطی است؛ یعنی حتی با تبلیغات بیش از اندازه هم نباید مردم را به انتخاب راه صحیح وادار کنید. خداوند می‌فرماید: «ای پیغمبر! درست است که اعراض کافران(و انکار حق) برای تو سخت و سنگین است، ولی تو می‌خواهی اگر می‌توانستی، یک آیه‌ای بجویی که از اعماق زمین یک نشانه‌ای بیرون بیاوری یا از اعماق آسمان‌ها یک نشانه‌ای بیاوری و به آنها نشان دهی تا آنها تسلیم حق شوند، اگر خدا می‌خواست همه را هدایت می‌کرد، از نادان‌ها نباش؛ وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلین»(انعام/35) این آیۀ قرآن، از غریب‌ترین و ناشناخته‌ترین آیات قرآن است.
  • به نظر شما آیا این کار بدی است که پیامبر(ص) یک آیه و نشانه‌ای بیاورد که همۀ مردم تسلیم حق شوند و ایمان بیاورند؟ چه اشکالی دارد؟! مگر ایشان می‌خواهد مردم را فریب دهد؟! ولی خداوند در این آیه می‌فرماید: ای پیامبر(ص)! اگر بخواهی با یک نشانۀ بسیار محکم، همه را هدایت کنی، این کار، کار آدم‌های نادان است. یعنی اگر برای هدایت مردم یک نشانۀ کاملاً شفاف و تمام‌کننده بیاوری، جزء نادان‌ها قرار گرفته‌ای! ببینید این توبیخ چقدر سهمگین است.
  • علامۀ طباطبایی ذیل این آیه می‌فرماید: مگر پیامبر(ص) چه آیه‌ و نشانه‌ای می‌خواست بیاورد که خدا فرموده است آن نشانه را نیاورد؟ طبیعتاً این نشانه، یک نشانۀ معمولی نبوده است، بلکه آیۀ سحرکننده و تمام‌کننده است که فرصت انتخاب به مردم نمی‌دهد، بلکه حق را کاملاً شفاف و روشن می‌کند. وقتی حق به قدری روشن باشد که شما دیگر فرصت انتخاب و راه فرار نداشته باشید و فقط مجبور باشید حق را انتخاب کنید، در این صورت خدا چگونه باید شما را امتحان کند؟! چگونه ارزش ما را نشان دهد؟ دیگر پاداش دادن به انتخاب شما بی‌معنا خواهد بود. پس شفاف‌سازی به شکل افراطی را نیز می‌توان نوعی اکراه یا وادار کردن، محسوب کرد.

صاحب گوش شنوا با همین آیات، حق را می‌پذیرد/برخی انتظار دارند فرشتۀ وحی را ببینند تا ایمان بیاورند!

  • خداوند در آیۀ بعد می‌فرماید: «إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتىَ‏ یَبْعَثهُُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُون»(انعام/36) یعنی کسانی که گوشِ شنوا داشته باشند همان سخنانی که تو می‌گویی برای‌شان کافی است و دیگر لازم نیست دنبال آیه و نشانۀ خاصی باشی تا همه را تسلیم حق کنی. آن کسی که باید بگیرد، با همین سخنان تو مطلب را می‌گیرد. یعنی خداوند اجازه نمی‌دهد که پیامبر(ص) آیۀ سحرکننده و تمام‌کننده‌ بیاورد، ولی از آن طرف هم می‌فرماید همین آیاتی که برای مردم آورده‌ است کافی است و کسانی که گوشِ شنوا و عقل و فهم داشته باشد با همین آیات، تسلیم حق خواهد شد.
  • انتظار نداشته باشید که وحی یا فرشته‌ای نازل شود که شما را هدایت کند و به شما بگوید این کار را انجام دهید و آن کار را انجام ندهید. بعضی‌ها واقعاً برای هدایت خودشان منتظرند یک فرشته‌ای بر آنها نازل شود. مشرکین مکه هم از پیامبر(ص) می‌خواستند که فرشتۀ وحی را ببینند یا صدایش را بشنوند تا ایمان بیاورند. ولی خدا اجازه نمی‌داد.(وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ؛ انعام/8)
  • اینکه در هدایت، اکراه نیست، وجوه و ابعاد مختلفی دارد، مثلاً اینکه: 1-معمولاً در هدایت، تشویق و تنبیه فوری نیست. 2- تبلیغات یک‌سویه و سرشار از جاذبه و سحرکننده و فوق‌العاده شفاف نیست، یعنی تبیینِ بسیار شفاف نیست و یک‌مقدار ابهام وجود دارد(گاهی اوقات با اشاره بیان می‌شود؛ مثلاً اینکه نام ائمۀ هدی(ع) در قرآن کریم نیامده است.) 3- دستورات دین طوری است که اجازۀ رشد گنهکار و ایجاد نفاق را می‌دهد.

خدا مردم را با اکراه به سوی بهشت نمی‌برد، اما تحمل هم نمی‌کند کسی با اکراه مردم را به جهنم ببرد

  • خداوند در هدایت، کسی را وادار نمی‌کند، و حتی این‌همه هزینه‌ هم پای اکراه نکردن می‌‌دهد(مثل مظلوم واقع شدنِ اولیاء خدا) و این‌همه سخت‌گیری‌ هم برای اکراه نکردن، دارد. حالا این سؤال مطرح می‌شود: خداوند که این‌قدر سخت‌گیرانه مراقبت می‌کند که به بندگان او برای هدایت در مسیر خدا، اکراه(اجبار) نشود، آیا این خدا تحمل خواهد کرد کسی با اکراه مردم را به جهنم ببرد؟! قطعاً تحمل نمی‌کند و با این افراد، به شدت برخورد می‌کند.
  • می‌دانید علت جنگ‌های پیامبر اکرم(ص) چه بود؟ خداوند به پیامبر(ص) خودش اجازه نمی‌دهد که مردم را با اکراه به سمت بهشت ببرد، ولی از سوی دیگر، با کسانی که مردم را با اکراه به سمت جهنم می‌برند، شدیداً برخورد می‌کند و به پیامبر(ص) دستور می‌دهد گردن این افراد را بزند و نابودشان کند.
  • خدا از این طرف به پیامبر(ص) می‌فرماید تو حق نداری با تبلیغات سحرکننده مردم را به سوی خدا بکشانی، از آن طرف هم اگر کسی با تبلیغات مست‌کننده، بخواهد مردم را به سمت ابلیس ببرد، پیامبر(ص) با او به شدت برخورد خواهد کرد. لذا پیامبر(ص) هند جگرخواره و ابوسفیان و حتی قاتل عموی خود، حمزه(ره) را بخشید اما کسی را که با شعرهای خودش به پیامبر(ص) توهین می‌کرد، نبخشید و دستور داد حتی اگر به پردۀ خانۀ کعبه هم پناه برد، او را بکُشند.(وَ کَانَ عَهْدُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى الْمُسْلِمِینَ عِنْدَ تَوَجُّهِهِ إِلَى مَکَّةَ أَنْ لَا یَقْتُلُوا بِهَا إِلَّا مَنْ قَاتَلَهُمْ وَ آمَنَ مَنْ تَعَلَّقَ بِأَسْتَارِ الْکَعْبَةِ سِوَى نَفَرٍ کَانُوا یُؤْذُونَهُ ص مِنْهُمْ مِقْیَسُ بْنُ صُبَابَةَ وَ ابْنُ خَطَلٍ عَبْدُ الْعُزَّى وَ ابْنُ أَبِی سَرْحٍ وَ قَیْنَتَانِ کَانَتَا تُغَنِّیَانِ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص‏؛ ارشاد مفید/1/136) و (...کَانَتَا تُغَنِّیَانِ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاَمَرَ بِقَتلِهما مَعَه؛ تاریخ‏الطبری/‏3/58)

امام زمان(ع) اجازه نخواهد داد کسی مردم را به زور به جهنم ببرد/ شمشیر امیرالمؤمنین(ع) نیز برای مقابله با همین مسأله بود

  • خدا و اولیاء خدا مردم را با اکراه به سمت بهشت نمی‌برند اما اگر کسی بخواهد مردم را با اکراه به جهنم ببرد، با او به شدت برخورد می‌کنند. یکی از معانی اکراه هم این است که کسی بخواهد مردم را اِغوا کند، فریب دهد، قدرت تصمیم‌گیری و انتخاب مردم را با ایجاد جنگ روانی، زائل کند. خداوند با این افراد خیلی سخت و شدید برخورد می‌کند.
  • فلسفۀ جنگ‌های زمان امام زمان(ع) هم اصلش همین است. شاید مهمترین اقدامی که امام زمان(ع) بعد از ظهور انجام می‌دهند این است که دیگر اجازه نمی‌دهند کسی مردم را به زور به جهنم ببرد. آن‌وقت است که بسیاری از امور دیگر سامان می‌یابد
  • خداوند برای هدایت مردم، خیلی صبور است و به سادگی دستور به شمشیر کشیدن نمی‌دهد. به اولیاء خودش هم فرموده است رنج‌ها و مظلومیت‌ها را تحمل کنید. اما خداوند اجازه نمی‌دهد که اهل باطل، مردم را به بدی‌ها وادار کنند. شمشیر امیرالمؤمنین(ع) برای مقابله با همین مسأله بود. ایشان در بین سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در جنگ نهروان از همه سخت‌گیرانه‌تر برخورد کرد و همۀ آنها را کُشت و کسی را زنده نگذاشت. به دلیل اینکه آنها ظاهر دینی داشتند و یک انحرافی پیدا کرده بودند که با آن ظاهر دینی‌شان، می‌توانستند انحراف شدیدی در بین مردم ایجاد کنند.

درست است که هدایت با اکراه نیست اما وادار کردن مردم برای رفتن به سمت جهنم نیز ممنوع است

  • درست است که هدایت با اکراه نیست اما اکراه مردم برای رفتن به سمت جهنم هم ممنوع است. اگر بخواهیم با این موضوع مقابله کنیم، خیلی مسائل مطرح می‌شود. مثلاً یک نمونه‌اش این است که باید برویم تمام قوانین را بررسی کنیم و اگر یک قانون برگرفته از قوانین غربی طوری باشد که مردم را با اکراه به سوی جهنم می‌فرستد، باید اصلاح شود. نمی‌شود که به فکر اصلاح قوانینی که ما را به بی‌دینی وادار می‌کنند نبود و فقط بنشینیم و همدیگر را موعظه کنیم. یک نمونۀ دیگرش هم چیزی است به نام کتب ضالّه، که با اغواگری مردم را منحرف می‌کنند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۱
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-3

در این دنیا، همۀ روابط خدا با بندگانش در «هدایت» خلاصه می‌شود/در سازوکار هدایت، تنبیه و تشویق فوری غالباً وجود ندارد و خداوند روی عقل ما حساب می‌کند/ هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد/ شاهراه هدایت، دیدن «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است

پناهیان: هدایت یعنی اینکه خداوند غالباً فوری تنبیه یا تشویق نمی‌کند. هدایت یعنی خدا همه‌چیز را نشان نمی‌دهد، یعنی روی عقل ما حساب می‌کند. یعنی انسان را هُل نمی‌دهد یا انسان را هول نمی‌کند. در هدایت، تبلیغات سحرکننده وجود ندارد که انسان‌ها را مست کند و به یک کاری وادار کند؛ مثل تبلیغاتی که دونِ شأن انسان است. در هدایت، فقط سخنان شیرین و جذاب بیان نمی‌شود که انسان‌ها جذب شوند، بلکه خداوند در قرآن سخنان پُر از دافعه هم دارد تا اگر انسان راه درست را انتخاب کرد، انتخاب او ارزش پیدا کند. هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد. ببینید خداوند چقدر با رعایت کرامت انسان، او را هدایت می‌کند.

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه سوم را می‌خوانید:

در این دنیا، همۀ روابط پروردگار با بندگانش در «هدایت» خلاصه می‌شود

  • خداوند متعال بعد از اینکه ما را خلق می‌کند، دیگر کاری ندارد جز اینکه ما را هدایت کند.(أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏؛ طه/50) خداوند اگر بخواهد کار دیگری برای ما انجام دهد - مثل دادن اجر و پاداش به بندگان- معمولاً این کارها در عالم آخرت انجام می‌گیرد. در این دنیا، همۀ روابط پروردگار با بندگانش را می‌توان در موضوع هدایت خلاصه کرد. به تعبیری می‌توان گفت: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که تو را هدایت کنند. یعنی همه در خدمت هدایت انسان هستند. تمام مقدرات بشر در خدمت هدایت است.
  • برخی از مفاهیم، فوق‌العاده زیبا و دلنشین هستند؛ به ویژه مفاهیمی که خداوند متعال در قرآن کریم، در حساس‌ترین لحظه‌ها استفاده می‌کند. یکی از آن مفاهیم، مفهوم هدایت است. تا وقتی که این سلسله مفاهیم دینی، برای ما دلنشین نشود و معنای آنها را درست متوجه نشویم، نمی‌توانیم با قرآن کریم، ارتباط برقرار کنیم. اگر یک ماه رمضان بتوانیم، فقط یکی از این مفاهیم را برای خودمان جا بیندازیم و بار روانی قشنگ آن را دریافت کنیم، که در مناجات‌هایمان، سرِ آن کلمه، با خدا حرف بزنیم، واقعاً ارزش دارد.

یکی دیگر از تفاوت‌های «تربیت» و «هدایت» مثل تفاوت «بنشینید» و «بفرمایید» است/هدایت یک کلمۀ بسیار محترمانه و مهربانانه است

  • همان‌طور که بیان شد، در کلمۀ هدایت، یک لطف و مهربانی خاص وجود دارد. و در ادامۀ بحث هم خواهیم دید که در هدایت، یک نوع احترام به انسان‌ها وجود دارد. مثلاً کلمات «بنشینید» و «بفرمایید» معنای مشابهی دارند ولی معلوم است که در کلمۀ «بفرمایید» یک احترام خاصی نسبت به مخاطب، وجود دارد. همان تفاوتی که بین این دو کلمه وجود دارد، بین «تربیت» و «هدایت» هم وجود دارد. یعنی هدایت فوق‌العاده محترمانه‌تر از تربیت است. هدایت یعنی خداوند با همۀ عظمت و لطف و مهربانی‌اش، دارد به ما تعارف می‌زند و می‌گوید: «بفرمایید».
  • هدایت یعنی اینکه خداوند می‌خواهد یک مطلب را با رعایت و با ظرافت فوق‌العاده زیاد به بندگانش بفرماید و بفهماند. به حدّی که اگر بندگانش متوجه نشدند و در راه این متوجه نشدن، امام حسین(ع) را قطعه‌ قطعه کردند، خداوند می‌فرماید: حسین من! تو صبر کن و بگذار این ساز و کار هدایت من سر جای خودش بماند. یعنی بگذار من جهنم را نشان ندهم، و الا اگر جهنم را به بندگانم نشان بدهم، کسی تو را نخواهد کُشت. من می‌خواهم با اشاره، با مردم سخن بگویم.

در ساز و کار هدایت، تنبیه و تشویق فوری غالباً وجود ندارد و خداوند روی عقل ما حساب می‌کند/ هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد/ ساز و کار هدایت علت مظلومیت همۀ اولیاء خدا

  • هدایت یعنی اینکه خداوند غالباً فوری تنبیه یا تشویق نمی‌کند. هدایت یعنی خدا همه‌چیز را نشان نمی‌دهد، یعنی روی عقل ما حساب می‌کند. یعنی انسان را هُل نمی‌دهد یا انسان را هول نمی‌کند(نمی‌ترساند). در هدایت، تبلیغات سحرکننده وجود ندارد که انسان‌ها را مست کند و به یک کاری وادار کند؛ مثل تبلیغاتی که دونِ شأن انسان است. در هدایت، فقط سخنان شیرین و جذاب بیان نمی‌شود که انسان‌ها جذب شوند، بلکه خداوند در قرآن سخنان پُر از دافعه هم دارد تا اگر انسان راه درست را انتخاب کرد، انتخاب او ارزش پیدا کند. هدایت یعنی خداوند جهنم و بهشت را نشان نمی‌دهد. ببینید خداوند چقدر با رعایت کرامت انسان، او را هدایت می‌کند.
  • شما عظمت و لطف خدا را می‌توانید در ساز و کار هدایت الهی ببینید. درک همین ساز و کار زیبای هدایت است که انسان را به تواضع در مقابل پروردگار و رکوع و سجود وادار می‌کند. این ساز و کار هدایت است که علت مظلومیت همۀ اولیاء خداوند است. همۀ این‌ها از لوازم و عوارض ذاتی هدایت است.
  • هدایت سرشار از احترام و عاطفه، سرشار از اشاره و سرشار از بلندهمتی است، یعنی آن نقاط بسیار بلند و قله‌ها را به انسان نشان می‌دهد.

حضرت ابراهیم(ع) چگونه خدای خود را تبلیغ کرد؟

  • برای اینکه کلمۀ هدایت یک‌مقدار برای شما دلنشین‌تر شود، ببینید در این آیات سورۀ شعرا، حضرت ابراهیم(ع) از کلمۀ هدایت، کجا و چگونه استفاده کرده است. در این آیات، حضرت ابراهیم(ع) بتهایی که قومش می‌پرستیدند را نفی می‌کند و خدای خودش را برای آنها تعریف می‌کند. انصافاً این آیات در کل قرآن کریم در این سیاق، استثنایی است و یک زیبایی منحصربه‌فرد و خاصی دارد.         
  • می‌فرماید: «ابراهیم به آن کسی که در مقام پدرش بود و به قوم خودش گفت: شما چه می‌پرستید؟ آیا این بت‌هایی که می‌پرستید، صدای شما را می‌شنوند؟ آیا می‌توانند به درد شما برسند؟ آیا قدرتی دارند؟ آنها گفتند: نه، بالاخره پدران ما این‌گونه بودند و ما هم به دنبال راه آنها می‌رویم؛ إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ... قَالُواْ بَلْ وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا کَذَالِکَ یَفْعَلُون»(شعراء/70 تا 74)
  • حضرت ابراهیم(ع) به آنها فرمود: «اینها دشمن من هستند و دوست من فقط پروردگار عالم است؛ فَإِنهَُّمْ عَدُوٌّ لىّ‏ِ إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِین»(شعراء/77) و بعد خداوند را به آنها معرفی می‌فرماید و کلمۀ هدایت را در معرفی پروردگار می‌آورد: «آن کسی که مرا خلق کرده است، پس هم او مرا هدایت می‌کند؛ الَّذِى خَلَقَنىِ فَهُوَ یهَْدِین»(شعراء/78) می‌بینید که بعد از خلقت، از هدایت الهی سخن به میان آمده است و در آیات بعدی نیز توصیفاتی از الطاف خداوند آمده است که همگی در مراتب بعد از هدایت قرار داند. می‌فرماید: «آن کسی که به من غذا می‌دهد و آب می‌نوشاند؛ وَ الَّذِى هُوَ یُطْعِمُنىِ وَ یَسْقِینِ؛ و وقتی مریض می‌شوم مرا شفا می‌دهد؛ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»(شعراء/79 و80)
  • ببینید! حضرت ابراهیم(ع) چگونه خدای خودش را تبلیغ می‌کند! در واقع در این آیات، حضرت ابراهیم(ع) از محبت خدا نسبت به خودش سخن می‌گوید و به این صورت دارد خدا را تبلیغ می‌کند؛ این‌طوری باید خدا را تبلیغ کرد.

