برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-3
همۀ غمهای امیرالمؤمنین(ع)...
- پناهیان: ارزش هر کس به مسألهای است که دارد. بعضیها مسألهشان ازدواج است، بعضیها مسألهشان پول در آوردن است، بعضیها مسألهشان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد اینقدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلیترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد. هر کس نمیتواند خدا را تنها مسألۀ زندگیاش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهلبیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهلبیت(ع) باشند. وقتی اهلبیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسألهتان غصههای دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
- برای آنها که دوست دارند 10 روز باقیمانه از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسألهشان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضههای حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم میکنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) سومین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:
بشنوید | زندگی یعنی ...
بخوانید | همۀ غمهای امیرالمؤمنین(ع)
امشب آخرین شب حیات غمگینترین، غریبترین و مظلومترین مرد عالم است.
امّا مگر غمهای دل امیرالمؤمنین برای چه بود؟ چه غمهایی بر دل علی نشست و دلش را آزار داد؟
چند گونه غم بر دل علی(ع) سنگینی میکرد.
غم اول
گونة اول از غمهای امیرالمؤمنین(ع)،درسهای زیادی برای ما دارد. باید هرکداممان مدتها روی این غم علی(ع) تأمل کنیم. معرفی آن غم، نیاز به مقدمه دارد.
امیرالمؤمنین داماد پیغمبر است؛ جانشین پیغمبر است. در کنار رسول خدا بزرگ شده و درواقع پسر پیغمبر محسوب میشود؛وقتی علی(ع) کوچک بود، پیامبر غذا را میجویدند و از از دهان مبارکشان غذا را درمیآوردند به دهان علی میگذاشتند.(1)
بزرگتر هم که میشود، همواره همراه پیامبر است. وقتی جبرئیل امین وحی را بر پیامبر اکرم نازل میکرد، امیرالمؤمنین همه را میدید و میشنید.(2)
امیرالمؤمنین(ع) همسر فاطمه زهرا(س) بهترین زن عالم است. پدر حسنین است.حسنینی که «سیّدی شباب اهل الجنه؛ سید جوانان اهل بهشت»اند.
علی از فضائل چه کم دارد؟ شجاعت؟ علم؟ قهرمانی؟ سابقه؟ هیچچیز برای علی است؛ هیچ چیزی کم ندارد.
با این حال، امیرالمؤمنین پیش پیغمبر گریه میکرد و میگفت:یا رسول الله، چرا من شهید نمیشوم؟!(3)
علی جان شما که در همین دنیا هم نزد خدایی؛ سر نماز در مقام قرب الهی هستی. دیگر چرا دوست داری شهید بشوی؟ علی جان پیغمبر خیلی به تو نیاز دارد. بعد از پیامبر، اسلام به وجود تو بسته است. اینقدر وجودت لازم است که فاطمه فدای تو میشود! آنوقت گریه میکنی که چرا من شهید نمیشوم؟!
آری علی در فراق شهادت، هقهق گریه میکرد.
بعدها به مردم کوفه گفت: ای مردم! شما را به عشق وعده شهادتی که پیغمبر به من داده، تحمل میکنم.(4)
اولین غم امیرالمؤمنین، شهادت بود.
غم دوم
نوع دوم از غمهای امیرالمؤمنین غمهایی است که به خاطر مردم دارند. امیرالمؤمنین(ع) غم همۀ آدمها را میخوردند. امیرالمؤمنین برای تکتک آدمها دل میسوزاند.
جنگ صفین را طول میداد. گفتند: یاعلی چرا شما خودت هم جنگ ر اطول میدهی؟ میفرمود: به خدا قسم جنگ را طول نمیدهم مگر برای اینکه فرصتی بدهم تا برخی از لشکر دشمن پشیمان شوند و به ما بپیوندند! اگر زود بجنگم و اینها کشته شوند، جهنمی خواهند شد! هر جای جنگ هم که میدید دشمن دارد شکست میخورد، به یارانش میفرمود: بسشان است ولشان کنید دیگر حمله نکنید!(5)
آقا دلش نمیآید حتی دشمنان خودش را بکشد؛ دلش برای آنها میسوخت!
