علیرضا پناهیان

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلیپ صوتی» ثبت شده است

کلیپ های شما:

زندگی دوباره

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

کَفَی بِالمَوتِ وَاعِظاً... امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید. موت بعنوان واعظ کافی است.

در روایت هست فرمودند وقتی که تشییع جنازه ای شد شما حتما در تشییع جنازه شرکت کنید. خیلی سفارش شده. می فرماید هر جا که رفتی در تشییع جنازه شرکت کردی، خودت را بگذار جای آن کسی که رفته، بگو الآن دارند من را می برند در تابوت. تمام شد! دارند مرا می برند...

بعد وقتی که رساندند برای دفن یا آن هفت قدم یا مقداری که با او رفتی، هِی تمنا کن خدایا من را برگردان بگذار عُمر دوباره بکنم...

بعد تشییع جنازه تمام شد یا شما همراهی ات برای این تشییع جنازه قطع شد بگو خدا به تو مهلت داد یک چند روز دیگری زندگی کنی. برگرد درست زندگی کن. برگرد دیگر از عمرت استفاده کن. برگرد دیگر دقت و وسواس به خرج بده. برگرد درست زندگی کن...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۲۹
مجید شهشهانی

کلیپ های شما:

به چی مقیدی؟

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

چیزهایی که باید مراقبت کنی مراقبت کن...

تقوا یعنی چی؟ یعنی مراقبت کردن. إتَّقُوا الله یعنی خدا را مراقبت کن. إتَّقُوا النَّار یعنی مراقبت کن جهنم نروی. چیزهایی که باید مراقبت کنی مراقبت کن. ذَلِکَ الکِتَاب لَا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلمُتَّقِینَ یعنی این کتاب آدمهایی را که اهل مراقبت هستند، آدمهای ولنگ و واز را هدایت نمی کند. یک تقیّدی دارند. به چی ها مقیّدی؟ بگو ببینم...

می گوید مقیّدم صبح بروم سر کار سر وقت. می گویی خب آن که ساعت کاری وادارت کرده. نگاه می کنی می بینی بعضی ها اصلا به هیچ چیز مقیّد نیستند. یا به پلیس سر چهارراه برای نظم و پشت چراغ قرمز ایستادن مقیّدند، یا به طلبکارها مقیّد هستند که فشار آوردند می خواهند پدرش را در بیاورند بیاندازندش زندان، یا به رودربایستی ها مقیّدند که آبرو ریزی نشود. یک مقیّدات درونی ندارد...

مثلا بعضی آدمهایی هستند یک سری مقیّداتی در زندگیشان هست. می گوید من مقیّدم مامانم ناراحت نشود. خودم تصمیم گرفتم. من مقیّدم کارم را کم نگذارم. خودم تصمیم گرفتم. من میتوانم برای صاحب کارم کم بگذارم حقوقم را سر ماه تمام هم بدهد، متوجه هم نمی شود. ولی من خودم مقیّدم. من خودم مقیّدم دروغ نگویم. این پیش خودم است. بحث آبرو ریزی نیست. بحث طلبکارها ریختند نیست. من خودم مقیّدم.

این آدم هایی که خودشون برای خودشون یک مقیّداتی دارند با فشارهای بیرونی این مقیّدات را نپذیرفتند اینها را بهشان می گویند اهل تقوا. بعد خدا می فرماید کتاب من اینها را هدایت می کند. این تیپ شخصیت ها را. بقیه ول اند.

آمد رفت لباسش را داد دست آقای رجبعلی خیاط، گفت آقا این لباس من را بدوز و ایشان گفتند که خب این الان این یک روز و آن یک روز و آن هم یک نصف روز وقت می گیرد و می شود دو زار و ده شی. قرار را گذاشتند و لباس را دوخت و دو روز و نیم دیگر آمد و لباسش آماده و دو زار و ده شی را بهش داد. آمد برود بیرون دید آقای رجبعلی خیاط تا سر کوچه دویده دنبالش. صبر کن صبر کن. چی شده؟ این ده شی اش را بگیر. چرا؟ چون دو روز و نیم من فکر می کردم طول می کشد، دو روز بیشتر وقت نگرفت. گفت آقا خب من راضی ام. حالا شما سریعتر کار کردی. گفت نه من برای خودم اینجوری معین کردم. اینقدر کار اینقدر دستمزد دارد. الان من پیش خودم بی انصافی است یک ده شی از تو بگیرم. پیش خودش مقررات دارد. مراقبت دارد.

کسی که اهل مراقبت است این را بهش می گویند با تقوا. این مراقبت بخاطر خدا که می شود معنای کامل تقوا بهش صدق می کند. اینجاست که تقوا تمرین می شود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۵
مجید شهشهانی

کلیپ های شما:

مهمترین شیوه مبارزه با نفس

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

در زندگی خودمان، در برنامه های خودمان نظم ایجاد کنیم.

و خداوند متعال، خودش پیش قدم شده، اولین برنامه ای که در زندگی ما ایجاد کرده، مهمترین دستوری که به ما داده، اصلی ترین ستون دین نماز قرار داده که بینهایت سر وقتش وسواس هست. یک دفعه ای می بینی در نماز نظمش مهم تر از همه عناصرش دیگرش است. حتی توجه در نماز!

امیرالمؤمنین علی(ع) را شما ببینید که یک قسمتی از این عبارت «اِتَّقوا الله وَ نَظمِ أمرِکُم» کِی است این کلمات حضرت؟ بعد از این که ضربت اصابت کرده به فرق مبارکشان. بعد از اینکه حضرت در لحظه شهادت قرار گرفتند دارند وصیت های خودشان را به اطرافیانشان بیان می فرمایند. خب لحظه حساسی هست برای هر کسی. امیرالمؤمنین علی(ع) با هیچ لحظه ای از عمرشان الکی برخورد نمی کردند. چه برسد به آن لحظه ی حساس...