خداوند می‌فرماید: هدایت به عهدۀ ماست/ هدایت بنده‌ام را بر خودم واجب می‌دانم

  • در سورۀ لیل، یک آیۀ کوتاه و بسیار دلنشین وجود دارد که در میان آیات قرآن، نظیر عبارتی که در این آیۀ کریمه هست، پیدا نمی‌کنید. خداوند در این آیه می‌فرماید: «بر عهدۀ ماست که هدایت کنیم؛ إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى»(لیل/12) یعنی بر ما واجب است که شما را هدایت کنیم، یعنی ما هدایت کردن را بر عهدۀ خودمان می‌دانیم. بندۀ زیرک خدا می‌تواند از این آیه بهترین استفاده را به عمل بیاورد و بگوید: «خدایا! تو گفته‌ای که من هدایت بنده‌ام را بر خودم واجب می‌دانم، پس مرا هدایت کن!» همان خدایی که به این سادگی‌ها زیرِ بار کاری نمی‌رود و کاری را به سادگی به‌عهده نمی‌گیرد، دارد هدایت را برعهدۀ خود می‌گیرد. خداوند حتی دربارۀ شهدایی که جان خود را در راه او داده‌اند، می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُم... وَ یُدْخِلُهُمُ الجَْنَّةَ عَرَّفَهَا لهَُم»(محمد/4-6) و جلوتر از این نمی‌رود و چیز دیگری را در قبال شهدا بر عهده نمی‌گیرد ولی وقتی به هدایت می‌رسد، می‌فرماید: بر عهدۀ ماست که هدایت کنیم.

از من هدایت بخواهید تا هدایتان کنم

  • در روایات خیلی به ما توصیه شده است که هدایت را از خداوند تمنا کنیم. جبرئیل امین، از خداوند متعال نقل می‌فرماید: «ای بندگانم، همۀ شما گمراه هستید، مگر کسی که من او را هدایت کنم، پس از من هدایت را تقاضا کنید، تا من شما را هدایت کنم؛ یَا عِبَادِی کُلُّکُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَیْتُهُ، فَاسْأَلُونِی الْهُدَى أَهْدِکُم‏»(تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)/ص42)
  • در روایات و ادعیه تأکید شده است که از خدا هدایت بخواهید و بعد هم از خدا تقاضا کنید که این هدایتش را ادامه دهد. بگویید: «خدایا مرا هدایت کن و دیگر دست از هدایت من بر ندار و مرا در مسیر هدایت خودت نگه‌دار؛ اللَّهُمَّ أَعْطِنِی الْهُدَى وَ ثَبِّتْنِی عَلَیْه‏»(کمال‌الدین/1/267) این دعایی است که پیامبر اکرم(ص) به یکی از اصحاب‌شان یاد داده‌اند.
  • پیامبر گرامی اسلام(ع) می‌فرماید: «هم هدایت را از خدا مسألت کنید و هم هدایت در مسیر را از خدا مسألت کنید؛ سَلُوا اللَّهَ الْهُدَى وَ سَلُوا اللَّهَ مَعَ الْهُدَى هِدَایَةَ الطَّرِیقِ»(جعفریات/222)

یک لحظه تمنا می‌تواند کل زندگی را تحت تأثیر قرار دهد/ چه شد که علامۀ مجلسی(ره) آن‌همه توفیق پیدا کرد؟

  • عزیزترین بخش وجود انسان که خداوند متعال آفریده است، به تعبیری، همان قلب انسان(مرکز تمایلات انسان) است و خداوند متعال به تمایلات خوب انسان‌ها، عنایت خاصی دارد. تمایلات خوبتان را واقعاً تحویل بگیرید و قدرش را بدانید. 
  • اگر یک لحظه دلت یک چیز خوب را خواست و به آن تمایل پیدا کرد و بعد دیدی که کل زندگی‌ات تحت تأثیر آن یک لحظه قرار گرفته، اصلاً تعجب نکن. یکی از فلسفه‌ها یا آثار مهم محافل معنوی که پیامبر(ص) درباره‌اش فرمود: «بروید در باغ‌های بهشت به بهره‌برداری بپردازید؛ ارْتَعُوا فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ قَالَ مَجَالِسُ الذِّکْرِ»(عده‌الداعی/253) این است که انسان در این جلسات در فضایی قرار می‌گیرد، که ممکن است در یک لحظه، یک‌دفعه‌ای دلش عمیقاً برای یک آروزی خوب، پَر بکشد. یا در یک لحظه از یک وضعیت بد در دوزخ یا عاقبت به خیر نشدن، دلش بترسد، و خداوند هزاران ساعت گناه ما را با همین یک لحظۀ خوب، ندیده بگیرد و دعا یا آروز و تمنای قلبی او را مستجاب کند.
  • از یک عارفی پرسیدند که چه شد علامۀ مجلسی(ره) آن‌همه توفیق پیدا کرد؟ او گفت: این به خاطر دعای پدر علامۀ مجلسی است که یک شب در قنوت نماز شب داشت دعا می‌کرد، و همان موقع علامۀ مجلسی در گهواره بود و صدایش بلند شد، پدر علامه هم به یاد بچه‌اش افتاد و دعا کرد: «خدایا! این فرزند مرا بپذیر که خرج خدمت در راه تو شود» و این دعا مورد قبول درگاه خدا قرار گرفت؛ به خاطر همین یک لحظۀ زیبای پدرش!

عرفای بزرگ با «خدایا! مرا هدایت کن» به مقامهای بالا رسیده‌اند

  • یک‌بار مقام معظم رهبری به یک کسی می‌گفتند: «مگر می‌شود ما این‌همه دعا کنیم و بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» و خدا نگاه نکند؟! اگر خداوند به این دعای ما توجهی نکند، به این دلیل است که ما بدون توجه دعا می‌کنیم و دعای بی‌توجه هم اثر ندارد.» اگر ما اصرار داریم که زیبایی هدایت را درک کنیم به خاطر این است که بتوانیم این دعا را (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم) را با توجه بگوییم تا مستجاب شود. یعنی بفهمیم که چه تمنای بزرگی از خدا داریم و دل‌مان عمیقاً این هدایت را از خدا بخواهد و تمنا کند.
  • مثلاً بدانید، اینکه شما توفیق بیابید که به خیمۀ امام زمان(ع) راه پیدا کنید، جزئی از همین دعای «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» است. یا اینکه فرمان‌های خاص حضرت را به گوش شما برسانند و هدایت‌های خاص خداوند نصیب شما شود هم جزئی از همین دعاست. مهم این است که دل شما بخواهد و عمیقاً از خدا بخواهید که شما را هدایت کند، بعد خواهید دید که خداوند برای هدایت شما چه کارهایی خواهد کرد. مثل روز روشن، همۀ تاریکی‌ها را برطرف خواهد کرد.
  • انسان‌های بزرگ مثل مرحوم قاضی(ره)، آقای بهجت(ره)، حضرت امام(ره) و عرفای بزرگ که هیچ کدام اهل صوفی‌بازی نبودند، بلکه متشرّع بودند و به معنای حقیقی کلمه عارف بودند ولی عرفان‌بازی نمی‌کردند، چه‌کار کرده‌اند که به اینجا رسیدند؟ معلوم است؛ حتماً صمیمانه از خدا تقاضا کرده‌اند که «خدایا! مرا هدایت کن» و می‌دانستند که هدایت چه لطف و محبت بزرگی از جانب پروردگار عالم است.

شاهراه هدایت، دیدن «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است/ نشستن در جلسۀ روضۀ امام حسین(ع) یعنی تمنای هدایت، یعنی من هم می‌خواهم...

  • دعا هرچه باتوجه‌تر و بامعرفت‌تر باشد، مستجاب‌تر است. لذا وقتی شما این دعا را بیان می‌کنید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»  بلافاصله از شما می‌پرسند: شما می‌دانید صراط مستقیم چیست که دارید تقاضا می‌کنید؟ کجا با صراط مستقیم آشنا شده‌اید؟ و شما باید این‌گونه پاسخ ‌دهید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین»(فاتحه/7) من کسانی که به آنها نعمت داده‌ای را دیده‌ام که چقدر خوب و دوست‌داشتنی و نازنین هستند، پس مرا هم به راه همان‌ها هدایت کن. به شما می‌گویند: شما از چه طریقی با صراط مستقیم آشنا شده‌ای که الان می‌خواهی به آن سمت هدایت شوی؟ و شما می‌گویی: از طریق کسانی که «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ». یعنی شاهراه هدایت دیدن «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است. آنها دست دل ما را می‌گیرند و دل ما را می‌بَرند. نشستن در جلسۀ روضۀ امام حسین(ع) یعنی تمنای هدایت، یعنی خدایا! دلِ من هم این هدایت را می‌خواهد و چقدر قسی‌القلب است کسی که اباعبدالله الحسین(ع) را ببیند و حضرت، دل او را نبَرد.
  • خودِ امام حسین(ع) که در اوج بود، وقتی یاران شهیدش را می‌دید، می‌گفت: خدایا من هم این شهادت را می‌خواهم. وقتی خبر شهادت مسلم و هانی را به امام حسین(ع) رساندند، حضرت فرمود: «دیگر خیری در زندگی بعد از اینها نیست؛ أَتَاهُ خَبَرُ قَتْلِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ... فَقَالَ الْحُسَیْنُ لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ بَعْدَ هَؤُلَاء»(اعلام الوری/231) یعنی خدایا! من هم شهادت می‌خواهم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۹
مجید شهشهانی

در عزای خدیجه(س)

چه کسی جواب فاطمه(س) را می‌دهد؟

حالا فاطمۀ زهرا(س) تنها شده است. بعد از چند روز از رحلت حضرت خدیجۀ کبری(س) دُور پیغمبر می‌گشت و اشک می‌ریخت و صدا می‌زد: « أَبَتِ أَیْنَ أُمِّی؛ بابا! مادرم کجاست»؟

بچۀ سه چهار ساله مفهوم مرگ را خیلی سخت متوجه می‌شود. بابا مادر از دنیا رفته یعنی چه؟ چرا مادرم را نمی‌بینم؟ پس کجاست؟ پیامبر اکرم خواست با تأخیر جواب فاطمه‌اش را بدهد که جبرئیل امین نازل شد و گفت: یارسول‌الله! جواب دخترت را بده. انگار اهل آسمان طاقت نیاوردند. جبریل به پیامبر خدا عرض کرد: جای همسر گرامی خودت حضرت خدیجه را در بهشت به دخترت فاطمۀ زهرا نشان بده. رسول خدا برای فاطمه‌اش توضیح داد: دختر دلبندم! عزیز دلم! مادرت خدیجۀ کبری در بهشت برین، در جنّت المأوی جایگاه بلندی دارد؛ پیش خدا میهمان است و.... اینقدر توضیح داد تا فاطمه(س) راضی شد.

یارسول‌الله! یک دختر سه ساله هم در خرابۀ شام گفته بود بابایم کجاست؟ گفته بود من بابایم را می‌خواهم. ...

با این دختر سه ساله باید چگونه برخورد کنند؟ جبرئیل امین کجا بود بیاید این دختر سه ساله را آرام کند؟

جواب این دختر را با سر بریده بابایش به او دادند...

الالعنت‌الله علی القوم الظالمین.

 

------

* عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: لَمَّا تُوُفِّیَتْ خَدِیجَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا جَعَلَتْ فَاطِمَةُ ع تَلُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَدُورُ حَوْلَهُ وَ تَقُولُ أَبَتِ أَیْنَ أُمِّی؟ قَالَ: فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ لَهُ: رَبُّکَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُقْرِئَ فَاطِمَةَ السَّلَامَ وَ تَقُولَ لَهَا إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ عُمُدُهُ یَاقُوتٌ أَحْمَرُ بَیْنَ آسِیَةَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ.(امالی طوسی/175)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۷
مجید شهشهانی

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-8

چگونه عمل «مادی» روزه تأثیر «معنوی» می‌گذارد؟/ آیا ضعف جسمانی حاصل از روزه، عامل کم رونقی عبادت نمی‌شود؟

«روزه یک عمل جسمانی است و تقوا یک حالت روحانی. این اثر معنوی از یک عمل مادی چگونه به دست می‌آید؟ نخوردن و نیاشامیدن به عنوان مظاهر مهم روزه چگونه چنین آثار ماندگاری بر جای می‌گذارند؟ طبیعی است نیّت روزۀ ماه رمضان است که به این نخوردن روح می‌دهد و امر خداست که آن را مؤثر قرار می‌دهد. ولی آیا خودِ این نخوردن و نیاشامیدن هم در روح ما اثر می‏گذارد؟»

«در پادگان وجود انسان، «رفتار» یک فرمان‌بر و یک سرباز به حساب می‌آید. اما همین سرباز، با آنکه از فرماندهی دستور گرفته و حرکت کرده است، مرکز فرماندهی را هم به دنبال خود می‌کشد، و بعد از عمل، این فرمانده است که متأثّر از او، فرمان‌های بعدی را صادر می‌کند.»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم. بخش هشتم از این گزیده‌ها را در ادامه می‌خوانید:

روزه چگونه تأثیر می‌گذارد؟

گفتیم که تفاوت نسخه‌های دینی با نسخه‌های دنیایی این است که در مورد نسخه‌های دینی، خبرداشتن از چگونگی تأثیر یک دارو به تأثیر بیشتر و بهتر آن کمک می‌کند، اما در نسخه‌های دنیایی اینگونه نیست. بنابراین اگر بدانیم ماه رمضان چگونه ما را تربیت می‌کند، اثر تربیتی ماه رمضان بر روی ما بیشتر می‌شود.

روزه یک عمل جسمانی است و تقوا یک حالت روحانی. این اثر معنوی از یک عمل مادی چگونه به دست می‌آید؟ نخوردن و نیاشامیدن به عنوان مظاهر مهم روزه چگونه چنین آثار ماندگاری بر جای می‌گذارند؟ طبیعی است نیّت روزۀ ماه رمضان است که به این نخوردن روح می‌دهد و امر خداست که آن را مؤثر قرار می‌دهد. ولی آیا خودِ این نخوردن و نیاشامیدن هم در روح ما اثر می‏گذارد؟

مردم برای تربیت بدنی حاضرند مبالغ قابل توجهی به یک مربّی بدهند، تا بتوانند به سهولت به نتایج دلخواه برسند. سی روز گرسنگی و تشنگی کشیدن، برای به دست آوردن تقوا، هزینۀ بسیار کمی است. حالا این رمضان است که برای ما زمینۀ تربیت را فراهم آورده و می‌خواهد در ما تغییر ایجاد کند. آیا خواهد توانست؟ اگر دل بدهیم و دیده بدوزیم، بله. اگر تن‌آسایی نکنیم و دل‌آزرده نشویم، بله. اگر همراهی کنیم و آثار خوب روزه را با بدی‌ها تباه نسازیم، بله.

‌اما چگونه یک روزه گرفتن ساده، کار تربیتی می‌کند و انسان را تغییر می‌دهد، و تکامل می‌بخشد؟ باید کمی دربارۀ آن تأمّل کنیم. فکر می‌کنم قبلاً به قدر کافی در این باره صحبت کرده‌ایم که چرا باید از ساز و کار رمضان و نحوۀ عملکرد آن خبر داشته باشیم و از این طریق، اثر روزه را بر خود عمیق‌تر و ماندگارتر کنیم.

تأثیر روزه، از طریق قاعدۀ «تأثیر عمل بر روح»

تأثیر روزه ابتدا از قاعدۀ تأثیر عمل بر روح انسان، ناشی می‌شود. عمل و رفتار ما آدم‌ها، ناشی از طرز تفکر و نحوۀ گرایش‌های ماست. اما همین عمل و رفتار که یک نتیجه است، می‌آید و بر اندیشه و احساس آدم اثر می‌گذارد، و گاهی سرچشمۀ آگاهی و نگرش می‌شود، و به‌سادگی می‌تواند در روح انسان تغییر ایجاد نماید.

در پادگان وجود انسان، «رفتار» یک فرمان‌بر و یک سرباز به حساب می‌آید. اما همین سرباز، با آنکه از فرماندهی دستور گرفته و حرکت کرده است، مرکز فرماندهی را هم به دنبال خود می‌کشد، و بعد از عمل، این فرمانده است که متأثّر از او، فرمان‌های بعدی را صادر می‌کند.

1. چگونه «عمل» بر «علائق» تأثیر می‌گذارد؟

نحوۀ تأثیرگذاری«عمل»بر«علائق» انسان به این ترتیب است: هر انگیزه‌ای که موجب رفتار خاصی شده باشد و هر علاقه‌ای که پشت سر آن انگیزه قرار داشته باشد، بعد از عمل تقویت شده و فربه‌تر می‌گردد. حتی اگر یک باور، موجب رفتاری بشود، آن رفتار موجب تقویت آن باور خواهد شد.  به این ترتیب، عمل انسان کم‌کم در پشتوانه‌های خود تأثیر می‌گذارد و به آنجا می‌رسد که هرگاه عقیده و یا علاقه‌ای مکرراً در اعمال ما تجلّی پیدا کند، آن علاقه تثبیت شده رشد می‌یابد، و می‌تواند با رقبای خود، یعنی دیگر علاقه‌های موجود در روح انسان، مبارزه کند.

2. چگونه «عمل» بر «اندیشه» تأثیر می‌گذارد؟

نحوۀ تأثیرگذاری«عمل»بر«اندیشه»هم به این صورت است: وقتی فکری به عمل رسید، بازتر و شفاف‌تر خواهد شد. و یا عقلی که منشأ عمل بود، بعد از عمل، به دنبال آن عمل می‌افتد و شروع به دفاع کردن می‌کند. به حدی که بسیاری از اوقات بستگی دارد شما چه رفتاری داشته باشید، و در چه گروهی قرار گرفته باشید، اکثراً خوبی‌های همان مسیر خود را می‌بینید و از محاسن رفتار و گروه خود دفاع می‌کنید.

عقل انسان در دفاع از رفتار انسان به سرعت فعّال می‌شود، و در واقع از خود دفاع می‌کند؛ چون خودِ او دستور انجام آن افعال را صادر کرده است. لذا پس از فعلیت یافتن یک اندیشه، دفاع سرسختانه‌تری از آن انجام خواهد داد. که گاهی این دفاع آن‌چنان کورکورانه می‌شود که عقل را از کار می‌اندازد و گاهی از اوقات اگر انسان به یک فعل خوب مبادرت بورزد، تازه به اسرار و باطن آن پی می‌برد و عقلش برای درک بهتر همان چیزهایی که قبول داشت، به‌کار می‌افتد.

فلسفۀ وجوب اعمال عبادی، قبل از رسیدن به مراتب معنوی چیست؟

اینکه خدا بلافاصله پس از معتقد شدن و مؤمن شدن، از ما می‌خواهد به اعمال عبادی مبادرت بورزیم، و بعد از هر «الَّذیِنَ اَمَنوُا»، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات»(1) را اضافه می‌فرماید، و از همان ابتدا قبل از آنکه به مراتب بالای معنوی برسیم، برای ما دستورات ویژه‌ای مانند روزه و نماز صادر می‌نماید، به این دلیل است که «عمل» بر همان «اندیشه» و «گرایش» خوبی که به خدا پیدا کرده‌ایم اثر می‌گذارد، و ما را به اعماق انتخاب خوبمان می‌رساند و اسرار آن را برای ما روشن‌تر می‌نماید.