حتی سفارش قاتل خود را هم به فرزندانش میکرد.(6)
سومین غم
سومین غم در دل امیرالمؤمنین، به خاطر دوستانش بود. هرکدام از یارانش که در صفین به شهادت میرسیدند حضرت گریهای عجیب میکرد. علی(ع)در میان کشتهها دنبال بدن عمار یاسر می گشت؛ شعری میخواندند که مضمونش این بود: ای دنیا تو چقدر بدی! نگاه میکنی ببینی من به چه کسی علاقه دارم، زود او را از من میگیری؟!(7)
در جای دیگر، وسط خطبه، بالای منبر وقتی به یاد عمار و ذوالتیهان و ذوالشهادتین افتاد، با دست به صورت خود زد و گریۀ طولانی کرد(8)
سختترین غم
امّا از میان این غمها سختترین غم او، این بود که مردم هدایتنشده باقی ماندند! حضرت امام میفرمودند: این سختترین درد برای امیرالمؤمنین بود.
میدانید چرا این درد، سختترین درد امیرالمؤمنین بود؟ چون علی(ع) همه جا درست عمل میکرد؛ چه آنجا که سرباز جان بر کف رسول خدا بود و چه بعد از ایشان که امام بود. هدفش هم این بود که دست مردم را بگیرد و هدایتشان کند.
امّا میدید که مردم او را متهم میکنند! مردم حرف و عملکرد علی را نمیفهمند. وقتی میدید که او برای هدایت مردم عمل میکند ولی عدهای به خاطر عمل علی و البته از روی لجاجتشان به جهنمی میشوند، خیلی درد در دل علی(ع) ایجاد میشد.
علی مجسمة هدایت است؛ پیامبر میفرمود: « أَنَا الْمُنْذِرُ، وَ عَلِیٌّ الْهَاد؛ من کارم انذار است و علی هادی است» (9).یعنی من بیدارباش میدهم علی دستها را میگیردو به بهشت میبرد! امّا امیرالمؤمنین میبیند مردم دارند به او اتهام میزنند. علی دردش به خاطر این اتهام زدنها نبود، دردش این بود که مردم از علی غلط برداشت میکنند، و به همین خاطر هم جهنمی میشوند.
امیرالمؤمنین از خودش دفاع میکرد. میفرمود: ای مردم! من به دنیای شما یکذره هم علاقه ندارم!(10)
حضرت امام فرمود: دفاعی که امیرالمؤمنین از خودش میکرد، سختترین کاری بود که انجام میداد!
علی خوشش نمیآید از خودش دفاع کند! علی دوست دارد غریب باشد؛ اصلاً دوست دارد نباشد! مثل هر آدم مخلصی که دوست دارد خوبیهایش را اصلاً کسی خبر نداشته باشد؛ علی(ع) امام مخلصهاست.
اما مردم میگفتند: یاعلی، تو به خلافت حریصی! تو حریص حکومت کردنی!(11)
اینجا بود که علی مجبور میشد از خودش دفاع کند و خودش را به مردم معرفی کند؛ سختترین کار ممکن.
امّا دفاع علی از خودش هم به خاطر هدایت مردم است.
مظلومیت علی این بود که ...
حضرت خضر بالاتر است یا امیرالمؤمنین؟
- معلوم است که امیرالمؤمنین
حضرت موسی بالاتر است یا مردم کوفه؟
- معلوم است که حضرت موسی.
پس امیرالمؤمنین از حضرت خضر بالاتر است، مردم کوفه از حضرت موسی پایینتر است.
حضرت خضر، نتوانست حضرت موسی را تحمل کند؛ گفت: ای موسی، تو نمیتوانی با من راه بیایی، سر هر ماجرایی مرا متهم میکنی؛ برو!(12)
اما علی صدا زد: یا رسولالله صبرمیکنم؛ من با این مردم میسازم! با اینکه مدام علی را متهم میکردند.
مظلومیت علی این نیست که با او جنگیدند؛ مظلومیتش این بود که همیشه او را متهم میکردند. آن هم نه اتهام از سر دشمنی با دین؛ بلکه اتهام از سر دوستی با دین بود!
مثلاً امیرالمؤمنین را به قتل عثمان متهم میکردند! حال آنکه در تاریخ است که علی تمام سعی خودش را کرد که عثمان کشته نشود.(13)
لذا جای تعجب ندارد که علی میرفت و سر به چاه میگذاشت!
امشب دیگر علی(ع) برای همیشه از اتهامها راحت میشود..
امشب دیگر علی(ع) از همة اتهامها برای همیشه راحت میشود.
کمکم مدتهای بیهوشی مولا طولانیتر میشود. ولی گاهی هم به هوش میآید.
همین که امیرالمؤمنین بیهوش میشد، صدای ضجۀ زینب کبری و بچههای علی بالا میرفت.
