وداع با ماه مبارک رمضان-2
مناجات | خداحافظ ماه رمضان من + صوت
دانلود دانلود (5.51 مگابایت)
مطالب مرتبط:
وداع با ماه مبارک رمضان-2
دانلود دانلود (5.51 مگابایت)
مطالب مرتبط:
برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-9
دانلود (692 کیلوبایت)
در نهج البلاغه شریف نامهای آمده که امیرالمؤمنین علی(ع) در جواب نامة معاویه نوشتهاند.(1)
شأن علی خیلی بالاتر از این است که نامه به چنین کسی بنویسد. امّا امیرالمومنین از باب رأفت امامت، از باب احساس وظیفه و برای روشنگری نامه نوشتند. خود آقا هم در ابتدای یکی از نامههایشان میفرمایند: که تو کسی نیستی که لیاقت داشته باشی من با تو حرف بزنم؛ ولی چه کنم که روزگار مرا وادار کرده تا برایت نامه بنویسم!
اما در این نامه جملهای آمده که اگر خود امیرالمؤمنین ننوشته بودند، شاید هیچکس جرأت نمیکرد این چنین، روضة دردهای علی را بخواند.
امیرالمومنین(ع) در این نامه نوشته است:
«معاویه! تو در نامهات نوشتی که منِ علی همان کسی هستم که مانند شتری که طناب به گردنش ببندند و را بکشند، طناب به گردنم انداختند و کشیدند و وادار به بیعت کردند.
امّا معاویه بدان که تو خواستی با این جمله مرا سرزنش کنی ولی به خدا قسم تو مرا مدح کردی! تو خواستی با این جمله مرا رسوا کنی ولی خودت رسوا شدی: وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ. (2)
بعد حضرت ادامه میدهد: چه ایرادی دارد یک مرد اینقدر مظلوم باشد که در کوچهها او را بکشند؟
من مظلوم بودم.
یعنی: معاویه؛ حرفی که من نمیتوانستم بزنم، تو زدی!
یعنی ای مردم عالم معاویه هم اعتراف کرد که علی را با طناب بستند و در کوچهها کشیدند!
امّا ای مردم وقتی علی را با طناب میکشند، آیا توقع دارید فاطمه هم بایستد و ببیند که قهرمانش را دارند روی زمین میکشند؟
------------
(1) نهج البلاغة/ نامه28
(2) قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ (نهج البلاغة/ نامه28)
(3) وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ(نهج البلاغة/ نامه28)
مطالب مرتبط
تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-24
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع) - جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی میکند و پایانبخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در بیست و چهارمین جلسه را میخوانید:
دریافت در قالب PDF در ابعاد A4
دریافت در قالب PDF در ابعاد A5
دانلود (7.52 مگابایت)
دریافت در قالب PDF در ابعاد A4
دریافت در قالب PDF در ابعاد A5
مطالب مرتبط:
دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی-4
کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. یکی از اولین نکاتی که پس از مرور فهرست و متن کتاب «شهر خدا» متوجه میشوید این است که این کتاب صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسشهای کلیدی جوانان پاسخ میدهد و عملاً «دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» را ارائه کرده است. و البته ناشر در ابتدای کتاب به این نکته اشاره کرده است. در روزهای گذشته، بخش اول تا سوم گزیدۀ این کتاب که مستقیماً به سوالاتی در مورد ماه رمضان پاسخ میداد با عنوان کلی «رازهای روزهداری» منتشر شد. اکنون در روزهای پایانی این ماه معنویت و عبادت، گزیدههایی از مباحث معنوی و اخلاقی این کتاب را طی چند شماره و با عنوان «دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» منتشر میکنیم. قسمت چهارم از این مجموعه را در ادامه میخوانید:
دریافت در قالب PDF در ابعاد A4
دریافت در قالب PDF در ابعاد A5
زمان نسبتاًً طولانی ماه رمضان فرصت خوبی است برای تأثیراتی که خدای ماه رمضان به دنبال آن است. یکی از لوازم مهم تأثیرگذاری یک برنامۀ تربیتی، طول مدت و ممارستی است که باید در اجرای آن برنامه در نظر گرفت. اینکه ما هرگاه دلمان خواست سری به معنویات بزنیم و تا هر موقع حال داشتیم ادامه بدهیم، و در نهایت بدون نظم و بر اساس تمایل، به برنامههای عبادی بپردازیم، روش بسیار نادرستی است.
امام باقر(ع) در کلامی شریف که نظیر آن در کلمات معصومین کم نیست، فرمودهاند: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ محبوبترین اعمال نزد خدای متعال آن اعمالی است که بنده بر آن مداومت ورزد، هرچند عملی اندک باشد.»(1)
ماه مبارک رمضان با برخورداری از یک استمرار سی روزه و طول مدت صیام در هر روز، از سحر تا شامگاهان، روزهداران را در موقعیت تأثیرپذیری مناسبی از عبادت صیام قرار میدهد. در واقع بلندمدتترین عبادت ما همین روزهداری است، و رمضان در این زمینه، دارای امتیاز منحصربهفردی میباشد. اگر کسی قیمت عبادت را بداند، قدر رمضان را بسیار خواهد دانست وقتی که بشنود رسول اکرم(ص) فرمودهاند: «الصَّائِمُ فِی عِبَادَةِ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَ نَائِماً عَلَی فِرَاشِهِ مَا لَمْ یَغْتَبْ مُسْلِماً؛ روزهدار همواره در حال عبادت خدا محسوب میشود، اگرچه در بسترش خوابیده باشد. البته تا وقتی که غیبت مسلمانی را نکند.»
