علیرضا پناهیان

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی» ثبت شده است

فهرست سلسله سخنرانی هایی که تاکنون در سایت منتشر شده

این فهرست شامل تک جلسه ها نمی شود.

جلساتی که هم گزیده متن دارند و هم صوت دارند:

جلساتی که فقط صوت دارند:

۴۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۴
مجید شهشهانی

نشست هم‌اندیشی فعالان سبک زندگی اسلامی در فرهنگسرای شفق

مهمترین عامل از بین رفتن سبک زندگی غربی و رواج سبک زندگی اسلامی ترویج «مخالفت با هوای نفس» است/ کافیست یک ارزش محوری یعنی «ارزش مخالفت با هوای نفس» را احیا کنیم/ محور آموزش و پرورش باید جا انداختن مفهوم کلیدی «مخالفت با هوای نفس» برای بچه‌ها باشد

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در نخستین نشست هم‌اندیشی فعالان سبک زندگی اسلامی که در فرهنگسرای شفق برگزار شد، با بیان اینکه در مراحل رشد جامعۀ اسلامی، توجه به موضوع سبک زندگی نشانۀ بلوغ جامعه است، گفت: مخالفت با هوای نفس، نقطۀ کانونی ایجاد یک سبک زندگی درست است. اساساً دو تمدن و سبک زندگی وجود دارد؛ یکی تمدن الحادی که محورش هوای نفس است و یکی تمدن الهی است که محورش مبارزه با هوای نفس است.

پناهیان همچنین در پاسخ به این سوال که: «چگونه می‌توان همۀ رفتارهای خوب مانند صداقت، عدالت و مهربانی را در جامعه رواج داد؟ چرا با اینکه ما نسبت به خوب بودن این رفتارها علم و آگاهی داریم، اما انجام‌شان نمی‌دهیم؟» گفت: چون مخالفت با هوای نفس که گوهر مرکزی همۀ رفتارهای خوب است در سبک زندگی ما نیست، چون ما در آموزش و پرورش مخالفت با هوای نفس را آموزش نمی‌دهیم، چون ما به مخالفت کردن با دوست‌داشتنی‌های خود عادت نکرده‌ایم.

در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در این سخنرانی را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

الف) نباید از علم و ایمان انتظار زیادی داشت، برخی مشکلات روحی و رفتاری تنها با اصلاح سبک زندگی درست می‌شوند

توجه جامعه به موضوع سبک زندگی، نشانۀ بلوغ و مرحله‌ای از کمال جامعه است  

  • جامعه‌ای که به موضوع سبک زندگی برسد، به مرحله‌ای از کمال و پیشرفت رسیده است. به عبارت دیگر توجه جامعه، خانواده‌ها، رسانه‌ها و عناصر فرهنگی به موضوع سبک زندگی نشانۀ بلوغ جامعه است. اینکه مقام معظم رهبری به موضوع سبک زندگی تصریح می‌کنند نیز به خاطر این است که زمینۀ اجتماعی پرداختن به این موضوع را می‌بینند. با همۀ عقب‌ماندگی‌هایی که ایشان تصریح فرمودند ما در این زمینه داشتیم و داریم، اما علی‌القاعده ایشان می‌بینند که جامعۀ ما به مرحله‌ای رسیده است که در زمینۀ سبک زندگی سخنی بشنود و به این موضوع توجه کند. یعنی بسیاری از عقب‌ماندگی‌های زیربنایی‌تر در جامعه اصلاح شده و اکنون نوبت به سبک زندگی رسیده است.
  • وقتی به مردم و خصوصاً اقشار فرهیخته و متوجه‌تر جامعه نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این اقبال به موضوع سبک زندگی پدید آمده است و خود این مسأله، یک مرحله از بلوغ جامعه است. در مرحلۀ قبلی، به طور کلی از ایمان و ارزش‌ها سخن می‌گفتیم و بحث «پاسداشت از ارزش‌ها» را مطرح می‌کردیم و از آرمان‌ها صحبت می‌کردیم. البته اینها سخنان خوب و لازمی بودند، اما مناسب همان مرحلۀ مقدماتی بودند که سخن گفتن از ارزش‌ها و آرمان‌ها به ما انگیزه می‌داد تا برای تغییر و بهبود اوضاع حرکت کنیم. این سخنان در ابتدا در یک فضای انقلابی مطرح می‌شد، و بعد از آن هم مجدداً هم با یک فضای درگیری مواجه بودیم که نمی‌شد بحث توجه به سبک زندگی را مطرح کرد، بلکه بیشتر باید به اقدامات فوری می‌پرداختیم تا نیازها را برطرف کنیم و با مشکلات و موانع برخور کنیم.
  • وقتی انسان، استقرار و آرامش پیدا کرد، کم‌کم به سراغ برنامۀ عملی می‌رود و سعی می‌کند ایده‌های بزرگ خود را به کمک یک برنامۀ عملی منظم، در عمل پیاده کند. انگار جامعه‌ای که به سبک زندگی رسیده، نه‌تنها از مرحلۀ ایمان ابتدایی و انگیزه و آرمان گذشته، بلکه از مرحلۀ عمل پراکنده به آن آرمان و ایمان هم گذشته و به مرحلۀ «عمل منظم و بابرنامه» رسیده است و این همان بلوغی است که عرض کردم. البته منظور این نیست که در این مرحله، ایمان و آرمان را کنار بگذارد، بلکه در این مرحله «عمل منظم به آن ایمان و آرمان» مورد توجه قرار می‌گیرد، یعنی عمل مقطعی و نامنظم و دم‌دمی را کنار می‌گذارد و با برنامه عمل می‌کند.

نباید از علم و ایمان انتظار زیادی داشت، برخی مشکلات روحی و رفتاری تنها با اصلاح سبک زندگی درست می‌شوند

  • نکتۀ دیگر اینکه توجه به موضوع سبک زندگی، نشان‌دهندۀ این است که جامعه به «ارزش عمل» پی‌برده است و به همین خاطر می‌خواهد برای رفتارهای خودش برنامه‌ریزی داشته باشد. توجه به سبک زندگی علامت رشد جامعه است که از علم‌زدگی رهایی یافته و به ارزش عمل در کنار ایمان هم عنایت پیدا کرده است. نباید از علم و ایمان انتظار زیادی داشت، برخی مشکلات روحی و رفتاری تنها با اصلاح سبک زندگی درست می‌شوند. بها دادن بیش از حد به علم بدون توجه به جایگاه عمل و ایمان، موجب علم‌زدگی می‌شود. بها دادن و تکیه به ایمان بدون توجه به عمل هم مسیر اشتباهی است. کما اینکه، اگر کسی زیادی به عمل بها بدهد، عمل‌زده می‌شود.
  • مثلاً ممکن است به یک جوان بگوییم: «اگر به خدا ایمان داری و به سعادت خودت علاقه‌ داری، نماز اول وقت بخوان!» ولی او بگوید: «هم به خدا ایمان دارم و هم به سعادت خودم علاقه دارم، ولی نمی‌توانم بلند شوم و اول وقت نماز بخوانم، انجام این کار برایم خیلی سخت است» در این صورت اگر به آن جوان بگوییم «تو ایمان نداری» برخورد ما صحیح نیست، چون زیادی از ایمان او انتظار داشته‌ایم درحالی که همۀ مشکل به ایمان او برنمی‌گردد. ایمانی که در این جوان باید باشد، همین‌مقدار است و این ایمان نمی‌تواند باری که به دوش او می‌گذارید را بکشد.
  • اگر بخواهیم همۀ مسألۀ حجاب خانم‌ها را به ایمان آنها واگذار کنیم و مثلاً به آنها بگوییم: «اگر به خدا ایمان دارید باید به دستور خدا عمل کنید.» باز هم مصداق دیگری از همین اشتباه است. چون همۀ این مشکل به ایمان افراد بستگی ندارد و نمی‌شود زیادی از ایمان آنها انتظار داشت، بلکه ریشۀ این مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد.

بیشتر از آنکه علم بتواند ما را به چیزی علاقمند کند، عمل می‌تواند ما را به آن علاقمند کند

  • از سوی دیگر، اگر انتظار داشته باشیم هر کسی هر چیزی را دانست، به آن عمل کند، این هم علم‌زدگی است. برای اینکه انسان عملی را انجام دهد، لزوماً نباید اول به سراغ دانایی برویم و در آن زمینه به او علم و دانش بیشتر بدهیم تا او عمل کند. از علم نباید زیادی انتظار داشته باشیم، بیشتر از آنکه علم بتواند انسان‌ها را به چیزی علاقمند کند، عمل می‌تواند انسان‌ها را به آن چیز علاقمند کند. برای ایجاد علاقه یا ایمان، نباید زیادی به علم اتکاء داشته باشیم.
  • این دستور پیامبر اکرم(ص) که می‌فرماید: «فرزندان خود را از هفت سالگی به نماز خواندن وادار کنید؛ مُرُوا أَوْلَادَکُمْ‏ بِالصَّلَاةِ وَ هُمْ أَبْنَاءُ سَبْعٍ»(عوالی اللآلی/1/328)  در یک جامعۀ علم‌زده درست درک نخواهد شد، چون می‌گویند: «ما که هنوز دربارۀ نماز و ارتباط با خدا برای فرزندمان توضیحی نداده‌ایم و او علم و آگاهی لازم در این زمینه را ندارد! فرزند ما حتماً باید اول همه‌چیز را بفهمد و بعد اجرا کند!» در حالی که همین الان فرزند شما بسیاری از رفتارها را دارد انجام می‌دهد بدون اینکه دقیقاً بداند و بفهمد برای چه دارد انجام می‌دهد! چطور دربارۀ رفتارهایی که الان دارید به فرزند خود تحمیل می‌کند، آگاهی نمی‌دهید اما وقتی نوبت به نماز می‌رسد، قبلش باید به او آگاهی بدهید؟!  
  • جامعۀ ما بیش از آنکه عمل‌زده باشد، جامعه‌ای است که از علم و ایمان، زیادی انتظار دارد و به عمل، کمتر بها داده است. این واقعیت را می‌توانیم در آموزش و پرورش خودمان (به عنوان یک نمونه) ببینیم، مثلاً اینکه می‌بیینم آموزش و پرورش ما چقدر به حافظۀ دانش‌آموزان تکیه می‌کند. در واقع سبک آموزش و پرورش ما سرشار از شیوه‌های عملی نیست، بلکه سرشار از شیوه‌هایی است که انتقال مفاهیم و کار ذهنی را مبنا قرار داده و البته استعداد سرشار ایرانی‌ها نیز دارد این بار را می‌کشد، اما اگر بتوانیم این استعداد سرشار را با روش‌های جامع‌ شکوفا کنیم، فوق‌العاده خواهد شد.
  • امروز چه کسی است که نداند ما باید رشد علمی داشته باشیم؟ چه کسی است که علاقه به رشد علمی ندارد؟ کمبود ما برای رشد علمی، بیش از اینکه «آگاهی» از اهمیت علم و یا «علاقه» به اهمیت علم باشد، اهتمام و عمل در این زمینه است. بهبود شاخص‌هایی مانند سرانۀ مطالعه بیش از هرچیز با اصلاح سبک زندگی ممکن است.

رفتار بر روح و ذهن انسان تأثیر دارد/رفتار ما ذهن ما را شکل می‌دهد و بر علاقه‌ها و ایمان ما تأثیر می‌گذارد

  • بنابراین، معنای دوم برای این عبارت که گفتیم «جامعه‌ای که به سبک زندگی رسیده، به مرحله‌ای از بلوغ رسیده»، این است که جامعه به تأثیر رفتار بر روی انسان پی برده است. به بیان دیگر توجه جامعه به سبک زندگی، نشان‌ می‌دهد که جامعه به ارزش و اهمیت عمل  و تأثیر رفتار بر روی انسان پی برده و این مرحله‌ای از بلوغ است.
  • رفتار بر روح و ذهن انسان تأثیر دارد. به همین دلیل رفتار انسان، ذهن انسان را شکل می‌دهد و حتی بر علاقه‌ها و ایمان انسان هم تأثیر می‌گذارد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که همیشه این ذهن و اندیشه و بینش ماست که رفتار ما را درست می‌کند در حالی که در روانشناسی هم ثابت شده است که رفتارهای انسان نیز بر ذهنیت و اندیشه و بینش انسان تأثیر دارد.
  • ارتش‌های جهان به اهمیت رفتار و سبک زندگی پی‌برده‌اند و برای اینکه سربازها در میدان نبرد از مرگ نترسند و دستور فرمانده را گوش کنند، به جای اینکه بر روی سربازها کار ذهنی(و علمی) یا ایمانی کنند، بیشتر کار «رفتاری» انجام می‌دهند؛ یعنی آنها را در یک دیسیپلین قرار می‌دهند و آنها را وادار می‌کنند که یک آیین‌نامۀ رفتاری را اجرا کنند و با این کار ابهت فرمانده را در دل سرباز می‌اندازند، لذا وقتی در میدان جنگ فرمانده به این سرباز فرمان می‌دهد، بدون اینکه به مرگ فکر کند(و بدون اینکه ترس از مرگ را قبلاً در دل خود از بین برده باشد)، جلوی گلوله می‌رود تا دستور فرمانده را انجام دهد. لذا در ارتش‌های جهان عمل‌زدگی هست. یعنی از طریق عمل و رفتار، یک‌سری عادات رفتاری را به سربازان تحمیل می‌کنند و نیروهای تحت امر خود را طوری بار می‌آورند که حتی ذهن‌ آنها را هم در اختیار فرمانده قرار می‌دهد، بدون اینکه علاقه و ایمان چندانی داشته باشند و یا از علم کافی نسبت به هدف برخوردار باشند.

ب) مهمترین عامل رواج سبک زندگی اسلامی چیست؟

علت رواج غرب‌زدگی در سبک زندگی جامعۀ مؤمنانۀ ما

  • از مباحث مقدماتی که بگذریم، به این سؤال می‌رسیم که مهمترین عامل پذیرش سبک زندگی غربی در میان جامعۀ مؤمنانۀ ما چیست؟ و مهمترین عاملی که می‌تواند سبک زندگی اسلامی یا سبک زندگی انسانی-ایرانی را در جامعه رواج دهد چیست؟ بسیاری از کسانی که از اسلام سخن می‌گویند، با اینکه سخنان درستی بیان می‌کنند اما سخنان‌شان «دقیق» نیست. لذا برای رفع این نگرانی که عبارت «سبک زندگی اسلامی» تبدیل به یک شعار توخالی شود و ما در این‌باره دچار شعارزدگی نشویم، باید کمی بیشتر به محور و محتوای سبک زندگی اسلامی توجه کنیم و به سوال‌های محتوایی در این زمینه پاسخ دهیم؟
  • باید دید که علت رواج غرب‌زدگی در سبک زندگی ما چیست؟ مهمترین عامل رواج سبک زندگی اسلامی در جامعه، چه می‌تواند باشد؟ کدام عامل است که اگر آن عامل را پیدا کنیم، می‌توانیم سبک زندگی خودمان را در جامعه رواج دهیم؟ خواهش می‌کنم به دور از علم‌زدگی به این سؤال پاسخ دهید؛ مثلاً نگویید که با آگاهی دادن و بینش‌دادن باید سبک زندگی اسلامی را رواج دهیم! تا به‌حال خیلی آگاهی‌ها‌ داده شده ولی بی‌نتیجه یا کم‌نتیجه بوده است. اتفاقاً همان کسانی که در سبک زندگی‌ خودشان دچار غرب‌زدگی هستند، اگر بخواهند دربارۀ سبک زندگی اسلامی صحبت کنند، بعضاً خیلی عالمانه‌تر و مؤمنانه‌تر از ما صحبت می‌کنند!
  • لذا ما برای آوردن سبک زندگی اسلامی به متن جامعه، باید به دنبال یک عامل عملیاتی باشیم. یعنی عاملی که به رفتار انسان بستگی داشته باشد نه به علم و ایمان. با توجه به اینکه از ابتدای انقلاب تاکنون به مقدار قابل توجهی علم و ایمان در جامعه ترویج کرده‌ایم، باید پرداختن بیش از اندازه و بیش از ظرفیت به «اندیشه و آگاهی» و «ایمان» به عنوان ابزاری برای اصلاح رفتار را کنار بگذاریم. مگر انسان برای اینکه درست زندگی کند به چقدر علم و آگاهی نیاز دارد؟! امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «شما به عمل به آنچه می‌دانید محتاج‌تر هستید تا به دانستن آنچه که نمی‌دانید؛ إِنَّکُمْ إِلَى الْعَمَلِ بِمَا عَلِمْتُمْ أَحْوَجُ مِنْکُمْ إِلَى تَعَلُّمِ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون»(غررالحکم/ص268)

محور تولید ارزش و گوهر مرکزی وجود انسان «مبارزه با هوای نفس» است/کسی که سراغ دین آمده تا دین زندگی او را راحت کند، از اساس اشتباه آمده چون اصلاً در دنیا نمی‌شود زندگی راحت داشت

  • قبل از پاسخ به این پرسش که مهمترین عامل رواج سبک زندگی اسلامی چیست، ابتدا ببینیم در وجود انسان کدام فعل درونی، موجب ارزش می‌شود؟ در واقع باید ببینیم که ماهیت این فعل درونی چیست؟ کدام فعل درونی انسان موجب ارزش او می‌شود که نه فرشته و نه حیوان این فعل درونی را ندارند؟ انسان اساساً به خاطر یک گوهر مرکزی در وجودش «انسان» شده و بقیۀ دارایی‌های انسان مقدمه و مؤخرۀ این گوهر مرکزی هستند، و آن «گذشتن از یک علاقۀ کم‌ارزش‌تر و ترجیح یک علاقۀ ارزشمندتر» و به تعبیر دیگر «مبارزه با هوای نفس» یا «جهاد اکبر» است؛ یعنی اینکه انسان بتواند با یک میل کمتر برخورد کند و مقابلش بایستد و یک میل برتر را انتخاب کند.
  • محور تولید ارزش برای انسان-یعنی عملی که در وجود انسان تولید ارزش می‌کند- مخالفت با هوای نفس است. ماهیت و هویت وجود انسان در مبارزه با تمایلات کم‌ارزش‌تر به نفع تمایلات برتر است. انسان که می‌خواهد به لذت بیشتر، عمیق‌تر و ماندگارتر برسد باید با تمایلات سطحی و کم‌ارزش خودش مبارزه کند. و البته این عملیات توأم با زجر و تلخی است، نه توأم با راحتی. لذا کسی که سراغ دین آمده تا دین زندگی او را راحت کند، او از اساس اشتباه آمده است، چون اصلاً در دنیا نمی‌شود زندگی راحت داشت.
  • خداوند می‌فرماید: «ما انسان را در رنج آفریده‌ایم؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد»(بلد/4) رنج و سختی هم یعنی هرچیزی که مخالف دوست‌داشتنی‌های ما باشد. این رنج‌ها و سختی‌ها گاهی تقدیری است و گاهی تکلیفی. یعنی گاهی به صورت تکلیف شرعی به ما دستور می‌دهند که برخی سختی‌ها و تلخی‌ها را تحمل کنیم و گاهی بر اساس تقدیرات الهی دچار سختی‌هایی می‌شویم(مثل یک مریضی سخت، فوت یکی از نزدیکان)، که باید با روحۀ رضایت با آنها برخورد کنیم و به مقدرات خود راضی باشیم.
  • گوهر مرکزی وجود انسان این است که بتواند مخالف بخشی از دوست‌داشتنی‌هایش رفتار کند؛ البته بر اساس برنامه‌ای که دین به او می‌دهد. «عقل» برای این است که انسان این را بفهمد و انجام دهد، «اختیار» هم برای این است که انجام این کار برای انسان ممکن باشد، «اراده» برای این است که بتواند این کار را انجام دهد و نیت خالص هم یعنی اینکه انسان نشان دهد واقعاً این مخالفت با هوای نفس را انجام داده، یعنی به نفع هوای نفس خودش کار نکرده بلکه علیه هوای نفسش کار کرده است. لذا کسی که دینداری او مطابق هوای نفسش است، به‌ظاهر دینداری می‌کند اما طوری دینداری می‌کند که مخالف هوای نفس او نباشد؛ چنین کسی یک روزی نامردی و عدم صداقت خودش را رو خواهد کرد.