اوصِیکُمَا... حَسَنِین من، من شما دو تا را وصیت میکنم برایتان؛ وَ جَمیعَ وَلَدی... و تمام فرزندانم را؛ وَ أهلی... و همه خانواده و فامیل خودم را؛ وَ مَن بَلَغَهُ کِتَابِی... و هر کسی این نامه ی من بهش می رسد؛ ظاهرا توصیه می فرمودند و یادداشت می شده؛ همه ی شما را توصیه کرده امیرالمؤمنین. چه توصیه ی مهمی است؟ بِتَقوَی الله وَ نَظمِ أمرِکُم...

به تقوای الهی و نظم داشتن در کارهایتان. نظم را یکی از مصادیق تقوا، یکی از لوازم تقوا می شود برشمرد. نظم را یکی از زمینه سازهای تقوا، یکی از نتایج تقوا می شود برشمرد با این عبارت حضرت

شما نمی خواهد زیاد به خودتان سخت گیری کنید در عبادت کردن، در بسیاری از امور دیگری که بالاخره به ما توصیه شده. ببینید دوستان من! دین خدا واقعا دین آسانی است. مثلا صدقه؛ لازم نیست حتما مقدارش زیاد باشد. ولی خوب است هر روز باشد. حتی فرمودند صبح یک صدقه، عصر یک صدقه. کافی است آدم با نظم قطره چکانی عبادت بکند، برایش بس است. آقا من می خواهم اصلا هفتگی سه تا سلام خشک و خالی به امام حسین(ع) بدهم، خب دیگر دائمیش کن. نمی خواهی دائمیش کنی؟ یک سال ادامه بده.

بعضی ها بودند از دنیا رفتند بعد به چه جاهایی رسیدند تو عالم رؤیا دیده شدند بخاطر یک دانه کار کوچولوی منظم خوب. چقدر نظم زیباست... از رفتار حضرت امام(ره) ساعت را تنظیم می کردند برای به حرم رفتن و آمدن. اینقدر حضرت امام(ره) منظم زیارت می کردند. آن هم نور می آورد. فقط زیارت نور نمی آورد. منظم زیارت رفتن هم نور می آورد. خیلی درباره این فلسفه می شود حرف زد که چرا نظم اینقدر براش تاکید شده. یک جمله بگم دیگر در مورد فلسفه اش.

هوای نفس چیست که علت مخالفت با همه انبیا و حتی قتل انبیا و تکذیب انبیا است در قرآن کریم؟

هوای نفس چیست که تنها خدایی است که پرستیده می شود مقابل خدا... أَفَرَأَیتَ مَن إتَّخَذَ إلَهَهُ هَوَاه...

هوای نفس چیست که انسان را بیچاره می کند حتی اگر انسان گناه نکند می تواند انسان را به جهنم ببرد طبق روایات؟

هوای نفس چیست که اینقدر هولناکه؟ مبارزه با هوای نفس، مهمترین شیوه اش نظم است. چون نظم به تو می گوید که هر لحظه هر کاری دلت می خواست نکن... چقدر نظم زیباست...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۴
مجید شهشهانی

کلیپ های شما:

جانت را فدای چه چیزی می کنی؟

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

برای زمان حساب باز بکنیم.

زمانمان را به هر کسی ندهیم. زمانمان را برای هر چیزی نگذاریم. زمان برای هر چیزی می گذاریم یعنی جان می دهیم به خاطرش. شما حاضر هستی برای فلان فیلم سینمایی جان بدهی؟ می گوید نه. خب داری [جان] می دهی که الان... الان یک ساعت از عمر خودت را داری می دهی. موقع جان دادن که بشود سر یک ساعتش حاضر هستی با عزرائیل چانه بزنی. یک ساعت دیگر. یک روز دیگر. ما وقتی که داریم وقتمان را برای یک چیز بی ارزش می گذاریم داریم به خاطرش فدا می شویم.

آقا ما یاد مرگ بیافتیم بهمان بد می گذرد. من و شما نباید با غفلت از یاد مرگ خوش بگذرانیم. اون خوش گذرانی، خوش گذرانی احمقانه است. شما یاد مرگ بکن. بعد بر مرگ سوار شو. از مرگ و ترس مرگ عبور کن. شما از این لذت ببر که همین عمر کوتاه را به عنوان یک فرصت طلایی خدا بهت داده است. از خیلی از نعمات الهی که واقعیت دارد، از اینکه اصلا تو را آدم حساب کرده. خدا همه ی ما را آدم حساب کرده. آدم خلق کرده. نه آدم حساب کرده. بالاتر از آدم حساب کرده. لَقَد کَرَّمنَا بَنِی آدَم. خیلی مفاهیم عالی هست که می توانی ازش لذت ببری. چرا از حماقت و نادانی و جهالت و غفلت لذت ببریم؟ چرا آخر؟ کیفی هم ندارد.

یک لحظه فرصت برایت پیش آمد برای یک کار خیری، برای کار خوبی؛ اصلا شما عقب نینداز. نه بگذار یک وقت بهتر. این یکی از مکائد پست ابلیس رجیم ملعون است که تا یک فرصتی می آید برای یک کار خوب، توبه ای، انابه ای، عبادتی، سرکشی به فامیلی، هر کار خوبی؛ می گوید نه بگذار برای یک وقت بهتر. نمی گوید نه این کار خوب را نکن برو جهنم! نمی گوید این را. می گوید نه، بگذار یک وقت بهتر. یک جوری بهت می گوید قبول می کنی حرفش را. وقت بهتر وجود ندارد. بگذاری یک وقت بهتر، همین وقت را هم خدا ازت می گیرد. یک فرصت گناه و بدبختی پیش می آید نمیگوید حالا بگذار یک فرصت بهتر. می گوید همین الان تا تنور داغ است بچسبان. بعد همچین که نوبت کار خوب می شود، بگذار یک وقت بهتر؟ عجب تو نامردی هستی ابلیس! ابلیس روانشناسی خوانده! می گوید من باید یک جوری با این صحبت بکنم این نفهمد منم. فکر کند خودش است. فکر کند یک فکر خوب به ذهنش زده.