اتفاقاتی که در جریان یک برنامۀ معنوی زماندار و مستمر میافتد قابل توجه است. آدم در ابتدا بخاطر جاذبههای جدید بودن، از لذت و حظّ معنوی خاصی برخوردار است (مرحلۀ اول). اما بعد به مرور زمان، از زیبایی و حلاوت آن برنامۀ عبادی کاسته میشود، انگیزهها رو به تحلیل میروند، و حتی کمکم خستگی و ملالت پیش میآید. که معمولاً این مسیر بهسرعت طی میشود (مرحلۀ دوم).
ما معمولاً از چنین حالتی خرسند نیستیم و دوست داریم از عبادت، لذت ببریم و گاهی هم اگر بتوانیم (شرعاً واجب نباشد) آن برنامۀ عبادی و معنوی را طاقت نمیآوریم و ترک میکنیم. در خصوص ماه رمضان چون امر واجب الهی است، طبیعی است که آن را رها نخواهیم کرد، اما دیگر آن بهرۀ لازم را نمیبریم و احساس معنویت نمیکنیم.
منتها اگر استقامت بورزیم، و آنچنان که باید صبر کنیم و مقابل خستگیها دوام بیاوریم، کمکم یک حلاوت جدیدی که حتی از آن حالت اولیه هم دلچسبتر است پدید میآید، و وارد مرحلۀ تازهای میشویم (مرحلۀ سوم). کمکم با اُنسی که نسبت به اعمال عبادی و تلاش معنوی خود پیدا میکنیم، و با عمقی که معمولاً از آن برخوردار میشویم، میتوانیم از لذت عمیقتر و حتی ماندگارتری برخوردار شویم.
شرط ورود به این مرحلۀ سوم، رعایت ادبِ عبادت و حفظ حرمتِ امرِ خدا و یا تداوم بخشیدن به برنامهایست که خود را ملزم به اجرای آن میدانیم. هرچه در بین دو مرحلۀ شیرینی عبادت (مرحلۀ اول و مرحلۀ سوم)، از غفلت ورزیدن و تبعیت از هوای نفس خودداری کنیم، از مواهب مرحلۀ سوم که به نوعی برخوردار شدن از یک حلاوت اکتسابی است، بیشتر بهرهمند خواهیم شد.
ریاضتی که باید در عبادت کشید، گاهی به همین معناست که انسان ممکن است لذت مستقیم از یک عبادت نبرد، و یا شیرینی آن را در زمانهایی، بهخصوص به علّت تداوم، درک نکند، ولی به دلیل انگیزههای برتر و عاقلانهای که دارد، به آن عبادت مبادرت بورزد و به کمک «تفکر» و «آگاهی از ضرورتها و فواید درازمدت» خود را برای انجام آن انگیزهمند سازد.
سؤال مشهوری که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که مگر در روایات نفرمودهاند که عبادات را باید با نشاط انجام داد و اگر انسان تمایل نداشت نباید چیزی را به خود تحمیل کند؟ پس این تحمل دوران میانی و تداوم بخشیدن به عبادت بدون حلاوت، برای چیست؟ آیا زدگی بیشتر نمیآورد؟
البته این سؤال دربارۀ روزۀ رمضان، که از عبادات واجب است، جای پرسش ندارد. چون در روایات به ما فرمودهاند که اگر حال عبادت ندارید، به «واجبات» اکتفا کنید. چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در کلمات قصار نهج البلاغه میفرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ؛ دلها اقبال و ادبار (پشت کردن) است پس وقتی دل اقبال کرد به نوافل بپردازید، و هنگامی که پشت کرد، تنها به واجبات اکتفا کنید.»(2)
پس اگر کسی در رمضان از طول ایام روزه دچار ملالت و کسالت شد، طبیعی است که نباید به خستگی خود اعتنا کند. و باید دانست که در بسیاری از اوقات، و برای برخی افراد، درست از هنگامی که روزۀ ماه رمضان توأم با خستگی و عدم حلاوت توأم میشود، آثار خود را در سازندگی فرد بروز خواهد داد.
گفتهاند سیّد مرتضی(3) هنگام احتضار و در آخرین لحظات عمر شریف خود به اطرافیان وصیت کرده بود نمازهایش را قضا کنند. وقتی علت را از ایشان جویا شدند، ایشان فرموده بود: «چون از خواندن نماز خیلی لذت میبردم، میترسم انگیزۀ اطاعت از خدا و خلوصِ در نیّتِ قربۀً الیالله، خدشهدار شده باشد.»(4) لذا اگر گاهی از اوقات عبادت با شیرینی توأم نیست و یا به تلخی انجام میشود، در اینکه موجب تقرّب به خداوند است نباید تردید کرد.
اساساًً وجود وقوع هر نوع بیحالی در انجام عبادت را نمیتوان دلیل ترک عبادت قرار داد، و در برخی از برنامههای معقول عبادی که انسان برای مدت نسبتاً طولانیای به اجرای آنها مبادرت میورزد، نباید به دلیل ادبار دل، آن برنامه را ترک کند. اکتفا کردن به واجبات و ترک عبادات مستحبی در حالت ادبار، مربوط به برنامههایی نمیشود که با یک تصمیمگیری و درایت، برای مدت طولانی برنامهریزی شده است.
همچنانکه وقتی میفرمایند: «أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ بهترین اعمال در نزد خدا، عملی است که بنده بر آن مداومت ورزد، اگرچه عمل کمی باشد.»(5) و ما را به دوام در عبادت، هرچند اندک، توصیه میکنند، حتماً حساب اِدبار را هم کردهاند.
از طرف دیگر، انسان میتواند ادبار قلبی خود را در بسیاری از موارد با تفکر و افزایش آگاهی از فواید عبادات برطرف نماید. نشاط در عبادت، همیشه به معنای وجود یک حال معنوی فوقالعاده نیست که تا اشک و آه و سوز انسان کم شد، بگوید من دچار ادبار قلب شدهام و بدون هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن ادبار، به ترک آن عبادت اقدام کند.