گوهر مرکزی تمدن غرب هواپرستی  و گوهر مرکزی سبک زندگی اسلامی «مخالفت با هوای نفس» است

  • مخالفت با هوای نفس، نقطۀ کانونی ایجاد یک سبک زندگی درست است. اساساً دو تمدن و سبک زندگی وجود دارد؛ یکی تمدن الحادی که محورش هوای نفس است و یکی تمدن الهی است که محورش مبارزه با هوای نفس است.
  • گوهر مرکزی تمدن غرب، در واقع «هواپرستی» است. آیه قرآن می‌فرماید: «آیا کسى که خدای خود را هواى نفسش قرار داده دیدى؛ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(جاثیه/23) در اینجا به انسان‌هایی اشاره شده که هواپرستی را در مقابل خداپرستی قرار می‌دهند. گوهر مرکزی تمدن غرب نیز همین هواپرستی است. لذا در تمدن غرب، قوانین و مقررات و نظام حقوقی، در خدمت هوای نفس، راحت‌طلبی و لذت‌جویی انسان است، یعنی همه چیز در جهت خواسته‌های سطحی انسان طراحی شده نه خواسته‌های عمیق انسان.
  • اما تمدن اسلامی مبتنی بر چیست؟ نگویید تمدن اسلامی مبتنی بر خداست، چون در تمدن غرب هم «خدا» را حذف نکرده‌اند، کما اینکه بعضی‌ها می‌گویند بیشترین کلیساها در آمریکا هست و روی پول ملی خودشان اسم خدا را نوشته‌اند. آنها خدا را حذف نکرده‌اند، یعنی نام خدا هست، ولی خداپرستی به معنای واقعی کلمه نیست، بلکه نقطۀ مقابل خداپرستی یعنی هواپرستی را مبنای خود قرار داده‌اند. لذا باید گفت که تمدن اسلامی مبتنی بر «مخالفت با هوای نفس» است و گوهر مرکزی سبک زندگی اسلامی «مخالفت با هوای نفس» است.
  • حالا چگونه می‌توانیم سبک زندگی اسلامی را در عمل پیاده کنیم و در جامعه رواج دهیم؟! چگونه می‌توان همۀ رفتارهای خوب مانند صداقت، عدالت و مهربانی را در جامعه رواج داد؟ چرا با اینکه ما نسبت به خوب بودن این رفتارها علم و آگاهی داریم، اما انجام‌شان نمی‌دهیم؟ چون مخالفت با هوای نفس که گوهر مرکزی همۀ رفتارهای خوب است در سبک زندگی ما نیست. چون ما در آموزش و پرورش مخالفت با هوای نفس را آموزش نمی‌دهیم. چون ما به مخالفت کردن با دوست‌داشتنی‌های خود عادت نکرده‌ایم. کسی که این بنا را از 7 تا 14 سالگی در مدرسه یاد بگیرد، در 14سالگی وقتی به او بگویند باید نماز بخوانی، به راحتی این کار را انجام خواهد داد، چون این عمل را جزء برنامۀ مبارزه با نفس می‌داند.

مهمترین عامل از بین رفتن سبک زندگی غربی و رواج سبک زندگی اسلامی رواج ارزش «مخالفت با هوای نفس» است/ در جامعۀ ما ارزش‌های زیادی وجود دارد ولی مادر ارز‌ش‌ها یا کارخانۀ تولید ارزش وجود ندارد!

  • متاسفانه ما به اهمیت موضوع «مخالفت با هوای نفس» توجه راهبردی نداریم. شما برای درست کردن سبک زندگی اسلامی، باید مردم را به این موضوع توجه دهید. اگر اهل رسانه و فرهنگ هستید، برای اینکه سبک زندگی اسلامی را در جامعه رواج دهید، از خانواده‌ها، معلم‌ها و مبلغ‌ها، ترویج «مخالفت با هوای نفس» را بخواهید. زیرا ترویج «مخالفت با هوای نفس» مهمترین عامل از بین رفتن سبک زندگی غربی و رواج سبک زندگی اسلامی در جامعه خواهد شد و نبود این عامل باعث جذب شدن مردم به سبک زندگی غربی می‌شود، به طوری‌که پرداختن به علم و ایمان هم نمی‌تواند باعث جلوگیری از جذب مردم به سبک زندگی غربی شود، کما اینکه تا کنون هم نتوانسته است.
  • در جامعۀ ما ارزش‌های زیادی وجود دارد ولی مادر ارز‌ش‌ها یا کارخانۀ تولید ارزش (یعنی مخالفت با هوای نفس) وجود ندارد! خدا هست، ایمان هست، اعتقاد و محبت به امام زمان(ع) هست، ابالفضل‌العباس(ع) در این جامعه مورد تحسین قرار می‌گیرد، یعنی ارزش‌های فراوانی در این جامعه هست، ولی چگونه باید از این رودخانۀ ارزش‌ها نور بگیریم؟ متاسفانه ما از این رودخانۀ ارزش‌ها که در جامعۀ ما هست، درست استفاده نمی‌کنیم و چیز زیادی استحصال نمی‌کنیم.
  • در هفت سال اول در مدرسه به جای اینکه بیش از ظرفیت و نیاز روحی دانش‌آموزان، از خدا و پیغمبر برایشان سخن بگوییم، باید به آنها یاد بدهیم که چگونه با دوست‌داشتنی‌های خود مخالفت کنند؛ البته نه اینکه با همۀ دوست‌داشتنی‌های خود مبارزه کنند و مثلاً به شیوۀ مرتاض‌های هندی به صورت افراطی و نادرست به خودشان زجر بدهند، بلکه باید اصل مبارزه با نفس را در برخی از برنامه‌های آموزشی برای بچه‌ها جابیندازیم. اگر محور تعلیم و تربیت در مدارس ما این موضوع نباشد، بسیاری از نیروها در آنجا ضایع‌ می‌شوند و بسیاری از استعدادها هدر می‌روند. در زمان ظهور امام زمان(ع) نیز اتفاقی که خواهد افتاد و باعث شکوفایی استعداد‌ها می‌شود، همین خواهد بود.

کافی است یک ارزش محوری یعنی «ارزش مخالفت با هوای نفس» را احیا کنیم/ محور آموزش و پرورش باید جاانداختن مفهوم کلیدی مخالفت با هوای نفس برای بچه‌ها باشد

  • کافی است همین یک ارزش محوری را احیا کنیم: «ارزش مخالفت کردن با هوای نفس»؛ و آموزش و پرورش را بر این محور و مدار قرار دهیم، خانواده‌ها و آحاد جامعه هم بر همین محور و مدار قرار بگیرند. اگر این ارزش احیا شود، خداوند خودش را به دل‌ها نشان می‌دهد و ایمان‌ها افزایش پیدا خواهد کرد. اگر کسی مخالفت با هوای نفس را گوهر مرکزی دین نمی‌داند باید در تلقی و تعریف خود از دین بازنگری کند.
  • برای جذب افراد به دین، نباید روش‌هایی مثل تشویق و تنبیه را محور قرار داد. کسی که با تشویق بیاید، با تشویق هم خواهد رفت. اگر خداوند می‌خواست تشویق کند، برایش کاری نداشت. مثلاً هر کسی که کار خوبی انجام می‌داد، بلافاصله از آسمان یک مائده برایش می‌فرستاد و تشویقش می‌کرد! با تنبیه هم کار درست نمی‌شود. البته منظور این نیست که تشویق و تنبیه را مطلقاً کنار بگذاریم ولی اینها محور و عامل اصلی نیستند.
  • خیلی‌ها هستند که به دینداری متقاعد شده‌اند، ولی مشکلشان این است که نمی‌کشند و نمی‌توانند و طاقت نمی‌آورند، یعنی قدرت غلبه بر خود را ندارند، چون به غلبه کردن بر هوای نفس عادت نکرده‌اند. اینها اگر دینداری کنند، سعی می‌کنند دین را هم در خدمت خود قرار دهند.
  • دوران تمرین برای مبارزه کردن با تمایلات، سنین 7 تا 14 سال است (قَالَ الصَّادِقُ ع: دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ؛ من‏لایحضره‏الفقیه/3 /492/ح 4743 - وَ قَالَ النَّبِیُّ ص‏ الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ‏ سِنِینَ‏ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ‏؛ وسائل‏الشیعة/21/476- و قَالَ الصَّادِقُ ع: دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعاً فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ؛ الکافی/ج‏6/ص‏46) اصل آموزش و پرورش هم در همین سنین است، پس قاعدتاً ما در این سنین، باید نوجوان‌ها را با تکلیف و سختی و مخالفت با تمایلات آشنا کنیم. از نظر روانشناسی هم می‌شود تبیین کرد که انسان‌ها در سنین 7 تا 14 سال، دوست دارند دستور بشنوند.
  • حالا اگر یک سیاستمدار آمد و به مدیران آموزش و پرورش گفت که «آموزش و پرورش باید دانش‌آموزان را با حقوق خودشان آشنا کند» و نگفت که آموزش و پرورش باید دانش‌آموزان را با تکالیف خود آشنا کند، چه خواهد شد؟ آیا این منحرف کردن ذهن مدیران آموزش و پرورش نیست؟ البته ظاهر این سخن، خوب یا خنثی به نظر می‌رسد ولی در واقع این سخن مبنای تمدن غرب است، یعنی مبنای تمدن غرب توسط سیاستمداران ما دارد دیکته می‌شود. چون اینکه «من باید با حقوق خودم آشنا بشوم»، عملاً انسان را به سمت تأمین هوای نفس می‌کشاند تا جایی که از دین و دنیا برای تأمین هوای نفس خودش استفاده کند. رسیدن به سبک زندگی اسلامی، بدون اصلاح این ذهنیت‌های نادرست کار دشواری است.
  • ما وقتی به سبک زندگی اسلامی خواهیم رسید که محور سبک زندگی اسلامی، یعنی «جهاد با نفس»، را برای خودمان جا بیندازیم. و اصل دوران آموزش این معنا و مفهوم از 7 تا 14 سالگی است. آموزش و پرورش به‌جای اینکه خیلی از مطالب غیرضروری یا دارای اهمیت کم‌تر را به بچه‌ها یاد بدهد، در درجۀ اول همین مفهوم کلیدی «مخالفت با هوای نفس» را برای بچه‌ها جا بیندازد.

بعضی‌ها ظاهراً سبک زندگی اسلامی دارند، اما ذره‌ای با هوای نفس خود مبارزه نکرده‌اند

  • بعضی‌ها مذهبی هستند بدون اینکه ذره‌ای با هوای نفس خود مبارزه کرده باشند! مثلاً بعضی‌ها به عشق رفقای مسجدی خود به مسجد می‌روند، یعنی وقتی به مسجد می‌روند در واقع طبق خواستۀ نفس خود رفتار کرده‌اند و مخالفت با هوای نفس نکرده‌اند. یا مثلاً اگر خمس و زکات می‌دهند به خاطر این است که پولدار هستند و این‌کار برایشان راحت و حتی‌ لذت‌بخش است و با این‌کار هم با هوای نفس خود مخالفتی نکرده‌اند، اینها به‌ظاهر سبک زندگی اسلامی دارند ولی مخالفت با هوای نفس نکرده‌اند و لذا محور کارشان مستحکم نیست و بالاخره یک جایی عیب‌شان رو خواهد آمد.
  • اینکه ظاهر زندگی خود را اسلامی کنیم، طوری که به هیچ قسمتی از زندگی‌مان برنخورد؛ یعنی هم دائماً خوش بگذرانیم (و با هوای نفس خود مخالفت نکنیم) و هم ظاهر کارهایمان اسلامی باشد، این اشتباه است و به تعبیری یکی از بزرگ‌ترین دروغ‌های قرن ما است؛ لااقل خودمان نباید این شیوه و سبک زندگی را ترویج کنیم.

مبارزه با هوای نفس کار سختی نیست، ولی ما آن را برای خودمان سخت کرده‌ایم

  • مبارزه با هوای نفس، کار سختی نیست ولی ما آن را برای خودمان سخت کرده‌ایم، مثل کسی که برایش سخت است صبح زود بلند شود و به کوه برود. ولی کسی که به این کار عادت کرده است، اتفاقاً برایش راحت و لذت‌بخش است. ضمن اینکه باید بدانیم چه مبارزه با نفس بکنیم و چه نکنیم، در این دنیا سختی و زجر خواهیم کشید. کما اینکه خداوند می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً»(انشقاق/6) یعنی همۀ انسان‌ها به نوعی در این دنیا زجر خواهند کشید، منتها اگر کسی طبق برنامۀ دین عمل کند، در مجموع کمتر زجر خواهد کشید.

باید «مبارزه با هوای نفس» را با ادبیات غیردینی و فرادینی در جامعه ترویج کرد

  • مبارزه با هوای نفس را با ادبیات غیردینی و فرادینی باید در جامعه ترویج کرد و قبح خودخواهی و هواپرستی را با ادبیات غیر دینی نشان داد.
  • مثلاً برای موضوع حجاب به جای اینکه مدام روی لزوم پاسداشت ارزش‌های اسلامی تأکید کنید، یک مدتی سعی کنید این مفهوم را جابیندازید که آدمی که هر کاری دلش می‌خواهد را انجام بدهد، از انسانیت فاصله گرفته است. یعنی باید قبح و زشتی این کلمه که «دوست دارم» و «دلم می‌خواهد» را جابیندازید تا خود به خود حجاب هم جابیفتد. این مفهوم، محور تربیت است. از طنز، انیمیشن، کاریکاتور و ابزارهای دیگر می‌توانید برای انتقال این مفهوم استفاده کنید. در این مسیر می‌توانید از گزاره‌های روانشناسی هم به خوبی استفاده کنید، مثلاً در روانشناسی می‌گویند: دانش‌آموزی که ضریب هوشی(آی کیو) بالایی دارد لزوماً آدم موفقی نیست، بلکه دانش‌آموزانی که می‌توانند «خودداری» کنند موفق‌تر خواهد بود حتی اگر ضریب هوشی کمتری داشته باشد.   
  • متاسفانه ما گاهی اشتباه می‌کنیم و دین را در جامعه بد جا می‌اندازیم. مثلاً مدام از ارزش‌ها و ایمان و خدا مایه می‌گذاریم و می‌گوییم «به خاطر خدا، به خاطر حفظ ارزش‌ها این کارها را انجام ندهید و آن کارها را انجام دهید.» در صورتی که خداوند می‌فرماید: «اگر نیکى کنید به خودتان نیکى کرده‏اید، و اگر بدى کنید به خودتان بدى کرده‏اید؛ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(اسراء/7)
  • اگر محور سبک زندگی درست شود، یعنی بنا و عادت مبارزه با هوای نفس رواج پیدا کند و به یک سبک در زندگی مردم تبدیل شود، از همین مقدار ایمان و آگاهی که مردم دارند، عالی‌ترین بهره‌ها برده خواهد شد.
  • اگر می‌خواهید برای ترویج سبک زندگی، تبلیغات کنید، آموزش بدهید، یا جریان‌سازی کنید، روی این مبنا(یعنی مخالفت با هوای نفس) کار کنید. و الا اگر تا روز قیامت هم مدام از سبک زندگی صحبت کنیم، هیچ‌گاه سبک زندگی ما آنچنان که باید درست نخواهد شد. مگر تا به حال از مفاهیم خوبی مثل عدالت و محبت و مهربانی کم صحبت شده، اما آیا عدالت و مهربانی افزایش پیدا کرده است؟!

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۱۲
مجید شهشهانی

صوت | سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات

شناسنامه

  • زمان: ماه مبارک رمضان ـ سال 92
  • مکان: تهران ـ مصلای امام خمینی (ره)
  • تعداد: 21 جلسه
  • موضوع سخنرانی: سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات

معرفی بحث:

امروزه موضوع «سبک زندگی» برای مردم جهان از اهمیت خاصی برخوردار بوده، و مدتی است که این موضوع به انحاء مختلف در جامعۀ ما نیز مطرح می‌شود خصوصاً اینکه مقام معظم رهبری بر لزوم پرداختن به موضوع سبک زندگی ایرانی-اسلامی تأکید فرموده‌اند. اما دلیل اهمیت سبک زندگی چیست و چرا برای ما مهم است؟ مهمترین بخش‌ها و عناصر تشکیل‌دهندۀ سبک زندگی کدامند؟ در دین ما چقدر به سبک زندگی بها داده شده است؟ آیا لازم است به آداب و رسوم قومی و خانوادگی خودمان پایبند باشیم؟ نقش «ادب» در سبک زندگی چیست؟ اگر از جوان‌ها بی‌ادبی و معصیت دیدیم چگونه باید برخورد کنیم؟ عواملی که به تخریب ادب در جامعه می‌پردازد چیست؟ در این سلسله جلسات بر اساس نگاه تربیتی قرآن در تفسیر سوره حجرات به سؤالت فوق و بسیاری پرسش‌های دیگر در باب سبک زندگی پاسخ داده می‌شود.

شاید متناسب‌ترین سورۀ قرآن با سبک زندگی سورۀ حجرات باشد. در این سوره از جهات مختلف به آداب و عادات رفتاری پرداخته شده و نکات بسیار مهمی در باب رفتار مؤدبانه بیان شده است. اولین الگوی رفتاری صحیح که در سورۀ حجرات بیان شده، «ادبِ اطاعت» از خدا و پیغمبر(ص) است. می‌توان گفت: مهمترین عاملی که سبک زندگی را زیبا می‌کند ادب است و رعایت ادب و احترام خصوصاً در مقابل بزرگان جامعه و اولیاء الله از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ادب، زندگی و بندگی انسان را زیبا، لذت‌بخش و جذّاب می‌کند.

سورۀ حجرات آداب و اخلاقی را بیان می‌کند که در سبک زندگی ما بسیار مؤثر است. زبان(سبک سخن گفتن) و لباس(سبک لباس پوشیدن) دو بخش بسیار مهم از سبک زندگی محسوب می‌شوند و در این سوره دربارۀ «کنترل زبان» توصیه‌های بسیار جدّی و مهمی بیان شده است از جمله؛ مسخره نکردن، عیب‌جویی نکردن، لقبِ بد ندادن و غیبت نکردن، که در این جلسات، به بررسی ریشه‌ها و آثار هر یک از اینها پرداخته شده است.

