علیرضا پناهیان

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه-3

نتیجۀ تلقی عوامانه از انتظار فرج، شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت است

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است که حجت اللاسلام و المسلمین صدیقی از آن با عبارت «جامع‌ترین کتابی که تاکنون در موضوع انتظار دیده‌ام» یاد کرد و حسن عباسی آن را یک عقبۀ تفکر استراتژیک برای موضوع انتظار و تلاشی حکمی، فلسفی و کلامی در موضوع انتظار دانست. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. با توجه به تأکید چند سال قبل رهبر معظم انقلاب بر «اهمیت کار عالمانه و پرهیز از کار عامیانه در موضوع انتظار»، خبرگزاری مشرق برای اولین بار و در آستانۀ میلاد مهدی موعود(عج) هر روز بخشی از فصل اول این کتاب را با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» منتشر می‌کند:

***

در گفتارهای پیشین به معرفی نگاه عامیانه و برخی آثار سوء آن پرداخته شد. از این بخش، برخی از مهمترین انواع نگاه عامیانه معرفی می‌شود. اولین نگاه عامیانه‌ای که به معرفی آن پرداخته شده، «قیامی خارج از سنن الهی» است.

نوع اول نگاه عامیانه: «قیامی خارج از سنن الهی»

وقتی متوجه آثار سوء به وجود آمدن نگاه عامیانه در موضوع انتظار و اهمیت جدا کردن این نگاه‌های عامیانه از موضوع شریف انتظار شدیم، باید به سراغ  انواع نگاه‌های عامیانۀ رایج برویم و پس از شناسایی هرکدام، با معرفی و روشنگری در خصوص آن، موانع اثربخشی، ارزشمندی و بالندگی را از سر راه موضوع انتظار برداریم. در این میان شاید یکی از مهم‌ترین نگاه‌های عامیانه در مسئلۀ انتظار فرج، و ریشۀ بسیاری از نگاه‌های عامیانۀ دیگر، این تصور است که قیام مهدی موعود(ع)، «قیامی خارج از سنن الهی» خواهد بود. این نگاه عامیانه دقیقاً چیست و چگونه باید آن را برطرف کرد؟

قیام منجی، خارج از «سنّت‌های تغییرناپذیر الهی» نیست

بخشی از نگاه عامیانه به ظهور منجی به این تلقی مربوط می‌شود که عملیات نجات را خارج از سنت‌های تغییرناپذیر الهی بدانیم؛ سنت‌هایی که تاریخ حیات بشر بر آن مبتنی بوده است و هیچ‌گاه دچار کمترین تغییر یا تبدیلی نشده است: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّت اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً؛ هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمی‏یابی!»(1) در یک نگاه عوامانه وقتی گفته می‌شود: «ان‌شاءالله آقا امام زمان(عج) می‌آیند و اوضاع را درست خواهند کرد»، طوری این عبارت در ذهن‌ها معنا می‌شود که گویی این اصلاح اوضاع عالم، خارج از قواعدی است که تاکنون بر تمامی رخدادها حاکم بوده است. مانند این قاعدۀ طلایی که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»(2)

اگر منجی، خارج از این‌گونه قواعد، عملیات نجات را به انجام برساند، نقش آگاهی و ارادۀ انسان‌ها در سعادتشان در نظر گرفته نشده است؛ و ارزش سنت‌های الهی و اساساً ارزش حیات بشر و این همه امتحانات و شکست‌ها و پیروزی‌ها زیر سؤال خواهد رفت.

شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت، نتیجۀ این تلقی عوامانه/تمام مسئولیت به عهدۀ حضرت و 313 یار او!

نتیجۀ این تلقی آن خواهد بود که نه مسؤولیتی در ایجاد مقدمات فرج به عهدۀ ما قرار می‌گیرد و نه مسؤولیتی پس از آن بر دوش ما خواهد بود. چون بناست کسی بیاید و ما را نجات دهد که همۀ مسؤولیت‌ها و فعالیت‌ها به عهدۀ اوست. دیگر ما نیاز به تلاش و تکاپویی قبل و بعد از آن نخواهیم داشت. با این تلقی، شاید این تصور باطل شکل بگیرد که یاران حضرت هم خارج از حیات طبیعیِ ما زیست می‌کنند و از ما بهترانی هستند که با برخورداری از قدرت‌های خارق‌العاده، مانند فرشته‌های الهی، آماده‌اند تا به خدمت آن حضرت درآیند و با قدرت خارق‌العادۀ خود زمین را پر از عدل و داد نمایند.

انگار انسان‌ها بدون اختیار و لیاقت هم می‌توانند سعادتمند شوند!

در نتیجه حضرت با 313 نفر، به جای همۀ مردم عالم احساس مسؤولیت می‌کنند، عالِم به امور هستند، دین‌داری می‌کنند، و احیاناً بقیۀ مردم را هم به شکل اجباری و یا غیر اختیاری به سوی خدا راهی می‌کنند. چون اگر به اختیار مردم باشد، می‌بینیم که در طول حیات بشر، این اختیار اکثراً منجر به ظلم‌های فراوان و دوری آنها از خدا شده است. پس لابد باید خارج از ارادۀ انسان‌ها و بدون نیاز به احساس مسؤولیت آنها و تکیه بر این احساس مسؤولیت، کسی بیاید و عالَم را آباد نماید. در این نگاه، انگار آدم‌ها بدون اختیار و لیاقت هم می‌توانند سعادتمند شوند و کمال یابند. گویی با یک اَبَرفرماندۀ خیلی خوب و تعدادی یار وفادار، می‌توان جبراً همۀ انسان‌ها را سعادتمند کرد.

صورت معنوی این نگاه عامیانه

می‌توان به این نگاه عامیانه صورت معنوی هم داد و آن اینکه تصور کنیم قدرت معنوی حضرت همه را گوش به فرمان خداوند خواهد کرد، و یا ایشان با نیروی غیبی همۀ مشکلات را حل می‌فرمایند. اگرچه این سخن خالی از حکمت نیست و اثر معنوی حضور حضرت در جهان هستی و در تمامی جان‌ها بسیار بالاست، ولی باز معنی این سخن در بستر یک نگاه عامیانه چه خواهد بود؟

خوب شدن آدم‌ها فقط با نگاه و ارادۀ معنوی حضرت!

معنایش این می‌شود که حضرت با یک نگاه و ارادۀ معنوی موجب می‌شوند که ناگهان همۀ آدم‌ها احساس خوبی پیدا ‌کنند و مثلاً بی‌مقدمه به هم بگویند: «چه احساس خوبی برای نماز خواندن دارم.» آن یکی بگوید: «من چه علاقۀ عجیب و ناخواسته‌ای به قرآن خواندن پیدا کرده‌ام.» و چقدر فضای رؤیایی و قشنگی به وجود می‌آید!

جایگاه قدرت معنوی امام زمان(عج)/ جایگاه «لیاقت» در قواعد رشد

البته نگاه معنوی حضرت معجزه خواهد کرد و قطعاً ظهور ایشان آثار پربرکتی را برای انسان‌های مستعد به دنبال خواهد داشت، اما قواعد «رشد و کمال»، و نقش «عزم و لیاقت» انسان چه خواهد شد؟ اگر قرار باشد امام زمان(عج) تنها از قدرت معنوی بهره ببرند، خُب این کار که از دست پیامبر گرامی اسلام‌(ص) و علی‌ابن‌ابی‌طالب‌(ع) بهتر برمی‌آمد. امّا خداوند متعال به پیامبرش می‌فرمود: «إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ؛ تو هر کسی را که دلت بخواهد، نمی‌توانی هدایت کنی.»(3) آن وقت چگونه می‌شود که آقا امام زمان(عج) با ارادۀ خود همه را بدون دخالت اراده آنها هدایت می‌کند؟!

آیا حضرت مسؤولیت به بهشت بردن ما را به عهده می‌گیرند، در حالی که پیامبر اکرم‌(ص) این مسؤولیت را نداشت؟ چگونه است که خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبرش می‌فرماید: «تو فقط انذاردهنده هستی»(4) و یا «وظیفۀ تو فقط ابلاغ است و کاری جز ابلاغ نداری»(5)، آن وقت یک‌دفعه مسؤولیت‌های امام زمان(عج) و شیوۀ اِعمال آن مسؤولیت‌ها توسط ایشان فرق خواهد کرد؟!

نجات بشریت خارج از مسؤولیت انسان‌ها و سنت‌های الهی نیست

پس این تصور، اشتباه است که فکر کنیم معنای این حقیقت که امام زمان(عج) منجی جهان بشریت هستند، آن است که ایشان تشریف می‌آورند و انسان را خارج از مسؤولیت‌هایی که باید داشته باشد، و جامعۀ بشری را خارج از ساختارهای طبیعی که دارد، و تاریخ را خارج از سنت‌های الهی، به سوی بهشت و وضع مطلوب خود رهنمون خواهند شد. این طرز فکر، هم در نظر نگرفتن کرامت انسان است و هم استخفاف دین و سنت‌های تبدیل‌ناپذیر خداوند می‌باشد. در نهایت هم انتظاری بی‌مسؤولیت و بی‌خاصیت به ارمغان خواهد آورد.

معنای رشد عقل‌ها توسط حضرت؟!

بله، روایت داریم «امام زمان(ع) بر سر مؤمنان دست می‌کشند و عقل آنها رشد پیدا می‌کند»(6)، اما درک معنای این حدیث نیازمند یک نگاه عمیق است؛ نه اینکه این روایت را عامیانه تفسیر نماییم و تصوّر کنیم که فعل حضرت بر خلاف تمام سنت‌های الهی، در وضع طبیعی خلقت بشر تغییری ایجاد می‌نماید.