بر این اساس تا می‌توانیم باید به عمل کردن مبادرت بورزیم و از عمل برای تربیت و تقویت روح خود مدد بگیریم. این سفارش صریح قرآن کریم است که می‌فرماید: «إسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛ کمک بگیرید از صبر و نماز.»(2) که اتفاقاً در تفاسیر، «صبر» را در این آیه به «روزه» تفسیر کرده‌اند و یا لااقل روزه را به عنوان یکی از مهم‌ترین مصادیق آن برشمرده‌اند. و به این ترتیب قرآن کریم ما را به کمک گرفتن از دو «عمل» سفارش کرده است.

اما مشکل اینجاست که ما معمولاً می‌خواهیم ابتدا یک ایمان کافی و یقین شافی پیدا کنیم، بعد به عمل بپردازیم. معلوم نیست این یقین و اطمینان از کجا باید به دست بیاید؟ شاید مثل امور مادی، می‌خواهیم ابتدا آن را به چشم ببینیم؛ در حالی‌که قوّت ایمان ما، محصول عمل ما بر اساس همان ایمان ابتدایی ما به خداست. و اگر ما خاضعانه بر اساس همان ایمان ابتدایی خود، دستور اجرا کنیم و خدا را فرمان ببریم، به مراتب بالای ایمان خواهیم رسید.

خداوند متعال هم در ادامۀ آیۀ فوق الذکر می‌فرماید: «وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ.»، یعنی این استعانت و کمک گرفتن از عمل صبر و نماز، سخت است؛ هرکسی حاضر به آن نخواهد شد. آدم‌ها دنبال انجام کارهایی هستند که با لذت تمام آن را انجام دهند، مگر آدم‌های خاشع که ترسی توأم با تواضع در وجودشان باشد.

و بعد در ادامه می‌فرماید این خشوع از کجا پدید می‌آید؟ «الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ؛کسانی که گمان می‌کنند که پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد.»(3) این خشوع مؤمنان، از اطمینان نسبت به معاد و یا حتی از احتمال ملاقات پروردگار به دست می‌آید.(4) البته برخی از مفسّرین ارجمند سخت بودن این استعانت را تنها به نماز برگردانده‌اند.(5) شاید چون عمل نماز به دلیل تکرار و فراوانیش، لذتش را از دست می‌دهد و لذا انجام آن نیاز به ایمان بیشتری دارد.

خلاصه اینکه هر عملی که انجام آن بر اساس پشتوانه‌های ایمانی باشد، بازمی‌گردد و ایمان انسان را تقویت می‌کند. خصوصاً آنکه آن عمل با اندکی سختی و صبر هم توأم باشد و یک رفتار دل‌بخواهی و طبیعی نباشد. مانند روزه که خلاف طبیعت انسان است و گاهی صبر حسابی هم می‌طلبد.

نحوۀ تأثیرگذاری وضعیت عینی انسان بر تمایلات درونی او

باید به این بحث، سخن دیگری را نیز پیوند بزنیم: آنچه در میدان رفتار بر انسان تأثیر دارد، تنها عمل نیست، وضعیت عینی آدم هم در انسان نقش بسزایی دارد. در ماه رمضان زمینۀ خاصی که به وسیلۀ روزه برای تربیت و جهت‌گیری معنوی فراهم می‌شود، این‌ است که قوای جسمانی انسان، در اثر روزه تا حدودی ضعیف می‌شود و همین ضعف، موجب می‌شود بسیاری از هواها از بین بروند و رمق و حالِ خیلی زیادی برای هوس‌هایش باقی نماند.

زمینۀ روحی و حتی جسمانی برخی از تمایلاتی که می‌توانند مایۀ توجه بیشتر به دنیا و گناه باشند، ضعیف بشود، و وقتی هوس‏های نفسانی فروکش کرد، میل به گناه هم در انسان کم می‌شود. کما اینکه در روایات به جوانان مجرّدی که امکان ازدواج ندارند، توصیه شده است که روزه بگیرند، تا راحت‌تر بتوانند قوای شهوانی خود را کنترل کنند.(6)

آیا ضعف جسمانی حاصل از روزه، عامل کم رونقی عبادت نمی‌شود؟

بعضی‌ها فکر می‌کنند وقتی قوای جسمی ضعیف شد، دیگر حال عبادت و حوصلۀ تلاوت قرآن هم برای انسان باقی نمی‌ماند. و حوصلۀ مناجات با خدا را هم نخواهیم داشت؛ اینکه زیاد خوب نیست. در حالی‌که خداوند با زبانِ حالِ روزه به ما می‌فرماید: تو حال و توان گناه نداشته باش، ما از تو ثواب نخواستیم. ارزش ترک گناه تو بیشتر از انجام کار پُرثواب است. تو بخواب، من خواب تو را عبادت به حساب می‏آورم. فعلاً حال عبادت نداشته باشی، به ضررت نیست. اگر حال عبادت هم داشته باشی، معلوم نیست به سراغ عبادت بروی، به کار و زندگی‏ات می‏رسی.

و یا می‌فرماید: «هم اکنون عبادت بی‌حال تو را در حال بی‌رمقی، بهتر از عبادت با انرژیت می‌پذیرم. اگر قبولی عمل برایت مهم است، تو به بقیه‌اش کار نداشته باش. در عوض عُجب هم پیدا نمی‌کنی؛ همیشه عبادتت برایت ناقص جلوه می‌کند و فروتنی‌ات حفظ می‌شود.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1) وصف «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات؛ کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام داده‌اند.» 47 مرتبه در قرآن کریم آمده است. از جمله، سوره بقره، آیات 25، 82 و 277، و نیز سوره عصر، آیه 3.

2) سوره بقره، آیه 45.

3) سوره بقره، آیه 46.

4) مفسّرین در معنای «یَظُنُّونَ»، هر دو وجه «احتمال می‌دهند» و «مطمئن هستند» را محتمل دانستنه‌اند. به تفاسیر المیزان و نمونه، ذیل همین آیه رجوع شود.

5) تفسیر المیزان، ذیل آیه 45 از سوره بقره.

6) رسول خدا(ص) فرمودند: مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاهَ فَلْیَتَزَوَّجْ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَلْیَصُمْ فَإِنَّ الصَّوْمَ وِجَاؤُهُ؛ هر کس از شما که توانایی دارد، ازدواج کند، و هر کس که نمی‌تواند، روزه بگیرد، که روزه شهوت او را فرو خواهد نشاند. وسائل الشیعه، ج10، ص411، ح13724.


مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۷
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-2

همۀ سختی‌ها و خوشی‌های زندگی ما متأثر از سازوکار هدایت است/آشنایی با سازوکار هدایت، یعنی آشنایی با همۀ آنچه در این دنیا به ما می‌رسد/ نمی‌توان منهای مفهوم «هدایت»، تئوری حکومت اسلامی را تبیین کرد/کسانی که از ساز و کار هدایت خبر نداشتند، می‌گفتند امیرالمؤمنین(ع) سیاست بلد نیست!

پناهیان: اگر انسان‌ها رزق و روزی و معیشت خودشان را خارج از موضوع هدایت نگاه کنند، با خداوند مشکل پیدا می‌کنند و سرِ کم و زیاد شدن روزی خودشان با خداوند چانه می‌زنند و احیاناً برای به‌دست آوردن نعمات دنیا دچار رفتارهای نادرست می‌شوند.  ... همین الان هم خیلی از جاهلان، ایرادهایی به حاکمیت اسلامی می‌گیرند که ناشی از نفهمیدن ساز و کار هدایت است. این ایرادها گاهی اوقات ناشی از این است که از حاکمیت اسلامی توقع زیادی دارند، و گاهی اعتراض به دخالت‌های حاکمیت اسلامی در اموری است که به نظر آنها نباید دخالت شود

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه دوم را می‌خوانید:

هدف همۀ دستورات و مقدرات الهی هدایت ماست/ همۀ سختی‌ها و خوشی‌های زندگی ما متأثر از سازوکار هدایت است

  • هدایت یک مفهوم جامع و فراگیر است و حتی از فراتر از دستورات الهی است. مفهوم هدایت، همۀ واقعیت‌هایی پیرامون ما را که توسط خداوند مقدر می‌شود در بر می‌گیرد، چون این مقدرات الهی، به هدف هدایت ما از سوی خداوند مقدر می‌شود و هیچ هدف دیگری برای آن قابل تصور نیست. ما با مفهوم هدایت به عنوان یک مفهوم جامع، سر و کار داریم و می‌توان گفت اصلاً ما در دنیا با چیزی غیر از هدایت مواجه نیستیم.
  • یکی از تفاوت‌های اساسی بین دنیا و آخرت این است که شما در عالم آخرت می‌توانید لذت ببرید و سرگرم لذائد مادی و معنوی باشید و اهل عذاب هم در رنج و عذاب خواهند بود، ولی در دنیا هر اتفاقی از جمله سختی‌ها و خوشی‌ها که برای ما رخ می‌دهد، متأثر از ساز و کار هدایت است که بنا دارد انسان‌ها را به سوی آن‌جایی که لازم است، سوق دهد. لذا آشنا شدن با ساز و کار هدایت، در واقع آشنا شدن با کلّ آن چیزی است که در این عالم به ما می‌رسد؛ از سلامتی تا بیماری، فرامین الهی، مقدرات ما و الهامات قلبی و هدایت‌های ویژه‌ای که در قلب انسان جاری می‌شود، همگی زیرمجموعۀ هدایت قرار می‌گیرند.

خداوند با بندگانش کاری جز هدایت ندارد/حتی رزق و روزی رساندن به بندگان هم تحت قاعدۀ هدایت است

  • خداوند متعال با بندگانش کاری جز هدایت ندارد. حتی کارهایی مثل رزق و روزی رساندن به بندگان هم، تحت قاعدۀ هدایت انجام می‌شود. نمی‌شود چیزی را خارج از مقولۀ هدایت تصور کرد. اگر انسان‌ها رزق و روزی و معیشت خودشان را خارج از موضوع هدایت نگاه کنند، با خداوند مشکل پیدا می‌کنند و سرِ کم و زیاد شدن روزی خودشان با خداوند چانه می‌زنند و احیاناً برای به‌دست آوردن نعمات دنیا دچار رفتارهای نادرست می‌شوند. 
  • تمام روابطی که خداوند در دنیا با بندگانش دارد، تحت تأثیر مفهوم و ساز و کار هدایت است و اگر به کسی غضب کند، او را گمراه خواهد کرد، که نقطۀ مقابل هدایت است.

بعضی‌ها انتظار دارند خداوند آنها را به زور هدایت کند و به سوی بهشت بفرستد

  • همان‌طور که جلسه قبل بیان شد، معنای کلمۀ هدایت، سوق دادن با لطافت، نرمی و مهربانی است. این سوق دادن خیلی تفاوت دارد با سوق دادنی که همراه با درشتی است و گاهی اوقات ما همین نوع سوق دادنِ درشت را از خداوند می‌خواهیم. به حدّی که کافران در روز قیامت می‌گویند: اگر خداوند ما را هدایت می‌کرد، ما گمراه نمی‌شدیم!(أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی‏ لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقین؛ زمر/57) این‌قبیل افراد منظورشان این است که خداوند به زور، آنها را هدایت کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «چهارپایان جز با زدن، اصلاح نمی‌شوند؛ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ»(نهج‌البلاغه/نامه31) اینها چون خودشان را شبیه چهارپا می‌پندارند، دوست می‌داشتند که خدا آنها را به زور، به سوی بهشت بفرستد که البته خداوند متعال این کار را انجام نمی‌دهد. خیلی‌ها منتظرند یک اتفاقی بیفتد که به سوی بهشت بروند، حتی اگر احترام آنها هم رعایت نشود ولی خداوند متعال به‌ هیچ‌وجه این کار را انجام نمی‌دهد.
  • راز مظلومیت اولیاء خدا در اکثر موارد در همین «لطف» و مهربانی و نرمی است که وصف هدایت است. اگر خداوند نمی‌خواست این لطف را داشته باشد اصلاً به منافقین مهلت نمی‌داد و ائمۀ هدی(ع) این‌قدر مظلوم واقع نمی‌شدند. یکی از هزینه‌‌هایی که خداوند بابت این هدایت کردن مهربانانه، پرداخت کرده است کربلای امام حسین(ع) است.

نمی‌توان منهای مفهوم هدایت، تئوری حکومت اسلامی را تبیین کرد/کسانی که از ساز و کار هدایت خبر نداشتند می‌گفتند امیرالمؤمنین(ع) سیاست بلد نیست!

  • ما در ذیل مفهوم هدایت، با جدّی‌ترین مسائل عالم مواجه هستیم. اصلاً شما نمی‌توانید منهای مفهوم هدایت، تئوری حکومت اسلامی را تبیین کنید و برای خودتان توجیه کنید. چرا -به تعابیر مختلف - می‌گفتند امیرالمؤمنین(ع) سیاست و مدیریت بلد نیست؟(قال علی(ع): لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ عَلِیّاً رَجُلٌ شُجَاعٌ [وَ] لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحُرُوبِ؛ ارشاد مفید/1/280) و (یَقُولُونَ إِنَّ عَلِیّاً کَانَ لَهُ جَمْعٌ عَظِیمٌ فَفَرَّقَهُ وَ حِصْنٌ حَصِینٌ فَهَدَمَهُ... إِذَنْ کَانَ ذَلِکَ هُوَ الْحَزْمَ؛ وقعه صفین/ص529) و (وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَی مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ؛ نهج البلاغه/خطبه 200) برای اینکه از ساز و کار هدایت خبر نداشتند. (امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «من بلد هستم و می‌دانم چگونه شما را به راه راست بیاورم و مجبور کنم از من اطاعت کنید من می‌دانم چه چیزی شما را درست می‌کند و اعوجاج و کج‌روی شما را اصلاح خواهد کرد اما به خدا قسم شما را با فاسد کردن نفس خودم، اصلاح نخواهم کرد؛ وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیم‏ أَوَدَکُمْ‏ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ لَا أُصْلِحُکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی؛ الغارات/2/428)  
  • همین الان هم خیلی از جاهلان، ایرادهایی به حاکمیت اسلامی می‌گیرند که ناشی از نفهمیدن ساز و کار هدایت است. این ایرادها گاهی اوقات ناشی از این است که از حاکمیت اسلامی توقع زیادی دارند، و گاهی اعتراض به دخالت‌های حاکمیت اسلامی در اموری است که به نظر آنها نباید دخالت شود.
  • مفهوم هدایت در منظومۀ معارف ولایی ما آن‌قدر جایگاه لطیفی دارد که پیامبر(ص) می‌فرماید: «من انذاردهنده هستم و علی(ع) هادی است؛ أَنَا الْمُنْذِرُ، وَ عَلِیٌّ الْهَاد»(اصول سته عشر؛ ص41) باید دید فرق بین انذار و هدایت چیست که در این‌جا یک تقسیم کار بین پیامبر(ص) و علی(ع) انجام شده است؟ چه سرّی در امامت و نسبت آن با هدایت وجود دارد؟

امام صادق(ع): هر دعایی را ترک کردید، این دعا را ترک نکنید که «خدایا مرا هدایت کن...»

  • برای هدایت باید از خداوند تقاضا کنیم که ما را هدایت کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر کاری را ترک کردی، این کار را ترک نکن و صبح و شب این دعا را بگو: ...خدایا مرا هدایت کن در مسیر کسانی که هدایت‌شان کردی؛ مَهْمَا تَرَکْتَ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَلَا تَتْرُکْ أَنْ تَقُولَ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاء: ...اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ»(کافی/‏2/529) این دعا شبیه همان آیۀ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ*صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»(فاتحه/6و7) است. و بعد در ادامۀ دعا می‌فرماید: «وَ قِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ إِنَّکَ تَقْضِی وَ لَا یُقْضَى عَلَیْکَ وَ لَا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْت»( کافی/‏2/530) حضرت می‌فرماید هر دعایی را ترک کردید، صبح و شام این دعا را ترک نکنید.
  • پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز می‌فرماید: «در تعقیبات همۀ نمازهایت این دعا را بخوان: خدایا مرا هدایت کن، از نزد خودت آن هدایت خاص را به من برسان...؛ تَقُولُ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِک»(ثواب الاعمال/ص159)

گاهی خدا مشکل ما را حل نمی‌کند تا بفهمیم که واقعاً چه چیزی را باید از خدا بخواهیم

  • باید دعا و تمنای ما برای هدایت، زیاد باشد. خیلی از اوقات انسان درگیر مشکلات است و می‌خواهد آن مشکل را حل کند و از خدا هم تقاضا و تمنا می‌کند، ولی حل نمی‌شود چون خدا می‌خواهد به ما نشان دهد که ما واقعاً چه چیزی را باید از خدا بخواهیم و تمنا کنیم. کسی می‌گفت: من یک تقاضایی داشتم که حدود 10 سال از خدا می‌خواستم و دعا می‌کردم ولی مشکلم حل نمی‌شد. یک شب ماه رمضان، در دعای خود با خدا گفتم: «خدایا! مشکل مرا که حل نکردی، لااقل مرا هدایت کن که خودم بفهمم چکار باید انجام دهم» و همان موقع بود که دعای من مستجاب شد.
  • تقاضا برای هدایت به تعبیری عالی‌ترین دعاست. بعضی‌ها فقط استغفار می‌کنند؛ درست است که استغفار خیلی لازم است، ولی نه اینکه فقط استغفار کنیم. این کار به این معنا خواهد بود که ما فقط می‌خواهیم از عذاب الهی نجات پیدا کنیم و هدایت زیاد برای‌مان اهمیت ندارد. اگر فقط استغفار لازم بود، در سورۀ حمد، فقط استغفار می‌آمد ولی در این سورۀ واجب، تقاضای هدایت را مطرح می‌کنیم. تقاضای هدایت، یک کار «ایجابی» است، نه یک کار سلبی. استغفار بعد از این است که انسان خطایی انجام داده باشد یا اینکه خودش را در خطا ببیند، ولی هدایت یک کار ایجابی است و برای درست کردن است.