ضمن آنکه در بسیاری از اوقات، تلاش برای برطرف کردن ادبار دل، مؤثر قرار میگیرد، باید بدانیم که داشتن یک انگیزۀ قوی و معقول برای عبادت، خود یک نوع نشاطِ در عبادت به حساب آمده و موجبات اقبالِ دل را فراهم میکند.
البته باید توجه داشته باشیم، ادبارهایی که برای ما پیش میآید، بسیاری از اوقات ناشی از طبیعت ملالت و کسالت نیست، بلکه ناشی از معاصی و غفلتهای ما و یا توجههای بیش از اندازهای است که به امور دنیایی داشتهایم؛ که حتماً باید با «استغفار» به برطرف کردن آن «ادبار» بپردازیم؛ و این، خود یک تکلیف معنوی است؛ نه اینکه انسان تا ادبار را مشاهده کرد، فرار را بر قرار ترجیح داده و دیگر بر سجّادۀ عبادت قرار نیابد.
کما اینکه از رسول اکرم(ص) نقل است که فرمودهاند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً کَصَدَإِ النُّحَاسِ، فَاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَار؛ برای دلها، غبار گرفتن و سیاهشدنی است، بهمانند سیاهی دود، پس دلهایتان را با استغفار جلا دهید.»(6) و حتی خود حضرت رسول هم روزی صد مرتبه استغفار میفرمودند و در توضیح علت آن فرمودهاند: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ؛ هر روز بر روی قلبم غبار مینشیند، تا اینکه (برای برطرف کردنش)، روزی صد مرتبه استغفار میکنم.»(7)؛ هرچند آن غباری که بر قلب نازنین حضرتش مینشسته، لطیفتر از آن است که برای ما قابل درک باشد.
* فهرست تفصیلی کتاب «شهر خدا» را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
___
1. الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2.
2. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارۀ 312.
3. ابو القاسم، على بن حسین بن موسى، مشهور به «سید مرتضى علم الهدى»، که علامه حلّى او را معلم شیعه امامیه خوانده است، در سال 355 متولد شد و در سن 82 سالگی از دنیا رفت. او پس از شیخ مفید، پیشواى فقهى، متکلم و مرجع امامیه در عصر خویش قلمداد مىشد و در زهد و تقوا اسوهای کم نظیر بود.
4. گلشن ابرار، ج1، ص70 و نیز: سید مرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص63.
5. الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2. از امام باقر(ع).
6. وسائل الشیعه، ج7، ص176، ح9050.
7. مستدرک الوسائل، ج5، ص320، ح5978.
برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-8
دانلود (2.07 مگابایت)
وحی نازل شد. خداوند دستور دادند از این به بعد اینقدر مزاحم پیغمبر نشوید؛ هر کس هم کار واجبی با رسول خدا دارد و میخواهد با پیغمبر دیدار و صحبت خصوصی داشته باشد، باید صدقه بدهد.(1)
همین که دیدار پیامبر پولی شد، مراجعه به پیغمبر کم شد.
امّا چه کسی از همه بیشتر برای ملاقات پیغمبر صدقه میداد؟
علی(ع).
هر چه پول داشت صدقه میداد تا یک بار به محضر پیغمبر برسد.(2)
همین برای علی(ع) دشمنتراشی کرد!
این حرف نادرست هم در تاریخ ثبت شده است که گفتهاند: علی اشتباه کرد که برای ملاقات پیغمبر اینقدر پول میداد! پرسیدند چرا گفت: علی با این کارش هم علیه فقرا اقدام کرد هم علیه ثروتمندان؛ فقرا که پول نداشتند اینقدر مثل علی برای دیدار پیامبر خرج کنند، دلشان شکست. ثروتمندان هم به شاید نخواهند اینقدر پول بدهند! پس علی که اینگونه با وجود فقرش پول میدهد، همه را از خودش رنجاند.(3)
حتی برای این کار علی(ع)، بعضیها بغض علی را به سینه میگیرند!
اینجاست که باید به علی حق داد که به نخلستان برود و سر به چاه بگذارد و داد بزند!
چه کسی حرف علی را میفهمد؟
چه کسی درد علی را می فهمد؟...
------
(1) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ/ءَ أَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُواْ بَینَْ یَدَىْ نجَْوَئکمُْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُواْ وَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ وَ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِیرُ بِمَا تَعْمَلُونَ (مجادله12و 13)
(2) عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً قَالَ إِنَّهُ حَرَّمَ کَلَامَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَخَّصَ لَهُمْ فِی کَلَامِهِ بِالصَّدَقَةِ فَکَانَ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُکَلِّمَهُ تَصَدَّقَ بِدِرْهَمٍ ثُمَّ کَلَّمَهُ بِمَا یُرِیدُ قَالَ فَکَفَّ النَّاسُ عَنْ کَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَخِلُوا أَنْ یَتَصَدَّقُوا قَبْلَ کَلَامِهِ فَتَصَدَّقَ عَلِیٌّ ع بِدِینَارٍ کَانَ لَهُ فَبَاعَهُ بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ فِی عَشْرِ کَلِمَاتٍ سَأَلَهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ غَیْرُهُ وَ بَخِلَ أَهْلُ الْمَیْسَرَةِ أَنْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ مَا صَنَعَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الَّذِی صَنَعَ مِنَ الصَّدَقَةِ إِلَّا أَنَّهُ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَ لِابْنِ عَمِّه . (تاویل الایات الظاهره /648)
(3) فخر رازی در کتاب خود مینویسد: «الإقدام على هذا العمل مما یضیق قلب الفقیر، فإنه لا یقدر على مثله فیضیق قلبه. و یوحش قلب الغنی، فإنه لمّا لم یفعل الغنیّ ذلک و فعله غیره، صار ذلک الفعل سببا للطعن فیمن لم یفعل. فهذا الفعل لما کان سببا لحزن الفقراء و وحشة الأغنیاء، لم یکن فی ترکه کبیر مضرة. لأن الذی یکون سببا للألفة أولى مما یکون سببا للوحشة، و أیضا فهذه المناجاة لیست من الواجبات و لا من الطاعات المندوبة، بل قد بینا أنهم إنما کلفوا بهذه الصدقة لیترکوا هذه المناجاة، و لما کان الأولى بهذه المناجاة أن تکون متروکة، لم یکن ترکها سببا للطعن.» (مفاتیح الغیب/29/496) (برخی معتقدند فخر رازی که شافعی مذهب بوده است، بعدها مستبصر و شیعه شده است.)