فهرست:

جلسه1: پرداختن به آداب رفتاری در سورۀ حجرات – آیه 1

  • سوره حجرات متناسب‌ترین سوره به سبک زندگی

  • چرا سبک زندگی اهمیت دارد؟

  • اهمیت رفتار

    • رفتار سازنده‌تر از افکار و احساسات

    • زمان آموختن سبک زندگی و تنظیم رفتار فرزندان

    • نماز یعنی مؤدب ایستادن در خانه خداوند متعال

    • رفتار هم نتیجه افکار است و هم اثر بر افکار دارد

  • فضیلت قرائت سوره حجرات

  • ادب اطاعت از خدا و ولی خدا

    • اهمیت آداب از اصل کار بیشتر است

  • جلو نیافتادن از خدا و رسول خدا(ص)

    • اظهار نظر نکردن بی‌جا، در حضور پیامبر(ص)

جلسه2: نقش ادب در زیبایی و جذابیت سبک زندگی- آیه 1

  • زیبایی رفتار؛ از عناصر مهم در سبک زندگی

  • جذابیت سبک زندگی قرآنی و اسلامی

  • نقش زیبایی در انتخاب یک رفتار دینی

  • چه عاملی یک رفتار را زیبا می‌کند؟

    • تبلیغات؛ از عوامل زیبایی رفتار

    • ادب؛ ز عوامل زیبایی رفتار

  • اهمیت دادن خدا به شکل رفتاری ما

  • ادب در روابط فردی

    • جزئیات رفتاری فردی

    • پوشش در تنهایی

  • ادب‌؛ مهمترین عاملی زیباکنندۀ سبک زندگی

    • ادب یک رفتار را زیبا می کند

    •  اخلاق بیشتر درونی است و ادب بیرونی است

  • رفتار ظاهری بر افکار انسان مؤثر است

  • نماز مؤدب ایستادن در خانه خداست

  • تفاوت فرهنگی که آداب دارد با فرهنگی که آداب ندارد

  • آغاز سن ادب کردن 7 سالگی

  • رابطه ادب با سبک زندگی

  • ادب اطاعت در ابتدای سوره حجرات

    • جلو نیافتادن دراظهار نظر در مقابل حرف خدا و رسول

    • مودب بودن در مقابل حکم خدا در مقام اطاعت

    • توجه به احکام شرعی نشانه ادب

    • ادب برکت زندگی را بالا می برد

جلسه3: آثار مخرب بی‌ادبی – آیه 2 و 3

  • دین ما به سبک زندگی خیلی اهمیت می‌دهد 

  • نقش رفتار و عمل در سبک زندگی

  • تنظیم سبک زندگی بر اساس زیبایی‌ها و لذت‌ها

  • ادب، زندگی را زیبا، لذت‌بخش و جذاب می‌کند

  • باید از بُعد زیباشناختی به ادب نگاه کنیم

  • فرهنگ غرب، آداب را کاهش داده است

  • آداب و اخلاق در سوره حجرات(آیه دوم)

  • ادب برخورد با پیامبر گرامی اسلام(ص)

    • حبط عمل با بی‌ادبی به پیامبر اکرم‌(ص)

    • عکس‌العمل پیامبر(ص) به بی‌ادبی دیگران

  • یک بی‌ادبی فرزند به پدر و مادر

  • عالی‌ترین نوع تقوا برای افراد مؤدب نسبت به پیامبر(ص) 

    • ادب امیرامؤمنین‌علی(ع) در برابر پیامبر(ص)

جلسه4: ضرورت رعایت ادب خصوصاً نسبت به اولیاءالله– آیه 2 و 3

  • سبک زندگی به ظاهر رفتارها اطلاق می‌شود

    • تأثیر متقابل ظاهر رفتار و باطن رفتار

  • اثر رفتار بر گرایش‌ها و شخصیت

  • تأثیر ادب بر شخصیت انسان

    • نمونه‌هایی از ادب پیامبراکرم‌(ص) و امیرالمؤمنین‌‌(ع)

  • لزوم رعایت ادب در برخورد شخصی

  • انتقاد به فرهنگ غرب در رعایت ادب

  • فواید رعایت آداب در زندگی

    • دوری از هواپرستی‌ از فوائد ادب

  • مواردی از رعایت ادب توسط اهل‌بیت‌(ع)

  • روضه بی‌ادبی به اباعبدالله(ع) در کربلا

جلسه 5: ادب؛ تجلی‌گاه و سرچشمۀ عقل –آیه 4

  • ضرورت و اهمیت ادب برای زندگی انسان

  • رابطه ادب و عقل

    • اهمیت ادب در روایات

    • زشتی کارت ساعت‌زنی

    • ادب کنترل‌کنندۀ انسان است

  • قیمت رعایت ادب

  • ادب نسبت به چه کسانی باید رعایت شود؟

  • نحوه برخورد با بی‌ادبی‌ها

  • پیامد‌های بی‌توجهی به معصیت و بی‌ادبی‌ها

  • روضه علی اکبر(ع)

جلسه6:ادب نسبت به بزرگان؛ محور توسعۀ ادب- آیه 4و5

  • دلیل توجه به فرهنگ و آداب بومی

  • لزوم رعایت فرهنگ قومی و رسوم خانوادگی

  • خوراک و پوشاک به اقتضای زمان، مکان و فرهنگ 

  • برخی از صفات ژنتیک ایرانی ها

  • سبک زندگی اسلامی و ایرانی

  • ضرورت احترام به بزرگان جامعه

  • اهمیت احترام و ادب به اولیاء‌ خدا

  • ادب به بزرگترها محور توسعه ادب

    • ستون خیمۀ ادب، ادب به بزرگترهاست

  • راه شناسایی و انتخاب همسر خوب

  • دو اصل کلیدی در خانواده:

    • تواضع مادر به پدر

    • محبت پدر به مادر

  • ادب حضرت عباس(ع)

جلسه7: سبک زندگی، افکار و عقاید و علایق ما را می‌سازد –آیه 6

  • تأثیر رفتار انسان بر افکار او

  • انسان براساس علاقه‌‌‌اش عمل می‌کند ولی همیشه این‌طور نیست

  • خیلی وقت‌ها عمل عقیده‌ساز است

  • آدم گنه‌کار بیشتر عملش را توجیه می‌کند

  • تأثیر رفتار انسان بر احساسات و علاقه‌های او

  • علاقه‌ای که در عمل متجلی شود، قوی‌تر می‌شود

    • ابراز علاقه، علاقه را شدیدتر می‌کند

    • تضعیف علاقه‌های بد با جلوگیری از بروز آن‌ها

    • اگر چیز بدی را دوست داشتی زیاد حرفش را نزن

    • در اثر ناراحتی زیاد جزع و فزع نکن 

    • اظهار درد، درد را تشدید می‌کند

  • سبک زندگی افکار و علایق ما را می‌سازد

  • تأثیر بدِ منفی‌بافی بر وجود خودمان

  • شان نزول آیه 7 سوره حجرات

  • تعریف فسق و فاسق

  • اولین فاسق عالم خلقت

  • نتیجۀ گوش کردن به حرف فاسق در ماجرای کربلا

  • روضه اباعبدالله(ع)

جلسه8: اهمیت زیبایی و محبوب بودن سبک زندگی –آیه 7

  • ویژگی‌های سبک زندگی خوب

    • مفید بودن و مضر نبودن

    • زیبایی و محبوبیت

  • اهمیت زیبایی در سبک زندگی با توجه به آیه 7 سوره حجرات

    • زندگی باید توأم با لذت بردن باشد

  • خدا ایمان را محبوب قرارد داده

  • مجالس روضه اهل‌بیت(ع) سرشار از زیبایی

  • خدا کفر و فسق و گناه را مورد نفرت قرار داده

  • عامل تعیین‌کننده برای زیبایی

  • حماسه اباعبدالله(ع) یکی از زیبایی‌های عالم

  • دین را از زاویۀ زیبایی ببینیم

جلسه9: افزایش محبت در اثر رعایت آداب– آیه 7

  • اثر سبک زندگی بر عمل و اندیشۀ ما

  • دستور اسلام در بارۀ اعلام محبت به یکدیگر

  • دو دستور کلیدی در روابط زن و شوهر

    • رعایت آداب برای افزایش محبت

  • خدا ایمان را در دلها محبوب و زیبا می‌کند

  • احترام به زیبایی

  • تقویت محبوبیت و زیبایی ایمان با رفتار

    • درک زیبایی دستورات خدا

  • وظیفۀ هنرمندان در نشان دادن زشتی‌ها و زیبایی‌ها

  • امکان افزایش محبوبیت ایمان با سبک زندگی

  • منتقل کردن محبت به اهل‌بیت(ع) وظیفه‌ است

  • روضه حضرت خدیجه(س)

جلسه10: مفاهیم دینی باید به زیبایی نشان داده شود- آیۀ 7و8

  • چیزهایی که خدا منفور قلب‌ها قرار داده

  • منفور بودن کفر و فسوق و عصیان

  • لزوم انتقال محبوبیت ایمان

    • فرزندانمان باید زیبایی ایمان و زشتی گناه را بچشند

  • پرهیز از علم‌زدگی در تعلیم دین

    • نباید دین را با تعابیرِ نازیبا، غیرجذّاب و خُشک علمی بیان کرد

  • بیان متفاوت و زیبای حضرت امیر(ع) از نماز

  • بیان‌های زیبای خدا در قرآن

  • جلوه‌های ناز در قرآن و رفتار اهل بیت‌(ع)

  • جریان تحمیل‌گری بر ولی

  • کمک خدا برای اطاعت از پیامبر اکرم(ص)

    • محبوبیت ایمان و نفرت از کفر و فسوق و عصیان

  • محبوبیت ایمان، فضل الهی

جلسه11: نگاه سبک زندگی اسلامی به موضوع نبرد بین مؤمنین آیۀ 9و10

  • تأثیر نگاه انسان به زندگی، در سبک زندگی

  • تفاوت نگاه اسلام با نگاه غرب در مورد حقوق انسان‌ها

    • نگاه غرب: لزوم رعایت حقوق شهروندان

    • نگاه اسلام: مردم برادران‌ و خواهران هم هستند

  • اهمیت دادن به همسایه در اسلام

  • نگاه اسلام به برادری

  • سه مرحله برای جامعه اسلامی

    • نبرد بین کافران و مومنان

    • نبرد مومنان و منافقان

    • برخورد پیامبر(ص) با یک منافق

    • نبرد مومنان و مومنان

  • روضه حضرت عباس(ع)

جلسه12: اهمیت «کنترل زبان» در سبک زندگی/موضوع تمسخر –آیه 11

  • زبان و لباس دو بخش مهم از سبک زندگی

  • اهمیت کنترل زبان در سبک زندگی

    • مهمتر بودن سبک حرف زدن نسبت به سایر بخش‌های سبک زندگی

    • نحوه حرف زدن هنگام غم، شادی و عصبانیت

    • زبان می‌تواند انسان را اسیر خودش کند

  • کنترل خروجی‌ها دل، مهمتر از کنترل ورودی‌ها

    •  اگر دل دل باشد هیچ وقت دیده دل را خراب نمی‌کند

    • در روایات آن‌قدر که از زبان شکایت شده از چشم شکایت نشده

    • جرم‌های زبان بیشتر از جرم‌های چشم

  •  کنترل دل مهمتر از کنترل چشم و گوش

    • مهمترین عامل برای کنترل دل کنترل زبان است

    • وابستگی دل به زبان

    • زبان مؤثرترین خروجی دل است

  • تمسخر و تحقیر کردن دیگران

    • مسخره کردن مقدسات 

    • حکم اعدام برای کسی که مقدسات را تمسخر کند 

    •  آثار تمسخر مقدسات

    • کم‌رنگ کردن حجاب با تمسخر

  • اهمیت دادن اسلام به حفظ شخصیت افراد

  • عذاب سریع برای کسانی که به اباعبدالله(ع) بی‌ادبی کردند

جلسه13: ضرورت برنامه‌ریزی برای کنترل زبان – آیۀ 11

  • لزوم برنامه‌ریزی برای کنترل زبان

  • اهمیت زبان در خانواده و تربیت

  • هیچ عضوی به اندازۀ زبان موجب عذاب انسان نمی‌شود

  • می‌شود از زبان بهترین بهره‌ها را بُرد

    • بهترین صدقه، صدقۀ زبان است

    • توانایی ویژۀ خانم‌ها در بکارگیری زبان

    • قدرت زبان در تربیت فرزندان

  • مذمت مسخره کرده

  • عذاب‌های الهی برای تمسخر

  • برخورد بزرگوارانۀ امام حسن(ع) با تمسخر دیگران

جلسه14: عزت؛ از انگیزه‌های تعیین سبک زندگی - آیۀ 12

  • عزت و آبرو؛ از انگیزه‌های تعیین سبک زندگی

  • تغییر ندادن رفتار برای کسب آبرو

    • پیش آدم‌های بد دنبال عزت نباشیم

    • به خاطر آبرو و عزت خود، از دین کم نگذاریم

  • به جای عیب‌جویی، دنبال حُسن‌های دیگران باشیم

  • مزمت اسم و لقبِ بد دادن

  • گمان بد نداشتن وتجسس نکردن از دیگران

  • تشبیه غیبت‌کننده به آدم‌خوار

  • غیبت؛ بدترین گناه

  • بدگویی از علی(ع) سال‌ها بعد از شهادت ایشان

جلسه15: موضوع غیبت و دلیل زشت بودن آن– آیۀ 12

  • اهمیت اطلاع داشتن از سبک زندگی‌ اسلامی

  • تعریف غیبت

  • برخی از آثار غیبت

  • ریشه‌های غیبت

  • ترک غیبت

  • نحوه برخورد با کسی که غیبت شما را کرده

  • عادت به غیبت

  • اگر پیش شما غیبت کسی را بکنند

    • دفاع از غیبت شونده

  • چرا غیبت بد است؟

  • حرام بودن غیبت یک مکتب تربیتی

جلسه16: تفاخر؛ از عوامل تعیین‌کنندۀ سبک زندگی اهل دنیا – آیۀ 13

  • تفاخر؛ از عوامل تعیین‌کننده در سبک زندگی

  • افتخار کردن، حدّ دارد

  • اسراف کردن از سرِ تفاخر

  • عوامل تعیین‌کنندۀ سبک زندگی اهل دنیا:

    • بازی

    • بیهودگی

    • زینت

    • تفاخر

    • تکاثر

  • تفاخر به امور دنیایی باید در نظر ما زشت باشد

    • اسلام 1400 سال پیش تفاخر به نژاد را نهی کرده

  • یک تمرین برای زیاد شدن تواضع

جلسه17(اولین شب قدر شب 19): شباهت شب قدر با روز قیامت

  • شباهت شب قدر با روز قیامت 

    • در شب قدر با توجه به گذشته، آینده را معین می‌کنند

  • شب قدر فرصتی برای تغییر اوضاع است

    • روز قیامت؛ یوم الحسره

  • ارزش خریدِ با دل

    • ارزش نیتِ کار خوب؛ حتی اگر نتوانیم انجام دهیم

    • خدا به دلِ بندۀ مؤمن نگاه می‌کند

  • شب قدر حسرت بخوریم:

    • که «ما می‌توانستیم بهتر بشویم»

    • که «چرا از ذکر خدا بیشتر لذت نمی‌بریم؟»

  • روش توبه کردن، با بیان یک آیۀ قرآن

  • در توبه کردن، دلِ ما باید بگیرد   

جلسه18(شب 20ماه رمضان): بحث رابطۀ با خدا در آیات پایانی سورۀ حجرات

  • کدام روش انتخاب همسر درست است؟

    • روش سنتیِ خودمان

    • روش مدرن که از غرب آمده

  • تناسب زوجین مهمتر از شناخت

  • مهمترین اصل ازدواج: آمادگی برای انعطاف‌پذیری

    • توصیۀ امام(ره) به زوج‌های جوان

  • رابطۀ با خدا؛ «رابطۀ اصلی»

  • بحث رابطۀ با خدا در آیات آخر سورۀ حجرات

  • تفاوت اسلام آوردن و ایمان آوردن

  • ایمان، چیزی فراتر از عشق و علاقه

  • ارزش بالایی که خدا برای ایمان قائل است

  • تواضع به خدا قبل از عشق به خدا

    • استحکام کلام خدا در قرآن، تکبّر ما را می‌شکند

جلسه19(شب 22 ماه رمضان): ایمان باید با قلب پذیرفته شود – آیه 14

  • «ایمان» زیباترین کلمۀ عالم

    • تبلیغ خدا برای زیبایی و محبوبیت ایمان

  • احساس‌های ابتداییِ قابل لمس و اکتسابی

    • ایمان یک احساس اکتسابی

    • باید برای کسب ایمان تلاش کرد

  • لذت و حلاوت ایمان

  • نقش ایمان در سختی‌ها و شادی‌ها

  • ایمان به محبتِ امام زمان(ع)

    • باور کنیم که امام زمان(ع) ما را دوست دارد

    • تلاش شیطان برای خراب کردن رابطۀ ما با امام زمان(ع)

  • ایمان به مهربانی خدا نسبت به بندگانش

  • ایمان باید با قلب پذیرفته شود

    • چرا برخی با کوچکترین شبهه‌ها بی‌ایمان می‌شوند؟

  • چه کنیم که ایمان وارد قلب ما شود؟

جلسه20: اهمیت اهل جهاد بودن و داشتن روحیۀ جهادی– آیۀ 15

  • اهمیتِ اهل جهاد بودن

  • رابطۀ ایمان و اهل جهاد بودن

  • بعضی‌ها روحیۀ جهادی ندارند

  • نقش مفهوم «جهاد» در سبک زندگی

  • شیرین و جذاب بودن حماسه

  • ضرر سیاسیونی که روحیۀ جهادی ندارند

  • نقش جهاد در ساختن دین و دنیا

    • اهل جهاد نبودن موجب ناامنی می‌شود

  • لااقل اهل جهاد را تخطئه نکنید!

  • اثر سازندۀ جهاد و حماسه بر روحیۀ جوانان

  • حماسی بودن حادثۀ کربلا

جلسه21: لزوم پذیرش کبریایی خدا و دوری از عُجب و غرور– آیه 16 و17 و 18

  • لزوم انس گرفتن با قرآن

    • سرگرم‌کننده‌‌ بودن قرآن

    • شناخت خدا از راه شنیدن کلام او

    • درک شخصیت خدا با خواندن قرآن!

    • به جذابیت قرآن واقعاً فکر کنید

  • شک نکردن علاوت ورود ایمان به قلب

    • منشأ شکّ و تردید

  • تقدم جهاد با مال بر جهاد با جان در قرآن

  • عُجب و غرور؛ مهمترین عامل فساد مذهبی‌ها

  • خوب‌ها به خدا بدهکارتر هستند!

  • تعریف کردن خدا از خودش

    • خدا خودپسندانه و متکبّرانه سخن می‌گوید

    • تکبّر برای خدا زیباست

    • سختیّ پذیرش تکبّر خدا برای آدم متکبّر

  • لزوم پذیرش کبریایی خدا

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۳
مجید شهشهانی

گفتگوی زنده تلویزیونی حجت الاسلام پناهیان با موضوع سبک زندگی

به گزارش بیان معنوی، حجت الاسلام علیرضا پناهیان فردا (چهارشنبه) در گفتگو زنده تلویزیونی با موضوع "سبک زندگی" حضور خواهد یافت. این گفتگو در برنامه "یاد خدا" از شبکه قرآن فردا (چهارشنبه 23 مرداد) از ساعت 19 تا 20 به طور زنده پخش خواهد شد.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۲
بیان معنوی

سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات- 14

آیه11و12/ غیبت کردن به اندازۀ آدم‌خواری زشت است/ غیبت‌کننده اگر توبه کند، آخرین کسی است که وارد بهشت خواهد شد/ تنها ولیّ خدا که سال‌ها پس از شهادت، از او بدگویی می‌کردند

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان و در طول برگزاری نمایشگاه قرآن، حدود ساعت 22:30 در مصلی بزرگ امام خمینی(ره)، با موضوع «سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات» سخنرانی می‌کند. علاقمندان می‌توانند می‌‌توانند این سخنرانی را هر روز ساعت 13:30 بر روی موج اف ام ردیف 100 مگا هرتز از رادیو قرآن بشنوند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در چهاردهمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

عزت و آبرو یکی از انگیزه‌های تعیین سبک زندگی است/ نباید برای کسب آبرو پیش دیگران، رفتار خود را تغییر دهیم

  • عزت و آبرو یکی از انگیزه‌های تعیین سبک زندگی برای ماست، ما باید سبک زندگی خود را عزتمندانه انتخاب کنیم ولی مراقب باشیم که اسیر عزت‌طلبی و آبروطلبی پیش دیگران نشویم. انسان باید عزت و آبروی خودش را حفظ کند ولی به خاطر اینکه پیش دیگران آبروی بیشتری کسب کند، نباید رفتار خودش را تغییر دهد.
  • یکی از دلایل انتخاب  سبک زندگی در جزئیات مختلف، عزت و آبرویی است که می‌خواهیم پیش دیگران داشته باشیم لذا باید مواظب چند مسأله باشیم:
  • اولاً اگر زیاد دنبال عزت و آبرو پیش دیگران باشیم، آسیب‌هایی دارد. مثلاً اینکه ما را متظاهر و ریاکار بار می‌آورد و ما را وادار به دروغ گفتن می‌کند. حتی می‌تواند باعث شود که دیگران را مسخره کنیم.
  • ثانیاً اگر دنبال عزت و آبرو هستیم، پیش آدم‌های بد دنبال عزت و آبرو نباشیم این خودش بیچارگی‌های زیادی به دنبال خواهد داشت و این یک میل شیطانی است که انسان وقتی آدم لامذهبی می‌بیند دوست دارد عزت و آبروی خودش را پیش او حفظ کند ولی زیاد دنبال کسب آبرو پیش آدم‌های مذهبی نیست. چون افراد مذهبی دیگران را مسخره نمی‌کنند ولی غیرمذهبی‌ها دیگران را مسخره می‌کنند لذا آدم برای اینکه از مسخره شدن توسط غیرمذهبی‌ها نجات پیدا کند دوست دارد پیش آنها عزت و آبرو پیدا کند.

