علیرضا پناهیان

۱۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-22

اگر مدیریت مخالفت با هوای نفس را به ولیّ خدا ندهیم، به دست دشمن خدا می‌افتد که رحم ندارد / کسانی که در راه حق سختی نکشند، همان سختی را در راه باطل خواهند کشید/ اگر امروز ذره‌ای در مقابل دشمن کوتاه بیاییم، فردا باید از تروریست‌هایی که در سوریه هستند در کشور خودمان پذیرایی کنیم!

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی می‌کند و پایان‌بخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در بیست و دومین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (6.84 مگابایت)

 

پذیرش فرمان «ولی خدا»، علامت صحت ایمان و صداقت در مخالفت با هوای نفس

  • بعد از اینکه انسان قبول کرد با هوای نفس خود مبارزه کند و این مبارزه را هم با برنامه‌ای که خداوند داده و مقدراتی که برای او طراحی کرده انجام دهد تا «منِ» او تضعیف شود، حالا خداوند به او می‌گوید: «برای اینکه منیّت تو از بین برود، فقط اینکه در مقابل خدای خود تواضع کنی کافی نیست و دلالت بر پاکی تو نمی‌کند، زیرا انسان موجود پیچیده‌ای است و چه بسا در نهان خانۀ دل خود هنوز از تکبر چیزی باقی گذاشته باشد. لذا من ولیّ خودم را می‌فرستم تا به تو دستور بدهد. تو باید در مقابل ولیّ من تواضع کنی و به دستور او گوش کنی. اکنون اگر به فرمان ولیّ من گوش کنی، معلوم می‌شود در این ادّعا که حاضری به خاطر خدا و با دستورات او با هوای نفس خود مخالفت کنی، صداقت داری.»
  • سنجش صحتِ ایمان ما، و سنجش صدق ادعای ما در مخالفت با هوای نفس، به واسطۀ سلسله مراتبی است که خداوند متعال در نظام عالم طراحی کرده است. یعنی بحث لزوم اطاعت کردن، یک پله از خداوند پایین می‌آید و به رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، ائمۀ هدی(ع) و امام زمان(ع) می‌رسد. البته این سلسله مراتب در پله‌های پایین‌تر به صورت‌های دیگری مانند اطاعت از پدر و مادر نیز وجود دارد.

مهار کردن نفس، فقط با اطاعت از دستورات مستقیم خدا امکان‌پذیر نیست

  • ما باید نفس خود را مهار کنیم، و منیّت و تکبر نفس خود را بگیریم و نفس خود را در مقابل پروردگار عالم ذلیل و فروتن کنیم، و این مسأله به واسطۀ دستور مستقیم پروردگار عالم امکان‌پذیر نیست، چون نه امکان دریافت دستور از خدا به صورت مستقیم برای همه وجود دارد و نه نفس انسان نهایت پاکی خود را با صرف اطاعت مستقیم از خدا به اثبات می‌رساند؛ لذا خداوند در این میان، ولیّ خود و بعد از او یک سلسله مراتبی -مثل پدر و مادر را قرار داده که باید حرف آنها را گوش کنیم. یعنی پدر و مادر هم جزئی از همین سلسله مراتب هستند که با اطاعت از آنها، در جایی که لازم است، تکبر و منیّت ما تضعیف می‌شود و نفس‌مان در مقابل خدا ذلیل می‌شود.
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «نفست را ذلیل کن، با تحمّل کسی که مافوق تو است و دارد با تو مخالفت می‌کند؛ ذَلِّلْ‏ نَفْسَکَ‏ بِاحْتِمَالِ مَنْ‏ خَالَفَکَ‏ مِمَّنْ هُوَ فَوْقَکَ»(کافی/ج8/ص243) یعنی مدیریت مخالفت با هوای نفس خود را به مافوق خودت بده. مثلاً مافوق خانم‌ها در یک زمینه‌هایی شوهران آنها هستند؛ یعنی در همان محدوده‌ای که شوهر ولایت دارد. این سلسله مراتب مافوق در انواع بخش‌های اجتماعی و حیات بشر وجود دارد.

مدیریت هوای نفس هرکس باید با مافوقی باشد که خدا برای او تعیین کرده

  • همۀ ما برای خودمان مافوق داریم. مثلاً پدر و مادرهای ما، مافوق ما هستند، لذا باید بخشی از مدیریت مخالفت با هوای نفس خود را به پدر و مادر خود بدهیم. خداوند در قرآن کریم چندین مرتبه به لزوم تبعیت از این مافوق تأکید فرموده و بعد از اینکه دستور می‌دهد به خدا شرک نورزید، می‌فرماید: به پدر و مادر نیکی کنید «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (نساء/36) و می‌فرماید حتی «اُف» هم نباید به آنها بگویید: «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ»(اسراء/23) و نباید طوری با آنها برخورد کنیم که دلشان بشکند و از ما ناراحت شوند. اقتضاء این احسان و احترام به پدر و مادر، مخالفت با هوای نفس با سلیقۀ آنهاست.
  • مدیریت هوای نفس من باید با مافوقی باشد که خدا او را تعیین کرده است. هر کسی باید ببیند که در سلسله مراتبی که خداوند تعیین فرموده، مافوق او چه کسی است تا از او تبعیت کند، مافوق‌ها نیز در درجات مختلف توسط خداوند متعال تعیین شده‌اند. مثلاً برای یک خانم، شوهر او مافوقش است، برای آقایان، پدر و مادر مافوق هستند، و مافوق مطلق هم «ولیّ الله ‌الاعظم» است و بعد از او و در نیابت از او «ولیّ فقیه» قرار دارد.  
  • اساسا پذیرش مافوق خودش یک مرتبه از مراتب سلامت نفس است و تواضع می‌آورد منتها باید ببینی مقابل چه مافوقی خاضع می‌شوی آنکه خدا تعیین فرموده است یا آنکه طاغوت وار خودش را بر تو تحمیل کرده است و خدا دستور اطاعت او را نداده است.

امام صادق(ع): نفست را با تحمّل کسی که فضلی بر تو دارد ذلیل کن

  • در ادامۀ روایت می‌فرماید: نفست را با تحمّل کسی که فضلی بر تو دارد ذلیل کن؛ یعنی اگر خداوند به کسی برتری‌هایی نسبت به تو داده است، مدیریت مخالفت با هوای نفس خود را به او بده. در اینصورت تو به فضل او اقرار کردی تا با او مخالفت نکرده باشی؛ ذَلِّلْ‏ نَفْسَکَ‏ بِاحْتِمَالِ مَنْ‏ خَالَفَکَ‏ مِمَّنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ مَنْ لَهُ الْفَضْلُ عَلَیْکَ؛ فَإِنَّمَا أَقْرَرْتَ بِفَضْلِهِ لِئَلَّا تُخَالِفَهُ»(کافی/ج8/ص243) به عنوان مثال طبیب نسبت به بیمار، برتری دارد و بیمار باید به سخن طبیب خود گوش کند. لذا آن‌طور که از پزشکان حضرت امام(ره) نقل شده، ایشان در مقام یک بیمار، فوق‌العاده تسلیم دستور طبیب خود بود. اینها همه مراتبی از روحیۀ ولایت پذیری است. با اینکه طبیب، ولیّ انسان نیست ولی از نظر اخلاقی کسی که نمی‌تواند تشخیص یک متخصص‌تر از خودش را بپذیرد متکبر است.

کسی که برای احدی، برتری و فضلی قائل نباشد؛ آدم خودپسندی است

  • امام صادق(ع) در ادامه می‌فرماید: «و کسی که برای احدی، برتری و فضلی قائل نباشد؛ آدم خودپسندی است؛ وَ مَنْ لَا یَعْرِفْ لِأَحَدٍ الْفَضْلَ، فَهُوَ الْمُعْجَبُ بِرَأْیِهِ»(کافی/ج8/ص243) راز تکوینی این سخن این است که سر راه همۀ ما بالاخره انسان بافضیلت‌تری قرار خواهد گرفت که باید به برتری او اعتراف کنیم و البته اعتراف کردن به فضل و برتری دیگران، کار هر کسی نیست. بعضی‌ها هم برای آنکه خود را خلاص کنند اصلا برای کسی فضل قائل نمی‌شوند که آنها تکلیفشان معلوم است و دچار عجب شده‌اند که بدترین روحیه است.
  • در شرح اصول کافی در خصوص روایت فوق، آورده‌اند مصداق اتمّ و اکمل برای «مافوق» اهل‌بیت(ع) و ائمۀ هدی(ع) یا همان «ولایت» است. ولی من بحث را توسعه می‌دهم تا حسن تربیتی و اخلاقی اطاعت از مافوق بهتر فهمیده شود.

اگر مدیریت مخالفت با هوای نفس را به ولیّ خدا ندهیم، به دست دشمن خدا می‌افتد که رحم ندارد

  • اگر در این مسیر، مدیریت مخالفت با هوای نفس با ولیّ خدا نباشد چه اتفاقی می‌افتد؟ در این صورت مدیریت مخالفت با هوای نفس ما به دست دشمن ما خواهد افتاد و او دیگر رحم ندارد. یعنی خدا رذل‌ترین آدم‌های روزگار را بر ما مسلط خواهد کرد و این یک قاعده و سنت الهی است.
  • اگر مدیریت مخالفت با هوای نفس خود را به دست ولیّ خدا ندهی، مجبور خواهی شد با مدیریت اراذل و اوباش عالم مخالفت با هوای نفس بکنی و راه دیگری هم وجود ندارد.