هدایت در ابتدایی‌ترین مراحلش هم، نیاز به تمنا دارد

  • وقتی شما می‌خواهید هدایت شوید، در همۀ مراحل، نیازمند هستید به اینکه خداوند شما کمک کند، یعنی در هر مرحله‌ای نیاز به هدایت الهی دارید. در مرحلۀ اول، همین‌که یک مطلب بخواهد به گوش شما برسد، لازم است خداوند شما را به سمت آن مطلب هدایت کند. گاهی خداوند اجازه نمی‌دهد آن مطلبی که لازم دارید، حتی به گوش شما برسد. مرحلۀ بعدی هدایت این است که معنای آن چیزی که به گوش تو رسیده است را متوجه شوی. گاهی شما یک سری آیات قرآن یا روایات را می‌خوانید اما -حتی از نظر ذهنی هم- به معنایش منتقل نمی‌شوید؛ اینجا یک هدایت دیگری باید اتفاق بیفتد. در این مرحله اگر خدا نخواهد شما را هدایت کند، با اینکه مطلب به گوش شما رسیده است ولی شما متوجه معنای آن نمی‌شوید و یعنی به ذهن شما وارد نمی‌شود. مرحلۀ سوم هم این است که (بعد از اینکه متوجه آن مطلب شدید) از آن متأثر شوید و تأثیر بپذیرید. در این مرحله هم لازم است خداوند شما را هدایت کند که آن مطلب به دل شما بنشیند.
  • هدایت در ابتدایی‌ترین مراحلش هم، نیاز به تمنا دارد. مثلاً در همان مرحلۀ اول اگر تمنا نباشد، انسان آن مطلبی که برای هدایتش لازم است را اصلاً نمی‌شوند. هر چیزی را انسان در هر زمانی نمی‌شنود؛ یعنی وقتی مطلبی به شما می‌رسد حتماً جزء عملیات هدایتِ شما بوده است که الان به شما رسیده است. و بعد از اینکه آن مطلب به گوش شما رسید، باید به معنای آن منتقل شوید یعنی باید برای شما جابیفتد. در مرحلۀ بعد نیز آن معنایی که فهمیدی، باید به دلت هم بنشیند. مثلاً ما الان می‌فهمیم که «حجم آیات قرآن، شدت محبت خدا را نسبت به بندگانش می‌رساند» اگر این معنا به دل ما ننشیند، اثری بر قلب ما نخواهد داشت. ولی بعضی‌ها وقتی این مطلب را می‌فهمند، و عمیقاً متوجه شدت محبت خدا به خودشان می‌شوند، واقعاً بر قلب‌شان اثر می‌گذارد.
  • امام صادق(ع) به شخصی به نام سلیمان بن خالد فرمودند: «ای سلیمان، تو قلبی داری و گوش‌هایی داری(گوش‌های دل) وقتی خدا بخواهد بنده‌ای را هدایت کند، گوش‌های دلش را باز می‌کند، و وقتی نخواهد او را هدایت کند، گوش‌های دلش را کَر می‌کند که در این صورت، دیگر او صالح نخواهد نشد؛ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ لَکَ قَلْباً وَ مَسَامِعَ وَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَهْدِیَ عَبْداً فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَیْرَ ذَلِکَ خَتَمَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ فَلَا یَصْلُحُ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»(محاسن/1/200) در روایت دیگری می‌فرماید: «بنده مؤمن، چهار چشم دارد، آن دو چشم اضافه، دو چشم قلب است که وقتی خدا خیر بنده‌ای را بخواهد، دو چشم قلب او را باز می‌کند؛ أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَةَ أَعْیُنٍ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دُنْیَاهُ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ»(توحید/367)

هدایت یعنی راه یافتن آن پیام قراردهنده به دل انسان

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «قلب انسان بین سینۀ انسان و حنجرۀ او بال بال می‌زند، (یعنی دل در این سینه قرار ندارد) تا وقتی که به ایمان معتقد شود، وقتی با ایمان گره خورد، قرار پیدا می‌کند، و این سخن پروردگار است که می‌فرماید: هر کس ایمان پیدا کند، قلبش هدایت می‌شود، این یعنی قرار یافتن قلب؛ إِنَّ الْقَلْبَ لَیَتَرَجَّجُ فِیمَا بَیْنَ الصَّدْرِ وَ الْحَنْجَرَةِ حَتَّى یُعْقَدَ عَلَى الْإِیمَانِ فَإِذَا عُقِدَ عَلَى الْإِیمَانِ قَرَّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ قَالَ یَسْکُن»(محاسن/1/249) هدایت یعنی یافتن آن پیام قراردهنده به دل انسان.

شاخص هدایت از نظر جسمی چیست؟/ علامت اینکه اذن دخول به حرم به تو داده شده چیست؟  

  • خداوند می‌فرماید: «آن کسی را که خداوند به او شرح صدر داده است و یک نوری را از پروردگار دریافت می‌کند آیا او مثل کسی است که این‌گونه نیست؟ وای بر کسانی که قلبشان قاسی از ذکر خداست؛ أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ»(زمر/22) در آیۀ بعد می‌فرماید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است... آنهایى که از پروردگارشان خشیت دارند از شنیدنش پوست بدنشان به لرزه در می‌آید و بعد یک نرمی‌ای در پوست و جان‌شان می‌افتد. این همان هدایت الهی است که خدا هر کسی را بخواهد، این هدایت را به او می‌دهد؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَْدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانىِ‏َ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ ثمُ‏َّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلىَ‏ ذِکْرِ الله ذَالِکَ هُدَى اللَّهِ یهَْدِى بِهِ مَن یَشَاء»(زمر/23) کسی که هدایت شده است، وقتی پای قرآن بیاید، چه اتفاقی برایش می‌افتد؟ او وقتی آیات قرآن را می‌خواند، پوستش به لرزه در می‌آید. یعنی شاخصش را از نظر جسمی بیان فرموده است. بعد می‌فرماید: بعد از اینکه لرزشی به پوستشان افتاد، یک نرمی‌ای در پوستشان و جانشان می‌افتد. یعنی انسان می‌تواند این را در پوست بدنش احساس کند. حالا ارتباط این موضوع با هدایت الهی چیست؟ خداوند در ادامۀ آیه ارتباطش را بیان می‌فرماید: «این همان هدایت الهی است که خدا هر کسی را بخواهد، این هدایت را به او می‌دهد؛ ذَالِکَ هُدَى اللَّهِ یهَْدِى بِهِ مَن یَشَاء»(زمر/23) یعنی این همان هدایت خاصه‌ای است که خدا به هر کسی دلش بخواهد می‌دهد.
  • آقای بهجت(ره) می‌فرمود: وقتی خواستی وارد حرم شوی، اذن دخول بگو. و علامت اینکه به تو اذن دخول داده‌اند یا نه، این است که ببینی آیا دارد گریه‌ات می‌گیرد یا نه؟ اگر دیدی که گویا اشک تو دارد جاری می‌شود، معنایش این است که تو را راه داده‌اند. اذن دخول حضرت سیدالشهداء(ع) گریه است، اگر اشک آمد امام حسین(ع) اذن دخول داده‌اند و وارد شوید. این شاخص یا علامتی که آقای بهجت(ره) فرموده است، به تعبیری شبیه همان«تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ» است که در آیۀ فوق بیان شده است. 

تو هدایت را تمنا کن، خواهی دید که چطور از در و دیوار برای تو هدایت می‌بارد/داستان هدایت توسط امام رضا(ع)

  • باید از خدا تمنا کنیم که ما را هدایت کند. مفهوم هدایت را بدون تمنای هدایت نمی‌توان فهمید. تو هدایت را تمنا کن، و دیگر کاری نداشته باش، خواهی دید که چطور از در و دیوار برای تو می‌بارد. گویا همه می‌خواهند تو را در جهت هدایت، کمک کنند و سوق دهند.
  • یک شخصی که دچار یک مسلک اشتباه شده بود، با همان عقیدۀ نادرستش به حج رفته بود و مناسک حج را انجام داده بود. می‌گوید: آخرش دیدم که حرف‌ها مختلف است. به قسمت مستجار رفتم و پردۀ خانۀ کعبه را گرفتم و از خدا تقاضا کردم مرا به راه درست هدایت کند. از پردۀ خانۀ کعبه که جدا شدم به دلم افتاد که به مدینه بروم و خدمت علی بن موسی(ع) برسم.(طبیعتاً با توجه به مسلکش، امام رضا(ع) را قبول نداشت) وقتی به در خانۀ امام رضا(ع) رسیدم به غلام گفتم که برو به آقا بگو: یک مرد عراقی آمده است. امام رضا(ع) صدایش را از داخل خانه بلند کرد و صدا زد: داخل شو، فلانی(نام مرا بیان فرمود) بیا که خدا دعای تو را مستجاب کرد.(...کُنْتُ وَاقِفاً فَحَجَجْتُ عَلَى تِلْکَ الْحَالَةِ فَلَمَّا صِرْتُ بِمَکَّةَ اخْتَلَجَ فِی صَدْرِی شَیْ‏ءٌ فَتَعَلَّقْتُ بِالْمُلْتَزَمَ... قُلْتُ لِلْغُلَامِ قُلْ لِمَوْلَاکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ بِالْبَابِ فَسَمِعْتُ نِدَاءَهُ ادْخُلْ یَا عَبْدَ اللَّهِ بْن‏ ‏ الْمُغِیرَةِ فَدَخَلْتُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیَّ قَالَ قَدْ أَجَابَ اللَّهُ دَعْوَتَکَ وَ هَدَاکَ لِدِینِکَ»(اختصاص/ص84) یعنی همین که خالصانه تقاضا کردی و از خدا خواستی که «خدایا مرا هدایت کن» خدا هم تو را هدایت کرد.

وقتی از خدا می‌خواهی با تو رابطه داشته باشد، در واقع داری از خدا می‌خواهی تو را هدایت کند/ حتی اگر به حدّ اولیاء خدا برسی باز هم باید هدایت شوی و جلوتر بروی

  • شما صبح که بلند می‌شوید، در نماز صبح دو بار می‌گویید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) ممکن است خداوند تا ظهر این دعای شما را مستجاب نکند. اما دوباره در نماز ظهر و عصر چهار مرتبه این دعا را تکرار می‌کنید. و شب هم چهار مرتبۀ دیگر این دعا را تکرار می‌کنید. واقعیت این است که اصلاً خدا با بنده‌اش کار دیگری جز این هدایت ندارد. اگر از خدا می‌خواهیم که با ما رابطه داشته باشد، در واقع داریم از خدا می‌خواهیم ما را هدایت کند.
  • مراقب باشید که یک وقت نگویید: ما هدایت شده‌ایم! چون هدایت یک‌مرحله‌ای نیست. حتی اگر به حدّ اولیاء خدا هم برسید باز هم باید هدایت شوید و جلوتر بروید. اگر یک لحظه تو را رها کنند متوقف می‌شوی یا به عقب بر می‌گردی.
  • هدایتِ برخی از اولیاء خدا در این مرحله است که وقتی بلند می‌شوند وضو بگیرند، آب، زمین و در و دیوار با آنها صحبت می‌کنند و او را تشویق می‌کنند که جلوتر برود. مثل کسی که در مسابقۀ «دو» یا دوچرخه‌سواری شرکت کرده است و مردم در دو طرف جاده می‌ایستند و او را تشویق می‌کنند که با سرعت بیشتری حرکت کند. کسی که به سمت خدا حرکت می‌کند، ملائکه این‌طوری او را تشویق می‌کنند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۶
مجید شهشهانی

خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟-1

اگر بخواهیم زبان خدا را درک کنیم، باید بفهمیم «خدا چگونه ما را هدایت می‌کند؟»

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ماه مبارک رمضان 30 شب در مصلی بزرگ امام خمینی با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه اول را می‌خوانید:

مفهوم «هدایت» را غریب گذاشته‌ایم/ آن‌مقدار که مفهوم هدایت برای ما تکرار شده، با آن آشنا نیستیم

  • مفهوم «هدایت» از مفاهیم بسیار مهمی است که به خاطر تکرار فراوان در ذهن ما حضور دارد، ولی احتمالاً به میزانی که برای ما تکرار شده و در ذهنمان حضور دارد، با آن آشنا نیستیم. هدایت، کار خدا و کار اولیاء خدا و همچنین وصف قرآن کریم است.
  • مفهوم هدایت که در 268 آیۀ قرآن کریم و حدود 300 بار تکرار شده است، باید خوب شناخته شود. کلمات بار معنایی و بار روانی خاص خودشان را دارند. و ما نمی‌توانیم از کنار کلماتی که خداوند متعال استخدام کرده است به این سادگی عبور کنیم.
  • جای تأسف است که چرا ما مفهوم بسیار زیبا و لطیف هدایت را این‌قدر غریب گذاشته‌ایم؟! وقتی بهترین کلمات در بهترین معانی در قرآن کریم استفاده شده‌اند، چرا ما باید از این کلمات صرفنظر کنیم و به کلمات دیگری بپردازیم که آن کلمات یا اصلاً در دین استفاده نشده‌اند یا اینکه خیلی کم استفاده شده‌اند؟

چرا در قرآن و روایات، زیاد از مفهوم تربیت استفاده نشده است، و بیشتر از کلمۀ هدایت شده؟

  • یکی از مفاهیم و واژه‌هایی که معمولاً به‌ جای واژۀ هدایت از آن استفاده می‌کنیم، واژۀ تربیت است. چرا در قرآن کریم و روایات زیاد از مفهوم تربیت استفاده نشده است، و بیشتر از کلمۀ هدایت شده؟
  • در روایات کلمۀ تربیت کم و غالباً برای رابطۀ مادر با طفل شیرخوار استفاده شده است. همان‌طور که می‌دانید طفل شیرخوار از خودش اراده‌ای ندارد و با آگاهی حرکت نمی‌کند، بلکه مادر با طفل شیرخوار به نوعی «جبری» برخورد می‌کند. تربیت را برای یک انسان عاقل، بالغ و کامل استفاده نمی‌کنند. در فارسی، کلمۀ تربیت دربارۀ موجوادت بدون عقل و آگاهی مانند «گل و گیاه» یا «اندام و بدن انسان» هم استفاده می‌شود؛ مثل عبارت «تربیت بدنی». و شاید دلیلش این باشد که در متون دینی قدیمی ما، زیاد از کلمۀ تربیت(دربارۀ روح انسان) استفاده نشده، بلکه بیشتر از کلمۀ هدایت استفاده شده است.
  • وقتی خداوند انبیاء خودش را رشد می‌دهد، رشد آنها را هم با استفاده از همین کلمۀ هدایت، بیان می‌فرماید.(قُلْ إِنَّنىِ هَدَانىِ رَبىّ‏ِ؛ انعام/161) اصلاً ما از خداوند متعال غیر از هدایت چه چیزی می‌خواهیم؟! و در این عالم چه چیزی غیر از هدایت الهی را باید بفهمیم؟!

تناسب هدایت با ماه رمضان در قرآن

  • دربارۀ تناسب مفهوم هدایت با ماه مبارک رمضان هم به ذکر یک نکته اکتفا می‌کنیم. در قرآن کریم یک آیه داریم که نام ماه مبارک رمضان به طور صریح بیان شده است. در این آیه سه بار از کلمۀ هدایت(به صورت‌های مختلف) استفاده شده است. می‌فرماید: «ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده است، قرآنی که برای مردم هدایت است، و بیّناتی از هدایت و فرقان(بینش جداکنندۀ بدی‌ها از خوبی‌ها) دارد... بعد از ماه رمضان به خاطر اینکه خدا شما را هدایت کرد، تکبیر بگویید؛ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ... وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره/185) در این آیه که دربارۀ ماه مبارک رمضان است، سه مرتبه از تعبیر هدایت استفاده شده است.
  • هدایت کلمه‌ای است که تمام لطافت پروردگار عالم با بنده‌اش را در بر می‌گیرد. خداوند چقدر لطیف و حکیم و بصیر است؟ خداوند چقدر بنده‌اش را دوست دارد؟ بیایید در کلمۀ هدایت غرق شویم و ببینیم که خداوند مهربان، بندگان خودش را چگونه هدایت می‌کند؟

اگر بخواهیم زبان خدا را درک کنیم، باید بفهمیم خدا چگونه ما را هدایت می‌کند؟

  • ما همیشه از جانب خداوند در حال هدایت هستیم ولی خودمان متوجه نمی‌شویم؛ چون ساز و کار هدایت را نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم که این کارهایی که خداوند در ارتباط با ما انجام می‌دهد، چه معنایی دارد؟ ما اگر بخواهیم زبان خدا را درک کنیم، باید بفهمیم خدا چگونه ما را هدایت می‌کند؟ یعنی بفهمیم اتفاقاتی در کنار ما و در ارتباط با ما رخ می‌دهد، چه پیامهایی می‌خواهند به ما بدهند؟
  • ما مؤمنی هستیم که بنا بود در هر نگاه‌مان یک درس و عبرت بگیریم (امام سجاد(ع): الْمُؤْمِنُ...وَ نَظَرُهُ اعْتِبَار؛ ارشاد القلوب/ج1/ص83) فکر می‌کنید کسانی که بصیر می‌شوند، به چه چیزی بصیرت پیدا می‌کنند؟ به راز و رمز هدایت، بصیرت پیدا می‌کنند. اولین حقیقتی که در عالم باید بفهمیم، همین حقیقت هدایت است، یعنی هر کسی باید بفهمد «الان خدا با من چه‌کار دارد؟ الان از من چه می‌خواهد؟ چه چیزی را می‌خواهد به من نشان دهد و بفهماند؟» چون خداوند مدام با بنده‌اش تعامل دارد، و هر لحظه با اتفاقاتی که برای بنده‌اش پیش می‌آورد، دارد با او سخن می‌گوید و ما بفهمیم خدا دارد به ما چه می‌گوید؟

هدایت با «هل دادن» تفاوت دارد/ خیلی‌ها انتظار دارند خدا آنها را به سوی سعادت هل بدهد!

  • هدایت با «هل دادن» خیلی تفاوت دارد. خیلی‌ها انتظار دارند که خداوند آنها را به سوی سعادت هل بدهد! ولی خدا این کار را انجام نمی‌دهد. هدایت با فریاد زدن هم فرق می‌کند. خیلی‌ها انتظار دارند خدا سرشان فریاد بزند! ولی خدا این کار را هم نمی‌کند. بلکه خداوند با آرامی و لطافت، بندگانش را به سوی سعادت و کمال و بصیرت سوق می‌دهد.
  • تو باید بفهمی که خدا دارد با تو چه‌کار می‌کند؟ شاید خداوند آرام آرام و سایه به سایۀ تو، دارد می‌آید و تو را راهنمایی می‌کند و با اشاره‌هایی تو را راهنمایی می‌کند. اینکه می‌گوییم دین ما دین اشاره است(امیرالمؤمنین ع: إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ مِنْ نَبِیِّنَا ص...فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیح‏؛ احتجاج/ج1/ص255) بخشی از آن به‌خاطر مفهوم هدایت است. اصلاً در هدایت، «درشت‌گویی» زیاد جایی ندارد، بلکه «ظریف‌گویی» در آن هست. قرآن کتاب هدایت است و هدایت یک نوع سوق دادن لطیف و آرام است.

در قرآن، اولین درخواست و دعای انسان از خدا «هدایت» است/ درخواست هدایت، دعای واجبی است که هر روز باید آن را از خدا بخواهیم

  • در قرآن کریم، اولین درخواست و دعای انسان از پروردگارش، هدایت است. در سورۀ حمد می‌گوییم: خدایا! ما را هدایت کن: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6). یک صاحب‌دلی می‌فرمود: روزی چندین مرتبه در نماز از خداوند تقاضا می‌کنیم که ما را هدایت کند، ولی چرا یک‌بار این تقاضا را «با توجه» نمی‌گوییم؟! این درخواست که «خدایا! ما را هدایت کن» خیلی لطیف‌تر از این است که بگوییم: «خدایا! دست ما را بگیر». و این اولین دعا در قرآن است. واجب است که در هر رکعت نماز(رکعاتی که سورۀ حمد باید خوانده شود) این تقاضا را از خداوند داشته باشیم. اصلاً در روایت داریم: نماز بدون سورۀ حمد، نماز نمی‌شود. (قَالَ النَّبِیُّ ص: لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ؛ عوالی‌اللئالی/ج3/ص82)
  • سورۀ حمد تنها سورۀ واجب قرآن است و فقط یک درخواست و تقاضا در این سوره وجود دارد. توجه کنید که «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین»دعا نیست بلکه سخن دل ماست که به خداوند می‌گوییم و تقاضای هدایت، اولین تقاضای قرآن محسوب می‌شود و اولین کلمۀ این تقاضا هم «اهْدِنَا» است که به معنای درخواست هدایت است. از اینجا می‌توان فهمید که مفهوم هدایت در قرآن کریم چقدر مهم است.
  • اگر انسان معنای این دعا را  بفهمد، خودت متوجه می‌شود که این دعا چگونه برای او مستجاب می‌شود. اصلاً دعای «اهْدِنَا» در یک سطح عمومی یک دعای مستجاب است. هیچ‌وقت خداوند متعال از ما نمی‌خواهد که یک دعا و درخواستی از او داشته باشیم که او اکثراً مستجاب نمی‌کند. نمی‌شود دعایی که واجب است انسان آن را در هر نماز بخواند، خداوند اکثراً آن را مستجاب نکند! معقول نیست. حتماً خداوند بر خودش لازم می‌داند که این دعا را مستجاب کند. اگر به ساز و کار هدایت نگاه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید.

