علیرضا پناهیان

۱۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد پناهیان» ثبت شده است

صوت | تعیین کننده نبودن قدرت تبلیغاتی برتر

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه 92
  • مکان: شهرک غرب، هیئت عشاق الائمه(ع)
  • تعداد: 3 جلسه
  • موضوع سخنرانی: تعیین کننده نبودن قدرت تبلیغاتی برتر

معرفی بحث:

اگر چه تبلیغ و تبلیغات، یکی از مفاهیم قرآنی است ولی امروزه رویکردهای متفاوتی نسبت به رویکرد دین به مفهوم تبیلغ به وجود آمده که از رویکرد دینی بسیار دور است. هدف اصلی تبلیغات امروزی، تأثیرگذاری تام و تمام بر مخاطبین است و مسأله اصلی هم همین است که آیا تبلیغات می‌‌توانند تأثیر بالا و تعیین‌کننده‌ای بر مخاطبین خود داشته باشند؟ اگر چه رویه قرآن و روش اهل بیت(ع)، حاکی از اهمیت تبلیغ مثبت و ارائه حقایق است؛ و در طرف مقابل هم اهتمام غالب رسانه‌های دنیا به تبلیغ منفی و به انحراف کشاندن بشر است؛ اما در مجموع می‌توان گفت: تبلیغات، علی‌رغم تأثیری که می‌تواند داشته باشد، تعیین‌کننده‌ترین عامل در سعادت و شقاوت انسان نیست و خود انسان‌ها و اراده آنها و نوع که رابطه‌ای که با پروردگار عالم برای خود تعریف کرده‌اند، تعیین‌کننده‌ترین عامل محسوب می‌شود.

سه جلسه بحث حاضر، موضوعی نو و جذاب در مورد تبلیغات را شکل داده که با قرائن و مستنداتی از تاریخ اسلام همراه شده و به مناسبت ایام فاطمیه(س)، توسط استاد پناهیان ایراد شده است. 

فهرست تفصیلی:

جلسه 1: چرا تبلیغات قوی حضرت زهرا‌(س) در مدینه اثر نداشت؟

  • بالاترین قدرت از آنِ تبلیغات است یا خدا ؟!!

  • قدرت تبلیغات برخلاف تصور همه بالا نیست

    • بیشترین سرمایه‌گذاری روی تبلیغات می‌شود

  • چرا تبلیغات خیلی مهم نیست؟

  • در رابطه بین زن و مرد، مدیریت رابطه به زن داده شده است

    • مرد ضعیف تر است

  • تاثیری برای قدرت تبلیغات وجود ندارد

  • وقتی دل بیمار باشد تبلیغات اثر ندارد

  • چرا تبلیغات قوی حضرت زهرا‌(س) در مدینه اثر نداشت؟

  • تبلیغات معاویه قوی نبود

  • دل‌های بیمار دنبال کوچکترین بهانه‌

  • چه چیز موجب شد قدرت تبلیغی حق موفق نشود؟

  • روضه حضرت زهرا(س)

جلسه 2: معیارهایی برای تبلیغات دینی

  • قدرت و امکانات تبلیغی جبهه حق، با حضور حضرت زهرا(س)

  • ترسیمی از عملکرد تبلیغاتی حضرت زهرا(س)

  • روی تبلیغات خیلی حساب باز نکنیم

  • بررسی ضعف تبلیغات شیطان از نظر قرآن کریم

  • برخی از معیارهای تبلیغ در جبهه حق

    • حضور جاذبه و دافعه در تبیلغات دینی

    • آیات قرآن هم کسی را سحر نمی‌کند

    • ممنوعیت جنگ روانی برای تبلیغ حق

    • از تبلیغات دینی زیاد انتظار نداشته باشیم

    • جاذبه حقیقی؛ در سخن گفتن از دافعه‌ها

    • ضرورت حفظ استقلال انسان در تبلیغ دینی 

  •  روضه حضرت زهرا(س)

جلسه 3: رویکردهای مختلف به تبلیغ

  • احترام ویژه قرآن به امر تبلیغ

  • جاذبه و دافعه در تبلیغ دین

  • تلخی‌های تکوین و تشریعی

  • تبلیغ در معنای امروزی: بزرگنمایی و ایجاد جاذبه صرف

  • تبلیغ در نگاه دین، با بیان حقیقت‌های تلخی همراه است

  • عدم تأثیر تبلیغات فریبکارانه

  • با تبلیغات منفی چه باید کرد؟

  • منتظر تبلیغات مثبت نمانیم

  • وظیفه تبلیغی مؤمن

  • تبلیغات مثبت زیاد اثر ندارد ولی زیاد ثواب دارد

  • پرسش و پاسخ

  • روضه حضرت زینب(س) و حضرت عباس(ع)

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۷
مجید شهشهانی

فاطمیۀ اول-اخلاص یعنی بی‌هوا بودن- ج3

دین‌داری کردن بدون اخلاص، چهرۀ ناپسند و ناخوشایندی از دین ارائه می‌دهد/ به جای اینکه سعی کنی فقط «رفتار» خوبی داشته باشی، سعی کن مخلص باشی

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ایام فاطمیه به مدت سه شب در میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع) با موضوع «اخلاص یعنی بی‌هوا بودن» به سخنرانی پرداخت.  در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سومین جلسه را می‌خوانید:

به جای اینکه سعی کنی فقط «رفتار» خوبی داشته باشی، سعی کن مخلص باشی

  • ما اگر بخواهیم نماز خوب و باتوجهی بخوانیم باید اذکار نماز را واقعاً باور کنیم. «سبحان ربّی العظیم و بحمده»، «سبحان ربّی الاعلی و بحمده» باید علوّ و عظمت خدا که در این اذکار هست را باور کنیم. ذکر محوری نماز یعنی «الله اکبر» که کبریایی خدا را بیان می‌کند را هم باید باور کنیم. نمی‌شود آدم علوّ و عظمت خدا را باور نکند، بعد یک نماز خوب بخواند.
  • حالا چگونه می‌توان کبریایی و علوّ و عظمت خدا را باور کرد؟ یکی از مهمترین راه‌هایش این است: «به جای اینکه تلاش کنیم رفتار خوبی داشته باشیم، سعی کنیم آدم مخلصی باشیم.» بین این دو مفهوم خیلی فرق هست. گاهی اوقات رفتار درست داشتن، چیزی جز تکبر و قساوت قلب انسان را افزایش نمی‌دهد. به حدّی که گاهی می‌بینید یک چاقوکش حرفه‌ای از انسانی که به ظاهر رفتار خوبی دارد، باصفاتر است و نهایتاً همین باصفا بودن او را نجات می‌دهد و عامل عاقبت به خیری او می‌شود.

دین‌داری کردن بدون اخلاص، چهرۀ ناپسند و ناخوشایندی از دین ارائه می‌دهد

  • دین‌داری کردن بدون اخلاص یا بدون توجه به اخلاص، چهرۀ ناپسند و ناخوشایندی از دین ارائه می‌دهد؛ حتی اگر صدر تا ذیل دین‌داری را درست رعایت کنیم. کسی که رفتار خوب و متدینانه‌ای داشته باشد اما اخلاص نداشته باشد، انگار از روح دین خبر ندارد و روحش نور ندارد. چون بالاخره این نور شماست که باید ساطع شود تا روی دیگران تأثیر بگذارد.
  • البته تأکید ما بر اخلاص، به معنای کم‌رونق کردن کار خوب نیست، طبیعتاً آدم برای اینکه مخلص باشد، باید رفتار خوب هم داشته باشد و اعمال خوب هم انجام دهد. چون کمترین مرتبۀ اخلاص این است که آدم تمام قوت خودش را برای خدا بگذارد(أَدْنَى‏ حَدِّ الْإِخْلَاصِ‏ بَذْلُ الْعَبْدِ طَاقَتَهُ؛ مصباح‌الشریعه/ص37) نه اینکه فقط گاهی اوقات یک کاری برای خدا انجام دهد.

خیلی‌ها توجه ندارند که اگر کارهای خوبشان «به خاطر خدا» نباشد اصلاً ارزش ندارد

  • یک بیماری و مرضی وجود دارد که انسان را به رفتا و و کار خوب دعوت می‌کند ولی به مخلص بودن دعوت نمی‌کند. گاهی اوقات هم، انسان مخلص بودن را فقط به معنای «ریا نکردن» می‌گیرد. در حالی که ممکن است انسان ریا نکند، ولی عمل خودش را «برای خدا» هم انجام ندهد و مثلاً برای دل خودش یا وجدانش انجام بدهد یا به خاطر حسن ذاتی آن کار خوب انجام بدهد(یعنی برای اینکه آن کار ذاتاً کار خوبی است انجام دهد) یا به خاطر صفات ژنتیکی و خانوادگی خودش آن کار خوب را انجام بدهد. مثلاً بعضی‌ها به صورت ژنتیکی سخاوتمند یا مهربان هستند اما بخشندگی یا مهربانی آنها به خاطر خدا نیست. این‌جاست که آدم می‌بیند، اخلاص چقدر غریب است.
  • خیلی‌ها توجه ندارند که اگر کارهای خوبشان «به خاطر خدا» نباشد، اصلاً ارزش ندارد. اصلاً کار خوب انجام دادن و خوب بودن، بهانه‌ای است که تو برای خدا یک کاری انجام بدهی و پروانۀ وجود او باشی.

