علیرضا پناهیان

۲۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه- 7

نگاه عامیانه موجب دشمنی با امام زمان(ع) بعد از ظهور می‌شود/چگونه برخی منتظران بعد از ظهور دشمن حضرت می‌شوند؟/ نگاه عامیانه به معجزاتِ هنگام ظهور موجب زیرسؤال رفتن کارآمدی دین می‌شود

پناهیان: وقتی ما سطحی نگاه کردیم، و تئوری‌های حکومت آقا امام زمان(عج) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیلی عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کم‌کم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب می‌شود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را، به‌ویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهن‌ها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.... آیا واقعاً امام زمان(عج) می‌آیند که بگویند: «ای انسان! ما از آدم شدن تو ناامید شده‌ایم، لذا خودمان با یک عنایت معنوی، قلب تو را منقلب می‌کنیم؟» آیا واقعاً این‌گونه است؟ پس اینکه مردم تا به حال این همه زجر می‌کشیدند تا خودسازی کنند، کار بیهوده‌ای انجام می‌دادند؟...

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. در آستانۀ میلاد امام زمان(عج) بخش‌هایی از فصل اول این کتاب را در گفتارهایی با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» می‌خوانید:

با نفی نگاه‌های عامیانه، باب تازه‌ای برای تفکر گشوده می‌شود

وقتی با نفی برخی از موارد نگاه عامیانه، به موضوع منجی نگاه کنیم، فضاهای تازه‌ای برای تفکر در مقابل ما گشوده خواهد شد. مثلاً اگر بپذیریم که ساز و کار ظهور و حکومت امام زمان‌(عج)، یک ساز و کار طبیعی و مطابق با سُنن الهی و دستورات دینی است، که همۀ انبیا، اولیا و امامان معصوم ما آنها را پذیرفته و رعایت می‌کرده‌اند، طبیعتاً باید بپذیریم که تداوم حکومت امام زمان(عج) هم امری طبیعی و ناشی از همان سُنن و احکام خواهد بود؛ ولی با تحقق برخی از شرایط و سُنن الهی که تاکنون فرصت تحقق نداشته‌اند.

اتفاقاً درک ساز و کار ظهور و حکومت آن حضرت هم برمی‌گردد به شناخت همین بخش از شرایط و سنن و داشتن یک تحلیل انسانی، اجتماعی و سیاسی از آنها. مثل اینکه آن احکامی که تاکنون امکان اجرا نداشته‌اند، کدام‌ها هستند؟ در زمان ظهور چرا و چگونه فرصت اجرای آن احکام پدید می‌آید؟ به چه دلیل و با کدام ساز و کار طبیعی و اجتماعی، حکومتی که از ابتدای خلقت تاکنون امکان تحقق نداشته، امکان تحقق پیدا می‌کند؟ تمام معجزات و کرامات حضرت و عنایات خداوند متعال نیز در همین راستا قابل توجیه است.

وقتی ساز و کار حکومت، یک ساز و کار طبیعی و مبتنی بر یک سری قواعد و سنن الهی شد، باید ادامه و بقای آن حکومت نیز تا روز قیامت، مبتنی بر یک سری قواعد و سُنن الهی باشد. در چنین وضعیتی، سؤال‌های مهمی مطرح خواهد شد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

اگر آدم‌ها به صورت اجباری و یا با معجزه آدم‌های خوبی نمی‌شوند، پس می‌توانند از اختیار خود استفاده کنند و باز آدم‌های بدی بشوند. ولی ما می‌شنویم که در زمان ظهور و حکومت حضرت، آدم‌ها اکثراً خوب می‌شوند. این امر چگونه اتفاق می‌افتد؟ چه عاملی باعث خوب شدن اکثریت آدم‌ها می‌شود؟ چرا این خوبی‌ها پایدار می‌مانند؟ چرا بدی‌های آدم‌های بد پنهان می‌شود و آنها نمی‌توانند ضرر چندانی به جامعه بزنند؟(1) سرنوشت این آدم‌های بد که از بد بودن خود دست برنمی‌دارند، چه می‌شود و آنها در جامعه مهدوی چگونه زندگی خواهند کرد و بدی‌های خود را چگونه بروز خواهند داد؟ امام زمان(عج) با مشکل فساد و نفاق چگونه برخورد خواهند نمود؟ آیا ما همین الان هم می‌توانیم به سوی چنین جامعۀ خوبی حرکت کنیم؟ تا چه حد؟ آیا می‌توانیم از قواعدی که منجر به ایجاد چنین تحولی در زندگی بشر می‌شوند، برای حل مشکلات امروز جامعۀ خود استفاده کنیم؟ اساساً آیا این قواعد طبیعی بدون حضور امام معصوم قابل بهره‌برداری هستند؟ یا بخشی از آن هست و بخشی نیست؟ نقش حضور امام در جامعه و نقش حاکمیت او در تحقق سعادت بشر دقیقاً چیست؟

وقتی نگاه عامیانه را کنار بگذاریم، سؤال‌ها یکی‌یکی می‌جوشند، و فکرها به کار می‌افتند. جدا از معارف و برکات فراوانی که در اثر پی‌گیری این سؤال‌ها نصیب ما خواهد شد، نفس جوشش این‌گونه سؤال‌ها، به معنی جدی گرفته شدن امر ظهور و راسخ شدن اعتقاد ما به فرج خواهد بود. ضمن اینکه همۀ ما در اثر جوشش این سؤال‌ها و سپس نزدیک شدن به پاسخ آنها، وظایف خود را در این زمان و برای زمینه‌سازی ظهور، بهتر خواهیم شناخت.

شاید بسیاری از مشکلات موجود در جامعۀ فعلی ما، ناشی از بی توجهی به همان سُنن الهی باشد که در زمان ظهور عامل حل مشکلات و سعادت بشر می‌شود. شاید بدون برخی از اقدام‌های عالمانۀ منتظرین، اساساً بستر و زمینه‌های اجتماعی و مقدمه‌سازِ ظهور فراهم نشود. شاید بخشی از انتظار ما هم باید به اقدام عالمانه تبدیل شود. شاید ما هم تا حدودی، مانند آنان که انتظار را دست‌مایۀ سستی و فرار از تکلیف جهاد قرار داده‌اند، بی‌همتی و جهالت خودمان را با انتظار توجیه می‌کنیم.

آثار سوء نگاه عامیانه

طبیعتاً نگاه عامیانه، آثار سوء فراوانی در ابعاد فردی و اجتماعی خواهد داشت. دیگر زمان آن نیست که نگاه‌های عامیانه به عنوان حداقل‌های قابل تحمل، موجب دل‌خوشی بشوند. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی عوام‌زدگی آسیب‌های اندکی ندارد.

1. عدم اشاعۀ فرهنگ اصیل انتظار/ جدی گرفته نشدن حکومت مهدوی در مجامع علمی، میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه

یکی از آثار سوء نگاه عامیانه به موضوع منجی و مهدویت، عدم اشاعه فرهنگ اصیل انتظار در جهان بشریت است. وقتی ما سطحی نگاه کردیم، و تئوری‌های حکومت آقا امام زمان(عج) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیلی عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کم‌کم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب می‌شود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را، به‌ویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهن‌ها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.

در چنین شرایطی، خیلی‌ها موضوع منجی و مهدویت را به دلیل غیرعقلانی بودن، نخواهند پذیرفت. اندیشمندان و فرهیختگان، مهدویت را امری موهوم و به دور از عقلانیت تلقی خواهند کرد و ترویج انتظار، به محافل مذهبی و مساجد محدود شده و دین و دنیا همچنان از یکدیگر جدا خواهند ماند. کما اینکه هم اکنون نیز جامعۀ ما از جدی گرفته نشدن امر ظهور و حکومت امام زمان(عج) در مجامع علمی و دانشگاهی و نیز در میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه رنج می‌برد. در حالی که ما می‌توانیم با تأمل جدی در شیوۀ حکومت حضرت، به رفع مشکلات جامعه و بهبود برنامه‌ریزی‌ها و تدبیر بهتر امور کمک کنیم.

سخن گفتن اندیشمندان و سیاسیون از حکومت مهدوی شروع خوبی است، اما اگر این آغاز در ادامه با تأمل جدی و عمیق شدن در شیوۀ حکومت مهدوی و توجه به نتایج این تأمل، در برنامه‌ریزی امور همراه نشود، دچار آسیب و آفت خواهد شد.

2. ایجاد بستری برای انحراف مهدویت/ زمینه‌ای برای انحراف دوستان

یکی دیگر از آثار سوء این نگاه عامیانه، بستری است که برای انحراف و بهره‌برداری دشمنان از موضوع مهدویت ایجاد می‌شود. در بستر این «نگاه عامیانه به مفهوم منجی»، خیلی‌ها احساس می‌کنند با چند تا ظاهرسازی ساده می‌توانند خودشان را همان منجی یا مرتبط با او معرفی کنند. کم نیستند انواع ادعاهای دروغین ارتباط با منجی که هر از گاهی خبری از آنها به گوش می‌رسد.(2) پدیدۀ «بهائیت» را هم باید از جنس همین مشکلات قلمداد کرد.

در روایات هم این مطلب آمده است که در عصر ظهور، پرچم‌های انحرافی زیادی که ادعا می‌کنند «منجی» هستند، برافراشته می‌شوند.(3) این انحراف‌ها در چه بستری پدید می‌آید و رونق می‌گیرد؟ آیا غیر از این است که نگاه عامیانه به موضوع منجی، بستر رواج چنین انحرافاتی است؟

نگاه عامیانه، علاوه بر اینکه می‌تواند بستری برای بهره‌برداری دشمنان فراهم کند، می‌تواند زمینه‌ای برای انحراف دوستان نیز پدید بیاورد. یکی از انحراف‌هایی که ممکن است در بحث منجی و مهدویت به وجود بیاید، این است که مردم را صرفاً بر روی بحث رابطۀ عاطفی شخصی با امام زمان(عج) متمرکز کنند. این رابطۀ عاطفی خوب است و باید بیشتر هم بشود، که البته با افزایش معرفت و دقت در انجام وظایف الهی، رابطۀ عاطفی بیشتر هم خواهد شد، ولی صرفاً توجه دادن به این رابطۀ عاطفی و تمام آرمان منتظران را یک دیدار مخفیانه و رسیدن به خدمت حضرت قرار دادن، بدون توجه به لوازم و حقایق اجتماعی آن، بستر یک انحراف است؛ انحرافی که می‌تواند از درونش بسیاری از ضدیت‌ها با مرام امام زمان‌(عج)، که همان اسلام ناب است، بیرون بیاید.(4)

3. ایجاد رخوت در میان منتظران

سومین اثر منفی نگاه عامیانه، «رخوتی» است که در میان منتظران ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر، نگاه عامیانه عامل ترک وظایف و نشناختن آنها توسط منتظران خواهد شد. این خیلی بد است که ما به عنوان یک منتظر هر وقت به یاد امام زمان(عج) می‌افتیم، آهی بکشیم و بگوییم: «ان‌شاءالله آقا بیاید» و بعد دوباره به زندگی پُر اشتباه خود ادامه بدهیم. این یک آفت و آسیب است که منتظر بودن ما، در زندگی ما هیچ تغییری ایجاد نکند. طبیعتاً وقتی به موضوع انتظار، سطحی نگاه کنیم، نمی‌توانیم تکالیف مُنبعث از آن را برای خود استخراج کنیم و در وجود خود بعثتی بیابیم و مسئولیتی احساس کنیم.

4. دشمنی با امام زمان(عج) بعد از ظهور

و در نهایت، بدترین اثر منفی نگاه عامیانه، تأثیری است که ممکن است در عاقبت‌به‌خیر نشدن منتظران داشته باشد. به عبارت دیگر، ممکن است منتظرانی که عامیانه به موضوع منجی و مهدویت نگاه می‌کنند، بعد از ظهور، جزو دشمنان امام زمان(عج) قرار بگیرند. کما اینکه در روایات هم به این مطلب تصریح شده است که بعضی‌ها در برابر آن حضرت می‌ایستند و می‌گویند: «ایشان امام زمان نیست، ایشان نمی‌تواند فرزند پیغمبر باشد»(5) در حالی که قبلاً به نوعی انتظار حضرت را می‌کشیدند.