خیلی سخت است پدری درخانه جلوی چشم بچههایش جان بدهد و آرام آرام مثل یک شمعی خاموش شود...
----
(1) الْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِی عَنِ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص الذُّکُورِ أَیُّهُمْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَهُ أَشَدُّ حَبّاً؟ فَقَالَ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فَقُلْتُ: لَهُ سَأَلْتُکَ عَنْ بَنِیهِ؟ فَقَالَ: إِنَّهُ کَانَ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ بَنِیهِ جَمِیعاً وَ أَرْأَفُ مَا رَأَیْنَاهُ زایله یَوْماً مِنَ الدَّهْرِ مُنْذُ کَانَ طِفْلًا إِلَّا أَنْ یَکُونَ فِی سَفَرٍ لِخَدِیجَةَ وَ مَا رَأَیْنَا أَبَا أَبَرُّ بِابْنٍ مِنْهُ لِعَلِیٍّ وَ لَا ابْناً أَطْوَعَ لِأَبٍ مِنْ عَلِیٍّ لَهُ(شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج13، ص200) و امام سجاد ع : کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یَمْضَغُ اللحمة وَ التَّمْرَةَ حَتَّى تُلِینَ وَ یَجْعَلُهُمَا فِی فَمِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ صَغِیرٌ فِی حَجْرِهِ(شرح ابن ابی الحدید، ج13، ص200)
(2) امام علی ع : أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ ص فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَى خَیْر(نهج البلاغه، خطبه 192)
(3) امام علی ع : لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ- الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَیْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِی أَخْبَرَکَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا؟ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ بَعْدِی فَقُلْتُ: یَا رَسُولُ اللَّهِ أَ وَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ حِیزَتْ عَنِّی الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَیَّ، فَقُلْتَ لِی أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ؟ فَقَالَ لِی: إِنَّ ذَلِکَ لَکَذَلِکَ فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذاً؟ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّکْرِ. (نهج البلاغه، خطبه156)
(4) فَوَاللَّهِ لَوْ لَا طَمَعِی عِنْدَ لِقَائِی عَدُوِّی فِی الشَّهَادَةِ وَ تَوْطِینِی نَفْسِی عَلَى الْمَنِیَّةِ لَأَحْبَبْتُ أَلَّا [أَبْقَى] أَلْقَى مَعَ هَؤُلَاءِ یَوْماً وَاحِداً وَ لَا أَلْتَقِیَ بِهِمْ أَبَداً(نهج البلاغه، خطبه35)
(5) و من کلام له ع و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم فی القتال بصفین: أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ وَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِی وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا(نهج البلاغه خطبه 55)
(6) قال للحسن: أبصروا ضاربی أطعموه من طعامی و اسقوه من شرابی.(اعیان الشیعه ج1ص533)
(7) فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ صِفِّینَ خَرَجَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ لَهُ یَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِی فِی الْقِتَالِ قَالَ مَهْلًا رَحِمَکَ اللَّهُ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ أَعَادَ عَلَیْهِ الْکَلَامَ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِهِ فَأَعَادَهُ ثَالِثاً فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَنَظَرَ إِلَیْهِ عَمَّارٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی وَصَفَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَزَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ بَغْلَتِهِ وَ عَانَقَ عَمَّاراً وَ وَدَّعَهُ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِیِّکَ خَیْراً فَنِعْمَ الْأَخُ کُنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ کُنْتَ ثُمَّ بَکَى ع وَ بَکَى عَمَّارٌ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا تَبِعْتُکَ إِلَّا بِبَصِیرَةٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ یَوْمَ حُنَیْنٍ یَا عَمَّارُ سَتَکُونُ بَعْدِی فِتْنَةٌ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَاتَّبِعْ عَلِیّاً وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِیَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ فَجَزَاکَ اللَّهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَنِ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ فَلَقَدْ أَدَّیْتَ وَ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ ثُمَّ رَکِبَ وَ رَکِبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ثُمَّ بَرَزَ إِلَى الْقِتَالِ ثُمَّ دَعَا بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ فَقِیلَ مَا مَعَنَا مَاءٌ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَأَسْقَاهُ شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ فَشَرِبَهُ ثُمَّ قَالَ هَکَذَا عَهِدَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَکُونَ آخِرُ زَادِی مِنَ الدُّنْیَا شَرْبَةً مِنَ اللَّبَنِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْقَوْمِ فَقَتَلَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ نَفْساً فَخَرَجَ إِلَیْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَطَعَنَاهُ فَقُتِلَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ طَافَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْقَتْلَى فَوَجَدَ عَمَّاراً مُلْقًى فَجَعَلَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ بَکَى ع وَ أَنْشَأَ یَقُول: أَیَا مَوْتُ کَمْ هَذَا التَّفَرُّقُ عَنْوَةً/ فَلَسْتَ تُبَقِّی لِی خَلِیلَ خَلِیلٍ؛ أَرَاکَ بَصِیراً بِالَّذِینَ أُحِبُّهُمْ/ کَأَنَّکَ تَمْضِی نَحْوَهُمْ بِدَلِیل(ای مرگی که مرا ترک نمی کنی بیا و مرا راحت کن چون تمام دوستانم را از دست داده ام؛ ای مرگ چقدر این فراق اجباری ادامه دارد و دو باقی نمیگذاری هیچ دوستی را برای دوستی.)