برای اولیاء خدا خیلی مهم است که خداوند با «چه مقدار محبت» به آنها نگاه کند؟

  • در ادعیه ماه مبارک رمضان، عبارت زیبایی هست که صدا می‌زند: «وَ لَا کَفَفْتُ‏ عَنْ‏ تَمَلَّقِک‏؛ من هیچ وقت از تملّق‌گویی برای تو سیر نمی‌شوم»(مصباح المتهجد/ج2/ص590) یعنی خدایا! من نگاه تو را می‌خواهم، من نظر محبت‌آمیز تو را می‌خواهم.
  • برای اولیاء خدا خیلی مهم است که خداوند با چه مقدار محبت به آنها نگاه کند. این‌قدر مهم است که اولیاء خدا برای افزایش درصد نگاه محبت‌آمیز خدا به آنها، جان می‌دهند. نگاه خدا به قدری اهمیت دارد که بالاترین عذاب قیامت این است که خداوند اصلاً به بعضی‌ها نگاه نکند. خداوند دربارۀ اینها می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لایَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لایُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»(آل‌عمران/77) امام صادق(ع) در مورد آیۀ فوق می‌فرماید: سه گروه هستند که در قیامت خدا با آنها سخن نمی‌گوید و به آنها نگاه نمی‌کند: کسى که امامى را که خدا او را منصوب نکرده، منصوب کند یا امامى را که خدا منصوب کرده است انکار کند، و کسى که تصور کند این دو گروه در اسلام سهمى دارند. (قَالَ الصَّادِقُ ع ثَلَاثَةٌ لایُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لایَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ مَنْ أَنْبَتَ شَجَرَةً لَمْ یُنْبِتْهُ اللَّهُ یَعْنِی مَنْ نَصَبَ إِمَاماً لَمْ یَنْصِبْهُ اللَّهُ أَوْ جَحَدَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِهَذَیْنِ سَهْماً فِی الْإِسْلَام‏؛ تحف‌العقول/329)

اخلاص یعنی تو برای «نگاه خدا» کار کنی نه این که برای خودت انسان خوبی بشوی

  • خداوند به بعضی‌ها اصلاً نگاه نمی‌کند و به بعضی‌ها هم نگاه مهربان دارد، اما همین نگاه هم درجه‌بندی دارد. مثلاً نگاهی که خداوند به اباعبدالله‌الحسین(ع) دارد طبیعتاً به ما ندارد. قلب انسان در روز قیامت متوجه نگاه مهربان یا نامهربان خدا می‌شود. این نگاه خدا چیست که اگر به کسی نگاه نکند برایش بدتر از جهنم است؟
  • اخلاص یعنی تو برای «نگاه خدا» کار کنی نه اینکه برای خودت انسان خوبی بشوی و کارهای خوب انجام دهی. واقعش این است که اگر به خاطر خدا خوب نشوی و به این مرحله نیانجامد، تقریباً خوب شدن تو ارزشی ندارد؛ حتی اگر این کارهای خوبت برای تظاهر و ریا و نگاه مردم هم نباشد. نباید این‌طور باشد که جامعۀ مؤمنین به خوب بودن و رفتار خوب بها بدهد، اما به اخلاص توجه نکند.

اگر مخلص باشی تازه می‌فهمی که خداست که دارد با تو تعامل می‌کند

  • وقتی به اخلاص توجه کنی، کم کم می‌توانی تعامل خدا با خودت را ببینی. اگر مخلص نباشی اصلاً خدا را نمی‌بینی اما اگر مخلص باشی می‌فهمی که آن‌طرف میز، خداست که دارد با تو بازی می‌کند. در مقام تشبیه، هر دفعه می‌فهمی که خداوند توپ را کدام طرف دارد می‌اندازد تا تو تمرین کنی و رشد کنی. وقتی چهار دفعه توپ را سمت چپ انداخت می‌فهمی که تو باید سمت چپ خودت را تقویت کنی. وقتی بخواهی مخلص باشی، خواهی دید که خداوند چه بازی‌هایی سرت در می‌آورد که معلوم شود می‌توانی مخلصِ خوبی باشی یا نه؟ تازه از این به بعد وارد بازی می‌شوی و تو را حساب می‌کنند! چون قبل از این، اصلاً ثبت ‌نام نکرده‌ بودی که وارد این بازی شوی. ثبت نامش هم به داشتن «حب الاخلاص» است؛ یعنی اینکه دوست داشته باشی مخلص باشی.(با توجه به این روایت از رسول خدا(ص) که جلسه قبل بیان شد: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَطَّلِعُ‏ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْه‏؛ مصباح الشریعه/ص92

وقتی سعی می‌کنی اخلاص داشته باشی، تازه عظمت خدا را باور می‌کنی

  • چگونه عظمت خدا را بفهمیم و باور کنیم؟ وقتی تلاش می‌کنی اخلاص داشته باشی، تازه عظمت خدا را باور می‌کنی. مدتی سعی کن اخلاص را رعایت کنی؛ ببین چقدر مخلص بودن سخت است. اگر یک گوشه‌ای از یک عمل تو، چه قبل از عمل، چه در حین عمل و چه بعد از آن (حتی ده سال بعد از عمل) به خاطر غیرخدا بوده باشد، اخلاص عملت از بین می‌رود. حتی اگر یک عمل را به خاطر خدا انجام داده باشی اما بعد از سال‌ها یک کسی بگوید: «آفرین! چه کار خوبی انجام دادی» و تو از این تعریف، خوشت بیاید، معنایش این است که آن عمل مصرفِ خودت شده و دیگر برای خدا نیست لذا اجر عمل خوبت از بین می‌رود.
  • اگر انسان بخواهد عظمت خدا را باور کند، باید عظمت خدا را رعایت کند و رعایت کردن عظمت خدا را کجا می‌توانی تمرین کنی؟ آنجایی که سعی می‌کنی اعمال خودت را «فقط به خاطر» خدا انجام دهی، اما نمی‌توانی، و خدا هم عملی که برای او نباشد را قبول نمی‌کند. تازه اینجا می‌فهمی که مسأله چقدر جدّی است! اخلاص است که عظمت خدا را برای آدم جامی‌اندازد. اخلاص است که خدا را از شوخی بودن در می‌آورد. اخلاص است که اگر روی آن کار کردی، خدا برایت جدّی می‌شود.

اگر سعی کنی اخلاص داشته باشی، خود به خود امراض و صفات روحی بدت از بین می‌رود/سعی کن مخلص باشی تا هوای نفس پنهان خودت را ببینی

  • اگر سعی کنی اخلاص داشته باشی، خود به خود امراض و صفات روحی بدت از بین می‌رود. به جای این که دانه دانه روی امراض روحی خودت کار کنی تا درست شود، به جای همۀ آنها روی اخلاص خودت کار کن. به ما گفته‌اند اخلاص داشته باشید نه اینکه صفات مذموم خود را یکی یکی درست کنید. بچه مذهبی‌هایی که اهل اخلاص نیستند خیلی خطرناک هستند، حتی ملحدین هم این‌قدر خطرناک نیستند!
  • امام صادق(ع) دربارۀ آیه شریفه «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیم»(شعراء/89) می‌فرماید: «قلب سلیم یعنی اینکه خدا را ملاقات کنی در حالی که احدی غیر از خدا در قلبت نیست؛ الْقَلْبُ‏ السَّلِیمُ‏ الَّذِی‏ یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ»(کافی/ج2/ص16) یعنی روز قیامت این را از تو می‌خواهند که جز خدا کس دیگری اصلاً در قلب تو نباشد و این یعنی اخلاص.
  • برای اینکه هوای نفس پنهان(شهوات پنهان) خود را از بین ببریم، هم راه سلبی داریم و هم راه ایجابی. برخورد ایجابی با شهوات پنهان این است که سعی کنیم مخلص شویم تا هوای نفس پنهان ما رو بیاید. یعنی بدی‌های پیچیده و پنهان روح انسان، کم‌کم خودش را نشان می‌دهد. سعی کن آدم مخلصی باشی، بعد ببین چه موجودات خطرناکی از درون روح تو بیرون می‌آیند! موجودات وحشتناکی که تا قبل از این با آنها اُنس پیدا کرده بودی! سعی کن مخلص باشی تا هوای نفس پنهان خودت را ببینی و از بین ببری.

خالص نگه‌داشتن عمل، خیلی سخت‌تر از انجام دادن عمل است/ عمل مخلصانه عملی است که دوست نداری کسی غیر از خدا بابت آن از تو تشکر کند

  • امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ ما شما را آزمایش کنیم که معلوم شود کدامتان بهترین عمل را انجام می‌دهید»(ملک/2) فرمود: «معنایش این نیست که چه کسی بیشتر کار کرده است، معنایش این است که چه کسی بیشتر کارش به مقصود اصابت کرده و به‌درد خورده است. و اصابت عمل به مقصود، به ترسیدن و حساب بردن از خدا و نیت خالص و صادقانه و خوب است؛ لَیْسَ‏ یَعْنِی‏ أَکْثَرَ عَمَلًا وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْیَةُ اللَّهِ وَ النِّیَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ»(کافی/ج2/ص16)
  • حضرت در ادامه می‌فرماید: «اینکه تو عملت را نگه داری تا خالص بشود، خیلی سخت‌تر از انجام دادن عمل است. عمل مخلصانه عملی است که دوست نداری کسی غیر از خدا بابت آن عمل از تو تشکر کند و تو را تحسین کند؛ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»(همان) چه کسی می‌تواند این‌طوری باشد؟ آیا جز عاشقِ مجنون کسی می‌تواند این حالت را داشته باشد که نخواهد هیچ کسی از او تعریف کند؟ و حتی ناراحت بشود از اینکه دیگران به خاطر اعمالش او را تحسین کنند و اصلاً نخواهد دیگران تحویلش بگیرند. نوزاد معمولاً این حالت را دارد که وقتی مادرش را بخواهد هر کسی غیر از مادرش هم به او لبخند بزند، قبول نمی‌کند بلکه ناراحت هم می‌شود و گریه می‌کند و می‌گوید «فقط مادرم را می‌خواهم».