نگاه معنوی حضرت، مختص دوران ظهور نیست

نکتۀ بسیار مهم در این زمینه آن است که همین الان هم اگر شرایطی فراهم شود که گروهی از مؤمنان لیاقت تفقّد حضرت را پیدا کنند، مورد عنایت او قرار خواهند گرفت(7) و با لطف خاص حضرت، عقول آنها بیش از سایرین رشد خواهد کرد.

به‌هرحال نگاه عامیانه به مسئلۀ ظهور، و تصور اینکه ظهور مسأله‌ای خارج از سنن الهی خواهد بود، مطلبی است که ائمۀ معصومین(ع) نیز به شدت آن را نفی کرده و با آن مقابله می‌کردند:

«بشیر می‌گوید: وقتی از کوفه به مدینه رسیدم، خدمت امام باقر(ع) مشرف شدم. حضرت از هم‌سفرانم پرسیدند؛ عرض کردم: عده‌ای از مُرجئه(فرقه‌ای انحرافی)(8) بودند. حضرت فرمودند: وای بر مرجئه! وقتی قائم ما قیام کند به چه کسی پناه خواهند برد؟ عرض کردم: آنها می‌گویند هر وقت که قائم قیام کند، با ما و شما یکسان برخورد می‌شود. حضرت فرمودند: هر کس بازگردد و توبه کند، خدا توبه‌اش را قبول می‌کند و هرکس نفاق خود را پنهان کند، خدا او را از خود دور خواهد کرد، اما هرکس چیزی از نفاق خود را آشکار کند، خداوند خون او را می‌ریزد. سپس فرمود: قسم به کسی که جانم به دست اوست، آنها را گردن می‌زند، همان‌گونه که قصاب گوسفندش را گردن می‌زند. عرض کردم: ایشان می‌گویند: هنگامی که مهدی(عج) قیام کند، کارها خودبه‌خود(ناخودآگاه و به سهولت) برای او درست می‌شود و سامان پیدا می‌کند، به طوری‌که حتی به اندازۀ یک حجامت هم خون ریخته نمی‌شود. حضرت فرمودند: قسم به کسی که جانم به دست اوست هرگز چنین نیست. اگر کارها به خودى خود براى کسى برقرار و رو به راه مى‏شد مسلّما براى رسول خدا(ص) درست مى‏شد، همان‌گاه که دندانهاى پیشین آن حضرت شکست و صورتش زخم برداشت. هرگز، سوگند به آنکه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آنکه ما و شما عرق و خون منعقد شده(خون زخم، وقتی خشک می‌شود) را پاک کنیم، سپس آن حضرت پیشانى خود را- به عنوان نمودار آن حالت- پاک کرد.»

«عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ قَالَ: لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدِینَةَ انْتَهَیْتُ إِلَى مَنْزِلِ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع فَإِذَا أَنَا بِبَغْلَتِهِ مُسْرَجَةً بِالْبَابِ فَجَلَسْتُ حِیَالَ الدَّارِ. فَخَرَجَ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ. فَنَزَلَ عَنِ الْبَغْلَةِ وَ أَقْبَلَ نَحْوِی. فَقَالَ: مِمَّنِ الرَّجُلُ؟ فَقُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ. قَالَ: مِنْ أَیِّهَا؟ قُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ؟ فَقَالَ مَنْ صَحِبَکَ فِی هَذَا الطَّرِیقِ؟ قُلْتُ: قَوْمٌ مِنَ الْمُحْدِثَةِ. فَقَالَ: وَ مَا الْمُحْدِثَةُ؟ قُلْتُ: الْمُرْجِئَةُ. فَقَالَ: وَیْحَ هَذِهِ الْمُرْجِئَةِ إِلَى مَنْ یَلْجَئُونَ غَداً إِذَا قَامَ قَائِمُنَا؟ قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ لَوْ قَدْ کَانَ ذَلِکَ کُنَّا وَ أَنْتُمْ فِی الْعَدْلِ سَوَاءٌ. فَقَالَ: مَنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَنْ أَسَرَّ نِفَاقاً فَلَا یُبَعِّدُ اللَّهُ غَیْرَهُ وَ مَنْ أَظْهَرَ شَیْئاً أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ. ثُمَّ قَالَ: یَذْبَحُهُمْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ کَمَا یَذْبَحُ الْقَصَّابُ شَاتَهُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ. قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ الْمَهْدِیَّ لَوْ قَامَ لَاسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ عَفْواً(9) وَ لَا یُهَرِیقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ. فَقَالَ: کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ لِأَحَدٍ عَفْواً لَاسْتَقَامَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص حِینَ أُدْمِیَتْ رَبَاعِیَتُهُ وَ شُجَّ فِی وَجْهِهِ. کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ(10) ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ»(11)

امام خمینی(ره) نیز در وصیت‌نامۀ الهی‌ـ‌سیاسی خود، صریحاً چنین تصور عامیانه‌ای را نفی کرده و نقش کوشش‌های مؤمنین را یادآوری می‌کنند تا کسی به بهانۀ این تصور عامیانه از زیر بار مسئولیت‌های انتظار شانه خالی نکند:

«و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالى متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‏اى روى نداده است و نخواهد داد. و آن روزى که ان شاء اللَّه تعالى مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوى مى‏شوند.»(12)

---------------------------

(1) سوره فاطر، آیه 43

(2) سوره رعد، آیه 11

(3) سوره قصص، آیه 56

(4) «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیر»سوره فاطر، آیه 23.

(5) ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغ؛ بر پیامبر وظیفه‌ای جز رساندن پیام [الهی] نیست؛ سوره مائده، آیه 99.

توضیح: حکومت نیز که جزء وظایف پیامبران قرار می‌گیرد، در راستای همان هدف ابلاغ است. به طور خلاصه می‌توان گفت که حکومت در منظر اولیای الهی، بیش از هرچیز تضمین‌کننده و حافظ آزادی، امنیت و آرامش انسان‌هاست، تا در سایۀ این سه، بتوانند فارغ از تحمیل‌ها و ستم‌های طاغوتیان و ظلم ظالمان، سخن حق را با فراغت بال و آرامش خیال، بشنوند و آزادانه راه خود را انتخاب کنند.

(6) امام باقر(ع): إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رُؤُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُم؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص675.

(7) در کتاب احتجاج طبرسی، در ضمن توقیعی که از امام زمان(عج) به شیخ مفید(ره) فرستاده شده است آمده است:«... فَإِنَّا نُحِیطُ عِلْماً بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ- وَ مَعْرِفَتُنَا بِالذُّلِّ الَّذِی أَصَابَکُمْ مُذْ جَنَحَ کَثِیرٌ مِنْکُمْ إِلَی مَا کَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنْهُ شَاسِعاً وَ نَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ‏ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ‏؛ در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمی‏ماند. ما از لغزشهائی که از برخی شیعیان سر می‏زند از وقتی که بسیاری از آنان میل به‏ بعضی از کارهای ناشایسته‏ای نموده‏اند که نیکان گذشته از آنان احتراز می‏نمودند و پیمانی که از آنان برای توجّه به خداوند و دوری از زشتی‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏اند اطّلاع داریم، گویا آنان نمی‏دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‏کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتاری به شما رو می‏آورد و دشمنانتان، شما را از میان می‏بردند.» احتجاج طبرسی، ج‏2، ص497

(8) مرجئه یکی از فرقه‌های انحرافی در اسلام بوده است. آیت الله مکارم شیرازی می‌گوید: «مرجئه» از ماده «ارجاء» به معنى تأخیر انداختن است و این اصطلاحى است که در مورد «جبریون» به کار مى‏رود؛ چرا که آنها اوامر الهى را نادیده گرفته، و رو به سوى معصیت مى‏آورند، به گمان این که مجبورند، یا این که معتقدند مرتکبین گناهان کبیره، سرنوشتشان روشن نیست و آن را به قیامت مى‏اندازند. تفسیر نمونه، ج‏23، ص،94. و علامه سید حسن مصطفوی(ره) گفته: مرجئه از کلمه إرجاء و به معنى تأخیر است، این گروه در زمان حکومت معاویه در شام پیدا شده، و مى‏گفتند: ایمان ارتباطى با اعمال خارجى ندارد، و هرگز کسى نتواند در باره دیگرى که مؤمن است، در این دنیا حکم و رأیى بدهد، و حکم در عالم آخرت و از جانب خداوند باید معیّن گردد... پس مرجئه گذشته از مقیّد نبودن و ملتزم نشدن به اعمال و عبادات: اولیاء خدا را نیز کنار گذاشته، و آنها را نیز محدود مى‏کنند. تفسیر روشن، ج5، صص89و90.

(9) «فَعَلَهُ عَفْواً»: آن کار را ناخودآگاه انجام داد. «عَفَوِیّاً»: ناخودآگاه. (فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ج1، ص616.) و نیز: أَدْرَکَ الأَمْرَ عَفْواً صَفْواً أَی فی سُهُولة و سَراح و یقال: خُذْ من مالِه ما عَفَا و صَفا أَی ما فَضَل و لم یَشُقَّ علیه.(لسان العرب، ج15، ص75)

(10) العلق: الدم الجامد (مفردات راغب، ج1، ص579).

(11) غیبت نعمانی، صص283و284. و از راوی دیگر، با کمی اختلاف در عبارات: کافی، ج8، ص80، حدیث37.

(12) صحیفۀ امام، ج21، ص447.


مطالب مرتبط:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۱
مجید شهشهانی

کلیپ تصویری:"خبری هست..."

شناسنامه:

تذکر: دیدن برخی قسمتهای این فیلم برای بچه ها و بیماران قلبی مناسب نیست.

 

  • برای درج این کلیپ در سایت یا وبلاگ خود کافیست کد زیر را در آن درج کنید:
<iframe src="http://www.aparat.com/video/video/embed/videohash/OoJ2Y/vt/frame" allowFullScreen="true" webkitallowfullscreen="true" mozallowfullscreen="true" height="270" width="480" ></iframe>

 

بخش هایی از متن فیلم :

با خدایی زندگی کن که تو را تا مرز ناامیدی می‌بَرد/خدای گهوارۀ موسای رود نیل، خدای یوسف ته چاه،...

