علیرضا پناهیان

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیت رهبری» ثبت شده است

کلیپ‌ صوتی

راحت طلبان مانند حیوانند اگرچه نماز بخوانند

شناسنامه:

 


برای اطلاع از نحوه ارسال کلیپ و آشنایی با برخی نکات ضروری در این زمینه، اینجا را مشاهده کنید.

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۸
مجید شهشهانی

در محضر رهبر معظم انقلاب

این یک نقص فرهنگی بزرگ است که راحت‌طلبی در فرهنگ ما مذمت نمی‌شود/ امام در آخر عمرشان نگران جریان راحت‌طلبان و اسلام آمریکایی بودند/ فرهنگ مبتنی بر مبارزه با هوای نفس، تمدن مبتنی بر هواپرستی غرب را نابود خواهد کرد

پناهیان: بسیاری از خانواده‌های مذهبی، گله‌مند هستند از اینکه: «بچۀ ما تا چهارده سالگی کم و زیاد بچۀ خوبی بود، و حتی نماز می‌خواند. نه تنها خیلی از رفتارهای ناخوب را نداشت، بلکه رفتارهای خوب هم داشت. اما کم کم سر و گوشش دارد می‌جنبد، کم کم دنبال رفقای ناباب است، از لذّت حرام چشم نمی‌پوشد و دارد بداخلاقی می‌کند.» بررسی که می‌کنی می‌بینید در این خانواده از هفت تا چهارده سال، پدر و مادر فرصت داشته‌اند که این بچه را از راحت‌طلبی جدا کنند. اما چون بچه‌اش را دوست دارد، می‌گوید بگذار بچه‌ام «راحت» باشد. از مدرسه آمده، می‌گوید بگذار جورابش را دربیاورم، بگذار غذایش را برایش آماده کنم. راحت‌طلبی بچه را باهاش مخالفت نکرده. حالا چهارده سالش شده است، و دیگر با شهوات آشنا شده. بچه‌ای که در دوران ادب بین هفت تا چهارده سال ادب نشده، و راحت‌طلبی بیشتر برایش جا افتاده، الان یک دفعه‌ای می‌خواهی بهش بگویی با شهواتت مخالفت بکن، قبول نمی‌کند. بهش می‌گویی بیا نماز بخوان، قبول نمی‌کند. چرا؟ آیا چون ایمان ندارد؟ نه به خدا، ایمان دارد. آیا محبّت به اهل‌بیت(ع) و اولیاء خدا ندارد؟ چرا، دارد، می‌بینی که محرم‌ها کم نمی‌گذارد برای امام حسین(ع)، اما کاهل‌نمازی می‌کند. اما دست‌درازی می‌کند به سوی گناه.

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در آخرین شب مراسم عزاداری برای شهادت حضرت زهرا(س) که با حضور رهبر معظم انقلاب، اقشار مختلف مردم و جمعی از مسئولان نظام در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار می‌شد، با موضوع «راحت‌طلبی، اولین تمایل انسان» سخنرانی کرد. مشروح این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

 

راحت‌طلبی اولین گرایشی است که انسان تجربه می‌کند

اولین علاقه و اولین گرایشی که ما در خودمان تجربه می‌کنیم «راحت‌طلبی» است. حتی لذّت‌جویی که یکی از فراگیرترین گرایش‌های ما در طول زندگی‌مان هست و برای همۀ آدم‌ها به انحاء مختلف، موضوع مطرحی است، بعد از راحت‌طلبی سراغ آدم می‌آید. گرچه خود راحتی لذّت دارد، اما به‌هرحال انسان به راحتی علاقه‌مند است. یک نوزاد وقتی به دنیا می‌آید، تا گرسنه‌اش می‌شود، احساس می‌کند ناراحت شده، شروع می‌کند گریه کردن. تا دل‌درد می‌گیرد، ناراحتی را احساس می‌کند و عکس‌العمل نشان می‌دهد.

ما با راحت‌طلبی زاده می‌شویم. بعداً گرایش‌های دیگر دنیاییِ ما، بیشتر تجلی می‌کنند و بعضی از اوقات به خاطر همین راحت‌طلبیِ تورم یافته، گرایش‌های دیگر بد و خوبی هم در ما شکل می‌گیرد. شاید اوایلش انسان زیاد حبّ بقاء نداشته باشد؛ نمی‌فهمد من بمیرم یعنی چی، «دوست دارم من زنده بمانم» را ممکن است حس و تجربه نکند، ولی عجالتاً مایل است «ناراحت» نباشد. راحت‌طلبی یکی از گرایش‌های کلیدی ماست و یکی از شعبات اصلی حبّ‌الدنیاست.

امیرالمؤمنین علی(ع) دربارۀ طبیعی بودن محبّت به دنیا با همۀ مذمّت‌هایی که در موردش هست، فرموده‌اند «النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْیَا وَ الْوَلَدُ مَطْبُوعٌ عَلَى حُبِّ أُمِّه‏»(غررالحکم/2349) مردم فرزندان دنیا هستند، و بچه‌ها مادرشان را طبیعتاً دوست دارند، پس حبّ‌الدنیا طبیعتاً به دل ما می‌آید.

خیلی اوقات جوان‌ها خودشان را اهل حبّ الدنیا نمی‌دانند /«راحت‌طلبی» اولین مظهر حب الدنیا در جوانان است

الحمدلله جوان‌ها در مجلس ما و در مجالس مذهبی فراوان هستند، به آنها عرض می‌کنم: خیلی وقت‌ها جوان‌ها خودشان را اهل حبّ الدنیا نمی‌دانند، می‌گویند آیا ما حبّ مال داریم؟ حبّ جاه داریم؟ ما چه قسمتی از حبّ الدنیا را داریم؟ و خیلی‌ها هم جوان‌ها را باصفا می‌دانند. بله، واقعاً جوان‌ها، فی‌نفسه، باصفاتر از مسن‌ها هستند، ولی یکی از مهمترین صفات بد دنیاطلبانه، که می‌تواند در جوان‌ها رواج داشته باشد، حتی در جوان‌های به ظاهر خوب که اهل بی‌بند و باری نیستند، همین راحت‌طلبی است. می‌بینی جوان وقتی خودش را لذّت‌پرست نمی‌داند، بچۀ خوبی می‌داند. وقتی خودش را شهوت‌ران نمی‌داند، و می‌بیند که دنبال هرزگی نمی‌رود، خودش را بچۀ خیلی خوبی می‌داند. اما وقتی دقت می‌کنی، می‌بینی راحت‌طلبی در او موج می‌زند.

وقتی یک دستور سخت از پدر و مادر، یا از هر کسی، موجب شود کمی ناراحت بهش ‌برسد، برمی‌گردد سریع پرخاش می‌کند. خب حبّ الدنیا همین است دیگر. اولین مظهر حبّ الدنیا، در جوان‌ها و حتی نوجوان‌ها که باید برایش یک فکری کرد و باید هم در مقام مذمّت و هم در مقام موعظه برایش کم نگذاشت، همین راحت‌طلبی است. راحت‌طلبی است که موجب پرخاش می‌شود. مانند نوزادی که تا دلش درد می‌گیرد بلافاصله گریه می‌کند، این نوزادی است که بزرگتر شده، ولی از نظر رفتار، همان رفتار را دارد.

(1-راحت‌طلبی و تربیت) مخالفت نکردن والدین با راحت‌طلبی فرزندان از 7 تا 14 سالگی، علت خراب شدن بچه‌های نمازخوان بعد از 14 سالگی

وقتی ما جلوی این راحت‌طلبی را نگرفتیم، جلوی شهوت‌پرستی را هم نمی‌گیریم. بسیاری از خانواده‌های مذهبی، گله‌مند هستند از اینکه: «بچۀ ما تا چهارده سالگی کم و زیاد بچۀ خوبی بود، و حتی نماز می‌خواند. نه تنها خیلی از رفتارهای ناخوب را نداشت، بلکه رفتارهای خوب هم داشت. اما کم کم سر و گوشش دارد می‌جنبد، کم کم دنبال رفقای ناباب است، از لذّت حرام چشم نمی‌پوشد و دارد بداخلاقی می‌کند.» بررسی که می‌کنی می‌بینید در این خانواده از هفت تا چهارده سال، پدر و مادر فرصت داشته‌اند که این بچه را از راحت‌طلبی جدا کنند. اما چون بچه‌اش را دوست دارد، می‌گوید بگذار بچه‌ام «راحت» باشد.

از مدرسه آمده، می‌گوید بگذار جورابش را دربیاورم، بگذار غذایش را برایش آماده کنم. راحت‌طلبی بچه را باهاش مخالفت نکرده. حالا چهارده سالش شده است، و دیگر با شهوات آشنا شده. بچه‌ای که در دوران ادب بین هفت تا چهارده سال ادب نشده، و راحت‌طلبی بیشتر برایش جا افتاده، الان یک دفعه‌ای می‌خواهی بهش بگویی با شهواتت مخالفت بکن، قبول نمی‌کند. بهش می‌گویی بیا نماز بخوان، قبول نمی‌کند. چرا؟ آیا چون ایمان ندارد؟ نه به خدا، ایمان دارد. آیا محبّت به اهل‌بیت(ع) و اولیاء خدا ندارد؟ چرا، دارد، می‌بینی که محرم‌ها کم نمی‌گذارد برای امام حسین(ع)، اما کاهل‌نمازی می‌کند. اما دست‌درازی می‌کند به سوی گناه.

قبل از «جشن تکلیف» باید در هفت سالگی «جشن ادب» گرفته شود

چه‌جوری باید این را کنترل کرد؟ برای خود جوان هم سخت شده است که با گناه و با شهوات مبارزه کند. یکی از دلایل اساسی‌اش این است که از هفت تا چهارده سال، کسی او را ادب نکرده. گفتند: «حالا بچۀ خوبی است، بگذار طبق میل خودش رفتار بکند، حالا کار خاصی که انجام نمی‌دهد، جنایت خاصی که انجام نمی‌دهد.» لذا قبل از اینکه در چهارده سالگی برای بچه‌ها «جشن تکلیف» گرفته بشود که سنّت خوبی است، باید در هفت سالگی «جشن ادب» گرفته بشود برای بچه‌ها؛ پدر و مادر مسئولیت‌هایی را به بچه بدهند. از آن راحتیِ قبل از هفت سالگی بچه را با منطق و محبّت خارج کنند.

دیگر زندگی به این راحتی نیست. او باید اهل مبارزۀ با راحتی بشود، بدون تعارف. و الّا بچۀ خوب، در خانوادۀ خوب، با علائق خوب، با ایمان نسبتاً خوب و معمولی در همین مقداری که هست، این بچه بعد از چهارده سالگی، نمی‌تواند جلوی شهوات خودش را بگیرد. با راحت‌طلبی باید مقابله کرد.

فاصله گرفتن از راحت‌طلبی، یکی از عوامل مهم رشد در جبهه‌ها

یکی از صحنه‌هایی که ما در جبهه‌ها می‌دیدیم و در فرآیند رشد این جوان‌ها که یک شبه راه صدساله را طی می‌کردند، اتفاق می‌افتاد، همین جدا شدن از راحت‌طلبی بود. من یادم است قبل از عملیات والفجر یک، بچه‌ها توی چادری که بودند در آن منطقۀ پشت عملیات، یک شب به همدیگر گفتند، همین‌جوری ارتکازی، کسی نبود که بیاید بهشون یاد بدهد، می‌گفتند: بچه‌ها! آیا این بد نیست که ما هرچیزی که لازم داریم و می‌خواهیم به از همدیگر می‌خواهیم و به همدیگر دستور می‌دهیم؟ «آن پارچ را به من بده...، آن بشقاب را به من بده» همۀمان تنبل‌بازی درآوردیم. بیایید مردانه عمل کنیم. تصمیم گرفتند و نور این سخت‌کوشی را حس می‌کردند. اگر یک روز کمتر می‌دویدند توی صبح‌گاه، می‌گفتند دلم مکدّر شده، سیاه شده. ما می‌دیدیم شهدایی را که به مقام عالی شهادت رسیدند، خب الان می‌گوییم عاشق خدا بودند، چقدر مؤمن به قیامت بودند، اما این فرآیندی که طی شد تا به اینجا رسیدند، چی بود؟ یکی از مراحل بسیار زیبایش، جدا شدن از تنبلی بود.

راحت‌طلبی یک بلیّۀ عام‌البلوا در جامعۀ ماست/ این یک نقص فرهنگی بزرگ است که راحت‌طلبی در فرهنگ ما مذمت نمی‌شود

راحت‌طلبی یک بلیّۀ عام‌البلواست در جامعۀ ما. از آن جا که ما یک جامعۀ دینی داریم، در فرهنگ ما لذّت‌طلبی که نزدیک‌تر است به عرصۀ گناه و عبور از خط قرمز، بیشتر مذمّت می‌شود. ولی متأسفانه در فرهنگ عمومی و حتی فرهنگ دینی ما، راحت‌طلبی آنقدر مذمّت نمی‌شود. این یک نقص فرهنگیِ بزرگ است.

من الان روایتی را برای شما بگویم، آیا تعجّب نمی‌کنید؟ رسول گرامی اسلام اگر به یکی دلیلی از یک جوانی خوشش می‌آمد، بلافاصله، می‌فرمود حرفه‌اش چیست؟ تا می‌گفتند شغل و حرفه‌ای ندارد، بلافاصله می‌فرمودند: از چشمم افتاد.(کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَیْنِی؛ جامع الاخبار/139‏) مگر می‌شود؟ بیکار، بی‌عار؟ تنبل؟ ببینید بنده «خوش‌گذران» عرض نمی‌کنم! خیلی خوش‌گذران نیست، شاید عضو پایگاه بسیج هم باشد، اما تنبلی‌اش را دارد. تکان نمی‌خورد. سختی به خودش نمی‌دهد. راحت‌طلبی یکی از شعبات عجیب و غریب حبّ الدنیاست، که جوان و نوجوانی که نه اهل شهوت است، نه اهل معصیت است، نه حبّ مال، نه حبّ جاه، هیچ‌کدام از این آلودگی‌ها او را نگرفته، تقریباً قطعی بدانید او در معرض آلودگی حبّ راحت هست.

و اصلاً این جزء سبد خرید روزانۀ ما نیست. جزء توجهات روزمرّه و محاسبۀ نفس ما نیست که ببینیم ما چقدر راحت‌طلب هستیم. کسی که بلافاصله عصبانی می‌شود و در رفتارهای معمولی به اطرافیان پرخاش می‌کند، راحت‌طلبی در او لبریز شده، و به صورت یک بیماری دارد در او نشان داده می‌شود.

چقدر جالب است، در روایتی می‌فرماید: وقتی یک معصیتی کردی، خواستی جبران کنی، با یکی از کارهای خوب جبران کن، بعد یک مثال می‌زنند می‌فرمایند که مثلاً یک کسی عصبانی‌ات کرد، هیچی نگو، بگذار جبران آن گناهت بشود.(اسْتَغْفِرُوا بَعْدَ الذَّنْبِ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَبِالْإِنْفَاقِ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَبِکَظْمِ الْغَیْظِ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَبِالْعَفْوِ عَنِ النَّاسِ....؛  مستدرک الوسائل / ج12/ 124) یعنی خودداری از بروز ناراحتی، کفّارۀ گناه است. و اصلاً اگر شما دقت کنید، می‌بینید خدا در مسیر معنوی زندگی برای انسان ناراحتی پیش می‌آورد و پروردگار عالم انسان را ناراحت می‌کند. حتی اگر کسی به آدم ظلم نکند، با سوءتفاهم این‌کار را می‌کند.

(2-راحت‌طلبی و آموش و پرورش) فرزندان‌تان را در مدرسه‌ای ثبت‌نام کنید که بتواند قبل از هرچیز، راحت‌طلبی را در او مدیریت کند

راحت‌طلبی، یک خصلت طبیعی است، یک خصلتی است که از دوران نوجوانی باید باهاش مقابله کرد. پدر و مادر و آموزش و پرورش، هفت سال وقت دارند این راحت‌طلبی را از جان این بچه جدا کنند. بچه‌هایتان را بروید توی مدرسه‌ای ثبت‌نام بکنید که مدیران محترم و معلمین محترم، قبل از آموزش هر کلمه‌ای به بچه‌، بتوانند این راحت‌طلبی را در او مدیریت کنند. و الّا اگر در این مدرسه حفظ قرآن هم بود، بچۀتان را نگذارید در آن مدرسه. شما به یک عنصر راحت‌طلب قرآن یاد بدهی، بعد او چه موجودی خواهد شد! دین را هم در خدمت راحت‌طلبی خودش خواهد گرفت.

اگر بچۀتان را می‌خواهید بگذارید در یک مدرسۀ اسلامی، و دیدید این مدرسه بلد نیست بچۀ شما را از راحت‌طلبی جدا کند، ولی می‌خواهد محبّت اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) را بهشان یاد بدهد، نگذارید آنجا، چون این پس‌فردا محبّت اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) را هم در خدمت توجیه و تئوریزه کردن راحت‌طلبی خودش قرار خواهد داد. آن‌وقت می‌شود جزءکسانی که حضرت امام(ره) در موردشان می‌فرمود: «ولایتی‌های راحت‌طلب!» که جریان هولناکی هستند که کلمات حضرت امام را دربارۀ چنین افرادی برای شما قرائت خواهم کرد.

مهمترین شاخص موفقیت آموزش و پرورش سالم چیست؟

مهمترین شاخص موفقیت آموزش و پرورش سالم، نه اسلامی، سالم! چیست؟ این که وقتی دیپلمش را گرفت از مدرسه آمده بیرون، کلمۀ دلم می‌خواهد برایش زشت باشد. از خودش خجالت بکشد که بگوید دلم می‌خواهد. و الّا آموزش و پرورش موفق نبوده. کدام شاخص را شما می‌توانید به عنوان شاخص برتر از این بیان کنید؟ راحت‌طلبی گاهی از اوقات جنبۀ امّ الفساد پیدا می‌کند.

در فرهنگ جامعه هم همین‌طور است. آقا پسر می‌رود برای خواستگاری. خب حرفه‌اش چیست؟ در جایی استخدام رسمی شدند. خوب است دیگر، پولش می‌رسد. خانوادۀ دخترخانم دیگر کاری ندارند به اینکه آقا شخصیتش چیست. در حالی که شخصیت این جوان خیلی مهمتر از پولش است، مگر این دختر را داری می‌دهی به پول او؟ داری می‌دهی به شخصیت ایشان. بگو خب استخدام شدی، سخت‌کوش هم هستی یا نه؟ یا خودت را آویزان کردی به یک حقوق بخور و نمیر؟ اگر ثابت کرد سخت‌کوش است، تربیت شده برای سخت‌کوشی، دخترت را بهش بده. و الّا استخدام رسمی بودن فضیلت نیست. آیا همین که استخدام است و حقوقش می‌رسد خوب است؟ حالا هر شخصیت شل و ول و تنبلی داشته باشد، اشکال ندارد؟!