چرا پروندۀ اعمال برخی از بندگان مخلص خدا، خالی و سفید است؟  

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند بندگانی دارد که روز قیامت پروندۀ اعمالشان کاملاً خالی و سفید است. ملائکه از پروردگار می‌پرسند: چرا هیچ چیزی در پروندۀ اعمال اینها ثبت نشده است؟ خداوند می‌فرماید: اینها برخی از بندگان مخلص من هستند که آن‌قدر خلوص‌شان بالا بوده که وقتی کار خوبی انجام می‌دادند حتی دوست نداشتند ملائکه‌ای که اعمال را ثبت می‌کنند هم ببینند، فقط دوست داشتند خدا ببیند! لذا هر وقت اینها می‌خواستند کار خوب انجام دهند، خدا اجازه نمی‌داد ملائکه ببینند و ثبت کنند. اینها حساب‌شان با خود خداوند است. (إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً عَامَلُوهُ بِخَالِصٍ مِنْ سِرِّهِ فَعَامَلَهُمْ بِخَالِصٍ مِنْ بِرِّهِ فَهُمُ الَّذِینَ تَمُرُّ صُحُفُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فُرُغاً وَ إِذَا وُقِفُوا بَیْنَ یَدَیْهِ تَعَالَى مَلَأَهَا مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیْهِ فَقُلْتُ یَا مَوْلَایَ وَ لِمَ ذَلِکَ فَقَالَ أَجَلَّهُمْ أَنْ تَطَّلِعَ الْحَفَظَةُ عَلَى مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ؛ عدة الداعی و نجاح الساعی/ص207) اینها از شدت اخلاص، حتی نمی‌توانند تحمل کنند که فرشتگان الهی نیز شاهد اعمال خوب آنها باشند! واقعاً کسی در محبت به اینجاها می‌تواند برسد؟!

اگر اخلاص داشته باشی، ولایت را می‌پذیری

  • اما اینکه اخلاص با ولایت چه رابطه‌ای دارد، در اینجا مجال بحث دربارۀ آن را نداریم. فقط به ذکر یک روایت اکتفا می‌کنیم که امام صادق(ع) فرمود: «ولایت علی بن ابیطالب(ع) را به مؤمنین عرضه کردند و غیر از مخلصین آن را نپذیرفتند؛ وَ عُرِضَ‏ عَلَى‏ الْمُؤْمِنِینَ‏ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلَّا الْمُخْلَصُون»(تفسیر فرات کوفی/ص428) ‏غیر از مخلصین، بقیه هر کدام یک‌جورهایی از زیر این بار شانه خالی می‌کنند، یا دوری و دوستی را ترجیح می‌دهند. اگر اخلاص داشته باشی، ولایت را می‌پذیری.

رابطۀ اخلاص با غربت چیست؟/گاهی کار خوبی انجام می‌دهی ولی هیچ‌کس قدر تو را نمی‌داند

  • رابطۀ اخلاص با غربت چیست؟ گاهی اوقات خداوند تو را غریب قرار می‌دهد تا به اخلاص تو کمک کند. گاهی خداوند صحنه‌ را طوری طراحی می‌کند که تو یک کار خوبی انجام می‌دهی اما دیگران قدر تو را نمی‌دانند و هیچ کسی هم از تو تشکر نمی‌کند و تو را تحویل نمی‌گیرد. و این تحویل نگرفتن گاهی آن‌قدر شدید است که بندۀ مخلص خدا غریب و تنها از دنیا می‌رود. خیلی از اولیاء خدا غریبانه از دنیا رفتند. البته اولیاء خدا نیاز ندارند که خداوند صحنه را طوری برای آنها غریبانه طراحی کند تا بتوانند اخلاص داشته باشند، یعنی بدون اینکه صحنه غریبانه باشد، نهایت اخلاص را دارند اما وقتی صحنه هم غریبانه می‌شود، غوغا می‌کنند.
  • امان از دلِ زهرای اطهر(س) که چقدر غریبانه از دنیا رفت! حضرت زهرا(س) صدا زد: علی جان! شب مرا کفن کن و به خاک بسپار. من اصلاً نمی‌خواهم کسی بفهمد قبر من کجاست...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۷
مجید شهشهانی

ایام فاطمیۀ اول- اخلاص یعنی بی‌هوا بودن- ج2

تلخی زندگی فقط با بندگی برطرف می‌شود و تلخی بندگی  فقط با اخلاص

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ایام فاطمیه سه شب در میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع) با موضوع «اخلاص یعنی بی‌هوا بودن» می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در دومین جلسه را می‌خوانید:

 

 

تلخی زندگی فقط با بندگی برطرف می‌شود و تلخی بندگی  فقط با اخلاص

  • در جلسۀ قبل گفتیم اگر کسی می‌خواهد شیرینی دین را درک کند باید به سراغ اخلاص برود. اگر اخلاص را از دین جدا کنید، دین‌داری زیاد شیرین نخواهد بود. البته ممکن است شما تا حدّی شیرینی اخلاق و برخی از فواید دین‌داری را بدون اخلاص هم درک کنید، اما این شیرینی اصلاً در حدّ شیرینی و لذت اخلاص نخواهد بود.
  • زندگی دنیا سخت و تلخ است اما معمولاً مردم این سختی و تلخی را به درستی درک نمی‌کنند چون یک رنج و سختی فراگیر است و هرجا برویم آسمان همین‌رنگ است؛ مانند کسانی که فقط آبِ شور خورده‌اند و مزۀ آب شیرین را نچشیده‌اند و اصلاً نمی‌فهمند این آبی که هر روز دارند می‌خورند چقدر شور و بدمزه است. تلخی واقعی زندگی در این دنیا، فقط با «بندگی» درک می‌شود و کاهش می‌یابد. از سوی دیگر، بندگی هم سختی و تلخی دارد و تلخی بندگی هم فقط با اخلاص برطرف می‌شود. اگر کسی گفت «من اهل اخلاص نیستم اما از برخی مواهب دینداری لذت می‌برم» بدانید که او نمی‌داند لذت اخلاص چیست و الا این لذت‌ها را اصلاً به‌حساب نمی‌آورد.
  • وقتی بدانیم که دین‌داری نیز سخت و تلخ است دیگر نباید کسی ادعا کند که «دین‌داری برای من شیرین است!» مگر اینکه مخلص باشد. بله، با اخلاص، هم بندگی و هم زندگی برای انسان شیرین خواهد شد. و بدون اخلاص بندگی و دین‌داری برای انسان شیرین نمی‌شود و بدون بندگی هم زندگی برای انسان شیرین نخواهد شد.

امام کاظم(ع): اگر می‌خواهید مزۀ ایمان را بچشید، باید ایمان خود را خالص کنید

  • امام کاظم(ع) می‌فرماید: «ای بندگان بد! گندم را تمیز و پاک کنید و آن‌را آسیاب کرده و خوب نرم کنید، تا طعم خوب گندم را درک کنید و خوردنش برای شما شیرین شود، همچنین ایمان را خالص و کامل کنید تا طعم ایمان را بچشید و سود ایمان به شما برسد؛ یَا عَبِیدَ السَّوْءِ نَقُّوا الْقَمْحَ وَ طَیِّبُوهُ وَ أَدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدُوا طَعْمَهُ وَ یَهْنِئْکُمْ أَکْلُهُ کَذَلِکَ َأَخْلِصُوا الْإِیمَانَ وَ أَکْمِلُوهُ تَجِدُوا حَلَاوَتَهُ وَ یَنْفَعْکُمْ غِبُّه‏»(تحف‌العقول/ص392) یعنی همان‌طور که اگر می‌خواهید مزۀ شیرین گندم را بچشید، باید آرد را از سبوس خالص کنید، اگر می‌خواهید مزۀ ایمان را بچشید، باید ایمان خود را خالص و کامل کنید.
  • ما اگر بخواهیم انگیزه‌ای برای خودمان ایجاد کنیم که با آن انگیزه، به سراغ اخلاص برویم و آن را طلب کنیم، باید بگوییم: «مزۀ دین‌داری و بندگی به اخلاص است؛ بلکه مزۀ زندگی هم به اخلاص است.» اگر کسی به اخلاص برسد و یا اینکه اخلاص را دوست داشته باشد و به سمت اخلاص قدم بردارد واقعاً زندگی‌اش متفاوت خواهد شد. کما اینکه رسول خدا(ص) فرمود: «اگر خداوند مطلع بشود دلی اخلاص را دوست دارد، خودش ادارۀ زندگی او را به عهده می‌گیرد؛ مَا أَطَّلِعُ‏ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْه‏»(مصباح الشریعه/ص92) تازه آن موقع است که آدم شیرینی ارتباط با خدا را واقعاً می‌چشد و اصلاً خدا را در زندگی خودش حسّ می‌کند. در این صورت رنج‌ها و سختی‌های زندگی هم برایش آزاردهنده نخواهد بود بلکه شیرین خواهد بود. حتی گاهی اوقات همان رنجی که قبلاً آزارش می‌داد، بعد از اینکه به «حبّ اخلاص» رسید و خدا ادارۀ زندگی‌اش را به عهده گرفت، همان رنج را می‌کِشد اما دیگر اذیت نمی‌شود و این از عجایب و زیبایی‌های اخلاص است.
  • آیا در فیلم می‌توان اخلاص را به تصویر کشید و نشان داد؟ هنرمندان می‌توانند شهوت را به تصویر بکشند، و حتی محبت را می‌توانند به تصویر بکشند. با اینکه محبت هم -مانند اخلاص - یک امر باطنی و نامرئی است؛ اما بالاخره با رفتارها، کرشمه‌ها و حالات چهرۀ فرد، می‌تواند محبتی که در قلب کسی وجود دارد را به مخاطب انتقال دهند. بنابراین چرا نتوانند اخلاص را نشان و انتقال دهند، در حالی که اخلاص هم مثل محبت یک امر باطنی و نامرئی است؟! می‌شود فیلمی ساخت که مخلص بودن یک انسان در آن فیلم دیده شود و مخاطبین، شیرینی زندگی و بندگی او را ببینند؛ و درک کنند که زندگی او و لذتی که او از دین‌داری‌اش می‌برد با دیگران چقدر تفاوت دارد.