با این خدا زندگی کن، به او ایمان بیاور، قبولش کن، باورش کن، به او تکیه کن. ایشان اخلاقش این‌طوری است که [تو را] تا مرز ناامیدی می‌بَرد، با این خدا زندگی کن، به این خدا ایمان بیاور...

این هنرنمایی‌های خدا را ببینید. ببینید چکار می‌کند! خداوند متعال یک کارهایی می‌کند، که این کارها را سرِ ما هم در می‌آورد. هم نترسید و هم آماده باشید. ببینید خداوند متعال از دلِ چه بحران‌ها و چه تاریکی‌ها و چه مظلومیت‌هایی اسلام ناب را عبور می‌دهد...

حالا با این خدا زندگی کن! با خدای گهوارۀ موسای رود نیل، با خدای یوسف تهِ چاه، با خدای ابراهیمِ در دلِ آتش، با خدای اسماعیل تنهای در مکان لم‌یزرع، با خدای هابیل مقتول و قابیل مسلّط...

همیشه اسلام از همین تنگه‌ها عبور کرده است، از همین باریکی‌ها و در اوج ناامیدی عبور کرده است. روایت داریم که فرج در اوج ناامیدی، می‌رسد.(امام رضا(ع): فَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا یَجِی‏ءُ الْفَرَجُ‏ عَلَى الْیَأْس»(کمال الدین/2/645) اصلاً خود فرج حضرت هم همین‌طوری می‌آید. (امام صادق(ع)؛ وَ لَا یَکُونُ الّذی تَمُدُّونَ إلیه أعناقکم إلّا بَعدَ إیاسٍ؛ غیبت نعمانی/208)

این‌طوری امام زمان(عج) نمی‌آید...

ظاهراً شما آقایان، الان خیلی اوضاع‌تان خوب است! می‌بینم که چهره‌های شما -ماشاءالله- حسابی گُل انداخته است! پس احتمالاً [حضرت] به این سادگی‌ها نمی‌آید! هر موقع ضجه زدی و زمین و آسمان را چنگ زدی و گفتی: «آقا جان! همه‌چیز تمام شد، دیگر پس کِی می‌آیی؟ مثل اینکه اصلاً دیگر نمی‌خواهی بیایی!» آن‌وقت است که آقا می‌آید. ولی الان که از سرِ سیری می‌گوییم: «اوضاع که خوب است، ان‌شاءالله آقا هم بیاید، بهتر بشود!» این‌طوری آقا نمی‌آید. من دارم طبق روایات به شما می‌گویم.

وضعیت منطقه را ببینید تا به لحظه‌های اضطرار برسید

دوستان من، الان اگر سرتان را کمی از محل خودتان بالاتر بگیرید- مثلاً یک جای بلندی بایستید و بتوانید منطقه را ببینید- الان اگر کل خاور میانه را ببینید، [متوجه می‌شوید] که الان همان لحظه‌های اضطرار است. فلوجه را ببینید، لاذقیه را ببینید، طرابلس را ببینید، ضاحیه را ببینید، بحرین را ببینید، اگر واقعاً اینها را ببینید، فردا صبح ضجه می‌زنی و می‌گویی: «یابن الحسن! پس دیگر کِی؟ پس دیگر کِی؟»

بحران هست، بحران‌های خیلی سخت. اگر بپذیری سخت است، دیگر سخت‌تر نمی‌شود، ولی اگر نپذیری که سخت است، سخت‌تر می‌شود! سخت است ولی ناامید نباش. [خواهی دید که] از دل همین سختی‌ها چه چیزهایی در خواهد آمد و خدا چکار خواهد کرد!

غریب‌‌ترین نقطه‌ها آغاز بزرگترین تحولات بوده است/ یک خبری هست! یک کسی دارد می‌آید...

سوریه دیگر تقریباً با خاک یکسان شده است. ولی [در همین سوریه] چنان سربازهایی دارد برای امام زمان(ع) درست می‌شود که آدم واقعاً می‌ماند حسرت این‌همه ظلم و جور را بخورد یا آن شکوفایی را؟ یک خبری هست!

از اول تا حالا، غریب‌‌ترین نقطه‌ها آغاز بزرگترین تحولات بوده است. سخت‌ترین شرایط بر این اسلام گذشته است و [همان شرایط سخت] آغاز بزرگترین تحولات بوده است، [حالا حساب کنید] الان چه خواهد شد؟ بیست میلیون نفر در اربعین، با پای پیاده دور کربلای اباعبدالله الحسین(ع) جمع می‌شوند، این قدرت تا حالا نبوده است، یک خبری هست، یک خبری هست! یک کسی دارد می‌آید. باور کن! آماده‌ای؟!

یک عراقی در موکب می‌گفت: اصلاً دست خودمان نیست که می‌آییم و برای پذیرایی از زائرین اربعین پول خرج می‌کنیم. یک کسی این را در دل ما می‌اندازد که بیاییم و در این راه، پول خرج کنیم. به حدّی که همۀ هستی خودمان را می‌دهیم، در حالی که ما قبلاً این‌طوری نبودیم.

این قضایا اصلاً عادی نیست. واقعاً چه شده است؟ از این تاریخِ گذشته، که خداوند از هیچ‌چیز، همه‌چیز درست کرده است، از این شرایط که همه‌چیز هست، خدا می‌خواهد چی درست کند؟! از این زاویه هم نگاه کنید! خبری هست! این قدرت اَلَکی جمع نمی‌شود.

حتی اگر تمام بودجۀ سی سال جمهوری اسلامی را هم جمع می‌کردیم، نمی‌توانستیم این فضا را در منطقه ایجاد کنیم، اصلاً دست ما نیست، ما نیستیم که این فضا را درست کرده‌ایم، مثل اینکه کار از دست همه در رفته است! من نمی‌خواهم فقط تو را بترسانم. خیلی سرعت تحولات  بالا رفته است. خیلی قدرت اسلام زیاد شده است، اصلاً این شرایط دست کسی نیست، از دست ما خارج است. یک خبری هست...         

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۰
بیان معنوی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه-2

نگاه عامیانه به انتظار فرج موجب تأخیر فرج می‌شود

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است که حجت اللاسلام و المسلمین صدیقی از آن با عبارت «جامع‌ترین کتابی که تاکنون در موضوع انتظار دیده‌ام» یاد کرد و حسن عباسی آن را یک عقبۀ تفکر استراتژیک برای موضوع انتظار و تلاشی حکمی، فلسفی و کلامی در موضوع انتظار دانست. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. با توجه به تأکید چند سال قبل رهبر معظم انقلاب بر «اهمیت کار عالمانه و پرهیز از کار عامیانه در موضوع انتظار»، خبرگزاری مشرق برای اولین بار و در آستانۀ میلاد مهدی موعود(عج) هر روز بخشی از فصل اول این کتاب را با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» منتشر می‌کند:

آسیب نگاه عامیانه به منجی

خطر و آسیب نگاه عامیانه آن‌گاه که به موضوع بسیار کلیدی و حیات‌بخشی همچون «منجی» سرایت کند، دو چندان می‌شود و آسیب‌های بیشتری را به همراه خواهد داشت. این در حالی است که نگاه عامیانه به موضوع «منجی» به دلیل ابهامات و نادانسته‌های فراوانی که در مورد آن وجود دارد، جزء رایج‌ترین مسائل همۀ ملت‌های معتقد به ظهور منجی به حساب می‌آید. اگرچه این نگاه عامیانه، در میان پیروان دیگر ادیان و مذاهب بیشتر است، ولی رواج اندک آن هم در میان مردم ما زیاد است؛ و نه تنها قابل تحمل نیست بلکه می‌تواند به موضوع انتظار و مهدویت لطمه‌های جدی وارد نماید.

نگاه عامیانه به منجی، در همۀ ادیان عالم وجود دارد؛ تصور کسی که سوار بر مرکب خواهد آمد و دنیا را تنها با «اعجاز» دستانش متحوّل می‌کند و لابد بی‌نیاز به همراهی مردم و هوشیاری آنها، زمین و زمان را زیر و رو کرده و بی‌اعتنا به سنت‌های الهی و همۀ آنچه در طبیعت حیات بشر است، سعادت را برای انسان به ارمغان می‌آورد.

نمونه‌هایی از نگاه عامیانه به منجی

همچنین این یک نگاه عامیانه است که «ما منتظر منجی باشیم، امّا مقدماتی را برای آن لازم ندانیم». این یک نگاه عامیانه است که «درکی از ساز و کار نجات‌بخشِ منجی نداشته باشیم.» این یک نگاه عامیانه است که «چگونگی تداوم حاکمیت منجی و رموز بقای آن را ندانیم.» و موارد دیگری که ندانستن هر یک از آنها ما را به نگاه عامیانه نزدیک می‌کند. کمترین زیان این نگاه این است که تکلیف ما را برای یاری او و مقدمه‌سازی برای قیام او معلوم نمی‌کند.

نگاه عامیانه موجب تأخیر فرج

اگرچه اقبال عمومی به منجی و علاقۀ نوع انسان‌ها به این موضوعِ شریف، بستر مناسبی برای درک عمیق‌تر آن به حساب می‌آید و باید از آن به عنوان مقدمه‌ای برای بسط فهم عمیق استفاده کرد، ولی وقتی به مجموعۀ منتظران نگاه می‌کنید، می‌بینید کم نیستند کسانی که درایت لازم را نسبت به منجی ندارند. همین مسأله موجب اشتباهات فراوانی در عملکرد امروزین آنها به عنوان منتظر می‌شود. طبیعتاً این اشتباهات، نه تنها فرج را جلو نمی‌اندازد و انتظار را ثمربخش نمی‌سازد، بلکه چه بسا موجب عقب افتادن فرج هم بشود.