آیا در مصر که سی و پنج سال به آمریکا «چَشم» گفت، مردم راحت زندگی می‌کنند؟

  • اگر انسان کمی با دستور ولیّ خدا با هوای نفس مخالفت کرد و در راه حق مقاومت کرد، یک عُمر آسایش خواهد داشت، اما اگر با مدیریت ولیّ خدا، با هوای نفس مخالفت نکرد، استکبار و اراذل و اوباش عالم بر او سلطه پیدا می‌کنند و وقتی سلطه پیدا کردند زندگی راحتی نخواهد داشت.
  • نمونه‌اش کشور مصر است که سی و پنج سال به آمریکا «چَشم» گفت. آیا الان زندگی راحتی دارند؟! مصر می‌توانست پیشرفته‌ترین وضع اقتصادی و فرهنگی در منطقه را داشته باشد. مصر دروازۀ ورود معرفت به اروپا بوده است. مردم مصر و سرزمین مصر هیچ کمبودی ندارند، ولی به خاطر اینکه به آمریکا «بله» گفتند، به این وضع گرفتار شدند که امروز فقر و فلاکت در آنجا بی‌داد می‌کند.
  • متاسفانه رسانه‌های ما در انعکاس خبرهای مربوط به اوضاع منطقه و کشور مصر، یک زبان دیپلماسی خُشک و رسمی که مربوط به جلسات سران دُول است را اتخاذ کرده‌اند؛ در صورتی که با چند تا مستند می‌توانند اوضاع واقعی مردم منطقه را به خوبی نشان دهند.
  • ببینید امروز مملکت عراق چقدر زیر سلطۀ آمریکا قرار دارد. با اینکه آمریکا سربازهای خود را از عراق بیرون برده، ولی سلطۀ خود را قطع نکرده است. بزرگترین سفارتخانۀ آمریکا (با چند هزار نفر کارمند) شاید در عراق باشد. آمریکا خودش نفت عراق را می‌فروشد و مبلغی هم بابت فروش نفت عراق به خود عراقی‌ها می‌دهد، گویا خزانه‌دار عراق است! لااقل یک مقدار هم در جهت آباد کردن عراق قدم بر نمی‌دارد تا بلکه وجاهتی پیدا کند! ناامنی را در عراق ببینید. روزی چندنفر باید در عراق کشته شوند تا آمریکایی‌ها راضی بشوند؟ 

آیا باید تکه تکه شویم تا بعضی‌ها رذالت دشمن را  باور کنند!

  • متاسفانه بعضی‌ها آن‌قدر نادان هستند که این واقعیت‌های دنیا را نمی‌بینند و وجود دشمن را باور نمی‌کنند. اینگونه افراد تا خود و جامعۀ خود را به دست دشمن نابود نکنند، نمی‌فهمند که چیزی به نام دشمن، و چیزی به نام استکبار وجود دارد. آیا حتماً باید تا آنجا به دشمن فرصت بدهیم تا امنیتمان از بین برود و تکه تکه بشویم تا بعضی‌ها رذالت دشمن را  باور کنند؟! حرف انقلابی زدن در جامعۀ ما هنوز غربت دارد!

هنگامی باید با غربی‌ها مذاکره کنیم که .../ با استکبار نمی‌شود مذاکره کرد، مگر اینکه به شدت در مقابل ما ذلیل بشود/ فقط از موضع قدرت می‌شود با آنها گفتگو کرد

  • باید در مقابل مدیریت استکبار جهانی بایستیم. با او مذاکره هم نمی‌شود کرد، مگر اینکه به شدت در مقابل ما ذلیل بشود. زیرا تا ببیند ما اهلِ کوتاه آمدن هستیم، بلافاصله پُررویی می‌کند.
  • ما هنگامی باید با غربی‌ها مذاکره کنیم که وقتی روی میز مذاکره محکم مشت خودمان را کوبیدیم و گفتیم که تروریست‌ها را از سوریه بیرون بکشید تا با شما حرف بزنیم، ذلیلانه بگویند «چَشم». چون فقط از موضع قدرت می‌شود با آنها گفتگو کرد و الا اگر در موضع ضعف بخواهیم با آنها گفتگو کنیم، آنها روی میز می‌کوبند و می‌گویند که حزب الله و مقاومت سوریه را در اختیار ما قرار دهید تا همه را گردن بزنیم! آنها سال‌هاست که حرفِ اولشان همین است که از حزب‌الله و از مقاومت، حمایت نکنید.

اگر امروز ذره‌ای در مقابل دشمن کوتاه بیاییم، فردا باید از تروریست‌هایی که در سوریه هستند در کشور خودمان پذیرایی کنیم!

  • ما حتی باید بررسی کنیم که اروپا چگونه جرات کرده است شاخۀ نظامی حزب الله لبنان را جزء تروریست‌ها قرار دهد؟ چه عواملی موجب شده به خود اجازۀ چنین ظلمی را داده است؟ اگر امروز ذره‌ای در مقابل دشمن کوتاه بیاییم، فردا باید از تروریست‌هایی که در سوریه هستند در کشور خودمان پذیرایی کنیم!
  • اگر مدیریت مخالفت با هوای نفس خودت را به ولیّ خدا ندهی، مدیریت مخالفت با هوای نفسِ تو، به دست دشمن خدا می‌افتد و او دیگر رحم ندارد. در واقع ما در روز قدس فریاد می‌زنیم که مدیریت مخالفت با هوای نفس ما به دست عدوّ خدا نیست، بلکه به دست ولیّ خدا است. باید از خدا بخواهیم مدیریت مخالفت با هوای نفس ما را به دست ولیّ خدا حفظ کند.

کسانی که در راه حق سختی نکشند، همان سختی را در راه باطل خواهند کشید/کوفیانی که سختی مقابله با معاویه در رکاب علی(ع) را تحمل نکردند، همان سختی را در رکاب یزید و در جنگ با حسین(ع) تحمل کردند و هزاران کشته دادند

  • بنا بر سنت الهی کسانی که در راه حق، سختی نکشند، همان سختی را در راه باطل خواهند کشید. (امام صادق(ع) اعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُنْفِقْ فِی طَاعَةِ اللَّهِ ابْتُلِیَ بِأَنْ یُنْفِقَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ یَمْشِ فِی حَاجَةِ وَلِیِّ اللَّهِ ابْتُلِیَ بِأَنْ یَمْشِیَ فِی حَاجَةِ عَدُوِّ اللَّه‏؛ من لا یحضره الفقیه/4/412) مردمی که در کوفه برای علی(ع) بهانه آوردند که هوا گرم است، سرد است، سخت است و... و با این بهانه‌ها از علی(ع) تبعیت نکردند که بجنگند، کارشان به جایی رسید که به اشارۀ یزید بن معاویه، سیدالشهداء(ع) را کشتند و خودشان هم هزاران نفر کشته دادند.
  • کسانی که قرار بود پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) در نبرد با معاویه شهید بشوند، کارشان به جایی رسید که پای رکاب یزید، در نبرد با امام حسین(ع) کشته شدند و به درک واصل شدند. یعنی کسانی که از حق دفاع نکردند، کارشان به جایی رسید که از باطل دفاع کردند.

انگلیسی‌ها برای اهداف خود سربازان هندی را به کشتن می‌دادند / کسی که در مقابل استکبار «چَشم» بگوید، کارش به جایی می‌رسد که باید برای اهداف استکبار کشته شود

  • یک زمانی غربیها برای سرکوب قیام‌های منطقه از جوانان و سربازان ایران استفاده می‌کرد. ببینید ما چه وضعی داشتیم و امام(ره) با انقلاب ما را به کجا رساند که نه تنها برای دشمن نبرد نکنیم بلکه علیه او مقاومت کنیم. یعنی ما جوانان و سربازهای خود را به کشتن می‌دادیم برای اینکه آمریکا در منطقه به خواسته‌های خودش برسد! این وضع ما بود!
  • یک زمانی انگلیسی‌ها از سربازان هندی استفاده می‌کردند تا اهداف استعماری خود را در کشورهای دیگر دنبال کنند و این سربازان بدبخت را برای بسط سلطۀ استعماری خود در کشورهای دیگر به کشتن می‌دادند. یعنی کسی که در مقابل استکبار «چَشم» بگوید، باید تا آخر برود و کارش به اینجا می‌رسد که باید برای اهداف استکبار کشته شود.
  • یعنی اگر به دشمن خدا چَشم بگویی، او به تو زندگی راحتی نمی‌دهد و حتی فقط از تو نمی‌خواهد که سختی‌های ناشی از ظلم او را تحمل کنی، بلکه می‌گوید باید برای من کشته بشوی! ‌چون حِیف است برای سلطۀ من سرباز خودم کشته شود!
  • اغلب اوقات نیازی نیست با دشمن بجنگیم، فقط کافی است روحیۀ جهادی داشته باشیم. سگِ هار را لازم نیست بزنی، فقط کافی است از مقابل او فرار نکنی. اگر سنگ را برداری بلافاصله سرِ جایش می‌نشیند و حتی مانند سگی که سنگ خورده باشد زوزه هم می‌کشد! باید با دشمن با روحیۀ انقلابی برخورد کرد والا همۀ ملت متضرر می‌شود.

سیاستمداران ما باید در مقابل این گرگ‌های پست ‌فطرت بایستند

  • سیاستمداران ما باید یکی از دیگری بهتر در مقابل این گرگ‌های پست ‌فطرت بایستند. در مجلس شورای اسلامی علیه اروپائیان بی‌شرم که حزب‌الله لبنان را تروریست اعلام کرده بودند، موضع‌گیری مختصری انجام شد؛ ولی لازم است همۀ سیاستمداران عکس‌العمل محکمی نشان بدهند. هر کس در مقابل این بی‌شرم‌ها ذره‌ای کوتاه بیاید، و عزتمندانه دفاع نکند و شجاعانه حمله نکند، دچار ذلت خواهد شد و خداوند اسباب این ذلت را فراهم می‌کند.
  • البته این مقاومت عزتمندانه و تهاجم شجاعانه به دشمن باید با حکمت و تدبیر و توام با واقع بینی باشد، ولی این هم از اهم واقعیت‌های عالم است که خداوند متعال به یاری کنندگان و مقاومت کنندگان در برابر دشمن وعدۀ نصرت داده است.