مطالب مرتبط
دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی-3
کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. یکی از اولین نکاتی که پس از مرور فهرست و متن کتاب «شهر خدا» متوجه میشوید این است که این کتاب صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسشهای کلیدی جوانان پاسخ میدهد و عملاً «دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» را ارائه کرده است. و البته ناشر در ابتدای کتاب به این نکته اشاره کرده است. در روزهای گذشته، بخش اول تا سوم گزیدۀ این کتاب که مستقیماً به سوالاتی در مورد ماه رمضان پاسخ میداد با عنوان کلی «رازهای روزهداری» منتشر شد. اکنون در روزهای پایانی این ماه معنویت و عبادت، گزیدههایی از مباحث معنوی و اخلاقی این کتاب را طی چند شماره و با عنوان «دورهای مختصر از مباحث معنوی و اخلاقی» منتشر میکنیم. قسمت سوم از این مجموعه را در ادامه میخوانید:
دریافت در قالب PDF در ابعاد A4
دریافت در قالب PDF در ابعاد A5
اما پاسخ اساسی که باید آن را بیان کرد این است که اساساًً این طبیعت دنیا است که مانع ماست و بسیاری از مبارزه با نفسها را اقتضا میکند. وقتی دلبخواهیهای ما با دل بخواهیهای دیگران در تعارض قرار میگیرد، موجب انواع مبارزه با نفسها میشود؛ این چه ربطی به خدا دارد؟! او که با ما مقابلهای ندارد؛ جز اینکه در مقام داوری، قبل از پدید آمدن بسیاری از مشکلاتی که از چشم بشر پنهان است، با یک برنامهریزی هوشمندانه، تدابیری را اتخاذ کرده و دستوراتی را صادر نموده است، که از این تزاحم(1) بتوانیم عبور کنیم.
این اولین علتِ فهمیدنیِ بسیاری از محدودیتهای دینی است که خداوند از باب تزاحم بین امیال انسانها احکامی را وضع نموده است. هرچند این تزاحمها به سهولت دیدنی و دریافت کردنی نیستند و یا راه خروج از آنها برای ما بهسادگی قابل درک نیست! و الا دینگریزیها کمتر میشد. اما به هر حال ما آدمها وقتی میخواهیم با هم زندگی کنیم، باید جا را برای یکدیگر تنگ نکنیم و با هم لذت ببریم و راحت باشیم.
البته هر چقدر بشر بیشتر از عقل خود استفاده کند و تجربۀ عمومی بشر به کمک بیاید و باور کند که برای زندگی راحت، راهی جز مبارزه با نفس ندارد، دینگریزیها کمتر خواهد شد. امیر مؤمنان(ع) نیز همین مطلب را تصریح فرمودهاند: «طَلَبْتُ الْعَیْشَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِتَرْکِ الْهَوَی فَاتْرُکُوا الْهَوَی لِیَطِیبَ عَیْشُکُم؛ زندگیِ راحت را جستجو کردم، پس آن را نیافتم مگر در ترک هوای نفس. پس هوا (و هوس) را برای گوارا شدن زندگیتان رها کنید.»(2)
دومین علّت برخی از محدودیتهایی که دستورات دینی اقتضای آن را دارند، این است که تزاحم و کشمکشِ بین امیال انسان، و اشتباهاتی که در زمینۀ رسیدگی به این تزاحم و حلّوفصل این کشمکش رایج است و رخ میدهد، نیاز به دستورات بازدارنده را ایجاب کرده است.(3)
وقتی ما به علاقههای گوناگونی که داریم توجه میکنیم، به سهولت مییابیم که بخشی از علاقههای والا و بلند معنوی ما، معمولاً پشت سر علاقههای سطحی و پیشپاافتادۀ ما پنهان میمانند، و یا گاهی زیر پای آنها دفن میشوند. دین با دستوراتی که میدهد راه تنفّس برای آن علاقههای اتفاقاً عمیقتر و ماندگارتر را باز میکند، و امکان پیدا شدن و پاسخ یافتن آنها را به ما میدهد.
این دستورات، عموماً در مقابله با خواستههای انسان تلقّی میشوند، تا حدی هم اینچنین به نظر میرسند، اما با یک نگاه دقیق میتوان دریافت که این دستورات اتفاقاً مطابق میل آدمی تنظیم شدهاند و اولاً خواستههای پنهان و برتر ما را بیرون میکشند و ثانیاً پاسخ دادن به آنها را برای ما میسور میکنند.
وقتی امیر مؤمنان(ع) میفرمایند: «فِی خَلافِ النَّفسِ رُشدُها؛ مسیر رشد نفس انسان، در مخالفت کردن با آن است.»(4)، به همین واقعیت اشاره دارند که مبارزه با دلبخواهیها، نتیجهاش چیزی جز تقویت روح انسان نیست؛ و در واقع بخشهایِ برترِ تقاضاهای روحی انسان در این روش رشد میکند.
