علیرضا پناهیان

۱۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

کلیپ صوتی

پاره های عکس پیامبر(ص)

شناسنامه:

متن کلیپ:

من می‌‌‌خواهم به امام حسین بگویم یا ابا عبدالله ازت خواهش می‌کنم دشمنان‌ها دارند نگاه می‌کنند. با علی اکبر خداحافظی کردی ها ما دلِ تو را خبر داریم مثل باران اشک نریز دنبالش، مثل ابر بهاری گریه نکن.

ما که تو را می‌شناسیم تو از قربانی دادن در راه خدا لذت می‌بری! صورت روی صورت علی گذاشتی بردار! دشمن دارند نگاه می‌کنند. این روضه را برای اولین بار است جرئت می‌کنم در عمرم بگویم. به خدا شب‌های ماه رمضان کمک می‌شود. تا حالا سؤال پیش برایت نیامده، مگر امام حسین بهترین قربانی‌اش علی اکبر نبود؟ پس چرا آنقدر گریه کرد؟ «سپه شام همه اِستاده به تماشای شه و شهزاده، همه گفتند حسین جان داده» در آن روایت نوشته هفت مرتبه از پردۀ دل صدا زد «ولدی علی.»

ماه رمضان ماه رحمت است دیگر، ماه رحمت یعنی همین که شب‌ها برویم روضه. من یک جمله می‌گویم دیگر بیشتر از این توضیح ندهم شما با زمزمه‌ها ادامه بدهید. مگر علی اکبر قربانیِ امام حسین نبود؟ خب فدایت بشوم از نظر عرفانی قربان دادی دیگر اینقدر پایش نایست گریه کن! می‌دانی علّت گریه‌های حسین چی بود؟ بگویم بهتان؟ یک کسی جلوی شما تصویر یا عکس زیبای پیغمبر اکرم را پاره کند جگرتان پاره‌پاره نمی‌شود؟ آمد دید تصویر پیغمبر را پاره کردند!


برای اطلاع از نحوه ارسال کلیپ و آشنایی با برخی نکات ضروری در این زمینه، اینجا را مشاهده کنید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۰
مجید شهشهانی

صوت | نقش عبادت در سبک زندگی

شناسنامه

  • زمان: ماه مبارک رمضان ـ سال 92
  • مکان: تهران ـ مسجد امام حسین(ع)
  • تعداد: 8 جلسه
  • موضوع سخنرانی: نقش عبادت در سبک زندگی

معرفی بحث:

یکی از مفاهیمی که اخیراً بر سر زبان‌ها افتاده و جا دارد به آن توجهِ ویژه شود مفهوم سبک زندگی است. سبک زندگی به بیان ساده یعنی چگونگی تنظیم رفتارهای شبانه‌روزی ما در زندگی شخصی و اجتماعی، همچنین عادات رفتاری، برنامه‌ها و علاقه‌هایی که انسان در رفتارهای خود نشان می‌دهد، سرگرمی‌ها و آداب و رسوم اجتماعی نیز همگی در بحث سبک زندگی مطرح می‌شود.

در میان عوامل مؤثر در سبک زندگی، «برنامه‌های عبادی» نقش تعیین کننده‌ای دارند به حدّی که می‌توان گفت؛ عبادات به زندگی ما سبک می‌دهد. اگر به عباداتی مانند نماز و روزۀ ماه مبارک رمضان نگاه کنید می‌بینید که سعی دارد برای ما برنامۀ رفتاری تعیین کند. اما چرا عبادت اصرار دارد رفتار ما را به صورت دائمی تغییر دهد؟ به طور خلاصه می‌توان پاسخ داد: چون عمل و رفتار انسان بر علاقه‌ها، عقاید و حتی بر علم او خیلی اثر دارد و به همین خاطر است که دین ما اهمیت ویژه‌ای به آداب رفتاری و سبک زندگی داده و برای همۀ بخش‌های زندگی ما برنامه دارد، به حدّی که اگر به اسلام اجازه دهیم، حتی رنگ و فُرم لباس، خانه و شهر ما را هم تعیین می‌کند.

انسان به طور طبیعی به سبک زندگی خود انس می‌گیرد و به آن عادت می‌کند، لذا باید از قبل برنامه‌ریزی کنیم که به چه چیزهایی می‌خواهیم اُنس و عادت پیدا کنیم. روح انسان خواه ناخواه عادت‌هایی پیدا می‌کند و ما اسیر و بندۀ عادت‌های خود هستیم پس باید مراقب باشیم به چه چیزهایی عادت می‌کنیم. اگر خودمان برای سبک زندگی خود برنامه‌ریزی نکنیم، کسانی هستند که برای تغییر و تخریب سبک زندگی ما برنامه‌ریزی کنند.

در این سلسله جلسات ضمن اشاره به آثار فردی و اجتماعی سبک زندگی، به نقش تأثیرگذار عبادت در تنظیم سبک زندگی یک انسان مسلمان پرداخته شده و همچنین دربارۀ آثار روحی و روانی عبادت‌هایی مانند نماز و روزۀ ماه رمضان و نقش آن در تنظیم رفتارهای ما بحث شده است.

جلسه اول

جلسه دوم

جلسه سوم

جلسه چهارم

جلسه پنجم

جلسه ششم

جلسه هفتم

جلسه هشتم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۳
مجید شهشهانی

صوت | سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات

شناسنامه

  • زمان: ماه مبارک رمضان ـ سال 92
  • مکان: تهران ـ مصلای امام خمینی (ره)
  • تعداد: 21 جلسه
  • موضوع سخنرانی: سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات

معرفی بحث:

امروزه موضوع «سبک زندگی» برای مردم جهان از اهمیت خاصی برخوردار بوده، و مدتی است که این موضوع به انحاء مختلف در جامعۀ ما نیز مطرح می‌شود خصوصاً اینکه مقام معظم رهبری بر لزوم پرداختن به موضوع سبک زندگی ایرانی-اسلامی تأکید فرموده‌اند. اما دلیل اهمیت سبک زندگی چیست و چرا برای ما مهم است؟ مهمترین بخش‌ها و عناصر تشکیل‌دهندۀ سبک زندگی کدامند؟ در دین ما چقدر به سبک زندگی بها داده شده است؟ آیا لازم است به آداب و رسوم قومی و خانوادگی خودمان پایبند باشیم؟ نقش «ادب» در سبک زندگی چیست؟ اگر از جوان‌ها بی‌ادبی و معصیت دیدیم چگونه باید برخورد کنیم؟ عواملی که به تخریب ادب در جامعه می‌پردازد چیست؟ در این سلسله جلسات بر اساس نگاه تربیتی قرآن در تفسیر سوره حجرات به سؤالت فوق و بسیاری پرسش‌های دیگر در باب سبک زندگی پاسخ داده می‌شود.

شاید متناسب‌ترین سورۀ قرآن با سبک زندگی سورۀ حجرات باشد. در این سوره از جهات مختلف به آداب و عادات رفتاری پرداخته شده و نکات بسیار مهمی در باب رفتار مؤدبانه بیان شده است. اولین الگوی رفتاری صحیح که در سورۀ حجرات بیان شده، «ادبِ اطاعت» از خدا و پیغمبر(ص) است. می‌توان گفت: مهمترین عاملی که سبک زندگی را زیبا می‌کند ادب است و رعایت ادب و احترام خصوصاً در مقابل بزرگان جامعه و اولیاء الله از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ادب، زندگی و بندگی انسان را زیبا، لذت‌بخش و جذّاب می‌کند.

سورۀ حجرات آداب و اخلاقی را بیان می‌کند که در سبک زندگی ما بسیار مؤثر است. زبان(سبک سخن گفتن) و لباس(سبک لباس پوشیدن) دو بخش بسیار مهم از سبک زندگی محسوب می‌شوند و در این سوره دربارۀ «کنترل زبان» توصیه‌های بسیار جدّی و مهمی بیان شده است از جمله؛ مسخره نکردن، عیب‌جویی نکردن، لقبِ بد ندادن و غیبت نکردن، که در این جلسات، به بررسی ریشه‌ها و آثار هر یک از اینها پرداخته شده است.

فهرست:

جلسه1: پرداختن به آداب رفتاری در سورۀ حجرات – آیه 1

  • سوره حجرات متناسب‌ترین سوره به سبک زندگی

  • چرا سبک زندگی اهمیت دارد؟

  • اهمیت رفتار

    • رفتار سازنده‌تر از افکار و احساسات

    • زمان آموختن سبک زندگی و تنظیم رفتار فرزندان

    • نماز یعنی مؤدب ایستادن در خانه خداوند متعال

    • رفتار هم نتیجه افکار است و هم اثر بر افکار دارد

  • فضیلت قرائت سوره حجرات

  • ادب اطاعت از خدا و ولی خدا

    • اهمیت آداب از اصل کار بیشتر است

  • جلو نیافتادن از خدا و رسول خدا(ص)

    • اظهار نظر نکردن بی‌جا، در حضور پیامبر(ص)

جلسه2: نقش ادب در زیبایی و جذابیت سبک زندگی- آیه 1

  • زیبایی رفتار؛ از عناصر مهم در سبک زندگی

  • جذابیت سبک زندگی قرآنی و اسلامی

  • نقش زیبایی در انتخاب یک رفتار دینی

  • چه عاملی یک رفتار را زیبا می‌کند؟

    • تبلیغات؛ از عوامل زیبایی رفتار

    • ادب؛ ز عوامل زیبایی رفتار

  • اهمیت دادن خدا به شکل رفتاری ما

  • ادب در روابط فردی

    • جزئیات رفتاری فردی

    • پوشش در تنهایی

  • ادب‌؛ مهمترین عاملی زیباکنندۀ سبک زندگی

    • ادب یک رفتار را زیبا می کند

    •  اخلاق بیشتر درونی است و ادب بیرونی است

  • رفتار ظاهری بر افکار انسان مؤثر است

  • نماز مؤدب ایستادن در خانه خداست

  • تفاوت فرهنگی که آداب دارد با فرهنگی که آداب ندارد

  • آغاز سن ادب کردن 7 سالگی

  • رابطه ادب با سبک زندگی

  • ادب اطاعت در ابتدای سوره حجرات

    • جلو نیافتادن دراظهار نظر در مقابل حرف خدا و رسول

    • مودب بودن در مقابل حکم خدا در مقام اطاعت

    • توجه به احکام شرعی نشانه ادب

    • ادب برکت زندگی را بالا می برد

جلسه3: آثار مخرب بی‌ادبی – آیه 2 و 3

  • دین ما به سبک زندگی خیلی اهمیت می‌دهد 

  • نقش رفتار و عمل در سبک زندگی

  • تنظیم سبک زندگی بر اساس زیبایی‌ها و لذت‌ها

  • ادب، زندگی را زیبا، لذت‌بخش و جذاب می‌کند

  • باید از بُعد زیباشناختی به ادب نگاه کنیم

  • فرهنگ غرب، آداب را کاهش داده است

  • آداب و اخلاق در سوره حجرات(آیه دوم)

  • ادب برخورد با پیامبر گرامی اسلام(ص)

    • حبط عمل با بی‌ادبی به پیامبر اکرم‌(ص)

    • عکس‌العمل پیامبر(ص) به بی‌ادبی دیگران

  • یک بی‌ادبی فرزند به پدر و مادر

  • عالی‌ترین نوع تقوا برای افراد مؤدب نسبت به پیامبر(ص) 

    • ادب امیرامؤمنین‌علی(ع) در برابر پیامبر(ص)

جلسه4: ضرورت رعایت ادب خصوصاً نسبت به اولیاءالله– آیه 2 و 3

  • سبک زندگی به ظاهر رفتارها اطلاق می‌شود

    • تأثیر متقابل ظاهر رفتار و باطن رفتار

  • اثر رفتار بر گرایش‌ها و شخصیت

  • تأثیر ادب بر شخصیت انسان

    • نمونه‌هایی از ادب پیامبراکرم‌(ص) و امیرالمؤمنین‌‌(ع)

  • لزوم رعایت ادب در برخورد شخصی

  • انتقاد به فرهنگ غرب در رعایت ادب

  • فواید رعایت آداب در زندگی

    • دوری از هواپرستی‌ از فوائد ادب

  • مواردی از رعایت ادب توسط اهل‌بیت‌(ع)

  • روضه بی‌ادبی به اباعبدالله(ع) در کربلا

جلسه 5: ادب؛ تجلی‌گاه و سرچشمۀ عقل –آیه 4

  • ضرورت و اهمیت ادب برای زندگی انسان

  • رابطه ادب و عقل

    • اهمیت ادب در روایات

    • زشتی کارت ساعت‌زنی

    • ادب کنترل‌کنندۀ انسان است

  • قیمت رعایت ادب

  • ادب نسبت به چه کسانی باید رعایت شود؟

  • نحوه برخورد با بی‌ادبی‌ها

  • پیامد‌های بی‌توجهی به معصیت و بی‌ادبی‌ها

  • روضه علی اکبر(ع)

جلسه6:ادب نسبت به بزرگان؛ محور توسعۀ ادب- آیه 4و5

  • دلیل توجه به فرهنگ و آداب بومی

  • لزوم رعایت فرهنگ قومی و رسوم خانوادگی

  • خوراک و پوشاک به اقتضای زمان، مکان و فرهنگ 

  • برخی از صفات ژنتیک ایرانی ها

  • سبک زندگی اسلامی و ایرانی

  • ضرورت احترام به بزرگان جامعه

  • اهمیت احترام و ادب به اولیاء‌ خدا

  • ادب به بزرگترها محور توسعه ادب

    • ستون خیمۀ ادب، ادب به بزرگترهاست

  • راه شناسایی و انتخاب همسر خوب

  • دو اصل کلیدی در خانواده:

    • تواضع مادر به پدر

    • محبت پدر به مادر

  • ادب حضرت عباس(ع)

جلسه7: سبک زندگی، افکار و عقاید و علایق ما را می‌سازد –آیه 6

  • تأثیر رفتار انسان بر افکار او

  • انسان براساس علاقه‌‌‌اش عمل می‌کند ولی همیشه این‌طور نیست

  • خیلی وقت‌ها عمل عقیده‌ساز است

  • آدم گنه‌کار بیشتر عملش را توجیه می‌کند

  • تأثیر رفتار انسان بر احساسات و علاقه‌های او

  • علاقه‌ای که در عمل متجلی شود، قوی‌تر می‌شود

    • ابراز علاقه، علاقه را شدیدتر می‌کند

    • تضعیف علاقه‌های بد با جلوگیری از بروز آن‌ها

    • اگر چیز بدی را دوست داشتی زیاد حرفش را نزن

    • در اثر ناراحتی زیاد جزع و فزع نکن 

    • اظهار درد، درد را تشدید می‌کند

  • سبک زندگی افکار و علایق ما را می‌سازد

  • تأثیر بدِ منفی‌بافی بر وجود خودمان

  • شان نزول آیه 7 سوره حجرات

  • تعریف فسق و فاسق

  • اولین فاسق عالم خلقت

  • نتیجۀ گوش کردن به حرف فاسق در ماجرای کربلا

  • روضه اباعبدالله(ع)

جلسه8: اهمیت زیبایی و محبوب بودن سبک زندگی –آیه 7

  • ویژگی‌های سبک زندگی خوب

    • مفید بودن و مضر نبودن

    • زیبایی و محبوبیت

  • اهمیت زیبایی در سبک زندگی با توجه به آیه 7 سوره حجرات

    • زندگی باید توأم با لذت بردن باشد

  • خدا ایمان را محبوب قرارد داده

  • مجالس روضه اهل‌بیت(ع) سرشار از زیبایی

  • خدا کفر و فسق و گناه را مورد نفرت قرار داده

  • عامل تعیین‌کننده برای زیبایی

  • حماسه اباعبدالله(ع) یکی از زیبایی‌های عالم

  • دین را از زاویۀ زیبایی ببینیم

جلسه9: افزایش محبت در اثر رعایت آداب– آیه 7

  • اثر سبک زندگی بر عمل و اندیشۀ ما

  • دستور اسلام در بارۀ اعلام محبت به یکدیگر

  • دو دستور کلیدی در روابط زن و شوهر

    • رعایت آداب برای افزایش محبت

  • خدا ایمان را در دلها محبوب و زیبا می‌کند

  • احترام به زیبایی

  • تقویت محبوبیت و زیبایی ایمان با رفتار

    • درک زیبایی دستورات خدا

  • وظیفۀ هنرمندان در نشان دادن زشتی‌ها و زیبایی‌ها

  • امکان افزایش محبوبیت ایمان با سبک زندگی

  • منتقل کردن محبت به اهل‌بیت(ع) وظیفه‌ است

  • روضه حضرت خدیجه(س)

جلسه10: مفاهیم دینی باید به زیبایی نشان داده شود- آیۀ 7و8

  • چیزهایی که خدا منفور قلب‌ها قرار داده

  • منفور بودن کفر و فسوق و عصیان

  • لزوم انتقال محبوبیت ایمان

    • فرزندانمان باید زیبایی ایمان و زشتی گناه را بچشند

  • پرهیز از علم‌زدگی در تعلیم دین

    • نباید دین را با تعابیرِ نازیبا، غیرجذّاب و خُشک علمی بیان کرد

  • بیان متفاوت و زیبای حضرت امیر(ع) از نماز

  • بیان‌های زیبای خدا در قرآن

  • جلوه‌های ناز در قرآن و رفتار اهل بیت‌(ع)

  • جریان تحمیل‌گری بر ولی

  • کمک خدا برای اطاعت از پیامبر اکرم(ص)

    • محبوبیت ایمان و نفرت از کفر و فسوق و عصیان

  • محبوبیت ایمان، فضل الهی

جلسه11: نگاه سبک زندگی اسلامی به موضوع نبرد بین مؤمنین آیۀ 9و10

  • تأثیر نگاه انسان به زندگی، در سبک زندگی

  • تفاوت نگاه اسلام با نگاه غرب در مورد حقوق انسان‌ها

    • نگاه غرب: لزوم رعایت حقوق شهروندان

    • نگاه اسلام: مردم برادران‌ و خواهران هم هستند

  • اهمیت دادن به همسایه در اسلام

  • نگاه اسلام به برادری

  • سه مرحله برای جامعه اسلامی

    • نبرد بین کافران و مومنان

    • نبرد مومنان و منافقان

    • برخورد پیامبر(ص) با یک منافق

    • نبرد مومنان و مومنان

  • روضه حضرت عباس(ع)