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا و اینجا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۴
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-21

پاسخ خدا به 7 شبانه روز طلب مغفرت: «باید از همان راهی که گفته‌ام بیاید»/ راه: پذیرش برتری ولی‌الله/ معلوم نیست با6000سال عبادت، نفس ذلیل خدا شده باشد/پذیرش برتری ولی خدا لازم است

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی می‌کند و پایان‌بخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در بیست و یکمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (4.46 مگابایت)

 

پاسخ خدا به عابد بنی اسرائیل: «باید از همان راهی که گفته‌ام بیاید»

  • ماه رمضان ماه مغفرت است و به فرمودۀ رسول خدا(ص) بدبخت کسی است که در این ماه از مغفرت خداوند محروم شود. همه مشتاق‌اند که حداکثر استفاده از این ماه و شبهای آن را داشته باشند. اگر کسی در این ماه از اجابت پروردگار عالم محروم شود، به این سادگی‌ها راه نجات پیدا نخواهد کرد. برای استفادۀ بیشتر از این ماه باعظمت و برای اینکه به اهمیت راه و مسیری که باید در پیش بگیریم، بیشتر پی‌ببریم، به این روایت توجه بفرمایید.
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: یکى از علماى بزرگ بنى اسرائیل، به حدّى خدا را عبادت کرد که مانند خلال، ضعیف و باریک شده بود. خداوند از طریق وحى به پیغمبر آن زمان فرمان داد که به او بگو: به عزّت و جلال و جبروتم‏ سوگند که: اگر آن‌قدر مرا عبادت کنى که بدنت آب شود- مانند پیه که در اثر حرارت در دیگ ذوب مى‏شود- این اطاعت و عبادت را از تو قبول نمی‌کنم مگر آنکه از همان راه و بابی که من دستور داده‌ام به سوى من بیایی؛ إِنَّ حَبْراً مِنْ أَحْبَارِ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَبَدَ اللَّهَ حَتَّى صَارَ مِثْلَ الْخِلَالِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ فِی زَمَانِهِ قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ جَبَرُوتِی لَوْ أَنَّکَ عَبَدْتَنِی حَتَّى تَذُوبَ کَمَا تَذُوبُ الْأَلْیَةُ فِی الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْکَ حَتَّى تَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ الَّذِی أَمَرْتُکَ(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/203).

پاسخ خدا به 7 شبانه روز طلب مغفرت: «باید از همان راهی که گفته‌ام بیاید»/ راه: پذیرش برتری ولی‌الله

  • امام صادق(ع) در روایت دیگری می‌فرمایند: حضرت موسی(ع) از کنار مردی عبور کردند، دیدند دستش را درِ خانه خدا به عبادت بالا برده است. از او عبور کردند. بعد از یک هفته دوباره دیدند دست او درِ خانه خدا بالا است. حضرت موسی(ع) صدا زدند: خدایا این بنده تو است که دستش را به سمت تو بالا گرفته است و از تو حاجتی دارد. هفت روز است که از تو مغفرت می‌خواهد. اما هنوز جوابش را نداده‌ای. خداوند وحی فرستاد که ای موسی! اگر آن‌قدر دعا کند که دستهایش قطع شود، یا زبانش قطع شود، من جوابش را نمی‌دهم مگر از آن دری که به او گفته‌ام بیاید؛ مَرَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع بِرَجُلٍ وَ هُوَ رَافِعٌ یَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ یَدْعُو اللَّهَ فَانْطَلَقَ مُوسَى فِی حَاجَتِهِ فَبَاتَ سَبْعَةَ أَیَّامٍ ثُمَّ رَجَعَ إِلَیْهِ وَ هُوَ رَافِعٌ یَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ یَا رَبِّ هَذَا عَبْدُکَ رَافِعٌ یَدَیْهِ إِلَیْکَ یَسْأَلُکَ حَاجَتَهُ وَ یَسْأَلُکَ الْمَغْفِرَةَ مُنْذُ سَبْعَةِ أَیَّامٍ لَا تَسْتَجِیبُ لَهُ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا مُوسَى لَوْ دَعَانِی حَتَّى یَسْقُطَ یَدَاهُ أَوْ یَنْقَطِعَ لِسَانُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ حَتَّى یَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ الَّذِی أَمَرْتُه‏(المحاسن/1/224)
  • آن راه و بابی که باید از آن راه خدا را عبادت کنیم و الا هر چه که عبادت کنیم، نتیجه نمی‌گیرد کدام باب است؟ آن درب چیست و  کجاست؟ که اگر از آن وارد نشوی، هر کاری هم انجام دهی، شما را تحویل نمی‌گیرند ولی اگر از راه آن وارد بشوی به اشاره‌ای تو را می‌بخشند. هر دو مطلب را باید قبول کرد. دقت و صفای باطن نیاز دارد.

امام صادق(ع): نفست را با پذیرش فرمان مافوق ذلیل کن

  • امام صادق(ع) می‌فرمایند: نفس خودت را ذلیل کن با تحمل فرمان کسی که به عنوان مافوق تو، با تو مخالفت می‌کند و کسی که نسبت به تو برتری دارد و تو اقرار کرده‌ای به فضل او برای اینکه با او مخالفت نکنی؛ ذَلِّلْ نَفْسَکَ بِاحْتِمَالِ مَنْ خَالَفَکَ مِمَّنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ مَنْ لَهُ الْفَضْلُ عَلَیْکَ فَإِنَّمَا أَقْرَرْتَ بِفَضْلِهِ لِئَلَّا تُخَالِفَهُ(کافی/15/554).
  • این مافوق می‌تواند پدر و مارد در محیط خانه، فرمانده در محیط پادگان، رییس شما در اداره و .... باشد. این حدیث می‌تواند در فلسفه اخلاق جای داشته باشد؛ نه اینکه صرفاً یک گزاره اخلاقی باشد. چون بیان می‌کند برای اینکه به خدا برسی، نفس تو باید ذلیل شود.
  • البته روشن است که پذیرش فرمان ما فوق، تا جایی است که مخالف دستور خدا نباشد؛ همانطور که در قرآن کریم، این مطلب در مورد پدر و مادر بیان شده است. (عنکبوت/8 و لقمان/15)

باید با هوای نفس مبارزه کنیم تا ذلیل خدا شویم، و به خدا برسیم/معلوم نیست با6000سال عبادت، نفس ذلیل خدا شده باشد

  • برای اینکه به جایی برسی، نفس تو باید ذلیل شود. برای ذلیل شدن نفس باید با آن مبارزه و مخالفت کرد. برای مبارزه و مخالفت با نفس باید فرمان مافوق وجود داشته باشد. تنها مسیر این است و انسان مجبور به مبارزه با هوای نفس است. انسان باید مبارزه با هوای نفس بکند تا ذلیلِ خدا شود و بتواند به خدا برسد. امکان ندارد یک آدم متکبر- تاوقتی که متکبر است- به خدا برسد. راه رسیدن به خدا تذلل است. یعنی «من» نباید داشته باشی تا بتوانی به خدا برسی.
  • اما غالباً اگر نفس انسان با خدا تنها باشد، انگار کم‌کم پُررو می‌شود و برای خودش مقام و جایگاهی در نظر می‌گیرد و «من» او در مقابل خدا از بین نمی‌رود. لذا معلوم نیست در اثر ارتباط مستقیم با خدا، تذلل در مقابل خدا حاصل شود. اینکه عبادت شش هزار ساله ابلیس نابود می‌شود، پیامش این است که اگر شش هزار سال هم مستقیم خدا را عبادت کنی، معلوم نیست نفس در اثر این عبادت، ذلیل خدا شده باشد.

اهمیت ذلیلِ خدا شدن /«ذلیلِ خدا بودن» علت انتخاب شدن موسی(ع) برای صحبت با خدا

  • در مورد اهمیت ذلیل شدن نفس در مقابل خدا می‌توان به این روایت اشاره کرد که امام باقر(ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالى به موسى(ع) وحى فرستاد: آیا می‌دانى چرا از میان همۀ مردم تو را برای سخن گفتن با خودم برگزیدم؟ موسى(ع) عرض کرد: پروردگارا، نه نمى‏دانم، خداوند فرمود: من بندگانم را زیر و رو کردم (آزمایش نمودم) و در میان آنها ذلیل‌تر و خاکسارتر و فروتن‏تر از تو نسبت به خود ندیدم، اى موسى براى اینکه چون تو از نماز فارغ می‌شوى، روى خود را بر خاک مى‏نهى. یعنى اظهار کوچکى و ناچیزى می‌نمایى؛ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع أَنْ یَا مُوسَى أَ تَدْرِی لِمَ اصْطَفَیْتُکَ بِکَلَامِی دُونَ خَلْقِی قَالَ یَا رَبِّ وَ لِمَ ذَاکَ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَیْهِ أَنْ یَا مُوسَى إِنِّی قَلَّبْتُ عِبَادِی ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِیهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِی نَفْساً مِنْکَ یَا مُوسَى إِنَّکَ إِذَا صَلَّیْتَ وَضَعْتَ خَدَّکَ عَلَى التُّرَابِ(کافی/2/123).

«پذیرش برتری ولیّ الله»، راه ذلیلِ خدا شدن / باید قبول کنی ولیّ خدا از تو برتر است

  • راه چیست؟ اگر من بخواهم به خدای متکبر راه پیدا کنم، باید متذلل شوم. فلسفه مبارزه با نفس این است که نفس را خوب زمین بزنی و وقتی می‌خواهی این کار را بکنی، خداوند ولیّ خودش را معرفی می‌کند و تو باید قبول کنی که او از تو برتر است. به غیر از پذیرش برتری او بر خودت، باید دستورات خدا را نیز از او دریافت کنی و دستوراتی که خوش می‌گوید را هم مانند دستورات خدا بپذیری.
  • اینکه خداوند می‌فرماید اگر کسی آن‌قدر دستش را در خانۀ من دراز کند که دست‌هایش بشکند یا زبانش قطع شود؛ یا اگر آن‌قدر عبادت کند که مانند پیه داخل دیگ، آب شود اگر از راهی که من گفته‌ام نرفته باشند؛ قبول نمی‌کنم، این راه همان راه ولایت است که باید از آن طریق دستور خدا را دریافت کرد.