(8) أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِ فَأَطَالَ الْبُکَاءَ. ثُمَّ قَالَ ع] أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُأَحْیَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوه..(نهج البلاغه/خطبه182)
(9) الأصول الستة عشر، 183 و نیز قال رسول الله: مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا وَ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هاد. (در خطبه غدیر-احتجاج ج1ص73)
(10) لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز(نهج البلاغه/خطبه3- خطبه شقشقیه)
(11) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِیهِ جُنْدَبٍ قَالَ: دَخَلَ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ وَ حُجْرُ بْنُ عَدِیٍّ وَ حَبَّةُ الْعُرَنِیُّ وَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَإٍ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِین فَقَالُوا لَهُ: بَیِّنْ لَنَا مَا قَوْلُکَ فِی أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ ع: «وَ هَلْ فَرَغْتُمْ لِهَذَا وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شِیعَتِی بِهَا قَدْ قُتِلَتْ؟ أَنَا مُخْرِجٌ إِلَیْکُمْ کِتَاباً أُخْبِرُکُمْ فِیهِ عَمَّا سَأَلْتُمْ وَ أَسْأَلُکُمْ أَنْ تَحْفَظُوا مِنْ حَقِّی مَا ضَیَّعْتُمْ فَاقْرَءُوهُ عَلَى شِیعَتِی وَ کُونُوا عَلَى الْحَقِّ أَعْوَاناً وَ هَذِهِ نُسْخَةُ الْکِتَابِ: مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ قَرَأَ کِتَابِی هَذَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِین یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ إِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْکُمْ مَا کَانَ فِینَا مَنْ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ یَعْرِفُ السُّنَّةَ وَ یَدِینُ دِینَ الْحَقِّ فَخَشِیَ الْقَوْمُ إِنْ أَنَا وُلِّیتُ عَلَیْهِمْ أَنْ لَا یَکُونَ لَهُمْ فِی الْأَمْرِ نَصِیبٌ مَا بَقُوا فَأَجْمَعُوا إِجْمَاعاً وَاحِداً فَصَرَفُوا الْوَلَایَةَ إِلَى عُثْمَانَ وَ أَخْرَجُونِی مِنْهَا رَجَاءَ أَنْ یَنَالُوهَا وَ یَتَدَاوَلُوهَا إِذْ یَئِسُوا أَنْ یَنَالُوا مِنْ قِبَلِی...حضرت در این نامه کارشکنی های قریش را یاد آور می شوند تا اینجا که می فرمایند :ثُمَّ قَالُوا: هَلُمَّ فَبَایِعْ وَ إِلَّا جَاهَدْنَاکَ فَبَایَعْتُ مُسْتَکْرِهاً وَ صَبَرْتُ مُحْتَسِباً فَقَالَ قَائِلُهُمْ: یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ إِنَّکَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ لَحَرِیص(الغارات ج1ص204)
(12) قالَ هذا فِراقُ بَیْنی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْویلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرا(الکهف/78)
(13) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: إِنْ شَاءَ النَّاسُ قُمْتُ لَهُمْ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ فَحَلَفْتُ لَهُمْ بِاللَّهِ مَا قَتَلْتُ عُثْمَانَ وَ لَا أَمَرْتُ بِقَتْلِهِ، وَ لَقَدْ نَهَیْتُهُمْ فَعَصَوْنِی. (امالی شیخ طوسی، ص269)
مطالب مرتبط