آیا استخدام دائم بودن به این معنی که از یک جایی یک حقوق مستمر بیاید، این در فرهنگ ما ارزش شده است؟ نه سخت‌کوش بودن؟! این فرهنگ معلوم است اشکال دارد. وقتی فرهنگ این‌جوری شد، آن وقت در این فرهنگ شما می‌خواهی بگویی آقا بلند شو برای نماز؟ بابا! حرف زور می‌زنی. این برای خودش بلند نمی‌شود، برای خدا بلند شود؟ امام هادی(ع) می‌فرماید «مَنْ کَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَکْسَلُ؛ کسی که حال ندارد برای دنیای خودش بدود، برای آخرت خودش بیشتر حال ندارد.»(کافی/9/560) راحت‌طلبی را باید به عنوان یک گرایش زشت و قوی علیه‌اش قیام کرد. من اینها را می‌گویم، تا بعضی از روایات و بعضی از کلمات حضرت امام(ره) برایتان آوردم، آنها را بشود اینجا خواند، در جلسه‌ای که این آمادگی را پیدا کرده می‌شود آن عبارات را قرائت کرد.

وقت خیلی کم است، من دیگر آن روایاتی که می‌فرماید: «علم را در سختی به بندگانم می‌دهم. اما بندگان من به دنبال علم هستند با شکم سیر و با آسایش، نمی‌شود. راحتی را در دنیا نگذاشتم، بندگان من در دنیا دنبال راحتی هستند، نمی‌شود.» (وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ، وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ، فَلَا یَجِدُونَهُ... وَضَعتُ الراحَةَ فی الجَنَّةِ وهم یَطلُبُونَها فی الدنیا فلا یَجِدُونَها؛ عدۀ الداعی/179)

حالا در مورد اینکه ما چگونه می‌توانیم به راحتی برسیم هم یک عبارت برای شما بخوانم، بعد زندگی را تفسیر بکنیم برویم جلو. از امام صادق(ع) پرسیدند: «أین طریقِ الراحَة» ما چه‌‌کار کنیم به راحتی برسیم؟ فرمود « فی خِلافِ الهَوى» در مخالفت کردن با هوای نفس؛ با «دلم می‌خواهد» مخالفت کن. بعد گفت «فَمَتى یَجِدُ عَبدٌ الراحَةَ؟» بندۀ خدایی که مخالفت با هوای نفس کند، کِی به راحتی می‌رسد؟ امام صادق(ع) فرمودند: «عِندَ أوّلِ یَومٍ یَصِیرُ فی الجَنَّةِ» روز اولی که وارد بهشت شوی. حل است؟! برو!

(3-راحت‌طلبی و فرهنگ) تبلیغ راحت‌طلبی در هر جایگاهی، زیرساخت اساسی فرهنگ جامعه را نابود می‌کند/ نابود باد هر نوع تبلیغی که به نفع راحت‌طلبی باشد

راحت‌طلبی را باید مدیریت کرد. اگر بنا شد کار فرهنگی بکنیم، کار فرهنگی که بدون تدبیر امکان ندارد. اینکه هزارتا سرفصل خوب بگذاریم جلوی خودمان، و بگوییم همۀ اینها را به دست بیاوریم، اصلاً امکان ندارد. شما برای جسم‌تان بخواهید برنامه‌ریزی بکنی این‌جوری نیست، چه برسد به این‌که بخواهی برای روح پیچیده‌ات این کار را بکنی. آیا مسئولین فرهنگی جامعۀ ما مفاهیم دینی را مهندسی، طبقه‌بندی، رتبه‌بندی و زمان‌بندی کرده‌اند و اوّلیت‌ها، اولویت‌ها را مشخص کرده‌اند؟ آیا محور کار فرهنگی را مشخص کرده‌اند؟ الان برای ارتقاء فرهنگ در کشورمان، محوری‌ترین کار چیست؟ محوری‌ترین کار که صدتا کار نمی‌شود، یک دانه است. نه اینکه بگوییم «یکی از محوری‌ترین...، یکی از محوری‌ترین...، یکی از مهمترین...»آیا مهمترین هست؟ مهمترین، یک دانه است، صدتا نمی‌شود.

وقتی وارد کار فرهنگی بشوی، می‌بینی دوتا فرهنگ الان در جهان هست، یک دانه‌اش تازه متولد شده و هنوز رشد نکرده؛ فرهنگ اسلامی انقلابی ماست، که نوظهور است؛ این را باید تکمیل کنیم.

فرهنگ دیگری که در جهان هست، فرهنگ منحط غربی است که فعلاً حاکمیت دارد، و مردم جهان کم و بیش آسیب دیده از آن فرهنگ هستند. آن فرهنگ، مبتنی است بر راحت‌طلبی. محورش «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ‏»(فرقان/43) آیا دیدی کسی که خدای خودش را هوای نفس قرار داد؟ در آن فرهنگ، راحت‌طلبی تبلیغ می‌شود. نابود باد هر نوع تبلیغی که به نفع راحت‌طلبی باشد. به هر دلیل و زبان و توجیهی. در هر مقطعی و در هر جایگاهی، چون زیرساخت اساسی فرهنگ جامعه را نابود می‌کند. ایمان به خدا هم دیگر کاری برای آن جامعه نخواهد کرد.

شما در فاطمیه به سر می‌برید. من دلیل فاطمیه‌ای این بحث خودم را خدمت شما قرائت خواهم کرد. محور، مخالفت با هوای نفس است.

- آقا! اگر بنا باشد با راحتی مخالفت کنیم، سنّش را هم که بُردی از هفت سال. خب، انسان رنج می‌برد!

- دنیا برای رنج است عزیز من. پیامبر گرامی اسلام در سخن شریفی فرمودند: چرا از خدا محال تقاضا می‌کنید؟ گفتند آقا! ما که محال از خدا تقاضا نمی‌کنیم، فرمود بله، محال تقاضا می‌کنید. شما راحتی مگر نمی‌خواهید؟ گفتند خب بله، فرمود راحتی محال است در دنیا.(قَالَ رسول الله ص لِأَصْحَابِهِ لَا تَتَمَنَّوُا الْمُسْتَحِیلَ قَالُوا وَ مَنْ یَتَمَنَّى الْمُسْتَحِیلَ فَقَالَ أَنْتُمْ أَ لَسْتُمْ تَمَنَّوْنَ الرَّاحَةَ فِی الدُّنْیَا قَالُوا بَلَى فَقَالَ الرَّاحَةُ لِلْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیَا مُسْتَحِیلَة. اعلام الدین/ 278)

به جوان‌ها راست بگوییم: جوان در این دنیا به آرزوهایش نمی‌رسد/این را جا بیاندازیم که «زندگی انسان با رنج عجین شده»

راست بگوییم به جوان‌هایمان. چند نفر از جوان‌هایی که در همین جلسه شریف نشسته‌اند، از اولین و تنها نامۀ اخلاقی که در صدر اسلام خطاب به جوان‌ها نوشته شده خبر دارند؟ نامۀ سی و یکم نهج‌البلاغه، نامه‌ای است که امیرالمؤمنین علی(ع) خطاب به جوان‌ها نوشتند؛ این نامه، یک متن کلیدی و راهبردی در تعلیم و تربیت است. هفت خصلت از خودشان می‌فرمایند: «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیا» از پدر فانی، زمین خورده در مقابل زمان و قهر طبیعت؛ طبیعت بر من غلبه کرده و من تسلیم زمان شدم. هفت‌تا خصلت که همه‌اش به قول امروزی‌ها منفی است، بعد چهارده خصلت از جوان می‌شمارند: «الی المولود...»، یعنی به این تازه به دنیا آمده، به این جوان، به این تازه رسیده. «الی المولود الْمُؤَمِّلِ مَا لا یدْرَکُ» به جوانی که به آرزوهایش نخواهد رسید.

جوان‌های مذهبی که فدای امیرالمؤمنین می‌شوید، آیا تا حالا کسی به شما گفته و مکرّر گفته و مصرانه گفته که جوان تو در این دنیا بنا نیست به آرزوهایت برسی. کلاس می‌گذارند، پول می‌گیرند از مردم، می‌گویند ما بهت می‌گوییم چه‌جوری به آرزوهایت می‌رسی. دروغ می‌گوید، فقط ناراحتی‌ها را افزایش می‌دهد؛ «الی المولود الْمُؤَمِّلِ مَا لا یدْرَکُ».

امام زین‌العابدین(ع) در کلام شریفی می‌فرماید «لا تَطلُبْ ما لَم یُخلَقْ» چیزی که خلق نشده نخواه! طرف برگشت گفت: «کیف یُطلَبُ ما لم یُخلَقْ؟» چه‌جوری بخواهم چیزی که خلق نشده؟ حضرت فرمود: مگر چیزهایی که می‌خواهی به‌خاطر راحتی نیست؟ گفت: خب چرا، فرمود «الراحَةُ لَم تُخلَقْ فی الدنیا» راحتی در دنیا خلق نشده؛(خصال صدوق/1/64) خودت را راحت کن. ما می‌خواهیم جلوگیری کنیم از یک فساد عظیم.

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»(بلد/4) ما انسان را در رنج آفریدیم. این از اولین آیاتی است که جوان باید یاد بگیرد. بنده سال‌ها قبل با رفقایمان بررسی کرده بودیم در دوازده سال آموزش و پرورش، یک همچین آیه‌ای آموزش داده نمی‌شود. بعد باید دیده بشود آن اتاق فکری که تصمیم می‌گیرد کدام آیه آموزش داده بشود، آن کجاست؟ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ» ما انسان را در رنج آفریدیم. مای خدا، انسان را در رنج آفریدیم.

پیامبر گرامی اسلام، یک عده جوان‌ها را دیدند، که به تعبیر امروزی‌ها دارند مسابقۀ قوی‌ترین مردان مدینه را اجرا می‌کنند، یعنی سنگ برمی‌داشتند ببینند چه کسی قوی‌تر است. حضرت آمدند بی‌رودربایستی بهشون فرمودند: خب، این مسابقه در جای خودش خوب، ولی قوی‌ترین آدم کسی است که مخالفت بکند با دوست داشتنی‌هایش!( مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِقَوْمٍ یَرْفَعُونَ حَجَراً...؛ معانی الاخبار/366)

اصل این مطلب را جا بیاندازیم، برای یهودی‌ها و زرتشتی‌ها و ارمنی‌ها و مسیحی‌ها و ادیان دیگر هم می‌توانیم این را جا بیاندازیم، این حرف دینی نیست، اصلاً نمی‌شود انسان را فریب داد. انسان زندگی‌اش با رنج عجین شده. شما نمی‌توانید رنج را حذف بکنید. مراقب راحت‌طلبیِ خودتان باشید. شیطان گول می‌زند آدم را. می‌گوید: «نه! این دفعه دیگر همه چی درست می‌شود. نه! این دفعه همه چی درست می‌شود. ...» نه! هیچ‌وقت درست نمی‌شود.

- آقا! شما این حرف را می‌زنی، عارضه‌اش این نیست که ما دیگر هیچی را درست نکنیم؟

- بله، خیلی از حرف‌های درست هستکه اگر به آدمی که از شعور کافی برخوردار نیست بزنی، کج برداشت می‌کند. از آیات قرآن هم خوارج کج برداشت کردند، و می‌خواستند امیرالمؤمنین(ع) را بکشند. می‌گفتند: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ، إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ، ...». از آیۀ قرآن هم می‌شود بد برداشت کرد. بله، بعضی‌ها ممکن است از این حرف بد برداشت بکنند، و بگویند چون رنج را نمی‌شود حذف کرد، پس ما همین‌جوری می‌نشینیم رنج می‌کشیم. خب این یک برداشت احمقانه از این حرف است. زیباییِ کار این است که:

1) هم باید رنجت را کم کنی. چون اگر بخواهی رنج را از بین ببری، به خودت و دیگران ظلم خواهی کرد. لذا هم باید رنج خودت را کم بکنی،

2) هم باید بدانی که در رنج در زندگی هست.

3) و هم باید از رنجت، بهره‌برداری بکنی.

رنج هست، اما بعضی‌ها رنج می‌کشند، ولی آدم نمی‌شوند، رشد نمی‌کنند، و نابود می‌شوند. و بعضی‌ها رنج می‌کشند، آدم می‌شوند، رشد می‌کنند، قوی می‌شوند. یکی تصادف می‌کند می‌رود بیمارستان، بعد باید برود فیزیوتراپی و ورزش، یکی از روز اول رفته ورزش، والا رنج همه می‌کشند. رنج را نباید حذف کرد. ولی علیه راحت‌طلبی، ریشه‌ای باید قیام کرد.

(4-راحت‌طلبی و بندگی) مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها، و در رأس آن راحت‌طلبی، محور خودسازی و نظام دین است/ راه رسیدن به عبودیت، ترک دوست‌داشتنی‌ها و راحت است

علیه راحت‌طلبی قیام کردن، یک موضوع غریب است در جامعۀ ما، در حالیکه جایگاه بسیار اساسی دارد، کما اینکه محور مهم مبارزه با هوای نفس و مقابله کردن با دوست داشتنی‌ها، موضوع محوری در خودسازی، در دین، امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «نِظَامُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى؛ نظام دین مخالفت کردن با هوای دین است»(غررالحکم/9152‏)

و اول هوای نفس هم همین راحت‌طلبی است. آیا توانستی با راحت‌طلبی مبارزه کنی؟ از هفت سالگی که بچه با ادب تمرین مخالفت با راحت‌طلبی کرد، بعد چهارده سالگی می‌گویند با این لذّتت هم مقابله کن. دیگر عادت دارد به این کار. چون توی خانه تمرین کرده؛ پای فیلم نشسته این را بهش یاد دادند و برایش جا افتاده است.

امام صادق(ع) بنا بر نقل مصباح‌الشریعه می‌فرماید «تَفْسِیرُ الْعُبُودِیَّةِ» تفسیر عبودیت چیست؟ «بَذْلُ الْکُلِّ» همه چی را بدهی. «وَ سَبَبُ ذَلِکَ» چی می‌شود که تو می‌توانی عبودیت داشته باشی همه چی را در راه خدا بدهی؟ «وَ سَبَبُ ذَلِکَ مَنْعُ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى» نفس خودت را باز بداری از آن چیزی که دلت می‌خواهد. «وَ حَمْلُهَا عَلَى مَا تَکْرَهُ» وادارش بکنی به چیزی که دوست ندارد. وادارش کن به چیزی که دوست ندارد. این می‌شود عاملش. «وَ مِفْتَاحُ ذَلِکَ» کلیدش چیست؟ «تَرْکُ الرَّاحَة» راحت را باید بگذاری کنار.( مصباح الشریعه/7)

الهی فدای آن شهدایی بشوم که خدا شاهد است یکی یکی قیافه‌هایشان یادم می‌آید، زیاد مربی اخلاق نداشتند، اما از آب کره می‌گرفتند. مکرر خاطرات‌شان را شاید شنیده یا خوانده باشید. یکبار می‌رفت جبهه برمی‌گشت، مامانش تشک می‌انداخت، می‌گفت: پسرم بخواب. می‌گفت من روی تشک می‌خوابم دلم می‌گیرد، روی زمین می‌خوابید. می‌گفت دلم می‌گیرد.

از اول شروع کن، وسط راه خودت را معطل نکن. هِی می‌خواهی بروی روی حجاب کار کنی، روی نماز خواندنش کار کنی. این آدم راحت‌طلبی او را کشته. گوش نمی‌دهد به این حرف‌ها. ایمان به خدا هم دارد، اما عادت نکرده، تمرین نکرده، فرهنگ برایش نشده.

در روایت دیگر امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «بِالتَّعَبِ الشَّدِیدِ تُدْرَکُ الدَّرَجَاتُ الرَّفِیعَةُ وَ الرَّاحَةُ الدَّائِمَةُ»(غررالحکم/168) با سختی‌های شدید درجات رفیع درک می‌شود.

فرهنگ مبتنی بر مبارزه با هوای نفس، تمدن مبتنی بر هواپرستی غرب را نابود خواهد کرد/ چه کسی سران اتحادیه اروپا را پررو کرده؟!

من واقعاً عذرخواهی می‌کنم، محضر همۀ علما، عزیز دلمان، محکم حرف می‌زنم، عذرخواهی می‌کنم، جوان‌ها را می‌بینم، من هم نوکر این جوان‌ها هستم و بالاخره مأموریتم این است. در مقام صحبت کردن این حرف‌ها را باید محکم زد. و الّا می‌دانم جسارت است و خودم هم ناراحت هستم از این‌همه جسارت خودم. ولی از بس ما جدی نمی‌گیریم این حرف‌ها را، باید در جامعه این حرف‌ها محکم زده بشود برای ما. که بابا! این یکی از حرف‌ها نیست، بلکه اصل مسیری است که تو باید طی بکنی. این فرهنگی که مبتنی است بر مبارزه با هوای نفس، تمدّن غرب را که مبتنی است بر هواپرستی، نابود خواهد کرد.

اخیراً سران مزخرف اتحادیۀ اروپا، دور هم نشستند دربارۀ ایران چه نسخه‌ای نوشتند؟ کلمات قبیحی که ما در جلسات محترمانه اصلاً این کلمات قبیح را یاد نمی‌کنیم، که حتی بخواهیم علیه‌اش حرف بزنیم. شدّت هواپرستی در جوامع غربی، به همجنس‌بازی کشیده شده. برای حقوقی کردن یک همچین مزخرفاتی که از نتایج زندگی هواپرستانه است، می‌خواهند بیایند دفتر بزنند یک همچین چیزهایی را در کشور ما رواج بدهند. چه کسی اینها را پررو کرده؟! چه کسی به آنها چراغ سبز نشان داده؟! خدایا! کسانی که به دشمنان ما چراغ سبز نشان می‌دهند، چراغ‌شان را کور کن. مملکتی که مبتنی باشد بر مبارزه با هوای نفس، و این را در فرهنگش علَم کند، ناامید می‌شود دشمن.

تفسیر زندگی انسان، مدیریت رنج برای «کاهش رنج نابجا» و «مفید قراردادن رنج» است / چگونه باید رنج را مدیریت کرد؟

یک نتیجه‌گیری کنم از این بحث که ما بالاخره با راحتی چه ‌کار کنیم، بعد نتایج اجتماعی بحث را با همدیگر مرور کنیم، و به فاطمیه برسیم.

آقا! راحت‌طلبی‌مان را چی‌کار کنیم؟ عزیز من! رنج و راحتی را در دنیا باید مدیریت کرد. رنج را نمی‌توانی حذف بکنی، باید مدیریت کنی. راحتی هم قطره‌چکانی بهت می‌دهند. «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ»(یس/68) هر کسی را ما پیر می‌کنیم، بدنش را ضعیف می‌کنیم، استخوان‌هایش شکننده می‌شود.‌ خداوند متعال در این‌باره‌ها صریح با ما سخن می‌گوید.

فرهنگ دینی ما را نگاه کنید، جالب است، یک جایی در محیط مذهبی من این‌جور آیات قرآنی را کنار همدیگر گذاشتم، یکی از جوان‌ها -من تعجب می‌کنم، جوان که باید خیلی شیر باشد، یل باشد، اهل سختی کشیدن باشد- آمده می‌گوید: «آقا! شما حال ما را گرفتی با این دین و خدایی که معرفی کردی.» می‌گویم: «یعنی چی حال شما را گرفتم؟ مگر آیات قرآن نبود؟» من هم اتفاقاً مراعات می‌کردم، آیۀ قرآن می‌خواندم، بعد می‌گفتم به فلسفه‌اش دقت بکنید. توی مقدمۀ بحث بود، انکار می‌کرد. ناراحت شده بود! ناراحتی‌اش را ابراز می‌کرد. می‌گفت: «یک کمی از رحمت خدا هم بگو.» آقا! مگر من از غضب خدا دارم صحبت می‌کنم؟ من از رنج طبیعی انسان که مظهر رحمت خداست دارم صحبت می‌کنم. خدا عین رحمتش است که تو را رنجور آفریده. از رحمت خدا صحبت بکن یعنی چه؟ مگر من از غضب خدا صحبت کردم؟ چقدر فاصله‌ها زیاد است.