علت هلاکت ابلیس، تکبر به ولی‌الله/ علت بخشش آدم(ع)، تواضع به ولی‌الله

  • امام حسن عسکری(ع) از قول پیامبر اکرم(ص) فرمودند که: «ابلیس، خدا را معصیت کرد و هلاک شد چون معصیت او همراه با تکبر نسبت به حضرت آدم بود و حضرت آدم، خدا را معصیت کرد ولی سالم ماند و هلاک نشد چون معصیت خودش را با تکبر بر پیامبر اسلام(ص) و اهل‌بیت(ع) همراه نکرد. و این سخن خدا است که ای آدم! ابلیس در تو، مرا عصیان کرد و نسبت به تو تکبر نشان داد و هلاک شد. اگر نسبت به تو با دستور من تواضع می‌کرد، رستگار می‌شد چه رستگارشدنی! و تو مرا با خوردن از شجره، معصیت کردی و با تواضع در مقابل محمد و آل محمد(ص) به تمام رستگاری می‌رسی؛ عَصَى اللَّهَ إِبْلِیسُ، فَهَلَکَ لِمَا کَانَ مَعْصِیَتُهُ بِالْکِبْرِ عَلَى آدَمَ وَ عَصَى اللَّهَ آدَمُ بِأَکْلِ الشَّجَرَةِ، فَسَلِمَ وَ لَمْ یَهْلِکْ لِمَا لَمْ یُقَارِنْ بِمَعْصِیَتِهِ التَّکَبُّرَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ، وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لَهُ: «یَا آدَمُ عَصَانِی فِیکَ إِبْلِیسُ، وَ تَکَبَّرَ عَلَیْکَ فَهَلَکَ، وَ لَوْ تَوَاضَعَ لَکَ بِأَمْرِی، وَ عَظَّمَ عِزَّ جَلَالِی لَأَفْلَحَ کُلَّ الْفَلَاحِ کَمَا أَفْلَحْتَ، وَ أَنْتَ عَصَیْتَنِی بِأَکْلِ الشَّجَرَةِ، وَ بِالتَّوَاضُعِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ تُفْلِحُ کُلَّ الْفَلَاحِ»(احتجاج طبرسی/1/53)

شب قدر، شب عذرخواهی از امام زمان(عج) است/ پذیرفته شدن توبه ما منوط به جلب رضایت امام زمان(عج) است

  • شب قدر، شب عذرخواهی از امام زمان(عج) است. پذیرفته شدن توبه ما هم منوط به جلب رضایت امام زمان(عج) است. در شب قدر پرونده ما را به دست امام زمان(عج) می‌دهند همان‌طور که در روز قیامت پرونده‌‌ اعمال را به دست حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌دهند.
  • پیامبر اکرم(ص) خطاب به اصحابشان می‌فرمایند: «به شب قدر ایمان بیاورید که آن مخصوص على بن ابى طالب و یازده فرزند او (بعد از من) می‌باشد؛‏ آمِنُوا بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ إِنَّهَا تَکُونُ- لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ لِوُلْدِهِ الْأَحَدَ عَشَرَ مِنْ بَعْدِی‏»(کافی/1/533).  

اگر شهوترانی زشت است، چون انسان هرکاری دلش خواسته انجام داده، نماز بی‌ولایت نیز به همین دلیل زشت است

  • اگر شهوترانی و فساد و گناه -به این دلیل که انسان هر کاری دلش خواسته انجام داده است- کار زشتی محسوب می‌شود، نماز بی‌ولایت هم زشت است چون انسان هر کاری که دلش خواسته انجام داده است. اتفاقاً نمازخوان‌های بی‌ولایت جنایت‌هایی را انجام داده‌اند که کفار هم آن کارها را نکرده‌اند. کفار وقتی با پیامبر می‌جنگیدند حرمت اسرای سپاه اسلام را نگاه می‌داشتند ولی نمازخوان‌های بی‌ولایت در کربلا حرمت بچه‌های خردسال امام حسین(ع) را هم نگه نداشتند...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۳
مجید شهشهانی

علیرضا پناهیان | دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی-2

چرا در دینداری، همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟(1)

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. یکی از اولین نکاتی که پس از مرور فهرست و متن کتاب «شهر خدا» متوجه می‌شوید این است که این کتاب صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسش‌های کلیدی جوانان پاسخ می‌دهد و عملاً «دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» را ارائه کرده است. و البته ناشر در ابتدای کتاب به این نکته اشاره کرده است. در روزهای گذشته، بخش اول تا سوم گزیدۀ این کتاب که مستقیماً به سوالاتی در مورد ماه رمضان پاسخ می‌داد با عنوان کلی «رازهای روزه‌داری» منتشر شد. اکنون در روزهای پایانی این ماه معنویت و عبادت، گزیده‌هایی از مباحث معنوی و اخلاقی این کتاب را طی چند شماره و با عنوان «دوره‌ای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» منتشر می‌کنیم. قسمت دوم از این مجموعه را در ادامه می‌خوانید:

 

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

مقابله با امیال طبیعی، چه اثری در تربیت انسان دارد؟

اینجا به روش تربیتی خاصی می‌رسیم که آن‌هم برای درک تأثیر تربیتی رمضان بسیار مفید است و آن اینکه: با توجه به ساختار طبیعی وجود انسان، روزه نوعی مقابله با امیال طبیعی است و ما در جریان روزه گرفتن به یک نوع ریاضت و خودداری می‌پردازیم و با خواست خود مقابله می‌کنیم. این کار تا چه حدی در تربیت انسان مؤثر است؟

روزه، مقابله با ابتدایی‌ترین امیال و نیازها

روزه از ما می‌خواهد که با امیال طبیعی خود، همچون گرسنگی و تشنگی، مقابله کنیم. یعنی در طول روز، نخوریم و نیاشامیم. سایر احکام دینی هم بعضاً از ما می‌خواهند که با برخی از امیال طبیعی خود مقابله کنیم، اما این امر در مورد روزه تفاوتی اساسی دارد و آن اینکه در روزه باید با ابتدایی‌ترین علاقه‌ها و نیازهای خودمان مبارزه کنیم.

سایر روش‌های تهذیب نفس و جایگاه این روش

باید توجه داشته باشیم که مقابلۀ انسان با خواسته‌های خودش یک راه و روش برای رشد و کمال است که در مقایسه با راه‌های دیگر از اهمیت بیشتری در تهذیب نفس و تطهیر روح برخوردار می‌باشد. اگر بخواهیم راه‌های دیگر غیر از مقابله با هوای نفس را برای آشنایی به عنوان نمونه ذکر کنیم باید به روش‌هایی از قبیل: ارضاء صحیح خواسته‌های انسان و جهت دهی به آنها، تمرین عملی و تعیین عادت، تغافل و گریز از موقعیت، و نمونه‌هایی از این دست اشاره کرد؛ که هر یک از جایگاه ارزشمندی در مسیر تربیت برخوردار می‌باشند. ‌

اما گاهی هم باید ایستاد و به نفس «نه» گفت و از تأمین خواهش‌های او سر باز زد، تا رشد و تربیت‌یافتگی تحقّق پیدا کند. اما چرا در مسیر دینداری به چنین روشی برای رشد نیاز داریم؟ پاسخ را با مقدمه‌ای در باب ضرورت و معنای تربیت آغاز می‌کنیم.

معنای تربیت و ضرورت آن

می‌دانیم که تربیت‌یافتگی یعنی قدرت پیدا کردن برای انعطاف داشتن و عکس العمل مناسب نشان دادن در موقعیت‌های گوناگون. اگر هرکس همان‌گونه که بوده است بماند، خوب یا بد، و «نتواند» در هر شرایطی وضع خود را متناسب با آن شرایط تغییر دهد، این فرد تربیت شده نیست؛ هرچند بسیاری از اوقات، خوب رفتار کند. «تربیت» با «تغییر» هم‌خانه است.

بسیاری از اوقات ما آدم‌ها تنها با همان خوبی‌هایی که با آن زاده شده‌ایم زندگی می‌کنیم و تمام عمر از ارثیۀ صفات خوب پدری و مادری استفاده می‌کنیم. آن‌وقت اسم آدم‌حسابی هم روی خودمان می‌گذاریم. در حالی‌که آدم‌حسابی کسی است که حسابی خود را تغییر و تکامل داده باشد و و در این راه حساب خود را رسیده باشد.

مقاومت‌هایی که در مسیر تربیت شکل می‌گیرد

خوبی‌های موروثی و غیر اکتسابی ما، دلیل خوبی برای خوبی ما نیست. آدم خوب یعنی آدم خودساخته و تغییریافته. به این ترتیب وقتی می‌خواهیم خود را تربیت کنیم، تغییر بدهیم و تکامل ببخشیم، و برای حضور در جامعه و زندگی با اقتضائات گوناگونی که دارد، آماده شویم، با مقاومت‌هایی در درون خود مواجه می‌شویم. مقاومت‌هایی که یا ناشی از تنوّع امیال ماست و یا ناشی از تعارض خواسته‌های ما با شرایط بیرونی و موقعیت‌های ما.

از اینجا مبارزه با تمایلات و خواهش‌های نفسانی آغاز می‌شود. پس مقابله با دل‌بخواهی‌ها یک رکن اساسی برای ‌تربیت است و چون ماه رمضان با رایج‌ترین و ابتدایی‌ترین خواسته‌های انسان در تقابل است، لذا یک ماه تربیتی است.

چرا در دینداری، همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟

‌اما در اینجا خوب است به یک سؤال اساسی جواب بدهیم: چرا در مسیر دینداری همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟ اگر این امیال و کشش‌های طبیعی ما بد هستند، چرا خدا آنها را از اول، در وجود ما قرار داده است؟

این سؤال وقتی اهمیت فوق العاده پیدا می‌کند که ما می‌پذیریم گاهی اوقات آدم‌ها در اثر بد اخلاقی به چیزهایی علاقه‌مند می‌شوند که به ضرر دیگران است، یا حتی صریحاً آشکار است که به ضرر خودشان است، اینجا هیچ کس به انسان حق نمی‌دهد علاقۀ خود را پیگیری کند. و این سؤال که چرا خدا چنین علاقه‌ای را در وجود ما قرار داده است، در ذهن انسان پررنگ‌تر می‌شود.