انسان دردمند و رنج‌کشیده‌ای که همۀ راه‌های نجات را بسته می‌بیند و توانایی حل مشکلات خود را ندارد، چاره‌ای ندارد جز آن‌که دل به روزنه‌هایی ببندد که بتوانند او را به منجی امیدوار کنند و مانند غریقی به هر احتمالی برای نجات چنگ بزند. طبیعی است در چنین فضایی، بازار سطحی‌نگری‌ها و گمانه‌زنی‌های عوامانه هم گرم می‌شود.

نجات از عوام‌زدگی، مقدمۀ نجات از وضعیت موجود

در حالی که برای تحکیم امید به فرج و حتی برای نزدیک کردن آن و نجات یافتن در آن، باید ابتدا از همین عوام‌زدگی نجات پیدا کرد؛ و این مقدمۀ تغییر وضعیت و نجات است. چرا که ارادۀ خداوند متعال به آن تعلق گرفته است که انسان‌ها با اقدام آگاهانۀ خود، مقدمه‌ساز تغییر اوضاع عالم بشوند: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم(و ملّتی) را تغییر نمی‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»( سوره رعد، آیه 11)


مطالب مرتبط:

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۰
مجید شهشهانی

ویژگی های کوفیان در بیان حضرت زینب(س)/پیامک خبری

آیا گریۀ بر امام حسین(ع) هم مانند نماز قابل تقبیح است؟

فرازهای کوتاهی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در هیئت شهدای گمنام با موضوع: "ویژگی های کوفیان در بیان حضرت زینب(س)":

  • امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نه تنها از گریۀ اهل کوفه بر امام حسین(ع) تقدیر نکردند، بلکه به شدت آن گریه کنان را تقبیح هم کردند، چون کسی که شریک ظلم باشد گریه اش بر مظلوم ارزش ندارد. گریه  کن امام حسین(ع) نباید کوفی مسلک باشد.
  • وقتی شعار «ما اهل کوفه نیستیم» سرمی  دهیم، باید اوصاف زشت اهل کوفه را بدانیم و مدام از آنها فاصله بگیریم. صفات زشت کوفیان فقط «بی وفایی» نبوده. حضرت زینب(س) برخی دیگر از صفات کوفیان را چنین بیان فرمودند: لاف زن و اهل ادعا-مغرور و اهل عُجب-اهل بغض و کینه های بیجا -اهل دروغ  گویی.

گزیده این سخنرانی را از اینجا مشاهده نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۹
مجید شهشهانی

هئیت شهدای گمنام/ویژگی های کوفیان در بیان حضرت زینب(س)/ با اشاره به برخی جریان‌های جدید:

امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) گریۀ اهل کوفه بر امام حسین(ع) را تقبیح کردند/گاهی حتی گریۀ بر امام حسین(ع) هم قابل تقبیح است، همان‌طور که قرآن برخی نمازخوان‌ها را تقبیح کرده

پناهیان: اخیراً جریان‌هایی به وجود آمده‌اند که با کارهای اشتباه خود به ما حق می‌دهند برخی از گریه‌کنانِ کوفی‌مسلک امام حسین(ع) را تقبیح کنیم و بگوییم که گریه‌های آنها ارزشی ندارد. همان‌طور که پیامبر فرمود: قرآن خواندن برخی ارزش ندارد و قرآن آنها را لعنت می‌کند و همان‌طور که قرآن برخی نمازخوان‌ها را تقبیح کرده.

در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) گریۀ اهل کوفه بر امام حسین(ع) را تقبیح کردند/ گاهی حتی گریۀ بر امام حسین(ع) هم قابل تقبیح شدن است

  • وقتی کاروان اسرای کربلا به کوفه رسید، اهل کوفه جمع شدند و شروع کردند به گریه و زاری کردن. امام سجاد(ع) در آن حال بیماری با صدای ضعیفی فرمود: اگر اینها گریه می‌کنند، پس چه کسی غیر از اینها مردان ما را کشته است؟! ؛ فَقَالَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ع بِصَوْتٍ ضَئِیلٍ وَ قَدْ نَهَکَتْهُ الْعِلَّةُ: إِنَّ هَؤُلَاءِ یَبْکُونَ، فَمَنْ قَتَلَنَا غَیْرَهُمْ؟»(احتجاج/2/304) یعنی حضرت، گریۀ آنها را تحقیر و تقبیح کردند.
  • حضرت زینب(س) نیز در خطبۀ خود گریۀ مردم کوفه بر حسین(ع) را تقبیح کرد و فرمود: «ای مردمی که اهل نیرنگ و بی‌وفایی هستید و کسی را که انتظار یاری از شما دارد، نامردانه تنها می‌گذارید، هیچ‌وقت اشک چشم‌تان خشک نشود و هیچ‌وقت آه سوزناک غم و اندوه از سینۀ شما خارج نشود؛ یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَذْلِ أَلَا فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الزَّفْرَة»(احتجاج/2/304 و امالی طوسی/92) و فرمود: «آیا برای برادر من گریه می‌کنید؟ بله گریه کنید، شما باید زیاد گریه کنید، شما سزاوار گریه کردن هستید، پس زیاد گریه کنید و کم بخندید؛ أَ تَبْکُونَ أَخِی؟ أَجَلْ وَ اللَّهِ فَابْکُوا، فَإِنَّکُمْ أَحْرَى بِالْبُکَاءِ، فَابْکُوا کَثِیراً وَ اضْحَکُوا قَلِیلًا»(همان) یعنی حضرت زینب(س) با این کلمات، در واقع گریه‌های مردم کوفه را تحقیر کرد.
  • وقتی امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نه تنها از گریۀ اهل کوفه بر امام حسین(ع) تقدیر نکردند، بلکه به شدت آن را تقبیح هم کردند، پس می‌توان گفت: گاهی حتی گریۀ بر امام حسین(ع) هم قابل تقبیح است.

اخیراً با پیدایش برخی جریان‌ها به خود حق می‌دهیم برخی از این گریه‌کنانِ کوفی‌مسلک امام حسین(ع) را تقبیح کنیم

  • شاید برای ما سخت باشد که بگوییم گریۀ بر امام حسین(ع) قابل تقبیح هم هست، ولی اخیراً جریان‌هایی به وجود آمده‌اند که با کارهای اشتباه خود به ما حق می‌دهند برخی از گریه‌کنانِ کوفی‌مسلک امام حسین(ع) را تقبیح کنیم و بگوییم که گریه‌های‌شان ارزش ندارد. همان‌طور که قرآن خواندن بعضی‌ها ارزش ندارد و حتی قرآن آنها را لعنت هم می‌کند؛ «پیامبر(ص): رُبَّ تَالِی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَلْعَنُه»(جامع‌الاخبار/ص48)‏ و همان‌طور که برخی از نمازخوان‌ها هم در قرآن تقبیح شده‌اند: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ* الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُون»(ماعون/4و5) پس بعید نیست گریه کردن بر اباعبدالله(ع) هم بتواند شامل تقبیح شود، کما اینکه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) گریه‌کنان اهل کوفه را تقبیح کرد.

چهار صفت مبنایی اهل کوفه در کلام حضرت زینب(س)/ 1. کوفیان اهل ادعا بودند

  • ما که شعار «ما اهل کوفه نیستیم» سرمی‌دهیم، باید سخنان حضرت زینب(س) در توصیف و تقبیح مردم کوفه را همیشه به یاد داشته باشیم. و این اوصاف زشت اهل کوفه را برای خود یادداشت کنیم و مدام از آن فاصله بگیریم. چون این ویژگی‌ها که حضرت زینب(س) در مورد اهل کوفه بیان فرموده، در واقع آفات آدم‌های مذهبی‌ و آسیب‌هایی است که می‌تواند هر جماعت مذهبی و متدینی را آلوده کند و باعث شود بوی کوفی بودن به خود بگیرند.
  • حضرت زینب(س) ویژگی‌های کوفیان را این‌گونه توصیف می‌فرماید: «آیا در شما کسی غیر از انسان لاف‌زن هست؟ هَلْ فِیکُمْ إِلَّا الصَّلَفُ»(امالی طوسی/92) یعنی کوفیان لاف‌زن و اهل ادعا بودند. آدم حزب‌اللهی، مذهبی، مؤمن و متدینی هم که اهل ادعا باشد، صفات کوفیان را دارد. لاف‌زن و مدعی در لغت به کسی گفته می‌شود که مدح و حُسنی که در او نیست را برای خودش قایل باشد. یعنی از محسنات خودش در توهّم به‌سر می‌برد و اهل ادعاست.
  • بیایید از خودستایی، گزافه‌گویی و ادعا کردن، خیلی فاصله بگیریم و بگذاریم کسانی که لاف‌زن و مدعی هستند، تنها بمانند. یعنی آن‌قدر از گزافه‌گویی فاصله بگیریم که فقط معدودی از مدعیان و لاف‌زنان که بوی کوفیان را می‌دهند در میان مردم، تنها بمانند و شناخته شوند.