فکر نکن فردا فرصتی داری. واقعا ما می توانیم اینقدر با شعور رفتار بکنیم مثل کسی که واقعا بهش خبر دادند که شما دیگر امروز آخرین روزت است؟ تو را خدا چجور رفتار می کنیم؟ آقا امروز روز آخر شماست. یک زنگ به خواهر برادرها میزنی. حساب کتاب ها را اگه بدهی بتوانی تسویه کنی به فردا نمی اندازی می گویی بزار همین الان حسابش را برسیم. یک نماز خوشگل می خوانی. چی کار می کنی؟ همه کارهایت را جمع و جور می کنی. جمع و جور کن بعد فردا که صبح بیدار شدی دیدی که نه یک روز دیگر فرصت داری، چه روحیه با نشاطی خواهی داشت؟ هیچ کار عقب مونده نداری. بعد فردا هم دوباره بهت بگویند که آقا امروز روز آخرت هست. چه اتفاقی می افتد؟ بگو... خیلی بهتر از امروز بهره برداری خواهی کرد. چون امروز کلی کار عقب مونده انجام دادی، فردا دیگر عقب مونده نداری. میروی جلو. آدمی زاد باید اینجوری زندگی بکند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۴
مجید شهشهانی

کلیپ های شما:

پنجاه سال یعنی هیچوقت!

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

به زمان، کوتاه نگاه کن. زمان کوتاه است. واقعا کوتاه است.

چند سال در دنیا زندگی می کنیم؟ بگو هفتاد سال، بگو هفتصد سال. هفتصد سال را منها کن از بینهایت سالی که در آخرت زندگی خواهیم کرد، باز چی باقی می ماند؟ بینهایت. صفر رو از بینهایت کم کن، باز چی می ماند؟ بینهایت. پس این هفتصد سال در مقام مقایسه با صفر یکی است. یک روزی این را می فهمی. یک روزی این را می فهمی. آن روزی که این را می فهمیم روز نیست، شب است. شب اول قبر است.

یک جوری میگوید یک عمر، انگار خیلی است. فکر میکنی خیلی طولانی تر از نشستن در اتوبوس است تا به خانه ات برسی؟ «بچه ای» قاطی کردی؟. این کلمه «بچه ای» خیلی سخن عمیقی بود. بگذارید من از نظر روانشناسی رشد شناختی انسان را در ارتباط با زمان یک مقداری توضیح بدهم به زبان ساده خودمان.

بچه می آید می گوید من بستنی می خواهم. من این اسباب بازی را می خواهم. کوچولو که باشد بهش بگویی فردا برات ده تا بستنی می خرم به اضافه ده تا اسباب بازی. فردا نمی فهمد یعنی چی؟ نمی تواند توضیح بدهد. می گوید ببین، فردا برایت می خرم عین این است که بگویی هرگز برایت نمی خرم. ول کن. الان همین یک دانه بستنی را بیا و بخر و فردا نمی خواهد اینقدر به زحمت بیفتی.

بیچاره می گوید وقت ندارم. الان پول ندارم. چشم نوکرت هم هستم. کار مهمتری دارم. فردا میرم اصلا یک کامیون بستنی میارم در خونه ات. تمام رفقات هم بستنی بده. این فردا را نمی فهمد. اصلا نمی فهمد بچه از نظر رشد شناختی، کم کم متوجه می شود دیگه. فردا را نمی فهمد. یکسال بزرگتر می شود. می گوید من بستنی میخوام الان. می گوید فردا دو تا برات می خرم. پارسال یک کامیون هم فردا قبول نمیکرد. چون گفتی فردا الان نیست یعنی هیچی نیست. سال بعد بزرگتر شده بهش می گویی فردا برات می خرم میگوید راست می گویی؟ باشه

بعد بهش بگو میشود یک ماه دیگه من برات بخرم؟ دیگه یک ماه رو نمی فهمد. نه... یک ماه یعنی هیچوقت. بابا یکماه یعنی یکماه. نه هیچوقت. یک ماشین بنز آخرین مدل هم می گذارم رویش بهت میدهم. یک ماه. هر چی فکر می کند یک ماه را نمی فهمد. واقعا عرض می کنم ها. نمیتواند بفهمد یک ماه یعنی چی. بزرگتر میشود یک ماه را می فهمد. یک سال را نمی تواند بفهمد . سال دیگه این موقع برایت می خرم. گیج می شود. سال دیگه؟ یعنی هیچوقت. نمی تواند بفهمد سال را. همینجوری بزرگ می شود.

انسانها معمولا بزرگ می شوند تا حدود 15 - 16 سالگی. دیگر بزرگ نمی شوند. هر چی خدا بهش می گوید ببین این را من بعد از عمرت بهت می دهم. می گوید این که گفتی یعنی هیچوقت. ببین این هیچوقت نیست. من بعد از پنجاه سال این را بهت می دهم. می گوید این که گفتی یعنی هیچوقت. بابا پنجاه سال هم یک زمانی است، بفهم! می گوید من نمی فهمم. مثل همون بچه ای که فردا رو نمی فهمید، بعد از عمرش رو نمی فهمد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۴
مجید شهشهانی

 مناجات:

امشب دلم را پیش تو می‌گذارم

شناسنامه:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۳
مجید شهشهانی

مناجات:

یکبار مرا صدا بزن

شناسنامه:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۲۲
مجید شهشهانی

کلیپ های شما:

تسلیم قرآن شوید

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

یک بچه‌ای را یک مادری بخواهد بخواباند با چه ناز و نوازشی! داد نمی‌زند سرش، صدا را آرام می‌کند. اگر چیزی را هم می‌خواند برایش که او با این زمزمه کم کم به خواب برود حتماً یک ترانۀ لطیفِ آرامی را قرائت خواهد کرد. یعنی یک نوع سوق دادنِ توأم با آرامش، یک نوع سوق دادن توأم با مهربانی.