به خاطر حفظ آبرو و عزت خود، از دین کم نگذاریم

  • ثالثاً اگر خواستیم عزت و آبروی خود را حفظ کنیم، نیت‌مان این باشد که خدا دستور داده است عزت خود را حفظ کنیم و در محدودۀ دستورهای الهی عزت و آبروی خود را حفظ کنیم. مثلاً اگر در جمع غیرمذهبی‌ها هستیم، نگوییم: «اگر الان من بلند شوم و نماز اول وقت بخوانم آبرویم می‌رود!» مراقب باشیم که هیچ وقت به خاطر آبرو و عزت خودمان از دین کم نگذاریم. اگر کسی به خاطر آبرو و عزت خودش از دین کم بگذارد، خدا آبرو و عزت او را از بین می‌برد.

بعضی‌ها که توانایی اثبات خود را ندارند، با تخریب دیگران می‌خواهند آبرویی به دست آورند

  • بعضی‌ها به خاطر عزت خودشان، سعی می‌کنند دیگران را خراب کنند. اینها خیلی دوست دارند نزد دیگران آبرویی به دست بیاورند ولی چون نمی‌توانند اعتبار و آبرویی کسب کنند، سعی می‌کنند به اعتبار و آبروی دیگران لطمه بزنند. این مسأله همه‌جا وجود دارد. در عالم سیاست هم همین‌طور است. وقتی به روزنامه‌ها، سخنان احزاب و کاندیداها نگاه می‌کنیم می‌بینیم که همین‌ مسأله وجود دارد.
  • بعضی‌ها خودشان توانایی‌ها، ایده‌ها و عُرضه‌هایی دارند و می‌توانند عُرضۀ خود را نشان دهند و خودشان را به دیگران ثابت کنند. ولی بعضی‌ها که نمی‌توانند خودشان را ثابت کنند رقبای خود را خراب می‌کنند. بعضی‌ها روحیه‌ای دارند که انگار مجبور هستند خانۀ خود را بر خرابه‌های دیگران سوار کنند. مثلاً به یک مدیر کل می‌گویند: گزارش کار بده! می‌گوید: شما که نمی‌دانید وقتی من پُست را تحویل گرفتم اینجا چه وضعیت خرابی داشته و چگونه بوده است! یعنی به جای اینکه هنر خودش را نشان دهد دیگران را تخریب می‌کند.

به جای عیب‌جویی، دنبال حُسن‌های دیگران باشیم

  • خداوند در سورۀ حجرات می‌فرماید: دیگران را مسخره نکنید، چه بسا آنها از شما بهتر باشند «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ»(حجرات/11) و این‌قدر از همدیگر عیب‌جویی نکنید«وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» یعنی در میان خودتان مدام دنبال عیب‌های همدیگر نروید. چقدر خوب است که انسان دنبال حُسن‌های دیگران باشد. حتی اگر عیب کسی الان در ذهن ما آمده است و از عیب او ناراحت هستیم ولی علی‌‌رغم میل خودمان رفتار کنیم و از حُسن او سخن بگوییم.
  • انسان اگر عیب‌جویی نکند خیلی می‌تواند بر روی دیگران تأثیرگذار باشد. حتی در بین آدم‌های عیب‌ناک هم اگر عیب‌جویی نکنیم می‌توانیم دل آنها را ببریم.

دیگران را با اسم و لقبی که دوست ندارند، صدایشان نزنید

  • خداوند در ادامه می‌فرماید: با لقب‌های بد همدیگر را صدا نزنید.«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» و بعد می‌فرماید: «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» یعنی این خیلی بد است که بر روی افراد بعد از اینکه ایمان آوردند، عناوین و القاب بد بگذارید و عنوان زشتی که مربوط به دورۀ قبل از اسلام او بوده به او نسبت دهید. چون در صدر اسلام وقتی کسی از دیگری ناراحت بود یا از او بدش می‌آمد، او را با اسامی و القاب بدی که قبل از اسلام به آن مشهور بود، صدا می‌زد.
  • این آیه وقتی نازل شد که برخی از زنان مسلمان از یک زن تازه مسلمان بدشان آمده بود و وقتی می‌خواستند او را مسخره کنند با طعنه به او خطاب کردند: «ای دختر یهودی!» این آیه می‌فرماید که دیگران را مسخره نکنید و اسمی بر روی او نگذارید که او دوست ندارد. (فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی صَفِیَّةَ بِنْتِ حُیَیِّ بْنِ أَخْطَبَ، وَ ... کَانَتَا تُؤْذِیَانِهَا وَ تَشْتِمَانِهَا وَ تَقُولَانِ لَهَا یَا بِنْتَ الْیَهُودِیَّةِ، فَشَکَتْ ذَلِکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص...؛ تفسیر قمی/ج2/ص321)

آیه 12/ دربارۀ دیگران نه گمان بد بزنید و نه تجسس کنید/ گویا اسلام بیشتر طرفدار گنهکاران است تا مؤمنین!

  • خداوند در آیۀ بعدی می‌فرماید: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنّ‏ِ إِنَّ بَعْضَ الظَّنّ‏ِ إِثْمٌ»(حجرات/12) ای مؤمنین، از بسیاری از گمانه‌زنی‌ها دربارۀ دیگران بپرهیزید، زیرا بعضی از گمانه‌ها گناه هستند. چرا خودتان را عادت می‌دهید، با گمانه‌زنی دربارۀ دیگران قضاوت کنید و در مورد آنها سخن بگویید؟!
  • در اینجا بعضی‌ها ممکن است بگویند: ما نمی‌خواهیم گمان بزنیم، بلکه می‌خواهیم ببینیم واقعیت چه بوده، لذا در مورد او بررسی و تجسس می‌کنیم تا ببینیم واقعیت چه بوده است!! لذا خداوند در ادامه می‌فرماید: «وَ لَا تجََسَّسُواْ» یعنی در مورد دیگران تجسس هم نکنید.
  • وقتی در این آیات دقت می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که گویا اسلام بیشتر طرفدار گنهکاران است تا مؤمنین! چون نه اجازه می‌دهد که در مورد گنهکاران گمانه‌زنی کنیم و نه اجازه می‌دهد تجسس کنیم. لذا سفارش شده است که اگر دیدید کسی گناهی انجام داد، فردای آن روز نباید به چشم یک گنهکار به او نگاه کنید بلکه باید پیش خود بگویید، حتماً او همان دیشب توبه کرده است.

خداوند برای نشان دادن زشتی غیبت، آن را به خوردن گوشت مرده تشبیه می‌فرماید/ آدم‌خواری در همۀ دنیا قبیح شمرده می‌شود

  • خداوند در ادامه می‌فرماید: «وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیحُِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ» و غیبت همدیگر را نکنید، آیا شما دوست دارید گوشت برادر مردۀ خود را بخورید؟! آیا از این کار بدتان نمی‌آید؟!
  • در اینجا خداوند برای نشان دادن زشتی غیبت، آن را به خوردن گوشت مرده تشبیه می‌فرماید. در قرآن کریم به ندرت اتفاق می‌افتد خداوند این‌طوری انسان را از گناه نهی کند. در واقع خداوند با این تشبیه، شدت زشتی و پلیدی غیبت کردن را به ما نشان می‌دهد. اینکه کسی گوشت انسان دیگری را بخورد معمولاً به او می‌گویند «آدم‌خوار» و لذا خداوند در این آیه می‌فرماید: «مگر شما آدم‌خوارهستید؟!»
  • آدم‌خوار بودن آن‌قدر قبیح است که در همۀ جهان به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده است که این عملِ بسیار زشتی است.
  • چندی پیش تصاویر یکی از تروریست‌های سوریه منتشر شد که درحال خوردن قلب یکی از کشته‌‌شدگان مظلوم سوریه‌ای بود. بعداً آقای «پوتین» خطاب به آمریکایی‌ها گفت: شما دارید در سوریه به تروریست‌هایی کمک می‌کنید که آدم‌خوار هستند! آقای پوتین با این سخن، دول غربی آمریکا و اروپا را سرزنش و منکوب می‌کند که چرا به آدم‌خوارها کمک می‌کنید.
  • اصحاب پیامبر اکرم(ص) دربارۀ سیرۀ حضرت نقل کرده‌اند که: وقتی رسول خدا(ص) در بین ما می‌نشستند، اگر ما از دنیا سخن می‌گفتیم حضرت با ما همراهی می‌کردند و از دنیا سخن می‌گفتند. اگر ما از خوراکی‌ها سخن می‌گفتیم حضرت نیز از خوراکی‌ها می‌گفتند اگر از قیامت سخن می‌گفتیم حضرت نیز از قیامت سخن می‌گفتند. یعنی انعطاف‌پذیر بودند و کاملاً با ما همراهی می‌کردند. اما اگر غیبت می‌کردیم ناراحت می‌شدند و جلوی ما را می‌گرفتند.
  • در مورد حضرت امام(ره) نیز نقل شده است که فرزندان خودشان را جمع می‌کردند و برخی از گناهان بزرگ را نام می‌بردند و از آنها می‌پرسیدند آیا گناهانی مانند زنا و ... بد است؟ فرزندان پاسخ می‌دادند بله همۀ اینها بد است. بعد می‌فرمود: غیبت از همۀ اینها بدتر است.

شأن نزول آیه/پیامبر(ص) به دو نفر از اصحاب فرمود: شما گوشت سلمان و اسامه را خوردید!

  • شأن نزول آیۀ کریمۀ فوق (دربارۀ غیبت) این است که دو نفر از اصحاب رسول خدا(ص) که ظاهراً در حال انجام وظیفه یا مأموریت خود بودند، به سلمان فارسی گفتند ما گرسنه هستیم، برو و از خزانه‌دار پیامبر(ص) چیزی بگیر و بیاور تا ما بخوریم. سلمان هم پیش خزانه‌دار یا مسئول تدارکات مسلمین (اسامه بن زید) رفت و گفت چیزی داری که برای آنها ببرم؟ اسامه گفت چیزی ندارم. سلمان هم دست خالی برگشت و گفت چیزی برای خوردن نبود. وقتی سلمان از نزد آن دو نفر برگشت آن دو شروع کردند به غیبت کردن و در مورد اسامه گفتند که آدم بخیلی است و در مورد سلمان گفتند: سلمان را اگر بر سر یک چاه پُرآب بفرستیم، چاه خشک خواهد شد!
  • آن دو نفر برای کاری نزد پیامبر(ص) رفتند. حضرت به آنها فرمود: آثار گوشت خوردن را در دهان شما می‌بینم. آنها گفتند: ما اصلاً امروز گوشت نخوردیم. حضرت فرمود: چرا! گوشت سلمان و اسامه را خوردید. (فِی قَوْلِهِ تَعَالَى‏ وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً نَزَلَ فِی رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص اغْتَابَا رَفِیقَهُمَا وَ هُوَ سَلْمَانُ‏ بَعَثَاهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص لِیَأْتِیَ لَهُمَا بِطَعَامٍ فَبَعَثَهُ إِلَى أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ وَ کَانَ خَازِنَ رَسُولِ اللَّهِ ص...؛ مستدرک الوسایل/ج9/ص123)‏

غیبت‌کننده اگر توبه کند، آخرین کسی است که وارد بهشت خواهد شد

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند متعال به حضرت موسی(ع) وحی فرمود: غیبت‌کننده اگر توبه کند، آخرین کسی است که وارد بهشت خواهد شد. و اگر توبه نکند اولین کسی است که وارد جهنم می‌شود؛ أَوْحَى‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى‏ مُوسَى‏ بْنِ‏ عِمْرَانَ‏ ع الْمُغْتَابُ هُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِنْ تَابَ وَ إِنْ لَمْ یَتُبْ فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ» (مصباح الشریعه/ص205)
  • متاسفانه بعضی‌ها وقتی می‌خواهند از کسی غیبت کنند اول با استفاده از مسائل شرعی بهانه‌هایی می‌آورند و او را «جایزالغیبه» می‌کنند و بعد با خیال راحت از او غیب می‌کنند!! گاهی برخی از آدم‌های مذهبی که می‌دانند غیبت کردن خیلی قبیح است، بهانه‌هایی می‌تراشند و به نوعی غیبت را برای خود مجاز می‌کنند و وقتی می‌خواهند بهانه‌تراشی کنند ممکن است چنان نسبت به آن بندۀ خدا سخن بگویند که دیگر هیچ خوبی‌ای برای او باقی نگذارند. 

علی(ع) تنها ولیّ خدا بود که سال‌ها بعد از شهادت از ایشان بدگویی می‌کردند

  • امیرالمؤمنین(ع) تنها ولیّ خدا بود که سال‌ها بر منابر علیه او حرف زدند، مسخره کردند، به او دروغ بستند و از او بدگویی کردند. امام حسن(ع) را به شهادت رساندند و بدنش را تیرباران کردند ولی بعد از شهادت علیه او بدگویی نکردند. امام حسین(ع) را قطعه قطعه کردند اما بعد از شهادتش علیه او چیزی نگفتند.
  • امیرالمؤمنین(ع) چقدر بغض و کینه در دل منافقان ایجاد کرده بود که تا سالیان طولانی بعد از شهادتش دست از بدگویی پشت سر او برنداشتند. علی(ع) هرچقدر دل دوستانش را برده بود، در مقابلش، بغض در دل دشمنانش ایجاد کرده بود و این بغض در طول تاریخ بی‌نظیر است. ما با چقدر دوست داشتن علی(ع) می‌توانیم آن بغض‌ها و کینه‌ها را جبران کنیم....

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۶
مجید شهشهانی

سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات- 13

هیچ عضوی از بدن به اندازۀ زبان موجب عذاب انسان نمی‌شود/بهترین صدقه، صدقۀ زبان است/ قدرت زبان مثبت مادرها بیشتر از پدرها

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان و در طول برگزاری نمایشگاه قرآن، حدود ساعت 22:30 در مصلی بزرگ امام خمینی(ره)، با موضوع «سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات» سخنرانی می‌کند. علاقمندان می‌توانند می‌‌توانند این سخنرانی را هر روز ساعت 13:30 بر روی موج اف ام ردیف 100 مگا هرتز از رادیو قرآن بشنوند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سیزدهمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

اگر زبان را رها کنیم، خود به خود خوب نخواهد شد

  • زبان در وجود انسان جایگاهی دارد که هم می‌تواند بافضیلت‌ترین ثواب‌ها را برای انسان به ارمغان بیاورد و هم بالاترین عذاب‌ها را. لذا در بین همۀ رفتارهای انسان شاید مهمترین رفتار، مربوط به نحوۀ به کارگیری زبان باشد.
  • اگر کسی برای زبان خودش برنامه‌ریزی نکند علی‌القاعده خوش‌زبان نخواهد شد و بدزبانی خواهد کرد. کسی که زبان خود را کنترل نکند و برای زبان خود محدودیت‌های خاصی قائل نشود، یا تبدیل به آدمی خواهد شد که دیگران را مسخره می‌کند، یا با زبانش نیش خواهد زد، یا مدام دیگران را سرزنش خواهد کرد، و یا غیبت دیگران را خواهد کرد.
  • اگر زبان را رها کنیم، خود به خود خوب نخواهد شد. باید برای زبان خودمان برنامه‌داشته باشیم و به شدت کنترلش کنیم. شاید شنیده باشید که در گذشته بعضی‌‌ها بودند که سنگ‌ریزه‌ای زیر زبان خود می‌گذاشتند تا زبانشان را راحت‌تر کنترل کنند و موقع حرف زدن با مراقبت بیشتر و حساب‌شده‌تر سخن بگویند.

هیچ عضوی از بدن به اندازۀ زبان موجب عذاب انسان نمی‌شود

  • بعضی‌ها گناهان بزرگ و مهلک را گناهانی غیر از گناهان مربوط به زبان می‌دانند ولی بر اساس روایات، مهمترین عضو گنهکار بدن انسان زبان است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «اکثر خطاهای انسان از زبان اوست؛ إِنَّ أَکْثَرَ خَطَایَا ابْنِ آدَمَ مِنْ لِسَانِه‏» (ارشاد القلوب/ج1/ص103)
  • در روز قیامت هیچ عضوی از اعضای بدن انسان به اندازۀ زبان موجب عذاب او نمی‌شود. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «آیا جز این است که مردم به خاطر آنچه با زبان خود به دست می‌آورند به جهنم می‌افتند؟! وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم‏»(تحف العقول/ص56) و در روایت دیگری می‌فرمایند: «خداوند زبان را چنان عذاب مى‏کند که هیچ یک از جوارح دیگر انسان را مانند آن عذاب نخواهد کرد؛ یُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ‏ لَا یُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ»(کافی/ج2/ص115)

اعضای بدن به «زبان» می‌گویند: اگر تو ما را رها کنی، حال ما خوب است/درخواست اعضای بدن از زبان: تورا به خدا کاری به ما نداشته باش!

  • امام زین‌العابدین(ع) می‌فرماید: هر روز صبح زبان انسان از اعضای دیگر بدن احول‌پرسی می‌کند و می‌گوید حال‌تان چطور است؟ اعضای بدن می‌گویند: اگر تو بگذاری حال ما خوب است! از خدا بترس و کاری به ما نداشته‌ باش! و او را سوگند می‌دهند و می‌گویند: ما به واسطۀ تو پاداش می‌گیریم و به واسطۀ تو عذاب می‌بینیم. (إنّ لِسانَ ابنِ آدمَ یُشرِفُ کُلَّ یَومٍ على جَوارِحِهِ فیقولُ کیفَ أصبَحتُم؟ فیقولونَ: بخَیرٍ إن تَرَکتَنا، و یقولونَ: اللّه َاللّهَ فینا و یُناشِدونَهُ و یَقولونَ إنّما نُثابُ بکَ و نُعاقَبُ بکَ؛ خصال شیخ صدوق/ج1/ص6)

اگر در چیزی «نحوست» باشد، آن چیز زبان است

  • اسلام به چیزی به نام نحوست و شوم بودن معتقد نیست(تفسیرالمیزان/19/114) ولی رسول خدا می‌فرماید: اگر در چیزی نحوست باشد، آن چیز زبان است.(إِنْ کَانَ فِی شَیْ‏ءٍ شُؤْمٌ فَفِی اللِّسَان؛ کافی/2/116‏) یعنی زبان می‌تواند شوم باشد و موجب زحمت و سختی شود. بعضی‌ها زبانشان نحس است و نحسی آثار محتلفی دارد، از آثار مستقیم بدزبانی گرفته که ممکن باعث کشته شدن شود، تا اثر غیر مستقیم و اثر روانی منفی زبان در یک محیط که ممکن است اوضاع را برگرداند. گاهی اوقات همه چیز خوب پیش می‌رود، ولی یک نفر بدزبان در این میان می‌گوید: «نه! من می‌دانم درست نمی‌شود!» و در اثر همین حرف، همه چیز خراب می‌شود.