2-اهل عُجب و غرور 3- اهل بغض و کینه‌جویی بی‌جا 4- اهل دروغ/ برخی مذهبی‌ها، بی‌خود نسبت به دیگری، تنفر پیدا می‌کنند

  • حضرت در ادامه سه ویژگی دیگر اهل کوفه را بیان می‌فرماید: «شما اهل عُجب(مغرور بودن به خوبی‌های خود) و اهل بغض و کینه پیدا کردن نابجا هستید(یعنی بی‌خود و بی‌دلیل به کسی کینه پیدا می‌کنید) و اهل دروغ هستید؛ وَ الْعُجْبُ وَ الشَّنَفُ وَ الْکَذِبُ»(همان منبع)
  • عُجب هم از بدی‌هایی است که واقعاً انسان را بیچاره می‌کند. آدم‌های خوب و کسانی که سابقۀ انقلابی‌گری و رزمندگی دارند، اگر دچار عُجب شوند دیگر رفتارشان به راحتی قابل اصلاح و کنترل نیست. چون فهم و عقل‌ و عواطف‌شان به حدّی کم‌رنگ می‌شود، که ممکن است به بدترین انسان‌ها هم تبدیل شوند؛ مانند طلحه و زبیر.
  • «شنف» هم یعنی «بغض و کینۀ ناحق». متاسفانه برخی از بچه‌مذهبی‌ها بی‌خود و بی‌دلیل نسبت به یک بچه‌مذهبی دیگر، تنفر پیدا می‌کند و از او بدش می‌آید، صرفاً به خاطر اینکه یک چیزی از او دیده که به سلیقه‌اش جور در نیامده است! یک‌دفعه‌ای نسبت به او بغض و کینه پیدا می‌کند. ما حق نداریم بی‌جا نسبت به یک مؤمن دیگر، بغض و کینه پیدا کنیم، باید مراحلی طی شود تا بغض و نفرت از کسی در پیشگاه الهی قابل دفاع باشد؛ به همین سادگی نیست. حتی اگر کسی در حق تو بدی و دشمنی هم کرد، به این سادگی‌ها نباید به او بغض و نفرت پیدا کنی.
  • کذب هم باید به قدری از میان یک جامعۀ ایمانی و منتظر رخت بربندد که دشمنان او هم بگویند: «اینها راست می‌گویند.» کما اینکه پیامبر(ص) از بس راستگو بود، حتی ابوجهل هم اعتراف کرد که: «محمد هرگز دروغ نمی‌گوید؛ فقال له أبو جهل: ویحک! و اللّه إنّ محمدا لصادق و ما کذب‏ محمد قط؛ أمالی المرتضى/‏2/265)
  • اینها توصیفات اهل کوفه و قاتلان امام حسین(ع) است. اگر این صفات را در کنار هم قرار دهید، کوفیان شکل می‌گیرند. یعنی سِیری که مردم کوفه داشتند تا به قتل امام حسین(ع) رسیدند، از این صفات بود.

انگیزۀ کوفیان برای قتل امام حسین(ع) چه بود؟ / کوفیان می‌خواستند با«چاپلوسی و ذلت» به منافع‌شان برسند

  • البته کوفیان در کنار چهار ویژگی فوق، بدی‌های دیگری هم داشتند که حضرت زینب(س) در ادامه بیان فرمود: «مانند کنیزکان، چاپلوسی می‌کنید؛ وَ مَلَقُ الْإِمَاءِ»(امالی طوسی/92) یعنی اگر احساس نیاز کنید، مانند بردگان چاپلوسی می‌کنید و عزت خودتان را حفظ نمی‌کنید. و وقتی شروع می‌کنید به چاپلوسی کردن، بدتر از آدم‌های ذلیل عمل می‌کنید. در حالی که امام حسین(ع) به خاطر ذلیل نشدن مقابل یزید، ایستادگی کرد و به شهادت رسید، ولی مردم کوفه این ذلت را به خاطر منافع‌شان پذیرفتند.
  • مردم کوفه می‌توانستند امام حسین(ع) را رها کنند و او را یاری نکنند(و در این صورت خطر جدّی‌ای هم آنها را تهدید نمی‌کرد)، یعنی می‌توانستند با امام حسین(ع) وارد جنگ نشوند و قتل حضرت را به عهدۀ یزید و اهل شام بگذارند و خودشان در این کار دخالت نکنند. پس این سؤال مطرح می‌شود که انگیزۀ مردم کوفه برای قتل امام حسین(ع) چه بود؟ به تعبیری می‌توان گفت کوفیان می‌خواستند یک دردسری را از سر خودشان برطرف کنند. یعنی حضور امام حسین(ع) را برای خودشان مایۀ دردسر می‌دانستند و خواستند این دردسر را برطرف کنند و الا خطر چندانی آنها را تهدید نمی‌کرد، البته شایعه شده بود که «اگر بخواهند امام حسین(ع) را یاری کنند، لشکر شام در راه است» ولی کوفیان می‌توانستند حسین(ع) را یاری نکنند و خودشان را کنار بکشند.
  • بدبختی کوفیان آنجایی بود که به کوفیان گفتند: «با حسین(ع) بجنگید تا کار تمام شود» و کوفیان هم پذیرفتند و گفتند «می‌جنگیم!»؛ به همین ارزانی حسین(ع) را کشتند. و این کار، کار آدم‌های چاپلوس است. آدم‌های چاپلوس، بی‌عزت و ذلیل این کار را می‌کنند. لذا حضرت زینب(س) به کوفیان فرمود: «شما اهل چاپلوسی و ذلت‌پذیری هستند. اگر کوفیان همین‌قدر عزت داشتند و محکم می‌گفتند: «به ما ربطی ندارد، این مشکل شماست، ما تابع حکومت مرکزی هستیم، ولی در قتل حسین(ع) مشارکت نمی‌کنیم» اگر همین را می‌گفتند، کار تمام شده بود. ولی کوفیان به خاطر اینکه یک دردسر را دفع کنند، با حسین(ع) جنگیدند؛ با اینکه می‌دانستند در این جنگ هیچ چیزی هم گیرشان نمی‌آید؛ و این کار فقط از آدم‌های چاپلوس برمی‌آید!
  • اگر به یک آدم چاپلوس ذلیل بگویند: «برای اینکه نشان دهی ما را قبول داری، یک سیلی به فلانی بزن» این آدم چاپلوسِ ذلیل، می‌رود و سرش را می‌برد تا ارادت خود را به آنها ثابت کند! می‌گویند برو کلاهش را بیاور، می‌رود سرش را می‌آورد. جنایت‌هایی که بعضی از کوفیان در کربلا کردند، همین‌گونه بود.

ویژگی بعدی کوفیان: وقتی دربارۀ کسی بدگویی می‌کنند، بدتر از دشمن عمل می‌کنند

  • حضرت زینب(س) ویژگی بعدی اهل کوفه را این‌طور بیان می‌فرماید: «شما مانند دشمنان، اهل طعنه زدن، عیب‌جویی و نمک به زخم پاشیدن و بدگویی هستید؛ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ»(امالی طوسی/92) یعنی وقتی شروع می‌کنید دربارۀ کسی بدگویی کنید، بدتر از دشمن عمل می‌کنید. کوفیان اهل طعنه زدن به امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بودند، در حالی که به ما توصیه فرموده‌اند حتی به افراد گنهکار هم طعنه نزنیم.
  • متاسفانه الان سایت‌هایی هستند که کارشان طعنه زدن است؛ گویا برخی حقوق می‌گیرند کارشان این است که کسی را عَلم کنند تا دیگران به او طعنه بزنند. مثلاً یک خبر می‌گذارند تا زیر آن خبر، صدها «کامِنت» که سراسر طعنه است، قرار بگیرد.

صفات زشت کوفیان منحصر در «بی‌وفایی» نبوده /حضرت زینب(س) صفات پایه‌ای کوفیان را بیان فرموده

  • اینها صفات پایۀ مردم کوفه است ولی از میان صفات زشت کوفیان، فقط یک صفت «بی‌وفایی» مشهور شده است. که حضرت زینب(س) سایر صفات بد کوفیان را نیز در اینجا بیان فرمود.
  • بعد می‌فرماید: «البته شما خوبی‌هایی هم دارید، ولی خوبی‌های شما مثل سبزۀ داخل لجنزار است یا مانند شیء گران‌بهایی است که روی قبر گذاشته باشند؛ أَوْ کَمَرْعًى عَلَى دِمْنَةٍ أَوْ کَفِضَّةٍ عَلَى مَلْحُودَةٍ»(امالی طوسی/92) یعنی خوبی‌های شما به هیچ دردی نمی‌خورَد و بوی تعفن می‌دهد چون خوبی‌های شما در لابه‌لای کثیفی‌ها قابل استفاده نیست.
  • حضرت زینب(س) در ادامه می‌فرماید: «بد عاقبتی برای خودتان درست کردید و غضب الهی را برای خودتان خریدید و در عذاب جهنم مخلّد شدید. آیا برای برادر من گریه می‌کنید؟ بله گریه کنید، شما باید زیاد گریه کنید، شما سزاوار گریه کردن هستید، زیاد گریه کنید و کم بخندید. شما را ننگ فراگرفته است و هرگز نمی‌توانید از این ننگ نجات پیدا کنید، چگونه می‌توانید این ننگ و عار را از خودتان پاک کنید؟ در حالی که سلالۀ پیغمبر خدا(ص) و آقای جوانان اهل بهشت کشته شد. کسی کشته شد که اگر در جنگی گرفتار می‌شدید، او پناه شما بود، کسی که مایۀ صلح و دوستی و آشتی شما و مرهم دردهای شما و پناهگاه شما در سختی‌ها بود. بد عاقبتی برای خودتان درست کردید و روز قیامت بد چیزی را مشاهده خواهید کرد و مرگ بر شما باد، مرگ بر شما باد، نابود و سرنگون باشید، سعی شما به نتیجه نخواهد رسید، دست‌های‌تان بریده باد، خرید و فروش پرضرری کردید و غضب الهی و ذلت و بی‌چارگی را برای خودتان خریدید. می‌دانید کدام جگر پیامبر(ص) را پاره پاره کردید؟ و کدام پیمان را شکستید؟ و با چه آدم کریمی جنگیدید؟ و چه حرمتی را پاره کردید و چه خونی را بر زمین ریختید؟! أَلَا بِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ فِی الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ، أَ تَبْکُونَ أَخِی أَجَلْ وَ اللَّهِ فَابْکُوا فَإِنَّکُمْ أَحْرَى بِالْبُکَاءِ فَابْکُوا کَثِیراً وَ اضْحَکُوا قَلِیلًا. فَقَدْ أَبْلَیْتُمْ بِعَارِهَا وَ مَنَیْتُمْ بِشَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ. قُتِلَ سَلِیلُ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ. وَ مَلَاذُ حَرْبِکُمْ وَ مَعَاذُ حِزْبِکُمْ وَ مَقَرُّ سِلْمِکُمْ وَ آسِی کَلْمِکُمْ  وَ مَفْزَعُ نَازِلَتِکُمْ وَ الْمَرْجِعُ إِلَیْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِکُمْ وَ مَدَرَةُ حُجَجِکُمْ وَ مَنَارُ مَحَجَّتِکُمْ. أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ وَ سَاءَ مَا تَزِرُونَ لِیَوْمِ بَعْثِکُمُ فَتَعْساً تَعْساً وَ نَکْساً نَکْساً لَقَدْ خَابَ السَّعْیُ وَ تَبَّتِ الْأَیْدِی وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَ بُؤْتُم‏ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَة. أَ تَدْرُونَ وَیْلَکُمْ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ ص فَرَثْتُمْ وَ أَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ وَ أَیَّ کَرِیمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَیَّ حُرْمَةٍ لَهُ هَتَکْتُمْ وَ أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُم»(امالی طوسی/92)‏