اولین کار خدا خلقت و دومین کار خدا هدایت است

  • وقتی فرعون از حضرت موسی(ع) پرسید: «خدای شما کیست؟ قالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَامُوسى؟‏»(طه/49) حضرت موسی(ع) پروردگار عالم را این‌طور معرفی کرد: «خدای ما کسی است که هر چیزی را خلق می‌کند و بعد آن را هدایت می‌کند؛ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‏ کلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلْقَهُ ثمُ‏َّ هَدَی»(طه/50) یعنی اولین کار خداوند خلقت است و دومین کار خداوند هدایت است. البته هدایت تکوینی و تشریعی یا هدایت عمومی و خصوصی داریم ولی همۀ اینها در قرآن کریم ذیل همین واژه و مفهوم هدایت آمده است.
  • مهمترین وصفی که برای قرآن کریم، تکرار شده، هدایت است و این وصف هم اکثراً چسبیده به قرآن آمده است(الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ؛ بقره/156) و(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی‏ هِیَ أَقْوَم؛ اسراء/9) و هم اینکه مکرر تکرار شده است، و اوصاف دیگر قرآن در مقایسه با هدایت، خیلی کمتر تکرار شده است.
  • آیا خداوند در دنیا غیر از هدایت بنده‌اش محبت دیگری می‌تواند نسبت به او داشته باشد؟ درست است که رزق و روزی هم از روی لطف خداوند است ولی رزق انسان هم تحت تأثیر هدایت و برای هدایت اوست؛ اگر خدا به کسی رزق می‌دهد به خاطر هدایت اوست و اگر نمی‌دهد باز هم به‌خاطر هدایت اوست.
  • هر چقدر درک ما از لطافت معنای هدایت، بیشتر می‌شود باید گناه خودمان را سنگین‌تر ببینیم، به این دلیل که به هدایت الهی دست ردّ زده‌ایم. هدایت خدا، توأم با نوازش‌گری است و لذا خیلی زشت است که انسان نوازش پروردگار عالم را پس بزند و به آن بی‌اعتنایی کند. جالب این‌جاست که خدا خسته نمی‌شود و هر بار که ما هدایت الهی را پس می‌زنیم، باز خداوند مهربان، به این هدایت و نوازش‌گری خودش نسبت به ما ادامه می‌دهد.
  • وقتی در مقام توبه و تضرع قرار می‌گیرید، از این بابت توبه کنید که «خدایا! من با این هدایتِ تو، درست برخورد نکردم، و آن را پس زدم.»

هدایتگری قرآن، مانند شفای بیماری‌های روحی انسان است/ روح خود را در معرض آیات قرآن قرار دهید؛ قرآن روح شما را می‌سازد

  • شما می‌دانید که انسان از نظر جسمی موجود بسیار پیچیده‌ای است. وقتی یک پزشک، دارویی را برای شما تجویز می‌کند شما نمی‌گویید: «من قبل از خوردن دارو اول باید بفهمم این دارو چگونه می‌خواهد روی بدن من تأثیر بگذارد؟!» چون بالاخره قبول دارید که پزشک، یک چیزهایی می‌داند که ما نمی‌دانیم. این به خاطر پیچیدگی‌های جسم انسان است، حالا به این فکر کنید که روح انسان چقدر پیچیده است؟! روح انسان بسیار پیچیده‌تر از جسم اوست.
  • کدام یک از ما می‌توانیم اعلام کنیم که «من درد خودم را می‌فهمم؟» ما دربارۀ بیماری جسمی خودمان هم نمی‌توانیم بفهمیم که دقیقاً چه مشکلی داریم که مثلاً دچار سردرد می‌شویم. آیا درد روح خودمان را می‌توانیم بفهمیم؟!  وقتی ما درد خودمان را نمی‌فهمیم، چطور می‌خواهیم درمان خودمان را پیدا کنیم؟! ولی طبق فرمایش پروردگار، قرآن برای ما شفاء و رحمه است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ»(اسراء/82) هدایتگری قرآن، مانند شفای بیماری‌های روحی انسان است.
  • تو چکار داری که قرآن با روح تو چه ‌کاری می‌کند؟ فقط بدان که روح تو با قرآن آشناست. قرآن را تلاوت کن و روح خودت را در معرض آیات قرآن قرار بده، خودِ قرآن می‌داند چطور روح تو را بسازد. قرآن کار خودش را انجام می‌دهد.
  • بعضی‌ها وقتی پزشک برای‌شان قرص یا دارویی می‌نویسد، بدون اینکه بدانند این قرص با جسم آنها چه‌کار خواهد کرد بی‌چون و چرا آن را مصرف می‌کنند، اما وقتی به قرآن می‌رسند، می‌گویند: «من باید بفهمم که این قرآن با روح من چه می‌کند؟»
  • بیایید خودمان را تسلیم قرآن کنیم. بگوییم: «وقتی من آیات قرآن را می‌خوانم، این آیات یک کارهایی بر روی من انجام می‌دهد که من نمی‌فهمم و آثارش هم به این سادگی مشهود نیست، ولی من تلاوت می‌کنم، چون می‌دانم قرآن بیماری‌های روح مرا شفا می‌دهد.»

قرآن فراتر از معانی و مفاهیمی که از آن درک می‌کنیم، بر ما تأثیر می‌گذارد

  • قرآن ما را هدایت می‌کند، حتی بدون اینکه بدانیم چگونه این کار را انجام می‌دهد. با اینکه ما نمی‌دانیم تلاوت آیات قرآن چه آثاری بر روح ما دارد ولی این آیات تأثیر خود را بر ما خواهند داشت. قرآن فراتر از معانی و مفاهیمی که از آن درک می‌کنیم، بر ما تأثیر می‌گذارد.
  • اگر یک‌مقدار مزۀ هدایت را از قرآن بچشیم، از خداوند متشکر خواهیم شد که تعداد آیات قرآن این‌قدر زیاد است و حتی دوست داشتیم که ای‌کاش بیشتر بود. یک نفر بود که برای تمام شدن قرآن کریم و انقطاع وحی گریه کرد. خداوند هم وقتی دید که او خیلی برای انقطاع وحی، بی‌تابی می‌کند، جبرئیل امین را جداگانه برای او فرستاد که با او سخن بگوید. آن شخصیت باعظمت، حضرت زهرای اطهر(س) بود که برای پایان یافتن وحی خیلی گریه کرد و اشک ریخت.(فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً بَاکِیَةً؛ تَتَذَکَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْیِ عَنْ بَیْتِهَا مَرَّةً، وَ تَتَذَکَّرُ فِرَاقِی أُخْرَى، امالی صدوق، ص112.)
  • هیچ وقت از قرآن خواندن خسته نشوید. آیات قرآن تنها مرهم رنج‌ها و دردهای دل شماست، لذا با آرامش کنار آیات قرآن بنشینید. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هیچ وقت قرآن را طوری نخوانید که بخواهید سوره را زود تمام کنید؛ لَا یَکُنْ هَمُّ أَحَدِکُمْ آخِرَ السُّورَةِ»(کافی/ج2/ص614) چند نوبت در طول روز، قرآن بخوانید و هر دفعه یک صفحه یا چند آیه بخوانید تا مزۀ آیات، قشنگ به دل‌تان بنشیند.
  • هدایت یک کار بسیار لطیف است و مهم‌ترین وسیلۀ هدایت هم قرآن کریم است و اولین نحوۀ برقراری ارتباط با قرآن کریم، تلاوت آیات قرآن کریم است. آیات را تلاوت کن و بگذار این آیات هر کاری که می‌تواند با دل تو انجام دهد. هر مقدارش را که فهمیدی، چه بهتر، و هر مقدارش را هم که نفهمیدی، بدان که تأثیر خواهد داشت. حتی آن مقداری را که فهمیدی، بدان که هنوز عمیق نفهمیده‌ای. مهم این است که ایمان بیاوریم به اینکه قرآن با ما خیلی کارها خواهد کرد.
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۶
مجید شهشهانی

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-7

راه‌های 3گانه برای بهرۀ بیشتر از رمضان/ تفاوت نسخه‌های دینی با نسخه‌های دنیایی چیست؟

«یکی از تفاوت‌های نسخه‌های دینی با نسخه‌های دنیایی، برای درمان دردهای انسان، این است که اگر شما مثلاً آثار آنتی‌بیوتیک و آثاری را که مصرف آن در بدن شما دارد، ندانید، صِرف مصرف آنتی‌بیوتیک اثر خود را می‌گذارد و کار خودش را انجام می‌دهد. نیازی به سواد و آگاهی شما ندارد. اگر دارو را بخورید، چه متخصص باشید، چه عامی باشید، دارو کارکرد یکسانی خواهد داشت. اما نسخه‌های دینی این‌جور نیستند. این نسخه‌ها را هرچه بیشتر بفهمیم، و داروهایش را هرچه بیشتر بشناسیم، بیشتر اثر خواهد داشت.»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم. بخش هفتم از این گزیده‌ها را در ادامه می‌خوانید:

رمضان ابتدا انسان را نگاه می‌دارد، سپس او را وادار به نگاه می‌کند، و بعد رها می‌کند تا...

نباید در رمضان بیارمیم و به رمضان بگوییم ما را با خود ببر. دستورات دینی هیچ‌یک به این‌صورت در انسان تأثیر تامّ خود را نخواهند گذاشت. مگر تبلیغات و تربیت دینی، به شیوۀ غربی است که بیاید و انسان را مسخ کند و با خود ببرد؟ روش دین این است که ابتدا انسان را بیدار می‌کند، بعد او را به حرکت فرا می‌خواند. آن‌هم باز نه به شیوه‌ای که استقلال و ارادۀ انسان را به هر وسیله‌ای سلب نماید و او را وادار کند.

اگر کسی به زندگی در مدل غربی عادت کرده که مثلاً پای یک برنامۀ جذاب تصویری بنشیند و یا در آن برنامه شرکت کند و آن برنامه هم با تسخیر کردن عقل و احساس او، با وارد شدن از ناخود‌آگاهِ فرد، به روح او نفوذ کند و در او تأثیر بگذارد، چنین کسی باید فکر تأثیرپذیری از رمضان را از سر خود خارج نماید.

شهر خدا، نعوذ بالله، شهرفرنگ یا شهربازی نیست که با فرو غلتاندن بازی‌خوردۀ خود در غفلت، او را سرمست کند و لبریز از شور بی‌شعوری نماید. رمضان ابتدا انسان را نگاه می‌دارد، سپس انسان را وادار به نگاه می‌کند، و بعد رها می‌کند تا به سوی آنچه از خوبی‌ها که خودت دیده‌ای و دریافت کرده‌ای بروی.

معلوم است که ما در ماه مبارک رمضان، مهمان خدا هستیم و خدا خودش به عنوان میزبان، پذیرایی از بندگانش را به عهده گرفته است. هرکس در این مهمانی در هر مرتبه‌ای وارد شود، بدون پذیرایی خارج نخواهد شد. همه حداقلی از بهره را خواهند برد. اما بی‌شک کسانی بیشتر بهره می‌برند که بنا دارند بیشتر بهره ببرند و خود را برای این مهمانی مهیّا کرده‌اند. حیف است که بدون آمادگی وارد این مهمانی بشویم و با حسرت فرصت‌های از دست رفته از آن خارج شویم.

آدم‌های بد، ابتدا حداقلی شدند، بعد به اینجا رسیدند

آدم‌های حداقلی که به تماشای این خوان پر نعمت بسنده می‌کنند و تا بهره‌ای ناچیز قانع می‌شوند، معمولاً بسیار حسرت زده می‌شوند؛ چون ابتدا در خود نمی‌بینند که بتوانند زیاد بهره ببرند و این خودباوری را ندارند، و یا نیاز بالایی در خود احساس نمی‌کنند و حداقل فواید را برای خود، کافی می‌دانند. و در انتها هم متأسّف می‌شوند، چون می‌بینند: هم می‌توانسته‌اند بیشتر بهره ببرند و هم به آن فواید، بسیار نیاز داشته‌اند. معلوم نیست شیطان چگونه انسان بی‌نهایت‌طلب را فریب می‌دهد و او را به حداقل‌ها قانع می‌کند.

آدم‌های حداقلی کم‌کم آنقدر بد می‌شوند که از چشم خدا هم می‌افتند و دیگر مخاطب خیلی از نصایح خداوندی هم قرار نمی‌گیرند. آدم‌های بد هم از اول آدم‌های بدی نبودند، ابتدا حداقلی شدند، بعد به اینجا رسیدند. اشکال آدم‌های حداقلی این است که معمولاًدر همان حداقل هم باقی نمی‌مانند و سقوط می‌کنند و از آن‌هم کمتر می‌شوند. در حالی که اگرچه حداقل را باید داشت و قدر آن را هم دانست ولی آن را آغازی برای صعود باید قرار داد، و قدم را برای جای بالاتری باید برداشت، نباید به کم بسنده کرد.

1. کمک «آگاهی» به افزایش اثر روزه/ تفاوت نسخه‌های دینی با نسخه‌های دنیایی

راه اول این است که آگاهی‌های خود را افزایش دهیم. همین‌که بدانیم ماه خوب رمضان چیست و چگونه است و از اسرار و احوالش باخبر شویم، این خود بهرۀ ما را از رمضان بالا می‌برد. وقتی نگاه ما به رمضان، نگاهی آشنا و عارفانه باشد و عالمانه‌تر وارد رمضان شویم، این خود، ثواب عمل ما را افزایش می‌دهد.

یکی از تفاوت‌های نسخه‌های دینی با نسخه‌های دنیایی، برای درمان دردهای انسان، این است که اگر شما مثلاً آثار آنتی‌بیوتیک و آثاری را که مصرف آن در بدن شما دارد، ندانید، صِرف مصرف آنتی‌بیوتیک اثر خود را می‌گذارد و کار خودش را انجام می‌دهد. نیازی به سواد و آگاهی شما ندارد. اگر دارو را بخورید، چه متخصص باشید، چه عامی باشید، دارو کارکرد یکسانی خواهد داشت. اما نسخه‌های دینی این‌جور نیستند. این نسخه‌ها را هرچه بیشتر بفهمیم، و داروهایش را هرچه بیشتر بشناسیم، بیشتر اثر خواهد داشت. معرفت در تأثیرگذاری رفتارهای دینی بویژه افعال عبادی نقش بالایی دارد. به حدی که انجام اعمال توصیه شده در دین، به قدر معرفت انسان، به قدر عقل آدم‌ها، و به قدر دقت آدم‌ها، بر روی انسان اثر می‌گذارد.

رمضان می‌آید و می‌رود و بالاخره ما هم، روزه می‌گیریم، قرآن و دعا می‌خوانیم و ...، اما اگر بدانیم روزه و رمضان، چگونه می‌خواهند در ما اثر بگذارند، می‌توانیم به پرثمر و پراثرتر بودن روزه در جان خود، کمک کنیم و استفادۀ بیشتری از این ماه ببریم. حتی اگر کار خاصی را هم در اثر این آگاهی‌ها انجام ندهیم. همچنان که امام سجاد(ع) از خدا تقاضا داشتند: «وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ؛ خدایا شناخت برتری‌های رمضان را به ما الهام کن.»(1)

انواع تأثیرات آگاهی

1. ارزش و نور فی‌نفسۀ علم: اگرچه دانایی کم‌وبیش در علاقه‌مند ساختن و انگیزه‌مند کردن انسان برای رفتار بهتر، تأثیرات طبیعی خود را دارد، و معمولاً به طمع این تأثیرات است که به توسعۀ علم و آگاهی توصیه می‌شود، اما نباید به نور ذاتی و فی‌نفسۀ علم بی‌توجه باشیم. هم خدا برای علم و عالم ارزش قائل است و هم آگاهی جان انسان را ارزشمند می‌سازد.

2. اصلاح «نگرش» به کمک «آگاهی‌ها»: باید در کنار «آگاهی»، از «نگاه» و «نگرش» هم سخن گفت. وقتی یک‌ سلسله آگاهی‌ها در کنار هم به ترتیبی قرار بگیرند که بتوانند نگاه و برداشت کلی ما را تغییر بدهند و بهبود ببخشند، اینجا اتفاق مهم‌تر و اساسی‌تر دیگری هم افتاده است؛ و آن اینکه ما «نگرش» مناسبی به رمضان پیدا کرده‌ایم. و این مهم‌تر از اضافه شدن صِرفِ چند آگاهی است. به حدی که باید گفت ارزش آگاهی‌ها، گاهی به این است که تا چه حدّ توانسته باشند موجب «ایجاد یک نگرش صحیح» یا «اصلاح یک نگرش موجود» شده باشند.

شاید اولین اثر علم در میدان اندیشه همین باشد که بتواند با غرق نشدن در آگاهی‌های جزئی و با به دست دادن یک نگاه کلی به عالَم یا مجموعۀ مربوط به موضوع مورد مطالعه، نگرش‌های اساسی و بنیادین انسان را تغییر داده و یا بهبود بخشد و در افقی مناسب، مایۀ درک بهتر حقایق عالم بشود.

3. «تفکّر» در آگاهی‌ها: باز در میدان اندیشه، هنوز به میدان علاقه و عمل نرسیده، قدم دیگری نیز وجود دارد، که آن «تفکر» است. مرور عاقلانۀ آگاهی‌ها و ایجاد ربط‌های مناسب بین آنها، حتی اگر برای کشف مجهولی نباشد، جدا از افزایش و فربه ساختن علم موجود، وجود انسان را هم بسیار نورانی می‌کند. کما اینکه امام صادق(ع) فرموده است: «کَانَ أَکْثَرَ عِبَادَةِ أَبِی‌ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ التَّفَکُّرُ؛ اکثر عبادت ابوذر‌(رحمت‌خدابراوباد) تفکر بود.»(2) و در قرآن کریم تفکر در هنگامۀ عبادات و در مقدمۀ مناجات، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است: «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار؛ همان کسانی‌که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده (در همۀ احوال) یاد می‌کنند، و در خلقت آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند (و می‌گویند) پروردگارا! تو اینها را بیهوده نیافریده‌ای، تو منزهی، پس ما را از عذاب دوزخ حفظ فرما.»(3) ببینید چقدر قشنگ خدا در میان ذکر و دعا، جای تفکر را باز کرده است؛ آن‌هم تفکر دربارۀ خلقت آسمان‌ها و زمین و بیهوده نبودن آنها. راستی، خوب است هنگام بیدار شدن برای نماز شب و عبادت سحر، ابتدا این آیه خوانده شود.(4)

گاهی «آشنایی» مانع آگاهی می‌شود/ معارف معنوی به مرور به دست می‌آید

از کسب آگاهی به‌سادگی عبور نکنیم، آیا ما دربارۀ رمضان به قدر کافی آگاهی داریم؟ اجازه بدهید به‌جای پاسخ به این سؤال از یک مانع یادگیری صحبت کنیم. و با نصیحت به خودمان بگوییم: ما نباید خیلی راحت خود را عقل کل و علم کامل بدانیم و با شنیدن بخشی از مطالب در ذیل هر موضوع، آن موضوع را دانسته شده و سخن دربارۀ آن را برای خود تکراری تلقّی کنیم.