به همین دلیل دستورات دینی اگرچه ابتدائاً سخت به نظر میرسند، ولی بعد از اجرا و یا در حین عمل به آنها، شیرینی خاص خود را به کام انسان مینشانند؛ شیرینی و دلبخواهی خاصی که هرکس مزۀ آن را چشیده باشد، هرگز نمیتواند از آنها چشمپوشی نماید. مگر آن روایت را دربارۀ شادی هنگام افطار نشنیدهایم که فرمود: «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ؛ روزهدار دو شادی دارد: یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات پروردگارش.»(5) این شادی هم، در اثر پاسخیافتگی خواستههای معنوی ماست. اگر با مبارزه با امیال سطحی نفس، به آن خواستههای عمیقتر میدان بدهیم و آنها را بیابیم، خواهیم دید که لذت حاصل از آنها نیز بسیار عمیقتر و افزونتر است.
البته اینگونه لذتها، هنوز بدون حضور پررنگ «عشق به پروردگار عالم» است. اگر آن عشق هم پای به میدان بگذارد، دیگر جای سخن گفتن نیست، جای دستافشانی و سرمستی است؛ و جای سکوت است و سیر در آفاق نورانی وصال.
باز به همین دلیل است، که ما پس از اجرای دستورات دینی و بردن لذت آن، به خدا بدهکار هم میشویم. و باید یک سلسله اذکار برای تشکر و یک سری اعمال شاکرانه برای پرداخت این بدهی در نظر بگیریم و جایی هم برای عُجب و غرور باقی نمیماند.
پس آن چیزی که مخالف لذت بردن ماست و گاهی در زبان احکام فقهی و حقوقی دین، به ما میگوید: از لذائذ حرام چشم بپوش، و یا در مقام توصیههای اخلاقی میگوید: از لذائذ حلال هم کمتر استفاده کن، طبیعت ماست، وضعیت محدود حیات بشری در این دنیاست. همچنان که با پیشرفت علم و دانایی بشر، از این دست احکام به زبان علومی مانند بهداشت و تغذیه فراوان بیان شده است. و اتفاقاً در بسیاری از موارد دستوراتشان با دستورات قدیمی دین یکسان درآمدهاند.
ما میخواهیم در این طبیعتی که در آن زندگی میکنیم، به خدا برسیم، اما طبیعت این دنیا خصوصیاتی دارد که در لذت بردن انسان محدودیتهایی ایجاد میکند. اگر انسان لذتی کامل از دنیا ببرد، دیگر جایی برای لذت بردن از خدا باقی نمیماند، ظرفیتی برای فهم خدا و معرفت به او باقی نمیماند، اینجاست که روزه با بازداری انسان از پاسخ دادن به بخشی از نیازهای مادی، جا را برای پاسخیافتن بسیاری از نیازهای معنوی او باز میکند. و آن دهان دیگر را، در روح انسان میگشاید. مولوی در کلام شیرین خود این معنا را در ابیات متعدد و مشهوری به نظم درآورده است:
این دهان بستی، دهانی باز شد |
|
کو خورندۀ لقمههای راز شد(6) |
لب فروبند از طعام و از شراب |
|
سوی خوان آسمانی کن شتاب(7) |
جوع مر خاصان حق را دادهاند |
|
تا شوند از جوع، شیر زورمند |
گر تو این انبان ز نان خالی کنی |
|
پر ز گوهرهای اجلالی کنی(8) |
طفل جان از شیر شیطان باز کن |
|
بعد از آنش با ملک انباز کن(9) |
پس این دنیاست که با لذتهای ما مخالفت میکند. این دنیاست که لذت کمش هم نمیگذارد آدم از خدا لذت ببرد. ولی در آن دنیا است که در کنار همۀ لذائذ فراوانش، انسان میتواند از خدا هم لذت ببرد. لذتطلبی تو که ایرادی ندارد. تو اصلاً بهخاطر همین لذتطلبی باید به آغوش خدا بروی و از دنیا متنفّر بشوی، بگویی: خدایا کِی میشود آن دنیا بیایم پیش تو؟ که آنجا هر چقدر غرق در لذائذ باشم، باز هم شوق به دیدار اولیایت از دل من نمیرود.
اما در این دنیا تا یک کمی دنبال لذائذ دنیا میرویم، دیگر یادمان میرود ما یک روزی آرزویی داشتیم به نام دیدار حضرت مهدی، امام زمانمان(علیه آلاف التحیّه و الثّناء). دیگر این آرزو از دل ما رفت. این دنیا طبیعتش اینگونه است که هر چقدر شهوترانی کنی، کمتر ظرفیت علائق الهی در وجودت میآید. لذت با خدا بودن را نمیفهمی.
این کلام رسول خدا(ص) را باید در قلب خود به یادگار داشته باشیم که میفرمایند: «مَنْ أَکَلَ مَا یَشْتَهِی وَ لَبِسَ مَا یَشْتَهِی وَ رَکِبَ مَا یَشْتَهِی، لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ حَتَّی یَنْزِعَ أَوْ یَتْرُکَ؛ آن کس که هر چه خواهد بخورد، و هر چه خواهد بپوشد، و بر هر چه خواهد سوار شود، خداوند به او نظر (لطف) نکند تا بمیرد یا اینکه این رویه را ترک کند.»(10) گشودن رازهای سر به مهر این کلام شریف نیازمند درکی است که از حد فهم ما فراتر است.
گاهی هم فلسفۀ دستورات ضد هوای نفسی دین به اینگونه است: خدا نمیگوید از لذائذ مادی کاملاً چشم پوشی کن، بلکه گاهی به بهرهبرداری از لذائذ دنیا هم توصیه میکند:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؟ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَة؛ بگو: چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو: اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آوردهاند (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.»(11)
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از نعمتهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید.»(12)
و برخی دستورات را هم برای بهتر لذت بردن از همین شهوات دنیا به انسان میدهد. منتها میگوید شهوات، شیرینی هستند؛ اگر قبل از شام شیرینی بخوری دیگر نمیتوانی شام بخوری. اول شامت را بخور بعد شیرینی بخور. اتفاقاً شیرنی بعد از غذا مفید هم هست.
