علیرضا پناهیان

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

برنامه جلسات آخر هفته حجت الاسلام پناهیان/بروزرسانی شد

به گزارش بیان معنوی برنامه های سخنرانی آخر هفته (15 تا 16 خرداد ماه 93) حجت الاسلام علیرضا پناهیان به شرح زیر است:

  • پنج شنبه  | بعد از نماز مغرب و عشا |هیئت شهدای گمنام | سخنرانی استاد پناهیان لغو شد، | سخنران: "حجت الاسلام مهدوی "| مناجات شعبانیه و توسل برای شفای آیت‌الله مهدوی کنی| خ ولیعصر(ع)، پایین تر از م منیریه، خ فرهنگ، حسینیه شهدای قهرود   -یا-   خ حافظ، بعد از خ ابوسعید، خ فرهنگ.

  • جمعه       | بعد از نماز مغرب و عشا | هیئت هفتگی محبین امیرالمومنین(ع) | موضوع: تنها مسیر (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) (جلسه 56) | میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع).

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۵
بیان معنوی

هئیت شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-28

دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است/ مدارا و قول سدید، دو توصیۀ پیامبر برای یک دعوت‌گر عمومی/بسیاری از مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است/شدت مدارای امیرالمؤمنین(ع) موجب تمرّد امثال طلحه و زبیرها و خوارج شد

پناهیان: در تاریخ اسلام صریحاً دیده می‌شود کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان می‌آوردند بلافاصله به تبلیغ دین و دعوت دیگران مشغول می‌شدند. در صدر اسلام؛ دعوت دیگران به دین زیاد تخصصی نبود؛ اگرچه بعضی‌ها در این‌باره از مهارت و توفیق بیشتری برخوردار بودند، برخی از مؤمنین هم بودند که زیاد توان جذب دیگران به دین را نداشتند. اما این یک مسألۀ عادی بود که آنهایی که ایمان می‌آوردند بدون اینکه دوره‌های آموزشی سنگینی دیده باشند، دیگران را به دین دعوت می‌کردند و به همان سادگی‌ای که خودشان به دین جذب شده بودند، به همان سادگی، موجب جذب دیگران هم می‌شدند.

در ادامه گزیده ای از بیست و هشتمین جلسه از مبحث "تاریخ تحلیلی اسلام" را می خوانید:

دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است/ کسانی که پیامبر ایمان می‌آوردند، بلافاصله به دعوت دیگران مشغول می‌شدند

  • بحث ما دربارۀ تاریخ اسلام به موضوع عملیات دعوت اصحاب پیامبر اکرم(ص) رسیده و فعلاً در این موضوع متوقف شده‌ایم. در تاریخ اسلام صریحاً دیده می‌شود کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان می‌آوردند بلافاصله به تبلیغ دین و دعوت دیگران مشغول می‌شدند. در صدر اسلام؛ دعوت دیگران به دین زیاد تخصصی نبود؛ اگرچه بعضی‌ها در این‌باره از مهارت و توفیق بیشتری برخوردار بودند، برخی از مؤمنین هم بودند که زیاد توان جذب دیگران به دین را نداشتند. اما این یک مسألۀ عادی بود که آنهایی که ایمان می‌آوردند بدون اینکه دوره‌های آموزشی سنگینی دیده باشند، دیگران را به دین دعوت می‌کردند و به همان سادگی‌ای که خودشان به دین جذب شده بودند، به همان سادگی، موجب جذب دیگران هم می‌شدند.
  • عملیات دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است و همۀ ما باید انگیزه‌مند باشیم که به این دعوت بپردازیم. تأثیرات این دعوت فوق‌العاده عجیب است. نباید بگوییم به ما نمی‌آید دیگران را دعوت کنیم. اگر به این عرصه ورود کنید، خواهید دید که خداوند چگونه در نَفَس شما نور و در کلام شما تأثیر قرار می‌دهد. هر مؤمنی باید دعوت و تبلیغ دین وظیفۀ خودش بداند.

عملیات دعوت ابتدایی زیاد عملیات پیچیده‌ای نیست که لازم باشد حتماً متخصص یا عالم دینی باشید

  • عملیات دعوت ابتدایی را نباید زیاد عملیات پیچیده‌ای دانست. عملیات دعوت شبیه عملیات تلاوت است. اینکه خداوند می‌فرماید: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»(آل‌عمران/164) یعنی ابتدا آیات قرآن را برای مردم بخوان و آنها را در معرض مشاهدۀ آیات قرآن قرار بده، شاید با همین مشاهدۀ آیات، فکر و عقلشان روشن شد و جذب دین شدند. چون بعضی‌ها صرفاً با شنیدن و مشاهدۀ آیات قرآن، حرکت خودشان را به سمت دین شروع می‌کنند و پیامبر(ص) بسیاری از افراد را صرفاً با تلاوت قرآن دعوت کرد و کار به مراحل بعدی یعنی تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت کشیده نشد.
  • دعوت ابتدایی‌ای که وظیفۀ همۀ ماست، کار سخت و پیچیده‌ای نیست؛ فقط کمی همت می‌خواهد. گاهی اوقات ما با استدلال سادۀ خودمان می‌توانیم دلهای آماده و نورانی‌ای را جذب کنیم که بسیاری از عالمان و متخصصان دین، ممکن است به این توفیق ما نرسند؛ یا به‌دلیل اینکه به افرادی که شما دسترسی دارید، آنها دسترسی ندارند یا ممکن است زبان آنها را آن‌طوری که شما می‌فهمید متوجه نباشند و به‌کار نگیرند. مثلاً ممکن است شما راننده، دانشجو، خیاط، بازاری یا پزشک باشید؛ شما می‌توانید هم‌صنفی‌های خودتان را با آن زبانی که بین‌تان رایج است و با آن اُنس و صمیمیتی که بین‌تان هست، به دین دعوت کنید، آن‌هم به سهولتی که یک عالم دینی نتواند به آن سهولت ارتباط برقرار کند.
  • معلوم نیست عالمان دینی همیشه وظیفه‌شان این‌طور دعوت کردن باشد. همانطور که ارتش‌ها و افسران بلندپایه وقتی جنگ شد به میدان می‌روند و به صورت عادی به خیابان‌ها نمی‌آیند که مسائلی مثل ترافیک خیابان‌ها را برطرف کنند، عالمان دینی هم بسیاری اوقات برای مقابله با شبهات سنگینی که برخی معاندین درست می‌کنند، وارد صحنه می‌شوند. ولی عملیات دعوت به‌صورت عمومی، حتی نیازی به آگاهی از این شبهات و پاسخ‌های آنها نیز ندارد و البته در صورتی که با چنین شبهاتی هم برخورد کردید، می‌توانید افراد را به پاسخ‌هایی که علما برای این شبهات، ارائه داده‌اند ارجاع دهید. (البته خوب است همۀ ما پاسخ برخی از این شبهات را بدانیم) اما بسیاری از اوقات ممکن است عملیات دعوت بدون برخورد با چنین شبهاتی و یا حتی با وجود چنین شبهاتی اثر خودش را می‌گذارد.

توصیه‌های پیامبر(ص) برای کسانی که می‌خواهند به عنوان یک «دعوتگر عمومی» دیگران را به دین دعوت کنند

  • در جلسات قبل در مورد ویژگی‌های کسی که می‌خواهد به عنوان یک دعوت‌گر عمومی دیگران را به دین دعوت کند، گفتگو کردیم. از جمله به این روایت اشاره کردیم که شخصی به نام عَمْرَو بْنَ مُرَّة نزد پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد و بلافاصله بعد از اینکه ایمان آورد، از پیامبر(ص) درخواست کرد که مرا مأمور کن تا بروم و قوم خودم را به دین شما دعوت کنم. حضرت به او اجازه دادند(ثُمَّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ابْعَثْنِی إِلَى قَوْمِی لَعَلَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَمُنُّ عَلَیْهِمْ کَمَا مَنَّ عَلَیَّ بِکَ فَبَعَثَنِی‏؛ کنزالفوائد/1/210) و بعد پیامبر(ص) چند توصیه دربارۀ دعوت دیگران به او فرمودند. هرچند او یک مبلغ به معنای متخصص دینی -که امروز ما می‌شناسیم- نبود بلکه می‌خواست به عنوان یک دعوتگر عمومی فعالیت کند. لذا کسانی که می‌خواهند دیگران را به دین دعوت کنند، خوب است این سفارش‌های پیامبر(ص) را درنظر بگیرند.
  • پیامبر(ص) چند توصیۀ کلیدی و مهم به او فرمود: «بر تو باد که با رفق و مدارا عمل کنی، و با قول سدید(قول استوار و محکم) سخن بگویی و بی‌رحم و قصی‌القلب نباشی، بلکه دل‌رحم باشی. و مستکبر و حسود هم نباشی؛ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِیدِ وَ لَا تَکُ فَظّاً وَ لَا غَلِیظاً وَ لَا مُسْتَکْبِراً وَ لَا حَسُوداً»(همان منبع) البته این دل‌رحم بودن و این غلیظ نبودن به تعبیری در همان «رفق» هم وجود دارد، کما اینکه خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «اگر تندخو و سخت‌دل بودى مردم از دور تو پراکنده می‌شدند؛ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(آل‌عمران/159)
  • جالب اینجاست که بدانیم این آیه در ارتباط با چه کسانی است؟ در جنگ احد خیلی‌ها در حق پیامبر(ص) نامردی کردند و خداوند آنها را توبیخ کرد.(إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ  وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ...»(آل‌عمران/155تا158) این آیات را خداوند خطاب به آن افراد ضعیف الایمان که شاید برخی از آنها را بشود منافق نامید، بیان می‌فرماید و آنها را توبیخ می‌کند که چرا مأموریت خودتان را درست انجام ندادید؟! بعد خداوند از گفتگوی با آنها منصرف می‌شود و با پیامبر(ص) صحبت می‌فرماید و این آیه را بیان می‌فرماید: «رحمتی از جانب خدا به سوی تو آمده که تو این‌چنین با آنها مهربان شده‌ای، اگر تو بی‌‌رحم بودی اینها از دور تو پراکنده می‌شدند؛ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک»(آل‌عمران/159) این کسانی که خدا می‌فرماید از دور تو پراکنده می‌شدند، در ارتباط با مردم عادی بیان نمی‌فرماید بلکه در ارتباط با همان خیانت‌کاران و افراد ناسپاس و فراریان از جنگ بیان می‌فرماید که خطای بسیار بزرگی (در جنگ احد) مرتکب شده بودند و اگر پیامبر(ص) می‌خواست مطابق عرف معمول در جنگ‌ها با آنها رفتار کند، شاید خیلی از آنها را باید اعدام می‌کرد ولی پیامبر(ص) با آنها مدارا کرد و تخطی نظامی آنها را بخشید و برای آنها استغفار کرد. پیامبر(ص) با اطرافیان خودشان این‌طوری برخورد می‌کردند و طبیعتاً به دیگران هم سفارش می‌کردند که همین‌طوری برخورد کنند.

چطور می‌شود «مدارا» و «قول سدید» را با هم جمع کرد؟/چگونه می‌توان «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن گفت؟

  • دو توصیۀ ابتدایی پیامبر(ص) برای کسی که می‌خواست مردم را به دین دعوت کند این بود: «با مهربانی و مدارا و محکم و استوار سخن بگو؛ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِیدِ»(کنزالفوائد/1/210) یعنی سخن گفتن با مدارا و در عین حال، محکم و استوار. این ترکیب بسیار زیبایی است. ما اگر بخواهیم این رفق و مدارا را با قول سدید جمع کنیم، چگونه می‌شود؟ یعنی آدم چگونه می‌تواند «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن بگوید؟  
  • ابتدا ترکیب این دو صفت را در کنار همدیگر طی یک روایت زیبا از امیرالمؤمنین(ع) ببیند که فرمود: «رفق راهی است که انسان را به سوی قول محکم می‌برد؛ الرِّفْقُ عُنْوَانُ السَّدَاد»(غررالحکم/4953) یعنی این دو مفهوم «رفق» و «قول سدید» اساساً با هم ارتباط دارند. شما اگر بخواهید سخن محکمی بگویید وقتی از باب  رفق شروع کنید این رفق شما علامتی است که نشان می‌دهد شما به قول سدید خواهید رسید.
  • واقعاً اگر با رفق شروع کنیم، به قول سدید خواهیم رسید. ای کاش ما بتوانیم تمرین کنیم که هر سخنی را چگونه بیان کنیم که این رفق و سداد در آن دیده شود و خودمان را بی‌رحم و غلیظ القلب نشان ندهیم.