رنج را مدیریت باید کرد. چه‌گونه می‌شود رنج را مدیریت کرد؟ رنج را مدیریت کن دوتا اتفاق برایش بیفتد: یکی اینکه رنج نابه‌جا نکشی؛ «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»(طه/ 124) هر کسی از ذکر من دوری کند، من زندگی‌اش را سخت خواهم کرد. چرا رنج بی‌جا می‌کشی؟ یک دفعه‌ای می‌روی یک صاحب‌نفس پیدا می‌کنی می‌گویی این مریضی چرا آمده سراغ من؟ می‌گوید فلان لقمۀ حرام را خوردی، بهت نمی‌ساخته، این مریضی حالا تا یک هفت هشت سال دیگر هست. ده برابر پول خرج باید بکنی. چرا رنج اضافی بکشی؟

تفسیر زندگی انسان این است: مدیریت کردن رنج. برای کاهش دادن رنج نابه‌جا، این یک کار. مدیریت رنج یک رکن دیگر هم دارد. از رنج‌هایت استفاده کن. رنج می‌بری مقرّب بشو؛ مثلاً طرف می‌رود حرام امام رضا(ع) گریه می‌کند، غصّه دارد، ته غصّه‌هایش را که نگاه می‌کنی حسادت است. بابا! غصّه از سر حسادت اصلاً خوب نیست بخوری. این غصّه که تو را مقرّب نمی‌کند عزیز من. اصلاً چرا این غصّه را بخوری؟ یا ته رنجش را که نگاه می‌کنی، می‌بینی غرورش است. آخر چرا؟ یک رنجی بکش که تعالی پیدا کنی.

ورزش و تحصیل، دو نمونه از رنج‌های مفید/ «جهاد» نامی برای مدیریت رنج

مدیریت کردن رنج، برای این دوتا امر است، یکی از بین بردن رنج نابه‌جا و یکی مفید قرار دادن رنج. مثلاً چندتا رنج خوب پیشنهاد بدهم؛ یکی از برنامه‌های معقول برای مدیریت رنج، ورزش است. در ورزش خودت به استقبال یک خستگی می‌روی، تا یک راحتی جایش بیاید. بعد این خستگی هم تنومندترت می‌کند. چقدر خوب است، بارک‌الله.

رنج دیگری که من پیشنهاد می‌دهم، رنج تحصیل است. رنج تحصیل را هم تحمل بکن. ببین چقدر مشاعرت باز می‌شود، چقدر تعالی پیدا می‌کنی، چقدر هوس‌هایت کاهش پیدا می‌کند. یکی از راه‌های مقابله با شهوت، حکمت است. عقلانیت خودت را افزایش بدهی، شهواتت کاهش پیدا می‌کند. آدم فهمیده که شهوت‌ران نمی‌شود.

یک پیشنهاد دیگر، یک کمی دینی‌تر؛ «جهاد» نامی است برای مدیریت کردن رنج؛ می‌روی به استقبال رنج، جهادگرانه، آن‌وقت بسیاری از رنج‌های نابه‌جا را کاهش می‌دهی. بعد بالاخره رنج که هست عزیز من، حالا بنا بوده در تصادف دستت بشکند، در راه دفاع از خدا دستت شکسته. بارک الله! بارک‌الله! رنجت را مفید قرار بده. هر کسی باید یک وقتی بمیرد دیگر. یا در تصادف یا بیماری یا در راه خدا به شهادت می‌رسد.

در مجلس ختم این شهیدی که در اثر نهی از منکر، با اراذل و اوباش برخورد کرده بود، شرکت می‌کردم، واقعاً، نمی‌توانستم ابتهاج خودم را پنهان کنم، اصلاً نمی‌توانستم به خانواده ایشان تسلیت بگویم. در شرایطی که سالانه چندصد و چندهزار جوان، به دلایل واهی از دنیا می‌روند، رنج جان دادن این شهید برای چی شد؟ رنج بیماری‌اش، دو سال، خانۀشان را فروختند خرج بچۀشان کردند. برای چی خانۀشان را فروختند؟ برای چی بچۀشان بیمارستان بود؟ به‌خاطر خدا. به به چقدر زیباست. رنج خوب بکش.

آقاپسر یکی از خادمین حضرت امام در نجف، که اهل افغانستان شریف هم هستند، به بنده می‌فرمود پدرم می‌فرمودند که بانوی مکرمۀ حضرت امام مشخصات فرمودند برو یک خرمای خیلی سفت و خشک، یک خرمایی آدرس دادند، از آنها بخر بیاور. من رفتم آوردم، اما مقبول نیفتاد. فرمودند: نه، اینها را نمی‌گویم، سفت‌تر باشد. دیگر رفتم یک خرمافروشی، چیزهایی که می‌خواست تقریباً بریزد دور گرفتم آوردم. بعداً پرسیدم که مادر! اینها را برای چی می‌خواستید؟ فرمود: امام شب‌ها می‌نشینند مطالعه می‌کنند، من می‌خواهم این خرمای خشک را بگذار زیر زبانش، هم فشارش پایین نیاید، هم یک تغذیه‌ای شده باشد؛ بعد رنج امام را در مطالعۀ شبانه بیان می‌کردند. من اصلاً ماندم همین‌جوری.

همین‌جوری مگر کسی به جایی می‌رسد؟ امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید وسط روز می‌رفت دنبال کار کردن برای معاش. می‌فرمود من می‌خواهم سختی کار کردن برای تأمین معاشم را خدا ببیند. (کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَخْرُجُ فِی الْهَاجِرَةِ فِی الْحَاجَةِ قَدْ کُفِیَهَا یُرِیدُ أَنْ یَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَى یُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ. من لایحضره الفقیه/3/163)

مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج

جامعۀ راحت‌طلب که به جایی نخواهد رسید. تفسیر زندگی یعنی مدیریت رنج. یعنی به استقبال رنج برو و مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج. فرهنگ غربی ما را به فرار احمقانه از رنج دعوت می‌کند. فرهنگ اسلامی ما را به استقبال عاقلانه از رنج دعوت می‌کند. از دل چنین فکر و فرهنگی، جهاد برمی‌خیزد. امیرالمؤمنین علی(ع) چی می‌فرمودند؟ به استقابل بروید سختی‌ها را، سختی‌ها کاهش پیدا خواهد کرد و الّا سختی‌های بدتری نصیب‌تان خواهد شد، رنج اضافی هم خواهید کشید، مگر می‌تواند کسی رنج نکشد؟(إِنْ لِلنَّکَبَاتِ غَایَاتٍ لَا بُدَّ أَنْ تَنْتَهِیَ إِلَیْهَا فَإِذَا أُحْکِمَ عَلَى أَحَدِکُمْ لَهَا فَلْیُطَأْطِئْ لَهَا وَ یَصْبِرْ حَتَّى تَجُوزَ فَإِنَّ إِعْمَالَ الْحِیلَةِ فِیهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا زَائِدٌ فِی مَکْرُوهِهَا. التمحیص/64 و تحف العقول/201)

برخورد شدید خداوند با راحت‌طلبان

بعضی از آیات جهاد را برایتان آورده بودم، وقت نیست، می‌خواهیم برسیم به کلمات حضرت امام و مادر مکرمۀشان فاطمۀ زهرا(س)، ببینیم اصلاً مناسبت این بحث با فاطمیه چقدر است. ولی یکی دوتا آیه را بگذارید فقط برایتان اشاره کنم در سورۀ توبه. اینقدر خدا از تنبل‌های راحت‌طلبِ جهاد نرو، بدش می‌آید، که می‌فرماید پیغمبر من! در آیۀ هشتاد و سه، اگر اینها که ازت اجازه گرفتند جهاد نیایند بنشینند، با پیرزن‌ها نشستند نیامدند جهاد، اگر دفعۀ بعد برگشتی آمدند ازتون اجازه بگیرند برای جهاد، بگو شما هرگز با من جهاد نخواهید آمد، بروید بنشینید با همان کسانی که نشسته بودید. اصلاً دیگر لیاقت بهشون نمی‌دهد برای برخاستن. (فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلى‏ طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفینَ. التوبة /83 )

در یک سورۀ دیگری، از سوره‌های نازنین قرآن، می‌فرماید: «وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ» چرا سوره‌ای نازل نمی‌شود؟ مؤمنین می‌گویند چرا سوره‌ای نازل نمی‌شود برای جهاد؟ یک سوره نازل بشود که در آن خدا فرمان جهاد بدهد، چشم. «فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْکَمَةٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ» وقتی که یک سوره‌ای نازل بشود که دستور جنگ تویش داده، «رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ» می‌بینی کسانی که قلبشان مریض است، عین مرده‌ها بهت نگاه می‌کنند. انگار دارد می‌میرد از ترس. ترسیم خدا را ببینید. بعد می‌فرماید که «فَأَوْلى‏ لَهُمْ»(محمد/20) همان مرگ هم برایشان بهتر است. چرا آیۀ قرآن برای جهاد نازل می‌شود مثل مرده‌ها نگاه می‌کنی؟ می‌ترسی چرا؟ خواهش می‌کنم آیات قرآن را در این‌باره مطالعه بفرمایید.

(5- راحت‌طلبی و سیاست) امام(ره): از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است. خط اشخاص راحت‌طلب و .../خوشبختی به خوب رنج کشیدن است، نه به رنج نکشیدن که دروغ است

دربارۀ راحت‌طلبی، حضرت امام(ره) چه فرمودند؟ خلاصه‌اش کنم برای شما، جملات در صحیفۀ حضرت امام هست، چند فرازش را بیشتر نمی‌خوانم. حضرت امام(ره) می‌فرماید: «از صدر اسلام تا کنون، دو طریقه، دو خط بوده است.» خط چپ و راست ما نداریم. نمی‌دانم چی و چی نداریم. اسم‌هایی که بعضی وقت‌ها من‌درآوری درست می‌کنند. یک گروه اندکی برای اینکه خودشان را بزرگ نشان بدهند، اسم گروه انبوه دیگری را یک اسم می‌گذارند سرشان؛ از این بازی‌هایی که اهل سیاست و ژورنالیسم سیاسی بیشتر درمی‌آورند.» امام می‌فرماید، صحیفۀ امام جلد 14، صفحۀ 519، چون همۀ کلام را نمی‌توانم بخوانم، آدرسش را خواندم برایتان، الان دیگر در هر کامپیوتر و اینترنتی راحت می‌توانید آخرشب مطالعه کنید، بعد بگیرید بخوابید.

می‌فرمایند: «از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است. یک خط، خط اشخاص راحت‌طلب که تمام همّت‌شان به این است که یک طعمه‌ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند می‌کردند. [یعنی راحت‌طلب، مسلمان و غیرمسلمان ندارد.] اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها، راحت‌طلبی بود. در صدر اسلام از این اشخاص بودند.» بعد، می‌آورد توضیح می‌دهد حضرت امام، تا می‌رسد به نهضت ما. فرمود در نهضت ما هم این‌جور آدم‌ها بودند. بعد مثال آدمش را می‌زند، حرف‌های آن آدم را بدون اینکه نامش را ببرد، ذکر می‌کنند.

بعد می‌فرماید که «یک دسته این‌طور هستند، [یعنی راحت‌طلب هستند.] حضرت امیر(ع) از اینها تعبیر می‌کند که اینها همّ‌شان علف‌شان است. مثل حیواناتی که همّ‌شان این است که شکمشان سیر بشود، شهوت‌شان را بر همه‌چیز مقدم می‌دارند. نماز هم می‌خوانند، روزه هم می‌گیرند. عبادت شرعی را هم به جا می‌آورند. لکن این‌طور است وضع تفکر که: انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یک چیزی قرار بدهد، و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنون‏ آمیز بوده است!»(صحیفه امام/14/519)

در عبارت دیگری از عبارت‌های حضرت امام، در جلد 12، صفحۀ 487، می‌فرماید: «منتظر این نباشید که راهتان راه خدا و راه حق باشد و همیشه در رفاه باشید. آنهایی در رفاه‌اند که راهشان راه خدا نیست. همیشه امثال مستکبران که راهشان راه خدا نبوده و غافل از همۀ مراتب انسانیت بوده‌اند در رفاه بودند و در عیش و عشرت. و اشخاصی که برای خدا و بندگان خدا خدمت می‌کردند، در زحمت و رنج بوده‌اند.»

طمع‌اش را بکَنیم. خوشبختی به خوب رنج کشیدن است، نه به رنج نکشیدن که دروغ است، اصلاً نیست.

ادامه دارد فرمایشات حضرت امام، می‌فرماید: «خب تکلیف چیست؟ [یعنی در مقابل این سختی‌هایی که همراه می‌کنند. مثلاً هجوم می‌کنند، می‌کشند افراد را، ایجاد مزاحمت می‌کنند، بمب می‌گذارند و ...] تکلیف این است که حالا ما رها کنیم آن طریقۀ اسلام را؟ و آن طریقۀ انبیاء را؟ و راحت‌طلبی را انتخاب کنیم و چند روز ادامۀ زندگیِ حیوانی بدهیم؟ با حیوانات فرق نداشته باشیم؟ حیوانات هم «إن من شَیءٍ إلّا یسبّح بحمده» حیوانات هم تسبیح خدا می‌کنند. [یعنی نبینید احیاناً اینها بعضی‌هایشان راحت‌طلب هستند و نماز می‌خوانند. مگر حیوان چیز بدی است؟ حیوان هم تسبیح می‌کند.] آنها هم ذکر و تسبیح دارند. لکن همّ‌شان علف‌شان است. [امام به راحت‌طلب‌ها می‌فرماید مانند حیوان همّ‌شان علف‌شان است اگرچه نماز بخوانند.] انسان هم باید این‌طوری باشد که همّش علفش باشد و هرچه ذلّت و خواری است تن به آن بدهد. برای اینکه این چند روز زندگی مرفّه بکند؟!»

امام در آخر عمرشان نگران جریان راحت‌طلبان و اسلام آمریکایی بودند/ حضرت امام اواخر احساس می‌کردند جریانی در همین بچه‌های انقلابی، دنبال اسلام آمریکایی هستند

چون جوان‌های باهوش در جلسۀ ما الحمدلله زیاد هستند، بگذارید یک آماری بدهم. بعدها اسلام راحت‌طلبی را حضرت امام(ره) معرفی می‌کنند به اسلام آمریکایی. بگذارید یک آماری از صحیفۀ حضرت امام دربارۀ کلمۀ اسلام آمریکایی و اسلام ناب برای شما بگویم. از کلمۀ اسلام آمریکایی حضرت امام 18 بار استفاده کردند. 17 بارش در دو سال آخر عمر شریف‌شان بوده. 15 بار از این هفده‌بار، بعد از قطعنامه بوده. حضرت امام اواخر احساس می‌کردند جریانی توی خود همین بچه‌های انقلابی، دنبال اسلام آمریکایی هستند. و بعد اینها را معرفی کردند، شما جلد آخر صحیفۀ امام را واجب است بروی بخوانی.

از «اسلام ناب» 34 مرتبه استفاده کردند که هر سی و چهار مرتبه‌اش در دو سال آخر عمر شریف‌شان بوده. از این 34 مرتبه، 32 مرتبه‌اش بعد از پذیرش قطعنامه بوده. قطعنامه پذیرفته شد، ولی نگرانی حضرت امام باقی بود، که مبادا مملکت به سمت راحت‌طلبی مملکت برود. بروید پیدا کنید. دوتا جریان هست، در جامعۀ ما هم دوتا جریان هست. جریان راحت‌طلب، جریان جهادگر. البته در هر جریانی ممکن است بالاخره اشتباه‌هایی رخ بدهد، یک کسی اشتباهی رفته باشد آن‌طرف، یک کسی اشتباهی آمده باشد این‌طرف. این مسائل را باید کنترل کرد.

یک حاشیه هم بزنم قبل از سخنان حضرت زهرای اطهر(س). آن حاشیه این است که الان به ما می‌گویند راحت‌طلب باش، بعد می‌روند یک عده‌ای را به عنوان جهاد‌گر درست می‌کنند، که بیایند سر ببُرند. یک مطالعه‌ای هم آن‌طرف بکنید. چه‌جوری آن جوان‌ها را آوردند به عشق جهادگری، به عنوان قاتل درست کردند؟

«راحت‌طلبی» گلایۀ حضرت زهرا(س) از مردم مدینه

اما ربط این بحث‌ها به فاطمیه چی بود؟ حضرت زهرای اطهر گلۀشان از مردم مدینه همین بود. « أَلَا وَ قَدْ أَرَى وَ اللَّهِ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ وَ رَکَنْتُمْ إِلَى الدَّعَة»(کشف الغمة/1/491) به خدا قسم، من دارم می‌بینم که شما مردم مدینه میل به راحت‌طلبی و آسایش پیدا کرده‌اید. حضرت زهرای اطهر(س) گلۀشان از مردم چی بود؟ اینکه اینها به سمت راحت‌طلبی رفتند. این سخنان را حضرت زهرای اطهر(س) کجا بیان فرمودند؟ در سخنرانی مسجدی که می‌دانید و خطبۀ قرّایی که قرائت فرمودند.

یک جمله روضه بخوانم. دوستان حضرت زهرا(س)، بلکه مریدان حضرت! فرزندان حضرت! وقتی وجود نازنین فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار مورد اصابت قرار گرفت گله نکرد، از غلاف شمشیر گله نکرد، از سیلی گله نکرد؛ اما وقتی با راحت‌طلب‌ها حرف زد، بهشون گفت: جواب بدهید، جواب فاطمه را ندادند، برگشت آمد خانه صدا زد: «علی! من را خوارم کردند. من از اینها استمداد طلبیدم، جواب من را ندادند.»(حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا فَلَا دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ خَرَجْتُ کَاظِمَةً وَ عُدْتُ رَاغِمَةً ... لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هُنَیْئَتِی وَ دُونَ ذِلَّتِی؛ احتجاج طبرسی/107) در میان آن جمع فقط یک نفر- همسر پیامبر گرامی اسلام امّ سلمه- سر از پنجره بیرون آورد، صدا زد «نامردها! این دختر پیغمبر شماست؛ دارد فریاد می‌زند.»

صدا زد علی جان! ای کاش جان داده بودم، ندیده بودم این وضعیت را. اینقدر مردم به آسوده‌طلبی دچار شدند و به عافیت‌طلبی دچار شدند. درد مردم مدینه همین‌طور بود. شب آخر مجلس است، یک سر کربلا هم بزنیم. مردم کوفه هم یکی از اصلی‌ترین دلایلش این بود، گفتند می‌رویم حسین را می‌کشیم، راحت می‌شویم دیگر جنگی نخواهیم داشت. راحت‌طلبی، سرِ حسین بالای نیزه کرد! یا اباالفضل‌العبّاس، شما کجا بودی مدینه، اگر امثال تو در مدینه بودند، درِ خانۀ علی آتش نمی‌گرفت. الا لعنت‌الله‌علی‌القوم‌الظالمین...