دیدهاید گاهی آدم به مهمانی میرود، اول یک شیرینی دلچسب مقابلش میگذارند و به او تعارف میکنند. اما او میگوید: نه، خیلی ممنون، اگر الان شیرینی بخورم دیگر نمیتوانم شام بخورم، بعد از شام آن را خواهم خورد. در بسیاری از موارد، مبارزه با نفس، یعنی ما فعلاً دنبال شام معنوی هستیم، شیرینی مادی را هم میخوریم، اما بعد از شام.
در مورد ماه رمضان وضع معلوم است. خودِ میزبان اجازه نمیدهد تا میهمانش از لذت شام معنوی محروم شود. لذا او را از شیرینی قبل از غذا محروم میکند. روزه، یک سلسله لذّات حلال دنیا را بر ما حرام میکند، تا انسان به انواع بالاتری از لذّات، یعنی به لذّات معنوی، برسد. روزه با تضعیف وجه حیوانی وجود انسان از طریق محروم کردن او از لذتهای سطح پایین دنیایی، آن ساحت بُعد الهی انسان را تقویت میکند؛ تا انسان در فرصت این چشیدن لذت معنوی، بتواند اولاً به «بهسوی خدا رفتن» و «از خدا لذت بردن» بیشتر علاقهمند بشود، و ثانیاً با «بهسوی خدا رفتن» و «از خدا لذت بردن»، بهتر راه را یاد بگیرد.
فکر میکنم خدا برای یک رابطۀ عاشقانه از جانب بندهاش دلش تنگ شده است. دوست دارد تو هم یک بار به او عاشقانه نگاه کنی. از اینهمه حواسپرتی تو خسته شده و میخواهد تو به او توجه کنی؛ نه چون به تو و توجه تو نیازمند است، چون به تو علاقه دارد و هر دوستی دوست دارد دوستش به او توجه کند، و میخواهد تو به این وسیله ارزش پیدا کنی.
تازه تو هم که دوست او هستی، فقط فراموش کردهای؛ میخواهد به یادت بیاورد. اکثر اوقات که در خانۀ او میروی برای خودت میروی، او را نمیخواهی، خودت را میخواهی، و برای خودت بیشتر میخواهی. کمی جلوی ارضاء خواستههایت را گرفته است تا «او» را ببینی و ببینی که «او» را میخواهی. خدا اهل محبت است و اساساًً عالم را برای محبت آفریده است.
* فهرست تفصیلی کتاب «شهر خدا» را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
___
1. برای یکدیگر ایجاد مزاحمت کردن.
2. مستدرک الوسائل، ج11، ص192، ح12718.
3. تزاحم و تعارض امیال، باید در مباحث مربوط به انسانشناسی مورد بحث قرار گیرد.
4. تحف العقول، ص91.
5. الکافی، ج4، ص65، باب ما جاء فی فضل الصیام، ح15.
6. مثنوی معنوی، دفتر 3/ 3747.
7. مثنوی معنوی، دفتر 5/1730.
8. مثنوی معنوی، دفتر 5/2838.
9. مثنوی معنوی، دفتر 1/1639 و 1640.
10. تحف العقول، ص38.
11. سوره اعراف، آیه 32. (ترجمه: قرآن کریم، ترجمۀ آیت الله ناصر مکارم شیرازی.)
12. سوره بقره، آیه 172.
تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)-23
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی میکند و پایانبخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در بیست و سومین جلسه را میخوانید:
دریافت در قالب PDF در ابعاد A4
دریافت در قالب PDF در ابعاد A5
دانلود (8.77 مگابایت)
دریافت در قالب PDF در ابعاد A4
دریافت در قالب PDF در ابعاد A5
مطالب مرتبط:
آثار رسیده
کلیپ زیر که برگرفته از گفتارهای حجت الاسلام پناهیان با عنوان «سحرخیزان» است، توسط یکی از کاربران «بیان معنوی» برای سایت ایمیل شده است. نظرات و ارزیابی های شما می تواند برای سازندۀ کلیپ نقش مشوق و هدایتگری داشته باشد. (ارسال کنندۀ کلیپ ترجیج داده نامشان برده نشود.)
* پس از انتشار این کلیپ، سازندۀ کلیپ، فایل اصلاح شده ای را ایمیل کرد، که جایگزین فایل قبلی شد.(92.5.15)
* پس از انتشار ویرایش دوم، سازندۀ کلیپ، براساس نظرات کاربران مجددا فایل اصلاح شده ای را ایمیل کرد، که جایگزین فایل قبلی شد.(92.5.17)
دانلود (1.83 مگابایت)
* کلیپ های رسیده از طریق ایمیل bayanmanavi@gmail.com پس از بررسی در واحد چندرسانه ای بیان معنوی، منتشر می شود. انتشار آثار رسیده، در راستای تشویق و هم افزایی تلاشها برای نشر مطالب معنوی صورت می گیرد.
برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-7
دانلود (1.69 مگابایت)
یا علی اینقدر زیبا فرامین رسول الله را اجرا نکن. اینقدر همه جا گوش به فرمان محض رسول الله نباش. علی جان، با این کارت برای خودت دشمن درست میکنی؛ اینقدر حرفهای پیغمبر را گوش نکن!
میدانید علی(ع) چه جواب میدهد؟ امیرالمؤمنین(ع) جواب خواهد داد: من که نمیتوانم ببینم فرمان پیامبر زمین بماند. پیامبر خودش مرا تربیت کرده است. من که نمیتوانم کم بگذارم. اصلاً دلم نمیآید. هرچقدر قرار است با گوش کردن فرمان پیامبر، برای من دشمنتراشی بشود، عیبی ندارد. من به کسی کار ندارم. رضای خدا در این است که رضای رسولش تأمین شود.