مثلاً اگر کسی علاقه به ضرب و شتم دیگران داشت و از این کار لذت می‌برد، نه‌تنها همه از او می‌خواهند که با خواست خود مبارزه کند، بلکه جلوی او را می‌گیرند و نمی‌گذارند او به خواستۀ خودش برسد.

‌اما «مشکل آدم‌ها با دین» که باعث می‌شود نتوانند با دستورات دینی کنار بیایند، این است که اکثراً تصوّر می‌کنند «دین»، آنها را از «اموری» بازداشته‌است که آن‌چنان ضرری ندارند؛ و حتی در مواردی مانند روزه، فکر می‌کنند خوردن و آشامیدن، نه‌تنها ضرری ندارند بلکه ضروری هم هستند.

خدا هیچ‌گاه مخالف لذت بردن ما نیست

نکتۀ مقدماتی که در پاسخ به این سؤال باید به آن اشاره کرد، این است که خدا هیچ وقت مخالف لذت بردن بندگانش نیست و با راحت بودن و شادی بندگان خود نه‌تنها مخالفت ندارد، بلکه از بهره‌مندی بندگان خود از چنین مواهبی خرسند هم می‌شود. هرکسی هم که دنبال لذت، راحت و شادی است نباید خدا را مانع خود ببیند. خدا حتی ابتداءً هم تقسیم نمی‌کند که در این دنیا سختی بکش و در آن دنیا آسوده باش.

عوارض فردی و اجتماعی این تصوّر اشتباه:

غیر از اینکه این تصوّر، تصوّر اشتباهی نسبت به خدا است، باید گفت این روحیه و احساس که خدا مانع لذت بردن ما است، باعث خراب شدن رابطۀ ما با خدا هم می‏شود. نباید خدا را بخیل بدانیم. اینکه فرموده‌اند خدا نزد دل‌های شکسته است(1) و یا خدا به محرومین عنایت دارد(2)، اتفاقاً به همین دلیل است که اصل بر دل‌شاد بودن و بهره‌مند بودن است. به همین دلیل برای آنها به صورت‌های مختلف در دنیا و آخرت جبران می‌کند.(3)

1. یاد نکردن خدا در هنگام شادی

شاید به دلیل همین تصوّر غلط که فکر می‌کنیم خدا اصالتاً «محرومیت» را بیشتر می‌پسندد، است که هنگام شادی خود را از خدا دور می‌دانیم و یاد خدا نمی‌کنیم. و این، ارزش به یاد خدا افتادن ما را در هنگام غم هم کم می‌کند.

2. دلگیر شدن از خدا

خیلی از گنهکاران به همین دلیل که فکر می‌کنند خدا با لذت بردن بندگانش مخالف است، قلباً از خدا و دین او ناراحت و دلگیر هستند و به همین دلیل هم گاهی به دین‌گریزی و حتی دین‌ستیزی هم کشیده می‌شوند.

3. پدید آمدن تصور اجتماعی نادرست از دینداران

از نظر اجتماعی هم تصوّر غلطی از دینداران برای دیگران پدید می‌آید و یکی از دلایل مهم مورد تمسخر قرار دادن دینداران هم همین است. گاهی هم چنین تصوری موجب عقب‌ماندگی‌هایی در برخی از پیشرفت‌های مادی در جامعۀ دینی شده است.

علاقۀ خدا به لذت بردن ما، هم در دنیا، هم در آخرت

در مقابل، این نگاه خیلی ارزش دارد که بدانیم خداوند متعال دوست دارد بندگانش، هم در دنیا و هم در آخرت لذت ببرند. و بیشترین اجر یک کار خوب و ارزشمند را هم برای این قرار داده است که بتوانیم دل کسی را شاد کنیم،(4) و یا موجب راحتی و رسیدن دیگران به خواسته‌ها و دوست داشتنی‌هایشان بشویم.(5) اصلاً بنای اولیه بر زجر کشیدن نیست. به همین دلیل است که در ماه رمضان وقتی گرسنه می‌شوی، خدا تحویلت می‌گیرد، چه تحویل گرفتنی!(6) چون بنا نبوده تو گرسنگی بکشی. این گرسنگی خارج از قاعده است.

نتیجۀ بی‌خبری از چرایی دستور دین به مقابله با نفس

بله، در این تردیدی نیست که بالاخره در دستورات دینی، مقابله با هوای نفس فراوان دیده می‌شود؛ که چرایی آن را توضیح خواهیم داد. اما چون از چند و چون ماجرا بی‌خبریم، دچار دین‌گریزی و یا لااقل بد دینداری کردن می‌شویم. بد دینداری کردن یعنی خیلی هم که آدم خوبی باشیم، تسلیم خدا می‌شویم، اما مشتاق خدا نمی‌شویم، و روش و راه رسیدن به خدا را نمی‌پسندیم. مثل احساس بعضی از پشت کنکوری‌ها.

الان در دبیرستان‌ها، دانش‏آموزهای پیش‌دانشگاهی باید برای قبول شدن در کنکور حسابی درس بخوانند تا بتوانند به دانشگاه بروند. بچه‌ها دانشگاه رفتن را دوست دارند، اما سختی عبور از کنکور و مقدمات آن را دوست ندارند. لابد پیش خود می‏گویند: «چارۀ دیگری ندارم، باشد عیبی ندارد. باید تحمل کنم.» در این راه زجر می‏کشد. رفقایش به بازی می‏روند، اما او نمی‏رود و کفّ نفس می‏کند. اما گاهی غر هم می‌زند. گاهی هم می‌گوید: «کاش کنکور نبود، بدون این‌همه سختی می‌رفتیم دانشگاه، اینقدر سختی نمی‌کشیدیم.»

اگر چنین وضعیتی در دینداری پیش بیاید و کسی توأم با غرولند کردن عبادت کند، معلوم است که بهرۀ چندانی نخواهد برد و جزء آدم‌های حداقلی خواهد بود. شاید هم بِبُرد و اساساًً عطای دین را به لقایش ببخشد و برود.

خیلی از اوقات، توفیقاتی که از ما سلب می‌شود و یا شامل ما نمی‏شود، به‌خاطر همین حرف‏های ته دلی تلخی است که می‌زنیم و به آن اهمیتی نمی‏دهیم. خدا ته دل ما را هم می‏بیند. یک مدتی که این جور حرف‏های بد از ته دل عبور کند، خدا از انسان رو برمی‌گرداند. معلوم می‌شود ما با علم به فلسفۀ احکام الهی و یا با تهذیب نفس از بارهای اضافی، خود را آمادۀ پذیرش دین نکرده‌ایم. باید مراقب باشیم که مبادا مصداق «کَرِهُوا ما أنزَلَ الله»(7) قرار بگیریم.

 

* فهرست تفصیلی کتاب «شهر خدا» را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.

___

1.  «سُئِلَ أَیْنَ اللَّهُ؟ فَقَالَ: عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُم؛ از رسول خدا(ص) پرسیده شد که خدا کجاست؟ فرمود: در نزد دل‌های شکسته». الدعوات، ص120، ح282.

2.  رسول خدا(ص) فرمودند: «الفُقَراءُ أصدِقاءُ الله؛ فقرا، دوستان خدا هستند.»، میزان الحکمه، ج10، 16007.

3.  امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَلْتَفِتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ شَبِیهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَیْهِمْ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا أَفْقَرْتُکُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِکُمُ الْیَوْمَ؛ خداوند در روز قیامت با نگاهی پوزش‌خواهانه به فقرای از مؤمنین می‌نگرد، و می‌فرماید: به عزت و جلالم سوگند، که من شما را در دنیا از روی خواری و بی‌اعتناییِ به شما فقیر نکردم. و امروز خواهید دید که (در جبران آن فقر) با شما چه رفتاری خواهم کرد. الکافی، ج2، ص261، باب فضل فقراء المسلمین، ح9. همچنین نگاه کنید به: میزان الحکمه، جلد 10، باب 3234 – 3237.

4.  رسول خدا(ص) فرمود: بهترین کار در نزد خداوند، شاد کردن مؤمنین است؛ إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِین‏. الکافی، ج2، ص189، باب ادخال السرور علی المؤمنین، ح4.

5.  امام صادق(ع) فرمود: یقیناً، در نزد خدا، برآورده ساختن حاجت مومن محبوب‌‌تر است از بیست حجی که در هر کدام از آنها صد هزار(دینار یا درهم هجده نخود) خرج شود؛ لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حَجَّةً کُلُّ حَجَّةٍ یُنْفِقُ فِیهَا صَاحِبُهَا مِائَةَ أَلْف‏. الکافی، ج2، ص193، باب قضاء حاجة المؤمن، ح4.

6. قال ابوالحسن الرضا(ع) : نَوْمُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ وَ صَمْتُهُ تَسْبِیحٌ وَ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَابٌ وَ عَمَلُهُ مُضَاعَفٌ وَ قَالَ إِنَّ لِلصَّائِمِ عِنْدَ إِفْطَارِهِ دَعْوَةً لَا تُرَدُّ؛ خواب روزه‌دار عبادت و سکوتش تسبیح و دعایش مستجاب و عملش دوچندان است. و نیز فرمود: روزه‌دار به هنگام افطار یک دعای مستجاب دارد. الدعوات، ص27، باب 1، فصل 2، ح45 و 46.

7. سوره محمد(ص)، آیه 9: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ؛ این به دلیل آن است که ایشان آنچه خدا نازل کرده است (قرآن و احکام و دستورات آن) را خوش نداشتند، پس خدا هم اعمالشان را تباه و بى‏اثر کرد.»