چگونه کسانی که قبلاً منتظر حضرت بوده‌اند، دشمن او می‌شوند؟

چرا کسانی که قبلاً انتظار حضرت را می‌کشیده‌اند، بعد از ظهور به مخالفت با ایشان برمی‌خیزند؟ چون آنها یک تصور خیالی و موهوم از امام زمان(عج) داشته‌اند و زمانی که وجود واقعی و نازنین حضرت را می‌بینند که با آن تصویر خیالی آنها سازگاری ندارد، با ایشان مخالفت می‌کنند. کسانی که نگاه عامیانه دارند و در این نگاه عامیانه‌شان تصلّب پیدا کرده‌اند، به‌حدی که برخی رگه‌‌های انحراف در آنها مشاهده می‌شود، نه تنها به درد حضرت نمی‌خورند، بلکه بعد از حضور حضرت موجب دردمندی او هم خواهند شد.(6)

این گروه به‌ویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشته‌اند، دیگر خودشان را صاحب ادّعا می‌دانند؛ مثلاً می‌گویند: «نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما می‌دانیم، ما می‌شناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص می‌دهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر.»

البته بعضی از افراد هم به دلیل خودساخته نبودن و تعارض فرمان‌های حضرت با منافعشان، که این تعارض هم می‌تواند به نوعی ریشه در همان تصور اشتباه نسبت به منجی داشته باشد، با حضرت مخالفت می‌کنند.

مخالفت یهودیان منتظر با رسول خدا(ص)

کما اینکه در مورد یهودیان مدینه نیز همین اتفاق افتاد. یهودیان مدینه نیز تا پیش از بعثت رسول اکرم‌‌(ص)، مدام به اهل مدینه فخر می‌فروختند که پیامبر موعود خواهد آمد و نشانه‌هایش هم چنین و چنان است. اما همین‌که دعوت پیامبر به مدینه رسید و تعدادی از اهالی مدینه اسلام آوردند، بنای مخالفت را گذاشتند و بهانه آوردند که: «این فرد، آن پیامبر موعود نیست.»(7)

البته این «مخالفتِ پس از موافقت» نیز، ریشه در همان تصورهای اشتباهی داشت که یهودیان نسبت به پیامبر موعود داشتند. آنها تصور می‌کردند پیامبر موعود از میان آنها برانگیخته خواهد شد و یا لااقل به آنها نزدیک خواهد بود. آنها هرگز تصور نمی‌کردند که ظهور او مشکلی برای منافع آنها ایجاد کند. اگر آنها تصویر درستی از پیامبر آخرالزمان داشتند، شاید پیش از آمدنش هم خود را برای مخالفت و دشمنی با او مهیا می‌کردند.

در خصوص مهدی موعود هم، چون نگاه بعضی از مدعیان انتظار، نگاه نادرستی است و تصور اشتباهی از منجی دارند، بعد از ظهور حضرت نمی‌توانند با ایشان کنار بیایند. آنها وقتی امام زمان را می‌بینند، درمی‌یابند که هرگز منتظر چنین کسی نبوده‌اند. این به دلیل ذهنیت اشتباهی است که داشته‌اند و این ذهنیت نادرست، تنها به این دلیل برایشان پدید آمده است که عالمانه به موضوع منجی نگاه نمی‌کرده‌اند.

نگاه عامیانه به معجزاتِ هنگام ظهور موجب زیرسؤال رفتن کارآمدی دین می‌شود

اگر بخواهیم آثار منفی تک‌تک آن نگاه‌های عامیانه را ذکر کنیم بحث به درازا خواهد کشید. اما یکی دیگر از موارد مهمی که ذکرش لازم است، این است که اگر اعتقاد ما به معجزات ظهور و مطلق دیدن آن در اصلاح امور، در حد و اندازه‌های نگاه عامیانه ـ‌که مشخصاتش قبلاً ذکر شد‌ـ باقی بماند، اساس کارآمدی دین و اعتقادات دینی ما زیر سؤال خواهد رفت. به این معنا که عده‌ای خواهند گفت: «دیدید دین خدا اجرایی نبود؟ دیدید کار هیچ کدام از پیامبران نگرفت؟ و نتوانستند مردم را در زیر پرچم توحید و ایمان به خدا جمع کنند و یک حکومت فراگیر و ماندگار برپا کنند؟ آخرِ سر هم خدا آمد و با معجزه همه چیز را درست کرد.»

ظهور، پدیده‌ای خارج از قواعد و سنن الهی نیست

آیا واقعاً امام زمان(عج) می‌آیند که بگویند: «ای انسان! ما از آدم شدن تو ناامید شده‌ایم، لذا خودمان با یک عنایت معنوی، قلب تو را منقلب می‌کنیم؟» آیا واقعاً این‌گونه است؟ پس اینکه مردم تا به حال این همه زجر می‌کشیدند تا خودسازی کنند، کار بیهوده‌ای انجام می‌دادند؟ در حالی که همان‌طور که پیشتر هم اشاره شد، خیلی طبیعی است که مسألۀ ظهور و اقبال مردم به حکومت آن حضرت و تداوم این اقبال، نباید پدیده‌ای خارج از قواعد و سُنن الهی باشد. اگر قرار باشد این اقبال و تداوم آن، با معلّق شدن برخی از قواعد و سنن الهی به وجود بیاید، آن‌گاه معلوم می‌شود که اساساً دین خدا، ظرفیت اجرایی شدن در قالب همین قواعد و سنت‌های طبیعی را که تاکنون در عالم برقرار بوده، ندارد و در نتیجه از همین الان غیر عملی بودن احکام خدا به اثبات خواهد رسید.

البته در یک تحلیل عالمانه از مسألۀ ظهور، همۀ قواعد طبیعی حیات بشر که یقیناً عنصر «معنویت» هم در اوج آن جای دارد، در نظر گرفته خواهند شد. عنصر «معجزه» هم در یک گوشه‌ای از آن منظومه جایگاهی دارد. عنصر «نصرت الهی» و عنصر «عنایت معنوی حضرت» هر کدام جایگاه خودشان را دارند، نمی‌خواهیم اینها را رد کنیم. این نیست که امام زمان(عج) از عنایت معنوی و اثر معجزه‌آسا در نگاه و کلام برخوردار نباشند. عنایت معنوی هم جزء همین ساز و کار طبیعی است. منتها باید تئوری‌های علمی آن را استخراج کنیم و تبیین درستی از اینکه مثلاً «چگونه یک رهبر الهی با نورش جامعه را نجات می‌دهد» داشته باشیم و جایگاه و نقش این نور را در آن مجموعه و منظومۀ تمام عواملی که همگی در کنار یکدیگر باعث نجات جامعه می‌شوند، روشن کنیم. به‌ویژه که ما فراموش نمی‌کنیم که با وجود حضور نورانی و بی‌مانند رسول خدا‌‌(ص) و سپس امیرالمؤمنین‌(ع) و  دیگر امامان، به دلیل فراهم نبودن عوامل دیگر، هیچ‌گاه آن حکومت نمونه و نجات‌بخش به طور کامل مستقر نشد و تداوم نیافت.

-----------------------------------------------------

1) ذلیل شدن نفاق در دولت کریمۀ حضرت که در روایات آمده است(تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ: چاپ8 – ص144 همین کتاب) یکی از معانیش این است که منافقین وجود دارند، اما چون در جامعه ذلیل هستند، نمی‌توانند ضرر چندانی به جامعه بزنند. حضرت امام(ره) می‌فرمایند: «بله، در زمان حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- حکومت واحد مى‏شود. ... یک عدالت اجتماعى در همه عالم مى‏آید، اما نه اینکه انسانها بشوند یک انسان دیگر. انسانها همانها هستند که یک دسته‏شان خوب‏اند، یک [دسته‏] بد. منتها آنهایى که بد هستند، دیگر نمى‏توانند که کارهاى خلاف بکنند.» صحیفه امام، ج20، ص340.

2) اصل ارتباط و ملاقات برخی از خوبان در دوران غیبت کبری با امام زمان(عج)، از امور روشن و غیر قابل انکاری است که توسط امام خامنه‌ای و مراجع عظیم‌الشأنی چون حضرت آیت الله بهجت(ره) مورد تأیید قرار گرفته است(چند نمونه در انتهای همین پاورقی آمده است) لیکن خوبی برطرف شدن نگاه عامیانه به موضوع منجی این است که معیارهایی به دست می‌آید که بر اساس آن داستان‌های راست و دروغ تا حدی از همدیگر قابل تشخیص خواهند بود و اساساً زمینۀ سوء استفاده از داستان‌ها و ادعاهای دروغین از بین می‌رود.

امام خامنه‌ای فرموده‌اند: «خیلى از بزرگان ما در همین دوران غیبت، آن عزیز و محبوب دلهاى عاشقان و مشتاقان را از نزدیک، زیارت کرده‏اند. بسیارى از نزدیک با او بیعت کرده‏اند. بسیارى از او سخن دلگرم‏کننده شنیده‏اند. بسیارى از او نوازش دیده‏اند و بسیار دیگرى بدون اینکه او را بشناسند، از او لطف و نوازش و محبّت دیده و او را نشناخته‏اند.» (بیانات در جشن بزرگ منتظران ظهور؛ 03/ 09/ 1378) و در جای دیگری هم فرموده‌اند: «ممکن است یک انسان سعادتمندى، چشمش، دلش این ظرفیت را پیدا کند که به نور آن جمال مبارک روشن شود، اما یک چنین کسانى اهل ادعا نیستند؛ اهل گفتن نیستند؛ اهل دکان‏دارى نیستند. این کسانى که دکان‏دارى مى‏کنند به این وسیله، انسان مى‏تواند به طور قطع و یقین بگوید این‏ها دروغ‏گو هستند؛ مفترى هستند.» (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه‏ى شعبان،‏ 27/ 05/ 1387.)