جلسه12: اهمیت «کنترل زبان» در سبک زندگی/موضوع تمسخر –آیه 11

  • زبان و لباس دو بخش مهم از سبک زندگی

  • اهمیت کنترل زبان در سبک زندگی

    • مهمتر بودن سبک حرف زدن نسبت به سایر بخش‌های سبک زندگی

    • نحوه حرف زدن هنگام غم، شادی و عصبانیت

    • زبان می‌تواند انسان را اسیر خودش کند

  • کنترل خروجی‌ها دل، مهمتر از کنترل ورودی‌ها

    •  اگر دل دل باشد هیچ وقت دیده دل را خراب نمی‌کند

    • در روایات آن‌قدر که از زبان شکایت شده از چشم شکایت نشده

    • جرم‌های زبان بیشتر از جرم‌های چشم

  •  کنترل دل مهمتر از کنترل چشم و گوش

    • مهمترین عامل برای کنترل دل کنترل زبان است

    • وابستگی دل به زبان

    • زبان مؤثرترین خروجی دل است

  • تمسخر و تحقیر کردن دیگران

    • مسخره کردن مقدسات 

    • حکم اعدام برای کسی که مقدسات را تمسخر کند 

    •  آثار تمسخر مقدسات

    • کم‌رنگ کردن حجاب با تمسخر

  • اهمیت دادن اسلام به حفظ شخصیت افراد

  • عذاب سریع برای کسانی که به اباعبدالله(ع) بی‌ادبی کردند

جلسه13: ضرورت برنامه‌ریزی برای کنترل زبان – آیۀ 11

  • لزوم برنامه‌ریزی برای کنترل زبان

  • اهمیت زبان در خانواده و تربیت

  • هیچ عضوی به اندازۀ زبان موجب عذاب انسان نمی‌شود

  • می‌شود از زبان بهترین بهره‌ها را بُرد

    • بهترین صدقه، صدقۀ زبان است

    • توانایی ویژۀ خانم‌ها در بکارگیری زبان

    • قدرت زبان در تربیت فرزندان

  • مذمت مسخره کرده

  • عذاب‌های الهی برای تمسخر

  • برخورد بزرگوارانۀ امام حسن(ع) با تمسخر دیگران

جلسه14: عزت؛ از انگیزه‌های تعیین سبک زندگی - آیۀ 12

  • عزت و آبرو؛ از انگیزه‌های تعیین سبک زندگی

  • تغییر ندادن رفتار برای کسب آبرو

    • پیش آدم‌های بد دنبال عزت نباشیم

    • به خاطر آبرو و عزت خود، از دین کم نگذاریم

  • به جای عیب‌جویی، دنبال حُسن‌های دیگران باشیم

  • مزمت اسم و لقبِ بد دادن

  • گمان بد نداشتن وتجسس نکردن از دیگران

  • تشبیه غیبت‌کننده به آدم‌خوار

  • غیبت؛ بدترین گناه

  • بدگویی از علی(ع) سال‌ها بعد از شهادت ایشان

جلسه15: موضوع غیبت و دلیل زشت بودن آن– آیۀ 12

  • اهمیت اطلاع داشتن از سبک زندگی‌ اسلامی

  • تعریف غیبت

  • برخی از آثار غیبت

  • ریشه‌های غیبت

  • ترک غیبت

  • نحوه برخورد با کسی که غیبت شما را کرده

  • عادت به غیبت

  • اگر پیش شما غیبت کسی را بکنند

    • دفاع از غیبت شونده

  • چرا غیبت بد است؟

  • حرام بودن غیبت یک مکتب تربیتی

جلسه16: تفاخر؛ از عوامل تعیین‌کنندۀ سبک زندگی اهل دنیا – آیۀ 13

  • تفاخر؛ از عوامل تعیین‌کننده در سبک زندگی

  • افتخار کردن، حدّ دارد

  • اسراف کردن از سرِ تفاخر

  • عوامل تعیین‌کنندۀ سبک زندگی اهل دنیا:

    • بازی

    • بیهودگی

    • زینت

    • تفاخر

    • تکاثر

  • تفاخر به امور دنیایی باید در نظر ما زشت باشد

    • اسلام 1400 سال پیش تفاخر به نژاد را نهی کرده

  • یک تمرین برای زیاد شدن تواضع

جلسه17(اولین شب قدر شب 19): شباهت شب قدر با روز قیامت

  • شباهت شب قدر با روز قیامت 

    • در شب قدر با توجه به گذشته، آینده را معین می‌کنند

  • شب قدر فرصتی برای تغییر اوضاع است

    • روز قیامت؛ یوم الحسره

  • ارزش خریدِ با دل

    • ارزش نیتِ کار خوب؛ حتی اگر نتوانیم انجام دهیم

    • خدا به دلِ بندۀ مؤمن نگاه می‌کند

  • شب قدر حسرت بخوریم:

    • که «ما می‌توانستیم بهتر بشویم»

    • که «چرا از ذکر خدا بیشتر لذت نمی‌بریم؟»

  • روش توبه کردن، با بیان یک آیۀ قرآن

  • در توبه کردن، دلِ ما باید بگیرد   

جلسه18(شب 20ماه رمضان): بحث رابطۀ با خدا در آیات پایانی سورۀ حجرات

  • کدام روش انتخاب همسر درست است؟

    • روش سنتیِ خودمان

    • روش مدرن که از غرب آمده

  • تناسب زوجین مهمتر از شناخت

  • مهمترین اصل ازدواج: آمادگی برای انعطاف‌پذیری

    • توصیۀ امام(ره) به زوج‌های جوان

  • رابطۀ با خدا؛ «رابطۀ اصلی»

  • بحث رابطۀ با خدا در آیات آخر سورۀ حجرات

  • تفاوت اسلام آوردن و ایمان آوردن

  • ایمان، چیزی فراتر از عشق و علاقه

  • ارزش بالایی که خدا برای ایمان قائل است

  • تواضع به خدا قبل از عشق به خدا

    • استحکام کلام خدا در قرآن، تکبّر ما را می‌شکند

جلسه19(شب 22 ماه رمضان): ایمان باید با قلب پذیرفته شود – آیه 14

  • «ایمان» زیباترین کلمۀ عالم

    • تبلیغ خدا برای زیبایی و محبوبیت ایمان

  • احساس‌های ابتداییِ قابل لمس و اکتسابی

    • ایمان یک احساس اکتسابی

    • باید برای کسب ایمان تلاش کرد

  • لذت و حلاوت ایمان

  • نقش ایمان در سختی‌ها و شادی‌ها

  • ایمان به محبتِ امام زمان(ع)

    • باور کنیم که امام زمان(ع) ما را دوست دارد

    • تلاش شیطان برای خراب کردن رابطۀ ما با امام زمان(ع)

  • ایمان به مهربانی خدا نسبت به بندگانش

  • ایمان باید با قلب پذیرفته شود

    • چرا برخی با کوچکترین شبهه‌ها بی‌ایمان می‌شوند؟

  • چه کنیم که ایمان وارد قلب ما شود؟

جلسه20: اهمیت اهل جهاد بودن و داشتن روحیۀ جهادی– آیۀ 15

  • اهمیتِ اهل جهاد بودن

  • رابطۀ ایمان و اهل جهاد بودن

  • بعضی‌ها روحیۀ جهادی ندارند

  • نقش مفهوم «جهاد» در سبک زندگی

  • شیرین و جذاب بودن حماسه

  • ضرر سیاسیونی که روحیۀ جهادی ندارند

  • نقش جهاد در ساختن دین و دنیا

    • اهل جهاد نبودن موجب ناامنی می‌شود

  • لااقل اهل جهاد را تخطئه نکنید!

  • اثر سازندۀ جهاد و حماسه بر روحیۀ جوانان

  • حماسی بودن حادثۀ کربلا

جلسه21: لزوم پذیرش کبریایی خدا و دوری از عُجب و غرور– آیه 16 و17 و 18

  • لزوم انس گرفتن با قرآن

    • سرگرم‌کننده‌‌ بودن قرآن

    • شناخت خدا از راه شنیدن کلام او

    • درک شخصیت خدا با خواندن قرآن!

    • به جذابیت قرآن واقعاً فکر کنید

  • شک نکردن علاوت ورود ایمان به قلب

    • منشأ شکّ و تردید

  • تقدم جهاد با مال بر جهاد با جان در قرآن

  • عُجب و غرور؛ مهمترین عامل فساد مذهبی‌ها

  • خوب‌ها به خدا بدهکارتر هستند!

  • تعریف کردن خدا از خودش

    • خدا خودپسندانه و متکبّرانه سخن می‌گوید

    • تکبّر برای خدا زیباست

    • سختیّ پذیرش تکبّر خدا برای آدم متکبّر

  • لزوم پذیرش کبریایی خدا

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۳
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-29

را‌ه‌های عملی مبارزه با هوای نفس؛ «ترک شهوات» و «صبر در ناملایمات»/ با دو بال «ترک هوس» و «صبر در بلا» می‌توان پرواز کرد/ مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد  

 

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و نهمین و آخرین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (5.47 مگابایت)

 

مروری بر مباحث گذشته/حیات و خلقت انسان طوری طراحی شده که هم دنیا به ما زجر می‌دهد و هم در وجود ما زجرهایی تعبیه شده است

  • در این جلسه که جلسۀ پایانی بحث محسوب می‌شود، در ابتدا خلاصه‌ای از مطالب عنوان شده در جلسات قبل ذکر می‌کنیم و در انتها چند را‌ه عملی یا چند قاعدۀ عملیاتی برای مدیریت مبارزه با هوای نفس بیان می‌کنیم.
  • گفتیم فلسفۀ خلقت انسان این است که 1- انسان برای رشد یافتن به وسیلۀ رنج و سختی آفریده شده است 2- صرفنظر از فلسفه و هدف خلقت انسان، ساختار وجودی انسان به گونه‌ای است که باید زجر بکشد. چون انسان چندین نوع تمایل دارد که اینها با هم در تعارض هستند و لذا انسان نمی‌تواند به همۀ خواسته‌هایش برسد 3- انسان در دنیا، در بستر زندگی و حیاتی قرار دارد که این زندگی با انسان سرِ ناسازگاری دارد، لذا محال است شما در مسیر زندگی خود با افرادی مواجه نشوید که در اثر سوء تفاهم یا به دلایل دیگری به شما بدی کنند.
  • خداوند حیات و خلقت انسان را طوری طراحی کرده است که هم دنیا به ما زجر می‌دهد و هم در وجود خودمان یک زجرهایی تعبیه شده است؛ چه به سمت خدا حرکت کنیم و چه نخواهیم به سمت خدا حرکت کنیم این زجرها وجود خواهد داشت. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد؛ بلد/4)

وقتی تحمل زجر در دنیا حتمی است، پس باید این زجرها را مدیریت کنیم/ در مقام مدیریت زجر باید برای مبارزه با هوای نفس خود برنامه داشته باشیم

  • وقتی فهمیدیم که تحمل زجر و سختی در دنیا برای ما حتمی است، به این نتیجه می‌رسیم که باید این زجرها و رنج‌ها را مدیریت کنیم، تا 1. در حد امکان مقدار رنج‌ها را کاهش دهیم و 2. بهترین بهره‌برداری را از تحمل رنج‌ها ببریم و 3. هدفی که برای این زجرها وجود دارد را محقق کنیم و «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه» نشویم. یعنی این‌طور نباشد که زجرها را تحمل کنیم ولی بهره‌ای نبریم و در آخرت چیزی نصیب‌مان نشود. لذا خود ما در مقام مدیریت زجر باید برای مبارزه با هوای نفس خودمان برنامه داشته باشیم.
  • برنامۀ مبارزه با هوای نفس و مدیریت کردن رنج‌ها و سختی‌ها، تنها مسیر زندگی انسان است. و مربوط به «تمام» مسیر زندگی، یعنی از ابتدا تا انتهای عمر انسان است. سایر مفاهیم، توصیه‌ها و برنامه‌ها، یا مقدمه‌ است، یا اجزائش است یا نتیجۀ این مبارزه است.
  • ایمان به ما انگیزۀ مبارزه با هوای نفس می‌دهد. هدف مبارزه با هوای نفس نیز، خوب بودن، رشد استعدادها، تعادل روحی و بسیاری فواید دنیوی و اخروی و مادی و معنوی است اما هدف عالی‌تر مبارزه با هوای نفس «کسب استعداد و آمادگی برای لقاء الله» است.

اگر به میل و تشخیص خودمان مبارزه با هوای نفس را مدیریت کنیم، در واقع باز هم از هوای نفس تبعیت کرده‌ایم/مبارزه با نفس بدون دستور نمی‌شود

  • وقتی فهمیدیم که ما باید این زجر و رنج را مدیریت کنیم، و «مبارزه با هوای نفس» ماهیت عملیات ما برای مدیریت زجر در دنیاست، حالا اگر بخواهیم به میل و تشخیص خودمان مبارزه با هوای نفس را مدیریت کنیم، دوباره تبعیت از هوای نفس اتفاق خواهد افتاد. چون به دستور نفس خودمان داریم با نفس خود مبارزه می‌کنیم و این نقض غرض است و انانیت و کبریایی نفس گرفته نمی‌شود.
  • هر نوع سختی کشیدن و هر مبارزه با نفسی آدم را از تکبر پاک نمی‌کند و به اوج پاکی نمی‌رساند. در واقع اگر به میل خودمان با هوای نفس خود مبارزه کنیم، نفس‌مان فربه‌تر و بزرگتر می‌شود. یعنی اگر می‌خواهیم با هوای نفس خودمان مبارزه کنیم باید یک کس دیگری به ما دستور بدهد و الا مبارزه بی‌فایده خواهد بود. لذا خدا لطف کرده است و از طریق پیامبرانش به ما دستور داده است. چرا می‌گوییم خدا لطف کرده است که به ما دستور داده؟ چون خیلی از کارهای خوبی که ما انجام می‌دهیم، اگر دستور خدا نبود خودمان هم می‌توانستیم تشخیص دهیم کار خوبی است و باید انجام دهیم (مثل صدقه دادن به فقیر)؛ اما خدا لطف کرده و به ما دستور داده است تا «منِ»مان بزرگ نشود و انانیت‌مان تقویت نشود؛ چون اگر در مسیر تربیت خودمان، همیشه بر اساس تشخیص خود عمل کنیم این «من» بزرگ می‌شود.

ما دوست داریم بزرگ باشیم ولی این تمایل جز «اتصال به بزرگ»، پاسخی ندارد/فروتنی و عبودیت راه اتصال به خدا

  • در اینجا به مفهوم فوق‌العاده مهم عبودیت می‌رسیم. و مفهوم عبودیت و بندگی در بحث مدیریت مبارزه با هوای نفس وارد می‌شود. ما در مقابل کبریایی خدا باید از خودمان تواضع و فروتنی نشان دهیم تا بتوانیم با خدای بزرگ ارتباط و اتصال پیدا کنیم. ما دوست داریم بزرگ باشیم ولی این تمایل جز اتصال به بزرگ، پاسخی ندارد. مثل حضرت امام(ره) که با کوچکی درِ خانۀ خدا به عزت و بزرگی رسید و الا اگر از طریق دیگری بخواهیم به این تمایل خود پاسخ دهیم و بزرگ شویم، کارمان به تکبر خواهد کشید و «متکبر» خواهیم شد که بوی بهشت هم به مشام ما نخواهد رسید. (مَن ماتَ و فی قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ لم یَجِدْ رائحَةَ الجَنَّةِ؛ امالی شیخ طوسی/ص537)

«انانیت» ما در تبعیت از ولیّ خدا نابود می‌شود/ «ولایت» دومین مفهوم در جریان مبارزه با هوای نفس/تقوا، برنامۀ مبارزه با نفس

  • وقتی قبول کردیم که در مدیریت مبارزه با هوای نفس، باید خدا به ما دستور بدهد، مفهوم کلیدی و فرخندۀ به نام «ولایت» مطرح می‌شود. یعنی خدا همۀ دستورها را خودش صادر نمی‌کند بلکه برای اینکه نفس ما واقعاً ذلیل شود، بخشی از دستورها را ولیّ خدا صادر می‌کند. در اینجا «انانیت» ما در تبعیت از ولیّ خدا نابود خواهد شد، چون آدم زورش می‌آید که از دستور یک آدمی مثل خودش اطاعت کند. البته خداوند اطاعت کردن از ولیّ خودش را برای ما آسان کرده است و گلِ سرسبد عالم را مأمور کرده است تا به ما دستور دهد.
  • پس اولین مفهومی که در جریان مدیریت هوای نفس با آن برخورد می‌کنیم، «عبودیت» است و دومین مفهوم «ولایت» است. بعد نوبت به برنامۀ مبارزه با هوای نفس می‌رسد که همان اوامر و نواهی خداوند است که به آن «تقوا» گفته می‌شود.

را‌ه‌های عملی مبارزه با هوای نفس/ دو بخشِ مبارزه با هوای نفس: 1. ترک شهوات 2. صبر در ناملایمات

  • در ادامۀ بحث، مختصراً به راه‌های عملی مبارزه با هوای نفس می‌پردازیم و چند قاعدۀ عملیاتی برای مدیریت کردن هوای نفس معرفی می‌کنیم. مبارزه با هوای نفس دو بخش دارد که این دو بخش را باید در کنار هم انجام دهیم: 1-ترک شهوات 2-صبر در ناملایمات
  •  امام صادق(ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: «من به حق به شما می‌گویم که شما به آنچه می‌خواهید (نهایتاً لقاءالله) نمی‌رسید مگر به ترک آنچه میل و شهوت دارید و به چیزهایی که آرزو دارید نمی‌رسید مگر با صبر کردن در برابر ناملایمات؛ بِحَقٍّ أَقُولُ‏ لَکُمْ‏ إِنَّکُمْ‏ لَا تُصِیبُونَ‏ مَا تُرِیدُونَ إِلَّا بِتَرْکِ مَا تَشْتَهُونَ وَ لَا تَنَالُونَ مَا تَأْمُلُونَ إِلَّا بِالصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ»(تحف العقول/ص305 و امالی مفید/208)

بعضی‌ها حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولی حاضر نیستند در بلا و مصیبت صبر کنند/ با دو بالِ «ترک هوس» و «صبر در بلا» می‌توان پرواز کرد

  • بعضی از آدم‌های مذهبی حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولی حاضر نیستند در بلا و مصیبت صبر کنند. بعضی‌ها نیز حاضر هستند در بلا صبر کنند ولی حاضر نیستند گناه را ترک کنند. در صورتی که این دو باید با هم باشد تا نتیجه بدهد. چون انسان با دو بال می‌تواند پرواز کند، یکی اینکه وقتی هوسی به سراغش آمد، آن را ترک کند و گناه را کنار بگذارد و دیگر اینکه وقتی بلایی بر سرش آمد صبر کند.
  • از حاج آقای دولابی(ره) می‌پرسیدند که به ما دستور العمل بدهید، ایشان می‌فرمود که دستورالعمل نمی‌خواهد فقط «بروید و راضی باشید!» چون مردم معمولاً رضایت را کم دارند. همان کارهای خوبی که انجام می‌دهیم و مراقبتی که در ترک معصیت انجام می‌دهیم اگر با چاشنیِ «رضایت» همراه باشد، به ما کمک خواهد کرد با این دو بال بالاخره از زمین جدا شویم و پرواز را آغاز کنیم.
  • صبر کردن در ناملایمات هم خودش مبارزه با هوای نفس است. گاهی اوقات همین‌که آدم در مقابل سختی‌ها و ناملایمات در دل خودش نِق نمی‌زند مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود. گاهی اوقات انسان مشکل دارد ولی باز هم پیش خودش و خدای خودش لبخند می‌زند و این هم مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود و رضایت خدا را به دنبال دارد. چون خدا می‌داند که بنده‌اش چقدر دارد رنج و سختی می‌کشد ولی علی‌رغم این‌ رنج‌ها باز هم به رضای خدا راضی است و شکر می‌کند.
  • امام حسین(ع) در سخت‌ترین بلاهای روز عاشورا و آن موقعی که علی اصغر(ع) بر روی دست‌های حضرت جان می‌داد، خون علی اصغرش را به آسمان پرتاب می‌کرد و می‌فرمود: خدایا من این بلا را تحمل می‌کنم و راضی هستم (هونٌ‏ عَلَیَّ‏ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّه؛ لهوف/ص117) «راضِیَةً مَرْضِیَّةً» به این می‌گویند.