بیایید غرق بشویم در کلمۀ هدایت. بعد ببینیم که اصلاً خدا چه‌جوری هدایت می‌کند انسان‌هایش را؟ هدایت با هُل دادن خیلی فرق دادن می‌‌کند! خیلی‌ها انتظار دارند خدا هُلشان بدهد. خدا هل نمی‌دهد. هدایا با داد زدن فرق می‌کند. خیلی‌ها انتظار دارند خدا داد بزند سرشان! خدا داد نمی‌زند.

هیچ‌وقت هیچ مادری طفل کوج...، کوچکِ خودش را با سختی و زُمختی نمی‌خواباند، با مهربانی. بچه‌اش بدقِلقی هم بکند مادر کوتاه می‌آید. می‌گوید خب تو چی بگویی، تو چی، حرفت چیست؟ می‌گوید من را نخوابان بگذار بغلم، می‌گوید باشد من بغلت می‌کنم. حالا روی بغل می‌خواباند. باز هم گریه می‌کند. می‌گوید خب حالا چی می‌خواهی؟ بالاخره یک‌جوری باهاش راه می‌آید و بچه را می‌خواباند. خدا اینقدر با ما راه می‌آید! خدا خیلی با ما راه می‌آید.

دوستان من در قرآن کریم اولین درخواست انسان از خدا، اولین کلمه‌اش! «إهدنا» است «اهدنا، اهدنا الصِراط المُستَقیم» اولین دعا در قرآن چیست؟ «إهدنا» ما را هدایتمان کن. یک صاحب‌دلی به بنده می‌فرمودند که روزی چند مرتبه ما از خدا تقاضا می‌کنیم خدایا «إهدنا»؟ چرا یک‌بار با توجه نمی‌گوییم این را؟ یک آقای دکتر یک آنتی‌بیوتیک به شما می‌دهد می‌گوید این را بخور. شما نمی‌گویی که آقا من گلویم درد می‌کند. این را بخورم می‌رود در معدۀ من. می‌گویی حتماً آقای دکتر یک چیزی را متوجه است دیگر.

بله آن می‌رود در معدۀ شریف شما ولی بعد داخل خونِ شما می‌شود. بعد خون در رگ‌ها می‌آید به همان گلوی شما می‌رسد درستش می‌کند. شما بخور این را، کاری نداشته باش. شما که آناتومی نخواندی، شما که خیلی از مسائل پزشکی را نخواندی. بخور دیگر آن قرص را دیگر برای گلودردت خوب است. دیگر می‌گویی خب باشد دیگر. نمی‌گویی نه من ببینم آقای دکتر. شما بگو من اصلاً این دقیقاً چی کار می‌کند؟ شما را که نمی‌توانند الآن ببرند سالن تشریح که، مرحوم می‌شوی. بخور قرص را به تو می‌گویم دیگر.

این قصۀ بدن است ها! تازه آن چیزهایی‌اش که ماها فهمیدیم. تو رو قرآن! ببخشید قسمتان می‌دهم. روحِ ما چقدر پیچیده‌تر است؟ بسیار پیچیده. ما کدام‌مان می‌توانیم اعلام بکنیم من دردِ خودم را می‌فهمم؟ کدام‌مان می‌توانیم اعلام کنیم؟ ما می‌توانیم دردِ خودمان را بفهمیم به این سادگی؟ فرمود: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه» خواهش می‌کنم اعلام بکنیم پیش خداوند متعال. امام سجاد(ع) گاهی این ذکر را یک شب تا به صبح در سجده می‌گفتند «اِرحم عَبدَکَ الجاهِل» من نمی‌فهمم! خدایا به من رحم کن.

ما دردِ خودمان را درک نمی‌کنیم چه برسد به اینکه بخواهیم درمان خودمان را درک کنیم. آن‌وقت قرآن شفا است! رحمت است! هدایتگری او مانند شفای بیماری‌ها است. چی کار می‌کند؟ می‌فرماید تو چی کار داری این قرآن با روحِ تو چی کار می‌کند؟ روحِ تو با قرآن آشنا است! روحِ خودت را در معرضِ آیۀ...، آیات قرآن قرار بده، قرآن را تلاوت کن. بگو قرآن من را بساز. من نمی‌دانم کجایم را الآن باید درست بکنی. قرآن کار خودش را می‌کند.

بعضی‌ها واقعاً خیلی بی‌مزه‌بازی در می‌آورند همچین به قرآن که می‌رسند نه من باید بفهمم چه استفاده‌ای کردم. بابا شما یک قرص می‌خواهی بخوری سر در نمی‌آوری این قرص چی کار می‌خواهد بکند با بدنِ شما! بعد می‌خواهی آیات قرآن بفهمی که با روحِ شما چه می‌کند؟! حتماً باید بفهمی؟! تسلیم قرآن کنیم خودمان را. به آیات قرآن بگوییم وقتی من دارم شما را قرائت می‌کنم شما یک کارهایی با روحِ من انجام می‌دهی من نمی‌دانم آنها چیست! من تلاوت می‌کنم. شفا می‌دهد قرآن، کدام بیماری؟ بیماری‌ای که من نمی‌شناسم. تسلیم قرآن کنیم خودمان را!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۸
مجید شهشهانی

کلیپ حماسی «جهاد را باور کنیم» از استاد پناهیان

شناسنامه:

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

باید خودت را مسئول خیلی از اتفاقات جهان اسلام بدانی و تکلیفت را مشخص کنی!