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۷
مجید شهشهانی

صوت و فیلم | راحت طلبی، اولین تمایل انسان

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه 93
  • مکان: بیت رهبری، حسینیه امام خمینی(ره)
  • موضوع: راحت طلبی، اولین تمایل انسان

معرفی بحث

اولین علاقه، اولین گرایشی که ما در خودمان تجربه می‌کنیم، راحت‌طلبی است. ما با راحت‌طلبی زاده می‌شویم. بعداً گرایش‌های دیگر دنیاییِ ما، بیشتر تجلی می‌کنند و بعضی از اوقات به خاطر همین راحت‌طلبیِ تورم یافته، گرایش‌های دیگر بد و خوبی هم در ما شکل می‌گیرد.

اولین مظهر حبّ الدنیا، در جوان‌ها و حتی نوجوان‌ها که باید برایش یک فکری کرد همین راحت‌طلبی است. وقتی ما جلوی راحت‌طلبی را نگرفتیم، جلوی شهوت‌پرستی را هم نمی‌توانیم بگیریم. راحت‌طلبی یک بلیّۀ عام‌البلواست در جامعۀ ما. از آن جا که ما یک جامعۀ دینی داریم، در فرهنگ ما لذّت‌طلبی که نزدیک‌تر است به عرصۀ گناه و عبور از خط قرمز، بیشتر مذمّت می‌شود. ولی متأسفانه در فرهنگ عمومی و حتی فرهنگ دینی ما، راحت‌طلبی آنقدر مذمّت نمی‌شود. این یک نقص فرهنگیِ بزرگ است. اصلاً این جزء سبد خرید روزانۀ ما نیست. جزء توجهات روزمرّه و محاسبۀ نفس ما نیست که ببینیم ما چقدر راحت‌طلب هستیم. کسی که بلافاصله عصبانی می‌شود و در رفتارهای معمولی به اطرافیان پرخاش می‌کند، راحت‌طلبی در او لبریز شده، و به صورت یک بیماری دارد در او نشان داده می‌شود.

محوری‌ترین و مهمترین کار برای ارتقاء فرهنگ در کشور چیست؟

مهمترین شاخص موفقیت آموزش و پرورش سالم، چیست؟

مقابله با راحت طلبی را  از چه سالی باید شروع کرد؟

جامعۀ راحت‌طلب به جایی نخواهد رسید. زندگی یعنی مدیریت رنج ها. یعنی استقبال کردن از رنج. مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج. چگونه می شود رنج ها را مدیریت کرد؟ فرهنگ غربی ما را به فرار احمقانه از رنج دعوت می‌کند. فرهنگ اسلامی ما را به استقبال عاقلانه از رنج دعوت می‌کند. از دل چنین فکر و فرهنگی، جهاد برمی‌خیزد.

فهرست

 

  • اولین و کلیدی ترین علاقه و گرایش در وجود ما

  • راحت طلبی اولین مظهر حب الدنیا

  • ضرورت جلوگیری از راحت طلبی در کودکان و نوجوانان

  • جشن ادب در هفت سالگی

  • جِبهه، صحنه جدا شدن از راحت طلبی بود

  • راحت‌طلبی یک بلیّۀ عام‌البلوا در جامعۀ ما

    • ضرورت مدیریت راحت طلبی توسط سیستم آموزش و پرورش

    • مبارزه با راحت طلبی محوری ترین کار برای ارتقاء فرهنگ

  • فرهنگ غرب مبتنی بر راحت طلبی

    • تبلیغ راحت طلبی در غرب

  • زندگی انسان با رنج عجین شده است

  • راحت طلبی، اولِ هوای نفس است

  • مدیریت رنج در زندگی

  • چند پیشنهاد برای مقابله با راحت طلبی

  • دعوت فرهنگ غرب به فرار احمقانه از رنج

  • کلمات حضرت امام درباره راحت طلبی

  • گله حضرت زهرا(س) از مردم مدینه

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۶
بیان معنوی

صوت | دو عامل سقوط در فرهنگ سیاسی

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه 89
  • مکان: حسینیه امام خمینی(ره) - بیت رهبری
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: دو عامل سقوط در فرهنگ سیاسی

معرفی:

حضرت صدیقة کبری(س) وارد عرصة سیاست و مبارزه شدند و در زمانی که در اوج عصمت و محبوبیت و مقبولیت در جامعه قرار داشتند ذره ای مراعات خویش را نکردند و به میدان آمدند تا حق امیرالمؤمنین(ع) که حق حق خدا و امّت بود را اقامه کنند. ایشان که آنقدر زاهدانه زندگی می کردند زهد را برای خودشان کلاس قرار ندادند و آمدند مسئلة فدک خودشان را علنی در مسجد مطرح کردند و فرمودند باغ فدک من را بدهید که این امر موجب شد در اوج زهد و عصمت به دنیاطلبی متّهم شوند. اما ایشان از اتّهام و از دادن آبرو در راه ولایت هم نترسیدند.

دو عامل سقوط در فرهنگ سیاسی؛ چشم پوشی از کار بَدِ ضربه زننده و شتابان رفتن به سوی سخن باطل است. بعضی ها به سوی سخن باطل تمایل داشته و به سرعت به سمت باطل کشیده می شوند. یکی از دلایل اینکه به سراغ باطل می روند به خاطر بغضی است که در دلشان نسبت به حق دارند. خودِ امیرالمؤمنین(ع) هم می فرماید: می دانید چرا بعد از خلیفة دوم خلافت را به دستِ من ندادند؟ چون می ترسیدند من بیایم و خفه شان کنم و یا می ترسیدند چیزی بهشون نرسد.

یکی دیگر از دلایلی که موجب سرعت گرفتن به سوی باطل می شود این است که همیشه حق و باطل را با هم در می آمیزند و باطل ها را محفوف به حق می کنند. هیچ وقت باطل تنها را که کسی نمی پذیرد، همیشه یک قسمتی از حق را با یک قسمتی از باطل با هم قاطی می کنند و تحویل مردم می دهند.

فهرست تفصیلی:

  • درس گرفتن از تاریخ اهل بیت(ع)
    • بعضی مانع درس گرفتن از اهل بیت می شوند
    • تفسیر معصومین از وقایع تاریخ اهل بیت
  • کلمات حضرت زهرا(س) مبیّن و مفسر قیام او
    • نیاز جامعۀ ما به بخشی از سخنان حضرت بیشتر است
  • عملیات خاص صدیقۀ کبری(س)
    • 1- اثبات حقانیت علی بن ابی طالب
    • 2- مشخص کردن گروه باطل
    • 3- تداوم راه پیامبر اکرم(ص)
  • زندگی زاهدانۀ حضرت زهرا(س)
    • حضرت زهرا در عین زندگی زاهدانه، زهد را کلاس قرار ندادند
    • متهم شدن حضرت زهرا(س) در قضیۀ فدک
  • ماجرای خطبۀ حضرت زهرا(س)
  • بیان ویژگی مردم در بیان حضرت زهرا(س)
    • شتابان رفتن به سوی سخن باطل
    • چشم پوشی از کار بَدِ ضربه زننده
  • عامل روانی پذیرفتن سخن باطل
  • مؤمن به باطل یقین پیدا نمی کند
    • تحلیل غلط از سکوت امیرالمؤمنین(ع)
  • عوامل انس به بحث باطل
    • 1- بغض نسبت به حق
    • 2- درآمیختن حق و باطل با هم
  • یکی از راه های برطرف کردن یک ویژگی غلط
    • 1- اعلام آن است
    • 2- رواج فرهنگ قول سدید
  • بیان ویژگی دوم چشم پوشی نسبت کار بدِ ضربه زننده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۴
مجید شهشهانی

صوت | تقدم تثبیت ولایت بر اجرای عدالت

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه 90

  • مکان: بیت رهبری

  • تعداد: 1 جلسه

  • موضوع سخنرانی: تقدم تثبیت ولایت بر اجرای عدالت

معرفی:

هر خوبی‌ای می‌تواند ما را از رسیدن به حقیقت خوبی باز دارد، لذا اصل امتحانات مربوط به سکانی است که سوابق خوبی دارند. انسان‌های مؤمن کسانی هستند که همیشه نگران عاقبت به‌خیر شدن‌شان هستند... یکی از موانعی که انسان را از حقیقت خوب بودن باز می‌دارد «عدالت» است. عدالت مفهوم بسیار زیبا و پرطرفداری هست که بسیاری را به سمت خود جذب می‌کند. استاد در این بحث به این مسأله می‌پردازند که اگر در جایی به زعم عده‌ای عدالت در تعارض با ولایت قرار گرفت کدامیک مقدم بر دیگری است؟!! آیا در واقع تعارضی بین عدالت و ولایت وجود دارد؟ یا عدالت در جایی است که ولایت در آنجا حکمفرما باشد؟ نتیجه عدالت‌زدگی بی‌ولایت چیست؟ و در آخر راه‌حل عبور از امتحانات سخت چیست؟

فهرست تفصیلی:

  • مقدمه؛ به امیرالمؤمنین هم اعتراض می کردند که چرا از تاریخ استفاده می کنی؟
  • قسمت اول: هر خوبی‌ای می تواند ما را از رسیدن به حقیقت خوبی باز دارد
    • ولایت گریزی شیطان با تکیه بر شش هزار سال عبادت موجب رانده شدن او از درگاه خداوند شد
    • اصل امتحانات مربوط به کسانی است که سوابق خوبی دارند
  • قسمت دوم: نگرانی از عاقبت به خیری
    • امیرالمؤمنین(ع) هم نگران عاقبت به‌خیری بود
    • حضرت امام(ره) هم نگران عاقبت به‌خیری خود بودند
    • تصور غیرمذهبی ها از مذهبی ها
    • اثر نگران نبودن از عاقبت به خیری
  • قسمت سوم: عدالت و ولایت
    • عدالت یکی از موانعی که انسان را حقیقت خوب بودن باز می دارد
    • مالک اشتر گاهی بر سرِ رعایت عدالت از علی بن ابیطالب(ع) سؤال می کرد
    • خوارج به خاطر عدالت به امیرالمؤمنین اعتراض می کردند
    • موسی بر سر عدالت به خضر اعتراض کرد
    • معاویه هم مشکلش با علی بن ابیطالب بر سر عدالت بود
    • پاسخ امیرالمؤمنین(ع) به معاویه: اول ولایت بعد عدالت
    • در صلح حدیبیه به بهانه عدالت مقابل پیامبر ایستادند
    • ابن زهیر در تقسیم غنایم، به عدالت پیامبرخدا اعتراض کرد
    • مراقب باشیم شیرینی عدالت ما را بر علیه ولایت نشوراند
    • از «عدالت‌زدگی منهای ولایت» باید فرسنگ ها فاصله بگیریم
    • قرآن‌زدگی خوارج مانند عدالت‌زدگی خوارج
    • نتیجة عدالت‌زدگی بی ولایت در میان خوارج
  • قسمت چهارم: راه حل عبور از امتحانات سخت، مراقبت از ولیجه ها
    • باید مراقب ولیجه‌ها باشیم
    • امتحان ها از نخبگان جامعه سخت‌تر خواهد شد، چون شایستگی‌اش را دارند
    • خدا به بندگان خو ش‌سابقة خودش کمک می کند
    • بزرگ ترین کمک خدا به مردم مردّد مدینه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۴
مجید شهشهانی

صوت | زکات آبرو

شناسنامه

  • زمان: 1391/02/03 - ایام فاطمیه
  • مکان: حسینیه امام خمینی(ره) - بیت رهبری
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: زکات آبرو

معرفی بحث

نیاز به عزت و آبرو یکی از نیازهای روحی انسان در دنیا است. یکی از دارایی‌هایی که خداوند متعال بین بندگانش تقسیم می‌کند نیز عزت و آبرو است. آبرو و عزت از نگاه دین نیز مهم است؛ حتی آبروی گناهکار هم باید حفظ شود و غیبتش حرام است. اگر چه آبرو در دست خدا است ولی کسب آبرو یا از دست دادن آن به برخی از اعمال نیز بستگی دارد. انواع آبرو و روش‌های کسب آن حالت‌های مختلفی را شامل می‌شود. برخی از نیت‌ها برای کسب آبرو نامشروع هستند و برخی از راه‌های کسب آبرو و وجاهت هم می‌توانند نامشروع باشند. تلاش برای اعتبار و آبروی زیاد پیدا کردن نیز با خطراتی مواجه است. کسی که آبرویی را در جامعه ولایی کسب می‌کند، باید این آبرو را برای تقویت نظام ولایی سرمایه‌گذاری کند ولی رودربایستی‌ها و ترس از سرزنش دیگران می‌توانند موانعی جدی برای خرج نکردن آبرو در مواقع لازم محسوب شوند.

فهرست:

  • اهمیت آبرو در دین و جامعه
  • آبرو را باید چگونه به دست آورد؟
  • نیت نامشروع در کسب آبرو
  • خطرات آبرو و اعتبار زیاد
  • تلاش برای کسب آبرو از راه نامشروع
  • آبروهای نامشروع
  • آبرو را کجا باید خرج کرد؟
  • وظایف افراد آبرومند در جامعه ولایی
  • موانع خرج کردن از آبرو
    • رودربایستی
    • ترس از سرزنش دیگران
  • روضه حضرت زهرا(س)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۴
مجید شهشهانی

صوت | زندگی عرفانی

شناسنامه

  • زمان: 1388/03/05 - ایام فاطمیه
  • مکان: حسینیه امام خمینی(ره) - بیت رهبری
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: زندگی عرفانی

معرفی بحث

جامعه ما در سایه نظام ولایی و حاکمیت نور قرآن و عترت، رشد معنوی خودش را بدون وقفه ادامه داده است و هر لحظه این رشد را با نمادها و شاخص های مختلف می‌توان دید. اندازه‌گیری این رشد حکایت از تصاعدی بودن آن دارد. اگر چه این روند رو به رشد است، اما برای رشد معنوی بیشتر، باید برنامه‌ریزی کرد. اقتضائات زندگی معنوی و عرفانی را باید به درستی شناخت و به تبیین آن پرداخت. نعمت معنویت، مسؤولیت هم به دنبال می‌آورد. آثار و نتایج زندگی عرفانی هم ضرورت اهتمام به آن را بیشتر می‌نماید.

فهرست:

  • رشد معنوی در جامعه ولایی

  • روند رو به رشد معنویت در جامعه

  • علل نامحسوس بودن رشد معنوی در جامعه

  • رشد جامعه از نظر حضرت زهرا(س)

  • نمادهایی از رشد معنویت در جامعه

  • ضرورت‌های زندگی عرفانی

  • اقتضاء دین برای نگاه عرفانی

  • نیاز درونی به معنویت

  • نقش معنویت و محبت به خدا در دوری ازفساد

  • ضرورت‌‌های اجتماعی زندگی معنوی

  • تسهیل زندگی با کمک زندگی عرفانی

  • تعریف زندگی عرفانی

  • روضه حضرت زهرا(س)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۴
مجید شهشهانی

مشروح سخنان حجت الاسلام پناهیان در محضر رهبر انقلاب

بعضی‌ها با مباحث اخلاقی ترس را تئوریزه می‌کنند/ هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که ترس را تئوریزه کند

پناهیان: آقا امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک‌اشتر نامه می‌نویسد و می‌فرماید «از آدم ترسو مشورت نگیر. آدم ترسو کار تو را خراب می‌کند.»(نهج البلاغه/نامه53) دوستان من! بعضی‌ها ترس را تئوریزه می‌کنند، بعضی‌ها ضعیف بودن را تئوریزه می‌کنند. نمی‌گویند که ما باید ترسو باشیم، نمی‌گویند که ما باید ضعیف باشیم، یک‌جوری بالاخره طراحی می‌کنند و بیان می‌کنند که گفت «عاقلان دانند». هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که بیاید درِ گوشش زمزمه کند و ترس را تئوریزه کند، بعدش هم از آن دانش و نگاه و آگاهی راهبردی دربیاورد.

مشروح سخنان حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در محضر رهبر انقلاب که در شب عاشورا با موضوع «قوت و قدرت روحی» ایراد شده است را در ادامه می‌خوانید:

(خلاصه سخنان را از اینجا بخوانید)

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

  • صوت:
  • فیلم:

از زاویۀ هر فضیلتی به دین وارد شوید ، به همۀ فضائل دیگر هم دسترسی پیدا می‌کنید 

منظومۀ معارف دینی، مجموعه‌ای از ستاره‌های تابناک هستند که در یک شبکۀ بسیار منظم و مرتبط با هم، همه همدیگر را تأیید می‌کنند و هرکدام از این فضائل و خوبی‌ها که در این منظومۀ نورانی هستند، ما را به بقیۀ فضائل نیز مرتبط می‌کنند. به سراغ هر فضیلتی که می‌روی، آن فضیلت بدواً یا ختماً به عنوان مقدمه یا مؤخره، شما را با دیگر فضائل مرتبط می‌کند.

از هر زاویه‌ای به دین نگاه کنید و از زاویۀ هر فضیلتی که سفارش شده در دین وارد شوید، به همۀ فضائل دیگر هم دسترسی پیدا می‌کنید. کم‌کم حس می‌کنید اجزای این منظومه چگونه با هم مرتبط هستند و هر چیزی در جای خودش و در موقعیت خودش قرار گرفته و چه نظم زیبایی دارد. همان‌طور که آدم وقتی به این کهکشان‌ها و این آسمان پرستاره، نگاه می‌کند یک نظم فوق‌العاده را مشاهده می‌کند - حالا این نظم ظاهری که ما با چشم می‌بینیم - مثلاً چرخش اینها را می‌بیند که با هم تصادف نمی‌کنند. همین نظم در منظومۀ معارف دینی هم وجود دارد. البته برخی از این ستاره‌ها در این آسمان پرفروغ‌تر هستند، در عین‌حال وقتی آدم از بالا نگاه کند، شبکه‌ای بودن آنها را درک می‌کند.

«قدرت روحی مؤمن» فضیلتی کلیدی که در برنامه‌ریزی‌های فردی و اجتماعی مورد غفلت قرار می‌گیرد /فضیلتی که دشمنان ما هیچ‌وقت از آن حرف نمی‌زنند

بنده امشب می‌خواهم در محضر شما و در این مجلس نورانی و شریف به فضیلتی اشاره کنم که وقتی به این فضیلت دسترسی پیدا کنیم، مثل یک چهارراه یا شاهراه، شما را به بسیاری از خوبی‌های دیگر مرتبط خواهد کرد. فضیلتی که گاهی از اوقات اسمش برده نمی‌شود و گاهی از اوقات در برنامه‌ریزی‌های فردی و اجتماعی مورد غفلت قرار می‌گیرد، ولی یک فضیلت بسیار کلیدی است. به عاشورا، درس‌های عاشورا و حماسۀ اباعبدالله‌الحسین(ع) هم ربط دارد. به ویژه به حماسه بودن واقعۀ عاشورا ربط دارد. وقتی از زاویه این فضیلت به فضائل دیگر نگاه کنی، هم فضائل دیگر بهتر به‌دست می‌آیند، هم فضائل دیگر محک می‌خورند و سلامت خودشان را نشان می‌دهند، یعنی به عنوان یک شاخص برای صحت فضائل دیگر عمل می‌کند و به عنوان یک تسهیل‌کننده برای به‌دست آوردن فضائل دیگر عمل می‌کند و برای جامعه هم برکات بسیار فراوانی دارد.