هر روز و در هر حالتی باید دأب انسان مبارزه با هوای نفس باشد

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «کسی که می‌خواهد حالش اصلاح شود و نفسش سلامت شود باید مرام خود را این قرار دهد (یعنی عادت، بنا و برنامه‌اش این باشد) که در هر حالی مبارزه با هوای نفس کند؛ وَ مَنْ أَرَادَ إِصْلَاحَ‏ حَالِهِ‏ وَ سَلَامَةَ نَفْسِهِ فَلْیَجْعَلْ دَأْبَهُ مُجَاهَدَةَ النَّفْسِ عِنْدَ کُلِّ حَالٍ»(ارشاد القلوب/ج1/ص98) ‏هر روز و در هر حالتی باید دأب انسان این باشد که با هوای نفس خودش مبارزه کند و یک لحظه نباید از این امر غافل شود.

مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد

  • از امام صادق(ع) پرسیدند: «راه رسیدن به راحتی چیست؟ حضرت فرمود: در مخالفت با هوای نفس است. پرسیدند: چه موقع عبد به راحتی می‌رسد؟ حضرت فرمود: اولین روزی که وارد بهشت می‌شود؛ قِیلَ لَهُ: أَیْنَ طَرِیقُ‏ الرَّاحَةِ؟ فَقَالَ ع: فِی خِلَافِ الْهَوَى. قِیلَ: فَمَتَى یَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ؟ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّة»(تحف العقول/ص370) یعنی مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد. یعنی تا وقتی انسان در این دنیا زندگی می‌کند باید مدام با هوای نفس خودش مخالفت کند، چه در مراحل ابتدایی باشد و چه در مدارج و مراتب بالا باشد. یعنی عرفا و بزرگان ما هم تا آخر عمر مبارزه با نفس می‌کردند، البته در سطح خودشان.

خدا: اگر بندۀ من بیشتر مشغول من باشد، شهوت او را در مناجات قرار می‌دهم/ ذکر خدا آن‌قدر لذت و شیرینی دارد که جای شهوت را می‌گیرد

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: خداوند متعال می‌فرماید اگر بدانم آن‌چیزی که بر عبد من غالب است اشتغال به من است (یعنی اگر ببینم که بندۀ من بیشتر مشغول من است) شهوت او را در دعا و مناجات قرار می‌دهم. وقتى بنده‌ام این چنین شد، اگر بخواهد خطایى مرتکب شود، مانعش مى‏شوم. این بندگان، دوستان حقیقی من هستند، اینها کسانى هستند که هرگاه بخواهم اهل زمین را هلاک کنم، به خاطر آنها، هلاکت و عقوبت را برمى‏دارم‏؛ إِذَا عَلِمْت‏ أَنَّ الْغَالِبَ‏ عَلَى عَبْدِیَ‏ الِاشْتِغَالُ بِی نَقَلْتُ‏ شَهْوَتَهُ‏ فِی مَسْأَلَتِی وَ مُنَاجَاتِی فَإِذَا کَانَ عَبْدِی کَذَلِکَ فَأَرَادَ أَنْ یَسْهُوَ حُلْتُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَنْ یَسْهُوَ أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً أُولَئِکَ الْأَبْطَالُ حَقّاً أُولَئِکَ الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُهْلِکَ الْأَرْضَ عُقُوبَةً- زَوَیْتُهَا عَنْهُمْ مِنْ أَجْلِ أُولَئِکَ الْأَبْطَال»(عدة الداعی/ص250)‏
  • اگر کمی تلاش و فعالیت کنید و درگیری خود را غالباً مبارزه با هوای نفس قرار دهید خواهید دید که پروردگار با شما چقدر قشنگ برخورد خواهد کرد. از خدا بخواهیم ما را جزء کسانی قرار دهد که از شهوات غافل شده‌اند و به ذکر او مشغولند. ذکر خدا آن‌قدر لذت و شیرینی دارد که جای شهوت را می‌گیرد.

رسول خدا(ص): رضایت خدا در ناراحتی نفس است / راه موافقت حق، مخالفت نفس است/هر وقت دیدیم با حق موافق نیستیم، یک جایی مطابق میل نفس عمل کرده‌ایم

  • کسی از رسول خدا(ص) پرسید: چگونه می‌توانم به معرفت حق برسم؟ حضرت فرمود: با معرفت نفس. پرسید: چگونه با حق موافق باشم؟ فرمود: با مخالفت نفس می‌توانی موافق حق بشوی. (لذا هر وقت دیدیم که با حق موافق نیستیم باید بدانیم که یک جاهایی به نفس خودمان حال داده‌ایم و به هوای نفس خود بله گفته‌ایم.) پرسید: چگونه به رضایت حق برسم؟ فرمود: نفس خودت را ناراحت کن تا خدا از تو راضی شود. پرسید: چگونه به وصال حق برسم؟ فرمود: از خودت هجرت کن تا به خدا برسی. پرسید: چگونه می‌توانم به طاعت حق برسم؟ گفت: از نفس خودت نافرمانی کن و وقتی به تو دستور داد، حرف او را گوش نکن و با آن مخالفت کن. پرسید: چگونه به ذکر حق بپردازم؟ فرمود: نفس خود را فراموش کن (خواسته‌های نفس خود را فراموش کن) و به آن فکر نکن تا خدا را به یاد بیاوری. پرسید: چگونه می‌توانم به حق نزدیک و مقرّب شوم؟ فرمود: با دور شدن از نفس و انانیّت. پرسید: چگونه می‌توانم با حق انس بگیرم؟ فرمود: با وحشت از نفس، یعنی هر وقت از هوای نفس و انانیّت خودت وحشت کردی و برایت اصلاً دلچسب نبود آن‌وقت است که با خدا اُنس پیدا خواهی کرد. پریسید: همۀ این‌ها چگونه به دست می‌آید؟ فرمود: از خدا علیه نفس خودت کمک بگیر؛ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ‏ الطَّرِیقُ‏ إِلَى‏ مَعْرِفَةِ الْحَقِ‏ فَقَالَ ع مَعْرِفَةُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى مُوَافَقَةِ الْحَقِّ قَالَ مُخَالَفَةُ النَّفْسِ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى رِضَاءِ الْحَقِّ قَالَ سَخَطُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ قَالَ هَجْرُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى طَاعَةِ الْحَقِّ قَالَ عِصْیَانُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى ذِکْرِ الْحَقِّ قَالَ نِسْیَانُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى قُرْبِ الْحَقِّ قَالَ التَّبَاعُدُ عَنِ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى أُنْسِ الْحَقِّ قَالَ الْوَحْشَةُ مِنَ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى ذَلِکَ قَالَ الِاسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى النَّفْس‏»(عوالی الئالی/ج1/ص246)
  • دعا و خواستۀ ما در پایان ماه رمضان از خداوند متعال این است که «خدایا! ما را در مخالفت با هوای نفس خودمان کمک کن.»

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۳
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-28

هوای نفس، هم دشمن عقل است، هم دشمن عشق/ اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق می‌میرد/ خانم‌ها اولین متضرر بدحجابی/ «مبارزه با هوای نفس» انسان را به «عقل»، و درصورت ادامه، به «عشق» و «اخلاص» می‌رساند/ لذت پیاده‌روی اربعین بالاتر از لذت هرگونه عیاشی

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و هشتمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:  

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (8.77 مگابایت)

 

معنای دقیق «به کمک عقل احساسات خود را کنترل کنیم» چیست؟

  • معمولاً گفته می‌شود که ما باید به کمک عقل علیه احساسات خود قیام کنیم یا احساسات خودمان را کنترل کنیم و بر آنها غلبه کنیم. (و گاهی به جای کلمۀ عقل از فکر یا علم یا ایمان هم استفاده می‌شود) اصل این سخن درست است اما خیلی‌ها برداشت دقیقی از آن ندارند. معنای دقیق و صحیح اینگونه سخنان، چیزی نیست که معمولاً برداشت می‌شود.
  • اگر گفته می‌شود که باید به وسیلۀ عقل، ایمان، علم یا تفکر با هوای نفس خودتان مخالفت کنید، همۀ اینها معنای دقیقش این است که به کمک عقل و علم و ایمان، تمایلات خوب خودتان را بیدار و تقویت کنید و بعد توسط این تمایلات خوب علیه تمایلات بد خود اقدام کنید. عقل، ایمان، علم و اندیشه همگی بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های خوب هستند.

عقل بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های برتر انسان است/ عقل قدرتی است که تمایلات انسان را مدیریت می‌کند

  • ما می‌خواهیم یک‌سری از علاقه‌های بد خودمان را کنترل یا محدود و ممنوع کنیم. برای کنترل این علاقه‌های بد، تنها وسیله‌ای که داریم علاقه‌های خوبی هستند که یا فطرتاً در دل ما هستند و باید شکوفا شوند و یا بالفعل هستند و فقط باید مدیریت شوند. عقل در واقع بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های خوب و برتر انسان است و بعد شما با کمک این علاقه‌های خوب، علاقه‌های بد خود را از بین می‌برید.
  • عقل قدرتی است که تمایلات انسان را مدیریت می‌کند. پیامبران الهی نیز می‌آیند تا پیامبر درونی ما که عقل است را مورد خطاب قرار دهند. عقل یعنی قدرت مدیریت تمایلات مختلفی که در درون ما وجود دارد. قدرت عقل همیشه ما را به سمت میل برتر هدایت می‌کند و به ما می‌گوید که ارزشمندترین تمایل را انتخاب کن و پاسخ بده.

عقل چراغ می‌اندازد و میل برتر را به ما نشان می‌دهد

  • مثلاً وقتی بیمار می‌شویم و پزشک برای ما داروی تلخ و بدمزه‌‌ای تجویز می‌کند، باید علی‌رغم میل‌‌مان آن‌ را بخوریم. در اینجا ما به وسیلۀ عقل با هوای نفس خود مبارزه می‌کنیم و «تمایل به نخوردن داروی تلخ» را کنار می‌زنیم چون عقل می‌گوید: «زنده ماندن و سلامتی خود را به دست آوردن، میل برتر است». در واقع اینجا دو تا علاقه داریم که با هم در تعارض قرار می‌گیرند: 1-علاقه به نخوردن داروی تلخ 2- علاقه به سلامتی یا زنده ماندن. عقل می‌آید و در این میان چراغ می‌اندازد و میل برتر را به ما نشان می‌دهد و ما تمایل برتر را تشخیص می‌دهیم و آن را انتخاب می‌کنیم.
  • عقل ما را به سمت تمایل ارزشمندتر و انتخاب برتر هدایت می‌کند. لذا مثلاً کسی که برای خرید یک پیراهن به فروشگاه می‌رود، اگر یک پیراهن قدیمی‌تر، زشت‌تر و نامناسب‌تر، آنهم با قیمت گران‌تر بخرد، می‌گویند او عقل ندارد.
  • علم در چنین موقعیتی فقط اطلاعات را در اختیار انسان می‌گذارد و این عقل است که به عنوان «تمایل به برترین‌ها» بر دیگر تمایلات تاثیرگزاری می‌کند، و موجب بهترین انتخاب می‌شود.

امروز اکثر دفاعیات از ارزش‌ها مبتنی بر عقل است؛ حتی عقل تجربی

  • الان در دوره‌ای هستیم که دفاع از ارزش‌ها بیشتر عقلانی شده است تا اعتقادی. و نیاز اول ما برخورداری از عقل است؛ عقل معاش، عقل سیاسی و عقل برای تأمین منافع ملی. یعنی یک زمانی، اگر بیشتر بر اساس اعتقادات از انقلاب خودمان دفاع می‌کردیم ولی الان اکثر دفاعیات ما از ارزش‌های انقلاب‌مان مبتنی بر عقل است؛ حتی عقل تجربی. مثلاً یک زمانی عقل تجربی انسان نمی‌رسید که دموکراسی غربی غلط است و باید با استناد به آیات و روایات می‌گفتیم که اگر دنبال دموکراسی غربی هستید، لااقل مراقب باشید امر خدا و ارزش‌ها را زیر پا نگذارید. ولی الان عقل بشر رشد کرده است و بر اساس عقل و تجربۀ بشری می‌توان ثابت کرد که دموکراسی غربی چیز خوبی نیست. و فجایع دمکراسی غربی را با چشمان غیر مسلح نیز می‌توان دید.

امروز تمام ارزشها با عقلانیت و واقع‌بینی قابل درک است/الان آن‌قدر فضا شفاف شده که اگر فقط به دنبال تأمین منافع خودمان باشیم، ارزش‌ها را هم حفظ کرده‌ایم

  • امروز نزاع بر سر عقلانیت و عدم عقلانیت است و باید به شیوۀ عقلانی از ارزش‌های نظام و انقلاب دفاع کنیم. چون تجربۀ شکست خوردۀ نظام سلطه که شالودۀ آن کفر و الحاد است در مقابل ماست. اگر نفاقی هم در جامعه وجود داشته باشد، این نفاق و دورویی بر سر عقل‌نمایی است.
  • بعضی‌ها در فضای سیاسی جامعه با فریب و نیرنگ، از عقلانیت و واقع بینی سوء استفاده می‌کنند؛ همان واقع‌بینی‌ای که بعضی‌ها شعارش را می‌دهند، و مؤمنین به درستی بر آن تأکید می‌کنند، امروز تکیه گاه دفاع از ارزش‌ها است، و ما کافی است بر همین واقع‌بینی و عقلانیت تکیه و استدلال کنیم. امروز با رشد عقلها و تجربه‌ها، تمام ارزش‌ها با عقلانیت و واقع‌بینی قابل درک و فهم است.
  • سی‌سال پیش می‌گفتیم: هم باید به منافع خودمان نگاه کنیم و هم ارزش‌های اسلامی را حفظ کنیم ولی الان آن‌قدر فضای سیاسی جهان واضح و شفاف شده است که حتی اگر فقط به دنبال تأمین منافع خودمان باشیم، ارزش‌ها را هم حفظ کرده‌ایم. جریان‌های سیاسی هم باید خودشان را بر این اساس بازتعریف کنند که دقیقاً در کجای عقلانیت سیاسی امروز قرار دارند. 
  • بعضی‌ها می‌خواهند تنها با تکیه به بهبود روابط سیاسی و بین‌المللی و دیدن دم این و آن امنیت و رفاه را در کشور نگه دارند. سوریه یک چنین کشوری بود که با معادلات منطقه‌ای امنیت خود را حفظ می‌کرد یعنی بدون اینکه کنترل شدیدی از مرزهای خود داشته باشد صرفاً با روابط خوب با همسایگانش و کشورهای منطقه سعی می‌کرد امنیت خود را حفظ کند. ولی این امنیت بسیار شکننده و آسیب‌پذیر است چون اگر این همسایگان یا کشورهای منطقه به هر دلیلی تصمیم بگیرند که چند لشکر از تروریست‌ها را وارد کشور کنند دیگر چگونه می‌شود آنها را کنترل کرد؟!
  • چه کسی امروز نمی‌داند که کوتاه آمده در برابر دشمن خلاف منافع ملی ماست و چه کسی نمی‌داند که دشمن هر لحظه به دنبال نفوذ و سلطه است و هیچ خیر خواهی از او دیده نمی‌شود. فهم این واقعیت‌ها نیاز به اعتقادات محکم انقلابی هم ندارد.

عقل علاقه‌های خوب را بر سر علاقه‌های بد می‌کوبد/ دشمنِ عقل، هواپرستی است

  • مبارزه با هوای نفس و علاقه‌های بد با کمک علاقه‌های خوب است و اگر می‌گویند این عقل است که با هوای نفس مبارزه می‌کند یعنی اینکه عقل علاقه‌های خوب را برمی‌دارد و بر سرِ علاقه‌های بد می‌کوبد.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «عاقل‌ترین مردم کسی است که خیلی بیشتر به عاقبت نگاه می‌کند؛ أَعْقَلُ‏ النَّاسِ‏ أَنْظَرُهُمْ‏ فِی الْعَوَاقِب»(غررالحکم/ص217/روایت542) هر کس بیشتر به این فکر کند که «بعداً چه می‌شود» عاقل‌تر است و طبیعتاً عاقل‌ترین انسان، قیامت را هم محاسبه می‌کند و عاقل‌تر از او حتی مراتب بهشت را هم محاسبه می‌کند و سعی می‌کند در مراتب بالای بهشت جای بگیرد.
  • دشمنِ عقل هواپرستی است، چون هوای نفس می‌گوید به همین دوست‌داشتنی‌های دمِ دستی رسیدگی کن و به فکر فردا نباش! ولی عقل به فکر فردا و فرداهای دورتر است.

هوای نفس، هم دشمن عقل است، هم دشمن عشق/ اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق می‌میرد/ خانم‌ها اولین متضرر بدحجابی

  • نه تنها عقل با هوای نفس مبارزه می‌کند و اگر هوای نفس غلبه کند، عقل نابود می‌شود، بلکه هوای نفس دشمن عشق نیز هست و با عشق هم مبارزه می‌کند. عشق به معنایی که در ادبیات عرفانی ما آمده است همان محبت شدید است که بیشتر در امور معنوی قابل تحقق است.
  • اگر همین مفهوم را در جامعه جا بیانداریم خودِ خانم‌ها محافظان مستحکم حیا و حجاب خواهند شد. چون آن خانم خودش می‌داند که اگر حجاب خود را رعایت نکند با این کارش زمینۀ هوسرانی را در جامعه افزایش می‌دهد و در این صورت دودش اول به چشم خود خانم‌ها می‌رود. چون اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق یعنی محبت عمیق و دراز مدت نابود می‌شود و مرد‌ها نمی‌توانند با همسر خود عاشقانه برخورد کنند. در این صورت عمر مفید خانم‌ها مثل عمر دوران بازی فوتبالیست‌ها کوتاه می‌شود همان‌طور که در جهان غرب عمر مفید زنان کوتاه است و بعد از یک سنّی آنها را دور می‌اندازند و این زنان چون غالباً خانواده‌ای ندارند، بقیه عمر را باید با سگ و گربۀ خود زندگی کنند و گویی زنِ غربی هم این مسأله را پذیرفته است؛ اینگونه است که در غرب با زنان مثل کالا برخورد می‌شود.