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۳
مجید شهشهانی

برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-6

من فقط عنان ناقة زهرا را گرفته‌ام...

  • پناهیان: ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد.  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.  هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
  • برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسأله‌شان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضه‌های حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم می‌کنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) ششمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:

بشنوید | هم علی راحت شد هم مردم کوفه

دانلود (1.77 مگابایت)

بخوانید | من فقط عنان ناقة زهرا را گرفته‌ام...

دست زهرایش را می‌گرفت و در خانه مهاجرین و انصار را می‌زد.

شاید به خود بیایند و حکومت حق را به پا کنند.

علی(ع) در می‌زد.

کسی از داخل خانه می‌گفت: کیست؟

امّا امیرالمومنین نمی‌فرمود: من علی هستم!

می‌دانست اگر خودش را معرفی کند، کسی در را به روی علی باز نمی‌کند!

می‌فرمود: این فاطمه زهرا دختر پیغمبر شماست که آمده با شما حرف بزند! و این هم حسنین هستند؛ من فقط عنان ناقه فاطمه را گرفته‌ام!

-----------------

(1)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ سَیِّدِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: حَاشَ لِلَّهِ أَنْ یُوَقِّتَ لَهُ وقت [وَقْتاً] أَوْ تُوَقِّتَ شِیعَتُنَا، صَاحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِفِضَّةَ إِلَیْکِی مَوْلَاتَکِ فَاقْبَلِی مِنْهَا مَا یَقْبَلُ النِّسَاءُ وَ قَدْ جَاءَهَا الْمَخَاضُ مِنَ الرَّفْسَةِ وَ رده [رَدِّ] الْبَابِ فسقطت [فَأَسْقَطَتْ‏] مُحَسِّناً عَلَیْهِ قَتِیلًا وَ عَرَفَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیْهِ التَّسْلِیمُ فَقَالَ لَهَا: یَا فِضَّةُ لَقَدْ عَرَفَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ عَرَّفَنِی وَ عَرَّفَ فَاطِمَةَ وَ عَرَّفَ الْحَسَنَ وَ عَرَّفَ الْحُسَیْنَ الْیَوْمَ بِهَذَا الْفِعْلِ وَ نَحْنُ فِی نُورِ الْأَظِلَّةِ أَنْوَارٌ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ فَوَارِیهِ بِقَعْرِ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ لَاحِقٌ بِجَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ تَشْکُو حَمْلَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لَهَا فِی سَوَادِ اللَّیْلِ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ زَیْنَبَ وَ أُمَّ کُلْثُومٍ إِلَى دُورِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ یُذَکِّرُهُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ عَهْدِهِ الَّذِی بَایَعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ عَلَیْهِ فِی أَرْبَعِ مَوَاطِنَ فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ تَسْلِیمِهِمْ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ جَمِیعِهِمْ فَکُلٌّ یَعِدُهُ النُّصْرَةَ لِیَوْمِهِ الْمُقْبِلِ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَعَدَ جَمْعُهُمْ عِنْدَه‏(هدایه الکبری/408)

و همچنین: خرَجَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَحْمِلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ عَلَیْهَا السَّلَامُ عَلَى دَابَّةٍ لَیْلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الْأَنْصَارِ تَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ فَکَانُوا یَقُولُونَ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ مَضَتْ بَیْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَکِ وَ ابْنُ عَمِّکِ سَبَقَ إِلَیْنَا أَبَا بَکْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ فَیَقُولُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَ فَکُنْتُ أَدَعُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَیْتِهِ لَمْ أَدْفَنْهُ وَ أَخْرُجُ أُنَازِعُ النَّاسَ سُلْطَانَهُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ مَا صَنَعَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَّا مَا کَانَ یَنْبَغِی لَهُ وَ قَدْ صَنَعُوا مَا اللَّهُ حَسِیبُهُمْ وَ طَالِبُهُمْ(الامامه والسیاسه /1/19)

و همچنین: یقال إنه ع لما استنجد بالمسلمین عقیب یوم السقیفة و ما جرى فیه و کانَ یَحْمِلُ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ لَیْلًا عَلَى حِمَارٍ وَ ابْنَاهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ الْحِمَارِ وَ یَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ وَ الْمَعُونَةِ فَأَجَابَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَبَایَعَهُمْ عَلَى الْمَوْتِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یُصْبِحُوا بُکْرَةً محلقی رُءُوسَهُمْ مَعَهُمْ سِلَاحُهُمْ فَأَصْبَحَ لَمْ یُوَافِهِ مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ الزُّبَیْرُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید/11/14)

 

مطالب مرتبط

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۲
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-20

ولایت، مبارزه با نفس را آسان می‌کند/ مطیع امر مولا بودن را باید در امتداد مخالفت با هوای نفس دید/ امام، تسهیل کنندۀ عبودیت و مبارزه با هوای نفس است

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی می‌کند و پایان‌بخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در بیستمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود (6.8 مگابایت)

 

باور به جاودانه بودن برخی از آدم‌ها در عذاب، سخت است/ رذالت دشمن را بپذیریم

  • یکی از باورهای بسیار مهم، باور به جهنم و دوزخ است. باور شکنجه‌های سخت خداوند برای برخی آدم‌ها سخت است. باور به جاودانه و مخلّد بودن در عذاب، باور اینکه کسی برای همیشه در عذاب و در آتش بماند، سخت است. چنین فردی چقدر باید آدم رذلی بوده باشد که لازم است تا همیشه در عذاب بماند. باید باور کنیم بعضی‌ها خیلی رذل هستند که عذاب الهی به صورت همیشگی شامل حال آنها می‌شود. خداوند دربارۀ گروهی از این آدم‌های رذل می‌فرماید: «اینها دشمن واقعى هستند، از آنان بپرهیز، خدا آنان را بکشد چقدر از حق روگردان هستند؛ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ»(منافقون/4)
  • متدینین و آدمه‌های خوب باید باور کنند که بعضی‌ها ممکن است تا این حدّ رذل و بد باشند. برخی از متدینین که اهل لعن فرستادن به دشمنان اهل بیت(ع) نیستند(به همین صورت کلی که در زیارت عاشورا آمده و مخل وحدت نیست)، علتش این است که رذالت این آدم‌ها و اینکه چنین عذابی برای آنها وجود دارد را باور نکرده‌اند. به دلیل همین ساده‌اندیشی است که عده‌ای عمق پدیده شوم و پلید اسرائیل را باور نمی‌کنند؛ ولی دشمن را باید باور کرد. 
  • باور کردن وجود دشمن برای افراد ساده و اعتقاد به رذل بودن برخی از انسان‌ها سخت است، در حالی‌که برای رسیدن به جامعه سالم در زمان امام زمان(عج)، باید چنین باوری داشته باشیم. اگر رذالت برخی از آدم‌ها را باور نکنی، آن‌قدر این آدم‌های رذل در مقابل چشمت جنایت خواهند کرد تا باور کنی. جنایت‌ها‌یی که این اواخر در کشورهای منطقه اتفاق می‌افتد، نمونه‌ای از وجود آدم‌های رذل است. بهتر است با معرفت و قلب خودت به این باور برسی که عده‌ای از انسان‌ها بسیار رذل هستند و مستحق‌اند که تا همیشه در آتش بمانند.
  • کلمات حضرت امام خمینی(ره) برای فهمیدن پستی دشمن بسیار عالی است. امام(ره) محکم‌ترین و تندترین تعابیر را علیه مذهبی‌هایی به کار می‌برند که جاده صاف کن دشمن هستند و اعتقادی به پستی و رذل بودن دشمنان ندارند.

چگونه جاودانگی بعضی در جهنم را باور کنی؟/ کسی که راه آسان ولایت را نرفته، خیلی آدم پستی بوده است/ پذیرش ولایت فقط برای کسانی سخت است که بیماردل‌ و متکبرند

  • راه باور جاودانه بودن عذاب جهنم، باور میزان رذالت برخی آدم‌ها است؛ و راه باور رذالت و پستی برخی آدم‌ها هم این است که ببینی پذیرش راه اولیاء خدا، چقدر آسان بوده است ولی این عده آن را نپذیرفته‌اند. اجرای صادقانۀ فرمان خدا در گرو پذیرش فرمان ولایت است. اتفاقاً پذیرش فرمان از ولایت، کار ما را آسان کرده است. اگر آسان بودن پذیرش ولایت و فرمان او را قبول کنی، رذل بودن آدم‌هایی را که با آن مخالفت کرده‌اند را باور خواهی کرد.
  • کسی که راه آسان ولایت را نرفته است، بسیار آدم رذلی بوده است. اصل پذیرش حرف اولیاء خدا یک مخالفت با هوای نفس است ولی پذیرش آن آسان است و چون آسان است باید گفت مرگ بر کسانی‌که این کار آسان را نپذیرفته‌اند و عذاب جاودانه بر کسانی باد که از آن سر باز زده‌اند. پذیرش ولایت فقط برای کسانی سخت است که در دل مرض دارند و متکبرند.
  • برای باور کردن این موضوع که آنهایی که ولایت را نپذیرفته‌اند، مستحق عذاب جاودان هستند و هیچ سهمی از ایمان ندارند، به این روایت توجه کنید. امام صادق(ع) می‌فرماید: در روز قیامت خدا به بعضی‌ها نگاه نمی‌کند و با آن‌ها حرف نمی‌زند، اینها سه گروه هستند: 1. کسانی که جایگاه امامت را غصب کرده‌اند 2. کسانی که در مقابل اولیاء خدا ایستاد‌ه‌اند و یا جنگیده‌اند 3. کسانی که برای دو گروه اول یک ذره سهم از اسلام قائل شده‌اند. (ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ مَنِ ادَّعَى إِمَامَةً مِنَ اللَّهِ لَیْسَتْ لَهُ وَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیباً؛ کافی/ج1/ص373)

وقتی مبارزه با نفس به موضوع ولایت می‌رسد، رنج‌ها کاهش می‌یابد / ولایت، مبارزه با نفس را آسان می‌کند

  • همه رنج‌هایی که در جلسات قبل مورد اشاره قرار گرفت، در مخالفت با هوای نفس بود، ولی وقتی مبارزه با نفس به موضوع ولایت می‌رسد، رنج‌ها کاهش پیدا می‌کند. اینجا کار آسان است و رنج مبارزه از بین می‌رود. رنج اطاعت از خدا و انجام تکالیف و رضایت به تقدیر، در پذیرش ولایت از بین می‌رود. خدا، مولا را برای آدم‌های سالم گذاشته است تا راه طولانی و سخت را آسان کند و خدا کسانی را که وقتی راه آسان می‌شود؛ باز هم پشت می‌کنند و آن راه را نمی‌روند را لعنت می‌کند. خدا امیرالمؤمنین علی(ع) را گذاشته تا دینداری آسان شود. آدم ضعیفی که مریض نباشد، وقتی به ولیّ خدا می‌رسد می‌گوید: آقا! شما چقدر خوبید! شما که آمدید، قصه عوض شد و کارها آسان شد! من چون شما را ندیده بودم، بی‌دین بودم. لذا از این به بعد دیندار خواهم بود.
  • ولایت، مبارزه با نفس را آسان می‌کند. البته کسی که جاهل است، از این قاعده خارج است؛ ولی کسی که با جلوه علی بن ابیطالب(ع) مواجه می‌شود و ولایت او را رد می‌کند، خیلی آدم رذلی است.