دین‌داری آدم‌های غیر مخلص را نگاه نکنید، چون تصور شما از دین‌داری را خراب می‌کند

  • اصلاً شما به سراغ دیدن دین‌داری آدم‌های غیرمخلص نروید چون تصور شما از دین‌داری را خراب می‌کند! اصلاً به دین‌دار غیرمخلص نگاه نکنید، چون واقعاً دین‌داری بدون اخلاص، بی‌مزه است. سعی کنید آدم‌های مخلص را پیدا کنید و به دین‌داری آنها نگاه کنید.
  • وقتی دربارۀ ائمۀ معصومین(ع)، ابالفضل‌العباس(ع)، حضرت زینب(س) یا حضرت رباب(س) تفکر می‌کنید، دربارۀ اخلاص آنها هم فکر کنید. مثلاً فکر کنید حضرت عباس(ع) چه خلوصی داشته که همه به ایشان غبطه می‌خورند؟ و الا صرفاً به خاطر «آب نخوردن» که به کسی غبطه نمی‌خورند. در واقع «شدت اخلاص حضرت عباس(ع)» بود که ایشان را به این مقام بالا رساند.   

اخلاص چیست؟/«حداقل اخلاص» این است که تمام طاقتت را در طاعت خدا بذل کنی

  • اما اخلاص چیست؟ در روایتی از امام صادق(ع) یکی از عالی‌ترین توضیحات برای اخلاص بیان شده. امام صادق(ع) اخلاص را این‌طور توضیح می‌دهند: «کمترین حدّ اخلاص این است که بندۀ خدا تمام طاقت خودش را در طاعت و عبادت خدا بذل کند؛ وَ أَدْنَى‏ حَدِّ الْإِخْلَاصِ‏ بَذْلُ الْعَبْدِ طَاقَتَهُ»(مصباح‌الشریعه/ص37)
  • اینکه بندۀ مؤمن، تمام تلاش خودش را انجام دهد و از بندگی خدا کم نگذارد «حداقل اخلاص» است نه حداکثر اخلاص! بنابراین «اخلاص» این نیست که اگر کاری کردی، آن کار را به خاطر خدا انجام دهی، بلکه اخلاص این است که «فقط به خاطر خدا کار کنی و برای خدا همه‌کار انجام دهی و لحظه‌ای از کار برای خدا فارغ نباشی». پس اخلاص این نیست که اگر یک‌وقت خواستی صدقه بدهی؛ برای خدا صدقه بدهی، اگر خواستی تلاش کنی؛ برای خدا تلاش کنی و اگر خواستی تفریح کنی یا بی‌کار باشی، برای خودت بی‌کار باشی! این اخلاص نیست. اخلاص یعنی تمام طاقت خودت را برای خدا بذل کنی. یعنی مدام بگویی ـ«خدایا! من می‌خواهم برای تو کار کنم، الان من چکار بکنم؟ من هر لحظه باید برای تو یک کاری بکنم...» یعنی باید اصرار داشته باشی که مدام در خدمت پروردگار باشی، نه اینکه بگویی: «خدایا! اگر کاری پیش آمد برای تو انجام خواهم داد!» یا بگویی: «من سعی می‌کنم اگر خواستم کاری انجام دهم، برای تو انجام بدهم نه برای دیگران!»

شاخص کمترین درجۀ اخلاص این است که بنده برای عمل خودش در پیشگاه خدا هیچ ارزشی قایل نباشد

  • حضرت در ادامۀ روایت فوق، شاخصی برای بذل طاقت بنده، یا شاخصی برای حداقل اخلاص بیان می‌فرماید: «عمل خودش را پیش خدا ارزشمند نمی‌داند که از خدا اجر بخواهد چون می‌داند اگر خدا حقّ عبودیت را از او بخواهد، او عاجز است و نمی‌تواند جواب بدهد؛ ثُمَّ لَا یَجْعَلُ لِعَمَلِهِ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً فَیُوجِبَ بِهِ عَلَى رَبِّهِ مُکَافَأَةً بِعَمَلِهِ لِعِلْمِهِ أَنَّهُ لَوْ طَالَبَهُ بِوَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِیَّةِ لَعَجَزَ»(همان) یعنی واقعاً برای عمل خودش در پیشگاه خدا ارزشی قایل نیست و اجر و پاداش هم نمی‌خواهد. این شاخص کمترین درجۀ اخلاص بنده است.
  • پس حداقل اخلاص این است که همۀ طاقت خودت را برای خدا بگذاری و بعد بگویی: «خدایا! من کاری نکرده‌ام!» یعنی خوبی‌های خودت را نمی‌بینی و اجر هم نمی‌خواهی. چون می‌گویی من کاری نکرده‌ام که اجر بخواهم. و اگر دیگران از تو بپرسند: «حالا که می‌گویی من هیچ عملی انجام نداده‌ام، پس برای عالم آخرت می‌خواهی چکار کنی؟» می‌گویی: «می‌نشینم و گریه می‌کنم و از خدا می‌خواهم دست مرا بگیرد، چون من هیچ عمل قابل عرضه‌ای ندارم.»
  • حضرت در ادامه، اثر این اخلاص را بیان می‌فرمایند: «کمترین مقام مخلص در دنیا، سلامتی از همۀ گناهان و در آخرت نجات از دوزخ و درک کردن سعادت بهشت است؛ وَ أَدْنَى مَقَامِ الْمُخْلِصِ فِی الدُّنْیَا السَّلَامَةُ مِنْ جَمِیعِ الْآثَامِ وَ فِی الْآخِرَةِ النَّجَاةُ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزُ بِالْجَنَّة»(همان)
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «با اخلاص به رهایی می‌رسی؛ وَ بِالْإِخْلَاصِ یَکُونُ‏ الْخَلَاصُ‏»(کافی/ج2/ص468) یعنی با اخلاص نجات پیدا می‌کنی و رها می‌شوی و به نقطۀ رهایی می‌رسی، و تازه بعد از اخلاص است که می‌توانی به پرواز دربیایی.

یکی از آثار اخلاص، رقت قلب است / هر گریه‌ای ناشی از رقّت قلب نیست/ رقت قلب یعنی بی‌طاقتی برای دیدن رنج دیگران، نه رنج خود

  • یکی دیگر از آثار اخلاص را در این روایت می‌بینید که امام صادق(ع) می‌فرماید: «وقتی رقت قلب پیدا کردی، دعا کن، و قلب هم رقیق نمی‌شود(رقت قلب پیدا نمی‌کنی) مگر زمانی که خالص شوی؛ إِذَا رَقَ‏ أَحَدُکُمْ‏ فَلْیَدْعُ؛ فَإِنَّ الْقَلْبَ لَایَرِقُّ حَتّى‏ یَخْلُص‏»(کافی/ج2/ص477) اگر خالص شوی، مثل ابر بهاری می‌شوی و دلت رقت پیدا می‌کند. درست است که مؤمنِ مخلص، سعۀ صدر دارد و محکم است، ولی در عین حال، دلش رقیق است.
  • البته هر گریه‌ای ناشی از رقت قلب نیست، در رقت قلب یک رحمی نسبت به دیگران دیده می‌شود. یک وقت انسان نسبت به خودش رحم و دلسوزی دارد و گریه می‌کند(گریۀ بچه‌ها معمولاً از این نوع است)، اما یک وقت انسان برای دیگران دلسوزی می‌کند. کسی که رقت قلب دارد برای دیگران گریه می‌کند، چون طاقت ندارد رنج دیگران را ببیند. چنین کسی می‌نشیند و برای دیگران دعا می‌کند. اگر چنین کسی را پیدا کردید، سعی کنید با او نشست و برخواست داشته باشید، تا از برکات وجودش بهرمند شوید، لااقل از کنار این آدم‌های خوب رد شوید تا شما را نگاه کند، چون او رقت قلب دارد، وقتی شما را ببیند، برای شما دعا می‌کند. آقای بهجت(ره) می‌فرمود: «اینها که مدام به من می‌گویند التماس دعا، لزومی ندارد بگویند چون من خودم آنها را دعا می‌کنم» ایشان چون رقیق‌القلب و دلرحم بودند، دیگران را دعا می‌کنند.
  • اینکه فرموده‌اند: «نگاه کردن به چهرۀ عالم عبادت است؛ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ‏ عِبَادَةٌ»(من‌لایحضره‌الفقیه/ج2/ص205) شاید یک دلیلش این باشد که عالم واقعی، رقت قلب دارد و لذا معاشرت با او برای شما مایه برکت خواهد بود.

رقت قلب امیرالمؤمنین(ع) که طاقت گریه یک کنیز را نداشت...