هوسرانی موجب شده عشق و محبت در جهان غرب بمیرد/دروغی که در بسیاری از فیلم‌ها به جوانان گفته می‌شود

  • هوسرانی موجب شده عشق و محبت در جهان غرب بمیرد. متاسفانه کمتر فیلم یا سریال یا مستندی که این واقعیت را به زنان و مردان جامعۀ ما نشان دهد ساخته شده است. فیلم‌های زیادی با سوژه‌های روابط زن و مرد می‌توان ساخت که هم جذاب باشد و هم به جای اینکه هرزگی را تقویت کنند، هرزگی را نابود کنند.
  • متاسفانه در بسیاری از فیلم‌ها به جوانان ما دروغ گفته می‌شود که دختران و پسران می‌توانند علی‌رغم هوسرانی و هرزگی در نهایت به عشق خودشان هم برسند و خوشبخت هم بشوند. این دروغ است چون هوای نفس، عشق و عاطفه را از بین می‌برد همانطور که عقل و اندیشه را از نابود می‌کند.

کسی که عقل داشته باشد می‌تواند بالاترین لذت‌ها را تجربه کند/لذت پیاده‌روی اربعین بالاتر از لذت هرگونه عیاشی

  • الان دیگر عقل مردم آن‌قدر رشد کرده است که نیازی نیست با آیه و روایت بخواهیم به مردم اثبات کنیم که «هوای نفس»، هم عقل را و هم عشق را نابود می‌کند. به تجربه می‌شود فهمید «مبارزه با هوای نفس» عاطفه را بیشتر می‌کند و انسان را اهل علاقه‌های عمیق و درازمدت می‌کند. اینها واقعیاتی هستند که امروزه در اطراف ما و جهان ما قابل مشاهده هستند.
  • کسی که عقل داشته باشد و به آیندۀ دورتری مانند بهشت هم نگاه کند، می‌تواند با همین بهشت و یا بالاتر از آن یعنی «ملاقات با خدا» چنان عشق‌بازی کند و چنان لذتی ببرد که هرزه‌ترین آدم‌ها در هرزه‌ترین جاها نمی‌توانند چنین لذتی را تجربه کنند. به عنوان یک مثال قابل لمس می‌توان به لذت غیرقابل وصفی که در پیاده‌روی اربعین به سمت کربلا وجود دارد، اشاره کرد. کسانی که در این مراسم باشکوه شرکت می‌کنند از آن فضای وصف‌ناشدنی چنان لذتی می‌برند که در هیچ جای عالَم کسانی که دنبال هرزگی و عیّاشی هستند چنین لذتی را نمی‌توانند ببرند.

کسانی که هوس‌رانانه زندگی می‌کنند واقعاً مظلوم و قابل ترحم هستند/باید برایشان دعا کرد

  • کسانی که هوس‌رانانه زندگی می‌کنند واقعاً مظلوم و قابل ترحم هستند. باید برای این بیچاره‌ها دعا کرد. اینها مجروح و معلول روحی و ذهنی هستند. اینها روح و نفس خود را مجروح کرده‌اند و مثل کسی که تصادف کرده و بدنش مجروح شده، روح خودشان را نابود کرده‌اند. این بیچاره‌ها برای لذت بردن به دنبال هوس‌رانی رفته‌اند، غافل از اینکه لذت واقعی در مبارزه با هوا و هوس است نه در هوس‌رانی. در واقع به اینها دروغ گفته‌ شده و فریب خورده‌اند.

اگر با عقل خودت دینداری و مبارزه با نفس کنی، عاشق هم می‌شوی

  • ممکن است این سؤال مطرح شود که: اگر من بخواهم با عقل خودم دینداری کنم، از دینداری کردن لذت نمی‌برم چون لذت در عشق است. پاسخ این است: اگر با عقل خودت دینداری کنی و مبارزه با نفس کنی، عاشق هم می‌شوی. چون عشق خلاف عقل نیست. هرچند ممکن است که عشق خلاف عقل دنیانگر باشد ولی اساساً خلاف عقل نیست.
  • عقل به تو می‌گوید که به نفع خودت است که به سوی خدا حرکت کنی، به نفع خودت است که گناه نکنی، به نفع خودت است کارهای خوب انجام بدهی. عقل به تو می‌گوید: « اگر خوبی و احسان کردید به خود کرده و اگر بدى و ستم کردید باز به خود کرده‏اید؛ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(اسراء/7) عقل به تو می‌گوید: «لَا یُمْکِنُ‏ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک‏»(مصباح المتهجد/ج2/ص845)
  • اما عشق کجا پیدا می‌شود؟ وقتی دست از هوس‌رانی برداری عاشقِ آنی می‌شوی که اتفاقا به حسب عقل مجبورش هستی، یعنی اولاً استعداد عاشق شدن پیدا می‌کنی چون هرزگی نکرده‌ای و ثانیاً می‌بینی کسی جز او لایق عاشقی نیست. در این میان یک ترکیب بسیار نادر به وجود می‌آید چون تو به خدایی که معشوق توست مجبور هستی و این یک رابطۀ عاشقانۀ بسیار عجیب و حیرت‌انگیز را شکل می‌دهد که تو را در خود فنا می‌کند.
  • امیرالمؤمنین علی(ع) دربارۀ شدّت عشق به خدا می‌فرماید: «محبت خدا آتشی است که به چیزی عبور نمی‌کند مگر اینکه آن را می‌سوزاند؛ حُبُ‏ اللَّهِ‏ نَارٌ لَا تَمُرُّ عَلَى‏ شَیْ‏ءٍ إِلَّا احْتَرَق‏»(مصباح الشریعه/ص192) این محبت به کسی است که عاقلانه به او مجبوری و عاشقانه به او وابسته هستی. اگر با این نگاه و روحیه به سراغ مناجات بروی زبان مناجات را خیلی بهتر متوجه خواهی شد.

ابتدا انسان با عقلش می‌فهمد که به خدا مجبور است، و بعد می‌بیند چقدر به این خدا مشتاق است

  • عقل آدم را مجبور می‌کند که به سمت خدا حرکت کند؛ چون با عقل خودت می‌فهمی که جز محبت خدا و اهل‌بیت(ع) چیز دیگری در این عالم مزّه ندارد، و راه سعادت دیگری غیر از این وجود ندارد. و کسی که واقعاً بیمار نباشد اینها را دوست خواهد داشت و راهی جز این ندارد که به سمت اینها حرکت کند.
  • ابتدا انسان با عقل خودش می‌فهمد که به خدا مجبور است و بعد می‌بیند که چقدر به این خدا مشتاق است و او را دوست دارد.
  • خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر کسی به چیزی مجبور باشد دیگر به آن علاقمند نمی‌شود چه رسد به اینکه بخواهد عاشق آن شود! ولی در مورد خداوند این‌طور نیست. یعنی ما با اینکه مجبور به خدا هستیم ولی می‌توانیم عاشق هم باشیم.

عشق از آنجایی طلوع می‌کند که با عقلت بفهمی در حرکت به سوی خدا منافعت تأمین می‌شود، ولی این منافع را نبینی!

  • عشق از آنجایی طلوع می‌کند که دیگر از یک مرحله‌ای به بعد هر قدمی که به سوی خدا برمی‌داری با عقل خودت می‌فهمی که منافعت دارد تأمین می‌شود، ولی این منافع را نمی‌بینی و فقط این عشق به خداست که دارد تو را جلو می‌برد.
  • اگر گفته می‌شود نزاعی بین عقل و عشق است معنایش این نیست که عقل بگوید به ضرر توست و عشق بگوید نه به نفع توست، بعد تو لازم باشد به حرف یکی از عقل یا عشق گوش کنی! این برداشت نسبت به نزاع عقل و عشق اشتباه است. برداشت درست در این باره این است که: «عقل بگوید: نگاه کن که این کار به نفع تو است! ولی عشق به تو بگوید چشمت را به اینکه به نفع توست ببند و فقط به خاطر محبت او حرکت کن و جلو برو. اگر چشمت را به روی منافعی که عقلت می‌بیند ببندی و با عشق خودت جلو بروی باز در مسیر عقلانیت حرکت کرده‌ای. در حالی که اگر چشمت را باز می‌کردی و به نفع خودت نگاه می‌کردی، باز هم همین راه را انتخاب می‌کردی.»

اوج اخلاص تعبیر دیگری از عشق است

  • اوج اخلاص هم تعبیر دیگری از عشق به معنای فوق است (عشق به معنای «أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165)) اخلاص به این می‌گویند که بفهمی و بدانی این کاری که داری انجام می‌دهی چه منافع مادی و معنوی‌ای برای تو دارد ولی به آن نگاه نکنی و فقط برای خدا انجام دهی. عشق هم همین هست.
  • خیلی‌ها فکر می‌کنند معنای اخلاص این است که: «خدایا! اگرچه این کار به ضرر من است ولی فقط به خاطر تو انجام می‌دهم!» خیلی‌ها فکر می‌کنند که عشق و اخلاص، این‌قدر ناشیانه و غیرمعقول است! انگار می‌خواهند سرِ خدا منّت بگذارند! در حالی که هر یک قطرۀ خونی که انسان در راه خدا بدهد، خدا در مقابلش کرور کرور پاداش خواهد داد، ضمن اینکه آن کسی که در راه خدا کشته می‌شود، طبق تقدیر الهی، مقدر بوده عمرش به پایان برسد ولی خدا به او لطف کرده و منّت گذاشته و به او این فرصت را داده که خونش در راه خدا ریخته شود. (بر اساس آیات و روایات، جهاد در راه خدا، مرگ کسی را نزدیک نمی‌کند و کسی که زمان مرگش فرا رسیده باشد، اگر از جهاد هم فرار کند، در خانۀ خودش از دنیا خواهد رفت؛ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِم؛ آل عمران/154)

معنای عشق این است که عقلت می‌گوید «به نفع توست» ولی عشقت می‌گوید «نگاه نکن که به نفع توست»

  • عقل می‌گوید «وقتی قرار است در تاریخ مشخصی از دنیا بروی، پس دعا کن شهید بشوی، چون شهید شدن مرگ (اَجَل) را نزدیک نمی‌کند.» عقل می‌گوید که شهادت به نفع تو است. اما بعد از اینکه فهمیدی که به نفع تو است، عاشقانه شهید شدن یعنی حتی این منفعت را هم نگاه نکنی.
  • اگر انسان عاشق باشد، همۀ منافع اخروی و دنیوی‌ای که در راه خدا نصیبش می‌شود را نمی‌بیند و فقط خدا را می‌بیند. معنای عشق این نیست که عقلت بگوید این کار به ضرر تو است ولی عشقت بگوید که علی‌رغم اینکه به ضرر توست ولی برو! معنای عشق این است که عقلت می‌گوید «به نفع توست» ولی عشقت می‌گوید «درست است که این کار به نفع توست ولی به این منافع نگاه نکن و فقط برای محبت خدا انجام بده.»

با هوای نفس مبارزه کن تا به عقل برسی، بعد ادامه بده تا به عشق و اخلاص برسی

  • پس هوای نفس مبارزه کن تا به عقل برسی، بعد این مبارزه با نفس را ادامه بده تا به عشق و اخلاص برسی. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «کسی که هوای نفس بر او غلبه کرده است چگونه می‌تواند اخلاص داشته باشد؟! کَیْفَ یَسْتَطِیعُ الْإِخْلَاصَ مَنْ یَغْلِبُهُ الْهَوَى»(غررالحکم/ص516)‏
  • خداوند برخی از منافع طاعات و عبادات تو را در همین دنیا به تو نشان می‌دهد تا ببیند که آیا عاشق خدا هستی یا نه! آیا به این منافع نگاه می‌کنی یا نه. اینکه خداوند متعال به عرفا کرامات و قدرت‌های خارق العاده‌ای هدیه می‌کند برای همین است و اگر آنها به این نتایج سرگرم و دلمشغول شوند از همۀ مراتب معنوی خود سقوط می‌کنند.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۳
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-27

اثر سی روز عبادت ماه رمضان باید ذلّت نفس و افتاده‌حالی باشد/ هدف کلی «طاعات، عبادت و مبارزه با هوای نفس» ذلّت نفس در برابر خداست/ چرا باید نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم؟

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و هفتمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (7 مگابایت)

 

داروهای روحی برخلاف داروهای جسمی، برای اثرگذاری به «معرفت» و «نیّت مخلصانه» نیاز دارند/ باید بدانیم که قرار است نماز در ما «تذلّل» ایجاد کند و تکبرمان را تضعیف کند

  • برای اینکه دارو بر جسم انسان اثرگذار باشد، نیازی به «معرفت» و «نیّت» ندارد؛ یعنی اولاً نیازی نیست بدانیم یک قرص در سیستم بدن ما چه کاری انجام می‌دهد و ثانیاً لازم نیست قرص را به نیّت خوب شدن گلودرد مصرف کنیم. زیرا در هر صورت قرص یا دارو اثر خودش را بر جسم انسان خواهد داشت؛ چه معرفت و نیّت داشته باشیم و چه نداشته باشیم.
  • اما داروهایی که برای روح انسان هستند، برخلاف داروهای جسمی، برای اثرگذاری، هم به «معرفت» و هم به «نیّت مخلصانه» فوق‌العاده نیازمند هستند.
  • به عنوان مثال نماز برای درمان بسیاری از بیماری‌های ما بلکه برای همۀ فحشاء و منکرها درمان و پیشگیری محسوب می‌شود (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؛ عنکبوت/45) اما نماز با این عظمت، اگر بخواهد بر روح ما اثر بگذارد، هم نیاز به معرفت ما دارد و هم نیاز به نیّت مخلصانۀ ما دارد.
  • اگر ما به طور دقیق بدانیم و معرفت داشته باشیم که نماز چه اثری بر روح ما دارد، و نیّت ما هم در جهت همین اثرگذاری باشد، در این صورت است که نماز ما واقعاً مؤثرتر خواهد بود. یعنی به طور مشخص باید بدانیم که نماز دارد در ما «تذلل» و فروتنی ایجاد می‌کند و انانیّت و تکبّر ما را تضعیف می‌کند، و بعد هم موقع نماز خواندن نیّت کنیم که «خدایا! من می‌خواهم با این نماز، فروتنی و تواضعم افزایش پیدا کند و تکبّرم ضعیف شود». اگر این معرفت و نیّت را در نمازهای خود داشته باشیم، تقرّب به خدا تحقق پیدا می‌کند.
  • انسان وقتی می‌تواند در این مسیر حرکت کند که اولاً بفهمد دارد چه کار می‌کند و ثانیاً آن چیزی را که فهمید واقعاً اراده کند. اصلاً این‌طور نیست که بگوییم: «تو نیکی می‌کن و چشم بسته در دجله انداز / که ایزد در صحرای محشرت دهد باز!» اگر دین ما این‌قدر به تدبر، تعقل، معرفت نفس و تفقه و فهم دقیق دین دعوت می‌کند به خاطر این است که واقعاً این فهم و این معرفت، فایده و اثر وضعی دارد.
  • نباید از کنار مفاهیم کلیدی دین که در دین به آنها اهمیت داده شده است، راحت رد شویم بلکه باید فکر کنیم که چرا دین ما این‌قدر به این موضوع اهمیت داده است؟ خیلی بد است که انسان قدرت فهم خود را برای درک دقایق دینی مصرف نکند و آن را در سرگرمی‌ها دیگر نماید.

همان‌طور که از سرطان می‌ترسیم، باید از نفهمیدن عمیق مفاهیم کلیدی دین بترسیم/رسول خدا(ص): اف بر مسلمانی که یک روز از هفته را به فهم دین اختصاص ندهد

  • باید همان‌طور که از سرطان می‌ترسیم، از نفهمیدن عمیق مفاهیم کلیدی دین بترسیم و وحشت کنیم، چون در این صورت انسان به اشتباهات وحشتناکِ ناخواسته دچار می‌شود.
  • متاسفانه بعضی از مذهبی‌ها یا حزب‌اللهی‌ها هستند که عمق معرفتی ندارند و در یک فهم سطحی از معارف دینی متوقف شده‌اند و تصور می‌کنند که همۀ مفاهیم دینی را می‌دانند. مثلاً بعضی‌ها یک فهم سطحی نسبت به مفهوم کلیدی و عمیق تقوا دارند و فکر می‌کنند که این مفهوم باعظمت در «پرهیز از گناه» محدود می‌شود و به دنبال فهم عمیق‌تری از آن نیستند.
  • متاسفانه خیلی‌ها هستند که زحمت فهم عمیق دین را به خودشان نمی‌دهند و این خیلی بد است. رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «اُف بر هر مسلمانى که در هفته یک روز را قرار ندهد که در آن روز، امر دین خود را بفهمد و بیاموزد، و دربارۀ معارف دین خویش سؤال کند؛ أُفٍ‏ لِکُلِ‏ مُسْلِمٍ‏ لَا یَجْعَلُ‏ فِی‏ کُلِ‏ جُمْعَةٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ‏ فِیهِ‏ أَمْرَ دِینِهِ‏ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِهِ»‏(محاسن/1/225)
  • متاسفانه بعضی‌ها وقت چندانی برای فهم دین خود نمی‌گذارند و به همان فهم سطحی و عوامانه‌ای که از دین دارند اکتفا می‌کنند. و این سطحی‌نگری یا موجب دین گریزی خود فرد می‌شود و یا موجب رفتاری می‌شود که دیگران را از دین گریزان می‌کند. در حالی که خداوند از آنها خواهد پرسید که «این هوش و فهمی که به تو داده‌ام در چه راهی صرف کردی؟!» بعضی‌ها این هوش و استعداد را فقط صرف کنکور می‌کنند، بعضی‌ها صرف سرگرمی و امور دیگر کنند ولی صرف دین خودشان نمی‌کنند.