یکی از برخوردهای عوامانه با علم، همین است که عوام با کمترین شنیده‌ها در یک موضوع، احساس استغنا می‌کنند و دقت برای درک معارف فراوان باقی مانده را از دست می‌دهند، خصوصاً دربارۀ معارف دینی. مثلاً یک چیزهایی از معاد می‌شنوند و بعد تا در جایی حرفی بشنوند که از کلمات آشنای شنیده شده دربارۀ معاد، کلمه‌ای در آن باشد، می‌گویند ما از این حرف‌ها زیاد شنیده‌ایم و یا همۀ اینها را بلدیم.

بهتر است راه یادگیری را هیچگاه بر خود نبندیم و امکان ندانستن و کمی اطلاع را از هر احتمال دیگری بیشتر بدانیم. نباید آشنایی را با آگاهی اشتباه بگیریم؛ آشنایی به معنای سطحی کلمه و آگاهی به معنای عمیق کلمه.

اساساًً یک نگرش کامل و عمیق، خصوصاً در زمینۀ معارف الهی و انسانی، به «مرور» به دست می‌آید، نمی‌شود راه صد ساله را یک شبه پیمود. حتی آنان که گاهی فکر می‌کنند این راه را یک شبه طیّ ‌طریق کرده‌اند و با وقت گذاشتن، به یک‌باره، حجم انبوهی از معارف را آموخته‌اند، در مقاطعی باید برگردند و آن را دوباره مرور کنند، و راه یک شبه طی شده را، در روز، آرام بپیمایند، و بر آنچه دریافته‌اند دقتی دوباره و چندباره بفرمایند.

به بیانی دیگر، آنان که امسال برخی معانی را از معارف رمضان به‌خوبی درک می‌کنند، وقتی سال بعد در فراقت و دقتی دوباره به آن معارف بازمی‌گردند، بی‌تردید معانی متفاوتِ تازه و عمیق‌تری را دریافت خواهند کرد. این یکی از ویژگی‌های خاص معارف معنوی است. علامۀ طباطبایی، مفسّر عظیم‌الشأن، که هر روز برنامۀ قرائت قرآن داشتند، دربارۀ دریافت‌های تازۀ خود از قرآن، قریب به این مضامین می‌فرمودند: من هر بار که قرآن را مطالعه می‌کنم، حتی اگر یک بخش را در فاصلۀ نزدیک، چند بار مرور کنم، هر دفعه با مطالب تازه‌ای برخورد می‌کنم و قرآن برایم حرف تازه‌ای دارد.(5)

نیاز ما به آموزش تدریجی و مداوم معارف دینی

نه‌تنها دوران آموزش معارف دینی به سهولت پایان نمی‌پذیرد و درک دقیق معنوی به سرعت شکل نمی‌گیرد، بلکه ما در هر مراجعه، معانی تازه‌ای از مطالب تکراری دریافت می‌کنیم. پس بهتر است از همین ابتدا، برنامه‌ای برای آموزش تدریجی و مداوم معارف دینی برای خود قرار دهیم و سهمی از اوقات خود را به صورت دائمی برای فراگیری و تدبّر در آموخته‌ها و مرور اندوخته‌ها کنار بگذاریم.

از سوی دیگر ما به کسب معارف جدید هم بسیار محتاجیم. و می‌دانیم هر سخن تازه‌ای، در ساختن انگیزه، نیرویی تازه‌ به انسان می‌بخشد، و راه جدیدی را فراروی ما قرار می‌دهد. هر آگاهی‌ای می‌تواند غفلت دیگری را از ما سلب کند و دریافت نویی از حقایق عالم به ما ارائه کند. نور علم هم به‌جای خود، که جان ما همیشه نیازمند نور است و راه راحت کسب نور از علم و معرفت دینی، برای ما گشاده‌ترین راه است.

چطور خیلی از افراد عوام، بدون آگاهی، به درجات بالایی رسیدند؟

ممکن است بپرسیم چطور خیلی از افراد عوام و بی‌سواد بوده‌اند که علی‌رغم ندانستن آثار تربیتی روزه و سایر عبادات، و تنها با انجام کارهایی که خدا گفته، به درجات بالایی رسیدند؟ خُب، آنها از حداقل اثرات روزه استفاده کرده‏ و به آن درجات بالایی رسیده‌اند. چون حداقل اثر روزه، باز هم خیلی زیاد است. اما آنها هم اگر علم بیشتری داشتند خیلی بیشتر رشد می‌کردند. از طرف دیگر بعضی‌ها با وجود اینکه با آثار تربیتی اعمال آشنایی دارند، نه‌تنها رشد نکردند بلکه نسبت به دیگران تنزّل و عقب‏گرد هم کرده‌اند، چرا دانستن این آثار برای آنها فایده نداشته است؟ باید گفت ضمن اینکه تشخیص درجات انسان‌ها کار سختی است، اما درست است؛ انسان‌هایی بوده‌اند که با وجود دانستن، سقوط کرده‌اند. در قرآن هم به این گروه اشاره شده است، اما عیب اینها در علمی نبوده است که در سر دارند، عیب اینها مرضی است که در دل دارند. اینها قلبشان ایراد داشته که علمشان هم به دردشان نخورده است.

«احساس» و راه عاطفی برای رسیدن به رمضان برتر

مراد از راه عاطفی برای رسیدن به یک رمضان برتر، آن است که ما با ازدیاد احساس و علاقه‌های خود نسبت به ماه رمضان و آنچه مرتبط به اوست، قیمت رمضان خود را بالاتر ببریم و با بهتر کردن احساس خود به ماه خدا، بهرۀ خویش را از آن بیشتر نماییم. کشش روحی، سطح علاقه، و نوع احساسی که انسان دربارۀ این ضیافت و دستور الهی روزه پیدا می‌کند، و محبتی که نسبت به مبدأ و منتهای این دستور دارد، مهم‌‌ترین عامل تعیین کنندۀ ارزش رمضان هرکسی است. اگر قیمت هرکس به قدر قدرشناسی او از خدا، نعمات و اوامر اوست، قیمت رمضان هر روزه‌دار هم به میزان ارادت او به میزبانی خداست. و راه ارتقاء این قیمت هم، همان تعمیق تعلّق خاطری است که به این ضیافت می‌تواند داشته باشد. مبادا جزء کسانی قرار بگیریم که خدا درباره‌ آنان فرمود: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه؛ آن‌چنان که باید قدر خدا را ندانستند.»(6)

اساساًً میزان علاقه به خدا، میزان عمق عقیدۀ آدم‌ها را نشان می‌دهد و مقدار محبت به او، معیاری برای سنجش طهارت باطن است از تعلّق خاطر به غیر خدا. علاقه به اوامر خدا هم در پی شدت ارادت به او پدید می‌آید. یا به این دلیل که «این دستور»، ما را به او می‌رساند و یا در مرتبه‌ای بالاتر، به این دلیل که «این دستور»، از جانب او آمده است.

طبیعی است دوستی با خداوند هم مانند هر محبت دیگر به چیزهایی که به محبوب مرتبطند هم سرایت کند. عشق به عبادت، هم ناشی از علاقۀ عبد به معبود است، و هم شاخصی است برای ارزیابی میزان ارادت ما به خدا. همچنان که رسول خدا(ص) فرموده‌اند: «أَفْضَلُ النَّاسِِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ ... ؛ برترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد، پس آن را در آغوش کشد و بدان محبت ورزد و بدنش را بدان مشغول دارد ...»(7)

تقدیر امام سجّاد (ع) از دلبری‌های رمضان

شاید به همین دلیل باشد که در آداب رمضان از ما خواسته‌اند مبادا در هنگام صیام لحظه‌ای بگوییم ای‌کاش روزه نبودیم و ای‌کاش می‌توانستیم از خوردن و آشامیدن لذت ببریم. و به همین دلیل است که امام زین‌العابدین(ع) در مناجات خود با ماه رمضان به وضوح با این ماه عزیز عشق‌بازی کرده و در عباراتی به یاد ماندنی از دلنشین بودن این ماه و دلبری‌های او تقدیر می‌کنند.

در دعای وداع با ماه رمضان، این‌گونه می‌فرمایند: «فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَیْنَا، وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا؛ پس ما با او وداع می‌کنیم؛ (همانند) وداع با کسی که جدایی‌اش برای ما سخت است و رفتن او ما را غمگین و پریشان می‌کند.»(8)

و در حالی که گویا زیارت‌نامه‌ای برای رمضان قرائت می‌فرمایند، ضمن سلام‌های متعدد، این ماه شریف و دوست داشتنی را این‌گونه خطاب می‌نمایند:

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ؛ سلام بر تو ای گرامی‌ترین لحظه‌ها و ای بهترین ماه‌ها.»(9)

«السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ. السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَّ؛ سلام بر تو دوستی که وجودش ارزشمند و نبودش دردناک است. سلام بر تو ای امیدی که جدائیت آزار دهنده است. سلام بر تو ای مونسی که آمدنت سرورآفرین و رفتنت غمین و پریشان‌کننده است.»

«السَّلَامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَیْکَ، وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَداً إِلَیْکَ؛ سلام بر تو که چقدر دیروز منتظرت بودیم، و چقدر فردا دوباره مشتاق آمدنت خواهیم بود.»(10)

دلایل 5گانۀ علاقۀ مؤمنان به رمضان و چگونگی افزایش آنها

1. عشق به امر مولا : دلایل زیادی برای علاقه مؤمنان به ماه رمضان می‌تواند وجود داشته باشد، که بعضی از موارد آنها را به این ترتیب می‌توان احصاء نمود: مؤمنان روزه را دوست دارند چون مولایشان به آن دستور داده است و بر انجام آن تأکید ورزیده است وکسی چه می‌داند وقتی امری از جانب آقا و مولایشان می‌رسد اینها چقدر خوشحال می‌شوند و تنها به دلیل همین امر، به اجرای آن چقدر عشق می‌ورزند.

2. فرصتی برای سختی کشیدن در راه دوست: به رمضان علاقه‌مندند چون برای آنها یک فرصت ازخودگذشتگی و تحمل کمی سختی پدید آورده است. و این یعنی تمام آرزوی خوبان، که بتوانند در راه خدا از خود مایه بگذارند، اگرچه هرچه دارند از اوست و هرچه بدهند هزاران برابر دریافت می‌کنند، ولی به هر حال رنج کشیدن در راه حضرت دوست، تنها راه تسکین درد عاشقی است.

3. فاصله گرفتن از حیات حیوانی و سبک‌بال شدن: به صیام عشق می‌ورزند چون طیّ آن از حیات حیوانی خویش فاصله می‌گیرند و سبک‌بال‌تر از همیشه به بارگاه نورانی خدا که جای هیچ وبال نیست راه می‌یابند. اساساًً گرسنگی را آنقدر دوست دارند که آرزو می‌کنند لحظۀ جان دادن و شرف‌یاب شدن به محضر خدا، گرسنه باشند.(11)  وقتی خداوند متعال از رسول خود پرسید: «ای احمد، آیا می‌دانی که بنده در چه زمانی به مولای خود نزدیک‌تر خواهد بود؟»، رسول اکرم(ص) که در مقابل علم خداوند، علمی از جانب خود ندارد، عرض کرد: «نه، ای پروردگار من»، پس خدا خودش پاسخ گفت: «إِذَا کَانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِدا؛ هنگامی که گرسنه باشد یا در حال سجود.»(12)  و کدام مؤمن است که در حال صیام، نزدیک‌تر بودن خود را به خدا احساس نکند و یا کدام مؤمن است که به عامل مقرّب کنندۀ خود عشق نورزد؟

4. رقّت قلب: گرسنگی روزه‌داری را دوست دارند، چون رقّت قلب را دوست دارند و امام صادق(ع) فرمود: «طَلَبْتُ رِقَّةَ الْقَلْبِ، فَوَجَدْتُهَا فِی الْجُوعِ وَ الْعَطَش‏.»(13) وقتی به دنبال رقّت قلب هستم، آن را در حال گرسنگی و تشنگی به دست می‌آورم.

5. مواهب و هدایای این مهمانی: و خلاصه به ضیافت الهی رمضان علاقه دارند به‌خاطر همۀ مواهب و هدایایی که در این مهمانی ربّانی نصیبشان می‌شود؛ از مغفرت گرفته تا کرامت؛ از فضای معنوی رمضان گرفته تا فضائل اخلاقی اهدایی آن؛ از حکمت تا معرفت؛ همه و همه دلایل بسیار خوبی برای مهر ورزیدن به رمضان است.

راستی این‌گونه علاقه‌ها را چگونه می‌توان ایجاد کرد و یا افزایش داد؟ برای اینکه دل ما بتواند ظرف چنین محبتی قرار گیرد، باید دل را از سرگرمی‌های الکی خالی کرد. دلِ هزارسو و هرزه‌ای که ما داریم، کی به این فراست و فراغت می‌رسد که بتواند زیبایی رمضان را ببیند؟ چه رسد به اینکه او را بپسندد و برسد به آنجا که به آن عشق بورزد. تا وقتی مقداری از شادی و وجد ما در دست‌یابی به زباله‌های متعفّن دنیاست، کی نوبت به استشمام عطر رمضان می‌رسد؟ تا وقتی دلدادۀ غنائم دنیا باشیم، کی می‌توانیم به غنیمت رمضان علاقه‌مند شویم؟

«آداب»/ عمل، هم تجلّی «معرفت» و «محبّت»، و هم رشد دهندۀ آن دو

برای اینکه ثمرات روزه و رمضان در انسان تقویت و تکثیر بشود، طبیعتاًً باید در کنار افزایش علم و علاقه، عملی هم انجام داد. به عبارتی دیگر، غیر از توجه و تمنّا، باید تأدّب هم داشت. راه عملی برای افزایش بهره‌وری رمضان، رعایت آداب روزه‌داری است.

همان‌طور که قبلاً گفتیم، میزان بهرۀ هرکس به مقدار معرفت و محبت اوست، و هم اکنون ادامه می‌دهیم: میزان بهرۀ هرکس، به مقدار ادب او و رعایت رسومی‌ است که هم عمق حضور رمضان را در دل و عقل انسان نشان می‌دهد، و هم ریشه‌های رمضان را در اندیشه و احساس فرد رشد می‌دهد.

مردم هر شهر و دیاری برای خودشان آدابی دارند، که وقتی انسان برای میهمانی به آنجا سفر می‏کند، طبیعی است که آداب آن شهر را هم باید یاد بگیرد. شهر رمضان هم برای خودش آدابی دارد، و کسانی که به مهمانی خدا می‌روند، طبیعی است دوست دارند از آداب این مهمانی خبر داشته باشند.

هفت ضرورت برای رعایت ادب  روزه

1. حداقل ضرورت رعایت ادب: حداقل ضرورتی که رعایت کردن ادب روزه دارد این است که معلوم می‌شود از اینکه روزه می‌گیری در زجر و عذاب نیستی، و از اینکه در محضر خدا مهمانی، ناراحت و دل‌آزرده نیستی. و اگر ادب این حضور را رعایت نکنی، معلوم می‌شود تو را زوری آورده‌اند و از جای خود ناراضی هستی. طبیعی است در این صورت بهرۀ لازم را از رمضان نمی‌بری و خدایی که ناز دارد تو را نوازش نخواهد کرد.

2 و3. لیاقت حضور و  جبران کاستی‌ها: ضرورت‌های فراوان دیگری نیز برای رعایت آداب روزه‌داری و رمضان می‌توان برشمرد که هرکس به فراخور حال خود می‌تواند هر یک از آنها را انگیزۀ خود قرار دهد. مثلاً اگر کوچک‌تری در برابر بزرگ‌تر قرار بگیرد با رعایت ادب، لیاقت حضور پیدا می‌کند و با شرم و نجابت سعی می‌کند کاستی‌ها و نابرابری‌های خود برای قرار گرفتن در برابر بزرگ‌تر خود را جبران نماید.

4و5. نشان ارادت و  خلوص محبّت: اگر عاشقی در برابر معشوق بنشیند، با ادب خود، نهایت ارادت خود را به معشوق نشان می‌دهد، و با آنکه طالب وصال است و مشتاق دیدار، سعی می‌کند با دیدگان فرو افتاده در اثر حیا، غیرخودخواهانه بودن محبت خود را به اثبات برساند. چرا که اگر ادب را کنار بگذارد و فقط به دنبال تأمین رضایت خاطر خود باشد، او عاشق خود است و طالب هوای خود، نه خاطرخواه معشوق و طالب رضایت او.

6. علامت علاقه به طاعت: اگر عبدی فرمان مولای محبوب خود را اجرا کند، با رعایت ادب که بار اضافی خدمت برای او محسوب می‌شود و زحمت مضاعف برایش دارد، علاقۀ خود را به اطاعت از مولای خود نشان می‌دهد. در حالی که اگر بدون رعایت ادب فرمان ببرد، معلوم می‌شود از کار کردن برای مولای خود راضی نیست. و این به آن دلیل است که یا اجر کمی به او می‌دهند، یا او را با اجبار به کار کشیده‌اند، و یا اساساًً به مولای خود علاقه ندارد.

7. مبیّن صداقتِ درخواست: اگر سائلی بدون استحقاق خواهان لطف و کرامت صاحب‌خانه‌ای باشد، ادب را مبیّن صداقت خود برای اعلام نیاز قرار می‌دهد و با رعایت آداب مطلوب در نزد صاحب خانه، زمینۀ دریافت عطیّۀ بیشتر را فراهم می‌کند.

در نهایت آنهایی که خوب‌اند و رشد یافته‌اند، ادب از دلشان می‏جوشد، و از سر و رویشان می‌بارد؛ در هر حالی که باشند. آنها لزومی ندارد که خودشان را وادار به تأدُّب کنند. آنها خواه‌ناخواه ادب را رعایت می‏کنند. چون ادب یعنی توانایی مقابله با هوای نفس، و ایستادن در برابر دل‌بخواهی‌هایی که هر لحظه از آدم راحتی خود را می‌خواهد و به یک سازِ خودخواهانه‌ای انسان را می‌رقصاند. این دل‌بخواهی‌ها، و ناتوانایی برای مقابله با آنها، و بی‌حوصله‌گی‌هایی که انسان را همیشه به «انجام تنها»، و به «حداقل‌ِ تلاش» برای رسیدن به هر هدفی وادار می‌کند، تمام سرمایۀ بی‌ادبی است.

معنای ادب در عبادات

1. عمل بی‌نقص: ‌اما اساساًً ادب در عبادات چه معنایی دارد؟ و یا به چه اموری آداب عبادت می‌گویند؟ ادب در ابتدا یعنی خوب و به درستی انجام دادن عمل. آدم با ادب، مأموریت عبادی خود را به طرزی صحیح و بی‌نقص انجام می‌دهد. مانند قرائت صحیح قرآن که صریحاً ادب شمرده شده است.(14)

2. تزیین عمل: معنای دوم ادب این است که در کنار عبادت رفتارهایی را انجام دهد که بتوانند به زیبایی و کمال عمل بیفزایند، مثل خانه‌ای که با پرده‌ای زیبا تزیین شود و یا سفره‌ای که غیر از وجود غذای خوب و سالم، از چینش خوبی هم برخوردار باشد. وقتی قرآن را با صوت دلنشینی بخوانیم و یا در پایان نماز با تعقیبات، نماز را با چند دعا بدرقه کنیم، آدم با ادبی خواهیم بود.