نمونه‌ها و موارد دیگری از نظرات صاحب‌نظران و بزرگان که دلالت بر امکان ملاقات و یا وقوع ملاقات برای برخی از خوبان با حضرت داشته باشد، فراوان است. لیکن به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم. آیت‌الله بهجت فرموده‌اند(ره): «در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد.» در محضر بهجت، ج1، نکتۀ شماره389 و نیز فرموده‌اند: «مهمّ این است که در وقت تشرّف از آن حضرت سؤال کنید که .... ؛ ما به کسانى که براى سفر حجّ با ما خداحافظى کرده‌اند، این تذکر را داده‌ایم که اگر عینک بزنید[یعنی نگاهتان را تغییر دهید] ممکن است به خدمت آن حضرت برسید، و ملاقات حاصل شود.» در محضر بهجت، ج3، نکتۀ شماره22. و در جای دیگر: «یکی از امور مهم بلکه از اهم امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاص با حضرت ولی عصر(عج) داشته‌اند.» در محضر بهجت، ج3، شماره 1321. در کتاب استفتائات ایشان آمده است: سؤال: در توقیع شریف خطاب به جناب علی بن محمد سمری ـ‌رحمه‌اللّه‌ـ آمده است: «وسیأتی مَن یدّعی المشاهدة... فکذّبوه» این جمله با ملاحظۀ قضایایی که در کتاب‌های بحارالانوار و غیره تحت عنوان: «فی من فاز بلقاء الحجّةعلیه‌السلام [پیرامون کسانی که موفق به دیدار حضرت حجت شده‌اند]» نقل گردیده است، چگونه قابل توجیه است؟ پاسخ: به قرینۀ مقام، منظور در توقیع، نحو مشاهدۀ در نیابت خاصّه است. [یعنی روایت مربوط به دوران غیبت صغری است و لذا داستان‌ها و ملاقات‌هایی که در بحارالانوار و برخی کتب دیگر آمده، می‌تواند صحیح باشد.] (استفتائات حضرت آیت الله بهجت(ره)، سؤال 1976) همچنین آیت الله مکارم شیرازی در خصوص داستان ملاقات امام زمان(عج) و دستور ایشان درمورد احداث مسجد جمکران، فرموده‌اند: «داستان مسجد مقدّس جمکران در بیدارى بوده»(استفتائات جدید، ج‏1، ص496) و در استفتائات ایشان آمده است: «سؤال 1511- آیا شرط ملاقات با حضرت، علم و تقواست، یا مصلحت و زمان و مکان؟ جواب: شرط اصلى لیاقتِ ملاقات با آن حضرت، تقوا در سطح عالى است. ولى گاه به خاطر مصلحت اسلام و مسلمین، چهره نورانى خود را به افراد غیر لایق، حتّى غیر شیعه و غیر مسلمانان، نیز نشان مى‏دهد.» (مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج3، ص542). برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه و ملاحظۀ استدلال‌ها و نظرات دیگر علماء و بزرگان، به کتاب‌هایی که در این رابطه نگاشته شده است مراجعه فرمایید. از آن جمله: «دیدار در عصر غیبت؛ از نفی تا اثبات، جواد جعفری، موسسه آیندۀ روشن-پژوهشکدۀ مهدویت، 1389» و «فراز ابر، تحلیلی پیرامون تشرف به محضر امام زمان(عج)، م-سحاب، موسسه توسعۀ فرهنگ قرآنی، 1388»

3) در روایات آمده است: دوازده نفر ادعای ارتباط با حضرت و یا ادعای مهدویت می‌کنند و هرکدامشان دیگری را تکذیب می‌کند. (امام صادق(ع): لایَقُومُ الْقَائِمُ ع حَتَّى یَقُومَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا کُلُّهُمْ یُجْمِعُ عَلَى قَوْلِ إِنَّهُمْ قَدْ رَأَوْهُ فَیُکَذِّبُونَهُمْ؛ غیبت نعمانی، ص277) و در روایت دیگری آمده است: دوازده نفر که از سادات نیز هستند خروج کرده [ادعای مهدویت کرده] و همگی به خود دعوت می‌کنند. (امام صادق(ع): لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ حَتَّى یَخْرُجَ اثْنَا عَشَرَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ کُلُّهُمْ یَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ؛ غیبت شیخ طوسی،ص437).

4) آیت‌الله بهجت فرموده‌اند: «لازم نیست که انسان در پى این باشد که به خدمت حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّیف تشرّف حاصل کند، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسّل به ائمه علیهم السّلام بهتر از تشرّف باشد؛ زیرا هر کجا که باشیم آن حضرت مى‌بیند و مى‌شنود، و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است؛ و زیارت هر کدام از ائمه اطهار علیهم السّلام مانند زیارت خود حضرت حجّت عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف است.» در محضر بهجت، ج1، شماره277. و نیز فرموده‌اند: «آیا درست است که ما راحت بنشینیم و نظاره‌گر باشیم و برادران و خواهران ایمانی ما در دست ظالمان گرفتار باشند؟! ... آیا مى‌شود رییس و مولاى ما حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟!» همان، ج2، شماره267.

5) عن الباقر(ع): «... حَتَّی یَقُولَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ...» غیبت نعمانی، ص231. امام صادق(ع) می‌فرماید: «هنگامى که قائم خروج می‌کند کسى که بنظر خویش از اهل این کار بود از این کار بیرون می‌رود و کسى که همانند پرستندگان آفتاب و ماه است در این کار داخل مى‏شود؛ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ خَرَجَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَرَى أَنَّهُ مِنْ أَهْلِهِ وَ دَخَلَ فِی سُنَّةِ عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ» غیبت نعمانی، ص317. روایات مشابه دیگری که بر مخالفت برخی از اهالی جبهه حق با آن حضرت دلالت دارد در پاورقی صفحه 33 ذکر شد.

6) «فضیل می‌گوید از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: هنگامی که قائم ما قیام کند، بیش از آنچه که پیامبر با جهل و نادانی جاهلیت روبرو شد، با جهل و نادانی مردم روبرو خواهد شد. عرض کردم: چگونه چنین است؟ فرمود: وقتی رسول الله(ص) به سوی مردم آمد، آنها سنگ‌ها و صخره‌ها و چوب‌ها و مجسمه‌های چوبی را می‌پرستیدند اما هنگامی که قائم ما قیام کند، مردم کتاب خدا را برای او تأویل می‌کنند و با استدلال به آن در برابر امام می‌ایستند؛ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ، اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِیَّةِ. قُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَاکَ؟ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ یَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِیدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ، وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ، أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ» غیبت نعمانی، ص296.

7) «وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِه، فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرینَ؛ و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها(یهود) آمد که موافق نشانه‏هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، نوید پیروزی بر کافران می‏دادند (که با کمک پیامبر موعود، بر دشمنان پیروز گردند.) اما هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند، لعنت خدا بر کافران باد!» سورۀ بقره، آیۀ 82.


مطالب مرتبط:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۶
مجید شهشهانی

صوت | راز به زحمت افتادن اولیاء خدا

  • زمان: 93/02/12
  • مکان: مسجد امام صادق(ع) - میدان فلسطین
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: راز به زحمت افتادن اولیاء خدا
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۶
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه-6

انتظار فرج، صرفاً برای حل مشکلات شخصی، انتظاری عامیانه است

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. در آستانۀ میلاد امام زمان(عج) بخش‌هایی از فصل اول این کتاب را در گفتارهایی با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» می‌خوانید:

در گفتارهای قبل سه نوع از نگاه‌های عامیانه به موضوع انتظار با عناوین «قیامی خارج از سنن الهی»، «حکومتی متکی به شمشیر» و «نجات از ظلم و دیگر هیچ» معرفی شد، در این گفتار، نوع دیگری از  نگاه عامیانه، با عنوان «نعمت، بی‌دلیل فراوان می‌شود» معرفی شده است.

نوع چهارم نگاه عامیانه: «نعمت، بی‌دلیل فراوان می‌شود»

نگاه عوامانۀ دیگری که به مفاهیم مهدویت وجود دارد مربوط به این حقیقت است که پس از ظهور، نعمت فراوان خواهد شد، برکات نازل می‌شوند، مریض‌ها شفا پیدا می‌کنند، بی‌خانه‌ها خانه‌دار می‌شوند، امنیت کامل برقرار می‌شود و خلاصه همۀ امور سامان می‌یابند. همۀ این گزاره‌ها درست و مطابق با روایات مربوط به دوران ظهور است،(1) اما اگر نگاه ما به همین آثار، یک نگاه عامیانه باشد، کار به تلقی‌های نادرستی خواهد کشید.

اینکه ما به عظمت منزلت امام زمان(عج) نزد خداوند متعال و اینکه ایشان به اذن خدا می‌توانند مشکلات زندگی بشر را به‌سهولت حل کنند، اعتقاد داشته باشیم، یقیناً اعتقاد ارزشمندی است؛ و بخشی از معرفت و اعتقاد ما به امام معصوم‌(ع) را تشکیل می‌دهد، اما همین اعتقاد نیز می‌تواند دچار نگاه عامیانه شود.

انتظار فرج، صرفاً برای حل مشکلات شخصی، انتظاری سطحی است/ رفع مشکلات، مقدمه‌ای برای اهداف بالاتر انسانی و معنوی

اگر انتظار ما برای ظهور و تشریف‌فرمایی حضرت، صرفاً به این دلیل باشد که مشکلات شخصی ما حل شود، معلوم است که چنین انتظاری بسیار سطحی و عامیانه خواهد بود. اگرچه حضرت حتی در دوران غیبت نیز گرفتاری‌های مؤمنان را برطرف می‌کنند و آنها را مورد عنایت و تفقد قرار می‌دهند،(2) اما درخواست فرج تنها برای رفع چنین مشکلاتی، سطحی انگاشتن قیام منجی است.

بله، اگر بدانیم رفع مشکلات معیشتی ما در گرو رفع مشکلات کلانی است که عالم گرفتار آن است و بنا است منجی عالم این گرفتاری‌ها را به‌صورت ریشه‌ای برطرف فرمایند، به نگاه عمیق‌تری رسیده‌ایم. اما اساساً هدف کلیدی ظهور و حضور حضرت رفع مشکلات خرد و کلان جامعه نیست. رفع این مشکلات، تنها مقدمه‌ای برای نائل آمدن به اهداف بالاتر انسانی و معنوی است.

نگاه صحیح به برطرف شدن مشکلات و وفور نعمت

کسانی که می‌خواهند غیر عامیانه به این موضوع نگاه کنند، باید بدانند که هم برطرف شدن سختی‌های زندگی مقدماتی دارد، که اهمّ آنها برچیده شدن بساط کفر است (که همیشه به‌صورت مستقیم یا غیر مستقیم موجب ظلم می‌گردد)، و هم برطرف شدن مشکلات، خود مقدمه‌ای برای رسیدن به اهداف مهم‌تری است؛ مانند فراغت و فرصت یافتن بندگان خدا برای عبودیت پروردگار و کسب کمالات معنوی.
اساساً بعد از ظهور، همۀ مشکلات برطرف نمی‌شوند

ضمن آنکه باید بدانیم اساساً پس از ظهور، تمامی مشکلات برطرف نخواهند شد و برخی از مشکلات و حتی مظلومیت‌های حضرت باقی می‌ماند. حضرت امام(ره) در این‌باره اشارۀ روشنی دارند:

«و ما نباید توقع داشته باشیم که صبح کنیم در حالى که همه چیز سرجاى خودش باشد. در زمان حضرت صاحب ـ سلام اللَّه علیه ـ هم که ایشان با تمام قدرت مى‏خواهند عدل را اجرا نمایند، با این ترتیب نمى‏شود که هیچ کس حتى خلاف پنهانى هم نکند. و بالاخره همانها هم که مخالف هستند حضرت صاحب را شهید مى‏کنند. و در روایات، قریب به این معنا دارد که بعضى فقهاى عصر با ایشان مخالفت مى‏کنند.»(3)

هرچند دوران طلایی و زیبای ظهور با وضعیتی که امروزه انسان‌ها تجربه می‌کنند، بسیار متفاوت است، امّا این تصور هم که در آن زمان «دنیا جای خود را با بهشت عوض خواهد کرد»، یک تصور عامیانه است. تا دنیا باقی است، سختی‌ها و مشکلات دنیا هم وجود خواهند داشت. خالق انسان می‌فرماید: «ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»(4) و امیر مؤمنان(ع) می‌فرماید: «دنیا خانۀ سختی‌ها و محنت‌هاست؛ الدُّنْیَا دَارُ الْمِحَنِ» (5)

ضرورت تحلیل گزاره‌های مربوط به ظهور

تمام این نگرش‌های عوامانه می‌توانند حرف‌های درستی در بر داشته باشند، امّا وقتی نگاه عمیقی به این حرف‌ها نداشته باشیم، ممکن است در ذیل هر کدام از آنها تصورات و برداشت‌های نادرستی شکل بگیرد. نباید با اشاره‌هایی که درباره ظهور و حکومت حضرت وجود دارد، بدون تحلیل برخورد کرد. بلکه باید با بهره‌گیری از عموم معارف دینی به تفسیر آنها پرداخت.

ویژگی‌های مطرح شده دربارۀ ظهور، تنها بخش‌هایی از آن کوهستان باعظمتی است که از زیر آب دریا بیرون آمده و به صورت جزیره‌ای خودنمایی کرده است. ما نباید فقط به همین گوشۀ بیرون آمده از دریا نگاه کنیم، بلکه باید غواصی کرده و به کمک معارف دینی، با تمام مختصات آن کوهستانی که قرار است تماماً از زیر آب بیرون بیاید، آشنا شویم.