دین بیشتر یک مقولۀ روشن‌فکری و برای آدم‌های باهوش و فهمیم است/ بی‌دینی یعنی حماقت، نفهمی و عوامی‌گری

  • دین بیشتر یک مقولۀ روشن‌فکری و برای آدم‌های باهوش و فهمیم است. به عنوان مثال بررسی جالبی در یکی از کشورها انجام شده بود که نشان می‌داد، کسانی که در سال‌های اخیر به تشیع مشرف شده‌اند اکثراً افراد تحصیل‌کرده و لیسانس به بالا هستند. بی‌دینی یعنی حماقت، نفهمی و عوامی‌گری. هر کسی با دین مخالفت می‌کند یک نوع حماقت در وجود او دیده می‌شود. خداوند در مورد این‌ها می‌فرماید: «برای اینکه آنها مردمى بى‏خرد و نادان هستند؛ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُون»(مائده/58)

آنقدر که مذهبی‌های جاهل بلای جان دین هستند، افراد بی‌دین نیستند /مذهبی‌های جاهل به اندازۀ منافقین، خطرناکند / هر چه رنج می‌کشیم به خاطر نفهمی و جهالت برخی افراد مذهبی است

  • درواقع نزاع اصلی نزاع دین‌دار و بی‌دین نیست، بلکه نزاع نادان‌ها و باشعورهاست. نزاع میان انقلابی و غیرانقلابی نیست بلکه نزاع میان شعور و عدم‌شعور است. نزاع اصلی همانطور که قرآن هم اشاره می‌کند، بر سر فهم و شعور است؛ و دین چه دردی را تحمل می‌کند از جانب برخی از مذهبی‌هایی که اهل فهم و شعور نیستند. این افراد گاهی در کنار گرایش‌های خوبی که دارند با نادانی خود به دین ضربه هم می‌زند.
  • برخی مذهبی‌ها هستند که مفاهیم دینی به گوش‌شان خورده و کمانه کرده و الان این احساس و ادعا را دارند که همۀ دین را بلد هستند! گاهی اشتباهات این افراد مذهبی جاهل آن‌قدر بلای جان دین می‌شود که افراد بی‌دین تا این حدّ نمی‌توانند به دین لطمه بزنند.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: دو گروه کمر مرا شکستند: 1- منافق سرزبان‌دار و آدم فاسقی که بلد است چگونه از زبانش استفاده کند و حرف‌هایی می‌زند که مردم خوششان بیاید ولی خلاف دین عمل می‌کند، 2- آدم مذهبی نفهم و جاهل. (قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیَا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِکٌ هَذَا یَصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُکِهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا الْفَاسِقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجَاهِلَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ أُولَئِکَ فِتْنَةُ کُلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ یَا عَلِیُّ هَلَاکُ أُمَّتِی عَلَى یَدَیْ کُلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَان‏؛ الخصال/ج1/ص69 و نیز: قَطَعَ ظَهْرِی‏ اثْنَانِ‏ عَالِمٌ فَاسِقُ یَصُدُّ عَنْ عِلْمِهِ بِفِسْقِهِ وَ جَاهِلٌ نَاسِکٌ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى جَهِلِهِ بِنُسُکِه؛ غررالحکم/245 و مجموعۀ ورّام/ج1/ص82)‏
  • متاسفانۀ به خطر گروه دوم یعنی افراد مذهبی جاهل کمتر توجه می‌شود، در حالی که در کلام اهل‌بیت(ع) این گروه به اندازۀ منافقین به جامعه ضربه می‌زنند. ما همواره از این دو گروه رنج‌های زیادی متحمل شده‌ایم. الان شما فکر می‌کنید رنج‌های جامعۀ ما در اثر چیست؟ الان هر چه رنج می‌کشیم به خاطر نفهمی و جهالت برخی افراد مذهبی است. همین نفهمی و جهالت آدم‌های مذهبی کم‌کم جمع می‌شود و به انحراف و تشتّت تبدیل می‌شود.
  • دین پدیدۀ بسیار پیچیده‌ای است و چنین نیست که صرفاً چند مفهوم ساده باشد که یک بار آن را بشنویم و یاد بگیریم و تمام شود و دیگر نیازی به تعمق و تفکر نداشته باشد. دین موضوعی است که نیاز به دقت و تعمق دارد. دین نه تنها نیاز به متخصصینی دارد که باید به آنها مراجعه نماییم بلکه تک تک ما هم برای درک عمیق دین باید کار کنیم.

علی(ع): نفس خود را با طاعت پروردگار ذلیل کن/ نفست را محاسبه کن و ببین که آیا بعد از انجام یک طاعت، ذلیل شده است یا نه؟

  • در ادامۀ بحث مبارزه با هوای نفس به یک روایت از امیرالمؤمنین(ع) می‌پردازیم که فرمودند: نفس خود را با طاعت پروردگار ذلیل کن؛ ذَلِّلْ‏ نَفْسَکَ‏ بِالطَّاعَةِ»(عیون الحکم/ص255) اگر طاعت کردی و بعد دیدی که نفست ذلیل نشده است، در واقع طاعتِ خدا را نکرده‌ای بلکه طاعتِ نفس خود را کرده‌ای یا اینکه نفست هم در آن طاعت شریک بوده است. مثلاً دیده‌ای «هم فال است و هم تماشا» یعنی دیدی در انجام این طاعت، هم نفس خودت را حال می‌دهی و هم دستور پروردگار را اجرا می‌کنی، و به همین خاطر آن طاعت را انجام داده‌ای.
  • مشکل ما این است که نفس ما اجازه نمی‌دهد که فقط از خدا اطاعت کنیم، بلکه هم از نفس خود اطاعت می‌کنیم و هم از خدا اطاعت می‌کنیم و خداوند هم به ما می‌فرماید: «من شریک نمی‌گیرم! اگر همیشه و در همۀ اعمال نمی‌توانی نیّت مخلصانه داشته باشی لااقل در برخی از اعمال و طاعات خودت نیّت مخلصانه داشته باش و فقط برای من باشد، یعنی جاهایی که نفست تمایل ندارد، آن طاعت را انجام بده و این‌طور نباشد که فقط طاعت‌هایی را که نفست می‌پسندد انجام بدهی.» (سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ مَنْ أَشْرَکَ مَعِی غَیْرِی فِی عَمَلٍ عَمِلَهُ لَمْ أَقْبَلْهُ إِلَّا مَا کَانَ لِی خَالِصاً؛ کافی/2/295 و أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ فَمَنْ عَمِلَ لِی وَ لِغَیْرِی فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَیْرِی‏؛ وسائل الشعیه/1/72)

چرا باید نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم؟ /نتیجۀ طاعت باید ذلت بیشتر نفس دربرابر خدا باشد

  • اگر می‌خواهی ببینی که واقعاً طاعتی که انجام داده‌ای، طاعت خدا بوده و نفست در انجام آن شریک نبوده‌ است، نفست را محاسبه کن و ببین که آیا بعد از انجام آن طاعت، نفست در برابر خدا ذلیل‌تر شده است یا نه. نفس وقتی ذلیل می‌شود چگونه می‌شود؟ همان‌طور که بعضی‌ها در این دنیا ذلیل می‌شوند، (مثلاً به خاطر پول، خودشان را در مقابل دیگران خوار و ذلیل می‌کنند یا تکدّ‌ی‌گری می‌کنند) باید نفس ما در مقابل خدا ذلیل بشود. باید ببینیم که آیا حاضر هستیم واقعاً نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم یا اینکه ما در مقابل خواهش‌های پست نفس خودمان ذلیل هستیم؟
  • چرا باید نفس خود را در مقابل خدا ذلیل کنیم؟ چون می‌خواهیم خدا را ملاقات کنیم و کسی که در مقابل خدا ذلیل نشده باشد امکان راه یابی به ساحت مقدس قرب الهی را ندارد.

اثر سی روز طاعت و عبادت ماه رمضان باید ذلّت نفس و افتاده‌حالی باشد/ هدف کلی «طاعات»، «عبادت» و «مبارزه با هوای نفس» ذلّت نفس در برابر خداست

  • الان که آخر ماه رمضان است اگر می‌خواهیم ببینیم که طاعت‌های ما در این ماه درست بوده است یا نه باید ببینیم که آیا افتاده‌حال‌تر شده‌ایم یا نه؟ آیا الان از خدا بیشتر می‌ترسیم و حساب می‌بریم یا نه؟ مثلاً وقتی می‌خواهیم نماز خودمان را به تأخیر بیاندازیم یک مقدار بیشتر بترسیم.
  • در آخر ماه رمضان بعد از سی روز طاعت و عبادت، اثر این طاعت‌ها باید ذلّت نفس و افتاده‌حالی باشد.
  • هدف کلی طاعت، عبادت و مبارزه با هوای نفس، ذلّت نفس است. نفس انسان باید در مقابل خدا ذلیل و فروتن بشود و این ذلیل شدن هر جای دیگر و در مقابل هر کس دیگری اگر زشت است، در مقابل خدا خوب است.
  • یک نمونۀ عالی برای فهمیدن اهمیت ذلّت نفس این است که برای قبولی طاعات خود بیش از خود طاعت اهتمام داشته باشیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «برای اینکه خدا عمل‌تان را قبول کند بیشتر از عملی که انجام داده‌اید، برای قبولی آن تلاش کنید و زحمت بکشید؛ کُونُوا بِقَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ اهْتِمَاماً بِالْعَمَل»(مجموعۀ ورام/ج1/ص64)
  • حالا که در طول ماه مبارک رمضان روزه گرفته‌ایم و عبادت انجام داده‌ایم باید بیش از طاعت‌هایی که انجام داده‌ایم نسبت به قبول شدن یا نشدن آن طاعت‌ها نگران باشیم و درِ خانۀ خدا التماس کنیم تا این اعمال ما را قبول کند، در این صورت است که نفس ما ذلیل خواهد شد. چون نشان می‌دهد که ما به این اعمال خود مغرور نشده‌ایم.

انسان هرکاری انجام بدهد تا نفسش را ذلیل کند، نفسش همان کار را سرمایۀ عُجب خود قرار می‌دهد

  • چرا حالا که سی روز زحمت کشیده‌ایم و روزه گرفته‌ایم، باید بیشتر از آن زحمت بکشیم تا این روزه‌ها و طاعت‌های ما قبول شود؟ چون نفس انسان یک بیماری دارد به نام «خودپسندی» و «خودخواهی» که هر کاری انسان انجام می‌دهد تا او را ذلیل کند، اتفاقاً همان کار را سرمایۀ عُجب خودش قرار می‌دهد. یعنی با همان کاری که انجام داده‌ای تا گردن نفس را بشکنی، می‌خواهد گردن‌کشی کند!‏ این بیماری نفس انسان است به نام «عُجب» که جلوگیری از آن واقعاً سخت است.
  • مثلاً وقتی به نفس خودت می‌گویی که در مقابل خدا سجده کن، ابتدا مخالفت می‌کند و نمی‌پذیرد، اما اگر بتوانی او را به سجده کردن وادار کنی، بلافاصله وقتی سرت را از سجده برداری مهم می‌زند و می‌گوید: «ولی عَجب سجدۀ قشنگی کردم!» یعنی خودپسندی می‌کند.

عذرخواهی از گناهان مهم‌تر از گناه نکردن است/ چون عذرخواهی، انسان را ذلیل خدا می‌کند

  • چرا عذرخواهی کردن ما از بابت گناهان ما مهم‌تر از گناه نکردن است؟ چون عذرخواهی کردن در مقابل خدا انسان را خوار و ذلیل می‌کند و همین ذلیل شدن در مقابل خدا برای خدا مهم است نه اینکه «گناه نکنیم و از گناه نکردن دچار عُجب شویم.» اصلاً به همین خاطر است که گاهی خداوند بنده‌اش را رها می‌کند که گناه کند تا دچار عُجب نشود چون خدا می‌داند که گناه برای بندۀ مؤمن از عُجب بهتر است (إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ‏ مَا ابْتُلِیَ‏ مُؤْمِنٌ‏ بِذَنْبٍ‏ أَبَداً؛ کافی/ج2/ص313)

اگر خواهش و تمنا برای قبولی عمل نباشد، همۀ طاعت‌های سی روز ماه رمضان از بین خواهد 

  • همین الان می‌توانید اثر اهتمام برای قبولی عمل را بر روح و جان خود امتحان کنید. به درگاه خدا منّت‌کشی کنید و بگویید: «خدایا! خواهش می‌کنم، این ماه رمضان را از من قبول کن! درست است که طاعت‌های من اصلاً به درد نمی‌خورد ولی التماس می‌کنم که قبول کنی» ببینید با همین مناجات کوتاه چه اتفاقی در روح ما می‌افتد؟ «تذلل» و نورانیت. همین که شروع می‌کنی به التماس برای قبولی عمل، باصفا می‌شوی.
  • اگر این خواهش و تمنا برای قبولی عمل نباشد، و این تذلل نباشد همۀ طاعت‌های و مناجات‌های سی روز ماه رمضان از بین خواهد رفت و دست خالی خواهیم ماند.

تذلل نفس هدف طاعت است و اگر بعد از طاعت به تذلل نرسیم، معلوم است طاعت ما درست نبوده

  • تذلل نفس هدف طاعت است و اگر طاعت کرده باشیم ولی به تذلل نرسیم، معلوم می‌شود که یک جایی از طاعت ما اشتباه بوده است. این تذلل در پیشگاه خداست که آدم را حفظ می‌کند. ضجه زدن و تمنای قبولی نماز کردنِ بعد از نماز است که آدم را حفظ می‌کند و الا اگر این تمنا نباشد چه بسا خود نماز آدم را فاسد کند. چون اگر این تمنا نباشد، عُجب خواهد آمد.
  • حالا که آخر ماه رمضان است دو تا کار باید انجام دهیم: 1- تمنا کنیم که خدا طاعت‌های ما را قبول کند 2- از طاعت‌ها و عبادت‌هایی که انجام داده‌ایم استغفار کنیم و بگوییم «خدایا! ببخش که این عبادت‌ها و طاعت‌های ما ناقص بود و اصلاً متناسب شأن تو نبود. اصلاً این عبادت‌های ما را ندیده بگیر.» این حالت است که می‌تواند برای ما تذلل و فروتنی بیاورد.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۲
مجید شهشهانی

دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی-6

عامل دلزدگی از تقوا/ چرا خیلی‌ها زندگی اهل تقوا را سرد و بی‌مزه می‌دانند؟/ آسیب‌شناسی امر ترجمۀ مفاهیم معنوی/ راه عملی‌تر برای ایجاد محبّت نسبت به تقوا چیست؟

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام علیرضا پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. یکی از اولین نکاتی که پس از مرور فهرست و متن کتاب «شهر خدا» متوجه می‌شوید این است که این کتاب صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسش‌های کلیدی جوانان پاسخ می‌دهد و عملاً «دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» را ارائه کرده است. و البته ناشر در ابتدای کتاب به این نکته اشاره کرده است. در روزهای گذشته، بخش اول تا سوم گزیدۀ این کتاب که مستقیماً به سوالاتی در مورد ماه رمضان پاسخ می‌داد با عنوان کلی «رازهای روزه‌داری» منتشر شد. اکنون در روزهای پایانی این ماه معنویت و عبادت، گزیده‌هایی از مباحث معنوی و اخلاقی این کتاب را طی چند شماره و با عنوان «دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» منتشر می‌کنیم. قسمت ششم از این مجموعه را در ادامه می‌خوانید. در قسمت پیشین. در مورد معنای تقوا و اهمیت آن صبحت شد. اینک ادامۀ بحث تقوا را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

{1. دلبری تقوا}

علاقۀ انسان‌ها به رفتار فعّالانه و توجّه به گرایش‌های مثبت خود

حالا باید پرسید چرا در جریان معنا کردن تقوا، بر وجه ایجابی و اثباتی آن، در مقام انگیزه و عمل تأکید ورزیدیم؟ و چه فایده‌ای بر توجه به این بعد، مترتّب است؟

ما آدم‌ها معمولاً دوست نداریم صرفاً رفتار و انگیزه‌های منفعلانه داشته باشیم؛ و حق هم هست. علاقه داریم با عملکرد فعّالانه به کارهای مثبت بپردازیم؛ و در کنار توجه به ترس‌ها و هراس‌ها، به علاقه‌ها و عاطفه‌های مثبت خود نیز توجه کرده، با تجلّی دادن آنها، به سوی دوست‌داشتنی‌های خود قدم برداریم. ما فقط دشمن نداریم، دوست داشتنی‌ها و آرمان‌هایی هم داریم، که نه‌تنها بد نیستند، بلکه بسیار ارزشمند و خوب هم می‌توانند با‌شند.

ضرورت توجه به زیبایی‌های تقوا، در کنار بعد سلبی آن

اگر برای ما تقوا طوری معرفی بشود که تنها بُعد سلبی آن مورد توجه قرار گیرد، آن‌گاه ما صرفاً خود را به تقوا «مجبور» خواهیم دید؛ و از سر «اضطرار» با آن کار خواهیم داشت. در حالی که باید تقوا برایمان محبوب نیز باشد؛ و غیر از ضرورت، زیبایی آن را هم ببینیم، و از تصوّر تحقّق آن در روح خود احساس لذت بکنیم.

دیدن زیبایی‌های یک امر معنوی، و محبوب قرار دادن آن در دل، یک امر خدایی است، که فرمود: «وَ لکِنَّ الله حَبَّبَ اِلَیکُمُ الإیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُم؛ و اما خدا ایمان را محبوب شما نمود و آن را در دل‌هایتان بیاراست.»(1) تردیدی نیست با جامع‌نگری و درک دقیق داشتن از مفاهیم دینی، می‌توانیم به درک زیبایی‌های این مفاهیم و درج محبت آنها در دل بهتر دسترسی پیدا کنیم.

عامل دلزدگی از تقوا

اگر در دلِ تقوای خوبان، آن عشق و اشتیاق را نبینیم، و برداشت غلطی از تقوا داشته باشیم، از دور نسبت به تقوا دل‌زدگی پیدا خواهیم کرد؛ امری که برای خیلی از آدم‌ها رخ داده است. مثلاً فکر می‌کنند اهل تقوا فقط دارند می‌ترسند؛ فرار می‌کنند؛ مدام مانند مریض‌هایی که دستور پرهیز غذایی دارند، و خودشان هم از وضعشان ناراضی‌اند، پرهیزگاری می‌کنند، و دست به سیاه و سفید دنیا نمی‌زنند؛ چون از خدا حساب می‌برند، و جرأت خطا به خود نمی‌دهند؛ آن‌هم با تصوّر ابتدایی و غلطی که عوام از مفهوم خداترسی دارند؛ که آرامش و اطمینان را از زندگی انسان سلب می‌کند؛ چه رسد به محبت، که اساساًً در چنین فضایی نوبت به آن نمی‌رسد. چرا خیلی‌ها زندگی اهل تقوا را سرد و بی‌مزه می‌دانند؟ آیا ناشی از همین‌گونه تصورات ناقص و در نتیجه باطل نیست؟

توجه به جنبه‌های ایجابی تقوا، یکی از عوامل دلبری تقوا

در حالی که اگر به بخش‌های ایجابی تقوا نگاه کنیم، همان‌گونه که در دل ترس یک مادر، در جریان نگه‌داری کودک دلبندش، ابتدا موجی از عاطفه و عشق را می‌بینیم، در باطن ترسِ اهل تقوا هم ابتدا چنین امواجی را مشاهده خواهیم کرد. و همان‌طور که در چشم‌های نگران و محافظه‌کار یک مادر، که با شدت و حدّت از هر عاملی که فرزندش را به‌خطر بیندازد، پرهیز می‌کند، امیدها و آرزوهای لطیف و ظریفی را مشاهده می‌کنیم، در متن پرهیز باتقواها هم، نور زیبای امید و آرزو‌های دوست‌داشتنی خاصی را ملاحظه خواهیم کرد.

همچنان‌که یک مادر نسبت به کودک خود، اهل ترس و نگرانی است، هیچ‌گاه صرفاً منفعلانه عمل نمی‌کند و فعّالانه برخورد کردن او را در پرورش کودکش به‌راحتی می‌توانیم ببینیم، در منش اهل تقوا نیز یک فعالیت مداوم و خستگی‌ناپذیری برای رشد گوهر معنویشان را می‌توانیم احساس کنیم.

یکی از عوامل مهم دلبری مفاهیم معنوی این است که تجلّی آن مفاهیم را در وجود اهل آن و تحقّق آن را در رفتار ایشان ببینیم.

راه عملی‌تر برای ایجاد محبّت نسبت به تقوا

راستش اشکال اینجاست که آدمِ درست و حسابی باتقوا کمتر دیده‌ایم. و الا باید تاکنون تقوا از ما خیلی دلبری کرده باشد. غیر از آنچه در زمینۀ آگاهی کامل و نگاه جامع نسبت به مفهوم تقوا گفته شد، راه عملی‌تری که برای ایجاد محبت نسبت به تقوا می‌توانیم در پیش بگیریم این است که لباس تقوا را در قامت برازندۀ اهل تقوا نظاره کنیم. بی‌شک دل که چه عرض کنم، روح از جسم ما خواهد ربود.