  • می‌خواهم یک آدم رقیق‌القلب به شما معرفی کنم. بعد از رسول خدا(ص) رقیق‌القلب‌ترین انسان عالم خلقت، امیرالمؤمنین(ع) است. یک روز امیرالمؤمنین(ع) از بازار خرمافروشان عبور می‌کرد، کنیزی را دید که گریه می‌کند. حضرت جلو رفت و پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟» او عرض کرد: اربابم برای خرید خرما مبلغی پول به من داد و من به اینجا آمدم و خرما خریدم و برایش بردم، ولی آن را نپسندید و گفت نامرغوب است، ببر و پس بده، اما فروشنده حاضر به پس گرفتن نیست. علی‌(ع) نزد فروشنده رفت و به او فرمود: «ای بنده خدا! این بانو، کنیز و خدمتکار است و از خودش اختیاری ندارد، پولش را بده و خرمای خودت را پس بگیر.»
  • خرمافروش که علی (ع) را نمی‌شناخت، از دخالت ایشان ناراحت شد، برخاست و گفت: تو چه کاره هستی که در کار ما دخالت می‌کنی؟! و دست رد بر سینه حضرت زد، مردمی که آنجا بودند و علی (ع) را می‌شناختند، به فروشنده خرما گفتند: این آقا «علی بن ابیطالب امیرمؤمنان» است. آن مرد وقتی فهمید که ایشان امیرالمؤمنین(ع) است رنگش پرید، شرمنده شد و عذرخواهی کرد و پول کنیز را به او داد و خرمای خود را پس گرفت و آن کنیز هم خوشحال شد و به خانه برگشت؛ عَنْ أَبِی مَطَرٍ الْبَصْرِیِ‏ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع مَرَّ بِأَصْحَابِ التَّمْرِ فَإِذَا هُوَ بِجَارِیَةٍ تَبْکِی‏ فَقَالَ یَا جَارِیَةُ مَا یُبْکِیکِ ... ‏»(مناقب آل‌ابیطالب/2/112)
  • حالا فکر کنید علی‌بن ابیطالب(ع) که این‌قدر رقیق‌القلب است که طاقت ندارد گریۀ یک کنیز را تحمل کند، وقتی صدای گریه‌های فاطمۀ زهرا(س) را می‌شنید، چه می‌کشید؟! دختر پیغمبر خدا(ص) صبح و شب در خانۀ امیرالمؤمنین(ع) گریه می‌کرد، ولی حضرت نمی‌تواند بگوید: «فاطمه‌ جان! این‌قدر گریه نکن، من طاقت گریه‌های تو را ندارم...»
  • هر کسی در این دنیا باید یک رنجی بکشد، اما می‌دانید رنج امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟ امیرالمؤمنین(ع) در جنگ‌ها هزاران زخم بر بدنش وارد می‌شد اما رنج زیادی از آنها نمی‌کشید. خدا می‌داند چه رنجی برای امیرالمؤمنین(ع) سنگین و جان‌گداز است. اینکه علی(ع) با آن رقّت قلبش، صدای ناله‌های جانسوز فاطمه(س) را بشنود و سکوت کند...     
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۶
مجید شهشهانی

کلیپ‌های شما

دلیل عدم تاثیر گذاری تشویق و تنبیه والدین

شناسنامه:

 

* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد هم‌افزایی از طریق سایت بیان معنوی می‌باشد. لذا انتشار کلیپ‌های رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران می‌تواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپ‌های ساخته شده کمک کند.

متن کلیپ:

شما چرا شادی من را می‌بخشی؟ وقتی عصبانی هستی من را ببخش! شما وقتی شادی من را نبخش. رفتار منطقی با من داشته باش نه رفتاری که دلت می‌خواهد. این را علمای اخلاق فقط نمی‌فهمند، این بچۀ هفت سالۀ ما هم می‌فهمد. مثلاً پدرها دیدید موقع عصبانی شدن بچه‌هایشان را تنبیه یا موعظه می‌کنند. دیگر بچه‌ها می‌فهمند این عصبانی شد الآن به هم ‌می‌ریزد و بالاخره موعظه و خیلی از تحقیرها یا هر چی...، رفتاری.

بچه‌‌ها می‌دانند مثلاً مجلس عروسی یا بابا خیلی شاد است الآن هر خطایی بکنم بابایم می‌گوید بخشیدمت. این بخشش و آن توبیخ مطابق هوای نفس است. شما چرا شادی من را می‌بخشی؟ وقتی عصبانی هستی من را را ببخش! شما وقتی شادی من را نبخش! رفتار منطقی با من داشته باش نه رفتاری که دلت می‌خواهد. این را علمای اخلاق فقط نمی‌فهمند، این بچۀ هفت سالۀ ما هم می‌فهمد.

می‌گویی پس من گیرم هوای نفس بابایم است. البته او نمی‌تواند انشاء بنویسد ها! گیرم این است که ایشان عصبانی نباشند. ایشان شاد باشند هر کاری بکنم ایشان راحت می‌بخشند. یعنی این شخصیت شده یک شخصیت هوای نفسی. بعد از این پدر، مادر بپرسی می‌‌گوید نه من هم تشویقش کردم هم بخشیدم. اثر بخششت را و توبیخت را از بین بردی! این بسته به هوای نفس تو بوده.

یادمان نمی‌رود آن شعری که گفت «او خدو انداخت بر روی علی» وقتی که عمرو بن عبدود آب دهان به صورت امیرالمؤمنین پرتاب کرد حضرت بلند شد درنگی کرد. البته حضرت اهل غضب نیست. تفسیرش خیلی عمیق‌تر از این حرف‌ها است. ولی او وقتی که عصبانی شد کار تلخی را که باید انجام می‌داد انجام نداد. که بدانند همۀ این حساب‌ها جدا است.

نمی‌شود ما یک...، اگر یک وقتی بنا شد که بچۀمان را موعظه کنیم یا چی بکنیم، وقتی خبر بد بهمان رسیده این کار را نکنیم. عصبانی شدیم، بگوییم خب حالا یک لیوان آب بخوریم یا بگذاریم کنار، بگوییم بعداً یک وقتی خوشحال بودیم در این‌باره صحبت می‌کنیم.

آن‌وقت بچه می‌بیند که ما نفسانی باهاش برخورد نمی‌کنیم. بسیاری از برخوردهای خوب ما یک کمی قاطی است با هوای نفسمان. الآن دلم می‌خواهد موعظه کنم چون الآن عصبانی هستم. چون الآن به هم ریختم. الآن دلم می‌خواهد ببخشم چون الآن خوشحالم. ببین هوای نفس که می‌گوییم خیلی ظریف است یک مثال عرض کردم.


برای اطلاع از نحوه ارسال کلیپ و آشنایی با برخی نکات ضروری در این زمینه، اینجا را مشاهده کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۶
مجید شهشهانی

صوت | روضۀ حضرت زهرا(س)

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه اول 81
  • مکان: هیئت محبین اهل بیت(ع)
  • تعداد: 8 جلسه
  • موضوع سخنرانی: امام دل

روضۀ شب اول

روضۀ شب دوم

روضۀ شب سوم

روضۀ شب چهارم

روضۀ شب پنجم

روضۀ شب ششم

روضۀ شب هفتم

روضۀ شب هشتم

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۵
مجید شهشهانی

صوت | امام دل

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه سال 81
  • مکان: قم ـ هیئت محبین اهلبیت(ع)
  • تعداد: 5 جلسه
  • موضوع سخنرانی: امام دل

معرفی بحث:

«این بحث، جزء بحث های پرطرفدار و پرتأثیر بوده است»

اگر گوهر مرکزی دین محبّت است، و اگر دین مال انسان است، پس انسان هم هر چه دارد، اصلش برمی گردد به محبّت. و جای محبّت در «دل» است. لذا اگر کسی بخواهد از اصل دارایی اش پاسداری کند، باید از «دل»ش پاسداری کند...

وقتی که «دین چیزی جز محبت نیست» پس فلسفۀ دستورات دینی هم چیزی جز پاسدارای از محبّت نیست...

ظرفیت بزرگ دل تو، تنها ابزار بهره برداری از نعمات بی کران میلیاردها سال زندگی در آن دنیاست. این ظرفیت را اینجا باید پیدا کنی... مقرّرات مربوط به پرورش دل و پاسداری از آن چیست؟

بدون امام، دل تنظیم نمی شود... بدون امام، دل تحرّک و فعّالیت پیدا نمی کند، همیشه در انفعال می ماند...

دل، برای ایجاد هماهنگی بین ابعاد متضادّ خودش، نیاز به یک امام و مربّی دارد ... امامِ دل چه ویژگی ها و کارکردهایی دارد؟...