---------------------------

(1) رسول الله(ص): «...پس در آن‌هنگام مهدی من زمین را از عدل و داد پر می‌کند و از آسمان بارانی می‌بارد که زمین گیاهان خود را می‌رویاند و امت من در ولایت او چندان نعمت و رفاه خواهند داشت که قبل از آن هیچ‌گاه مانند آن نبوده باشد؛ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ مَطَراً تُخْرِجُ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ تُنْعِمُ أُمَّتِی فِی وِلَایَتِهِ نِعْمَةً لَمْ تُنْعِمْ بِمِثْلِهَا قَطُّ» ملاحم سید ابن طاووس، ص139. و در روایت دیگر آمده است: «امت من در زمان او(مهدی) چنان زندگی خواهند داشت که قبل از آن، هیچ‌گاه مانند آن زندگی نکرده باشند؛ وَ تَعِیشُ أُمَّتِی فِی زَمَانِهِ عَیْشاً لَمْ تَعِشْهُ قَبْلَ ذَلِکَ فِی زَمَانٍ قَطُّ» ملاحم سید ابن طاووس، ص165. همچنین بنابر روایات، فقر در جامعۀ مهدوی ریشه‌کن می‌شود تا جایی که دارندۀ زکات، نیازمندی پیدا نمی‌کند که زکات او را قبول کند(امام صادق(ع): وَ یَطْلُبُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ مَنْ یَصِلُهُ بِمَالِهِ وَ یَأْخُذُ مِنْهُ زَکَاتَهُ فَلَا یَجِدُ أَحَداً یَقْبَلُ مِنْهُ ذَلِکَ. اسْتَغْنَى النَّاسُ بِمَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ ارشاد مفید، ج2، ص381. برای دیدن روایات مربوطه نگاه کنید به: نجم الدین طبسی، نشانه‌هایی از دولت موعود، بوستان کتاب، 1385، ص252، ذیل عنوان: «ریشه‌کن شدن فقر از جامعه») در خصوص امنیت کامل و گسترده در آن زمان نیز روایات بسیار زیبایی در این زمینه وجود دارد که تعدادی از آنها در فصل سوم کتاب «نشانه‌هایی از دولت موعود» که به آن اشاره شد، با عنوان «امنیت» آمده است.

روایات دیگری که به تفصیل و زیبایی، نعمت‌های فراوان دوران حضرت را ذکر کرده و کیفیت آنها را برشمرده‌اند در کتاب‌های مربوطه آمده است. از آن جمله می‌توانید نگاه کنید به بخش سوم کتاب نشانه‌هایی از دولت موعود نوشتۀ آیت الله نجم الدین طبسی، که احادیث مربوط به: «شکوفایی دانش و صنعت، رشد معنویت و اخلاق، امنیت، شکوفایی اقتصادی و رفاه اجتماعی، بهداشت و درمان» را جمع‌آوری، طبقه‌بندی و توضیح داده است.(نجم الدین طبسی، نشانه‌هایی از دولت موعود، بوستان کتاب، 1385) همچنین نگاه کنید به فصل بیست و یکم کتاب ارزندۀ «امام مهدی(ع) از تولد تا بعد از ظهور» نوشتۀ سید محمد کاظم قزوینی موسوی(ره)، ترجمۀ لطیف راشدی، انتشارات مسجد مقدس جمکران.

(2) در کتاب احتجاج طبرسی، در ضمن توقیعی که از امام زمان(عج) به شیخ مفید(ره) فرستاده شده است آمده است:«... فَإِنَّا نُحِیطُ عِلْماً بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ- وَ مَعْرِفَتُنَا بِالذُّلِّ الَّذِی أَصَابَکُمْ مُذْ جَنَحَ کَثِیرٌ مِنْکُمْ إِلَی مَا کَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنْهُ شَاسِعاً وَ نَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ‏ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ‏؛ در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نمی‏ماند. ما از لغزشهائی که از برخی شیعیان سر می‏زند از وقتی که بسیاری از آنان میل به‏ بعضی از کارهای ناشایسته‏ای نموده‏اند که نیکان گذشته از آنان احتراز می‏نمودند و پیمانی که از آنان برای توجّه به خداوند و دوری از زشتی‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏اند اطّلاع داریم، گویا آنان نمی‏دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‏کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتاری به شما رو می‏آورد و دشمنانتان، شما را از میان می‏بردند.» احتجاج طبرسی، ج‏2، ص497

(3) صحیفه امام، ج19، ص303.

(4) سوره بلد، آیه4. در آیۀ دیگری نیز خداوند متعال حرکت انسان به سوی خودش را توأم با سختی و رنج می‌داند و می‌فرماید: « اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى کرد؛ یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ» سوره انشقاق، آیه6. در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: «‹کدح› (بر وزن مدح) به معنى تلاش و کوششى است که با رنج و تعب همراه باشد، و در جسم و جان اثر بگذارد ... این آیه اشاره به یک اصل اساسى در حیات همه انسانها است، که همواره زندگى آمیخته با زحمت و رنج و تعب است» مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج26، ص300.

(5) غررالحکم، حدیث2239. همچنین امیرالمؤمنین در توصیف دنیا فرمودند: «سرایی است پوشیده از بلا و گرفتاری‌؛ دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَه» نهج‌البلاغه، خطبه266. و فرمودند: «دنیا آکنده از مصیبت‌ها و پیش‌آمدهای ناگوار است؛ الدُّنْیَا مَلِیئَةٌ بِالْمَصَائِبِ طَارِقَةٌ بِالْفَجَائِعِ وَ النَّوَائِب» غررالحکم، حدیث2241.


مطالب مرتبط:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۵
مجید شهشهانی

صوت | اتفاقات سوریه، نمونه­ ای از حماقت دشمن

  • زمان:  93/02/26 (تجمع مدافعان حرم)
  • مکان: تهران - حسینیه موسی بن جعفر(ع)
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: اتفاقات سوریه، نمونه­ ای از حماقت دشمن

معرفی بحث:

اتفاق ناگواری که در جریان دخالت نیروهای خارجی و حضور تروریست‌ها در سوریه شکل گرفته، دارای روی دیگری هست. روی دیگر این سکه حکایت از جهل و حماقت دشمنان دارد. جنگ داخلی در سوریه – اگر چه با دخالت بیگانگان شعله بیشتری می‌یابد- حکایت از یکی دیگر از مواقف حماقت دشمنان دارد. حماقتی که اتحاد و قدرت بیشتری را در دل مؤمنین ایجاد خواهد کرد. جنگ سوریه اگر چه با نگرانی دشمن از شکل‌گیری هلال شیعی، شکل گرفت ولی در نهایت به تقویت این هلال و تربیت نیروهایی منتهی شده است که قبلاً وجود نداشته‌اند.

فهرست:

  • آشنایی با مواقف حماقت دشمن

  • نگاهی گذرا به تحلیل دشمن از هلال شیعی

  • نقش هلال شیعی در اتفاقات سوریه

  • تفاوت‌های دفاع مقدس با دفاع در سوریه

  • افزایش قدرت معنوی و بصیرت

  • شکل گیری نیروهایی مقاوم در کنار حرم حضرت زینب(س)

  • تفاوت تروریست‌ها با نیروهای صدام

  • تکمیل هلال شیعی با اشتباه دشمن

  • تقویت اتحاد شیعه و سنی

  • عزاداری، عامل تقویت مبارزه

  • روضه حضرت زینب(س)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۵
مجید شهشهانی

به مناسبت نیمه شعبان در هیئت شهدای گمنام/پیامک خبری

دو ویژگی مهم شرایط امروز

فرازهای کوتاهی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان به مناسبت نیمه شعبان در هیئت شهدای گمنام:

  • آخرالزمان با وجود همۀ فتنه‌هایش، شرایط را برای رشد مؤمنین فراهم می‌کند. شرایط امروز، ما را به سوی رسیدن به «قوت قلب فوق‌العاده» سوق می‌دهد/طبق روایات، یکی از ویژگی‌های مهم یاران حضرت، قوت قلب فوق‌العادۀ آنهاست. چیزی که امروز برای ما رشد عالی محسوب می‌شود و حتی از روحیۀ شهادت‌طلبی هم بالاتر است، افزایش قوت قلب است.
  • دو ویژگی مهم شرایط امروز: 1. دشمنان به خاطر دین و حقیقت وجودی مؤمنین آنها را می‌کُشند نه به‌ خاطر کشورگشایی یا نفت یا... 2. تنها سابقۀ تاریخی شدت غضب و کینه‌ای که تروریست‌ها نسبت به ما دارند، کینه‌ای بود که اهل نفاق نسبت به امیرالمؤمنین(ع) داشتند.
  • از روی دست دشمنانمان می‌توانیم بفهمیم که امروز چه نیازی داریم/دشمنان اسلام ناب، تصاویر جنایات فجیعشان را منتشر می‌کنند تا از خود یک قوت قلب بالا نشان دهند و  با ایجاد ترس و وحشت، روحیۀ ما تضعیف و  قوت قلب ما را از بین ببرند، چون از همین قوت قلب ما ضربه خورده‌اند/این شرایط ما را به افزایش قوت‌ قلب دعوت می‌کند.
  • مهمترین اسلحه‌ای که ابلیس توانسته در مقابل ما به‌کار بگیرد این است که نشان دهد دشمن ما قوت قلب دارد تا ما را در موضع ضعف قرار دهد. دشمن توانسته با ایجاد طمع به شهادت خیالی و با ایجاد نفرت و کینه نسبت به شیعۀ مظلوم، یک دین دروغین و یک قوت قلب پوشالی در یک عده‌ای ایجاد کند که با شیعیان بجنگند.
  • طبق روایت، «توکل» و «یقین» به انسان قوت روحی می‌دهد و هرگونه «تعلق به دنیا» و «آلودگی به گناه» موجب تضعیف قوت قلب انسان می‌شود/ امام زمان(ع) نیاز به سرباز دارد و سربازان حضرت باید قوت قلب داشته باشند/ با کمک استغفار، توکل و یقین قوت قلب خود را افزایش دهید.
  • «توکل» به انسان قوت روحی می‌دهد و «قوت روحی» به انسان بصیرت می‌دهد. لذا یکی از چیزهایی که بصیرت را از بین می‌برد ترس است. ترس، انسان را به تئوریزه کردن ترس وادار می‌کند، و این توجیه‌گری و تئوریزه کردن ترس، جای بصیرت را می‌گیرد. در این صورت، بصیرت و عقلانیت انسان از بین می‌رود.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۴
بیان معنوی

صوت | تقویت و بازسازی انگیزه

  • زمان: 93/02/23 (ایام اعتکاف)
  • مکان: حوزه علمیه دارالحکمه امیرالمومنین(ع)
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: تقویت و بازسازی انگیزه

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۴
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه-5

کافی دانستن «خستگی از ظلم» برای ظهور یک نگاه عامیانه است/چرا امیرالمؤمنین(ع) خلافت را نمی‌پذیرفت؟/ شرط ظهور= ظلم فراگیر+ آمادگی پذیرش عدالت + شناخت ریشۀ ظلم

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. در آستانۀ میلاد امام زمان(عج) بخش‌هایی از فصل اول این کتاب را در گفتارهایی با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» می‌خوانید.

در گفتارهای قبل دو نوع از نگاه‌های عامیانه به موضوع انتظار با عناوین «قیامی خارج از سنن الهی» و «حکومتی متکی به شمشیر» معرفی شد، در این گفتار، نوع دیگری از  نگاه عامیانه، با عنوان «نجات از ظلم و دیگر هیچ» معرفی شده است.