این اتفاقی است که یکبار افتاده است. آقای همام که شأن او خطبۀ همام را نازل کرد و به دلیل اصرار او، توصیف متّقین بر لبان دُرَربار امیرالمؤمنین(‌‌روحی‌لکلامه‌الفداء) جاری شد، آن‌قدر مست و مدهوش اوصاف اهل تقوا شد، که در همان سرمستی و دلدادگی جان داد و روحش برای ابد به آسمان‌ها پرواز کرد.

برای علاقه‌مند شدن به تقوا کافی است یک متّقی را از نزدیک ببینیم؛ با او زندگی کنیم و ظرائفِ فضائلش را احساس کنیم. آن‌وقت مسحور زیبایی‌های وصف‌ناشدنی او خواهیم شد. که امام صادق(ع) فرمود: «الْمُتَّقِی مَحْبُوبٌ عِنْدَ کُلِّ فَرِیقٍ؛ متقی نزد هر فرقه‌ای محبوب است.»(2) مگر ممکن است متّقی را ببینیم و شیفتۀ او نشویم؟

{2. غلبۀ ترس و ترک در تقوا}

آسیب‌شناسی امر ترجمۀ مفاهیم معنوی

‌اما راستی چرا در بیان معنا و مصداق تقوا، وجه سلبی و خوفی آن معمولاً غلبه پیدا می‌کند؟ و آیا بهتر است که این‌چنین نباشد؟ آیا تعلیمات و تبلیغات دینی ما دچار آشفتگی است، یا تصورات ابتدایی ما از تقوا «طبیعتاًً» دچار چنین آسیب‌هایی می‌شود؟

شکی نیست که جریان تعلیم و تبلیغ مفاهیم دینی و معنوی، به توسعه‌ و تکامل مداوم نیازمند است؛ و امید به بهبود و رفع کمبود‌های آن فراوان. اما در مورد تقوا و بسیاری از مفاهیم معنوی، باید به آسیب‌های رایج در مقام برداشت‌های ابتدایی توجه داشت.

به‌هرحال مفاهیم معنوی به‌سادگی قابل معاینه و قابل مقایسه با امور مادی که فهمیدنی‌ترند، نیستند؛ و از پیچیدگی‌های خاص خود برخوردارند. این موجب می‌شود، که ما همیشه احتمال هر نوع سطحی‌نگری و سوءبرداشت را برای خود بدهیم. چون هم تجربیات معنوی به‌سادگی قابل انتقال نیستند و هم درک آدم‌ها، با همۀ تفاوت‌هایی که دارند، به‌سادگی و در یک سطح با مفاهیم کنار نمی‌آیند. و این، کار تفهیم و تفاهم را دشوار می‌کند. خصوصاً آنکه در فضای فعلی جامعۀ بشری، دشمنان معنویت هم بیکار ننشسته‌اند، و با انواع وسایل از هر نوع به اشتباه انداختن فروگذار نمی‌کنند.

علت غلبۀ جنبۀ سلبی تقوا: 1. تقدّم رفع خطر بر جلب منفعت 2. وسعت دامنۀ تخریبی یک اشتباه

‌اما در مورد تقوا باید گفت: یک حقیقت مهم باعث غلبۀ جنبۀ سلبی تقوا بر جنبۀ ایجابی آن می‌شود. و آن این است که اولاً به طور طبیعی خوف و برطرف کردن خطر، همیشه خود را بر شوق و جلب منفعت مقدم می‌دارد.

شما اگر به چیزی علاقه داشته باشید، و به آن دست یافته باشید، اگر خطری آن را تهدید کند، قبل از هر چیز ابتدا از آن رفع خطر می‌کنید. و اگر به آن دست‌نیافته باشید، ولی امید دست‌یابی به آن برای شما وجود داشته باشد، در صورتی‌که عواملی بخواهند شما را برای همیشه از آن محروم کنند، ابتدا آن عوامل را از بین می‌برید؛ که امید برای وصال به مطلوب باقی بماند و امکان تلاش از بین نرود. این یک استدلال عقلی بر اساس درکی است که از انسان داریم.

ثانیاً، در مورد تقدم «ترک بدی‌ها»، نسبت به «انجام خوبی‌ها» نیز می‌توانید در رفتار عادی و روزمرۀ خود این واقعیت را مشاهده نمایید. چنان‌که گاهی در کنار بسیاری از خوبی‌ها، ایجاد یک خرابی، می‌تواند ثمرۀ همۀ زحمات شما را از بین ببرد. و یک اشتباه ممکن است بین شما و موفقیت، و بین شما و دوستان نزدیکتان آن‌چنان فاصله‌ای بیندازد که قابل جبران نباشد.

البته توجه می‌فرمایید که ما در زندگی عادی معمولاً چنین اشتباهات نامعقولی نمی‌کنیم؛ و این می‌تواند درک توضیح ما را دچار اشکال کند. ولی با کمی تأمّل می‌توانیم این حقیقت را، که اهمیت ترک بدی‌ها از انجام خوبی‌ها بیشتر است؛ بپذیریم.

نگاهی به روایات

در روایات و روش‌های تربیتی آیات قرآن هم می‌شود تأییدهای فراوانی برای این معنا پیدا کرد. در مورد اولویت داشتن ترک بدی‌ها بر انجام خوبی‌ها در کلامی از امیرالمؤمنین علی(ع) این تصریح به‌خوبی دیده می‌شود که فرموده‌اند: «اِجتنابُ السَّیِّئاتِ أَولی مِن اِکتسابِ الحَسناتِ؛ دوری کردن از بدی‌ها مهم‌تر از انجام خوبی‌هاست.»(3)

و اساساًً این قاعدۀ مهم اخلاقی بسیار مشهور است که ترک گناه از کسب ثواب اهمیت بیشتری دارد. شما می‌توانید این مطلب را در برخی از مقاطع خاص معنوی هم مشاهده کنید.

مثلاً گاهی وارد شدن یک اشتباه در نماز، تمام نماز را باطل می‌کند. یا در بحث اخلاص، داخل شدن یک درصد نیّت غیر خدایی، کلّ عمل را فاسد می‌نماید، و دیگر به بقیۀ بخش‌های خوب نیّت شما اعتنایی نمی‌شود.

خُب وقتی اساساًً ترک بدی‌ها بر انجام خوبی‌ها اولویت داشته باشد، در تقوا هم که بناست دربردارندۀ همۀ فضائل باشد، این تقدیم باید پیدا باشد؛ و هست. این تلاش برای خودداری از گناه و انفعال در مقابل بدی‌ها، نه‌تنها خود، حُسن برجستۀ تقواست، چه رسد به اینکه بخواهد چیزی از حسن فعّال بودن و بخش‌های ایجابی تقوا بکاهد، بلکه ناشی از روحیۀ فعّالی است که در اهل تقوا پدید می‌آید و انسان را برای رسیدن به خدا به تلاش وادار می‌کند.

علت ترجیح ترس بر امید در معنای تقوا

‌اما در مورد ترجیح ترس بر امید در معنای تقوا، بدون آنکه بخواهیم به بحث خوف و رجاء بپردازیم که مجال مفصّل و مستقلی می‌خواهد و در این مختصر فرصت آن نیست، باید گفت برای ترکِ بدی‌ها بیشتر ترس است که به‌کار می‌آید تا امید. هرچند این دو همیشه باید با هم باشند تا کارکرد مطلوب خود را داشته باشند، ولی برای تقوا اگر ترک اولویت دارد، لااقل به مناسبت آن، ترس هم ترجیح پیدا می‌کند.

لذا وقتی گفته می‌شود «پرهیز»، معنای ترک و ترس هر دو به ذهن می‌رسند و به‌جا هم هست. امام صادق(ع) دربارۀ اهل خوف می‌فرمایند: «إِذَا خَافَ هَرَبَ وَ إِذَا هَرَبَ نَجَا؛ وقتی ترسید فرار می‌کند، و وقتی فرار کرد، نجات پیدا می‌کند.»(4) خوف عامل گریز و فرار می‌شود که نتیجۀ آن نجات است.

تفاوت ترس تقوا با ترس‌های زندگی

‌اما آنچه مهم است این است که بدانیم این ترس، از نوع همان ترس‌های نابودکننده و آرامش‌بَرَنده‌ای نیست که ما در هراس‌های زندگی مدام آن را تجربه می‌کنیم و از آن رنج می‌بریم. ترس عاشقانه و ترس ناشی از امید، نمونه‌هایی از ترس‌های گرمابخش و نیروزا هستند که نه‌تنها وجود انسان را سرد نمی‌کنند، بلکه روح انسان را به پرواز درمی‌آورند و قلب را قوّت می‌بخشند.

تصوّر ترس عاشقانۀ اهل تقوا

کسانی که می‌خواهند با شیرینی تقوا آشنا شوند، چاره‌ای ندارند جز اینکه ترس عاشقانه را تجربه کنند و یا لااقل آن‌قدر فکر کنند که بتوانند آن را تصوّر، امکانش را تصدیق و در نهایت آن را تمنّا نمایند.

چرا سخت باشد تصوّر این گونۀ ترس: که بعضی‌ها از «از دست دادن خدا» می‌ترسند، چون او را دوست دارند، و یا از «به دست نیاوردن خدا» می‌ترسند، چون او را دوست دارند، و یا از «فاصله گرفتن از خدا» می‌ترسند، چون نزدیک بودن به او را دوست دارند. و هر چقدر این دوست داشتن افزایش پیدا می‌کند، آن ترس هم فزونی می‌یابد. به حدی که گاهی از شدت این ترس، که از شدت آن محبت است، از عذاب دوزخ می‌ترسند و از یاد آن نالان می‌شوند.

حالا ببینیم رابطۀ رمضان با تقوا چیست و چگونه روزه آورندۀ تقواست و امید دستیابی به آن را در دل انسان زنده می‌کند؟  . . . .

 

* فهرست تفصیلی کتاب «شهر خدا» را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.

___

1. سوره حجرات، آیه 7.

2. بحارالأنوار، ج67، ص294، باب 56.

3.  کشف الغمّه، ج1، ص75.

4. مستدرک الوسائل، ج12، ص168، ح13792.

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۰
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-26

رابطۀ محبت، مبارزه با نفس و اخلاص /محبت خودخواهانه به دنبال تصاحب و فداکردن محبوب برای محب است، و عکس آن محبت غیرخودخواهانه است / در نگاه غرب، عشق تصاحب‌کننده ترویج می‌شود / فیلم‌های عشقی غربی، خودخواهی را افزایش می‌دهند نه محبت را  

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و ششمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (8.62 مگابایت)

 

رابطۀ محبت و مبارزه با نفس از دریچۀ اخلاص/ عمل بدون اخلاص، ذاتاً نمی‌تواند کسی را مقرب کند

  • بحث رابطۀ محبت و مبارزه با هوای نفس هنوز کامل نشده و نیاز به تأمل بیشتری دارد. در جلسه قبل از باب ذلت نفس در مقابل کبریایی خدا وارد بحث محبت شدیم، و در این جلسه از باب مفهوم دیگری به نام «اخلاص»، وارد بحث محبت می‌شویم، تا مسیر اصلی بحث را بهتر ببینیم.
  • اخلاص یکی از مفاهیم برجستۀ دینی است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «اخلاص غایت دین است؛ الْإِخْلَاصُ غَایَةُ الدِّین»‏(عیون الحکم/ص20)، یعنی در نهایت می‌خواهیم به این نقطه برسیم. اخلاص نه تنها غایت دین است بلکه از همان ابتدای حرکت مورد نیاز است چون خداوند هیچ عمل غیرمخلصانه‌ای را نمی‌پذیرد.
  • اینکه خداوند عمل بدون اخلاص را نمی‌پذیرد، چه معنایی دارد؟ آیا معنایش این است که عمل شما واقعاً عمل است ولی خداوند آن را نمی‌پذیرد و خوشش نمی‌آید؟ یا معنای آن این است که عمل بدون اخلاص، اصلاً عمل نیست که بخواهد شما را به سمت خدا حرکت دهد. نپذیرفتن عمل، بر اساس تعارف و سلیقه که نیست. عمل بدون اخلاص ذاتاً نمی‌تواند کسی را مقرب کند. این عمل مخلصانه است که اثر وضعی در عالم دارد و می‌تواند مکان شما را در عالم تغییر دهد و شما را بالاتر ببرد. در مسیر مبارزه بانفس قرار بود نفس را ذلیل و کوچک کنیم نه اینکه به نفع نفس کارهای خوبی انجام دهیم. اینکه عمل غیر مخلصانه پذیرفته نمی‌شود، دلیلش این است که ذاتاً قابل پذیرش نیست و بدون اخلاص در واقع هیچ اتفاقی نیافتاده است. 
  • ماهیت حرکت تعالی بخش انسان از ابتدا تا انتها این است که خلاف نفس خود عمل کند، نفسی که همه چیز را مال خود می‌کند. نفس حتی کارهای خوب مانند نماز اول وقت را هم مال خود کرده و به نفع خود مصادره می‌کند. اینجا است که خدا گاهی اوقات شما را با کار مهمتری از نماز، امتحان می‌کند که ببیند آیا باز هم به دنبال نماز اول وقت می‌روی یا به دنبال کاری که ضروری‌تر است و بر نماز اول وقت اولویت دارد، می‌روی؟

عملی مخلصانه‌تر است که علیه خودت باشد، نه به نفع خودت

  • چه عملی مخلصانه‌تر است؟ عملی که علیه خودت باشد، نه به نفع خودت. یعنی عمل باید طوری باشد که تذلل در مقابل خدا را تشدید کند. شرط عمل مخلصانه این است که برای کسب وجاهت و محبوبیت نزد مردم نباشد، چون چنین عملی به عمل برای خود و به نفع خود منجر می‌شود. وقتی که گفته می‌شود اخلاص این است که عمل تو برای دیده شدن توسط مردم نباشد، یعنی برای خودت نباشد. عدم اخلاص، کشاندن به طرف خود است و اخلاص برای خدا کار کردن است.

دو مدل زندگی: 1. علاقه به تصاحب کردن برای خود 2. علاقه به تصاحب شدن توسط «او»

  • ما دو نوع زندگی داریم. به بیان دیگر دو نوع نگاه و درک از حیات وجود دارد که کاملاً مجزا از یکدیگرند و در همه زندگی جاری است. در نگاه اول انسان همه چیز را به سمت خودش می‌کشد. اگر علاقه‌ای هست، محور همه آنها خودش است. معیار اینکه از چه کسی خوشتش می‌آید، این است که چه کسی به نفع او بوده است. در این نگاه به زندگی، خودت محور هستی و تلاش می‌کنی همه چیز را برای خودت تصاحب کنی. این نگاه، نگاهی برخلاف اخلاص است.
  • اما در نگاه دوم، علت همه محبت‌ها  و تلاش‌ها، تصاحب کردن نیست، بلکه تصاحب شدن است. دوست داری به سمت «او» کشیده شوی، نه اینکه همه چیز را به سمت خودت بکشی. این‌ دو مدل نگاه در مقابل یکدیگر قرار دارند. بعضی‌ها هیچگاه به بلوغ کافی برای درک زندگی نوع دوم نمی‌رسند.
  • در مدل اول زندگی، شما فقط به این فکر می‌کنی که چه چیزی را دوست داری؟ چه چیزی را می‌خواهی؟ ولی در مدل دوم زندگی مدام می‌پرسی «او» چه چیزی را دوست دارد؟ او از چه چیزی خوشش می‌آید؟ این‌ها دو نگاه و دو نوع حس و دو نوع محبت هستند که یکی تلاش می‌کند همه چیز را به سمت «من» بکشد و دیگری فقط به دنبال «او» است.

محبت خودخواهانه به دنبال تصاحب و فداکردن محبوب برای محب است، اما محبت غیرخودخواهانه در پی فدا کردن محب برای محبوب است / در نگاه غرب، عشق تصاحب‌کننده ترویج می‌شود/فیلم‌های عشقی غربی، خودخواهی را افزایش می‌دهند نه محبت را

  • ارتباط محبت با اخلاص هم اینجا مشخص می‌شود که محبت شدیدی که آدم را ذلیل معشوق می‌کند؛ محبتی است که در آن دوست داری تصاحب بشوی، نه اینکه تصاحب بکنی. آن «اشد حباً» که در قرآن فرمود «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/160)، هم از همین جنس است.
  • اگر مردم زشتی محبت در مدل اول را به درستی درک می‌کردند دیگر کسی علاقه‌ای به دیدن فیلم‌های عشقی امروزی نداشت و این نگاه که تلاش می‌کند دیگری را به تصاحب خود درآورد را مشمئزکننده می‌دید. در نگاه غرب، عشقی ترویج می‌شود که عاشق تلاش می‌کند همه چیز را به نفع خودش مصادره کند و این نگاه، خودخواهی‌های عمیقی را به میان خانواده‌ها آورده است، نه محبت را. ولی توصیه دین این است که کسی که خانواده تشکیل می‌دهد، به میل خانواده رفتار کند و فقط به دنبال نفع و ضرر خودش نباشد. (مثلا: مؤمن به اشتهاى خانواده خود غذا مى خورد و منافق خانواده اش به اشتهاى او غذا مى خورند؛ الْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَةِ عِیَالِهِ، وَ الْمُنَافِقُ یَأْکُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِه؛ وسائل الشیعه/21/542)‏ غرب از راه‌های مختلف تلاش می‌کند زن و مرد به موجودات خودخواهی تبدیل شوند که در اثر محبت به خویشتن، همه چیز را به سمت خویش بکشد.
  • تلاش برای اینکه فقط به دنبال خودت و تصاحب کردن منافع نباشی، تمرین اخلاص است. محبت منهای تصاحب کردن است که ارزش دارد ولی امروزه خیلی کم فهمیده می‌شود.

راز حسادت به ولیّ خدا/کسی که به دنبال تصاحب کردن است، وقتی توجه ویژه خدا به بنده‌ای دیگر را می‌بیند، به او حسادت می‌کند

  • محبت کردن براساس تصاحب شدن چه فرقی با محبت براساس تصاحب کردن دارد؟ شرح حال کسی که براساس تصاحب شدن محبت می‌کند این است که می‌گوید: «گر از درت برانی، ور نزد خود بخوانی، رو کن به هرکه خواهی، گل پشت و رو ندارد».
  • اما در عشق‌های زمینی این حرف معنی ندارد که معشوق برای دیگران باشد. چون عاشق فقط به دنبال تصاحب کردن است. ولی در عشق به خدا و اهل بیت(ع) این‌طور نیست و اتفاقاً راز حسادت به ولی خدا در اینجا معلوم می‌شود. کسی که با ادعای محبت به خدا به دنبال تصاحب کردن بوده است و اخلاص نداشته؛ هنگامی که می‌بیند خدا کس دیگری را مورد محبت و لطف قرار داده، ناراحت می‌شود و می‌گوید من آمده‌ام و تو را عبادت کرده‌ام، آن‌وقت تو به کس دیگری محبت می‌کنی؟! پس من هم به او حسادت می‌کنم.
  • این برخوردهای از روی حسادت با حضرت علی(ع) بسیار زیاد بوده است. چون کسانی که اندک خدمتی به اسلام و پیامبر اکرم(ص) کرده بودند، توقع داشتند رسول خدا(ص) را در باند و جریان خودشان تصاحب کنند. ولی وقتی محبت‌های ویژه پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) را می‌دیدند، کُفرشان درمی‌آمد و به علی(ع) حسادت می‌کردند. در حالی که اگر محبت این دسته برای تصاحب شدن بود، نه برای تصاحب کردن، باید به پیامبر(ص) می‌گفتند: «رو کن به هرکه خواهی، گل پشت و رو ندارد».