خلاصه پیامکی این مطلب را اینجا بخوانید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۹
مجید شهشهانی

برنامه سخنرانی حجت الاسلام پناهیان به مناسبت نیمه شعبان

به گزارش بیان معنوی، برنامه سخنرانی حجت الاسلام پناهیان به مناسبت نیمه شعبان، میلاد با سعادت امام زمان(عج) به شرح زیر می باشد:

  • چهارشنبه 21 خرداد:

    • ساعت 19 | برنامه زنده "یاد خدا" | شبکه قرآن | تکرار پنجشنبه ساعت 12 ظهر.

    • بعد از نماز مغرب و عشاء | مسجد جامع قلهک| خ شریعتی، جنب مترو قلهک.

    • ساعت 22 | هیئت عشاق العباس | خ انقلاب، تقاطع شهید نامجو(گرگان) مجتمع فرهنگی مذهبی امام رضا(ع).

  • پنجشنبه 22 خرداد:

    • بعد از نماز مغرب و عشاء | حسینیه یوم الغدیر | فلاح، 20 متری ابوذر، 12 متری شهید فراهانی، 14 متری شهید ورزدار، مسجد و حسینیه یوم الغدیر.
    • ساعت 23:30 | هیئت هفتگی شهدای گمنام | خ ولیعصر(ع)، پایین تر از م منیریه، خ فرهنگ، حسینیه شهدای قهرود   -یا-   خ حافظ، بعد از خ ابوسعید، خ فرهنگ.
    • ساعت 00:30 بامداد | مسجد دانشگاه تهران | احیای شب نیمه شعبان | خ انقلاب، دانشگاه تهران.
  • جمعه 23 خرداد:

    • ساعت 9:30 | مسجد حضرت ابوالفضل(ع) | میدان خراسان، خ خاوران، بعد از اتوبان امام علی(ع).

    • بعد از نماز ظهر و عصر | اعتکاف شعبانیه |مسجد ولیعصر بلوار ابوذر | بزرگراه شهید محلاتی، بلوار ابوذر، بین پل چهارم و پنجم

    • بعد از نماز مغرب و عشاء | هیئت هفتگی محبین امیرالمومنین(ع) | میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع).

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۹
بیان معنوی

برنامه های تلویزیونی استاد پناهیان در این هفته

  • سه شنبه (20 خرداد ماه)   |ساعت 9:30 صبح | تکرار: چهارشنبه 2:30 بامداد | گزیده "تنها مسیر"-راهبرد نظام تربیتی دینی | شبکه قرآن

  • چهارشنبه (21 خرداد ماه) | ساعت 19 | پخش زنده | تکرار: پنجشنبه 12 ظهر | موضوع:"چرا رنج می بریم؟" | شبکه قرآن برنامه"یاد خدا"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۹
بیان معنوی

شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-27

مفهوم «قول سدید» باید تبدیل به یک ضرورت فرهنگی شود/ هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، گلوگیر خواهد شد

پناهیان:  امروز به عنوان یکی از ضرورت‌های فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی می‌توان فهمید که وزن این توصیۀ دین چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبه‌های نماز جمعه این آیه را قرائت می‌فرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را انتخاب می‌فرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت می‌فرماید، وزن و اهمیت این مفهوم را به ما می‌فهماند.

باید تفاوت وزن توصیه‌های دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود/ مفهوم «قول سدید» باید تبدیل به یک ضرورت فرهنگی شود

  • برخی مفاهیم دینی یا توصیه‌های دین برای رفتارهای ما، باید به عنوان ضرورت‌های مهم فرهنگی تلقی شوند. ما باید تفاوتِ وزن توصیه‌های دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود. کسی که حجم انبوهی از علم و آگاهی داشته باشد اما تفاوت وزن معارفی را که دارد درک نکند، یک عالم عوام خواهد بود.
  • یکی از مفاهیم دینی که وزن بسیار بالایی دارد و باید تبدیل به یک فرهنگ بلکه یک ضرورت فرهنگی شود و باید تبدیل به یک مطالبۀ اولیۀ فرهنگی در جامعۀ اسلامی شود و در نتیجه، موضوع اول امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد، مفهوم قول سدید است؛ یعنی سخن گفتن محکم و استوار و صحیح، یعنی سخن بی‌پایه و اساس نزدن، یعنی سخنی که از سویی مطابق با واقع باشد و از سوی دیگر برای خدا و به امر خدا باشد.

می‌توان راست گفت، ولی با بیان فقط بخشی از یک حقیقت مردم را به اشتباه انداخت

  • در قرآن کریم دو مرتبه در کنار توصیه به تقوا، به قول سدید توصیه شده است. (اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) و(فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداْ؛ نساء/9) قول سدید، سخنی است که هم راست و صحیح باشد(غلط و اشتباه نباشد)، و هم «دقیق» باشد. شما گاهی می‌توانید راست بگویید ولی «بخشی» از یک حقیقت را بیان کنید و با آن، مردم را به اشتباه بیندازید. یا می‌توانید زمانِ گفتن یک سخن درست را نابه‌جا انتخاب کنید و مردم را گمراه کنید. و می‌توانید بدون زدن قید و حاشیۀ لازم به یک سخن صحیح، با آن سخنِ صحیح، مردم را گمراه کنید و اغراض غیرالهی خودتان را تعقیب کنید.
  • کسانی که در جنگ‌های روانی از هر گزاره‌ای برای تخریب غیرمنصافۀ طرف مقابل استفاده می‌کنند و هنر برپا کردن جنگ روانی با سوء استفاده از کلمات را دارند، بویی از فضیلت «قول سدید» نبرده‌اند. البته معمولاً اهالی رسانه و تبلیغات، در جنگ روانی سعی می‌کنند سخن راست بگویند تا اعتبارشان خدشه‌دار نشود و اگر هم سخنی می‌گویند که تا حدودی ناصحیح است، سعی می‌کنند طوری نباشد که پای‌شان به دادگاه کشیده شود؛ یعنی کلمات خود را طوری انتخاب می‌کنند که دروغ نباشد ولی به هدف شوم خود یعنی تخریب طرف مقابل برسند.

امروز به عنوان یکی از ضرورت‌های فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم/ قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری شود

  • امروز به عنوان یکی از ضرورت‌های فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی می‌توان فهمید که وزن این توصیۀ دین چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبه‌های نماز جمعه این آیه را قرائت می‌فرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را انتخاب می‌فرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت می‌فرماید، وزن و اهمیت این مفهوم را به ما می‌فهماند.
  • قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری شود. یعنی جدای از اینکه باید به حقّ بیان شود و صحیح باشد، باید با انگیزۀ صحیح هم باشد و برای خدا باشد و به امر خدا باشد. مثلاً اگر کسی غیبت کند، سخنش قول سدید نیست هرچند راست بگوید.

قول سدید آن‌چنان در جامعۀ ما باب نیست

  • متاسفانه بسیاری اوقات دیده می‌شود که در جامعۀ ما از قول سدید پرهیز می‌شود. لذا باید ببینیم قول سدید چه ضررهایی دارد که ما از آن پرهیز می‌کنیم؟! مثلاً اگر روزنامه‌ها در دست احزاب و جریان‌هایی باشند که غالباً متعهد به حزب هستند نه متعهد به حق، آنها هیچ‌وقت خودشان را موظف به قول سدید نمی‌دانند. حداکثرش این است که خودشان را به «قول صحیح» موظف بدانند، آن هم قول صحیحی که به نفعشان باشد، به دردشان بخورد و بتوانند رقیبشان را تخریب کنند. و البته آنها اکثرً فقط «بخشی از سخن صحیح» را بیان می‌کنند نه همۀ آن را. یک روزنامۀ این‌طرفی یا آن‌طرفی پیدا کنید که وقتی بدی‌های طرف مقابل خود را می‌گوید، خوبی‌هایش را هم بگوید. نه بدی‌های او و نه خوبی‌های خودش بزرگنمایی نکند.
  • اصلاً گفتن قول سدید آن‌چنان در جامعۀ ما باب نیست. باید یک گروهی فداکاری کنند و قول سدید داشته باشند. متاسفانه در این جامعۀ ما اگر کسی قول سدید بگوید، به عنوان یک آدم نامتعادل و غیرسیاسی تلقی می‌شود! مثلاً اگر شما در یک انتخابات، بگویید نظر من فلان شخص است، بعد از شما بپرسند، نظرتان نسبت به آن شخص دیگر چیست؟ شما بگویید: ایشان هم آدم خوبی هستند، در این صورت احتمالاً به شما خواهند گفت: «شما ثبات نظر نداری و تحت تأثیر فشارهای سیاسی هستی! چون وقتی می‌گویی نظرم فلان شخص است باید دیگران را انکار کنی! و نباید از خوبی‌های دیگران سخن بگویی»