پیامبری که این‌قدر با رفق و مدارا رفتار می‌کرد را متهم می‌کنند به اینکه دین خود را با شمشیر گسترش داد!/ اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود، این‌قدر منافقین و خوارج جرات پیدا کردند

  • اگر کسی منافق باشد و ما با بی‌رحمی با او رفتار کنیم و او را به سمت جهنم هُل بدهیم، چه کسی خودشحال می‌شود و چه کسی ناراحت می‌شود؟ طبیعتاً خداوند ناراحت می‌شود. درست است که آن شخص، جهنمی است ولی نباید او را به سمت جهنم هُل داد. بلکه باید سعی کنیم به یک شکلی او را جذب کنیم و متوقفش کنیم بلکه از راه اشتباه خود برگردد. این دین و آیین و مرام پیامبر مهربان ماست ولی این پیغمبر را محکوم می‌کنند به اینکه دین خودش را با شمشیر در جهان گسترش داده است! چون بالاخره هرچقدر پیامبر(ص) رفق و مدارا داشت و هرچقدر مهربان و دل‌رحم بود، باز هم جنگ پیش می‌آمد. ولی مغرضان و معاندان، همین بخش جنگ و نبرد پیامبر(ص) را برجسته می‌کنند و تصویر خشنی از پیامبر(ص) نشان می‌دهند و ایشان را به خشونت محکوم می‌کنند.
  • امیرالمؤمنین(ع) را نیز به خشونت، متهم می‌کردند. مگر ایشان رفق و مدارا نداشت؟! اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود اصلاً این‌قدر برای ایشان جنگ پیش نمی‌آمد. اگر حضرت از همان اول از خودش یک خشونت بی‌جا نشان می‌داد، همه از حضرت می‌ترسیدند و شمشیرها را غلاف می‌کردند. از بس حضرت اهل رفق و مدارا بود، سه جنگ داخلی به ایشان تحمیل شد از بس پیامبر(ص) رحم داشت و غلیظ القلب نبود و حتی با غیر مؤمنین هم مهربان بود، این‌قدر منافقین جرات پیدا کردند و به ایشان خیانت کردند. از بس امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا بود، خوارج به خروج ایشان از دین، حکم کردند درحالی‌که خودشان از دین خارج شده بودند. 

اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونت‌های افراطی بودند، الان گرایش‌های شدید لیبرالی دارند

  • در جمهوری اسلامی هم همین است. از بس نظام اسلامی در کلیّت خودش، اهل رفق و مدارا بوده و با قول سدید حرکت کرده است که بعضی‌ها پُررو شده‌اند و آن را متهم به خشونت می‌کنند. البته ممکن است چند نفر در گوشه و کنارِ این نظام اسلامی، کارهای غلطی انجام داده باشند. اتفاقاً در این 35 سال می‌توان آمار گرفت که چه کسانی رفتارهای بدون رفق و مدارا داشتند و الان کجا هستند؟! مثلاً بعضی‌ها اوایل انقلاب می‌گفتند: «هر کسی پول دارد باید پول‌هایش را بگیریم؛ چون معلوم نیست اینها در زمان طاغوت از چه راهی پول جمع کرده‌اند!» ولی نظام اسلامی جلوی این افراد را گرفت. حالا یکی از کسانی که این سخن را می‌گفت، خودش تازه از زندان فتنۀ 88 آزاد شده و حالا آمده است و می‌خواهد همه‌چیز را آزاد کند!
  • اگر در تاریخ انقلاب ما بررسی شود که چه کسانی در این انقلاب، در گوشه و کنار، اهل رفق و مدارا نبودند خودش یک پروندۀ بسیار جالی خواهد بود. اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونت‌های افراطی و بی‌جا بودند، الان گرایش‌های شدید لیبرالی دارند. بروید روزنامه‌های دهۀ اول و حتی پنج سال اول انقلاب را بخوانید. تندترین و افراطی‌ترین‌های آن زمان، امروز کندترین آدم‌ها هستند!

علی‌رغم رفق و مدارای نظام، بعضی‌ها این نظام را متهم می‌کنند که می‌خواهد با شمشیر، مردم را به بهشت ببرد!

  • در موارد متعددی در طول سال‌های انقلاب پیش آمده است که مقام معظم رهبری با برخی از افراد در جبهۀ انقلابی به این دلیل که در مجموعۀ آنها یک خبر غیرمنصفانه و تند، علیه کسانی که حتی ممکن است مواضع ناشایستی داشته‌اند و به انقلاب ضربه زده‌اند، منتشر شده است، به شدت برخورد کرده‌اند که چرا خبر غیرمنصفانه منتشر شده است. یعنی مراقبت کرده‌اند که حتی از کسی که احیاناً ظالم است، حقی ظایع شود. سیرۀ حضرت امام(ره) هم این‌طوری بود. با اینکه نظام ما این‌طوری بوده و هست، بعضی‌ها الان به راحتی سخن از این می‌گویند که نباید با شمشیر، مردم را به بهشت برد! از بس این نظام مدارا و مماشات کرده و کسی را با شمشیر به بهشت نبرده، بعضی‌ها بیش از حد از این مدارا سوء استفاده می‌کنند.
  • رسول خدا(ص) که این‌همه با منافقین و فراریان از جنگ، مدارا می‌کرد و با محبت با آنها برخورد می‌کرد، 1400 سال است که ایشان را به خشونت متهم می‌کنند و می‌گویند ایشان اسلام را به زور شمشیر گسترش داده‌اند! ما که جای خود داریم! معلوم است که با شاگردان اصیل مکتب پیغمبر نیز همین‌طوری برخورد می‌شود. چاره‌ای نیست. همین رفق و مدارا و مهربانی پیغمبر(ص) هم عامل مظلومیت ایشان می‌شود. زیرا به چه کسی نمی‌شود ظلم کرد که همۀ مردم از او شدیداً بترسند. چون او آن‌قدر به دیگران ظلم می‌کند که جایی باقی نمی‌گذارد که دیگران به او ظلم کنند.

خیلی از مظلومیت‌های نظام ما ناشی از این است که هیچ‌وقت نخواسته کسی را با شمشیر به بهشت ببرد/ بسیاری از مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است/مدارای امیرالمؤمنین موجب تمرّد امثال طلحه و زبیرها و خوارج شد

  • خیلی از مظلومیت‌های نظام ما هم ناشی از این است که هیچ‌وقت نخواسته است کسی را با شمشیر به بهشت ببرد. اصلاً مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است. امیرالمؤمنین(ع) آن‌قدر اهل رفق و مدارا و قول سدید و رأی سدید بود که طلحه و زبیرها و خوارج‌ها پُررو شدند. حتی در جنگ صفین به امیرالمؤمنین(ع) می‌گفتند: شما مدیریت ندارید! شما سیاست بلد نیستید و نمی‌توانید! وقتی این شایعات صورت گرفت، بدانید که -در مرحلۀ بعدی- تمرّد هم صورت می‌گیرد. تمرّدی که طی آن بعضی‌ها امیرالمؤمنین(ع) را از دین خارج می‌دانستند ناشی از چه بود؟ وقتی با یک بزرگتر، این‌گونه رفتار کردید و پیچ‌های حکومت او را شُل کردید، و امارت او را خدشه‌دار کردید به حدّی که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً»(نهج‌البلاغه/خطبۀ208)، دیگر هر آدم بی‌‌سروپایی می‌آید و از خودش تفکر صادر می‌کند و می‌گوید: شما در فلان مورد اشتباه کردید! و آن‌قدر هم محکم پای سخن خودش می‌ایستد که حتی به روی امیرالمؤمنین(ع) شمشیر می‌کشد. به خاطر اینکه فکر می‌کند حضرت اشتباه کرده و از دین خارج شده است!
  • این رفتارهای جسورانۀ اطرافیان، به خاطر شدت رفق و مدارای امیرالمؤمنین(ع) بود. و الا خیلی‌ها بودند که رفتارهای غلط بسیار واضحی داشتند ولی هیچ فرقه‌ای علیه آنها درست نشده و کسی علیه آنها قیام نکرده و کسی هم جرات نداشت به آنها اعتراض کند، برای اینکه می‌ترسیدند. اما در مقابل پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) چون از ظلم آنها نمی‌ترسیدند، جرات می‌کردند علیه ایشان اقدام کنند و لذا برای نظام اسلامی مشکل ایجاد می‌کردند.
  • در نظام جمهوری اسلامی هم خیلی‌ از مشکلات و زحمت‌هایی که ما تحمل می‌کنیم، به خاطر رفق و مدارای نظام است. در هیچ کشوری این‌طور با رفق و مدارا برخورد نمی‌کنند. کما اینکه مقام معظم رهبری در زمان دولت اصلاحات فرمودند: در هیچ کشوری این‌طوری نیست که روزنامه‌ها اساس نظام خودشان را این‌طوری زیر سؤال ببرند.
  • واقعاً هم همین‌طور است که برخی، اساس نظام را زیر سؤال می‌برند. این هم در اثر رفق و مدارایی است که وجود دارد. و اتفاقاً همان کسانی که نظام این‌قدر با رفق و مدارا با آنها برخورد می‌کند، همیشه اتهام می‌زنند که اینجا با خشونت با ما برخورد می‌کنند! در حالی که اگر با خشونت با آنها برخورد می‌شد، اصلاً نمی‌توانستند این سخن را بگویند و منتشر کنند. در نهایت هم این نظام مظلوم، متهم می‌شود به اینکه می‌خواهد با شمشیر کارها را پیش ببرد.
  • درست است که امیرالمؤمنین(ع) سه جنگ را اداره کرد، ولی می‌دانید این جنگ‌ها بعد از چقدر رفق و مدارا بوده است؟ اصلاً می‌دانید که دلیل این جنگ‌ها، همان رفق و مدارای حضرت بود که برخی جرات کردند جنگ راه بیندازند؟ و بعد از اینکه آنها جنگ راه انداختند، امیرالمؤمنین(ع) نمی‌توانست خودش را تسلیم آنها کند و طبیعتاً باید جلوی آنها می‌ایستاد.

دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خود را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه تهمت افراطی بودن هم بشنوند و تحمل کنند 

  • رفق و مدارا شیوۀ پیامبر اکرم(ص) بود و دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خودشان را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه کتک هم بخورند و تهمت هم بشنوند و تهمت افراطی بودن هم بشنوند و محرومیت‌هایی را تحمل کنند. شما یقین داشته باشید در همین نظام جمهوری اسلامی هر کسی درست رفتار کند، محرومیت‌هایی از این سو یا آن‌سو به او خواهد رسید. گویا این سنت الهی است که اگر مؤمنی درست عمل کند و با رفق و مدارا و مهربانی هم برخورد کند، حتماً جریان‌ها و قدرت‌های حقیری از این سو و آن‌سو، او را از بسیاری مواهب محروم می‌کنند و حتی اگر بتوانند دوست دارند دیگر صدایش هم در نیاید.
  • هر کسی مسیر درستی را انتخاب کرد و همیشه هم اهل رفق و مدارا بود، کافی است فقط یک‌جا سر یک خط قرمز، بایستد، در این صورت او را به خشونت و افراطی‌گری متهم می‌کنند و سعی می‌کنند نابودش کنند. یعنی هرچقدر هم با رفق و مدارا عمل کنید، آخر سر بالاخره این تهمت را به شما می‌زنند. چون موتور تولید سخنِ ناحق و غیرمنصفانه علیه نیروی خوب و قوی همیشه فعال است. 
  • آنهایی که آماده‌اند به خاطر دین - حتی در یک جامعۀ دینی - محرومیت بکشند، باید این توصیه‌های پیامبر(ص) را به دقت گوش کنند. اما اگر می‌خواهید طوری رفتار کنید که کسی به شما سخن تندی نگوید یا تهمت نزند، اصلاً این کار را شروع نکید! چون بالاخره چند نفر آدم ضعیف الایمان پیدا می‌شوند که شما را اذیت کنند؛ حتی در همین جامعۀ دینی و اسلامی و شیعی خودمان. لذا باید مقاومت خودتان را در این زمینه افزایش دهید.