3. تداوم روح عمل؛ متناسب عمل کردن: معنای سوم ادب در عبادت، ادامه دادن روح عمل است در دیگر اعمال و تداوم بخشیدن به عمل با رعایت نکاتی که می‌توانند به تحقّق بهتر خواستۀ مولا از آن دستور بینجامد. مثلاً اگر خدا نماز را به‌خاطر به یاد آوردن خدا و خوبی‌ها واجب کرده است، هر موقع در حفظ این یاد و ذکر خدا در خارج از نماز هم بکوشیم، در واقع ادب نماز را رعایت کرده‌ایم، و خوشا آنان که دائم در نمازند. و یا اینکه اگر نماز برای تواضع و فروتنی نسبت به ساحت مقدّس پروردگار است، ظاهرِ خاشع داشتن در نماز یکی از آداب نماز به حساب می‌آید. ادب در این معنا یعنی متناسب عمل کردن. مثل آنجا که در مجلس ختم نمی‌خندیم و در مجلس عروسی عبوس نیستیم.

4. تمنّای قبول؛ عمل بی‌منّت: معنای چهارم ادب را در تمنّای قبولی عمل و بی‌منّت انجام دادن عبادت، باید دید. پاک بودن عبادت از هرگونه غرور و عُجبی که آفت رایج اعمال خوب ماست، ادب نهایی عبادت است. در کارهای معمولی و امور روزمرّه هم اگر کسی کار خوبی را بی‌منت و بدون چشم‌داشت انجام دهد، او را آدم با ادبی می‌دانند.

هرچند ادب زیباست و بر زیبایی هر حرکتی می‌افزاید، و پیدا کردن انگیزه برای ادب، به ذکر این‌همه دلیل و فایده نیاز ندارد، ولی همّت کردن، تنبلی نکردن، و به آن همّت بلند تداوم بخشیدن، دشواری‌هایی دارد که گاه با گستردش آگاهی و تعمیق آن، عبور از آن دشواری‌ها ساده‌تر می‌شود. همچنین باید به خودمان مدام تذکر بدهیم که مبادا با خالی گذاشتن پروندۀ رمضان از اعمال خوب و آداب خدایی فرصت را از دست بدهیم.

نمونه‌هایی از آداب رمضان از زبان امام سجاد(ع)

آنچه در این‌ بخش برای ما مهم بود، شناختن معیارهای کلی آداب رمضان و پیدا کردن انگیزه‌ای خوب برای رعایت آداب به عنوان یک راه عملی برای ارتقاء ارزش روزه‌داری است. ذکر تمام آداب رمضان در این مختصر نمی‌گنجد. لکن برای تکمیل اجمالی بحث، به ذکر نمونه‌هایی از این آداب می‌پردازیم.

یکی از آداب مهم رمضان این است که در این ماه خوبی‌های خود را افزایش دهیم و بیش از پیش به کارهای خوب اقدام نماییم. اگر خدای مهربان، در ماه رمضان، قدم‌های فراوانی به سمت ما برداشته است، ما هم نیم قدمی به سوی او برداریم. این در حالی است که هم حسنات در این ماه مضاعف می‌شوند و هم توفیقات افزایش پیدا می‌کنند. و این دو نکته را باید به انگیزه‌های رعایت آداب در رمضان اضافه کنیم.

به عنوان مثال امام سجاد(ع) در دعای رمضان به تقاضای توفیق برای خوب خواندن نماز و به وقت به جا آوردن آن، در این ماه تصریح دارند:

«وَ قِفْنَا فِیهِ عَلَی مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ، وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ، وَ وَظَائِفِهَا الَّتِی وَظَّفْتَ، وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِی وَقَّتَّ؛ خدایا در این ماه، ما را بر خواندن نمازهای پنج‌گانه، آن‌گونه که تو خواسته‌ای، و در همان اوقاتی که تو معیّن کرده‌ای، و با رعایت واجباتی که در آن مشخص فرموده‌ای و وظایفی که در آن تعیین نموده‌ای، (موفّق) بِدار.»(15)

از دعای امام معلوم می‌شود خداوند متعال از بندگان خود انتظار دارد لااقل در ماه مبارک رمضان به انجام درست عبادات و فرامین الهی اقدام نمایند و این‌گونه احترام ماه خدا را نگاه دارند.

امام سجاد(ع) توفیقات دیگری را هم از خداوند متعال در آغاز رمضان درخواست می‌کنند که هم دلیل بر اهمیت انجام اعمال خیر به عنوان یکی از آداب رمضان است و هم ذکر اهمّ اعمالی است که باید آنها را در این ماه در خاطر داشت. البته باید دربارۀ تناسب و ارتباط هر یک از این اعمال و آداب، با ماه نورانی رمضان به تفکر پرداخت و در جای خود مورد مداقّه و موشکافی قرار داد؛ که در این مختصر مجال آن نیست. اما فهرستی از این آداب که حضرت در ضمن دعائی که هنگام فرا رسیدن ماه رمضان می‌خوانده‌اند، توفیق آن را از خداوند متعال تمنّا می‌کردند، به این شرح است:

اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیَّاکَ،

خدایا، ماه رمضان را از عبادت ما برای خودت پر ساز،

وَ زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَکَ،

و اوقاتش را به طاعات ما آراسته گردان،

وَ أَعِنَّا فِی نَهَارِهِ عَلَی صِیَامِهِ،

و کمکمان کن در روزش بر روزه گرفتن،

وَ فِی لَیْلِهِ عَلَی الصَّلَاةِ،

و در شبش بر نماز خواندن،

وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْکَ، وَ الْخُشُوعِ لَکَ، وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ،

و بر تضرّع به سویت، و خشوع برایت، و مذلّت در پیشگاهت،

حَتَّی لَا یَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَیْنَا بِغَفْلَةٍ،

تا اینکه نه روزش شاهد غفلت ما باشد،

وَ لَا لَیْلُهُ بِتَفْرِیطٍ.

و نه شبش شاهد کوتاهی ما.

امام سپس در جای دیگر از همین دعا، اینطور مناجات فرموده‌اند:

وَ وَفِّقْنَا فِیهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ،

و ما را به ارتباط با خویشانمان با نیکی کردن و تداوم آن، موفق بدار،

وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِیرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِیَّة،

و به اینکه همسایگانمان را با بخشش و عطایا خشنود سازیم،

وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ،

و اینکه اموالمان را از هرچه که به ناحق بدان افزوده شده، خالص کنیم،

وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّکَوَاتِ،

و آن را با خارج کردن زکات‌ها پاکیزه کنیم،

وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا،

و با آنان که از ما گسیخته‌اند، بپیوندیم،

وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا،

و با هرکسی که به ما ستم کرده، به انصاف رفتار کنیم،

وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا،

و با هرکسی که با ما دشمنی ورزیده، در صلح باشیم،

حَاشَا مَنْ عُودِیَ فِیکَ وَ لَکَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِی لَا نُوَالِیهِ، وَ الْحِزْبُ الَّذِی لَا نُصَافِیهِ،

به غیر از دشمنانی که در راه تو و برای تو با ایشان دشمن هستیم، پس آنها دشمنانی هستند که دوستشان نمی‌داریم، و فرقه‌ای هستند که با ایشان همدل نمی‌شویم.

وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاکِیَةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ تَعْصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ‏ مِنَ الْعُیُوبِ،

و (کمکمان کن) که در این ماه به تو نزدیک شویم، با اعمال پاک‌کننده‌ای که ما را از گناهان پاک کنند، و از عیوبی که ممکن است بعداً گرفتار آنها شویم، حفظ نمایند.

حَتَّی لَا یُورِدَ عَلَیْکَ أَحَدٌ مِنْ مَلَائِکَتِکَ إِلَّا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَکَ، وَ أَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَیْکَ.(16)

(این‌قدر ما را در این ماه به بندگی خودت موفق بگردان) تا اینکه هیچ‌یک از فرشتگانت به درگاه تو وارد نشود، مگر اینکه از نظر عبادت در مرتبه‌ای پایین‌تر از اقسام عباداتی باشد که ما به درگاه تو می‌آوریم، و از نظر میزان نزدیکی به تو، در مرتبه‌ای کمتر از انواع قرب و منزلتی باشد که ما (به واسطۀ این عبادات) در پیشگاه تو پیدا می‌کنیم.

اگر از همۀ آداب فوق هم بگذریم، ولی بیایید این سفارش امام صادق(ع) را عمل کنیم که فرمودند: «لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ. روز روزه‌ات با سایر روزهایت یکسان نباشد.»(17)

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1) صحیفۀ سجّادیه، دعای 44: دعای ورود به ماه مبارک رمضان.

2) وسائل الشیعه، ج15، ص197، ح20264.

3) سوره آل عمران، آیه 191.

4) الکافی، ج3، ص445، کتاب الصلوة، باب صلوة النوافل، ح12 و 13.

5) در جای دیگری هم فرموده‌اند: «هر دوسال یکبار باید یک تفسیر نوشته شود. انسان هر موقع که در قرآن تدبّر می‌کند، به مطالب جدیدی می‌رسد.» ز مهر افروخته، ص74.

6) سوره انعام، آیه 91.

7) الکافی، ج2، ص83، باب العبادة، ح3.

8) صحیفۀ سجّادیه، دعای 45: دعای وداع با ماه مبارک رمضان.

9) نشانی پیشین.

10) نشانی پیشین.

11) قال رسول الله(ص) :«یَا أُسَامَةُ عَلَیْکَ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ یَأْتِیَکَ الْمَوْتُ وَ بَطْنُکَ جَائِعٌ فَافْعَلْ یَا أُسَامَةُ عَلَیْکَ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ قُرْبَةٌ إِلَی اللَّه‏؛ ای اسامه بر تو باد به روزه، چراکه آن حفاظی است از آ.تش و اگر توانستی (کاری کنی که) وقتی مرگ به سراغت می‌آید، شکمت گرسنه باشد، پس این کار را بکن. ای اسامه، بر تو باد به روزه، که روزه مایۀ نزدیکی به خداوند است.» التحصین (لابن فهد الحلی)، الفصل الثالث، ص20.

12) یَا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْتٍ یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَی اللَّهِ؟ قَالَ: لَا یَا رَبِّ. قَالَ: إِذَا کَانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِداً. ارشاد القلوب، ج1، باب 56، ص200.

13) طلب کردم رقّت قلب را، پس آن را در گرسنگی و تشنگی یافتم. مستدرک‏الوسائل، ج12، ص173، ح13809.

14) میزان الحکمه، ج1، باب 3309: آداب القراءة، ص4828.

15) صحیفۀ سجّادیه، دعای 44: دعای ورود به ماه مبارک رمضان.

16) نشانی پیشین.

17) الکافی، ج4، ص87، باب أدب الصائم، ح1.


مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۵
مجید شهشهانی

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-6

سه تفاوت‌ مهمانی رمضان با مهمانی‌های دیگر/فلسفۀ مهمانی اجباری چیست؟

«مهمانی اجباری ترکیبی از محبت و عظمت خداوند متعال است که نسبت به بندگان خود روا داشته است. خدا به قدر کافی به ما آزادی و اختیار برای خوب شدن داده است و ما هم به اندازۀ کافی خراب کرده‌ایم، که دیگر وقت آن شده باشد بپذیریم خدا ما را قدمی به سوی خود بکشاند، و البته کمی بعد دوباره رها می‌کند.»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم. بخش ششم از این گزیده‌ها را در ادامه می‌خوانید:

تفاوت‌های مهمانی رمضان، با مهمانی‌های دیگر

اگرچه در تشبیه لازم نیست دو طرف تشبیه تماماً عین هم باشند و می‌توان از کنار تفاوت‌ها عبور کرد، ولی بیایید به تفاوت‌هایی که رمضان با نوع مهمانی‌های ما دارد توجه کنیم و از تفاوت‌های این تشبیه هم سود ببریم. اساساًً گاهی از اوقات امری را به چیزی تشبیه می‌کنند تا از توجه به تفاوت آن سود ببرند و حرف‌های اصلی خود را به اشاره در بخش تفاوت‌ها بیان کنند. شاید این اتفاق اینجا هم افتاده باشد.

1. مهمانی اجباری

حداقل سه تفاوت اساسی بین رمضان و مهمانی‌های رایجی که ما می‌شناسیم وجود دارد. رمضان در کنار آن‌همه لطف و صفا، یک مهمانی اجباری است نه اختیاری. اما مگر مهمانی هم اجباری می‌شود؟ شما در بستر و گذر زمان به ناچار در این مهمانی وارد خواهید شد. و این اجبار تکوینی همه را در برمی‌گیرد. این تفاوت اول.

2. کارهای اجباری برای مهمان

به اضافه اینکه در این ضیافت، میزبان با واجب کردن صیام و امر کردن به روزه، مهمانان خود را به نوعی اجبار تشریعی نیز وادار می‌نماید، در حالی که عادتاً مرسوم نیست مهمان را به کاری مجبور کنند؛ و این تفاوت دوم.

3. سختی دادن به مهمان

و تفاوت سوم آنکه با وجوب روزه، که گرسنگی خوردن است و تشنگی کشیدن، مهمانی در سختی‌های خاصی شکل می‌گیرد که معمول نیست.

خدایا! اگر مهمانی داده‌ای، پس دیگر چرا حضور در این مهمانی پرمهر را قهری و الزامی کرده‌ای؟ می‌گذاشتی هرکس خواست بیاید. مانند آنچه در احرام حج و اعتکاف در مسجد است. هیچ‌کس نمی‌تواند به این مهمانی وارد نشود. چون این مهمانی در ظرف زمان است، خواه ناخواه به این ظرف زمانیِ مبارک وارد می‌شویم؛ چه از آن بهره ببریم و چه از آن غافل باشیم. مانند اعتکاف و حج نیست که شرکت کردن در آن، اراده بخواهد و به میل افراد بستگی داشته باشد.

فلسفۀ مهمانی اجباری

پاسخ به سؤال دربارۀ تفاوت اول روشن است. گاهی یک رفیقی که خیلی دوست دارد آدم را مهمان کند، انگار می‌خواهد انسان را مجبور کند و اختیار را از انسان سلب کند و او را به زور به مهمانی ببرد. به او می‌گوید: «فردا مهمان من هستی، اما و اگر هم ندارد! فلان ساعت هم آماده باش، خودم با ماشین می‌آیم دنبالت، خداحافظ!» و اگر خیلی بیشتر هم او را دوست داشته باشد، می‌گوید: «اگه نیای می‌کشمت.»

1. شدّت علاقه خدا به مهمان کردن بنده‌اش

در واقع خدا هم می‏فرماید: ای انسان! چه بخواهی و چه نخواهی، چه بیدار باشی و چه خواب، ماه رمضان، «ضیافت» من می‏آید و با برکت و رحمتِ خودش تو را فرا می‏گیرد و مجبور هستی در ضیافت و مهمانی من شرکت کنی. این اجبار تکوینی خدا، از شدت علاقه‌اش به مهمان کردن بندگانش است. اینقدر علاقه داشته بندگانش را مهمان کند، که حضور در مهمانی را بر همه ضروری کرده است، و مهلت تصمیم‌گیری هم به ایشان نداده است.

خدایی که همیشه منتظر می‌شد تا ما خود به سوی او برویم، دیگر در این ماه منتظر اراده و اقدام بنده‌های خودش نشده و با وجوب تکوینی رمضان، انگار ناز خودش را کم کرده و دست همه را گرفته و بر سر سفرۀ رحمتش آورده است.

البته بزرگی کرده است و بزرگان با کوچک‌ترها از این‌گونه رفتارها بسیار دارند. درست است که ما در دنیای معاصر، رابطۀ بزرگتر با کوچکتر را کمتر دیده‌ایم و یا اگر شنیده‌ایم به دلیل آنکه ما آدم‌ها چون با هم مساوی هستیم، این‌گونه رابطه‌ها از سر ظلم و تعدّی بوده است و به دلمان ننشسته است، اما از بزرگ‌ترها نه‌تنها چنین رفتارهایی برای محبت کردن به کوچک‌ترها، شور نیست بلکه بسیار شیرین هم هست.

2. مهمانی اجباری، ترکیبی از محبّت و عظمت خدا

مهمانی اجباری ترکیبی از محبت و عظمت خداوند متعال است که نسبت به بندگان خود روا داشته است. خدا به قدر کافی به ما آزادی و اختیار برای خوب شدن داده است و ما هم به اندازۀ کافی خراب کرده‌ایم، که دیگر وقت آن شده باشد بپذیریم خدا ما را قدمی به سوی خود بکشاند، و البته کمی بعد دوباره رها می‌کند.

اگر کسی فکر می‌کند این مهمانی اگر اختیاری بود بهتر می‌بود؛ هنگام وداع با رمضان بیاید و جلوی اشک و آه روزه‌داران و مهمانان اجباری خدا را بگیرد. با این‌همه تشکر مهمانان از میزبان چه خواهد کرد؟

این‌طور نیست که همه جا اجبار زیبا و زیبنده نباشد. در زندگی ما آدم‌ها هم گاهی در اوج محبت، اجبار زیباست. از این‌گونه رفتارها در ارتباط بین مادران و کودکان بسیار می‌شود دید.

3. شیرینی اجبار

البته اگر بخواهیم دقیق‌تر به پاسخ بپردازیم باید به حقیقت رابطۀ مولا و عبد نگاه کنیم و ببینیم آنچه از مولا برای عبد بسیار دلنشین است، چیست؟ آیا یک عبد از مولای خود همان انتظاری را دارد که از دوست خود دارد؟ هرچند مولا او را هم بسیار دوست داشته باشد. گفته‌اند از شیر حمله خوش بُوَد، از غزال رم. نباید خوب و با محبت رفتار کردن را همه‌جا یکسان ببینیم و بخواهیم.

البته دربارۀ چنین موضوعی باید در مجال دیگری مفصّل به گفتگو نشست و به تبیین حقیقت رابطۀ عبد و مولا پرداخت. آنچه از مولا برازنده است، امر است و جبر، و آنچه برای عبد زیبنده است بی‌خودی و بی‌اختیاری است. مولا وقتی با عبد خود مشورت نمی‌کند و او را مختار نمی‌گذارد و با او آمرانه ـ‌به امر تکوینی یا تشریعی‌ـ برخورد می‌کند، ولایت و سرپرستی خود را تجلّی داده است. و برای عبد چه لحظه‌ای ناب‌تر از رؤیت تجلّی این ولایت؟ حتی آن لحظه‌هایی که مولا عبد را از اسارت اوامر تکوینی و تشریعی خود آزاد می‌گذارد، عبد، آن لحظات را به عشق رسیدن به لحظه‌های اسارت، بردباری و تحمل می‌کند.

تازه یک عبد، سعی می‌کند تمام فرصت‌های اختیاری خود را هم به اجبارِ مولایش تشبه یابد. و به همین دلیل این‌قدر اهل اطاعت است و معصیت نمی‌کند، و مدام به دنبال تشخیص تکلیف است. آنان که مزۀ اطاعت را چشیده‌اند، شیرینی همۀ این مطالب را در وجود خود دیده‌اند.