نوع سوم نگاه عامیانه: «نجات از ظلم و دیگر هیچ»/ مردم باید علاوه بر خسته شدن از ظلم، آمادۀ پذیرش عدالت هم باشند

یکی از این ویژگی‌ها و شرایط ظهور، مطلب مشهور «ظهور عدل پس از فراگیری ظلم و جور» است. در روایات هم داریم که «حضرت زمانی ظهور می‌کنند که زمین پر از ظلم و جور شده باشد.»(1) ولی می‌توان از همین حقیقت روشن و مسلّم هم تصوری عامیانه داشت. تصور عامیانه از این حقیقت، آن است که فکر کنیم صِرف به ستوه آمدن مردم از ظلم و یا به اوج رسیدن جور، برای تحقق فرج کافی است؛ و دیگر نیازی به آمادگی مردم برای «پذیرش عدالت» نیست.

در حالی که در میان مردمی که صرفاً از ظلم خسته شده‌اند، ولی تحمل عدالت را هم ندارند، تشکیل یک حکومت عادلانه اصلاً حکومت ماندگاری نخواهد بود. برای درک بهتر این مطلب می‌توان نگاهی به تاریخ صدر اسلام و حکومت حضرت علی‌(ع) انداخت:

چرا امیرالمؤمنین(ع) خلافت را نمی‌پذیرفت؟ آیا تعارف می‌کردند یا مردم تحمل عدالت را نداشتند؟

بعد از 25 سال دوران غربت امیرالمؤمنین‌(ع)، پس از آنکه نارضایتی مردم از ظلم و جورِ عوامل حکومت به اوج خود رسیده بود (تا جایی که در اثر همین نارضایتی‌ها و با وجود ممانعت و مخالفت شدید حضرت علی‌(ع)، خلیفۀ سوم به قتل رسید) مردم برای انتخاب حضرت علی‌(ع) به عنوان خلیفۀ مسلمین به در خانۀ امیرالمؤمنین‌(ع) هجوم آوردند. مردم به شدت اصرار می‌کردند که «یا علی! شما باید حکومت را به عهده بگیرید.»، اما حضرت می‌فرمودند: «نه، من را رها کنید.»(2)

چرا در مقابل این همه اصرار برای خلافت، حضرت امتناع می‌کردند؟ آیا ایشان تعارف داشتند؟ در حالی که حضرت اساساً اهل تعارف نبودند، چه رسد به تعارف در چنین اموری. پس علت این امتناع چه بود؟ مگر ایشان بیست و پنج سال منتظر نبودند که مردم بیایند؟ حالا که مردم آمده‌اند، چرا امتناع می‌کنند؟ جای ترس از اینکه دیگران هم بخواهند حضرت را متهم به جاه‌طلبی کنند هم نبود؛ و اساساً چنین ترسی در مورد شخصیتی مانند امیرالمؤمنین علی‌(ع) معنا ندارد. وقتی پای «انجام تکلیف» به میان بیاید، دیگر چه جای این‌گونه امور است؟(3)

علت اساسی امتناع حضرت این بود که هرچند مردم از ظلم خسته شده بودند، اما خواهان عدالت هم نبودند. آنها اساساً نه عدالت و لوازم آن را درست می‌فهمیدند و نه می‌توانستند آن را تحمل کنند. خیلی بین این دو فرق است. اگر مردم اهل تحمل عدالت بودند، آن‌گونه حضرت را در دوران حکومتش شکنجه نمی‌کردند!(4)

الان مردم عالم از ظلم اسرائیل و آمریکا خسته شده‌اند، اما آیا این کافی است؟ باید دید آیا مردم طاقت عدالت را دارند؟ آیا معنای عدل را می‌فهمند؟ آیا می‌دانند که چه تغییراتی باید اتفاق بیفتد تا این ظلم برطرف گردد؟ آیا لوازمش را درک می‌کنند؟ امروز اگر بعضی از لوازم عدالت در میان مؤمنین هم گفته شود، ممکن است این نگرانی به وجود بیاید که «نکند نتوانیم تحمل کنیم!» همان‌طور که در روایات آمده است که برخی نمی‌توانند تحمل کنند.(5)

داشتن درک درستی از ظلم، لازم است ولی کافی نیست

هرچند خودِ درک ظلم هم مرحله‌ای است که باید جامعه پس از رشد به آن برسد و این‌گونه نیست که مردم هر جامعه‌ای به سهولت بتوانند درک درستی از ظلم داشته باشند. ممکن است مظالمی در جامعه وجود داشته باشد ولی مردم آن را درک نکنند و اساساً آن را ظلم تلقی نکنند. چنان‌که امروزه در تمام دنیا، به‌ویژه در جوامع غربی، بسیاری از مردم درک صحیحی از ظلم ندارند که بخواهند خواهان عدالت باشند. لذا اگر با رشد فهم و بصیرت عمومی، مردم، بسیاری از ظلم‌هایی را که تاکنون درک نمی‌کرده‌اند، درک و احساس کنند و دردمند عدالت شوند، یک مرحله ارتقا پیدا کرده‌اند؛ و با این رشد، ما یک قدم به ظهور نزدیک شده‌ایم، ولی باز کافی نخواهد بود.

بعد از درک ظلم، باید درک صحیحی از عدالت هم پدید بیاید

بعد از درک ظلم، باید درک صحیحی از عدالت هم پدید بیاید. اجرای عدالت به معنای واقعی کلمه، مستلزم «فراگیر» و «پایدار» بودن آن است. فراگیر بودن عدالت، نه تنها موجب دشمنی‌های فراوان منفعت‌طلبان و ظالمان «کلان» می‌شود، بلکه از ناحیۀ کسانی هم که تحمل از دست دادن منافع «اندک» خود را ندارند، مورد عناد قرار می‌گیرد.

پایدار نبودن عدالت غیرفراگیر/ شرط ظهور= ظلم فراگیر+ آمادگی پذیرش عدالت + شناخت ریشۀ ظلم

عدالت تنها در صورت فراگیر بودن، پایدار خواهد ماند. اجرای عدالت در بخشی از امور، تنها به روشن شدن آدرس عدالت‌طلبان حقیقی می‌انجامد که نتیجۀ طبیعی آن، قرار گرفتن این عدالت‌طلبان در مقابل حملات ناجوانمردانۀ ظالمان خواهد بود؛ همان اتفاقی که در کربلا افتاد. حادثۀ کربلا در حقیقت، انتقامی بود که از عدالت علی(ع) گرفته شد.

می‌دانیم که امام عصر‌‌(عج) زمانی ظهور خواهند کرد که ظلم فراگیر شده باشد، مردم از ظلم خسته شده باشند و منتظر کسی باشند که آنها را از این ظلم برهاند، اما باید مردم آمادگی پذیرش عدالت و لوازم آن را هم داشته باشند. همچنین باید ریشه‌های مظالم را هم، هرچند به صورت اجمالی، بشناسند. تنها در این صورت است که اگر امام زمان(عج) ظهور کنند، موجی از اقبال به ایشان به وجود خواهد آمد و مردم دنیا از ایشان تبعیت کرده، و حکومت حق به سهولت در جهان مستقر خواهد شد.

خدا به امواج گذرای جامعه تکیه نمی‌کند

اما نگاه عامیانه این است که تصور کنیم تشدید ظلم، «موجی» را در اقبال به حضرت ایجاد خواهد کرد و بدون آمادگی عمومی برای پذیرش عدالت و لوازم آن، حکومت حضرت تنها بر آن موج استوار خواهد شد. این یک تصور سطحی است. مگر خدا دنبال موج می‌گردد که بخواهد حکومت حق را بر روی موج «نارضایتی مردم از ظلم» سوار کند؟

اساساً خدا به امواج گذرا اهمیّت نمی‌دهد و بنا ندارد که دین را بر روی امواج جلو ببرد. اگر هم زمانی از امواج اجتماعی برای پیشبرد بخشی از امور دین بهره بگیرد، خودش زمینه‌های شکستن آن امواج را با امتحانات سهمگین فراهم خواهد آورد. برای درک دقیق‌تر این سخن، باز هم برگردیم و نگاهی به تاریخ صدر اسلام بیندازیم:

مثال 1: موج گرایش به اسلام در اواخر عمر شریف پیامبر(ص)

در اواخر عمر شریف پیامبر و در زمانی که نیروهای قدرتمندی دور پیامبر‌‌(ص) را گرفته بودند، موج بزرگی از گرایش به اسلام پدید آمد: «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ...؛ و [هنگامی که] ببینی مردم گروه گروه در دین خدا داخل می‌شوند، پس پروردگارت را تسبیح و حمد گوی.»(6) اگر مصداق این افواج، همان گروه‌هایی باشند که اواخر دوران رسالت به اسلام گرویدند، معلوم است که خلوص سابقانِ در اسلام را نداشتند. بنابراین شاید بتوان این افواج را همان امواجی دانست که مفید بودند اما گرایش بسیاری از آنها به اسلام ناب، ثابت و پایدار نماند.

اگرچه به وجود آمدن این موج، برای تثبیت نام دین و استقرار جامعۀ دینی و آغاز تمدن اسلامی مؤثر بود، امّا پس از رحلت پیامبر‌‌(ص)، خداوند امتحان زمان امیرالمؤمنین‌(ع) را مانند سدّی در مقابل این موج قرار داد و بسیاری از کسانی که به‌گونه‌ای اصیل به اسلام نگرویده بودند، فروریختند و ایمان خود را از دست دادند.

مثال 2: موج گرایش به امیرالمؤمنین(ع) در اواخر عمر شریف آن حضرت

تا آنکه پس از فراز و فرودهای بسیار، در اواخر خلافت امیرالمؤمنین(ع) کار به جایی رسید که مردم آمادۀ مقابله با معاویه و اجرای فرمان حضرت در مورد نبرد با او، که از خلیفۀ مورد اتفاق مسلمین تبعیت نمی‌کرد، شدند، که زمان شهادت حضرت فرا رسید.

ما اگر سطحی‌نگر باشیم، به خدا خواهیم گفت: «خدایا! شما که وقت‌شناس هستی، مردم تازه بخش‌هایی از حقانیت علی(ع) را فهمیده‌اند و حاضر شده‌اند پای رکابش جمع شوند. بعد از سال‌ها اذیت کردن، حالا تازه می‌خواهند از آقا تبعیت کنند، الان وقت خوبی برای شهادت علی‌(ع) نیست.» لابد خداوند هم جواب خواهد داد: «خُب، وصی او ـ امام حسن‌(ع) ـ که هست. امام، امام است، فرقی نمی‌کند. اگر واقعاً حقیقت اسلام را فهمیده‌اند و ولایت‌پذیر شده‌اند، ولایتِ وصیّش را بپذیرند.»

می‌بینید که خدا بنای همراهی با هر موجی را ندارد؛ به همین دلیل سر بزنگاه، علی ابن ابی‌طالب‌(ع) را برداشت و برد. مردم هم با امام حسن مجتبی‌(ع) همراهی نکردند و زمین خوردند. این روش خدا است که در امتحانات، گاهی ضد جوّ و مخالف موج عمل می‌کند.

تکیه نکردن خدا به امواج، از زبان قرآن/ چرا خدا به موج اعتنا نمی‌کند؟

خداوند هم در قرآن کریم وعده داده است که از مؤمنین امتحان بگیرد و به صرف فریادها و ادعاهای مؤمنانۀ آنها اتکا نکند. خداوند جوّ مسلمانی را با امتحانی که از ایمانشان می‌گیرد مورد امتحان قرار می‌دهد: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟! بی‌تردید ما کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مى‏کنیم)، تا خدا آنان را که راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد.»(7) و در جای دیگر نیز نفوذ ایمان در اعماق جان را مطلوب برشمرد و ادعای بی‌جا را نپذیرفت: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ؛ عرب‌های بادیه‏نشین گفتند: «ایمان آورده‏ایم» [ای پیامبر به آنها] بگو: شما ایمان نیاورده‏اید، بلکه بگویید اسلام آورده‏ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلوب شما نشده است!»(8)

آیا این بد است که خدا به آگاهی، اعتقاد راسخ، و یقین شایستۀ انسان ارزش می‌دهد و به موج اعتنا نمی‌کند؟ می‌خواهد من و تو از روی آگاهی و اعتقاد، طرفدار امام زمان(عج) شویم و شاهد اقامۀ حق باشیم، نه از روی جوزدگی.