بهترین صدقه، صدقۀ زبان است

  • در کنار خطراتی که زبان دارد خوب است به جنبۀ مثبت زبان هم توجه کنیم و آن کارهای خوب زیادی است که انسان می‌تواند با زبانش انجام دهد. رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: بهترین صدقه، صدقۀ زبان است؛ إِنَ‏ أَفْضَلَ‏ الصَّدَقَةِ صَدَقَةُ اللِّسَان»(مستدرک الوسایل/ج12/ص147) اگر با زبان خودتان به کسی محبت کنید، خودش صدقه است. گاهی اوقات همین‌که احوال کسی را بپرسیم و با کلمات خوبی که به زبان می‌آوریم یک انرژی مثبتی به او بدهیم خودش صدقه است و شاید ثوابش بیشتر از این باشد که مقداری پول صدقه بدهیم.
  • انسان با زبان خودش می‌تواند آبروی یک مؤمن را حفظ کند. چه خدمت‌هایی که می‌توان زبان انجام داد و چه دلگرمی‌هایی که می‌توان به آدم‌ها داد! حتی گاهی بیمار بستری در حال مرگ را می‌شود با زبان احیاء کرد. اطباء گاهی اوقات با زبان خودشان بیشتر از نسخه و دارو، بیماران را مداوا می‌کنند.

توانایی خاص خانم‌ها در به کارگیری زبان/ قدرت زبان مثبت مادرها بیشتر از پدرها

  • خانم‌ها در به کارگیری زبان توانایی خاصی دارند که می‌توانند از این قدرت به خوبی استفاده کنند. مادرها در به کارگیری زبان مثبت و شیرین قدرتی دارند که خدا این قدرت را به پدرها نداده است. وقتی در خانواده‌ای بین زن و شوهر دعوا می‌شود، حتی اگر تقصیر با مرد باشد، غالباً خانم راحت‌تر می‌تواند با زبان مثبت خود دعوا را خاتمه دهد. خداوند در به کارگیری زبان چنان قدرتی به خانم‌ها داده است که زبان خانم‌ها چه بسا بتواند آتش جهنم را هم خاموش کند، چه رسد به آتش‌های دنیا!

قدرت زبان در تربیت فرزندان نیز فوق‌العاده است

  • قدرت زبان در تربیت فرزندان هم فوق‌العاده است. کافی است مادر خانواده با خوش‌زبانی به فرزندان خودش بگوید چه چیزهایی را دوست دارد. مثلاً بگوید: «من چقدر دوست دارم نام امیرالمؤمنین(ع) را بشنوم». این نوع رفتار و خوش‌زبانی مادر برای فرزند خانواده از هزارتا کلاس اخلاق و اصول عقاید مؤثرتر خواهد بود.
  • از زبان بهترین بهره‌ها را می‌شود بُرد. البته زبان‌بازی و زبان ریختن به معنای بد کلمه طبیعتاً بد است ولی انسان می‌تواند با زبانش کارهای خوب انجام دهد؛ یکی از این کارهای خوب ابراز محبت است. همان‌طور که می‌دانید تعریف کردن از دیگران جلوی خودشان خوب نیست ولی طبق روایات اگر به کسی علاقه داشتید خوب است به او بگویید.
  • هر کسی روز قیامت کفه ترازویش سبک بود باید بداند که فقط با استفادۀ درست از زبان خودش می‌توانست کفۀ ترازوی خود را از ثواب سنگین کند ولی این بهره را از زبان خود نبرده است.

بعضی‌ها زبانشان حق است

  • بعضی‌ها واقعاً زبانشان حق است و خداوند حق را بر زبانشان جاری می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «به گمان‌های مؤمنین اهمیت بدهید، چرا که خداوند حق را بر زبان مؤمن جاری می‌کند؛ اتَّقُوا ظُنُونَ‏ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَجْرَى الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ»(غررالحکم/ص152/حدیث31)
  • بعضی‌ها آن‌قدر آدم‌های مثبت، نورانی، خوش‌نیت و صاحب نفَسی هستند که وقتی در مورد یک کاری، مثبت سخن می‌گویند و دعا می‌کنند خود به خود آن کار به سمت درستی پیش می‌رود.

عذاب‌ الهی برای کسی که دیگران را مسخره کند بسیار سنگین است

  • عذاب‌های الهی برای کسانی که دیگران را مسخره و استهزاء می‌کنند بسیار سنگین است. رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «خداوند متعال، مؤمن را از عظمت جلال و قدرت خودش خلق کرده است، هر کسی به مؤمن طعنه بزند، به خدا طعنه زده است؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ‏ الْمُؤْمِنَ‏ مِنْ عَظَمَةِ جَلَالِهِ‏ وَ قُدْرَتِهِ‏، فَمَنْ طَعَنَ عَلَیْهِ، أَوْ رَدَّ عَلَیْهِ قَوْلَهُ، فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» (امالی شیخ طوسی/ص306)
  • امام صادق(ع) در مورد کسانی که دیگران را مسخره می‌کنند، می‌فرماید: نمی‌توان مسخره کنندۀ مردم را به عنوان یک دوست مطمئن و صادق انتخاب کرد.  (لَا یَطْمَعَنَّ ... الْمُسْتَهْزِئُ بِالنَّاسِ فِی‏ صِدْقِ‏ الْمَوَدَّةِ؛ خصال شیخ صدوق/ج2/ص434) برای دوستی و رفاقت نمی‌توان به کسی که دیگران را مسخره می‌کند اطمینان کرد، و چنین آدمی دوست خوبی برای انسان نخواهد شد.

امام حسن(ع) بیش از دیگر ائمۀ(ع) از زبان دوستان خود آزار دید/ شبه زیارت نامه امام حسن(ع) در پاسخ به لعن و ناسزای مرد شامی

  • امام حسن(ع) بیش از سایر ائمۀ هدی(ع) از ناحیۀ دوستان خود مورد سرزنش قرار گرفت و از زبان آنها آزار دید. یعنی حتی آدم‌های خوب درجۀ بالا که اطراف امام حسن(ع) بودند با زبان خودشان، حضرت را آزار دادند. ولی امام حسن(ع) با سخنان بد یا ناسزاهای دیگران با کمال بزرگواری برخورد می‌کرد. بعضی‌ها می‌آمدند و به حضرت ناسزاهایی می‌گفتند ولی امام حسن(ع) به قدری خوب با آنها برخورد می‌کرد که از سخنان زشت خودشان پشیمان می‌شدند.
  • یک روز امام حسن(ع) راکب بودند و داشتند عبور می‌کردند، مردی که اهل شام بود حضرت را دید و وقتی ایشان را شناخت شروع کرد به ناسزا گفتن و لعنت کردن. (همان‌طور که می‌دانید اهل شام در جنگ صفین با امیرالمؤمنین(ع) جنگیده بودند و در آنجا تبلیغات زیادی علیه علی(ع) شده بود.) 
  • امام حسن(ع) به آن مرد چیزی نگفت، وقتی لعن گفتن او تمام شد، امام حسن(ع) به او سلام کرد و لبخند زد و فرمود: فکر کنم شما غریب هستی، شاید هم اشتباه گرفته‌ای یا سوء تفاهمی پیش آمده است، اگر می‌خواهی از خستگی در بیایی من حاضرم به تو کمک کنم، و اگر از ما چیزی بخواهی به تو خواهیم داد، اگر گرسنه هستی ما شما را سیر می‌کنیم و غذا می‌دهیم، اگر حاجتی داری ما حاجت تو را برآورده می‌کنیم، اگر در این شهر جایی نداری ما از تو پذیرایی می‌کنیم ... در واقع امام حسن(ع) به کسی که ایشان را لعن کرده بود، سخنانی گفت که شبیه یک زیارت‌نامه بود. چه کسی می‌تواند بایستد و به کسی که به او ناسزا گفته این‌همه سخنان مثبت بگوید؟!
  • وقتی آن مرد شامی کلام حضرت را شنید، گریه کرد و گفت من شهادت می‌دهم تو خلیفۀ خدا در زمین هستی، خدا می‌داند رسالت خود را کجا قرار دهد، تاکنون تو و پدرت بدترین مردم در نزد من بودید ولی الان عزیزترین مردم در نزد من هستید. (وَ مِنْ حِلْمِه ع،‏ ما رَوَى الْمُبَرَّدُ وَ ابْنُ عَائِشَة أنَّ شَامِیّاً رَآهُ رَاکِباً فَجَعَلَ یَلْعَنُهُ وَ الْحَسَنُ لَا یُرَدُّ فَلَمَّا فَرَغَ‏ أَقْبَلَ‏ الْحَسَنُ‏ عَلَیْهِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ ضَحِکَ وَ قَالَ أَیُّهَا الشَّیْخُ أَظُنُّکَ غَرِیباً وَ لَعَلَّکَ شُبِّهْتَ فَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاکَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَیْنَاکَ وَ لَوْ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاکَ وَ لَوْ اسْتَحْمَلْتَنَا حَمَّلْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ عُرْیَاناً کَسَوْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَیْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ طَرِیداً آوَیْنَاکَ وَ إِنْ کَانَ لَکَ حَاجَةٌ قَضَیْنَاهَا لَکَ فَلَوْ حَرَّکْتَ رَحْلَکَ إِلَیْنَا وَ کُنْتَ ضَیْفَنَا إِلَى وَقْتِ ارْتِحَالِکَ کَانَ أَعْوَدَ عَلَیْکَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِیضاً وَ مَالًا کَبِیراً، فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ کَلَامَهُ بَکَى ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاتِهِ، وَ کُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوکَ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ الْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَیْهِ وَ کَانَ ضَیْفَهُ إِلَى أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِم‏؛ مناقب آل ابیطالب/ج4/ص19)‏

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

منتشر شده در: اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۵
مجید شهشهانی

نگاه تربیتی قرآن در تفسیر سوره حجرات- 12

آیه11/ خروجی‌های دل، مهمتر از ورودی‌های دل است/ تأثیر زبان بر دل خیلی بیشتر از چشم است/ کنترل زبان مهمترین عامل برای کنترل دل است

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان و در طول برگزاری نمایشگاه قرآن، حدود ساعت 22:30 در مصلی بزرگ امام خمینی(ره)، با موضوع «سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات» سخنرانی می‌کند. علاقمندان می‌توانند می‌‌توانند این سخنرانی را هر روز ساعت 13:30 بر روی موج اف ام ردیف 100 مگا هرتز از رادیو قرآن بشنوند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در دوازدهمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

نحوۀ حرف زدن و به کارگیری زبان از سایر بخش‌های سبک زندگی مهمتر است

  • یکی از بخش‌های مهم سبک زندگی، سبک سخن گفتن است. نحوۀ حرف زدن، هنگام غم و شادی، هنگام جدّی بودن، هنگام صمیمی بودن و اوقات دیگر، جزء سبک زندگی است. مثلاً اینکه زنان طایفه‌ای در جنوب یا غرب کشور وقتی عزادار می‌شوند به شیوۀ خاصی مویه می‌کنند و یا مردان طایفه‌ای دیگر وقتی عصبانی می‌شوند کلمات خاصی را بر زبان جاری می‌کنند. همۀ اینها جزء سبک زندگی ما به حساب می‌آید.
  • اگر بخواهیم دو تا از بخش‌های عمدۀ سبک زندگی را نام ببریم باید بگوییم: 1- نحوۀ به کار گیری زبان و 2- نحوۀ لباس پوشیدن. می‌توان گفت نحوۀ حرف زدن و به کارگیری زبان از همۀ بخش‌های سبک زندگی مهمتر است.

عادت‌‌های گفتاری می‌تواند انسان را اسیر خودش کند/ زبانی که به ناسزا عادت کند، کنترلش خیلی سخت است

  • ما هر لحظه نمی‌توانیم هر کلمه‌ای را بر زبان جاری کنیم، مثلاً خانواده‌ای که عادت نکرده‌اند به همدیگر بگویند: «عزیزم» به این سادگی نمی‌توانند زبان خود را برگردانند و این کلمۀ ساده را بر زبان جاری کنند. شوهری که تا به حال به خانم خودش نگفته است «دوستت دارم» برایش خیلی سخت است که بخواهد این عبارت را بر زبانش جاری کند.
  • زبان و عادت‌های گفتاری می‌تواند انسان را اسیر خودش کند. مثلاً زبانی که به ناسزا گفتن عادت کرده است کنترل کردنش خیلی دشوار است. این عادت آن‌قدر در روح انسان نفوذ می‌کند و یک سبک می‌شود که تغییر دادنش بسیار سخت است. لذا وقتی عصبانی می‌شود اگر هم بتواند خودش را کنترل کند و فحش ندهد، همان کلمۀ فحش را در دلش تکرار می‌کند!

خروجی‌های دل، مهمتر از ورودی‌های دل است/ زبان که خروجی دل است از چشم و گوش که ورودی دل هستند بر سلامت دل مؤثرتر است 

  • «ز دست دیده و دل هر دو فریاد/ که هر چه دیده بیند دل کند یاد» در اینجا وقتی باباطاهر به «چشم» اشاره می‌کند در واقع دارد به ورودی‌های دل اشاره می‌کند و می‌گوید اگر ورودی دل را کنترل کنم، دل خود را کنترل کرده‌ام. در حالی که خروجی‌های دل، مهمتر از ورودی‌های دل است و زبان که خروجی دل است در سالم نگه ‌داشتن دل مؤثرتر از چشم و گوش است که ورودی دل محسوب می‌شوند.
  • زیرا دل انسان، خالی نیست که بخواهیم فقط از طریق دیدن و شنیدن، آن را پُرکنیم. قلب انسان دارایی‌های مثبت و منفی بسیاری دارد. کسی که دلش قوی باشد از ورودهای ناسالم، آسیب نمی‌بیند؛ مثل کسی که معده‌اش قوی است و اگر غذای ناسالمی بخورد، مریض نمی‌شود.  

تأثیر زبان بر دل خیلی بیشتر از چشم است /مراقبت زبان، مهمتر از مراقبت چشم و گوش است/ گناهان زبان، بیشتر و سنگین‌تر از گناهان چشم است

  • اگر دل انسان سالم و آباد باشد، دیده (چشم) نمی‌تواند این دل را خراب کند. البته معنایش این نیست که چشم و گوش را آزاد بگذاریم و فقط سراغ تقویت دل برویم، بلکه باید چشم و گوش را هم مراقبت کنیم، ولی در مقایسۀ با زبان، باید گفت تأثیر زبان بر دل انسان خیلی بیشتر از چشم است. لذا مراقبت کردن زبان، مهمتر از مراقبت کردن از چشم و گوش است. آن‌قدر که در روایات ما از دست زبان شکایت شده است از دست دل شکایت نشده است. تعداد گناهان چشم خیلی کمتر از تعداد گناهان زبان است و جرم‌های زبان خیلی سنگین‌تر از جرم‌های چشم است.

کنترل زبان مهمترین عامل برای کنترل دل است

  • کنترل زبان مهمترین عامل برای کنترل دل است و اگر زبان را کنترل کنیم، دل ما قوی خواهد شد. اگر دل خودت را قوی کنی به جایی می‌رسی که دیگر «هر آنچه دیده بیند دل نکند یاد» و دیگر نیازی به خنجر نیست که به دیده بزنی تا دل آزاد گردد. یعنی زود تحت تأثیر چشم و گوش قرار نمی‌گیری.
  • اینکه گفته می‌شود بعضی‌ها «دهان‌بین» هستند و زود به مقایسه می‌افتند به خاطر این است که دل آنها قوی نیست و زود تحت تأثیر ورودی‌های ناسالم قرار می‌گیرد.
  • اگر دل انسان قوی باشد ورودی‌های دل که از طریق دیدن و شنیدن است، چه مثبت باشد و چه منفی بر روی این دل اثر نمی‌گذارد. البته برای اینکه دل قوی بشود باید یک‌مقدار ورودی‌ها را کنترل کرد؛ ولی مهمتر از کنترل ورودی‌ها، کنترل خروجی‌هاست.

عمل زبان (سخن گفتن) نسبت به رفتارهای دیگر انسان، مؤثرترین خروجی بر دل است/ زبان، دستیار اول سلطان دل انسان است

  • عمل زبان (سخن گفتن) نسبت به رفتارهای دیگر انسان، مؤثرترین خروجی بر دل است. شما اگر عمل خوب یا بدی انجام دهید، مثلاً سیلیِ ظالمانه‌ای به کسی بزنید یا صدقه‌ای به کسی بدهید آن‌قدر بر دل شما مؤثر نیست که زبان شما بر دل‌تان مؤثر است.
  • زبان، دستیار اول سلطان دل انسان است. لذا اگر بخواهیم این سلطان دل را مهار کنیم و او را به عبودیت خدا بکشانیم، باید اول این دستیار را مهار کنیم، چون این دستیار دل، هرچه دل می‌خواهد سریع گوش می‌کند و خواستۀ دل را برآورده می‌کند و باعث می‌شود دل انسان نابکارتر شود. اگر هر چه دل شما بخواهد، زبان شما آن را بگوید، دل شما ضعیف می‌شود، و دل مانند بچۀ لوس و نُنُری می‌شود که هرچه خواسته به او داده‌اید و دیگر قابل کنترل نیست.

به کمک زبان می‌توان حسادت را در خود تضعیف کرد

  • مراقبت کردن از زبان فقط این نیست که آن را مهار کنیم تا حرف‌های بد نزند، بلکه با زبان خود می‌توانیم خریدهای خوب انجام دهیم، یعنی حرف‌های خیلی خوب بزنیم که آثار بسیار خوبی بر دل داشته باشد. مثلاً به کمک زبان می‌توانیم حسادتی که در وجودمان هست را تضعیف کنیم. به این ترتیب که اگر نسبت به کسی حسادت داریم به جای اینکه غیبت او را بر زبان جاری کنیم، از او تعریف کنیم. اینکه زبان خود را کنترل کنیم تا غیبت نکند، حداقل ماجراست، باید زبان را در جهت درست به کار بگیریم و مثلاً به نفع کسی که به او حسادت می‌کنیم، سخن بگوییم. در این صورت حسات ما تضعیف خواهد شد.

اولین وصف متقین در خطبۀ متقین، مربوط به «زبان» است/ ابتدا 3 ورودی، بعد 2 خروجی

  • امیرالمؤمنین(ع) در خطبۀ همام اولین وصفی که برای متقین بیان می‌فرماید دربارۀ زبان است. حضرت در توصیف متقین می‌فرماید: «مَنْطِقُهُمُ‏ الصَّوَابُ»(نهج البلاغه/خطبۀ 193) یعنی متقین درست سخن می‌گویند‏. بعد می‌فرماید: «وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ» یعنی حضرت ابتدا سه خروجی را بیان می‌فرماید: 1- سخن گفتن 2- لباس پوشیدن 3- تواضع در راه رفتن
  • بعد از اینکه حضرت خروجی‌ها را بیان فرمود، ورودی‌ها را بیان می‌فرماید: «غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُم‏» یعنی 1- چشم‌های خود را بر حرام می‌بندند 2-گوش خود را بر علم نافع و مفید صرف می‌کنند.

لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ ../ در سورۀ حجرات اولین نکته در کنترل زبان، «مسخره نکردن» است

  • یکی از بدترین رفتارهای زبان «مسخر کردن» است. در سورۀ حجرات بحث مفصلی دربارۀ زبان مطرح شده است و اولین نکته‌ای که برای کنترل زبان مطرح می‌شود راجع به «مسخره کردن» است. می‌فرماید: «هیچ قومی حق ندارد قوم دیگر را مسخره کند و با زبان خودش آنها را تحقیر کند چه بسا آنها بهتر باشند؛ یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسىَ أَن یَکُونُواْ خَیرًْا مِّنهُْمْ»(حجرات/11) در ادامه می‌فرماید: «زنان هم حق ندارند زنان دیگر را مسخره کنند و با زبان خود تحقیر کنند چه بسا آنها بهتر باشند؛ وَ لَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسىَ أَن یَکُنَّ خَیرًْا مِّنهُْنَّ»
  • اینکه مردان را جدا می‌فرماید و زنان را هم جدا ذکر می‌کند، شاید به خاطر اهمیت موضوع باشد و اینکه انگیزه‌های مسخره کردن معمولاً در زنان و مردان متفاوت است.