در این منظومه، به کدام مفهوم گرانبها می‌خواهیم اشاره کنیم و بپردازیم؟ به مفهوم «قدرت و قوّت روحیِ یک مؤمن». این فضیلت، طوری در یک مؤمن دیده می‌شود که در غیرمؤمنان دیده نمی‌شود. قوّت روحیِ مؤمن به عنوان یک اثر روانیِ دین‌داری، ایمان، مبارزه با هوای نفس، و به عنوان یک اثر وضعیِ قرار گرفتن در چارچوب دستورات دینی و مجموعۀ جامعۀ اسلامی محسوب می‌شود. این قدرت، واقعاً چیز عجیبی است. دشمنان ما، هیچ‌وقت از این قدرت حرف نمی‌زنند. اتفاقاً در تبلیغات‌شان، به روی ما هم نمی‌آورند. ما هم که خیلی از اوقات عادت‌مان این است که موضوعات مورد بحث بین خودمان را از حرف‌های آنها درمی‌آوریم که جواب‌شان را بدهیم، لذا چنین نعمت و فضیلت برجسته‌ای مورد غفلت قرار می‌گیرد.

ایمان، تقوا و دستورات دینی قدرت‌آفرین هستند/ معاصی نقطۀ مقابل قدرت و قوّت روحی قرار دارند

وقتی به ایمان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم ایمان قدرت‌آفرین است. همین‌طور که وقتی به تقوا نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که در روایات آمده: هرکس می‌خواهد عزیزترین و پرقدرت‌ترین انسان باشد و از قوّت روحیِ بالایی برخوردار باشد، تقوا و توکل داشته باشد. (مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ أَعَزَّ النَّاسِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ‏ أَقْوَى‏ النَّاسِ‏ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه؛ تحف العقول/27 و مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ قَوِیّاً؛ دعوات راوندی/292)

وقتی که به معاصی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم معاصی نقطۀ مقابل قدرت و قوّت روحی هستند. وقتی به دستورات دینی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم بعضی از دستورات دینی، این قوّت را به ما می‌دهند، بعضی از دستورات دینی هم این قوّت را از ما می‌خواهند و می‌گویند: تو برای اینکه این دستور را انجام دهی، باید یک دل و جگر قرص و محکم و یک روحیۀ شجاعانه داشته باشی. البته این فضیلت، فضیلتی است که بنده به عنوان قوّت مؤمن از آن یاد می‌کنم، ولی به تعابیر مختلف دیگری نیز می‌شود از آن یاد کرد.

امام صادق(ص) دربارۀ قوّت قلب مؤمن می‌فرماید: قوت مؤمن در قلبش است، حتی به ظاهر ضعیفش هم نگاه نکن. او دارای قدرت بسیار زیادی است. (إِنَّ قُوَّةَ الْمُؤْمِنِ فِی قَلْبِهِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّکُمْ تَجِدُونَهُ ضَعِیفَ الْبَدَنِ نَحِیفَ الْجِسْمِ وَ هُوَ یَقُومُ اللَّیْلَ وَ یَصُومُ النَّهَارَ؛ من‌لایحضره‌الفقیه/3/560)

علاقه جوان‌ها به مظاهر قدرت یک کشش فطری است

قبل از اینکه بیشتر از این، رابطۀ بین ایمان، معنویت و قدرت را بگویم، برخی از فواید قدرت را خدمت سروران خودم عرض کنم، به ویژه برای جوان‌ها که می‌بینید جوان‌ها در سنین پایین‌تر، در دوران نوجوانی و حتی جوانی، یکی از چیزهایی که خیلی علاقه دارند، به مظاهر قدرت و به ابزار قدرت‌آفرین است. مثلاً اینکه جوا‌ن‌ها به کلکسیون عکس‌های ماشین‌های قدرتمند، اسلحه‌هایی که به ظاهر قدرتی پشت‌شان نفهته است، هیکل‌های قوی، یا کسانی که برخی از ورزش‌ها را قدرتمندانه انجام می‌دهند، علاقه دارند به این خاطر است که جوان به مظاهر قدرت علاقه دارد. این همان کشش فطری است که انسان دوست دارد از ضعف فاصله بگیرد.

انسان روحاً چنین تقاضایی را در وجود خودش دارد. اگر کسی این قوّت و قدرت روحی را نداشته باشد، همیشه ضعیف و ترسو خواهد بود. آدم از ترس بدش می‌آید و اتفاقاً پروردگار عالم برای اینکه ما قوی بشویم، اولین امتحانش را امتحان ترس قرار داده و فرموده است: من شما با ترس امتحان می‌کنم؛ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ و...»(بقره/155) ابتلائات الهی اولش خوف است، یعنی خدا انسان را می‌ترساند - نه اینکه بترساند که آدم ترسو بار بیاید - خدا می‌ترساند تا ببیند تو چه موقع دیگر نمی‌ترسی. مثلاً اگر تو اَلَکی نگران آینده شوی، می‌فرماید چرا توکل نمی‌کنی؟ چرا می‌ترسی؟ اگر نگران دشمن بشوی، می‌فرماید: مقدّراتت دست من است، دست کسی نیست، مگر به من اطمینان نداری؟ اگر مشکلات بزرگ سر راه خودت ببینی، می‌فرماید از من کمک بگیر. من قوی هستم.

اثر فردی قدرت/قدرت به انسان آرامش می‌دهد/ کسی که روحش قدرتمند باشد شهواتش کم می‌شود

خداوند متعال مکرّراً در قرآن کریم از قوّت خودش سخن می‌گوید. قوّت فضیلتی است که به انسان آرامش می‌دهد. وقتی انسان آرامش پیدا کرد، همین آغاز خیلی از خوبی‌هاست. بعضی از انواع آرامش هستند که انسان در اثر جهالت، نادانی یا برّه‌وار زندگی کردن، می‌خواهد پیدا کند، این نوع آرامش واقعاً برای انسان زشت و قبیح است. آرامشی که ناشی از قدرت روحی باشد، ارزش دارد و این آرامش یکی از برکات قدرت است. انسان اگر قدرت داشته باشد، از قدرتش احساس سرور و احساس نشاط می‌کند.

در روایات هست یکی از آثار قدرت این است که: «اگر کسی روحش قدرتمند باشد، شهواتش کم می‌شود؛ إِذَا کَثُرَتِ‏ الْقُدْرَةُ قَلَّتِ‏ الشَّهْوَةُ»(غررالحکم/ص283) اگر قدرت آدم زیاد شود، او دیگر اسیر شهوت نیست. روح قدرتمند، لذّتی از قدرتش می‌برد، که باعث می‌شود شهوات در نزدش کم‌ارزش شوند.

از سوی دیگر قدرت یک رابطۀ مثبت هم با حکمت دارد، و حکمت هم یک رابطۀ منفی با شهوت دارد.(لَا تَجْتَمِعُ الشَّهْوَةُ وَ الْحِکْمَة؛ غررالحکم/ص772) لذا امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هر موقع حکمت زیاد شود، شهوات کم می‌شوند؛ کُلَّمَا قَوِیَتِ الْحِکْمَةُ ضَعُفَتِ الشَّهْوَة»(غررالحکم/ص535)

عقل هم با قدرت ارتباط دارد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: اصل و اساس عقل و عقلانیت، این قدرت روحی است که باید انسان داشته باشد؛ أَصْلَ‏ الْعَقْلِ‏ الْقُدْرَة»(بحارالانوار/75/7) و روایات فراوان دیگری که در تحسین قدرت آمده است.

قدرت برای جامعه چه آثاری دارد؟/قدرت باعث ترس دشمن و ایجاد امنیت می‌شود

اما قدرت برای جامعه چه آثاری دارد؟ یکی از آثارش این است که دشمن از شما می‌ترسد. خداوند می‌فرماید: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ؛ با آن (قوت)، دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید»(انفال/60) این کلمات بعد از آن است که خداوند می‌فرماید: «هرچقدر می‌توانید علیه دشمن قدرت جمع کنید؛ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ»(همان) قدرت و اسلحۀ خودتان را جمع کنید، یعنی اسلحه را هم کنار قوّت قرار می‌دهد، تا تا انسان به اینجا برسد که در امنیّت زندگی کند.

جامعه‌ای که قدرتمند باشد و فرهنگ قدرت در آن جامعه بالا باشد، جامعه‌ای که کلیّت جامعه و جوانانش قدرتمند زندگی کنند، دیگر نیاز نیست برای دفع دشمن زحمت بکشند، کافی است دشمن را بترسانند. چون دشمن مسلمان‌ها خائن است، و «خائن، ترسو است؛ الْخَائِنُ‏ خَائِف»(امام حسین(ع)؛ نزهه الناظر/ص84)‏

چگونه قدرت به‌دست بیاوریم؟/کسی که تقوا داشته باشد، قوی زندگی خواهد کرد

اینها نشان می‌دهد که ما چقدر به قدرت نیازمند هستیم ولی اجازه بدهید منشأ قدرت را عرض بکنم و بگویم که ما چگونه می‌توانیم قدرت را به‌دست بیاوریم، بعد چندتا نتیجه‌گیری کنیم. چگونه می‌توانیم قدرت به‌دست بیاوریم که هم آرامش و هم امنیّت اجتماعی در مقابل دشمنان‌مان داشته باشیم؟ باز حرف خصوصی خودمان را می‌زنیم، تا هر کسی مصرف‌کنندۀ دین است، به این نکات توجّه بکند. بعد که همه توجّه کردند، این مسئولین جامعه هستند که برای تقویت روحیۀ جوان‌ها در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی باید نقش خودشان را ایفا کنند و از این بستر بسیار آماده برای قدرتمند شدن یک جامعه حداکثر استفاده بشود.

پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «کسی که تقوا داشته باشد، قوی زندگی خواهد کرد و اگر وسط دشمن هم زندگی کند، امنیّت خواهد داشت؛ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ قَوِیّاً وَ سَارَ فِی بِلَادِ عَدُوِّهِ آمِناً»(دعوات راوندی/292). حالا شما بررسی بفرمایید، بین قوّت و قدرت و تقوا چه ارتباطی وجود دارد؟

بعضی‌ها از ما می‌خواهند آدم خوبی باشیم ولی منظورشان این است که «یک بردۀ باادب باشیم!»

مواظب باشیم یک‌وقت این درس‌های اخلاق ما را آدمِ اخلاقیِ ضعیف بارنیاورند. خُب هدف کلّی بحث ما که تبلیغ قدرت و قوّت روحی است، به جای خودش محفوظ، اما یک سری اهدافی هم هستند که ضرورت خاص ایجاب می‌کنند ما به این موضوع بپردازیم. یکی از آن‌ها همین نکته است که بعضی وقت‌ها از ما می‌خواهند آدم خوبی باشیم، اما وقتی انسان به نصایح‌شان دقت می‌کند، می‌بیند اینها منظورشان از خوب بودن - که به ما توصیه می‌کنند- این است که آهسته برو آهسته بیا، به بالای سرت کار نداشته باش، به این‌طرف و آن‌طرفت هم کاری نداشته باش، حتی اگر توی سرت هم زدند صدایت درنیاید! صبور باش، متواضع باش، مهربان باش، افتاده باش...؛ یک دفعه‌ای بگو برده باش؛ یک بردۀ باادب باش!

دوستان من! دوستان جوان! حساس باشید! شما در جهانی دارید زندگی می‌کنید که طواغیت بر این جهان مسلط هستند، لذا هرکجای جهان یک نصیحت اخلاقی دیدید، با سوءظن به آن نگاه کنید. هر کجای عالم، یک اندیشمندی، یک آدم هنرمندی، و یا یک فیلمی دیدید که توصیۀ اخلاقی داشت، به سمتش غش نکنید، بگویید: «صبر کن ببینم! این توصیۀ اخلاقی تو برای چیست؟ من ساکت باشم تا یک کسی بیاید سرِ من را ببُرد؟ من نمی‌خواهم این‌قدر بچۀ خوبی باشم! من خوب باشم به این معنا که اگر دیگران گرگی کردند من صدایم درنیاید؟ این سکوت من، این آرامش و افتادگی من، این کار نداشتن من به ظالمان و به سلطه‌گران عالم، به آنها میدان بدهد؟!»

به کسانی که که از آن‌طرف دنیا پیام‌های اخلاقی می‌دهند بگویید: «شما اگر پیام مثبت اخلاقی دارید، چرا حکومت خودتان را اخلاقی نکردید؟ چرا دولتمردان خودتان را- که جنایتکارترین جنایتکاران عالم هستند - اخلاقی نکردید؟ چرا شما فقط دارید برای مردم اخلاق توصیه می‌کنید و برای حاکمان خودتان توصیه‌ای ندارید؟! اصلاً یک سبک از اخلاق مدرن یا اخلاق رواج‌یافته در میان مردم جهان، همین اخلاق است که بقیۀ آدم‌ها را برده باربیاورند برای قدرت‌ها. ولی ما این اخلاق را نمی‌خواهیم.

آن اخلاقی خوب است که شما را قدرتمند کند/ اهل کوفه برای توجیه ترس خود توجیه اخلاقی درست کردند

مراقب باشید، آن اخلاقی خوب است که شما را قدرتمند کند. در روایت فوق می‌فرماید: اگر تقوا داشته باشی قوی می‌شوی. (مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ قَوِیّاً وَ سَارَ فِی بِلَادِ عَدُوِّهِ آمِنا؛ دعوات راوندی/292) وقتی قوی شدی، دشمن‌هایت از تو می‌ترسند و دیگر کسی نمی‌تواند سر تو را ببُرد. فقط سبک دستورات دینی است که انسان را قوی بارمی‌آورد. دستورات دین انسان را اخلاقی بارمی‌آورند؛ منتها آن اخلاقی که آفت ندارد. یادمان باشد.

وقتی که عبیدالله‌بن زیاد وارد کوفه شد، به شمر و چند نفر دیگر گفت بروید و کسانی که با مسلم‌بن عقیل پیمان بسته بودند را بترسانید و به اخلاق دعوت کنید. البته کلمۀ اخلاق را او استفاده نکرد، ولی وقتی متن صحبت‌های آنها با یاران مسلم‌بن‌عقیل را می‌خوانیم، متوجه می‌شویم حرف‌هایشان از این نوع بوده است. مثلاً اینکه: «او دارد آرامش جامعه را به هم می‌زند، او دارد جنگ راه می‌اندازد، زندگی‌تان را بکنید، چرا دنبال دردسر هستید؟» این‌قدر از این حرف‌های اخلاقی زدند و در کنارش مردم را ترساندند که «لشگر یزید در راه است» که بالاخره به نتیجه رسیدند. یعنی اهل کوفه برای لشگر خودشان توجیه اخلاقی درست کردند، منتها آن اخلاقی که در پی نجات عالم از بداخلاقی نبود. بلکه اخلاقی بود که ترس‌شان را توجیه می‌کرد.

تقوا به آدم قوّت روحی می‌دهد، این خیلی معنایش فرق می‌کند با اخلاق‌های دیگر. حالا در مملکت ما کلاس‌های اخلاقی معمولاً خوب هستند چون از دین استفاده می‌شوند، اما هرجا پیام اخلاقی یا حتی پیام معنوی دیدید، بپرسید: «با این پیام اخلاقی آخرش چه می‌خواهید بگویید؟ آیا آخرش از این پیام اخلاقی حماسۀ حسینی و کربلا درمی‌آید یا نه؟ آیا آن قوّت روحی که باعث شود آدم مقابل استکبار بایستد درمی‌آید یا نه؟» اگر این‌طور نبود، باور نکنید.

در این جهان نباید گول حرف‌های اخلاقی را خورد/ در کشورهای غربی، خیریه‌هایی که کاری به رأس فساد و فقر ندارند، صادق نیستند

بنده گاهی این را می‌گویم و مورد انتقاد بعضی از دوستان هم قرار می‌گیرم، ولی نمی‌توانم نگویم: اگر گوشه و کنار عالم، این‌طرف و آن‌طرف عالم می‌بینی صندوق خیریه درست کردند. مثلاً در آمریکا و اروپا، خیریه‌هایی هست که پولدارها می‌آیند و کمک می‌کنند. اینها واقعاً اگر قصد خیر دارند، باید اول بروند دولت‌هایشان را درست کنند که ملّت‌ها را فقیر نکنند. چرا آمده‌اند این پایین دارند صدقه می‌دهند و آن رأس فاسد را رها کرده‌اند؟ نکند دارند وجدان خودشان را خفه می‌کنند؟ یا می‌خواهند مردم را آرام کنند که صدایشان درنیاید؟ این ادا و اطوارها چیست؟

امیرالمؤمنین علی(ع) از یک سو اهل صدقه دادن بود و از سوی دیگر محکم جلوی ظلم می‌ایستاد. مؤسسه و بنیاد خیریه که نمی‌شود سیاسی نباشد! تو چه نوع مؤسسۀ خیریه‌ای هستی که در آمریکا و اروپا و کشورهای غربی، داری به فقرا کمک می‌کنی بعد دولت خودت دارد کرور کرور فقیر در عالم درست می‌کند؟! یعنی دولت خودت مدام دارد کشورهای دیگر را غارت می‌کند و به‌خاطرش آدم می‌کشد، آن‌وقت تو مؤسسۀ خیریه و یتیم‌خانه درست کرده‌ای؟! حداقل یک اعتراضی هم به این دولت‌های ظالم بکن تا بفهمیم واقعاً دلسوزِ محرومین هستی! بگو چرا این‌قدر در عالم فقیر درست می‌کنید؟ نمی‌شود که یک مؤسسۀ خیریه، اصلاً سیاسی نباشد. پس این فقیرها را چه کسی درست کرده است؟

در این جهان نباید گول حرف‌های اخلاقی را خورد. اخلاق باید تو را قوی بار بیاورد. جانم به اباعبدالله‌الحسین(ع) که اخلاق داشت، حماسه هم داشت. اخلاق و حماسۀ ما با هم است. من می‌دانم اگر این حرف را بزنم، به مثابه یک روضۀ سوزناک است، اما روضه‌های ما همین‌گونه است که همه‌اش رویش فکر می‌کنیم.

گفته می‌شود که وقتی امام زین‌العابدین علی‌بن الحسین(ع) بدن مطهر اباعبدالله‌الحسین(ع) را به خاک سپرد – حتماً شنیده‌اید: مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود - تا بدن مطهر را گذاشتند، کتف حضرت معلوم شد. بنی‌اسد دیدند در میان زخم‌ها، دوتا زخم کهنه روی کتف اباعبدالله‌الحسین(ع) هست. ظاهراً پرسیدند که این زخم‌های کهنه به خاطر کدام جنگ است؟ حضرت فرمود: اینها زخم جنگ نیست، بابایم نان و خرما روی دوش‌شان می‌گذاشتند و برای یتیم‌های مدینه می‌بردند. این حسین(ع) اگر مؤسسۀ خیریه بزند قبول است، چون به موقعش هم می‌ایستد و شمشیر می‌کشد و دفاع می‌کند. به کفر و ظلم حمله می‌کند، و جانش را هم در این راه می‌دهد.