انواع ظلم‌گریزی بی‌فایده: 1. در اثر موج

صحبت از این بود که «ظلم فراگیر» بدون «آمادگی پذیرش عدالت» برای ظهور کافی نیست و به همین دلیل برخی از ظلم‌گریزی‌ها بی‌فایده است و علامت آمادگی ظهور نیست. یک دسته از ظلم‌گریزی‌های بی‌فایده، مواردی است که معلول جوّ و موج هستند.

2. ظالمان حق‌‌طلب!/ «حقّ»خود طلبان

فرض دیگری هم برای ظلم‌گریزی‌های بی‌فایده وجود دارد و آن اینکه مثلاً شخصی با کلاه‌برداری یا گران‌فروشی پولی جمع کرده و خانه‌ای برای خودش ساخته است. بعد یک پادشاه یا یک کلاه‌بردار زورگوی دیگری آمده و خانۀ او را غصب کرده است. آن شخص اول که دیگر دستش به جایی نمی‌رسد تا خانه‌اش را پس بگیرد، حالا حق‌طلب شده و بگوید: «کِی امام زمان می‌آید تا حق را به حق‌دار برساند؟ کِی امام زمان می‌آید تا حق من را از این آقا بگیرد؟» امام زمان برای این جور حق‌طلبی‌ها نمی‌آید.

باید به چنین حق‌طلبی گفت: «تو که خودت مدام به اطرافیان و جامعه‌ات ظلم می‌کنی؛ و هر ظلمی را به این دلیل که ظاهراً به نفع دنیای خودت هست، می‌پذیری و پذیرفته‌ای، حالا تا ظلمی علیه خودت صورت گرفته، حق‌طلب شده‌ای؟ این «حق‌طلبی» نیست، «حقّ‌خودطلبی» است.»

اساساً دنبال حقّ «خود» بودن یک چیز است، طرفدار حق و عدالت بودن چیز دیگری است. خیلی‌ها که دم از حق و عدالت می‌زنند، در واقع دنبال حق «خود»شان هستند، نه اینکه دلشان برای حق و عدالت سوخته باشد. آنها تا جایی از حق و عدالت صحبت می‌کنند و حاضرند برایش مایه بگذارند، که حق و منفعت خودشان در میان باشد.

حقوق بشر غرب دنبال تقویت خودخواهی‌ها، نه تأمین حقوق

این‌گونه حق‌طلبی هم به درد نمی‌خورد. همچنان که در غرب وقتی دم از حقوق بشر زده می‌شود، غرض و نتیجه، تقویت خودخواهی‌های انسان‌ها است نه تأمین حقوق انسان‌ها.

حضرت امام(ره) در فرمایشی به خوبی به تفاوت حق‌طلبی و حق‌خودطلبی اشاره می‌فرمایند: «باید اشخاصى که مى‏خواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را مى‏خواهند براى حق؟ بزرگتر چیزى که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرگ دارد این است که حق را براى حق بخواهد. از حق خوشش بیاید براى اینکه حق است. و از باطل متنفر باشد براى اینکه باطل است. اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، این مالکیت را داشته باشد بر نفس خودش که آن حق را تعریف کند. و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد، این مالکیت را داشته باشد که از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر کند. کسانى که حق را براى حق خواهند اندک‏اند، بسیار اندک. کسانى که باطل را براى باطل بودنش بُغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند اندک‏اند، و بسیار اندک. انسان خودش هم نمى‏تواند بفهمد که چه کاره است.»(9)

حضرت آیت الله بهجت(ره) نیز در کلامی به تفاوت کسی که منتظر رسیدن به حق و نیاز خود است، و منتظر حقیقی که منتظر برپایی حق است اشاره می‌فرمایند: «اشخاصی را می‌خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!»(10)

 

 

------------------------------

(1) رسول خدا(ص): لا تَقُومُ السّاعَةُ حَتّى تَمْتَلِئَ الأرْضُ ظُلْماً وَ عُدْواناً ، ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِن عِتْرَتِی فَیَمْلَؤُها قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئتْ ظُلْماً وَ عُدْواناً؛ قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه زمین از ظلم و دشمنی پر شود، آنگاه مردی از نسل من خروج کند و زمین را از عدل و داد پر کند همان‌گونه که از ظلم و دشمنی پر شده بود.»کنزالعمال، حدیث38691 و میزان‌الحکمه، حدیث1276 و نیز امام صادق(ع): «...الَّذِی یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ کسی که زمین را از عدل پر می‌کند، همان‌طور که از ظلم و جور پرخواهد شد.» کافی، ج1، ص341.

(2) از جمله فرمایشات حضرت هنگامی که مردم می‌خواستند با او بیعت کنند، این بود که فرمود: «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی...» نهج‌البلاغه، خطبه92؛ تاریخ طبری، ج4، ص434؛ الکامل فی التاریخ، ج3، ص193.

(3) امام سجاد(ع): «المُؤمِنُ ... لَا یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ رِیَاءً وَ لَا یَتْرُکُهُ حَیَاءً؛ مؤمن چنین است که کار خیر را نه به دلیل ریا انجام می‌دهد و نه به خاطر حیاء ترک می‌کند»کافی، ج2، ص231؛ همچنین در کتاب ثواب‌الاعمال شیخ صدوق آمده است که «یکی از اصحاب امام صادق(ع) به نام اسحاق در کوفه به‌گونه‌ای بوده که مؤمنین بسیاری به او مراجعه می‌کردند و مسائل دینی از او می‌پرسیدند. او هم برای پرهیز از شهرت در دین، تدبیری اندیشید تا کمتر به او مراجعه شود. در همان سال به حج می‌رود و با برخورد سرد امام صادق(ع) مواجه می‌شود. وقتی علت را می‌پرسد حضرت به نادرستی کار او در پراکندن مؤمنین از اطراف خود اشاره می‌کنند؛ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: کُنْتُ بِالْکُوفَةِ فَیَأْتِینِی إِخْوَانٌ کَثِیرَةٌ وَ کَرِهْتُ الشُّهْرَةَ فَتَخَوَّفْتُ أَنْ أَشْتَهِرَ بِدِینِی. فَأَمَرْتُ غُلَامِی کُلَّمَا جَاءَنِی رَجُلٌ مِنْهُمْ یَطْلُبُنِی قَالَ: لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا. قَالَ فَحَجَجْتُ تِلْکَ السَّنَةَ فَلَقِیتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع، فَرَأَیْتُ مِنْهُ ثِقْلًا وَ تَغَیُّراً فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ...» ثواب‏الأعمال صدوق، ص146.

(4) امیرالمؤمنین علی(ع) خطاب به مردان شهر کوفه فرمود: «خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پُرخون، و سینه‏ام از خشم شما مالامال است! کاسه‏های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید؛ قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاسا» کافی، ج5، ص4 و نهج البلاغه، خطبه27.

(5) پس از ظهور برخی به حضرت اعتراض خواهند کرد و خواهند گفت ایشان پسر پیغمبر نیست؛ مگر می‌شود پسر پیغمبر اینقدر با شدت برخورد کند؟(امام باقر(ع): «...حَتّی یَقُولَ کَثیرٌ مِنَ النّاس: لَیْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَوْ کَانَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ ...» غیبت نعمانی، باب13، حدیث113) همچنین امام صادق(ع) در مورد حضرت مهدی(ع) می‌فرماید: «زمین را از عدل و داد پر می‌کند همان‌گونه که از ظلم و جور پرشده است، و به‌قدری از ظالمان می‌کشد که آدم جاهل می‌گوید: اگر او از فرزندان محمد(ص) بود، رحم می‌کرد و این‌قدر با شدت برخورد نمی‌کرد؛ یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ یَقْتُلُ حَتَّى یَقُولَ الْجَاهِلُ لَوْ کَانَ هَذَا مِنْ ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ» غیبت طوسی، ص188. امام باقر(ع) می‌فرماید: «فَبَیْنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ قَدْ حَکَمَ بِبَعْضِ الْأَحْکَامِ وَ تَکَلَّمَ بِبَعْضِ السُّنَنِ إِذْ خَرَجَتْ خَارِجَةٌ مِنَ الْمَسْجِدِ یُرِیدُونَ الْخُرُوجَ عَلَیْهِ فَیَقُولُ لِأَصْحَابِهِ انْطَلِقُوا فَیَلْحَقُونَهُمْ فِی التَّمَّارِینِ فَیَأْتُونَهُ بِهِمْ أَسْرَى فَیَأْمُرُ بِهِمْ فَیُذْبَحُونَ؛ هنگامی که حضرت مهدی(ع) برخی احکام را اجرا کند و برخی از سنت‌ها را بازگو نماید، گروهی از مسجد خارج می‌شوند که قصد خروج و قیام بر علیه حضرت دارند، پس حضرت دستور می‌دهد آنها را اسیر کرده و گردن بزنند.» تفسیر عیاشی، ج2، ص56.

(6) سورۀ نصر، آیۀ 2. سورۀ نصر پیش از فتح مکه نازل شده است و آیۀ مذکور، مژده فراگیر شدن اسلام و گرویدن مردم به اسلام را می‌دهد. برای توضیح بیشتر رجوع کنید به تفسیر المیزان، ذیل همین سوره.

(7) سورۀ عنکبوت، آیه 2و3. همچنین: سورۀ بقره، آیه 214؛ سورۀ آل عمران، آیه 142 و سورۀ توبه، آیه 16.

(8) سوره حجرات، آیه 14.

(9) صحیفه امام، ج14، ص145.

(10) در محضر بهجت، ج2، شماره276.


مطالب مرتبط:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۴
مجید شهشهانی

صوت | رؤیت عظمت ربوبی در اوامر تکوینی

  • زمان: 93/02/24 (ایام اعتکاف)
  • مکان: دانشگاه تربیت مدرس
  • تعداد: 1 جلسه
  • موضوع سخنرانی: رؤیت عظمت ربوبی در اوامر تکوینی

معرفی بحث:

جبر و اختیار از دغدغه‌های قدیمی انسان در حوزه فکر و اندیشه است که البته بر عمل او نیز تأثیرگذار است. مقدرات، بخش‌هایی از زندگی انسان است که خودش نقشی در آن ندارد و جبری است. در حیطه مقدرات این سؤال اساسی مطرح است که «تعیین‌کننده‌ترین عامل در تعیین مقدرات بشر و جامعه چیست؟». اگر چه انسان آزادی‌هایی دارد ولی آزادِ آزاد هم نیست. تعیین مقدرات زندگی انسان با قوانینی صورت می‌گیرد. مواردی مانند دعا، نیت خوب داشتن، انجام کارهای نیک و ..... از مواردی هستند که بر تعیین مقدرات بشر تأثیرگذار هستند ولی هیچ یک به اندازه «امتحان» بر تعیین مقدرات نقش ندارند. در این میان شایسته است که مشاهده عظمت الهی با توجه به تقدیراتی که برای بشر رقم زده است، بیشترین تأثیر را بر خاشع و خاضع شدن انسان داشته باشد و اوامر تکوینی خدا، قبل از اوامر تشریعی خدا باعث فروتنی ما شود.