بی‌تقوایی فقط دروغ و غیبت نیست، بعضی‌ها دروغ نمی‌گویند اما سخن سُست و بی‌پایه می‌گویند

  • بی‌تقوایی فقط به این نیست که انسان دروغ بگوید یا غیبت کند یا تهمت بزند. قول سدید نگفتن، بی‌تقوایی است. آیۀ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) نشان می‌دهد که اقتضای تقوا، قول سدید داشتن است نه اینکه بی‌تقوایی فقط به دروغ گفتن باشد. بعضی‌ها دروغ نمی‌گویند اما سخن سُست و بی‌پایه می‌گویند.
  • اگر برخی سخنان که در روزنامه‌ها و رسانه‌ها منتشر می‌شود بی‌تقوایی باشد،. چه انتظاری از تقوا در میان مردم می‌توان داشت که با رعایت تقوا مرتکب گناهان دیگر نشوند؟! به ویژه اگر توجه داشته باشیم که وزن قول سدید بالاتر از وزن بسیاری دیگر از مصادیق تقواست.
  • بنده به کسی که زمانی روزنامه‌ای داشت گفتم: چرا شما در بالای صفحۀ روزنامۀ خود، این شعار را می‌زنید که «دانستن حق مردم است»؟ گفت مگر دانستن حق مردم نیست؟ گفتم شما خودت استاد جنگ روانی هستی و می‌دانی که این یک شعار است نه یک آگاهی. و این شعار القاء می‌کند که «ای مردم! کسانی می‌خواهند جلوی دانستن شما را بگیرند!» و شما می‌دانی که کسی نمی‌خواهد جلوی دانستن مردم را بگیرد. نمونه‌اش همین روزنامۀ شماست که هرچیزی دلتان می‌خواهد می‌گویید. لذا مصداق سخن راستی است که برای یک القاء منفی، غیرمنصفانه و دروغ بیان می‌شود. آیا خداوند در روز قیامت از چنین بی‌تقوایی‌ها می‌گذرد؟

هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، گلوگیر خواهد شد

  • هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، آن لقمه گلوگیر خواهد شد. فرقی هم نمی‌کند آن گروه خود را حزب‌اللهی بداند یا غیرحزب‌اللهی. شما حتی به نفع خدا، انبیاء الهی، ولایت ائمۀ هدی و ولایت فقیه هم نمی‌توانید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کنید.
  • پیامبر(ص) وقتی شخصی را به تبلیغ دین و دعوت مأمور کردند، بعد از رفق و مهربانی، به او توصیه کردند که قول سدید بگوید.(فَقَالَ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِید؛ کنزالفوائد/1/210) قول سدید یعنی همۀ جوانب سخن را رعایت کنیم، یعنی سخن ما هم صحیح باشد، هم انگیزه‌اش درست باشد و برای خدا باشد و هم به امر خدا باشد.

شنیدن قول سدید هم ظرفیت می‌خواهد/مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند

  • شنیدن قول سدید هم ظرفیت می‌خواهد. بسیاری از مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند. قول سدید ممکن است فضیلت کسی را به اندازه‌ای که هست بیان کند و اصلاً قصد تبلیغات او را هم نداشته باشد. اتفاقاً گاهی اوقات وقتی به آن اندازه او را تأیید کند در واقع معنایش این است که من بیش از این مقدار او را تأیید نکرده‌ام. بسیاری از اوقات به دلیل عادت نداشتن بخشی از مردم به شنیدن قول سدید، در جامعه برداشت نادرستی از تعریف‌های حضرت امام یا مقام معظم رهبری در مورد مسئولین پدید می‌آید. مثلا بیان یک امیتاز یک مسئول توسط رهبر را به معنای تایید کامل او می‌گیرند، یا بیان یک ایراد از او را به معنای رد کامل او می‌گیرند؛ در حالیکه اگر انسان ظرفیت شنیدن قول سدید را داشته باشد، دچار اینگونه افراط و تفریط‌ها نمی‌شود.
  • در اغلب ادوار ریاست جمهوری از ابتدای انقلاب تاکنون این مشکل را داشته‌ایم که بعضی‌ها سخنان امام یا مقام معظم رهبری در حمایت و پشتیبانی از دولت را به معنای طرفداری کامل از رؤسای دولت‌ها تعبیر کرده‌اند. در حالی مقام معظم رهبری نیز مانند حضرت امام، اهل قول سدید است و هر جا کسی را تأیید کردند، باید دقت کنید و ببینید کدام قسمت را تأیید کردند. و این تأیید را نباید به چیزی بیشتر از آن مقداری که ایشان تأیید کرده‌اند، بسط داد. ایشان نه اهل تبلیغ افراد هستند و نه اهل تخریب. نه اهل جنگ روانی هستند و نه اهل تحمیق مردم.
  • به عنوان مثالی از دوران حضرت امام، بعضی‌ها وقتی حضرت امام سخنرانی می‌کردند و به یکی از وجوه مثبت بنی‌صدر اشاره می‌کردند، می‌گفتند: دیدید امام(ره) از بنی‌صدر دفاع کرد؟! در حالی که آن سخنان امام(ره) در دفاع از بنی‌صدر کاملاً دقیق و صحیح بوده است. مثلاً یک‌بار امام(ره) دربارۀ بنی‌صدر فرمود که ایشان فرزند یک عالم بزرگوار است. و بعضی‌ها این سخن امام را تأییدی برای بنی‌صدر در مقابل شهید بهشتی تلقی کردند و شعار مرگ بر بهشتی سر دادند.
  • گاهی اوقات فضای جامعه برای گفتن قول سدید بسیار تنگ می‌شود. اگر کسی اهل قول سدید باشد، او را به وابستگی سیاسی و حزبی به این جناح یا آن جناح متهم می‌کنند یا او را به عدم تعادل سیاسی و نداشتن تشخیص سیاسی متهم می‌کنند. وقتی برخی حتی به امام(ره) و مقام معظم رهبری چنین اتهاماتی می‌زنند، دیگران که جای خود دارد.
  • متاسفانه بعضی‌ها منتظر هستند گوشه‌ای از کلمات شما را برجسته کنند و به شنونده جهت بدهند و آن جهت را به گوینده هم تحمیل کنند؛ یعنی با تیتر زدن، همان جهتی که خودشان می‌خواهند را به سخن او بدهند. هیچ دادگاهی هم به این سادگی نمی‌تواند به کار این رسانه‌ها ایراد بگیرد و جلوی قول غیر سدید را بگیرد. این مشکل بیش از هر چیز با ارتقای فرهنگ سیاسی و زشت شدن قول غیرسدید در فرهنگ جامعه پدید می‌آید.

دینداری معمولا ما را «دیر» و «غیرمستقیم» به نتیجه می‌رساند/ اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول سدید فاصله خواهیم گرفت

  • بعضی‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند با قول غیر سدید جلوی ضرر را بگیرند یا منفعتی را جلب کنند. اما این امکان ندارد چون آن ضرر یا بدتر از آن بالاخره از ناحیۀ دیگری به شما خواهد رسید و در مجموع هیچ منفعت بلندمدتی با قول غیر سدید به شما نخواهد رسید.
  • هر کسی می‌خواهد دینداری کند باید به این مسأله توجه کند که دینداری از جهت رسیدن به نتیجه دو ویژگی دارد: یکی اینکه عمل کردن مطابق دستورات دینی، معمولاً موجب می‌شود دیر به نتیجه برسید و دوم اینکه دستورات دین کاری می‌کند که غیر مستقیم به نتیجه برسید. و این دو ویژگی، آدم نابردبار را دق‌مرگ می‌کند! و آدم‌ها چون معمولاً صبوری ندارند، نمی‌توانند خوب دینداری کنند. چون معولاً دین نمی‌گذارد از راه پرشتاب به نتیجه برسیم. در مورد قول سدید هم همین‌طور است. یعنی اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول سدید فاصله خواهیم گرفت.
  • ممنوعیت‌های دینی معمولاً در آن جاهایی است که شما می‌خواهید با عجله به نتیجه برسید. مثلاً پدر و مادر مذهبی وقتی در تربیت فرزند خود بخواهند با عجله به نتیجه برسند، نتیجۀ ضعیف‌تری می‌گیرند. برخی مصادیق شتاب کردن در تربیت عبارت است از: بیش از پیش موعظه کردن و سرزنش کردن، نابه‌جا اجبار به کار بستن، تشویق‌های زیادی و بی‌جا. همۀ اینها به خاطر این است که کسی می‌خواهد در کار تربیت، زود به نتیجه برسد در حالی که کار تربیتی یک کار دراز مدت است.   
  • گاهی اوقات ما می‌خواهیم مستقیم به نتیجه برسیم در حالی که خداوند روزی مؤمن باتقوا را غیر مستقیم و از جایی که حساب نمی‌کند به او می‌رساند.(وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب؛ طلاق/3) شما وقتی تقوا پیشه کنید، معمولاً احساس می‌کنید دارید از هدف خودتان دور می‌شوید. ولی این‌طور نیست. یعنی شما به ظاهر از هدف خود دور می‌شوید ولی یک‌دفعه‌ای هدف را در آغوش خواهید کشید. این خاصیت دین است.

اگر قول سدید بگویید خدا کار شما را درست خواهد کرد/ امام صادق(ع): تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمی‌کند

  • خداوند بعد از توصیه به قول سدید می‌فرماید: «...قُولُواْ قَوْلًا سَدِیداً * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَلَکمُ‏ْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم»(70 و71) یعنی اگر قول سدید بگویید خداوند کار شما را درست خواهد کرد. چون معمولاً انسان از قول سدید فاصله می‌گیرد، تا کار خودش را درست کند. لذا در اینجا خدا می‌فرماید: اگر شما قول سدید داشته باشید، خودم کارهای شما را درست خواهم کرد.
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند در قرآن فرمود: ‹قول سدید بگویید تا خدا کار شما را اصلاح کند›، بدان که تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمی‌کند؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً  یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْکَ شَیْئاً حَتَّى تَقُولَ قَوْلًا عَدْلًا»(کافی/8/107) یعنی خدا از ما هیچ چیزی را قبول نمی‌کند مگر اینکه قول سدید بگوییم.

بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد چون اثر تربیتی مادرها بر فرزندان بیشتر است

  • خیلی گفته‌اند که مادران از پدران در تربیت فرزند مؤثرترند.( آنقدرى که بچه از مادر چیز مى شنود از پدر نمى‏شنود. آنقدرى که اخلاق مادر تأثیر دارد در بچه کوچولوى نورس و به او منتقل مى‏شود از دیگران نمى‏شود؛ صحیفۀ امام/9/136) پس طبیعتاً بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد. لذا مادرها در قول سدید باید کار بیشتری روی خود انجام دهند تا پدرها. چون اثر تربیتی مادرها بر فرزندان بیشتر است. خانم‌ها مخصوصاً وقتی عصبانی می‌شوند یا دچار احساسات و هیجان می‌شوند، خیلی باید مراقب کلماتی باشند که بر زبان جاری می‌کنند.
  • زبان و سخن گفتن، علامت خیلی بزرگی برای سلامت روح انسان است. در خطبۀ همام که امیرالمؤمنین(ع) اوصاف متقین را بیان می‌فرماید، اولین صفت اهل تقوا را چنین بیان می‌فرماید: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» یعنی اولین فضیلت متقین از نگاه امیرالمؤمنین(ع) مربوط به زبان و سخن گفتن آنهاست (فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد و...؛ نهج‌البلاغه/خطبۀ193)

خلاصه پیامکی این مطلب را اینجا بخوانید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۸
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه- 1

عوامل ترویج نگاه عامیانه چیست؟

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است که حجت اللاسلام و المسلمین صدیقی از آن با عبارت «جامع‌ترین کتابی که تاکنون در موضوع انتظار دیده‌ام» یاد کرد و حسن عباسی آن را یک عقبۀ تفکر استراتژیک برای موضوع انتظار و تلاشی حکمی، فلسفی و کلامی در موضوع انتظار دانست. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. با توجه به تأکید چند سال قبل رهبر معظم انقلاب بر «اهمیت کار عالمانه و پرهیز از کار عامیانه در موضوع انتظار»، خبرگزاری مشرق برای اولین بار و در آستانۀ میلاد مهدی موعود(عج) هر روز بخشی از فصل اول این کتاب را با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» منتشر می‌کند:

نگاه عامیانه چیست؟

تلقی‌های عامیانه، ممکن است دربارۀ هر چیزی پدید بیاید. هم‌اکنون نیز بسیاری از موضوعات و مسائل علمی در رشته‌های مختلف، در افکار مردم گرفتار تلقی‌های عامیانه‌اند. در این میان، موضوعات معنوی که از پیچیدگی و پنهانی‌های خاصی برخوردارند، بیش از هر موضوعی در معرض برداشت‌های عامیانه قرار دارند.

نگاه عامیانه که در همۀ جوامع و فرهنگ‌ها جریان دارد، به عوام اختصاص ندارد. گاهی از اوقات تحصیل‌کرده‌ها و خواص جامعه نیز دچار عوام‌زدگی می‌شوند؛ خصوصاً وقتی در موضوعاتی وارد می‌شوند که اطلاعات و تحصیلات علمی آنها با موضوع مورد نظر تناسبی نداشته باشد، در حالی که اندیشمندان و تحصیل‌کرده‌ها علی‌القاعده باید از عوام‌زدگی مصون باشند. به همین دلیل وقتی یک اهل علم دچار عوام‌زدگی می‌شود، گروه بیشتری از مردم را به دنبال خود می‌کشاند؛ و بیش از عوام می‌تواند نگاه عامیانه را ترویج دهد.

1. پیچیدگی نگاه عمیق

ترویج یک نگاه عامیانه، می‌تواند عوامل متعددی داشته باشد. یکی از عوامل طبیعی آن قابل پذیرش‌تر بودن نگاه سطحی نسبت به یک نگاه ژرف و عمیق است که از پیچیدگی‌های خاصی برخوردار بوده و درک آن برای عوام دشوار می‌باشد.

2. تمایل هوای نفس به نگاه سطحی

یکی دیگر از عوامل ترویج نگاه سطحی و غلط آن است که معمولاً چنین دیدگاه‌هایی با اهواء نفسانی بیشتر تطبیق دارند؛ و هوای نفس، به صورت پنهان یا پیدا اندیشۀ انسان را به همراهی و حتی دفاع از سخن غلط وادار می‌کند.

3. دامن زدن توسط سودجویان

البته همیشه کسانی هم پیدا می‌شوند که از شیوع برخی از نگاه‌های عامیانه در میان مردم سود می‌برند و طبیعتاً به آن دامن می‌زنند؛ چرا که بهترین راه به بردگی کشیدن انسان‌ها تخریب آگاهی‌های آنها و انحراف آدم‌ها از حقایق است؛ که این هدف بیشتر در تحریف حقایق از طریق رواج یک نگاه عامیانه رخ می‌دهد. زیرا بهترین راه غفلت از حقایق مهم عالم، که از توجه به آنها اجتنابی نیست، غرق شدن در نگاه عامیانه و در نتیجه نگرش باطل داشتن به حقایق است.

اگرچه در میان همین نگاه‌های عامیانه، آگاهی‌های درست بسیاری نیز وجود دارد که هر کدام به گوشه‌ای از حقایق اشاره می‌کند، اما مشکل اینجاست که اگر انسان گوشه‌هایی از حرف‌های درست را بگیرد، ولی تحلیل دقیق و تصور کاملی از کلیت آنها نداشته باشد، در معرض برداشت غلط و عوام‌زدگی قرار خواهد گرفت.

آثار سوء نگاه عامیانه

این عوام‌زدگی آثار سوئی به همراه دارد. یکی از آثار سوء آن، فراهم شدن زمینۀ تحریف و انحراف است. یکی دیگر از آثار سوء آن این است که حتی اگر این عوام‌زدگی موجب تحریف و انحراف هم نشود، لااقل موجب بیزار شدن کسانی خواهد شد که با دقت و موشکافی برخورد کرده و ضعف‌های نگاه عامیانه را به‌سرعت درمی‌یابند. علاوه بر آن، نجات‌بخش نبودن و بی‌ثمر شدن اندیشه‌های حیات‌بخش، در اثر پدید آمدن و گسترش یک تلقی عامیانه، ضرری غیر قابل اغماض است.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۸
مجید شهشهانی

شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-27

پیامک/ مفهوم «قول سدید» باید به یک ضرورت فرهنگی تبدیل شود/ حتی به نفع مقدسات نباید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کرد

  • استادپناهیان در جلسه27 تاریخ تحلیلی اسلام با اشاره به تأکید رسول خدا(ص) برای رعایت قول سدید در دعوت: اگر تفاوت وزن توصیه‌های دینی را درک نکنیم مذهبی عوام خواهیم بود/ مفهوم «قول سدید» باید به یک ضرورت فرهنگی تبدیل شود/ قول سدید یعنی سخن صحیح و دقیق و پرهیز از سخن بی‌پایه. قول سدید باید جزء یکی از مطالبات اولیۀ فرهنگی جامعه قرار گیرد.
  • بی‌تقوایی فقط دروغ، غیبت و تهمت نیست. قول غیرسدید هم بی‌تقوایی است/هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از راه قول غیرسدید باشد، گلوگیر خواهد شد. خواه آن گروه انقلابی باشد، یا غیرانقلابی. حتی به نفع خدا، ولایت ائمۀ(ع) و ولایت فقیه هم نباید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کرد.
  • می‌توان راست گفت اما با گفتن بخشی از حقیقت، یا انتخاب زمان نابه‌جا، یا نگفتن برخی حواشی لازم، با همان سخن صحیح، مردم را گمراه کرد./ روزنامه‌هایی که متعهد به احزاب هستند نه متعهد به حق، هیچگاه خود را متعهد به قول سدید نمی‌دانند. حداکثر خود را موظف به «قول صحیح»ی می‌دانند که به نفعشان باشد، و بتوانند با آن رقیب را تخریب کنند.
  • امروز رعایت قول سدید در جامعۀ ما دشوار است. اگر اهل قول سدید باشید مدام شما را به وابستگی به جناح‌ها یا عدم تعادل و سیاسی نبودن متهم می‌کنند. کمااینکه امام و مقام معظم رهبری را متهم کردند. باید گروهی فداکاری کنند و قول سدید داشته باشند.
  • اغلب ممنوعیت‌های دینی در مواقعی است که انسان می‌خواهد با عجله به نتیجه برسید. وقتی پدر و مادر مذهبی در تربیت فرزند با عجله به دنبال نتیجه باشند، بدتر می‌شود. موعظه و سرزنش بیش از حد، اجبار نابه‌جا، تشویق‌های زیادی و بی‌جا، همگی به خاطر این است که انسان می‌خواهد زود به نتیجه برسد، در حالی که کار تربیتی یک کار دراز مدت است.
  • مادران از پدران در تربیت فرزند مؤثرترند. لذا طبیعتاً بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد. بنابراین مادرها در قول سدید باید کار بیشتری روی خود انجام دهند تا پدرها. چون اثر تربیتی مادرها بیشتر است./ رعایت تقوای زبان اولین وصفی است که امیرالمؤمنین(ع)در خطبۀ متقین بیان می‌کنند/با کنترل زبان، چشم و گوش هم کنترل خواهد شد.

گزیده این سخنرانی را از اینجا مشاهده نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۷
مجید شهشهانی