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آل‌عمران/200) تصوّر بنده این است که درس اخلاق‌هایی که بسیاری از نیروهای مذهبی و متدیّن دریافت می‌کنند، درس اخلاق‌های قبل از انقلاب است و این خیلی خطرناک است. یعنی اگر شما یک درس اخلاقی را دیدید که اگر در زمان رژیم طاغوت هم می‌خواستند درس اخلاق بدهند، همین‌ها را می‌گفتند، این درس اخلاق امروز نیست! بله، ما نظام اسلامی تشکیل داده‌ایم اما مباحث اخلاقی و مباحث دینی مورد نیاز خودمان را که الآن در این نظام، در این حاکمیت اسلامی و در این موقعیتی که نسبت به جهان و نسبت به جهان اسلام داریم، نمی‌شناسیم!

تو الآن باید خودت را مسئول بدانی! تو باید خودت را مسئول خیلی از اتفاقات جهان اسلام بدانی! تو باید نسبت به تمام اتفاقات منطقه احساس مسئولیت داشته باشی و نسبت به همۀ آنها تکلیف خودت را مشخص کنی!

الآن دیگر زمان دینداری ‌فردی نیست که خودت را برای خدا لوس کنی!

برای من توضیح دهید که الآن یک بچه مذهبی، متدیّن و هیأتی، واقعاً با چه کاری به خدا تقرب پیدا می‌کند؟ و چه کارهای خوبی را اگر انجام دهد، هیچ خاصیتی نخواهد داشت؟! الآن دیگر زمان دینداری ‌فردی نیست که می‌خواهی خودت را برای خدا لوس کنی! سر خدا را هم می‌خواهی کلاه بگذاری! این‌جوری می‌خواهی هوای نفس خودت را در قالب دینداری ارضاء کنی! فکر می‌کنی سر خدا کلاه می‌رود؟! پس جامعه‌ات چه می‌شود؟ تو الآن عیال‌‌وار شدی!  الآن خودسازی تو به این است که با چهار تا جوان دیگر شروع کنی به کار کردن تا نقطه‌ضعف‌هایت رو بیاید، سعۀ صدرت افزایش پیدا کند، تواضعت معلوم شود، انعطاف‌پذیری و انتقادپذیری‌ات معلوم شود.

الآن فضیلت تو در این نیست که اگر به تو انتقاد کردند، بپذیری. الآن فضیلت تو در این است که انتقاد و عیب برادر دینی‌ات را به خودت بگیری؛ یعنی بگویی: «عیب او نبود، عیب من بود.» الآن فضیلت تو در این است که خوبیِ خودت را به برادر دینی‌ات نسبت دهی!

مؤمنین عضو یک تیم هستند، حزب هستند، حزب خدا هستند، هر کدام نقشی دارند. وقتی عضو تیم شدی، می‌شود «حزب‌الله». امروز فضا عوض شده است. یک زمانی بود که شما برای حفظ حداقّل دین هیأت راه می‌انداختی تا ان‌شاءالله مقدمه‌ای باشد برای تحقق حداکثر دین. اما الآن دیگر بحث حداقل نداریم، امروز باید برای تحقق حداکثر دین هیأت راه بیندازی؛ برای حفظ دین از انحرافات احتمالی‌ای که همین‌جور دارد از چپ و راست می‌آید. الآن باید هیأت راه بیندازی تا جلوی هیأت‌های ناسالم گرفته شود. اصلاً فضا کاملاً متفاوت شده است.

شما در ارتباط با اوضاع فرهنگی در کشور و منطقه چه تلاش‌‌هایی انجام می‌دهید؟/ امروز یکی از مصادیق بی‌تقوایی «بی‌خبری» است

در زمان جنگ، بچه‌ها آماده می‌شدند برای اینکه در راه خدا جان دهند. فضا خیلی با قبل از انقلاب فرق کرده بود. قبل از انقلاب اگر کسی مذهبی می‌شد، دیگر لازم نبود جان بدهد. اما زمان جنگ یک‌دفعه‌ای مسأله خیلی جدی شد و چهرۀ همه‌چیز تغییر کرد. آن زمان اگر کسی بچۀ خوبی می‌شد ولی به جبهه نمی‌رفت، از خودش خجالت می‌کشید؛ به خودش می‌گفت: «من چه‌کارۀ عالم هستم؟ معنای خوب شدنِ من چیست؟! من دارم دروغ می‌گویم؟

الآن شما در ارتباط با اوضاع فرهنگی در کشور و منطقه چه تلاش‌‌هایی انجام می‌دهید؟ چه مسئولیتی بر عهده گرفته‌اید؟ الآن چه کارهایی هست که اگر انجام دهی معنایش این است که داری دروغ می‌گویی؟ و چه کارهایی هست که اگر انجام دهی معنایش این است که راست می‌گویی؟

گاهی از اوقات بی‌تدبیری کردن عین بی‌تقوایی است!

- نه آقا! به تقوایش چه‌ کار داری؟! خُب بلد نبود خوب برنامه‌ریزی کند!

- آخه عزیز من...

- نه آقا! بی‌تقوایی نکرده! مگر رفته هرزگی کرده! مگر عرق خورده!

- ای بابا، تو هم که اصلاً نمی‌خواهی تغییر پیدا کنی و همان اخلاقِ زمان طاغوت را می‌خواهی برداری! باید ببینی الآن مصداق بی‌تقوایی چیست؟

- خُب من خبر نداشتم!

- خُب الآن یکی از مصادیق بی‌تقوایی بی‌خبری است. تو چرا خبر نداشتی؟!

- آقا! دیگر داری دین جدید می‌آوری! بی‌خبری که دیگر بی‌تقوایی نیست؛ اصلاً اینها چه ربطی به هم دارند؟!

- تو باید بدانی چی به چی است! باید مسائل روز جامعه را بدانی! اینها مصداق تقوا است! امروز اگر کسی بخواهد درس اخلاق بگوید، یکی از مواردش این است که بگوید: «آقا! بی‌خبر نباش!»