فهرست تفصیلی:

جلسه 1: جایگاه دل

  • تعریف صحیح مفاهیم انسانی
    • تعریف منافقانه مفاهیم انسانی در جهان امروز
    • تعریف دین از مفاهیم انسانی و ملاک آن
  • تعریف محبت و دل شناسی کار کیست؟
    • رابطة احکام دین و حراست از دل
  • برای حراست از دل چه چیزهایی باید بدانیم؟
    • 1) راههای تأثیرگذاری بر دل
    • 2) راههای شناسایی وضعیت دل
    • 3) ارزش دل
    • نتیجه حراست از دل: آبادی دنیا و آخرت
  • بی دینی یعنی قصاوت قلب داشتن

جلسه 2: حراست از دل

  • دین و دل (مرور مباحث گذشته)
  • مناجات، ثمرة ارزش قائل شدن برای دل
    • ارزش دل بیشتر است یا عمل؟ (توجیه شیطان برای مناجات نکردن با خدا)
    • دل، سرمایة ما در خانة خداوند
  • چه کنیم تا قدر «دل» خود را بدانیم؟
    • قدم اول: افزایش مناجات با خدا
    • قدم دیگر: حراست از دل (دلت را هر جایی نکن)
  • آگاهی های لازم برای حراست از دل
  • اقدام های عملی برای حراست از دل
  • وابستگی دل به نگاه خداوند و اولیاء خداوند

جلسه 3: آباد کردن دل (آداب دل دادگی)

  • جایگاه محبت و ارزش دل (مرور مباحث گذشته)
    • رابطة انسانیت، دین و محبت
    • ارزش دل و لزوم حراست از آن
  • چرا باید دل را آباد کنیم؟
    • آشنایی با آداب دل
    • آداب درونی (فردی)
  • آداب بیرونی (اجتماعی)
  • آگاهی های لازم جهت آباد کردن دل
  • فراهم کردن محیط
  • نقش «مربّی» در آبادی دل
  • امام دل: چرا باید دل را به امام سپرد؟
  • مناجات با امام دل

جلسه 4: خصوصیات امام دل (امام دل جمع بین اضداد)

  • معرفی موضوع و اهداف بحث
  • مرور مباحث جلسات قبل
  • دل، امام می خواهد
  • کار امام دل با دل
  • خصوصیات امام دل (3 ویژگی)
    • 1) ناز و قهر توأمان
    • 2) رزق دادن و گرفتن توأمان
    • 3) امر و نهی (تکلیف)
  • لزوم توجه دادن مردم به امام دل
  • مناجات با امام دل

جلسه 5: کارکرد معنوی امام دل

  • مرور جلسات قبل
  • یکدِله با امام دل
  • فوائد و کارکرد معنوی امام دل
    • امام قدرت معنوی می دهد
    • امام، خوب شدن را ساده می کند
    • امام، فرصت عاشقی را فراهم می کند
    • برای عاشقی باید دنیا را به بازی گرفت
    • امام دل، بازی گردان این بازی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۵
مجید شهشهانی

صوت | جبرهای نامرئی

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه اول ـ سال 85
  • مکان: قم ـ هیئت محبین اهلبیت(ع)
  • تعداد: 3 جلسه
  • موضوع سخنرانی: جبرهای نامرئی

معرفی بحث:

برده داری در قدیم الایام کاملاً آشکار بود و پادشاهانی که انسانها را به بند می‌کشیدند مشخص بودند، اما در زمان ما نظام‌ها و ساختارهایی وجود دارند که با ترفندهای گوناگون که در ظاهری خوش‌رنگ و لعاب پنهان شده است، انسانها را به بند کشیده‌اند و این برده‌گی به مراتب مخرب‌تر از بردگی‌های قدیم بود.

این جبرهای مرئی و نامرئی کدامند؟ ریشه‌ها و بنیادهای آن چیست؟ نظام غرب چه نقشی در این بین دارد؟ و راههای مقابله با آن کدامند؟ آیا تفاوت جامعۀ مهدوی با جوامع غربی، فقط در هدف است، یا به روش نیز برمی‌گردد؟

فهرست تفصیلی:

جلسه 1: جبرهای مرئی و نامرئی

  • جبرهای مرئی و نامرئی
  • تفاوت هدفهای جوامع
  • تفاوت روش جامعه ما با دیگر جوامع
  • روش اجبارهای نامرئی و مرئی
  • زورهای نامرئی
  • تبلیغات؛ راه برده کشی
  • هدف و روش در نظام غربی
  • اهمیت روش در نظام غربی
  • فرق علی و غاصبین در روش
  • مبارزه فاطمه با روش غیر علوی
  • روش علوی
  • فرق کربلا و فاطمیه
  • علی(ع) زور نمی‌گوید

جلسه 2: نظام غربی و اسارت انسانیت

  • مضرات روشنفکری ضد دینی
  • آزادی غربی
  • در بین هر سخن باطلی، حقی هم هست
  • جلوه باطل آزادی در غرب
  • جبرهای نامرئی؛ در بند کشیدن روح
  • نظام غربی پرورش دهنده حیوان
  • پایه‌های جبرهای نامرئی
    • 1. ترس
    • 2. شهوت
  • حکومت مهدوی؛ حکومت آزادی

جلسه 3: فاطمیه در مقابل تعدی گری و ظلم

  • فاطمیه در مقابل تعدی‌گری
  • ظلم نکردن یعنی چه؟
  • رسیدن به هدف، با هر وسیله‌ای!!
  • جبرهای نامرئی در صدر اسلام
  • هدف مقدس با روش ظالمانه
  • نظام حقوقی، اقتصادی و فرهنگی غرب
  • فاطمیه تقابل دو روش
  • معنای حقیقی ظلم پذیری
  • مضرات تشویق و تنبیه فوری
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۵
مجید شهشهانی

صوت | ثروت و معنویت

شناسنامه:

  • زمان: فاطمیه دوم سال 87
  • مکان: قم ـ هیئت محبین اهلبیت(ع)
  • تعداد: 2 جلسه
  • موضوع سخنرانی: ثروت و معنویت

معرفی بحث:

یکی از مشکلات رایج در همۀ جوامع دین مدار، تلقّیِ «تقابل دین و دنیا» است. چقدر مقاله و تحقیق و بحث علمی و... لازم است تا جا بیفتد که تعارضی بین دین و دنیا وجود ندارد. امّا فاطمیه این تعارض را با پیام های خودش به زیبایی حل می کند.

نتیجۀ این تلقی، چیزی نخواهد بود جز اینکه دینداران در عرصۀ دنیا سستی بخرج دهند و دنیا و ثروت آن را صهیونیست ها بالا بکشند. اتفاقی که امروز شاهد آن هستیم. آسیب های دیگر این تلقی چیست؟

در افکار عمومی جامعۀ امروز ما، بین معنوی بودن و پولدار بودن به صورت ناخودآگاه یک تعارضی حس می شود. انگار جامعه بَرنمی تابد که کسی هم اهل معنویت باشد و هم ثروتمند. ثروت و معنویت چه رابطه ای با هم دارند؟ برای حل این تعارض چگونه می توانیم از فاطمیه درس بگیریم؟ چرا حضرت زهرا(س) بر روی مسئلۀ فدک پافشاری کردند؟

شاید یکی از پیامهای مهم فاطمیه این بود که معنویت (که حضرت زهرا در معنویت بی نظیر بودند) و ثروت (که حضرت زهرا(س) مالک فدک بودند) قابل جمع است و ثروت می تواند رسانندۀ انسان به خدا و سلاحی باشد علیه ظلم و جور. و این عدم تعارض به راستی چگونه است؟ و آیا در اسلام راهکاری برای این بحث مشخص شده است یا خیر؟

فهرست تفصیلی:

جلسه 1: فاطمیه، دین و ثروت

  • فاطمیه مقدمه قیام ولی عصر(ع)
  • بی معنایی تقابل دین و دنیا
  • عدم تعارض معنویت و ثروت
  • غصب فدک، سوء استفاده ای از تعارض ثروت و معنویت
  • فدک و حساسیت مالی آن
  • جهاد با اموال

جلسه 2: معنویت، ثروت و برخوردها

  • کمبودهای شخصیتی، عامل خراب کردن دین
  • انسانهای نامتعادل
  • افراط ها و تفریط ها
  • برخورد نامتعادل با ثروت
  • ثروت بدبختی نمی آورد
  • تمکن مالی معصومین(ع)
  • تعارض موهوم ثروت و معنویت
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۵
مجید شهشهانی

فاطمیۀ اول- مسجد امام صادق(ع) -اخلاص یعنی بی‌هوا بودن- ج 1

اصل شیرینی و لذت دین در اخلاص است

حجت الاسلام پناهیان به مناسبت ایام فاطمیه سه شب در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «اخلاص یعنی بی‌هوا بودن» می‌کند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در اولین جلسه را می‌خوانید:

نداشتنِ خیلی از خوبی‌ها قابل اغماض است، اما نداشتن «اخلاص» غیرقابل اغماض است  

  • تنها یک موضوع است که انسان در هنگام توجه و فکر کردن به آن، می‌تواند همۀ موضوعات دیگر را فراموش کند و کنار بگذارد؛ این موضوع مهم چیزی نیست جز «اخلاص». اگر شما بسیاری از بدی‌ها را داشته باشید و اگر بسیاری از خوبی‌ها را نداشته باشید، قابل اغماض است ولی نداشتن اخلاص، غیرقابل اغماض است. با وجود اخلاص خیلی از بدی‌ها باقی نمی‌مانند و اگر هم مقداری باقی بماند، ضرر چندانی برای انسان ندارند، ولی بدون وجود اخلاص، خوبی‌ها نه فایدۀ چندانی دارند و نه برای انسان باقی می‌مانند.