اثر تربیتی و درونی «قول سدید» خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است/قول سدید، اندیشه و رأی سدید به انسان می‌دهد

  • قول سدید را صرفاً برای آثار و فواید بیرونی آن نخواهید. مثلاً اینکه اهل قول سدید باشیم تا نتوانند از سخن ما سوءاستفاده کنند، یا اینکه اهل قول سدید باشیم تا همه منطق ما را درک کنند. یا اهل قول سدید باشیم که غیر مستند سخن نگفته باشیم و در دراز مدت یک وجاهت و اعتباری برای ما بیاورد. التزام به قول سدید را برای رسیدن به این‌طور فواید و آثار بیرونی قول سدید دنبال نکنید. البته قول سدید بسیاری از اوقات این آثار را هم دارد که به‌جای خود محفوظ است، اما اثر تربیتی و درونی قول سدید خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است.
  • یکی از آثار درونی قول سدید این است که قول سدید اندیشه و رأی سدید به انسان می‌دهد. وقتی شما عادت کنید که هر وقت خواستید سخن بگویید، دقیق و درست سخن بگویید کم‌کم منشی در اندیشۀ شما پیدا می‌شود که آن‌هم به سداد خواهد رسید. ائمۀ هدی(ع) در روایات، اندیشۀ سدید را توصیف و توصیه می‌کنند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «بهترین آراء و اندیشه‌ها و نظرها، آنهایی است که از هوای نفس بیشترین فاصله را داشته باشد و به سداد نزدیکتر باشد؛ خَیْرُ الْآرَاءِ أَبْعَدُهَا مِنَ الْهَوَى وَ أَقْرَبُهَا مِنَ السَّدَاد»(عیون الحکم/ص238) وقتی می‌گوییم: «نظر من این است که...» باید ببینیم چقدر در این نظر خودمان هوای نفس نهفته است؟! همچنین دقت کنیم که رأی و نظر ما «سدید» باشد.

یکی از راه‌های رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است

  • رأی سدید از کجا نشأت می‌گیرد؟ یکی از راه‌های تمرین کردن و رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است. با اینکه گفتار نتیجۀ اندیشه و قلب انسان است، ولی اگر گفتار خود را کنترل کنید، هم قلب شما را پالایش می‌دهد و هم عقل و اندیشه را رشد می‌دهد. وقتی شما سعی می‌کنید در سخنان و قضاوت‌های خودتان، سخنِ دقیق و درست بگویید، آن‌وقت نتیجه‌اش این می‌شود که افکار شما هم دقیق می‌شود.
  • متاسفانه خیلی از شایعات و سخنان نادرستی که در جامعه پخش می‌شود، از همین بچه‌های خوب و اهل دیانتنی نشأت می‌گیرد که اهل قول سدید نیستند و بدون تأمل و بررسی یک نقل قول اشتباه را نقل می‌کنند.
  • بعضی‌ها اساساً در اندیشۀ خودشان اهل قول سدید نیستند. یعنی دربارۀ آن سخن اصلاً فکر نمی‌کنند. در صورتی که اگر کمی فکر کنند می‌فهمند که نقل قول یا خبری که شنیده و سپس نقل کرده‌اند، غلط است. یعنی بدون فکر کردن، آن سخن را می‌پذیرند. لذا غربی‌ها با ماهواره‌های خودشان روی این افراد خیلی حساب باز می‌کنند. یعنی روی این‌قبیل افراد که سخن بی‌پایه و اساس را می‌پذیرند و یا خودشان سخن بی‌پایه و اساس می‌گویند، خیلی برنامه‌ریزی می‌کنند.
  • بعضی وقت‌ها که می‌بینید ماهواره‌ها سخنان خیلی مزخرفی می‌زنند و سعی می‌کنند با این سخنان غلط خود، کسانی را در جامعه تخریب می‌کنند- که اگر شما بشنوید، اصلاً نمی‌پذیرید و حتی برای‌تان خنده‌دار است- به خاطر این است که آنها مشتریان خاص خودشان را دارند. تازه آنها حساب می‌کنند که اگر از بین مشتریان آنها یک درصدی هم این سخن مزخرف را بپذیرند، کم‌کم و به مرور زمان و با تکرار این‌قبیل سخنان، آنها سخن خود را در جامعه جا می‌اندازند.

اگر قول سدید داشته باشید، رشد فکری هم پیدا می‌کنید/ کسی که اهل «قول سدید» نباشد در امتحانات آخرالزمان، فریب می‌خورد

  • اگر دقت کنید و قول سدید داشته باشید، به مرور رشد فکری هم پیدا می‌کنید و دارای رأی سدید خواهید شد. اگر کسی تلاش کند حساب‌شده سخن بگوید، کم‌کم در درازمدت حساب‌شده هم فکر خواهد کرد.
  • اگر کسی حساب‌شده سخن بگوید، جدای از آثار اجتماعی که به دنبال دارد، اهل تشخیص «حرف حساب» هم خواهد شد. یعنی شما اگر اهل قول سدید باشید، قول سدید را هم خواهید پذیرفت.
  • خیلی از سخنان، با همدیگر مشابهت دارند؛ خصوصاً در آخرالزمان. در بحران‌ها و فتنه‌های آخرالزمان همۀ عوام و تک‌تک مردم باید عالم خوب را از عالم بد تشخیص دهند. چون در آخرالزمان، آدم‌هایی که دچار انحراف هستند، سعی می‌کنند دقیق‌ترین و فراوان‌ترین استدلال‌ها را بیاورند تا مردم را به سوی خود جذب کنند. کسی که خودش اهل فکر سدید و رأی سدید نباشد، یعنی کسی که اهل قول سدید نباشد، نمی‌تواند قول سدید را تشخیص دهد و وقتی نتوانست قول سدید را تشخیص دهد، طبیعتاً فریب می‌خورد.

خلاصه پیامکی این مطلب را اینجا بخوانید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۳
مجید شهشهانی

در جلسه 28 تاریخ تحلیلی اسلام/ پیامک خبری

کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان می‌آوردند، بلافاصله به دعوت دیگران مشغول می‌شدند

فرازهای کوتاهی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در جلسه 28 تاریخ تحلیلی اسلام:

  • در تاریخ اسلام صریحاً دیده می‌شود کسانی که به پیامبر اکرم ایمان می‌آوردند، بلافاصله به دعوت دیگران مشغول می‌شدند و به همان سادگی که خودشان به دین جذب شده بودند، موجب جذب دیگران هم می‌شدند. عملیات دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است و همۀ ما باید انگیزه‌مند باشیم که به این دعوت بپردازیم.
  • عملیات دعوت ابتدایی را نباید زیاد عملیات پیچیده‌ای دانست. شبیه عملیات تلاوت است. اولین مرحلۀ دعوت در قرآن «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ...» است. یعنی ابتدا آنها را در معرض آیات قرآن قرار بده، شاید با همین مشاهدۀ آیات، جذب شدند/آن دعوت ابتدایی که وظیفۀ همۀ ماست، کار سخت و پیچیده‌ای نیست؛ فقط کمی همت می‌خواهد.
  • «نباید بگوییم به ما نمی‌آید دیگران را دعوت کنیم!»اگر وارد این عرصه شوید، خواهید دید که خدا چگونه در نَفَس شما نور و در کلام شما تأثیر قرار می‌دهد./ گاهی اوقات یک دانشجو یا راننده با استدلال سادۀ خودش می‌تواند دلهای آماده‌ای را جذب کند که بسیاری از متخصصان دین ممکن است به دلیل عدم دسترسی و همزبانی به این توفیق نرسند.

گزیده این سخنرانی را از اینجا مشاهده نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۲
بیان معنوی

حسینیه ریحانه الحسین ع-امام حسین(ع) شوق‌انگیزترین بخش دین:

یکی از مراتب بلند معنوی این است که انسان با شوق حرکت کند، نه با خوف/ امام حسین(ع) شوق‌انگیزترین بخش دین ماست/ همۀ فعالیت‌های پیاده‌روی اربعین شوقی است/ برنده‌های مسابقۀ دینداری، بیشتر کسانی هستند که اهل شوق باشند

حجت الاسلام پناهیان در جشن میلاد امام حسین(ع) در حسینیۀ ریحانة الحسین(ع) پیرامون اهمیت داشتن انگیزه‌های شوقی برای رسیدن به مراتب بلند معنوی و نقش امام حسین(ع) در این رابطه سخنرانی کرد. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

یکی از مراتب بلند معنوی این است که انسان با شوق حرکت کند، نه با خوف/ما بیشتر خوفی عبادت می‌کنیم نه شوقی  

  • کربلا و عاشورا محل بزرگترین مصائب عالم است اما نتیجۀ آن، بالاترین محبت‌ها و شوق‌هاست که چنین محبت و شوقی را در جای دیگری از حیات بشر نمی‌شود جستجو کرد. شما در جوار اباعبدالله‌الحسین(ع) می‌توانید به بالاترین مراتب عرفانی‌ دست پیدا کنید، مراتبی که درجای دیگر، به این سادگی‌ها به‌دست نمی‌آید. و شما می‌توانید تجربه‌های معنوی و عرفانی بسیار زیبایی از ارتباط روحی خودتان با اباعبدالله‌الحسین(ع) پیدا کنید.

  • یکی از مراتب بسیار بلند معنوی این است که انسان بتواند با شوق حرکت کند، نه با خوف. مثلاً شب‌های قدر که مردم برای عبادت به مساجد می‌روند بسیاری از نیت‌های پشت سر این عبادت‌ها، این است که «مبادا خدا ما را نبخشد! مبادا دچار عذاب الهی شویم! مبادا در مقدرات سال بعد ما، کم بگذارند!» یعنی بیشتر از روی خوف است. ما بیش از اینکه شوقی عبادت کنیم، خوفی عبادت می‌کنیم. البته دربارۀ لزوم خوف برای مؤمن هیچ تردیدی نیست، کما اینکه  امام صادق(ع) فرمود: «مؤمن را چیزی جز خوف اصلاح نمی‌کند؛ الْمُؤْمِنُ... لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْف»(‏کافی/2/71) ولی اگر در کنار این خوف، شوق نباشد، طبیعتاً از مرتبۀ بی‌نظیر شوق محروم می‌مانیم.

به‌دست آوردن شوق کار ساده‌ای نیست/ چطور می‌توانیم شوقی باشیم و با اشتیاق حرکت کنیم؟

  • اگرچه شوق و خوف باید در کنار هم باشند و تعادل ایجاد کنند، ولی به‌هرحال به‌دست آوردن شوق کار ساده‌ای نیست. اما چطور می‌توانیم آدم‌های شوقی‌ای باشیم و با اشتیاق حرکت کنیم؟ اگر کسی بخواهد شوق را در دوران زندگی خودش تجربه کند بیشتر باید در نوجوانی دنبال آن باشد. کما اینکه یک نوجوان وقتی به دنبال یک تیپ، یک تیم یا یک توپ می‌رود، با شوق می‌رود نه با خوف. اگر نرود چیزی را از دست نمی‌دهد ولی به شوق رسیدن به یک هیجان یا مزه‌ای که تصور می‌کند در آن هست، مشتاقانه به دنبالش می‌رود. غیر از دوران نوجوانی بقیۀ کارهایی که انسان در زندگی خود انجام می‌دهد نوعاً از سرِ خوف است؛ مثلاً ترس از اینکه فقیر نشوم، بی‌اعتبار نشوم، بیمار نشوم و ... یعنی اساساً زندگی انسان خوفی پیش می‌رود ولی در نوجوانی چند صباحی زندگی انسان، شوقی پیش می‌رود.

عظمت کار شهدا به این بود که شوقی حرکت می‌کردند

  • باید دید آیا شوق به خداوند می‌تواند وارد زندگی ما شود و آن را تحت تأثیر قرار دهد و چگونه می‌تواند؟ واقعش این است که دستیابی به این شوق خیلی سخت است. در دوران دفاع مقدس جوان‌هایی نابی داشتیم که در صحنۀ نبرد حاضر می‌شدند در حالی که هیچ اجباری در کار نبود. حتی به خیلی‌ها می‌گفتند اگر شما نیایید، جهنم هم نمی‌روید. البته وقتی جهاد واجب عینی شود و کسی نرود، طبیعتاً جهنمی خواهد بود ولی خیلی‌ها روی حساب «جهنم نرفتن» نبود که به جبهه می‌رفتند بلکه روی حساب شوقی که به مراتب عالی داشتند، به جبهه می‌رفتند.  چرا شهدای ما این‌قدر عظمت آفریدند و همه در مقابل آنها تواضع می‌کنند؟ به‌دلیل اینکه شوقی حرکت کردند.