بعضی‌ها با مباحث اخلاقی ترس را تئوریزه می‌کنند/ وقتی چهرۀ دین را می‌بینید، باید احساس حماسه بکنید

دوستان من! بعضی‌ها با مباحث اخلاقی ترس را تئوریزه می‌کنند؛ بعضی‌ها هم البته با مباحث علوم انسانی ترس را تئوریزه می‌کنند که آن یک نقطۀ دیگری از بحث ماست که به آن هم خواهیم رسید.

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «اگر کسی خدا را اطاعت کند، به عزّت و قدرت می‌رسد؛ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ عَزَّ وَ قَوِی‏»(غررالحکم/ص614) حتی اگر لازم باشد پای عزّت بایستد و جانش را هم در راه خدا بدهد؛ چه بهتر. بنا بود مثلاً تصادف کند، بیماری بگیرد، سکته کند و بمیرد، حالا جانش را در راه خدا داده است و اسمش هم در تاریخ ثبت می‌شود. دشمن که نمی‌تواند جان ما را زودتر از موعدش بگیرد؛ او عددی نیست برای این حرف‌ها. اگر خدا بخواهد جان ما را به وسیلۀ دشمن بگیرد چه بهتر، عزّت‌مان هم حفظ شده است.

از امام صادق(ع) پرسیدند: «چرا مؤمن این‌قدر سفت و محکم است؟ مَا بَالُ الْمُؤْمِنِ أَحَدَّ شَیْ‏ءٍ»(من‌لایحضره‌الفقیه/3/560) مؤمن این‌قدر با صلابت است که یک تکه‌اش را هم نمی‌شود جدا کرد. حضرت فرمود: چون عزّت قرآنی در قلبش است و ایمان محض در سینه‌اش است و عبد مطیع خدا و رسولش است؛ فَقَالَ لِأَنَّ عِزَّ الْقُرْآنِ فِی قَلْبِهِ وَ مَحْضَ الْإِیمَانِ فِی صَدْرِهِ وَ هُوَ عَبْدٌ مُطِیعٌ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ»

فدایتان بشوم، می‌دانید من با این عبارت دارم چه مطلبی را خدمت شما عرض می‌کنم؟ می‌خواهم وقتی چهرۀ دین را می‌بینید، وقتی قرآن را می‌بینید، احساس حماسه بکنید. اینها حماسه‌ساز هستند.

شما با شاهنامۀ فردوسی چگونه برخورد می‌کنید؟ شاهنامۀ فردوسی طوری است که وقتی اتفاقات ساده‌ را هم بخواهد تعریف کند، سلحشورانه تعریف می‌کند. انگار باید یک طبلی هم کنارش بکوبند که سیاوش آمد و می‌خواهد توبه کند. مثلاً یک تلی از آتش را درست کردند که سیاوش داخل آن برود و صداقتش را به آن پادشاه نشان بدهد و بگوید من خیانت نکردم. یعنی من می‌روم توی آتش اگر خیانت کردم، آتش من را بسوزاند. حالا وقتی فردوسی می‌خواهد بگوید: «آتش آوردند.» همین را هم به صورت حماسی می‌گوید. بعد می‌خواهد بگوید: «سیاوش به درون آتش رفت» این را هم به صورت حماسی می‌گوید. چطور نگاه شما به شاهنامۀ فردوسی یک نگاه حماسی است؛ وقتی چهرۀ دین و قرآن را هم می‌بینید، باید چنین احساسی داشته باشید.

مراقب باشیم قرآن و معنویت ما را این‌قدر لطیف بارنیاورد که سرِمان را راحت ببُرند!/علامت مؤمن این است، که دشمن از او بترسد

دین ما حماسی است. حماسه یک اتفاق تصادفی در دین ما نیست. لذا وقتی از امام صادق(ع) می‌پرسند: چرا مؤمن این‌قدر محکم است؟ حضرت می‌فرماید: چون قرآن این کار را با او کرده است. مراقب باشیم یک‌وقت قرآن و ایمان و معنویت ما را این‌قدر لطیف بارنیاورد که سرِمان را راحت ببُرند.

علامت مؤمن این است که همه از او بترسند. در دین ما ترس از خدا هست یا نه؟ بله، هست. حالا نتیجۀ ترس از خدا چیست؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: «اگر از خدا بترسی، خداوند همۀ عالم را از تو می‌ترساند؛ مَنْ‏ خَافَ‏ اللَّهَ‏ أَخَافَ‏ اللَّهُ‏ مِنْهُ‏ کُلَ‏ شَیْ‏ءٍ»(کافی/ج2/ص61) اما بعضی‌ها می‌گویند: نه! ما می‌خواهیم یک کاری کنیم کسی از ما نترسد! اگر مؤمن باشی، خائن‌ها و کافرها و ملحدها و دشمنان خدا از تو می‌ترسند، دست خودت نیست. حالا نمی‌شود ما با همه رفیق باشیم؟! نخیر، اصلاً این کار شدنی نیست. او از تو می‌ترسد. باید این‌قدر بترسد تا بمیرد. اینها از عناصر صلابت‌بخش و قدرت‌بخش و قوّت‌بخش به مؤمن هستند.

ان‌شاءالله تعلیمات دینی ما در مدرسه، تعلیمات دینی ما در دانشگاه، تعلیمات دینی ما در تبلیغات عمومی این‌جوری بشود که هر موقع خواستند یک کاراکتر یا یک شخصیت دینی نشان بدهند، یک آدم گردن‌کج ضعیفی که با کمترین ضربه‌ای راحت به زمین بیفتد، نشان ندهند. چون دین به ما این را نمی‌گوید، دین می‌گوید: آدم باید قوی و محکم باشد. اینکه اخلاق اسلامی نیست. برداشت شما از اثر ایمان و کتاب و خدا و اطاعت از خدا و تقوا چیست؟

شیخ مفید نقل می‌فرماید، امیرالمؤمنین علی(ع) در جنگ جمل ایستاده بود و می‌خواست قوّت روحی یارانش را تشدید کند. تعبیر حضرت را ببینید، می‌فرماید: «هر کسی کتاب و سنّت الهی با او باشد، او قوی است؛ فَإِنَّ الْکِتَابَ مَعَکُمْ وَ السُّنَّةَ مَعَکُمْ وَ مَنْ کَانَا مَعَهُ‏ فَهُوَ الْقَوِیُ‏»(الجمل/ص358) اینکه کتاب و سنّت، چگونه آدم را قوی می‌کنند، ربطش بماند برای تفکّر شما و تعلیمات بعدی‌مان.

امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگری می‌فرماید: «اگر یقین داشته باشی، با همین یقینت به قوّت می‌رسی؛ کُنْ مُوقِناً تَکُنْ قَوِیّا»(غررالحکم/ص528).

علی(ع):هیچ چیزی مثل مبارزه با نفس انسان را به قوت نمی‌رساند / لابد در تمام مدارس ما از 7 تا 14 سالگی تمرین مبارزه با نفس می‌کنند

یک کار دیگر هم انجام بدهی به قوّت می‌رسی. همۀ دوستان من، جوان‌ها به ویژه، می‌توانند این را تجربه کنند. علی(ع) می‌فرماید: هیچ قوی‌ای مثل آن قدرتمندی نیست که بر نفس خودش غالب بشود؛ لا قَوِىَّ أقوی مِمَّن قَوِىَ علی نفسِهِ فَمَلَکَها»(غررالحکم/ص794)

در همۀ مدرسه‌ها این یاد می‌دهند، من مطمئن هستم! بالاخره سی و خورد‌ه‌ای سال است که از اسلامی بودن آنها گذشته، است و لابد باید این‌طوری باشد که از هفت تا چهارده سالگی تمرین می‌کنند و از چهارده سالگی به بعد در همۀ مدارس، جوان‌ها را با مبارزه با هوای نفس، قوی بارمی‌آورند. می‌گویند بچه‌ها! شما به سنّ بلوغ رسیده‌اید و می‌توانید تجربۀ غرایض و لذّت‌های نفسانی را پیدا کنید. اینها را به شما نداده‌اند که زود ازدواج کنید و تشکیل زندگی بدهید، اینها را گذاشته‌اند تا مثل کیسه بوکس به آنها ضربه بزنید و محکم جلویش بایستید؛ یعنی از لذّت‌ها چشم‌پوشی کنید، مالک نفس خودتان بشوید تا قدرت پیدا کنید؛ و الّا ذلیل و زبون و ترسو می‌شوید.

صهیونیست‌ها در غرب فساد را ترویج داده‌اند تا مردمش قوی نباشند و ترسو باشند/چگونه سه چهار میلیون نفر می‌توانند بر سه چهار میلیارد نفر حکومت کنند؟

بگذارید یک سؤال از دوستان خودم بکنم؛ شما فکر می‌کنید در غرب که به دست صهیونیست‌ها دارد اداره می‌شود، چرا این‌قدر فساد را رواج داده‌اند؟ برای اینکه مردمش قوی نباشند. برای اینکه مردم‌شان ترسو باشند تا سه چهار میلیون نفر بتوانند بر سه چهار میلیارد نفر حکومت کنند.

یک سؤال دیگر: چرا رئیس صهیونیست‌ها در آن مصاحبۀ منحوسش غصّۀ این را می‌خورد که جوان‌ ایرانی راحت نمی‌تواند هر موسیقی‌ای را گوش بدهد، یا هر شلواری را بپوشد؟! او چرا این حرف را زد؟ او که دنبال ضعیف بودن ماست، او که از قوی بودن ما می‌ترسد، چرا دنبال موسیقی گوش کردن ماست؟

نکند رئیس رژیم صهیونیستی هم این سخن امام(ره) را شنیده است که فرمود: موسیقی، روح انسان را ضعیف می‌کند؟(صحیفه امام/9/156)  آقای رئیس رژیم صهیونیستی! آیا تو واقعاً دنبال تفریح من هستی؟ آقای همۀ جنایتکارهای عالم! تو غصّۀ چه چیزی را می‌خوری؟ چرا دوست داری من موسیقی گوش کنم؟ چرا دوست داری جوان‌های جامعۀ ما هرزگی کنند؟ نکند به تو یاد داده‌اند که اگر اینها دنبال موسیقی و هرزگی باشند ضعیف می‌شوند؟ و بعد وقتی ضعیف شدند می‌آیند زیر مجموعۀ سلطۀ تو قرار می‌گیرند؟ پس هرزگی با سیاست و امنیّت و قدرت و سلطه ربط دارد؟ اگر ربط نداشت، قدرت‌های جنایتکار عالم، این‌قدر هرزگی را در عالم توزیع نمی‌کردند. فکر کردی آنها دلشان برای اینکه مردم دنیا تفریح کنند، سوخته است؟ چرا حضرت امام فرمودند که موسیقی روح آدم را ضعیف می‌کند؟ چرا جنایتکارترین جنایتکار عالم، که دوست دارد همه ضعیف باشند، غصّه می‌خورد که جوان‌های ما زیاد موسیقی گوش نمی‌دهند؟ چون او دردش این است که می‌خواهد قوّت روحی را از جوان‌های ما بگیرد.

جوان‌ها در مدرسۀ یک مملکت اسلامی باید قوی بار بیایند/یکی از اهداف رفتاری که جوان مملکت اسلامی بعد از 12 سال حتماً به آن رسیده چیست؟

جوان‌ها در مدرسه‌ای که برای یک مملکت اسلامی است، باید قوی بار بیایند. یعنی باید فلسفۀ مبارزه با هوای نفس را به جوان‌ها بگویند. جوان مملکت اسلامی، وقتی دیپلمش را گرفت، یکی از اهداف رفتاری که بعد از دوازده سال، دیگر حتماً بهش رسیده این است که «رویش نمی‌شود بگوید دلم می‌خواهد» یعنی، دلم می‌خواهد در نظرش زشت خواهد بود. چون دوازده سال در مدرسه به او گفته‌اند: هر دلم می‌خواهدی ارزش ندارد و آیا می‌توانی مقابل دلم بخواهد بایستی، یا نه؟

حالا روایتش را می‌گوییم، کسی گوش کرد یا گوش نکرد کاری نداریم، بعداً ان‌شاءالله روان‌شناس‌ها می‌آیند و می‌گویند که خلاقیت، رشد علمی، موفقیت، توان مدیریت، و خیلی از این دست ویژگی‌ها نتیجۀ استعداد و هوش و حافظه نیست. بلکه مربوط به این است که آدم‌ها بتوانند مقابل هوای نفس‌شان بایستند. مثلاً اگر لذّت می‌بری، نگاه نکن تا قوی بشوی! و الّا ذلیل می‌شوی و می‌آیند سرت را می‌بُرند. آنها برای همین می‌خواهند شما ضعیف بشوی.

اگر یک مدیر فرهنگی مردم را به هرزگی بکشاند، خواه ناخواه یک عنصر صهیونیستی است / هرکس هرزگی را رواج دهد، دنبال تضعیف جامعه است

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «هیچ عاجزی عاجزتر از آن کسی نیست که نفسش را رها کند، که نفسش او را هلاک ‌کند؛ لَا عَاجِزَ أَعْجَزُ مِمَّنْ‏ أَهْمَلَ‏ نَفْسَهُ فَأَهْلَکَهَا»(غررالحکم/ص794) اگر یک مدیر مملکتی، یک مدیر فرهنگی، مردم را به لاابالی‌گری وادار کند، او خواه ناخواه یک عنصر صهیونیستی است. بحث سلیقۀ فرهنگی نیست. مگر این چیزها به سلیقه است؟ اگر کسی بیاید میکروبی را در آب وارد کند و باعث شود همۀ مردم یک شهر مریض شوند، آیا دشمن نیست؟ این خودش دشمن است، لازم نیست عامل دشمن باشد. اگر یک کسی بیاید هرزگی را تقویت کند، میدان بدهد، او چه کار دارد می‌کند؟ دارد مملکت را ضعیف می‌کند. این‌جوری نگاه کنید! اینها بحث سیاسی نیست، اینها بحث‌های اولیه انسانی است.

انگار دوتا نظر فرهنگی وجود دارد! چه نظری؟ جای نظر دیگری وجود ندارد کنار سخن امیرالمؤمنین(ع)؛ و کنار حرف‌های ثابت‌شدۀ با علوم تجربی. آن کسی که دارد هرزگی را میدان می‌دهد، او تابع یک اندیشه یا تفکّر یا طرز تلقی یا سلیقه نیست. کسی که هرزگی را رواج بدهد، از قلیان شروع کند تا انواع و اقسام خزعبلات و مزخرفات و هرزگی‌ها، او دنبال تضعیف مردم و تضعیف جامعه است.

ما دین می‌خواهیم یعنی چه می‌خواهیم؟ یعنی قوّت و قدرت می‌خواهیم. قدرت هم یک زبان بین‌المللی است. در همۀ فیلم‌های عالم وقتی می‌خواهند یک کاراکتری را محبوب نشان بدهند - حداقل در ظاهر - مثلاً یک قلدری را نشان می‌دهند که هزار نفر را می‌کشد و مردم هم از دیدنش کِیف می‌کنند. می‌گوید بارک‌الله! بزن!

در همین کربلای اباعبدالله‌الحسین(ع) ما در میان اصحاب اباعبدالله‌الحسین(ع) از همه بیشتر، شیفتۀ ابالفضل‌العبّاس هستیم. عبّاس(ع) قدرتمند است و این قدرت لذّت‌بخش است؛ امان از وقتی که عبّاس به زمین افتاد....

چون برای جوان‌هایمان قدرت می‌خواهیم، می‌گوییم گناه نکن چون ضعیف و ترسو می‌شوی/ هرزگی عامل ضعف و زبونی غربی‌ها/چه چیزی مردم غرب را نظم داده؟

ما برای تک تک جوان‌هایمان قدرت می‌خواهیم. لذا می‌گوییم: گناه نکن چون ضعیف و ترسو می‌شوی! با جمعی از دانشجوها در یکی از کشورهای غربی بودیم، گفتم من می‌خواهم با شما این قصّه را مطالعه کنم، با هم رفتیم توی خیابان‌ها، رفتیم توی زندگی‌شان، به آنها گفتم اینها در اثر قمار و می‌گساری و دانس و این چیزهایی که رایج است، افراد ضعیف و زبونی شده‌اند. لذا قدرت‌ها بر اینها سیطره دارند. نگویید اینها آدم‌های منظمی هستند، دقیق نگاه کنید. چه چیزی آنها را نظم داده است؟ من در یکی از دانشگاه‌هایشان در جمع ضدّ انقلاب‌ها این حرف را زدم، وقتی برگشتم یکی از ضدّانقلاب‌ها آمد جلو، درِ گوش من گفت: فلانی! این حرفت را قبول دارم، من پنج درصد ترسی که اینجا از پلیس کانادا دارم، اگر در ایران از خدا داشتم، کارم به اینجا نمی‌کشید!

ملّت‌هایی را با هرزگی، ضعیف و زبون بار آورده‌اند. البته در زبان و حرف زدن، کم نمی‌آورد، می‌دهند دست چند نفر و این ضعف و زبونی را برای خودشان تئوریزه می‌کنند و اسمش را می‌گذارند آزادی! بعد برایش مکتب درست می‌کنند و توجیه عقلانی برایش می‌آورند، البته فقط عقل تجربیِ آدم‌های بی‌عقل اینها را می‌پذیرد.

هرکس از غیر خدا نترسد، قوی‌ترین می‌شود/ جوان‌ها! غلبه بر خواب سحر، تو را قوی می‌کند

امام رضا(ع) می‌فرماید: «هرکس می‌خواهد قوی‌ترین انسان‌ها باشد، بر خدا توکل کند؛ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»(تحف العقول/ص27 و فقه الرضا/ص358) - دوستان در جریان هستند که بنده دارم قوّت روحی را تبلیغ می‌کنم. از این زاویه و از این برش می‌خواهیم به معنویت، اخلاق، سیاست، فرهنگ، و همه‌چیز بپردازیم. - بعد پرسیدند: حالا حدّ توکل چیست؟! «وَ سُئِلَ عَنْ حَدِّ التَّوَکُّلِ» امام رضا(ع) فرمود: «غیر از خدا دیگر از هیچ‌کسی نترسی؛ لَا تَخَافُ سِوَاه» بابا! خیلی خطرناک می‌شود اگر غیر خدا از هیچ‌کس نترسی! این‌طوری خودت می‌شوی انرژی هسته‌ای! تو را چه‌جوری مهارت کند؟ لااقل از یک چیزی بترس! از هیچ‌کسی غیر از خدا نمی‌ترسد، این فقط وظیفه‌اش را انجام خواهد داد.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «قوی‌ترین انسان‌ها کسی است که بر نفس خودش سلطنت دارد؛ أَقْوَى النَّاسِ أَعْظَمُهُمْ سُلْطَاناً عَلَى نَفْسِهِ»(غررالحکم/ص204) جوان‌ها! سحرها برای نمازشب بلند شوید ببینم! یا علی! بلند شو بر خوابت غلبه کن، این تو را قوی می‌کند. بر نفس خودت غلبه کن.