هرکس رذالت کسانی که ولایت علی(ع) را نپذیرفته بودند باور نکرد، کربلا را ببیند

  • اگر کسی رذالت کسانی که ولایت علی(ع) را نپذیرفته‌ بودن را باور نکرد، کربلا را ببیند. همۀ کسانی که خون به جگر حضرت علی(ع) کرده بودند، در کربلا رذالت خودشان را نشان دادند. در کدام یک از جنگ‌ها، این جنایت‌هایی که در کربلا مرتکب شدند را انجام داده بودند؟! کربلا، جای ساده‌ای نیست، کربلا محل بالاترین معارف است.
  • اگر ابن ملجم را نفهمیده‌ای، تفسیر او را در کربلا ببین. این کینه‌ها را در کجا پنهان کرده بودند؟ نعل تازه زدن به اسب‌ها و تاختن بر بدن شهدا چه نفعی برای دشمن داشته است؟ زدن با چوب نیزه به سر بچه‌های امام حسین(ع) برای چه هدفی بوده است؟ اینکه کسی علی(ع) را دوست نداشته باشد، ساده نیست. اینکه کسی از بغض علی(ع)، امام حسین(ع) را بکشد؛ ساده نیست.

امام، تسهیل کنندۀ عبودیت و مبارزه با هوای نفس است/ مطیع امر مولا بودن را باید در امتداد مخالفت با هوای نفس دید

  • اگر مراحل قبلی مبارزه با نفس سخت است، در عوض وقتی ولایت امیرالمؤمنین(ع) مطرح می‌شود، کارها آسان است. امام، تسهیل کنندۀ عبودیت و مبارزه با هوای نفس است. از این نقطه به بعد دشمنی با اولیاء خدا جدی‌تر می‌شود. در مسیر مبارزه با نفس، تمام بحثها دربارۀ رنج در مراحل مقدماتی بود؛ وقتی به موضوع ولایت می‌رسیم، رنج‌ها کاهش پیدا می‌کند.
  • در روایت معروفی از امام حسن عسکری(ع) آمده است: «پس هر فقیهى که مراقب نفس و حافظ دین خود است و با نفس خود مخالفت می‌کند و مطیع امر مولا مى‏باشد، بر عوام است که از چنین فقیهى تقلید کنند؛ فَأَمَّا مَنْ‏ کَانَ‏ مِنَ‏ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ‏، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه»(وسائل الشیعه/27/131)در این روایت مطیع امر مولا بودن را باید در امتداد مخالفت با هوای نفس دید. این دو در یک راستا هستند.

اگر برای کسی مخالفت با هوای نفس سخت است، پس او باید بیشتر به روضه امام حسین(ع) برود

  • اگر برای کسی مخالفت با هوای نفس سخت است، پس او باید بیشتر به روضه امام حسین(ع) برود. این نعمت ولایت را که رایگان به ما داده‌اند، اگر با استفاده از این نعمت که جذاب و تسهیل‌کنندۀ بندگی و مخالفت با نفس است، مبارزه با نفس را برای خودمان آسان نکنیم، در این صورت خودمان را مستحق عذاب جهنم خواهیم یافت.
  • امام صادق(ع) در تفسیر آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»(مائده/3) فرمودند: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ‏ بِإِقَامَةِ حَافِظِهِ‏ وَ أَتْمَمْتُ‏ عَلَیْکُمْ‏ نِعْمَتِی‏ بِوَلَایَتِنَا وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً أَیْ تَسْلِیمَ النَّفْسِ لِأَمْرِنَا»(مناقب آل ابیطالب/ج3/ص23) در اینجا «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» تسلیم بودن نفس به امر ائمۀ هدی(ع) است.
  • چرا امام تسهیل‌کنندۀ حرکت در این مسیر است؟ چون امام جذابیت و شیرینی خاصی دارد. «فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ»(زیارت جامعه- عیون اخبار رضا ع/ج2/ص276) امام جذاب و زیبا است، ناز است. اگر کسی آدم حسابی دیده باشد می‌تواند تأثیر امام را بر تسهیل دینداری بفهمد. کسی که به نماز اول وقت علاقه ندارد، وقتی به امام زمان(عج) علاقمند شود و بفهمد امام زمان(عج) نماز اول وقت را دوست دارد، اهل نماز اول وقت می‌شود. امام دل را جذب می‌کند و با محبت امام است که می‌توان اهل دینداری شد و دین را فهمید. در زیارت جامعه می‌خوانیم: «بِمُوَالاتِکُمْ‏ عَلَّمَنَا اللَّهُ‏ مَعَالِمَ‏ دِینِنَا»(عیون اخبار رضا ع/ج2/ص277) ایجاد اتحاد بین مردم و در جامعه هم کار آسانی نیست و فقط ولایت می‌تواند این کار را انجام دهد. لذا در ادامه چنین آمده است: «وَ بِمُوَالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ»(همان)

فقط با ورع می‌توان به ولایت رسید/ با ورع به سمت ولایت برویم و با ولایت، ورع را بالا ببریم

  • فقط با ورع می‌توان به ولایت رسید، ورع نیز مرحلۀ آخر تقوا است. ورع، ترک آسان هوای نفس است، یعنی در این مرحله دیگر مبارزه با هوای نفس آسان شده است. امیرالمؤمنین(ع) به سلیم فرمود: ملاک این امر (ولایت)، ورع است چرا که به ولایت ما جز با ورع نمى‏توان رسید؛ یَا سُلَیْمُ إِنَّ مِلَاکَ‏ هَذَا الْأَمْرِ الْوَرَعُ‏ لِأَنَّهُ لَا یُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَع‏»(کتاب سلیم بن قیس/ج2/ص827)
  • باید با ورع به سمت ولایت برویم و با ولایت، ورع را بالا ببریم. اینطوری ورع هم آسان می‌شود. عشق به امیرالمؤمنین(ع)، ورع را افزایش می‌دهد و ورع عشق به امیرالمومنین(ع) را بالا می‌برد. عشق به علی(ع) عشق به همه خوبی‌ها است. در زیارت جامعه می‌خوانیم: «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ»
  • اما علت اینکه ولی خدا، مبارزه با نفس را آسان می‌کند این است که ولی خدا، مظلوم است. وقتی مظلومیت علی(ع) را هنگام شهادت حضرت زهرا(س) ببینی، مبارزه با نفس برایت آسان می‌شود...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۲
مجید شهشهانی

تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-19

خداوند لطف کرده به ما دستور داده / عالی‌ترین نوع توبه این است که در مقابل اطاعت از خدا، اطاعت از نفس را ببینی/ ولیّ خدا، واسطه ما و خدا است، تا بتوانیم هوای نفس را از بین ببریم و به شیرینی ملاقات خدا برسیم/ کسانی که فقط با خدا مناجات می‌کنند و کاری با ولیّ خدا ندارند، راه توبه را درست نفهمیده‌اند

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی می‌کند و پایان‌بخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در نوزدهمین جلسه را می‌خوانید:

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

دانلود ( 4 مگابایت)

 

خداوند لطف کرده که به ما دستور داده است/ اگر خدا به ما دستور نمی‌داد، سرگردان بودیم

  • نقطه مقابل خداپرستی، هواپرستی است. اما کسی که دستور خدا را نمی‌پذیرد، زشتی کار او را به نوع دیگری(غیر از هواپرستی) هم می‌توان ترسیم کرد. به تعبیری می‌توان گفت خداوند لطف کرده که به ما دستور داده است. اگر خدا به ما دستور نمی‌داد، سرگردان بودیم. خدا می‌دانسته که امکان ندارد ما با برنامۀ خودمان بتوانیم ارزش پیدا کنیم ولی با اجرای دستوری که از بالا آمده، می‌توانیم ارزش پیدا کنیم، لذا خدا لطف کرده و برای ارزش پیدا کردن ما، دستور داده است.