پاسخ به «سؤال از تفاوت دوّم و سوّم»

پاسخ به سؤال از تفاوت دوم و سوم هم، به این جواب ملحق می‌شود. وجوب روزه یک امر تشریعی است که باز هم تجلّی خدایی کردن خداست. اگرچه در ضرورت‌های تکوینی ما بی‌اختیارتریم و امکان تمرّد تنها در اوامر تشریعی وجود دارد، ولی به دلیل همین قرابت که می‌بینید، امر واجب از اوامر مستحبی بسیار بافضیلت‌تر و دلنشین‌تر است. و الا شما می‌توانید تمام سال را روزه بگیرید، اما چرا صفای رمضان را ندارد؟

در واقع خدا به امر واجب تکوینی و تشریعی رمضان و روزه، ما را مهمان کرده است و از ما با الوهیت خود پذیرایی می‌کند. چه ضیافتی از این بالاتر؟ و برای آنکه معلوم شود این یک ضیافت خدایی است برای بندگانی که از او همین را می‌خواهند، امرِ به روزه کرده است تا در این امر خود، خلاف طبع و نیاز عادی انسان‌ها فرمان داده باشد، و نمایش رابطۀ عبد و مولا، که حقیقت این ضیافت است، به‌خوبی انجام پذیرد.

اینجا دیگر به فواید روزه و آثار آن نمی‌پردازیم و در جای خود باید بحث بشود که «این امر به روزه‌داری»، دارای چه حسن ذاتی‌ای است و این گرسنگی چقدر طبع انسان را لطیف و آمادۀ بهره‌برداری از ضیافت معنوی رمضان می‌نماید؟ و چرا اساساًً خورد و خوراک فراوان با تعالی معنوی منافات دارد؟

مهمانی عمومیِ اجباری، مقدمۀ مهمانی خصوصیِ اختیاری

البته از وجوب تکوینی رمضان تا وجوب تشریعی روزه و گرسنگی کشیدن‌ها، همه، مقدمات یک مهمانی و ضیافت عرفانی هستند، که هرکسی را به آن راه نمی‌دهند و برای رسیدن به آن باید خون جگرهای فراوان خورد. و اگر بخواهیم بهتر بگوییم هرکسی به آن راه نمی‌یابد.

هر چقدر حضور در این بار عام، ابتدائاً اجباری و سهل است، حضور در آن بار خاص، اختیاری و سخت است. و خوبان عالم برای راه‌یابی به آن بارگاه عظیم تمنّاها و تضرّع‌های فراوان دارند.


مطالب مرتبط:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۴
مجید شهشهانی

شیرینی مهمانی خدا را بچشیم-5

در مهمانی خدا دنبال چه چیزهایی باشیم؟

«مایی که پس از هر غفلت و معصیتی، اولین ضربه‌ای که می‌خوریم این است که فکر می‌کنیم از نظر خدا افتاده‌ایم و او دیگر ما را دوست ندارد و به ما نگاه نمی‌کند؛ و کسی هم نمی‌تواند به‌سادگی ما را متقاعد کند که همیشه خدا نگران ماست و ما را دوست دارد و ما او را هنوز از دست نداده‌ایم، شاید فضای مهمانی بتواند باور ما را نسبت به مهربانی خدا بهتر کند و امید ما را به بهتر شدن بیشتر نماید.»

***

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره‌برداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیده‌‌ای از این کتاب به استقبال روزها و شب‌های قشنگ ماه مبارک رمضان می‌رویم. بخش پنجم از این گزیده‌ها را در ادامه می‌خوانید:

پذیرایی‌های رمضان، از زبان پیامبر اکرم (ص)

حالا بیایید با تکیه به نگاهی که به مهمانی داریم، ادراک و احساس خود را دربارۀ رمضان مرور کنیم. در خطبۀ شعبانیه که پیامبر اکرم(ص) رمضان را معرفی فرمودند، پس از توصیف ماه رمضان به «ضیافت»، پذیرایی‌ها را به این شرح بیان می‌فرمایند: «وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ؛ در این ضیافت خدا شما را اهل کرامت قرار داده است.» (1) یعنی شما را بسی گرامی می‌دارد به حدی که «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ؛ در این ماه نفس‌های شما تسبیح و خواب شما عبادت به حساب می‌آید و اعمالتان مقبول و دعایتان مستجاب است.»(2) کدام پذیرایی از این بالاتر قابل تصوّر است؟ البته معلوم است که پذیرایی‌های خدا در این ضیافت، اموری است از جنس معنویت و با هدف ضیافت بسیار در تناسب می‌باشد.

گمانه‌زنی‌های معنوی پیرامون مهمانی رمضان

نمی‌خواهم همۀ آنچه را که دربارۀ مهمانی گفته شد، اینجا تکرار کنم. تطبیق وجوه تشابه مهمانی با رمضان به عهدۀ شما. ولی می‌خواهیم در ادامۀ آنچه گفته شد، به بسط اندیشه بپردازیم و بساط احساس را میدان دهیم تا در جریان تأمّل در باب این ضیافت عزیز، تداعی‌ها و گمانه‌زنی‌های معنوی، دل و دیدۀ ما را بیشتر نورانی کند.

1. شاید یک فرصت آشنایی برای غریبه‌ها

رمضان شاید یک فرصت آشنایی است، برای ما غریبه‌هایی که از عالم حضور و تقرّب دوریم و با احوال آشنایان و عاشقان بیگانه. پس اگر در ضیافت، آشنایی حاصل نشد بهتر است خود را معطّل نکنیم و شغل دیگری غیر از آدم شدن اختیار کنیم. وقتی در خانه‌ایم به خدمت صاحب‌خانه نمی‌رسیم، می‌خواهید در خیابان از شرم حضورش به او خدمت کنیم؟

شاید رمضان برای ما که با او آشنایی داریم، محلّی باشد که خدا خواسته است به واسطۀ این ضیافت، خود را به او نزدیک‌تر بیابیم. مایی که پس از هر غفلت و معصیتی، اولین ضربه‌ای که می‌خوریم این است که فکر می‌کنیم از نظر خدا افتاده‌ایم و او دیگر ما را دوست ندارد و به ما نگاه نمی‌کند؛ و کسی هم نمی‌تواند به‌سادگی ما را متقاعد کند که همیشه خدا نگران ماست و ما را دوست دارد و ما او را هنوز از دست نداده‌ایم، شاید فضای مهمانی بتواند باور ما را نسبت به مهربانی خدا بهتر کند و امید ما را به بهتر شدن بیشتر نماید.

ما که با هر گناه، اولین بلایی که سر خود می‌آوریم این است که خود را از رحمت خدا «مأیوس» می‌کنیم، و راه بازگشت را به روی خود می‌بندیم، در ضیافت، بدون کسب لیاقت هم می‌توانیم به یک پذیرایی خوب «امیدوار» باشیم و از اکرام خدا احساس گرامی بودن بکنیم، که همین مایۀ کسب بسیاری از فضائل خواهد بود و سرمایۀ بسی از فوائد خواهد شد.

2. شاید بناست محترم شویم، تا خود را مَحرَم احساس کنیم

شاید بناست در مهمانی محترم شویم، تا خود را کمی مَحرَم احساس کنیم و معاصی را بر خود حرام سازیم و مانند حاجیان که در بدو ورود به خانۀ خدا احرام می‌بندند، مُحرِم گردیم و از وصال خوبان محروم نمانیم. شاید می‌خواهد به ما بگوید که ما هم می‌توانیم مَحرم اسرار باشیم و مقرّب دربار ربوبی گردیم. چون بسیاری اوقات ما چون خود را آدم حساب نمی‌کنیم، هر غلطی را مرتکب می‌شویم و چون خود را ناتوان می‌دانیم هیچ اقدامی نمی‌کنیم.

3. برای اینکه احساس غریبی نکنیم

البته ضیافت برای این هم هست که ما احساس غریبی نکنیم و از صاحب‌خانه فرار نکنیم و کمی در کنار او قرار بیابیم. خدا هرچه ایستاد و صبر کرد که ما در طول سال، خود به سمت او بیاییم، نیامدیم؛ پس او خود ما را مهمان کرد که این اُنس ایجاد شود و وحشت زدایی تحقّق پیدا کند، تا در آینده بلکه این خاطرۀ خوش، ما را به سوی او بازگرداند و ما را برای تکرار یک تجربۀ شیرین به مراجعت بکشاند.

4. شاید فرصتی است برای نمایش بخشندگی میزبان

احتمال هم دارد که میزبان می‌خواهد ظرفیت بخشندگی و بنده‌پروری خود را به نمایش بگذارد تا ما هم نشان بدهیم برازندۀ بخشودگی و بندگی او هستیم. او می‌خواهد در سرسرای بارگاه ربوبی، خدایی خود را به رخ بکشد، و از ما می‌خواهد پرستش و پرواز خود را به سوی بالا بلندِ مقام او به دیدۀ ملائک بیاوریم. این نمایش، هم از جانب او دلرباست و هم از جانب ما زیبا. و رؤیت این زیبایی‌ها رزق و روزی اهل تقوا و دیانت است.

5. آغاز یک آشنایی یا التیام درد عاشقی

و شاید هم مهمانی برای رفع غریبی و د‌لتنگی ما باشد، که خدا خوب می‌داند در دوری از نیستان حضور او، نیک به تنگ آمده‌ایم و نینوایی در نی وجود ما برپا شده است. همچنان که مهمانی برای بعضی‌ها سبب آغاز درک و آشنایی است، برای بعضی‌ها هم سبب التیام درد عاشقی و دلدادگی است.

6. فرصتی برای فاصله گرفتن از دیگران و درک تنهایی خود

شاید هم می‌خواهد کمی از دیگران فاصله بگیریم تا تنهایی خود را بازیابیم و از آلودگی‌هایی که در جریان ارتباط‌ها نصیبمان شده است، کم نماییم. یعنی می‌خواهد با او اُنس بگیریم که علامت اُنس گرفتن با خدا فاصله گرفتن قلبی است از مردم. مگر امیرالمؤمنین(ع) نفرمودند: «ثَمَرَةُ الاُنسِ بِاللهِ الإستِیحَاشُ مِنَ النَّاسِ؛ نتیجۀ اُنس با خدا، وحشت از (اُنس با) مردم است.»(3)

7. زمینه‌ای برای آشنایی با یکدیگر

احتمال هم دارد بخشی از ضیافت برای آشنایی ما با یکدیگر ترتیب داده شده باشد. ما آدم‌ها وقتی از هم بدجوری فاصله می‌گیریم؛ گویی از خودمان هم جدا می‌شویم. و وقتی دل‌هایمان به هم نزدیک‌تر می‌شود، گویا بیشتر به خود می‌آییم و بهتر به خدا می‌رسیم. با تکبّرمان نسبت به هم تواضعمان به خدا کم می‌شود و با مهربانیمان به یکدیگر خدا به ما مهربان‌تر می‌شود. در یک مهمانی وقتی مهمانان دور صاحب‌خانه جمع می‌شوند، در واقع گردهمایی می‌کنند و به هم نزدیک‌تر می‌شوند. البته این جلوت با آن خلوت مذکور در قبل تعارضی ندارند.

سفارش‌های پیامبر اکرم(ص) دربارۀ مهربانی مؤمنان با یکدیگر در این مهمانی معنوی انسان را به تعجب وا می‌دارد. گویی این ضیافت جز یک آشتی‌کنان برای مهمانان چیز دیگری نیست؛ و تمام فلسفۀ این مهمانی، همین مهربانی بوده است. می‌فرمودند: «وَ تَصَدَّقُوا عَلَی فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَایَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَایَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَی أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَی أَیْتَامِکُمْ.»(4)

«به فقراء و مستمندانتان صدقه دهید. بزرگ‌ترهایتان را احترام کنید و به کودکانتان محبت بورزید. به خویشانتان نیکی کنید و زبانتان را حفظ نمایید و دیدگانتان را از آنچه نگریستن بر آن حلال نیست، بپوشانید و گوش‌هایتان را از آنچه شنیدنش حلال نیست، باز دارید، و به ایتام دیگران محبت کنید تا به ایتام شما محبت کنند.»

«أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ.»(5)

«ای مردم هر که در این ماه خوی خود را نیکو گرداند، از صراط بگذرد در آن روز که قدم‌ها بر آن بلغزد. و هر که بر زیردستانش سبک گیرد، خداوند حساب او را آسان کند. و هر که شرّ خود را در این ماه از دیگران باز دارد، خداوند در روز قیامت غضبش را از او باز می‌دارد. و هر که یتیمی را گرامی دارد، خداوند در روز قیامت او را گرامی دارد. و هر که به خویشانش نیکی کند، خداوند در روز قیامت به او نیکی کند؛ و هر که از خویشانش منقطع شود، خداوند در قیامت رحمتش را از او قطع کند.»

حکمت پُر ثواب بودن افطاری به روزه‌داران

شاید یکی از حکمت‌های پرثواب بودن افطاری دادن به روزه‌داران، اشاره به همین فایدۀ مهم این ضیافت باشد، که رسول اکرم(ص) فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا الشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَی مِنْ ذُنُوبِهِ؛ ای مردم! کسی که مؤمن روزه‌داری را در این ماه افطاری دهد، برای او در نزد خدا اجر آزاد کردن یک بنده را خواهد داشت و گناهان گذشته‌اش هم بخشیده گردد.»(6)

بعضی‌ها گفتند یا رسول‌الله ما توانایی مالی برای افطاری دادن نداریم و پاسخ پیامبر(ص) این بود که: «اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ، اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ.»(7) یعنی حالا که چنین فرصت خوبی برایتان پدید آمده که می‌توانید آن‌همه گناه خود را با عمل ساده‌ای پاک نمایید پس «از آتش عذاب الهی اگرچه با یک دانه خرما یا یک ظرف آب افطاری فاصله بگیرید.»

البته نمی‌دانم گذشتن از یک دانه خرما برای افطاری دادن این‌قدر مهم و ارزشمند است ـ‌که طبیعی به نظر نمی‌رسد‌ـ یا خدا می‌خواهد میزان عزیز بودن روزه‌دار را اعلام کند که هرکس به صائم او افطار دهد، ولو هر قدر کم باشد و به او محبت کند، خدا در عوض، این‌همه از گناهان او را می‌آمرزد. دیگر خدا چگونه باید اعلام کند که من مهمان روزه‌دارم را دوست دارم و او را گرامی می‌دارم؟

8. لحظاتی در کنار اولیای خدا ...

‌اما قوی‌ترین احتمال برای غرض اصلی این ضیافت و یا به تعبیر دیگر مهم‌ترین فایدۀ این مهمانی آن است که ما با اولیاء خدا که خانه‌زادند و نمک پرورده‌، عبد خدایند و عزیز او، سفره‌داران ضیافت دربارند و ساقیان شرب طهور، مأموران به پذیرایی از مهمانان‌اند و مأنوسان با ذکر میزبان، لحظاتی را در کنار هم باشیم. و الا خدا که همیشه با ما هست و ما هم همیشه مهمان او هستیم.

گویا او خواسته است فاصلۀ ما را با دوستان خاص خود کم کند، تا با نور ایشان راه یابیم و در حضور اینان راه برویم. تا در وجود خوبان بر قلوب ما تجلّی کند و در وجوه خوب‌رویان از ما دلبری نماید. تا با نشان دادن ولیّ خود، تمام مقصود خود را از هدایت ما و نزول قرآن بیان کند، و با نشاندن ما در مکتب ولایت، نعمت خود را به اتمام رساند.

تا هم ما را به حبّ آنان امتحان کند و هم ایشان ما را به حبّ خدا مبتلا کنند. تا هم ما اسوه‌های گم کردۀ خود را باز یابیم و هم آنان ما را در کنار خود بیابند که بتوانند ما را به لطف خود نوازش کنند. چون هر چقدر ما به آنان محتاج‌تریم، بیش از آن، آنان به ما مشتاق‌ترند.

اگر این سخن عین صواب نیست، پس چرا شب قدرِ این ضیافت، شب نزولِ به‌یکبارۀ قرآن است؟ مگر آن‌همه کلام را به‌یکباره گفتن، مثل این نیست که خداوند با نشان دادن ولیّ خود به اهل عالم، به‌یکباره بخواهد بگوید آنچه می‌خواستم تماماً همین است؟ اگر این سخن به صواب نیست، چرا همۀ امور و تقدیرات سالانۀ بندگان، یعنی مهمانان، باید به اطلاع و امضاء ولیّ خدا برسد؟ و چرا امیرالمؤمنین خود فرمودند: «اَنَأ صَلوةُ المُؤمِنینَ وَ صِیامُهُم؛ من نماز مؤمنانم و روزۀ ایشانم.»(8) ؟

پاسخ این حرف‌های نگفتنی معلوم است. البته تحقیق بیشتر دربارۀ این نکات را در مباحث مربوط به معارف ولایی جستجو و پیگیری نمایید و هم‌اکنون گفتگو را رها کرده، به خود مراجعه کنید و خود را امتحان کنید. به‌سادگی در می‌یابید که در ضیافت رمضان، خود را به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نزدیک‌تر احساس می‌کنید و بیشتر علاقه‌مندید. پس در این مهمانی خود را ملازم ایشان قرار دهید و از کنار یادشان جایی نروید که ضرر خواهید کرد.

________________________________

1) عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295، باب28، ح53.

2) نشانی پیشین.

3) غررالحکم، ص199، فی عبادة الله، ح3949.

4) عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295، باب 28، ح53.

5) نشانی پیشین.

6) نشانی پیشین.

7) نشانی پیشین. خود را از آتش دوزخ حفظ کنید، اگرچه با نصف یک دانه خرما، اگرچه با جرعه‌ای آب.

8) تفسیر انوار العرفان، ج2 ص533، ذیل آیه 115 از سورۀ بقره.


مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۲
مجید شهشهانی

موضوع سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در ماه رمضان

حجت الاسلام پناهیان به مدت 30 شب در مصلی بزرگ تهران با موضوع "خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟" سخنرانی می کند.

این مراسم که از یکشنبه اول ماه مبارک رمضان آغاز می شود، هر شب رأس ساعت 22:30 با قرائت قرآن و بیان احکام آغاز می شود. حجت الاسلام پناهیان ساعت 23:15 با موضوع "خدا چگونه اسان را هدایت می کند؟" سخنرانی می کند و مراسم با مداحی و مناجات حاج مرتضی طاهری خاتمه می یابد.

همچنین به دلیل انتقال نمایشگاه قرآن از "مصلی بزرگ امام خمینی(ره)" به "باغ موزه دفاع مقدس" طبیعتاً بار ترافیکی خیابان های اطراف کاهش می یابد و با آزاد شدن فضای پارگینگ های مصلی امام خمینی(ره)، فضای مناسبی برای تردد و پارک خودروهای شخصی علاقمندان به شرکت در مراسم فراهم خواهد بود.

گفتنی است که مراسم شبهای ماه مبارک رمضان در مصلی تهران، به میزبانی و همت هیئت محبین امیرالمؤمنین(ع)، هیئت رزمندگان اسلام، و مصلی بزرگ تهران برگزار می شود.

 

برنامه سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در ماه مبارک رمضان

  • هر شب | ساعت 23:15 | مصلای بزرگ امام خمینی(ره) | موضوع: "خدا چگونه انسان را هدایت می کند؟" | بزرگراه رسالت، بین پل سید خندان و بزرگراه مدرس، مصلی

  • روز اول تا پنجم | بعد از نماز ظهر و عصر | مسجد امام حسین(ع) | خ انقلاب، میدان امام حسین(ع)

۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۴
مجید شهشهانی