شهید برجسته‌ای که برای مبارزه با نفس وسط بازی فوتبال از زمین بیرون آمد/ درکنار گریه و دعای کمیل شهدا، قدرتشان را هم نشان دهید

تا صبح هم اگر بنشینید اینجا من از شهدا برایتان مثال می‌زنم – مثلاً شهید سید مصطفی صفوی، داشت بازی می‌کرد، فوتبالش بسیار عالی بود، درس طلبگی می‌خواند می‌گفت برای اینکه پدر و مادرم ناراحت نشوند مجبور هستم معدلم را بیست بگیرم، بیست هم می‌گرفت، آن هم در دبیرستان. خوش‌تیپ، خوش‌قیافه، پُر رفیق، فوتبالش هم عالی بود، داشت بازی می‌کرد، از بازی یک دفعه‌ای آمد بیرون. همۀ بچه‌ها به‌هم ریختند، آقا مصطفی! خواهش می‌کنم، بیا بازی کن. گفت نه! من الان یک طوری شده نمی‌توانم! بنده چون با او یک کلاسی با همدیگر داشتیم، به او گفتم: چه شد آقا مصطفی؟! چرا بازی نمی‌کردی؟ گفت: دیدم برای نفسم دارم توپ می‌زنم! دیدم دوست دارم گل بزنم تا رویشان را کم کنم. لذا دیگر بازی نکردم، چون دیدم این بازی مرا خراب می‌کند!

ای خدای شهید مصطفی صفوی! تو شاهدی. نامه‌هایش هست؛ او و خیلی از شهدای دیگر. من تقاضا می‌کنم آنهایی که شهدا را نشان می‌دهند، دعای کمیل و گریۀشان را نشان می‌دهند، در کنارش قدرت این شهدا را هم نشان بدهند تا جوان‌ها اشتباه برداشت نکنند یک‌وقت نشان ندهید که رزمنده‌ای لطیف است، بعد کنار لطافتش قدرتش را نشان ندهید، این برداشت اشتباهی می‌شود. او که دارد گریه می‌کند، در واقع دارد قوی می‌شود. در آیۀ کریمۀ قرآن می‌فرماید بیا استغفار کن، من قدرتت را افزایش بدهم، (وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ؛ هود/52) او که دارد دعای کمیل می‌خواند، دارد قوی می‌شود. قوّت روحی‌اش را در یک سکانسی بالاخره نشان بده، یعنی در شخصیت‌پردازی داستان را به یک جایی برسان که نشان بدهی این شیرمرد است. نتیجۀ دین را این‌جوری ببینند. و الّا جبهه و جهاد و شهادت و اینها را تعریف نکرده‌ایم. حتی وقتی می‌خواهید از مظلومیت حرف بزنید، قدرت یادتان نرود. قوّت روحی شهید یادتان نرود!

خیلی روایت برایتان آورده‌ام - فکر کنم توضیحاتم زیاد شد. نمی‌خواستم جسارت کنم و این‌قدر توضیح بدهم، ولی جوان‌هایی که من در جلسه می‌بینم و عزیز دلمان هم حتماً اجازه می‌دهند که بنده محکم با جوان‌ها صحبت کنم تا این احساس، باید درِشان ایجاد بشود. بزرگترها که خدمت‌شان درس پس می‌دهم.

قدرت روحی فوق‌العاده است

امام صادق(ع) می‌فرماید: «هیچ بدنی در انجام آنچه نیّت بر آن قوى باشد، ناتوان نیست؛ مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّةُ»(من‌لایحضره‌الفقیه/4/400) نیّت وقتی قوی شد، ده برابر از بدن کار می‌کشد. اصلاً امام صادق(ع) می‌فرماید: مؤمن قوّتش را از غذا نمی‌گیرد، بلکه از روحش می‌گیرد.(إِنَّ قُوَّةَ الْمُؤْمِنِ فِی قَلْبِهِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّکُمْ تَجِدُونَهُ ضَعِیفَ الْبَدَنِ نَحِیفَ الْجِسْمِ وَ هُوَ یَقُومُ اللَّیْلَ وَ یَصُومُ النَّهَار؛ من لایحضره الفقیه/3/560)

گفتند یا امیرالمؤمنین! شما وقتی درِ خیبر را از جا کَندید، آیا با قدرت بدنی بود یا با قدرت روحی؟ فرمود با قدرت روحی‌ام بود.(بحارالانوار/55/47) قدرت روحی فوق‌العاده است. کاری نکنیم که از آن‌طرف دنیا بیایند برای ما فیلم پخش کنند و بگویند این مثلاً فلان ورزش را انجام می‌دهد، تمرکز می‌کند و فلان قدرت را دارد. معنویت، قدرت‌هایی که به انسان می‌دهد که فوق‌العاده بیشتر از آنهاست. حیف است جوان‌های ما از این قدرت‌ها خبر نداشته باشند. حالا ببینید رفتار انسان‌های قدرتمند را چند نمونه‌اش را به شما نشان بدهم، کم‌کم برویم کربلا. خدا شاهد است اگر چنین برداشتی از کربلا نداشته باشی، نمی‌توانی عمیقاً برای اباعبدالله(ع) بسوزی.

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: « لَا یُحَقِّرَنَّ أَحَدُکُمْ نَفْسَهُ؛ هیچ‌کس خودش را تحقیر نکند، چرا خودتان را تحقیر می‌کنید؟» گفتند: «یا رسول‌الله! ما چگونه خودمان را تحقیر کردیم؟ کَیْفَ یُحَقِّرُ أَحَدُنَا نَفْسِهِ؟» فرمود: «شما می‌دانید در یک زمینه‌ای خدا نظری داده است و لازم است نظر خدا را در جایی بگویید، اما از ترس مردم نمی‌گویید؛ یَرَى أَمْراً لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ مَقَالٍ ، ثُمَّ لَا یَقُولَ فِیهِ فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَقُولَ فِی کَذَا وَ کَذَا فَیَقُولُ خَشْیَةً النَّاسُ» از مردم نترسید. اینجاست که خدا به شما می‌فرماید: «از من بترسید نه از مردم ؛ فإیّای کُنتُ أحَقَّ أن تَخشَی».(میزان الحکمه/١٢٩٢٤) تو اگر حرف خدا را نزنی، در واقع خودت را تحقیر کرده‌ای. اگر این حرف خداست باید محکم پایش بایستی.

در فضای تبلیغی، آموزشی و تربیتی ما به عنصر «قوّت روحی» بی‌توجّهی شده

در این فضای تبلیغی و آموزشی و تربیتی که ما داریم، این قوّت روحی یک عنصری است که به آن بی‌توجّهی شده است. خدایا! قوّت روحیِ آحاد امّت اسلامی را افزایش عنایت بفرما. یکبار عزیزمان یک جمله‌ای را فرمودند: شهدا مظهر قدرت اسلام هستند. چند نفر از شما می‌توانید برایش انشاء بنویسید، توضیح بدهید؟ جوان‌ها از من می‌پرسند قدرت شهید یعنی چه؟ ارتباطش یک کمی روشن نیست. چون ما خوب بیان نکرده‌ایم. خدایا! قوّتی که در اصحاب حضرت ولی‌عصر(عج) هست در دل‌های ما قرار بده!

اجازه بدهید من یک روایت هم بخوانم - از این روایت‌هایی که دیگر نمی‌رسیم برایتان بخوانم - بعد بروم سراغ دولتمردان و آنهایی که دارند جامعه را اداره می‌کنند، از قوّت و قدرت برای آن سروران خودمان هم عرض بکنم.

امام صادق(ع) می‌فرماید: وقتی پرچم حضرت به اهتزاز درمی‌آید، همۀ مؤمنان این‌جوری می‌شوند که قلب‌شان مثل پاره‌های آهن می‌شود؛ فَإِذَا هَزَّهَا لَمْ یَبْقَ مُؤْمِنٌ إِلَّا صَارَ قَلْبُهُ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ»(غیبت نعمانی/310) . دوستان دقت کنند که چرا امام صادق(ع) یاران و اصحاب حضرت را این‌جوری توضیح می‌دهند؟  وقتی پرچم حضرت به اهتزاز درمی‌آید، قوّت قلب مؤمنان، این‌قدر زیاد می‌شود. حالا چرا می‌فرماید پاره‌های آهن؟ کسی که قلبش قوّت نداشته باشد، وقتی استرس بگیرد قلبش یک لرزه‌ای پیدا می‌کند، اما وقتی مثل پاره‌های آهن شد دیگر این قلب تکان نمی‌خورد، بعد می‌فرماید «وَ یُعْطَى الْمُؤْمِنُ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا» به هر مرد مؤمنی قدرت چهل مرد داده می‌شود. آقایانِ منتظر! منتظرین حضرت! این قوّت و قدرت را در خودتان ایجاد کنید، دیگر روایت «المؤمن کَالجَبَلِ الرَّاسخ» بماند.

علی(ع): از آدم ترسو مشورت نگیر/ هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که ترس را تئوریزه کند

بنده یکی دوتا عرض مختصر دارم. آقا امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک‌اشتر نامه می‌نویسد و می‌فرماید: «از آدم ترسو مشورت نگیر. آدم ترسو کار تو را خراب می‌کند.» (لا تُدخِلَنَّ فى مَشورَتِکَ... ولا جَبانا، یُضعِفُکَ عنِ الاُمورِ؛ نهج البلاغه/نامه53) دوستان من! بعضی‌ها ترس را تئوریزه می‌کنند، - بعداً بیا مقالاتش را بهت نشان بدهم! - بعضی‌ها ضعیف بودن را تئوریزه می‌کنند. نمی‌گویند که ما باید ترسو باشیم، نمی‌گویند که ما باید ضعیف باشیم، یک‌جوری بالاخره طراحی می‌کنند و بیان می‌کنند که گفت «عاقلان دانند». هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که بیاید درِ گوشش زمزمه کند و ترس را تئوریزه کند، بعدش هم از آن دانش و نگاه و آگاهی راهبردی دربیاورد.

آیۀ شریفۀ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(انفال/60) را که برایتان خواندم، «وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ» این قسمت آیه جالب است، خواستم توضیح مفصلی بدهم وقت گذشت. ولی دقت کنید! می‌فرماید «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» هرچقدر قوّت می‌توانید جمع بکنید، روحی، مادی، معنوی همۀ قدرت و اسلحه‌هایتان را هم آماده کنید، دشمن از شما باید بترسد، دشمن خدا و دشمن شما؛ باید از شما بترسد. در ادامۀ آیه می‌فرماید: «وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ» دیگر چه کسانی باید از شما بترسند؟ شما دشمنان دیگری هم دارید که هنوز نمی‌شناسید آنها را «اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ» خدا آنها را می‌شناسد. عزیزم! محکم و قوی باش تا دیگر اذیّت نشوی، یک کسان دیگری هم ازت حساب می‌برند، دیگر اصلاً زحمت نمی‌افتی. عجب خداوند متعال به فکر بندگان مؤمن خودش هست. و چقدر آنها را محکم می‌کند!

هر دولتی که دین او را احاطه کند، این دولت قدرتمند خواهد بود

نامۀ امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک‌اشتر را برایتان عرض کردم، در یک سخن دیگری امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «هر دولتی که دین او را احاطه کند، این دولت پیروز می‌شود، این دولت قدرتمند خواهد بود؛ صَیِّرِ الدِّینَ حِصْنَ دَوْلَتِکَ وَ الشُّکْرَ حِرْزَ نِعْمَتِکَ فَکُلُّ دَوْلَةٍ یَحُوطُهَا الدِّینُ لَا تُغْلَبُ»(غررالحکم/ص419) البته می‌دانم این کلمۀ دولت در اینجا مساوی با دولت به این معنای فعلی ما نیست، ولی این دولت هم می‌تواند یک مصداقی از آن دولت قرار بگیرد. علی(ع) می‌فرماید باید این‌جوری باشند. در سخن دیگری از حکمت‌های امیرالمؤمنین علی(ع) هست که می‌فرماید: چند چیز با همدیگر باید جمع بشود تا قدرت حکومت استحکام پیدا کند: قوّت سلطان، قوّت دین، قوّت حکمت. اینها اگر کنار همدیگر قرار بگیرند، یک دولت مقتدر درست می‌کنند.(لا تَنفَکُّ الْمَدَنِیَّةِ مِنْ شَرٍّ حَتَّى یَجْتَمِعَ مَعَ قُوَّةَ السُّلْطَانِ قُوَّةَ دِینِهِ وَ قُوَّةِ حِکْمَتِهِ؛ شرح نهج البلاغه/20/258)

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «هر کسی که دولت و قدرتش را در خدمت دینش قرار دهد، همه قدرتمندان و حاکمان فرمانبردار او می‌شوند؛ مَنْ جَعَلَ مُلْکَهُ خَادِماً لِدِینِهِ انْقَادَ لَهُ کُلُّ سُلْطَانٍ»(غررالحکم/ص655) خیلی کلمات در این‌باره هست، ان‌شاءالله خداوند متعال به همۀ ما یاری کند فرهنگ‌مان سرشار از قوّت روحی بشود، بعد به معصیت که نگاه کنیم بگوییم این می‌خواهد ما را ضعیف کند؟! این‌جوری نگاه کنیم؟ بدانیم خودمان را از کجا باید قوی کنیم.

دولتمردان هم در مقام تربیت، در مقام ترویج فرهنگ، در مقام این مسائل، دنبال تقویت جوان‌ها باشند. جوان‌هایی باشند که ان‌شاءالله بتوانند در جامعۀ قوی، پای رکاب حضرت قرار بگیرند. عرضم تمام، برویم کربلا.

روضه شب عاشورا / آیا دل‌های ما برای جانبازی برای امام حسین(ع) آماده است؟

آقا اباعبدالله الحسین(ع) امشب اول یاران‌شان را امتحان کردند. ببینید الان شب عاشوراست، شما در مقابل این سؤال‌های اباعبدالله‌الحسین(ع) چه جوابی می‌دهید؟ شنیدم یک طلبه‌ای می‌گفت که ما به رفقایمان گفتیم شب عاشورا وصیت‌نامه‌ بنویسند، بچه‌ها ببینم جگرش را دارند یا نه! فرض کن فردا می‌خواهی شهید بشوی، البته وصیت‌نامه نوشتن همیشه مستحب است. گفتم کار قشنگی کردی، جالب است. گفت: «وصیت‌نامه است دیگر، اینها که شهید نمی‌شوند! حالا نمی‌خواهند از دنیا بروند. گفتم دست‌شان را به سمت قلم ببرم تا یک کمی حس خیمۀ اباعبدالله‌الحسین(ع) به آنها دست بدهد. همین‌جوری فقط شعار ندهیم برویم، جدی‌اش کنیم.»

اباعبدالله‌الحسین(ع) اصحابش را جمع کرد، فرمود همه‌تان فردا کشته می‌شوید، اگر می‌خواهید بروید، بروید. آیا دل‌های ما برای جانبازی برای اباعبدالله‌الحسین(ع) آماده است یا نه؟ امشب شهادت‌نامۀ عشّاق امضا می‌شود، دلت قوی هست یا نه عزیز دلم؟! احساس می‌کنم شب عاشورا این‌قدر امام حسین(ع) محکم این حرف را فرمود، که کسی جرأت نکرد حرف بزند. لذا آقا برگشت فرمود: عبّاسم! با تو هم هستم! دیگر همه حساب کار خودشان را کردند، یعنی بحث تعارف نیست. شاید هم این یک اشاره‌ای بود که عبّاسم! اول تو بگو.

اباالفضل‌العبّاس(ع) عرضه داشت: آقا جان! یعنی ما بعد از تو زنده بمانیم؟ نفس بکشیم؟ دیگر بعد از عباس(ع)، اصحاب حضرت یکی یکی اعلام وفاداری کردند، بعد از اینکه اعلام وفاداری کردند، امام حسین(ع) پرده را از جلوی چشم اصحابش کنار زد، بهشت و جنّت و رضوانی که در انتظارشان هست را به آنها نشان داد. آقا! اینها یک قدرت داشتند، ده‌برابر شد. من نمی‌دانم وقتی روایت هست که پرده را زد کنار و بهشت‌شان را نشان داد، چه قسمتی از بهشت را نشان داد؟ آنها در بهشت چه دیدند؟ جز چهرۀ نازنین رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) فاطمۀ زهرا(س) و اولیاء خدا؟ اینها دیدنی‌ترین قسمت‌های بهشت هستند.

اصحاب امام حسین(ع) خیلی محکم شده بودند. این وسط قاسم‌بن الحسن(ع) مدام دور عمو می‌گشت، عمو! من چه؟ عمو! من چه؟ من هم کشته می‌شوم؟ فرمود عزیزم! مرگ پیش تو چگونه است؟ گفت: أَحْلَى‏ مِنَ‏ الْعَسَل‏ عموجان! چون همه هیجان‌زده شده بودند، قاسم‌بن الحسن(ع) هم بچه شیر است، عمو! من چه؟ آن‌وقت اباعبدالله‌الحسین(ع) آخرش هم دلش نیامد صریحاً بفرماید «بله عزیزم! تو هم به شهادت می‌رسی.» لذا فکری کرد، فرمود «عزیزم! نه تنها تو کشته می‌شوی، بلکه علی‌اصغرم هم کشته می‌شود.» با این جمله‌، قاسم آتش گرفت به هم ریخت. اگر می‌خواهی فریاد بزنی این جمله را بشنو! یک دفعه‌ای قاسم‌بن الحسن(ع) صدا زد «عمو! مگر دشمن به اهل حرم حمله می‌کند؟! ...» لااله‌الّاالله

اولین دستۀ وفاداری ...

اصحاب حضرت پراکنده شدند، حضرت رفته بود کنار خیمه‌ها، خم شده بود و خارهای مغیلان را از روی زمین جمع می‌کرد، یکی از اصحاب حضرت آمد. آقا یک نگاهش کرد، - قلب قوی باید داشته باشی عزیزم! ایمانت باید بهت قلب قوی بدهد، بعد این قلب قوی بهت اخلاق بدهد. قلب قوی بهت ایمان داده یا نه؟! شجاع، جان برکف، اهل ایثار - آقا گفت این یارم را هم یک امتحان بکنم، یک نگاهش کرد، بهش فرمود: «فلانی! آن دور دورها را در افق می‌بینی؟ آن تپه ماهورها را در پشت دشمن نگاه کن. دوست داشتی آنجا باشی و از خطر مرگ آسوده باشی؟» خودش را انداخت روی قدم‌های حسین(ع)، گفت: «آقا جان! من را می‌خواهی بیرون کنی؟! آقا! من هستم. نه! دوست نداشتم اونجا باشم.»  فرمود: «آسوده بودی ها!» گفت: «آقا! من آن آسودگی را نمی‌خواهم.»

بعد آقا بهش فرمود که خب پس من امشب می‌خواهم بروم خیمۀ خواهرم زینب «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است.» دنبال اباعبدالله‌الحسین(ع) رفت و تا پشت خیمه مشایعت کرد و برگشت. تا برگشت یک دفعه‌ای به گوشش خورد که زینب کبری(س) فرموده باشند: «حسینم! یارانت را امتحان کرده‌ای؟ آیا محکم هستند؟» چون این زینب تجربه دارد، سجاده از زیر پای امام حسن مجتبی(ع) کشیده‌اند.