فهرست:

  • معنای مقدرات

  • هدف خدا در تعیین مقدرات انسان

  • توجه به اوامر تکوینی خدا

  • حکومت خدا از طریق اوامر تکوینی است

  • خضوع در برابر اوامر تکوینی خدا

  • ضرورت درک عظمت ربوبی

  • مقدرات الهی بر چه اساسی تعیین می‌شوند؟

  • عوامل تأثیرگذار بر مقدرات الهی

    • 1-دعا

    • 2-کار خوب

    • 3-نیت خوب

    • 4-امتحان

  • امتحان، مؤثرترین عامل در تعیین مقدرات بشر

  • روضه امام حسین(ع) و روضه حضرت زینب(س)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۴
مجید شهشهانی

آیا فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در مورد «نشاط در عبادت» با «تحمل سختی عبادت» منافات ندارد؟

منبع: کتاب شهرخدا، چاپ هشتم، ص 137

 

اهمیت استمرار و نظم در برنامه‌های تربیت

یکی از لوازم مهم تأثیرگذاری یک برنامۀ تربیتی، طول مدت و ممارستی است که باید در اجرای آن برنامه در نظر گرفت. اینکه ما هرگاه دلمان خواست سری به معنویات بزنیم و تا هر موقع حال داشتیم ادامه بدهیم، و در نهایت بدون نظم و بر اساس تمایل، به برنامه‌های عبادی بپردازیم، روش بسیار نادرستی است. امام باقر(ع) در کلامی شریف که نظیر آن در کلمات معصومین کم نیست، فرموده‌اند: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ محبوب‌ترین اعمال نزد خدای متعال آن اعمالی است که بنده بر آن مداومت ورزد، هرچند عملی اندک باشد.» [1]...

مراحل سه‌گانۀ یک برنامۀ معنوی مستمر

اتفاقاتی که در جریان یک برنامۀ معنوی زمان‌دار و مستمر می‌افتد قابل توجه است. آدم در ابتدا بخاطر جاذبه‌های جدید بودن، از لذت و حظّ معنوی خاصی برخوردار است (مرحلۀ اول). اما بعد به مرور زمان، از زیبایی و حلاوت آن برنامۀ عبادی کاسته می‌شود، انگیزه‌ها رو به تحلیل می‌روند، و حتی کم‌کم خستگی و ملالت پیش می‌آید. که معمولاً این مسیر به‌سرعت طی می‌شود (مرحلۀ دوم).

ما معمولاً از چنین حالتی خرسند نیستیم و دوست داریم از عبادت، لذت ببریم و گاهی هم اگر بتوانیم (شرعاً واجب نباشد) آن برنامۀ عبادی و معنوی را طاقت نمی‌آوریم و ترک می‌کنیم. در خصوص ماه رمضان چون امر واجب الهی است، طبیعی است که آن را رها نخواهیم کرد، اما دیگر آن بهرۀ لازم را نمی‌بریم و احساس معنویت نمی‌کنیم. منتها اگر استقامت بورزیم، و آن‌چنان که باید صبر کنیم و مقابل خستگی‌ها دوام بیاوریم، کم‌کم یک حلاوت جدیدی که حتی از آن حالت اولیه هم دل‌چسب‌تر است پدید می‌آید، و وارد مرحلۀ تازه‌ای می‌شویم (مرحلۀ سوم). کم‌کم با اُنسی که نسبت به اعمال عبادی و تلاش معنوی خود پیدا می‌کنیم، و با عمقی که معمولاً از آن برخوردار می‌شویم، می‌توانیم از لذت عمیق‌تر و حتی ماندگارتری برخوردار شویم.

شرط ورود به این مرحلۀ سوم، رعایت ادبِ عبادت و حفظ حرمتِ امرِ خدا و یا تداوم بخشیدن به برنامه‌ایست که خود را ملزم به اجرای آن می‌دانیم. هرچه در بین دو مرحلۀ شیرینی عبادت (مرحلۀ اول و مرحلۀ سوم)، از غفلت ورزیدن و تبعیت از هوای نفس خودداری کنیم، از مواهب مرحلۀ سوم که به نوعی برخوردار شدن از یک حلاوت اکتسابی است، بیشتر بهره‌مند خواهیم شد.

ریاضتی که باید در عبادت کشید، گاهی به همین معناست که انسان ممکن است لذت مستقیم از یک عبادت نبرد، و یا شیرینی آن را در زمان‌هایی، به‌خصوص به علّت تداوم، درک نکند، ولی به دلیل انگیزه‌های برتر و عاقلانه‌ای که دارد، به آن عبادت مبادرت بورزد و به کمک «تفکر» و «آگاهی از ضرورت‌ها و فواید درازمدت» خود را برای انجام آن انگیزه‌مند سازد.

سوال مشهور: مگر نشاط داشتن، شرط انجام عبادت نیست؟

سؤال مشهوری که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که مگر در روایات نفرموده‌اند که عبادات را باید با نشاط انجام داد و اگر انسان تمایل نداشت نباید چیزی را به خود تحمیل کند؟ پس این تحمل دوران میانی و تداوم بخشیدن به عبادت بدون حلاوت، برای چیست؟ آیا زدگی بیشتر نمی‌آورد؟

1. پاسخ خاص (ماه رمضان)

البته این سؤال دربارۀ روزۀ رمضان، که از عبادات واجب است، جای پرسش ندارد. چون در روایات به ما فرموده‌اند که اگر حال عبادت ندارید، به «واجبات» اکتفا کنید. چنان‌که امیرالمؤمنین(ع) در کلمات قصار نهج البلاغه می‌فرمایند:  «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ؛ دل‌ها اقبال و ادبار (پشت کردن) است پس وقتی دل اقبال کرد به نوافل بپردازید، و هنگامی که پشت کرد، تنها به واجبات اکتفا کنید.»[2]  پس اگر کسی در رمضان از طول ایام روزه دچار ملالت و کسالت شد، طبیعی است که نباید به خستگی خود اعتنا کند. و باید دانست که در بسیاری از اوقات، و برای برخی افراد، درست از هنگامی که روزۀ ماه رمضان توأم با خستگی و عدم حلاوت توأم می‌شود، آثار خود را در سازندگی فرد بروز خواهد داد.

گفته‌اند سیّد مرتضی[3] هنگام احتضار و در آخرین لحظات عمر شریف خود به اطرافیان وصیت کرده بود نمازهایش را قضا کنند. وقتی علت را از ایشان جویا شدند، ایشان فرموده بود: «چون از خواندن نماز خیلی لذت می‌بردم، می‌ترسم انگیزۀ اطاعت از خدا و خلوصِ در نیّتِ قربتاً الی‌الله، خدشه‌دار شده باشد.»[4] لذا اگر گاهی از اوقات عبادت با شیرینی توأم نیست و یا به تلخی انجام می‌شود، در اینکه موجب تقرّب به خداوند است نباید تردید کرد.

2. پاسخ عام (عموم عبادات):

الف. تفاوت عبادات برنامه‌ریزی شده

اساساًً وجود وقوع هر نوع بی‌حالی در انجام عبادت را نمی‌توان دلیل ترک عبادت قرار داد، و در برخی از برنامه‌های معقول عبادی که انسان برای مدت نسبتاً طولانی‌ای به اجرای آنها مبادرت می‌ورزد، نباید به دلیل ادبار دل، آن برنامه را ترک کند. اکتفا کردن به واجبات و ترک عبادات مستحبی در حالت ادبار، مربوط به برنامه‌هایی نمی‌شود که با یک تصمیم‌گیری و درایت، برای مدت طولانی برنامه‌ریزی شده است.

همچنان‌که وقتی می‌فرمایند: «أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ؛ بهترین اعمال در نزد خدا، عملی است که بنده بر آن مداومت ورزد، اگرچه عمل کمی باشد.»[5] و ما را به دوام در عبادت، هرچند اندک، توصیه می‌کنند، حتماً حساب اِدبار را هم کرده‌اند.

ب. امکان برطرف کردن ادبار قلب با تفکّر و آگاهی

از طرف دیگر، انسان می‌تواند ادبار قلبی خود را در بسیاری از موارد با تفکر و افزایش آگاهی از فواید عبادات برطرف نماید. نشاط در عبادت، همیشه به معنای وجود یک حال معنوی فوق‌العاده نیست که تا اشک و آه و سوز انسان کم شد، بگوید من دچار ادبار قلب شده‌ام و بدون هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن ادبار، به ترک آن عبادت اقدام کند.

ج. توجّه به انواع «نشاط» در عبادت

ضمن آنکه در بسیاری از اوقات، تلاش برای برطرف کردن ادبار دل، مؤثر قرار می‌گیرد، باید بدانیم که داشتن یک انگیزۀ قوی و معقول برای عبادت، خود یک نوع نشاطِ در عبادت به حساب آمده و موجبات اقبالِ دل را فراهم می‌کند.

د. عامل بسیاری از ادبارها و راه برطرف کردن آنها

البته باید توجه داشته باشیم، ادبارهایی که برای ما پیش می‌آید، بسیاری از اوقات ناشی از طبیعت ملالت و کسالت نیست، بلکه ناشی از معاصی و غفلت‌های ما و یا توجه‌های بیش از اندازه‌ای است که به امور دنیایی داشته‌ایم؛ که حتماً باید با «استغفار» به برطرف کردن آن «ادبار» بپردازیم؛ و این، خود یک تکلیف معنوی است؛ نه اینکه انسان تا ادبار را مشاهده کرد، فرار را بر قرار ترجیح داده و دیگر بر سجّادۀ عبادت قرار نیابد. کما اینکه از رسول اکرم(ص) نقل است که فرموده‌اند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً کَصَدَإِ النُّحَاسِ، فَاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَار؛ برای دلها، غبار گرفتن و سیاه‌شدنی است، به‌مانند سیاهی دود، پس دل‌هایتان را با استغفار جلا دهید.»[6] و حتی خود حضرت رسول هم روزی صد مرتبه استغفار می‌فرمودند و در توضیح علت آن فرموده‌اند: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ؛ هر روز بر روی قلبم غبار می‌نشیند، تا اینکه (برای برطرف کردنش)، روزی صد مرتبه استغفار می‌کنم.»[7]؛ هرچند آن غباری که بر قلب نازنین حضرتش می‌نشسته، لطیف‌تر از آن است که برای ما قابل درک باشد.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1]. الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2.

[2]. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شمارۀ 312.

[3]. ابو القاسم، على بن حسین بن موسى، مشهور به «سید مرتضى علم الهدى»، که علامه حلّى او را معلم شیعه امامیه خوانده است، در سال  355 متولد شد و در سن 82 سالگی از دنیا رفت. او پس از شیخ مفید، پیشواى فقهى، متکلم و مرجع امامیه در عصر خویش قلمداد مى‏شد و در زهد و تقوا اسوه‌ای کم نظیر بود.

[4]. گلشن ابرار، ج1، ص70 و نیز: سید مرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص63.

[5]. الکافی، ج2، ص82، باب استواء العمل و المداومة علیه، ح2. از امام باقر(ع).

[6]. وسائل الشیعه، ج7، ص176، ح9050.

[7]. مستدرک الوسائل، ج5، ص320، ح5978.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۲
مجید شهشهانی

پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه-4

«حکومت متکی به شمشیر» یک تلقی عوامانه از حکومت مهدوی است/ فلسفۀ استفادۀ حضرت از شمشیر چیست؟

«انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. در آستانۀ میلاد امام زمان(عج) بخش‌هایی از فصل اول این کتاب را در گفتارهایی با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» می‌خوانید. در گفتارهای قبل اولین نگاه عامیانه با عنوان «قیامی خارج از سنن الهی» معرفی شد، در این گفتار، نوع دوم نگاه عامیانه در موضوع انتظار، با عنوان «حکومتی متکی به شمشیر» معرفی شده است.

نوع دوم نگاه عامیانه: حکومتی متکی به شمشیر/شمشیر حضرت هم مقدمات و لوازمی دارد

همچنین بعضی تصور عامیانه‌ای دارند که وقتی امام زمان(عج) بیاید، با شمشیر همۀ مسائل را حل می‌کند! البته در جریان قیام حضرت، قطعاً شمشیر (سلاح) به کار گرفته خواهد شد، اما هم مقدمات بسیاری می‌خواهد و هم با لوازم بسیاری همراه خواهد بود. آن روز هم که دست‌های علی‌ابن‌ابی‌طالب(ع) را بسته بودند، شمشیر بود ولی به دلیل نبودن آن مقدمات و لوازم، به کار گرفته نشد. این شمشیر همان شمشیر است که تنها موقعیت بیرون آمدن از نیام را خواهد داشت.