در دنیا کسی از ما اخلاص نمی‌خواهد لذا ما اخلاص را تمرین نمی‌کنیم/ بزرگترین ضربۀ دنیا به انسان این است که اخلاص را از یادش می‌برد

  • اخلاص جزو موضوعات نادری است که آدم به عنوان یک «فعل درونی» باید مدام به آن توجه کند. مهمترین ضربه‌ای که دنیا به انسان می‌زند، ورود حب‌الدنیا به دل انسان نیست؛ مهمترین ضرر دنیا این است که «در دنیا کسی از ما اخلاص نمی‌خواهد بلکه عمل می‌خواهد» یعنی لطمه‌ای که این ویژگی دنیا به انسان وارد می‌کند خیلی بیشتر از لطمه‌ای است که حب‌الدنیا به انسان می‌زند.
  • در دنیا پول می‌دهی و مثلاً لباس می‌خری بدون اینکه کسی از تو بپرسد، با چه نیتی این لباس را خریدی! یعنی در دنیا کسی از ما اخلاص نمی‌خواهد لذا در دنیا «اخلاص داشتن» را تمرین نمی‌کنیم (مگر در موارد خاص و نادر، مثل کسی که به خواستگاری برود و دختر خانم از او بپرسد: آیا به خاطر پول پدرم آمده‌ای یا فقط به خاطر خودم!)
  • در تربیت خانوادگی و مدرسه‌ای هم معمولاً از بچه‌های خودمان اخلاص نمی‌خواهیم بلکه از آنها «رفتار خوب» می‌خواهیم. روزنامه‌ها و فضای افکار عمومی در بخش «ناهنجاری‌های اجتماعی» از گزارش رفتارهای بد و غلط پُرشده است اما کسی از زشتی «عدم اخلاص» خبر یا گزارشی تهیه نمی‌کند.  
  • وقتی در دنیا زندگی می‌کنی، کم‌کم مقولۀ اخلاص را فراموش خواهی کرد و این بزرگترین ضربۀ دنیا به آدم است. بزرگترین ضربۀ دنیا به آدم این نیست که چهارتا گناه به او نشان بدهد و او را به دنیا و معصیت علاقمند کند.

هرچه می‌کشیم از عدم اخلاص است/ بدی‌ها و گناهان دیگر ما، علامت‌هایی هستند که عدم اخلاص ما را نشان می‌دهند

  • ما هرچه بدبختی می‌کشیم از عدم اخلاص است. بدی‌ها و گناهان دیگر ما هم، علامت‌های نبودن اخلاص در ما هستند. این بدی‌ها مثل «تب» هستند که علامت وجود عفونت یا بیماری‌ خطرناک در بدن انسان است.
  • بدی‌های دیگر در کنار عدم اخلاص رنگ می‌بازند و خوبی‌های دیگر در مقابل اخلاص، رنگ خود را از دست می‌دهند. خوبی‌های بدون اخلاص، نه‌تنها ارزش ندارد بلکه ضرر هم دارد. ضررشان این است که این خوبی‌ها، صدای وجدانت را خفه می‌کند و تو با دیدن این کارهای خوب خودت، هرچه اخلاص نداشته باشی و هرچه با خدا فاصله داشتی باشی، ناراحت نمی‌شوی و احساس عذاب وجدان نمی‌کنی.  
  • اگر شما اخلاص داشته باشید یا دنبال اخلاص باشید، سایر بدی‌هایتان هم کم‌کم درست خواهد شد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند می‌فرماید اگر من از قلب بندۀ خودم مطلع شوم و ببینم اخلاص را دوست دارد و فقط دنبال رضایت من است، خودم برنامۀ زندگی و ادارۀ زندگی او را به عهده می‌گیرم، و من خودم را به او نزدیک می‌کنم؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَطَّلِعُ‏ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْه‏»(مصباح الشریعه/ص92) دقت کنید که طبق این روایت، خداوند نمی‌فرماید «اگر بندۀ من اخلاص داشته باشد این کارها را برایش انجام می‌دهم» بلکه می‌فرماید «فقط همین‌که اخلاص را دوست داشته باشد» من ادارۀ زندگی او را به عهده می‌گیرم و خودم را به او نزدیک می‌کنم. ببینید اخلاص چقدر ارزش دارد!
  • کسی نمی‌گوید بدی‌های دیگر را داشته باش و بدون مبارزه با این بدی‌ها، فقط دنبال اخلاص باش تا همه چیز درست شود، چون کسی که هوای نفس بر او غلبه داشته باشد، اصلاً نمی‌تواند اخلاص داشته باشد! امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «کسی که هوای نفس بر او غلبه کرده است چگونه می‌تواند اخلاص داشته باشد؟! کَیْفَ یَسْتَطِیعُ الْإِخْلَاصَ مَنْ یَغْلِبُهُ الْهَوَى»(غررالحکم/ص516)‏
  • اما اگر دنبال اخلاص باشی، بدی‌های دیگرت هم به مرور برطرف می‌شود، یعنی نیت اخلاص قدرتی دارد که کم‌کم بدی‌ها را در وجود تو تضعیف می‌کند و ریشۀ آنها را از بین می‌برد. اما اگر کسی بر یک هوای نفسانی خود، اصرار داشته باشد دیگر نمی‌تواند اخلاص داشته باشد. چون «اخلاص» و «غلبۀ هوای نفس» دو نقطۀ مقابل همدیگر هستند.

اصل شیرینی و لذت دین در اخلاص است نه در سایر خوبی‌های دین مثل عدالت و نظم / شدیدترین محبت وقتی است که «دل یک‌دله» کنی و اخلاص داشته باشی

  • مغز دین که می‌تواند تمام شیرینی دین را به ما انتقال بدهد، اخلاص است و الا هر خوبی دیگری که در دین باشد و یک حلاوتی داشته باشد، آن حلاوت اگر جدا از اخلاص باشد، مزۀ اصلی دین نیست و با آن خوبی نمی‌توان به اصل شیرینی و لذت دین رسید. مثلاً عدالت شیرین است، اگر عدالت دربارۀ ما اجرا شود یا اگر خودمان عدالت را اجرا کنیم، لذت می‌بریم و آرامش و رضایت خاطر پیدا می‌کنیم.
  • مثلاً دین به انسان نظم و آرامش و مهربانی که هرکدام شیرینی و لذت خاصی دارند. اما اصل شیرینی و لذت دین که هیچ شیرینی و لذت دیگری در فضایل اخلاقی با آن قابل مقایسه نیست در اخلاص است و در ادبیات عارفانۀ ما هرچه از عشق خالص و محبت یگانه دم می‌زنند، منظورشان همین اخلاص است. در ادبیات فارسی، «عشق» یعنی محبت شدید، همان محبت شدیدی که در قرآن فرمود: «کسانی که ایمان می‌آورند، شدیدترین محبت را به خدا پیدا می‌کنند؛ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165) شدیدترین محبت وقتی است که «دل یک‌دله» کنی و اخلاص داشته باشی.
  • شدیدترین محبتی که واقعاً انسان را با دین‌داری و خداپرستی مست می‌کند، وقتی است که انسان اخلاص داشته باشد. آیا ما با دین‌داری مست شده‌ایم؟ لذت از دین‌داری این است که با خدا عاشقانه زندگی کنی، و الا اگر غیر از این باشد معنایش لذت دین‌داری نیست، معنایش این است که خودت را به زور دنبال دین کشانده‌ای! اما اگر عاشقانه دینداری کنی در واقع یعنی به سمت خدا کشیده‌ شده‌ای.

اکثر مردم چون عاشق نشده‌اند و آن لذت برتر را نبرده‌اند، به لذت کمتر(لذت گناه) قناعت کرده‌اند

  • عشق واقعاً لذت‌بخش است. عشق یعنی اینکه «من فقط تو را دارم و به هیچ کسی جز تو توجه ندارم». همه دوست دارند عاشق باشند اما کسی را پیدا نمی‌کنند که این‌طوری به او عشق بورزند (و یا قدرت عشق‌ورزیدن ندارند و خودخواهی‌هایشان نمی‌گذارد عاشق شوند) کسانی که دنبال لذت جنسی، حب‌ مقام و ثروت هستند از بدبختی و بیچارگی است که در این مسیر افتاده‌اند، و الا اگر عاشق بودند همۀ این دوست‌داشتنی‌های بی‌ارزش را مثل زباله، دور می‌ریختند. اینها چون عاشق نشده‌اند و آن لذت عالی را نبرده‌اند، به لذتِ کمتر قناعت کرده‌اند. اگر لذت بیشتر را می‌بردند دیگر دنبال لذت کمتر نمی‌رفتند. ایراد ما این است که آن لذت برتر را نبرده‌ایم لذا دچار لذت‌های کمتر شده‌ایم.
  • عشق بالاترین لذت را دارد و هیچ کسی این را انکار نمی‌کند. درک این واقعیت نیاز به دین و ایمان هم ندارد؛ همه می‌توانند این را بفهمند. کسی که عاشق باشد و به تعبیر این بحث، کسی که مخلص باشد، آیا ممکن است گناه بکند؟! برای چه گناه کند؟ برای این که به لذت برسد؟! او که دارد بالاترین لذت را می‌برد. چنین کسی، حتی اشتباه هم نمی‌کند. چون اشتباه ناشی از حواس‌پرتی از معشوق است و کسی که حواسش پرت نباشد، اشتباه هم نمی‌کند. ابلیس گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِین*إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین»(ص82 و83) یعنی ابلیس فقط بندگان مخلص خدا را نمی‌تواند گمراه کند و اصلاً راهی به آنها ندارد.