  • البته هرچقدر شهدای ما در زمان دفاع مقدس، عظمت داشتند، در مقابل حسودان و کوردلانی هم بودند که نیش و کنایه و زخم زبان می‌زدند. همان موقع بعضی‌ها به خانوادۀ شهدا زخم زبان می‌زدند. مثلاً در تشییع جنازۀ شهدا می‌گفتند «چرا جوان‌های خودتان را به کشتن می‌دهید؟!» لابد فکر می‌کردند که اگر این جوان‌ها به جبهه نمی‌رفتند، در جهان صلح برقرار می‌شد! در حالی که کاملاً واضح بود که اگر این جوان‌ها در مقابل دشمن نمی‌ایستادند، دشمن می‌آمد و همۀ نوامیس ما را قتل عام می‌کرد، شبیه همین اتفاقاتی که امروز در برخی از کشورهای منطقه رخ می‌دهد. زخم زبان آنها معمولاً به این خاطر بود که خودشان جرأت نمی‌کردند به جبهه بروند، لذا سعی می‌کردند کسانی که به جبهه می‌روند را تحقیر کنند. البته هیچ کسی هم بعد از دوران دفاع مقدس از تمسخرها و توهین‌های این بزدل‌ها سخنی نگفت. و الان هم آن کسانی که زخم زبان می‌زدند و تمسخر می‌کردند، دیگر چیزی نمی‌گویند بلکه به شهدا احترام هم می‌گذارند. درست است که عظمت کار شهدا در آن زمان کینۀ بعضی‌ها را برمی‌انگیخت-به خاطر اینکه در مقابل این جوان‌ها واقعاً کم می‌آوردند- ولی امروز می‌بینید که بعد از گذشت سال‌ها، این شهدا چه عظمتی آفریده‌اند.   

اگر نمازخوان‌های ما شوقی نماز بخوانند و مردم شوق آنها را به نماز ببینند، نمازخوان‌ها بیشتر می‌شوند/ اگر محجبه‌ها از سر شوق، حجاب داشته باشند؛ حجاب افزوده می‌شود

  • نمازخوان‌ها اگر می‌خواهند نماز خواندن تکثیر شود و تعداد نماز‌خوان‌ها بیشتر شود، باید شوقی نماز بخوانند. مردم باید شوق آنها را به نماز ببینند نه اینکه خوف آنها را از ترک نماز ببینند. هرچند خوف هم آثار زیبایی دارد. مثلاً وقتی مردم کسی را ببینند که از خدا خوف دارد، می‌گویند پس حتماً خدایی هست که او این‌قدر از خدا می‌ترسد و همین موجب افزایش ایمان مردم خواهد شد. ولی اثر شوق یک‌چیز دیگر است!

  • اگر محجبه‌ها از سر شوق، حجاب داشته باشند؛ حجاب افزوده می‌شود و تعداد محجبه‌ها بیشتر می‌شود. شوق داشتن در حجاب یعنی چه؟ یعنی اینکه «خدایا تو چگونه می‌پسندی؟ من همان‌گونه حجاب رعایت می‌کنم.» حتی وقتی به او بگویند: «اگر حجاب تو یک‌مقدار ضعیف‌تر هم باشد، به جهنم نمی‌روی» او می‌گوید: «من شوق دارم به قسمت‌های بالاتر بهشت بروم نه اینکه فقط از جهنم نجات پیدا کنم»

برنامه‌های عبادی مفصل در ماه رجب و شعبان از جلوه‌های دینداری کردن از سرِ شوق است/ اعتکاف یکی از جلوه‌های شوق در دینداری است

  • همه در مقابل کسانی که از سرِ شوق، دینداری می‌کنند کم می‌آورند. البته دینداری از سرِ شوق، کار ساده‌ای نیست. اگر می‌خواهید دینداری کردن از سرِ شوق را ببینید باید برنامه‌های عبادی مفصل و رونق عبادت را در ماه مبارک رجب و شعبان ببینید. البته اگر کسی در ماه رمضان هم بیاید، خوب است ولی بهتر است از ماه رجب و شعبان شروع کند.

  • کسانی که در ماه رجب و شعبان برنامه‌های مفصل عبادی دارند، در واقع دارند نشان می‌دهند که ما قبل از اینکه عبادت خیلی ضرورت پیدا کند، جلو می‌رویم و با اشتیاق به پیشوازش می‌رویم. اینها از جلوه‌های شوق است. مثلاً اعتکاف هم خودش یکی از جلوه‌های شوق در دینداری است و علامت این است که انسان به سوی خوبی‌ها سرعت گرفته است.

اصل دینداری «مسابقه» است/ برنده‌های مسابقۀ دینداری، بیشتر کسانی هستند که اهل شوق باشند

  • در قرآن کریم چند مرتبه به این معنا اشاره شده که به سوی خوبی‌ها سرعت بگیرید. می‌فرماید: «به سوی مغفرت الهی و بهشت سرعت بگیرد؛ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ»(آل‌عمران/133) و می‌فرماید: «مسابقه‌ بگذارید و به سوى خیرات از هم سبقت بگیرید؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات»(بقره/148 و مائده/48) در مسابقه اگر کسی جا بماند، او را مجازات نمی‌کنند، فقط کسی که برنده شود، به او جایزه می‌دهند.

  • اصل دینداری مسابقه است. می‌فرماید: «کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا امتحان کند و ببیند چه کسی بهتر عمل می‌کند؛ الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) یعنی خلقت انسان برای این نیست که ببیند چه کسی خوب عمل می‌کند و چه کسی بد عمل می‌کند تا خوب‌ها را به بهشت ببرد و بدها را به جهنم ببرد. این یک برخورد حقوقی است ولی خداوند برخورد شوقی دارد.

  • اینکه دین یک فضای مسابقه‌ای را ایجاد می‌کند و اینکه خدا می‌خواهد ببیند چه کسی در این مسابقه، بهتر عمل می‌کند، در وجود انسان، اشتیاق ایجاد می‌کند. لذا برنده‌های این دین بیشتر کسانی هستند که اهل شوق هستند و بازنده‌های آن کسانی هستند که اهل خوف هم نیستند.

زندگی شیرین این است که زن و مرد برای بخشش و از خودگذشتگی، از همدیگر سبقت بگیرند

  • ای کاش فیلمی ساخته شود و زندگی آدم‌هایی را به تصویر بکشد که از سرِ شوق دینداری می‌کنند. در زندگی و روابط خانوادگی هم رفتار کردن از سرِ شوق و مسابقه بسیار عالی است. زندگی پست و پلشت این است که زن و مرد مدام تقاضای حقوق خود را از همدیگر داشته باشند و مدام به همدیگر بگویند: «تو حق مرا زیر پا گذاشته‌ای!» و زندگی شیرین این است که زن و مرد برای اینکه به هم ببخشند و از خودگذشتگی داشته باشند، از همدیگر سبقت بگیرند. در این صورت هر کدام از آنها که ببیند در حق همسر خود یک نیکی انجام داده ولی همسرش جواب خوبیِ او را نداده، نه تنها ناراحت نمی‌شود بلکه قلباً خوشحال می‌شود و پیش خودش می‌گوید: «من برنده شدم و از همسرم جلو افتادم.»  

  • اینکه می‌بینید اکثر مردم دنیا زیاد دینداری نمی‌کنند به خاطر این است که مردم اکثراً حداقلی هستند و باید یک عامل بیرونی آنها را وادار به حرکت در این مسیر کند. انگار باید گرگ آنها را دنبال کند تا بدوند! دین زیاد به درد آدم‌های حداقلی نمی‌خورَد. «همت بلند دار که مردان روزگار، با همت بلند به جایی رسیده‌اند» مثلاً برداشتی که ما از بزرگانی مانند حضرت امام(ره) و آیت الله بهجت(ره) می‌توانیم داشته باشیم این است که آنها «اهل مسابقه و اهل شوق» بودند و حرکت‌های شوقی داشتند. خوبان عالم آن حالات ناب جوانی و حتی نوجوانی خود را حفظ می‌کنند.

امام حسین(ع) شوق‌انگیزترین بخش دین ماست/چرا مردم در عاشورا بیش از شبهای قدر از خودشان مایه می‌گذارند؟!

  • این روزها ایام میلاد امام حسین(ع)، اباالفضل العباس(ع) و امام سجاد(ع) است. بی‌تردید کربلا و عاشورای اباعبدالله(ع) شوق‌برانگیزترین بخش دین ماست. هیچ بخش دیگری از دین این‌گونه نیست که بتواند در دل انسان، این‌قدر شوق ایجاد کند. گاهی اوقات می‌بینید که مردم در عاشورا بیشتر از شبهای قدر از خودشان مایه می‌گذارند. چون فعالیت‌ها در عاشورا، بیشتر از نوع شوق است نه خوف. مثل شب قدر نیست که از روی خوف بروید تا مبادا مقدرات شما خراب شود یا گناهان شما بخشیده نشود. البته خوف خوب است ولی در مقابل شوق کم می‌آورد.

  • شما در عاشورا به خاطر شوق به اباعبدالله الحسین(ع) است که می‌روید. حتی در عاشورا مردم از موضوع ثواب هم می‌گذرند. و از سرِ شوق خالصانه‌ای که نتیجۀ حبّ و ودّ خالصانه است حرکت می‌کنند. کدام عاملی می‌تواند مثل اباعبدالله الحسین(ع) در ما این شوق را ایجاد کند؟ این شوق خیلی عجیب است. مرحوم قاضی(ره) می‌فرمود: در عالم مکاشفه دیدم که رحمه الله الواسعه حسین(ع) است و باب رحمه الله الواسعه اباالفضل العباس(ع) قمر بنی‌هاشم است.(علامه طباطبایی(ره) فرمود: «مرحوم سیدالسالکین و برهان‌العارفین آقای سیدعلی قاضی فرموده است: در حین کشف بر من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت خدای عالم هستی، وجود مقدس حضرت سیدالشهدا، امام حسین(ع) است و درِ آن رحمت، سقای کربلا، سرحلقه وفا، آقا باب‌الحوائج الی الله ابوالفضل‌العباس است».(ارمغان(1)، گاهنامه مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما (ویژه امام حسین(ع) و عاشورا)، دی‌ماه 85/ص37)

  • نقل می‌کنند که خود مرحوم قاضی(ره) سال‌ها ریاضت کشیده بود ولی به آن‌جایی که می‌خواست، نرسیده بود، یک‌بار از حرم اباالفضل العباس(ع) بیرون می‌آید و در بین‌الحرمین به خودش می‌گوید: بعد از این‌همه بندگی در این آستان، به ما نگاه نکردند. کسی از کنارش عبور می‌کند و می‌گوید: به هر کسی در این عالم نگاه کردند نتیجۀ نگاه قمر بنی‌هاشم بوده است. آقای قاضی به حرم برمی‌گردد و از صمیم دل به حضرت ابالفضل(ع) متوسل می‌شود و بعد از آن بود که حقایق عالم به رویش باز می‌شود.

سبقت و سرعت حضرت عباس(ع) نسبت به سایر شهدا، نتیجۀ شوق اوست نه خوف او/ معمولاً شوق در زندگی ما مفقود است

  • افرادی هستند که اصلاً اهل اسلام نیستند، ولی مرید حضرت ابالفضل(ع) می‌شوند و به ایشان شوق پیدا می‌کنند. با اینکه مسلمان نیستند، برای حضرت ابالفضل(ع) نذری می‌دهند. این شوق‌ها را چه کسی در دل‌ها ایجاد کرده است؟

  • خودِ حضرت ابالفضل(ع) کسی بود که یک‌پارچه شوق بود و آن‌قدر اشتیاق داشت که در مسابقه با شهدا، از همه جلو زد. به حدّی که امام زین‌العابدین(ع) می‌فرماید: «در روز قیامت همۀ شهدا به مقام عباس بن علی(ع) غبطه می‌خورند؛ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَة»(خصال/1/68) این سبقت و سرعت حضرت عباس(ع) نتیجۀ شوق است نه خوف. البته خوف و شوق باید متعادل در کنار هم باشند ولی معمولاً شوق در زندگی ما مفقود است و ما گاهی اوقات در تمام طول عمر خودمان شوق را تجربه نمی‌کنیم.