عصیان، بی‌احترامی به خدایی است که لطف کرده از مقام بلندش کوتاه آمده و به ما دستور داده

  • شاید اگر خداوند می‌‌خواست مقام بلند خودش را حفظ کند، اصلاً نباید به ما دستور می‌داد چون خدا می‌دانست که بسیاری از بندگانش ممکن است به اوامر او بی‌اعتنایی کنند، ولی با این‌ حال از سر دلسوزی و لطفی که به بندگانش داشت این دستورات را به ما داده است. 
  • برای این تعبیر، قرائنی هم در قرآن کریم وجود دارد. مثلاً خداوند متعال گاهی به شأن و مرتبت و بزرگواری خودش که نگاه می‌کند، گویی پیامبر گرامی اسلام(ص) را هم از انذار دادن نهی می‌کند و می‌فرماید: «کسانى که کافر شدند بر ایشان یکسان است چه ایشان را انذار بکنى و چه انذار نکنى ایمان نخواهند آورد؛ إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»(بقره/6) و در جای دیگر می‌فرماید: «رهایشان کن تا بخورند و سرگرم بهره‏گیرى از لذت‏ها باشند و آرزوهایشان آنها را مشغول کند که بزودى خواهند فهمید؛ ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون»(حجر/3)
  • چرا عصیان و عدم اطاعت از خدا این‌قدر بد است؟ چون بی‌احترامی به خدایی است که از جایگاه و مقام بلند خودش خیلی کوتاه آمده و به تو دستور داده است. علی‌رغم اینکه خدا به ما لطف کرده و از مقامش کوتاه آمده و به ما دستور داده، یک بندۀ ضعیف، که در مقایسه با ذات پروردگار عالم موجود بی‌ارزشی محسوب می‌شود، قیافه می‌گیرد و حرف خدا را گوش نمی‌کند!! و این واقعاً بی‌احترامی به پروردگار است و خیلی زشت است.

توبۀ حقیقی برای کسی است که دستورات الهی را، محبت خدا به خودش بداند

  • وقتی عمیقاً می‌توان توبه کرد که دستورات خدا را ، لطف و محبت خدا به خویش بدانیم. آن وقت هر یک دستور را که اجراء نکرده باشی، در واقع یک محبت خدا را پس زده‌ای و رد کرده‌ای. توبه حقیقی برای این گروه است. یک درجه پائین‌تر توبه، برای کسانی است که عذاب جهنم را می‌بینند. مرحله پائین از این هم مربوط به کسانی است که قبر را می‌بینند، یعنی کسی که لحظه جان دادن و داخل قبر شدن را ببیند و بگوید: به کارهای بدی که کرده‌ام، نمی‌ارزید. پائین‌تر از این مرحله هم این است که آدم شب قدر را در نظر بگیرد و بگوید اگر قرار باشد خدا بر اساس کارهای سال قبل من، مقدرات سال بعد مرا رقم بزند؛ وضعیت خیلی بدی خواهم داشت.
  • عالی‌ترین نوع توبه این است که در مقابل اطاعت از خدا، اطاعت از نفس خودت را ببینی و آن را بسیار زشت بدانی. اطاعت از نفس برایت خیلی دلگیر باشد.

حس توبه به این است که ببینی چه کسی را نافرمانی کرده‌ای و در مقابل او از چه چیزی فرمان برده‌ای

  • حس توبه به این است که ببینی چه کسی را نافرمانی کرده‌ای و در مقابل از چه چیزی فرمان برده‌ای. تو خدا را رها کرده‌ای و از نفس خودت اطاعت کرده‌ای. «آیا دیدى کسى که خدای خود را هواى نفسش قرار داده؛ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه»(جاثیه/23) بعضی‌ها هوای نفس خود را خدای خودشان قرار می‌دهند و مدام به او سجده می‌کنند. کسی می‌تواند توبه کند که از این ناراحت باشد که «خدایا چرا من تو را پرستش نکردم و به جای تو، خودم را پرستش کرده‌ام؟» خودپرستی خیلی زشت است. قباحت خودپرستی در مقابل زیبایی خداپرستی باید فهمیده شود.
  • ای کاش آن‌قدر گناه نکنیم تا بتوانیم این را بفهمیم و این احساس زیبا را درک کنیم. زیبایی ایمان و اطاعت از خدا و زشتی عصیان در مقابل امر خدا را می‌توان درک کرد. خداوند می‌فرماید: «خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل‌هایتان زینت داد، و کفر و فسوق و عصیان را برای شما ناخوشایند قرار داد؛ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان»(حجرات/7) ما که کفر و فسوق نداریم باید تلاش کنیم از عصیان هم کراهت داشته باشیم.

ولیّ خدا، واسطه بین تو و پروردگار عالم است، تا بتوانی هوای نفس را از بین ببری و به شیرینی ملاقات خدا برسی

  • یکی از راههایی که به درک این مفهوم کمک می‌کند این است که پای اهل بیت(ع) را هم وسط بکشیم. همان‌طور که در بحث هوای نفس بیان شد؛ برای اینکه هوای نفس خودت را با دستور خدا از بین ببری، می‌بایست دستور از طریق ولی خدا، ابلاغ شود. ولیّ خدا، واسطه بین تو و پروردگار عالم است، تا بتوانی هوای نفس را از بین ببری و به شیرینی ملاقات خدا نائل شوی.
  • اگر ترک کردن حرف خدا زشت است، به همان اندازه زشت است که حرف امیرالمؤمنین(ع) را کنار بگذاری و حرف خودت را گوش کنی. قرار بود که من با امر مولا رشد کنم، حالا این وسط، مولا چه تقصیری کرده است که من به او بی‌احترامی می‌کنم؟ لذا وقتی استغفار می‌کنی، اگر امام زمان(عج) از تو راضی نشده باشد، خدا هم راضی نمی‌شود. در مورد بقیه کسانی که ولایت دارند هم به همین ترتیب است. اگر والدین را اذیت کرده باشی و دل آن‌ها رنجیده باشد، چگونه می‌توانی خدا را راضی کنی؟ و از پدر و مادر مهمتر امام زمان(عج) است.

کسانی که فقط با خدا مناجات می‌کنند و کاری با ولیّ خدا ندارند، راه توبه را درست نفهمیده‌اند/ گناه کردن نافرمانی امام هم هست

  • در زیارت جامعۀ کبیره می‌خوانیم: «ای ولیّ خدا، میان من و خدا گناهانى هست که جز رضاى شما آن را محو نمی‌کند؛ یَا وَلِیَّ اللَّه‏ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُمْ»(من لا یحضره الفقیه/ج2/ص616) این حس، همان حس توبه است که باید در دل یک شیعه به وجود بیاید. در جریان خداپرستی، کسانی که فقط با خدا مناجات می‌کنند و کاری با ولیّ خدا ندارند، راه توبه را درست نفهمیده‌اند. نگاهشان درست نیست. نمی‌خواهند از امام زمان(عج) کمک بگیرند تا خدا آن‌ها را ببخشد؛ در حالیکه ما با گناه کردن، امام زمان(عج) را معصیت و نافرمانی کرده‌ایم.

درود بر اهل بیت(ع) باعث آمرزش گناهان است

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: آیا می‌خواهید شما را از زیرک‌ترین آدم‌ها و احمق‌ترین آنها باخبر کنم؟ گفتند بله یا رسول الله(ص). حضرت فرمودند: زیرک‌ترین آدم‌ها کسی است که از خودش حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کار کند، و احمق‌ترین آدم‌ها کسی است که از هوای نفس تبعیت کند و فقط از خدا آرزوهای خودش را بخواهد. از حضرت پرسیدند آن انسان زیرک چگونه نفس خود را محاسبه می‌کند؟ حضرت فرمود: هر روز به نفس خود می‌گوید: ای نفس این روزی که گذشت دیگر برنمی‌گردد. امروز چه کار کرده‌ای؟ آیا حاجت کسی را برآورده کردی؟ بعد از محاسبه اگر خواستی گناهان تو پاک شود بر پیامبر و اهل بیت(ع) صلوات و درود بفرست. معنای درود بر پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) این است که من نوکر شما هستم. صلوات حکم استغفار را پیدا می‌کند. یعنی انسان به خودش می‌گوید دوباره با علی بن ابیطالب(ع) بیعت کن و این بیعت را برای خودت مجدداً قبول و تأیید کن. و شروع کن به لعنت کردن دشمنان اهل بیت(ع). وقتی این کار را انجام دهی، خدا می‌گوید من دیگر به خاطر گناهانت گریبان تو را نمی‌گیرم، چون تو به دوستان من ابراز ارادت کردی و با دشمنان من دشمنی کردی (أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَکْیَسِ‏ الْکَیِّسِینَ وَ أَحْمَقِ الْحَمْقَى قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: أَکْیَسُ‏ الْکَیِّسِینَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ، وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ، وَ إِنَّ أَحْمَقَ‏ الْحَمْقَى مَنِ اتَّبَعَ نَفْسُهُ هَوَاهَا، وَ تَمَنَّى عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانِیَّ. ... بِتَجْدِیدِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ، وَ عَرَضَ بَیْعَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ ع عَلَى نَفْسِهِ، وَ قَبُولَهُ لَهَا، وَ إِعَادَةَ لَعْنِ أَعْدَائِهِ وَ شَانِئِیهِ وَ دَافِعِیهِ عَنْ حَقِّهِ‏ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: لَسْتُ أُنَاقِشُکَ فِی شَیْ‏ءٍ مِنَ الذُّنُوبِ- مَعَ مُوَالاتِکَ أَوْلِیَائِی، وَ مُعَادَاتِکَ أَعْدَائِی؛ تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ع/ص38)
  • خدا در این شب‌های قدر دربارۀ امیرالمؤمنین علی(ع) چه می‌خواهد بگوید؟ اینکه مولای خودتان، علی(ع) را دوست داشته باشید و با او تجدید بیعت کنید...

دریافت در قالب PDF در ابعاد A4

دریافت در قالب PDF در ابعاد A5

 

مطالب مرتبط:

 

 

منتشر شده در: اینجا و اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۱
بیان معنوی

دیشب/پناهیان:

بنابر سنت الهی,کسانی که در راه حق سختی نکشند,همان سختی را در راه باطل خواهند کشید

بنابر سنت الهی,کسانی که در راه حق سختی نکشند,همان سختی را در راه باطل خواهند کشید.

کوفیانی که سختی مقابله با معاویه در رکاب علی را تحمل نکردند,در رکاب یزید هزاران کشته دادند و قاتل حسین شدند وسپس کرور کرور توسط حجاج و.. شکنجه وکشته شدند.
 

* مشروح خبر+صوت را از اینجا می توانید بخوانید و بشنوید

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۱
بیان معنوی