مقدسات را خیلی راحت می‌توان مسخره کرد/ اگر تمسخر در جامعه‌ای باب شود، مسخره کردن اولیاء خدا رواج می‌یابد

  • اگر باب تمسخر در جامعه باز شود معمولاً مقدسات و انسان‌های مقدس بیشتر مورد هجوم مسخره‌کنندگان قرار می‌گیرند. لذا در طول تاریخ، همۀ انبیاء الهی را مورد تمسخر قرار داده‌اند: یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن(یس/30)
  • امور مقدس را خیلی راحت می‌توان مسخره کرد. حتی کسانی که هنر مسخره کردن هم نداشته باشند اگر مقدسات را مسخره کنند کارشان می‌گیرد. خنداندن مردم در فیلم‌ها کار سختی است اما کسی که هنر ندارد در فیلم خود مردم را بخنداند اگر مقدسات را مسخره کند، کارش می‌گیرد. چون یک نوع «عدم تناسب» و «تضاد ویژه» ایجاد می‌کند که برای مخاطب غیرمنتظره و خنده‌آور است و همان‌طور که می‌دانید تعجب عامل خنده است.
  • اگر تمسخر در جامعه‌ای باب شود، یکی از نتایجش این است که این آتش به مقدسات می‌رسد و اتفاقی که خیلی راحت رواج پیدا می‌کند، مسخره کردن اولیاء خداست. لذا در اسلام حُکم شرعی قطعی که شیعه و سنی قبول دارند این است که اگر کسی پیامبر گرامی اسلام(ص) را تمسخر کند حکمش اعدام است. چون باب شدن تمسخر علیه مقدسات، هم آسان است و هم اینکه اگر رواج پیدا کند، نمی‌توان آن را کنترل کرد.

بسیاری اوقات حجاب دختران ما را با تمسخر، ضعیف می‌کنند

  • بسیاری اوقات حجاب دختر خانم‌های ما را با تمسخر، ضعیف می‌کنند. طبق تحقیقی که در یکی از دانشگاه‌ها انجام شده بود، بیشتر دخترهایی که حجاب‌شان ضعیف شده بود گفته بودند که از ترس مسخره شدن، حجاب قبلی خود را کنار گذاشته‌اند. یعنی چون نمی‌خواستند مورد تمسخر برخی افراد بی‌شخصیت قرار بگیرند، حجاب‌شان ضعیف شده بود.
  • لذا باید بدانیم اگر بعضی از خانم‌ها حجاب‌شان را کم می‌کنند آدم‌های بدی نیستند، بلکه گاهی اوقات به خاطر مسخره نشدن توسط افراد بی‌شخصیت است؛ چون از این طرف خیالشان راحت است که مؤمنین آنها را به خاطر بدحجاب بودن مسخره نمی‌کنند. البته مؤمنین ممکن است نهی از منکر کنند، ولی مسخره نمی‌کنند.

عَسىَ أَن یَکُونُواْ خَیرًْا مِّنهُْمْ /غالباً کسی که مسخره شده بهتر از کسانی است که او را مسخره کرده‌اند

  • در عبارت «عَسىَ أَن یَکُونُواْ خَیرًْا مِّنهُْمْ» نکتۀ جالبی وجود دارد. معنایش این است که «چه بسا کسی که مسخره می‌کنید از شما بهتر باشد». این کلمۀ «عسی» که معنایش «شاید» یا «چه بسا» است گاهی اوقات پرده از یک واقعیت بر می‌دارد که در اینجا «بهتر بودن مسخره شونده» است. اگر خدای نکرده کسی را مسخره کردید یا اگر دیدید کسی را مسخره می‌کنند، دقت کنید ببینید کسی که مسخره شده بهتر از مسخر‌ه‌کننده‌ها نیست؟ چون غالباً کسی که مسخره شده است بهتر از همۀ کسانی است که او را مسخره کرده‌اند.

وَ لَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکمُ/ بعضی‌ها دنبال این هستند که از دیگران عیبی پیدا کنند و به رخ او بکشند

  • در ادامه می‌فرماید: «وَ لَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکمُ؛ از همدیگر عیب‌جویی نکنید» بعضی‌ها دنبال این می‌گردند که از دیگران عیبی پیدا کنند و به رخ او بکشند. پرهیز از عیب‌جویی آن‌قدر مهم است که حتی اگر دیدید با نصیحیت کردن دیگران کم‌کم دارید روحیۀ عیب‌جویی پیدا می‌کنید، شاید بهتر باشد دیگر کسی را نصیحت نکنید. در این صورت حتی انتقاد به‌جا هم نکنید، چون داشتن روحیۀ عیب‌جویی خیلی بد است.

وَ لَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ/ یکی از آداب در سبک زندگی اسلامی این است که هرکسی را به اسمی که دوست دارد صدا بزنیم

  • در ادامه می‌فرماید: وَ لَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ همدیگر را با لقب‌های بد و سبک صدا نزنید.  یکی از کلیدی‌ترین آداب و سفارش‌های جزئی در سبک زندگی اسلامی خصوصاً در مورد روابط اجتماعی و بحث زبان این است که هرکسی را به اسمی که دوست دارد صدایش بزنیم و این مستحب است و از آداب اسلامی است. متاسفانه گاهی اوقات بعضی‌ها که این آیات و روایات را نشنیده‌اند از سر فهم فطری خود این آداب را رعایت می‌کنند ولی ما رعایت نمی‌کنیم. چه خوب است از همدیگر بپرسیم: «دوست داری چگونه صدایت بزنم؟» بچه‌ها باید از پدرشان بپرسند: دوست دارید شما را چطور صدا بزنیم، «بابا جان» یا «بابا» یا «آقا» یا «پدر جان» یا...
  • متاسفانه بعضی‌ها نه تنها به این سفارش عمل نمی‌کنند، بلکه به همدیگر القاب بد می‌دهند و با کلمات نازیبا همدیگر را صدا می‌زنند.
  • رعایت احترام شخصیت دیگران به قدری اهمیت دارد که اولیاء ما حتی نسبت به دشمنان خودشان هم ادب و احترام را رعایت می‌کردند. مثلاً امیرالمؤمنین(ع) در جنگ خندق بعد از اینکه عمروبن عبدود را کشت، حاضر نشد طبق رسم جنگ‌های آن زمان، زره او را به عنوان غنیمت جنگی از تنش دربیاورد و فرمود: او رئیس قبیله است و درآوردن زره، بی‌احترامی به او محسوب می‌شود.

عذاب فوری شامل قاتلین حسین(ع) نشد، اما شامل زخم زبان زنندگان به حسین(ع) شد/ امام حسین(ع) یک‌جا نفرین کرد

  • در روز عاشورا کسانی مانند شمر و حرمله که مستقیماً به بدن مبارک امام حسین(ع) تیر و نیزه و خنجر زده بودند، بلافاصله بلا بر سرشان نازل نشد، اما کسانی که به امام حسین(ع) «بی‌ادبی و بی‌احترامی» کرده بودند و یا اینکه با زبانشان نیش زدند، بلافاصله عذاب برسرشان نازل شد. مثلاً کسی به تمسخر کلاه امام حسین(ع) را به سرش گذاشت و شروع کرد به مسخره کردن، و بلافاصله رعشه گرفت.
  • امام حسین(ع) درد تیرها و نیزه‌ها را به جان می‌خرید و دشمن را نفرین نمی‌کرد، ولی امام حسین(ع) یک‌جا نفرین کرد و آن هم وقتی بود که یکی از دشمنان به ایشان زخم زبان زد. وقتی حضرت داشت دور خیمه‌ها خندقی از آتش درست می‌کرد، یکی از لشکر دشمن جلو آمد و امام حسین(ع) را مسخره کرد و با لحن استهزاء آمیزی گفت: قبل از آتش دوزخ برای خودت آتش روشن کرده‌ای! امام حسین(ع) با شنیدن این زخم زبان، دلش شکست و او را نفرین کرد و فرمود: خدایا! قبل از آتش جهنم، طعم آتش دنیا را به او بچشان! ناگهان اسبش تکانی خورد و به داخل همان آتش افتاد و به درک واصل شد...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

 

منتشر شده در: اینجا

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۳
مجید شهشهانی

سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات- 11

آیه9و10/ نگاه غرب و اسلام به سبک زندگی / نگاه حداقلی غرب محبت‌ها را کاهش می‌دهد/ به جای "شهروند(عضو یک شهر)" بگوییم "خواهر و برادر(عضو یک خانوادۀ بزرگ)"/ امیرالمؤمنین(ع) یک یهودی را برادر صدا می‌زد ولی ما حاضر نیستیم یک مسلمان را برادر صدا بزنیم!/ در مرحلۀ درگیری بین مؤمنین، نقش «ادب، گذشت و مهربانی» برجسته می‌شود/ سبک زندگی اسلامی در مورد نزاع دو گروه از مؤمنین چه می‌گوید؟

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان و در طول برگزاری نمایشگاه قرآن، حدود ساعت 22:30 در مصلی بزرگ امام خمینی(ره)، با موضوع «سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات» سخنرانی می‌کند. علاقمندان می‌توانند می‌‌توانند این سخنرانی را هر روز ساعت 13:30 بر روی موج اف ام ردیف 100 مگا هرتز از رادیو قرآن بشنوند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در یازدهمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

مقایسۀ نگاه غرب و نگاه اسلام به سبک زندگی

  •  یکی از نکات بسیار مهم دربارۀ سبک زندگی نگاهی است که انسان بر اساس آن، سبک زندگی خود را تعیین می‌کند. در اینجا دو نوع نگاه را مورد بررسی قرار می‌دهیم. یکی نگاه خوبی که در غرب وجود دارد و دیگری نگاه خوبی است که در اسلام وجود دارد. می‌خواهیم بین این دو نگاه خوب مقایسه انجام دهیم تا معلوم شود کدام بهتر است و اگر به این نتیجه برسیم که نگاه اسلام به سبک زندگی بهتر است کم کم به این نتیجه می‌رسیم که نگاه غرب بد است و عوارض سوء دارد.
  • یکی از نگاه‌های اساسی که سبک زندگی اسلام را نشان می‌دهد در سورۀ حجرات بیان شده است که می‌توان این نگاه به سبک زندگی را با نگاه غرب مقایسه کرد.

نگاه غرب به «حقوق شهروندی» و «حقوق بشر» یک نگاه حداقلی است

  • الان مرسوم است که بر اساس ترجمۀ برخی از اصطلاحات غربی به هر کدام از ما می‌گویند: «شهروند». شهروند به کسی می‌گویند که یک عضو محترم، مؤدب و صاحب حق در یک شهر باشد و حق دیگران را نیز رعایت کند و محترم بشمارد. خُب این طبیعتاً چیز بدی نیست.
  • یکی دیگر از اصطلاحات غربی «حقوق بشر» است. یعنی می‌گویند که حق همدیگر را رعایت کنید. این هم به ظاهر کلمۀ قشنگی است. (البته ما رسالۀ امام سجاد(ع) را داریم که در آنجا به صورت کامل حقوق انواع آدم‌ها بیان می‌شود.)
  • نگاه غربی این است که هر انسانی یک حقی دارد که نباید از حق خودش به حقوق دیگران تجاوز کند و تا وقتی حق دیگران را رعایت کند حق خودش هم محترم است. این نگاه ابتداءً خوب است، و کلمات حقوق بشر و شهروند کلمات خوبی هستند و اینکه حق «دیگران» را رعایت کنیم، مطلب خیلی درست و خوبی است، اما این یک نگاه حداقلی است.

نگاه متعالی اسلام به سبک زندگی مانند یک سونامی، نگاه حداقلی غربی را در هم می‌ریزد/مردم برادر و خواهر یکدیگرند

  • اما نگاه اسلامی آن‌قدر متعالی و حداکثری است که مانند یک سونامی می‌آید و این نگاه حداقلی غربی را در هم می‌ریزد. اسلام می‌گوید: چرا به مردم می‌گویید «دیگران» یا می‌گویید «شهروند»؟! آنها برادران و خواهران شما هستند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»(حجرات/10) وقتی نگاه ما این‌طور باشد به‌جای سخن گفتن از «شهروند» یا «حقوق بشر» و به جای اینکه بگوییم باید حق دیگران را رعایت کنید، باید بگوییم حق این مردم که مثل برادر و خواهر خودتان هستند را رعایت کنید.

به جای "شهروند(عضو یک شهر)" بگوییم "خواهر و برادر(عضو یک خانوادۀ بزرگ)" هستیم

  • در نگاه متعالی اسلام، مردم در یک جامعۀ ایمانی باید نسبت به هم احساس برادری و خانواده بودن داشته باشند و اینکه بگوییم ما «شهروند» و عضوی از یک شهر هستیم صحیح نیست، چون در این نگاه ما عضو یک خانوادۀ بزرگ هستیم و طبیعتاً وقتی بحث خانواده مطرح می‌شود مسأله خیلی با بحث شهر و حقوق شهروندی متفاوت خواهد شد.

نگاه حداقلی غرب محبت‌ها را کاهش می‌دهد/ یکی از علائم صفای باطن این است که نسبت به دیگران حس برادر-خواهری داشته باشیم/نگاه برادرانه حسّ محبت را در جامعه افزایش می‌دهد

  • اینکه بگوییم حقوق بشر یا حقوق شهروندیِ دیگران را رعایت کن، خیلی حداقلی است و این نگاه حداقلی گاهی صدمات زیادی وارد می‌کند و محبت‌ها را کاهش می‌دهد.
  • در این ماه مبارک رمضان، اگر می‌خواهیم نفس خود را تزکیه کنیم و صفای باطن پیدا کنیم باید بدانیم که یکی از علائم صفای باطن این است که نسبت به دیگران حس برادر-خواهری داشته باشیم و این حسّ محبت را در جامعه افزایش می‌دهد. و همان‌طور که می‌دانید در فرهنگ دینی ما خواهر و برادر جایگاه ویژه‌ای دارد.
  • اشکالی ندارد که از شهروند، حقوق بشر و لزوم رعایت حقوق دیگران و عدم تجاوز به حقوق دیگران سخن بگوییم؛ مخصوصاً اگر این سخنان بخواهد در دادگاه مطرح شود خوب است، ولی نباید با روابط اجتماعی این‌طور حداقلی برخورد کنیم. نگاهی که اسلام برای برخورد با دیگران به ما می‌دهد ، نگاه برادرانه است. (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ؛ حجرات/10) مثلاً شما می‌دانید که رعایت احترام همسایه به قدری در اسلام تأکید شده است که پیامبر(ص) می‌فرماید: جبرئیل امین، آن‌قدر نسبت به همسایه سفارش کرد تا جایی که گمان کردم همسایه از انسان ارث خواهد بُرد! (مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ ع یُوصِینِی ... بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُه؛ من لایحضره الفقیه/ج1/ص52)

امیرالمؤمنین(ع) یک یهودی را برادر صدا می‌زد ولی ما حاضر نیستیم یک مسلمان را برادر صدا بزنیم!

  • یک یهودی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و از حضرت سؤالاتی پرسید. در جریان این گفتگوی طولانی، علی(ع) هر جا می‌خواستند آن مرد یهودی را خطاب قرار دهند می‌فرمود: « یَا أَخَا الْیَهُودِ» یعنی ای برادر یهودی. (عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: أَتَى رَأْسُ الْیَهُودِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ عَنْ وَقْعَةِ النَّهْرَوَانِ وَ هُوَ جَالِسٌ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ أَشْیَاءَ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ قَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ یَا أَخَا الْیَهُودِ ...؛ خصال/ ج2/ص365)
  • امیرالمؤمنین(ع) به یک یهودی می‌گفت «ای برادر» ولی ما حاضر نیستیم یک مسلمان را برادر صدا بزنیم!  

علی(ع) بعد از جنگ با خوارج، هنوز از محسنات آنها می‌گفت

  • علی(ع) حتی نسبت به کسانی که در مقابل حضرت ایستادند و جنگیدند و حضرت آنها را به قتل رساند، حاضر نشد بگوید که آنها منافق یا مشرک بودند، بلکه فرمود آنها برادران مؤمن ما بودند ولی اشتباه کردند. علی(ع) این‌قدر به مسلمانان احترام می‌گذاشتند. حتی بعضی‌ها در مورد خوارج به علی(ع) گفتند که آنها دنیاطلب بودند ولی حضرت فرمود: نه! اتفاقاً آنها نیروهای خیلی خوبی بودند و از قدرت آنها می‌شد خیلی استفاده کرد و اسلام امیدهای فراوانی به آنها داشت ولی اشتباه کردند. یعنی بعد از به قتل رساندن خوارج هنوز محسنات آنها را بیان می‌کرد. (وَ کَانُوا یَا أَخَا الْیَهُودِ -لَوْ لَا مَا فَعَلُوا- لَکَانُوا رُکْناً قَوِیّاً وَ سَدّاً مَنِیعاً؛ الخصال/2/365 - وَ کَانُوا یَا أَخَا الْیَهُودِ لَوْ لَا مَا فَعَلُوا رُکْناً لِی قَوِیّاً وَ سَدّاً مَنِیعاً؛ اختصاص/180)

سه مرحلۀ یک جامعۀ اسلامی: 1-نبرد اسلام و کفر 2-نبرد مؤمنان و منافقان 3-درگیری بین مؤمنین

  • اساساً برای یک جامعۀ اسلامی می‌توان سه مرحله را تصور کرد:
  • 1. مرحلۀ درگیری اسلام و کفر. در این درگیری مرزها و شعارها کاملاً مشخص است و جنگ کفر و اسلام یک جنگ مشخص است.
  • 2. وقتی مرحلۀ اول تمام می‌شود و مؤمنان استقلال پیدا می‌کنند، مرحلۀ دوم شروع می‌شود که دورۀ نبرد مؤمنان و منافقان است. در این دوره شعارها نزدیک همدیگر است و مرزها کمی نامشخص است و لذا مبارزه پیچیده‌تر می‌شود. چون منافقان در کنار مؤمنان هستند.
  • 3. بعد از اینکه مؤمنین مرحلۀ دوم را هم پشت سر گذاشتند، به مرحلۀ بعدی می‌رسند که دورۀ درگیری بین مؤمنان است. در این دوره مؤمنین بر سر اختلاف نظرهایی که پیدا می‌کنند با هم درگیر می‌شوند. حداقل اختلاف آنها بر سر اولویت‌ها خواهد بود؛ یعنی یک گروه می‌گوید الان این مسأله مهم است و گروه دیگر می‌گوید فلان موضوع مهم‌تر است. یعنی هر دو طرف از اسلام سخن می‌گویند و دیگر سخن کفرآمیز به میان نمی‌آید. هر دو طرف «یا حسین» و «یا علی» می‌گویند، هر دو طرف «قال الصادق(ع)» و «قال الباقر(ع)» می‌گویند و این کار را بسیار سخت می‌کند.

در مرحلۀ درگیری بین مؤمنین، نقش «ادب، گذشت و مهربانی» مؤمنین با یکدیگر برجسته می‌شود

  • در دورۀ سوم که مؤمنین با هم درگیر می‌شوند و دوران بسیار سختی خواهد بود، نقش ادب، گذشت و مهربانی مؤمنین با یکدیگر برجسته می‌شود.
  • «انما المؤمنین اخوه» فرهنگ ویژه‌ای را به ما نشان می‌دهد و به ما می‌گوید که سیاه و سفید کردنِ فضای جامعه خیلی کار زشتی است. متاسفانه یک مدتی در فضای سیاسی جامعۀ ما تشنج‌ها زیاد بود. به بعضی‌ها می‌گفتند شما طالبانی هستید.

بعضی از سیاسیون همیشه دوست دارند دعوا بشود چون نان‌شان در دعواست

  • الحمدلله در انتخابات اخیر، بعضی‌ها که سعی داشتند فضا را سیاه و سفید کنند، کارشان نگرفت و موفق نشدند. با وجود اینکه مواضع کاندیداها خیلی نزدیک همدیگر بود ولی یک رقابت خیلی جدّی و خوب شکل گرفت.
  • بعضی از سیاسیون همیشه دوست دارند دعوا بشود چون نان‌شان در دعواست! دوست دارند فضا دو قطبی بشود، یعنی یکی بشود سیاه و یکی بشود سفید، ولی در این انتخابات این‌طوری نشد. یعنی شما در حالی که به یک کاندیدا رأی دادید برخی از کاندیداهای دیگر را هم دوست داشتید و این خیلی خوب است.