امام حسین(ع): کار خوبی که برایش شتاب نکرده‌اید و آن را با شوق انجام نداده‌اید، به حساب نیاورید

  • امام حسین(ع) می‌فرماید: «ای مردم! در کارهای عالی اخلاقی و رسیدن به ارزش‌های عالی، مسابقه بگذارید، شتاب کنید و سرعت بگیرید و به سراغ غنیمت جمع کردن بروید و کار خوبی که برایش شتاب نکرده‌اید و انجام داده‌اید، به حساب نیاورید؛ یَا أَیُّهَا النَّاسُ نَافِسُوا فِی الْمَکَارِمِ وَ سَارِعُوا فِی‏ الْمَغَانِمِ‏ وَ لَا تَحْتَسِبُوا بِمَعْرُوفٍ لَمْ تَعْجَلُوا»(کشف‌الغمه/2/29) یعنی کار خوبی که انجام داده‌اید اما آن را با سرعت و شتاب و اشتیاق انجام داده‌اید، روی آن کار خوب خودتان اصلاً حساب نکنید. به تعبیر دیگر، کار خوبی که بدون اشتیاق آن را انجام می‌دهید، برایش حساب باز نکنید. امام رضا(ع) هم می‌فرماید: «کسی که به ذکر خدا بپردازد ولی مشتاق ملاقات خدا نشود، خودش را مسخره کرده است؛ مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ تَعَالَى وَ لَمْ یَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه‏»(مجموعه ورّام/2/111)

  • البته اباعبدالله الحسین(ع) خودش در دل‌ها شوق ایجاد می‌کند و فقط این‌طور نیست که نصیحت کند. لذا رسول خدا(ص) می‌فرماید: «إِنَّ الْحُسَیْنَ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِینَةُ نَجَاة»(عیون اخبار الرضا(ع)/1/60) می‌دانید کشتی نجات با مصباح هدایت چه تفاوتی دارد؟ مصباح هدایت شبیه این است که در کنار ساحل دریا، یک چراغی باشد که با نور خودش گمشدگان را هدایت کند ولی کسی که در حال غرق شدن باشد و شنا هم بلد نباشد و در امواج سهمگین دریا گرفتار شده باشد، تکلیفش چیست؟ در این صورت است که امام حسین(ع) نقش «سَفِینَةُ نَجَاة» را پیدا می‌کند و کشتی خود را می‌آورد و دست ما را می‌گیرد و نجات می‌دهد.

همۀ فعالیت‌های پیاده‌روی اربعین شوقی است/ اگر شوق ما به نماز و سایر بخش‌های دین شبیه شوق ما به عزاداری امام حسین(ع) شود...

  • امام حسین(ع) در انسان شوق ایجاد می‌کند و با ما کاری می‌کند که از روی اشتیاق به سوی پروردگار عالم حرکت کنیم. شما همین پیاده‌روی اربعین را نگاه کنید که همۀ فعالیت‌هایی که در این راه انجام می‌شود شوقی است. برخی از این موکب‌دارها همۀ هستی خودشان را جمع می‌کنند و غذای نذری درست می‌کنند و به زائرین اباعبدالله(ع) می‌دهند. و آن‌قدر به این کار اشتیاق دارند که به زائرین اباعبدالله(ع) التماس می‌کنند که بیایید و از پذیرایی ما استفاه کنید و اگر آن زائرین دعوت آنها را قبول نکنند، بعضاً از شدت ناراحتی گریه می‌کنند.

  • امام حسین(ع) شوق ایجاد می‌کند و همه را با شوق می‌کشاند و می‌برد. ان‌شاءالله بقیۀ دینداری‌ ما هم یک‌ذره شبیه عزاداری ما برای اباعبدالله(ع) شود. مثلاً شرکت کردن ما در نماز جماعت(از نظر شوق و اشتیاقی که داریم)، یک‌ذره شبیه شرکت کردن ما در عزاداری امام حسین(ع) شود. اگر این‌طور باشد واقعاً برنده خواهیم بود.

اگر اشتیاق در وجود انسان نباشد، طبیعی است که به گناه می‌افتد

  • اگر اشتیاق در وجود انسان نباشد، طبیعی است که انسان به گناه می‌افتد و زندگی‌اش خراب می‌شود. شما فکر می‌کنید مردم برای چه گناه می‌کنند؟ برای اینکه مثلاً یک‌ذره شوق گناه، آنها را سرِ حال بیاورد؛ همین! اینها چون شوق خود را صرف اباعبدالله(ع) نکرده‌اند، شوق و اشتیاق خود را در گناه و سرگرمی‌های مبتذل صرف می‌کنند. بالاخره انسان این شوق خود را یک‌جایی باید مصرف کند.

  • درست است که انسان به این سادگی‌ها به بهشت الهی شوق پیدا نمی‌کند، ولی اگر با اباعبدالله(ع) آشنا شده‌ باشی، شوق به بهشت هم پیدا خواهی کرد و تازه بهشت برایت معنا می‌شود. به همین دلیل وقتی مؤمنین می‌خواهند از دنیا بروند ائمۀ هدی(ع) به سراغشان می‌آیند و وقتی که مؤمن، امام خود را می‌بیند، خیلی راحت و با اشتیاق از جان خود جدا می‌شوند. ان‌شاء الله خداوند ما را در لحظۀ جان دادن به زیارت اباعبدالله(ع ) موفق کند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۲
مجید شهشهانی

در مبعث رسول خدا(ص) در جمع زائران آستان قدس رضوی(ع)/پیامک خبری

آیا اسلامی رفتار کردن اجباری است؟

فرازهای کوتاهی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در آستانۀ مبعث رسول خدا(ص) در جمع زائران آستان قدس رضوی(ع) پیرامون معنای «یُزَکِّیهِم» و «تزکیۀ مردم توسط پیامبران» در قرآن کریم :

  • معنای «یُزَکِّیهِمْ» که رکن دوم رسالت انبیاست و بر تعلیم هم مقدم شده چیست؟/مهمترین عامل فساد و اصلاح جامعه قوانینی است که رفتار مردم را تنظیم می‌کند/با یک قانون آ‌نقدر می‌شود فساد ایجاد کرد یا اصلاح کرد که با هزار کار فرهنگی و آموزشی نمی‌شود، به همین دلیل حکومت در اسلام آنقدر اهمیت پیدا کرده
  • تحقق «یُزَکِّیهِمْ» توسط پیامبر با وضع و اجرای قانون ممکن است/اگر قوانین واقعاً اسلامی نباشد بیش از هر چیز مردم را فاسد خواهد کرد/پیامبر(ص) فرمود اثر اجرای حدود الهی در تزکیۀ جامعه از سالها عبادت بیشتر است/حاکمیت و دولت‌ها موظفند زمینۀ بهشت رفتن مردم را با وضع و اجرای قانون صحیح فراهم کنند و در قانون هم طبیعتاً جبر هست
  • اینکه اسلامی رفتار کردن اجباری است یا نه، و یا دولت دربارۀ آن مسئولیتی دارد یا خیر؟ پاسخش معلوم است: در میان احکام اسلامی، هرچه غیر از قانون است و اخلاقی و معنوی است مردم می‌توانند به میل خود عمل کنند و حکومت دخالت نمی‌کند؛ مگر از طریق برخی کارهای فرهنگی؛ اما هرچه قانون است همه باید ملتزم باشند و دولت مسئولیت دارد.
  • به جای گفتن «اسلام نمی‌خواهد به زور مردم را به بهشت بفرستد»؛ باید گفت که حاکمیت اسلامی مردم را به رفتار مطابق قانون مجبور می‌کند، ولی اگر کسی رفتارش مطابق قانون بود اما نیتش فاسد بود و نخواست با نیت صحیح به بهشت برود، می‌تواند با نیت فاسد خودش به جهنم برود، و کسی به زور او را به بهشت نمی‌فرستد.

مشروح خبر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۲
بیان معنوی

در حرم رضوی، در تشریح روش تزکیۀ مردم توسط پیامبر(ص) بیان شد:

تحقق «یُزَکِّیهِمْ» توسط پیامبر با وضع و اجرای قانون ممکن است/ مهمترین عامل صلاح و فساد جامعه «قوانین»ی است که رفتار مردم را تنظیم می‌کند/ دولت‌ها موظفند زمینۀ بهشت رفتن مردم را با وضع و اجرای قانون صحیح فراهم کنند و در قانون هم طبیعتاً جبر هست

حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در آستانۀ مبعث رسول خدا(ص) در جمع زائران آستان قدس رضوی(ع) پیرامون معنای «یُزَکِّیهِم» و «تزکیۀ مردم توسط پیامبران» در قرآن کریم سخنرانی کرد. اهم مطالب این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

پیامک خبری

  • معنای «یُزَکِّیهِمْ» که رکن دوم رسالت انبیاء الهی است و بر تعلیم هم مقدم شده، چیست؟ ابتدا باید ببینیم مهمترین و قدرتمندترین عامل در فساد یا صلاح یک جامعه کدام است؟
  • مهمترین عامل فساد و اصلاح یک جامعه قوانینی است که رفتار مردم جامعه را تنظیم می‌کند. بحث‌های اخلاقی بعد از این عامل کلیدی، مطرح می‌شوند.
  • با یک قانون در یک جامعه آ‌ن‌قدر می‌شود فساد ایجاد کرد و با یک قانون آن‌قدر می‌شود اصلاح کرد که با هزار توصیۀ اخلاقی و کار فرهنگی نمی‌شود، به همین دلیل حکومت در اسلام آنقدر اهمیت پیدا کرده است.
  • تحقق «یُزَکِّیهِمْ» توسط پیامبر با وضع و اجرای قانون ممکن است. و اگر قوانین واقعاً اسلامی نباشد بیش از هر چیز مردم را فاسد خواهد کرد
  • پیامبر(ص) فرمود اثر اجرای حدود الهی در تزکیه جامعه از سالها عبادت کردن بیشتر است؛ حَدٌّ یُقَامُ فِی الْأَرْضِ أَزْکَى مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَة» یعنی اگر یک قانون اسلامی اجرا شود، از ده‌ها سال عبادت، برای جامعه پاک‌کننده‌تر است. همین‌مقدار معنویتی که امروز در جامعۀ ما هست، صدقۀ سر همین مقدار قوانینِ اسلامی‌ای است که الان در جامعۀ خود داریم.
  • اینکه اسلامی رفتار کردن اجباری است یا نه، و یا دولت دربارۀ آن مسئولیتی دارد یا خیر؟ پاسخش معلوم است: اگر حکم اسلام در مقام قانون باشد اجرای آن اجباری است و دولت دربارۀ آن مسئولیت دارد و اگر رفتار اسلامی در حد یک توصیۀ اخلاقی باشد اجباری نیست و تنها به سطح معنویت و اخلاق جامعه وابسته خواهد بود.
  • در حالی که دولت و حاکمیت نقش اول را در اصلاح جامعه دارد اما بسیاری از سیاسیون ما اهل این معنا نیستند و نقش مهم ساختارها و نظامات حقوقی را گُم کرده‌اند.
  • ما حکومت اسلامی را برای اسلامی‌ شدن قوانین و اجرای قوانین اسلامی می‌خواهیم. و این قانون الهی است که اگر دقیق اجرا شود زمینۀ فساد را از بین می‌برد.
  • حکومت باید قوانین اسلامی وضع کند و این قوانین را درست اجرا کند تا مملکت اسلامی شود. ولی برخی در عرصۀ سیاسی می‌گویند نباید مردم را به زور به بهشت فرستاد! معنای این سخن چیست؟ آیا معنایش این است که قانون اسلامی را اجرا نکنیم؟ اگر قانون اجرا نشود که زندگی مردم مختل می‌شود. کمااینکه اگر سر چهارراه‌ها قانون اجرا نشود، ترافیک، زندگی مردم را مختل می‌کند.
  • مملکت اسلامی باید با قانون اسلامی، محکم اداره شود، البته در میان احکام اسلامی، هرچه غیر از قانون است و اخلاقی و معنوی است مردم می‌توانند در آن موارد به میل خود عمل کنند و حکومت دخالت نمی‌کند؛ مگر از طریق برخی کارهای فرهنگی؛ اما هرچه قانون است همه باید ملتزم باشند. اینجا بحث زور و اجبار و آزادی نیست، بلکه بحث قانون و بی‌قانونی است.