به این ترتیب در یک نگاه عامیانه ممکن است رفتار و منش منجی موعود، خارج از شریعت و نظام تکالیف الهی تلقی شود؛ همان تکالیفی که محدودیت‌هایی برای استفاده از قوۀ قهریه توسط حاکمان را وضع کرده است. گویی ـ نعوذ بالله ـ خداوند به حضرت خواهند فرمود: «دیگر حوصله‌مان سر رفته است، هرچه صبر و مدارا کردیم، نشد، حالا دیگر بروید با شمشیر مسائل را حل کنید!»

اتمام حجت و روشن‌بینی مردم، یکی از شرایط استفاده از شمشیر

لذا این تصور هم که امام زمان(عج) صرفاً با شمشیر عالم را نجات خواهد داد، یک برداشت سطحی و عامیانه است. بله، شمشیر هم در کار است، از اول هم در کار بود، اما شرایطی دارد که در آن زمان فراهم نبود، ولی در زمان ظهور فراهم خواهد شد. یکی از آن شرایط «اتمام حجت» و «روشن‌بینی» مردم است، که در آن زمان به قدر کافی موجود خواهد بود؛ و حضرت بی‌تأمل با شمشیر به رفع موانع سعادت مردم اقدام خواهند فرمود.(1) وقتی استفاده از شمشیر با شرایط و لوازم خاص خودش درک شود، دیگر نگاه عامیانه به موضوع انتظار از میان خواهد رفت و جای خود را به سعی و تلاش برای فراهم آوردن آن شرایط خواهد داد.

نتایج سخن از شمشیر حضرت بدون توجه به قواعد آن/ اثر منفی این نگاه عامیانه بر محبت به حضرت

اگر بهره‌گیری از شمشیر بدون توجه به قواعدش بیان شود، آن وقت تصویری که دشمنان امام‌زمان(عج) از ایشان به جهان ارائه می‌دهند و مردم را از ایشان می‌ترسانند، تأیید می‌شود؛ تصویر یک سلطان ستمگر و بی‌تدبیر که وقتی بیاید، می‌خواهد همۀ مسائل را صرفاً با تکیه به شمشیر حل کند.

قبل از این اقبال اخیری که در جامعه نسبت به موضوع انتظار و امام زمان(عج) ایجاد شد و دعای ندبه در جامعه رونق تازه‌ای گرفت، تصوّر برخی از امام زمان‌(عج)، تصویر کسی بود که او را فقط با شمشیرش می‌شناختند. حتی خیلی‌ها در دلشان نوعی نگرانی از ظهور امام زمان(عج) داشتند؛ نگران بودند که اگر امام زمان(عج) ظهور کند، گردن ما گناه‌کارها را خواهد زد! این یک تصور نسبتاً عمومی از حضرت بود.

امام زمان(عج) که نمی‌آید گنه‌کارها را بکشد

کم‌کم برای مردم توضیح داده شد که «امام زمان(عج) که نمی‌آید مؤمنان و عوام غیر مؤمن را بکشد؛ حتی ایشان نمی‌آید که گناه‌کارها را بکشد. بلکه بسیاری از گناه‌کارها با آمدن ایشان، آدم‌های خوبی می‌شوند. کشتن قاعده دارد. نه اینکه هر کسی گناه کرده بود، کشته شود. حتی قرار نیست برخی از گناه‌کارهایی که با آمدن ایشان هم خوب نشدند و دست از گناهشان برنداشتند هم کشته شوند.» وقتی این حرف‌ها گفته شد و قواعدش برای مردم تبیین گردید، خیلی‌ها تازه به مهربانی حضرت توجه پیدا کردند و مهر امام زمان(عج) در دلشان جوشید.

این تصورهای عامیانه، نگرش خود مؤمنین را نسبت به حضرت خراب کرده بود، آن وقت تصور کنید آنهایی که خارج از جرگۀ جامعه دینی بخواهند مباحث مهدویت را تعقیب کنند، چه تصوری از امام زمان(عج) پیدا می‌کنند؟

چرا نباید شمشیر را از قیام منجی حذف کرد؟

البته نباید به دلیل جلب عوام به منجی، خواص بد را از شمشیر حضرت نترساند و به‌طور کلی موضوع شمشیر را از عملیات اصلاحی منجی حذف کرد. بله، شمشیر نقش بسیار مهمی در احقاق حق و اقامۀ دین خواهد داشت؛ چراکه «مستکبران» هیچ زبانی جز زبان زور نمی‌فهمند و جز با گردن‌های شکسته، سر طاعت در مقابل اوامر حق الهی فرودنمی‌آورند.

برای تأمین امنیت جامعه، ترساندن مستکبران از شمشیر عدالت، یک اصل اساسی به حساب می‌آید. تنها در این صورت است که جامعه روی آرامش را خواهد دید؛ و این امری نیست که لازم باشد آن را پنهان کنیم. باید در جریان ظهور همه چیز در اوج شفافیت تبیین شود تا مستکبران هم آخرین مقاومت‌های رذیلانۀ خود را برای تحقق حق نشان دهند.

فلسفۀ استفادۀ حضرت از شمشیر

در یک نگاه غیر عامیانه، آنچه مهم است علت به کار گرفته شدن شمشیر در قیام و حکومت حضرت است که بسیار روشن است. وقتی اتمام حجت برای ظالمان و همۀ مردم صورت گرفته باشد، دیگر چه نیازی به مماشات است؟ وقتی کسی نمی‌خواهد دست از ظلم و ستیزه‌جویی بردارد، دیگر چه جای صبر و مدارا است؟ آن‌کس که بنای کوتاه آمدن در برابر حق را ندارد؛ و می‌خواهد تا آنجا که ممکن است از فرصت‌ها سوء استفاده کرده و هواپرستی‌های خود را تأمین کند؛ و در این راه به غارت دیگران بپردازد، چرا باید با شاهد و دلیل محاکمه و اعدام شود؟ اینجا وقتی می‌شنویم حضرت بدون درنگ و بدون طی مراحل تشریفات رایج در محاکم به صدور و اجرای حکم ظالمان می‌پردازند،(2) آرامش می‌یابیم و ظالمان نیز چاره‌ای جز تمکین و تسلیم نخواهند داشت.

 

-----------------------------

(1) امام باقر(ع) در مورد آخرین امام فرمودند: «چون قیام کند همچون رسول خدا رفتار خواهد کرد بجز آنکه آثار محمّد را تبیین می‌کند و هشت ماه شمشیر بر دوش، کُشت و کُشتار خواهد کرد تا آنکه خداوند رضایت بدهد؛ إِذَا قَامَ سَارَ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا أَنَّهُ یُبَیِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ وَ یَضَعُ السَّیْفَ عَلَى عَاتِقِهِ ثَمَانِیَةَ أَشْهُرٍ هَرْجاً هَرْجاً حَتَّى رَضِیَ اللَّهُ» غیبت نعمانی، ص164. و در روایت دیگری فرمودند: «سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِیسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ یُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص .... وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالْقِیَامُ بِسِیرَتِهِ وَ تَبْیِینُ آثَارِهِ ثُمَّ یَضَعُ سَیْفَهُ عَلَى عَاتِقِهِ ثَمَانِیَةَ أَشْهُرٍ فَلَا یَزَالُ یَقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَتَّى یَرْضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص329.

امیرالمؤمنین(ع) نیز بعد از جنگ نهروان در ضمن پاسخ به پرسش‌های مردم، از فتنه‌ها سخن می‌گویند و سپس در پاسخ به یکی از پرسش‌ها به حضرت مهدی(عج) اشاره می‌فرماید: «سپس مرد دیگری بلند شد و گفت: بعد از آن(فتنه‌های بنی‌امیه) چه خواهد شد؟ حضرت فرمودند: سپس خداوند به واسطۀ مردی از ما اهل‌بیت، فتنه‌های بنی‌امیه را از شما جدا می‌کند، همانند جدا کردن پوست از گوشت توسط قصاب؛ پدرم به فدای کسی که فرزند برگزیده و برترینِ کنیزان است، که خوارى و ذلّت را به آنها مى‏چشاند، و جام تلخ در کامشان مى‏ریزند، پس جز شمشیرِ مرگ چیزى به آنها نمى‏دهد، کشت و کشتار خواهد بود، هشت ماه شمشیر بر دوش می‌گذارد، در آن هنگام، قریش دوست دارد آنچه در دنیاست بدهد تا یک بار مرا بنگرد، گر چه لحظه کوتاهى (به اندازه کشتن شترى) باشد، تا برخی از آنچه قائم از آنها قبول نمی‌کند، از آنها بپذیرم. تا اینکه قریش بگوید: اگر این شخص از فرزندان فاطمه بود، به ما رحم می‌کرد. پس خداوند او را علیه بنی‌امیه می‌شوراند، پس آنها را مصداق این آیه قرار می‌دهد: طردشدگان [از رحمت خداى‏] اند، هرجا که یافت شوند باید دستگیر شوند، و به سختى به قتل برسند. خدا شیوه و روش خود را درباره کسانى [مانند این خائنان‏] که پیش‏تر درگذشتند، این‏گونه قرار داده است، و براى شیوه و روش خدا هرگز تغییر و دگرگونى نخواهى یافت؛ ... فَقَامَ رَجُلٌ آخَرُ فَقَالَ: ثُمَّ مَا یَکُونُ بَعْدَ هَذَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ یُفَرِّجُ الْفِتَنَ بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ کَتَفْرِیجِ الْأَدِیمِ بِأَبِی ابْنُ خِیَرَةِ الْإِمَاءِ یَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ یَسْقِیهِمْ بِکَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ فَلَا یُعْطِیهِمْ إِلَّا السَّیْفَ هَرْجاً هَرْجاً یَضَعُ السَّیْفَ عَلَى عَاتِقِهِ ثَمَانِیَةَ أَشْهُرٍ وَدَّتْ قُرَیْشٌ عِنْدَ ذَلِکَ بِالدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا لَوْ یَرَوْنِی مَقَاماً وَاحِداً قَدْرَ حَلْبِ شَاةٍ أَوْ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ بَعْضَ الَّذِی یَرُدُّ عَلَیْهِمْ حَتَّى تَقُولُ قُرَیْشٌ لَوْ کَانَ هَذَا مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ لَرَحِمَنَا فَیُغْرِیهِ اللَّهُ بِبَنِی أُمَیَّةَ فَیَجْعَلُهُمْ مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا. الغارات، ج1، ص3. و با کمی اختلاف در الفاظ: نهج‌البلاغه، خطبه93 و غیبت نعمانی، ص229، ح11.

(2) امام صادق(ع): «إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ع حَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ دَاوُدَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى بَیِّنَةٍ، یُلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَى فَیَحْکُمُ بِعِلْمِهِ؛ هنگامی که قائم آل محمد قیام کند، مانند حضرت داود قضاوت خواهد کرد و نیازی به شاهد و بیّنه ندارد، بلکه خداوند به او الهام می‌فرماید و بر اساس آنچه خودش می‌داند حکم خواهد کرد.» غیبت نعمانی، ج2،ص386 و نیز: امام حسن عسکری(ع): «إِذَا قَامَ (القائم) قَضَى بَیْنَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ کَقَضَاءِ دَاوُدَ ع لَا یَسْأَلُ الْبَیِّنَةَ؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، با علم خودش در میان مردم قضاوت خواهد کرد، همان‌گونه که داود(ع) چنین می‌کرد و برای قضاوت کردن تقاضای شاهد و بیّنه نمی‌کند.» کافی،ج1،ص509.


مطالب مرتبط:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۲
مجید شهشهانی