سبک زندگی اسلامی در مورد نزاع بین دو گروه از مؤمنین چه می‌گوید؟/ابتدا بین آنها صلح ایجاد کنید/به گروه مظلوم علیه ظالم کمک کنیم و بی‌تفاوت نباشیم

  • حالا ببینیم سبک زندگی اسلامی در مورد مسألۀ دعوا و درگیری بین دو گروه از مؤمنین چه می‌گوید؟ خداوند در سورۀ حجرات می‌فرماید: اگر دو گروه از مؤمنین با هم درگیر شدند، ابتدا بین آنها صلح ایجاد کنید، اگر یک گروه علیه دیگری ستم کرد، در مقابل گروه ظالم بایستید و به گروه مظلوم کمک کنید تا گروه ستمگر به امر خدا بازگردد (وَ إِن طَائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَیْنهَُمَا  فَإِن بَغَتْ إِحْدَئهُمَا عَلىَ الْأُخْرَى‏ فَقَاتِلُواْ الَّتىِ تَبْغِى حَتىَ‏ تَفِى‏ءَ إِلىَ أَمْرِ اللَّهِ  ؛ حجرات/9)

بعضی‌ها در جریان درگیری دو گروه از مؤمنین، بی‌تفاوت هستند و عافیت‌طلبانه، هیچ اقدامی انجام نمی‌دهند

  • بعضی‌ها تصور می‌کنند که صلح ایجاد کردن بین دو گروه از مؤمنین که با هم درگیر شده‌اند یعنی اینکه کاملاً بی‌تفاوت باشیم و هیچ اقدامی انجام ندهیم!
  • بعد از قتل خلیفۀ سوم چند نفر آمدند خدمت علی(ع) و ناراحتی خود را از اوضاع و قتل خلیفه اعلام کردند. حضرت فرمود: اگر خلیفۀ سوم بر حق بود، چرا خود شما از او طرفداری نکردید و همان موقع موضع خودتان را مشخص نکردید؟ اگر برحق نبود چرا به مخالفین خلیفه کمک نکردید؟ چرا عافیت‌طلبانه خودتان را کنار کشیدید؟ (موضع امیرالمؤمنین(ع) در مورد خلیفه سوم این بود که می‌گفتند انتقاداتی به او وارد است ولی راهش این نیست که شورش کنید و خلیفه را به قتل برسانید) بعضی‌ها در جریان قتل خلیفه سوم عافیت‌طلبی کردند و خودشان را کنار کشیدند و بعداً جلو آمدند و خون‌خواهی کردند.

از مواردی که دروغ نه تنها حرام نیست بلکه شاید واجب شود، صلح بین دو مؤمن است

  • خداوند در ادامۀ آیه می‌فرماید: اگر گروه ظالم، به امر خدا بازگشت با عدالت بین آنها قضاوت کنید و صلح را برقرار کنید و عدالت را در جامعه گسترش دهید، خداوند کسانی را که عدالت را رواج می‌دهد دوست دارد. (فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُواْ بَیْنهَُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُواْ  إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین) بلافاصله در آیه بعد می‌فرماید: همۀ مؤمنین با هم برادر هستند، بین برادران خودتان صلح برقرار کنید (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَینْ‏َ أَخَوَیْکمُ‏ْ؛حجرات/10)
  • یکی از جاهایی که دروغ نه تنها حرام نیست بلکه ممکن است واجب بشود، آنجایی است که با سخن شما بین دو مؤمن اختلافی پیش می‌آید. مثلاً اگر به کسی راست بگوییم که فلانی داشت از شما بدگویی می‌کرد، بین آن دو دعوا ایجاد می‌شود، باید به دروغ بگوییم اتفاقاً داشت از شما تعریف می‌کرد.

عباس(ع) در روز عاشورا دشمن را به صلح دعوت کرد اما...

  • وقتی ابالفضل العباس(ع) اجازۀ میدان گرفت، عرض کرد یا اباعبدالله(ع)! اجازه می‌دهید قبل از اینکه جنگ را شروع کنم، با دشمن کمی سخن بگویم؟ امام حسین(ع) اجازده دادند. حضرت عباس(ع) خطاب به لشکر دشمن گفت: چرا با اباعبدالله(ع) می‌جنگید؟ بیایید دست از جنگ بردارید، حسین(ع) حاضر است از خون‌های ریخته شده بگذرد، شما دست خود را به خون حسین(ع) آغشته نکنید!
  • برای اینکه آنها خودشان را با قتل امام حسین(ع) بیچاره نکنند، ابالفضل العباس(ع) چنین پیشنهادی به آنها می‌دهد. این پیشنهاد را کسی مثل عباس(ع) می‌دهد که شجاعت و دلاوری او در میدان نبرد تن دشمنان را به لرزه در می‌آورد. یعنی این پیشنهاد به هیچ وجه از سر عجز یا از موضع ضعف نبود بلکه از روی خیرخواهی برای مسلمین بود که آنها را به صلح دعوت کرد ولی آن نامردهای بی‌شرافت دعوت عباس(ع) را نپذیرفتند...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

منتشر شده در: اینجا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۲
مجید شهشهانی

سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات- 10

نگاهی به آیه 7 حجرات/ اهمیت انتقال زیبا و جذاب مفاهیم دینی و کارکردهای آن/3شاخص ایمان از نظر قرآن/ بیان هنری امیرالمؤمنین دربارۀ نماز/ ترجمۀ ملموس «سبحان الله» و «الله اکبر» برای نوجوانان/ نشنیدن سخنان زیبا از نماز علت علاقه‌مند نبودن نوجوانان به نماز/ پیشنهاد: مادران این داستان را برای فرزندانشان بخوانند/ پاسخ خدا به کسانی که نظر خود را به پیامبر(ص) تحمیل می‌کردند

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان و در طول برگزاری نمایشگاه قرآن، حدود ساعت 22:30 در مصلی بزرگ امام خمینی(ره)، با موضوع «سبک زندگی با نگاهی به سورۀ حجرات» سخنرانی می‌کند. علاقمندان می‌توانند می‌‌توانند این سخنرانی را هر روز ساعت 13:30 بر روی موج اف ام ردیف 100 مگا هرتز از رادیو قرآن بشنوند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در دهمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

چرا خدا ایمان را «زیبا» قرار داده؟/ در لحظات پنهان بودن محبوبیت، همین زیبایی می‌تواند ما را پایبند ایمان نگه دارد

  • خداوند متعال در آیۀ هفتم سورۀ حجرات دربارۀ محبوبیت و زیبایی ایمان سخن می‌گوید و می‌فرماید: «خدا ایمان را محبوب و عزیز دل شما مؤمنین قرار می‌دهد به حدّی که ایمان را دوست داشته باشید و همچنین ایمان را برای قلب شما زیبا قرار می‌دهد؛ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْایمَانَ وَ زَیَّنَهُ فىِ قُلُوبِکمُ‏ْ »(حجرات/7) اگر ایمان فقط محبوب بود و زیبا نبود چه می‌شد؟
  • محبت در قلب انسان نوسان دارد یعنی گاهی هست و گاهی نیست، گاهی انسان دچار قساوت قلب می‌شود یا آن محبتی که در دل وجود دارد پنهان و محجوب می‌شود، ولی زیبایی همیشه چشم‌گیر است. لذا آن لحظاتی که محبت به ایمان، در دل ما پنهان است، همین زیبایی ایمان می‌تواند ما را اسیر و پایبند به ایمان نگه ‌دارد.

3 شاخص ایمان از نظر قرآن / امداد غیبی و هدیۀ الهی برای دلهای ما

  • خداوند از یک طرف ایمان را در قلب مؤمنین محبوب و زیبا قرار می‌دهد و از سوی دیگر، 1-کفر و 2-فسوق و 3-عصیان را در دل مؤمنین منفور قرار می‌دهد به حدی که منفور بودن این سه مفهوم در دل را می‌توان شاخص ایمان قرار داد.
  • 1-کافر به کسی می‌گویند که به خدا بی‌احترامی و بی‌اعتنایی کند و لطافت حضرت حق را درک نکند.
  • 2-فاسق یعنی کسی که علنی گناه می‌کند، بی‌بند و بار است، از گناهان خودش شرم نمی‌کند و خیلی از بدی‌هایی که همۀ مردم عالم بد می‌دانند را وقیحانه انجام می‌دهد.
  • 3- منفور بودن عصیان در قلب انسان، چیزی است که موجب عذاب وجدان و توبه می‌شود.
  • اینکه خداوند دو احساس فوق را در قلب مؤمنین قرار داده است، یک امداد غیبی و یک هدیۀ الهی برای دلهاست. قرار دادن این دو احساس در قلب مومن، یعنی از یک‌سو ایمان را برای ما محبوب و زیبا کرده و از سوی دیگر کفر و فسوق و عصیان را برای ما منفور قرار داده است

باید دین و ایمان را طوری به فرزندان خود منتقل کنیم که زیبایی آن را بچشند

  • آیۀ فوق یک الهام به ما می‌دهد که ما باید ایمان را طوری منتقل کنیم که فرزندان ما زیبایی ایمان و زیبایی اهل ایمان را بچشند. از سوی دیگر، باید طوری از بدی‌ها و آدم‌های بد سخن بگوییم که بچه‌های ما بدی آن را لمس کنند.
  • ما در تبلیغات و تعلیمات دینی خود ضعف داریم و از هنرمندان خودمان گله‌مند هستیم که چرا با زبان هنر، زیبایی‌های ایمان را به مردم نشان نمی‌دهند؟ گاهی اوقات عرفای ما در ابیات عاشقانه و عارفانۀ خود با کلمات بسیار زیبایی مفاهیم دینی را منتقل کرده‌اند. ما هم باید دین را به زیبایی منتقل کنیم تا مفاهیم دینی به صورت خُشک و سرد و بی‌مزه به فرزندان ما منتقل نشود. اگر انتقال مفاهیم دینی به فرزندان خود را به فضای عمومی واگذار کنیم معلوم نیست چه بلایی سر دین بچه‌های ما می‌آید.

در تعلیم دین نباید علم‌زده رفتار کنیم/ مقید نباشیم بیان علمی با تعابیر نازیبا و غیرجذّاب به مخاطب منتقل شود

  • آیات کریمۀ قرآن وقتی می‌خواهند از دین سخن بگویند با زیبایی سخن می‌گویند، یعنی کلمات قرآن سعی دارند ایمان را در نزد ما محبوب قرار دهد.
  • بچه‌های ما باید دین را جذّاب بدانند. در تعلیمات دینی باید محبوبیت ایمان و زیبایی دین را به بچه‌های خود منتقل کنیم. یک وقت در تعلیم دین علم‌زده رفتار نکنیم. مقید نباشیم حتماً بیان علمی با تعابیر نازیبا و غیرجذّاب به مخاطب منتقل شود. گاهی اوقات ما هنر سخن گفتن از دین را نداریم. این باعث می‌شود گاهی کلاس معارف دانشگاه آن‌قدر بی‌مزه برگزار شود که «نه از او کیفیتی حاصل نه حال».
  • ما در دوران دبستان وقتی می‌خواهیم برای بچه‌ها از پیامبر اکرم(ص) سخن بگوییم باید از زیباترین و محبت‌آمیزترین نسبت به ایشان کلمات استفاده کنیم.
  • آیا ما بسیاری از مفاهیم دینی مانند نماز، روزه یا نام ائمۀ هدی(ع) را طوری صدا زده‌ایم که برای بچه‌های ما پرجاذبه باشد؟ زمان ائمۀ هدی(ع) یاران ایشان، وقتی می‌خواستند اهل‌بیت(ع) را صدا بزنند با کلمات بسیار زیبا و دلچسب‌تر از الان صدا می‌زدند. مثلا می‌گفتند: جُعِلتُ فِداک. یعنی فدایت شوم، قربانت گردم.

آیا «نماز» را به گونه‌ای معرفی کرده‌ایم که نوجوان‌ها آن را دوست داشته باشند؟/ بیان هنری امیرالمؤمنین دربارۀ نماز

  • آیا ما «نماز» را طوری معرفی کرده‌ایم و طوری صدا زده‌ایم که جوان‌ها و نوجوان‌های ما نماز را دوست داشته باشند؟ آیا کاری کرده‌ایم تا کلمۀ نماز در نزد ما یک کلمۀ دوست‌داشتنی‌ باشد؟ ممکن است بگویید: مگر می‌شود کلمۀ دیگری جای نماز یا «صلاۀ» قرار داد؟
  • امیرالمؤمنین(ع) در یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه چندین خط دربارۀ نماز سخن می‌گوید ولی یک‌بار از کلمۀ «نماز» استفاده نمی‌کنند بااینکه کاملاً معلوم است منظورشان نماز است. در اینجا حضرت با زیباترین تعابیر نماز را برای ما توضیح می‌دهند. وقتی حضرت می‌خواهد دربارۀ نماز شب متقین سخن بگوید می‌فرماید: «متقین شبها با قامت راست در مقابل پروردگار خود می‌ایستند و آیات قرآن را به زیبایی تلاوت می‌کنند. با آیات قرآن قلب خود را گرم می‌کنند و دردمند می‌شوند و در این آیات دنبال درمان دردها یا گمشدۀ دل خود هستند... بعد در اثر خواندن این آیه‌های قرآن از وسط تا می‌شوند (یعنی به رکوع می‌روند) و بعد تمام ارکان بدن خود را فرش روی زمین می‌کنند (که منظور حضرت همان سجده است) (أَمَّا اللَّیْلَ‏ فَصَافُّونَ‏ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ ... فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ؛ نهج البلاغه/خطبۀ 193)
  • ببینید حضرت با چه تعابیر زیبا و متفاوتی از نماز یاد می‌کنند! کار هنری یعنی همین، یعنی تولید ادبیات. گاهی یک توضیح جدید دربارۀ یک مفهوم، می‌تواند آن مفهوم را برای ما دلچسب‌تر کند. اگر سعی کنیم مفاهیم دینی را زیبا منتقل کنیم، جان آدم‌ها تازه می‌شود و این واقعاً لازم است: «هان سخن تازه بگو تا که جهان تازه شود»

باید متونی بنویسیم که در آنها مفاهیم دینی برای فرزندان ما به زیبایی بیان شده باشد/ ترجمۀ جذاب و ملموس سبحان الله: «خدا پاک و منزه است» یا «خدا چقدر خوب است»/ الله اکبر: «خدا بزرگ است» یا «خدا باشکوه‌ترین و باعظمت‌ترین است»

  • برای مادرها باید متن‌هایی نوشته شود که در این متن‌ها مفاهیم دینی برای انتقال به فرزندان ما با زیبایی و جذّابیت بیان شده باشد، البته بدون اینکه تغییر یا تحریفی در معنا و ترجمۀ کلمات عربی ایجاد شود.
  • به عنوان مثال غالباً «سبحان الله» را ترجمه می‌کنند به اینکه «خدا پاک و منزّه است» ولی آیا این ترجمه برای فرزند ما جذّاب است. آیا بچه‌های ما معنای منزّه است را می‌فهمند و با آن ارتباط برقرار می‌کنند؟! آیا بهتر نیست که «سبحان الله» را برای فرزندان خود این‌طور معنا کنیم: «خدا چقدر خوب است»؟ در این صورت حتماً برای فرزندان ما جالب است که ببینند وقتی ما به سجده می‌رویم سه مرتبه این جمله را که «خدایا! تو چقدر خوب و ناز هستی» را می‌گوییم و سر از سجده بر می‌داریم.
  • آیا اینکه بگوییم «الله اکبر» یعنی خدا بزرگ است، ترجمۀ خُشک و بی‌روحی نیست؟ آیا تصور می‌کنید این معنای دقیقی برای الله اکبر است؟ چون کبریایی چیزی است فراتر از بزرگی، حتماً اگر گفتید خدا بزرگ است باید بگویید خدا بزرگ و باشکوه است، یا خدا باشکوه‌ترین و باعظمت‌ترین است. باید این مفاهیم را با کلماتی بیان کنیم که بچه‌های ما بفهمند و زیبایی آن را لمس کنند و الا بچه‌های ما نسبت به دین سرد و بی‌احساس بار می‌آیند.

بسیاری از نوجوانان ما اگر به نماز علاقه ندارند برای این است که سخنان قشنگ از نماز نشنیده‌اند/ چرا امام حسین(ع) این‌قدر طرفدار دارد؟

  • بسیاری از نوجوان‌های ما اگر علاقه به نماز ندارند برای این است که سخنان قشنگ از نماز نشنیده‌اند یا نخوانده‌اند. برای این است که از زیبایی‌های معنوی نماز چیزی به آنها منتقل نشده است. چرا امام حسین(ع) این‌قدر طرفدار دارد؟ هم به خاطر محبوبیت امام حسین(ع) است و هم به خاطر زیبایی حماسۀ عاشوراست. یعنی یک دلیلش این است که زیبایی‌های حماسۀ اباعبدالله(ع) خیلی‌ها را به شور آورده و شعرای زیادی به زیبایی دربارۀ امام حسین(ع) شعر سروده‌اند. ملّت ما ملّت غم و ماتم نیست که گریه کردن را دوست داشته باشد، بلکه این زیبایی حماسۀ امام حسین(ع) است که مردم را جذب کرده و در کنارش هم اشک می‌ریزند و هم لذّت می‌برند.
  • یکی از محسنات نمایشگاه قرآن این است که برخی از جوان‌ها دارند در اینجا تلاش می‌کنند تا زیبایی‌های دین را به فرزندان ما منتقل کنند.

زیبایی کلام به قدری تأثیرگذار است که حتی می‌تواند انسان‌ها را سحر کند /چرا آیات قرآن این‌قدر زیبا هستند که انسان را سحر می‌کند؟

  • چرا امیرالمؤمنین(ع) این‌قدر زیبا سخن می‌گفتند؟ چرا ادعیۀ ما این‌قدر زیبا هستند و دلبری می‌کنند؟ حیف که ما آن‌طور که باید با زبان عربی آشنا نیستیم و طعم زیبایی‌های این کلمات را درست نمی‌چشیم. چرا آیات قرآن این‌قدر زیبا هستند که انسان را سحر می‌کنند؟ زیبایی کلام به قدری تأثیرگذار است که حتی می‌تواند انسان‌ها را سحر کند. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «کلام زیبا می‌تواند انسان را سحر کند؛ إِنَ‏ مِنَ‏ الْبَیَانِ‏ لَسِحْراً»(من لایحضره الفقیه/ج4/ص379). واقعاً بهترین موسیقی‌های عالَم نیز سحر کلمات قرآن را ندارند.
  • اولین سوره‌هایی که بر پیامبر(ص) نازل شده و غالباً در جزء سی‌ام هستند را مطالعه کنید ببینید چقدر زیبا و جذّاب هستند. اکثر سوره‌های جزء سی‌ام از طبیعت سخن می‌گویند؛ از خورشید، ماه، کوه، درخت، دریا و اسب‌ و شتر و... سخن می‌گوید. مثلاً در سورۀ عادیات از اسب‌هایی می‌گوید که به تاخت در حال دویدن هستند و بعد به جرقه‌هایی که در اثر برخورد سم اسب‌ها به سنگ‌ها ایجاد می‌شود اشاره می‌کند و به آنها قسم می‌خورد.
  • قرآن فوق‌العاده زیباست، فقط باید با آن آشنا باشیم. خداوند خیلی زیبا سخن گفته است ولی متاسفانه این مفاهیم و تعابیر به دست ما افتاده و ما همۀ تعابیر را خُشک و بی‌روح بیان می‌کنیم و لذا برای فرزندان ما جذابیتی ندارد. زبان ادعیه نیز فوق‌العاده زیباست و یک آهنگ و فراز و فرود بسیار زیبا و جذّاب دارد.

پیشنهادی به مادران: داستان حدیث کساء را به عنوان قصّه برای فرزند خود بخوانید/ باید در همۀ خانه‌ها قصه‌ها و اشعار مختلفی با موضوع حدیث کساء برای بچه‌ها وجود داشته باشد

  • یک پیشنهاد برای مادران محترم دارم. حدیث کساء را بخوانید و ترجمۀ فارسی آن را به عنوان قصّه به فرزندان خود یاد بدهید. چون بچه‌ها قصّه‌های بدون تنش و درگیری را دوست دارند. قصّۀ حدیث کساء را برای بچه‌های خودتان بخوانید و تجربه کنید. جالب اینجاست که بچه‌ها دوست دارند همان قصه‌های قبلی را دوباره برای آنها تکرار کنید، چون با آن اُنس پیدا می‌کنند.
  • قصّۀ حدیث کساء حادثۀ تلخی ندارد که بچه بدش بیاید، ضمن اینکه در این قصه خانواده وجود دارد، خصوصاً که محور داستان هم پدربزرگ خانواده است و بچه‌ها به لحاظ روانشناسی این را دوست دارند. این داستان سرشار از لطف، زیبایی، صفا و صمیمیت است و خواندش هم خیلی سفارش شده است.
  • وقتی این بچه بزرگ شد، اگر به او بگویید که امام حسین(ع) مظلوم واقع شده، غم دلش را خواهد گرفت و ارتباط قشنگی ایجاد خواهد کرد. البته دقت کنید که از همان کودکی نباید بچه‌ها را با غم‌های اهل‌بیت(ع) آشنا کنید، بلکه با حدیث کساء آشنا کنید که سراسر شادی و محبت و صمیمیت است.
  • الان باید در همۀ خانه‌ها قصه‌ها و اشعار مختلفی با موضوع حدیث کساء برای بچه‌ها وجود داشته باشد که مادرها برای بچه‌های خود بخوانند.

چرا شاعران اهل‌بیت(ع) این‌قدر مورد تشویق ائمه هدی(ع) قرار می‌گرفتند؟/ چون شعر، حقیقت را به زبان زیبا بیان می‌کند

  • چرا ائمۀ هدی(ع) شاعرانی که برای اهل‌بیت(ع) شعر می‌سرودند را این‌همه تشویق می‌کردند؟ چون شعر زیباست و حقیقت را به زبان زیبا بیان می‌کند. اصلاً دین را باید زیبا گفت. امام صادق(ع) می‌فرماید: اگر کسی یک بیت شعر برای حسین(ع) بگوید، بهشت بر او واجب می‌شود. حتی اگر شعر را دیگری گفته باشد و او فقط آن را تکرار کند باز هم بهشت بر او واجب می‌شود (مَنْ‏ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ‏ ع بَیْتَ شِعْرٍ فَبَکَى وَ أَبْکَى عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّة...؛ کامل الزیارات/ص105)

انسان باید از دینداری لذت ببرد؛ هم لذت عاطفی و هم لذت زیباشناختی/ اگر زیبایی دین را درک نکنیم، دین برای ما تلخ جلوه می‌کند

  • خداوند دین و ایمان را در جان ما محبوب قرار داده است و ما هم باید از راه‌های ممکن، دین را در جان خود، در جان فرزند خود و در جان جامعۀ خودمان «محبوب» قرار دهیم. کار دیگری که خداوند انجام می‌دهد این است که دین را در دل انسان «زیبا» قرار می‌دهد. ما هم در انتقال قصۀ زیبای دین به فرزند خود و به جامعه باید این زیبایی را رعایت کنیم و خودمان هم باید زیبایی‌های دین را بیشتر درک کنیم. 
  • این هدیه خداوند به انسان است. انسان باید از دینداری کردن خودش لذت ببرد، هم لذت عاطفی و هم لذت زیباشناختی. و اگر این دو لذت در کنار هم بیاید چقدر دینداری برای ما شیرین خواهد شد! و اگر این زیبایی‌ها را درک نکنیم و منتقل نکنیم، دین برای ما تلخ جلوه می‌کند.

چرا خداوند در این آیه از محبوبیت و زیبایی ایمان سخن گفته؟/پاسخ خدا به کسانی که نظر خود را به پیامبر(ص) تحمیل می‌کردند

  • حالا باید ببینیم چه شده که خداوند متعال در این آیه از محبوبیت و زیبایی دین و ایمان سخن گفت؟ خداوند در قسمت اول این آیه می‌فرماید: «بدانید این کسی که در میان شماست رسول خدا(ص) است (یعنی یک آدم معمولی نیست بلکه فرستادۀ خداست) اگر این پیامبر بخواهد اکثراً سخن شما را گوش کند و از شما پیروی کند خودتان اذیت می‌شوید؛ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکمُ‏ْ فىِ کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّم»(حجرات/7) مفسرین می‌گویند: در زمان پیامبر(ص) خیلی‌ها نظر خود را به پیامبر(ص) تحمیل می‌کردند، پیامبر(ص) هم با نجابت برخورد می‌کرد و آنها از نجابت پیامبر(ص) سوء استفاده می‌کردند و به ایشان تحمیل می‌کردند.
  • کفار می‌گفتند اصلاً ایشان پیامبر خدا نیست، یعنی اساساً انکار می‌کردند تا از زیر بار دستورات الهی فرار کنند. ولی برخی از مسلمانان که در کنار پیامبر(ص) بودند و به ظاهر اطاعت از ایشان را پذیرفته بودند، خیلی از اوقات به جای اینکه از سخن پیامبر(ص) تبعیت کنند، سخن خود را به ایشان تحمیل می‌کردند و این خیلی زشت است. در مورد امیرالمؤمنین(ع) نیز همین‌طور بود. لذا حضرت در کمال مظلومیت می‌فرمود: «من امیر شما بودم، ولی الان شده‌ام مأمور شما! از بس که نظر خود را بر من تحمیل کردید؛ لَقَدْ کُنْتُ‏ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ‏ الْیَوْمَ مَأْمُوراً»(نهج البلاغه/خطبۀ 208)
  • تحمیل‌گری جریانی است که خداوند در این آیه بیان فرموده است. بعد می‌فرماید: اگر شما سخنی را به پیامبر(ص) تحمیل کنید خودتان اذیت می‌شوید، و به ضرر خودتان است. این مانند سخنی است که بعضی اوقات پدر و مادرها به فرزند خود می‌گویند: «عزیز من! اگر من الان به حرف تو گوش کنم خودت اذیت می‌شوی و به ضرر خودت می‌شود، مثلاً خوردن این غذا الان برای تو ضرر دارد، اگر من حرف تو را قبول کنم و اجازه بدهم بخوری، خودت اذیت می‌شوی»

محبوبیت و زیبایی دین کمک می‌کند درجۀ ولایت‌پذیری ما بالا برود

  • در این آیه بعد از اینکه خداوند می‌فرماید: «سخن خود را به پیامبر(ص) تحمیل نکنید و الا به ضرر خودتان خواهد بود» بلافاصله می‌فرماید: «ولى خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هایتان زیبا ساخت؛ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْایمَانَ وَ زَیَّنَهُ فىِ قُلُوبِکم‏» اگر این دو قمست آیه را در کنار هم بگذاریم منظور آیه را این‌طور می‌فهمیم: «برای اینکه شما بتوانید از پیامبر(ص) اطاعت کنید و برای اینکه نظر خود را تحمیل نکنید و سخن دین را بپذیرید، خدا ایمان را در قلب شما محبوب و دین را زیبا قرار می‌دهد»
  • در این آیه می‌بینید که وقتی بحث اطاعت از پیامبر(ص) به میان می‌آمد، بلافاصله از محبوبیت و زیبایی ایمان سخن گفته می‌شود تا یک‌ وقت برای مؤمنین سنگین نباشد و به آنها فشار نیاید که منجر شود به اینکه ضدّ ولایت پیامبر(ص) یا ضدّ ولایت امام معصوم و ولیّ خدا بشوند. در واقع این محبوبیت و زیبایی دین کمک می‌کند که درجۀ ولایت‌پذیری ما بالا برود.
  • اینکه خدا ایمان را محبوب و زیبا قرار می‌دهد و اینکه کفر و فسوق را در جان ما زشت قرار می‌دهد برای سهولت پذیرش فرمان اولیاء خداست و در آیۀ بعد می‌فرماید: «این یک فضل و نعمتی است از پرودگار و خدا علیم و حکیم است؛ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم»(حجرات/8)

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

منتشر شده در: اینجا

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۳۱
مجید شهشهانی

نقش عبادت در سبک زندگی-8

«امام» همه چیز را در سبک زندگی ما تحت تأثیر قرار می‌دهد

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، در دهۀ اول ماه مبارک رمضان(به جز روزهای جمعه)، بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسین(ع)-ضلع شمالی میدان امام حسین(ع)- که به امامت حجت الاسلام ابوترابی اقامه می‌شود، به مدت ده روز و با موضوع «نقش عبادت در سبک زندگی» سخنرانی می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در هشتمین(آخرین) جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

نیاز ما به هویت جمعی / گاهی سبک زندگی ما هویت جمعی ما را تشکیل می‌دهد/جامعۀ فاقد ویژگی افتخاربرانگیر در سبک زندگی، هویت ندارد

  • انسانی که در جامعه زندگی می‌کند، هر لحظه به داشتن هویت و شخصیت جمعی نیازمند است و معمولاً هویت و شخصیت خود را با شغل، خانواده یا قوم خود معرفی می‌کند. کسی که چنین هویتی نداشته باشد حتی پیش خودش هم گُم شده است و لطمۀ شخصیتی سنگینی به او وارد خواهد شد. به عنوان مثال کسی که در یک قوم یا در یک شهری زندگی کند که در آنجا هیچ کسی را ندارد که به او افتخار کند، معمولاً لطمۀ شخصیتی می‌خورد. یا کسانی که در جهان غرب زندگی می‌کنند و بسیاری از آنها نمی‌دانند یا مطمئن نیستند پدرشان کیست، یک لطمۀ شخصیتی بزرگ می‌خورند.
  • گاهی اوقات نحوۀ زندگی کردن ما هویت جمعی ما را تشکیل می‌دهد. یعنی انسان در جهت معرفی هویت قومی یا هویت شخصیتی خود از رفتارها و سبک زندگی خود استفاد می‌کند. مثلاً می‌گوید: «ما رسم داریم که این‌گونه رفتار می‌کنیم...» چون همین هویت جمعی برای انسان انرژی‌بخش است و انسان به آن افتخار می‌کند.

  • معمولاً وقتی می‌خواهیم هویت خود را درک کنیم به سراغ خصلت‌های پایدار و افتخارآمیز خود می‌رویم. مثلاً می‌گوییم «ما ایرانی‌ها آد‌م‌های شجاعی هستیم» «ما ایرانی‌ها مهربان و مهمان‌نواز هستیم» یعنی در معرفی خود به سراغ عناصری از سبک زندگی می‌رویم. لذا اگر کسی سبک زندگی نداشته باشد و در سبک زندگی خودش هیچ خصلت پایدار و افتخارآمیزی نداشته باشد او در واقع هویت ندارد. چون او در زندگی خود چیزی ندارد که به صورت دائمی و فراگیر، تا آخر پای آن ایستاده باشد.

در روز قیامت هم با هویت جمعی خود شناخته می‌شویم/هر کسی را به امام‌ او می‌شناسند

  • موضوع هویت جمعی فقط به این دنیا محدود نمی‌شود، روز قیامت نیز ما را به همین هویت‌ها می‌شناسند. در صحرای محشر نیز هر کسی می‌خواهد خودش را معرفی کند و هویت خود را بشناساند به امام خود معرفی می‌کند یعنی در روز قیامت ما را به امام‌مان می‌شناسند (خداوند می‌فرماید: یاد کن روزى را که هر گروهى از مردم را با امام‌شان مى‏خوانیم؛ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم؛ اسراء/71) در آنجا از هر کسی می‌پرسند امام تو کیست؟ در آن روز بعضی‌ها می‌گویند: ما مرید امام حسین(ع) هستیم. بعضی‌ها می‌گویند ما نوکر امام رضا(ع) هستیم...

اگر کسی می‌خواهد به هویت خودش افتخار کند، به «عبد بودن» خودش افتخار کند/ اولین پایگاه معرفی هویت ما «عبد بودن» است

  • در این دنیا ما را به هویت و شخصیت‌مان می‌شناسند، در روز قیامت نیز وقتی می‌خواهیم خودمان را معرفی کنیم خودمان را با یک عنصر کلیدی سبک زندگی معرفی می‌کنیم و آن «عبد بودن» است. در واقع هویت اصلی ما این است که ما «عبد» هستیم.
  • عبد بودن برای ما یک افتخار بزرگ است. حتی رسول خدا(ص) نیز اول عبد خدا بود و بعد رسول خدا بود. (و اشهد انّ محمدا عبده و رسوله) خدا کند ما بفهمیم اینکه ما «عبد» هستیم یعنی چه و به عبد بودن خود افتخار کنیم و احساس عزّت داشته باشیم.
  • خیلی‌ها به اینکه عبدِ خدا هستند، توجه ندارند البته ممکن است به خدا اعتقاد داشته باشد ولی خود را «عبد» نمی‌داند. اینها حتی وقتی دعا می‌کنند نیز گویا دارند با خدا مذاکره می‌کنند! یعنی خدا را به عنوان کسی که در عالم قدرت دارد می‌بینند و از او چیزهایی می‌خواهند.
  • خیلی‌ها معنای دقیق «عبد» را نمی‌دانند و هویت عبد بودن خود را درست درک نکرده‌اند. مثلاً تصور می‌کند عبد یعنی کسی که عبادت می‌کند در حالی که شاید نزدیک‌ترین معنای عبد در زبان فارسی کلمۀ «برده» باشد. یعنی ما بردگان خداوند هستیم و صاحب اختیار ما خداست. «عبد خدا» یعنی بردۀ خدا.
  • چرا نماز عمود خیمۀ دین است؟ یک دلیلش این است که بیشترین صورت بردگی و بندگی ما را نشان می‌دهد. وقتی انسان به سجده می‌رود، و صورت خود را به خاک می‌گذارد، در واقع به حالتی که یک عبد در مقابل اربابش دارد نزدیک می‌شود.
  • وقتی خوبان عالم و اولیاء خدا، همه عبد خدا هستند، تکلیف ما معلوم است. انسان تا وقتی واقعاً عبد خدا نشود، هیچ چیزی نیست و هویتی ندارد و فقط وقتی که به معنای واقعی  عبد شد، برای خودش کسی خواهد شد. کسی که عبد خدا باشد، ارباب عالَم خواهد شد و خدا همۀ عالم را در اختیار او قرار می‌دهد.
  • اگر کسی می‌خواهد به هویت خودش افتخار کند، به «عبد بودن» خودش افتخار کند. در واقع اولین پایگاه معرفی هویت ما عبد بودن است.  

محور بندگی این است که انسان «امام» داشته باشد/«امام» ما معرّف هویت ما در قیامت

  • امام رضا(ع) می‌فرماید: عبادت هفتاد وجه (مرتبه یا نوع) دارد. شصت نه قسمت (مرتبۀ) عبادت تسلیم و راضی بودن به خدا و امام زمان(ع) است. (أَنَّ الْعِبَادَةَ عَلَى‏ سَبْعِینَ‏ وَجْهاً فَتِسْعَةٌ وَ سِتُّونَ مِنْهَا فِی الرِّضَا وَ التَّسْلِیمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأُولِی الْأَمْرِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ؛ بحارالانوار/ج2/ص212 ) کسی که واقعاً عبد خداست، قطعاً می‌داند که این خدا و ارباب، بر روی زمین جانشینی دارد که این جانشین خدا یا «خلیفه الله» نیز بعد از خدا، ارباب و مولای او خواهد بود. لذا امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: من بنده‌ای از بندگان رسول خدا(ص) هستم. (إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ‏ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ ص؛ کافی/ج1/ص90)‏
  • محور عبادت و بندگی این است که انسان امام داشته باشد. لذا روز قیامت وقتی می‌خواهیم هویت خود را معرفی کنیم باید بگوییم امامِ ما کیست.
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: اگر کسی هر شب برای عبادت بیدار شود و هر روز، روزه بگیرد، همۀ اموال خود را صدقه بدهد، هر سال به حجّ برود ولی امام زمان خود را نشناسد و از او پیروی نکند و این کارها را به اشارۀ امام خودش انجام نداده باشد، چنین کسی یک ذرّه حق پیش خدا پیدا نمی‌کند و اجری نخواهد داشت و اصلاً از اهل ایمان نخواهد بود. (أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ‏ لَیْلَهُ‏ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ‏ بِجَمِیعِ‏ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِه‏»(کافی/ج2/ص19)
  • امام صادق(ع) در روایت دیگری می‌فرماید: کسی که امام زمان خودش را نشناسد و نسبت به حق او جاهل باشد، حتی اگر در عبادت تکه تکه شود فقط از خدا دورتر خواهد شد. (قَالَ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا الدِّینُ الْمَعْرِفَةُ فَإِذَا عَرَفْتَ الْإِمَامَ فَاعْمَلْ ... وَ لَوْ تَقَطَّعَ‏ الْجَاهِلُ‏ مِنْ الْعِبَادَةِ إِرْباً إِرْباً مَا ازْدَادَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً؛ دعائم الاسلام/ج1/ص54)

شب اول قبر از هویت ما سؤال می‌کنند / اینکه امام ما چه کسی باشد در سرنوشت ما نقش کلیدی و اساسی دارد

  • نقش امام در هویت ما کاملاً برجسته است. اینکه امام ما چه کسی باشد و ما جزء امت کدام امام باشیم در سرنوشت ما نقش کلیدی و اساسی دارد. لذا شب اول قبر سؤال‌هایی که از ما می‌پرسند این است: مَن رَبّک؟ مَن نَبِیّک؟ مَن اِمامُک؟ یعنی از هویت ما سؤال می‌کنند.
  • باید خیلی بیشتر به امام خودمان فکر کنیم، البته او همیشه به فکر ما هست، این ما هستیم که باید بیشتر او را بشناسیم، به او توجه کنیم و به یادش باشیم و سعی کنیم ارتباط خود را تقویت کنیم و با ذکر و یاد او صفا کنیم. لااقل زبان حال ما این باشد که: «لایق فیض حضورت نیم اما بگذار / زندگی چند صباحی به خیالت بکنم»

«امام» همه چیز را در سبک زندگی ما تحت تأثیر قرار می‌دهد

  • حالا باید ببینیم امام چه تأثیری در سبک زندگی ما خواهد داشت؟ به طور خلاصه می‌توان گفت امام همۀ تأثیرات خوب را در سبک زندگی ما خواهد داشت.
  • همان‌طور که قبلا بیان شد، نماز مثل اسکلت یا بتون آرمۀ ساختمان سبک زندگی ماست. یعنی یک برنامۀ دائم و اساسی در متن زندگی ماست که همه چیز را تحت تأثیر خودش منظم می‌کند. وقتی جلوتر می‌رویم می‌بینیم که «امام» همه چیز را در سبک زندگی ما تحت تأثیر قرار می‌دهد و به زندگی ما معنا می‌دهد. یعنی ما با ذکر امام حسین(ع) صفا می‌کنیم و زیارت او تفریح ما می‌شود. بچۀ ما که به دنیا می‌آید اول او را به حرم امام رضا(ع) می‌بریم، ماشین که می‌خریم اولین مسافرت را به زیارت می‌رویم، اصلاً امام همۀ وجوه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و یک حلاوت خاصی به آن می‌دهد
  • «امام» هویت آدم را درست می‌کند و کسی که با اهل‌بیت(ع) نیست بی‌هویت است. و این اهل‌بیت(ع) هستند که سبک زندگی ما را با جزئیاتش برای ما مشخص می‌کنند و به آن معنا می‌دهند.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۹
مجید شهشهانی