در ابتدای راه مخلص شدن، ممکن است زندگی کمی سرد شود

  • اخلاص یعنی «فقط برای خدا» باشیم. لااقل به خاطر اینکه اخلاص نداریم، استغفار کنیم و بگوییم: «خدایا! من استغفار می‌کنم از اینکه برای تو نیستم. ممکن است گاهی اوقات یک کاری برای تو انجام دهم، اما برای تو نیستم.» آیا ننگی برای انسان بالاتر از این هست که کاری را انجام دهد اما «نه برای خدا»! یعنی یا برای هوای نفس خودش کاری را انجام می‌دهد و یا به خاطر دیگران.
  • اخلاص مایۀ شیرینی حیات آدم است. البته کسی که می‌خواهد به سمت اخلاص حرکت کند، در اوایل راه ممکن است احساس کند زندگی‌‌اش دارد سرد می‌شود. و این احساسش هم درست است. اولش سرما او را می‌گیرد، چون به خاطر محبت‌های کم‌ارزشی که به این‌چیز و آن‌چیز داشته، یک گرمایی در حد شمع احساس می‌کرده که حالا آن گرمای اندک را از دست داده است. طبیعتاً وقتی این شمع‌ها را خاموش کنی(از این محبت‌های بی‌ارزش صرفنظر کنی)، اولش احساس می‌کنی که سرد شده‌ای و چیزی نیست که به تو انگیزه و گرما بدهد. اما اگر فقط برای خدا باشی، یک‌دفعه‌ای خورشید برای تو طلوع می‌کند و چنان گرمایی به وجودت می‌دهد که اصلاً قابل مقایسه با آن شمع‌های کوچک نیست.
  • مثلاً اگر شما انگیزۀ درس خواندن خودتان را «به خاطر مدرک تحصیلی» قرار ندهید، اولش درس خواندن‌تان اُفت پیدا می‌کند. اگر «به خاطر اعتبار» کار نکنید، کار کردن شما در ابتدا اُفت پیدا می‌کند. اگر نخواهید خیلی کارها را به خاطر انگیزه‌های دنیایی و مادی انجام دهید، در ابتدا انگیزۀ شما ضعیف می‌شود و اُفت پیدا می‌کند. اما بعد از اخلاص، یک گرمای فوق‌العاده‌ای وجود انسان را فرا می‌گیرد که این گرما، مایۀ آرامش، لذت و شیرینی زندگی انسان خواهد بود.
  • خیلی‌ها وقتی از دور نگاه می‌کنند به آدم‌هایی را که در جهت اخلاص دارند فعالیت می‌کنند و زندگی خودشان را مخلصانه قرار می‌دهند، ممکن است این‌طور برداشت کنند که این‌ها آدم‌های سردی هستند. مثلاً بعضی‌ها می‌گفتند که حضرت امام(ره) یک‌مقدار روابط‌شان سرد بود(به این معنا که خیلی اهل رفیق‌بازی نبودند و بعضی‌ها را خیلی تحویل نمی‌گرفتند) ولی در واقع روابط ایشان خیلی هم گرم بود، البته این گرما را هر کسی نمی‌دید. مثلاً یک‌دفعه‌ای می‌فرمود: «دلم برای چمران تنگ شده است».

مخلص شدن کار دشواری است/فعلاً سعی کنیم اخلاص را دوست داشته باشیم

  • البته انتظار نمی‌رود که ما الان ‌آدم‌های مخلصی بشویم، چون مخلص شدن کار دشواری است. فعلاً باید سعی کنیم «حب الاخلاص» داشته باشیم. یعنی اخلاص را دوست داشته باشیم. باید بدانیم که همۀ سردی‌ها و بدی‌ها به خاطر نبودن اخلاص است و به دنبال اخلاص برویم و آن را تمرین کنیم. البته در این صورت نمی‌توانیم زندگی عادی داشته باشیم چون در زندگی عادی دنیایی کسی از ما اخلاص نمی‌خواهد.
  • اگر بخواهیم در خانه و مدرسه بستر اخلاص را فراهم کنیم، نباید زیاد بچه‌ها را تشویق و تنبیه کنیم و آنها را تشویقی و تنبیهی بار بیاوریم و الا بستر اخلاص برای آنها فراهم نمی‌شود و نمی‌توانند اخلاص را تمرین کنند. باید به بچه فرصت دهیم که ببیند آیا می‌تواند یک‌بار در عمرش، کاری را «فقط به خاطر خدا» انجام دهد؟!

اگر سیاست‌ورزی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری کمتر درک می‌شود به خاطر این است که فهم اخلاص در جامعۀ ما کم است

  • فهم اخلاص در جامعۀ ما خیلی کم است، به همین دلیل سیاست‌ورزی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری کمتر درک می‌شود. چون رفتارهای سیاسی این بزرگان هم مخلصانه است. ایشان فقط به خاطر خدا، سخن می‌گویند، یا فقط به خاطر خدا یک آدم منحرف را هم کمک می‌کنند. لذا کسانی که از اخلاص خبر ندارند، نمی‌توانند این رفتارها را تحلیل کنند. چون کسی که زندگی خودش را به خاطر خدا برنامه‌ریزی کند یک کارهایی می‌کند که آدم‌های معمولی انجام نمی‌دهند. مثلاً زیرآب نمی‌زند، نامردی نمی‌کند، فتوت و مردانگی را تا آخر به‌جا می‌آورد.
  • اگر کسی سیاسی باشد و بخواهد مخلصانه رفتار کند، خیلی‌ها به او می‌گویند: تو زرنگ نیستی، سیاست و مدیریت بلد نیستی و... البته خداوند خودش محبویت و اعتبار آدم مخلص را تضمین کرده است.
  • می‌دانید اگر اخلاص وارد رفتار سیاسیون ما شود، چه اتفاقی می‌افتد؟! البته رسیدن به این، خیلی سخت است، چون عرصۀ سیاست (فی نفسه) نسبت به اخلاص فاصله دارد. اگر قدرت دست مردم باشد و مردم بخواهند قدرت را به سیاسیون  بدهند؛ تقریباً محال است آن سیاسیون بتوانند اخلاص داشته باشند، چون باید مراقب حفظ رأی مردم باشند! و اگر هم جامعه‌ای مثل جامعۀ ما نباشد که سیاسیون قدرت خود را از مردم بگیرند، بلکه یک سلطانی باشد که آن سلطان به برخی قدرت بدهد، دیگر آن سیاسیون هر کاری در عرصۀ سیاست انجام دهند به خاطر جلب نظر آن سلطان خواهد بود.
  • در این جلسه می‌خواستیم یک‌مقدار، ابعاد اخلاص را نشان دهیم. فردی‌ترین حالت اخلاص همان لذت و شیرینی اخلاص است که انسان، دلش را «یک‌دله» می‌کند و اجتماعی‌ترین حالتش هم این است که سیاسیون اخلاص داشته باشند.

مهمترین حُسن اولیاء خدا این بود که اخلاص داشتند/ یک نمونه از اخلاص حضرت زهرا(س)

  • مهمترین حُسن اولیاء خدا این بود که اخلاص داشتند. مثلاً مهمترین ویژگی امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) اخلاص ایشان بود، البته نمی‌شود این اخلاص را دید یا توصیف کرد. این «به خاطر خدا بودن» و اخلاص اولیاء خدا را باید حدس بزنیم و حس کنیم. شما فکر می‌کنید تفاوت ابالفضل العباس(ع) با بقیه شهدای کربلا چه بود؟ تفاوت حضرت عباس(ع) در «شدت اخلاص» ایشان بود.
  • یک نمونه از اخلاص حضرت زهرا(س) را در این داستان ببینید؛ پیامبر اکرم(ص) فردای عروسی حضرت زهرا(س) برای دیدن ایشان به خانۀ حضرت آمد و دید که همان لباس قدیمی خود را پوشیده است. از ایشان پرسید چرا لباس قدیمی خودت را پوشیده‌ای؟ چون پیامبر(ص) سؤال کرده است، حضرت زهرا(س) باید جواب بدهد، اما با این جواب هم به اخلاص ایشان خدشه‌ای وارد نمی‌شود. پاسخ داد: دیشب یک فقیر به درِ خانه آمد و درخواست کمک کرد و من لباس نوی خودم را به او دادم. 
  • جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) عرض کرد: خداوند سلام رسانده و می‌فرماید: «به فاطمه سلام برسان و به او بگو، الان هر چه مى‏خواهى از من بخواه، تا به تو بدهم»(چون آن پیراهن را فقط به خاطر خدا داد و هیچ چیز دیگری را در نظر نگرفت) اینجا بود که فاطمه زهرا(س) به رسول خدا(ص) عرضه داشتند: «پدر جان، من هرچه فکر می‌کنم یک چیز بیشتر نمی‌خواهم؛ من هیچ حاجتی ندارم جز نظر به وجه پروردگار عالم(لقاء الله)؛ یَا أَبَتَاهْ، قَدْ شَغَلَتْنِى لَذَّةُ خِدْمَتِهِ عَنْ مَسْأَلَتِهِ، لَا حَاجَةَ لِى غَیْرُ النَّظَرِ الَى وَجْهَهُ الْکَرِیمِ فِى دَارِ السَّلَامِ» (فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى(ص)، ص768 نقلا عن الکوکب الدرّىّ فى احوال النبى و البتول و الوصى، ص252،2ج، 539ص، نقلا عن التّبر المذاب فی بیان ترتیب الاصحاب و نیز: فاطمه زهرا(س) شادمانى دل پیامبر، ص442؛ با اندکی تلخیص) 
  • فردای عروسی حضرت زهرا(س) ایشان آرزوی ملاقات خدا را دارد، یعنی ایشان دوست دارد هر چه زودتر پرواز کند و برود. مردم مدینه باید مواظب باشند و از حضرت التماس کنند که آنها را تنها نگذارد، اما نه تنها این کار را نکردند بلکه وقتی درِ خانۀ حضرت را آتش زدند و همۀ اهل مدینه، صدای نالۀ حضرت را شنیدند، کاری نکردند.اصلاً فاطمۀ زهرا(س) از اول مال این‌جا نبود و رفتنی بود. این زبان حال حضرت زهرا(س) است که: «مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم» و آمدند و این قفس را شکستند که مرغ روح فاطمۀ زهرا(س) پرواز کند...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۵
مجید شهشهانی