امام حسین(ع) فرمود: «بله خواهرم! زیر آسمان کبود مانند یاران من نیستند.» این صحابۀ جلیل‌القدر امام حسین(ع) آمد پیش حبیب. دید حبیب نشسته با اصحاب خوشحال هستند، و خودشان را برای فردا آماده می‌کنند، گفت حبیب! چه نشسته‌ای؟ بیچاره شدیم. گفت چه خبر شده؟ ما دیگر چه غصّه‌ای داریم؟ گفت بلند شو! زینب(س) نگران است. زینب یک چنین سؤالی از حسین(ع) می‌پرسید. حبیب‌بن مظاهر اصحاب را جمع کرد، فرمود همه‌تان جمع بشوید. همه جمع شدند، بنی‌هاشم هم آمدند. با ادب آمد گفت: «آقایان! من شما را صدا نزدم، فقط نوکرها و غلام‌ها بیایند. ما یک کاری داریم.»

اولین دستۀ وفاداری تشکیل شد، از فردا شبش دستۀ عزاداری باید تشکیل می‌شد. آمدند پشت خیمه و گفتند: «السّلام علیکم یا اهل‌بیت النبّوه» یعنی آمدند اعلام وفاداری کردند. این را عمداً گفتم ها! می‌خواهم امشب معنای دستۀ عزاداری‌ات و معنای این اعلام وفاداری را ببینی؛ ان‌شاءالله حجت‌بن الحسن العسگری(عج) اسم تک‌ تک‌تان را یادداشت کند. از پشت پردۀ غیبت؛ شما در محضر عزیز دلمان حرف بزنید.

فلسفۀ عزاداری‌ها این است که ان‌شاءالله برای آقایمان سرباز بشویم. وقتی اصحاب گفتند: السّلام علیکم، امام حسین(ع) بیرون آمدند و فرمودند چه خبر است؟ چرا جمع شده‌اید عزیزان من؟ گفتند: آقا! اجازه می‌دهید ما از پشت پردۀ خیمه دو کلمه با خانم زینب(س) حرف بزنیم؟ یادتان باشد این آخرین بار است که کسی از پشت پرده با زینب(س) حرف می‌زند. آقا فرمودند بگویید؛ بعد یکی یکی شروع کردند به اظهار وفاداری کردن. ما اگر هفتاد جان داشته باشیم...، - یک جملۀ دیگر عرضم تمام- نوشته‌اند که یک دفعه‌ای آقا اباعبدالله‌الحسین(ع) فرمود: اصحاب من! یک لحظه صبر کنید، یک لحظه صبر کنید. بعد فرمودند زینبم! بگو دخترها بیایند؛ بگو بچه‌ها بیایند برای آخرین بار قلب‌شان آرام بگیرد...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۵
مجید شهشهانی

شب عاشورا- در محضر رهبر انقلاب

 هدف بعضی‌ها از پیام‌های اخلاقی، سکوت و تواضع در برابر قدرت‌هاست/ اخلاقی خوب است که انسان را قوی کند/ کسی که هرزگی را رواج دهد، دنبال تضعیف مردم و جامعه است

پناهیان: شما اگر پیام مثبت اخلاقی‌ای دارید، چرا حکومت خودتان را اخلاقی نکردید؟ چرا دولتمردان خودتان که جنایتکارترین جنایتکاران عالم هستند را اخلاقی نکردید؟ شما اگر به حق مردم را به اخلاق توصیه می‌کنید، برای این است که بقیۀ آدم‌ها را برّه باربیاورید برای قدرت‌ها. ما این اخلاق را نمی‌خواهیم. اخلاقی خوب است که تو را قوی و  قدرتمند کند. فقط سبک دستورات دینی است که انسان را قوی بارمی‌آورد. اخلاقی بارمی‌آورد، منتها آن اخلاقی که آفت ندارد. لذا هرجا کلاس و پیام اخلاقی یا حتی پیام معنوی، اول ببین نهایتاً از آن حماسۀ حسینی، و کربلا درمی‌آید یا نه؟ آخرش آن قوّت روحی که آدم مقابل استکبار بایستد درمی‌آید یا نه؟

بخش‌هایی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در محضر رهبر انقلاب که در شب عاشورا با موضوع «قوت و قدرت روحی» ایراد شده است را را در ادامه می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF ابعاد A4

دریافت در قالب PDF ابعاد A5

  • صوت:
  • فیلم:

کسی که تقوا داشته باشد، قوی زندگی خواهد کرد/ قوّت روحی به انسان آرامش می‌دهد

  • قدرت و قوّت روحیِ یک مؤمن، یک فضیلتی است که طوری این فضیلت در مؤمن قرار دارد که در غیرمؤمنان پیدا نمی‌شود. وقتی که به معاصی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم معاصی نقطۀ مقابل قوّت و قدرت روحی هستند. وقتی به دستورات دینی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم بعضی از دستورات دینی، این قوّت را به ما می‌دهند، و بعضی از دستورات دینی هم این قوّت را از ما می‌خواهند.
  • قوّت روحی فضیلتی است که به انسان آرامش می‌دهد. و آرامش آغاز خیلی از خوبی‌هاست. یکی از اثرات قدرت این است که اگر کسی قدرتمند باشد، شهواتش کم می‌شود؛ إِذَا کَثُرَتِ الْقُدْرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ (غررالحکم/3058) قدرت زیاد بشود، آدم دیگر مردۀ شهوت نیست، یک روح قدرتمند، یک لذّتی از قدرتش می‌برد، شهوات در نزدش کم می‌شوند.
  • پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ قَوِیّاً» کسی تقوا داشته باشد، قوی زندگی خواهد کرد «وَ سَارَ فِی بِلَادِ عَدُوِّهِ آمِنا»(دعوات راوندی/67) وسط دشمن هم زندگی کند، امنیّت خواهد داشت. حالا شما بررسی بفرمایید، چه ربطی هست بین قوّت و قدرت و تقوا؟ یک‌وقت مواظب باشیم این درس‌های اخلاق ما را آدمِ اخلاقیِ ضعیف بارنیاورند.

هرکجا در جهان یک نصیحت اخلاقی دیدید، با سوءظن بهش نگاه بکنید / هدف بعضی‌ها از پیام‌های اخلاقی، سکوت و تواضع در برابر قدرت‌هاست/ اخلاقی خوب است که انسان را قوی کند

  • بعضی وقت‌ها از ما می‌خواهند آدم خوبی باشیم. وقتی آدم دقت می‌کند به نصایح‌شان، گاهی منظورشان از خوب بودن که به ما توصیه می‌کنند، این است که آسته برو آسته بیا، به این‌طرف و آن‌طرفت کاری نداشته باش، اگر توی سرت هم زدند صدایت درنیاید، صبور، متواضع، مهربان و افتاده باش ...  یک دفعه‌ای بگو برده باش، یک بردۀ باادب باش!
  • دوستان جوان من! حساس باشید! در جهانی دارید زندگی می‌کنید که طواغیت بر این جهان مسلط هستند، هرکجا در جهان یک نصیحت اخلاقی دیدید، با سوءظن بهش نگاه بکنید. هر کجای عالم، یک اندیشمندی، یک آدم هنرمندی، یک فیلمی دیدی که توصیۀ اخلاقی داشت، غش نکنید به سمتش، بگو: صبر کن ببینم! این توصیۀ اخلاقی تو برای چیست؟ من ساکت باشم تا کس دیگر کلّۀ من را ببُرد؟ من نمی‌خواهم اینقدر بچۀ خوبی باشم. من خوب باشم تا اگر دیگران گرگی کردند من صدایم درنیاید؟ من خوب باشم تا این سکوت، آرامش و افتادگی من، و این کار نداشتن من به ظالمان و سلطه‌گران عالم، به آنها میدان بدهد؟
  • بگو: شما اگر پیام مثبت اخلاقی‌ای دارید، چرا حکومت خودتان را اخلاقی نکردید؟ چرا دولتمردان خودتان که جنایتکارترین جنایتکاران عالم هستند را اخلاقی نکردید؟ شما اگر به حق مردم را به اخلاق توصیه می‌کنید، برای این است که بقیۀ آدم‌ها را برّه باربیاورید برای قدرت‌ها. ما این اخلاق را نمی‌خواهیم.
  • اخلاقی خوب است که تو را قدرتمند بکند. فقط سبک دستورات دینی است که انسان را قوی بارمی‌آورد. اخلاقی بارمی‌آورد، منتها آن اخلاقی که آفت ندارد. لذا هرجا کلاس و پیام اخلاقی یا حتی پیام معنوی، اول ببین نهایتاً از آن حماسۀ حسینی، و کربلا درمی‌آید یا نه؟ آخرش آن قوّت روحی که آدم مقابل استکبار بایستد درمی‌آید یا نه؟

آیا موسسات خیریه‌ای که به غارت کشورها اعتراض نمی‌‌کنند، قصد خیر دارند؟

  • آن‌طرف عالم در برخی کشورهای غربی برخی پولدارها و سرمایه‌دارها، خیریه‌هایی درست کرده‌اند برای کمک، اینها واقعاً اگر قصد خیر دارند، بروند دولت‌هایشان را درست بکنند که ملّت‌ها را فقیر می‌کنند. تو چه‌جور مؤسسۀ خیریه‌ای هستی در آمریکا، در اروپا، کشورهای غربی، که داری به فقرا کمک می‌کنی بعد دولت فقیر دارد کرور کرور توی عالم درست می‌کند. غارت می‌کند کشورهای دیگر را، به‌خاطرش آدم می‌کشد، و تو هیچ اعتراضی نمی‌کنی؟ مؤسسه و بنیاد خیریه که نمی‌شود سیاسی نباشد. کی این فقیرها را درست کرده؟ امیرالمؤمنین علی(ع) اهل صدقه دادن بود که محکم جلوی ظلم می‌ایستاد.

صهیونیست‌ها در غرب فساد ترویج می‌کنند تا مردم‌شان ترسو باشند/ چرا رئیس صهیونیست‌ها غصّۀ موسیقی گوش کردن جوان ایرانی را می‌خورد؟

  • شما فکر می‌کنید در غرب که دست صهیونیست‌ها دارد اداره می‌شود، چرا اینقدر فساد رواج داده شده؟ برای اینکه مردمش قوی نباشند، برای اینکه مردم‌شان ترسو باشند، و سه چهار میلیون نفر بر سه چهار میلیارد نفر حکومت بکنند.
  • چرا رئیس صهیونیست‌ها در آن مصاحبۀ منحوسش غصّۀ این را می‌خورد که جوان‌ ایرانی راحت نمی‌تواند هر موسیقی‌ای را گوش بدهد، یا هر شلواری را بپوشد؟ او چرا این حرف را زد؟ او که از قوی بودن ما می‌ترسد، و دوست دارد ما ضعیف باشیم، چرا دنبال موسیقی گوش کردن ماست؟ نکند رئیس رژیم صهیونیستی حرف امام را شنیده که فرمود: «موسیقی، روح انسان را ضعیف می‌کند»؟(صحیفه امام/9/156) آقای همۀ جنایتکارهای عالم، تو واقعاً دنبال تفریح من هستی؟ تو چرا دوست داری من موسیقی گوش کنم؟ چرا دوست داری جوان‌های جامعۀ ما هرزگی کنند؟ بهت گفته‌اند اگر اینها دنبال موسیقی و هرزگی باشند ضعیف می‌شوند و وقتی ضعیف شدند می‌آیند زیر مجموعۀ سلطۀ تو؟

در مدرسه‌ها چگونه جوان‌ها قوی می‌شوند؟ / فلسفۀ مبارزه با هوای نفس آموزش داده می‌شود

  • در مدرسه‌ای که مال یک مملکت اسلامی است، چگونه جوان‌ها قوی می‌شوند؟ در مدرسه فلسفۀ مبارزه با هوای نفس را بهش می‌گویند. وقتی یک جوان دیپلم گرفت، یکی از اهداف عالی‌اش که بعد از دوازده سال حتماً بهش رسیده این است که دیگر رویش نمی‌شود بگوید: «دلم می‌خواهد» می‌گوید: «دلم می‌خواهد» زشت است.
  • ما روایتش را می‌خوانیم، و روان‌شناس‌ها ان‌شاءالله می‌آیند می‌گویند که خلاقیت، رشد علمی، موفقیت، توان مدیریت، مربوط به استعداد و هوش و حافظه نیست. مربوط به این است که چه آدم‌هایی می‌توانند مقابل هوای نفس‌شان بایستند. از نگاه کردن لذّت می‌بری؟ نگاه نکن، قوی بشو! و الّا ذلیل می‌شوی سرت را می‌بُرند. آنها برای همین می‌خواهند شما ضعیف بشوی.

مدیر فرهنگی که مردم را به بطالت وادار کند، خواه ناخواه یک عنصر صهیونیستی است / کسی که هرزگی را رواج دهد، دنبال تضعیف مردم و جامعه است

  • در ادامۀ این روایت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «لَا عَاجِزَ أَعْجَزُ مِمَّنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ فَأَهْلَکَهَا؛ هیچ عاجزی عاجزتر از کسی نیست که نفسش را رها بکند، نفسش هلاکش می‌کند.»(غرر/9778) یک مدیر مملکتی، یک مدیر فرهنگی که مردم را به بطالت و تن‌آسانی وادار کند، خواه ناخواه یک عنصر صهیونیستی است. بحث سلیقۀ فرهنگی نیست. اگر کسی میکروبی را در آب وارد بکند، همۀ مردم یک شهر مریض بشوند، این دشمن نیست؟
  • مگر دوتا نظر فرهنگی وجود دارد؟ کنار سخن امیرالمؤمنین(ع) و کنار حرف‌های ثابت‌شدۀ با علوم تجربی، جای نظر دیگری وجود ندارد. کسی که هرزگی را می‌بیند، زادۀ یک اندیشه یا تفکّر یا طرز تلقی یا سلیقه نیست. کسی که هرزگی را رواج بدهد، از قلیان شروع بکند تا انواع و اقسام هرزگی‌ها، او دنبال تضعیف مردم و جامعه است.

مردم غرب در اثر هرزگی زبون شده‌اند و قدرت‌ها بر آنها سیطره دارند

  • ما برای تک تک جوان‌هایمان قدرت می‌خواهیم. گناه نکن ضعیف می‌شوی. گناه نکن ترسو می‌شوی. با جمعی از دانشجوها در یکی از کشورهای غربی بودیم، گفتم من می‌خواهم با شما این قصّه را مطالعه کنم، رفتیم توی خیابان‌ها، رفتیم توی زندگی‌شان، بهشون گفتم اینها در اثر قمار و می‌گساری و دانس و هزارتا گرفتاری که دارند، افراد ضعیف و زبونی شدند. لذا قدرت‌ها بر اینها سیطره دارند.
  • نگویید اینها آدم‌های منظمی هستند، دقیق نگاه کنید. چه چیزی آنها را نظم داده؟ در یکی از دانشگاه‌هایشان در جمع ضدّ انقلاب‌ها وقتی برگشتم این حرف را زدم، یکی از ضدّانقلاب‌ها آمد جلو درِ گوش من گفت: «فلانی! این حرفت را قبول دارم، اگر من پنج درصد ترسی که اینجا از پلیس کانادا دارم، توی ایران از خدا داشتم، کارم به اینجا نمی‌کشید.» ملّتی را با هرزگی زبون بار آوردند، البته بعدش هم می‌دهند دست چند نفر تئوریزه کنند، و اسمش را می‌گذارند آزادی و مکتب برایش درست می‌کنند و توجیه عقلانی برایش می‌آورند، البته توجیهاتی که فقط عقل تجربیِ آدم‌های بی‌عقل می‌پذیرد.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «أَقْوَى النَّاسِ أَعْظَمُهُمْ سُلْطَاناً عَلَى نَفْسِهِ؛ قوی‌ترین انسان‌ها کسی است که سلطنتی بر نفس خودش دارد»(غرر/2566) جوان‌ها! سحرها برای نمازشب بلند شوید. بلند شو بر خوابت غلبه کن، این تو را قوی می‌کند. معنویت، قدرت‌هایی که به انسان می‌دهد فوق‌العاده بیشتر از آنهاست.

هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که ترس را درِ گوش او تئوریزه بکند

  • امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک‌اشتر نامه می‌نویسد می‌فرماید: از آدم ترسو مشورت نگیر.( لا تُدخِلَنَّ فى مَشورَتِکَ... ولا جَبانا، یُضعِفُکَ عنِ الاُمورِ؛ نهج البلاغه/نامه53) آدم ترسو کارت را خراب می‌کند. دوستان من! بعضی‌ها ترس و ضعیف بودن را تئوریزه می‌کنند. نمی‌گویند که ما باید ترسو و ضعیف باشیم. هیچ مسئول مملکتی نباید مشاور ترسویی داشته باشد که زمزمه کند درِ گوشش و ترس را تئوریزه بکند، از «ترس» دانش و نگاه و آگاهی راهبرد دربیاورد.
  • در یک سخن دیگری امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: صَیِّرِ الدِّینَ حِصْناً لِدَوْلَتِکَ وَ الشُّکْرَ حِرْزاً لِنِعْمَتِکَ فَکُلُّ دَوْلَةٍ یَحُوطُهَا الدِّینِ لَا تُغْلَبُ(غرر/5407) هر دولتی که دین او را احاطه کند، این دولت پیروز می‌شود، این دولت قدرتمند خواهد بود. این کلمۀ دولت در اینجا مساوی است با این دولت به این معنا نیست، ولی این دولت هم می‌تواند یک مصداقی از آن دولت قرار بگیرد.
  • امیرالمؤمنین(ع) در سخن دیگری می‌فرمایند: « هر که مُلک خود را در خدمت دینش قرار دهد، همه حاکمان فرمانبردار او شوند؛ مَنْ جَعَلَ مُلْکَهُ خَادِماً لِدِینِهِ انْقَادَ لَهُ کُلُّ سُلْطَانٍ»(غرر/9016) دولتمردان هم در مقام تربیت، در مقام ترویج فرهنگ، در مقام این مسائل، دنبال تقویت جوان‌ها باشند. جوان‌هایی باشند که ان‌شاءالله بتوانند جامعۀ قوی پای رکاب حضرت ان‌شاءالله قرار بگیرند. امشب شهادت‌نامۀ عشّاق امضا می‌شود، دلت قوی هست یا نه عزیز دلم....

دریافت در قالب PDF ابعاد A4

دریافت در قالب PDF ابعاد A5

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۳
بیان معنوی

حجت الاسلام پناهیان سخنران شب عاشورا در محضر رهبر معظم انقلاب

همزمان با فرارسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام، امسال نیز همچون سال‌های گذشته مجلس عزاداری در حضور رهبر معظم انقلاب برگزار خواهد شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حجت الاسلام پناهیان سخنران شب عاشورا(چهارشنبه 22 آبان)می باشد.گفتنی است این مراسم از هفتم تا یازدهم محرم (۱۴۳۵ ه. ق) برابر با دوشنبه ۹۲/۹/۲۰ تا جمعه ۹۲/۹/۲۴، به مدت ۵ شب، همراه با اقامه‌ی نماز جماعت مغرب و عشا در حسینیه امام خمینی(ره) واقع در خیابان فلسطین، تقاطع خیابان آذربایجان برگزار می‌شود.

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۶
بیان معنوی