امیرالمومنین(ع) نه بد کسی را نمیخواهد، نه با کسی خصومت دارد، نه دنبال رسوا کردن دیگران است و نه به دنبال دشمنتراشی؛ ولی هر بار که فرمان رسول خدا(ص) را اطاعت میکند، برایش دشمن درست میشود. اما سرباز نازنین، علمدار وفادار و پا به رکاب رسول خدا به اینها کاری ا ندارد.
چرا برایش دشمن درست میشد؟ امیرالمومنین(ع) دستوری را از رسول خدا اجرا میکند که خیلیها نمیتوانند اجرا کنند. طبیعی است آنهایی که ضعیف بودنشان معلوم میشود، دشمن میشوند.
علی(ع) چه کار میتواند بکند؟ چارهاش چیست؟ اگر علی(ع) بخواهد فکر مظلوم نشدن خودش باشد که دستورات رسول الله(ص) اجرایی نمیشود.
* * *
یک نمونهاش سریة ذات السلاسل است. گروهی بودند که در گردنهای کمین میکردند و مسلمانان را غارت میکردند و بعد هم آنها را میکشتند. رسول خدا دستور دادند که عدهای از مسلمانان به نبرد با آنها بروند. پیامبر سه نفر را یکی یکی به عنوان فرمانده فرستاد. یکی از آن سه نفر، عمروعاص بود. هر سه رفتند و با شکست برگشتند. در تاریخ نوشتهاند که آنها در جایی کمین زده بودند که نمیشد به آنها دسترسی پیدا کرد، و لذا هربار تعداد زیادی از مسلمانان کشته میشدند. پیروزی بر آنها شاید به نظر غیر ممکن میآمد.
رسول الله فرمود: علی جانم تو برو!
شاید آن سه نفر اعتراض کرده باشند: ما که میگوییم نمیشود؛ دیگر چرا ایشان را میفرستید؟
اما رسول خدا(ص) هر سه نفرشان را تحت امر امیرالمؤمنین(ع) روانه کردند.
علی بن ابیطالب(ع) رفت و بدون اینکه خون از دماغ یکی از سربازان لشکر اسلام بیاید، همه آنها را یا کشت یا اسیر کرد.
وحی نازل شد و خبر پیروزی علی(ع) را برای رسول خدا(ص) آورد. رسول خدا هم به مسلمانان بشارت دادند و همه را به استقبال امیرالمؤمنین(ع) فرستادند و خودشان هم جلوتر از همه به استقبال حضرت علی(ع) رفتند. علی بر مرکب نشسته است و دارد به سمت مدینه میآید. تا رسول خدا را دید خواست از مرکب پیاده شود که رسول خدا فرمود: علی جان بر همان مرکب بنشین، که خدل و رسولش از تو راضی هستند. امیرالمؤمنین(ع) از خوشحالی اشکشان جاری شد.
رسول خدا علی را بغل گرفت و فرمود: علی جانم دوست دارم حرفهایی را درباره تو بزنم که اگر مردم بدانند، خاک قدمهایت را برای تبرک میبرند!(1)
به نظر شما کسانی که نتواسته بودند، دستور پیامبر را اجرا کنند، چقدر نسبت به علی(ع) کینه در دلشان جمع کردند؟
این، تنها یک نمونه از کینهورزی نسبت به علی(ع) و مظلومیت علی بود. کسی اگر فوق العاده خوب باشد، خیلیها در مقابل خوبی او کم میآورند و حسد و کینةشان زیاد میشود.
بالاخره خوب بودن علی کار دستش داد؛ دیگرانی که نمیتوانستند در اجرای دستورات پیامبر، به گرد علی(ع) هم برسند، اینقدر کینه در دلشان جمع شد تا اینکه یک روزی آمدند در خانه فاطمه زهرا را آتش زدند...
-----
(1) انَّ أَعْرَابِیّاً جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ع فَجَثَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ قَالَ لَهُ جِئْتُکَ لِأَنْصَحَ لَکَ قَالَ وَ مَا نَصِیحَتُکَ قَالَ قَوْمٌ مِنَ الْعَرَبِ قَدِ اجْتَمَعُوا بِوَادِی الرَّمْلِ وَ عَمِلُوا عَلَى أَنْ یُبَیِّتُوکَ بِالْمَدِینَةِ وَ وَصَفَهُمْ لَهُ فَأَمَرَ النَّبِیُّ ص أَنْ یُنَادَى بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً. فَاجْتَمَعَ الْمُسْلِمُونَ وَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ هَذَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ، قَدْ عَمِلَ عَلَى تَبْیِیتِکُمْ؛ فَمَنْ لَهُمْ؟ فَقَامَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ فَقَالُوا: نَحْنُ نَخْرُجُ إِلَیْهِمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَوَلِّ عَلَیْنَا مَنْ شِئْتَ. فَأَقْرَعَ بَیْنَهُمْ فَخَرَجَتِ الْقُرْعَةُ عَلَى ثَمَانِینَ رَجُلًا مِنْهُمْ وَ مِنْ غَیْرِهِمْ. فَاسْتَدْعَى أَبَا بَکْرٍ. فَقَالَ لَهُ خُذِ الرَّایَةَ وَ امْضِ إِلَى بَنِی سُلَیْمٍ فَإِنَّهُمْ قَرِیبٌ مِنَ الْحَرَّةِ. فَمَضَى وَ مَعَهُ الْقَوْمُ حَتَّى قَارَبَ أَرْضَهُمْ وَ کَانَتْ کَثِیرَةَ الْحِجَارَةِ وَ الشَّجَرِ وَ هُمْ بِبَطْنِ الْوَادِی وَ الْمُنْحَدَرُ إِلَیْهِ صَعْبٌ. فَلَمَّا صَارَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى الْوَادِی وَ أَرَادَ الِانْحِدَارَ خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ جَمْعاً کَثِیراً وَ انْهَزَمَ أَبُو بَکْرٍ مِنَ الْقَوْمِ. فَلَمَّا وَرَدُوا عَلَى النَّبِیِّ ص عَقَدَ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَ بَعَثَهُ إِلَیْهِمْ فَکَمَنُوا لَهُ تَحْتَ الْحِجَارَةِ وَ الشَّجَرِ فَلَمَّا ذَهَبَ لِیَهْبِطَ خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ. فَسَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَلِکَ. فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَةٌ فَلَعَلِّی أَخْدَعُهُمْ. فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَةٍ وَ وَصَّاهُ. فَلَمَّا صَارَ إِلَى الْوَادِی خَرَجُوا إِلَیْهِ فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا مِنْ أَصْحَابِهِ جَمَاعَةً. وَ مَکَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَیَّاماً یَدْعُو عَلَیْهِمْ. ثُمَّ دَعَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَعَقَدَ لَهُ. ثُمَّ قَالَ أَرْسَلْتُهُ کَرَّاراً غَیْرَ فَرَّارٍ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی رَسُولُکَ، فَاحْفَظْنِی فِیهِ وَ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ. فَدَعَا لَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ. وَ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِتَشْیِیعِهِ وَ بَلَغَ مَعَهُ إِلَى مَسْجِدِ الْأَحْزَابِ وَ عَلِیٌّ ع عَلَى فَرَسٍ أَشْقَرَ مَهْلُوبٍ عَلَیْهِ بُرْدَانِ یَمَانِیَّانِ وَ فِی یَدِهِ قَنَاةٌ خَطِّیَّةٌ. فَشَیَّعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنْفَذَ مَعَهُ فِیمَنْ أَنْفَذَ أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ. فَسَارَ بِهِمْ ع نَحْوَ الْعِرَاقِ مُتَنَکِّباً لِلطَّرِیقِ حَتَّى ظَنُّوا أَنَّهُ یُرِیدُ بِهِمْ غَیْرَ ذَلِکَ الْوَجْهِ. ثُمَّ أَخَذَ بِهِمْ عَلَى مَحَجَّةٍ غَامِضَةٍ. فَسَارَ بِهِمْ حَتَّى اسْتَقْبَلَ الْوَادِیَ مِنْ فَمِهِ وَ کَانَ یَسِیرُ اللَّیْلَ وَ یَکْمُنُ النَّهَارَ. فَلَمَّا قَرُبَ مِنَ الْوَادِی أَمَرَ أَصْحَابَهُ أَنْ یَکْعَمُوا الْخَیْلَ وَ وَقَفَهُمْ مَکَاناً وَ قَالَ لَا تَبْرَحُوا وَ انْتَبَذَ أَمَامَهُمْ فَأَقَامَ نَاحِیَةً مِنْهُمْ. فَلَمَّا رَأَى عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ مَا صَنَعَ لَمْ یَشُکَّ أَنَّ الْفَتْحَ یَکُونُ لَهُ. فَقَالَ لِأَبِی بَکْرٍ أَنَا أَعْلَمُ بِهَذِهِ الْبِلَادِ مِنْ عَلِیٍّ وَ فِیهَا مَا هُوَ أَشَدُّ عَلَیْنَا مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ وَ هِیَ الضِّبَاعُ وَ الذِّئَابُ. فَإِنْ خَرَجَتْ عَلَیْنَا خَشِیتُ أَنْ تُقَطِّعَنَا فَکَلِّمْهُ یَخْلُ عَنَّا نَعْلُو الْوَادِیَ. قَالَ فَانْطَلَقَ أَبُو بَکْرٍ فَکَلَّمَهُ فَأَطَالَ فَلَمْ یُجِبْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَرْفاً وَاحِداً. فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَجَابَنِی حَرْفاً. فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنْتَ أَقْوَى عَلَیْهِ فَانْطَلَقَ عُمَرُ فَخَاطَبَهُ فَصَنَعَ بِهِ مِثْلَ مَا صَنَعَ بِأَبِی بَکْرٍ فَرَجَعَ إِلَیْهِم فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ لَمْ یُجِبْهُ. فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی أَنْ نُضِیعَ أَنْفُسَنَا. انْطَلِقُوا بِنَا نَعْلُو الْوَادِیَ. فَقَالَ لَهُ الْمُسْلِمُونَ: لَا وَ اللَّهِ لَا نَفْعَلُ. أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ نَسْمَعَ لِعَلِیٍّ وَ نُطِیعَ فَنَتْرُکُ أَمْرَهُ وَ نَسْمَعُ لَکَ وَ نُطِیعُ. فَلَمْ یَزَالُوا کَذَلِکَ، حَتَّى أَحَسَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْفَجْرَ فَکَبَسَ الْقَوْمَ وَ هُمْ غَارُّونَ. فَأَمْکَنَهُ اللَّهُ مِنْهُمْ. وَ نَزَلَتْ عَلَى النَّبِیِّ ص: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً» إِلَى آخِرِ السُّورَةِ. فَبَشَّرَ النَّبِیُّ ص أَصْحَابَهُ بِالْفَتْحِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَسْتَقْبِلُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع. فَاسْتَقْبَلُوهُ وَ النَّبِیُّ ص یَقْدُمُهُمْ فَقَامُوا لَهُ صَفَّیْنِ. فَلَمَّا بَصُرَ بِالنَّبِیِّ ص تَرَجَّلَ عَنْ فَرَسِهِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع: ارْکَبْ فَإِنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ رَاضِیَانِ عَنْکَ. فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَرَحاً. فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: یَا عَلِیُّ لَوْ لَا أَنَّنِی أُشْفِقُ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی الْمَسِیحِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ الْیَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ.(ارشاد مفید/1/162)
مطالب مرتبط