روزه چه تأثیری روی اخلاص دارد؟/ در روزه از تلاش برای تصاحب کردن دست برمی‌داری

  • حضرت زهرا(س) می‌فرماید: «خداوند روزه را برای تثبیت اخلاص قرار داد؛ فَجَعَلَ اللَّهُ...الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلَاصِ»(احتجاج/1/99) طبق فرمایش حضرت ثمرۀ روزه کسب اخلاص است. اما باید دید که روزه چه ارتباطی با اخلاص دارد و چه تأثیری روی اخلاص دارد؟
  • وقتی روزه می‌گیری و از خوردن و آشامیدن پرهیز می‌کنی، امکان اخلاص پیدا می‌کنی. روزه ترک طبیعی‌ترین چیزهایی است که نفس دوست دارد. در روزه از تلاش برای تصاحب کردن دست برمی‌داری. کسب اخلاص هم چیزی از جنس تصاحب شدن است، نه تصاحب کردن. البته کسب اخلاص کار سختی است.

دو روایت در باب محبت

  • امام محمد باقر(ع) می‌فرمایند: «اگر خواستی ببینی که در تو خیری هست، به قلبت نگاه کن. اگر اهل طاعت خدا را دوست داشتی و از اهل معصیت خدا بدت می‌آمد، پس در تو خیری هست. و اگر از اهل طاعت خدا بدت می‌آمد، و اهل معصیت را دوست داشتی در تو خیری نیست و خدا هم از تو خوشش نمی‌آید و انسان با همان چیزی است که دوستش دارد؛ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب‏ّّ»(کافی/2/127).‏
  • امام صادق(ع) می‌فرمایند: «هر کس که به خاطر خدا دوست داشته باشد و به خاطر خدا دشمنی کند و به خاطر خدا عطا کند از کسانی است که ایمانش کامل شده است؛ مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطى‏ لِلَّهِ، فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَ إِیمَانُه»(کافی/‏2/124)

لحظه‌ای که به سهولت می‌توان اخلاص را تجربه کرد در محبت اهل‌بیت(ع) است

  • اهل‌بیت(ع) در این شرایط یک فرصت استثنایی هستند که حتی آدم‌های خودخواه هم می‌توانند اهل‌بیت(ع) را دوست داشته باشند. دلیلش هم این است که محبت به ائمه(ع) آدم را می‌سوزاند و در اوج محبت است که دیگر خودت نیستی و فقط او هست. آن لحظه‌ای که به سهولت می‌توان اخلاص را تجربه کرد در محبت اهل‌بیت(ع) است. این مطلب را در روضه‌ها و مظلومیت‌های اهل‌بیت(ع) می‌توانی تجربه کنی که دیگر برای خودت نیستی و برای دیگری می‌سوزی. اگر در این حال به تو بگویند که این عزاداری، پاداش و اجر هم دارد، می‌گویی: من به دنبال پاداش نیستم. من نیامده‌ام چیزی را تصاحب کنم. من می‌خواهم برای او باشم، برای حسین(ع) و بچه‌های حسین(ع)...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا و اینجا و اینجا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۰
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-25

فلسفۀ همه رنج‌ها در مسیر مبارزه با نفس، تذلل نفس در برابر خداست /«فناء فی الله» یعنی نهایت ذلت در مقابل خدا / راه میان‌بُر «مبارزه با نفس»، کمک گرفتن از محبت اهل بیت(ع) است/ محبت به اولیاء خدا نفس را در مقابل خدا ذلیل می‌کند/ اگر محبت عمیق شود، عاشق ذلیل معشوق می‌شود

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی می‌کند و پایان‌بخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در بیست و پنجمین جلسه را می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (9.25 مگابایت)

 

هدف مهم مبارزه با هوای نفس، ذلیل کردن نفس در مقابل پروردگار عالم است/ «فناء فی الله» یعنی نهایتِ ذلت در مقابل خدا/ فلسفۀ همه رنج‌ها در مسیر مبارزه با نفس، تذلل نفس در برابر خداست

  • در جلسه گذشته به بحث رابطه محبت با مبارزه با هوای نفس رسیدیم. یکی از اهداف مهم ما در مبارزه با هوای نفس، ذلیل کردن نفس در مقابل پروردگار عالم است. ذلیل شدن در مقابل خدا، به این معنا است که در مقابل کس دیگری کرنش نخواهد کرد. ذلیل شدن در مقابل خدا، تنها راه عزیز بودن در مقابل غیرخدا است.
  • ما در هر رکعت نماز، دو مرتبه سجده می‌کنیم و با تمام وجود خم می‌شویم و صورت را روی زمین می‌گذاریم. چنین عبادتی را امروزه در سایر ادیان نمی‌بینیم. ما رسماً سجده می‌کنیم و به آن افتخار می‌کنیم، در حالیکه سجده هیأت بدن آدم را در وضعیت خوبی قرار نمی‌دهد ولی چون این اظهار ذلت در مقابل خدا است ما با افتخار آن را انجام می‌دهیم. ذلت مقابل خدا، مهم است و باید بدان پرداخت.
  • «الله اکبر» که در ابتدای نماز است و مهمترین جایی است که باید حضور قلب در آن داشته باشی، باز هم صحبت از کبریایی خدا است و اشاره به ذلتی دارد که ما در مقابل خدا داریم. این مطلب را خیلی باید با خود تمرین کنیم که من باید پیش خدا ذلیل شوم. عرفا از این مطلب با عبارت «فناء فی الله» یاد می‌کنند. فناء فی الله یعنی نهایتِ ذلت و فروتنی در مقابل پروردگار عالم.
  • زشتی کلمه تکبر در مورد خدا وجود ندارد و خداوند رسماً خودش را متکبر معرفی می‌کند. خداوند با ما رابطه کبریایی دارد و ما رابطه ذلیلانه با خدا داریم. اولین بیماری‌ای که ما باید در خودمان از بین ببریم، تکبّر است و فلسفۀ همه رنج‌ها و اذیت‌هایی که در مسیر مبارزه با نفس تحمل می‌کنیم، تذلل نهایی نفس است.

اغلب کسانی که متکبر هستند، باور نمی‌کنند که متکبر هستند / تکبر، روزانه رشد می‌کند و به راحتی نمی‌توان آن را از بین برد

  • مبارزه با تکبر بسیار مهم است، چون ابلیس هم فقط یک‌بار به خدا گفت: نه! خدا در موردش فرمود: او تکبر کرده و جزء کافران است «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»(بقره/34). همچنین قرآن در مورد کسی که دعا نمی‌کند، می‌فرماید تکبر کرده است: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»(غافر/60) (امام سجاد(ع) در شرح این آیه می‌فرماید: فَسَمَّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً، وَ تَرْکَهُ اسْتِکْبَارا؛ دعای 45صحیفه سجادیه)  علی‌رغم این تکبری که مورد تصریح قرآن است، اغلب کسانی که متکبر هستند، باور نمی‌کنند که متکبر هستند. به علاوه تکبر، روزانه رشد می‌کند و به راحتی نمی‌توان آن را از بین برد.

نماز، مهمترین برنامۀ تربیتی برای از بین بردن تکبر در مقابل خدا است/ با گفتن «خدایا دوستت دارم» نمی‌توان تکبر را از بین برد

  • مهمترین برنامه تربیتی برای اینکه انسان تکبری در مقابل خدا نداشته باشد نماز است و مهمترین ذکر نماز، الله اکبر است. با یادآوریِ کبریایی خدا باید با تکبر خودت مبارزه کنی و الا با قربان صدقه رفتن برای خدا و گفتنِ اینکه «خدایا من دوستت دارم و ...» نمی‌توان تکبر را از بین برد. یک متکبر باید تکبر ما را از بین ببرد و با تکبر خدا است که تکبر ما از بین می‌رود.

مهمترین آرزوی فطری انسان بزرگ شدن است/ راه درست بزرگ شدن، اتصال به بزرگ است نه تکبر/ اگر انسان خودش را در نهایت کوچکی ببیند، به بزرگ متصل می‌شود

  • مهمترین آرزوی فطری انسان بزرگ شدن است و خدا این علاقه به بزرگ شدن را در وجود انسان‌ها قرار داده است. به حدی که تکبر در مواردی مانند حب مقام ظهور پیدا می‌کند و عده‌ای دنیا و آخرت خود را برای آن می‌گذارند. حب مقام یک جلوه تکبر است ولی آخرین صفتی است که از قلوب صدیقین خارج می‌شود. درست است که تکبر بد است ولی یک ریشۀ فطری دارد که منحرف شده است. فطرت الهی ما می‌گوید: «ما می‌خواهیم بزرگ شویم»، ولی اگر عجله کنیم و مسیر غلطی را برای بزرگ شدن انتخاب کنیم، اسم ما متکبر خواهد بود.
  • راه درست برای بزرگ شدن، متصل شدن به بزرگ است؛ به خدای بزرگ. علاقه به کبریایی که در وجود انسان هست، اگر بد و غلط ارضاء شود، تکبر حاصل می‌شود و اگر درست ارضاء شود، «متصل شدن به بزرگ» حاصل می‌شود. اگر انسان خودش را در نهایت کوچکی ببیند، به بزرگ متصل می‌شود. ولی به این راحتی‌ها نیست، خیلی سجده می‌خواهد، خیلی تذلل می‌خواهد.

پنج قدم برای توجه و تذلل در نماز

  • به این ظاهر و هیأت خودت در نماز توجه کن، جسم تو در نماز در چه شرایطی قرار می‌گیرد؟ این خاکساری را ببین! سجده، نوعی ادب است پس آن را درست اجرا کن. در نماز برای اینکه توجه پیدا کنی، قدم اول: توجه به رفتار است، قدم دوم: توجه به گفتار است، قدم سوم: تفکر در گفتار و قدم چهارم: عواطف و محبتی است که به‌طور کلی در اذکار نماز هست، قدم پنجم: عواطف و محبتی است که بطور جزئی در هر ذکری از اذکار نماز هست. این توجه در نماز ما را به این جلب می‌کند که در مقابل خدا ذلیل شویم. انسان‌ها که آرزوی بزرگ شدن دارند، راهشان همین است.
  • خدا، کبریایی دارد و این کبریایی در قرآن ترسیم شده است. خدا از خودش بسیار تعریف می‌کند و کسی که تکبر داشته باشد، از این کار خدا بدش می‌آید. عده‌ای هستند که از صحبت در مورد تکبر خدا خوششان نمی‌آید، ولی تکبر خدا را نباید در مقابل رحمت خدا دانست، بلکه غضب خدا است که در مقابل رحمت قرار دارد. در مقابل صفت تکبر، صفت دیگری در خداوند متعال وجود ندارد. نمی‌توان گفت خدا هم متکبر است و هم متواضع. خدا اصلاً متواضع نیست و از کبریایی خودش کوتاه نمی‌آید.

لحظه‌ای نیست که ما از تکبر جدا باشیم/تکبرِ ما همه‌روزه است و با نمازِ روزانه باید آن را به تذلل تبدیل کرد/ تکبر، مادر همۀ رذائل

  • ما می‌خواهیم به ملاقات خدا برویم ولی به ملاقات خدایی بزرگ و متکبر. نماز، هم تمرین و هم تمنای لقاءالله است. ارزشمندترین فعل نماز و اوج نماز، سجده است. مهترین جای توجه در نماز، «الله اکبر» اول نماز است. رابطه ما و خدا تذلل و تکبر در مقابل همدیگر است. تکبر در وجود ما، همه‌روزه است و باید با نمازِ روزانه آن را تبدیل به تذلل کنیم. بسیاری از بیماری‌های روحی ما مانند حسادت، بخل، طمع و .....گاهی هست و گاهی نیست؛ ولی تکبر مشکل همیشگی ما است.
  • محوری‌ترین درخواست همه ما آدم‌ها، بزرگ‌شدن است ولی آن را نمی‌بینیم، مانند ماهی‌ای که می‌پرسید آب کجاست؟ لحظه‌ای نیست که ما از تکبر جدا باشیم. و آن را نخواهیم و در حسرت آن نباشیم. تکبر، مادر همۀ رذائل است. درجه ذلت ما نزد خدا یکسان نیست ولی خوش به حال کسی که در جمع ما ذلیل‌ترین فرد در خانه خدا باشد.

باید ذلت پیدا کنیم تا با پروردگار عالم تناسب پیدا کنیم / چگونه می‌شود از «محبت» به «ذلت» رسید؟/ اگر محبت عمیق شود، عاشق ذلیل معشوق می‌شود

  • چطور در مسیر مبارزه با هوای نفس، از محبت به ذلت رسیدیم؟ هدف مبارزه با هوای نفس، لقاءالله است. جلوۀ کبریایی «الله» (جل جلاله) به همه جلوات مقدم است و ما باید ذلت پیدا کنیم تا با پروردگار عالم تناسب پیدا کنیم؛ باید بی«من» بشویم که همان فناء فی الله است. مهمترین درخواست انسان هم بزرگ شدن است که البته بدون سر و صدا و خاموش است، و تکبر، مرگ بی صدا است. ما آرزو داریم بزرگ شویم و البته نباید بی‌جا بزرگ شویم و توهم بزرگ داشتن داشته باشیم، یا از راه نامشروع به بزرگ شدن برسیم. این علاقه به بزرگ شدن در وجود ما هست برای اینکه فقط خدا را دوست داشته باشیم.
  • یکی از چیزهایی که ذلت عمیق می‌آورد، محبت است. اگر محبت عمیق شود، عاشق ذلیل معشوق می‌شود. آن محبتی که تو را ذلیل معشوق نمی‌کند، محبت عمیقی نیست، تقلبی است. محبت، عاشق را ذلیل می‌کند تا منت بکشد. محبت، عاشق را آن‌قدر خوار و خفیف می‌کند که اگرچه لیلی، ظرف او را شکسته و در مقابل جمع او را سرافکنده و ذلیل کرده است می‌گوید: «اگر با دیگرانش بود میلی/ چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟!»
  •  وقتی حرم امیرالمؤمنین(ع) رفتی، روح و قلب خودت را در مقابل ایشان تذلل بده. این است که باعث می‌شد حضرت امام(ره) هر روز کنار ضریح امیرالمؤمنین(ع) زیارت جامعه بخواند. ببینید چقدر امام(ره) تذلل خودشان را در مقابل اهل‌بیت(ع) ابراز می‌کردند.

راه میان‌بُر مبارزه با نفس، کمک گرفتن از محبت اهل بیت(ع) است/ محبت به اولیاء خدا نفس را در مقابل خدا ذلیل می‌کند

  • عشق؛ آدم را ذلیل می‌کند. اگر کسی هر چه تلاش می‌کند، نمی‌تواند به‌خوبی با هوای نفس مبارزه کند، باید بداند که راه میان بُر هم وجود دارد. از محبت اهل بیت(ع) باید کمک گرفت. اثر محبت به اولیاء خدا که راحت‌تر از سایر محبت‌ها است، این است که نفس را در مقابل خدا ذلیل می‌کند. چون ما علی‌بن‌ابیطالب(ع) را به خاطر خدا دوست داریم و وقتی کسی را به خاطر خدا دوست داریم، مانند این است که خود خدا را دوست داریم (مَنْ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ؛ امالی صدوق/476) چون ولّی خدا است، او را دوست داریم. وقتی محبت به اهل‌بیت(ع) تو را ذلیل خدا کند، مبارزه با هوای نفس مثل آب خوردن، راحت می‌شود.

تفسیر اهدنا الصراط المستقیم  از زبان امام صادق(ع)/ راه مستقیم، راه محبت و راه اهلبیت است که ما را از تبعیت هوای نفس بازمی‌دارد/ تواضع به اولیاء خدا در سورۀ حمد

  • پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «بنده‏اى مؤمن نیست جز آنکه مرا بیش از خود دوست دارد و خاندان مرا بیش از خاندان خودش دوست دارد و ذات مرا بیش از ذاتش دوست دارد؛ لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ ذَاتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ ذَاتِه‏»(امالی صدوق/335).
  • امام جعفر صادق(ع) در تفسیر اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ، فرمود: «خدایا! ما را به راه راست هدایت فرما، و راهنمائیمان کن که راهى را برگزینیم که ما را به محبّت تو برساند، و ما را از پیروى هواى نفس خود باز دارد، تا پوچ و تباه نگردیم، راهى که مانع گردد تا بر طبق خواسته خود عمل کنیم و در گرداب نیستى دچار گردیم؛ أَرْشِدْنَا إِلَى الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِیقِ الْمُؤَدِّی إِلَى مَحَبَّتِکَ وَ الْمُبَلِّغِ إِلَى دِینِکَ وَ الْمَانِعِ مِنْ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ أَوْ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِک»(معانی الاخبار شیخ صدوق/33).
  • در جای دیگر امام صادق(ع) فرمودند: «راه مستقیم، امیرالمؤمنین علی(ع) است؛ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع)‏»(تفسیر صافی/4/384 و تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة/31).
  • در سوره حمد بعد از تقاضای «ما را به صراط مستقیم راهنمایی کن»، خداوند به اولیاء خودش اشاره می‌کند تا ببیند حال تو چگونه است؟ وقتی این آیه را می‌خوانی: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»(حمد/6) و می‌گویی «خدایا ما را به راه کسانیکه به آن‌ها نعمت داده‌ای هدایت کن» باید نسبت به کسانی که خدا به آنها نعمت داده، کسانی که هیچگاه گمراه نمی‌شوند و هیچگاه خدا بر آنان غضب نمی‌کند، یعنی اهل‌بیت(ع)، تواضع داشته باشی.
  • عده‌ای هستند که از اینکه خدا به کسان دیگری نعمت داده است، ناراحت می‌شوند و می‌پرسند: پس ما چی؟! خُب چرا به ما نعمت ندادی؟! ولی در این آیه قرآن تقاضا می‌کنیم که خدایا ما را هم به راه کسانی که به آن‌ها نعمت داده‌ای ببر، نه اینکه نعمت آن‌ها را به ما هم بده. کسانی که اینطوری دعا می‌کنند، یعنی تواضع به ولی خدا دارند. وقتی سوره حمد را می‌خوانید به اولیاء خدا تواضع می‌کنید. خداوند به راه اولیاء خودش اشاره می‌کند و به هیچکدام از دیگر صراط‌ها (صراط تقوی، صراط فضایل اخلاقی، صراط همه خوبی‌ها، صراطی که بهشت می‌دهند و ...) اشاره نمی‌کند، بلکه می‌گوید ابتدا از کنار ولّی من عبور کن ببینم وضع و حال تو نسبت به برتری ولیّ من چگونه است؟

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا و اینجا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۷
مجید شهشهانی

دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی-5

من دلم برای این آیۀ قرآن و اساساًً این‌گونه حرف زدن‌های خدا می‌سوزد

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. یکی از اولین نکاتی که پس از مرور فهرست و متن کتاب «شهر خدا» متوجه می‌شوید این است که این کتاب صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسش‌های کلیدی جوانان پاسخ می‌دهد و عملاً «دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» را ارائه کرده است. و البته ناشر در ابتدای کتاب به این نکته اشاره کرده است. در روزهای گذشته، بخش اول تا سوم گزیدۀ این کتاب که مستقیماً به سوالاتی در مورد ماه رمضان پاسخ می‌داد با عنوان کلی «رازهای روزه‌داری» منتشر شد. اکنون در روزهای پایانی این ماه معنویت و عبادت، گزیده‌هایی از مباحث معنوی و اخلاقی این کتاب را طی چند شماره و با عنوان «دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» منتشر می‌کنیم. قسمت پنجم از این مجموعه را در ادامه می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

ارزیابی احساس خودمان نسبت به مفهوم تقوا

‌ نمی‌خواهیم در این فرصت به بهانۀ پربهای رمضان، به بحث مبسوط پیرامون تقوا که به‌جای خود بسی ارزشمند است، بپردازیم. ولی در حدّ آشنایی با این مفهوم مهم و درک رابطۀ ویژۀ آن با روزه، خوب است کمی بیشتر دربارۀ این مفهوم با هم گفتگو کنیم.