با هم صبر کردن یعنی چه؟/ آیا تا به حال برای یک کار خوب، حرکت گروهی انجام داده‌ای؟

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(آل‌عمران/200) یعنی ای مؤمنین! صبر کنید. این صبر کردن وظیفۀ تک‌تک‌تان است. بعد می‌فرماید: صابِرُوا، یعنی حالا با هم صبر کنید.

الآن شما بفرمایید، ببینم: با هم صبر کنید، یعنی چه؟ چه‌جوری می‌توانید با هم صبر کنید؟ اینکه هر کدام از شما خودتان به تنهایی، بچۀ خوبی باشید، می‌شود «اصْبِرُوا» که مربوط به مرحلۀ اول است، پس معنای «صابِرُوا» چه می‌شود؟ آیا تا به حال یک کانون فرهنگی راه انداخته‌ای تا عده‌ای را به جمکران ببَری؟ آیا برای یک کار خوب، یک حرکت گروهی انجام داده‌ای؟ چه کار کرده‌ای؟

بعد می‌فرماید: «وَ رابِطوا». تعبیر فارسیِ بسیار مناسب برای «رابطوا» یک کلمه‌ای است که تازه در فارسی راه افتاده است؛ «هم‌افزایی کنید» یعنی توانایی‌های خودتان را به اشتراک بگذارید، عُرضه‌های خودتان را وسط بگذارید و با هم شروع کنید به کار کردن.

اگر واقعاً دشمن نمی‌تواند غلطی بکند، پس چطور دارد ما را اذیت می‌کند؟/این به‌خاطر ضعف خودت است

بنده تصوّر می‌کنم علامۀ طباطبایی(ره) ذیل این آیه، یعنی آیۀ 200 سورۀ آل عمران، قویترین بحث‌های اجتماعی خودشان را مطرح کرده‌اند.

واقعاً وقتی قرآن کریم را نگاه می‌کنید می‌بینید، خداوند متعال عبارت‌هایی مانند «شجرۀ خبیثه که ریشه‌اش در زمین نیست»، «کفِ روی آب»، «لانۀ عنکبوت»، «کِید موهن» به اهل باطل نسبت می‌دهد که بر ضعفِ جبهۀ باطل دلالت می‌کند. مثلاً می‌فرماید: «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»(اسراء/81) اصلاً خداوند باطل را عددی حساب نمی‌کند! در روز روشن نصّ آیه‌های قرآن دارد خیلی صریح به ما می‌گوید که دشمن تو عددی نیست و نمی‌‌تواند غلطی بکند! اگر دشمن نمی‌تواند غلطی بکند، پس چطوری دارد ما را اذیت می‌کند؟ این ضعف خودت است. اگر تو اصلاً ضعف نداشته باشی و قوت داشته باشی خواهی دید که خدا چه کارهایی برایت می‌کند! ملائکه‌اش را می‌فرستد! نصرتش را می‌فرستد!

اینکه می‌گویید «من باید بجُنبم» یعنی باید چه کار کنم؟ هیچ چیز! یعنی وظایف و تکالیف و اخلاقیات و نکاتی که امروز باید بفهمی و اجرا کنی را به‌دست بیاور!

چند درصد مذهبی‌ها این انگیزه را دارند که از طریق مشروع پولدار شوند؟

می‌دانید اگر با تقواها بیایند در عرصۀ اقتصاد چه کار می‌کنند؟! اصلاً چند درصد بچه مذهبی‌ها این انگیزه را دارند که بروند و از طریق مشروع پولدار شوند و قدرت مالی پیدا کنند؟ امیرالمؤمنین علی(ع)- فدایش شوم - بیست و پنج سال خانه‌نشین شد، و در این مدت به بزرگ باغ‌دار مدینه تبدیل شد. آیا یک لحظه بی‌کار نشست؟! البته خدا هم کمکش کرد. بله، خدا کمکش کرد ولی آیا تو رفتی کار اقتصادی کنی و خدا کمکت نکرد؟!

آقا! مگر در کار اقتصادی هم خدا کمک می‌کند؟! ما فکر کردیم خدا فقط در کارهای دیگری مثل جنگ و دفاع مقدس و ... کمک می‌کند!

نه عزیز من! مشکل این است که شما وقتی می‌خواهی درآمد داشته باشی، به خاطر خدا نمی‌خواهی درآمد داشته باشی. می‌گویی: این ربطی به خدا ندارد! و مشکل بعدی هم این است که همه می‌خواهند درس بخوانند و مدیر کلّ شوند، مُفتکی پولدار شوند. هیچ‌ کسی حاضر نیست کار کند، تجارت کند، ریسک کند؛ یعنی غالباً این کار را نمی‌کنند.

اگر ولایت هنوز قدرت خودش را رو نکرده است، به خاطر ضعف ما است. مثلاً مقام معظم رهبری یک اشاره فرمودند: «تکثیر نسل». آیا این اشاره را فهمیدی؟!  امروز شرایط ما این است؛ اهل تشکیلات بودن، اهل تولید بودن، اهل کار فرهنگی بودن.

همین «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» را به‌کار ببندید. برای شما که مدیر نیستید،‌ به جای مدیریت جهادی، می‌شود «روحیۀ جهادی». لااقل آن «عزم» را که می‌توانی داشته باشی، اینها را دین خودت بدان! دین امروز این است! باید بروی در میدان! اینها ارزش است! اگر این کارها را انجام ندهی، در واقع جهاد نکرده‌ای و تقرّب پیدا نکرده‌ای، و نور نداری. و کسی هستی که فقط تا وسط راه آمده‌ای.

برخی امکانات سرویس‌های اینترنتی موبایل‌ها فرصت عجیبی‌ برای تبلیغ ایجاد کرده

مثلاً تو باید ببینی که چه‌طوری می‌‌توانی با وبلاگ خودت ارتباط بگیری و در این فضای مجازی یک‌ چیزی بگویی و سخن حقّ خودت را مطرح کنی. آن‌قدر از این وسیله [برای انتشار پیام‌های خوب] استفاده کن که آنها مجبور شوند اینترنت را ببندد و بگویند: اینها اسلامشان را [توسط اینترنت] به سراسر جهان بردند.