در ادامه مشروح مطالب بیان شده در این سخنرانی آمده است:

بر اساس قرآن، مأموریت پیامبران در چهار مفهوم کلیدی خلاصه شده

  • در آیات کریمۀ قرآن، مکرراً رسالت پیامبر اکرم(ص) و حتی مأموریت تمام انبیاء الهی در چهار مفهوم کلیدی خلاصه و تصریح شده است: 1- آیات خدا را بر مردم بخوانند 2-آنان را تزکیه کنند 3- کتاب خدا را آموزش دهند 4- به آنها حکمت یاد دهند (یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ؛ آل‌عمران/165 و جمعه/2) یعنی پیامبران به طور مشخص چهار مأموریت عمده بر عهده دارند.
  • اولین مرحله از مأموریت انبیاء این است که آیات خدا را بر مردم تلاوت کنند. این تلاوت اثر روشنگری، انذار و ایمان‌بخشی به انسان‌ها را دارد و باعث تألیف قلوب و نورانی کردن دلها می‌شود. مرحلۀ دوم، تزکیه کردن، به تعبیر رایج پاک کردن مردم است، که موضوع بحث ما خواهد بود. مرحلۀ سوم هم آموزش دادن کتاب خدا به مردم است و مرحلۀ چهارم این است حکمت را یاد بدهند یعنی مردم را طوری تعلیم دهند که خودشان تولید‌کنندۀ علم شوند. یک معنای حکمت این است که قلب انسان و اندیشۀ انسان معرفت‌زا باشد و خودش بتواند بدون معلم، علم بیابد.

پیامبر(ص) چگونه امت خود را تزکیه می‌کند؟/ تزکیه، غیر از تعلیم است

  • در اینجا می‌خواهیم دربارۀ دومین مرحله از مأموریت پیامبر(ص) یعنی «تزکیۀ» مردم گفتگو کنیم. پیامبر(ص) چگونه امت خود را تزکیه می‌کند؟ یک امام چگونه مردم را پاک و پاکیزه می‌کند؟ اینکه خداوند می‌فرماید: «رستگار می‌شود کسی که جان خود را تزکیه کند؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»(شمس/9) یعنی جان خود را پاک کند و برای رشد و نمو آماده کند. این معنایش معلوم است، هر کسی باید به خودسازی بپردازد؛ اما پیامبر چگونه دیگران را تزکیه میکند؟
  • باید دید وقتی پیامبر(ص) می‌خواهد مردم را تزکیه کند، چه کارهایی باید انجام دهد؟ آیا معنای تزکیه کردن پیامبر(ص) این است که برای مردم سخنرانی کند یا به آنها اخلاق آموزش دهد؟! با توجه به برخی قرائن قابل تأمل، معنای «یُزَکِّیهِمْ» این نیست که پیامبر(ص) برای مردم سخنرانی اخلاقی انجام دهد، چون پیامبر(ص) در سخنرانی‌های خود، یا تلاوت آیات می‌کند، یا تعلیم کتاب می‌کند و یا به مردم حکمت یاد می‌دهد. درس‌های اخلاقی هم در ضمن همینها صورت می‌گیرد. پس تزکیه کار دیگری غیر از سخنرانی اخلاقی برای مردم است.
  • اوقاتی هم که پیامبر(ص) با رفتار خود به مردم چیزی یاد می‌دهد، باز هم بحث آموزش است، نه بحث تزکیه. انسان وقتی می‌خواهد مطلبی را به کسی یاد بدهد، یک‌وقت با سخن گفتن به او یاد می‌دهد و یک‌وقت هم عملاً با رفتار خودش به او نشان می‌دهد. ظاهرا «تزکیه» با «تعلیم» متفاوت است؛ چه تعلیمی که با رفتار باشد، چه تعلیمی که با گفتار باشد.
  • پس معنای «یُزَکِّیهِمْ» که رکن دوم رسالت انبیاء الهی است و بر تعلیم هم مقدم شده، چیست؟ آیا پیامبر در روح مردم دست می‌برد و قلب آنها را پاکسازی می‌کند و یک‌دفعه‌ای آنها احساس می‌کنند که آدم‌های خوبی شده‌اند و روح و جانشان پاکیزه شده است؟! اگر بنا بود پیامبر(ص) با معجزه بر قلب مردم تسلط پیدا کند و به قلب انسان‌ها دست ببرد و آنها را پاک کند، پس چرا این‌همه آدم‌های بد که در اطراف پیامبر(ص) بودند، آدم‌های خوبی نشدند؟
  • اینکه من خودم را تزکیه کنم، معنایش مشخص است، یعنی خودسازی کنم و جلوی بدی‌های خود را بگیرم و علیه هوای نفس خودم بایستم تا تزکیه شوم. باید در اعمال و رفتارم دقت کنم و جلوی رفتارهای ناشایست و هواپرستی خودم را بگیرم، یعنی باید جلوی رفتاری که دلم می‌خواهد ولی غلط است، بایستم و رفتار خوبی که دلم نمی‌خواهد و مخالفت هوای نفس من است انجام دهم. اما وقتی پیامبر(ص) بخواهد مرا را تزکیه کند، معنایش چیست و چه کاری باید انجام دهد؟ قطعاً معنایش این نیست که مدام همراه من باشد و هر وقت خواستم گناهی انجام دهم، جلوی مرا بگیرد؟! معنایش این هم نیست که پیامبر(ص) استاد خصوصی عرفان و اخلاق من شود، زیرا امکان ندارد پیامبر(ص) با تمام مردم جهان زندگی کند و آنان را به این صورت تزکیه کند و از گناه بازدارد.

مهمترین عامل صلاح و فساد یک جامعه چیست؟

  • برای اینکه ببینیم پیامبر(ص) چگونه مردم را تزکیه می‌کند، اول ببینیم مهمترین عوامل تربیتی یک جامعه، چه عواملی هستند؟ مهمترین عوامل خراب شدن یا خوب شدن مردم کدام هستند؟ مهمترین و قدرتمندترین عامل در فساد یا صلاح یک جامعه کدام است؟ مهمترین عامل بی‌حجابی‌ها، بی‌نمازی‌ها و رشوه‌خواری‌ها در جامعه چیست؟ آیا اساتید اخلاق در یک جامعه، نقش اول را در خراب شدن یا خوب شدن یک ملت دارند؟ آیا علم و آگاهی‌ها یا آموزش مردم یا جلسات و محافل معنوی نقش اول را دارد؟ آیا کسانی که کارهای خلاف انجام می‌دهند مشکل‌شان این است که آموزش لازم را ندید‌ه‌اند؟ آیا مشکل این است که مردم بی‌ایمان هستند؟ البته اگر مردم ایمان عرفا را داشته‌ باشند، گناه نمی‌کنند ولی خدا از همۀ مردم انتظار ندارد که ایمان اهل عرفان را داشته باشند. 

مهمترین عامل صلاح و فساد یک جامعه «قوانین»ی است که رفتار مردم را تنظیم می‌کند/با یک قانون آن‌قدر می‌شود اصلاح کرد که با هزار توصیۀ اخلاقی و کار فرهنگی نمی‌شود

  • مهمترین عامل فساد و اصلاح یک جامعه قوانینی است که رفتار مردم جامعه را تنظیم می‌کند. بحث‌های اخلاقی بعد از این عامل کلیدی، مطرح می‌شوند. وقتی قوانین و آیین‌نامه‌ها و ساختارها و نظامات اجرایی به‌گونه‌ای باشد که مردم را به سوی بدی‌ها سوق دهند، با هزارتا درس اخلاق و بهترین اسوه‌ها و الگوهای اخلاقی هم نمی‌شود آن جامعه را اصلاح کرد.
  • نظام پولی، نظام حقوقی، و قوانین و مقررات در یک جامعه، مهمترین عامل فساد و صلاح یک جامعه است. به همین دلیل، مهمتر از درس اخلاق، این حکومت است که باید اصلاح شود. زیرا حکومت است که قوانین و مقررات را تنظیم می‌کند، و نظام اقتصادی و نظام پولی و نظام بانکی است که مردم را به سوی فساد یا به سوی صلاح سوق می‌دهد.
  • بسیاری از انسان‌ها به‌قدر لازم آگاهی و ایمان دارند و مانع جدی برای دینداری ندارند، اما وقتی نظام اقتصادی فاسد باشد و تبعیض وجود داشته باشد با هزارتا حدیث و آیه قرآن هم نمی‌شود خیلی‌ها را به ‌راه آورد. می‌گویند: «وقتی می‌بینم حقم ضایع می‌شود، علاقه‌ای به سخنان اخلاقی و دینی ندارم.»
  • با یک قانون در یک جامعه آ‌ن‌قدر می‌شود فساد ایجاد کرد و با یک قانون آن‌قدر می‌شود اصلاح کرد که با هزار توصیۀ اخلاقی و کار فرهنگی نمی‌شود، به همین دلیل حکومت در اسلام آنقدر اهمیت پیدا کرده است.

تحقق «یُزَکِّیهِمْ» توسط پیامبر با وضع و اجرای قانون ممکن است/ اگر قوانین واقعاً اسلامی نباشد بیش از هر چیز مردم را فاسد خواهد کرد

  • ظاهرا اگر قرار باشد «یُزَکِّیهِمْ» توسط پیامبر(ص) تحقق پیدا کند، باید قانون بگذارد. نمونه‌اش قانون زکات است که نظام اقتصادی جامعه را درست می‌کند. یعنی یکی از مصادیق «یُزَکِّیهِمْ» زکات گرفتن از مردم است و زکات یک شأن حکومتی است. شاید معنای این آیه این باشد که: بعد از تلاوت آیات قرآن برای مردم(یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ) و بعد از اینکه مردم به خدا ایمان آوردند، پیامبر(ص) باید حکومت تشکیل دهد و قوانینی وضع کند و با آن قوانین، مردم را به سوی پاکی سوق بدهد، آنگاه کتاب و حکمت را تعلیم بدهد تا مردم رشد کنند.
  • مهمترین خاصیت حکومت طراحی قانون و سپس اجرای خوب آن است. پیامبر(ص) با تشکیل حکومت است که می‌تواند در جامعه قانون وضع کند، و الا اگر حکومت نباشد چگونه می‌تواند قانون وضع کند؟! اصلاً ما چرا انقلاب کردیم و حکومت اسلامی تشکیل دادیم؟ برای اینکه بتوانیم قوانین اسلام را برقرار کنیم. به همین دلیل، قوانین مجلس شورای اسلامی اگر واقعاً اسلامی نباشد بیش از هر چیزی مردم را فاسد خواهد کرد. لذا در این میان، شورای نگهبان قرار داده شده است تا این فقها ببینند آیا قوانینِ تصویب شده در مجلس، اسلامی هستند یا نه؟
  • شاید به همین دلیل حضرت امام(ره) فرمود اگر کسی در مقابل حکم شورای نگهبان بایستد، مفسد فی‌الارض است که حکمش معلوم است. (مجلس اگر رای داد و شورای نگهبان هم آن رای را پذیرفت، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمی‌گویم رای خودش را نگوید؛ بگوید؛ رای خودش را بگوید؛ اما اگر بخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است و مفسد است یک همچو آدمی، تحت تعقیب مفسد فی الارض باید قرار بگیرد؛ صحیفۀ امام/14/370)

خیلی از سیاسیون مسلمان در مقابل قوانین غربی تسلیم هستند و این قوانین را به راحتی می‌پذیرند