اما قبل از ورود به وادی تقوا و درک معنای آن، خوب است یک‌بار احساس خود را نسبت به این مفهوم شریف ارزیابی کنیم. بر اساس همان علم اجمالی و اطلاع نسبی که از موقعیت «تقوا» در متون دینی داریم. آیا همان‌قدر که در آیات و روایات به این مفهوم با عظمت تأکید شده است، به آن توجه کرده‌ایم؟ آیا به قدر قیمت این مفهوم عزیز به آن علاقه داشته‌ایم؟ مثلاً اگر کسی به ما عنوان «بی‌تقوا» بدهد، آیا به شدت منقلب و ناراحت می‌شویم؟ و یا آیا در مناجات‌های خود «تقوا» را صمیمانه و مصرّانه از خدا تمنّا می‌کنیم؟ و در نهایت آیا مشتاق دانستن هرچه بهتر معنای‌ آن هستیم؟ یا مانند همۀ مفاهیم مشهور که با تمام شهرت، از غربت مخصوصی نیز برخوردار هستند، این کلمه را بارها شنیده‌ایم ولی از کنار راز و رمزهای آن بی‌توجه عبور کرده‌ایم؟

تقوا؛ نزد خدا، نزد ما

باید بپذیریم اگر کلمه‌ای نزد خداوند حکیم، شرافت و اهمیت بالایی داشته باشد، این کلمه قطعاً از عمق معنایی خاصی نیز برخوردار است، و اگر با آن ارتباط لازم را برقرار کرده باشیم، باید به جهت آن باطن عمیق و معنای دقیق، از ما به شدت دلبری کرده باشد. باید مفهوم تقوا، که میوۀ ایمان است و آن‌قدر نزد خدا اهمیت دارد، و در قرآن، به احترام، از آن با تعبیر «کَلِمَةُ التَّقوَی»(1) یاد می‌کند، پیش ما هم عزیز و دوست داشتنی شده باشد؛ که وقتی وعدۀ تقوا برای روزه‌داری داده می‌شود، شوق روزه بیشتر شود و شور رمضان در ما افزایش یابد.

من دلم برای این آیۀ قرآن و اساساًً این‌گونه حرف زدن‌های خدا می‌سوزد وقتی خدا مژده می‌دهد: «این کار را انجام دهید، (مثلاً روزه بگیرید)، که نتیجۀ آن می‌تواند تقوا باشد.» می‌گویم حالا مگر ما چقدر داریم برای تقوا خودمان را می‌کشیم و تشنۀ آن هستیم که بخواهیم چقدر از شنیدن این وعدۀ خدا خوشحال بشویم؟ احساس می‌کنم این‌جور جاها قرآن یک دفعه تنها می‌ماند.

بیایید کلمۀ تقوا را دوست داشته باشیم و آن را عزیز بداریم؛ و الا برای خودمان هم معلوم می‌شود خیلی اوضاع بدی داریم. به این ترتیب خدا معرفت کامل آن را هم به ما ارزانی خواهد کرد و شاید لباس آن را هم در این مهمانیِ شریف برایمان برازنده بفرماید؛ که هم ما برای رفتن به این مهمانی بزرگ به یک لباس خوب نیاز داریم و هم لباس تقوا بهترین لباس است. این سلیقۀ خداست که می‌فرماید: «... وَلِبَاسُ التَّقْوَیَ ذَلِکَ خَیْرٌ؛ ... و لباس تقوا، بهتر است.»(2)

همه چیز برای متّقین

واژۀ «تقوا» در قرآن کریم با عبارات مختلف، بیش از 250 مرتبه تکرار شده است. فراوانی به‌کارگیری این مفهوم و تنوّع کاربردهای آن چیزی مهم‌تر از اهمیت را برای ما بیان می‌کند. آن‌طور که از آیات قرآن بر‌می‌آید، در دنیا و آخرت، همه‌چیز برای متّقین است؛ و ظاهراً خدا دیگران را آدم حساب نمی‌کند:

  1. هدایت مخصوص متّقین: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ (سوره بقره، آیه 2)
  2. و عاقبت ویژۀ آنان است: فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقینَ (سوره هود، آیه 49)
  3. سرای آخرت برای ایشان: وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ (سوره زخرف، آیه 35)
  4. و جنّت ارزانی آنهاست: وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ (سوره شعراء، آیه 90)
  5. در این دنیا خدا با متّقین است: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ (سوره بقره، آیه 194)
  6. و در آن دنیا وفودشان و ورودشان به محضر خدای رحمن است: یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً (سوره مریم، آیه 85)
  7. خدا فقط از اهل تقوا قبول می‌کند: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ (سوره مائده، آیه 27)
  8. و به ایشان اجر عظیم می‌دهد: وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظیمٌ  (سوره آل عمران، آیه 179)
  9. رحمت خود را بر متّقین واجب کرده است: وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ (سوره اعراف، آیه 156)
  10. و خود را دوست و ولی آنان می‌داند: وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ (سوره جاثیه، آیه 19)
  11. مهم‌‌تر از همه، خدا متّقین را دوست ‌دارد: بَلی‏ مَنْ أَوْفَی‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَی‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (آل عمران، آیه 76)
  12. و آنها را گرامی می‌دارد: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم (سوره حجرات، آیه 13)
  13. علاقۀ خدا به تقوا آن‌قدر شدید است، که خود را هم اهل تقوا برمی‌شمرد: هُوَ أَهْلُ التَّقْوَی وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (سوره مدثر، آیه 56)
  14. وعده داده است، از گرفتاری‌های متّقین گره‌گشایی کند: مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (سوره طلاق، آیه 2)
  15. و کارشان را آسان نموده: مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً (سوره طلاق، آیه 4)
  16. و روزیشان را از راه‌هایی که گمان نمی‌برند، نصیبشان نماید: وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ (سوره طلاق، آیه 3)

بیان آثار و نتایج تقوا به‌جای خود، و آمار بالای توصیه به تقوا و تأکید و تحریص به آن‌هم به‌جای خود؛ که از کمترین‌های مؤمنان آغاز کرده و تا بیشترین‌ها، هیچ‌کدام را از امر به تقوا فراموش نکرده است و همه‌جور دستور به تقوا را در دستور کاری که برای ما نوشته، قرار داده است. از «اِتَّقُوا اللهَ مَا استَطَعتُم؛ هر چقدر می‌توانید تقوا پیشه کنید.»(3)  آغاز می‌کند و با «اِتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ؛ آن‌چنان که خدا شایسته است، حقّ تقوای الهی را به‌جا آورید.»(4) تا ابد، راه را برای کسب تقوا باز نگاه می‌دارد.

در روایات نیز آن‌قدر از تقوا و ارزش آن و اوصاف اهل آن، سخن به‌میان آمده، که به‌سادگی قابل احصاء نیست.

تقوا، مهمترین توصیه پس از شکل‌گیری جامعۀ دینی

راستی در تنها سخنرانی‌ای که شنیدن آن دارای حکم شرعی است، و به‌جای دو رکعت نماز واجب حساب می‌شود، یعنی در خطبه‌های نماز جمعه، تأکید شده است که باید از تقوا سخن گفته شود و مؤمنان هر هفته به تقوا توصیه شوند. این یعنی بعد از اینکه جامعۀ دینی شکل گرفت و ادارۀ آن به دست دوستان خدا افتاد، مهم‌ترین توصیه سفارش به تقواست؛ تا جامعه‌ای که با ایمان به خدا تشکیل شده است، با تقوا تداوم یابد و به تمدنی بر اساس تقوا دسترسی پیدا کند.

علت فراوانی توصیه به تقوا، در خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع)

شاید به همین دلیل خطبه‌های امیرالمؤمنین -ارواح‌العالمین‌لتراب‌مرقده‌الفداء- در دوران خلافتش، مشحون از توصیف تقوا و مملوّ از توصیه به آن است. چرا که سال‌ها بود جامعه از تقوا فاصله گرفته بود و بنیادهای نوین جامعۀ بعد از پیامبر، بر اساس تقوا شکل نگرفته بودند و او با این‌همه ناتقوایی‌ها چه می‌توانست بکند، جز اینکه نام تقوا را احیا کند و ناله‌هایی از بی‌تقوایی مردم بر زبان جاری نماید؟ و اگر بنا بود بنایی بر اساس تقوا برقرار کند، چه باید می‌کرد جز اینکه ابتدا باید فکر و فرهنگ تقوا را در مردم احیا نماید؟

معنای تقوا |  تقوا، در لغت

وقتی به ریشۀ لغوی تقوا نگاه می‌کنیم، به‌خوبی می‌توانیم برای درک معنای اصطلاحی تقوا که در متون دینی استعمال می‌شود، الهام بگیریم. اصل تقوا از «وقی» به معنای حفاظت و مراقبت گرفته شده است و در متون دینی ما نیز نزدیک به همین معنا استعمال می‌شود.

تقوا، مراعات از سرِ ترس، یا مراقبت از سرِ شوق؟

اگر اصل معنای تقوا را «مراقبت» بگیریم، دیگر دقیقاً به معنای «ترس» نخواهد بود؛ چنان‌که اکثراً تقوا به ترس ترجمه می‌شود. اگرچه در مقام احساس و انگیزه‌، ترس، نوعاً عامل و انگیزۀ خوبی برای مراقبت کردن از چیزی یا محافظت کردن از خود قرار می‌گیرد؛ و به همین جهت مناسبت فراوانی با تقوا دارد؛ و البته گاهی هم تقوا مستقیماً به معنای ترس استفاده می‌شود و غلط هم نیست.

‌اما باید توجه داشت، اگر بخواهیم انسان‌شناسانه‌تر به موضوع نگاه بکنیم، تقوا و مراقبت، همان‌طور که از سر ترس می‌تواند باشد، از سر دوست داشتن و اشتیاق هم می‌تواند باشد. منتها محبت و اشتیاق، بیشتر اوقات در دل تقوا پنهان می‌ماند، چون چهرۀ «درونی» مراقبت است. همچنان‌که چهرۀ «بیرونی» مراقبت ترس است، و طبیعتاًً آن چهرۀ بیرونی است که بیشتر دیده می‌شود. و الا اگر کسی چیزی را دوست نداشته باشد، از «از دست دادن چه چیزی» باید بترسد تا بخواهد از «به مخاطره افتادن آن» بپرهیزد؟

تقوا، پرهیز یا اقدام(معانی سلبی و ایجابی تقوا)

از طرف دیگر، در مقام عمل هم، تقوا صرفاً و تماماً به معنای پرهیز از بدی‌ها و ترک آنها نیست. اگرچه عموماً نوعی پرهیز برای هر نوع محافظت و مراقبتی لازم است، اما گاهی از اوقات اقدام به کار خوب هم همان‌قدر از سر تقوا است که ترک بدی‌ها و جلوگیری کردن از زشتی‌ها تقوا به حساب می‌آید. معانی نزدیک به پرهیز هم همین حکم را دارند. مانند گریز و یا ستیز، که هرکدام معمولاً در جریان مراقبت به‌کار می‌آیند، و با معنای تقوا نیز مناسبت فراوانی دارند.

به همین دلیل در بسیاری از موارد راحت‌تریم تقوا را به «پرهیز از بدی‌ها» معنا کنیم. ولی همچنان‌که ملاحظه می‌کنید، اینها همه جنبه‌های سلبی معنای تقوایند که بر معانی ایجابی تقوا غلبه دارند، و تقوا را بیشتر به معانی سلبی خود مشهور کرده‌اند؛ و این بی‌دلیل هم نیست، و به دلیل آن‌هم اشاره خواهیم کرد. اما تقوا در دل معانی سلبی خود، معانی ایجابی هم دارد که باید به آن توجه کرد.

مثلاً وقتی شما بخواهید از یک انگیزه و احساس خوب در روح خود مراقبت کنید، بسیاری از اوقات باید با آن فعّالانه برخورد کرده و با تجلّی دادن آن گرایش خوب به یک کار خیر اقدام نموده و با انجام فعل خوب خود، به نوعی از خوبی‌ها مراقبت کرده و به این وسیله از افتادن به وادی بدی‌ها پرهیز کنید. آن‌گاه است که تقوا را رعایت کرده‌اید. پس مراعات و مهرورزی هم کار اهل تقواست. خصوصاً آنجا که می‌خواهند از ارزش‌های اخلاقی و معنوی خود پاسداری کنند و با نمود خوبی‌ها از نابودی آنها جلوگیری نمایند.(5)

ترک و انجام، دو نیمۀ تقوا

به این ترتیب، ترک بدی‌ها و پرهیز از معاصی، تنها بُعد تقوا نیست؛ مانند آنچه در این آیۀ کریمه آمده است که هرچه کار خوب است به متّقین نسبت می‌دهد و این اشاره دارد به اینکه تقوا صرفاً دلالت به ترک بدی‌ها و پرهیز از گناهان ندارد و اتیان خوبی‌ها هم نیمۀ دیگر تقواست:

«لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی‏ وَ الْیَتامی‏ وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.»(6)

«نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روی‌های خود را به سوی مشرق و مغرب کنید (و تمام گفتگوی شما، درباره قبله و تغییر آن باشد) بلکه نیکی آن است که کسی به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب آسمانی، و پیامبران، ایمان آورده و مال خود را، با وجود علاقه‏ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و بی‌نوایان و در راه‌ماندگان و گدایان و در جهت آزادی بردگان، انفاق کند و نماز را برپا دارد و زکات بپردازد و (همچنین) کسانی که به عهد خود ـ به هنگامی که عهد بستند ـ وفا می‏کنند و در سختی‌ها و بیماری‌ها و هنگام جنگ، استقامت به خرج می‏دهند. اینها کسانی هستند که راست گفتند و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و ایشان همان متقین هستند!»

پس تقوا، ابتدائاً یعنی پرهیز کردن از بدی‌ها و گناهانی که خدا از آنها نهی کرده است. ولی آن روی سکۀ این پرهیز و ترک، اجرای دستورات خدا و انجام خوبی‌ها نیز قرار دارد. در واقع پرهیز از ترک اوامر خدا هم، مانند پرهیز از انجام نواهی خدا، هر کدام یک سوی مفهوم تقوا را نشان داده و این دو در کنار هم دو سوی مفهوم تقوا را تشکیل می‌دهند.

توجّه به دو روی تقوا، در مقام «عمل» و «انگیزه»

و البته این دو روی سکۀ تقوا نباید تنها در مقام «عمل» مورد توجه قرار گیرند، بلکه در مقام «انگیزه» نیز با دو وجه ایجابی و سلبی تقوا مواجه هستیم. به این معنا که در ایجاد تقوا، هم ترس از عذاب، عامل و انگیزه‌ساز است و هم شوق به ثواب، مؤثر است. همان‌طور که در اوائل بحث اشاره شد، انسان متّقی کسی نیست که تنها «ترس» عامل تقوای او شده باشد، بلکه در متن این ترس، همیشه باید آن «شوق» و محبتِ رسیدن به خدا و خوبی‌ها هم دیده شود.

تقوا، محل جمع همۀ خوبی‌ها!

در نتیجه، تقوا کلمه‌ای فقط برای ترک و ترس نیست؛ محل جمع‌ همۀ خوبی‌ها و ترک همۀ بدی‌هاست؛ هم‌چنان‌که آخرین رسول مهربان خدا(ص) می‌فرمایند: «اِتَّقِ اللهَ فَإنَّهُ جِمَاعُ الخَیر؛ تقوا پیشه کن، که تقواپیشگی، جمع همۀ خوبیهاست.»(7) و همچنین فرموده‌اند: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ فِیهِ جِمَاعُ کُلِّ عِبَادَةٍ صَالِحَةٍ؛ تقوا پیشه کنید که در آن جمع همۀ عبادات خوب است.»(8) و درجای دیگری فرموده‌اند: «وَ فِیهِ جِمَاعُ کُلِّ خَیْرٍ وَ رُشْدٍ؛ و در آن جمع همه خوبی‌ها و ترقّی‌هاست.»(9)

امیرالمؤمنین(ع) هم در مقام بیان روحیات و انگیزه‌های اهل تقوی فرموده‌اند: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَی الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب؛ و اگر نبود اجلی که خداوند برای آنها مقدّر فرمود. ارواحشان از شوق به ثواب و خوف از عقاب، به اندازۀ چشم بر هم زدنی در بدن‌هایشان نمی‌ماند (و جان می‌دادند).» (10)

 

* فهرست تفصیلی کتاب «شهر خدا» را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.

___

1.  سوره فتح، آیه 26.

2.  سوره اعراف، آیه 26.

3.  سوره تغابن، آیه 16.

4.  سوره آل عمران، آیه 102.

5.  در فصل دوم همین کتاب، ذیل عنوان «تأثیر رفتار بر روح انسان»، توضیح داده شد که خوبی‌های درونی ما، وقتی منجر به عمل می‌شوند، تقویت می‌شوند. از آنطرف، هنگامی که عملاً به خوبی‌های درونی خودمان بها ندهیم و مطابق آنها «عملی» انجام ندهیم، آن خوبی‌ها رفته رفته ضعیف شده و رو به نابودی می‌روند.

6.  سوره بقره، آیه 177.

7.  مستدرک‏الوسائل، ج11، ص266، ح12957.

8.  مصباح الشریعه، ص163، باب 77: فی الوصیة.

9.  بحارالأنوار، ج67، ص294، باب 56.

10.  نهج‌البلاغه، خطبۀ 193 (معروف به خطبه متّقین).

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۷
مجید شهشهانی