الآن بعضی از این امکانات سرویس‌های اینترنتی که روی موبایل آمده است، فرصت عجیبی‌ را ایجاد کرده برای اینکه یک گروه‌هایی درست کنید؛ در میان فامیل، آشناها، در گروه‌های صنفی، همه را بکِشانید و بیاورید این‌طرف! روشن‌گری کنید! بی‌کار نباشید! خدا شاهد است گاهی از اوقات بی‌کاری خیانت به اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) است.

از امام صادق(ع) پرسید: چرا دوستان شما زود عقیده و مذهب خودشان را لو می‌‌دهند؟ حضرت فرمود: به خاطر شدّت محبتشان است، نمی‌توانند تحمل کنند، باید بگویند.(قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ الدَّوَانِیقِیُّ بِالْحِیرَةِ أَیَّامَ أَبِی الْعَبَّاسِ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا بَالُ الرَّجُلِ مِنْ شِیعَتِکُمْ یَسْتَخْرِجُ مَا فِی جَوْفِهِ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ حَتَّى یُعْرَفَ مَذْهَبُهُ فَقَالَ ع ذَلِکَ بِحَلَاوَةِ الْإِیمَانِ فِی صُدُورِهِمْ مِنْ حَلَاوَتِهِ یُبْدُونَهُ تَبَدِّیاً؛ صفات الشیعه/ص15)

یا باید بفهمی و بگویی، یا باید بشنوی و بفهمی؛ بی‌کار نباش!/ باید جهاد و زندگی مجاهدانه را باور کنیم

تند تند وقت بگذار، برو یاد بگیر و بعد برو بگو و به دیگران منتقل کن. پیامبر گرامی اسلام(ص) در سخنرانی‌شان می‌فرمودند: خیری نیست در کسی؛ جز کسی که می‌فهمد و می‌گوید، و کسی که می‌شنود و می‌فهمد. یا باید بفهمی و بگویی، یا باید بشنوی و بفهمی؛ بی‌کار نباش!

اینها تقوای امروز است! اینها آن رشدی است که ما باید پیدا کنیم. اینها آن عُرضه‌هایی است که ما نداریم. باید جهاد را باور کنیم! باید زندگیِ مجاهدانه را باور کنیم. «جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»(حج/78) باید حقِ جهاد الهی را بجا بیاوری؛ نه اینکه هرقدر که دلت می‌خواهد جهاد کنی، یعنی آن مقداری که خدا شایسته است برایش بدوی، بمیری و خسته نشوی، آن‌مقدار باید این کار را انجام دهی.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۹
مجید شهشهانی

کلیپ صوتی:

شرط ورود به مهمانی خدا

شناسنامه:

متن کلیپ:

نسبت بحث جهاد اکبر را با ماه مبارک رمضان خدمت شما عرض کنم،با یک کلمه از کلمات حضرت امام، به شما عرض می‌کنم که بله ماه رمضان، ماه جهاد با نفس است می‌فرماید "همه دعوت شدید به ضیافت‌الله، همه مهمان خدا هستید و مهمانی به ترک است. اگر ذرّه‌ای هوای نفس در انسان باشد، این به مهمانی وارد نشده است. یا اگر وارد شده است، استفاده نکرده است." امام می‌فرماید در واقع شرط ورود به مهمانی، این است که ذرّه‌ای هوای نفس در وجود آدم نباشد. ذرّه‌ای هوای نفس نباشد.

در روایات دارد می‌فرماید مبارزه کردن با هوای نفس، سخت‌تر از این است که یک آدمی به تنهایی بخواهد یک شهری را فتح کند. از هر طرفی می‌زنندش، با هو کردن داغونش می‌کنند، چه برسد بخواهند بزنندش. می‌خواهد برود یک شهر را فتح کند یک نفره. بابا! یک شهر را باید یکی از آن‌طرف بفرستی، یکی را از این‌طرف بفرستی، نقشه بکشی، بعد بروی...، کار دارد.

این یک تنه می‌خواهد یک شهری را فتح کند، خیلی کار سختی است. آن‌وقت ائمۀ معصومین می‌فرماید سخت‌تر است، مبارزه با هوای نفس، مبارزه...، جهاد با نفس سخت‌تر از یک همچین شرایطی است. که اصلاً یک همچین شرایطی را ما نمی‌توانیم تصوّر کنیم.

آن‌وقت حضرت امام می‌فرماید کسی ذرّه‌ای هوای نفس داشته باشد، وارد این مهمانی نشده. ما دوست نداریم این‌جوری بشود. بعد می‌فرماید: "تمام این مفاسدی که در عالم حاصل میشود، برای این است که در این ضیافت وارد نشدند یا اگر وارد شدند استفاده نکردند."

ببینید! حالا شما بگویید ماه رمضان ماه عبادت است یا ماه مبارزه با هوای نفس؟ اگر ماه عبادت است، ماه قرآن است، ماه روزه است، ماه نماز است، ماه مناجات است، چرا شما می‌فرمایید ذرّه‌ای کسی هوای نفس داشته باشد، وارد این ماه نشده؟ هوای نفس، چه ضربه‌ای می‌زند به عبادت؟ به حال خوش انسان؟ چی هست هوای نفس؟

محبّت اهل‌بیت را برای چی نیاز داریم، چرا اینقدر فرمودند محبّت اهل‌بیت لازم است؟

فدایتان بشوم! قرار ما روز قیامت. من حرف آخر را همین اول بزنم معطلت نکنم. آخر آخرش چی می‌خواهی بگویی؟ می‌خواهم بگویم هیچ عاملی مثل محبّت اهل‌بیت عصمت و طهارت، آدم را کمک نمی‌کند در اینکه آدم هوای نفسش را زیر پایش بگذارد. ابرقدرت‌ترین عامل این است، حالا برو بگرد؛ ترس از عذاب الهی، شوق به بهشت. حالا اگر پیدا کردی سلام ما را هم برسان. ایمان به خدا، قیامت، حساب و کتاب، خب ان‌شاءالله که موفق باشید، باشد ما که حرفی نداریم.