  • مردم ما به‌قدر لازم ایمان و معرفت و انگیزۀ خوب شدن و محبت به اهل‌بیت(ع) دارند، فقط ما باید قوانین و ساختارهای اجتماعی خودمان را روز به‌روز اسلامی‌تر کنیم چرا که هنوز تمام قوانین ما اسلامی نشده‌اند. مقام معظم رهبری دو سال پیش فرمودند که ما باید نظام‌های اسلامی طراحی کنیم. منظور از این نظامات، مجموعۀ قوانینی است که در کنار هم چیده می‌شود و می‌خواهد زندگی مردم را هدایت کند و رفتارها را در یک مسیر خاص قرار دهد. این نظامات ما هنوز اسلامی نشده‌اند و بسیاری از آنها هنوز شرقی و غربی هستند.
  • هنوز خیلی کار دارد که ما جزئیات قوانین خودمان را اسلامی کنیم. متاسفانه خیلی از سیاسیون مسلمان هم در مقابل قوانین غربی کاملاً تسلیم هستند و آنها را به راحتی می‌پذیرند. متأسفانه نمی‌دانند که بسیاری از قوانین غربی اگرچه به ظاهر ضد اسلامی نیستند و تاحدی ممکن است معقول به نظر برسند اما در درازمدت رفتار مردم را فاسد خواهند کرد.
  • رسول خدا(ص) می‌فرماید: «وقتی یک حدّ(قانون الهی) در زمین اقامه شود، اثر پاک‌کنندگی‌اش در جامعه از شصت سال عبادت بیشتر است و تزکیه‌کننده‌تر خواهد بود؛ حَدٌّ یُقَامُ فِی الْأَرْضِ أَزْکَى مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَة»(مستدرک‌الوسایل/18/9) اگر مدام نماز بخوانیم ولی حدود و قوانین الهی برقرار نشود چه فایده‌ای دارد؟ درست است که برپایی نماز و عبادت در جامعه خیلی اثر دارد ولی اگر قوانین و حدود الهی برپا نشود اینها چقدر فایده خواهند داشت؟

خیلی اوقات رفتار غلط مردم به‌خاطر ساختارهای حقوقی غلطی است که غربزده‌ها در این جامعه تعبیه کرده‌اند/ اگر حکم اسلام در مقام قانون باشد اجرای آن اجباری است و دولت دربارۀ آن مسئولیت دارد

  • یکی از مهمترین وسائل «تزکیۀ» مردم که در قرآن کریم بارها به عنوان رسالت مهم پیامبران قبل از تعلیم کتاب و حکمت ذکر شده، همان قوانین اسلامی است که زمینه و بستر سعادت انسانها و به بهشت رفتن مردم را هموار می‌کند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: اجرای یک حد از شصت سال عبادت اثر تزکیه کنندگیش برای جامعه بیشتر است. یکی از مهمترین فوائد یک حاکمیت اسلامی وضع قوانین اسلامی است و بی تردید وضع قوانین اسلامی نیز نیاز به حاکمیت اسلامی دارد؛ و مسئولان و مجریان حکومت نیز باید به اجرای قوانین بپردازند. آنچه مهمتر از هر موعظه و کار فرهنگی در دینداری و رفتار صحیح و اخلاقی افراد جامعه موثر است همین قوانین و ساختارهای حقوقی است که موجب تنظیم روابط و رفتارها میشود. اجرای قانون نیز نیاز به ضابط و قوۀ قهریه و قضائیه دارد تا کسی نتواند تخطی کند. اینجا دیگر کار با موعظۀ صرف جلو نمیرود. اینکه اسلامی رفتار کردن اجباری است یا نه، و یا دولت دربارۀ آن مسئولیتی دارد یا خیر؟ پاسخش معلوم است: اگر حکم اسلام در مقام قانون باشد اجرای آن اجباری است و دولت دربارۀ آن مسئولیت دارد و اگر رفتار اسلامی در حد یک توصیۀ اخلاقی باشد اجباری نیست و تنها به سطح معنویت و اخلاق جامعه وابسته خواهد بود.
  • قانون باید اسلامی باشد و این قوانین اسلامی را باید دولت‌ها اجرا کنند؛ در این صورت است که تزکیۀ مردم(یُزَکِّیهِمْ) اتفاق می‌افتد. و بعد از این است که می‌توان به سراغ بحث تعلیم رفت. نمی‌شود یک طلبه مردم را موعظه کند و بگوید «ای مردم بیایید خوب شوید» ولی از آن طرف، ساختارها و نظامات اجتماعی و اقتصادی طوری باشد که رفتار و روحیات مردم را فاسد کند. حاکمیت اسلامی اگر به وضع قوانین اسلامی نپردازد و یا مجریان قانون به اجرای دقیق قوانین اقدام نکنند دیگر موعظۀ علماء اکثرا مفید نخواهد بود و وضع فرهنگی جامعه اصلاح‌پذیر نخواهد شد. خیلی از اوقات ساختارهای حقوقی و یا عدم اجرای صحیح قوانین است که موجب بد رفتاری افراد در جامعه می‌شود.
  • بنده گاهی اوقات به عنوان یک مبلغ دینی شرمندۀ مردم می‌شوم. مثلاً می‌خواهم موعظه کنم و به خانمها بگویم حجاب داشته باشید، ولی می‌بینم که بسیاری از غیرمحجبه‌ها به‌قدر کافی ایمان دارند، و محبت به خدا و علاقه به معنویت دارند اما باز هم رفتارشان غلط است؛ و خیلی اوقات رفتار غلط آنها به‌خاطر ساختارهای حقوقی غلطی است که غربزده‌ها در این جامعه تعبیه کرده‌اند. وقتی یک روحانی مصاحبه می‌کند و می‌گوید: من مبتکر وضع فلان قانون بودم و آن قانون را از فرانسه یا انگلستان گرفتم و دیگران را وادشتم آن را تصویب کنند، دیگر چه انتظاری از دیگران داشته باشیم. اگر غربی‌ها به این سادگی می‌توانند قانون سالم بگذارند، و کشورهایی که مبتنی بر نظام لیبرال سرمایه‌داری قوانینشان برای ما مفید است دیگر چه نیازی به دین و پیامبر(ص) داریم؟ آیا پیامبر(ص) فقط برای این است که یک سخن عارفانه‌ای بگوید و دل ما را نرم کند؟ نگاه بعضی‌ها به دین در همین حدّ است! مثلاً همین‌مقدار که دین صرفاً آمده تلطیف قلوب کند و چند سخن اخلاقی بگوید و برود! یعنی دین را به «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ» محدود می‌کنند و از «یُزَکِّیهِمْ» در دین سخن نمی‌گویند.

دولت و حاکمیت نقش اول را در اصلاح جامعه دارد، اما بسیاری از سیاسیون ما نقش مهم ساختارها و نظامات حقوقی را گُم کرده‌اند

  • در حالی که دولت و حاکمیت نقش اول را در اصلاح جامعه دارد اما بسیاری از سیاسیون ما اهل این معنا نیستند و نقش مهم ساختارها و نظامات حقوقی را گُم کرده‌اند. اولاً قوانین باید در مجلس شورای اسلامی دقیق طراحی شوند و کاملاً اسلامی باشند. حتی خوب است در مجلس شورای اسلامی یک بخشی مسئولیت داشته باشد تا ببیند کدام‌یک از قوانینی که در مملکت ما وجود دارد، دقیقاً اسلامی نیستند تا آنها را تغییر دهند. البته ما قانونی نداریم که صریحاً ضد اسلامی باشد ولی قوانینی که به‌صورت غیرمستقیم غیراسلامی هستند، کم نداریم.
  • برخی از این قوانین را می‌توانید در قوانین اقتصادی و نظام پولی و بانکداری ببینید. و برخی از این قوانین را در حقوق خانواده و برخی زمینه‌های دیگر می‌توانید ببینید. لذا مردم باید تلاش کنند نمایندگانی را انتخاب کنند که از اسلام بیشتر خبر داشته باشند، و اگر هم روحانی هستند، روحانی غربزده و شیفتۀ قوانین فرانسه و انگلستان نباشند.

مهمترین روش تزکیۀ مردم توسط پیامبر(ص) فراهم کردن زمینۀ خوب شدن با اجرای قوانین و حدود الهی است، نه اجبار به کارهای خوب/ با قوانین غیر اسلامی نمی‌شود اسلامی زندگی کرد

  • اینکه پیامبر(ص) مأموریت دارد مردم را تزکیه کند(یُزَکِّیهِمْ) معنایش این نیست که آنها را به زور به کارهای خوب وادار کند، یا قلب مردم را تصرف کند و قلب آنها را پاک کند، بلکه معنایش این است که زمینۀ خوب شدن را فراهم کند. حالا یک پیغمبر چگونه می‌تواند زمینۀ خوب شدن مردم را فراهم کند؟ با قوانین الهی که ابلاغ می‌کند و با حدود الهی که جاری می‌کند. لذا پیامبر(ص) فرمود اثر اجرای حدود الهی در تزکیه جامعه از سالها عبادت کردن بیشتر است(حَدٌّ یُقَامُ فِی الْأَرْضِ أَزْکَى مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَة»(مستدرک‌الوسایل/18/9) یعنی اگر یک قانون اسلامی اجرا شود، از ده‌ها سال عبادت، برای جامعه پاک‌کننده‌تر است. همین‌مقدار معنویتی که امروز در جامعۀ ما هست، صدقۀ سر همین مقدار قوانینِ اسلامی‌ای است که الان در جامعۀ خود داریم.
  • مهمترین علت اهمیت حکومت این است که حکومت می‌تواند قانون بگذارد و قانون را اجرا کند و در یک حکومت اسلامی این قوانین باید دقیقاً اسلامی باشد. با قوانین غیر اسلامی نمی‌شود اسلامی زندگی کرد. به تعداد اندکی از مردم که در کشورهای غربی و اروپایی بدون قوانین اسلامی، اسلامی زندگی می‌کنند نگاه نکنید. بلکه به سران آن کشورها نگاه کنید که تمام قدرت آن کشور را در اختیار حمایت از تروریست‌های خون‌آشام قرار می‌دهند. صرفاً به این نگاه نکنید که در برخی کشورهای اروپایی عده‌ای مسلمان هم هستند که راحت می‌روند و نماز خود را می‌خوانند، به این نگاه کنید که چگونه سران فاسد حاکم در کشورهای اروپایی به چنین جایگاهی در رأس حاکمیت رسیده‌اند؟ چون قوانین آن کشورها اجازه می‌دهد این افراد فاسد به حکومت برسند و سرمایه‌داران زالو صفت خون ملت‌ها را بمکند و آنها را غارت کنند.
  • ما حکومت اسلامی را برای اسلامی‌ شدن قوانین و اجرای قوانین اسلامی می‌خواهیم. و این قانون الهی است که اگر دقیق اجرا شود زمینۀ فساد را از بین می‌برد.

اینکه می‌گویند نباید مردم را به زور به بهشت فرستاد، آیا معنایش اجرا نشدن قانون اسلامی است؟/ در متن قانون، جبر نهفته است؛ حکومت باید با کسی که خلاف قانون رفتار می‌کند با زور برخورد کند

  • حکومت‌ها در قبال دین مردم چه وظیفه‌ای دارند؟ وظیفۀ اصلی آنها این نیست که بیایند و برای مردم نصیحت‌های اخلاقی کنند. کسان دیگری مثل علماء، معلمان و اساتید اخلاق هستند که این کار را انجام دهند. حکومت باید قوانین اسلامی وضع کند و این قوانین را درست اجرا کند تا مملکت اسلامی شود. ولی برخی در عرصۀ سیاسی می‌گویند نباید مردم را به زور به بهشت فرستاد! معنای این سخن چیست؟ آیا معنایش این است که قانون اسلامی را اجرا نکنیم؟ اگر قانون اجرا نشود که زندگی مردم مختل می‌شود. کمااینکه اگر سر چهارراه‌ها قانون اجرا نشود، ترافیک، زندگی مردم را مختل می‌کند.
  • باید مردم را به اجرای قانون ملزم کرد و این قانون هم طبیعتا باید قانون اسلامی باشد. البته در متن قانون، جبر نهفته است. حکومت باید با کسی که خلاف قانون رفتار می‌کند با زور برخورد کند. قوۀ قضاییه را گذاشته‌اند که وقتی کسی قانون را اجرا نکرد او را به سزای کارش برساند. کمااینکه همین چند روز پیش یک اعدامی بود که قوانین اقتصادی را فریبکارانه زیر پا گذاشته بود.
  • مملکت اسلامی باید با قانون اسلامی، محکم اداره شود، البته در میان احکام اسلامی، هرچه غیر از قانون است و اخلاقی و معنوی است مردم می‌توانند در آن موارد به میل خود عمل کنند و حکومت دخالت نمی‌کند؛ مگر از طریق برخی کارهای فرهنگی؛ اما هرچه قانون است همه باید ملتزم باشند. اینجا بحث زور و اجبار و آزادی نیست، بلکه بحث قانون و بی‌قانونی است.
  • حکومت اسلامی چگونه زمینۀ بهشت رفتن مردم را فراهم می‌کند؟ با قانون. و با این قانون هم نمی‌توان شوخی کرد و همۀ دنیا هم این مسأله را می‌فهمند. بحث ما هم این است که این قانون باید اسلامی باشد. مگر اینکه یک کسی یک سخن خنده‌داری بزند و بگوید اسلام اصلاً قانون ندارد یا به قانون کاری ندارد! کسانی که می‌گویند «اسلام به حکومت کاری ندارد» سخن‌شان به همین دلیل خنده‌دار است چون اسلام قانون دارد و قانون هم بدون حکومت معنا ندارد. حدود 90 درصد حکومت یعنی قانون؛ بخش‌های متعددی از حکومت باید قانون اسلامی بگذارند، بخش‌های دیگری هم باید این قانون را اجرا کنند و بخش‌های دیگری از حکومت هم باید با کسانی که قانون را اجرا نمی‌کنند برخورد کنند و آنها را مجازات کنند. این فرآیند، وقتی منطبق با نظر اسلام باشد یعنی سوق دادن مردم به بهشت.

مجلس‌ها و دولت‌ها موظفند زمینۀ به بهشت رفتن مردم را با وضع و اجرای قانون صحیح فراهم کنند و در قانون هم طبیعتاً جبر هست/ قدرت سیاسی برای این است که قانون اجرا شود

  • وقتی کسی خلاف قانون رفتار می‌کند، باید با زور با او برخورد کرد و اصلاً اینجا جای با زور برخورد کردن است. البته برای اجرای هر قانونی خوب است اول فرهنگ سازی بشود تا نیازی به زور نباشد. اما در اینجا به جای گفتن این سخن که اسلام نمی‌خواهد به زور مردم را به بهشت بفرستد؛ باید گفت که حاکمیت اسلامی مردم را در امر رعایت قانون مجبور می‌کند که رفتارشان درست باشد ولی اگر کسی رفتارش مطابق قانون بود اما نیتش فاسد بود و نخواست با نیت صحیح به بهشت برود، می‌تواند با نیت فاسد خودش به جهنم برود، و کسی به زور او را به بهشت نمی‌فرستد.
  • مجلس‌ها و دولت‌ها موظف هستند زمینۀ به بهشت رفتن مردم را با وضع و اجرای قانون صحیح فراهم کنند و در قانون هم طبیعتاً جبر هست و شوخی ندارد. پس قوۀ قضاییه و زندان و دار مجازات را برای چه قرار داده‌اند؟ مثلاً کسی که از خانه‌ای دزدی کرده و سر صاحبخانه را هم بریده است، باید او را نصیحت اخلاقی کنیم؟! مثل اینکه بعضی‌ها اصلا فلسفۀ حکومت اسلامی را متوجه نیستند که کلا دخالت اسلام را در حکومت اینقدر ضعیف می‌دانند. قدرت سیاسی برای این است که قانون اجرا شود. قوۀ قضاییه با این‌همه عظمت برای این است که کنترل کند چه کسانی قانون را اجرا نمی‌کنند.

خداوند می‌فرماید: پیامبر قوانین غلط را در جامعه محو می‌کند و قوانین درست را برقرار می‌کند 

  • خداوند می‌فرماید: «آنان‌که این پیامبر را تبعیت می‌کنند، پیامبری که نامش در تورات و انجیل آمده، پیامبری که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند؛ این پیامبر پاکی‌ها را برای مردم مشخص می‌کند و حرام‌ها را اعلام می‌کند (قوانین و احکام الهی را اعلام می‌کند) و غل و زنجیرها را از دست و پای مردم باز می‌کند؛ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِمْ»(اعراف/157)
  • اینکه پیغمبران غل و زنجیرها را از دست و پای مردم برمی‌دارند یعنی چه؟ بر اساس تفاسیر، یعنی قوانین غلط را در جامعه محو می‌کنند.(از جمله: ترجمۀ المیزان/8/365) و البته پیش از آن، قوانین درست را و حلال و حرام‌ها را به مردم اعلام می‌کنند. در این میان برخی از حلال و حرام‌ها را حکومت باید اعمال کند و برخی از آنها نیز شخصی و فردی است که خود مردم باید انجام دهند.

دخالت پیامبران الهی در قوانین است که مستکبران را علیه آنها می‌شوراند

  • چرا قدرت‌طلب‌هایی که بی‌قانونی یا قوانین غلط را دوست دارند می‌خواهند با پیامبر بجنگند؟ چون پیامبر فقط نصیحت نمی‌کند، فقط قرآن را تلاوت نمی‌کند، بلکه قانون هم می‌گذارد و این دخالت پیامبران الهی در بحث قوانین است که مستکبران را علیه آنها می‌شوراند به حدی که پیامبران را به قتل می‌رسانند و الا بحث سلیقه و نظر شخصی افراد نیست. کدام آدم نادانی است که صرفاً به دلیل یک اختلاف سلیقه بخواهد یک پیغمبر را بکشد؟!
  • مخالفت و دشمنی قدرت‌طلب‌های قانون‌گریز با پیامبران الهی به خاطر این بود که انبیاء قانون می‌گذاشتند، و اگر کسی بخواهد قانون را اجرا کند، باید قدرت داشته باشد و کسی که بخواهد قدرت داشته باشد، باید حکومت داشته باشد. لذا «یُزَکِّیهِمْ» که جزء مأموریت انبیاء الهی است، کارش به بحث حکومت می‌کشد و الا بدون حکومت، امکان ندارد که این مأموریت اجرا شود.
  • ان‌شاءالله خداوند جامعۀ ما را بیش از پیش سرشار از قوانین و آیین‌نامه‌های صددرصد اسلامی قرار دهد و مجریان این قوانین را ملتزم به اجرای قوانین اسلامی و مدیر و مدبر برای اجرای درست قوانین اسلامی قرار دهد. ان‌شاءالله بهترین قوانین در ساختارهای اقتصادی، پولی و معیشتی مردم در این جامعه توسط اندیشمندان اسلامی مصوب شود و بعد اجرا شود تا مردم در معیشت دچار مضیقه نباشند که به‌خاطر مضیقۀ در معیشت، بی‌دینی کنند.

پیامک خبری

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۱
مجید شهشهانی

در آستانۀ میلاد امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) برگزار می‌شود

سومین شب خاطرۀ پیاده‌روی میلیونی اربعین حسینی

سومین شب خاطره پیاده‌روی اربعین حسینی از ساعت 18 روز دوشنبه 12 خرداد در محل «خ انقلاب، دانشگاه تهران، دانشکدۀ هنرهای زیبا، تالار شهید آوینی» با سخنرانی حجت الاسلام و الملسمین پناهیان، رونمایی از مستند «معبر»، سخنرانی استاد محسن نفر و افتتاحیۀ جنبش نجات جهان با حسین(ع)  برگزار می‌شود.

این شب خاطره با هدف بزرگداشت و بررسی ابعاد مختلف بزرگترین پیاده‌روی و همایش خودجوش مردمی در تاریخ جهان که هر ساله توسط علاقمندان به شخصیت امام حسین(ع) رقم می‌خورد، با مشارکت تشکل‌های دانشجویی «هیئت دانشجویان و دانش‌آموختگان هنر(هیئت محبین اهلبیت(ع))، بسیج دانشجویی پردیس هنرهای زیبا، هیئت پیروان شهدای دانشجویان دانشگاه امیرکبیر» برگزار می‌شود. گفتنی است با توجه به هماهنگی‌های انجام شده توسط برگزارکنندگان مراسم، ورود برای عموم آزاد است.

مستند «معبر» به کارگردانی «محمد کرم زاده» که در این همایش رونمایی می‌شود، روایت تازه و متفاوتی از پیاده روی اربعین حسینی است، از نگاه ۸ سال دفاع مقدس و از زاویه‌ای تازه که منجر به کشف پیوند عمیقی میان این دو حادثه بزرگ در قرن اخیر شده است. در شیوۀ متفاوتی که کارگردان برای روایت این مستند انتخاب کرده، ظرفیت جدیدی برای بیان بسیاری از ناگفته‌ها درباره «بزرگترین اجتماع شیعی جهان» و «حماسۀ بزرگ دفاع مقدس» پدید آمده و نمای جدیدی از هر دو حادثه خلق می‌شود تا مخاطب را به درک لایه های عمیق تری از هر دو حادثه برساند.

 

تصاویر مستند «معبر»

آنونس مستند «معبر»

 

 

دانلود آنونس

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۱
بیان معنوی

سخنرانی امشب استاد پناهیان در شب ولادت امام حسین(ع)

به گزارش بیان معنوی، امشب(شنبه 10 خرداد) حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مناسبت شب ولادت امام حسین(ع) در هیئت ریحانة الحسین(ع) سخنرانی خواهند کرد.گفتنی است این مراسم بعد از نماز مغرب و عشاء در باغ فیض به آدرس: اشرفی اصفهانی،خ ۲۲ بهمن،باغ فیض،مجتمع فرهنگی مذهبی ریحانة الحسین(ع) برگزار می شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۰
بیان معنوی

صوت | اعتکاف، فَوَران عبادت در جامعه

  • زمان: 93/02/25 (ایام اعتکاف)
  • مکان: دانشگاه تهران
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: اعتکاف، فَوَران عبادت در جامعه

معرفی بحث:

اعتکاف، عبادت ویژه‌ای است که وقت و زمان بیشتری نسبت به بسیاری از دیگر عبادات نیاز دارد. این عبادت از نظر مکان نیز انسان را در محیطی مقدس محدود می‌کند و اساساً یک تظاهرات معنوی است که حجم فراوانی از عبادت را در رفتار انسان ظاهر می‌نماید. به علاوه عبادتی است که در مسجد جامع شهر و در وسط شهر اتفاق می‌افتد. یک انسان و یک جامعه چه زمانی به یک تظاهرات معنوی و انبوده مانند اعتکاف نیاز دارد؟ جنبه‌های مختلف نیاز به این حجم از عبادت، موضوع این سخنرانی را شکل داده است.

فهرست:

  • ویژگی‌های اعتکاف

    • ویژگی‌های زمانی و مکانی در اعتکاف

    • اعتکاف، عبادتی در وسط جامعه

  • چه زمانی به فوران عبادت نیاز داریم؟

    • 1-زمان فوران اشتیاق و ایمان به خدا

    • 2-هنگام جبران گناهان

  • کسب اشتیاق به خدا برای فوران عبادت

  • افزایش گناه، زمان احتیاج جامعه به فوران عبادت

  • روضه حضرت زینب(س)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۸
مجید شهشهانی

صوت | بهترین دلیل برای رونق عبادت

  • زمان: 93/02/25 (ایام اعتکاف)
  • مکان: تهران ـ دانشگاه امیرکبیر
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: بهترین دلیل برای رونق عبادت

معرفی بحث:

رونق یا بی رونقی عبادت می‌تواند عوامل مختلفی داشته باشد. در برخی از جوامع اسلامی، عبادت به ظاهر پُررونقی دیده می‌شود که ممکن است دارای دلیل مناسب و خوبی نباشد. در جامعه‌ای که عبادت در حال رونق گرفتن است، باید مواظب بود که با دلیلی ناصحیح، عبادت رونق نگیرد. بررسی انگیزه‌های مختلف برای عبادت خداوند متعال ما را به یک پرسش می‌رساند که دلیل ما برای عبادت خداوند چه چیزی است؟ به تعبیر دیگر دلیل مناسب برای رونق عبادت چیست؟ اگر چه مواردی مانند معرفت یا محبت به خداوند می‌توانند دلایل خوبی برای رونق عبادت محسوب شوند، ولی دارای ایرادهایی هستند که نمی‌توانند به عنوان مهمترین انگیزه عموم مردم مورد توجه قرار بگیرند. در این میان، «ادب» با شرح و توضیح مکفی، مهمترین دلیل برای رونق عبادت محسوب می‌شود.

فهرست:

  • دلایل مختلف برای رونق عبادت

  • دلایل مناسب و نامناسب برای رونق عبادت

  • محبت به خدا، یکی از دلایل رونق عبادت

    • دشواری کسب محبت خدا

    • عمومی نبودن محبت به خدا

  • ادب دلیل اصلی رونق عبادت

  • تمرین ادب در نماز

  • ادب، راه کسب محبت

  • ادب در عبادت بزرگان

  • ادب حر در کربلا

  • روضه حضرت زینب(س)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۸
مجید شهشهانی