ولی فقط بهت بگویم، بچه‌ها آن لحظه‌ای که از جا کَنده می‌شدند از جان‌شان می‌گذشتند، آن لحظه‌ای بود که پای روضۀ حضرت زهرا تصمیم می‌گرفت پشت پیراهنش بنویسد، بنویسد می‌روم انتقام سیلی مادرم فاطمۀ زهرا را بگیرم، دیگر خالص می‌رفت بقیه‌اش را. یک روضه برایش خوانده بودند، حسابش را رسیده بودند.

آن لحظه‌هایی که داری خودت را تقویت می‌کنی در محبّت اهل‌بیت، آن لحظه‌های نورانی‌ای است که آماده می‌شوی برای اینکه یک لحظه شب عملیات دستت را بگیرند، شب عملیات مبارزه با هوای نفس هم شب عملیاتی است برای خودش. و آنهایی که جبهه را تجربه کردند، هیچ‌کسی مثل فاطمۀ زهرا(س) بچه‌ها را کمک نکرده، بگذارید شب اول جلسۀمان روز اول ماه رمضان، برویم درِ خانۀ حضرت زهرا(س).

اگر من خودم خیلی بیچاره نبودم، خیلی محتاج نبودم، شاید این‌جوری مستقیم درِ خانۀ حضرت نمی‌رفتم، ولی مهمانی شروع شده، ما هم لباس‌هایمان آلوده است. مادر باید بیاید لباس بچه‌هایش را عوض کند. دیگر وقتی مهمانی می‌شود مادر نمی‌ایستد بگوید بچه! تو لباست را کثیف کردی، مسئولیتش پای خودت است، برو.

مادر بیشتر از بچه نگران آبروی بچۀ خودش است. لباسش را عوض می‌کند، سر و صورت بچه‌اش را می‌شوید، کثیفی‌های بچه‌اش را می‌گیرد، بعد بچه‌اش را با لبخند تحویل مهمان می‌دهد می‌گوید ببینید چقدر بچۀ من زیباست.

در این عالم یک نفر هست می‌تواند امشب لباس قشنگ به ما بدهد آن هم فاطمۀ زهرا(س) است. یک نفر، آن دلسوزی‌ای که حضرت دارند. آن عاطفه‌ای که حضرت دارند. از آن صدای ضجّه‌ای که بین در و دیوار زد معلوم بود که چقدر این مادر دلسوخته است و هوای بچه‌هایش را دارد. یک نفر.

آن ضجّه‌ای که می‌کشید، آن فریادی که می‌کشید، می‌گفت طوری آمد، وقتی علی را داشتند می‌بردند طوری آمد ناله زد همۀ مردم مدینه شنیدند، یک خانمی دارد داد می‌زند. همه‌اش دلش برای شما بود. بله، علی‌بن ابیطالب امام زمانش است، ولی او همه را دارد می‌بیند. هم امام زمانش را طناب بستند دارند می‌کشند، این می‌کُشدش، هم می‌دانید امام را که ببرند، چه بلایی بر سرِ بچه‌های فاطمۀ زهرا می‌آید.

بچه‌ها همۀ رنج‌های شما، هر رنجی که می‌کشیم، مال همان روزی است که در کوچۀ بنی‌هاشم علی را روی زمین می‌کشیدند و مادرمان ضجّه می‌زد، ناله می‌زد. همه‌اش مال آنجاست. کربلا هم آنجاست. خیمه‌ها هم آتش گرفت مال آنجاست. آن در آتش گرفت که خیمه‌ها آتش گرفتند.

ما آمدیم امشب یک مقدار بحث کردیم، ولی بگویید: مادر! ما نمی‌توانیم! ما نمی‌توانیم این راه‌ها را برویم. حالا از باب انجام تکلیف، از باب اینکه دست و پایمان را بزنیم، باشد چشم! سعی می‌کنیم یاد بگیریم، بفهمیم، توجّه کنیم، ولی کار ما با این کارها درست نمی‌شود ها!

از علّامۀ طباطبایی پرسیدند چی‌کار کنیم بالاخره؟ فرمود توسل توسل توسل؛ بروید درِ خانۀ اهل‌بیت. از اهل‌بیت بخواهید. من تبریک می‌گویم ماه رمضان را چون سی شب پشت سر هم شما می‌توانید بروید جلسۀ روضۀ اباعبدالله‌الحسین، روضۀ اهل‌بیت. یک‌جوری هم تنظیم بکنید قطع نشود، حالا هرجایی رفتید، ما روض...، ما بچۀ جلسۀ روضه هستیم. علّامۀ امینی، آن‌همه زحمت کشید کتاب نوشت، چی‌کار کرد چی‌کار کرد، پسرش خوابش را دیده بود، بابا! این نعمت هایی که داری مال چیه؟ مال کتاب‌هایت است؟ سخنرانی‌ات است؟ چیست؟

گفت همه‌اش مال زیارت اباعبدالله‌الحسین، کربلای اباعبدالله است. آخرش هم تو می‌بینی اصلاً هیچی را حساب نمی‌کنند پیش آن. و ما امشب می‌رویم در توسل، سرچشمه درِ خانۀ حضرت زهرا را می‌زنیم. یک کمی اگر طول کشید امشب درِ خانۀ حضرت زهرا را بزنی، اصلاً گله‌مند نشوید ها! این خانه اگر درِش دیر باز بشود، اشکالی ندارد. یک روزی درِ این خانه را زدند، مادر آمده پشت در، اینقدر اهل این خانه از آن خاطره خاطرۀ بدی دارند. طبیعی است دیر باز بکنند.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۵
بیان معنوی